نتایج دانشجویان از دوره‌های استاد عباس‌منش

  • -ایلیا صنعتکار
    تا همین 7 جلسه اول دوره کشف قوانین، زندگی من به دو بخش تقسیم شده: قبل از دوره کشف قوانین زندگی و بعد از دوره کشف قوانین زندگی. احساس می‌کنم خوشبخت ترین انسان روی کره زمین هستم که به این مسیر هدایت شدم. توی این کامنت میخوام رد پا بذارم از نتایجی که به خاطر عمل به جلسات این دوره تا الان داشتم. اول درباره روابط ام میگم: یک ماه پیش که کشف قوانین زندگی و تمرین کدنویسی شرایط دلخواه رو شروع کردم، هدف اصلیم ایجاد رابطه عاشقانه بود. هدفی که مدتها بود داشتم اما  اما اتفاق نیفتاده بود. فقط توی یک ماه، به خاطر شناسایی و برداشتن ترمزهام درباره روابط، با یک فرشته آشنا شدم و خداوند همه چیز رو برام مثل یک شاهزاده جور کرد که من با این فرد فوق العاده دوست بشم. درباره پیشرفت های مالی با اینکه تمرکز من روی روابط بوده،  شرایط مالیم در مقایسه با شش ماه پیش از زمین تا آسمان تغییر کرده؛ مشتری ها خیلی راحت خودشون میان سراغم بدون اینکه من تبلیغ خاصی کنم. مثلا بارها مشتری ها خودشون بهم گفتن که میخوایم با بچه هامون فوتبال کار کنی و قرارداد می بندند؛ پول و ثروت از جاهای غیر منتظره میاد توی زندگیم؛ هدیه های غیر منتظره ای دریافت می کنم مثل دعوت شدن به مسافرت و…؛ هزینه های غیرمترقبه زندگیم تقریبا از بین رفته؛ نگرانی های مالیم خیلی کمتر شده؛ احساس می کنم زندگی ام خیلی رون تر شده حتی توی تخصص ام که فوتبال هست هم خیلی راحت تر گل میزنم و تاثیرگذاریم توی تیم ده ها برابر بیشتر شده با همون تلاش فیزیکی قبلی. توی دوتا بازی قبلی تیممون 3-1 عقب بود اما وقتی من رفتم توی بازی، نتیجه 4-4 شد و من اینقدر تاثیر گذاشتم روی تیمم.من تنها کاری که برای پیشرفت حرفه ایم کردم، فقط ترمز هامو شناختم و کمتر کردم. یعنی تمرینات فیزیکیم همون تمرینات قبلی هستن اما نتیجه اینقدر متفاوت شده.از طرف چون ترمزهام رو دارم می شناسم و  بر می دارم، میدونم ذهنم از چه نقاطی میخواد بهم ضربه بزنه و یاد گرفتم که چطور کنترلش کنم و و این توانایی آرامش من رو توی زندگی خیلی زیاد کردهچون ترمز هام رو شناختم و دارم بر می دارم و نتیجه ها رو می بینم، انگیزه هام خیلی زیاد شده. زندگیم با معنا شده.  شب با این ذوق میخوابم که فردا بیدار بشم و اتفاقات فردام رو با تمرین کدنویسی خلق کنم و معجزات خداوند رو ببینم.قشنگ احساس می‌کنم نسبت به قبل، از نظر روابط تا اوضاع مالی و کسب و کار و… یک مدار درست حسابی رفتم بالاتر و اینقدر احساس شور و شوق دارم برای چالش 30 روز دوم  تمرین کدنویسی شرایط دلخواه.
  • -شیرین حمزه ای
    من در زمانی دوره کشف قوانین رو خریدم که در بدترین شرایط بودم از همه لحاظ. یادمه تمام پولی که داشتم رو برای خرید این دوره پرداخت کردم و الان که تغییرات زندگیم رو میبینم، تازه دارم درک می‌کنم که سرمایه‌گذاری روی خودت یعنی چی. تجربه‌های من قبل از آشنایی با آموزش‌های استاد عباس منش به این شکل بود که: هرچندوقت یه بار پام به دادگاه باز می‌شد. یا از من دزدی می‌شد؛ یا شاهد یه دعوایی بودم که باید می‌رفتم شهادت می‌دادمیا با خواهران محترم گشت ارشاد درگیر شده بودم و … خلاصه همیشه پام تو دفتر وکلا بود برای حل مسائلم و دنبال یه آشنا می‌گشتم که مسئله‌ام حل بشه. همیشه در مورد موضوعات مالی سرم کلاه می‌رفت و پول از دست میدادم و دوباره باید از اول شروع می‌کردم. درروابطم همیشه آدما درد ودل هاشون واسه من میاوردن وتوروابط عاطفی هم مردایی روجذب میکردم که اززندگی سیربودن به دلیل شکست‌هایی که خورده بودن ومن هم شدیدا حمایتگر بودم. فکر میکردم زن خوب زنیه که شریک سختی یه مرد باشه. نتیجه این میشد که حتی همون مردای داغون هم بعدازیه مدت واسه من طاقچه بالا میذاشتن. اما بعد از کار کردن با آموزش‌های استاد من خودم رو تغییر دادم. از اون روز دیگه با هیچکس مشکلی پیدا نکردم خداروشکر، نه ازم دزدی شده، نه شاهد بحثی بودم ونه با خواهران ارشاد مشکل پیدا کردم و دیگه دادگاه و وکیل به چشم ندیدم. درعوض هرجا میرم ادما عشق و محبت شون روبه من میدن. دیگ پای درد دل هیچ احدی نیستم. در زمینه روابط بین فردی، دیگ خبری از مردهای شکست خورده هم در زندگی من نیست. هر آدمی که باهاش برخورد کردم موفق بوده و مستقلدر زمینه مالی پیشرفتم به این شکل بوده که: هزینه‌های غیرمترقبه زندگیم متوقف شده؛ ۱۰۰ میلیون بدهیم رو پرداخت کردم؛ ۴ بار مسافرت داخل ایران رفتم و یه سفر ۳ ماهه لذتبخش به ترکیه داشتم. من قبلا خیلی پرخاشگر بودم، اما الان همه منو به صبوری و آرامی بودنم میشناسن، چون دیگه نسبت به مسائلم واکنشگر نیستم بلکه تبدیل شدم به آدمی که مسئولیت زندگیش رو پذیرفته. همه این تغییرات به برکت آموزش‌های استاد و بودنم توی سایت رخ داده. تا حدی که من حاضرم ازفرزندم دوری کنم اگر لازم باشه ولی از این سایت و اموزش‌های استاد نه. بینهایت سپاس برای بروزرسانی بی‌نظیری که روی دوره کشف قوانین زندگی انجام دادید.
  • -میثم محمدی
    حدود یک سال و نیم پیش بود که دقیقا یادمه میخواستم اولین قدم از دوره 12 قدم رو بخرم. یه چیزی تو قلبم فقط میگفت بخرش و زندگیتو تغییر بده.. خدا فقط میدونه که تو حسابم کلا 2 تومن بود و انقدر استرس داشتم که اگه جواب نده چی؟خلاصه دوره رو خریدم و روزو شبمو گذاشتم روی عمل به آموزش های دوره. یادمه دوره رو دقیقا زمانی خریدم که همه داشتن از کمبود مشتری ناله میزدن. اما من تو همون ماه اول یعنی تقریبا بعد از 2 هفته کار کردن روی دوره، سرم شلوغ شد. مشتریام به شکل باورنکردنی زیاد شدن. فقط اینو میدونستم که باید تمرکز کنم رو خودم کار کنم. یه الهامی به من شد که انجام دادم. سرم اونقدر  شلوغ شده بود اصلا نمیتونستم باور کنم که خدایا من که دارم همون کار رو انجام میدم چه شده که اینقدر تغییر و برکت توی کسب و کارم ایجاد شده؟!و هر لحظه فقط میگم خدایا شکرت و به همین شکل تغییرات روز به روز بهتر شد:درآمدم زیاد شد؛ روابطم عالی شد. درآمدم چند برابر شد طوری که هر هفته واسه خانومم طلا خریدم. کل وسایل خونه رو نو کردمهر روز تو حساب دخترم و خانومم پول میریزم؛ ماشین خریدم؛ واسه تولد همسر و فرزندم بهترین هدیه هارو خریدم. شاید اصلا نتونم حسی رو که دارم رو به زبون بیارم. اینقدر زندگیم تغییر کرده و اینقدر نتیجه گرفتم که خدا شاهده اگر بخوام دونه دونه بنویسم شاید  100صفحه حتی بیشتر میشه.از خرید گوشی ایفون واسه روز تولد خانومم و خرید گوشی ایفون واسه دخترم و بهترین تفریحات و رستوران هاکلی واسه بیزینسم سرمایه گذاری کردم. دستگاههای نو خریدم؛ کلی ایده بسته بندی اومد و اجرا کردم و دوباره مشتری هام چقدر زیاد شدن. قبل از 12 قدم من کلی بدهکار بودم، کلی عادت بد قرض گرفتن داشتم اما الان هیچ کدوم از اینا نیست. زندگیم فقط زیبایی و لذت و حس خوبه. یه ماشین خریدم نزدیک به یه میلیارد تومن و اونم نقد.اگه یه سال پیش و قبل از کارکردن من با 12 قدم، خود خدا هم بهم میگفت که این اتفاقات تو زندگیت میوفته، واقعا باورم نمیشد. اما الان همه چیز تغییر کرده.  همه داشته هام و مدیون خدای خودم و بعد مدیون استادم هستم که مسیر درست زندگی کردن رو نشونم داد. امروز وقتی ماشین و خریدم گفتم خیلی کم لطفیه نیام و کامنت نزارم چون میدونم که خیلی ها با خوندن این کامنت ها قوت قلب میگیرن. الان دارم دوره کشف قوانین رو اموزش میبینم و هر روز زندگیم داره بهترو بهتر میشه
  • -بیت اله دوستی اوج
    من به همراه دخترم و مادرم در حال زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی هستیم. وضعیت سلامتی ما قبل از دوره به این شکل بود: اول وضعیت قبلی خودم رو می‌نویسم: قبل از شروع دوره صورت من پر بود از جوش‌های خال دار و مشکل تیرگی زیر بغل رو داشتم اگر کار اداری داشتم، اون روز حتما سردرد می‌گرفتم و تا نمی‌خوابیدم، خوب نمی‌شد و در طی زندگی به شیوه قانون سلامتی این مسائل حل شد. پوست من صاف و زیر بغلم به رنگ طبیعی تبدیل شد. خوابم بسیار راحت شد و مشکل سردرد من حل شد. من از وزن ۷۲ کیلو به ۶۳ کیلو رسیدم و دور کمرم از ۹۹ به ۸۴ کم شده و انرژیم خیلی عالی شده. دخترم پارسال کیست عمل کرد. ۲ تا کیست که حدود ۹ سانت بودند. قبل از شروع دوره قانون سلامتی دخترم دوباره دچار علائم درد شد و به دکتر مراجعه کرد و سونوگرافی و دوباره همون مسئله ۲ تا کیست ۳۵ میلی … اینبار تصمیم گرفتیم به جای هزینه‌های دوا و درمان و عمل، دوره قانون سلامتی رو بخریم و از روز بعد، دخترم زندگی به شیوه این دوره رو شروع کرد. ۴۰ روز بعد، دکتر مجدد سونوگرافی نوشت و بعد از آزمایش هورمون و سونوگرافی، هیچ موردی مشاهده نشد و همه چی طبیعی بود. صورت دخترم که کلا یک دستگاه جوش بود، الان حسابی صاف شده و شوره سرش رفع شده شکمش ۲ طبقه بود اما الان خیلی اندامش متناسب شده و از وقتی که این نتایج رو دیده، انگیزش از قبل هم بیشتر شده برای عمل به دوره و اما مادرم: . قبل از دوره مادرم به مدت ۲۵ سال درگیر فشار بالا و مشکلات قلبی بود و تحت نظر دکتر بود که هر ۳ ماه یکبار باید معاینه می‌شد و هر بار دکتر فقط دوز قرص هاش رو بالاتر می‌برد. همیشه بعد از غذا حالت خفگی داشت اما الان دیگه تمام اون مشکلات گوارشی‌اش حل شده؛ فشار خونش معمولی شده، دارو مصرف نمی‌کنه و دیگه مشکل ناراحتی قلبی نداره با این حال که الان حدود ۳ ماه هست که ما به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می‌کنیم از خدای خودم تشکر میکنم. واقعا یک خانواده با مسائل سلامتی مثل ما باید چقدر پول هزینه می‌کردند برای کنترل این بیماری‌ها و خدا می‌دونه چه بیماری‌های پنهان دیگه‌ای هم داشتیم که هنوز ظهور نکرده بود و الان به کمک دوره قانون سلامتی همه این مسائل سلامتی ما حل شده.
  • -نجمه سادات جعفری
    الان که دارم این دیدگاه می نویسم مثل ابر بهار دارم گریه میکنم. من اونقدر سرگرم کار و پیشرفت بودم که اصلا متوجه نشدم کی به به این مرحله از پیشرفت و نتایج رسیدم. موقعیتی که الان دارم و تغییراتی که توی این یک سال کردم برام باور کردنی نیست. برام باورش سخته که این منم که اینجا نشستم و دارم موفقیت هامو رو نگاه میکنم. یادم اومد پارسال همین موقع اینجا نشسته بودم و تمرین جلسه 3 از قدم اول رو انجام می دادم و آرزوی جایگاه الانمو داشتم. با اینکه یه جاهایی کوتاهی کردم و درست به آموزه ها عمل نکردم اما بازم از نتایجم بسیار راضیم که توی سن 17 سالگی ازادی زمانی و مکانی خوبی دارم و درآمد ماهانه ی مناسبی دارم اونم توی شغل مورد علاقم. کاری که حاضرم روزو شبمو براش بزارم و تمام خواسته ام از دنیا بودن توی این مسیر بوده . رابطه ی من با خانوادم نسبت به پارسال از زمین تا اسمون فرق کرده؛ روابطم با دوستان و همکاران و مافوقم نسبت به پارسال از زمین تا اسمون فرق داره  و منه پارسال، خیلی به منه الان افتخار میکنه. چقدر احساس خوشبختی می کنم.میخوام از امروز حتی بهتر از قبل روی باور هام کار کنم و این آموزه ها رو جدی تر بگیرم چون میدونم این نتایج چطور بدست اومده؛ راهشو یاد گرفتم. تمرین ستاره ی قطبی 12 قدم، یه کنترل از زندگیم توی دستم داده؛ یه نگاه بلند به عمرم داده؛ یه آرامش خاطر بهم داد از اینکه کنترل همه چی توی زندگیم دسته منه. ستاره ی قطبی بهم یاد داده که هرچی من بخوام رو میتونم بدست بیارم واگر همه ی خواسته های که دارم داره برآورده میشه، معجزه نیست، بلکه طبیعیه. قانونه. باید اینجوری باشه وقتی من به قانون عمل می کنم.خداوند رو هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت این آگاهی ها و این هدایت ها.
  • -شهرزاد
    چند سالی بود که یه سری مشکلات جسمی از جمله اضافه وزن داشتم و همش از خدا میخواستم یه راهی بهم نشون بده که بتونم حداقل مشکل اضافه وزنم رو حل کنم. از یه جایی به بعد حتی راه رفتن برام سخت شده بود. پا درد داشتم، بی‌انرژی بودم؛ محل کارم همش چرت میزدم و حوصله و انرژی نداشتم. رفلاکس معده که واقعا برام معضل شده بود و کارم شده بود خوردن قرص؛ وای چی بگم از مشکلات زنانه، نامرتبی پریودم و مشکلات رحمی که دیگه پیش خانوم‌های فامیل زبانزد شده بودم. اون زمان واقعا به سلامتی فکر نمیکردم فقط به کاهش وزن فکر میکردم. یعنی اصلا نمی‌تونستم باور کنم که راهی باشه برای اینکه بشه همه چیز رو همزمان داشت: سلامتی، تناسب اندام، انرژی بالا و… خداوند منو هدایت کرد به دوره قانون سلامتی و به خاطر زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی همه‌ی مشکلاتم حل شد. حالا همه‌ی اون آدمایی که سلامتی الان من رو می‌بینن، باور نمیکنن که فقط با تغییر سبک زندگی و بدون دارو این مسائل میتونه حل بشه. همه به من میگن مگه میشه مشکلات رحم و زنانه رو بدون دارو حل کرد. چقدر من بخاطر حل مسائل رحم‌ام دکتر رفتم و داروهای عجیب و غریب خوردم اما حل نشد. چقدر سردردهای بی‌جهت داشتم و الان خدارو شکر می‌کنم که با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی‌ایم مسائل حل شده. به یاد ندارم آخرین بار کی سر درد داشتم. رسیدن به وزن ایده آل به همراه سلامتی، یکی از موفقیت‌های بی‌نظیر من بوده. چقدر این نتایج و این سلامتی بهم انگیزه داده و بهم ثابت کرده که وقتی میتونم انقدر وزن کم کنم و اندام خوبی بسازم و به سلامتی برسم، پس میتونم به اهداف دیگه‌ام هم برسم.
  • -سعید دهستانی
    همون روزی که دوره 12 قدم روی سایت قرار گرفت، من این دوره رو خریدم و با چه انگیزه ای به آموزه های استاد توی این دوره گوش میدادم، تمرین چکاپ فرکانسیم رو توی قدم اول نوشتم و به همین ترتیب مابقی تمرینات رو ادامه می دادم.از اون روز تا حالا حدود دو سال میگذره. من هنوز تمام قدم های 12 قدم رو نخریدم و تازه قدم چهارم هستم و اما با همون انگیزه ای که قدم اول از دوره 12 قدم رو شروع کردم، همچنان دارم روی آموزه های این دوره کار می کنم و تصمیم دارم هر ماه قدم های بعدی رو بخرم و کار کنم.امروز  نگاهی به دفتر قبلی که چک آپ فرکانسی - شروع دوره 12 قدم رو نوشته بودم - نگاهی انداختم تا ببینم چقدر رشد کردم. متوجه شدم چقدر زندگی من تغییر کرده و چقدر نتیجه گرفتم مخصوصا تو جنبه مالی.بدهی هام به افراد و بانک ها پرداخت شده و درآمد ماهیانه ام 15 برابر بیشتر شده و چقدر خدا رو شکر کردم به خاطر این همه تغییری که با کار کردن روی این دوره، فقط توی جنبه مالی زندگیم رخ داده.
  • -سیما افکنده
    من دهم اردیبهشت امسال دوره قانون سلامتی را خریدم و زندگی به سبک دوره قانون سلامتی را در حال شروع کردم که به مدت  2 سال و نیم خامگیاهخوار بودم.اما با تعهد، شیوه قبلی را کنار گذاشتم و تونستم به تمام گفته های استاد در دوره قانون سلامتی عمل کنم. راستش توی شیوه قبلی زندگیم یعنی خام گیاه خواری، ضله دستام کاملا آب رفته بود. بعد از مدتی که به شیوه قانون سلامتی زندگی می کردم، اولین چیزی که هم خودم و هم همسرم متوجهش شدیم، این بود که دیدم بعد از مدتی، ماهیچه های دستام داره رشد می کنه و دستام دارن پر میشن اونم با ماهیچه و الان خیلی شکیل و سفت هستنمن توی سبک زندگی قبلی  سوزش ادرار مداوم داشتم و الان می تونم بگم این مشکل 95% رفع و درمان شده خوابم عالی شده. شب سرم رو بزارم صبح قبل طلوع سرحال و قبراق بیدار میشمتوی شیوه قبلی یعنی خام گیاهخواری، صورتم و پشت دستام پر شده بود از لک و کک و مک، که دیدم با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، 95% این لک ها و کک  مکهای صورتم و پشت دستام رفته.  بطوریکه باورم نمیشه پوست صورتم اینقدر صاف و روشن و گلی رنگ شده_ وضعیت تمرکزم و خوش خلقی م عالی شدهتوی شیوه خام گیاهخواری  ریزش شدید مو داشتم و موهام به شدت وز بود که ریزش موهام کاملا متوقف شده و موهام لطافت و یه چربی نرمال پیدا کردن بسیار باحوصله شدم و اصلا دیگه براحتی بخاطر چیزی عصبی نمیشممن سعی کردم تمام گفته های استاد رو رعایت کنم و از این سبک زندگی به شدت راضی هستم.
  • -مهدیه بانو
    الان 14 روزه که من با آگاهی های دوره کشف قوانین، زندگی می کنم؛ تمرین کدنویسی شرایط دلخواه رو انجام می دم. برای سوالاتی که توی دوره ارزشمند طراحی شده تا بتونم ترمزهای مخفی ذهنم رو بشناسم و حذف کنم، وقت گذاشتم . داره اشکهای شوقم جاری میشه... واقعا از شما سپاسگزار که با این تمرینات و سوالات و مثالها، اینقدر کمک کردین که درکم از عملکردم ذهنم و ترمزهای مخفیش، بیشتر بشه و خودم رو بشناسم. سپاسگزارم بابت جلسات و تمرینات این دوره که باعث شد بفهمم چقدر ترمز مخفی داشتم که جلوی تحقق خواسته هام رو گرفته بود و چطور این ترمزها رو بردارم.اشک های شوق من داره جاری می شه. کلی ترمزهای مخفی و محکم رو توی ذهنم درباره پول و ثروت، درباره شغلم و... شناختم که اصلا نمی‌دونستم این ترمزهای مخفی داشته جلوی پیشرفتم رو می گرفته. امروز روز 14 ام از تمرین کدنویسی شرایط دلخواه روزانه ام هست و می خوام بخشی از معجزات این 14 روز زندگی با کشف قوانین زندگی رو بنویسم:اولا که همسرم هم امروز همراه من شده و شروع کرده به آموزش دیدن با این دوره؛ هر محصولی برای فروش میزارم، با قیمت عالی و راحت فروش میره؛ قبل از این دوره، تنشهای زیادی بین من و بچه هام بود، و الان دیگه خبری ازشون نیست. همه اش محبت و عشقه؛ تو خونه دیگه صدای دعوای بچه ها نیست بلکه همش پره از صدای شادی و قهقهه و لذت بردن بچه هام؛ چقدر رابطه ام با همسرم عالی شده؛ روال انجام کارهام آسون تر شده و قشنگ می بینم که چرخ زندگیم رون تر شده؛ قبل از این دوره، همواره یک در میان یا من یا بچه هام مدام مریض می‌شدیم. یعنی بیشتر زمان من یا در حال مریض داری هدر می رفت یا خودم مریض بودم. اما 14 روزه که به خاطر زندگی با این آموزش ها و به خاطر شناسایی و برداشتن بخشی از ترمزهای ذهنم، هیچ اثری از مریضی در من نیست و بچه هام هم به لطف خدا سالم سالمن.
  • -امیرحسین سالارزاده
    وقتی دوره روانشناسی ثروت 3 رو خریدم، اون زمان هیچ ایده ای برای شروع کسب و کارم نداشتم و آنچه که توی ذهن درباره کسب و کارم می گذشت، با اون چیزی که الان برام رخ داده، واقعاً فرق داشت. بعد از خرید دوره به خودم گفتم 6 ماه دیگه برای دیگران کار میکنم بعدش هم کسب و کار خودم رو شروع می کنم.البته این رو هم بگم که اتفاقات اصلی در زندگی کسب و کار من، از جلسه 1 دوره روانشناسی ثروت 2 جلسه 4 قدم دوم کلید خورد. توی این دو جلسه شما منطق های عالی ای رو توضیح میدید برای ساختن این باور که درآمد بیشتر ساختن ربطی به ساعات کاری بیشتر نداره بلکه ربط به باورهای قدرتمند کننده تر داره. با اینکه من این جلسات رو شنیده بودم اما بازم مثل قبل عمل می کردم و تغییری ایجاد نکرده بودم. البته چند تا باگ رو توی ذهنم پیدا کرده بودم و فهمیدم که باید روندم رو تغییر بدم اما هیچ ایده ای نداشتم.در جلسه اول روانشناسی ثروت 3، تعهد دادم که میخوام درامدم رو بیشتر کنم و اهرم رنج ولذت رو هم به درستی براش نوشتم و این تعهد کار خودش رو کرد. از اونجا که واقعا به دنبال افزایش درآمدم بودم، با جدیت آموزه ها و تمرینات دوره رو شروع کردم و تا که درک می کردم، به دوره عمل می کردم. چند روز اول به آرامش رسیده بودم .درحال کارکردن روی آموزه ها بودم که یه رویایی دیدم. در واقع یه ایده درباره کارم به ذهنم رسید. اونقدر این رویا واقعی و جذاب بود که من اجرای اون رو شروع کردم و  کلی مشتری اومده سمتم.من باور کردم که این ایده از طرف خداست. اونقدر این رویا واقعی و جذاب و قابل اجرا بود که با وجود نجواهای ذهنم، همون روز به کار فرمام گفتم من دیگه از فردا کار نمی کنم و رفتم سراغ اجرای ایده.فردای اون روز، رفتم سراغ افرادی که می شناختم و ایده ام رو مطرح کردم. انگار که خدا دل اونها رو نرم کرده باشه، کار شروع شد اونم اونقدر ساده و بدون هیچ سرمایه ای. انگار که تمام جهان دست به دست هم داده باشه تا کار منو راه بندازه. جهان تعهدی که توی دفترم نوشته رو میدونست. واسه همین درها رو پشت هم برام باز کرد.با اینکه  در شروع کار یه مقدار پول داشتم، اما ذهنم همش می گفت اول کار تو با این پول نمی تونی کار رو راه بندازی ولی اوضاع طوری پیش رفت که حتی اون پول هنوز توی حسابمه و هیچ نیازی بهش پیدا نشد. من توی حوزه کفش کار می کنم. توی این مدتی که کارو شروع کردم، اتفاق جادویی و همزمانی هایی که رخ داده، داره من رو دیوونه می کنه. دستان خدا از همه سو دارم بهم کمک می کنند. یه دوستی که چندین سال بود ندیده بودمش، من رو توی خیابون دید و وقتی شنید که کار خودم رو شروع کردم، بهم گفت یه نفر رو میشناسم که اتفاقا دنبال همکاری با همچین آدمیه. من با وجود مقاومت، سعی کردم تسلیم باشم و سراغ اون آدم رفتم و چقدر اون آدم درستکار و نازنینی هست و چقدر به من کمک کرده.در زمان کوتاهی، بدون تبلیغات یا آشنای خاص، کسب و کارم استارت خورد و بعد از 6 روز من پولی ساختم که قبلا برای اون مقدار پول باید چقدر دوندگی می کردم.استاد عزیزم دیروز توی 1 ساعت به اندازه ی یک هفته پول ساختم. چیزی که قبلا اصلا نبود. بعد از این اتفاقات، ذهنم رفتارش با من عوض شده. اون ذهنی که همیشه منو می ترسوند اصلا انگار خاموشه و هر بار ایده هایی بهتری به ذهنم میرسه. قبل از شروع این مسیر جدید، هر روز صبح باید بدو بدو میرفتم سر کار و اونقدر درگیر بودم که برای باشگاه رفتن باید کلی زمان رو تنظیم می کردم. الان صبح به محض بیدار شدن، روی جلسات دوره ثروت 3 کار می کنم و سعی می کنم با باور درست و ذهن تنظیم شده و بدون عجله، روزم رو شروع کنم. دیگه عجله ای ندارم و خیلی از زمانی که توی روزم برام آزاد شده راضی ام.انگار سالها تو حبس بودم. حتی الان بیشتر از پولی که دارم میسازم، این آزادی رو دوست دارم که میتونم با کمتر زمان گذاشتن، پول بیشتری از قبل بسازم. من برای رشد خودم و کسب و کارم انرژی گذاشتم اما بیشتر انرژی ایمانی، باوری و توکل.
1 31 32 33 34 35 39
161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افسانه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 165 روز

    سلام استاد

    گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم

    وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث‌ میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه

    یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه

    این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 485 روز

    سلام خدای جانم

    سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم

    من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز

    حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….

    بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو

    بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم

    همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    الا رستگار گفته:
    مدت عضویت: 145 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

    به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم ان‌شاءالله

    دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم

    حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم می‌کنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)

    اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..

    گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم

    گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم

    و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .

    و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم

    وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر

    همه ی ترسام خلاص میشم استاد

    همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان می‌کنه به اذن الله

    اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم

    و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم

    حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم

    هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب

    شکسته ی منو داد

    من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی

    ( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد

    تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..

    و هربار اشتباهات جدید

    حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد

    آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم

    تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر

    بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم

    به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم ان‌شاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم

    اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله

    به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود

    خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم

    یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم

    و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه

    لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم

    خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم

    و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره

    ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت

    به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم

    و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم

    آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم

    اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش

    اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه

    همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق می‌کنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست

    وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمی‌دونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت می‌بردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت می‌بردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمی‌دونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمی‌دونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم

    الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار

    زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم

    خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    الماس زیبا وهمسرجان گفته:
    مدت عضویت: 829 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم

    من اصلا یک درصد فکر نمی‌کردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی

    البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمی‌کردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 485 روز

    سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم

    وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد

    خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم

    بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم

    این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 961 روز

    به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم

    این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم

    اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم

    و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه

    و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم

    خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم

    بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه

    این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان

    چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا

    خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم

    خوش باش که هر که راز داند

    داند که خوشی خوشی کشاند

    شاد و سلامت و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سیده گفته:
    مدت عضویت: 505 روز

    به نام خداوند قادر مطلق خدایی که این روزا اینقدر باهاش صمیمی شدم که هر لحظه دارم باهاش حرف میزنم

    خدایی غیر از خدایی که قبلاً می شناختمش

    الان هم اومدم نتایج شما دوستان عزیزم رو برای اولین بار توی این قسمت از سایت بخونم ،که خدا یهویی بهم گفت تو هم بنویس

    بنویس که همه باور کنن اگه با من رفیق بشن دیگه نگران هیچی نمیشین.،من میگم چی کار کنن که چرخ زندگی شون روان بشه

    به خدا الان که دارم می‌نویسم اشک از چشمام سرازیره .

    نه از ناراحتی بلکه از سر شوق که چنین خدایی داشتم و ازش بی خبر بودم.

    تازه منی که خیلی ادعای خداشناسی و این حرفا رو داشتم.

    برای همه مادر بودم برا خودم زن بابا

    از بس باورهای خراب تو ذهنم بود

    باور این که خدا دعاهای منو در حق دیگران چقدر زود جواب میده ولی برای خودم نه

    همه ازم التماس دعا داشتم و منم به خدا میگفتم تو که خیلی مهربونه حاجتشون رو بده و جالب این که همه به حاجتشون میرسیدن و البته وصد البته این به خاطر باور خودشون بود که جواب میگرفتن نه به خاطر دعای من

    و

    من اینو میدونستم و به روی خودم نیاوردم.

    و

    به خودم میگفتم چون خدا خیلی دوستم داره

    هی میخواد ازش التماس کنم برای گرفتن حاجت خودم

    و

    با خودم میگفتم هر چه بیشتر دارم اذیت میشم

    پس جایگاه بهتری پیش خدا دارم

    پس اگه اینجا نشد حتما اون دنیا برام بهتره

    و

    این هم یه باور مخرب دیگه و

    هزاران باور دیگه که به خدا میچسپوندم

    البته که این باور در جامعه آیی که بودم تاثیر گرفته بودم و در خودم تقویت کرده بودم متاسفانه.

    اما خدای درون الانم کجا و اون خدا کجا

    که هر لحظه داره منو هدایت می کنه به بهترین راه ها ،

    و این رو مدیون آموزش های استاد عزیزم می‌دونم.

    که زندگی منو عوض کرده از هر لحاظ.

    خدایا شکرت

    همیشه با خودم میگم استاد عزیزم تو که دراستان من در صد کیلومتر متری من سالها زندگی کردی و آغاز تغییرت از اون جا بود

    چرا امن

    من این همه دیر با شما آشنا شدم.

    از فایلهای رایگان که ارزش میلیاردی دارن شروع کردیم و الا با دوازده قدم داریم رو به جلو پیش میریم چ بیشتر از چیزی که می‌شنوم دارم به گفته های استاد عمل می کنم.

    به هر حال خدا را هزاران بار شکر از بودن در کنار شما و این دوستان عزیز و خصوصاً عزیز دلت مریم جان که هر روز با دیدن زندگی پر بهشت دارم در بهشت افکارم زندگی میکنم.

    از لحاظ روابط با همسرم که عالی شده و تا قبل از این که ایشون واقعا یه آدم دیگه آیی شده

    ما هر روز زندگی در بهشت رو با هم میبینم و این همه فراوانی و عشق رو از بودن با شما تجربه می کنیم .

    فایلهای توحیدی استاد عزیزم انقلابی در ما به وجود آورده که الان با قدرت و یقین به هدایت الله با دست خالی و به صورت تکاملی طی مدت یک سال اخیر داریم کاری رو برای اولین بار شروع می کنیم که

    خدا خودش بهم الهام کرده و مجوزش رو هم خودش داده و مطمئن هستم به بهترین شکل پیش می‌ره و ما رو به ثروت و روزی به غیر حساب می‌رسونه.

    در هر حال اینو به دوستان گلم خواستم بگم که هر طوری تو خدا رو توی ذهنت بسازید همون رو می بینی .

    من الان یه جوری باهاش رفیق شدم که دوست ندارم وقتم رو پیش کسی دیگه ایی بذارم.

    من الان هر چه ازش بخوام بهم میده

    و

    مهم تر از همه رفاقت با خودشه .

    حال خوب بودن با خودش.

    دورت بگردم خدای ارحم الراحمین.

    ممنون از شما دوستان عزیزم که کامنت منو خوندید و باور کردید هم حرفای منو

    هم خدای درون وجود خودت رو

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    راضیه نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 169 روز

    سلام به خدای مهربانم سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز استاد عزیز من و همسرم 4 ماهه که با فایل های شما اشنا شدیم در اصل خدا مارو هدایت کرد به سمت این فایل ها ولی تو این 4 ماه اندازه ی یک سال من رو خودم کار کردم جوری که صبح که از خواب پامیشدم فقط تو گوشم صحبت های شما بود تا شب که میرم بخوابم یعنی جوری شده که من تو خونه موقع کار تو ماشین تو مهمونی تو خرید هر جا که باشم دارم از صحبت های شما استفاده میکنم من و همسرم خیییلی خوشحال و خوشبختیم که با شما اشنا شدیم و این هم از لطف خداس تو این 4 ماه خیلی چیزا تغیر کرده هم رابطه ی عاطفی ما هم سلامتیمون هم ارامشون هم نعمتهامون ما یه دختر 15 ساله داریم بعد از شنیدن صحبت های شما برای خودش دفتر شکر کزاری و دفتر هدف گزاری درست کرده و من خیلی خوشحالم که شما استاد عزیز مانند یه نور پاک وارد زندگی ما شدید و خیلی شیرین و دوست داشتنی مارو هدایت میکنید خدایا هزارررران بار شکر برای وجود خودت برای وجود استاد عزیز برای اینکه من و خانواده ام لایق این هدایت شده ایم ما هر روز بیشتر و بیشتر تلاش میکنیم تا به بهترین خودمون تبدیل بشیم ممنونم از شما استاد عزیز شما نور الهی هستید برای روشن کردن زندگی دیگران خوش به سعادت شما و خوش به حال ما که شمارو داریم خدارا سپاس برای این لحظه و هر لحظه به امید موفقیت بیشتر و بیشتر خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    خدیجه اعتمادی گفته:
    مدت عضویت: 1757 روز

    داستان هدایت میرسه به زمستان 1401.زمانی که در شرایط روحی و مالی خیلی‌ بدی قرار داشتم .دو ماه شده بود که پدر نازنینم رو از دست داده بودم و پذیرش نبودش برام غیرممکن بود. غمی که به اندازه ده سال پیرتر شدم .چون وابستگی شدیدی به پدرم داشتم و یجورایی بابایی تمرین آدم خانواده مون بودم. بابرادرم که با آموزشهای شما کلی نتیجه گرفته بود و باهم از لحاظ روحی نزدیکیم . داداشم پیشنهاد داد که باید از خانه بزنی بیرون و یه کاری رو شروع کنی منم که تنها داراییم یه پراید بود تصمیم گرفتم باهاش کار کنم تا هم کمی وضعیت مالی مون بهتر بشه و هم وضعیت روحیم. خلاصه شروع کارم شد شروع آموزشهام . سابقه عضویت من به خیلی قبل‌تر برمیگرده و دلیلشم اینه که برادرم خارج از ایران زندگی می‌کنه و من این پروفایل رو برای ایشون ایجاد کردم و چندتا از دوره های شما رو با پول خودش خریدم .و اگه به خیلی‌ قبل‌تر برگردم من برای اولین بار سال 94 یه فایل از شما دیدم فقط اون تی شرت قرمز رنگ و فضای سبز شمال که اونجا فایل ضبط شده بود یادمه ولی تو مدار دریافت آگاهی نبودم و از حرفا تون هیچی یادم نیست فقط حس خوبی که به من داده بود باعث شد که اسم تون تو ذهنم بمونه . خلاصه من همزمان با کارکردن با پرایدم شروع کردم فایل‌های عزت نفس رو که برای برادرم خریده بودم با اجازه خودش گوش دادن . 6 ماه فقط عزت نفس گوش دادم. تو اون 6 ماه به لطف خدا و آموزش‌ها اولاً پذیرشم در مورد از دست دادن پدرم رفت بالا. دوماً اعتماد به نفس من خیلی‌ تقویت شد و من چالش هایی که در مورد شغلم پیش آمده بود با تکیه بر آموزه های عزت نفس پشت سر گذاشتم و همه بدهی هامون پرداخت کردم .بعد از اون چندین ماه فایل های رایگان رو استفاده کردم .استاد من با فایل‌های توحیدی خدایی در درونم پیدا کردم که رفیق منه و من هر لحظه من در آغوش امن او هستم و این آرامش درونم شروع تحول من بود.ماشینمو عوض کردم و از لحاظ مالی به اندازه تمام 35 سال عمرم پس انداز کردم و سرمایه جمع کردم و به لطف الله از اول سال 1403 من دوره قانون سلامتی رو استارت زدم .

    در شروع دوره چربی خونم 485 . سردرد های تنشی و ضربه ای، افزایش وزن با دور کمر 94 و دور شکم 95 ، غده ای تیله مانند زیر بغلم ، کبد چرب و معده آندوسکوپی شده به دلیل خونریزی و و وزن 61 کیلو و چندین مشکل دیگه که جمعا 22 مورد من در شروع دوره نوشته بودم ولی الان در تاریخ 13 اسفند 1403 به لطف دوره قانون سلامتی چربی خونم کامل برطرف شده و منی که تا یادمه سر درد داشتم هیچگونه سردردی بعد از سه ماه که از دوره گذشت ندارم بدون حتی یه دونه قرص. اوایل دوره وسوسه میشدم که قرص بخورم ولی من خودمو متعهد کرده بودم که با شیوه قانون سلامتی ،سلامتی مو به دست بیارم .دور کمر الان 76و شکم 83،و وزن 48 کیلو خدا را شاهد میگیرم در این مدت حدود 1 سال که به شیوه قانون سلامتی زندگی کردم حتی حتی حتی یدونه قرص نخوردم و این به اعتماد به نفس داد. و انرژی باور نکردنی که حتی من تو18 سالگی اینقدر سالم و پر انرژی نبودم و استفاده از دوره عشق و مودت در روابط که عشق واقعی رو دارم تجربه میکنم عشق بدون وابستگی و در یک کلام مثل دوره نامزدی که همه میگن بهترین دوره مزدوجی هست ولی من با 8 سال زندگی مشترک دارم مثل دوران نامزدی زندگی میکنم . و الان شروع دوره بی نظیر هم جهت با جریان خداوند و نتایجی بعدا خواهم نوشت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      مریم فرقدانی گفته:
      مدت عضویت: 1189 روز

      به نام خداوند بی همتا

      سلام خدیجه جان ،واقعا تحسینتون میکنم به خاطر موفقیت‌ها و پیشرفتی که کردید.

      ازتون میخوام بپرسم که شما به چه روشی فایلها رو تمرین میکنیدوعمل میکنید ؟؟ که اینقدر نتایج خوب گرفتید.من با اینکه چندین سال است که روی خودم کار میکنم آنطور که باید نتیجه نگرفتم. از همه لحاظ پیشرفت آنچنان نگرفتم و اگر هم بوده یه دوره کوتاهبوده و دوباره به حالت قبل برمیگردم .

      ممنون میشم تجربیات خودتون رو دراختیارمون بزارین.

      در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمندو سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سحر رستمی گفته:
      مدت عضویت: 584 روز

      سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

      سلام به دوستان هم فرکانسی و خدیجه خانم عزیز،مدتها بود کامنت نذاشته بودم،الان با دیدن پیام شما یچیزی درونم گفت دست به قلم شم و بنویسم.

      خدیجه عزیز من هم مثل شما درگیر سردرد های تنشی و میگرن عصبی هستم،که 12 ساله درگیرم کرده،هر شب باید دارو بخورم همیشه کیفام پره دارو هست،یخچال و کابینت های آشپزخونه

      عین پیرزنای 80 ساله فقط با خودم دارو حمل میکنم اینور اونور،من 32 سالمه،الان نزدیک دو ماهه که سردردم یکباره شدید تر شده و حتی داروهای همیشگی خودم هم نتونستن ساکتش کنن،و حتی امروز هم نتونستم برم سرکار مرخصی گرفتم من دبیر هستم،الان یک ماهی بود که با خودم درگیر بودم قانون سلامتی رو بگیرم یا نه،میتونه این سردرد 12 ساله منو درمان بکنه یا نه،همش دو دل بودم،از خدا میخواستم یه نشونه یه پیام یه چیزی از تو سایت بهم نشون بده که دلم رو قرص کنه با خیال راحت قانون سلامتی رو تهیه کنم،تا اینکه امروز از صب تو سایت چرخیدم رفتم تو صفحات مربوط به کامنت های قانون سلامتی کلی اونجا کامنت خوندم وقتی چشمم افتاد به پیام دوست عزیزی که نوشته بود میگرن داشته و بعد از 20 روز عمل به قانون سلامتی بکل سردردش از بین رفته و خوبشده از شدت خوشحالی اشکم ریخت گفتم خدایا شکرت بالاخره جواب دو دل بودنم رو دادی،دیگه مصمم شدم همین هفته این دوره رو تهیه کنم،بعدش هم به پیام شما هدایت شدم بی نهایت خوشحال شدم خدارو سپاسگزاری کردم بابت این جوابی که از طریق دوستان عزیزی چون شما بهم داد.

      خدایا ازت بینهایت سپاسگذارم،بابت جوابهای خوبی که از طریق کامنت های دوستانم بهم گفتی،باورم نمیشه چقدر خوشحالم خیالم راحت که دیگه میتونم با عمل به قانون سلامتی از شر این سردرد چندین ساله خلاص بشم.

      استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم بابت این دوره های فوق العاده هر چقدر از شما سپاسگذاری بکنم بازم کمه.

      خیلی دوستتون دارم استاد جانم

      عاشقتونم مریم عزیزم

      دوستان هم فرکانسی من خیلی دوستتون دارم،نمیدونید با کامنت های شما چقدر از جواب سوالاتم پیدا میکنم.حالم خوب میشه

      امشب این ساعت این لحظه خواستم این رد پارو از خودم بذارم تا بعد از تهیه قانون سلامتی و عمل به آموزه هاش بیام و مثل خدیجه عزیز با خوشحالی از نتایجم بنویسم از سلامتیم.

      خدایااااااااااااا من عاشقتممممممم

      شکررررررررررررررتتتتتتتتتت خدا

      دوستدار شما=سحر

      1404/1/18

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: