حمید عزیزمحمدیمی خواستم درباره یکی از نتایجم از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی بنویسم.قبل از شروع دوره قانون سلامتی من رماتیسم مفصلی داشتم و دارو مصرف می کردم. زانوم ورم داشت و حتی نمیتونستم درست راه برم. فقط باید از توالت فرنگی استفاده میکردم. اما بعد از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به مرور به جایی رسیدم که الان اصلا دارو استفاده نمی کنم و خداروشکر هیچ مشکل خاصی از بابت روماتیسم ندارم.
الان بدون استفاده از هیچ دارویی، کاملا راحت راه میرم. ورم زانوم از بین رفته و کاملا خوابیده و خیلی راحت هستم.خدارو شکر می کنم به خاطر دوره قانون سلامتی.
رویا محمدیانقبل از دوره قانون سلامتی، چندین سال بود که ما برای بچه دار شدن تلاش می کردیم تا اینکه بعد از چندین سال دوا درمان، با آی وی اف خداوند به ما دوقلو داد. البته این رو هم ذکر کنم اینکه آی وی اف من مثبت شد هم بعد از عمل به آموزه های استاد عباس منش بود.الان یک و سال نیم از اون موضوع گذشته و فقط چندین ماه بعد از ورود به دوره قانون سلامتی و زندگی به شیوه این دوره، من به صورت طبیعی و بدون دوا درمان، باردار شدم. خیلی به خاطر این موضوع ذوق دارم. استاد عزیز از شما به خاطر دوره قانون سلامتی واقعا سپاسگزارم.
آتوسا رضائیپوراستاد، آگاهیهای دوره احساس لیاقت، بهخصوص جلساتی که دربارهی مقایسه صحبت کردید، تحولات بزرگی توی زندگی من ایجاد کرد. منشا خیلی از احساسات بدم رو بهم نشون داد و تأثیراتی روی من گذاشت که واقعاً توی کلمات نمیگنجه. بار اول که جلسات مربوط به مقایسه رو گوش کردم، متوجه شدم که تقریباً همیشه و دربارهی هر موضوعی خودم رو با دیگران مقایسه میکنم. با اینکه زیبایی و تواناییهای زیادی داشتم، این مقایسهها باعث میشد بدون هیچ معیار درستی، خودم رو کمتر از بقیه ببینم. رابطهی خودم رو با رابطههای دیگه مقایسه میکردمو این باعث میشد احساس کمبود و نارضایتی کنم. بعد از اینکه دورهی احساس لیاقت رو منتشر کردید، این جلسه منو درگیر کرد، تا جایی که بقیهی دوره ها رو کنار گذاشتم و فقط به این جلسه فکر کردم و سعی کردم واقعا روی احساس ارزشمندی درونیم کار کنم خصوصا این بخش مقایسه.من با عمل به آموزههای شما توی مدت کوتاهی تونستم ماشین رویاهام رو بخرمش و از ته دل دوسش داشتم، چون برای من نشونهی پیشرفت بزرگی بود. اما شروع کردم به مقایسهی ماشینم با ماشین بقیه و به جای سپاسگزاری دیدم دارم به احساس ناسپاسی می رسم و این یه زنگ خطر برام بود.اما حالا من با تمرینات و آگاهی های دوره احساس لیاقت، من یه آتنای دیگهام. وقتی توی آینه به خودم نگاه میکنم، از زیباییم لذت میبرم، از هیکلم لذت میبرم، سپاسگزارم. کسی رو که زیباست، تحسین میکنم، نه مقایسه. دیگه احساس کمبود ندارم، چون عاشقانه خودم رو دوست دارم و خودم رو لایق میدونم، نه به خاطر ظاهرم، بلکه به خاطر اینکه بخشی از وجود خداوندم. هر جا که میرم، مردم دورم جمع میشن، تحسینم میکنن، بهم عشق میدن. انقدر انرژی خوبی دارم که همه متوجهش میشن. وقتی وقتی روی احساس لیاقتم کار کردم، تونستم از یه رابطهی اشتباه بیرون بیام و رابطهی جدیدی رو شروع کنم که کاملاً باب میل منه، پر از عشق و آرامش. چون دیگه رابطهام رو با دیگران مقایسه نکردم، فقط خواستم رابطهای داشته باشم که خودم دوست دارم، نه چیزی که دیگران تأیید کنن. به خاطر کار کردن روی احساس لیاقتم، پیشرفتهای زیادی توی کارم و درآمدم رخ داده که حتی فراتر از انتظارم بود. حتماً توی کامنتهای بعدی دربارهش مینویسم که ردپایی برای خودم باشه و همیشه یادم بمونه از کجا به کجا رسیدم. اما چیزی که باعث شد دوباره برگردم به دوره احساس لیاقت و دوباره با جدیت بیشتر روی آگاهی های جلسات این دوره کار کنم این بود که فهمیدم با دور شدن از دوره، احساس خود ارزشمندی من هم داره کمرنگ تر میشه و این پاشنه آشیل من یعنی \"مقایسه کردن، داره به یه شکل دیگه ای دوباره من رو پایین میکشه.سری قبل به خاطر کار کردن روی دوره احساس لیاقت، محیط کارم رو عوض کردم و به شکل معجزهآسایی به محیط خیلی بهتری هدایت شدم و چون افراد اونجا خیلی موفق بودند، دوباره شروع کردم به مقایسهی خودم با همکارام. از محیط آموزش های دوره دور شدم و کار کردن روی احساس لیاقتم رو متوقف کردم.حتی وقتی یه معاملهی ۳۵ میلیاردی بستم که بالاترین عدد فروشم بود، به جای احساس شادی و سپاسگزاری، حالم بد شد، چون داشتم خودم رو با همکارانی که فروش بیشتری داشتن، مقایسه میکردم. به جای اینکه از پیشرفتم لذت ببرم، فقط حس عقبافتادگی داشتم. به جای تمرکز روی مسیر خودم، مدام درگیر این بودم که چرا فلانی فروش بیشتری داره. نتیجه افتادن توی دام این پاشنه آشیل \"مقایسه کردن\" چی شد؟ فروش من متوقف شد. احساس لیاقت و عزت نفسم که با این دوره ساخته بودم، فروکش کرد. حس شادی و انگیزهام از بین رفت. دیگه صبحها که از خواب بیدار میشدم، چشام برق نمیزد که با عشق برم سر کار و معامله ببندم. دیگه پشت فرمون که مینشستم، طبیعت زیبای اصفهان رو تحسین نمیکردم، نفس عمیق نمیکشیدم، از بودن توی لحظه لذت نمیبردم. دیگه خودم رو دوست نداشتم. دیگه توی ذهنم با خودم خوب حرف نمیزدم. فقط یه صدا توی ذهنم تکرار میکرد که «آتنا عقب افتادی»، «آتنا باید خودتو ثابت کنی»، «آتنا باید بیشتر کار کنی.» از قانون و مسیر دور شدم. به جای کار روی باورهام و موندن توی فرکانس درست، فقط میخواستم کار فیزیکی بیشتری انجام بدم. مدام در حال دویدن بودم. اما نتیجه چی شد؟ نبستن معامله، قطع شدن ورودی مالی، توقف کامل رشد، و از همه مهمتر، احساس بد و نارضایتی از زندگی. همهی اینها فقط به خاطر مقایسه بود. شاید این موضوع کوچک به نظر بیاد، اما هیچ چیز دیگهای انقدر راحت و سریع نمیتونست منو از مسیر دور کنه و هرچی باور دربارهی خودم ساخته بودم، به این راحتی نابود کنه. اینا رو مینویسم تا یادم بمونه که دور شدن از آگاهی های دوره احساس لیاقت و کار نکردن روی پاشنه آشیلم و دوباره مقایسه کردن، چطور منو از پا درآورد. هیچ چیز دیگهای آنقدر سریع و انقدر عمیق نمیتونست چنین تأثیری بذاره. مینویسم تا یادم بمونه که چقدر کار کردن روی احساس لیاقت مهمه و یک کار همیشگی. الان خدا رو شکر که منو به مسیر برگردوند، چشمم رو باز کرد و آگاهیهای نابی که شما بهمون یاد دادین رو بهم یادآوری کرد. من دوباره کار کردن روی آگاهی های این دوره رو شروع کردم و نتایج داره برمیگرده. من آمادهام که هر روز بالاتر برم و رشد کنم.استاد، دوره احساس لیاقت بدون اغراق، تأثیرگذارترین دورهای بوده که روش کار کردم. بدون اغراق، تمام جنبههای زندگیم رو به زیبایی تغییر داده. از زمانی که این دوره رو شروع کردم، احساس رضایت کاملی از زندگیم دارم و بارها به خداوند گفتم که: من راضیم ازت. درسته که بیشتر میخوام، خیلی بیشتر، اما از مسیری که الان دارم طی می کنم و از لحظه به لحظه رشدم راضی ام و لذت می برم. با برگشتن به دوره دوباره الهامات و هدایتهای خدا رو با وضوح بیشتری حس می کنم و زندگی برای من آسونتر شده.استاد شما با دوره احساس لیاقت من رو به خدا نزدیک تر کردید. برای این آموزشهایی که نظیر نداره، از شما سپاسگزارم. آموزش های این دوره زندگی من رو در همه جنبه ها از این رو به اون رو کرده. من الان هیچ ربطی به آتنای پارسال ندارم.من تا الان کامنت نمیذاشتم، ولی از این به بعد، برای همهی جلسههای دوره کامنت میذارم، تا یادم نره از کجا به کجا رسیدم و دلیل نتایجم چی بوده. مینویسم تا همه بدونن که اینها حرفهای قشنگ و افسانه نیست. اینها واقعیت محضه. من این آموزه ها رو باور کردم و نتیجه توی دستمه. من باور کردم و از دختری که با ۲۰ هزار تومن توی کارتش، توی پارک مینشست و گریه میکرد، تبدیل شدم به آتنایی که در مدت کوتاهی، چند صد میلیون پول ساخته، اونم توی سن ۲۴ سالگی. استاد عزیزم، شما قوانینی رو به من یاد دادین که ارزششون از هر نتیجه ای بیشتره. منو به خدایی رسوندین که تمام عمرم دنبالش میگشتم. بینهایت سپاسگزار شما و خداوندی هستم که منو هدایت کرد.
سیمین نوظهورقبل از ورود به دوره قانون سلامتی، من ریزش شدید مو داشتم و طبق باوری که همه ما معمولا داریم، خیلی نون و برنج میخوردم تا ریزش موهام برطرف بشه که هیچ تاثیری هم نداشت.بعد از ورود به دوره قانون سلامتی و تنها یک هفته پس از زندگی به شیوه این دوره، به یکباره ریزش موهام قطع شد. الان موهام ضخیم و خوش حالت شده، با شامپو کم خیلی زود کف میکنه و خیلی دیر چرب میشه.می خواستم بگم که وقتی دوره قانون سلامتی رو ادامه میدیم، واقعا به نتایج فوق العاده می رسیم.
زهرا پوراحسانامروز ۲۰ روزه که دورهی ارزشمند قانون سلامتی رو شروع کردم. استاد، واقعاً نمیدونم با چه زبونی ازتون تشکر کنم. چقدر خوشحالم که این دوره رو خریدم. قبل از دوره قانون سلامتی، میدونستم که قند خونم یه کم بالاست، ولی چون هیچ علائمی نداشتم، کلاً بیخیال بودم. اما وقتی قبل از شروع دوره آزمایش دادم، جوابش افتضاح بود! قند خون بالا، چربی خون بالا، انسولین خیلی بالا، ویتامین D خیلی پایین و مسائل دیگه. یعنی وضعیت سلامتی بدنم واقعاً به هم ریخته بود. با این حال، وقتی جواب آزمایشم رو دیدم، ذرهای نگران نشدم. به خودم گفتم: \\\"خدا رو شکر که زود متوجه شدم. الان دیگه همهچیز با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی درست میشه.\\\"حالا میخوام از نتایجی که توی این ۲۰ روز گرفتم بگم: من از نظر اندام، فقط چاقی شکم و پهلو داشتم. احساس نمیکردم چاقم، ولی فرم بدنم ایدهآل نبود. همیشه دوست داشتم یه اندام فوقالعاده داشته باشم که مجبور نباشم لباسای آزاد بپوشم. توی همین مدت وزنم ۶۹ کیلو به ۶۴ کیلو رسیدم! دور شکم و پهلوم ۸ سانت کم شده، دور رانم ۳ سانت و دور بازوم ۲ سانت کم شده.این تغییرات در تناسب اندام، انگیزه و انرژی زیادی بهم داده.قبل از دوره قانون سلامتی، وقتی دولا میشدم که چیزی از زمین بردارم یا جارو بزنم، به سختی کمرم رو صاف میکردم. اما بعد از چند روز زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی یهو متوجه شدم که دیگه صاف ایستادن برام سخت نیست! دندونام دیگه جرم نمیگیره و سفیدتر شده.پوست دست و صورتم که قبلاً خیلی خشک شده بود، الان خیلی بهتر شده. و اما بزرگترین نتیجهای که گرفتم، که هنوزم باورم نمیشه این هست که:حدود ۱۵ سال بود که بدون آمپول و قرص نمیتونستم پریود بشم. اما فقط ۷ روز بعد از شروع دوره، کاملاً طبیعی پریود شدم. این یکی از بزرگترین معجزههای زندگیم بود. واقعاً از خدای خودم سپاسگزارم که منو به این مسیر سراسر خیر هدایت کرد.
احمد مقصودیزندگی به شیوه دوره قانون سلامتی کلی نتایج عالی در سلامتی و تناسب اندام من ایجاد کرده. قبل از این دوره، دچار غلظت خون و پیشدیابت بودم. صورتم و بدنم همیشه جوش میزد و برای پاکسازی خونم دنبال حجامت بودم. اما الان، به لطف زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، تمام این مشکلات حل شده.پوست صورتم آنقدر روشن، صاف و شفاف شده که کارگرم بهم گفت: آدم احساس میکنه چراغ قوه رو صورتت بگیرم، نور ازش رد میشه! این یعنی خون بدنم تا این حد تمیز شده.فارغ از همه نتایجی که زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی برام ایجاد کرده، دیروز یه اتفاق جالب افتاد که خواستم اینجا بگم. به خاطر یه حادثه، جراحی کرده بودم و باید یه سری دارو مصرف میکردم. بین داروهام، یه قرص برای کاهش استرس ناشی از حادثه تجویز شده بود. بعد از مصرفش، دچار عوارض شدم و رفتم پیش دکتر.وقتی مشکلم رو توضیح دادم، دکتر از شدت خنده غش کرد! گفتم: چرا میخندین دکتر؟گفت: پسر، چقدر بدنت پاکه!گفتم: یعنی چی؟گفت: آنقدر ورودی ناسالم به بدنت ندادی که سیستم بدنت خیلی تمیزه دیگه… بعد ادامه داد: من این قرص رو به بچهی ششساله میدم، معمولاً والدینش میگن که اثر نکرده و بچه از شب تا صبح بیدار بوده و دوزش رو بیشتر کن! اما بدن تو آنقدر پاکه که یه روز کامل تو رو به خواب برده! از این دوز کمتر وجود نداره، نصفش کن ببینیم چی میشه!واقعاً خواستم بگم مرسی استاد! کاری کردی که یه دکتر با تجربه، از تعجب شاخ درآورده بود. هر چقدر ازتون تشکر کنم کمه. دمتون گرم، من حتی غذا خوردن هم بلد نبودم، شما یادم دادید.
محسن دوست محمدیروزی که بعد از مدتها تونستم دوره ۱۲ قدم رو تهیه کنم، آنقدر خوشحال شدم که همش به خودم میگفتم گنج پیدا کردم.من کارگاه دارم و یه کار خاص و کلکسیونی میسازم. به جرأت میگم برند هستم و تفاوت قیمت کاری که من ساختم و مهر من روش حک شده، با کارهای مشابه دوبرابر هست.سالها این کار رو انجام میدادم، اما چون خودم برای محصولاتم ارزش قائل نبودم و مدام با خودم میگفتم: کسی اینقدر پول نمیده برای یه دکوری! ترمزهای زیادی داشتم که جلوی پیشرفتم رو میگرفت.اما از زمانی که روی آموزههای این دوره کار کردم، ورق برگشت. چون خیلی روی احساس لیاقت و خودباوریام کار کردم. باور فراوانی رو در خودم تقویت کردم، تا جایی که تونستم محصولاتم رو واقعاً ارزشمند بدونم و بپذیرم که افراد ثروتمند بیشماری هستند که حاضرند بهای خوبی بابت این محصولات بپردازند.توی این دو ماه گذشته، نهتنها تعداد فالوورهای پیجم دوبرابر شده، بلکه دهها تماس و درخواست از کشورهای مختلف داشتم که خواهان کار من هستند. هر ماه، رقم فروشم بیشتر میشه. دارم تغییرات رو میبینم و همین، بهم انگیزهی ادامه دادن میده. این نتایج بهم نشون داده که مسیرم درسته. من فقط باید همین مسیر رو با ایمان ادامه بدم.
سمیرا برجلومن مدتی پیش دوره قانون آفرینش را خریدم و جلسات را به صورت صوتی گوش می دادم. دیشب داشتم فایل ایمان به غیب رو میدیدم. برای موضوعی توی کارم تصمیم گرفته بودم و هر لحظه از خداوند هدایت می خواستم. وقتی توی این فایل خانم شایسته از هدایت خداوند در حین تدوین این دوره صحبت می کرد، سراغ فایل های تصویری دوره قانون آفرینش رفتم که به چه زیبایی تدوین شده بود. اولین جلسه از قانون آفرینش را گوش دادم و این جمله استاد در ذهنم نقش بسته بود که می گفت: به محض اینکه تصمیم جدی برای تغییر اوضاع میگیری، نشانه ها و هدایت ها می آیند و برای من هم هدایت ها آمد و هم نتیجه چون امروز تونستم 600 میلیون تومان قرارداد کاری بگیرم. خدایا شکرت که چقدر این قوانین آفرینش کارساز هست.
سمیه زحمتکشدوره قانون آفرینش، اولین دوره ای بود که برای سرمایه گذاری روی خودم خریدم. وقتی وارد دوره شدم و در هر بخش با آگاهی های خالص و زندگی ساز این دوره پیش می رفتم، مثل تشنه ای بودم که هر جمله از آگاهی های این دوره در حکم آبی گوارا برام بود و هر بار که آگاهی های این دوره رو می شنیدم، بیشتر عاشق این خدا و این قوانین ساده و ثابتش می شدم.استاد عزیزم، به خاطر عمل به آگاهی ها و تمرینات دوره قانون آفرینش، انگار در رحمت به زندگی من باز شد و همه نعمت ها با هم به سمت من سرازیر شدند. از احساس خوب و آرامش ذهن و روان، از روابط عاطفی عالی،از سفر های عالی، از گرفتن مجوز شغلم که چقدر خداوند راحت برام جورش کرد و درها رو برام باز کرد.من هم به استناد آیه ای که استاد تو این دوره درباره مهاجرت توضیح دادند، باور و ایمانم برای مهاجرت قوی شد و الان در یک شهر بهتر و مکان بهتر دارم زندگی می کنم.استاد من توی هر قسمت از زندگیم و برای هر خواسته ای که من آموزه های شما توی دوره قانون آفرینش رو مثل وحی منزل باور کردم و بهشون عمل کردم، خداوکیلی خیلی نتیجه گرفتم و هرکجا بین منطق ذهنم و الهامات قلبم جنگ داشتم و نمی تونستم با قلبم و با آموزش های این دوره پیش برم، یا نتیجه نگرفتم یا دیر نتیجه گرفتم چون طول کشید تا در مدار درک آگاهی ها قرار بگیرم و عمل کنم.من با عمل به آگاهی های دوره قانون آفرینش این رو خوب فهمیدم که دقیقا باورهای ما نتایج زندگی ما را رقم میزند. استاد من با اینکه دوره قانون آفرینش رو 3 سال پیش خریدم، اما هنوز دارم روی آگاهی های این دوره کار می کنم و این آگاهی ها رو برای خودم تکرار می کنم چون می دونم که این آگاهی ها اصل هستند و باید ذهن من همیشه این اصول رو بشنوه تا با این آگاهی ها برنامه ریزی بشه. خیلی خوشحالم که کار رو با دوره قانون آفرینش شروع کردم و باعث شد، مبانی قوانین رو بهتر درک کنم.
ساحل كهنسالقبل از آشنایی با آگاهی های دوره 12 قدم، 9 ماه بود که دست از کار کشیده بودم و با کلی تجربه و شهرت اما با حال خیلی بد و انرژی صفر، محل کارم رو ترک کرده بودم. خنده دیگه به لبم نمی اومد و هیچی خوشحالم نمی کرد.از ابتدای سال ١۴٠٣ در دنیای حال خرابیم هدایت شدم به سایت استاد عباس منش و کاملا هدایتی دوره ١٢ قدم رو خریدم و از اون روز بهشت زندگیم رقم خورد. هر روز با خودم و جهان اطرافم بیشتر در صلح قرار میگرفتم. البته که این روند بهبود خیلی آروم و قدم به قدم رخ داد. این یکی از جملات توضیحات جلسه دوم از قدم هشتم هست که میگه:\\\"انرژیای که آن را خداوند نامیدهایم، جریانی اجابت کننده است که به همهی درخواستها جواب داده است. تمام افرادی که شرایط دلخواه را در زندگی خود ساخته اند - بدون استثناء - ذهن خود را تربیت کرده اند برای درک الهامات این جریان هدایت کننده، حرکت در مسیر آن الهامات،اعراض از ناخواستهها و تمرکز بر خواستهها…\\\"از وقتی وارد دوره 12 قدم شدم، آموزه های این دوره بهم کمک کرده تا بتونم ذهنم رو تمرکزی روی خواسته هایم بزارم و تمام تلاشم اعراض از ناخواسته ها بوده و دل سپردم به جریان هدایت و درک الهامات این جریان. در هر قدم خواسته ام این بود که آزادی زمان و مکان داشته باشم و کارها برام آسان انجام شود. من هر روز به پیاده روی می رفتم و فقط روی تمارین ستاره قطبی و هدایت بسوی خواسته ای که شوق زندگی رو در من ایجاد کنه، حرکت می کردم. تا اینکه هدایتی بهم الهام شدم اقدام کنم برای وقت سفارت آمریکا. منی که هیچ وقت این احساس لیاقت رو در خودم نمی دیدم برای اقدام این عمل و هیچ وقت حتی فکرشم نمی کردم، زمانی که زنگ زدم آژانس گفت وقت سفارت برای سالن آینده هست و امسال نداریم. منم با خدا عهد بستم اگر منو هدایت کردی خودت برای امسال وقت سفارت باز می کنی و بعد از دو روز بهم زنگ زدن که قطر وقت سفارت داده منتها زبان انگلیسی. با اینکه مهارت صحبت به زبان انگلیسی رو نداشتم گفتم خدا این وقت رو گرفته پس برای زبان یاد گرفتن هم هدایتم می کنه. بعدش سریع و بدون تردید و ترس وقت رو گرفتم و شروع کردم به زبان خوندن از یوتیوب و 2 ماه بعد هدایت شدم به بهترین دوره مکالمه زبان.الان ٣ ماه هست دارم روی مکالمه با استاد پیش میرم.منی که اصلا نه درامد داشتم و نه سرکار میرفتم، فقط با عهدی که با خدا بسته بودم، پول بلیط سفرم جور شد، پول هتلم و دلار برای سفر و همه ی لازماتش جور شد. همه رو فقط و فقط خدا برام رسوند بطرز معجزه آسا. الان دقیقا یک ماه هست که به کار مورد علاقه ام بر گشتم و اینم یکی از معجزات عمل به آگاهی های دوره 12 قدم بوده؛ درخواست پیشنهادی حقوقمً مطابق میل خودم مورد تایید قرار گرفت. بر خلاف دوره قبل که خیلی سخت کار می کرد اما اینبار خدا بهترینها رو در مسیرم قرار داده و کارهام خیلی راحت انجام میشه و من اصلا بهم سخت نمی گذره.تمکن مالی بالای ١٠ هزار دلار برای وقت سفارتم لازم داشتم در حالی که حساب پس انداز خود خیلی کم بود اما دقیقا موقعی که باید تمکن مالی می گرفتم، موجودی حسابم ١۶ هزار تا شد و همه ی این ها در راستای آسان شدنم برای آسانی ها بوده و فقط و فقط کار خداست. روابط بسیار خرابی که قبل از دوره 12 قدم داشتم، به صلح کامل رسیده.
کمتر از یک هفته دیگه وقت سفارتم هست و جنگ ایران و اسرائیل مطرح هست. هر روز اعلام کنسلی پروازها میاد و آسمان ایران تعطیل میشه و ایرلاین های خارجی لغو پرواز می کنن اما فقط و فقط ایرلاین انتخابی من که بازم خدا هدایتم کرد به انتخابش با اینکه ٣ ماه پیش بلیط خریدم، پروازش باز هست و این همون آسانی من برای سفرم هست. من فقط با ایمان بخدا از هر گونه خبری اعراض می کنم. از هر ورودی ناخواسته ای اعراض می کنم و فقط دارم روی زبان خوندنم تمرکز می کنم و به آموزه های استاد در 12 قدم عمل می کنم.می خوام به عنوان کسی که هنوز در قدم ٨ ام از دوره 12 قدم هستم، به همه دوستانم بگم من با اطمینان جلو رفتم و معجزات رو تجربه کردم. با همه شرایط سختی که الان در ایران درباره خواسته من حکمفرماست، اما ناامید نشدم و راهم رو ادامه دادم و احساس می کنم در این مسیر روی شانه های خداوند نشسته ام. ایمان دارم اگر تا به اینجا خداوند هدایتم کرده، مابقی مسیر رو هم خداوند برام همواره می کنه. پس بدون ترس پا به دل خواسته هاتون بزارین.
سلام استاد
گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم
وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه
یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه
این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون
سلام خدای جانم
سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم
من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز
حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….
بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو
بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم
همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم انشاءالله
دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم
حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم میکنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)
اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..
گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم
گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم
و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .
و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم
وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر
همه ی ترسام خلاص میشم استاد
همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان میکنه به اذن الله
اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم
و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم
حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم
هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب
شکسته ی منو داد
من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی
( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد
تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..
و هربار اشتباهات جدید
حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد
آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم
تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر
بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم
به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم انشاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم
اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله
به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود
خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم
یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم
و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه
لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم
خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم
و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره
ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت
به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم
و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم
آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم
اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش
اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه
همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق میکنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست
وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمیدونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت میبردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت میبردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمیدونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمیدونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم
الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار
زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم
خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین
سلام به استاد عزیزم
خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم
من اصلا یک درصد فکر نمیکردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی
البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمیکردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم
سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم
وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد
خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم
بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم
این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله
به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم
این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم
اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم
و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه
و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم
خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم
بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه
این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان
چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا
خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشاند
شاد و سلامت و ثروتمند باشین
به نام خداوند قادر مطلق خدایی که این روزا اینقدر باهاش صمیمی شدم که هر لحظه دارم باهاش حرف میزنم
خدایی غیر از خدایی که قبلاً می شناختمش
الان هم اومدم نتایج شما دوستان عزیزم رو برای اولین بار توی این قسمت از سایت بخونم ،که خدا یهویی بهم گفت تو هم بنویس
بنویس که همه باور کنن اگه با من رفیق بشن دیگه نگران هیچی نمیشین.،من میگم چی کار کنن که چرخ زندگی شون روان بشه
به خدا الان که دارم مینویسم اشک از چشمام سرازیره .
نه از ناراحتی بلکه از سر شوق که چنین خدایی داشتم و ازش بی خبر بودم.
تازه منی که خیلی ادعای خداشناسی و این حرفا رو داشتم.
برای همه مادر بودم برا خودم زن بابا
از بس باورهای خراب تو ذهنم بود
باور این که خدا دعاهای منو در حق دیگران چقدر زود جواب میده ولی برای خودم نه
همه ازم التماس دعا داشتم و منم به خدا میگفتم تو که خیلی مهربونه حاجتشون رو بده و جالب این که همه به حاجتشون میرسیدن و البته وصد البته این به خاطر باور خودشون بود که جواب میگرفتن نه به خاطر دعای من
و
من اینو میدونستم و به روی خودم نیاوردم.
و
به خودم میگفتم چون خدا خیلی دوستم داره
هی میخواد ازش التماس کنم برای گرفتن حاجت خودم
و
با خودم میگفتم هر چه بیشتر دارم اذیت میشم
پس جایگاه بهتری پیش خدا دارم
پس اگه اینجا نشد حتما اون دنیا برام بهتره
و
این هم یه باور مخرب دیگه و
هزاران باور دیگه که به خدا میچسپوندم
البته که این باور در جامعه آیی که بودم تاثیر گرفته بودم و در خودم تقویت کرده بودم متاسفانه.
اما خدای درون الانم کجا و اون خدا کجا
که هر لحظه داره منو هدایت می کنه به بهترین راه ها ،
و این رو مدیون آموزش های استاد عزیزم میدونم.
که زندگی منو عوض کرده از هر لحاظ.
خدایا شکرت
همیشه با خودم میگم استاد عزیزم تو که دراستان من در صد کیلومتر متری من سالها زندگی کردی و آغاز تغییرت از اون جا بود
چرا امن
من این همه دیر با شما آشنا شدم.
از فایلهای رایگان که ارزش میلیاردی دارن شروع کردیم و الا با دوازده قدم داریم رو به جلو پیش میریم چ بیشتر از چیزی که میشنوم دارم به گفته های استاد عمل می کنم.
به هر حال خدا را هزاران بار شکر از بودن در کنار شما و این دوستان عزیز و خصوصاً عزیز دلت مریم جان که هر روز با دیدن زندگی پر بهشت دارم در بهشت افکارم زندگی میکنم.
از لحاظ روابط با همسرم که عالی شده و تا قبل از این که ایشون واقعا یه آدم دیگه آیی شده
ما هر روز زندگی در بهشت رو با هم میبینم و این همه فراوانی و عشق رو از بودن با شما تجربه می کنیم .
فایلهای توحیدی استاد عزیزم انقلابی در ما به وجود آورده که الان با قدرت و یقین به هدایت الله با دست خالی و به صورت تکاملی طی مدت یک سال اخیر داریم کاری رو برای اولین بار شروع می کنیم که
خدا خودش بهم الهام کرده و مجوزش رو هم خودش داده و مطمئن هستم به بهترین شکل پیش میره و ما رو به ثروت و روزی به غیر حساب میرسونه.
در هر حال اینو به دوستان گلم خواستم بگم که هر طوری تو خدا رو توی ذهنت بسازید همون رو می بینی .
من الان یه جوری باهاش رفیق شدم که دوست ندارم وقتم رو پیش کسی دیگه ایی بذارم.
من الان هر چه ازش بخوام بهم میده
و
مهم تر از همه رفاقت با خودشه .
حال خوب بودن با خودش.
دورت بگردم خدای ارحم الراحمین.
ممنون از شما دوستان عزیزم که کامنت منو خوندید و باور کردید هم حرفای منو
هم خدای درون وجود خودت رو
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.
سلام به خدای مهربانم سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز استاد عزیز من و همسرم 4 ماهه که با فایل های شما اشنا شدیم در اصل خدا مارو هدایت کرد به سمت این فایل ها ولی تو این 4 ماه اندازه ی یک سال من رو خودم کار کردم جوری که صبح که از خواب پامیشدم فقط تو گوشم صحبت های شما بود تا شب که میرم بخوابم یعنی جوری شده که من تو خونه موقع کار تو ماشین تو مهمونی تو خرید هر جا که باشم دارم از صحبت های شما استفاده میکنم من و همسرم خیییلی خوشحال و خوشبختیم که با شما اشنا شدیم و این هم از لطف خداس تو این 4 ماه خیلی چیزا تغیر کرده هم رابطه ی عاطفی ما هم سلامتیمون هم ارامشون هم نعمتهامون ما یه دختر 15 ساله داریم بعد از شنیدن صحبت های شما برای خودش دفتر شکر کزاری و دفتر هدف گزاری درست کرده و من خیلی خوشحالم که شما استاد عزیز مانند یه نور پاک وارد زندگی ما شدید و خیلی شیرین و دوست داشتنی مارو هدایت میکنید خدایا هزارررران بار شکر برای وجود خودت برای وجود استاد عزیز برای اینکه من و خانواده ام لایق این هدایت شده ایم ما هر روز بیشتر و بیشتر تلاش میکنیم تا به بهترین خودمون تبدیل بشیم ممنونم از شما استاد عزیز شما نور الهی هستید برای روشن کردن زندگی دیگران خوش به سعادت شما و خوش به حال ما که شمارو داریم خدارا سپاس برای این لحظه و هر لحظه به امید موفقیت بیشتر و بیشتر خدایا شکرت
داستان هدایت میرسه به زمستان 1401.زمانی که در شرایط روحی و مالی خیلی بدی قرار داشتم .دو ماه شده بود که پدر نازنینم رو از دست داده بودم و پذیرش نبودش برام غیرممکن بود. غمی که به اندازه ده سال پیرتر شدم .چون وابستگی شدیدی به پدرم داشتم و یجورایی بابایی تمرین آدم خانواده مون بودم. بابرادرم که با آموزشهای شما کلی نتیجه گرفته بود و باهم از لحاظ روحی نزدیکیم . داداشم پیشنهاد داد که باید از خانه بزنی بیرون و یه کاری رو شروع کنی منم که تنها داراییم یه پراید بود تصمیم گرفتم باهاش کار کنم تا هم کمی وضعیت مالی مون بهتر بشه و هم وضعیت روحیم. خلاصه شروع کارم شد شروع آموزشهام . سابقه عضویت من به خیلی قبلتر برمیگرده و دلیلشم اینه که برادرم خارج از ایران زندگی میکنه و من این پروفایل رو برای ایشون ایجاد کردم و چندتا از دوره های شما رو با پول خودش خریدم .و اگه به خیلی قبلتر برگردم من برای اولین بار سال 94 یه فایل از شما دیدم فقط اون تی شرت قرمز رنگ و فضای سبز شمال که اونجا فایل ضبط شده بود یادمه ولی تو مدار دریافت آگاهی نبودم و از حرفا تون هیچی یادم نیست فقط حس خوبی که به من داده بود باعث شد که اسم تون تو ذهنم بمونه . خلاصه من همزمان با کارکردن با پرایدم شروع کردم فایلهای عزت نفس رو که برای برادرم خریده بودم با اجازه خودش گوش دادن . 6 ماه فقط عزت نفس گوش دادم. تو اون 6 ماه به لطف خدا و آموزشها اولاً پذیرشم در مورد از دست دادن پدرم رفت بالا. دوماً اعتماد به نفس من خیلی تقویت شد و من چالش هایی که در مورد شغلم پیش آمده بود با تکیه بر آموزه های عزت نفس پشت سر گذاشتم و همه بدهی هامون پرداخت کردم .بعد از اون چندین ماه فایل های رایگان رو استفاده کردم .استاد من با فایلهای توحیدی خدایی در درونم پیدا کردم که رفیق منه و من هر لحظه من در آغوش امن او هستم و این آرامش درونم شروع تحول من بود.ماشینمو عوض کردم و از لحاظ مالی به اندازه تمام 35 سال عمرم پس انداز کردم و سرمایه جمع کردم و به لطف الله از اول سال 1403 من دوره قانون سلامتی رو استارت زدم .
در شروع دوره چربی خونم 485 . سردرد های تنشی و ضربه ای، افزایش وزن با دور کمر 94 و دور شکم 95 ، غده ای تیله مانند زیر بغلم ، کبد چرب و معده آندوسکوپی شده به دلیل خونریزی و و وزن 61 کیلو و چندین مشکل دیگه که جمعا 22 مورد من در شروع دوره نوشته بودم ولی الان در تاریخ 13 اسفند 1403 به لطف دوره قانون سلامتی چربی خونم کامل برطرف شده و منی که تا یادمه سر درد داشتم هیچگونه سردردی بعد از سه ماه که از دوره گذشت ندارم بدون حتی یه دونه قرص. اوایل دوره وسوسه میشدم که قرص بخورم ولی من خودمو متعهد کرده بودم که با شیوه قانون سلامتی ،سلامتی مو به دست بیارم .دور کمر الان 76و شکم 83،و وزن 48 کیلو خدا را شاهد میگیرم در این مدت حدود 1 سال که به شیوه قانون سلامتی زندگی کردم حتی حتی حتی یدونه قرص نخوردم و این به اعتماد به نفس داد. و انرژی باور نکردنی که حتی من تو18 سالگی اینقدر سالم و پر انرژی نبودم و استفاده از دوره عشق و مودت در روابط که عشق واقعی رو دارم تجربه میکنم عشق بدون وابستگی و در یک کلام مثل دوره نامزدی که همه میگن بهترین دوره مزدوجی هست ولی من با 8 سال زندگی مشترک دارم مثل دوران نامزدی زندگی میکنم . و الان شروع دوره بی نظیر هم جهت با جریان خداوند و نتایجی بعدا خواهم نوشت .
به نام خداوند بی همتا
سلام خدیجه جان ،واقعا تحسینتون میکنم به خاطر موفقیتها و پیشرفتی که کردید.
ازتون میخوام بپرسم که شما به چه روشی فایلها رو تمرین میکنیدوعمل میکنید ؟؟ که اینقدر نتایج خوب گرفتید.من با اینکه چندین سال است که روی خودم کار میکنم آنطور که باید نتیجه نگرفتم. از همه لحاظ پیشرفت آنچنان نگرفتم و اگر هم بوده یه دوره کوتاهبوده و دوباره به حالت قبل برمیگردم .
ممنون میشم تجربیات خودتون رو دراختیارمون بزارین.
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمندو سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
سلام به دوستان هم فرکانسی و خدیجه خانم عزیز،مدتها بود کامنت نذاشته بودم،الان با دیدن پیام شما یچیزی درونم گفت دست به قلم شم و بنویسم.
خدیجه عزیز من هم مثل شما درگیر سردرد های تنشی و میگرن عصبی هستم،که 12 ساله درگیرم کرده،هر شب باید دارو بخورم همیشه کیفام پره دارو هست،یخچال و کابینت های آشپزخونه
عین پیرزنای 80 ساله فقط با خودم دارو حمل میکنم اینور اونور،من 32 سالمه،الان نزدیک دو ماهه که سردردم یکباره شدید تر شده و حتی داروهای همیشگی خودم هم نتونستن ساکتش کنن،و حتی امروز هم نتونستم برم سرکار مرخصی گرفتم من دبیر هستم،الان یک ماهی بود که با خودم درگیر بودم قانون سلامتی رو بگیرم یا نه،میتونه این سردرد 12 ساله منو درمان بکنه یا نه،همش دو دل بودم،از خدا میخواستم یه نشونه یه پیام یه چیزی از تو سایت بهم نشون بده که دلم رو قرص کنه با خیال راحت قانون سلامتی رو تهیه کنم،تا اینکه امروز از صب تو سایت چرخیدم رفتم تو صفحات مربوط به کامنت های قانون سلامتی کلی اونجا کامنت خوندم وقتی چشمم افتاد به پیام دوست عزیزی که نوشته بود میگرن داشته و بعد از 20 روز عمل به قانون سلامتی بکل سردردش از بین رفته و خوبشده از شدت خوشحالی اشکم ریخت گفتم خدایا شکرت بالاخره جواب دو دل بودنم رو دادی،دیگه مصمم شدم همین هفته این دوره رو تهیه کنم،بعدش هم به پیام شما هدایت شدم بی نهایت خوشحال شدم خدارو سپاسگزاری کردم بابت این جوابی که از طریق دوستان عزیزی چون شما بهم داد.
خدایا ازت بینهایت سپاسگذارم،بابت جوابهای خوبی که از طریق کامنت های دوستانم بهم گفتی،باورم نمیشه چقدر خوشحالم خیالم راحت که دیگه میتونم با عمل به قانون سلامتی از شر این سردرد چندین ساله خلاص بشم.
استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم بابت این دوره های فوق العاده هر چقدر از شما سپاسگذاری بکنم بازم کمه.
خیلی دوستتون دارم استاد جانم
عاشقتونم مریم عزیزم
دوستان هم فرکانسی من خیلی دوستتون دارم،نمیدونید با کامنت های شما چقدر از جواب سوالاتم پیدا میکنم.حالم خوب میشه
امشب این ساعت این لحظه خواستم این رد پارو از خودم بذارم تا بعد از تهیه قانون سلامتی و عمل به آموزه هاش بیام و مثل خدیجه عزیز با خوشحالی از نتایجم بنویسم از سلامتیم.
خدایااااااااااااا من عاشقتممممممم
شکررررررررررررررتتتتتتتتتت خدا
دوستدار شما=سحر
1404/1/18