متین اسدالهیمن کار هنری انجام می دم و کم و بیش از این هنر درآمد کسب می کنم. تا قبل از کار کردن روی آگاهی های قدم ششم از دوره 12 قدم، خصوصا جلسه دوم این قدم، درآمدم تق و لق بود، هیچ ثباتی نداشت و اگر مشتری میومد و سفارش میداد، من می تونستم درآمد داشته باشم. من از خدا خواستم که به درآمد ثابت و پایدار برسم و بعد هدایت شدم به قدم ششم از دوره 12 قدم. گوش دادن به آگاهی های این قدم ایمانی رو در من شکل داده که تا حالا مثلش رو تجربه نکردم و باعث شد که درآمدم 10 برابر افزایش پیدا کنه و البته این افزایش درآمد به ثبات هم رسیده و الان درآمد ثابت دارم.با گوش دادن به آگاهی های این قدم، ایده ها میومد. مثلا بهم گفت چرا اینکارو نمیکنی، چرا نمیری فلان جا محصولتو معرفی کنی؟! و اون ایمان من رو وادار می کرد که حرکت کنم. من می رفتم در حالیکه پاهام میلرزید، دستام یخ زده بود و نجواها می یومد که اگر \"نه\" بگن چی؟!. اما اون ایمان دوباره قلب من رو محکم می کرد که طرف حساب من اون نفر نیست، بلکه خداست که این ایده رو داده و حمایتم می کنه و خداست که جواب بله رو بهم می ده. یکی از تجربه هام رو بگم که به خداوندی خدا قسم، وقتی رفتم به مکانی که ایده اومد برای معرفی محصولام، اون فرد مشتری داشت و نتونست برگرده سمت من. منم اینو نشونه دیدم که بدون دیدن صورتش می تونم راحت تر حرفمو بزنم. با اعتماد به نفس محصولمو معرفی کردم، کل مدت پشت اون فرد به من بود و من اونجا فقط خدا رو روبروم میدیدم که داره لبخند میزنه و میگه خب باشه بگو برات انجامش میدم. نمونه ی محصولمو برده بودم. اون فرد تست کرد و گفت عالیه من ازش میخوام و بعد از این جواب، انگار دوباره خون توی بدن یخ زده من جریان پیدا کرد.بعد از اون روز، اون فرد مدام به من سفارش محصولاتم رو میده و درآمد من 10 برابر شده. من یک قدم برداشتم و خدا هزاران قدم به سوی من برداشت «تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس/خود راه بگویدت که چون باید کرد»دوست داشتم تجربه ام رو اینجا بنویسم که یادم نره احوالاتم رو اون زمانی که از خدا خواستم هدایتم کنه که درآمدم ثبات داشته باشه، در تمام مدت فایلهای استاد رو گوش می دادم و قلبم آروم می گرفت. اون آگاهی ها من رو به خدا وصل می کرد و به یادم می آورد که چه خدای قدرتمند و بخشنده ای دارم که وقتی بهش توکل می کنم، اونم دستم رو می گیره و به بهترین مسیری هدایت می کنه که پر از نعمت و ثروته. این آگاهی ها به من کمک کرد تا هدایت رو درک کنم. هدایت همه چیزه. ما در هر لحظه داریم هدایت میشیم و من از این آگاهی ها یاد گرفتم که رها باشم و خودم رو بسپرم به این جریان هدایت و به خدا قسم که آسان شدم برای آسانی هاآنقدر چیزایی که میخوام از مسیرای بدیهی بدست میاد که لذت میبرم. چرخ زندگیم روغن کاری شده. الان دیگه برای آرزوهای بزرگم هم عجله ای ندارم میگم من دارم ظرف وجودم رو بزرگتر میکنم، من دارم باورهامو قدرتمند کننده میسازم، دارم ایمانم رو قوی تر می کنم و این بهبودها، اون خواسته ها رو هم برام میاره. الان حتی برای یک دونه گردو هم توی خونه م سپاسگزاری میکنم و میبینم برای هر چیزی که احساس سپاسگزاری درونی دارم و ابرازش میکنم، خداوند هزاران برابرشو بهم میبخشه. عجب معامله ی شیرینیه واقعا طعم بی نظیر هدایت نمیذاره تو جای دیگه ای بری و شیوه دیگه ای رو دنبال کنی. منکه با جونم پسندیدمش و قلبم لبریز از این عشقه. این عشق الهی رو برای همه شما دوستانم هم آرزو می کنم و به همه مون تبریک می گم که توی خوب مسیری هستیم. امیدوارم کنار هم به گسترش خودمون و جهان کمک کنیم.
Ali ariyaمدتی است که تمرکزی روی آموزه های دوره احساس لیاقت و دوره 12 قدم کار می کنم. آنقدر با عمل به آموزه های این دوره ها تغییرات بنیادین زیادی در زندگیم ایجاد شده که حتی خیلی از نتایجم رو یادم رفته. می خوام بخشی از نتایجم از کار کردن روی آموزه های دوره احساس لیاقت و دوره 12 قدم رو بنویسم. این دو دوره تغییرات بنیادینی رو در زندگی من ایجاد کرده. نتایجم آنقدر زیاد و پایدار بوده که گاهی شرایط نامناسب قبلیم رو یادم میره و فکر می کنم این نتایج همیشه توی زندگیم بوده. من حدود 3 سال هست که دارم با آموزه های استاد عباس منش کار می کنم. قبل از کار کردن با این آموزه ها مرتبا با همسرم سر هیچ و پوچ دعوا داشتیم. من و همسرم مدام دنبال تغییر همدیگه بودیم چون فکر می کردیم خودمون درست هستیم و اونی که باید تغییر کنه، طرف مقابل هست. همسرم با مادرم و خواهرم اختلاف داشت. مطمئنم اگر با این آموزه ها آشنا نمیشدیم و روی ذهنمون و شخصیتمون کار نمی کردیم، رابطه مون به جدایی ختم می شد. استاد ازتون سپاسگزارم که به ما کنترل ذهن رو یاد داید. اعراض از نازیبایی ها رو یاد دادید. تمرکز بر نکات مثبت رو یاد داید و اجرای این اصول، زندگی ما رو از اساس تغییر داد طوری که الان عشق من و همسرم رو نمیشه با کلام توصیف کرد. الان حتی ماهی یک بار هم با هم به اختلاف نمی خوریم و عاشقانه همدیگه رو دوست داریم. اگر قبل از کار کردن با آموزه های این دوره دوره، به کیفیت رابطه من و همسرم میخواستم نمره بدم، اون نمره 10 بود اما الان اون نمره به 1000 رسیده. من شغلم تو زمینه آسانسور هست و قبل از کار کردن با آموزه های این دوره ها، درآمد ماهانه ام 5 میلیون بود و در بهترین حالت به حدود 7 میلیون تومان می رسید اونم با کلی زحمت و تلاش فیزیکی. البته اون اواخر و قبل از کار کردن با آموزه های این دوره ها، به یک تضاد مالی بسیار بد هم خورده بودم. دار و ندارم رو به علت تصمیمات هیجانی برای کسب ثروت از دست دادم. ماشین ام و سرمایه مو به طور کل از دست دادم، بدهکار شدم جوری که یادمه صبح و شب به خدا میگفتم کمکم کن من هیچ پناهی ندارم و به عجز رسیده بودم. هیچ مشتری ای نداشتم و بدهکار دوست و رفیق شده بودم. پیش همسرم و خانواده همسرم خجالت زده بودم و ترس هایی که از هر طرف ذهن منو مشغول کرده بودند. اما خداوند هدایت کرد و من با آموزه های استاد عباس منش آشنا شدم و دنیای زیبای من از اون زمان شروع به تغییر کرد. البته که یه شبه همه چی درست نشد اما هر روز اتفاقات مثبت رو میدیدم، تغییرات رو می دیدم و می فهمیدم که دلیلش کار کردن روی این آموزه هاست.یکی از ملموس ترین نتایج من در طی کار کردن با این 2 دوره، افزایش درآمدم هست. با اینکه تلاش و زحمت فیزیکی من خیلی کمتر شده اما درآمدم 10 برابر افزایش پیدا کرده و گاهی اوقات درآمد 20 برابر بیشتر رو هم تجربه می کنم.تا قبل از کار کردن روی آموزه های این دوره ها، 13 سال بود سیگار و قلیون میکشیدم و مشروبات الکلی مصرف می کردم اما الان به لطف الله نزدیک به 2 ساله هیچ دودی حتی یک کام هم از هیچ مدل دودی چه برقی چه صنعتی چه گیاهی هیچی وارد بدنم نکردم و به هیچ عنوان هیچ مشروباتی و در کل چیزی که بخواد من رو از حالت طبیعی زیبای انسانی ام خارج کنه رو، مصرف نکرده ام.قبل از کار کردن با آموزه های این دوره ها، عصبی و پرخاشگر بودم، داد و بیداد الکی زیاد داشتم ولی الان به لطف الله خیلی دیر تر عصبی میشم و کنترل کاملی بر هیجاناتم دارم. صدام بالا میره نمیگم نمیره ولی خیلی باید اون موضوع ضعف من باشه که وقتی میفهمم که ضعف من هست روش کار میکنم و بر طرفش میکنم .قبل از کار کردن با آموزه های این دوره ها، نه تنها دارایی نداشتم بلکه 20 میلیون تومان هم بدهی داشتم و دارایی من منفی 20 میلیون بود اما الان دارای من از 2 میلیارد تومان بیشتر شده و با سرعت در حال بیشتر شدن هست.قبلا خرید لوازم خوب خونه برام آرزویی دست نیافتنی بود مخصوصا بعد اون شکست مالی. ولی الان بهترین تلویزیون بازار، بهترین لباسشویی و ظرفشویی، بهترین یخچال روز بازار بهترین دستگاه های برقی و لوازم خانگی و آشپزخانه رو از اتو تا اسپرسو ساز و … بهترین برند رو برای خونه خریدم.
عزت نفس و اعتماد به نفس ام قبل و بعد آشنایی با استاد و کار کردن با آموزه های این دوره ها، قابل مقایسه نیست. کار کردن روی این آموزه ها، من رو عاشق خودم کرده. الان خودم اولویت اول زندگیم هستم. غصه هیچ کسی رو نمیخورم به جاش اگر توانایی شو داشته باشم کمک میکنم.کیفیت زندگی من در همه ابعاد تغییرات اساسی کرده. همین الان با 9 بیمارستان تهران قرارداد سرویس و تعمیر و نگهداری آسانسور دارم و علاوه بر این کارهای آزاد دیگه هم دارم.منی که قبلا کارگر بقیه بودم و با چندرغاز برای صاحب کارها و شرکت ها کار می کردم، الان 9 نیروی استخدامی به همراه همکار دارم. الان کارمون از کارگری تبدیل شده به مدیریت، بازدید، بررسی، طراحی و تعمیر و نگهداری و…البته این رو باید ذکر کنم که بعد از کار کردن روی آموزه های دوره احساس لیاقت، اوج تغییرات درآمدم اتفاق افتاد که حتی خودم هم متوجه نشدم که این تغییرات چطور و از کجا ایجاد شد اما هرچه از این دوره بیشتر میگذره، رشد من بیشتر میشه. بعد از دوره احساس لیاقت، پیشرفت مالی من سرعت عجیبی پیدا کرد بدون اینکه من کار خاصی کنم. من فقط روی احساس لیاقتم کار کردم و همون کارهای همیشگی رو توی کسب و کارم انجام می دادم اما خداوند دستانی رو می فرسته که باعث رشد من شده.امروز این کامنت رو نوشتم تا از تغییراتم بگم و یادم نره شرایطی رو که قبل از کار کردن روی آموزه های این دوره ها داشتم. اون روزی که رفتم سوپر مارکت کارت کشیدم 4 تا تخم مرغ با یه بسته نون لواش و حسابم صفر شد.یادم نره اون روزایی که مهمونی نمی رفتیم چون لباس مناسب نداشتیم، غذای مناسب نمی تونستیم بخریم، روزای بدهکاری و استرس رو یادم نره. اون روزایی که شاگردم ماشین داشت اما من پای پیاده بودم و گاهی که ماشین خواهرم رو می گرفتم، پول نداشتم بنزیم بزنم و با غصه 2 ساعت پیاده روی کردم چون انقدر به همه بدهکار بودم که دیگه کسی نبود که ازش پول قرض نگرفته باشم. یادم نره اون روزایی که صبح می رفتم سر کار و هیچ مشتری ای نبود و هیچ کاری نداشتم که انجام بدم.این کامنت رو درباره نتایجم نوشتم تا یادم نره که با کار کردن روی آموزه های این دوره ها، شرایط زندگیم از زمین تا آسمون فرق کرده. الان ماشین خوب داریم. بدون ترس، بهترین ها رو خرید میکنیم. سفر اگر بریم، با بهترین کیفیت میریم. بهترین غذاها و تفریحات رو داریم. بهترین جنس ها رو خرید می کنیم.به برکت دوره قانون سلامتی، سلامت جسمانی و زیبایی اندام هم داریم و بهترین کیفیت غذا ها رو داریم تجربه میکنیم، بهترین باشگاه ورزشی و انتخاب کردیم، همسرم مربی شخصی داره، هر تفریحی و هر رستورانی بخوایم، میتونیم بریم اصلا مهم نیست کجاست و قیمتش چنده. الان دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم و شروع کردم و خدا میدونه که با عمل به آگاهی های این دوره، نتایجم چقدر بیشتر بشه و چه پیشرفت هایی رو تجربه کنم. استاد، بی نهایت از شما سپاسگزارم. آموزه های شما واقعا زندگی من از اساس متحول کرده.
نیلوفر قاسمیاستاد عزیزم، تا الان زندگی من با آموزه های دوره کشف قوانین زندگی و عزت نفس خیلی تغییرات اساسی داشته اما بزرگترین تشکر من از شما به خاطر تولید دوره قانون سلامتی هست. من 3 ماهه که دارم به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم و این دوره، زندگی من رو در تمام ابعاد تغییر داده.من با وزن 121 کیلو، قد 174 سانتی متر و وضعیت جسمانی بسیار نامناسب وارد دوره شدم. در این مدت حدود 30 کیلوگرم وزن کم کردم اونم نه با سختی بلکه به راحتی یک رویا. الان نزدیک به 94 کیلو هستم. قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی صورتم اینقدر چاق شده بود که دیگه خودمو نمی شناختم. پشت پلکم افتاده بود، صورتم پر از جوش شده بود و کلی موی زائد رو صورتم در میومد. اون اواخر و درست قبل از شروع دوره قانون سلامتی، احساس می کردم بدنم داره زیر این فشار له میشه. واقعا نمیدونم کسی میتونه تصور کنه تو 25 سالگی 50 کیلوگرم اضافه وزن داشته باشی یعنی چی!مسئله فقط تناسب اندام و زیبایی ظاهری نیست. از اونجایی که من دنسر هستم، این اواخر دیگه نمیتونستم به خاطر بالا رفتن وزن ام تمرین کنم و این حد از اضافه وزن داشت مفصل هام رو نابود می کرد. حتی یادمه قبل ورود به دوره قانون سلامتی به من الهام شد که اگر با این وضعیت اضافه وزن تمرین رقص کنی، باید برای همیشه با رقص خداحافظی کنی. منم به این الهام عمل کردم و چند ماه اصلا تمرین نکردم. بماند که چه اعتماد به نفسی از من میگرفت. خیلی تلاش میکردم خودمو دوست داشته باشم.تا اینکه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم. اگر بخوام نتایجم از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو بنویسم، واقعا نمی دونم از کجا باید شروع کنم:من آنقدر راحت وزن کم کردم و انقدر زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی واسم راحت بوده که به قول خودتون توی دوره 12 قدم از یک جاده جنگلی سوت زنان میرفتم و به هدفم نزدیک و نزدیک تر میشدم؛به خاطر این همه کاهش وزن، ستون فقراتم صاف شده و باعث شده که قدم هم بلندتر بشه؛الان صورتم، آنقدر زیباتر و جوان تر شدم که اصلا نمیدونم چی بگم؛قبلاً خیلی تلاش می کردم تا خودم رو دوست داشته باشم اما الان با تغییر ظاهرم، متوجه میشم که یه انرژی ای توی وجودم آزاد شده که عزت نفسم رو از ریشه داره درست می کنه و ظاهرم خودش داره درست میشه. احساس خیلی خوبی به هیکل ام پیدا کردم. با اینکه هنوز 20 کیلو دیگه باید کم کنم، احساس سبکی بسیاری رو دارم. رقص رو شروع کردم و شرایط جسمانیم موقع تمرین، واقعاً قابل مقایسه با قبل نیست؛چقدر پوست صورتم جوان و شاداب شده؛ چقدر لاغر شدن صورتمو دوست دارم و عاشق این کشیده شدن صورتم شدم. انگار پشت پلکم رو عمل کرده باشم، افتادگیش درست شده؛هر روز با یه عشق خاصی قبل اینکه لباس هام رو تنم کنم خودم رو تو آینه میبینم و لذت میبرم. دارم آب شدن چربی های اضافه رو توی اندامم می بینم و همزمان متوجه می شدم که عضله هام هم داره رشد میکنه. مثلا با اینکه ترقوه هام لاغر شده، اما عضلات سرشانه و پایین گردن که فک کنم کول بهش میگن، بزرگتر شده و داره رشد میکنه و بدنم فرم ورزشکاری به خودش گرفته. من از بچگی ورزش کردم و دنس کار کردم. زمانی که 18 سالم بود 94 کیلوگرم بودم با قد 174 سانتی متر که اون موقع بهم می گفتن هیکلت خوبه. اما جالبه که الان من به همون وزن رسیدم اما خیلی از اون موقع ها، خوش هیکل ترم و بدنم کاملا ورزشکاری شده و shape بدن ام کاملا فرق داره. اینا بخشی از نتایج ظاهری من در طی 3 ماه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی بود .اما نتایج سلامت جسمانی و سلامت درونی من 1000 برابر ارزشمند تر و بیشتر از این نتایج ظاهری هست. بزرگترین نتیجه من از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، از بین رفت بدن درد و پا درد های همیشگیم هست. من توی سن 25 سالگی، دو قدم راه می رفتم، از پا درد و کمر درد میمردم. کل شب بدن درد بسیار بدی داشتم و اصلاً خواب خوبی نداشتم. انرژیم همیشه خیلی پایین بود و همش خوابم میومد. همیشه احساس ضعف و گشنگی داشتم و مرتباً باید یه چیزی می خوردم و این خیلی رو مخم بود چون نمیذاشت رو کارام تمرکز کنم. درگیر گردن درد و مفصل درد و … بودم. اما اکثر این مسائل از بین رفتند و هر روز اوضاع سلامتیم داره بهتر میشه.الان اگر ساعت ها هم پیاده روی کنم، بدنم آخ نمیگه. در طول روز گرسنه نمیشم. مثلا چند روز پیش، شب فقط 4 ساعت خوابیدم و صبح با خانواده ام رفتم بازار تهران برای خرید، 5 ساعت پیاده روی داشتیم، یک سره راه رفتم و سر پا بودم و فقط یک قهوه خورده بودم اما کاملا پر از انرژی بودم و اصلا دلم نمی خواست بشینم یا استراحت کنم با اینکه توی روزای اول عادت ماهانه هم بودم که میگن بدن توی این زمان بازدهی کمتری داره.گردن درد و درد های مفصلی هر روز داره کمتر میشه و هر روز سلامت تر میشم. انرژیم هر روز داره بیشتر میشه. چقدر انرژی توی وجودم آزاد شده برای اینکه صرف هدف هام بشه. انرژی ای که صرف خوابیدن، غذا گذاشتن و ظرف شستن و بدتر از همه غذای نامناسب خوردن و فشار وارد کردن به بدنم می شد، الان داره صرف اهدافم میشه. چقدر زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی راحته. راستش قبل از ورود به دوره قانون سلامتی اصلا فکر نمی کردم زندگی به شیوه این دوره تا این حد راحت باشه و واقعا خیلی از چیزی که فکرش رو میکردم، راحت تره.روزی نیست که به خاطر بهبود شرایط جسمانیم و سبک زندگیم شکر گزار خدا نباشم. اگر بخوام از معجزات پیاده روی هام بنویسم، باید یه کتاب بنویسم که دوست دارم بعدا یه کامنت جداگانه بزارم براش. من با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، دارم قانون جهان و قانون رسیدن به خواسته هام رو بهتر درک میکنم و الان دارم میفهمم که قانون پول ساختن، روابط ساختن و … رو چطور باید در عمل اجرا کنم و این دوره به من یاد داده که چطور باید آسون بشم برای آسانی ها. انقدر نتایج خوبی در همه جنبه های زندگیم داره اتفاق میفته که من حس میکنم مسیر رسیدن به خواسته هام دقیقا از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی شروع شده. این دوره یک ایمان و باوری رو توی وجود من زنده کرده که فوق العاده است. وقتی تو 3 ماه من تونستم 30 کیلوگرم وزن کم کنم، منی که آرزوی کم کردن 10 کیلو رو داشتم و اون همه زجر و گرسنگی می کشیدم اما بهش نمی رسیدم، اما حالا با این تجربه، واقعا حس می کنم هیچ هدفی توی جهان نیست که بخوام و نتونم بهش برسم. خدایا شکرت که هدایتم کردی به شیوه دوره قانون سلامتی. خدایا شکرت که با قانون سلامتی آشنا شدم و برای کاهش وزن نرفتم مثل خیلیا با عمل جراحی خودمو ناقص کنم یا با ورزش های سخت مفصل هام رو داغون کنم. خدایا شکرت که هدایتم کردی این همه وزن کم کنم بدون لحظه ای گرسنگی کشیدن. خدایا شکرت که بزرگترین نعمت جهان یعنی سلامتی رو بهم دادی و از مسیر گمراه قبلی که داشت سلامتیم رو نابود می کرد، من رو نجات دادی و هدایتم کردی. من واقعا درک کردم که مهم نیست ما چقدر راه رو اشتباه رفتیم و یا حتی الان توی مسیر اشتباه هستیم، هر لحظه ای که اراده کنیم تا اوضاع رو تغییر بدیم، هدایت می شیم به مسیر درست، فارغ از اینکه کجا باشیم و توی چه شرایطی باشیم. استاد عزیزم بسیار از شما سپاسگزارم به خاطر دوره قانون سلامتی.
حمید و سمانهمن و همسرم از ابتدای تولید دوره قانون سلامتی، این دوره رو از سایت خریدیم و الان 3 ساله که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنیم.قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، شکمم بعد از 3 زایمان خیلی بزرگ شده بود، فشار خون پایین داشتم که مرتب نمک باید میخوردم، بسیار بسیار خواب آلود و تنبل شده بودم یعنی توان انجام بسیاری از کارها رو نداشتم، تاندون پام مرتبا دچار پارگی میشد، پوستم زرد و بی حال شده بود، پای چشمام گود شده بود و آزمایشم همیشه کم خونی رو نشون میداد. کم کم قندم به لب مرز رسیده بود اما با خوردن هر شیرینی دچار حال بدی میشدم که در واقع نوسان انسولین بود.خیلی رژیمها رو گرفتم، حتی تحت درمان طب سنتی هم بودم و کلی هم ویتامین مصرف میکردم ولی تقریبا بهبودی نبود یا بسیار مقطعی بود و دوباره به حالت بد قبلی بر می گشت. البته که واقعا اون رژیمها رو اصلا نمیشه به عنوان سبک زندگی در کل زندگی اجرا کرد چون یا سخت هستن یا خیلی خیلی ضعیف میشدم و به بدنم صدمه می زد.همسرم کبد چرب گرید 3، فیبروز کبد که تقریبا 90 درصد کبد رو درگیر کرده بود، غلظت خون، فشار بالا و پر شدن کیسه صفرا داشت تا حدی که دکتر پیشنهاد عمل و برداشتن صفرا رو داد. شکم بسیار بزرگی داشت و عضلاتش هر روز تحلیل میرفت و یک فکر آشفته داشت.
البته قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، ایشون روی آموزه های سایر دوره ها کار می کردند و اون آگاهی ها باعث شده بود که بسیار به آرامش و ایمان برسند و کلی نتیجه بگیرند. به خاطر اون نتایج بود که تصمیم گرفتیم دوره قانون سلامتی رو بخریم چون ایمان داشتیم که نتیجه میده.الان بعد از 3 سال زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، من و همسرم یک جسم سالم داریم. حالا نه من افت فشار دارم و نه ایشون فشار خون بالا داره. نه من کم خونی دارم و نه ایشون غلظت خون. کبد همسرم کاملا سلامت شده و الان هیچ چربی در کبد ایشون دیده نشده. از همه مهمتر که بیماری فیبروز کبد ایشون کاملا بهبود پیدا کرده. طوری که دکترش تعجب کرد و از ایشون پرسیده بود که: داری چیکار میکنی که فیبروز کبد رو تونستی درمان کنی؟!مشکل کیسه صفرا همسرم حل شده و عضلاتشون روز به روز در حال تغییر هست. من دیگه دچار اون حس بد نوسان انسولین نمیشم. پوستم کاملا شفاف شده، موهام عالی شدن، کم خونی ندارم، در صورتی که قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی همیشه دکترا بهم میگفتن که تالاسمی مینور داری و این مشکل کم خونی توی بدنت کاملا طبیعی هست. عضلاتم بسیار قوی شده در عین زیبایی اندام. من و همسرم هر دو بسیار پر انرژی شدیم و انگار روزها برامون پر برکت تر شده و به همه ی کارها میرسیم که باید بگم این احساس از بهترین احساس های دنیاست. اون زمانهایی که فست هستیم و چیزی نمی خوریم بدون احساس گرسنگی، از بهترین لذتهاست. اون یک وعده ای که به سبک دوره قانون سلامتی غذا می خوریم، غذامون مزه بهشت رو میده و چقدر ساده است و چقدر حس سبکی به آدم میده. در حالیکه در رژیمهای قبلی، مرتباً باید دنبال درست کردن غذا، شمارش یا دمنوش یا میان وعده می بودیم و کلی زندگی رو سخت تر و پیچیده تر کرده بود. اصلا نمیتونستیم بریم بیرون یا اگر هم می رفتیم باید کلی خوراکی آماده می کردیم تا سر ساعت بخوریم. اما در زندگی به شیوه قانون سلامتی، کل زندگیمون آسون شده و هیچ پیچیدگی ای نداره. با ادامه دادن به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، تمام مشکلات سلامتی ما حل شده. تازه الان و بعد از رسیدن به این حد از سلامتی هست که فهمیدیم بسیاری از حالتهایی که ما قبلا تجربه می کردیم و فکر می کردیم که طبیعی که بدن یه وقتایی اینجوری درد کنه یا این واکنش ها رو بده، الان می فهمیم که اصلا طبیعی نیست و اونا همشون بیماری بودند. حتی ما الان می فهمیم که اصلا طبیعی نیست که با افزایش سن پیر بشی چون الان ما به جای اینکه پیر بشیم، هر روز داریم جوون تر میشیم، هم از نظر ظاهری و هم از نظر کار کردن اعضا و ارگان های بدن مثل معده و قلب و روده و …البته که این تجربه سریع اتفاق نمی افته بلکه وقتی دوره رو به مدت چند سال ادامه میدی، این نتایج شروع به دیده شدن میکنه و بدن به یک تنظیم خوب میرسه. چون من می بینم که بعضی از دانشجویان دوره قانون سلامتی تا یه کم لاغر میشن یا اوایل دوره که بدنشون داره پاکسازی میکنه از غذاهای سمی قبلی و به خاطر همین کمی دچار ضعف می شن، می خوان به شیوه قبلی برگردند. اما چیزی که باعث شد ما دوره رو در تمام این سالها ادامه بدیم و استپ نکنیم و الان به این حد از نتایج برسیم این بود که ما بارها و باره توضیحات استاد در جلسات دوره رو گوش می دادیم تا آگاهی ها دوباره یادمون بیاد و ایمانمون رو هر بار قوی تر کنه. ما به تمام جلسات دوره عمل کردیم از جلسات پیاده روی تا عضله سازی تا رژیم لیک گات و … اوایل دوره ما هم به شدت لاغر شده بودیم اما توجهی به حرفای اطرافیان نداشتم و بعد که ادامه دادیم، بدن خودش وزن رو هم تنظیم کرده.اگر ما اون اوایل به حرفها و نظرات دیگران توجه کرده بودیم که می گفتن صورتت زیادی لاغر شده یا اینکه دکترها این شیوه رو رد می کردند و اگر ما به حرف اون دکترا گوش می دادیم و زندگی به شیوه قانون سلامتی رو ادامه نمی دادیم، به این درجه از سلامتی جسمانی و زیبایی ظاهری نمی رسیدیم. الان بدنمون کاملا متعادل شده. هم از نظر سلامتی اندام های داخلی که باعث شده همون دکترا تعجب کنن که چطور این بیماری رو درمان کردیم؛ و هم از نظر زیبایی ظاهری و صورت زیبا و جوان. می خواستم این رو بگم که اگر مسیر زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو دقیق طبق آنچه از زبان استاد میشنوید، ادامه بدید، در آخر به قشنگترین نتایج می رسید. درسته از همون اول نتایج میاد اما نتایج اصلی تازه بعد از 3 سال رخ میده. استاد از شما بسیار سپاسگزارم که دوره معجزه ساز قانون سلامتی رو تولید کردید.
فاطمه دبیریالان هشت ماهه که دارم به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی میکنم و چقدر نتایج عالی گرفتم، نهفقط در سلامتی، بلکه در تمام جنبههای زندگیم. واقعا که چقدر سیستم جهان و سیستم بدن ما دقیق و منظم عمل میکنه. خدایا شکرت برای این نظم بینقص.بخشی از نتایجم از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی:قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی روی دستام پر از لکههای قهوهای بود. میشه بهم میگفتن که اینها ارثیه و از بین نمیره، چون مادرم و خالههام هم همینطور بودن، اما الان با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، این لک ها تقریباً محو شدن.انرژیم فوقالعاده شده. فقط پنج ساعت در شب میخوابم، اما بدون نیاز به ساعت یا آلارم از خواب بیدار میشم و با اینکه کلی فعالیت روزانه دارم، مثل کار مغازه، کارهای شخصی، روی دورهها کار کردن، کلاس زبان، ورزش و عضلهسازی و …، لذت می برم و آخر شب راحت میخوابم. قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی مشکلات کیست تخمدان داشتم که باعث شده بود زیر چونهام موهای زائد در بیاد و حسابی اذیت میشدم، اما الان خیلی کم شدن و فقط چند تا دونهی ریز باقی مونده. زانودرد و کمردرد داشتم که کاملاً برطرف شدن. پریودهای نامنظم، دلدرد، پادرد، کمردرد و بیحالیهای همیشگی داشتم که خیلی بهبود پیدا کردند.قبل از دوره قانون سلامتی به خاطر پوست صورت و دستهام کرمهای گرون از تهران سفارش میدادم، استفاده میکردم اما بعد از چند ماه دوباره مشکل برمیگشت. ولی الان پوست صورت و دستهام بدون نیاز به کردم، کاملاً طبیعی، نرم و شفاف شدن.وزنم از ۶۷ کیلو به ۵۰ کیلو رسیده و با شروع عضلهسازی و بعد از دو ماه، بدنم کمکم شروع به فرم گرفتن کرده. الان ۵۶ کیلو شدم و چقدر اندامم زیباتر شده، عضلههای بدنم مشخص شدن.پف پشت چشمم کاملاً از بین رفته، چشمهام بازتر شده. یه چربی سفید ریز داخل چشمم بود که خیلی کوچیک شده. قبلاً اگه دیر میخوابیدم، چشمهام قرمز میشد و میسوخت، اما الان دیگه هر چقدر دیر بخوابم، اذیت نمیشم.هر موقع بخوابم، صبح ساعت ۶ بیدارم و با انرژی میرم سرکار.کف پاهام همیشه خشک و ترکخورده بود، اما کاملاً این مسئله حل شده.قبل از دوره، سردردهای شدیدی داشتم که امانم رو بریده بود، وقتی میگرفت، نه میتونستم با کسی حرف بزنم، نه کاری انجام بدم، فقط دراز میکشیدم و تمام فکرم روی اون درد بود، اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی این مسئله کاملاً خوب شدم. الان میفهمم که مشکل از روده و گوارشم بوده.دندونهام با اینکه ترمیم کرده بودم، به سردی و گرمی غذا حساس بودن، ولی الان اصلاً اذیت نمیشم.ته گلوم همیشه احساس درد داشتم، هر دکتری که میرفتم، میگفت لوزههات عفونت دارن. عفونت به گوشهام هم زده بود، گاهی شبها از درد گوش بیدار میشدم، اما زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی این مسئله رو کامل حل کرد.شورهی سر و چربی موهام کاملاً تنظیم شده. خطهای چروک روی صورتم برطرف شده.قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، زبونم همیشه یه لایهی سفید داشت و بهم میگفتن مشکل گوارشی داری، اما الان میفهمم که همهی اینها از مصرف نشاسته بوده چون با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی این مسئله برطرف شده.دیگه نیازی به مسواک زدن مکرر ندارم، بوی عرقم از بین رفته، در حالی که قبل از دوره قانون سلامتی، مدام درگیر خرید عطر، اسپری و مام بودم. پوست بدنم نرم و تمیز شده. بوی دهانم که صبحها خیلی آزار دهنده بود، از بین رفته.حافظهام خیلی بهتر شده، توی کلاس زبان بهتر یاد میگیرم و وقتی فایلهای دورهها رو گوش میکنم، خیلی بیشتر متوجه میشم.الان کار کردن روی دورههای دیگه هم برام لذتبخشتر شده. قبلاً خیلی زود عصبی میشدم، اما الان چقدر آرامتر شدم. و کلی نتایج دیگه که خدا رو صدهزار مرتبه شکر با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی برطرف شدند.
علیرضا توکلیامروز که دارم این متنو مینویسم، روز تولد 20 سالگیم هست. یک و سال و نیم هست که با آموزه های استاد عباس منش کار می کنم و می خوام از نتایجم بنویسم:قبل از کار با آموزه های استاد، اوضاع نابسامانی داشتم که نمی خوام زیاد درباره اش صحبت کنم فقط خیلی مختصر بگم که، اون زمان توی خانواده ما هرروز درگیری های خیلیی شدید بود. من از استرسی که به خاطر این جو کل وجودمو می گرفت، دست به خیلی کارا میزدم. تا اینکه من، برادر کوچکم و مادرم 3 نفری با هم یک تصمیم گرفتیم و یک شب با 3 دست لباس، مقداری وسایل خواب (آنقدری که تو دست جا بشه) از خونه زدیم بیرون و رفتیم خونه پدر بزرگم. پدر بزرگم یه خونه 4 واحده داشت اما مستاجرها همگی به ما گفتند که ما تا آخرین روز قرارداد خونه ها رو خالی نمی کنیم. در نتیجه ما به مدت تقریبا۶ ماه، خونه خالم یا پدربزرگم موندیم. اون زمان من 18 سالم بود، دانشجو بودم و برای پرداخت هزینه هام کارگری میکردم با ماهی تقریباً 3 میلیون تومان درآمد. تا اینکه من با آموزه های استاد عباس منش آشنا شدم، بعد هم 12 قدم رو خریدم و با تمرکز روی خودم کار کردم. الان از این موضوع یک سال و نیم می گذره و می خوام بخشی از نتایجم رو از کار کردن روی آموزه های دوره 12 قدم بنویسم. البته من دوره قانون سلامتی رو هم خریدم:در مورد روابط، باید بگم، تا قبل از کار کردن با آموزه های دوره 12 قدم، من، برادرم و مادرم مدام درگیر دعوا بودیم، یا با همدیگه و یا با پدرمون. اما الان روابط ما عالی شده و خبری از اون جنگ و دعواها نیست. خیلی با احترام با همدیگه حرف می زنیم.منی که همیشه توی جمع های خانوادگی همیشه گوشه گیر بودم و هیچکی متوجه حضورم نمی شد، الان خیلی خوب ارتباط برقرار می کنم. طوری که دیگران بهم می گن تو نباشی بهمون خوش نمی گذره. حالم با خودم خیلی خوبهدرباره رابطه با پدرم، قبل از کار کردن با آموزه های استاد، همیشه در حال جنگ و دعوا بودیم اما الان هر وقت همدیگه رو می بینیم، فقط برخورد خوب و احترام آمیز از طرف جفتمون هست و این تجربه از رابطه با پدرم همیشه برای من غیر قابل باور بود. امروز که داشتم به این موضوع فکر کردم، متوجه شدم که چقدر شخصیت من تغییر کرده. آخه من فکرش رو هم نمی کردم که بعد از اون شب که از خونه زدیم بیرون، بخوام دیگه با پدرم روبرو بشم. اما الان واقعا خوشحالم و با خودم در صلح هستم.درباره نتایج مالیم:قبل از کار کردن روی آموزه های دوره 12 قدم، من به شدت خجالتی بودم و اعتماد به نفسم کم بود. این در حالی بود که عاشق فروش بودم و این علاقه به این ضعف نمی خورد. اما به خاطر عشق و علاقه ام برای فروش اجناسی که خودم زحمتش رو کشیده بودم، مرتباً تمرین می کردم و قدم برمی داشتم اما به خاطر باورهای محدود کننده ای که داشتم، مسیر رو خلاف جهت میرفتم به همین دلیل اونهمه تلاش نتیجه نمی داد و همش \"نه\" می شنیدم تا اینکه با استاد عباس منش آشنا شدم.من با آموزه ها و تمرینات دوره 12 قدم، شروع کردم به کار کردن روی باورهام و آرام آرام دیدم که تلاش هام داره نتیجه میده.خدا رو شکر اوضاع مالیم توی این یک سال و نیم خیلی رشد کرده. قبل از اینکه با آموزه های استاد آشنا بشم، ماهی 3 میلیون درآمد داشتم که کلا صرف کرایه محل کار و هزینه های دانشگاه می شد. الان درآمدم به طور متوسط بیش از 10 برابر افزایش پیدا کرده در حالی که کار فیزیکی من هم کمتر شده. برای خودم ماشین خریدم. برای همون کارگاهی که قبلا براش کارگری می کردم، الان مسئول تأمین مشتری هستم. یعنی جنس از ایشون و مشتری از من هست و چون کارمون عمده است، مشتری ها سفارش های بزرگ دارن و سود خوبی برای من داره البته با کمترین مقدار کار فیزیکی.قبل از کار کردن با آموزه های استاد، وقتی توی خونه پدر بزرگم ساکن شدیم، هیچ اسباب و وسایلی نداشتیم جز یک موکت که روش می خوابیدیم. الان خونه مون تمام اسباب و وسایل لازم رو داره و همشون هم عالی و بروز هستند. حدود 500 میلیون تومان سرمایه جمع کردم تا کسب و کار خودم رو شروع کنم.به خاطر کار کردن روی آموزه های 12 قدم، شخصیت من واقعا تغییر کرده و اونقدر ربطی به آدم یک سال و نیم قبل ندارم که گاهی از حرف های اطرافیانم می فهمم که اون زمان چقدر شخصیتم داغون بوده.الان شب ها راحت میخوابم بدون هیچ استرس، با آرامش و خیال راحت؛ضربه هایی که به خودم می زدم، چه روحی و جسمی، از هیچکدوم خبری نیست و با خودم در صلح هستم؛از نظر سلامتی کاملا سالم هستم و در این مدت، حتی یه قرص هم نخوردم و دکتر نرفتم اونم منی که قبلا حداقل ماهی 3 بار باید دکتر می رفتم.قبل از کار کردن با آموزه های استاد، سردرد های خیلی بدی داشتم اما الان حتی نمی فهمم سردرد چی هست و چه جوریه؛مراقب ورودی های ذهنم هستم، آهنگ های چرت و پرت گوش نمی دم، کلاً خودم رو غرق آموزه های استاد عباس منش کردم و خدا رو شکر حالم عالیه.استاد عزیزم سپاسگزارم از شما به خاطر این آموزه ها. تا قبل از اینکه نتایجم رو بنویسم، حتی فکرشم نمیکردم که توی این مدت، این همه نتیجه گرفته باشم. اعتبار همه این نتایج رو میدم به خدای خودم که من رو هدایت کرد به سمت شما. استاد من هنوز خیلی کارها دارم و این تازه شروع راه هست.
الههتصمیم گرفتم نتیجه کار کردن روی آگاهی های دوره عشق و مودت در روابط رو با دوستانم به اشتراک بزارم. گذشته خودم رو قبلا توی یکی از کامنت ها در همین دوره توضیح دادم اما فقط به خلاصه ای از اوضاع زندگیم قبل از کار کردن با آگاهی های دوره عشق و مودت در روابط، بسنده می کنم.
سال 1379 به عقد مردی در آمدم که فکر می کردم دوستش دارم اما بعدها فهمیدم خودم رو اصلا دوست ندارم. سال 1390 با توجه به خیانت او به من و البته مشکلات قبلی از ایشون جدا شدم اونهم بعد از کلی مشاوره، رفتن به جلسات دوازده قدم وابستگان گمنام و کلی کار کردن روی خودم. من زیبا و جوان بودم و هستم، شاغل بودم و در اجتماع سرزبون دار بودم. به واسطه همین خصوصیات پدرم می گفت حتما کمتر از 6 ماه ازدواج میکنی و میری اما من تا سه سال بعد از جدایی، فقط یک خواستگار داشتم که به لطف خدا بهش جواب منفی دادم. همش برام سوال بود که چرا هیچ کسی توی زندگی من نیست.
کتاب \"بنویس تا اتفاق بیفتد\" رو گرفتم و یک فصل اون در خصوص ازدواج یک خانم بود و من هم تصمیم گرفتم مطابق تجربه آن خانم، در مورد همسر آینده ام بنویسم. براش خیلی وقتها نامه می نوشتم، درد و دل می کردم، تصور می کردم که در زندگیم هست و داریم باهم زندگی می کنیم. همین کارها باعث شد مردهای زیادی بهم پیشنهاد ازدواج بدن و تعداد خواستگارام به یکباره افزایش پیدا کنه، در حدی که در یک روز 3 مرد بهم پیشنهاد ازدواج دادند اما هیچکدوم مورد مناسبی برای ازدواج با من نبودند.
نمی تونستم اشکال کارم رو پیدا کنم تا اینکه استاد در اواخر سال 1394 دوره عشق و مودت در روابط رو استارت زدن و من با پول عیدیم این دوره رو خریدم. کل تعطیلات عیدم به گوش دادن به جلسات این دوره گذشت. سعی می کردم به تمام آموزه ها و تمرینات این دوره عمل کنم، باورهای محدود کننده ام رو پیدا کنم و تغییر بدم و روی ساختن باورهای قدرتمند کننده کار کنم و از آگاهی های جلسات این دوره برای خودم تمرین درست می کردم. در این زمینه، چنین کارهایی را انجام می دادم:*یک لیست از همه مردهایی که بهم پیشنهاد داده بودند و تمام مردهایی که تو زندگیم اومده بودند (مثل همسر سابق، پدر و برادر و…) تهیه کردم. نقاط قوت و ضعف شون رو در آوردم و و مشترکات شون رو پیدا کردم. از طریق الگوهای رفتاری مشترکی که توی مردهای روابطم پیدا کردم، متوجه شدم درباره روابط، در چه زمینه هایی باورهای منفی دارم و در چه زمینه هایی باورهای مثبت دارم.
* تماشای فیلمهای ایرانی، درام و عاشقانه رو گذاشتم کنار. یادمه اون دوره فیلم شهرزاد رو نشون می داد و با اینکه خیلیا ازش تعریف می کردن، من سراغش نرفتم چون نمی خواستم حالا که دارم روی باورهام کار می کنم دیدن این فیلمها باورهای منفی رو در من تقویت کنه.
* طبق آموزه هایی که از دوره یاد گرفته بودم، یک لیست از ترس هام در مورد ازدواج پیدا کردم و نوشتم تا ترسهام رو بشناسم و برای غلبه بر اونا منطق پیدا کنم. خصوصا قبلا با مردی زندگی کرده بودم که کلی تجربه ترسناک از زندگی با او داشتم. بعد نوشتم اگر همسر آینده ام چطوری باشه من دیگه اون ترسها رو تجربه نمی کنم. شروع کردم به تغییر یک سری رفتارها و کار کردن روی ضعف های شخصیتی که باید بهبود می دادم تا از اون ترسها بزرگتر بشم. مثل قدرت \"نه\" گفتن به درخواست های نامعقول دیگران یا وابسته نبودن و برخی موارد دیگه و پیشرفتهام رو می نوشتم. توی دفترم بابت هر نکته مثبتی درباره مردهای روابطم، شکرگزاری می کردم. مثلاً می گفتم: خدایا شکرت که همسر سابقم رابطه عالی با مادر و پدر من داره و به اونها احترام میزاره و پدر و مادر من هم دوستش دارن و...
* دنبال مدارک و الگوهای مثبتی در روابط اطرافم می گشتم که خلاف باورهای محدود کننده من رو ثابت می کرد. مثلا برای من خیلی خواستگار کوچکتر از خودم می اومد و مجرد. آدمهایی رو پیدا کردم که قبلا ازدواج کرده بودن و ازدواج دومشون با مرد کوچکتر از خودشون بوده و اتفاقا زندگی عالی رو داشتن تجربه می کردن.
* مهمتر از همه، شادی و خوشحالیم رو موکول نکردم به زمانی که مرد رویاهام وارد زندگیم بشه. یعنی منتظر مرد آینده ام نموندم و کلی برای شادی خودم برنامه ریختم و شروع کردم به انجام دادن آنچه که دوست داشتم و از زندگی ام لذت می بردم.
* با هیچکس رابطه سطحی ایجاد نکردم چون می خواستم به کمتر از بهترین راضی نشم چون معتقد بودم که همسر آینده ام به زودی در زندگی من میاد و من باید برای حضور اون تنها باشم و فضا رو خالی نگه دارم.
* ایمان قلبی داشتم که مردی در زندگی ام میاد که نه تنها ازدواج قبلی من رو به عنوان نقطه ضعفم نمیبینه بلکه اون رو نقطه قوتی مبنی بر رشد، قدرت و توانایی من می بینه.
* بابت همه نعمت های زندگی ام شکرگزاری می کردم. حتی اگر کسی بهم تیکه می انداخت می گفتم خدایا شکرت که من اینقدر جذاب هستم و خیلی معجزات در این مسیر برام اتفاق افتاد که اصلا باورم نمی شد.
و اما نتیجه این حد از تعهد برای کار کردن روی خودم با آگاهی های دوره عشق و مودت در روابط:
من اواخر سال 95 با مرد مورد دلخواهم ازدواج کردم. الان که به ویژگی های همسرم و زندگی مشترکم نگاه می کنم و اونا رو با آنچه که در زمان شروع دوره عشق و مودت در دفتر تمرینم نوشتم مقایسه می کنم، بدون اغراق 90 درصد ویژگی های همسرم و رابطه ام،دقیقاً شبیه آنچه است که من نوشته بودم و می خواستم که در رابطه ام تجربه کنم.
من و همسرم عاشقانه همدیگر رو دوست داریم؛ خانواده ام با او، یک ارتباط عالی دارند؛ رابطه من با خانواده همسرم، عالی هست و یک دختر 5 ساله داریم که عاشقانه دوستش داریم؛
خیلی از روزهای زندگی مشترک ما، دقیقاً مثل همان اوایل عاشقیمون پر از شور و شوق هست و زندگی توام با عشق و احترام داریم. امیدوارم تجربه من راهگشا و چراغ روشنی باشه در مسیری که پیش رو دارید. استاد به خاطر این آموزش ها از شما سپاسگزارم.
ندا دولت ابادیمن حدود سه ساله که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی میکنم. وقتی وارد دوره شدم، ۶۲ کیلو بودم و تنها هدفم کاهش وزن بود. از ۱۲ سالگی انواع رژیمها رو امتحان کرده بودم، کلی ورزشهای سخت انجام داده بودم، اما همیشه درگیر این موضوع بودم و آسیبهای زیادی به بدنم زده بودم. این بار دلم میخواست اگر قرار بود وزن کم کنم، در نهایت صحت و سلامت باشه، نه با آسیبهای جدی و غیرقابل جبران. با این حال، راهش رو نمیدونستم و کمکم حس عجز و ناتوانی پیدا کرده بودم. با سختی تمام، دو کیلو کم میکردم اما خیلی زود دوباره برمیگشت. انگار توی یه سیکل معیوب گیر افتاده بودم، حالم بد بود. سالها در دفترهام، توی برگهها، توی ذهنم، توی کلامم مدام این جمله رو تکرار میکردم: \"خدایا شکرت که به لطف و رحمت تو، در نهایت صحت و سلامت، به وزن مطلوب و بدن دلخواهم رسیدم.\" یکی از روزهای بهمن، بعد از باشگاه برگشتم خونه، ضعف داشتم، گرسنگی کشیده بودم و میل شدیدی به خوردن داشتم، مخصوصاً چیزهای شیرین. اون روز نقطهی تسلیم من بود. سجده کردم، سرم روی زمین بود و فقط گریه میکردم: \"خدایا چرا با این همه تلاش، هیچ نتیجهای نمیگیرم؟ راه رو به من نشون بده؟\"و اون روز خدا من رو هدایت کرد به سمت سایت elmeservat.com روی صفحه یه فایل بود که دهنم از تعجب باز موند. توی دلم یه نور امید روشن شد. عکس استاد بود که بسیار خوشهیکل شده بود. همون لحظه با خودم گفتم: \"اگه استاد که اینقدر چاق بود تونست، یعنی خدا میتونه! یعنی خداوند راهی داره!\"فایل رو که درباره معرفی دوره قانون سلامتی بود دانلود کردم، گوش دادم، و باورم نمیشد. استاد از یه دوره جدید صحبت میکرد، دورهای که هم بیماریها رو درمان میکنه و هم مثل بشکن زدن، آدم رو لاغر میکنه. چنان هیجانزده بود که انگار خودش هم از نتیجهی دوره شگفتزده شده بود. اون لحظه فهمیدم که خدا جوابم رو داده.من در عرض یک ماه و نیم، با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، ۱۰ کیلو وزن کم کردم و به ۵۲ کیلو رسیدم و مهمتر از کاهش وزن، تغییری بود که توی ذهنم اتفاق افتاد که: \"هیچ غیرممکنی وجود نداره!\" حتی اگه تا اون لحظه یه چیزی برام غیرممکن بود، خدا میتونست در یک لحظه یه راه جدید باز کنه. تمام نشدنها، یهدفعهای شدنی شد. الان 3 سال از اون روز می گذره و من دوباره می خوام تعهدم رو تکرار کنم:من، ندا، در تاریخ ۱۷ مهر ۱۴۰۳، با وزن ۵۵ کیلو، با جسمی تقریباً عضلانی و زیبا متعهد میشم که در مسیر زیبای قانون سلامتی بمانم و هر روز رو با همین روش بگذرونم. خدایا، شکرت که من رو به این مسیر هدایت کردی، شکرت که راه نجاتم رو نشونم دادی.
اصغر نیکوامروز ۲۸۰۰ روزه که من عضو سایت elmeservat.com هستم، یعنی حدود ۷سال و ۸ماه. یادمه اون اوایل که فایلهای استاد رو گوش میکردم همزمان کوهپیمایی هم میکردم. با گوش کردن به آموزه های استاد چه اشکها ریختم و چه آرامشی بهم دست میداد.
اما بخاطر باورهای مخربی که در گذشته داشتم خیلی سخت به افراد اعتماد میکردم و فکر میکردم استاد عباس منش هم مثل بعضی از اساتید، فقط به فکر پر کردن جیب خودشون هستند.اوایل اسفند ۱۴۰۱ بود که بعد از دیدن چند قسمت از \\\"نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش\\\"، برام باور پذیر شد که این مسیر درسته و اگه این دوستان تونستن به چنین موفقیتهایی برسن پس من هم میتونم و به خودم تعهد دادم که به مدت یک سال به صورت مداوم و تمرکزی روی آموزه های استاد در سایت کار کنم و فعال باشم و در پایان یک سال، نتایجم رو بسنجم. به خودم گفتم اگر نتیجه گرفتم و نتایج قابل قبول بود که همین مسیر رو ادامه میدم. وگرنه کلا بی خیال این مباحث می شوم و می چسبم به روند معمولی که بقیه دارن.
به محض اینکه این تصمیم رو گرفتم، در قدم اول تمام فایلهایی که متعلق به محصولات استاد عباس منش بود و به صورت نامشروع به دستم رسیده بود رو از حافظه گوشیم پاک کردم. این تصمیم مصادف شده بود با بروزرسانی دوره شیوه حل مسائل زندگی و این دوره دوباره روی سایت قرار گرفت. من این دوره رو با افتخار خریداری کردم و در همون سه ماه اول که به طور تمرکزی در هم در سایت فعال بودم و هم در بخش کامنتها فعالیت مستمر داشتم، نتایج بطور معجزه آسایی تغییر کرد.
منی که در چند سال گذشته، همیشه خریدهام به بازار تورمی میخورد و در زمان نامناسب خریدهای نامناسب رو داشتم یعنی من در گرون ترین حالت خریدهام انجام می شد، این بار برعکس شد. یعنی من هدایت شدم در بهترین زمان زمین خریدم،در بهترین زمان به خرید میلگرد و آهن برای ساخت ساختمان جدید هدایت شدم و چند خرید دیگه داشتم، در بهترین زمان ممکن چند واحد رو پیش فروش کردم و سود خیلی خوبی بردم. همه اینها در عرض چند ماه اتفاق افتاد.الان حدود یک سال و ۸ ماه از تعهد من میگذره. در این مدت اتفاقات مالی بسیار خوبی در کسب و کارم رخ داده و من همچنان با تعهد روی آموزه های استاد کار می کنم. در این مدت دوره های روانشناسی ثروت 1، دوره شیوه حل مسائل، دوره قانون سلامتی و دوره دوازده قدم و فایلهای بخش دانلودها رو تمرکزی کار کردم و نتایجم هم بسیار عالی بوده هم از نظر مالی و هم از سایت جهات. از نظر مالی قدرت خریدم خیلی بالا رفته. طوری که امسال تونستم برای عزیزانم، همسر عزیزم، دختر گلم و پسر عزیزم در روز تولدشون برای هر کدام یک گوشی آیفون ۱۵ بخرم یا معادل ریالیش رو واسشون واریز کنم. همچنین به سفرهای عالی رفتم. بطور کلی احساسم خیلی خوبه، شکرگزارم و با خدای درونم در صلح هستم.
رستااز خرداد ۱۴۰۱ که زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو با وزن ۶۰ کیلو شروع کردم، تا پایان همون سال به وزن ثابت ۴۵ کیلو رسیدم. اما مهمتر از کاهش وزن، دو مشکل اساسی سلامتی داشتم که با این روش کاملاً برطرف شدن. قبل از ورود به دوره قانون سلامتی، پریودهای من بهشدت دردناک و غیرقابلتحمل شده بود. سردردهای شدیدی داشتم که برخلاف گذشته، دو یا حتی سه بار در ماه تکرار میشد و هر بار چند روز طول میکشید. اما بعد از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی و تعهد به عمل به این شیوه، تمام سردردها برطرف شد. وقتی اولین دورهی پریودم رو بعد از دوره قانون سلامتی تجربه کردم، از این تغییر متعجب شدم. پریودی کاملاً بدون درد و مثل یک روند طبیعی اتفاق افتاد. بدون هیچ نشونهای از بههمریختگی هورمونی، عصبی شدن یا کلافگی. یکی از اهداف مهم من، داشتن شکم تخت بود، که برام مثل یه آرزو شده بود. اما در ظرف دو سه ماه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی شکمم کاملاً تخت شد. یه مشکل دیگه، غدهی چربیای بود که به خاطر زدن واکسن کزاز در ۱۵ سالگی زیر بغلم ایجاد شده بود. با عمل جراحی هم برطرف نشده بود و سالها ازش رنج میکشیدم. اما بعد از شروع این روش، متوجه شدم که اون غده روزبهروز کوچکتر میشه و بعد از دو سه ماه کاملاً از بین رفت. مشکل خشکی پوست بدن و صورتم هم برطرف شد. تا قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی مجبور بودم هر روز کرم آبرسان، وازلین و لوسیون استفاده کنم، اما الان بدون نیاز پوست بدنم کاملاً لطیف شده. جوشهای زیادی روی باسنم داشتم که خیلی سریع از بین رفت.یه نتیجهی جالب دیگه این بود که دیگه عرقم بوی بد نمیداد، حتی توی روزهای گرم تابستون. هرچقدر عرق میکردم، لباسهام هیچ بویی نمیگرفتن. خط اخمی که سالها روی پیشونیم بود، کاملاً محو شد. جالب اینجاست که خودم متوجه نشدم، دوستم که اونم در این مسیر بود، بهم گفت. وقتی جلوی آینه بودیم، یه لحظه دقت کردم و دیدم راست میگه، پوستم چقدر کشیده شده. خیلیها بهم گفتن که چقدر جوانتر شدم.** از قبل هم چهرهی جوانی داشتم، اما این تغییرات باعث شده بود صورتم جوونتر بشه. قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی حساسیت فصلی شدیدی داشتم* به بادوم، گردهی گل، گرد و خاک، و حتی هوای اول صبح. هر روز صبح باید ۳۰ تا ۴۰ عطسه میکردم تا حالم بهتر بشه، اما بعد از تغییر شیوهی زندگی، همهی این حساسیتها کاملاً از بین رفت. موهای سفید سرم کم شده یا شاید تغییر رنگ دادن، اما هرچی بود، به وضوح کمتر شدن. این نتیجه توی همسرم هم کاملاً مشخص شد. خیلیها بهش گفتن که انگار ۱۰-۱۵ سال جوونتر شده. کشیدگی و لطافت پوستش، رنگ پوستش، و حتی چربی پوست و موی سرش کاملاً تنظیم شد. بزرگترین تغییر برای همسرم، درمان سوختگی کشالهی رانش بود. هر سال بهار و تابستون، از شدت عرقسوز شدن اذیت میشد و هیچ درمانی براش جواب نمیداد. اما الان دو سال و نیمه که با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، دیگه از اون مشکل خبری نیست.با این همه نتیجه، واقعاً ارزشش رو داره که به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی 100% وفادار بمونه. من هر روز این نتایج رو برای خودم مرور میکنم تا یادم نره که چقدر این تغییرات ارزشمند بودن و چقدر متعهد بودن به این سبک زندگی، میارزه.
سلام استاد
گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم
وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه
یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه
این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون
سلام خدای جانم
سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم
من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز
حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….
بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو
بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم
همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم انشاءالله
دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم
حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم میکنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)
اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..
گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم
گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم
و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .
و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم
وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر
همه ی ترسام خلاص میشم استاد
همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان میکنه به اذن الله
اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم
و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم
حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم
هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب
شکسته ی منو داد
من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی
( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد
تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..
و هربار اشتباهات جدید
حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد
آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم
تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر
بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم
به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم انشاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم
اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله
به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود
خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم
یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم
و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه
لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم
خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم
و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره
ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت
به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم
و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم
آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم
اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش
اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه
همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق میکنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست
وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمیدونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت میبردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت میبردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمیدونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمیدونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم
الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار
زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم
خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین
سلام به استاد عزیزم
خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم
من اصلا یک درصد فکر نمیکردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی
البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمیکردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم
سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم
وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد
خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم
بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم
این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله
به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم
این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم
اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم
و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه
و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم
خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم
بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه
این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان
چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا
خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشاند
شاد و سلامت و ثروتمند باشین
به نام خداوند قادر مطلق خدایی که این روزا اینقدر باهاش صمیمی شدم که هر لحظه دارم باهاش حرف میزنم
خدایی غیر از خدایی که قبلاً می شناختمش
الان هم اومدم نتایج شما دوستان عزیزم رو برای اولین بار توی این قسمت از سایت بخونم ،که خدا یهویی بهم گفت تو هم بنویس
بنویس که همه باور کنن اگه با من رفیق بشن دیگه نگران هیچی نمیشین.،من میگم چی کار کنن که چرخ زندگی شون روان بشه
به خدا الان که دارم مینویسم اشک از چشمام سرازیره .
نه از ناراحتی بلکه از سر شوق که چنین خدایی داشتم و ازش بی خبر بودم.
تازه منی که خیلی ادعای خداشناسی و این حرفا رو داشتم.
برای همه مادر بودم برا خودم زن بابا
از بس باورهای خراب تو ذهنم بود
باور این که خدا دعاهای منو در حق دیگران چقدر زود جواب میده ولی برای خودم نه
همه ازم التماس دعا داشتم و منم به خدا میگفتم تو که خیلی مهربونه حاجتشون رو بده و جالب این که همه به حاجتشون میرسیدن و البته وصد البته این به خاطر باور خودشون بود که جواب میگرفتن نه به خاطر دعای من
و
من اینو میدونستم و به روی خودم نیاوردم.
و
به خودم میگفتم چون خدا خیلی دوستم داره
هی میخواد ازش التماس کنم برای گرفتن حاجت خودم
و
با خودم میگفتم هر چه بیشتر دارم اذیت میشم
پس جایگاه بهتری پیش خدا دارم
پس اگه اینجا نشد حتما اون دنیا برام بهتره
و
این هم یه باور مخرب دیگه و
هزاران باور دیگه که به خدا میچسپوندم
البته که این باور در جامعه آیی که بودم تاثیر گرفته بودم و در خودم تقویت کرده بودم متاسفانه.
اما خدای درون الانم کجا و اون خدا کجا
که هر لحظه داره منو هدایت می کنه به بهترین راه ها ،
و این رو مدیون آموزش های استاد عزیزم میدونم.
که زندگی منو عوض کرده از هر لحاظ.
خدایا شکرت
همیشه با خودم میگم استاد عزیزم تو که دراستان من در صد کیلومتر متری من سالها زندگی کردی و آغاز تغییرت از اون جا بود
چرا امن
من این همه دیر با شما آشنا شدم.
از فایلهای رایگان که ارزش میلیاردی دارن شروع کردیم و الا با دوازده قدم داریم رو به جلو پیش میریم چ بیشتر از چیزی که میشنوم دارم به گفته های استاد عمل می کنم.
به هر حال خدا را هزاران بار شکر از بودن در کنار شما و این دوستان عزیز و خصوصاً عزیز دلت مریم جان که هر روز با دیدن زندگی پر بهشت دارم در بهشت افکارم زندگی میکنم.
از لحاظ روابط با همسرم که عالی شده و تا قبل از این که ایشون واقعا یه آدم دیگه آیی شده
ما هر روز زندگی در بهشت رو با هم میبینم و این همه فراوانی و عشق رو از بودن با شما تجربه می کنیم .
فایلهای توحیدی استاد عزیزم انقلابی در ما به وجود آورده که الان با قدرت و یقین به هدایت الله با دست خالی و به صورت تکاملی طی مدت یک سال اخیر داریم کاری رو برای اولین بار شروع می کنیم که
خدا خودش بهم الهام کرده و مجوزش رو هم خودش داده و مطمئن هستم به بهترین شکل پیش میره و ما رو به ثروت و روزی به غیر حساب میرسونه.
در هر حال اینو به دوستان گلم خواستم بگم که هر طوری تو خدا رو توی ذهنت بسازید همون رو می بینی .
من الان یه جوری باهاش رفیق شدم که دوست ندارم وقتم رو پیش کسی دیگه ایی بذارم.
من الان هر چه ازش بخوام بهم میده
و
مهم تر از همه رفاقت با خودشه .
حال خوب بودن با خودش.
دورت بگردم خدای ارحم الراحمین.
ممنون از شما دوستان عزیزم که کامنت منو خوندید و باور کردید هم حرفای منو
هم خدای درون وجود خودت رو
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.
سلام به خدای مهربانم سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز استاد عزیز من و همسرم 4 ماهه که با فایل های شما اشنا شدیم در اصل خدا مارو هدایت کرد به سمت این فایل ها ولی تو این 4 ماه اندازه ی یک سال من رو خودم کار کردم جوری که صبح که از خواب پامیشدم فقط تو گوشم صحبت های شما بود تا شب که میرم بخوابم یعنی جوری شده که من تو خونه موقع کار تو ماشین تو مهمونی تو خرید هر جا که باشم دارم از صحبت های شما استفاده میکنم من و همسرم خیییلی خوشحال و خوشبختیم که با شما اشنا شدیم و این هم از لطف خداس تو این 4 ماه خیلی چیزا تغیر کرده هم رابطه ی عاطفی ما هم سلامتیمون هم ارامشون هم نعمتهامون ما یه دختر 15 ساله داریم بعد از شنیدن صحبت های شما برای خودش دفتر شکر کزاری و دفتر هدف گزاری درست کرده و من خیلی خوشحالم که شما استاد عزیز مانند یه نور پاک وارد زندگی ما شدید و خیلی شیرین و دوست داشتنی مارو هدایت میکنید خدایا هزارررران بار شکر برای وجود خودت برای وجود استاد عزیز برای اینکه من و خانواده ام لایق این هدایت شده ایم ما هر روز بیشتر و بیشتر تلاش میکنیم تا به بهترین خودمون تبدیل بشیم ممنونم از شما استاد عزیز شما نور الهی هستید برای روشن کردن زندگی دیگران خوش به سعادت شما و خوش به حال ما که شمارو داریم خدارا سپاس برای این لحظه و هر لحظه به امید موفقیت بیشتر و بیشتر خدایا شکرت
داستان هدایت میرسه به زمستان 1401.زمانی که در شرایط روحی و مالی خیلی بدی قرار داشتم .دو ماه شده بود که پدر نازنینم رو از دست داده بودم و پذیرش نبودش برام غیرممکن بود. غمی که به اندازه ده سال پیرتر شدم .چون وابستگی شدیدی به پدرم داشتم و یجورایی بابایی تمرین آدم خانواده مون بودم. بابرادرم که با آموزشهای شما کلی نتیجه گرفته بود و باهم از لحاظ روحی نزدیکیم . داداشم پیشنهاد داد که باید از خانه بزنی بیرون و یه کاری رو شروع کنی منم که تنها داراییم یه پراید بود تصمیم گرفتم باهاش کار کنم تا هم کمی وضعیت مالی مون بهتر بشه و هم وضعیت روحیم. خلاصه شروع کارم شد شروع آموزشهام . سابقه عضویت من به خیلی قبلتر برمیگرده و دلیلشم اینه که برادرم خارج از ایران زندگی میکنه و من این پروفایل رو برای ایشون ایجاد کردم و چندتا از دوره های شما رو با پول خودش خریدم .و اگه به خیلی قبلتر برگردم من برای اولین بار سال 94 یه فایل از شما دیدم فقط اون تی شرت قرمز رنگ و فضای سبز شمال که اونجا فایل ضبط شده بود یادمه ولی تو مدار دریافت آگاهی نبودم و از حرفا تون هیچی یادم نیست فقط حس خوبی که به من داده بود باعث شد که اسم تون تو ذهنم بمونه . خلاصه من همزمان با کارکردن با پرایدم شروع کردم فایلهای عزت نفس رو که برای برادرم خریده بودم با اجازه خودش گوش دادن . 6 ماه فقط عزت نفس گوش دادم. تو اون 6 ماه به لطف خدا و آموزشها اولاً پذیرشم در مورد از دست دادن پدرم رفت بالا. دوماً اعتماد به نفس من خیلی تقویت شد و من چالش هایی که در مورد شغلم پیش آمده بود با تکیه بر آموزه های عزت نفس پشت سر گذاشتم و همه بدهی هامون پرداخت کردم .بعد از اون چندین ماه فایل های رایگان رو استفاده کردم .استاد من با فایلهای توحیدی خدایی در درونم پیدا کردم که رفیق منه و من هر لحظه من در آغوش امن او هستم و این آرامش درونم شروع تحول من بود.ماشینمو عوض کردم و از لحاظ مالی به اندازه تمام 35 سال عمرم پس انداز کردم و سرمایه جمع کردم و به لطف الله از اول سال 1403 من دوره قانون سلامتی رو استارت زدم .
در شروع دوره چربی خونم 485 . سردرد های تنشی و ضربه ای، افزایش وزن با دور کمر 94 و دور شکم 95 ، غده ای تیله مانند زیر بغلم ، کبد چرب و معده آندوسکوپی شده به دلیل خونریزی و و وزن 61 کیلو و چندین مشکل دیگه که جمعا 22 مورد من در شروع دوره نوشته بودم ولی الان در تاریخ 13 اسفند 1403 به لطف دوره قانون سلامتی چربی خونم کامل برطرف شده و منی که تا یادمه سر درد داشتم هیچگونه سردردی بعد از سه ماه که از دوره گذشت ندارم بدون حتی یه دونه قرص. اوایل دوره وسوسه میشدم که قرص بخورم ولی من خودمو متعهد کرده بودم که با شیوه قانون سلامتی ،سلامتی مو به دست بیارم .دور کمر الان 76و شکم 83،و وزن 48 کیلو خدا را شاهد میگیرم در این مدت حدود 1 سال که به شیوه قانون سلامتی زندگی کردم حتی حتی حتی یدونه قرص نخوردم و این به اعتماد به نفس داد. و انرژی باور نکردنی که حتی من تو18 سالگی اینقدر سالم و پر انرژی نبودم و استفاده از دوره عشق و مودت در روابط که عشق واقعی رو دارم تجربه میکنم عشق بدون وابستگی و در یک کلام مثل دوره نامزدی که همه میگن بهترین دوره مزدوجی هست ولی من با 8 سال زندگی مشترک دارم مثل دوران نامزدی زندگی میکنم . و الان شروع دوره بی نظیر هم جهت با جریان خداوند و نتایجی بعدا خواهم نوشت .
به نام خداوند بی همتا
سلام خدیجه جان ،واقعا تحسینتون میکنم به خاطر موفقیتها و پیشرفتی که کردید.
ازتون میخوام بپرسم که شما به چه روشی فایلها رو تمرین میکنیدوعمل میکنید ؟؟ که اینقدر نتایج خوب گرفتید.من با اینکه چندین سال است که روی خودم کار میکنم آنطور که باید نتیجه نگرفتم. از همه لحاظ پیشرفت آنچنان نگرفتم و اگر هم بوده یه دوره کوتاهبوده و دوباره به حالت قبل برمیگردم .
ممنون میشم تجربیات خودتون رو دراختیارمون بزارین.
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمندو سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
سلام به دوستان هم فرکانسی و خدیجه خانم عزیز،مدتها بود کامنت نذاشته بودم،الان با دیدن پیام شما یچیزی درونم گفت دست به قلم شم و بنویسم.
خدیجه عزیز من هم مثل شما درگیر سردرد های تنشی و میگرن عصبی هستم،که 12 ساله درگیرم کرده،هر شب باید دارو بخورم همیشه کیفام پره دارو هست،یخچال و کابینت های آشپزخونه
عین پیرزنای 80 ساله فقط با خودم دارو حمل میکنم اینور اونور،من 32 سالمه،الان نزدیک دو ماهه که سردردم یکباره شدید تر شده و حتی داروهای همیشگی خودم هم نتونستن ساکتش کنن،و حتی امروز هم نتونستم برم سرکار مرخصی گرفتم من دبیر هستم،الان یک ماهی بود که با خودم درگیر بودم قانون سلامتی رو بگیرم یا نه،میتونه این سردرد 12 ساله منو درمان بکنه یا نه،همش دو دل بودم،از خدا میخواستم یه نشونه یه پیام یه چیزی از تو سایت بهم نشون بده که دلم رو قرص کنه با خیال راحت قانون سلامتی رو تهیه کنم،تا اینکه امروز از صب تو سایت چرخیدم رفتم تو صفحات مربوط به کامنت های قانون سلامتی کلی اونجا کامنت خوندم وقتی چشمم افتاد به پیام دوست عزیزی که نوشته بود میگرن داشته و بعد از 20 روز عمل به قانون سلامتی بکل سردردش از بین رفته و خوبشده از شدت خوشحالی اشکم ریخت گفتم خدایا شکرت بالاخره جواب دو دل بودنم رو دادی،دیگه مصمم شدم همین هفته این دوره رو تهیه کنم،بعدش هم به پیام شما هدایت شدم بی نهایت خوشحال شدم خدارو سپاسگزاری کردم بابت این جوابی که از طریق دوستان عزیزی چون شما بهم داد.
خدایا ازت بینهایت سپاسگذارم،بابت جوابهای خوبی که از طریق کامنت های دوستانم بهم گفتی،باورم نمیشه چقدر خوشحالم خیالم راحت که دیگه میتونم با عمل به قانون سلامتی از شر این سردرد چندین ساله خلاص بشم.
استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم بابت این دوره های فوق العاده هر چقدر از شما سپاسگذاری بکنم بازم کمه.
خیلی دوستتون دارم استاد جانم
عاشقتونم مریم عزیزم
دوستان هم فرکانسی من خیلی دوستتون دارم،نمیدونید با کامنت های شما چقدر از جواب سوالاتم پیدا میکنم.حالم خوب میشه
امشب این ساعت این لحظه خواستم این رد پارو از خودم بذارم تا بعد از تهیه قانون سلامتی و عمل به آموزه هاش بیام و مثل خدیجه عزیز با خوشحالی از نتایجم بنویسم از سلامتیم.
خدایااااااااااااا من عاشقتممممممم
شکررررررررررررررتتتتتتتتتت خدا
دوستدار شما=سحر
1404/1/18