نتایج دانشجویان از دوره‌های استاد عباس‌منش

  • -حاتم خُرم
    من حاتم خرم هستم و خدارو سپاسگزارم به خاطر دوره شگفت انگیز 12 قدم. حدود 6 ماهه که من دارم روی آموزه های قدم اول از دوره 12 قدم کار می کنم و دیروز تمام جلسات این قدم رو به طور کامل تمام کردم و آماده رفتن به قدم دوم شدم. امروز یه نگاهی به چکاپ فرکانسیم در شروع قدم اول انداختم و متوجه تغییراتم شدم.وقتی دوره 12 قدم رو شروع کردم و چکاب فرکانسی رو انجام دادم، بدهی های زیادی داشتم. اما در طی کار کردن با آموزه های این دوره، الان نه تنها خیلی از بدهی هایی که داشتم، پرداخت شدند بلکه به موفقیت های عالی رسیدم. تونستم مخارج عمل جراحی پدرم رو پرداخت کنم و دوباره سلامت بشن.برای اجاره خونه، 80 میلیون تومن کم داشتم که تونستم به این هدف هم برسم و این پول رو هم بسازم.درآمدم 5 برابر شده و اعتماد به نفسم خیلی بیشتر شده. این رد پا رو از خودم گذاشتم و از خدا میخوام که توی این مسیر خوشبختی و سعادت مارو ثابت قدم نگه داره
  • -جواد بایرامی
    استاد عزیزم، هر چند تا کامنت براتون ارسال کنم و تشکر کنم از شما بابت تمام تغییرات و بهبودهای زندگیم ، باز هم کافی نیست. با عمل کردن به آموزشهای شما، زندگی من در تمام ابعاد در حال تحول است. هر روز در شکرگزاری هام از خداوند بزرگ خودم برای هم زمانی زندگیم با شما و سایت elmeservat.com سپاسگزاری می کنم. آگاهی ها و تمرینات دوره کشف قوانین زندگی تحولی در من به وجود آورده که اگر بخوام کامل در این مورد بنویسم، باید روزها وقت بذارم. اولین کامنت من در این دوره برمیگرده به 580 روز پیش وقتی این کامنت رو خوندم، متوجه شدم که نسبت به 580 روز چقدر شخصیت من و زندگی من تغییر کرده. 580 روز پیش وقتی تازه دوره کشف قوانین زندگی رو شروع کرده بودم، هیچ سمتی نداشتم. یک کارمند معمولی بودم که با یکی از همکاران روی میز کنفرانس کنار هم بودیم. نه کشویی، نه فایلی، نه میز مستقلی، نه جایی برای نگهداری لوازم شخصی خودم ... اتاقی که با 4 نفر دیگه از همکارانم با هم از صبح تا عصر کنار هم بودیم. اون زمان به دلیل تمرکز اون عزیزان روی نکات منفی و اخبار و حوادث و شاه پرستی و کلی حواشی دیگه، من برای کنترل ورودی های ذهنم مجبور بودم همیشه هدفون توی گوشم بزارم. البته که نمی شد 100 درصد ورودی هام رو کنترل کنم اما تمام تلاشم رو می کردم. اون زمان حقوق من یک سوم حقوق الانم بود و همین کنترل ذهن ها و عمل به آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی، این همه بهبود توی زندگیم ایجاد کرد. الان بعد از 580 روز، من توی همون اتاق، رئیس هستم با کلی میز و تشکیلات و امکانات و حقوق 3 برابر. رئیس ایستگاه مهرآباد (کارگو هواپیمایی ماهان).الان توی اون اتاق فقط من هستم با یک همکار نازنین که اون هم همیشه هدفون توی گوشش هست و روی کارهاش تمرکز می کنه. یک محیط بسیار آرام، ساکت، منظم، مثبت و رویایی که در 95 درصد زمان ها، تصویر و صدای استاد عباس منش رو مانیتور بزرگی که به لپ تاپ وصل کردم خود نمایی می کنه. آزادی زمانی دارم. عزت و احترامی که مدیران جدید و نازنین نسبت به من دارند و شرایطم هیچ ربطی به 580 روز و شروع دوره کشف قوانین زندگی نداره. این بهبود ها فقط جزئی از روند تغییرات مثبت و نتایج من هست که از عمل به آگاهی ها و تمرینات این دوره حاصل شده. شرایط جسمانیم بی نظیر و رویایی شده؛بدهی هام همه صفر شده؛روابطم عالی شده؛میتونم بگم چرخ زندگی در ابعاد مختلف روان شده؛قلبم پر از آرامش و امید و ایمان و توکل هست و خودم رو خالق زندگیم احساس می کنم؛شجاعت بیان دیدگاه هام رو دارم؛و این تغییرات حاصل تبدیل تمرین 30 روزه کدنویسی روزانه زندگیم در این دوره، به تمرین هر روزه ی من در 580 روز گذشته… استاد عزیزم، با تمام قلبم از شما برای این آموزشها و نتایج بی نظیرم بی نهایت سپاسگزارم. می خوام به دوستانی که از این دوره یا هر آموزشی از استاد استفاده می کنند بگم که: آگاهی هایی که از آموزش های استاد می گیریم، بهترین، سریع ترین و خالص ترین روش برای تغییر زندگی در تمام ابعاد هست. من روزهای اول  حتی سال اول، توی عمل به آموزه های استاد ثبات نداشتم و تغییرات خاصی دیده نمی شد اما مهم ادامه دادن و ثبات داشتن هست. وقتی با تعهد شروع کردم و ادامه دادم، همه چیز شروع به تغییر کرده. من همه نوع تلاشی برای تغییر زندگیم کردم ولی الان کاملا به این نتیجه رسیدم که برای تغییر شرایط، هیچ راه دیگه ای، تاکید میکنم هیچ راه دیگه ای جز عمل به این آموزه ها نیست. هیچ راه دیگه ای غیر از مسیر توحید، درک قوانین زندگی، درک خالق بودنمون، توانا تر شدن توی کنترل ذهن و کنترل ورودی های ذهن، برای تغییر شرایط وجود نداره.
  • -امان سعادتی
    من از مدتها پیش یعنی حدود ۸ سال پش با استاد عباس منش آشنا شدم و برای اینکه مشکلات عمده ای که در وضعیت مالی و روابطم داشتم رو حل کنم، به آموزه های استاد گوش می دادم اما درباره عمل به آگاهی ها جدی نبودم.اما امسال پس از 8 سال تصمیم گرفتم به صورت جدی از آموزه های استاد عباس منش استفاده کنم و زندگی خودمو اونطوری که میخوام خلق کنم. الان 4 ماه از اون تصمیم گذشته. تا کنون 5 قدم از دوره 12 قدم رو خریدم و الان در حال کار کردن روی آگاهی های قدم چهارم هستم. در طی همین مدت کوتاه که به صورت جدی روی آموزه های این دوره کار کردم، نتایج عالی ای در زندگیم رخ داده که می خوام بخشی از اونا رو بنویسم:درآمدم در کمتر از چند ماه از صفر به ماهیانه ۲۵ میلیون تومن رسیده.خونه ای که سالها بود به دنبال فروشش بودم و چون شریک داشتم و یکی از شرکا هم فوت شده بود و تعداد زیادی بچه داشت، به فروش نمی رفت و ذهنم می گفت فروش این خونه به این راحتیا نیست پس بی خیالش شو. اما بعد از کار کردن با آگاهی های 12 قدم و عمل به قانون، همه چیز به گونه ای تغییر کرد که این خونه به راحتی و نقدا به فروش رسید و تمرکز من از اون آزاد شد.رابطه م با همسرم هر روز داره بهتر میشه.خدا رو شکر بدهی هام همه پرداخت شده و حتی یک ریال هم بدهی به بانک و غیره ندارم.خدا را بابت همه ی این تغییرات شکر می کنم. این روزا علی رغم اکثریت جامعه، کاری ندارم که قراره رئیس جمهور عوض بشه یا نه، کاری ندارم قیمتها میره بالا یا میاد پایین، کلا به هیچ خبری توجه نمیکنم و همه ی تمرکزم را گذاشتم روی تغییر باورهام و راه اندازی کسب و کار جدیدم.
  • -مهدیه
    می خوام از معجزه عمل به آگاهی ها و تمرینات دوره شیوه حل مسائل زندگی بنویسم و با مدرک بهتون بگم که به قول آگاهی های این دوره، واقعا تمام مسائل، تمام مشکلات - بدون هیچ استثنایی- راه حل دارن و راه حل ساده ای هم دارن. من چند روز پیش با عمل به آگاهی های این دوره، مسئله ای رو در زندگیم حل کردم که یک سال درگیرش بودم و به نوعی به این باور رسیده بودم که باید تا آخر عمرم با این مسئله کنار بیام و تحملش کنم.مسئله این بود که من توی بدنم دچار یه مشکلی شده بودم که چون شخصی هست بیانش نمیکنم. اما این مشکل از زمانی شروع شد که من یه رفتار اشتباهی رو چند‌ روز با بدنم‌انجام دادم. یعنی شما فکر کنید به یه عضله ای که نباید فشار میاوردم، ناآگاهانه فشار وارد کردم و باعث آسیب به یک شریانی شدم. این مشکل به صورت سوزش و درد ظاهر می شد به طوریکه تمام زمان هایی که من میشستم پای فایلا و روی خودم کار میکردم، وجود اون سوزش توی بدنم تمرکزم رو میگرفت.تو این چند ماه چند تا دکتر رفتم داروهای مختلف مصرف کردم تمام دکتر ها میگفتن آزمایش هات و سونو گرافی هات هیچ مشکلی نداره و یه سری قرص چرک خشک کن بهم میدادن چون فکر می کردند که یه قسمت از بدنم عفونت داره. من اون قرص هارو مصرف میکردم و اونا هیچ فایده ای نداشتن. آخرین دکتری که رفتم گفت ببین این قرص بخور خوب شدی که هیچ، خوب نشدی بی خیالش شو و باهاش کنار بیا. اما این اصلا مسئله ای نبود که من بتونم بهش فکر نکنم و رهاش کنم چون واقعا اذیتم می‌کردمن یکسال این مشکل رو تحمل کردم چون باورم شده بود که این مسئله هیچ راه حلی نداره و هیچ وقت خوب نمیشه و به عنوان یه درد مزمن پذیرفته بودم. این اواخر بیشتر اذیتم میکرد و به عینه میدیدم‌ که چقدر ذهن من درگیر این مسئله است که الان سوزشش‌ دوباره شروع می شه و کلی اذیت میشم.تا اینکه چند روز پیش دوباره نشستم جلسه اول از دوره شیوه حل مسائل رو گوش دادم و تک تک کلیدهایی که استاد درباره مسائل که حل شده می گفت رو برای خودم می نوشتم و تکرار می کردم. به خاطر تمرکز روی این آگاهی ها، به همچین عبارتی توی وجودم شروع به تکرار شد که: این همه مسائل بزرگ و پیچیده حل شدن این همه بیماری های عجیب و غریب راه درمانشون پیدا شده مگه میشه یه همچنین مشکل کوچیکی که من دارم راه حل نداشته باشه!آگاهی های این جلسه بهم می گفت که چطور باید به مسئله نگاه کنم و من رو امیدوار می کرد که پس منطقیه اگه اون همه مسئله حل شده این مسئله هم حل بشه. من قبلا چندین بار توی یوتیوب درباره این راهکار این مسئله تحقیق کرده بودم و نظرات مختلف پزشکان رو دیده بودم اما راهکار هاشون برام فایده نداشت. اما بعد از اتمام جلسه اول و آگاهی های امیدوارکننده و توحیدی ای که به ذهنم داده بودم، همون روز با تمام وجودم از خدا کمک خواستم گفتم خدایا تو به من بگو ریشه این مشکل کجاست و تو بهم بگو چجوری حلش کنم؟! آنقدر با تمام وجودم از خدا خواستم که شب توی خواب داشتم خواب میدیدم یه‌خواب بی ربط به این مسئله اما من توی خوابم ذهنم درگیر این قضیه بود و هی از خدا کمکم میخواستم. فردا صبح بیدار شدم و دوباره رفتم یوتیوب و برخوردم به چند تا ویدیو جدید.تا قبل از این تمام ویدیو‌هایی که دیده بودم، درباره این بود که برای سوزش اون قسمت چیکار کنم، اما چند تا‌ ویدیو ای که اون روز صبح دیدم از یه دید وسیع تر و یه نگاه متفاوت تر ریشه مشکل این عضو از بدن رو بررسی کرده بودند. بعد از دیدن اون دوسه تا ویدیو و تطبیق حرفاشون با علائم خودم، من تازه بعد از یکسال فهمیدم کلا ریشه مشکل من کجاست؟! فهمیدم مسئله اصلی که داره این سوزش به وجود میاره چیه؟! من تازه ریشه مشکل پیدا کردم. ریشه مشکل این بود که اون فشاری که من به بدنم وارد کرده بودم باعث آسیب یک شریان شده بود و اون شریان یا مسدود و یا تنگ شده بود و در نتیجه سموم بدنم کامل نمیتونستن ازش عبور کنن و اونجا جمع میشدن و سوزش به وجود می آورد. باورهای مخرب من باعث شده بود من اصلا نفهم مشکل چیه. باعث شده بود اصلا نیام از یه زاویه دیگه از یه دید بالاتر این درد بررسی کنم. اصلا فکر نکنم به اینکه بابا این مشکل داره از کجا سرچشمه میگیره. چرا ؟ چون باور کرده بودم این درد راه درمان نداره و طبیعیه که این درد تا همیشه با من باشه. این درد تمرکز منو نابود می‌کرد و منم تحملش می کردم چون باور داشتم که خیلی از بیماری ها راه حل ندارن و چون چند بار سعی کرده بودم حلش کنم اما هیچ نتیجه ای نگرفته بودم، دیگه باور کرده بودم که نمیشه. وقتی ویدیو هارو دیدم امیدوار شدم که این مسئله میتونه حل بشه. بعد گفتم خدایا خودت ریشه مشکل رو به من‌ نشون دادی حالا خودت بگو چجوری حلش کنم. همون لحظه فهمیدم این مشکل دیگه چیزی نیست که با درمان های خانگی بتونم رفعش کنم بلکه باید با یک متخصص این عضو صحبت کنم تا این شریان رو بتونه باز کنه. توی اینترنت سرچ کردم و گشتم دنبال یه متخصص اون عضو و نتیجه این بود که فهمیدم پیش چه دکتری باید برم. هدایت شدم که زنگ بزنم از درمانگاه نزدیک خونمون بپرسم که آیا شما متخصص این عضو رو دارید و گفت اره داریم همین امروز هم میاد. حسم میگفت پیش همون برم که راه حل مسئله رو میدونه. دکتر متخصص وقتی آزمایش هام رو دید، گفت آزمایش ها سالمه و هیچ مشکلی رو نشون نمیده اما من با هدایتی که شده بودم، ریشه مشکل رو تونستم براش توضیح بدم. اون متخصص بعد از توضیحات من تازه فهمید مشکل چیه. بعد هم گفت این شریان با این دارو باز میشه و دارو رو برام نوشت. باورم نمیشه که با اولین قرصی که  خوردم، چقدرررر حالم بهتر شد و این درد بزرگ توی وجودم تقریبا از بین رفت. البته باید دوره درمان تکمیل کنم تا اون شریان کامل به حالت طبیعی خودش برگرده. چقدر الان خداروشکر می‌کنم و چقدر سپاسگزار آگاهی های دوره شیوه حل مسائل هستم. دوستان من چون باور کرده بودم که این مسئله راه حل نداره، فقط میرفتم دکتر که به خودم بگم دیدی من تلاشم کردم ولی نشد ولی فایده نداشت دیدی من چقدر دکتر رفتم ولی درمان نداره! دقیقا مثل همون مثالی بودم که استاد توی این دوره شیوه حل مسائل میزنن که: اون آدم با یه پیچ گوشتی داره تلاش میکنه مسئله ای رو حل کنه که به پیچگوشتی نیاز نداره تا فقط خودش رو راضی کنه و بگه که: ببین من بیکار نشستم من تلاشم دارم می‌کنم اما راه حل نداره. در حالیکه اون مسئله به راحتی با یه انبردست حل میشه. اما این فرد باید باور کنه که این مسئله راهکار داره تا بتونه به مسئله درست نگاه کنه و به راهکار هدایت بشه. یعنی من این چند روزه فهمیدم چقدر باور مهمه. وقتی باور من عوض شد که نه همه مسائل میتونن راهکار داشته باشن، من به راهکار هدایت شدم و مشکلی که بیشتر از یکسال درگیرش بودم رو درکمتر از 12ساعت حل کردم. سوم: این قضیه چقدر ایمان منو نسبت به خدا قوی کرد که: اگر واقعا از خدا بخوای و منتظر پاسخ باشی و اگه همون لحظه جواب رو نشنیدی، نه تنها ناامید نشی، بلکه گوشاتو تیز کنی برای شنیدن و واقعا امیدت به خدا باشه ته دلت این باشه که واقعا خدا پاسخ میده، اونوقت علاوه بر اینکه پاسخ میده خیلی سریع هم پاسخ رو بهت میده. یعنی من اون روز یاده اون آیه ای افتادم که استاد بارها تکرار میکنه که خدا میگه «اگر بندگان من درباره من از تو پرسیدن بگو من نزدیکم و اجابت می‌کنم دعای درخواست کننده رو به شرط اینکه اونا هم منو اجابت کنن » و چقدر ایمانم به جوابگو بودن خدا بیشتر شد. چقدر با چشمام دیدم اگر واقعا با باورهای درست نسبت به خدا و نسبت به مشکلات ازش کمک بخوای، ازش جواب رو بخوای و ازش انتظار فقط جواب رو داشته باشی، ازش بخوای ریشه مشکل رو بهت نشون بده و راهکار حل اون ریشه رو بگه، اون چقدر سریع پاسخ میده. الان دو روز از اون روز میگذره. من یه مسیر قشنگ و زیبا رو‌ از آگاهی های دوره شیوه حل مسائل زندگی یاد گرفتم که: هر وقت هر سوالی داشتم، هر مسئله ای بود، با این باور که این مسئله قطعا راهکار داره و قطعا خدا من رو هدایت میکنه به اون راهکار، از خدا بخوام و خیلی مهمه که منتظر پاسخش بمونم تا بهم بگه چیکار کنم و هر نشونه ای که میاد رو جدی بگیرم و براش قدم بردارم.
  • -محمود ناصری
    وقتی وارد دوره قانون سلامتی شدم و زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم، ذهنم رو از روز اول اینجوری شرطی کردم که: من فقط 20 روز اینجوری زندگی میکنم‌ اگه سخت بود دیگه ادامه نمیدم. ولی بعد از 20 روز انقد نتایج گرفتم که دیگه نمیتونم به سبک قبلیم برگردم. میخوام بخشی از نتایجم از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو بنویسم:درد کمرم خوب شده؛ واریکوسل در من درمان شده؛ میگرنم درمان شده؛خوابم خیلی عالی شده؛ سحر خیز شدم؛ وزنم و اندامم عالی شده؛ پوستم عالی شده؛ تمرکزم عالی شده؛ لرزش دستم خوب شده؛ اخلاقم عالی شده؛ عزت نفسم عالی شده؛ من فوتبالیست هستم و الان از نظر مربی، قدرت بدنی من تو تیم فوتبال از همه بالاتر هست؛ پوست بدنم سفید نرم شده؛ خشکی های پام از بین رفته؛ انرژی خیلی زیادی دارم؛ از همه مهمتر انحراف جنسی که داشت من رو بیچاره می کرد، درمان شده؛ همیشه تایم و حوصله دارم و خونمو نظافت میکنم؛ چابک وتیز شدم؛ شوخ طبع و خوش رفتار هستم و دیگه مودی نیستم و اخلاقم ثبات داره؛ احساس سبکی که الان دارم 10 سال پیش نداشتم و بینهایت نتایج دیگه که سر فرصت میام و می نویسم.واقعاً اگر آگاهی های دوره قانون سلامتی رو نمی دونستم، بدبخت بودم. هر روز خداوند رو به خاطر زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی شکر می کنم.
  • -علی خدابخشی
    من با فردی ازدواج کردم و به شدت به این فرد وابسته بودم و فکر میکردم این عشقه. یکی از مشتری هامون که اوضاع مالی خیلی عالی ای داشت و توی کار طلا بود، ما رو با آموزه های استاد عباس منش آشنا کرد و بهمون گفت:شدیم. ایشون به ما گفت: من از طریق آموزه های استاد عباس منش تونستم زندگیم رو نجات بدم و از صفر به اینجایی که الان هستم، رسیدم. این شد که من و همسرم عضو سایت شدیم. همسرم خیلی جدّی آموزه های استاد رو شروع کرد. شب و روز روی آموزه های استاد کار می کرد، یادداشت برداری می کرد و به آموزه ها عمل می کرد اما من باور واقعی نداشتم، آموزه ها رو جدی نمی گرفتم و هربار می گفتم حالا از شنبه، تعهد میدم که به قوانین عمل کنم.در نهایت من و همسرم از هم جدا شدیم و مسیرمون از هم جدا شد. در کمتر از یکسال، همسرم تونست کارگاهش رو راه اندازی کنه و  سال دوم بزرگترین کارخونه عروسک سازی رو بزنه اونم تو سن ۲۳ سالگیش بدون هیچ پشتوانه ای جز خدا.اما در عوض من معکوس همه چیمو از دست دادم و ۴۳۰ میلیون بدهکار شدم و کلی وقایع بد به یکباره سرم آوار شد. من همه چیزم رو از دست دادم اما خوبیش این بود که دیگه چیزی نداشتم که برای از دست دادنش بترسم.من برگشتم به سایت elmeservat.com اما اینار درست برگشتم. شروع کردم تمرکزی روی آموزه ها کار کردن. اینبار چیزهایی می شنیدم که انگار قبلا هرگز نشنیده بودم و از اون روز تا الان همچنان با جدیت دارم ادامه می دم. نتایج همسر سابقم شد الگو و نشانه ای از سمت خدا برای من. چون من دیدم که چطور با عمل به این آموزه ها و اجرای توحید واقعی، زندگیش از این رو به اون رو شد. بعد دوره عزت نفس رو خریدم. الان 3 ماهه که من دارم به آموزه های دوره عزت نفس عمل می کنم و باورم نمیشه تو این مدت چقدر رشد کردم. به خاطر ایجاد احساس ارزشمند بودن در خودم تونستم جاهایی برم، نامه ها و درخواست هایی کنم که قبلا اصلا برای این موارد احساس لیاقت نداشتم، فکر می کردم توانایی انجامش رو ندارم اما به خاطر کار کردن روی عزت نفسم براشون قدم برداشتم و چقدر جواب های مثبت و خوبی رو دریافت کردم.توی این مدت 3 ماهه، بدهی های چند ساله سنگین من پرداخت شد و این نتیجه باعث شد ایمان بیارم که دستانی از غیب دارن کارهام رو به طرز شگفت انگیزی پیش میبرن. الان من دیگه ورشکسته نیستم. با عمل به آموزه های استاد، از ۴۳۰ میلیون بدهی و  شرکت و انباری خالی از جنس، تبدیل شدم به فردی که بدهکار نیست و انبار شرکت الان جای خالی برای چیدن جنس های جدید نداره و سر ریزه از محصوله.
  • -مهدی حوازاده
    یه اتفاق جالب برام افتاد که مربوط به عمل کردن به تمرینات دوره‌ی شیوه‌ی حل مسائل زندگی بود، گفتم بیام و تجربه‌ام رو با شما به اشتراک بذارم.  ما آب خونمون از چاه تأمین می‌شه. چند روز پیش، ظاهراً چاه به مشکل خورده بود، اما چون حدود 1000 لیتر آب ذخیره داشتم، متوجه مشکل نشدم تا اینکه یکی از همسایه‌ها تماس گرفت و گفت پمپ کار نمی‌کنه. رفتم چک کردم، دیدم رله‌ی پمپ از کار افتاده.  اول گفتم: خب این کار من نیست، باید لوله‌کش بیاد و درستش کنه. یه روز صبر کردم و سعی کردم آب رو مدیریت کنم، منتظر کسی که بیاد و مشکل رو حل کنه. اما خبری نشد. مسئول شهرک به چند نفر زنگ زده بود، یکی اومده بود، نگاه کرده بود و گفته بود: \"رله سوخته\" و رفته بود. یکی دیگه هم گفته بود \"برف و بارونه، نمی‌تونم بیام.\" خلاصه، دیدم که دارم از مواجهه با مسئله فرار می‌کنم! همون لحظه یاد آگاهی‌های دوره شیوه‌ی حل مسائل افتادم، مخصوصاً مثال اون مدیر کارخانه. که به جای فرار از مسئله، هر چی از آگاهی های این دوره یاد گرفتم رو در عمل اجرا کنم.زنگ زدم به مسئول شهرک و راهنمایی خواستم. بعد با یکی دیگه هم مشورت کردم، گفت: \"پمپ رو یه‌سره کن، سیمش رو قطع کن و موقتی راهش بنداز.\" وقتی دست به کار شدم، فهمیدم کل کاری که باید انجام بدم اینه که فقط دو شاخه رو به برق بزنم تا تانک پر بشه و بعد قطعش کنم!  اول خیلی خوشحال شدم که حل کردن این مسئله فقط یک ثانیه زمان می‌برد. اما بعد یاد اومد که توی دوره شیوه حل مسائل، استاد به ما یاد می ده که ریشه مسائل را پیدا کنیم و اونا رو از ریشه حل کنیم تا دوباره کاری نشه. یه ندایی بهم گفت: \"حتی اون رله‌ای که فکر می‌کنی سوخته، نسوخته!\" به مسئول شهرک گفتم: \"حسم می‌گه رله سالمه.\" سیم‌ها رو دوباره وصل کردیم و دیدم بله، رله هم سالمه! فقط کمی آب رفته بود توی اتصالات، که اون هم به خاطر حل نکردن مسئله از پایه بود.  در نهایت، مشکلی که ممکن بود یکی دو هفته منتظر بمونم تا مسئول شهرک یا لوله‌کش بیاد و حلش کنه، بدون هیچ هزینه‌ای در کمتر از 10 دقیقه حل شد. این تجربه درسای زیادی برام داشت:چقدر من اولش این مسئله رو سخت کرده بودم و چقدر آگاهی‌های جلسات این دوره به من کمک کرد تا بپذیرم که:  من مسئول حل مسائل خودمم، نه بابام، نه مدیر شهرک، نه هیچ‌کس دیگه!  باورهایی که این دوره درباره‌ی توانایی حل مسئله به من داد، باعث شد بتونم مسئله‌ای رو که کلی آدم ازش ترسیده بودن و حتی خودم هم اولش ترسیده بودم، به سادگی حل کنم. این دوره به من یاد داد که همه‌ی مسائل راه‌حل دارن، و راه‌حل‌ها اغلب ساده‌تر از چیزی هستن که فکر می‌کنیم و وقتی با قصد حل مسائل با اونا مواجه بشیم، هدایت های خداوند برای حل مسائل رو دریافت می کنیم. این تجربه عزت نفسم رو بالا برد، شخصیت منو قوی‌تر کرد و از همه مهم‌تر، منو توحیدی‌تر کرد.  واقعا ظرف وجود ما با حل مسائلی که باهاشون مواجه میشیم، رشد می کنه. هر روز بیشتر می‌فهمم که زندگی چقدر ساده است وقتی توانایی خودمون در حل مسائل پیش رو رو باور کنیم.
  • -لیلا آذرنژاد
    از نوشتن کامنت قبلیم حدود 10 ماه میگذره که من اهداف امسالم رو مکتوب کرده بودم. هنوز به طور کامل به همه اهداف امسالم نرسیدم اما دارم توی این مسیر حرکت می کنم و پیشرفت های زیادی در این 10 ماه داشتم که می خوام بخشی از اونا رو اینجا بنویسم: شغل من خیاطی هست و از زمانی که در کنار شغلم شروع به کار کردن روی آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1 کردم، با اینکه در اجرای آگاهی های این دوره کوتاهی های بسیاری هم داشته ام اما کلی رشد داشتم. در این مدت سفارش های بیشتر و با کیفیت تری برای شغلم دریافت کرده ام؛ کار آموزهای بسیار عالی و قدردان برای آموزش به سمتم هدایت شدند و بدون اینکه من کاری کنم، چقدر تبلیغ خوبی برای کسب و کار من هستند چون کلی از شخصیت من، کیفیت کار و کیفیت آموزشم به بقیه تبلیغ می کنن و اونقدر برام سفارش اومده که مشتری هام با عشق حاضر شدن تا ماهها منتظر بمونن تا من بتونم کارشون رو انجام بدم. کمدهای اتاق کارم پر از پارچه های سفارش مشتری هاست به طوریکه به مشتریام گفتم فعلا پارچه نیارین و فقط اسمشون رو یادداشت میکنم و مثل دکترها وقت چندین ماه دیگه با اونا تماس می گیرم تا نوبشون رو اعلام کنم. مشتری های ثابتم هر ماه برام پیش پرداخت واریز میکنن یعنی قبل از اینکه من کار رو به اونا تحویل داده باشم. البته میدونم که این یکی از خواسته هام بوده که مشتری ها قبل از اتمام دوخت لباس، هزینه رو برام پرداخت کنن چون این رو نشونه اعتمادشون به کیفیت کارم میدونستم و حس خوبی بهم میداد و الان این آرزو تبدیل به بخشی از واقعیت کسب و کار من شده و من بسیار خوشحال و راضیم و سپاسگزار خداوندم. پول به راحتی و به شیوه های مختلف به سمت من روانه شده به طوریکه توی این مدت، هدیه های بسیاری از سمت انسانهای مختلف دریافت کردم که فقط معجزه بوده. حدود 3 سال پیش مقدار زیادی پول قرض گرفته بودم و هزینه های زندگیم بهم اجازه نمی داد که بتونم این قرض رو پرداخت کنم و ذهنم رو به شدت درگیر کرده بود. اما خدا رو شکر دیروز خدای من قرضم رو برام پرداخت کرد و من امروز بسیار رها هستم و ذهنم بازتر شده و احساسم فوق العاده است. به خاطر درک بهتر قوانین، الهات خداوند رو خیلی راحت تر می شنوم و تشخیص می دم در تمام موارد حتی توی کارم و هنگام آموزش دادنم و هر لحظه مبهوت میشم از هدایت های خداوند و پاسخ هایی که در جواب سوالاتم بهم میگه که باعث شده کارم رو با کیفیت خیلی بهتری انجام بدم. واقعا از عمل به قانون احساس فوق العاده ای دارم. از روند رشد مالیم راضی ام و در این مدت درآمد من 2 برابر افزایش پیدا کرده در حالیکه هنوز سال تموم نشده و درآمدم داره خیلی بیشتر میشه. بینهایت سپاسگزار خداوندم برای تمام اتفاقاتی که معجزه وار داره توی زندگیم رخ می ده. چقدر خوشحالم و راضیم از بودن تو مسیر درست و درک قوانین ثروت.
  • -سمیرا و سحر
    من سمیرا هستم و 34 سال سن دارم. 2 سال و 4 ماهه که زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم. یادم میاد از 14 سالگی مشکل پوستی داشتم. لکه های قهوه ای روی پوست بدنم بود که هرچقدر دکتر پوست میرفتم، هرچقدر داروهای گیاهی مصرف میکردم و هر تلاش دیگه ای می کردم، هیچ درمانی نداشت. اما بعد از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، اون لک ها بدون نیاز به هیچ تلاشی برای دوا و درمان، خود به خود از بین رفتند.قبل از دوره قانون سلامتی، مشکل تیروئید کم کار داشتم و دارو مصرف میکردم اما پس از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، عملکرد تیروئید در بدنم به حالت طبیعی برگشت و دیگه دارو مصرف نکردم. الان طبق آزمایش،  تیروئید من تنظیمه و این مشکلم هم با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی کاملا برطرف شده. در صورتی که سالها همه دکترای متخصص غدد بهم گفته بودند که برای کنترل عملکرد تیروئید باید تا آخر عمر داروهای تیروئید مصرف کنی.قبل از دوره دوره قانون سلامتی من تپش قلب داشتم. همیشه در ناحیه قفسه سینه احساس درد داشتم، بین دو کتفم همیشه درد داشتم اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی این مشکل هم از بین رفت.قبل از دوره قانون سلامتی، خصوصا این اواخر، اضافه وزن پیدا کرده بودم و صورتم ورم داشت. اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، صورتم جوان شده ، ورم ها رفته، پوستم روشن و شفاف شده و وزنم به تناسب رسیده.قبل از دوره قانون سلامتی، موقع پیاده روی خسته میشدم و زیر قفسه سینه م درد می‌گرفت. اما پس از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، خیلی پر انرژی هستم و با پیاده روی نه تنها اصلا خسته نمیشم بلکه این مسئله درد قفسه سینه هم کامل برطرف شده.قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی از نظر روحی افسردگی، داشتم شبها بی خواب میشدم و فکرهای منفی به ذهنم میومد اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، حتی این سلامت جسمانی روی روح و روان من هم تأثیر گذاشته، الان شادی، شعف درونی و احساس خیلی خوبی دارم. از نظر ذهنی توانایی تمرکزم خیلی بالا رفته و کاملا می بینم که مغز من بسیار فعال شده. به خاطر این همه نتایج عالی که هم در سلامتی جسمم و هم زیبایی ظاهریم و هم عملکرد ذهنیم رخ داده، اعتماد به نفسم بالا رفته و اراده ام برای پرداختن به اهدافم بسیار قوی شده. چون قبل از دوره قانون سلامتی اگر صبح زود باید بیدار می شدم، به‌ سختی بیدار میشدم، سردرد داشتم، در طی روز کلاً چُرت میزدم، اصلا توان نداشتم ورزش کنم و با ورزش کردن تپش قلب می گرفتم. اما بعد از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی و ادامه دادن به این سبک، الان خواب من فوق العاده با کیفیت شده. به طوریکه با گذاشتن سرم روی بالش، به خواب عمیقی میرم و از اونجا که بدنم و مغزم کاملا استراحت میکنه، صبحا ساعت 6 بیدارم، پر انرژی تمرین ستاره قطبی دوره 12 قدم رو انجام میدم، از نظر روحی پر از شعف و شادی هستم، ورزش میکنم و تمرکزم خیلی بالا رفتهقبل از دوره قانون سلامتی، من استرس زیادی در کارم داشتم. به طوری که وقتی مشکلی پیش میومد دستای من می لرزید. اما الان به خاطر اینکه عملکرد مغزم به شدت بهتر شده و تمرکزم بالا رفته، اصلا این مشکل رو ندارم و استرس نمی گیرم.قبل از دوره قانون سلامتی دور چشمم تیره شده بود اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، دور چشمان و پلکم حالت طبیعی و زیبایی پیدا کرده و تیرگی هم از بین رفته. اندام من، انرژی من، شادابی صورتم الان توی سن 34 سالگی، به شادابی، سلامتی و جوانی 16 سالگیم برگشته.استاد عزیز من درباره زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی خبر خوب خیلی دارم و بابت معجزه ای به نام دوره قانون سلامتی بسیار سپاسگزارم. خانواده ما از همون 2 سال پیش، به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی کرده اند. قبل از دوره قانون سلامتی پدرم دچار بیماری آلزایمر شده بود و بیماری پدرم تا مرحله ششم پیشروی کرده بود. اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، آلزایمر پدرم الان 70 درصد بهبود پیدا کرده که برای دکتراش این یک معجزه است. انشالله بعد از بهبودی کامل، نتیجه درمان بیماری های پدرم رو هم براتون مینویسم. خدارو هزاران بار شکر که ما در مسیر زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی قرار داریم. استاد عزیز از شما سپاسگزارم برای دوره فوق العاده عالی قانون سلامتی.
  • -محدثه سادات موسوی نژاد
    من و خانوادم الان حدود یک ماه هست که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنیم و می خوام بخشی از نتایج خانوادگیمون رو بنویسم:حال روحی کل خانواده مون به شدت عالیه. من و مادرم هر روز نیم ساعت پیاده روی می کنیم و از نتایج مون با هم صحبت می کنیم. خدا رو هزار مرتبه شکر، مادرم دیگه قرص قلب نمی خوره و حالش کاملا عالیه.خال های گوشتی دور گردن پدرم که به اندازه پشت ناخن بود و خیلی بزرگ بود و آویزان شده بود، کاملا جمع شدن. قبل از دوره قانون سلامتی وسط سر پدرم کلا از مو خالی شده بود و سرش داشت کاملا کچل میشد اما بعد از تقریبا یک ماه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، چند روزی هست که وسط سرش مو در اومده و سفیدی موهاش هم کمتر دیده میشه. پدرم که همیشه آدم به شدت همیشه خسته ای بو، الان باشگاه بدنسازی میره.تیرگی های بدن همه ما از بین رفته و پوستمون روشن شده. قبل از دوره قانون سلامتی من خودم بشدت ریزش مو داشتم اما الان ریزش موهام کاملا قطع شده. صورتم بسیار زیبا شده. چشمام شفاف و درشت شده، مژه هام هم مشکی و پرپشت شده این در حالی هست که من حامله ام و خانم ها معمولا توی دوران حاملی، صورتشون ورم می کنه و زشت میشه اما من دارم روز به روز زیباتر میشم.پشت لب من به شدت مو داره به طوریکه به همسرم می گفتم اگر من یه روز موهای پشت لبم رو نزنم از سیبیلای بابام بزرگتر میشه و بابام به سبیلای من حسودیش میشه. اما از وقتی دارم به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم، رشد این موهای زائد توی صورتم به شدت کم شده.قبل از دوره قانون سلامتی به شدت گردن درد داشتم یعنی از وسط کتفم درد شروع می شد و بعد می رسید به گردنم و بعد هم به تک تک رگهای سرم نفوذ می کرد و تیر می کشید و هر روز این وضع داشت بدتر می شد. هرچقدر هم ماساژ می رفتم خوب نمی شد اما به محض شروع دوره قانون سلامتی، چند روز بعدش، این درد کاملا رفع شده. موهام خیلی خوشگلتر شده و بینایی چشم من و مادرم بهتر شده.و اما نتایج خواهرم: خواهرم در شروع دوره قانون سلامتی اندامش معمولی بود و کمرش راسته بود اما الان کمرش به شدت باریک و ظریف شده و اندامش بشدت قشنگ و دخترانه شده. گردنش کلی لک و تیرگی داشت که هرچی دکتر میرفت خوب نمیشد اما الان لکه های گردنش کاملا خوب شده و از بین رفته. خلق و خوی همه خانواده به شدت تغییر کرده. رابطه مون با هم خیلی بهتر شده. هممون با هم درباره اهدافمون صحبت میکنیم، از زیبایی ها و حال خوبمون می گیم. در حالی که قبل از دوره قانون سلامتی نه همدیگه رو می دیدیم و نه حرف می زدیم چون همیشه خسته بودیم.قبل از دوره قانون سلامتی من مشکل یبوست و بواسیر داشتم اما خداروشکر الان با یک ماه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، مشکل بواسیر و یبوست من برطرف شده و دیگه این مشکلی که همیشه درگیرش بودم رو ندارم.حالت دستام از تپلی در اومده، انگشتام کشیده و قشنگ تر شده و هر فردی منو میبینه میگه چهره ام شبیه دخترای هفده ساله شده با اینکه من 24 سال سن دارم و مادر 2 تا بچه هستم.خدایا شکرت که ما رو به مسیر دوره قانون سلامتی هدایت کردی. استاد عزیزم از شما بسیار ممنونم به خاطر دوره قانون سلامتی.
1 2 3 4 5 6 39
161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افسانه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 166 روز

    سلام استاد

    گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم

    وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث‌ میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه

    یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه

    این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 485 روز

    سلام خدای جانم

    سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم

    من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز

    حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….

    بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو

    بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم

    همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    الا رستگار گفته:
    مدت عضویت: 146 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

    به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم ان‌شاءالله

    دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم

    حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم می‌کنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)

    اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..

    گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم

    گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم

    و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .

    و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم

    وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر

    همه ی ترسام خلاص میشم استاد

    همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان می‌کنه به اذن الله

    اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم

    و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم

    حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم

    هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب

    شکسته ی منو داد

    من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی

    ( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد

    تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..

    و هربار اشتباهات جدید

    حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد

    آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم

    تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر

    بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم

    به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم ان‌شاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم

    اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله

    به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود

    خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم

    یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم

    و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه

    لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم

    خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم

    و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره

    ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت

    به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم

    و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم

    آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم

    اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش

    اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه

    همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق می‌کنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست

    وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمی‌دونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت می‌بردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت می‌بردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمی‌دونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمی‌دونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم

    الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار

    زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم

    خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    الماس زیبا وهمسرجان گفته:
    مدت عضویت: 829 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم

    من اصلا یک درصد فکر نمی‌کردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی

    البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمی‌کردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 485 روز

    سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم

    وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد

    خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم

    بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم

    این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 962 روز

    به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم

    این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم

    اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم

    و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه

    و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم

    خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم

    بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه

    این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان

    چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا

    خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم

    خوش باش که هر که راز داند

    داند که خوشی خوشی کشاند

    شاد و سلامت و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سیده گفته:
    مدت عضویت: 505 روز

    به نام خداوند قادر مطلق خدایی که این روزا اینقدر باهاش صمیمی شدم که هر لحظه دارم باهاش حرف میزنم

    خدایی غیر از خدایی که قبلاً می شناختمش

    الان هم اومدم نتایج شما دوستان عزیزم رو برای اولین بار توی این قسمت از سایت بخونم ،که خدا یهویی بهم گفت تو هم بنویس

    بنویس که همه باور کنن اگه با من رفیق بشن دیگه نگران هیچی نمیشین.،من میگم چی کار کنن که چرخ زندگی شون روان بشه

    به خدا الان که دارم می‌نویسم اشک از چشمام سرازیره .

    نه از ناراحتی بلکه از سر شوق که چنین خدایی داشتم و ازش بی خبر بودم.

    تازه منی که خیلی ادعای خداشناسی و این حرفا رو داشتم.

    برای همه مادر بودم برا خودم زن بابا

    از بس باورهای خراب تو ذهنم بود

    باور این که خدا دعاهای منو در حق دیگران چقدر زود جواب میده ولی برای خودم نه

    همه ازم التماس دعا داشتم و منم به خدا میگفتم تو که خیلی مهربونه حاجتشون رو بده و جالب این که همه به حاجتشون میرسیدن و البته وصد البته این به خاطر باور خودشون بود که جواب میگرفتن نه به خاطر دعای من

    و

    من اینو میدونستم و به روی خودم نیاوردم.

    و

    به خودم میگفتم چون خدا خیلی دوستم داره

    هی میخواد ازش التماس کنم برای گرفتن حاجت خودم

    و

    با خودم میگفتم هر چه بیشتر دارم اذیت میشم

    پس جایگاه بهتری پیش خدا دارم

    پس اگه اینجا نشد حتما اون دنیا برام بهتره

    و

    این هم یه باور مخرب دیگه و

    هزاران باور دیگه که به خدا میچسپوندم

    البته که این باور در جامعه آیی که بودم تاثیر گرفته بودم و در خودم تقویت کرده بودم متاسفانه.

    اما خدای درون الانم کجا و اون خدا کجا

    که هر لحظه داره منو هدایت می کنه به بهترین راه ها ،

    و این رو مدیون آموزش های استاد عزیزم می‌دونم.

    که زندگی منو عوض کرده از هر لحاظ.

    خدایا شکرت

    همیشه با خودم میگم استاد عزیزم تو که دراستان من در صد کیلومتر متری من سالها زندگی کردی و آغاز تغییرت از اون جا بود

    چرا امن

    من این همه دیر با شما آشنا شدم.

    از فایلهای رایگان که ارزش میلیاردی دارن شروع کردیم و الا با دوازده قدم داریم رو به جلو پیش میریم چ بیشتر از چیزی که می‌شنوم دارم به گفته های استاد عمل می کنم.

    به هر حال خدا را هزاران بار شکر از بودن در کنار شما و این دوستان عزیز و خصوصاً عزیز دلت مریم جان که هر روز با دیدن زندگی پر بهشت دارم در بهشت افکارم زندگی میکنم.

    از لحاظ روابط با همسرم که عالی شده و تا قبل از این که ایشون واقعا یه آدم دیگه آیی شده

    ما هر روز زندگی در بهشت رو با هم میبینم و این همه فراوانی و عشق رو از بودن با شما تجربه می کنیم .

    فایلهای توحیدی استاد عزیزم انقلابی در ما به وجود آورده که الان با قدرت و یقین به هدایت الله با دست خالی و به صورت تکاملی طی مدت یک سال اخیر داریم کاری رو برای اولین بار شروع می کنیم که

    خدا خودش بهم الهام کرده و مجوزش رو هم خودش داده و مطمئن هستم به بهترین شکل پیش می‌ره و ما رو به ثروت و روزی به غیر حساب می‌رسونه.

    در هر حال اینو به دوستان گلم خواستم بگم که هر طوری تو خدا رو توی ذهنت بسازید همون رو می بینی .

    من الان یه جوری باهاش رفیق شدم که دوست ندارم وقتم رو پیش کسی دیگه ایی بذارم.

    من الان هر چه ازش بخوام بهم میده

    و

    مهم تر از همه رفاقت با خودشه .

    حال خوب بودن با خودش.

    دورت بگردم خدای ارحم الراحمین.

    ممنون از شما دوستان عزیزم که کامنت منو خوندید و باور کردید هم حرفای منو

    هم خدای درون وجود خودت رو

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    راضیه نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 170 روز

    سلام به خدای مهربانم سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز استاد عزیز من و همسرم 4 ماهه که با فایل های شما اشنا شدیم در اصل خدا مارو هدایت کرد به سمت این فایل ها ولی تو این 4 ماه اندازه ی یک سال من رو خودم کار کردم جوری که صبح که از خواب پامیشدم فقط تو گوشم صحبت های شما بود تا شب که میرم بخوابم یعنی جوری شده که من تو خونه موقع کار تو ماشین تو مهمونی تو خرید هر جا که باشم دارم از صحبت های شما استفاده میکنم من و همسرم خیییلی خوشحال و خوشبختیم که با شما اشنا شدیم و این هم از لطف خداس تو این 4 ماه خیلی چیزا تغیر کرده هم رابطه ی عاطفی ما هم سلامتیمون هم ارامشون هم نعمتهامون ما یه دختر 15 ساله داریم بعد از شنیدن صحبت های شما برای خودش دفتر شکر کزاری و دفتر هدف گزاری درست کرده و من خیلی خوشحالم که شما استاد عزیز مانند یه نور پاک وارد زندگی ما شدید و خیلی شیرین و دوست داشتنی مارو هدایت میکنید خدایا هزارررران بار شکر برای وجود خودت برای وجود استاد عزیز برای اینکه من و خانواده ام لایق این هدایت شده ایم ما هر روز بیشتر و بیشتر تلاش میکنیم تا به بهترین خودمون تبدیل بشیم ممنونم از شما استاد عزیز شما نور الهی هستید برای روشن کردن زندگی دیگران خوش به سعادت شما و خوش به حال ما که شمارو داریم خدارا سپاس برای این لحظه و هر لحظه به امید موفقیت بیشتر و بیشتر خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    خدیجه اعتمادی گفته:
    مدت عضویت: 1758 روز

    داستان هدایت میرسه به زمستان 1401.زمانی که در شرایط روحی و مالی خیلی‌ بدی قرار داشتم .دو ماه شده بود که پدر نازنینم رو از دست داده بودم و پذیرش نبودش برام غیرممکن بود. غمی که به اندازه ده سال پیرتر شدم .چون وابستگی شدیدی به پدرم داشتم و یجورایی بابایی تمرین آدم خانواده مون بودم. بابرادرم که با آموزشهای شما کلی نتیجه گرفته بود و باهم از لحاظ روحی نزدیکیم . داداشم پیشنهاد داد که باید از خانه بزنی بیرون و یه کاری رو شروع کنی منم که تنها داراییم یه پراید بود تصمیم گرفتم باهاش کار کنم تا هم کمی وضعیت مالی مون بهتر بشه و هم وضعیت روحیم. خلاصه شروع کارم شد شروع آموزشهام . سابقه عضویت من به خیلی قبل‌تر برمیگرده و دلیلشم اینه که برادرم خارج از ایران زندگی می‌کنه و من این پروفایل رو برای ایشون ایجاد کردم و چندتا از دوره های شما رو با پول خودش خریدم .و اگه به خیلی‌ قبل‌تر برگردم من برای اولین بار سال 94 یه فایل از شما دیدم فقط اون تی شرت قرمز رنگ و فضای سبز شمال که اونجا فایل ضبط شده بود یادمه ولی تو مدار دریافت آگاهی نبودم و از حرفا تون هیچی یادم نیست فقط حس خوبی که به من داده بود باعث شد که اسم تون تو ذهنم بمونه . خلاصه من همزمان با کارکردن با پرایدم شروع کردم فایل‌های عزت نفس رو که برای برادرم خریده بودم با اجازه خودش گوش دادن . 6 ماه فقط عزت نفس گوش دادم. تو اون 6 ماه به لطف خدا و آموزش‌ها اولاً پذیرشم در مورد از دست دادن پدرم رفت بالا. دوماً اعتماد به نفس من خیلی‌ تقویت شد و من چالش هایی که در مورد شغلم پیش آمده بود با تکیه بر آموزه های عزت نفس پشت سر گذاشتم و همه بدهی هامون پرداخت کردم .بعد از اون چندین ماه فایل های رایگان رو استفاده کردم .استاد من با فایل‌های توحیدی خدایی در درونم پیدا کردم که رفیق منه و من هر لحظه من در آغوش امن او هستم و این آرامش درونم شروع تحول من بود.ماشینمو عوض کردم و از لحاظ مالی به اندازه تمام 35 سال عمرم پس انداز کردم و سرمایه جمع کردم و به لطف الله از اول سال 1403 من دوره قانون سلامتی رو استارت زدم .

    در شروع دوره چربی خونم 485 . سردرد های تنشی و ضربه ای، افزایش وزن با دور کمر 94 و دور شکم 95 ، غده ای تیله مانند زیر بغلم ، کبد چرب و معده آندوسکوپی شده به دلیل خونریزی و و وزن 61 کیلو و چندین مشکل دیگه که جمعا 22 مورد من در شروع دوره نوشته بودم ولی الان در تاریخ 13 اسفند 1403 به لطف دوره قانون سلامتی چربی خونم کامل برطرف شده و منی که تا یادمه سر درد داشتم هیچگونه سردردی بعد از سه ماه که از دوره گذشت ندارم بدون حتی یه دونه قرص. اوایل دوره وسوسه میشدم که قرص بخورم ولی من خودمو متعهد کرده بودم که با شیوه قانون سلامتی ،سلامتی مو به دست بیارم .دور کمر الان 76و شکم 83،و وزن 48 کیلو خدا را شاهد میگیرم در این مدت حدود 1 سال که به شیوه قانون سلامتی زندگی کردم حتی حتی حتی یدونه قرص نخوردم و این به اعتماد به نفس داد. و انرژی باور نکردنی که حتی من تو18 سالگی اینقدر سالم و پر انرژی نبودم و استفاده از دوره عشق و مودت در روابط که عشق واقعی رو دارم تجربه میکنم عشق بدون وابستگی و در یک کلام مثل دوره نامزدی که همه میگن بهترین دوره مزدوجی هست ولی من با 8 سال زندگی مشترک دارم مثل دوران نامزدی زندگی میکنم . و الان شروع دوره بی نظیر هم جهت با جریان خداوند و نتایجی بعدا خواهم نوشت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      مریم فرقدانی گفته:
      مدت عضویت: 1189 روز

      به نام خداوند بی همتا

      سلام خدیجه جان ،واقعا تحسینتون میکنم به خاطر موفقیت‌ها و پیشرفتی که کردید.

      ازتون میخوام بپرسم که شما به چه روشی فایلها رو تمرین میکنیدوعمل میکنید ؟؟ که اینقدر نتایج خوب گرفتید.من با اینکه چندین سال است که روی خودم کار میکنم آنطور که باید نتیجه نگرفتم. از همه لحاظ پیشرفت آنچنان نگرفتم و اگر هم بوده یه دوره کوتاهبوده و دوباره به حالت قبل برمیگردم .

      ممنون میشم تجربیات خودتون رو دراختیارمون بزارین.

      در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمندو سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سحر رستمی گفته:
      مدت عضویت: 585 روز

      سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

      سلام به دوستان هم فرکانسی و خدیجه خانم عزیز،مدتها بود کامنت نذاشته بودم،الان با دیدن پیام شما یچیزی درونم گفت دست به قلم شم و بنویسم.

      خدیجه عزیز من هم مثل شما درگیر سردرد های تنشی و میگرن عصبی هستم،که 12 ساله درگیرم کرده،هر شب باید دارو بخورم همیشه کیفام پره دارو هست،یخچال و کابینت های آشپزخونه

      عین پیرزنای 80 ساله فقط با خودم دارو حمل میکنم اینور اونور،من 32 سالمه،الان نزدیک دو ماهه که سردردم یکباره شدید تر شده و حتی داروهای همیشگی خودم هم نتونستن ساکتش کنن،و حتی امروز هم نتونستم برم سرکار مرخصی گرفتم من دبیر هستم،الان یک ماهی بود که با خودم درگیر بودم قانون سلامتی رو بگیرم یا نه،میتونه این سردرد 12 ساله منو درمان بکنه یا نه،همش دو دل بودم،از خدا میخواستم یه نشونه یه پیام یه چیزی از تو سایت بهم نشون بده که دلم رو قرص کنه با خیال راحت قانون سلامتی رو تهیه کنم،تا اینکه امروز از صب تو سایت چرخیدم رفتم تو صفحات مربوط به کامنت های قانون سلامتی کلی اونجا کامنت خوندم وقتی چشمم افتاد به پیام دوست عزیزی که نوشته بود میگرن داشته و بعد از 20 روز عمل به قانون سلامتی بکل سردردش از بین رفته و خوبشده از شدت خوشحالی اشکم ریخت گفتم خدایا شکرت بالاخره جواب دو دل بودنم رو دادی،دیگه مصمم شدم همین هفته این دوره رو تهیه کنم،بعدش هم به پیام شما هدایت شدم بی نهایت خوشحال شدم خدارو سپاسگزاری کردم بابت این جوابی که از طریق دوستان عزیزی چون شما بهم داد.

      خدایا ازت بینهایت سپاسگذارم،بابت جوابهای خوبی که از طریق کامنت های دوستانم بهم گفتی،باورم نمیشه چقدر خوشحالم خیالم راحت که دیگه میتونم با عمل به قانون سلامتی از شر این سردرد چندین ساله خلاص بشم.

      استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم بابت این دوره های فوق العاده هر چقدر از شما سپاسگذاری بکنم بازم کمه.

      خیلی دوستتون دارم استاد جانم

      عاشقتونم مریم عزیزم

      دوستان هم فرکانسی من خیلی دوستتون دارم،نمیدونید با کامنت های شما چقدر از جواب سوالاتم پیدا میکنم.حالم خوب میشه

      امشب این ساعت این لحظه خواستم این رد پارو از خودم بذارم تا بعد از تهیه قانون سلامتی و عمل به آموزه هاش بیام و مثل خدیجه عزیز با خوشحالی از نتایجم بنویسم از سلامتیم.

      خدایااااااااااااا من عاشقتممممممم

      شکررررررررررررررتتتتتتتتتت خدا

      دوستدار شما=سحر

      1404/1/18

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: