نتایج دانشجویان از دوره‌های استاد عباس‌منش

  • -حمید محمدی
    تمرین ستاره قطبی از دوره 12 قدم، با اینکه خیلی ساده به نظر میرسه و خیلی راحت می تونی اجراش کنی، اما دارم می بینم که وقتی هر روز و پیوسته این تمرین رو انجام می دم، چنان قدرتی توی خلق خواسته هایم پیدا کرده، که هیچ چیز جلودارش نیست این تمرین در عمل به من یاد داده که اصول زیر رو در عمل اجرا کنم: تمر کز بر نکات مثبت ؛ خالق زندگی بودن؛ منتظر اتفاقات خوب بودن؛ کنترل ورودیهای ذهن؛ یاد خدا بودن ایمان و اعتماد به خدا؛ درخواست کردن از خداحال خوب = اتفاق خوب؛ انرژی بالا در تمام روز؛ هدف گذاری کوتاه مدت؛ به اتمام رساندن کارهایی که نیمه تموم موندن؛ شروع کارهای مهمی که خیلی وقته باید انجام میدادیم در زمان حال بودن؛ رعایت قانون تکامل در رشد؛ سپاسگزاری و... طبق تجربه ام، بعد از یه مدت که توی انجام این تمرین جدیت داشتم و پیوسته انجامش دادم، از یه جایی به بعد نتیجه های دلخواه خیلی راحت داره  میاد تو زندگیم. به خاطر همین دارم مدام آگاهانه به خودم می گم دلیل  این نتایج، استمرار من توی انجام این تمرین هست تا یادم نره که از چه راهی به این نعمت ها و حال خوب رسیدم و دلیل این نعمت ها چی بوده! می خوام این تمرین مثل قهوه سره صبح یا مسواک زدن، عادت روزمره ام بشه و هر روز بهتر از دیروز انجام بشه.
  • -سحرکیاستی
    استاد بابت دوره قانون سلامتی، هرچی تشکر کنم بازم کمه. الان دو ماه هست که دارم  به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم. تاثیراتی که زندگی به شیوه قانون سلامتی تا الان روی بدنم گذاشته اینها هست:1-خستگی و کسلی بدنم که دیگه عذابی شده بود برام، از بین رفته و الان فوق العاده ام؛ 2-من بیشتر وقتا سردرد بودم اما الان انقد کم شده که گاهی یادم میره سردرد اصلا چی هست؛ 3-خوابم چقد عالی شده که یه خواب عالی و با کیفیت دارم و هر صبح ساعت 5 یا 6 پر انرژی از خواب خودکار بیدار میشم در حالی که قبلا به زور و با بیحالی و عذاب از خواب بیدار می شدم؛ 4-قبلا پیاده روی کردن برام مرگ بود بس که پا درد،کمر درد،خستگی خیلی زود، ضعف بدن و ... داشتم اما الان روزی شاید چند ساعت هم پیاده روی کنم هیچکدوم از اون مشکلات رو ندارم و اصلا عشق میکنم با پیاده روی؛ 5-قبلا با کوچکترین دردی در بدنم، فشار خونم میومد پایین و حالت تهوع میگرفتم .اما الان کاملا این مشکل از بین رفته؛ 6-پوستم بی نهایت مرطوب و عالی شده. قبلا از بس پوستم خشک بود که انگار یکی پوستم رو گرفته داره میکشه، اما الان اصلا یادم میره کرم مرطوب کننده بزنم چون همیشه مرطوبه. 7-پریودیهام بی نهایت عالی شده..من قبلا هروقت پریود میشدم در 90 درصد مواقع باید به درمانگاه می رفتم و سرم و چندتا آمپول مسکن تزریق می کردم اما الان انقد دردام کمتر شده، انقدر موقع پریودی حالم خوبه که حتی پیاده روی هم میرم . 8-تعرقم خیلی خیلی کم شده. قبلا وحشتناک تعرق داشتم، طوری که نمی تونستم لباس رنگی یپوشم اما الان خیلی راحت میپوشم. 9-من زیر چونه ام چندتا موی زائد داشتم اما الان نیست و کلا از بین رفته 10-حتی دقت کردم موی پوست صورتم رشدش کم شده ،در حالی که قبلا هفته ای یبار آرایشگاه میرفتم بخاطرشون.اما موهای سرم کلی موهای جدید دراومده و ریزش  موهای سرم کم شده. 11-قبلا یهو پرخوری میکردم و یهو بی اشتها میشدم، اما الان خیلی همه چی طبیعی شده و نه پرخوری دارم و نه بی اشتهایی؛ 12-قبلا آنقدر نفخ معده و باد معده داشتم که یه عذاب وحشتناک بود اما الان اصلا خبری نیست از این مسائل؛ 13-حتی یه چیز جالب اینکه من قبلا اصلا نمیتونستم بخاطر گودی کمرنم به پشت بخوابم. یه چیز خیلی جالبتر اینکه من هروقت به سمت چپ میخوابیدم قلبم خیلی درد میکرد و بیش از 5 دقیقه نمیتونستم اون سمت بخوابم اما الان به هر طرف که بخوام میخوابم انقده خوشحالم.. 14-قبلا هر چند وقت سوزش ادار میگرفتم اما الان یک ماه شایدم بیشتر هیچ سوزس و عفونتی ندارم. 15-تمرکزم چقد عالی شده. حافظه ام خیلی عالی شده. قبلا خیلی درگیر عدم تمرکز بودم اما الان تمرکزم فوق العاده شده. تازه این شروع کاره و این نتایج 2 ماه اول از این مسیر هست.
  • -میدیا حسن پور
    استاد عزیزم من شش ماه است که دوره قانون سلامتی را شروع کردم و مو به مو به آموزش‌های این دوره عمل می‌کنم. حدود ده‌ساله که رسیدن به تناسب اندام و وزن ایده آل، یکی از آرزوهام بوده. من مربی ایروبیک بودم و همیشه اندامم رو فرم بود پنج سال بعد از زایمان اولین اتفاقی که افتاد به مریضی خود ایمنی تیروئید کم کار مبتلا شدم؛ بعد کیست تخمدان و بعد چربی خون و کسلی و بی‌رمقی و انرژی فوق العاده پایین. روز به روز وزنم بالاتر میرفت، معده درد داشتم و حوصله هیچ کاری رو نداشتم گاهی بدنم به سرما حساس بود و کهیر میزد. سردردهای بدی داشتم، سلولیت در ران پاهایم بوجود اومده بود و جوشهای چرکی هورمونی روی چانه‌ام میزد؛ ریزش مو شدید، دندان دردهای مکرر، عصبی بودن، خشکی دهان و… متاسفانه برای حل این مشکل به هر دری زدم، از قرص‌های لاغری گرفته تا رژیم‌های نامناسب و متعدد دکترهای تغذیه که متاسفانه هیچ فایده‌ای نداشت. بعد از هر وعده غذایی دل درد میگرفتم وسنگین و خواب‌آلود می‌شدم. اصلا برام قابل درک نبود که چرا با اینکه من طبق دستور دکترهای تغذیه، سبزیجات و میوه‌جات می‌خوردم یعنی غذای اصلی من سبزیجات پخته و میوه‌جات بود که به گفته اون دکترها اصلا چاق کننده نیستن، چرا اینقدر اضافه وزن گرفتم و مشکل سلامتی دارم؟! تا اینکه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی را شروع کردم و از همان ابتدا بدون هیچ مقاومتی به آموزش‌های این دوره عمل کردم و اما نتایجی که گرفتم: در شروع دوره وزن من ۷۳ کیلو بود و دور شکمم ۱۱۰ سانتی متر. بعد از ۶ ماه، به وزن ۶۱ کیلو و دور شکمم ۸۰ سانتی متر رسیدم. انرژی و تمرکزم عالی شده؛ دندان دردهام خوب شد؛ کیست تخمدانم از بین رفت؛ جوش‌های صورتم از بین رفت؛ آلرژی که داشتم از بین رفت؛ چند وقت پیش امتحان کردم یک بار به شیوه قبل از قانون سلامتی غذا خوردم و بدنم به نحوی واکنش نشون داد که فهمیدم اصلا سازگاری به مواد نامناسبی که چهل و خورده‌ای سال میخوردم نداره و چقدرخوشحالم که شیوه درست تغذیه و رفتار کردن با بدنم رو فهمیدم.
  • -حمید رضا نارنجی ثانی
    درمان دیابت نوع 2 که 18 سال درگیر آن بودم
    من از سن 17 سالگی دیابت نوع 2 داشتم. تا همین پارسال قرص متفورمین و گلی بنگالمید میخوردم ولی تقریبا تمام عوارضی که ازشون میترسیدم به سراغم اومده بود مثل: مشکل در بینایی؛ از دست دادن احساس در پا-که البته روز به روز داشت پیشروی میکرد بشکلی که حدود هفت سال پیش از کف پا شروع شد و تقریبا به ساق پام رسیده بود. یعنی اگر من پامو روی بخاری داغ قرار میدادم هیچ احساسی نمیکردم حتی اگرپوست پام میسوخت. تقریبا توانایی جنسیمو از دست داده بودم. بشدت تعرق داشتم هم در تابستان و هم زمستان. هر روز صبح که بیدار می شدم بالش و تشک و لباسم خییس بود. روزی پنجاه لیوان آب می خوردم و روزی ده ها بار دستشویی می رفتم. به شکلی که در سفر های دسته جمعی با دوستامون واقعا این موضوع باعث خجالت من میشد و ازونجایی که کسی از مشکل دیابت من اطلاع نداشت، هندل کردن این موضوع هم دردسرهای خودشو داشت. از پارسال قند خونم به حدود 500 رسید و بعد از اون پزشک به جای قرص برام انسولین تجویز کرد و روزی 10 واحد انسولین میزدم. هر روز این خواسته در من بیشتر شکل می گرفت که دوست داشتم سلامتیم رو بدست بیارم. به لطف خدا استاد عباس منش دوره قانون سلامتی رو تولید کرد و من این دوره رو خریدم. دقیقا روز اول شروع دوره من تعهد دادم و به هر انچه استاد در دوره قانون سلامتی می گه عمل کرده ام. روز اول شروع دوره قند ناشتای من ۳۷۰ بود.شروع کردم به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی. از روز اول تصمیم گرفتم انسولینمو قطع کنم و به جاش طبق فرمول دوره قانون سلامتی با مسئله دیابتم رفتار کردم. اون لحظه ای که انسولین هام رو ریختم تو سطل اشغال برام بی نظیر بود. روز دوم قند ناشتامو گرفتم و در کمال ناباوری دیدم قندم ۲۵۹ شده اونهم بدون تزریق انسولین. چند رو بعد احساس کردم تاری چشمام کمی برطرف شد و اوضاع سلامتیم روز به روز بهتر شد. بعد از چند روز متوجه شدم دیگه از اون تعرق شبانه خبری نیست و صبح که ازخواب بیدار می شم به اندازه سر سوزنی حتی رطوبت تو بدن یا لباس یا تشکم نمی بینم. انگار بدن من به تعادل رسیده. روز نهم از دوره، قند خون ناشتام رو گرفتم... خدای من چی میدیدم!!! لحظه ای که هجده سال آرزوشو داشتم . قند خونم ۱۰۸ شده بود. باورتون نمیشه چقدر از خوشحالی گریه کردم و بلافاصله به مامانم خبر دادم و اون هم بسیا بسیار خوشحال شد. استاد عزیزم الان دیابت نوع 2 من کامل درمان شده. همون بیماری ای که همه دنیا میگن لاعلاجه درمان شد اونهم به سادگی و به لطف دوره قانون سلامتی.
  • -پرهام ۳۰۰۱
    درمان کبد چرب و چربی خون
    الان ۲ ماه است که زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی را شروع کردم. در آزمایش‌هایی که قبل از شروع دوره قانون سلامتی انجام دادم، مشکلات سلامتی‌ای داشتم مثل: چربی خون بالا؛ کبد چرب و آنزیم‌های کبدی من به شدت نگران کننده بود. امروز بعد از ۲ ماه که تلاش کردن به تمام مواردی که استاد عباس منش در دوره قانون سلامتی آموزش داده عمل کنم، مجددا آزمایش خون دادم و نتیجه آزمایش فوق العاده عالی و ورای تصور من هست. با کمک آموزش‌های دوره قانون سلامتی و لطف خداوند، همه‌ی مسائلی که در آزمایش قبلی داشتم، حل شده و عملکرد کبد و چربی خون و… به حالت نرمال برگشته. یعنی همه‌ی فاکتورهای آزمایش من در محدوده نرمال هست. میزان انسولین خونم ۳.۹ شده که محدودش بین ۲ تا ۱۶.۳۰ هستش و این یعنی میزان انسولین خون من کم شده و دیگه مقاومت انسولینی ندارم. قبل از دوره وزن من ۸۴ کیلو بود و شکم خیلی بزرگی داشتم. در طی همین ۲ ماه که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می‌کنم، وزنم به ۷۷ کیلو رسیده و جالب اینکه که شکمم کاملا صاف شده و کاملا فیت هستم. بازم ازتون ممنونم به خاطر تولید دوره قانون سلامتی و قول میدم تا اخر عمرم به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی کنم.
  • -سهیلا باقری
    درمان مشکل تیروئید و عوارض یائسگی
    استاد عزیزم من سهیلا هستم و ۵۵ سالمه. تا الان تمام دوره‌های آموزشی شما رو خریداری کردم ونتایج زیادی گرفتم. اما متاسفانه تا حالا برای استاد عزیزم کامنت نذاشتم که از نتایجم بگم. اما همیشه قدردان زحمات وآموزش هاتون هستم. اگربخوام از موفقیت‌هایی بنویسم که با آموزش‌های شما کسب کردم باید یه روز کامل رو باید بزارم برای نوشتنش. فقط به صورت خالصه بگم که به خاطر عمل به آموزش‌های شما تونستم به ترکیه مهاجرت کنم و الان صاحب یه رستوران هستم. درصورتیکه من قبال خانه دار بودم و منبع درآمدی نداشتم. امروز می‌خوام از نتایج دوره قانون سلامتی بگم. حدود یک ماه هست که زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم. من اضافه وزن خاصی نداشتم و دوره قانون سلامتی را فقط به خاطر حل مسائل سلامتی‌ام خریدم. من درسن ۴۸ سالگی یائسه شده بودم و گُرگرفتگی وحشتناکی داشتم تا حدی که خیلی اوقات آرزوی مرگ میکردم. همیشه مخصوصا زمان خواب، پاهام به شدت داغ می‌شد وبه خاطر سوزش شدید انگشتان پاهام، روی کف پاهام باید یخ می‌ذاشتم تا خنک بشه و سوزشش کم بشه تا بتونم بخوابم. مشکل تیروئیدم هم این اواخر به سایر مشکلات سلامتی من اضافه شده بود. بخصوص که ۳۰ سال پیش دکتر سمت چپ تیروئید من رو برداشت و این اواخر یعنی قبل از شروع دوره قانون سلامتی اونقدر اذیت می‌شدم که حتی احساس خفگی داشتم. مشکل بعدی من این بود که بدنم بدون دلیل همیشه خارش داشت. ناخن هام ضعیف و شکننده شده بودنو پوستم در برابر سرما و گرما ضعیف عمل میکرد. اما دراین یک ماهی که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی کردم، تغییرات زیادی در سلامت من اتفاق افتاده از جمله اینکه: سوزش و داغی پاهام کامل قطع شده؛ ناخن هام و پوست بدنم مقاوم‌تر شده؛ تیروئیدم دیگه اذیتم نمیکنه و کامل خوب شده با اینکه قرص‌ها و داروهای مربوط به تیروئید رو کامل قطع کردم؛ گُرگرفتگیم درمان شده؛ خارش بدنم قطع شده واز همه مهمتر خیلی به آرامش رسیدم و دارم از زندگیم لذت می‌برم و به خاطرش از خدا و از استاد عباس منش عزیزم تشکر می‌کنم.
  • -مهدی و مریم
    درمان بیماری خود ایمنی و درمان بیماری دیابت نوع 2
    من و همسرم دوره ۱۲ قدم استاد عباس منش را خریدیم. آن زمان از صفر کسب و کار خود را شروع کردیم و با عمل به آموزش‌های دوره ۱۲ قدم، در کمتر از یکسال صاحب کسب و کار، مغازه و اعتبار در بازار بزرگ تهران شدیم و کلی نتایج عالی دیگه وارد زندگیمون شده بود. تا اینکه شوهرم متوجه شد که دچار بیماری دیابت نوع ۲ شده اونهم در سن جوانی. باور این قضیه براش خیلی سخت بود. در این مدت ما هر نوع رژیم غذایی و راهی رو امتحان کردیم تا بتوانیم قند خون همسرم رو کنترل کنیم ولی نتیجه نگرفتیم. مصرف قرص‌های مربوط به کنترل دیابت، شوهرم رو هر روز لاغر‌تر و عصبی‌تر و ناامید کرده بود. با اینکه ما پیشرفت‌های مالی خوبی در کسب و کارمون داشتیم ولی به محض اینکه شوهرم زمان مصرف داروهاش می‌رسید، بهم می‌ریخت و می‌گفت: چه فایده که همه چیز باشه ولی سلامتی نباشه. تا اینکه مدتی بعد، یکروز شوهرم با هیجان به خونه اومد و گفت: باورت میشه استاد عباس منش قراره یک دوره آموزشی روی سایت بزاره به نام دوره قانون سلامتی و این دوره برای درمان بیماری دیابت نوع ۲ هم کار می‌کنه؟! اولش باورم نمی‌شد اما وقتی این دوره رو توی سایت استاد عباس منش دیدم فقط گریه کردم و از خدا سپاسگزاری کردم و گفتم اگر این اسمش معجزه نیست پس چی میتونه باشه. . . با شروع دوره، شوهرم تمام قرص‌های مربوط به دیابتش رو دور انداخت اونهم بخاطر اعتماد بالایی که به استاد عباس منش داشت و قبلا از آموزش هاش نتیجه دیده بود. شوهرم به آموزش‌های دوره قانون سلامتی عمل کرد و از همان روزهای اول، معجزه زندگی به شیوه دوره قانون سالمتی رو در بدنش می‌دید و احساس می‌کرد. توی یه مدت کمی که از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی گذشت، مشکل خستگی و ضعف پا و خرو پف‌های شبانه شوهرم کاملا از بین رفت. قند خون شوهرم الان در نرمال‌ترین حالت هست و دیابتش درمان شده. منم با دیدن نتایج شوهرم، شروع کردم به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی حدود ۲ هفته بعد، معجزه برام اتفاق افتاد. اول از همه بیماری من به نام پسوریازیس که بیماری پوستی خود ایمنی هست، کامل درمان شد. این بیماری چندین سال من رو درگیر کرده بود و با وجود رفتن پیش بهترین دکترهای اصفهان و تهران درمان نشده بودم و به گفته‌ای دکترها غیر قابل درمان بود. اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، کاملا درمان شد. سفیده چشمم که همیشه زرد بود، به طور معجزه آسایی دوباره سفید شده و من که همیشه خسته بودم و خوابم میومد، الان در طی روز کلی انرژی دارم.
  • -مهدی و مریم
    \"من یک دیابتی بودم\" من مهدی هستم ۳۳ ساله از تهران. 2 سال هست که استاد عباس منش رو میشناسم و با عمل به آموزش های استاد عباس منش تحوالت عظیمی در زندگیم به وجود اومد به خصوص در زمینه مالی و معنوی و روابط. در کسب و کار و شغلم بسیار بسیار پیشرفت کردم و به استقالل مالی رسیده ام. اما مدتی بود که متوجه شدم حال خوبی ندارم و دچار تکرر ادرار و تشنگی شدید می شدم. به دکتر مراجعه کردم و چک آپ کامل دادم. روزی که برای گرفتن جواب آزمایش می رفتم، توی مسیر متوجه شدم چشمام درست نمیبینه و همه جا رو تار می بینم. اون روز به جای آزمایشگاه، به دکترک مراجعه کردم و ماجرا رو توضیح دادم و دکتر از من خواست تا فورا آزمایش قند خون بدم. من اصلا نمیدونستم قند نرمال خون باید روی چند باشه. وقتی پرستار نتیجه آزمایش قند خون من رو دید بسیار شوکه شد و با حالت اضطراب گفت قند خون شما 503 هست. باید فورا دکتر تو رو ببینه. دکتر بعد از دیدن نتیجه آزمایش، پریشون شده بود. شروع کرد به نسخه نوشتن و بعد با پریشانی نسخه رو پاره کرد و دوباره شروع کرد نوشتن و دوباره دست کشید و رو به من گفت: دارو به دردت نمیخوره باید بری بیمارستان بستری بشی و من تازه فهمیدم که در سن 33 سالگی یک دیابتی شده ام و زندگی پر از نا امیدی و پر از ترس من شروع شد. چون شنیده بودم که فالنی دیابت داشت مرد؛ فلانی دیابت داشت کور شد و ... هرچه من اینها رو میشندیم، بیشتر توی دلم خالی میشد و بیشتر پر از ترس و نا امیدی میشدم. هر روز قرص های زیادی باید میخوردم تا قندم کنترل بشه که البته خیلی وقتها با اون قرص ها هم قندم از حد نرمال بالاتر می یومد.چهار ماه بار این منوال گذشت. یه روز توی اوج ناامیدی اومدم توی سایت و دیدم استاد عباس منش درباره دوره جدیدی به نام دوره قانون سلامتی صحبت می کنه و میگه که راهکاری برای درمان بیماری دیابت نوع 2 پیدا کرده و آموزش داده. از فرط خوشحالی ویدیو رو چندبار دیدم و بعد دوره قانون سلامتی رو خریدم. از همان روز اول داروهام رو گذاشتم کنار چون قبلا از استاد نتیجه گرفته بودم، به استاد و آموزش هاش ایمان داشتم. الان دارم به سبک دوره قانون سلامتی زندگی می کنم و دیابت نوع 2 من درمان شده. امروز صبح قند ناشتا من ۹۹ بود و قند خون من دو ساعت بعد از غذا ۱۲۶ بود.قطعا این دوره انقالبی است برای کسانی که می خوان سالم زندگی کنن.
  • -رضا عطارروشن
    رضا عطارروشن هستم، یک انسان خودساخته و موفق. البته \\\"خودساخته به کمک آموزشهای استاد عباس منش\\\". روزی که با استاد عباس منش و آموزش های ایشان آشنا شدم (سال بهمن ۹۳) در یک اتاق در خانه پدرم زندگی میکردم. مغازه دار بودم و درآمدم ماهیانه حدود ۱/۵ میلیون بود. ۳۰ میلیون تومان بدهکار افراد بودم و هر ماه باید بیش از دو میلیون تومان اقساط بانکی پرداخت میکردم که البته همیشه از هر وام دو سه قسط عقب بودم. زندگی سختی داشتم و همیشه برای خرید کوچکترین ملزومات زندگیم باید کلی حساب و کتاب میکردم. دو تا بچه داشتم و تامین هزینه های زندگی برایم سخت بود سیگار مصرف میکردم و ۴۰ کیلو اضافه وزن داشتم و در نهایت رابطه بسیار مخدوشی با همسرم داشتم و... اما امروز که این نوشته را می نویسم (مهر ۹۸) با عمل به آموزش های استاد عباس منش در این 5 ساله در شرایطی کاملا متفاوت زندگی میکنم. آن آپارتمان ۷۸ متری وام دار رو به یک واحد ۱۳۵ متری بسیار شیک و مجلل در بهترین منطقه شهرم تبدیل کردم و نکته شگفت انگیز اینه که این خونه جدید رو با همه وسایل و امکانات تهیه کردم. تقریبا همه وسایل زندگیم رو تغییر دادم و کلی وسیله جدید برای راحتی بیشتر در زندگیم اضافه کردم. ماشین ۴۰۵ مدل ۸۳ که ظاهرش از وضعیت صاحبش فریاد میزد رو به یک ماشین ۲۰۶ سفید خوشگل برای همسرم و یک اسپورتیج سفید اسپورت برای خودم تبدیل کردم. آن مغازه حقیر را ندارم و بجای آن کسب و کار مورد علاقه ام رو شروع کردم و در زمینه تناسب اندام فعالیت می کنم و کسب و کار موفقی دارم. هیچ گونه بدهی ندارم و بیش از 400 ملیلون تومان پس انداز دارم. هیچ گونه قسط بانکی ندارم . برای خرید ملزومات زندگیم فکر نمیکنم بلکه با خیال راحت هرچه نیاز داشته باشم را از بهترین نوع آن می خرم. درآمدم بسیار بیشتر از مخارجم است و به استقلال مالی رسیده ام سیگار مصرف نمیکنم و خبری از اضافه وزن نیست و ۴۰ کیلو از وزنم را با قدرت ذهن کاهش دادم و امروز مدرس برتر لاغری با قدرت ذهن هستم و این روزها به شکل کاملا حرفه ای در زمینه زیبایی اندام کار میکنم. رابطه ای بسیار متفاوت با همسر و اطرافیانم دارم و بسیاری اهداف جدید دارم که همه آنها برایم دست یافتنی هستند و هر روز به شوق برداشتن گامی دیگر به سوی آنها بیدار میشوم. این ها بخشی از تغییرات من در این چند سال آشنایی با استاد عباس منش و عمل به آموزش های ایشان است.
  • -شهرزاد
    داستان اشنایی من با استاد از عید ۹۹شروع شد. من مدرس های زیادی رو در زمینه موفقیت در اینستاگرام دنبال می کردم و یک پست هم از استاد عباس منش در اینستاگرام دیدم. بعد از گوش دادن به صحبت های استاد عباس منش در اون پست، فورا عضو سایت ایشون شدم و شیفته حرف های ایشون شدم و گفتم خدایا چقدر این حرفا ارامش بخش هست و از راستی و صداقت میاد. از اون زمان به بعد فقط آموزش های استاد عباس منش رو در سایت دنبال کردم. حالا بریم سراغ نتایج من: زمانی ک با استاد عباس منش اشنا شدم ترم اخردانشگاه بودم. تمام سالهای دانشگاه برایم با زجر و وسواس های فکری گذشت و زندگی من از لحاظ روحی به شدت افتضاح بود. ولی از ترم اخر دانشگاه به بعد، به خاطر گوش دادن به آموزش های استاد عباس منش، ذهن من به چنان ارامشی رسید که تمام وسواس های فکری و بیماری های روحی من بدون هیچ دارو یا روانشناس، درمان شد. زندگی ارومتر شد و حتی تنش هایی ک در زندگی من بود بسیار بسیار کم شد و این آرامش به من کمک کرد تا خواسته هام رو بشناسم. تصمیم گرفتم که برای خودم درآمد داشته باشم. تا اون زمان فقط از خانواده پول تو جیبی میگرفتم و همیشه ارزو داشتم که یه ریالی در امد از خودم داشته باشم، اوضاع به شکلی پیش رفت که ۳ ماه بعد تونستم خیلی اسون کارمند یک شرکت فوق العاده معتبر در ایران بشم با یک پست بسیار عالی و بعد درامد من ۶ برابر شد و کلی مزیت دیگه ک به خاطر شغل داشتن، نسیب من شد. شرایط کاری که من دارم تجربه میکنم نسبت به همه کسانی که با هم استخدام شدیم متفاوت هست. وقتی صحبت از کار میشه همه اونها شاکی هستن ولی برای من سراسر خوبی هست و من مرتبا پیشرفت می کنم. به خاطر دستاورد افزایش درامدم خیلی خوشحالم. چون الان میتونم با پول خودم چیز هایی ک دوست دارم رو بخرم از جمله دوره های آموزشی استاد عباس منش رو. دوستان این رو بگم که تمام این دستاورد ها تا به الان فقط با عمل به آموزش های رایگان استاد عباس منش برام اتفاق افتاده. به قول استاد ک میگن شما میتونید با عمل به فایلهای هدیه در بخش دانلوده، به موقعیتی برسید و اونقدر درآمد بسازید که نه تنها به راحتی دوره های آموزشی من رو تهیه کنید، بلکه با کیفیت زندگی کنید.
1 34 35 36 37 38 39
161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افسانه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 190 روز

    سلام استاد

    گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم

    وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث‌ میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه

    یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه

    این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمدامین میرآخورلی گفته:
    مدت عضویت: 954 روز

    محد صادق عزیز نمیدونم ولی امیدوارم با کمک خدا این کامنت رو بخونی تا بتونی جوابمو بدی

    ولی اول از همه نمیدونم چند سالت حدودا اما فکرمیکنم هم سن سالیم اولا تبریک برای نتایجی که گرفتی ولی تبریک ویژه برای نتیجه معافیت از سربازی که دقیقا خواسته ای که من دارم بهت تبریک میگم واقعا ذوق کردم و خوشحال شدم اشک تو چشمام جمع شد که توی دوره حال یکی با این قانون توی سن من دقیقا هدفی که شدیدا میخوامش رو بهش رسیده اما دوست دارم کمکم کنی و بهم بگی چه باور های نسبت به سربازی داشتی که مخرب بود و بعد این که چه حسی داشتی که منفی بود و اذیت میکرد تو رو و بعدش در مقابل چه باور هاییی و چه راه هایی رو ساختی تا تونستی برسی به این هدف که رویای منه ممنون میشم ازت مفصل بهم توضیح بدی تا منم بتونم الگو بگیرم ازت و امثال مثل من که قطعا زیاد هستن توی همین جا تا ما هم بتونیم به این هدف برسیم خیلی دوست دارم بفهمم راهی که رفتی باور هایی مثبتی که ساختی و باور های مخربی که نسبت به سربازی و بحث معافیت داشتی منتظر کامنتت اینجا هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1127 روز

    سلام

    وقتتون بخیر

    از دوستانی که تجربه استفاده از دوره قانون سلامتی رو داشتند و وگان یا وجترین بودند خواهش میکنم اگر این مسیر رو طی کردید برای من از نتایجتون بنویسید و بگید میشه با اصول وگنیسم تطبیقش داد و استفاده ش کرد؟

    بخرمش؟

    ممنون

    .

    من مدت‌هاست احتیاج دارم که این محصول رو خریداری کنم و بهش عمل کنم اما متوجه شدم که احتمالا برای کسی که وگان هست یا غیرممکنه یا سخت

    و یکی از موضوعات اصلی هم راجع به جایگزین کردن پروتئین حیوانی و غیرحیوانی هست که بنظرم میرسه مدیریتش مثل بقیه موارد آسون نیست

    .

    .

    لطفاً لطفاً لطفاً اگر قرار هست بیایید و بنویسید که از وگان بودن دست بکش و باهاش مثل مذهب و دین برخورد نکن و اینا… این کارو نکنید و سعی نکنید نظر من رو تغییر بدید.

    گوشم پره ازین حرفها.

    .

    من چندسال وگان بودن رو تجربه کردم و با کشته شدن و آزار حیوانات واقعا مشکل دارم و موافق نیستم که یک انسان امروزی بخواد برای تهیه غذای خودش از بدن و جان یه موجود زنده ای که گاهی احساسات شبیه به انسان داره بهره ببره

    البته که گیاه هم جون و احساس داره

    ولی احتمالاً مثل یک گاو از دیدن اینکه بچه ش رو جلوش سر ببری حالش بد نمیشه

    یا برای مثال گیاهی که میوه ش رو میندازه روی زمین بعد از رسیدن اون میوه… این رو نمیشه با یک حیوان مقایسه ش کرد

    و هزاران موضوع دیگه که اگر نخواین مغلطه کنید و برای گوشتخواری دلیل و توجیه های سطحی و غیر منطقی بیارید میشه دربارشون هزار ساعت صحبت کرد.

    .

    یه فیلمی هست به نام پی_کِی اونو حتماً ببینید جالبه

    لحظه های آخرش که این آدم فضایی میره به مردمش از زمینی ها میگه

    میگه دوستان اگر رفتید روی زمین و یه نفر گفت من عاشق جوجه یا عاشق ماهی هستم

    بدونید واقعا منظورش این نیست

    و اونها منظورشون اینه که من عاشق اینم که ماهی یا جوجه ی مُرده رو کباب کنم و بخورم!

    .

    و من همیشه وقتی میبینم که افرادی مرغ و خروس و گوسفند دارند و به اونها عشق میوَرزند و در نهایت میکُشنشون و این درحالیه که اون حیوان بهشون اعتماد کرده بوده… بینهایت حالم بد میشه

    و واقعا فکر کنیم به اینکه گربه و سگ چه فرقی با گاو و گوسفند و مرغ و خروس دارن که بین اونها فرق میذاریم و فقط به سگ و گربه ها انقدر عشق بی قید و شرط میدیم اما به مرغ و خروس به شرط اینکه به ما تخم مرغ و گوشت بدن عشق میوَرزیم؟ و جان و حق زندگی رو از بعضی هاشون میگیریم و برای استفاده از شیرشون اذیتشون میکنیم مثل دوشیدن گاوها

    .

    … من نمیتونم راحت بپذیرم از وگان بودن دست بکشم حتی برای سلامتی خودم و این تضاد گاهی آزارم هم میده

    اما باید این مسئله رو حلش کنم

    همونطور که خیلی از وگان ها خلش کردن

    .

    و اعتراف هم میکنم که اگر تمام محصولات وگان دردسترسِت نباشه و اصولی پیش نری واقعا بدنت کم میاره

    منم گاهی کم آوردم

    ولی…. تمایلم اینه بدون آزار حیوانات خودم هم سلامت تر باشم

    یعنی میشه؟ با دوره استاد عباسمنش؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نگار سهرابی‌فر (مانلیا) گفته:
      مدت عضویت: 1670 روز

      سلام اران جانم … سلام منه شیش سال پیشم :))) سلام قربونت برم که هر کلمه ات منو به یاد نگار پنج سال وجترین وگن انداخت :) سلام گذشته ی من :)))

      از خدا میخوام کمکم کنه بهترین کلام بر من حاری بشه که بهت کمک کنه :)))

      عشقم بدون من اینده ی توعم

      اون فیلم پیکه رو بارها موقع گیاهخواریم دیده ام … حرفات دقیقا کلمات خودم بود اون احساس گناه اون ترحم دلسوزی کردن اشفته بودنت همه چیزت خوده من بود :))) من از 15 تا 20 سالگیم وجترین و وگن بودم :)))) الان 21 سالمه و یک ساله تو دوره ی سلامتی ام به لطف خدا

      از همون پونزده سالگی هم با استاد دارم کار میکنم تاحالا…

      راستش اگه فقط یک نفر باشه که بتونه تک تک کلماتی که گفتی رو درک کنه تو این سایت اون منم و خیلی خوشحالم که هدایت شدم به کامنتت … دقیقا نگاری که پنج سال بود رو تو توصیف کردی … شاید من بدتر و سخت تر از تو هم بودم من تو اون پنج سال هیچ وقت لب به خورشتی که توش گوشت باشه نزدم چه برسه خوده گوشت :)))

      ببین ارام جان عزیزم

      دوست ندارم بهت بگم چه راهی برو چیکار بکن چیکار نکن

      من فکر میکنم ما باید تجربه کنیم

      من خودم به شخصه عاشق اون دوران پنج سال گیاهخواریم هستم

      همون موقع عاشقش بودم و لذت بردم ازش و حتی نتیجه اش باعث شد ایمانم به دوره سلامتی بیشتر بشه که خیلیا این ایمان من رو نداشتن به خاطر شاید اون تجربه ی من …

      تو خیلی خوده گذشته ی منی

      جالب بود برام که فهمیدی که وگنیسم خیلی اصول و قواعد داره که باید رعایت بشه و مضر هست اگه اینجور نباشه …

      حالا من میخوام بهت بگم حتی اگه تموم اصولش هم رعایت کنی بازم جواب نمیده :)))

      در مورد ژن گفتی باید بگم من خودم فکر میکردم چون پنج سال گیاهخوار بودم بدنم عادت کرده به گیاهخواری یا مثلا هندی ها نسل در نسل گیاهخوارن بدنشون بهش عادت کرده … ولی اینحور نیست عزیزکم :)))

      ژن ما سه میلیون ساله ساخته شده

      دو هزار سال هم پوچه هیچی نیست در برابرش و تغییر نمیکنه حتی یک ذره …

      من خیلی حرفا دارم میتونم برات بزنم ولی نمیدونم درسته یا نه

      از طرفی میگم بذار این راهو بره تا اروم اروم هدایت بشه و تحمیل کردن واقعا سخته من خودم یک سال بعد از دوره ی سلامتی رو گیاهخواری موندم و گفتم استاد رو قبول دارم به جز این مورد … یک سال طول کشید تا مقاوتم ریخته بشه و بعد یک سال هم میدونم باور میکنی … با گریه گیاهخواری رو ترک کردم … شبی که حالم بد بود بیمارستان زیر سرم بودم و ارزوم بود ورزش کنم اما جون تو تنم نبود زدم زیر گریه … چون میدونستم هیچ راهی به جز ترک گیاهخواری ندارم و اینقدر گیاهخواری برام عزیز بود حتی فکر ترک کردنش بارها منو به گریه انداخت …

      من از بچگی تقریبا به گیاهخواری علاقه داشتم و برا همین سخت بود … اما میدونی در زمان و مکان مناسب اتفاقا میوفتن نباید عجله کرد … اروم باش دختر اینقدر دنبال چیزی نباش دنبال اثبات کردن نباش نه به من نه به خودت … من رها بودم و خداوند وقتی اماده بودم یکی از بچه های دوره سلامتی رو که قبلا گیاهخوار بود بهم هدایت کرد و با هم دوست شدیمو همو دیدیم و اون کلییییی روم تاثیر گذاشت… تا وارد این دوره بشم …

      من کسی بودم که میگفتم حاضرم بمیرم ولی گوشت نخورم …

      ولی میدونی یه چیزه دیگه ای راجبم بود که نمیدونستم …

      من حیوونارو خیلی دوست داشتم هنوزم دارم …

      اما هیچ چیزی رو تو این دنیا بیشتر از اهدافم دوست ندارم حتی خانواده ام … به موقعش خانواده ام هم برای رسیدن به اهدافم ترک میکنم …

      برای من مهم ترین موضوع زندگیم اهدافم بودن و هنوزم هستن

      و وقتی گیاهخواری مانعی در برابر اهدافم دیدم دیگه تموم شد …

      دیگه همه چیز فاتحه اش خونده شده بود …

      من تو اون پنج سال نمیدونستم گیاهخواری مانع اهدافم هست و اصلا ورزش هم نمیکردم تحرکی نداشتم که بفهمم کم اوردم …

      ولی وقتی رفتم دنبال عشق و علاقه ام ورزش و رقص و دیدم گیاهخواری مانع من هست فاتحه اش رو خوندم با اینکه عاشقش بودم …

      خیلی حرفا دارم میتونم بزنم من قبل دوره سلامتی اومدم باورای گیاهخواریم رو نوشتم و منطقی حلشون کردم هیچ وقت به زور خودمو اجبار نکردم … اروم اروم خیلی اروم میگم یک سال رو خودم اروم کار کردم تا رفتم سمتش …

      ازت میخوام تو هم خودتو اجبار نکنی خیلی اروم پیش برو حتی شده یه سال دو سال طول بکشه اما ادامع بده … برو دنبال سوالاتت … چرا گیاهخواری درسته ؟؟ فرق گوشت سگ و گاو چیه ؟؟ اگه خدا ناراحت میشه از کشتن حیوونا چرا بدنمون رو طی تکامل نیازمند به گوشت بار اورده ؟؟ نگاه خداوند به مرگ و زندگی چیه ایا خداوند به مرگ و زندگی احساسی نگاه میکنه مثل ما ؟؟؟ ایا خداوند ناراحت میشه که یه شیر اهو رو بخوره و اون شیر رو لعنت میکنه ؟؟ یا اون شیر و تکاملش خوده خداوند و همون انرژیه ؟؟

      ایا خداوند از گوشت خوردن من ناراحت میشه ؟؟ پس چرا منو گیاهخوار نیافرید ؟؟

      نتایج بچه ها چی میگه ؟؟ چرا بچه ها بدون دارو خوب شدن درحالیکه مردم دارن تو بیمارستان ها میمیرن ؟؟ چرا ما سگ نمیخوریم چرا گاو میخوریم ؟؟ چرا انسانها گوشت حیوانات گیاهخوار خوردن نه گوشت حیوانات همه چیز خوار یا گوشتخوار ؟؟ نتیجه ی من از گیاهخواری تا به الان چی بوده ؟؟؟ نتیجه ی ادامه اش چبه برام ؟؟

      به همه ی سوالها فکر کن بسین اصلا ساعتها فکر کن

      اگه وگن رو دوست داری ادامه اش بده با عشق و لذت ببر افتخار کن بهش ولی کنارش اروم اروم خودتو به چالش بکش با سوال کردنها

      اشفتگی رو از خودت بیرون کن نترس عقب نمیوفتی میتونی تا دو سال دیگه گیاهخواری رو ادامه بدی هیچ اشکال و عیبی درش نیست :)))

      ما مشکلمون اینه که فکر میکنیم از قافله عقب میوفتیم درحالیکه اصل اینه که لذت ببریم

      اگه از گیاهخواری هنوز لذت میبری انجامش بده منم پنج سال زندگیم لذت بردم

      اما اگه میبینی لذت ها داره کمتر میشه و رنج ها بزرگتر جوریکه نمیتونی انکار کنی اون موقع اس که باید خودتو با سوالها به چالش بکشونی :))))

      دوستت دارم گذشته ی من فعلا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        آرام گیان گفته:
        مدت عضویت: 1127 روز

        سلام عزیزم

        ممنون که حوصله و وقت گذاشتی و از دلت نوشتی

        چقدر خوب نوشتی

        چقدر کامل و عالی نوشتی

        مشخصه خیییییلی خوب و شفاف با خودت همه چی رو حل و فصل کردی

        آفرین بهت دمت گرم. تحسینت میکنم

        .

        حرفات رو من تأثیر گذاشت

        بهشون فکر میکنم و باید چندبار دیگه هم بخونمشون

        .

        بله منم الان کم میارم

        ورزش دیگه نتونستم بکنم

        کارم هم سنگینه ولی جون ندارم

        اما همون مسئله اخلاقیش اذیتم میکنه و اینکه آهِ هر حیوونی موقع مرگش و موقع کشته شدنش منو بگیره

        دوست ندارم کارما و انرژیش بیاد تو زندگیم

        همش خوابشونو میبینم

        اوایل هروقت گوشت و لبنیات میخوردم خواب میدیدم دستم به خون آغشته ست و پاک نمیشه هرچی میشورم

        خواب میدیدم گاوها برای کشته شدن گوساله هاشون گریه میکنن

        یا هزارتا ازین موارد

        .

        .

        اون تیکه که گفتی آیا فکر میکنی خدا به مرگ احساسی نگاه میکنه یا نه؟ ،

        گلِ کلامت بود

        اون تیکه منو میخکوب کرد

        به قول خیام

        این کوزه گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش!

        این همون نقطه‌ایه که خداناباورها هرموقع جنگ و خونریزی میشه تو دنیا

        میگن عدالت مرده! خدا مُرده!

        اگه خدا وجود داره چرا میذاره این همه آدم بیگناه کشته بشن…

        … آره

        تو با اینکه از من کوچیکتری

        ولی پخته تری

        حداقل تو این موردی که داریم باهم حرف میزنیم

        بوس بهت گیان

        (گیان= جان / گیانم = جانم)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          نگار سهرابی‌فر (مانلیا) گفته:
          مدت عضویت: 1670 روز

          ارام گیان عزیز

          بهت پیشنهاد میکنم بیشتر امرکزت رو بذاری روی شناخت خدا

          کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم بهترین منبع برای شناخت خداوند هست

          خداوندی که سیستمه

          نه یک انسان

          ما باید این سیستم رو بشناسیم

          بازم میگم اصلا عجله ای نداشته باش منوتو هسچ فرقی نداریم هیچ اهمیتی نداره من از تو کوچکیترم یا بزرگتر در چشم کائنات منو تو روحیم و به یک اندازه فرصت داریم … کسی به خاطر سن کمش فرصت از تو بیشتر نداره …

          وقتی به خداوند نکاه سیستمی داشته باشی یه دنیای جدید برات باز میشه

          یه دنیایی که سلامتی بدنت یک ذره نعمتاش هست تو به خیلی چیزای بزرگتر میرسی

          و اینه که مهمه نه اینکه تو گیاهخواری یا گوشتخوار و بخوای با خودت بحث و جدل کنی خودت رو پریشون و نگران کنی

          اصن از خودت بپرس

          چرا گیاهخوار شدی ؟

          برای تجربه ی ارامش بیشتر

          چون این بهت ارامش میده

          حالا چی شده همین باعث شده چنین کابوس هایی ببینی و زندگیت برات جهنم بشه ؟؟

          ایا راه درست راهی نیست که به من ارامش میده و حسمو خوب میکنه ؟؟ پس اگه حسم بده مسیرم اشتباهه … اگه توجهت روی منفی هاست راه اشتباس … حس بد اتفاقات بد بی هیچ چون و چرایی… و تو ارزشمندی هیچ چیز و هیچ کس نباید توی ارزشمند رو ناراحت کنه … اینم یادت باشه ..

          و دقیقا درسته ادما میگن وای جنگ شده ادمای بی گناه مردن پس خدا نیست … یا خدا ظالمه بی عدالته … اما اونا نمیدونن خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند انرژیه ، خداوند خاکه ، باده ، اتشه ، زمینه ، منه ، توعه ، دریاست ، همه چیززززههههه …

          خداوند همون شیربه که اهو رو شکار میکنه ، خداوند همون اهوییه که شکار و خورده میشه ، خداوند دندون اون شیره ، هداوند خون اون اهوعه … همه چیز این سیستمه … تمام طبیعت برنامه ریزیه دقیق خودشه …

          اون نگاه دلسوزی نداره …

          اون میگه اگه احساست بده من اتفاقات بدی وارد زندگیت میکنم واسم مهم نیست چه قدر گریه کنی …

          خداوند اینه اس … اون همون چیزیو نشون میده که هستی و انجام میدی بدون هیچ دلسوزی …

          خداوند خود کائناته که فرکانس مارو میگیره ، خداوند خود تکامله ، خداوند خود طبیعته خوده زندگیه خود مرگه همههه چیزه …

          سعی من توی بخش توحیدی خیلی کار کنی روی فایلای توحیدی سایت …

          یه فایلی هست استاد میگه به کبوتر ها غذا ندهیم یعنی به گداها کمک نکنیم …

          این نگاه و دیدگاه خداونده

          اما نکاه انسان اینه که نه گناه داره بدبخت یه نون خشکه ای بهش بدیم نمیره … اما نگاه خداوند چیه اینه مه این ادم باید بمیره یا ثروتمند بشه چون این جهان من لایق بهتریناست من این انسان رو خالق افریدم اکر قرار نیست ثروتمند باشه و به رشد جهانم کمک کنه باید بمیره …

          همین هم برای خیوانات صدق میکنه … خدا خوده همون حیوانات هست و اونارو افریده تا جهان رشد و پیشرفت کنه هم با تولدشون هم زندگیشون هم مرگشون …. و این سه هیچ تفاوتی در نظر خداوند ندارن … چون خداوند یک سیستمه نه یک انسان اون همه چیز رو برای رشد و گسترش افرید نه هیچ چیزه دیگه ای … حتی مارو… زمین و زمان و جهان رو مسخر ما کرد که عزتمند زندگی کنیم و رشد بدیم جهانو …

          توی کامنتی که برام نوشتی قشنگ احساس کردم اروم تر شدی و اون حس خودسرزنشی گناه و پریشونی اشفتگی ازت کم شده و در صلح بیشتری قرار گرفتی … دوست داشتم بازم کمک کنم این حس ارامشت بیشتر بشه چون یه ادم ارام تر جهانی زیباتر برای منه … یک فرد سالم تر جهان و زندگی بهتری برای منه … تو رشد کنی من رشد میکنم … با عشق و لذت و ارامش این مسیر زیبای زندگی رو طی کن چون تو اشرف مخلوقاتی خدا همه همه همه هرررررر چیزی که تو این دنیاست رو برای تو افریده ؛))))))

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        آرام گیان گفته:
        مدت عضویت: 1127 روز

        نگار جان عزیزم

        دوست خوبم

        به حرفهایت دوباره فکر کردم

        و آنجا که گفتی اصلا برای خدا مهم نیست کشته شدن یا نشدن موجودات،

        کمی در علت وگان شدنم شک کردم

        تا اینکه یادم آمد چه قول و قرار و چه توجیهِ موجّهی برای خودم داشتم و دارم

        اول برای خودم و بعد برای تو هم مینویسمشان:

        _بارها برایم پیش آمده، مردی که میخواسته به همسرش خیانت کند، از من درخواست رابطه کرده و وقتی من نپذیرفتم، در نتیجه به سراغ فرد دیگری رفته و در هرصورت خیانت ورزیده، چون تصمیم و قصدش این بوده و مسلماً امتناع من جلوی کار زشتش را نگرفته؛

        اما حداقل من خوشحالم که آن نفر سوم و درواقع شریک جُرمش برای خیانت به همسرش، من نبودم.

        _گاهی برایم پیش آمده که به من یک پیشنهاد کاریِ غیر اخلاقی شده که پول خوبی هم داشته اما من ردش کرده‌ام

        و این رد کردنِ من مسلماً جلوی خطاکاری آن فرد را نگرفته و قطعاً فرد دیگری به جای من آن را به انجام رسانده و پولش را گرفته است؛

        اما حداقل خیالم راحت است که من در آن کارِ خطا، دستی نداشته ام.

        _در بسیاری از کشورها امکان کُشتن دیگری و تجاوز کردن به دیگران بسیار وجود دارد و خیلی ها هم از این فرصت سوء استفاده میکنند و اگر من آنجا باشم و خویشتن داری کنم، تجاوز و قتل نکردنِ من، مسلماً باعث جلوگیری از انجام جُرم در آن منطقه نمی‌شود؛

        اما حداقل وژدانم راحت است که در جُرمهای انجام گرفته، من دستی نداشته‌ام.

        _آدمهای زیادی در سراسر دنیا حیوانات را برای تهیه غذا می آزارند یا می کُشند و مثل روز روشن است که وگان بودن من آنقدرها هم که من فکر میکنم، ناجیِ جانِ موجودات نیست؛ و جلوی کشته شدن آنها را حداقل به زودی نخواهد گرفت،

        اما میدانم که هربار مراقب خوراکم هستم، حداقل در ظرف غذای من، حیوانی نیست و همین قلب و دلم را آرام میکند

        آیا همین کافی نیست؟

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمدرضا گفته:
      مدت عضویت: 1879 روز

      سلام ب شما دوست عزیز

      من تو حوضه ثروت مشکل دارم میرم دوره روانشناسی ثروت و تهیه میکنم و بی چون و چرا ب اموزش های استاد عمل میکنم و نتیجه میگیرم

      من تو حوضه روابط مشکل دارم میرم دوره عشق و مودت و تهیه میکنم و عمل میکنم بی چون چرا و نتیجه میگیرم

      من تو حوضع عزت نفس مشکل دارم میرم دوره عزت نفس و تهیه میکنم اموزش6اشو بی چون و چرا انجام میدم و نتیجه میگیرم

      و همینطور بقیه دوره ها…

      شما اگه از نظر سلامتی مشکلی نداری چرا اصلا میخوای دوره قانون سلامتی رو بخری؟؟؟

      اگر میخوای مشکلی رو از نظر سلامتی حل کنی باید دوره رو بخری و هرچی ک استاد میگن و انجام بدین بی چون و چرا.

      چون این جا بحث قانونه

      و همونطور هم ک خودتون میدونید قانونو نمیشه شخصی سازی کرد

      با تشکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        آرام گیان گفته:
        مدت عضویت: 1127 روز

        حرفتون رو قبول ندارم

        چون من مثل دیگران استاد و حرفهاشون رو مقدس نمیدونم که فکر کنم عین یک آیه نازل شده باشه و بدون چون و چرا باید بپذیرم!

        من با تمام احترامی که براشون قائلم و خییییلی هم در این سالها ازشون چیزی آموختم و عمیقاً قدردانم

        ولی در بعضی موارد اصلا عقایدم باهاشون همسو نیست و اینطوری نیست که صد در صد قبول کنم

        گاهی شک میکنم به برخی گفته ها و این بد نیست

        .

        اتفاقا خیلی از رهبران مذاهب هم دوست دارن شما بی چون و چرا و بدون شک حرفشونو بپذیری و حتی نقدشون نکنی

        ولی هر آدمی ممکنه اشتباه بکنه.

        گرچه معتقدم قضیه نسبی هست و اشتباه یک مفهوم انتزاعیه

        یعنی مثلا اگر من انتخاب کردم که استایل زندگیم به شکل وگانیست ها باشه، پس هرگونه گوشت‌خواری به هر منظوری در راه و روش و منش من میتونه اشتباه باشه

        اما از دیدگاه شما و ایشون میتونه درست باشه

        پس جنگ و بحثی نمیکنیم باهم

        مگر دلیل و منطق خوبی داشته باشیم که بخوایم آگاه کنیم همو، اون هم با آرامش و متین

        .

        استاد عباسمنش بی نظیر و عالیه

        ولی من هنوز نتونستم با خوردن گوشت موافق باشم

        چون وقتی من وگان شدم فقط و فقط بخاطر حمایت از حیوانات بود نه بخاطر سلامتی خودم

        اونهایی که فقط بخاطر سلامتی خودشون و بعنوان یک رژیم غذایی رفتن سراغ وگانیسم، خب معلومه وقتی خسته شدن هزار و یک منطق و دلیل میارن که ثابت کنن گوشتخواری درسته تا برگردن به سیستم قبلی!

        .

        من کاملا قبول دارم و معتقدم که بدن ما عادت داره به گوشتخواری چون قرنها و سالها اینطور بوده، و بدن و ذهنمون که معتاد گوشتخواریه و معتاد به استفاده از فرآورده های حیوانیه، مسلماً اعتراض میکنه به سیستم گیاهخواری و وگانیسم (که باهم فرق دارن)

        ولی قصه اینجاست که الان دیگه انسان متمدن امروزی با انسان قدیم فرق کرده و ما میتونیم بدون کشتن و آزار حیوانات برای خودمون غذا تهیه کنیم. دلیلی نداره دیگه مثل قبلاً زندگی یه موجود رو بگیریم بخاطر تهیه غذای خودمون.

        و البته که باید چند نسل هممون وگان و وجترین باشیم تا بدنمون بپذیره و یاد بگیره چطور با این استایل پیش بره.

        من هم بهم گاهی فشار اومده و مثلا یک بار بعد از 4سال یه هو دیدم باید گوشت بخورم و رفتم ماهیچه گوسفند خوردم. ولی باز برگشتم به سیستم قبلی. هنوزم اگر ببینم دارم مریض میشم میرم چند روز تخم مرغ میخورم تا قوت بگیرم….

        سیستم وگانیسم اگه درست و اصولی انجام نشه آسیب میرسونه و ضعف بدنی میاره / منکرش نیستم

        اما مثلا شاید اگه استاد بگن باید پروتئین بخوری احتمالاً من برم سراغ پروتئین گیاهی یا نهایتاً تخم مرغ

        نه گوشت

        .

        درمورد این که گفتی اگه مشکلی نیست چرا میخوای بیای دوره رو بگیری هم بگم که اتفاقا احساس نیاز کردم و میخوام بگیرم انشالله

        .

        .

        یه جمله ای هست که میگه:

        اگه دیوار کشتارگاهها شیشه ای بود بعید میدونم کسی دیگه دلش میتواست گوشت بخوره

        .

        و اینکه

        واقعا گاو و گوسفند و مرغ… چه فرقی با سگ و گربه دارن؟

        چرا باید اون سگ و گربه توی ناز و نعمت و دست و بال آدما انقدر عزیز، زندگی کنن اما گاو و گوسفند و مرغ رو بعد از اینکه ازسون نگه داری میکنیم میکُشیم و میخوریمشون؟

        .

        یه فیلمی هست به نام پی_کِی، آخرش که آدم فضاییه برمیگرده به سیارشون

        میگه آهای مردم

        اگه رفتین رو زمین و اونجا یکی گفت من عاشق جوجه یا ماهی هستم باور نکنید

        چون آدمای روی زمین منظورشون اینه که دوست دارن مُرده ی اونا رو کباب کنن و بخورن!

        .

        .

        دوست عزیزم!

        ما آدمای الانیم

        باید یک فرقی با آدمای قدیم داشته باشیم؟

        .

        یه تعریفی هست از تمدن که میگه

        آدمای قدیم به هم سنگ پرت میکردن، آدمای الان به هم کلمه پرت میکنن

        و این یعنی تمدن

        .

        من همیشه پرسشم اینه که آیا معنا و درک و شعور منِ امروز نباید با آدمای غار نشین فرق کنه؟

        .

        چرا ارجاع میدیم همه چی رو به قدیمی؟

        اینکه مدت طولانی گوشتخوار بوده انسان، دلیلی بر درست بودنش نیست

        فقط اینکه بدنمون عادت کرده به اون سیستم

        و حالا که میخوایم تغییر عادت بدیم

        سختشه!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          محمدرضا گفته:
          مدت عضویت: 1879 روز

          سلام مجدد بشما دوست عزیز

          چندین سال پیش خیلی دوست داشتم ک دیگران و قانع کنم یعنی ب هر دری میزدم که بگم حرف من درسته ولی الان اینجوری فکر میکنم که باید هرکسی رو همونجور که هست بپذیرم من ب نظر شما احترام میزارم.

          حرف من خوردن یا نخوردن گوشت یا گیاه نیست

          من فقط میگم یک نفر یک مسیری رو رفته و نتیجه ام گرفته از اون مسیر(قانون سلامتی)حالا اومده گفتی که اقا هر کسی که این نتایج و میخواد باید یکسری کارهارو انجام بده و یکسری کارارو انجام نده ب همین سادگی.حالا شما یا انجام میدید نتیجه دلخواهتونو میگیرید یا انجام نمیدید و …

          درپایان حرفتون و تایید میکنم ک گفتین ادمهای قدیم با ادم های الان باید ی فرقی داشته باشن

          ادمهای قدیم خیلی متعصب تر بودن ولی ادمهای الان با دید باز تر ب مسائل نگاه میکنن

          امیدوارم هرجا هستین موفق و پیروز باشین

          باتشکر

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 509 روز

    سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم

    وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد

    خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم

    بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم

    این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    الا رستگار گفته:
    مدت عضویت: 170 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

    به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم ان‌شاءالله

    دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم

    حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم می‌کنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)

    اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..

    گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم

    گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم

    و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .

    و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم

    وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر

    همه ی ترسام خلاص میشم استاد

    همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان می‌کنه به اذن الله

    اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم

    و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم

    حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم

    هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب

    شکسته ی منو داد

    من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی

    ( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد

    تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..

    و هربار اشتباهات جدید

    حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد

    آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم

    تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر

    بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم

    به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم ان‌شاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم

    اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله

    به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود

    خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم

    یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم

    و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه

    لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم

    خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم

    و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره

    ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت

    به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم

    و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم

    آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم

    اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش

    اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه

    همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق می‌کنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست

    وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمی‌دونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت می‌بردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت می‌بردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمی‌دونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمی‌دونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم

    الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار

    زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم

    خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    الماس زیبا وهمسرجان گفته:
    مدت عضویت: 853 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم

    من اصلا یک درصد فکر نمی‌کردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی

    البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمی‌کردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 509 روز

    سلام خدای جانم

    سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم

    من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز

    حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….

    بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو

    بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم

    همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 986 روز

    به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم

    این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم

    اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم

    و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه

    و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم

    خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم

    بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه

    این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان

    چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا

    خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم

    خوش باش که هر که راز داند

    داند که خوشی خوشی کشاند

    شاد و سلامت و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    معصومه کمندی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    سلام به استاد مهربون و مریم عزیز

    دانشجوی دوره 12 قدم هستم البته قدم 2

    چندروزه دارم کامنت میخونم و چقدر از نتایج دوستان خوبم خوشحال میشم و شکر میکنم چقدر از ذوق اشک ریختم و امیدوارتر شدم

    من بسیار بسیار انسان منفی هستم در حال حاضر زندگیم داغونه مخصوصا رابطه با همسرم که افتضاحه.

    نمیتونم تمرکز کنم دارم دیونه میشم

    نمیتونم ستاره قطبی و انجام بدم و نتیجه بگیرم

    دوستان عزیزی که خیلی خوب نتیجه گرفتن خواهش میکنم راهنماییم کنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      علیرضا یکتای مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1411 روز

      به نام خداوند مهربان وهدایتگر

      سلام دوست عزیزم

      کامنت شما را مطالعه کردم اول اینکه تبریک می گم بهتون که دوازده قدم کار می کنید چقدر از بچه‌های سایت هستن که بالاترین نتایج پایدار را از همین 12 قدم گرفتن و مطالعه داستان زندگی آنها بالاترین انگیزه را به انسان میده ،

      من الان دارم دوره کشف قوانین کار می کنم که دقیقا شبیه 12 قدم شماست و خودم خودم را تشویق می کنم با نتایجم چون اول دوره تعهد دادم و بهش عمل می کنم آنقدر شور واشتیاق سوزان دارم که صبح ها زود که از خواب بیدار میشم و بلافاصله خواسته هایم را می نویسم باور کنید معجزه میشه خودم مبهوت میشم ای خدای من همان چیزی که نوشته بودم اتفاق افتاد واقعا انگیزه می گیرم خوشحال میشم مثلا امروز صبح نوشته بودم یک نقطه آبی را زیر اسمم ببینم ساعت 10 صبح بود وارد سایت شدم دیدم یکی از بچه ها ی سایت پیام داده و البته این اتفاق چند بار تکرار شده یعنی وقتی می نویسم اتفاق می افتد و حتی ملاقات با افراد جدید، فروش بالا ، واریزی پول بیشتر و حتی نوشتم امروز دوست دارم تحسین شوم از سوی 3 نفر تحسین و تشویق شدم اینها همه انگیزه وایمان مرا بیشتر می کنه .

      بهتون توصیه می کنم حتما تمرین های دوره را با علاقه ادامه بده حتی زمانی که نتیجه نمیده شما فقط ادامه بده و فایل را تعداد بیشتری گوش کن و اگر نتیجه آمد هرچند کوچک بسیار شکرگزاری کن و بگو قانون درسته، واگر نتیجه نیامد شما در کد نویسی باید تغییر آتی را اعمال کنی ، تا موفق بشی و به دلخواه خود برسی و اصلا در حین کار کردن در دوره وقفه ایجاد نکن که سم هست .

      بهترین ها را براتون آرزو دارم

      در نور و عشق الهی غرق باشید.

      علیرضا یکتای مقدم

      مشهد مقدس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      هاشم پرتوی گفته:
      مدت عضویت: 806 روز

      سلام و خسته نباشید. خدمت خانم کمندی. هم خانواده. و هم فرکانسی عزیز.

      من هم مثل شما تازه وارد مسیر 12 قدم شدم. و الان قدم دوم هستم.

      شرایطی که شما دارید. عدم تمرکز و درک نکردن تمرین ستاره قطبی. یه جورایی میشه گفت عادیه.

      و این موقعی اتفاق میفته که ذهن همچنان مسیر زندگی قبلی رو که تمرکز روی اتفاقات ناخوشایند و منفی بوده عادت کرده.

      من خوشبختانه قبل از اینکه وارد 12قدم بشم. در حدود یک سالی برای خودم دفتر شکرگذاری تهیه کردم. وهرشب موقع خواب روی برگه بابت هراتیان خوب اون روز می‌نوشتم که خدایا شکرت. الان خیلی خیلی تمرکزم بالاتر رفته و درک کاملتری از ستاره قطبی دارم. این درحالی بود که من هم قبل از این دوره شکرگذاری دقیقا مثل شما بود.

      میخوام بگم. حتما حتما یه دفتر شکرگذاری داشته باشید. که هرشب اتفاقات خوب اون روز بنویسید و سه بار در یه برگه بنویسید که خدایا بابت……شکرت. با ادامه و استمرار این کار تمرکزتان بالاتر میره.

      به قول استاد بعد از یه مدتی که این تمرین انجام بدین ذهن فقط تمرکزش روی زیبایی ها خواهد بود..در ضمن برای درک بهتر و کامل تر این قوانین و آگاهی ها. توصیه میکنم کتاب شنیداری معجزه شکرگذاری راندا برن و حتما گوش بدید.

      بهتون قول میدم بعد از یه مدتی که این تمرینات جزو عدت زندگی تون بشه. از این همه زیبایی و نعمت در زندگیتون اشک بریزید. و زندگیتون در تمام جنبه ها تغییر میکنه.

      فقط درگیر وسوسه فکر منفی یا همون شیطان نشو. و این مسیرو با استمرار و جدیت ادامه بده. هر زمان هم که خسته و ناامید شدی بیاکامنت بذار و کامنت بچه ها رو بخون.

      آرزوی موفقیت و پیشرفت در این مسیر برای شما خانم کمندی.

      هاشم پرتوی عضو کوچک این خانواده بزرگ.

      ساری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهره برزه کار گفته:
      مدت عضویت: 957 روز

      سلام دوست عزیزم معصومه جان منم دقیقا همین شکلی هستم فقط به نکات منفی توجه میکنم اما اینکه اروم شدم بگم من تیکه از وجود خدا هستم و همه ما انسان ها پاره ای از خدا هستیم فایلهای رایگان در پرتو اگاهی بگی ما تو ذهن بقیه نیستیم هر کس مشکل خودشو داره ما نمیتونیم کسی رو تغییر بدیم پس ارامش بگیریم حالمونو خوب کنیم همینکه نفس میکشیم اسمان زمین کشور شهر هرچی نعمتهایی که داریم شکرگزاری خیلی خوبه همه ی اینا جواب میده من همینکه اسمون میبینم کلی شکر میکنم همکارام میگن چی زدی اینقدر همه جا رو زیبا میبینی واقعا هیچی فقط عادت کردم لذت میبرم خیلی خوب شدم نتیجه گرفتم خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: