نتایج دانشجویان از دورههای استاد عباسمنش
- من 50 روز هست که دارم به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم. من این دوره بخاطر مشکل خونریزی که رحمم بعد از یائسگی داشت، خریدم. به خاطر این مشکل ترس تمام وجودم را گرفته بود. یه شب تو نامه ای برای خدا نوشتم: خدایا خودت دوا و دکترم باش. دیگه از دکتر رفتن خسته شدم و خدا واقعا منو هدایت کرد به سمت دوره قانون سلامتی.این اولین دوره ای از استاد هست که توی اون سرمایه گذاری کردم. توی همین 50 روز زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، نه تنها رحمم کامل خوب شده و خونریزی ندارم بلکه کلی نتیجه دیگه هم گرفتم:فشار خونم پایین اومده. دوز داروهام رو کم کردم. ریزش موهام خیلی کم شده. من از بچگی موهای خشکی داشتم و فکر می کردم این حالت طبیعیشون هست اما الان موهام خیلی نرم شدند. خروپف شبانه داشتم که کامل حل شده. قبل از دوره قانون سلامتی وقتی می خواستم خیاطی کنم با عینک هم نمی تونستم سوزن نخ کنم اما حالا به راحتی خودم این کار رو انجام میدم.پوستم نرمتر شده. زانو دردم کاملا برطرف شده. قبلا صبحها دور لثه هام انگار کف سفید رنگی بود که حالا دیگه نیست.نفخ معده داشتم که حالا ندارم. دلم میخواد برم بالا پشت بام خانه و فریاد بزنم خدایا شکرت به خاطر سلامتیم.در آخر بگم استاد آدرس شما و دوره قانون سلامتی رو خدا به من داد.
- الان 8 ماهه که دارم با آموزش های دوره کشف قوانین زندگی کار می کنم و دوست داشتم بخشی از دستاوردهام رو در این 8 ماهه اینجا ثبت کنم:قبل از خرید دوره کشف قوانین زندگی در شرایط کاری فوق العاده بدی داشتم کار می کردم و هیچ علاقه ای به کارم نداشتم. خودم رو یک قربانی میدیدم و فکر میکردم که راه دیگه ای ندارم. به صورت اتفاقی فایل مقدمه دوره کشف قوانین را دیدم اون فایل چراغ امیدی رو در ذهنم روشن کرد و فردای آن روز دوره کشف قوانین را خریدم و شروع به عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات دوره کردم تا به قول استاد آگاهیهای این دوره در من نفوذ کنه. الان مدتهاست که من از اون قسمت شغلی جا به جا شدم به جایی که سالیان سال می خواستم و برای رفتن به اونجا دست و پنجه نرم میکردم اما انجام نمی شد. دلیل این نتیجه، قطعاً عمل به آگاهی های این دوره بود و دوست داشتم این رد پا رو برای خودم به جا بزارم که چطور از شرایط قبلیم به این نتیجه رسیدم.در حوزه روابط به شکل معجزه آسایی روابطم با همسرم و فرزندانم بهتر شده و این در حالی بود که قبل از این دوره انگار روابط ما خشکیده بود.قبل از این دوره در زمینه مالی مشکلات مالی زیادی داشتم و کارت بانکیم اکثرا خالی بود. الان به لطف خدا موجودی کارت من بیشتر وقتها بالای 20 میلیون تومان است با اینکه پول به حساب بچههام همیشه میریزم؛ پول به حساب همسرم مرتب میریزم و برای خودم خرج میکنم.تونستم اولین آهنگ خودم رو به نام «زیباترین تکرار امیر معتمدی» بخونم و پخ بشه. الان در گوگل قابل سرچ است. برای کافه ام مشکل نیروی خوب داشتم که به لطف خدا نیروی خوبی جذب کردم و در حوزه ارتباطم با خداوند یک احساس آرامش دارم به طوریکه از زندگیم لذت می برم و دیگر عجلهای برای رسیدن به خواستههام ندارم. این دوره داره مرتبا درهای جدیدی از رحت رو برام می گشاید.
- استاد خیلی سپاسگزارم بابت دوره معجزه گر قانون سلامتی. من یک ماه است که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم و آنقدر نتایج عالی در همین یک ماه گرفتم که برام مثل معجزه است. من دقیقا طبق آموزش های شما در دوره قانون سلامتی عمل کردم. توی یک ماه از وزن 80 کیلو به 71 کیلو رسیدم و یک هفته پیش که برای خرید لباس رفتم برای اولین بار تو عمرم تو این 23سال ساز M و S پوشیدم و چقدر ذوق کردم. قبل از دوره قانون سلامتی بوی عرق بدنم بسیار بد بود. روزانه چندین بار به خاطر بوی عرق تند بدنم باید حموم می رفتم. به خاطر این مسئله وقتی میرفتیم بیرون زیاد تحرک نمیکردم، بازی نمی کردم بدو بدو نمی کردم تا توی برگشت توی تاکسی یا مترو بوی عرق ندم اما الان این مسئله حل شده. وقتی می رم بیرون کلی تحرک و بازی می کنم و لذت می برم و هیچ خبری از بوی بد عرق نیست. پوست صورتم خیلی خوشگل و شفاف شده. موهام شفاف شدن و احساس میکنم دارن رشد میکنن چون خیلی وقت بود تو یک اندازه بودن. دیگه ریزش مو اصلا ندارم. قبلا خیلی اسید معده داشتم که حالم رو بد می کرد و الان هیچ خبری از این مسئله نیست و اما مهم ترین نتیجه من که مثل معجزه است، طبیعی شدن عادت ماهیانه منه. اول وضعیت عادت ماهیانه ام قبل از قانون سلامتی رو توضیح می دم تا بدونید چقدر تغییرات و نتایجم عالیه.قبل از قانون سلامتی وقتی می خواستم عادت ماهیانه بشم، از یک هفته قبل کمر درد، پادرد، شکم درد، درد مثانه، درد زیر شکم، درد سینه، پف بدن، سنگینی بدن، درد لگن و مقعد، آنهم از نوع بسیار شدید در بدن من شروع می شد و وقتی پریود میشدم دردم چندین برابر میشد به طوریکه من هر ماه به مدت 5 روز کامل مثل یک جسد روی تخت دراز کشیده بودم. توی اون 5 روز نه غذا می تونستم درست کنم، نه از خونه بیرون برم و حتی رفتن تا دستشویی هم برام زجر بود و باید خم خم راه می رفتم و گریه میکردم. طوریکه از یک هفته قبل، همه ی خونه می دونستن که من مبخوام پریود بشم. کلی ژلوفن و قرص درد و شیاف استفاده میکردم که باز هم چاره نمیکرد و کل اون مدت بی حال بی حوصله عصبی خسته بودم و یک عالمه مشکلات و عوارض دیگه هم برام داشت.حالا تجربه اولین پریودیم رو در دوره قانون سلامتی می گم: من رفته بودم پیاده روی 2 ساعته. بعد که برگشتم دیدم کمرم یه کم درد می کنه. به خودم گفتم نمی تونه از پیاده روی باشه چون پیاده روی برای درد کمر خوبه پس از چی میتونه باشه؟ و دیگه یادم رفت تا اینکه فرداش متوجه شدم که عادت ماهانه شدم و فهمیدم اون یه کم کمر درده برای پریودیم بوده و چقدر خوشحال شدم که از اون همه دردهای فجیع قبل از پریود تبدیل شده به یک کم درد کوچول.همونطور که گفتم قبل از دوره قانون سلامتی، من اصلا تحرک اصلا نداشتم و برام مثل رویا بودم که پریود باشم و بتونم از خونه بیرون برم. اما بعد از دوره قانون سلامتی تو روز اول پریودی یک پیاده روی 4 ساعت و نیم داشتم به طوریکه اصلا خودم باور نمیکردم. تو روز دوم باز 1 ساعت و نیم پیاده روی کردم تا خونه دوستم و بعد با هم رفتیم جنگل و چندین ساعت پیاده روی داشتیم و کلی لذت بردیم.قبل از دوره قانون سلامتی، وقتی پریود می شدم، فقط عفونت که به رنگ کامل سیاه بود از بدن من خارج می شد اما الان رنگ و بوی پریودی من کاملا طبیعی شده و اصلا عفونت ندارم. الان توی دوره پریودی چقدر اعصابم و روانم خوبه و چقدر با حوصله و خوش اخلاق هستم و الان که به این نتایج نگاه می کنم مات می مونم که آیا این منم که این تجربه راحت رو دارم. عذرخواهی می کنم که این جزئیات رو شرح می دم چون هدفم اینه که اگر خانم هایی توی سایت هستن که تجربه من رو دارن، این نتیجه بتونه امیدوارشون کنه که این مسائل با قانون سلامتی به راحتی آب خوردن حل میشه. یعنی فقط همین یک نتیجه از دوره برای من کافی و مثل معجزه هست. منی که هر ماه یک هفته از عمرم رو تو حس و حال بد می گذروندم و مثل یک مرده متحرک بودم و نمی دونستم که دلیل این حال بد و اینهمه درد و عوارض چیه. قبل از دوره قانون سلامتی هر ماه از زندگی من 21 روز بود و تازه همون 21 روز هم در خستگی و کسلی می گذشت. اما الان به لطف زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی یک هفته به هر ماه از زندگی من اضافه شده و دارم به معنای واقعی کلمه از زندگیم لذت میبرم و بی نهایت استاد ازت سپاسگزارم.
- من کاویس هستم، مهندس عمرانم و تو حوضه املاک کار می کنم. خدا رو شکر می کنم که دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم. من سال 98 با آموزش های استاد آشنا شدم و شروع کردم به گوش دادن به این آموزه ها طوری که تمام وجودم رو گرفت. بعد دوره عزت نفس رو خریدم. چون گفتم اول باید متکی به خودم باشم و روی هیچکس حساب باز نکنم و اوضاع واقعا خوب شده بود. بعد از مدتی به یک تضاد توی کارم خورده بودم. از لحاظ فکری و احساسی توی شرایط خیلی بدی بودم و قراردادهام به ثمر نمی رسید. یه شریک بد اخلاق هم داشتم که رفیق 20 سالم بود و از هنرستان باهم رفیق صمیمی بودیم. اما نگرشمون توی کار مثل هم نبود و همیشه با هم مشکل داشتیم.از وقتی روی آموزش های استاد کار میکردم، اخلاق بد و رفتارهای ناهماهنگش بیشتر به چشمم می اومد و مثل خار تو چشمم بود. در همین اثنا با فوت پدرم من بشدت داغون شدم. هر روز بهشت زهرا میرفتم، لباس مشکی میپوشیدم و پر از احساس بد بودم و طبق قانون سرعت اتفاقات بد هم بیشتر میشد تا اینکه به خودم اومدم و به خودم گفتم کاویس تو که قانون رو میدونی، به خودت بیا… . یک روز توی املاک بشدت با شریکم دعوامون شد. اون روز یاد جلسه هشتم عزت نفس افتادم، که استاد می گفت در چه شرایطی حاضرید تغییر کنید؟ 1- وقتی که همه چی به کام شماست؟! 2- وقتی که جهان با چک و لگد شما رو مجبور به تغییر می کنه؟! من به خودم اومدم و یکی از سخت ترین تصمیم های زندگیمو گرفتم و با اینکه گفتنش به رفیق 20 سالم که شریکم بود، گفتم داداش من میخوام تنها کار کنم. اولش فکر کرد شوخی میکنم اما وقتی فهمید تصمیمم جدیه، کلی ناراحتی ایجاد کرد و... خلاصه جدا شدم و تنها کار کردن رو شروع کردم. خودمو بمباران کردم با آموزش های استاد تا ذهنم آروم بمونه. ایده هام رو اجرا می کردم و فایلهای آموزشی درباره کارم می دیدم اونم با کلی انرژی و ذهنی باز و بدون هیچ غرغری.بعد از مدتی در کمال ناباوری دیگران، من خوب قرارداد بستم و ملک فروختم. از نظر بقیه همکارا بازار به اصلاح رکود کامل بود اما برای من اوضاع فرق داشت و به قول استاد که میگه این ما هستیم که به اتفاقات برچسب میزنیم، من هم با کمک آموزش های ثروت 1 این باور ساختم که برای من مشتری بسیار زیاده و همین طور هم شد. پشت سر هم قرار داد هایی با سودهای عالی می بستم. طوری که اینقدر پول توی حسابم پس انداز بود که کاسبای قدیمی و با تجربه هم نتونسته بودن مثل من درآمد بسازن و من میدونستم این نتایج از کجا آب میخوره. من توی 3 ماه به اندازه یک سال درآمد ساختم و 100 ها میلیون تومن سود خالص داشتم توی کارم. توی عید امسال هدف گذاشتم که تا آخر امسال 500 میلیون تومان پول بسازم که خداروشکر خیلی از این هدف جلوتر زدم.استاد ازت ممنونم. الان که اینو مینویسم اشک توی چشمام جمع شده. خدارو هزار مرتبه شکر که من رو به سمت شما هدایت کرد تا این آگاهی عالی رو بهم آموزش دادین. شما بهم جسارت و شجاعت رو برای گرفتن تصمیمات اساسی یاد دادین. شما بهم یاد دادین وقتی نتیجه ای رو به خدا می سپری، باید هدایت ها رو دنبال کنی و نگران هیچ چیز نباشی و من اینو با پوست و استخونم تو معامله هایی که داشتم درک و تجربه می کردم. زندگیم پر از معجزه شده استاد. ازتون سپاسگزارم.
- من حدود یک ماهه که دوره کشف قوانین زندگی رو خریدم و دارم با آگاهی و تمرینات این دوره زندگی می کنم. امروز اومدم وضعیت زندگیم رو قبل از دوره و بعد از یک ماه کار کردن روی آموزش های دوره مقایسه کنم. من روی جلسات این دوره کار کردم تمرینات 3 جلسه اول رو انجام دادم و ترمزهایی که در زمینه شغلم داشتم رو پیدا کردم و روی حذفشون کار می کنم. جلسه 5 خیلی زیاد بهم کمک کرد. و اما درباره نتایجم:از نظر روابط، واقعا تو این یک ماه من و همسرم روابط خیلی عالی و گرمی داریم. همسرم میگه درکت خیلی بالا رفته.از نظر مالی قبل از دوره من خیلی تحت فشار بودم. چون زمین خریده بودم، حتی برای خرج 50 هزار تومن هم می ترسیدم و برام رویا بود که 10 میلیون پول توی حسابم باشه اما طی دو هفته بعد از کارکردن روی دوره، 140 میلیون پول توی حساب من بود و الان خیلی راحت خرید می کنم.قبل از دوره خودم یه سردردهای خیلی عجیب غریبی داشتم و خداروشکر در طی این یک ماه، این مشکل کامل برطرف شد. الان سلامت تر شدم؛ فول انرژی شدم؛ شادتر شدم؛ حالم خیلی خوبه و خدا رو شکر خانواده خیلی گرم و صمیمی ای دارم. همسر و فرزندانم خیلی احترام منو نگه میدارن و یک زندگی گرم و آروم رو دارم. مهمانی های خیلی عالی با افراد عالی رو داشتیم که توی این چندساله چنین تجربه ای نداشتیم و کلی هدیه دریافت کردم. کلی پس انداز کردم و راه پس انداز کردن رو یاد گرفتم. خانه مان همیشه تمیز و مرتبه و کلی وسیله جدید و نو برای خونم گرفتم. کلی کارهای به تعویق افتاده از قبل رو تموم کردم و انجام دادم و یه سفر یک روز عالی داشتیم که خیلی بهمون خوش گذشت. خودم خیلی آروم شدم و با خودم در صلح قرار گرفتم و دیگه سخت نمی گیرم. استاد ازت سپاسگزارم به خاطر دوره ارزشمند کشف قوانین زندگی.
- من آرزو هستم همسرو رفیق شهاب. نوروز سال 1398 قدم اول رو با آقا شهاب خریدیم و هنوز هم بعد از 4 سال داریم با آموزش های این دوره زندگی می کنیم.روزی که قدم اولو خریدیم، منو شهاب هنوز باهم ازدواج نکرده بودیم. هیچ کدام از وسایل خونه زندگی الان رو نداشتیم. پول یا سرمایه ای برای شروع زندگیمون نداشتیم. ماشین نداشتیم. کار مناسب نداشتیم. کسب و کار مورد علاقمون در حد نهایتا ماهی 100 هزار تومن بهمون پول میداد و بخاطر همین هردومون مجبور بودیم برای ماهی 2 میلیون، کارهایی رو انجام بدیم که بهش علاقه مند نبودیم. طول عمل به آموزه های این دوره در طی این 4 سال، هزاران هزار اتفاق و معجزه تو زندگیمون رخ داد که واقعا نوشتنشون چند روزی زمان لازم داره.و اما بخشی از نتایج ما از عمل به آموزه های قدم اول:ما الان توی خونه 150 متری قشنگ خودمون با کلی امکانات و وسایل خوب زندگی می کنیم. خونه مون در بهترین نقطه ی یکی از خوش آب و هواترین شهرهای ایرانه با ویوهایی عالی از هر طرف.ماشین خودمونو داریم. تمام کارهای دیگه رو کنار گذاشتیم و الان فقط کسب و کار شخصی خودمونو داریم و دست تو دست هم داریم پیش می بریمش و به درآمد 50 میلیون در ماه رسیدیم. بشدت توی زندگیمون آرامش داریم و زوجِ نمونه کل فامیل و آشناها و الگوی اونا توی روابط هستیم. چقدر عزت نفسمون بالاتر رفته. چقدر با اراده تر و قویتر از قبلیم. در طول مسیر ما قدم دوم رو هم خریدیم و از فردا دوباره قدم دوم رو شروع میکنم. دلیل اینکه این کامنتو مینویسم اینه که بگم: بزرگترین سپاسگزاری ما برای قوانین ثابت خداوند هست که از این دوره یاد گرفتیم. هرجا به هر چالشی میخوریم میگیم خوب فرمولو بلدیم، حالا با تمرکز درستش میکنیم؛ خلقش میکنیم.
- من با اینکه بیشتر از یک ساله که دوره 12 قدم رو خریدم، اما دقیقا از 40 روز پیش تصمیم جدی گرفتم تا به صورت جدی به آموزش های این دوره عمل کنم.با شروع آموزش ها از خدا خواستم که درآمدم 2 برابر افزایش پیدا کنه. من آرایشگرم و باوجود اینکه مهارتم توی کارم خیلی خوبه و واقعا رفتار خوبی نسبت به مشتریام دارم، اما درآمدم کم بود و همیشه از خودم می پرسیدم مشکل کجاست؟! فکر می کردم شاید به خاطر مکان سالنم باشه که انتهای یه کوچه است و سر راست نیست و کلی دلیل دیگه.با آموزش های 12 قدم یاد گرفتم که این ایراد نیست و اگه خدا بخواد روزی بده و مشتری ها رو به سمتم هدایت کنه، هیچ ربطی نداره که سالن من کجا باشه.اوایل می رفتم سالن و مشتری نداشتم و بیکار بودم. می نشستم آموزش های استاد توی جلسات 12 قدم رو نت برداری میکردم. توی سایت کامنت بچه ها رو میخوندم و به آموزش ها عمل می کردم و با خودم میگفتم خدا خودش روزیمو میرسونه. خلاصه با حس خوب کارهای مفید رو انجام می دادم وروی خودم کار می کردم. الان که کمتر از 2 ماه می گذره، درآمد من به بالای 3 برابر رسیده. دقیقا همون حرفی که استاد توی یکی از جلسات 12 قدم گفت که:\"وقتی روی باورهات کار کنی و بهبودشون بدی، خدا مشتری هایی براتون می فرسته که 10 برابر مشتریهای قبلی ازتون خرید میکنن\". من به لطف خدا این روزها از این دست مشتری ها دارم. وقتی دوباره داشتم این فایل و این جمله استاد رو گوش می دادم گریه ام گرفت. گفتم خدایا من فقط از خودت خواستم و تو چقدر خوب جوابمو دادی.
- استاد عزیز از عمق وجود ازتون سپاسگزارم. واقعا حرفتون حقه که میگین نتایجی که از دوره ها می گیرید بارها بیشتر از بهایی که برای دوره پرداخت می کنید. واقعا نمیشه روی دوره های فوق العاده شما قیمت گذاشت. من 3 ماه رو با دوره عزت نفس گذروندم و کلی زندگی من تغییر کرد. قبل از این دوره خیلی با خودم غریبه بودم. اصلا نمیدونستم پاشنه آشیل چی هست، ترمز چی هست…و توی این دوره کم کم خودم رو شناختم. اونم بعد از بعد 28 سال و هر روز دارم خودم رو بهتر کشف می کنم.این 3 ماه، به اندازه ی بیش از کل زندگیم، با خودم به صلح رسیدم واین بزرگترین دستاورد من از 3 ماه بودن با آموزش های عزت نفس هست. خیلی نتایج دیگه هم گرفتم مثلاً:من چندسال مشکل بی خوابی داشتم. حتی این اواخر فقط با قرص خواب میخوابیدم اما دقیقا توی جلسه 2 عزت نفس بود که راهکار این مشکل رو پیدا کردم و حل کردم و بعدش معجزه ی جلسه 2 برای من رخ داد. الان دیگه یه خواب عالی بدون مشکل و بدون قرص خواب دارم.قبل از این دوره، به شدت از تاریکی میترسیدم و فراری بودم. شب ها باید با چراغ روشن میخوابیدم اما الان خیلی آروم و راحت توی تاریکی مطلق میخوابم. قبل از این دوره پذیرفته بودم که به خاطر انتخاب رشته ی غلطم در دانشگاه، دیگه فرصتارو از دست دادم چون هرچی تلاش کردم به در بسته می خوردم اما آگاهی های این دوره و تمریناش چنان اراده ای بهم داد که گذشته رو کنار زدم و برای شغل دلخواهم دوره آموزشی دیدم و به طرز معجزه آسایی با نمره عالی قبول شدم و الان با یه شرکت بزرگ و معتبر در کشور قرارداد بستم. ضمن اینکه دارم کارای تاسیس دفتر خودم رو انجام میدم.نتیجه بعدی من حذف شدن آرایش از معادلات زندگیم هست. قبل از این دوره دختری بودم که از دبیرستان تا حالا حتی یک دقیقه هم بدون آرایش بیرون نرفته بود اما الان اونقدر عزت نفس و احساس لیاقت دارم که نیازی به آرایش نمی بینم.چقدر از بودن با خودم لذت میبرم.چیزی که تا قبل از این دوره تجربه نکرده بودم.چقدر احترام بیشتری برا خودم قائلم و چقدر توقعم از بقیه کم شده.چقدر ارتباطاتم با همسرم عالی شده و البته رفتار همسرم با من چقدر باکیفیت تر شده.چقدر کیفیت شرایط زندگیم بیشتر شده. تازه من فقط 3 ماه با آموزش های این دوره کار کردم و فکر می کنم شاید 10 درصد روی خودم کار کردم اما نتایج تا این حد تغییر کرده.
- استاد عزیزم بینهایت سپاسگزار شما هستم بابت آموزش های شما در این دوره ارزشمند و فوق العاده؛ قطعا شما بهترین معلم و استاد روی کره زمین هستین. من با ۲۵۰ میلیون تومان بدهی وارد این دوره شدم و شروع کردم به عمل به آموزشهای شما. من با همون شغل، تو همون شهر، با همون استعداد و امکانات، با همون ساعت کاری که قبلا نتیجهاش بدهی شده بود، تونستم با کار کردن روی خودم و تغییر باورهام، در کمتر از یکسال از ۲۵۰ میلیون تومان بدهی برسم به ۳۰۰ میلیون تومان پس انداز. داشتم فکر میکردم چه اتفاقی برای من افتاد و چرا یکسال قبل این تجربهها رو نداشتم؟ و پاسخ فقط تغییر باورهای من بود. توی حرفه ما همه میگن باید ماشین شاسی بلند داشته باشی، لندکروز داشته باشی، تا بتونی پروژههای خوب بگیری. در حالیکه پروژهای که الان دارم روش کار میکنم، بهترین پروژه تمام سالهای کاری من بوده. من نه ماشینم رو عوض کردم و نه ماشین شاسی بلند دارم اما افرادی که من رو برای همکاری انتخاب کردند میگفتند مهر شما به دل ما نشسته و خواستیم با شما کار کنیم. اینا همش نتیجهی جدی گرفتن آموزشهای شما توی این دوره است و خداوند که قلبا رو برای من نرم کرده. استاد من با نتایجی که با عمل به آموزشهای شما بدست آوردم به این یقین رسیدم که ثروتمند شدن به هیچ عامل بیرونیای ربط نداره. نه به هوش و استعداد نه به وضعیت مالی خانواده نه به شغل نه به تحصیلات و نه به هیچ عامل بیرونی دیگه. بلکه فقط و فقط به باورها ربط داره.اینکه من الان رو مبل خونه خودم نشستم و دارم از پنجره ویلاهای میلیاردی رو میبینم، دارم شالیزار و سر سبزی رو میبینم، باد میزنه به صورتم و نم نم بارون رو دارم میبینم و بخاطر تغییر باور هامه؛ من سال قبل داشتم با بدهی هام دسته و پنجه نرم میکردم؛ امسال در بهترین نقطه شهر محل زندگیم خونه گرفتم دارم مستقل زندگی میکنم و رو باورهام کار میکنم خدایا چه هدایتی؛این نتایج به من الگوی ثروت ساختن رو فهموند که فقط باید باورهامو تغییر بدم؛ رفتارمو عوض کنم تا ثروت وارد زندگی من بشه: همین تمرکزی که روی آموزشهای دوره دارم میذارم تغییر رفتاره، تمریناتی که انجام میدم، کامنتی که مینویسم و این تغییرات درونی خودش رو توی کلام من داره نشون میده. دیروز با شخصی تماس گرفتم و با اطمینان بهش گفتم بیا قرارداد کاری ببندیم و شبانه اون فرد اومد سر میز مذاکره. در حالیکه من قبلا همچین عزت نفسی نداشتم که با اطمینان به کسی بگم این قرارداد رو ببنده و این معامله رو انجام بده. اما الان ایمان من به خدا و قوانینش که توی این دوره آموختم، پیشنهادهایی رو به ذهنم میاره و من با قدرت انجام میدم که نتیجه بخشه. اینا همون تغییرات درونیای هست که به خاطر کار کردن روی ذهنم ایجاد شده.
- بزرگترین پاشنه آشیل من کمالگرایی هست. دوره شیوه حل مسائل واقعا به دادم رسید و این پاشنه آشیلم رو به من شناسوند تا بفهمم ترمز اصلی من چیه و چرا با اینهمه هدف و انگیزه ای که همیشه داشتم و این همه شور و شوق و ایمان عملی و این همه کارهای زیادی که در طول روز برای اهدافم انجام میدم، چرا نتایج راضی کننده نیست.کارکردن روی این ترمز مصادف شد با بروزرسانی کشف قوانین زندگی و الان 24 روزه که من دارم با آگاهی و تمرینات این دوره زندگی می کنم. نتایج ام واقعا دیوانه کننده است. قسم میخورم که بارها و بارها با دیدن نتایجم اشک شوق ریختم. من با این دوره کدنویسی زندگی دلخواهم رو یاد گرفتم. امروز روز 24 ام از چالش 30 روزه من در تمرین کدنویسیه و چقدر پیشرفت داشتم هم از نظر شغلی؛ هم از نظر مالی؛ هم از نظر روابطیمن مربی یوگا هستم و به تازگی به امریکا مهاجرت کردم و وارد دنیای انگلیسی زبان شدم. بعد از دوره شیوه حل مسائل یک هدف 6 ماهه گذاشتم که آموزش یوگا به زبان انگلیسی رو شروع کنم. امروز فقط 3 ماه گذشته از قول 6 ماهه ای که به خودم داده بودم گذشته و اوضاع انقدر خوب پیشرفته که الان 14 جلسه از بسته آموزشی ام رو به زبان انگلیسی آماده کردم.درآمدم ام نسبت به ماه قبل، 4 برابر شده؛اعتماد به نفسم توی آموزش به زبان انگلیسی به افراد متفاوت به شدت بالا رفته. حالا از یه ورزشکار حرفه ای گرفته تا یک شخص با محدودیت فیزیکی. به نحوی که صاحب استودیو یوگا که اونجا کار می کنم، چون دید کلاسهای من خیلی راحت تر از بقیه مربیان بوک میشه، بین اون همه مربی انگلیسی زبان، اجرای بهترین کلاس رو به من پیشنهاد داد.چند روز پیش ایشون متوجه شد کلاسی که من واگذار کرده، از همیشه شلوغ تره و بهم پیشنهاد داد که یک workshop بزارم.و این دقیقا موضوعی بود که میخواستم بعد از رسیدن به هدف 6 ماهه ام، به عنوان هدف بعدی انتخاب کنم و اینقدر راحت توی مسیرش قرار گرفتمنتیجه ی بعدی، درباره روابط کاریم هست. صاحب استودیو بین اون همه مربی که آمریکایی و همزبونش هستن، من رو به یک برنامه خصوصی قایق سواری یک روزه دعوت کرد و توی این برنامه کلی ارتباطات جدید و روابط دوستانه عالی برام شکل گرفت.معجزه ی بعدی زندگیم دعوت شدن به یک پادکست از طرف استودیو بود. واقعا نمیدونم چطور توی اون پادکست با چه اعتماد به نفس بالایی 2 ساعت با دوتا آمریکایی اینقدر رون حرف زدم. انگار این من نبودم این خداوند بود که داشت به جای من میفهمید و جواب میداد و فرداش همه مشتری ها پیگیر بودن که این پادکست کی پخش میشه..پول داره به راحتی وارد زندگیم میشه. تمام شاگردام کلاسهای هفته بعد من رو بوک میکنند و… نمیدونم چقدر متوجه نتایج جادویی شدید که فقط توی 24 روز کار کردن با دوره کشف قوانین تجربه کردم. چون برای خودم موضوع فقط درآمد بیشتر، ارتباطات بهتر با مشتری ها، رابطه صمیمی تر با صاحب استودیو، رضایت مشتری ها و… اون هم توی یه زبان و فرهنگ جدید نیست. بلکه عشق به زندگی در من 100 برابر شده؛ هر صبح با شوق بیدار میشم؛ ارتباطم با همسرم بسیار بهتر شده و احترام همسرم به من هزار برابر شده، حالم خیلی خوب تر شده، دارم از مسیری که هر روزش رشد هست ، لذت میبرم و زندگیم بهشت شده.
سلام استاد
گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم
وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه
یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه
این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون
محد صادق عزیز نمیدونم ولی امیدوارم با کمک خدا این کامنت رو بخونی تا بتونی جوابمو بدی
ولی اول از همه نمیدونم چند سالت حدودا اما فکرمیکنم هم سن سالیم اولا تبریک برای نتایجی که گرفتی ولی تبریک ویژه برای نتیجه معافیت از سربازی که دقیقا خواسته ای که من دارم بهت تبریک میگم واقعا ذوق کردم و خوشحال شدم اشک تو چشمام جمع شد که توی دوره حال یکی با این قانون توی سن من دقیقا هدفی که شدیدا میخوامش رو بهش رسیده اما دوست دارم کمکم کنی و بهم بگی چه باور های نسبت به سربازی داشتی که مخرب بود و بعد این که چه حسی داشتی که منفی بود و اذیت میکرد تو رو و بعدش در مقابل چه باور هاییی و چه راه هایی رو ساختی تا تونستی برسی به این هدف که رویای منه ممنون میشم ازت مفصل بهم توضیح بدی تا منم بتونم الگو بگیرم ازت و امثال مثل من که قطعا زیاد هستن توی همین جا تا ما هم بتونیم به این هدف برسیم خیلی دوست دارم بفهمم راهی که رفتی باور هایی مثبتی که ساختی و باور های مخربی که نسبت به سربازی و بحث معافیت داشتی منتظر کامنتت اینجا هستم
سلام
وقتتون بخیر
از دوستانی که تجربه استفاده از دوره قانون سلامتی رو داشتند و وگان یا وجترین بودند خواهش میکنم اگر این مسیر رو طی کردید برای من از نتایجتون بنویسید و بگید میشه با اصول وگنیسم تطبیقش داد و استفاده ش کرد؟
بخرمش؟
ممنون
.
من مدتهاست احتیاج دارم که این محصول رو خریداری کنم و بهش عمل کنم اما متوجه شدم که احتمالا برای کسی که وگان هست یا غیرممکنه یا سخت
و یکی از موضوعات اصلی هم راجع به جایگزین کردن پروتئین حیوانی و غیرحیوانی هست که بنظرم میرسه مدیریتش مثل بقیه موارد آسون نیست
.
.
لطفاً لطفاً لطفاً اگر قرار هست بیایید و بنویسید که از وگان بودن دست بکش و باهاش مثل مذهب و دین برخورد نکن و اینا… این کارو نکنید و سعی نکنید نظر من رو تغییر بدید.
گوشم پره ازین حرفها.
.
من چندسال وگان بودن رو تجربه کردم و با کشته شدن و آزار حیوانات واقعا مشکل دارم و موافق نیستم که یک انسان امروزی بخواد برای تهیه غذای خودش از بدن و جان یه موجود زنده ای که گاهی احساسات شبیه به انسان داره بهره ببره
البته که گیاه هم جون و احساس داره
ولی احتمالاً مثل یک گاو از دیدن اینکه بچه ش رو جلوش سر ببری حالش بد نمیشه
یا برای مثال گیاهی که میوه ش رو میندازه روی زمین بعد از رسیدن اون میوه… این رو نمیشه با یک حیوان مقایسه ش کرد
و هزاران موضوع دیگه که اگر نخواین مغلطه کنید و برای گوشتخواری دلیل و توجیه های سطحی و غیر منطقی بیارید میشه دربارشون هزار ساعت صحبت کرد.
.
یه فیلمی هست به نام پی_کِی اونو حتماً ببینید جالبه
لحظه های آخرش که این آدم فضایی میره به مردمش از زمینی ها میگه
میگه دوستان اگر رفتید روی زمین و یه نفر گفت من عاشق جوجه یا عاشق ماهی هستم
بدونید واقعا منظورش این نیست
و اونها منظورشون اینه که من عاشق اینم که ماهی یا جوجه ی مُرده رو کباب کنم و بخورم!
.
و من همیشه وقتی میبینم که افرادی مرغ و خروس و گوسفند دارند و به اونها عشق میوَرزند و در نهایت میکُشنشون و این درحالیه که اون حیوان بهشون اعتماد کرده بوده… بینهایت حالم بد میشه
و واقعا فکر کنیم به اینکه گربه و سگ چه فرقی با گاو و گوسفند و مرغ و خروس دارن که بین اونها فرق میذاریم و فقط به سگ و گربه ها انقدر عشق بی قید و شرط میدیم اما به مرغ و خروس به شرط اینکه به ما تخم مرغ و گوشت بدن عشق میوَرزیم؟ و جان و حق زندگی رو از بعضی هاشون میگیریم و برای استفاده از شیرشون اذیتشون میکنیم مثل دوشیدن گاوها
.
… من نمیتونم راحت بپذیرم از وگان بودن دست بکشم حتی برای سلامتی خودم و این تضاد گاهی آزارم هم میده
اما باید این مسئله رو حلش کنم
همونطور که خیلی از وگان ها خلش کردن
.
و اعتراف هم میکنم که اگر تمام محصولات وگان دردسترسِت نباشه و اصولی پیش نری واقعا بدنت کم میاره
منم گاهی کم آوردم
ولی…. تمایلم اینه بدون آزار حیوانات خودم هم سلامت تر باشم
یعنی میشه؟ با دوره استاد عباسمنش؟
سلام اران جانم … سلام منه شیش سال پیشم :))) سلام قربونت برم که هر کلمه ات منو به یاد نگار پنج سال وجترین وگن انداخت :) سلام گذشته ی من :)))
از خدا میخوام کمکم کنه بهترین کلام بر من حاری بشه که بهت کمک کنه :)))
عشقم بدون من اینده ی توعم
اون فیلم پیکه رو بارها موقع گیاهخواریم دیده ام … حرفات دقیقا کلمات خودم بود اون احساس گناه اون ترحم دلسوزی کردن اشفته بودنت همه چیزت خوده من بود :))) من از 15 تا 20 سالگیم وجترین و وگن بودم :)))) الان 21 سالمه و یک ساله تو دوره ی سلامتی ام به لطف خدا
از همون پونزده سالگی هم با استاد دارم کار میکنم تاحالا…
راستش اگه فقط یک نفر باشه که بتونه تک تک کلماتی که گفتی رو درک کنه تو این سایت اون منم و خیلی خوشحالم که هدایت شدم به کامنتت … دقیقا نگاری که پنج سال بود رو تو توصیف کردی … شاید من بدتر و سخت تر از تو هم بودم من تو اون پنج سال هیچ وقت لب به خورشتی که توش گوشت باشه نزدم چه برسه خوده گوشت :)))
ببین ارام جان عزیزم
دوست ندارم بهت بگم چه راهی برو چیکار بکن چیکار نکن
من فکر میکنم ما باید تجربه کنیم
من خودم به شخصه عاشق اون دوران پنج سال گیاهخواریم هستم
همون موقع عاشقش بودم و لذت بردم ازش و حتی نتیجه اش باعث شد ایمانم به دوره سلامتی بیشتر بشه که خیلیا این ایمان من رو نداشتن به خاطر شاید اون تجربه ی من …
تو خیلی خوده گذشته ی منی
جالب بود برام که فهمیدی که وگنیسم خیلی اصول و قواعد داره که باید رعایت بشه و مضر هست اگه اینجور نباشه …
حالا من میخوام بهت بگم حتی اگه تموم اصولش هم رعایت کنی بازم جواب نمیده :)))
در مورد ژن گفتی باید بگم من خودم فکر میکردم چون پنج سال گیاهخوار بودم بدنم عادت کرده به گیاهخواری یا مثلا هندی ها نسل در نسل گیاهخوارن بدنشون بهش عادت کرده … ولی اینحور نیست عزیزکم :)))
ژن ما سه میلیون ساله ساخته شده
دو هزار سال هم پوچه هیچی نیست در برابرش و تغییر نمیکنه حتی یک ذره …
من خیلی حرفا دارم میتونم برات بزنم ولی نمیدونم درسته یا نه
از طرفی میگم بذار این راهو بره تا اروم اروم هدایت بشه و تحمیل کردن واقعا سخته من خودم یک سال بعد از دوره ی سلامتی رو گیاهخواری موندم و گفتم استاد رو قبول دارم به جز این مورد … یک سال طول کشید تا مقاوتم ریخته بشه و بعد یک سال هم میدونم باور میکنی … با گریه گیاهخواری رو ترک کردم … شبی که حالم بد بود بیمارستان زیر سرم بودم و ارزوم بود ورزش کنم اما جون تو تنم نبود زدم زیر گریه … چون میدونستم هیچ راهی به جز ترک گیاهخواری ندارم و اینقدر گیاهخواری برام عزیز بود حتی فکر ترک کردنش بارها منو به گریه انداخت …
من از بچگی تقریبا به گیاهخواری علاقه داشتم و برا همین سخت بود … اما میدونی در زمان و مکان مناسب اتفاقا میوفتن نباید عجله کرد … اروم باش دختر اینقدر دنبال چیزی نباش دنبال اثبات کردن نباش نه به من نه به خودت … من رها بودم و خداوند وقتی اماده بودم یکی از بچه های دوره سلامتی رو که قبلا گیاهخوار بود بهم هدایت کرد و با هم دوست شدیمو همو دیدیم و اون کلییییی روم تاثیر گذاشت… تا وارد این دوره بشم …
من کسی بودم که میگفتم حاضرم بمیرم ولی گوشت نخورم …
ولی میدونی یه چیزه دیگه ای راجبم بود که نمیدونستم …
من حیوونارو خیلی دوست داشتم هنوزم دارم …
اما هیچ چیزی رو تو این دنیا بیشتر از اهدافم دوست ندارم حتی خانواده ام … به موقعش خانواده ام هم برای رسیدن به اهدافم ترک میکنم …
برای من مهم ترین موضوع زندگیم اهدافم بودن و هنوزم هستن
و وقتی گیاهخواری مانعی در برابر اهدافم دیدم دیگه تموم شد …
دیگه همه چیز فاتحه اش خونده شده بود …
من تو اون پنج سال نمیدونستم گیاهخواری مانع اهدافم هست و اصلا ورزش هم نمیکردم تحرکی نداشتم که بفهمم کم اوردم …
ولی وقتی رفتم دنبال عشق و علاقه ام ورزش و رقص و دیدم گیاهخواری مانع من هست فاتحه اش رو خوندم با اینکه عاشقش بودم …
خیلی حرفا دارم میتونم بزنم من قبل دوره سلامتی اومدم باورای گیاهخواریم رو نوشتم و منطقی حلشون کردم هیچ وقت به زور خودمو اجبار نکردم … اروم اروم خیلی اروم میگم یک سال رو خودم اروم کار کردم تا رفتم سمتش …
ازت میخوام تو هم خودتو اجبار نکنی خیلی اروم پیش برو حتی شده یه سال دو سال طول بکشه اما ادامع بده … برو دنبال سوالاتت … چرا گیاهخواری درسته ؟؟ فرق گوشت سگ و گاو چیه ؟؟ اگه خدا ناراحت میشه از کشتن حیوونا چرا بدنمون رو طی تکامل نیازمند به گوشت بار اورده ؟؟ نگاه خداوند به مرگ و زندگی چیه ایا خداوند به مرگ و زندگی احساسی نگاه میکنه مثل ما ؟؟؟ ایا خداوند ناراحت میشه که یه شیر اهو رو بخوره و اون شیر رو لعنت میکنه ؟؟ یا اون شیر و تکاملش خوده خداوند و همون انرژیه ؟؟
ایا خداوند از گوشت خوردن من ناراحت میشه ؟؟ پس چرا منو گیاهخوار نیافرید ؟؟
نتایج بچه ها چی میگه ؟؟ چرا بچه ها بدون دارو خوب شدن درحالیکه مردم دارن تو بیمارستان ها میمیرن ؟؟ چرا ما سگ نمیخوریم چرا گاو میخوریم ؟؟ چرا انسانها گوشت حیوانات گیاهخوار خوردن نه گوشت حیوانات همه چیز خوار یا گوشتخوار ؟؟ نتیجه ی من از گیاهخواری تا به الان چی بوده ؟؟؟ نتیجه ی ادامه اش چبه برام ؟؟
به همه ی سوالها فکر کن بسین اصلا ساعتها فکر کن
اگه وگن رو دوست داری ادامه اش بده با عشق و لذت ببر افتخار کن بهش ولی کنارش اروم اروم خودتو به چالش بکش با سوال کردنها
اشفتگی رو از خودت بیرون کن نترس عقب نمیوفتی میتونی تا دو سال دیگه گیاهخواری رو ادامه بدی هیچ اشکال و عیبی درش نیست :)))
ما مشکلمون اینه که فکر میکنیم از قافله عقب میوفتیم درحالیکه اصل اینه که لذت ببریم
اگه از گیاهخواری هنوز لذت میبری انجامش بده منم پنج سال زندگیم لذت بردم
اما اگه میبینی لذت ها داره کمتر میشه و رنج ها بزرگتر جوریکه نمیتونی انکار کنی اون موقع اس که باید خودتو با سوالها به چالش بکشونی :))))
دوستت دارم گذشته ی من فعلا
سلام عزیزم
ممنون که حوصله و وقت گذاشتی و از دلت نوشتی
چقدر خوب نوشتی
چقدر کامل و عالی نوشتی
مشخصه خیییییلی خوب و شفاف با خودت همه چی رو حل و فصل کردی
آفرین بهت دمت گرم. تحسینت میکنم
.
حرفات رو من تأثیر گذاشت
بهشون فکر میکنم و باید چندبار دیگه هم بخونمشون
.
بله منم الان کم میارم
ورزش دیگه نتونستم بکنم
کارم هم سنگینه ولی جون ندارم
اما همون مسئله اخلاقیش اذیتم میکنه و اینکه آهِ هر حیوونی موقع مرگش و موقع کشته شدنش منو بگیره
دوست ندارم کارما و انرژیش بیاد تو زندگیم
همش خوابشونو میبینم
اوایل هروقت گوشت و لبنیات میخوردم خواب میدیدم دستم به خون آغشته ست و پاک نمیشه هرچی میشورم
خواب میدیدم گاوها برای کشته شدن گوساله هاشون گریه میکنن
یا هزارتا ازین موارد
.
.
اون تیکه که گفتی آیا فکر میکنی خدا به مرگ احساسی نگاه میکنه یا نه؟ ،
گلِ کلامت بود
اون تیکه منو میخکوب کرد
به قول خیام
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش!
…
این همون نقطهایه که خداناباورها هرموقع جنگ و خونریزی میشه تو دنیا
میگن عدالت مرده! خدا مُرده!
اگه خدا وجود داره چرا میذاره این همه آدم بیگناه کشته بشن…
… آره
تو با اینکه از من کوچیکتری
ولی پخته تری
حداقل تو این موردی که داریم باهم حرف میزنیم
بوس بهت گیان
(گیان= جان / گیانم = جانم)
ارام گیان عزیز
بهت پیشنهاد میکنم بیشتر امرکزت رو بذاری روی شناخت خدا
کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم بهترین منبع برای شناخت خداوند هست
خداوندی که سیستمه
نه یک انسان
ما باید این سیستم رو بشناسیم
بازم میگم اصلا عجله ای نداشته باش منوتو هسچ فرقی نداریم هیچ اهمیتی نداره من از تو کوچکیترم یا بزرگتر در چشم کائنات منو تو روحیم و به یک اندازه فرصت داریم … کسی به خاطر سن کمش فرصت از تو بیشتر نداره …
وقتی به خداوند نکاه سیستمی داشته باشی یه دنیای جدید برات باز میشه
یه دنیایی که سلامتی بدنت یک ذره نعمتاش هست تو به خیلی چیزای بزرگتر میرسی
و اینه که مهمه نه اینکه تو گیاهخواری یا گوشتخوار و بخوای با خودت بحث و جدل کنی خودت رو پریشون و نگران کنی
اصن از خودت بپرس
چرا گیاهخوار شدی ؟
برای تجربه ی ارامش بیشتر
چون این بهت ارامش میده
حالا چی شده همین باعث شده چنین کابوس هایی ببینی و زندگیت برات جهنم بشه ؟؟
ایا راه درست راهی نیست که به من ارامش میده و حسمو خوب میکنه ؟؟ پس اگه حسم بده مسیرم اشتباهه … اگه توجهت روی منفی هاست راه اشتباس … حس بد اتفاقات بد بی هیچ چون و چرایی… و تو ارزشمندی هیچ چیز و هیچ کس نباید توی ارزشمند رو ناراحت کنه … اینم یادت باشه ..
و دقیقا درسته ادما میگن وای جنگ شده ادمای بی گناه مردن پس خدا نیست … یا خدا ظالمه بی عدالته … اما اونا نمیدونن خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند انرژیه ، خداوند خاکه ، باده ، اتشه ، زمینه ، منه ، توعه ، دریاست ، همه چیززززههههه …
خداوند همون شیربه که اهو رو شکار میکنه ، خداوند همون اهوییه که شکار و خورده میشه ، خداوند دندون اون شیره ، هداوند خون اون اهوعه … همه چیز این سیستمه … تمام طبیعت برنامه ریزیه دقیق خودشه …
اون نگاه دلسوزی نداره …
اون میگه اگه احساست بده من اتفاقات بدی وارد زندگیت میکنم واسم مهم نیست چه قدر گریه کنی …
خداوند اینه اس … اون همون چیزیو نشون میده که هستی و انجام میدی بدون هیچ دلسوزی …
خداوند خود کائناته که فرکانس مارو میگیره ، خداوند خود تکامله ، خداوند خود طبیعته خوده زندگیه خود مرگه همههه چیزه …
سعی من توی بخش توحیدی خیلی کار کنی روی فایلای توحیدی سایت …
یه فایلی هست استاد میگه به کبوتر ها غذا ندهیم یعنی به گداها کمک نکنیم …
این نگاه و دیدگاه خداونده
اما نکاه انسان اینه که نه گناه داره بدبخت یه نون خشکه ای بهش بدیم نمیره … اما نگاه خداوند چیه اینه مه این ادم باید بمیره یا ثروتمند بشه چون این جهان من لایق بهتریناست من این انسان رو خالق افریدم اکر قرار نیست ثروتمند باشه و به رشد جهانم کمک کنه باید بمیره …
همین هم برای خیوانات صدق میکنه … خدا خوده همون حیوانات هست و اونارو افریده تا جهان رشد و پیشرفت کنه هم با تولدشون هم زندگیشون هم مرگشون …. و این سه هیچ تفاوتی در نظر خداوند ندارن … چون خداوند یک سیستمه نه یک انسان اون همه چیز رو برای رشد و گسترش افرید نه هیچ چیزه دیگه ای … حتی مارو… زمین و زمان و جهان رو مسخر ما کرد که عزتمند زندگی کنیم و رشد بدیم جهانو …
توی کامنتی که برام نوشتی قشنگ احساس کردم اروم تر شدی و اون حس خودسرزنشی گناه و پریشونی اشفتگی ازت کم شده و در صلح بیشتری قرار گرفتی … دوست داشتم بازم کمک کنم این حس ارامشت بیشتر بشه چون یه ادم ارام تر جهانی زیباتر برای منه … یک فرد سالم تر جهان و زندگی بهتری برای منه … تو رشد کنی من رشد میکنم … با عشق و لذت و ارامش این مسیر زیبای زندگی رو طی کن چون تو اشرف مخلوقاتی خدا همه همه همه هرررررر چیزی که تو این دنیاست رو برای تو افریده ؛))))))
نگار جان عزیزم
دوست خوبم
به حرفهایت دوباره فکر کردم
و آنجا که گفتی اصلا برای خدا مهم نیست کشته شدن یا نشدن موجودات،
کمی در علت وگان شدنم شک کردم
تا اینکه یادم آمد چه قول و قرار و چه توجیهِ موجّهی برای خودم داشتم و دارم
اول برای خودم و بعد برای تو هم مینویسمشان:
_بارها برایم پیش آمده، مردی که میخواسته به همسرش خیانت کند، از من درخواست رابطه کرده و وقتی من نپذیرفتم، در نتیجه به سراغ فرد دیگری رفته و در هرصورت خیانت ورزیده، چون تصمیم و قصدش این بوده و مسلماً امتناع من جلوی کار زشتش را نگرفته؛
اما حداقل من خوشحالم که آن نفر سوم و درواقع شریک جُرمش برای خیانت به همسرش، من نبودم.
_گاهی برایم پیش آمده که به من یک پیشنهاد کاریِ غیر اخلاقی شده که پول خوبی هم داشته اما من ردش کردهام
و این رد کردنِ من مسلماً جلوی خطاکاری آن فرد را نگرفته و قطعاً فرد دیگری به جای من آن را به انجام رسانده و پولش را گرفته است؛
اما حداقل خیالم راحت است که من در آن کارِ خطا، دستی نداشته ام.
_در بسیاری از کشورها امکان کُشتن دیگری و تجاوز کردن به دیگران بسیار وجود دارد و خیلی ها هم از این فرصت سوء استفاده میکنند و اگر من آنجا باشم و خویشتن داری کنم، تجاوز و قتل نکردنِ من، مسلماً باعث جلوگیری از انجام جُرم در آن منطقه نمیشود؛
اما حداقل وژدانم راحت است که در جُرمهای انجام گرفته، من دستی نداشتهام.
_آدمهای زیادی در سراسر دنیا حیوانات را برای تهیه غذا می آزارند یا می کُشند و مثل روز روشن است که وگان بودن من آنقدرها هم که من فکر میکنم، ناجیِ جانِ موجودات نیست؛ و جلوی کشته شدن آنها را حداقل به زودی نخواهد گرفت،
اما میدانم که هربار مراقب خوراکم هستم، حداقل در ظرف غذای من، حیوانی نیست و همین قلب و دلم را آرام میکند
آیا همین کافی نیست؟
سلام ب شما دوست عزیز
من تو حوضه ثروت مشکل دارم میرم دوره روانشناسی ثروت و تهیه میکنم و بی چون و چرا ب اموزش های استاد عمل میکنم و نتیجه میگیرم
من تو حوضه روابط مشکل دارم میرم دوره عشق و مودت و تهیه میکنم و عمل میکنم بی چون چرا و نتیجه میگیرم
من تو حوضع عزت نفس مشکل دارم میرم دوره عزت نفس و تهیه میکنم اموزش6اشو بی چون و چرا انجام میدم و نتیجه میگیرم
و همینطور بقیه دوره ها…
شما اگه از نظر سلامتی مشکلی نداری چرا اصلا میخوای دوره قانون سلامتی رو بخری؟؟؟
اگر میخوای مشکلی رو از نظر سلامتی حل کنی باید دوره رو بخری و هرچی ک استاد میگن و انجام بدین بی چون و چرا.
چون این جا بحث قانونه
و همونطور هم ک خودتون میدونید قانونو نمیشه شخصی سازی کرد
با تشکر
حرفتون رو قبول ندارم
چون من مثل دیگران استاد و حرفهاشون رو مقدس نمیدونم که فکر کنم عین یک آیه نازل شده باشه و بدون چون و چرا باید بپذیرم!
من با تمام احترامی که براشون قائلم و خییییلی هم در این سالها ازشون چیزی آموختم و عمیقاً قدردانم
ولی در بعضی موارد اصلا عقایدم باهاشون همسو نیست و اینطوری نیست که صد در صد قبول کنم
گاهی شک میکنم به برخی گفته ها و این بد نیست
.
اتفاقا خیلی از رهبران مذاهب هم دوست دارن شما بی چون و چرا و بدون شک حرفشونو بپذیری و حتی نقدشون نکنی
ولی هر آدمی ممکنه اشتباه بکنه.
گرچه معتقدم قضیه نسبی هست و اشتباه یک مفهوم انتزاعیه
یعنی مثلا اگر من انتخاب کردم که استایل زندگیم به شکل وگانیست ها باشه، پس هرگونه گوشتخواری به هر منظوری در راه و روش و منش من میتونه اشتباه باشه
اما از دیدگاه شما و ایشون میتونه درست باشه
پس جنگ و بحثی نمیکنیم باهم
مگر دلیل و منطق خوبی داشته باشیم که بخوایم آگاه کنیم همو، اون هم با آرامش و متین
.
استاد عباسمنش بی نظیر و عالیه
ولی من هنوز نتونستم با خوردن گوشت موافق باشم
چون وقتی من وگان شدم فقط و فقط بخاطر حمایت از حیوانات بود نه بخاطر سلامتی خودم
اونهایی که فقط بخاطر سلامتی خودشون و بعنوان یک رژیم غذایی رفتن سراغ وگانیسم، خب معلومه وقتی خسته شدن هزار و یک منطق و دلیل میارن که ثابت کنن گوشتخواری درسته تا برگردن به سیستم قبلی!
.
من کاملا قبول دارم و معتقدم که بدن ما عادت داره به گوشتخواری چون قرنها و سالها اینطور بوده، و بدن و ذهنمون که معتاد گوشتخواریه و معتاد به استفاده از فرآورده های حیوانیه، مسلماً اعتراض میکنه به سیستم گیاهخواری و وگانیسم (که باهم فرق دارن)
ولی قصه اینجاست که الان دیگه انسان متمدن امروزی با انسان قدیم فرق کرده و ما میتونیم بدون کشتن و آزار حیوانات برای خودمون غذا تهیه کنیم. دلیلی نداره دیگه مثل قبلاً زندگی یه موجود رو بگیریم بخاطر تهیه غذای خودمون.
و البته که باید چند نسل هممون وگان و وجترین باشیم تا بدنمون بپذیره و یاد بگیره چطور با این استایل پیش بره.
من هم بهم گاهی فشار اومده و مثلا یک بار بعد از 4سال یه هو دیدم باید گوشت بخورم و رفتم ماهیچه گوسفند خوردم. ولی باز برگشتم به سیستم قبلی. هنوزم اگر ببینم دارم مریض میشم میرم چند روز تخم مرغ میخورم تا قوت بگیرم….
سیستم وگانیسم اگه درست و اصولی انجام نشه آسیب میرسونه و ضعف بدنی میاره / منکرش نیستم
اما مثلا شاید اگه استاد بگن باید پروتئین بخوری احتمالاً من برم سراغ پروتئین گیاهی یا نهایتاً تخم مرغ
نه گوشت
.
درمورد این که گفتی اگه مشکلی نیست چرا میخوای بیای دوره رو بگیری هم بگم که اتفاقا احساس نیاز کردم و میخوام بگیرم انشالله
.
.
یه جمله ای هست که میگه:
اگه دیوار کشتارگاهها شیشه ای بود بعید میدونم کسی دیگه دلش میتواست گوشت بخوره
.
و اینکه
واقعا گاو و گوسفند و مرغ… چه فرقی با سگ و گربه دارن؟
چرا باید اون سگ و گربه توی ناز و نعمت و دست و بال آدما انقدر عزیز، زندگی کنن اما گاو و گوسفند و مرغ رو بعد از اینکه ازسون نگه داری میکنیم میکُشیم و میخوریمشون؟
.
یه فیلمی هست به نام پی_کِی، آخرش که آدم فضاییه برمیگرده به سیارشون
میگه آهای مردم
اگه رفتین رو زمین و اونجا یکی گفت من عاشق جوجه یا ماهی هستم باور نکنید
چون آدمای روی زمین منظورشون اینه که دوست دارن مُرده ی اونا رو کباب کنن و بخورن!
.
.
دوست عزیزم!
ما آدمای الانیم
باید یک فرقی با آدمای قدیم داشته باشیم؟
.
یه تعریفی هست از تمدن که میگه
آدمای قدیم به هم سنگ پرت میکردن، آدمای الان به هم کلمه پرت میکنن
و این یعنی تمدن
.
من همیشه پرسشم اینه که آیا معنا و درک و شعور منِ امروز نباید با آدمای غار نشین فرق کنه؟
.
چرا ارجاع میدیم همه چی رو به قدیمی؟
اینکه مدت طولانی گوشتخوار بوده انسان، دلیلی بر درست بودنش نیست
فقط اینکه بدنمون عادت کرده به اون سیستم
و حالا که میخوایم تغییر عادت بدیم
سختشه!
سلام مجدد بشما دوست عزیز
چندین سال پیش خیلی دوست داشتم ک دیگران و قانع کنم یعنی ب هر دری میزدم که بگم حرف من درسته ولی الان اینجوری فکر میکنم که باید هرکسی رو همونجور که هست بپذیرم من ب نظر شما احترام میزارم.
حرف من خوردن یا نخوردن گوشت یا گیاه نیست
من فقط میگم یک نفر یک مسیری رو رفته و نتیجه ام گرفته از اون مسیر(قانون سلامتی)حالا اومده گفتی که اقا هر کسی که این نتایج و میخواد باید یکسری کارهارو انجام بده و یکسری کارارو انجام نده ب همین سادگی.حالا شما یا انجام میدید نتیجه دلخواهتونو میگیرید یا انجام نمیدید و …
درپایان حرفتون و تایید میکنم ک گفتین ادمهای قدیم با ادم های الان باید ی فرقی داشته باشن
ادمهای قدیم خیلی متعصب تر بودن ولی ادمهای الان با دید باز تر ب مسائل نگاه میکنن
امیدوارم هرجا هستین موفق و پیروز باشین
باتشکر
سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم
وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد
خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم
بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم
این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم انشاءالله
دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم
حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم میکنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)
اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..
گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم
گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم
و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .
و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم
وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر
همه ی ترسام خلاص میشم استاد
همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان میکنه به اذن الله
اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم
و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم
حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم
هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب
شکسته ی منو داد
من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی
( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد
تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..
و هربار اشتباهات جدید
حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد
آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم
تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر
بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم
به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم انشاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم
اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله
به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود
خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم
یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم
و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه
لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم
خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم
و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره
ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت
به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم
و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم
آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم
اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش
اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه
همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق میکنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست
وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمیدونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت میبردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت میبردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمیدونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمیدونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم
الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار
زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم
خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین
سلام به استاد عزیزم
خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم
من اصلا یک درصد فکر نمیکردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی
البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمیکردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم
سلام خدای جانم
سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم
من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز
حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….
بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو
بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم
همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا
به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم
این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم
اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم
و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه
و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم
خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم
بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه
این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان
چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا
خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشاند
شاد و سلامت و ثروتمند باشین
سلام به استاد مهربون و مریم عزیز
دانشجوی دوره 12 قدم هستم البته قدم 2
چندروزه دارم کامنت میخونم و چقدر از نتایج دوستان خوبم خوشحال میشم و شکر میکنم چقدر از ذوق اشک ریختم و امیدوارتر شدم
من بسیار بسیار انسان منفی هستم در حال حاضر زندگیم داغونه مخصوصا رابطه با همسرم که افتضاحه.
نمیتونم تمرکز کنم دارم دیونه میشم
نمیتونم ستاره قطبی و انجام بدم و نتیجه بگیرم
دوستان عزیزی که خیلی خوب نتیجه گرفتن خواهش میکنم راهنماییم کنن
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام دوست عزیزم
کامنت شما را مطالعه کردم اول اینکه تبریک می گم بهتون که دوازده قدم کار می کنید چقدر از بچههای سایت هستن که بالاترین نتایج پایدار را از همین 12 قدم گرفتن و مطالعه داستان زندگی آنها بالاترین انگیزه را به انسان میده ،
من الان دارم دوره کشف قوانین کار می کنم که دقیقا شبیه 12 قدم شماست و خودم خودم را تشویق می کنم با نتایجم چون اول دوره تعهد دادم و بهش عمل می کنم آنقدر شور واشتیاق سوزان دارم که صبح ها زود که از خواب بیدار میشم و بلافاصله خواسته هایم را می نویسم باور کنید معجزه میشه خودم مبهوت میشم ای خدای من همان چیزی که نوشته بودم اتفاق افتاد واقعا انگیزه می گیرم خوشحال میشم مثلا امروز صبح نوشته بودم یک نقطه آبی را زیر اسمم ببینم ساعت 10 صبح بود وارد سایت شدم دیدم یکی از بچه ها ی سایت پیام داده و البته این اتفاق چند بار تکرار شده یعنی وقتی می نویسم اتفاق می افتد و حتی ملاقات با افراد جدید، فروش بالا ، واریزی پول بیشتر و حتی نوشتم امروز دوست دارم تحسین شوم از سوی 3 نفر تحسین و تشویق شدم اینها همه انگیزه وایمان مرا بیشتر می کنه .
بهتون توصیه می کنم حتما تمرین های دوره را با علاقه ادامه بده حتی زمانی که نتیجه نمیده شما فقط ادامه بده و فایل را تعداد بیشتری گوش کن و اگر نتیجه آمد هرچند کوچک بسیار شکرگزاری کن و بگو قانون درسته، واگر نتیجه نیامد شما در کد نویسی باید تغییر آتی را اعمال کنی ، تا موفق بشی و به دلخواه خود برسی و اصلا در حین کار کردن در دوره وقفه ایجاد نکن که سم هست .
بهترین ها را براتون آرزو دارم
در نور و عشق الهی غرق باشید.
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
سلام و خسته نباشید. خدمت خانم کمندی. هم خانواده. و هم فرکانسی عزیز.
من هم مثل شما تازه وارد مسیر 12 قدم شدم. و الان قدم دوم هستم.
شرایطی که شما دارید. عدم تمرکز و درک نکردن تمرین ستاره قطبی. یه جورایی میشه گفت عادیه.
و این موقعی اتفاق میفته که ذهن همچنان مسیر زندگی قبلی رو که تمرکز روی اتفاقات ناخوشایند و منفی بوده عادت کرده.
من خوشبختانه قبل از اینکه وارد 12قدم بشم. در حدود یک سالی برای خودم دفتر شکرگذاری تهیه کردم. وهرشب موقع خواب روی برگه بابت هراتیان خوب اون روز مینوشتم که خدایا شکرت. الان خیلی خیلی تمرکزم بالاتر رفته و درک کاملتری از ستاره قطبی دارم. این درحالی بود که من هم قبل از این دوره شکرگذاری دقیقا مثل شما بود.
میخوام بگم. حتما حتما یه دفتر شکرگذاری داشته باشید. که هرشب اتفاقات خوب اون روز بنویسید و سه بار در یه برگه بنویسید که خدایا بابت……شکرت. با ادامه و استمرار این کار تمرکزتان بالاتر میره.
به قول استاد بعد از یه مدتی که این تمرین انجام بدین ذهن فقط تمرکزش روی زیبایی ها خواهد بود..در ضمن برای درک بهتر و کامل تر این قوانین و آگاهی ها. توصیه میکنم کتاب شنیداری معجزه شکرگذاری راندا برن و حتما گوش بدید.
بهتون قول میدم بعد از یه مدتی که این تمرینات جزو عدت زندگی تون بشه. از این همه زیبایی و نعمت در زندگیتون اشک بریزید. و زندگیتون در تمام جنبه ها تغییر میکنه.
فقط درگیر وسوسه فکر منفی یا همون شیطان نشو. و این مسیرو با استمرار و جدیت ادامه بده. هر زمان هم که خسته و ناامید شدی بیاکامنت بذار و کامنت بچه ها رو بخون.
آرزوی موفقیت و پیشرفت در این مسیر برای شما خانم کمندی.
هاشم پرتوی عضو کوچک این خانواده بزرگ.
ساری
سلام دوست عزیزم معصومه جان منم دقیقا همین شکلی هستم فقط به نکات منفی توجه میکنم اما اینکه اروم شدم بگم من تیکه از وجود خدا هستم و همه ما انسان ها پاره ای از خدا هستیم فایلهای رایگان در پرتو اگاهی بگی ما تو ذهن بقیه نیستیم هر کس مشکل خودشو داره ما نمیتونیم کسی رو تغییر بدیم پس ارامش بگیریم حالمونو خوب کنیم همینکه نفس میکشیم اسمان زمین کشور شهر هرچی نعمتهایی که داریم شکرگزاری خیلی خوبه همه ی اینا جواب میده من همینکه اسمون میبینم کلی شکر میکنم همکارام میگن چی زدی اینقدر همه جا رو زیبا میبینی واقعا هیچی فقط عادت کردم لذت میبرم خیلی خوب شدم نتیجه گرفتم خدایا شکرت