نتایج دانشجویان از دوره‌های استاد عباس‌منش

  • -اسماعیل حاجی اسفندیاری
    دو سال از روزی که من با آموزه های استاد عباس منش کار می کنم می گذره و زندگی من به خاطر عمل به آموزه های استاد از هر نظر متحول شده. روزی که برای اولین بار وارد سایت abasmanesh.com شدم، از لحاظ روابط در وضعیت خیلی بدی بودم. خودم رو دوست نداشتم و حتی نمی‌دونستم که باید خودم رو دوست داشته باشم. از بچگی بهمون یاد داده بودن که باید دیگران رو دوست داشته باشیم، اما کسی نگفته بود که خودمون هم مهمیم. اما الان، نه‌فقط دیگران، بلکه خودم، تمام کیهان و جهان هستی رو دوست دارم. و از روزی که این تغییر در من اتفاق افتاد، جهان هر روز به من ثابت می‌کنه که چقدر ارزشمند و دوست‌داشتنی هستم. قبل از آشنایی با آموزه های استاد عباس منش من حتی شب‌ها خواب راحتی نداشتم، بارها از خواب می‌پریدم اما الان زندگیم از نظر آرامش هم دگرگون شده. شبا خیلی راحت می خوابم. خیلی وقت‌ها صبح که بیدار می‌شم، به خدا می‌گم: \"چطوری این‌قدر زود صبح شد؟ انگار فقط یک ثانیه پیش خوابیدم!\" همون لحظه‌ای که سرم روی بالش می‌ره، به اندازه‌ی شمارش یک، دو، سه خوابم می‌بره و صبح با انرژی روزم رو شروع می‌کنم. از نظر سلامتی، در این دو سال حتی یک قرص هم نخوردم، در حالی که قبلاً تقریباً هر روز چندین قرص مصرف می‌کردم. قبلاً فکر می‌کردم زندگی کردن سخته، اما الان فهمیدم که چقدر راحت و لذت‌بخشه. رابطه‌ام با خدا هم کاملاً متحول شده. نمی‌تونم بگم بی‌نقص شدم، اما اینو می‌دونم که اجازه دادم خدا وارد زندگیم بشه. همیشه می‌خواست وارد بشه، اما ما با ذهن و ترس‌هامون جلوشو می‌گیریم. از وقتی که همه‌چیز رو سپردم به خدا، خیلی از اطرافیان بهم می‌گن: \"چرا این‌قدر بی‌خیالی؟ چرا نگران نیستی؟\" اما واقعیت اینه که وقتی فقط شنونده‌ی آموزش‌ها نبودم و عمل کردم، دیدم که خدا چطور همه‌چیز رو برام رقم می‌زنه. از نظر درآمد، اوایل بین ۴ تا ۸ میلیون درآمد داشتم، اون هم بعضی ماه‌ها. همیشه اوایل ماه خوشحال بودم، اما از ۱۰ یا ۱۱ برج که می‌رسید، استرس می‌گرفتم. از وقتی که روی خودم کار کردم، تغییرات شروع شد. تو یه تعویض روغنی پیش برادرم کار می‌کردم، از صبح تا غروب، بعدشم تا نیمه‌شب با ماشین مسافرکشی می‌کردم. با این همه کار، همیشه هشتم گرو نهم بود. اما وقتی روی خودم کار کردم، تصمیم گرفتم فقط روی همون تعویض روغنی تمرکز کنم و مسافرکشی رو کنار بذارم. نتیجه این شد که با زمان کمتر و فعالیت کمتر، درآمدم بیشتر شد. کم‌کم درآمدم اضافه شد و بعد از یک سال 4 برابر بیشتر شد. در کنارش، هزینه‌های ناگهانی که قبلاً پیش می‌اومد، کمتر و کمتر شد. تونستم پس‌انداز کنم و آروم‌آروم سرمایه‌ی کسب‌وکار شخصی خودم رو جمع کنم. ۱۹ روزه که مغازه‌ی کبابی خودم رو افتتاح کردم. از روز اول، درآمد عالی داشتم و هر روز بیشتر می‌شه. توی همین ۲۰ روز، بیش از درآمد ماه های قبلیم درآمد داشتم. این مغازه سال‌ها مشاور املاک بود و کسی فکر نمی‌کرد اینجا یه کسب‌وکار موفق بشه، اما من تغییر کردم و شرایطم هم داره تغییر می‌کنه. یه تغییر دیگه‌ای که در من اتفاق افتاد این بود که بعد از ۱۲ سال سیگار کشیدن، ترک کردم. از وقتی که آموزش‌ها رو یاد گرفتم و تصمیم به تغییر گرفتم، نزدیک به ۲ ساله که حتی یک‌بار هم به سیگار یا هر چیزی که منو از خدا دور کنه، لب نزدم و هرگز هم نخواهم زد.
  • -احمدرضا هودرجی
    من کسب و کاری داشتم که نتونسته بودم ازش درآمد بسازم و هرچه بیشتر تلاش می کردم، کمتر به نتیجه می رسیدم. مردادماه سال۹۴ بود که با کلی تضاد تو زندگیم مواجه شدم. با 2 فرزند 6 ساله و دو ماهه، تمام درها به رویم بسته شده بود و تمام امیدم را از دست داده بودم. سلامتیم به مشکل برخورد کرده بود و در طول هفته یا دکتر قلب بودم یا دکتر اعصاب. روزی ۶ تا قرص میخوردم به طوری که صبح تا شب بی حال تو خونه افتاده بودم تا این مسائل رو حس نکنم و با خانواده ام جنگ و درگیری راه نندازم. یه شب از ته دل از خدا خواستم کمکم کنه تا وضعیت مالیم درست بشه. چون روزها بود که حتی توان خرید نان را نداشتم. همون شب بهم الهام شد که کلمه موفقیت مالی رو توی اینترنت سرچ کنم. اولین گزینه سایت abasmanesh.com بو و زیر این سایت این جمله نوشته شده بود: « فقط روی خدا حساب باز کن » بلافاصله کلیک کردم و وارد صفحه  فایل «فقط روی خدا حساب باز کن» شدم. خواندن توضیحات موجود در اون صفحه همانا و شروع زندگی ای دیگه برای من همانا…چون مدتی بود که به هر کسی التماس میکردم که بهم کار بده تا درآمد داشته باشم اما این فایل خداوند از زبان استاد عباس منش بهم گفت \"فقط روی من حساب باز کن نه هیچ آدم دیگه \"تمرکزی روی آموزه های سایت کار کردم. در عرض سه ماه فقط با فایلهای هدیه سایت تونستم سلامتیم را به دست بیارم و توی یه شرکت بزرگ تو تهران کار کنم. به آرامشی رسیدم که تا اون موقع در زندگیم تجربه نکرده بودم. همیشه این رو به خدا می گم که:خدایا ازت سپاسگزارم که خودت دست من رو از توی جهنم گرفتی و آوردیم به بهشت. بعد از چند ماه، دوره قانون آفرینش و دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم و روی آموزه های این دو دوره تمرکزی کار می کردم. این آموزه ها بهم قوت قلب و باور داد تا دوباره سراغ کسب و کار خودم برم و اون رو با باورهای قدرتمند کننده جدیدم شروع کنم. من قبلا همین کسب و کار را داشتم اما نمیتونستم ازش پولی دربیارم. بعد از تمرکز گذاشتن روی آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1، همون کسب و کار به درآمد و ثمر نشست. تونستم از همون کسب و کار ماشین صفر بخرم، تونستم بهترین خونه در بهترین منطقه اجاره کنم و الان هم خونه ویلایی خودم را ساختم و هم چندین زمین برای سرمایه گذاری خریدم و توی کسب و کارم اعتبار و شهرت نیک دارم. الان دارم روی آموزه های دوره کشف قوانین زندگی کار میکنم، ترمزهای ذهنیم رو بر می دارم و در آستانه ورود به مدارهای بالاتر هستم که نتایج آن را بعدا می نویسم.من با آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1، خداوند رزّاق رو شناختم که از فضلش بی حساب میبخشد. به نظرم نام دوره روانشناسی ثروت 1 رو باید دوره \" خداشناسی \" نامگذاری می شد. مهم ترین باوری که تغییرات زیادی در وضعیت مالی من ایجاد کرد باورهای قدرتمند کننده ای بود که این دوره درباره رابطه پول و معنویت بهم یاد داد و کلی از ترمزهای اصلی ذهن من رو در برابر ورود ثروت به زندگیم، حذف کرد و درهای نعمت رو به روم باز کرد.من با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، ۱۵ کیلو وزن اضافه ام را کم کردم. الان از انرژی بالایی برخوردار هستم و در سن ۴۵ سالگی بیشتر از یک جوان ۲۰ ساله انرژی دارم.
  • -لیلا آذرنژاد
    از نوشتن کامنت قبلیم حدود 10 ماه میگذره که من اهداف امسالم رو مکتوب کرده بودم. هنوز به طور کامل به همه اهداف امسالم نرسیدم اما دارم توی این مسیر حرکت می کنم و پیشرفت های زیادی در این 10 ماه داشتم که می خوام بخشی از اونا رو اینجا بنویسم: شغل من خیاطی هست و از زمانی که در کنار شغلم شروع به کار کردن روی آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1 کردم، با اینکه در اجرای آگاهی های این دوره کوتاهی های بسیاری هم داشته ام اما کلی رشد داشتم. در این مدت سفارش های بیشتر و با کیفیت تری برای شغلم دریافت کرده ام؛ کار آموزهای بسیار عالی و قدردان برای آموزش به سمتم هدایت شدند و بدون اینکه من کاری کنم، چقدر تبلیغ خوبی برای کسب و کار من هستند چون کلی از شخصیت من، کیفیت کار و کیفیت آموزشم به بقیه تبلیغ می کنن و اونقدر برام سفارش اومده که مشتری هام با عشق حاضر شدن تا ماهها منتظر بمونن تا من بتونم کارشون رو انجام بدم. کمدهای اتاق کارم پر از پارچه های سفارش مشتری هاست به طوریکه به مشتریام گفتم فعلا پارچه نیارین و فقط اسمشون رو یادداشت میکنم و مثل دکترها وقت چندین ماه دیگه با اونا تماس می گیرم تا نوبشون رو اعلام کنم. مشتری های ثابتم هر ماه برام پیش پرداخت واریز میکنن یعنی قبل از اینکه من کار رو به اونا تحویل داده باشم. البته میدونم که این یکی از خواسته هام بوده که مشتری ها قبل از اتمام دوخت لباس، هزینه رو برام پرداخت کنن چون این رو نشونه اعتمادشون به کیفیت کارم میدونستم و حس خوبی بهم میداد و الان این آرزو تبدیل به بخشی از واقعیت کسب و کار من شده و من بسیار خوشحال و راضیم و سپاسگزار خداوندم. پول به راحتی و به شیوه های مختلف به سمت من روانه شده به طوریکه توی این مدت، هدیه های بسیاری از سمت انسانهای مختلف دریافت کردم که فقط معجزه بوده. حدود 3 سال پیش مقدار زیادی پول قرض گرفته بودم و هزینه های زندگیم بهم اجازه نمی داد که بتونم این قرض رو پرداخت کنم و ذهنم رو به شدت درگیر کرده بود. اما خدا رو شکر دیروز خدای من قرضم رو برام پرداخت کرد و من امروز بسیار رها هستم و ذهنم بازتر شده و احساسم فوق العاده است. به خاطر درک بهتر قوانین، الهات خداوند رو خیلی راحت تر می شنوم و تشخیص می دم در تمام موارد حتی توی کارم و هنگام آموزش دادنم و هر لحظه مبهوت میشم از هدایت های خداوند و پاسخ هایی که در جواب سوالاتم بهم میگه که باعث شده کارم رو با کیفیت خیلی بهتری انجام بدم. واقعا از عمل به قانون احساس فوق العاده ای دارم. از روند رشد مالیم راضی ام و در این مدت درآمد من 2 برابر افزایش پیدا کرده در حالیکه هنوز سال تموم نشده و درآمدم داره خیلی بیشتر میشه. بینهایت سپاسگزار خداوندم برای تمام اتفاقاتی که معجزه وار داره توی زندگیم رخ می ده. چقدر خوشحالم و راضیم از بودن تو مسیر درست و درک قوانین ثروت.
  • -مصطفی حسنی

    من حدود 2 سال است که با استاد عباس منش عزیز آشنا شدم. نحوه آشنایی من با آموزه های استاد عباس منش از اونجایی شروع شد که هر وقت پیش پسرخالم بودم، میدیدم هندزفری توش گوش، یه چیزایی گوش  میده. یه روز از روی کنجکاوی بهش گفتم اینا چیه و ایشون خلاصه وار یه توضیح داد، یه بخش از فایل رو هم گذاشت که پخش بشه که صحبت های استاد عباس منش بود. اما از اونجا که من اصلا درمدار درک اون آگاهی ها نبودم، کلی چرت و پرت گفتم و ازش رد شدم.

    یادمه اون زمان، مدتها بود که توی یه رابطه سمّی گیر کرده بود و با شرک زیادی که اون وقتا داشتم، زندگی سختی رو واسه خودم درست کرده بودم. البته اون زمان نمیدونستم عامل این همه سختی در زندگیم شرک بوده. بعدها که با استاد عباس منش آشنا شدم و شرک و توحید رو شناختم، فهمیدم که مفهوم شرک چیه و این شرک چقد خانمان سوزه.

    روزانه بالای ۱۰ ساعت توی اینستاگرام بودم. بیشتر از۵۰ تا پیج سیاسی رو دنبال می کردم و ورودی های سمّی به ذهنم می دادم و وارد مداری بودم که خواه از طریق شبکه های اجتماعی و خواه از طریق اطرافیان و دوستان، همیشه درگیر این مباحث سمّی بودیم. یعنی وقتی پیش هم بودیم این چیزا رو میگفتیم و وقتی تنها بودم سرم توی پیج های سیاسی بود.

    توی اون زمان، یه باغ زیتون رو اجاره کرده بودم و توی سال اولی که گذشته بود، با وجود کلی تلاش نه تنها هیچ پولی گیرمون نیومد بلکه هر کدوم ۴۰۰ میلیون تومان هم بدهکار شدیم. خلاصه اونقدر اوضاعم سخت تر شده بود که یک روز در حالی که پسر خالم داشت فایلهای استاد رو گوش میداد، ازش درخواست کردم که اسم و آدرس سایت رو بهم بده.

    من وارد سایت شدم، یادم نیست کدوم فایل بود اما همون یه فایل اول از استاد عباس منش با من کاری کرد که دیگه موندم داخل سایت و دیگه خودم رو آماده تغییراتی کردم که باعث سعادت و خوشبختی من در دنیا و آخرت میشه. خودم رو آماده مسیری کردم که در اون راه توحید و یکتاپرستی هست و بس. اون اوایل تمام سعیم رو میکردم که چیزایی که استاد میگن رو بفهمم. از استاد یاد گرفتم کمال گرا نباشم و خودم رو سرزنش نکنم. اشتباهات مسیرم رو جزئی از مسیر تکاملی خودم به سمت بهبود بدونم و درسهاشون رو یاد بگیرم، بخاطر اشتباهات گذشته خودم رو سرزنش نکنم و بقول استاد احساس گناه الکی به خودم ندم چون من انسانم و خطا و اشتباه جزیی از مسیر بزرگ شدن منه….

    من روزانه نمیدونم بگم ۱۵ساعت یا حتی ۲۰ ساعت، پای آموزش های استاد می نشستم. یعنی میخوام بگم دائم فایل گوش میدادم، تمام فایل های گرانبهای دانلودی استاد رو چندین و چند بار گوش داده بودم و هر بال حالم چقدر بهتر می شد و چقدر آرامش فوق العاده وارد وجودم شده بود.

    من هندزفری تو گوش، میرفتم توی باغ و در تمام مدتی که روی باغ کار می کردم، فقط  به جلسات دوره های 12 قدم و روانشناسی ثروت 1 گوش می دادم. در تمام مدت نه می فهمیدم سرما چیه نه گرما، فقط به این آگاهی ها گوش میدادم ورودی های ذهنم با آگاهی های این دوره ها کنترل می شد، از شبکه های اجتماعی خارج شده بودم و تمام وجودم پر از امید و ایمانم به نیرویی بود که میتونه از غیب همه چی بهت بده. متوجه تغییرات در زندگیم شده بودم و نتایج مرتبا وارد زندگیم می شد. البته که ذهن همیشه تلاشش رو می کنه که گمراهم کنه به همین خاطر من هم همیشه تلاش می کنم که ذهنم رو کنترل کنم.

    خلاصه اینطور شد که من جواب اون کنترل ذهن و ایمان به غیب رو گرفتم. اول از همه تمام بدهی هام پرداخت شد و سال دوم از کار کردن روی باغ زیتون، همراه شد با فروش 6/5 میلیارد تومان زیتون که سود خالص من و برادرم که همکار هستیم، به ازای هر نفر ۱۳۰۰ شد. یعنی من با کار کردن روی ذهنم و تغییر باورهام با کمک دوره روانشناسی ثروت 1 و 12 قدم در کمتر از یک سال، از 400 میلیون تومان ضرر، از منفی ۴۰۰ میلیون رسیدم به مثبت یک میلیارد و سیصد میلیون.

    نمیدونم باید بگم درآمدم چند برابر شده فقط این رو میدونم که این نتیجه، این ایمان رو به من داد که اگر فقط با کار کردن روی ذهنم با کمک این آگاهی ها، به راحتی تونستم نتیجه رو در کمتر از یک سال تا این حد تغییر بدم، پس اگر این مسیر کار کردن روی خودم رو ادامه بدم، براحتی میتونم به خیلی خیلی بیشتر برسم، چون این اعداد و این ارقام و بزرگی و کوچکی آنها فقط در ذهن ما هست که بزرگه و واسه اون نیرویی که تمام کیهان تحت مدیریت و فرمانروایی اونه، اعداد و ارقام معنایی نداره بلکه ایمان، توکل و کنترل ذهن معنا داره. 

    من از آموزه های استاد این رو یاد گرفتم و تجربه کردم که با وصل شدن به اصل خودمون که این رب هست، همه چیز امکان پذیره. این بخشی از نتایج من از کار کردن با آموزه های استاد در حوزه مالی هست. من از آموزه های روانشناسی ثروت یاد گرفتم که باید مولد باشم و باید در این دنیا ارزش ایجاد کنم و جهان به مولد بودنم پاداش می ده.

    در حوزه روابط، روابطم با مادرم و خانوادم خوب شده. امسال توی فروردین برای مادرم بعد از ۶۴ سال، اولین جشن تولدش رو گرفتم تا بقول قرآن به والدینم نیکی و احسان کنم.

    من تغییرات اساسی رو از کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم شروع کردم. با خوندن آگاهی های این کتاب، فهمیدم که گذر کردن یعنی چی، فهمیدم که ذهن ثروتمند یعنی چی، وقتی خوندمش نسبت به قیمت خیلی پایینش آنقدر آگاهی توش بود که گفتم بخدا که این کتاب میلیونها تومن میرزه و بعد که دوره دوازده قدم(فعلا تا قدم پنجم) و روانشناسی ثروت ۱ رو خریدم، درکم از خداوند و از ثروت مرتباً کاملتر شد. البته نظر منه که دوره های آموزشی استاد، نسبت به نتایجی که تا همین الان فقط از نظر مالی در زندگیم ایجاد کردند، واقعا قیمت پایینی دارند. این نشون میده استاد هدفش ترویج اصل هست که توحید هست.

    اخیرا هدایت شدم به خرید دوره عزت نفس. وقتی پای آگاهی های این دوره نشستم، به خودم گفتم باید از روز اول من این دوره رو میخریدم. عزت نفس واقعا یکی از بهترین دوره های استاد هست و حداقل برای الان من فوق العادست. راستی من یه عادتی دارم وقتی یه دوره ای رو میخرم اول میام طی یکی دو روز، همش رو گوش میکنم و بعد شروع میکنم به نوشتن و درک کردم و عمل.

    چون اون بار اولی که گوشش میدم میخوام اول اینکه ذهنم یکم بهش عادت کنه. دوم اینکه یه پیش زمینه ای واسه خودم بفهمم. حتی دوره ثروت که ۳۵ جلسه هست رو من نشستم یک سره همشو طی دو روز گوش کردم.

    از عمل کردن به این آگاهی ها اینو بگم که قبل از آشنایی با آموزه های استاد عباس منش، من آدمی بودم که هفته ای دوسه بار از محل کارم میرفتم شهرمون و با دوستام مینشستیم پای بساط مشروب و …

    ولی الان مدتهاست این نوع عادت ها مخرب قطع شده. من پای عهدم موندم و جهان کاری کرده که از مدار اون افراد خارج بشم. حتی اگرم فردی از اون بچه های قدیمی باهام تماس بگیره، یا جایی هستم که نمیشه جواب بدم یا گوشی پیشم نیست یا…

    و اما یه نتیجه دیگه:

    یادمه حدود 8 ماه پیش، توی یکی از قسمت های فایل های بی نظیر گفت و گو با دوستان، استاد با سپیده صحبت میکردن و سپیده عزیزم که انشاالله هرجا هست موفق باشه، صحبت از ترک سیگار کردند. من همون لحظه سیگار روشن کرده بودم که هم سیگار و هم پاکت سیگار رو انداختم بیرون و تا الان با یاری خدا حتی هوس هم نکردم و خودمم تعجب میکنم چطوری بعد از حدود ۱۳ سال بطور خیلی آسونی سیگارو ترک کردم. انشاالله مطمئنم تا ابد دیگه سمت این چیزا نمیرم. واقعا این مورد یکی از بزرگترین نتیجه هام از عمل به آموزه های استاد عباس منش بوده.

    میخام درمورد بزرگترین دستاوردم از روز عضویت دراین سایت بگم و اونم اون حال خوبیه که دارم. اون انجام تمرین هر روزه ستاره قطبی هست و درخواست هرروزه من از خدای خودم اینه که بیادم بیاره این همراهی حضورش در زندگیم رو. چون خداوند که حضور همیشگی داره این منم که باید یادم بمونه و قسمت شکرگذاری و گفتن و نوشتن روزانه از خدای وهابم هست. من این حال خوبم رو با هیچ چیزی توی این دنیا عوض نمیکنم چون وقتی حالم خوبه و حضور یه انرژی بی نهایت رو در کنارم حس میکنم و البته دارم روی خودم و باورام کار میکنم، دیگه چی میخوام. یقین دارم با این حال خوبم همه چی خودش اوکی میشه و واقعا اوضاع زندگیم آروم آروم داره عالی و عالی تر میشه.

     

    اینا رو نوشتم که یه ردپایی باشه واسه روزی که وقتی برمیگردم و میخونمشون، بدونم از کجا شروع کردم  و چه مسیری باعث شد این نتایج وارد زندگیم بشه…

  • -حسین عظیم زاده
    استاد عزیز من با آموزش های شما توحید رو درک کردم و به این نیروی قدرتمند و هدایت کننده آگاه شدم. وقتی نگاه می کنم می بینم چقدر این نیرو تو زندگی من پر رنگ بوده و من رو هدایت کرده. انصافا من هم از این نیرو تبعیت کردم و نتایج بسیار پر رنگ تو زندگیم اومده.6 سال پیش من کارمند دولت بودم و خونه ای رو با وام خریده بودم. کلی بدهی داشتم و شرایط سختی رو می گذراندم. بعد از ظهر ها هم کار املاک می کردم و تصمیم داشتم تو کار ملک کسب و کار مستقل را راه اندازی کنم. البته تخصص من تجهیزات پزشکی است. درست یک روز قبل از اینکه تو کار ملک قرارداد اجاره مغازه منعقد کنم و برای خودم شروع به کار کنم، یه پیشنهاد همکاری خیلی خوب از یکی از بهترین شرکتهای تجهیزات پزشکی دریافت کردم. از کار دولتی اومدم بیرون. یک ماه پس از اینکه کار رو تو شرکت شروع کردم بیماری فراگیر اومد و محصول شرکت ما مرتبط با درمان این بیماری بود. این موضوع باعث شد رشدمون چند برابر بشه. این در حالی بود که با شروع بیماری فراگیر کار املاک تا مدت ها کلا خوابید! و اما بخشی از نتایج من توی این 6 سال:تو این 6 سال من رشد مالی بسیار خوبی داشتم. تمام بدهی هام پرداخت شد. کلی از محصولات استاد عباس منش رو به راحتی خریدم. کلی سفر های خارجی داشتم. ماشین مورد علاقه را خریدم. روابط من با همسر و خانواده بسیار بهبود پیدا کرده و بسیار زیاد سپاسگزار شده ام. همواره از تمام جنبه ها در حال پیشرفت بوده ام و دلیل این اتفاقات این بوده که من روی خودم و باورهام کار می کنم و اتفاقات بی نظیر و هدایت های عالی خیلی خوب بوجود می یاد.اگر بخوام از هدایت هایی که شدم بنویسم، شاید یه دفتر 100 برگ پر بشه و بازم جا کم بیاره اینقدر که خداوند بزرگه و هوامون رو داره. استاد عزیز بسیار زیاد از شما ممنونم که این آموزش ها رو خیلی ساده و قابل فهم و کاربردی در اختیار ما قرار می دید. الان دوره روانشناسی ثروت 3 شروع کردم و امیدوارم بعد از این دوره بتونم کسب و کار مستقل خودم رو راه اندازی کنم و استاد جان براتون از موفقیت های بیشتر بنویسم. الان یه ایده برای این موضوع دارم که در حال بررسی اون هستم. هر چی بیشتر با جلسات این دوره پیش می رم، برای اجرای ایده ام مصمم تر میشم.
  • -سمانه زین الدینی
    چقدر خوشحالم که در دوره روانشناسی ثروت 1 حضور دارم. جلسات این دوره فوق‌العاده است و مرتب بهم یاد آوری می کنه که هر روز باید روی ذهنمون، باورهامون، ورودی هامون کار کنیم. مثل غذا خوردن، کنترل ورودی های ذهنمون هم باید بخشی از عادت های هر روزمون باشه تا همانطور که به جسم غذای سمی نمی دیم، به ذهنمون هم غذاهای مفید بدیم. استاد من واقعاً سپاسگزار خداوند هستم. وقتی به گذشته ام نگاه می کنم، یادم میاد که یه روزی آرزوی شرایط زندگی الانم رو داشتم. همیشه آرزو داشتم برای خودم کسب و کار داشته باشم و فروشنده برای دیگران نباشم. الان 6 ساله اون آرزو رو دارم زندگی میکنم.من با کار کردن روی خودم، از ماهی 900 هزار تومن که با سختی باهاش زندگی میکردم و دائم بدهکار بودم، رسیدم به درآمد ماهانه 200 میلیون تومن. الان به راحتی هزینه هام رو پرداخت می کنم و به راحتی زندگی می کنم.استاد شما توی این دوره می گید، باید برای رشد کیفیت کسب و کارتون، مهارت هاتون رو بهبود بدید و هر آموزشی که به توسعه کارتون کمک میکنه رو ببینید. خداروشکر که با کار کردن روی آموزه های این دوره، دارم هر روز آگاه تر میشم و به سمت بهترینها هدایت می شم. به تازگی برای رشد کسب و کارم، هدایت شدم به یه آموزش عالی و ایمان دارم این هدایت از سمت خداست و دارم انجامش می دم و کارم رو توسعه می دم.
  • -شهرزاد
    امروز ۷۸۳ روز از عضویتم در سایت abasmanesh.com و کار کردن با آموزه های استاد میگذره. ماجرای آشنایی من با استاد عباس منش اینجوری شروع شد که:مامان من همیشه دنبال بهبود کیفیت زندگی خودش بود. از یوگا و مراقبه بگیر تا کلاسهای نیروی حال و تکنیک هایی که از هیچ کدوم سر در نمیاوردم و بنظرم همه چرندیات میومدند. هر کتابی در مورد موفقیت پیدا میکرد، میخوند. هر فایلی با موضوع موفقیت بهش میرسید، میدید. طی همین میل شدیدش به تغییر، با شما آشنا شد. داستان آشنایی مامان رو نمیدونم و هیچوقت هم نپرسیدم. ولی تا یادم میاد، صدای فایلهای شما مدام توی گوشش بود.من همیشه نسبت به افرادی که در مورد موفقیت صحبت میکردند، گارد داشتم. تصورم این بود که طرف با زیرشلواری روی تختش دراز کشیده و خودش حالِ هیچ کاری جز حرف زدن رو نداره، میشینه به ملت انگیزه میده که شماها حرکت کنید. استاد من هم مثل شما گوشم برای افرادی که فقط حرف میزنند کاملاً بسته است.یه مدت از سر کار که میومدم صدای شما توی خونه بود و مامان داشت گوش میداد. کلید رو که توی در میچرخوندم میگفتم: \\\"مامان تورو جدت اینو خاموش کن\\\". مامان هم بدون بحث خاموش میکرد. یه مدت گذشت و من هیچ تمایلی در خودم برای هیچ تغییری نمی دیدم. یا شاید بهتر باشه بگم همیشه اتفاقاً دلم میخواست تغییر کنم ولی همیشه این تغییر رو فیزیکی میدیدم و فکر میکردم باید در عمل کاری بکنم و با حلوا حلوا دهن شیرین نمیشه... طی تجربیات شخصی فهمیده بودم اگه میخوام آرامش داشته باشم و روند تغییراتم رو به جلو باشه، اول از همه باید دهنِ ذهنم رو ببندم و نجواها رو خاموش کنم. فهمیده بودم صبحها و شبها ذهنم به شدت صحبت میکنه و برای همین هر روز صبح قبل از شروع ساعتِ کاری و هر شب بعد از اتمام کار تا سرِ حد مرگ ورزش میکردم تا ذهنم فرصت نجوا نداشته باشه. البته به شدت لذت میبردم و برای پیشرفت کارم هم مدام طی روز فایلهای تقویت زبان انگلیسی گوش میدادم و سعی میکردم منضبط و با تمرکز کار کنم. هر وقت بقیه کارمندها میگفتند:\\\"آخه چی گیرت میاد که انقدر زور میزنی؟!\\\"  جواب میدادم: \\\"شاید آدمها اینجا الان نبینند ولی جهان در نهایت میبینه\\\".گذشت تا یک روز تعطیل که مامان داشت فایلی از شما میدید که جلوی یه خونه توی فلوریدا داشتید صحبت می کردید. نمیدونم چه فایلی بود فقط میدونم لوکیشن اونجا بود. قبل از اینکه چیزی ببینم فقط غرغر کنان به مامان گفتم:\\\"مامان جان لطفا هندزفری بذار من اصلا حوصله شنیدن اینا رو ندارم\\\". مامانم پاسخ داد: \\\"آخه وقتی حتی یک بار هم گوش نکردی چرا انقدر مقاومت داری؟!\\\"روم به دیوار استاد عزیزم ولی من اون زمان جاهل بودم و جواب دادم:\\\"آخه اصلا این آدم کی هست که تو بهش گوش می دی که بهت بگه چیکار کن چیکار نکن؟! مگه خودش توی زندگیش چیکار کرده؟!\\\"مامان در جواب گفت:\\\"همین آدمی که میپرسی چیکار کرده، اون سالی که من و تو توی این خونه ۱۳۰ متری نوساز تو محله نسبتا خوبِ تهران مینشستیم، توی یه اتاق اجاره ای با ۴ تا خانواده دیگه تو بندرعباس زندگی می کرده که حتی حموم و دستشوییش هم مشترک بوده. اما الان داره تو فلوریدای آمریکا توی یه جای خوب زندگی میکنه و از همه حال رشد کرده در حالی که من و تو هنوز توی همون خونه هستیم\\\"این جملات رو که گفت ساکت شدم.استاد شما راست میگید که آدمها فقط نتایج مالی رو میبینند. شاید چون هیچ نتیجه ای غیر از مالی برای فردی که بیرون از زندگی شماست قابل درک، اثبات و اندازه گیری نباشه. من برای باور به شما، نیاز داشتم تا دستاوردهای مالیتون به رخم کشیده بشه. دیگه به مامان نگفتم خاموش کن ولی همچنان خودم پیگیرتون نبودم. فقط اگه مامان فایلی رو پلی میکرد میشنیدم. تا روزی که فایلی رو از شما پلی کرد که قلبم رو حالی به حالی کرد. بخشی از یه جلسه از دوره روانشناسی ثروت 3 بود فکر می کنم. هنوزم صداتون توی گوشمه که می گید:\\\"مگر ما از جهان چه می خواهیم که در خداییِ خدا یافت نمی شود؟... جداً مگر ما چی میخوایم؟ چرا وقتی یه دوستی کسی بهمون قول میده کاری رو برامون انجام بده روش حساب میکنیم؟ ولی رو خدایی که کل جهانیان رو آفریده حساب نمیکنیم؟!\\\"شما صحبت می کردید و با هر جمله شما قلب من دگرگون تر میشد. برا اولین بار به مامان گفتم این فایل رو برای من بفرست و این فایل شد شروع عاشقیِ من با شما. دیگه هر روز توی مسیر رفت و آمد و هر زمان که میتونستم هندزفری گوشم بود. این فایل روی تکرار بود و تکرار و تکرار.به مامان گفتم هر فایلی از شما داره برام بفرسته. کم کم با هم مینشستیم و سریال سفر به دور آمریکا رو میدیدم و زمانی که فایلهای \\\"توحید عملی\\\" رو گوش میکردم دیگه گفتم Wowwww کجا بودی تا حالا ای عشق من!اولش با اشاره ی مامان به تغییر مالی ای که تو زندگیتون ایجاد کرده بودید دست از مقاومت برداشته بودم و حالا با هر کلام راجع به توحید مبهوت و مبهوت تر میشدم.انگار پیدا کرده بودم هر آنچه که همه این سالها به دنبالش بودم و به صورت معجزه آسا، تغییرات توی زندگیم شروع شد:اون موقع که شروع به کار کردن روی آموزه های شما کرده بودم، حقوق ماهیانه م ماهی ۳ میلیون و پانصد بود. هندزفریم گوش سمت چپش قطع بود و فقط با گوش سمت راست اونم با خش خش صدای شما رو میشنیدم. با اولین حقوقم، همه رو دادم یه Airpod خریدم تا فایلهای شما رو درست بشنوم. دیگه تمام مدت بیداریم صدای فایلهای رایگان شما تو گوشم بود، شب با صدای شما میخوابیدم، صبح با صدای شما پا میشدم، ماشین نداشتم، کل مسیر صدای شما تو گوشم بود، پیاده میرفتم باشگاه با صدای شما و تو شرکت همه میدونستن اگه با من کار دارند باید بزنند رو شونم چون Airpod تو گوشمه. گفته بودم کسی کار داره فقط ایمیل بزنه چون نمیخوام فایلی که گوش میدم رو قطع کنم.اون موقع کارمند بازرگانی محسوب می شدم که مدیر بالاسریم برا اینکه میترسید جاشو بگیرم تمام تلاششو میکرد تا دیده نشم. طبق سیاستِ شرکت، پاداش دهی به کارمندهای هر بخش به عهده مدیرِ اون بخش بود. همه ی کارهای اصلی رو من انجام میدادم و مدیرم به همه بچه های بازرگانی پاداش می داد الا به من.وقتی روی آموزه های شما کار کردم و سکان رو سپردم دست ناخدایی که شما من رو به سمتش هدایت کردید، اول حقوقم شد، ۴ میلیون و پانصد. بعد شد ۶ میلیون تومن. بعد بین همون خانمی که مدیرِ من بود با سهامدارهای شرکت اختلافی ایجاد شد که برای اینکه تحت فشار بذارنش بهش گفتند فقط یکی از نیروهات رو باید نگه داری و بقیه نیروهات باید به بخشهای دیگه منتقل بشن. ایشون گفت فقط شهرزاد رو به من بدید برام کافیه، نیروی دیگه ای نمیخوام. اون موقع برای اولین بار سهامداران متوجه مهارت و تسلط من تو کار شدند. اختلافش با سهامداران موقتاً حل شد ولی حقوق من از ۶ تومن شد ۸ میلیون تومن و پاداش هم بهم تعلق گرفت. با پاداش ماشین خریدم و دو ماه نشده اون خانم این بار خیلی اساسی تر با سهامداران به اختلاف خورد و از شرکت رفت. به من پیشنهاد داد جای جدید باهاش برم و با خودش کار کنم که قبول نکردم. بعد از رفتنش، شرکت، من رو جایگزین ایشون کرد و به عنوان مدیر بازرگانی قرار گرفتم و حقوقم شد ۲۰ میلیون تومن. بهم اتاق شخصی، پارکینگ اختصاصی، امکان سفرهای خارجی و … تعلق گرفت. همه اون افرادی که قبلاً مثل من کارمند بازرگانی بودند و قبلاً اونها پاداش می گرفتند و من نمیگرفتم، حالا شدند نیروهای تحتِ مدیریتِ من. طی چند تا مسئله ای که برای شرکت در زمان مدیریتِ اون خانم ایجاد شده بود و من با مدیر شدنم حلشون کردم، از لحاظ وجهه و پوزیشن از ایشون بالاتر شدم و به عنوان معاونتِ کل بازرگانیِ خارجی معرفی شدم.از طرف دیگه ایده ای به مامان الهام شد که توی باغی که از سالها قبل خارج از تهران داشتیم و هیچ استفاده ای نمیکردیم، یک اقامتگاه گردشگری راه اندازی کنیم. یه صفحه اینستا باز کردم و اولین مشتریش یکی از دوستان زمان مدرسه م بود و در اولین ماه تاسیس، به طرز غیر قابل باوری هر شب بلا استثنا رزرو شد. فعالیت اینستا رو من میکردم و کارهای اقامتگاه رو مامان. درآمدِ اون رو کلاً به مامان اختصاص دادم و مامان از درآمد صفر رسید به درآمدی که تقریباً با حقوقِ من برابری میکرد. من همیشه دوست داشتم خونه مستقل داشته باشم و حالا مامان بخاطر اقامتگاه، کلا خارج از تهران توی همون باغ سکونت داشت و من توی خونه تهران به استقلالی که میخواستم رسیدم. از طرفی برادرم هم که قبل ازون با یک سری مسائلش همیشه باری روی دوش ما بود، کاملاً تغییر کرد و شروع کرد به فروش آنلاین لوازم چوبی که قبلا هم توش تخصص داشت ولی قبلش هیچوقت حرکتی نکرده بود. بعد با پولی که از فروش آنلاین و رانندگیِ وانت جمع کرد، تونست پول پیش یک نمایشگاه رو جور کنه و به لطف خدا اونم درآمدش و وجهه اجتماعیش از این رو به اون رو بشه. حتی اخلاقش هم ۱۸۰ درجه تغییر کنه. برادرم هم که مقاومتش درباره این آموزه های استاد 100 برابر بیشتر از من بود، شروع کرده توی این مدت آروم آروم روی آموزه های شما کار کردن. جالبه بدونید حتی نامزد برادرم هم که هیچ شغلی نداشت، شروع به فروش آنلاین محصولات مراقبت پوست و آرایشی کرده و همه اینها در حالی بود که فقط صدای فایلهای رایگانِ شما رو می شنید.استاد الان علاوه بر حقوق قبلی، بابت هر فروش صادراتی، کمیسیونِ دلاری دریافت میکنم و وقتی به این روند پیشرفت نگاه میکنم، فقط سپاسگزارم از خداوند که شما رو سر راه مامان قرار داد تا با صداتون من رو عاشق کنید.با همه وجود سپاسگزارتون هستم و با خودم عهد بستم خیلی جدی تر از قبل این مسیر رو ادامه بدم و میخوام علاوه بر گوش دادن، شروع به نوشتن فایلهاتون بکنم و خیلی زود از نتایج بعدیم براتون مینویسم.
  • -Abolfazl davtalab
    سپاسگزار خداوندم که دستمو گرفت و منو هدایت کرد به آموزه های استاد عباس منش. امروز می خوام از نتایجی بنویسم که در مسیر تلاش برای عمل به آموزه های استاد عباس منش گرفتم. تا نور امیدی باشه در دل کسانی که این مسیر رو تازه شروع کردند: استارت زدن یا دارن پبش میرن چندین سال پیش برحسب اتفاق مستند راز و دیدم و از همون موقع این مسیر قانون جذب به دلم نشست. بعد دعوت شدم به نتورک. شخصیت قبلی من فردی کاملا خجالتی، فاقد اعتماد به نفس و نسبت به خودم به شدت خود-تخریب گر بودم. مسیر زندگی من با شرکت در کلاس های انگیزشی نتورک کلا عوَض شد. مشتاقانه چسبیدم به ساختن اعتماد به نفس و انجام کار گروهی.تو یکی از جلسات، لیدرشیپ لیدرمون یه کلیپی از استاد عباس منش گذاشت که من شدیدا عاشق استاد شدم و از همون روز من کار با آموزه های استاد عباس منش رو شروع کردم.اوایل دست و پا شکسته بود و فقط در حد شنیدن و کم کم مراحل بعدی هم طی شد یعنی شنیدن تبدیل شد به گوش دادن، گوش دادن تبدیل شد به تفکر کردن و درک کردن و در نهایت تبدیل به عملکرد. اون زمان اوضاع مالی بدی داشتم و روزانه ۲۰ تا ۲۵ کیلومتر پیاده باید سر کاری می رفتم که شرایط کاری سخت و درآمد محدود داشت.از اون روز تا حالا به لطف خداوند متعال نتایج عالی داشتم:قبل از آشنایی با آموزه های استاد عباس منش، حتی خرج خودم رو هم نمیتونستم در بیارم اما با یاری خداوند و عمل به این آموزه ها، الان کسب و کار خودمو دارم و چند نفری از این سفره الهی نون میبریم و به لطف الله در طی این مدت درآمدم حداقل ۶۰ تا ۷۰ برابر افزایش پیدا کرده؛با درآمد خودم چندین و چند تا از دوره های استاد عباس منش رو به راحتی خرید کنم. این در حالی است که قبل از آشنایی با آموزه های استاد عباس منش ما ۴ نفره، فقط میتونستیم یه سالاد الویه بخوریم؛قبل از آشنایی با آموه های استاد شرایطم آنقدر بد بود که مجبور شدم از شهر خودمون به تنهایی به تهران بردم و اونجا با سخت ترین حالت ممکن درآمد کمی داشتم. اما الان به لطف خداوند در کنار خانواده ام هستم و به راحت ترین حالت دارم چند ده برابر اون موقع پول می سازم.قبل از آشنایی با آموزه های استاد عباس منش اعتباری نداشتم ولی خداوند الان کلی اعتبار بهم داده؛قبل از آشنایی با آموزه های استاد، همه بهم میگفتن اوضاعت خیلی افتضاحه و چیزی نداری که بخوای حتی به ازدواج حتی فکر کنی. اما الان به لطف خداوند با فردی ازدواج کردم که تمام ویژگی های ایده آلی که می خواستم و نوشته بودم رو داره. حتی خداوند چندین و چند تا ویژگی مثبت و عالی تر هم روش گذاشته و به راحتی هدایت شد به زندگیم. الان عاشقانه بهترین لحظات عمرمون رو با هم سپری میکنیم.قبل از آشنایی با آموزه های استاد، پولی نداشتم که حتی از شهرمون برم تهران و کوچک ترین مخارج، اذیتم میکرد. ولی الان به راحتی، پول و ثروت و نعمت وارد زندگیم میشه و به راحتی و با احساس خوب هزینه می کنم؛ همه این ها رو گفتم تا به شمایی که داری این متن و میخونی بگم که \\\"می شود\\\" پیروزی و گشایش، نزدیک است. پس لطفا به عمل به این آموزه ها ادامه بدید و کوچک ترین نتایج رو ببینید و سپاسگزارشون باشید.
  • -افلاطون نوروزی
    امروز ۹۱۶ روزه که من عضو سایت abasmanesh.com هستم و دارم از آموزه های استاد عباس منش استفاده می کنم. می خوام از نتایج و دستاوردهام در طی این مدت بنویسم:من  با ۲۵۰ میلیون بدهی، حدود 1000 روز پیش وارد سایت شدم و عمل به آموزه های استاد رو شروع کردم. اینا بخشی از دستاورد های من از کار کردن با آموزه های دوره روانشناسی ثروت ۱ هست:من حدودا ۸۰ برابر مبلغ هزینه دوره روانشناسی ثروت 1،ورودی مالی داشتم و تغییرات من به این شکل بوده:بدهیم رو به لطف الله پرداخت کردم و ورودی های مالیم کم کم مثبت شد؛بزرگترین خواسته من مستقل شدن بود. به لطف الله مهربان مهاجرت کردم به یک شهر دیگه و دقیقا همون خونه با همون مشخصات و جزئیاتی که میخواستم رو خدا هدایت کرد و پول خونه رو هم برام جور کردم و خونه رو خریدم. یه خونه در ثروتمندترین محله شهرمون که منظره خونه یه دشت ۲۰ هکتاری هست با ویلاهای چند میلیاردی. من هر روز میرم پیاده روی و نعمت و ثروتی که تو این محل وجود داره رو تحسین میکنم. انتهای محله یه جنگل خفن داره که من هر روز میرم اونجا.من در طی این مدت چقدر بزرگ شدم و چقدر رشد کردم. میتونم بگم بهترین کاری که برای تغییر شخصیتم انجام دادم همین مستقل شدن بود که من کل کارامو خودم باید انجام بدم مثل: غذا پختن، ظرف شستن، مرتب کردن خونه و کلی کارهای دیگه که تا قبلش بلد نبودم حتی یه تخم مرغ درست کنم.خواسته بعدیم که محقق شد، خرید ماشین دلخواهم بود. این ماشین دقیقا با همون جزئیاتی که نوشتم برام خلق شد: جک اس ۵ زیر ۱۰۰ تا کار مشکی و خدا میدونه چه معجزاتی صورت گرفت تا این خواستم تیک بخوره و خدا خودش برام  خرید: من عاشق ماشین شاسی بلند بودم که خدا برام خرید. خواسته بعدی که محقق شد پروژه پارادایس بود. این یک پروژه کاری هست که با تمام جزئیات جذبش کردم و یک ویلای خفن ساختم که به اندازه کل پروژه هایی که از قبل گرفتم، این پروژه برام ورودی مالی و سود داشت؛از خدا خواستم یه ویلای خفن بسازم و با شخصی کار کنم که جایگاه اجتماعی بالایی داشته باشه، تحصیلکرده باشه و بهم بگه: مهندس میخوام بهترین و‌گرون ترین مصالح رو برای ویلام استفاده کنی و دقیقا این اتفاق رخ داد. شخصی که باهاش قرارداد بستم برای ساخت ویلا، ۲ تا دکتری داشت و دانشمند ایرانی که جایگاه اجتماعی خیلی بالایی داشته و من یک ویلای سوپر لاکچری براش ساختم که اون ویلا تو اون منطقه زبانزده. یک ویلای ۵۰۰ متری فول هوشمند با سقف اینتل دک با ارتفاع سقف ۴/۵در طی این مدت،بهترین مسافرت هارو رفتم، بهترین رستوران ها، بهترین لباس ها، بهترین تفریح ها( من هدیه تولد به خودم بلیط هواپیمای تفریحی رو دادم)و اما نتایجم از دوره قانون سلامتی:من سال ها شاید بیش از ۱۰ سال آرزوی تناسب اندام داشتم. دوره قانون سلامتی رو خریدم و از ۱۱۴ کیلو رسیدم به ۷۸ کیلو رسیدم. الان بهترین لایف استایل رو دارم، هر روز میرم پیاده روی، هر روز عضله سازی، بهترین و با کیفیت ترین غذاهارو میخورم، قانون تکامل رو تو این دوره به بهترین شکل ممکن درک کردم، وقتم خیلی پر برکت شده، انرژیم به شدت رفته بالا و هر کاری میتونم بعد این دوره انجام بدم و الان از مرحله تناسب اندام عبور کردم و دارم رو زیبایی اندام کار میکنم و یک هیکل عضلانی زیبا دارم که هر روز لذت میبرم بدن خودمو میبینم، هیکل جذاب و خفنم رو دوست دارم که خودم آروم آروم با زندگی به شیوه دوره فوق العاده قانون سلامتی ساختمش. در شیوه دوره قانون سلامتی یاد گرفتم که بهترین رفتار رو با بدنم دارم؛ بهترین تغذیه، ورزش، ویتامین، مایعات زیاد؛ بهترین رفتاری که هر شخص میتونه با بدنش داشته باشه. نتایجم از کار کردن با آموزه های دوره عزت نفس: الان دارم رو این دوره کار میکنم، سبب شده من تبدیل بشم به کوه عزت نفس، تبدیل بشم به فردی که وقتی راه میرم، حس می کنم زمین زیر پام میلرزه و میتونم هر کاری رو که بخوام، انجام بدم. من قبلا توانایی ارتباط برقرار کردن با ثروتمندا رو نداشتم اما الان با افرادی مذاکره میکنم بابت فروش ملک شون به ارزش ۷۰ میلیارد.به راحتی پا به دل ترس هام می گذارم. کافیه درک کنم از چیزی میترسم، بی کله میرم توش. هر مهارتی رو نیاز داشته باشم، میتونم با این باور که اگر یک نفر تونسته پس منم با تمرین و تکرار میتونم اون مهارت رو کسب کنم. واقعا آموزه های دوره عزت نفس ظرف وجود منو بزرگ کرده، منو قدرتمند کرده، قدرت های خدایی منو بهم شناسونده و من یک آدم ضد ضربه شدم و تضاد هایی که قبلا منو به زانو در میاوردن، الان میگم درسشو گرفتم و رشد کردم و بزرگ شدم. و اما نتایج روابط عاطفی من:من الان در بهترین وضعیت رابطه عاطفی قرار دارم. با فردی در ارتباط هستیم که ما عاشقانه بی نهایت همو دوست داریم، به هم عشق می ورزیم بدون وابستگی، به علایق هم احترام می گذاریم، به تفاوت های هم احترام میذاریم و در کنار هم از زندگی لذت میبریم. این شخص با اینکه از دانشجوهای استاد نیست اما در تمام جنبه ها، رفتارش به گونه ایی هست که انگار کل دوره های استاد رو ۱۰۰۰ با گوش داده و اینجا قانون کبوتر با کبوتر رو من دارم می بینم. من عاشق این شخصم، عاشق رابطه ام هستم و‌ ما با تموم وجود از بودن در کنار هم لذت میبریم من میتونم روزها و‌ماه ها و‌ هزاران صفحه راجب ویژگی مثبت این فرد و ویژگی مثبت رابطمون بگم.و اما از بزرگترین دستاورد من از آموزه های استاد عباس منش، رابطه فوق العاده ایی هست که با خدا دارم. هر روز سپاسگزار تر، هر روز شکرگزارتر، هر روز توحیدی تر، هر روز قلبم سرشار از شور و شعف، هر روز به این نتیجه میرسم که من خوشبخت ترین آدم روی کره زمینم؛ چون خدا همیشه با منه، خدا همیشه کنار منه؛ خدا همیشه و در همه حال منو هدایت میکنه بهترین شرایط و اتفاقات و‌معجزات برام رقم میخوره و چه اسپانسری پیدا کردم و‌دستمو تو دست چه قدرتی گذاشتم. یه قدرتی فراتر از کوه باهامه و من عاشق این خدام، عاشق این نیرو ام که منو به این سایت و این آموزه ها هدایت کرده. 
  • -سید حسن
    یه زمانی من شکست مالی خورده بودم و از همه جا نا امید بودم. اما من انسان قوی ای بودم و این انگیزه توی وجودم بود که: من هنر و مهارت دارم. شروع کردم کار کردن روی خودم. برای خودم اهرم رنج و لذت نوشتم و انگیزه ایجاد کردم. اون انگیزه برام عشق به کار می داد. با اینکه همه من رو می شناختند، چون خودم قبلاَ شرکت داربستی داشتم، اما به خودم گفتم کار که عار نیست. گفتم من با امکانات الانم از کارگری شرکت های داربستی شروع می کنم نه برای اینکه کارگری کنم بلکه برای اینکه اولین قدم باشه تا ایده یا مسیری باز بشه تا بتونم شرکت خودم رو راه اندازی کنم و این موضوع بهم انگیزه می داد.من با کارگری ماهی 10 میلیون شروع کردم. حرف مردم هم برام مهم نبود. تکاملم رو طی کردم. در طی مسیر هزاران انگیزه و ایده جدید در ذهنم باز می شد و مسیر تحقق این هدفم رو خدا برام واضح تر می کرد و الان یک شرکت موفق دارم که در ماه قبل 210 میلیون درآمد کسب کردم و درآمدم بیش از 20 برابر افزایش پیدا کرده.
1 2 3 4
82 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افسانه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 113 روز

    سلام استاد

    گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم

    وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث‌ میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه

    یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه

    این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 432 روز

    سلام خدای جانم

    سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم

    من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز

    حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….

    بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو

    بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم

    همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    الا رستگار گفته:
    مدت عضویت: 93 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

    به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم ان‌شاءالله

    دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم

    حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم می‌کنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)

    اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..

    گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم

    گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم

    و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .

    و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم

    وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر

    همه ی ترسام خلاص میشم استاد

    همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان می‌کنه به اذن الله

    اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم

    و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم

    حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم

    هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب

    شکسته ی منو داد

    من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی

    ( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد

    تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..

    و هربار اشتباهات جدید

    حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد

    آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم

    تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر

    بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم

    به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم ان‌شاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم

    اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله

    به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود

    خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم

    یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم

    و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه

    لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم

    خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم

    و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره

    ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت

    به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم

    و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم

    آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم

    اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش

    اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه

    همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق می‌کنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست

    وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمی‌دونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت می‌بردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت می‌بردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمی‌دونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمی‌دونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم

    الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار

    زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم

    خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    الماس زیبا وهمسرجان گفته:
    مدت عضویت: 776 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم

    من اصلا یک درصد فکر نمی‌کردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی

    البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمی‌کردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 432 روز

    سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم

    وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد

    خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم

    بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم

    این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 909 روز

    به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم

    این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم

    اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم

    و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه

    و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم

    خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم

    بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه

    این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان

    چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا

    خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم

    خوش باش که هر که راز داند

    داند که خوشی خوشی کشاند

    شاد و سلامت و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سیده گفته:
    مدت عضویت: 452 روز

    به نام خداوند قادر مطلق خدایی که این روزا اینقدر باهاش صمیمی شدم که هر لحظه دارم باهاش حرف میزنم

    خدایی غیر از خدایی که قبلاً می شناختمش

    الان هم اومدم نتایج شما دوستان عزیزم رو برای اولین بار توی این قسمت از سایت بخونم ،که خدا یهویی بهم گفت تو هم بنویس

    بنویس که همه باور کنن اگه با من رفیق بشن دیگه نگران هیچی نمیشین.،من میگم چی کار کنن که چرخ زندگی شون روان بشه

    به خدا الان که دارم می‌نویسم اشک از چشمام سرازیره .

    نه از ناراحتی بلکه از سر شوق که چنین خدایی داشتم و ازش بی خبر بودم.

    تازه منی که خیلی ادعای خداشناسی و این حرفا رو داشتم.

    برای همه مادر بودم برا خودم زن بابا

    از بس باورهای خراب تو ذهنم بود

    باور این که خدا دعاهای منو در حق دیگران چقدر زود جواب میده ولی برای خودم نه

    همه ازم التماس دعا داشتم و منم به خدا میگفتم تو که خیلی مهربونه حاجتشون رو بده و جالب این که همه به حاجتشون میرسیدن و البته وصد البته این به خاطر باور خودشون بود که جواب میگرفتن نه به خاطر دعای من

    و

    من اینو میدونستم و به روی خودم نیاوردم.

    و

    به خودم میگفتم چون خدا خیلی دوستم داره

    هی میخواد ازش التماس کنم برای گرفتن حاجت خودم

    و

    با خودم میگفتم هر چه بیشتر دارم اذیت میشم

    پس جایگاه بهتری پیش خدا دارم

    پس اگه اینجا نشد حتما اون دنیا برام بهتره

    و

    این هم یه باور مخرب دیگه و

    هزاران باور دیگه که به خدا میچسپوندم

    البته که این باور در جامعه آیی که بودم تاثیر گرفته بودم و در خودم تقویت کرده بودم متاسفانه.

    اما خدای درون الانم کجا و اون خدا کجا

    که هر لحظه داره منو هدایت می کنه به بهترین راه ها ،

    و این رو مدیون آموزش های استاد عزیزم می‌دونم.

    که زندگی منو عوض کرده از هر لحاظ.

    خدایا شکرت

    همیشه با خودم میگم استاد عزیزم تو که دراستان من در صد کیلومتر متری من سالها زندگی کردی و آغاز تغییرت از اون جا بود

    چرا امن

    من این همه دیر با شما آشنا شدم.

    از فایلهای رایگان که ارزش میلیاردی دارن شروع کردیم و الا با دوازده قدم داریم رو به جلو پیش میریم چ بیشتر از چیزی که می‌شنوم دارم به گفته های استاد عمل می کنم.

    به هر حال خدا را هزاران بار شکر از بودن در کنار شما و این دوستان عزیز و خصوصاً عزیز دلت مریم جان که هر روز با دیدن زندگی پر بهشت دارم در بهشت افکارم زندگی میکنم.

    از لحاظ روابط با همسرم که عالی شده و تا قبل از این که ایشون واقعا یه آدم دیگه آیی شده

    ما هر روز زندگی در بهشت رو با هم میبینم و این همه فراوانی و عشق رو از بودن با شما تجربه می کنیم .

    فایلهای توحیدی استاد عزیزم انقلابی در ما به وجود آورده که الان با قدرت و یقین به هدایت الله با دست خالی و به صورت تکاملی طی مدت یک سال اخیر داریم کاری رو برای اولین بار شروع می کنیم که

    خدا خودش بهم الهام کرده و مجوزش رو هم خودش داده و مطمئن هستم به بهترین شکل پیش می‌ره و ما رو به ثروت و روزی به غیر حساب می‌رسونه.

    در هر حال اینو به دوستان گلم خواستم بگم که هر طوری تو خدا رو توی ذهنت بسازید همون رو می بینی .

    من الان یه جوری باهاش رفیق شدم که دوست ندارم وقتم رو پیش کسی دیگه ایی بذارم.

    من الان هر چه ازش بخوام بهم میده

    و

    مهم تر از همه رفاقت با خودشه .

    حال خوب بودن با خودش.

    دورت بگردم خدای ارحم الراحمین.

    ممنون از شما دوستان عزیزم که کامنت منو خوندید و باور کردید هم حرفای منو

    هم خدای درون وجود خودت رو

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    راضیه نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 117 روز

    سلام به خدای مهربانم سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز استاد عزیز من و همسرم 4 ماهه که با فایل های شما اشنا شدیم در اصل خدا مارو هدایت کرد به سمت این فایل ها ولی تو این 4 ماه اندازه ی یک سال من رو خودم کار کردم جوری که صبح که از خواب پامیشدم فقط تو گوشم صحبت های شما بود تا شب که میرم بخوابم یعنی جوری شده که من تو خونه موقع کار تو ماشین تو مهمونی تو خرید هر جا که باشم دارم از صحبت های شما استفاده میکنم من و همسرم خیییلی خوشحال و خوشبختیم که با شما اشنا شدیم و این هم از لطف خداس تو این 4 ماه خیلی چیزا تغیر کرده هم رابطه ی عاطفی ما هم سلامتیمون هم ارامشون هم نعمتهامون ما یه دختر 15 ساله داریم بعد از شنیدن صحبت های شما برای خودش دفتر شکر کزاری و دفتر هدف گزاری درست کرده و من خیلی خوشحالم که شما استاد عزیز مانند یه نور پاک وارد زندگی ما شدید و خیلی شیرین و دوست داشتنی مارو هدایت میکنید خدایا هزارررران بار شکر برای وجود خودت برای وجود استاد عزیز برای اینکه من و خانواده ام لایق این هدایت شده ایم ما هر روز بیشتر و بیشتر تلاش میکنیم تا به بهترین خودمون تبدیل بشیم ممنونم از شما استاد عزیز شما نور الهی هستید برای روشن کردن زندگی دیگران خوش به سعادت شما و خوش به حال ما که شمارو داریم خدارا سپاس برای این لحظه و هر لحظه به امید موفقیت بیشتر و بیشتر خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    خدیجه اعتمادی گفته:
    مدت عضویت: 1705 روز

    داستان هدایت میرسه به زمستان 1401.زمانی که در شرایط روحی و مالی خیلی‌ بدی قرار داشتم .دو ماه شده بود که پدر نازنینم رو از دست داده بودم و پذیرش نبودش برام غیرممکن بود. غمی که به اندازه ده سال پیرتر شدم .چون وابستگی شدیدی به پدرم داشتم و یجورایی بابایی تمرین آدم خانواده مون بودم. بابرادرم که با آموزشهای شما کلی نتیجه گرفته بود و باهم از لحاظ روحی نزدیکیم . داداشم پیشنهاد داد که باید از خانه بزنی بیرون و یه کاری رو شروع کنی منم که تنها داراییم یه پراید بود تصمیم گرفتم باهاش کار کنم تا هم کمی وضعیت مالی مون بهتر بشه و هم وضعیت روحیم. خلاصه شروع کارم شد شروع آموزشهام . سابقه عضویت من به خیلی قبل‌تر برمیگرده و دلیلشم اینه که برادرم خارج از ایران زندگی می‌کنه و من این پروفایل رو برای ایشون ایجاد کردم و چندتا از دوره های شما رو با پول خودش خریدم .و اگه به خیلی‌ قبل‌تر برگردم من برای اولین بار سال 94 یه فایل از شما دیدم فقط اون تی شرت قرمز رنگ و فضای سبز شمال که اونجا فایل ضبط شده بود یادمه ولی تو مدار دریافت آگاهی نبودم و از حرفا تون هیچی یادم نیست فقط حس خوبی که به من داده بود باعث شد که اسم تون تو ذهنم بمونه . خلاصه من همزمان با کارکردن با پرایدم شروع کردم فایل‌های عزت نفس رو که برای برادرم خریده بودم با اجازه خودش گوش دادن . 6 ماه فقط عزت نفس گوش دادم. تو اون 6 ماه به لطف خدا و آموزش‌ها اولاً پذیرشم در مورد از دست دادن پدرم رفت بالا. دوماً اعتماد به نفس من خیلی‌ تقویت شد و من چالش هایی که در مورد شغلم پیش آمده بود با تکیه بر آموزه های عزت نفس پشت سر گذاشتم و همه بدهی هامون پرداخت کردم .بعد از اون چندین ماه فایل های رایگان رو استفاده کردم .استاد من با فایل‌های توحیدی خدایی در درونم پیدا کردم که رفیق منه و من هر لحظه من در آغوش امن او هستم و این آرامش درونم شروع تحول من بود.ماشینمو عوض کردم و از لحاظ مالی به اندازه تمام 35 سال عمرم پس انداز کردم و سرمایه جمع کردم و به لطف الله از اول سال 1403 من دوره قانون سلامتی رو استارت زدم .

    در شروع دوره چربی خونم 485 . سردرد های تنشی و ضربه ای، افزایش وزن با دور کمر 94 و دور شکم 95 ، غده ای تیله مانند زیر بغلم ، کبد چرب و معده آندوسکوپی شده به دلیل خونریزی و و وزن 61 کیلو و چندین مشکل دیگه که جمعا 22 مورد من در شروع دوره نوشته بودم ولی الان در تاریخ 13 اسفند 1403 به لطف دوره قانون سلامتی چربی خونم کامل برطرف شده و منی که تا یادمه سر درد داشتم هیچگونه سردردی بعد از سه ماه که از دوره گذشت ندارم بدون حتی یه دونه قرص. اوایل دوره وسوسه میشدم که قرص بخورم ولی من خودمو متعهد کرده بودم که با شیوه قانون سلامتی ،سلامتی مو به دست بیارم .دور کمر الان 76و شکم 83،و وزن 48 کیلو خدا را شاهد میگیرم در این مدت حدود 1 سال که به شیوه قانون سلامتی زندگی کردم حتی حتی حتی یدونه قرص نخوردم و این به اعتماد به نفس داد. و انرژی باور نکردنی که حتی من تو18 سالگی اینقدر سالم و پر انرژی نبودم و استفاده از دوره عشق و مودت در روابط که عشق واقعی رو دارم تجربه میکنم عشق بدون وابستگی و در یک کلام مثل دوره نامزدی که همه میگن بهترین دوره مزدوجی هست ولی من با 8 سال زندگی مشترک دارم مثل دوران نامزدی زندگی میکنم . و الان شروع دوره بی نظیر هم جهت با جریان خداوند و نتایجی بعدا خواهم نوشت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      مریم فرقدانی گفته:
      مدت عضویت: 1136 روز

      به نام خداوند بی همتا

      سلام خدیجه جان ،واقعا تحسینتون میکنم به خاطر موفقیت‌ها و پیشرفتی که کردید.

      ازتون میخوام بپرسم که شما به چه روشی فایلها رو تمرین میکنیدوعمل میکنید ؟؟ که اینقدر نتایج خوب گرفتید.من با اینکه چندین سال است که روی خودم کار میکنم آنطور که باید نتیجه نگرفتم. از همه لحاظ پیشرفت آنچنان نگرفتم و اگر هم بوده یه دوره کوتاهبوده و دوباره به حالت قبل برمیگردم .

      ممنون میشم تجربیات خودتون رو دراختیارمون بزارین.

      در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمندو سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سحر رستمی گفته:
      مدت عضویت: 532 روز

      سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

      سلام به دوستان هم فرکانسی و خدیجه خانم عزیز،مدتها بود کامنت نذاشته بودم،الان با دیدن پیام شما یچیزی درونم گفت دست به قلم شم و بنویسم.

      خدیجه عزیز من هم مثل شما درگیر سردرد های تنشی و میگرن عصبی هستم،که 12 ساله درگیرم کرده،هر شب باید دارو بخورم همیشه کیفام پره دارو هست،یخچال و کابینت های آشپزخونه

      عین پیرزنای 80 ساله فقط با خودم دارو حمل میکنم اینور اونور،من 32 سالمه،الان نزدیک دو ماهه که سردردم یکباره شدید تر شده و حتی داروهای همیشگی خودم هم نتونستن ساکتش کنن،و حتی امروز هم نتونستم برم سرکار مرخصی گرفتم من دبیر هستم،الان یک ماهی بود که با خودم درگیر بودم قانون سلامتی رو بگیرم یا نه،میتونه این سردرد 12 ساله منو درمان بکنه یا نه،همش دو دل بودم،از خدا میخواستم یه نشونه یه پیام یه چیزی از تو سایت بهم نشون بده که دلم رو قرص کنه با خیال راحت قانون سلامتی رو تهیه کنم،تا اینکه امروز از صب تو سایت چرخیدم رفتم تو صفحات مربوط به کامنت های قانون سلامتی کلی اونجا کامنت خوندم وقتی چشمم افتاد به پیام دوست عزیزی که نوشته بود میگرن داشته و بعد از 20 روز عمل به قانون سلامتی بکل سردردش از بین رفته و خوبشده از شدت خوشحالی اشکم ریخت گفتم خدایا شکرت بالاخره جواب دو دل بودنم رو دادی،دیگه مصمم شدم همین هفته این دوره رو تهیه کنم،بعدش هم به پیام شما هدایت شدم بی نهایت خوشحال شدم خدارو سپاسگزاری کردم بابت این جوابی که از طریق دوستان عزیزی چون شما بهم داد.

      خدایا ازت بینهایت سپاسگذارم،بابت جوابهای خوبی که از طریق کامنت های دوستانم بهم گفتی،باورم نمیشه چقدر خوشحالم خیالم راحت که دیگه میتونم با عمل به قانون سلامتی از شر این سردرد چندین ساله خلاص بشم.

      استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم بابت این دوره های فوق العاده هر چقدر از شما سپاسگذاری بکنم بازم کمه.

      خیلی دوستتون دارم استاد جانم

      عاشقتونم مریم عزیزم

      دوستان هم فرکانسی من خیلی دوستتون دارم،نمیدونید با کامنت های شما چقدر از جواب سوالاتم پیدا میکنم.حالم خوب میشه

      امشب این ساعت این لحظه خواستم این رد پارو از خودم بذارم تا بعد از تهیه قانون سلامتی و عمل به آموزه هاش بیام و مثل خدیجه عزیز با خوشحالی از نتایجم بنویسم از سلامتیم.

      خدایااااااااااااا من عاشقتممممممم

      شکررررررررررررررتتتتتتتتتت خدا

      دوستدار شما=سحر

      1404/1/18

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: