نتایج دانشجویان از دوره‌های استاد عباس‌منش

  • -افلاطون نوروزی
    من کمتر از یکساله که دوره فوق العاده روانشناسی ثروت 1 رو خریداری کردم و در طول این مدت 2 بار با دقت آموزش های این دوره رو کار کردم و براش وقت گذاشتم.وقتی بار دوم دوره رو شروع کردم، فقط 10 بار جلسه اول رو گوش دادم. چند بار هم،  واو به واوش رو نوشتم و تصویری نگاه کردم، کامنتارو خوندم، راجب یه سری مسائل تحقیق کردم؛ مثلا توی موضوع تئوری ظرف آب، درباره موضوع سوراخ بودن ظرف آب و اینکه چطور میشه این سوراخ ها رو بست تو عقل کل سرچ میکردم چون می خوام آروم آروم، آگاهی های هر جلسه رو قشنگ مزه مزه و جذب ذهنم کنم. اصلانم عجله ای ندارم، اگه نیاز باشه 10 بار دیگه هم جلسات رو میبینم مینویسم و کامنت میذارم.توی این مدت بیش از 70 برابر مبلغ خرید دوره ورودی مالی داشتم و الان میخوام نتایج خیلی بزرگتری بگیرم. برای همین میخوام با تمرکز آگاهی های هر جلسه رو پیش ببرم و اجرا کنم.
  • -الناز و هانیه
    من چند سال پیش چهار قدم از دوره 12 قدم رو خریدم و و نتایج عالی گرفتم. امروز مجددا تصمیم گرفتم این دوره رو از اول شروع کنم. وقتی چکاپ فرکانسی قبلیم رو خوندم که در شروع دوره انجام داده بودم، باعث شد جایگاه قبلی ام و خواسته های قبلیم رو بیاد بیاورم. این یادآوری، یک حس خوب افتخار و تحسین رو برای من داشت که چقدر در هر حوزه ای پیشرفت کرده ام و چه کارهایی در این مدت انجام دادم و چه عادتهای محدود کننده ای در من تغییر پیدا کرده که اصلا باورم نمیشه.قبل از شروع دوره 12 قدم،  تازه شروع به درمان افسردگی ام کرده بودم و قرص آرام بخش مصرف میکردم. چون نصف شب جوری از خواب بیدار می شدم که انگار خفه ام میکردند و قلبم از جا کنده میشد. ماهی یکبار حتما باید به پزشک مراجعه میکردم و هر بار به یک بهانه ای کلی هزینه و سونوگرافی و آزمایش انجام می دادم. اما الان به لطف الله مهربانم و پیگیری این آموزش ها، دو سال و نیم است که حتی یک قرص سردرد هم استفاده نکردم چه برسد قرصهای دیگر.متوجه شدم به خاطر کار کردن روی آگاهی های این دوره، اکثر عادات ناپسند م مثل: زود رنج و شکننده بودن، عجول بودن، کم حوصله بودن، زود عصبانی شدن،  توقع بالا داشتن، عیب جویی کردن، سخت گیری کردن و... خود به خود رفع شده و به مرور با کار کردن روی دوره  و ادامه مسیر، همه این ضعف های شخصیتی ناخودآگاه محو و نابود شدند و من به یک آدم صبور، آرام و مهربون تبدیل شدم. به قدری آرام هستم که هیچکس و هیچ چیز نمی تواند این آرامش را از من بگیرید. یکی از عادتهای قبلیم خواب زیاد نیمروزی بود. چنان میخوابیدم که بعد از بیدار شدن دو ساعت گیج و منگ بودم. توی چک آپ فرکانسی شروع دوره در دفترم نوشته بودم اگر من بتوانم این عادت را کنار بگذارم قادر خواهم بود هر کاری را بکنم. الان خنده م میگیره که من توی این مسیر چه کارهای بزرگی انجام دادم که حذف خواب زیاد، فقط یه نمونه کوچیکش بوده خداروشکر می کنم که جز هدایت شدگان هستم و مجددا استارت این دوره زدم.
  • -خاتون حاجی وند
    وقتی چکاپ فرکانسیم رو بررسی کردم، دیدم خیلی از دوره 12 قدم نتیجه گرفتم اما به به قول استاد چون الان خواسته هام بزرگتر شده، اون موفقیت های قبلی برام طبیعی شده بود و یه جورایی از یاد برده بودم که یه روزی اونا جزو آرزوهام بودن. این یادآوری درباره نتایجم باعث شد که تمایلم به شروع دوباره دوره 12 قدم، 100 برابر بشه چون این بار میخوام با تعهد بیشتری روی آگاهی های دوره کار کنم. بخشی از نتایجم رو اینجا می نویسم:تو حوزه روابط، چیزی که خیلی برام شوکه کننده بود این بود که من تونسته بودم به راحتی افراد نامناسب رو از روابطم حذف کنم. کاری که انجامش قبلاً خیلی برام بزرگ بود چون اون افراد خیلی بهم نزدیک بودند. اما با تعهد به آگاهی های دوره آنقدر محکم تصمیم گرفتم و روی تصمیمم مانده ام که تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم وارد جمع اون افراد بشم.از نظر مالی درآمدم 2 برابر بیشتر شده و اینبار می خواهم تمرکز بیشتری روی افزایش درآمدم بگذارم.تو حوزه سلامتی، نتایج عالی گرفتم. قبل از 12 قدم من هر ماه 2 بار برای تزریق سِرُم و آمپول تقویتی باید به درمانگاه می رفتم. آنقدر تو تمرین ستاره قطبیم نوشتم که خدایا من میخوام امروز و هر روز شاد و سالم و پرانرژی باشم، که به ایده ای هدایت شدم که به سلامتی رسیدم و الان مدتهاست که به درمانگاه برای سرم زدن نرفتم. توی حوزه خودشناسی، به اوج خودم رسیدم. وقتی یه حس بدی میاد سراغم، میفهمم از چه نقص اخلاقی در من نشأت گرفته و تلاشمو میکنم که ذهنم رو کنترل کنم تا این حال بد باعث انجام رفتار بد در من نشه و خودم رو آگاهانه از اون فضا بیرون می کشم. این جمله کلیدی از استاد باعث شده توی کنترل ذهنم خیلی خوب عمل کنم: « درسته که افکار من مثل اسب چموشه اما افسارش دست منه و کنترلش دست منه». این جمله خیلی بهم کمک میکنه که به خواسته هام برسم. هر فکر منفی یا نگرانی که میاد توی ذهنم، آگاهانه به خودم میگم: اینم بازی ذهنه و اصلاً موضوع مهم نیست و واقعی نیست.استاد از شما با تمام وجود سپاسگزارم که هستید و عاشقانه تلاش می کنید من و امثال من انسان های بهتری بشیم و از زندگیمون لذت ببریم.
  • -M h s
    من باور دارم که اگر هر کدوم از ما الان در این خانواده موفق همراه استاد هستیم، از طرف خدا هدایت شدیم به این مسیر.در مورد خودم اینطور اتفاق افتاد که:14 سال پیش، من در بازار بزرگ تهران کسب و کار خوبی داشتم ومتاسفانه همراهی با دوستان منفی نگر و تمرکز بر نکات منفی باعث شد که اوضاع مالی من بهم بریزه. به طوری که بدهکار شدم. هر روزهم وضعیتم بد تر میشد. انگار در باتلاق دست و پا میزدم و فرو میرفتم و افکارم بسیار منفی شده بود.همکارانم هم همگی مثل هم فکر می کردیم. به طوریکه همه ما مغازه دارها که همگی کاسب بودیم، دچار بدبینی، ترس از مالیات، ضرر و کلاهبرداری شده بودیم و به خاطر این ترس مغازه هامون رو بستیم. اکثرا بیکار شدیم وعده خیلی کمی هم سراغ کارهای دیگه ای رفتن.من سالها توی اون مسیر اونقدر سختی کشیدم و له شدم تا اینکه به این نتیجه رسیدم که تمام این بلاها رو خودم با افکار منفی و بدبینی سر خودم آوردم و دنبال نجات خودم بودم که توسط یکی از دوستانم با آموزش های استاد عباس منش آشنا شدم و شروع کردم به دنبال کردن آموزش های استاد در فایلهای هدیه. یک سال پیش، اون دوستی که با ایشان همکاری میکردم، یک روز از من خواست که از فردا دیگر سر کار نیام.اون زمان من داشتم با آموزش های استاد کار می کردم و ظاهرا باید از اینکه کارم را از دست میدم ناراحت بشم، اما من خوشحال شدم چون تازه اون فایل دانلودی را شنیده بودم که استاد میگه: اگر داری روی خودت کار میکنی، هر اتفاق به ظاهر بد هم، برایت سبب خیر میشه و  تو را به خواسته هایت می رسونه و چون من داشتم روی خودم کار می کردم، واقعاً این اتفاق برای من رخ داد. من مسیر رو ادامه دادم، وارد دوره 12 قدم شدم و اوضاع هر روز پیشرفت کرد تا الان که یک سال از اون زمان گذشته، درآمدم بیش از ١۵ برابر شده اونهم در حالی که کارم راحت تر شده. در محل کار اختصاصی خودم کار میکنم و هر روز پیشرفت بیشتری دارم.خدا را سپاسگزارم بابت اینکه با استاد عباس منش آشنا شدم و هدایت شدم به مسیر خوشبختی و سعادت. دوستان باید همه حرفهای استاد را با طلا نوشت. من به تمام حرفهای ایشان در 12 قدم ایمان دارم.
  • -اعظم برزگری
    3 روز پیش، دوباره دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو شروع کردم و با تعهد کار کردم. امروز برای اولین بار در تجربه کاریم، یه کیک سه طبقه برای جشن عروسی سفارش گرفتم. فقط به خاطر کار کردن روی آگاهی های این دوره توی این 3 روز بود که تونستم به زیبایی هرچه تمام تر، از عهده این کار بر بیام.یعنی اگر 3 روز پیش این دوره رو شروع نمی کردم و این درک جدید از قانون رو نمی داشتم، نمی دونم چطور می تونستم از عهده کنترل ذهنم بر بیام تا بتونم از عهده تحویل این سفارش بربیام. اگر به خاطر آگاهی های این دوره نبود، هر چقدر هم که مهارت توی این دو سال کاری کسب کرده بودم، ذهنم نمی گذاشت اون مهارت ها رو اجرا کنم و مراحل کار رو درست انجام بدم. ذهنم دم به دم می خواست به بهانه اینکه اولین تجربه من از اجرای کیک 3 طبقه است، ترس رو توی دلم بندازه که: تو کیک 3 طبقه کار نکردی و به احتمال زیاد واژگو می شه یا نمی تونی از پسش بر بیایی و مراحل کار رو واقعا برام سخت می کرد. ولی خدا رو شکر می کنم که 3 روز قبل از این سفارش، خدا هدایتم کرد تا دوباره با تعهد تر از قبل، این دوره رو شروع کنم و تا به درک درستی از یک جلسه نرسیدم، سراغ آگاهی های جلسه ی بعدی نرم و این درک بهم کمک کرد تا ذهنم رو آروم کنم. من از آگاهی های این دوره یاد گرفتم که وظیفه ی من خوب نگه داشتن حالمه و خداوند هم وظیفه اش رو در قبال من انجام میده. با شوق و ذوق، احساسم رو حین کار خوب نگه داشتم و بخدا نسبت به قبل، تو مدت بسیار کمی کارم تموم شد و نتیجه اش بسیار زیبا شد و درکم رو نسبت به قوانین بیشتر کرد. به زیبایی هرچه تمام تر، با کمک مهربان خدایم یه کیک فوق العاده زیبا رو راهی تالار کردم. همه از دیدنش لذت بردند. حتی سرپرست تالار با صدای بلند از میکروفن، به خاطر کیک زیبام از من تشکر کردند. یعنی هم پول خوبی وارد حسابم شد، هم مشتری های جدیدی از من شماره گرفتند برای انجام کارهاشون، هم احساس ارزشمندی و لیاقت کردم که میتونم کارهای به این زیبایی رو ارائه بدم، حتی اگر اولین تجربه ام باشه. هم رضایت مشتریم رو داشتم و هم اعتباری که خدایم به واسطه ی اعتماد و ایمان به خودش به من داد. ضمن اینکه این بار برخلاف گذشته، از مسیر کارم لذت بردم.
  • -رضا
    هیچ وقت فکر نمیکردم که بتونم توی مدت ۱ سال، تا این حد تغییر مثبت و رشد توی زندگیم داشته باشم. وقتی چکاب فرکانسی قدم اول رو با با قدم ۱۲ مقایسه کردم، دیدم توی شروع ۱۲ قدم، من هیچ درکی از خودم و زندگی نداشتم. اون چکابی که برای شروع دوره در جلسه ۱ قدم اول نوشتم، وضعیت شروع من نبود بلکه بیشتر وضعیت مورد آرزوی من بود. یعنی بجز مسائل مالی که با عدد و ارقام مشخصه و سلامتی که قابل لمسه، در بقیه موارد من زیر صفر بودم. فقط طبق ذهن خودم اون جملات و اعدام و ارقام‌ها رو نوشته بودم. الان بعد از یک سال کار کردن با دوره، میفهمم عزت نفس یعنی چی؛ معنویت و ارتباط با خدا یعنی چی؛ الان میفهمم احساس لیاقت و احساس گناه چیه؛ الان میفهمم یک مشرک واقعی و سفت و سخت بودم؛ الان میفهمم یک انسان متوهم بودم بدون ذره‌ای عمل؛ الان میفهمم که چه روابط داغونی داشتم و از زندگی لذت نمی‌بردم و دیگران بجای دوست داشتن تحملم میکردن چون از رفتار من می‌ترسیدن. الان میفهمم که اون زمان چقدر تو در و دیوار بودم. الان تازه عشق رو درک میکنم، خدارو میشناسم و دوسش دارم و می‌فهمم که خالق زندگیت بودن یعنی چی. استاد یک سال قبل وقتی می‌خواستم این دوره رو شروع کنم، لنگ خرید مایحتاج روزانه یک زندگی معمولی بودم. یعنی درآمد ۳ میلیون تومان، آرزوی من بود تا بتونم زنده بمونم. اما در طی کار کردن با این آگاهی‌ها در این یک سال، درآمد من ۱۰ برابر بیشتر از درآمدی شد که آرزوش رو توی شروع دوره داشتم. در طول یک سال اخیر ۴۰۰ میلیون تومان پول ساختم. تونستم خلا‌های زندگی خودم و خانواده رو پر کنم. سفرهای عالی رفتیم. خریدهای بی‌نظیری داشتیم و تمام چیزهایی که قبلا آرزوی ما بود رو تجربه کردیم. الان با درآمد عالی و با خیال راحت در کنار همسر و دخترم ی زندگی شاد و سراسر عشق رو دارم و از فردا میخوام مجددا برای قدم اول چک آپ جدید بنویسم و با ذهنیت و باورهای جدیدم، دوره رو دوباره شروع کنم. البته روانشناسی ثروت ۱ رو هم خریدم و می‌خوام موازی با ۱۲ قدم طی یکسال کار کنم. این نتایج به من ثابت کرده که همه چیز به خودم بستگی داره و من خالق زندگیم هستم. اگر حرکت کنم، هدایت خدا من رو به هر چیزی که میخوام میرسونه. استاد عزیز با آموزش هاتون با من کاری کردین که تمام آدمهای اطرافم از رفتار و شخصیت من تعجب میکنن. خیلی‌ها از همسرم می‌پرسند: رضا چطور انقدر عوض شده بخصوص مادرم. به جرات میگم که ویژگی‌هایی مثل عصبانی شدن و عجول بودن رو فراموش کردم و تغییر شخصیت محسوسی تو این دو مورد در من ایجاد شده. رفتار آدم‌ها با من تغییر کرده و خیلی نسبت به من مهربان هستند. خدا را هزاران سپاس که من رو در سخترین شرایط هدایت کرد به سایت و آموزش‌های شما که بتونم معنی زندگی رو درک کنم و زندگی رو زندگی کنم.
  • -زهره
    مهمترین دلیلی که من دوره قانون سلامتی رو خریدم، مشکل کیست تخمدان و پریود های نامنظم بود که داشتم. وقتی در فایل های معرفی دوره قانون سلامتی، استاد گفتند که بیماری کیست تخمدان با قانون سلامتی درمان میشه، خیلی خوشحال شدم و چون به شما اعتماد داشتم دوره رو خریدم و با تعهد زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم چون از اینکه سالها به دنبال درمان کیست تخمدان و عفونت رحم بودم و نتیجه ای نگرفته بودم، واقعا خسته شده بودم.خسته شده بودم از آزمایش و سونوگرافی و این دکتر و اون کلینیک و این شهر و اون شهر رفتن برای درمان. بیش از 15 سال تحت درمان کیست تخمدان و مشکل نازایی بودم ، به بهترین دکترها تو ایران مراجعه کردم، حتی به بهترین مراکز نازایی ایران رفتم،اما هیچ دکتری و هیچ شیوه ای جواب نداد و نتیجه ای حاصل نمی شد. فقط هر بار باید کلی آزمایش و عکس و سونوگرافی رو از اول انجام میدادم، کلی هزینه پرداخت میکردم و یک عالمه آمپول و قرص هر بار مصرف میکردم و فایده ای هم نداشت.یادمه در روز 4 تا آمپول باید میزدم که نشستن برام سخت شده بود و دیگه از آمپول می ترسیدم. چقدر قرص و داروهای الکی خوردم.تو آخرین مراجعه به دکتر، همسرم بهم گفت لااقل دیگه برای بچه دار شدن هیچ وقت دکتر نرو. چون واقعا دوتامون هم از این همه مراجعه به دکترها و کلینیک های مختلف خسته شده بودیم و هم از لحاظ روحی هم داشتیم آسیب می دیدیم. میلیون ها تومن هر بار پرداخت می کردیم و نتیجه هم نمیگرفتیم. سری آخر تو مطب به خانم دکتر با حالت گریه گفتم: من دیگه بچه نمیخوام فقط میخوام کیست تخمدانم درمان بشه و مشکل پریودم حل بشه و پریودهام منظم بشه. خلاصه این همه سال این مسیر رو رفتم و نه تنها درمان نشدم بلکه از لحاظ روحی هر بار بیشتر به هم میریختم و خیلی ناراحت و زود رنج شده بودم. قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، وقتی پریود میشدم دردهای خیلی وحشتناکی داشتم. کمرم به شدّتی درد می گرفت که حس میکردم کمرم شکسته. پادرد، دل درد و احساس ضعف و سرگیجه و تهوع می گرفتم و گاهی اوقات باید حتماً می رفتم زیر سِرُم. اما وقتی زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم، با اینکه هنوز 20 روز از شروع دوره نگذشته بود، من یک پریودی راحت داشتم. قبل از دوره قانون سلامتی، من خیلی کمر درد داشتم و خیلی اذیت میشدم. اما الان خدارو شکر هر روز پیاده روی میکنم و کمر درد و پادردم خوب شده. ضمنا خیلی هم صاف راه میرم و دیگه قوز نمیکنم. قبلاً گردن درد داشتم و هر وقت میخواستم کامنت بنویسم دست و گردنم درد می گرفت، اما خداروشکر الان این موضوع هم حل شده و دیگه عضلاتم نمیگیره و درد ندارم. احساس سبکی دارم و انرژیم بیشتر شده. ریزش موهام خیلی کم شده و موهام نرم تر شدن.هر چی جلسات این دوره رو پیش میرم، اشتیاقم به ادامه دوره بیشتر میشه، سپاسگزاریم بیشتر میشه و سلامتیم بیشتر میشه.قبل از دوره قانون سلامتی، شبها خیلی بی خواب می شدم چون خیلی به صدا - مخصوصا خر و پف های همسرم حساس بودم. گاهی اوقات حتی تا خود صبح بیدار بودم. ولی الان تا سرمو رو بالش میذارم خوابم میبره و اینقدر راحت میخوابم که صبح یادم نمیاد کی خوابم برده و صبح ها خیلی راحت و پر انرژی بیدار می شم. قبل از دوره قانون سلامتی، به خاطر کاشت ناخن، دو تا از ناخن هام نمیدونم چه بلایی سرشون اومده بود که به مدت یک سال مثل خمیر نرم شده بودن و هر وقت دست میکشیدم روی ناخنم، یه لایه از روشون کنده میشد و اصلا رشد نداشتن و ظاهره خیلی بدی داشتند. ولی الان اون حالت خمیری ناخن هام از بین رفته و ناخن هام دارن رشد می کنند که از این بابت خیلی خوشحالم.استاد خیلی از شما سپاسگزارم بابت تولید این دوره و خدا رو شکر میکنم بابت نتایج عالی که توی همین مدت کم درباره سلامتیم گرفتم. انشالله در آینده نتایج بیشتر میشه و میام دوباره می نویسم.
  • -مجید حرفت
    من یک دبیر بازنشسته هستم. بعد از آنلاین شدن مدارس، برای امرار معاش توی اسنپ کار می‌کردم. در طی کار کردن روی خودم با کمک آموزش های استاد، تصمیم گرفتم به جای کار کردن در اسنپ، از مهارت خودم یعنی آموزش درس ریاضی پول بسازم. با یه آموزشگاه توی شهرستانمون که برای بچه ها کلاس کامپیوتر و انگلیسی برگزار می کنه صحبت کردم و قرار شد من کلاسهای خودم را بین بچه ها تبلیغ کنم که اگر علاقمند بودند پیش من ریاضیات یاد بگیرند.اوایل دانش آموزان منو نمی‌شناختند اما خیلی تلاش می کردم و برای شرکت در کلاسهام تشویقشون می کردم و روی باورهام کار می کردم. استفاده از راهنمایی‌های استاد عزیز باعث شده که درآمدم توی یک سال 15 برابر افزایش پیدا کنه. خدا را شکر آنقدر علاقه مند به کلاسای من زیاد شده که تقریباً تا یکی دو ماه آینده بوک هستم و دانش آموز تو نوبت دارم که به نوبت بیان و از کلاس‌های من استفاده کنند. تازه من جدیداً نشستم و تا جلسه 5 روانشناسی ثروت یک رو خیلی عالی کار کردم. قطعا با عمل به آگاهی‌هایی که از دوره روانشناسی ثروت یک دارم کسب می کنم، نتایج مالی من خیلی بیشتر از اینها خواهد شد.همچنین یک سال پیش، دوره‌ی قانون سلامتی رو هم خریدم. قبل از دوره وزنم نزدیک 95 کیلو بودو همیشه همسرم از این بابت دلخور بود و گلایه داشت. یادمه وقتی زندگی به دوره قانون سلامتی رو شروع کردم، به همسرم گفتم تا تولد دخترمون-که کمتر از 6 ماه بعد بود- من به وزن عالی می رسم و ایشون در کمال حیرت و ناباوری دید که من به قولم عمل کردم البته با عمل به آگاهی‌ها و آموزش‌های استاد عزیز. تازه این فقط درباره تناسب اندامم هست. در مورد سلامتی هم دستاوردهای بی‌نظیری داشتم. قبل از دوره من به شدت حساسیت داشتم و روز و شبی نبود که بدون قرص یا شربت حساسیت گذرونده باشم. اما پس از شروع زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی تا الان حتی یه قاشق شربت یا یه دونه قرص حساسیت استفاده نکردم و راحت راحت هستم. باید بگم که ما خانوادگی دیابت داریم. یعنی پدرم، عموم، پسر عموهام، عمه خدا بیامرزم همگی دیابت دارن. من هم قبل از دوره قانون سلامتی قرص های کنترل قند خون مصرف می کردم اما الان آزمایشاتم نشون میده تنها فردی که تو خانواده ما دیابت نداره من هستم. خدا را شکر می کنم و آرزوی موفقیت و سلامتی و شادی و ثروت برای همه شما دارم.
  • -وجیهه کوهجانی
    استاد عزیز من حدود دو هفته هست که زندگی به سبک دوره قانون سلامتی رو شروع کردم. به نظرم این دوره معجزه قرن هست و خدا رو هزار بار سپاس که من رو با آگاهی های این دوره هم-مدار کرد.استاد نتایج من در این دو هفته آنقدر زیاد و باورنکردنی بوده که نمیدونم از کدوم شروع کنم.من از وزن 98 کیلو به 89 کیلو رسیدم. یعنی در عرض 2 هفته 9 کیلو کم کردم اونم بدون اینکه اذیت بشم. اگر بخوام درباره سلامتیم در این دو هفته بنویسم، نمیدونم چند صفحه خواهد. من دچار گردن درد بودم و دکترها گفته بودند که  آرتروز هست و‌باید عمل بشه تا از دردش راحت شی. الان ناباورانه گردنم خوب شده و اصلا از درد خبری نیست. به راحتی می تونم سرم را به چپ و راست تکون بدم در حالی که سالها بود نمیتونستم این کار رو انجام بدم چون درد زیادی داشت. قبل از دوره قانون سلامتی، هر صبح با درد وحشتناک گردن بیدار میشدم و‌ به سمت قرص های مسکن میرفتم تا شاید ساعتی آروم بگیره و بتونم کارامو بکنم. اما الان هیچ اثری از درد و مشکل نیست. خارش کف سرم و حالت خشکی و شکنندگی موهام از بین رفته. پوست دستام پوست پوست میشد مخصوصا اگر یک شوینده به دستم میخورد، تیکه تیکه مثل کویر میشد ولی الان اصلا خبری از این مسئله نیست. حتی با اینکه هیچ کرم مرطوب کننده ای به دست هام نمیزنم پوست دست هام خیلی لطیف خوب شده. معده درد که درد دیرینه من بود و از بچگی دچارش بودم، کاملا برطرف شده و هیچ خبری ازش نیست.جوش ها و دمبل هایی که همیشه در قسمت های کشاله ران و زیر بغل داشتم، همه از بین رفتند. دانه های زیر پوستی سیاه و حتی موهای زیر پوستی روی پاهام بود که کلا ناپدید شدند و مسئله خشکی پوست ساق پاهام هم حل شده و پوستم نرم و لطیف شده.و اما 2 معجزه اصلی که هنوز نگفتم: اول اینکه شصت پای من از مدلهایی هست که خیلی کج شده و استخوان نازکی روی شصت پام هست ک کاملا ب چشم دیده میشه. مدتها بود که دردش خیلی زیاد شده بود و همه میگفتن این باید عمل بشه. هنگام پیاده روی دردش به شدت بیشتر می شد و لنگ لنگان راه می رفتم. اما الان با وجود پیاده روی طولانی، هیچ اثری از این درد نیست. واقعا معجزه تا چه حد! و اما معجزه دوم درباره چشم هام هست. من چشمام نزدیک بین هست و برای مطالعه و کار عینک شماره 3 میزدم. حتی با عینک هم، باید برای خوندن کامنت ها زوم می کردم. نوشتن و تایپ برام خیلی سخت بود و چشمام می سوخت. اما چند ساعت پیش که عینکم همراهم نبود و من داشتم به راحتی و با سرعت کامنت های دوستان رو می خوندم و بخش های جالبش رو برای همسرم هم می خوندم. بعد دیدم همسرم داره با تعجب بهم نگاه می کنه و گفت: چطور داری بدون عینک میخونی اونم به این راحتی! و استاد هر دومون از تعجب دیدن چنین معجزه ای سکوت کرده بودیم و متوجه شدم که چشم‌هام همه چیز های ریز رو میبینه حتی بدون عینک. من شغلم تتو کار هست که خیلی ظریف کاری داره و سالهاست که میکروبلید میزنم.همه میگفتن چون ریز کاری داری فشار رو چشم ت اومده که تو سن کم اقدر چشات ضعیف شده. اما الان فهمیدم از سبک تغذیه ام بوده که اگر به اون شیوه قبلی ادامه می دادم خدا میدونه چه صدماتی به چشمام و نعمت بیناییم می زدم. ولی نهههه اشتباه میگفتن از تغذیه من بوده یعنی اگه ادامه میدادم اون سبک تغذیه افتضاح رو من کور میشدم خدایا هیچ جور نمیشه نعمت بینایی مو سپاس کنم که در اندازه این نعمت عظیم باشه اگر چشم هامم نبینه دیگه فایده داشت من چ ثروتی دارم استاد آموزش های شما در دوره قانون سلامتی، از هزارن پزشک، پزشک تر هست و مشکلاتی رو حل کرده که هیچ جوره نمیشه سپاسگزار شون بود انقدر که این نعمت سلامتی، عظیم هست. چجوری میتونم فقط همین نعمت بهبود بیناییم رو سپاسگزاری کنم.
  • -خسرو خاکی
    من 50 سالم هست و سالهای زیادی از عمرم رو در گمراهی و زجر کشیدن هدر دادم. علاوه بر مشکلاتی که داشتم، بخش اعظم گرفتاری زندگی من اعتیادم به مواد مخدر بود که به مدت 21 سال گرفتار یک نوع شدید از اعتیاد بودم. یک روز که حالم خوب نبود و درگیر افکار منفی خودم بودم و تو اینستاگرام میچرخیدم، ناخودآگاه فایلی از استاد عزیزمو دیدم. اولش میخواستم رد بشم ازش ولی باور نمیکنید انقدر این صدای استاد معجزه وار به دلم نشست که شوکه شدم و فایل رو گوش دادم. چقدر آگاهی های اون فایل به دلم نشست و آرومم کرد. تمام افکار منفیم دور شد و به آرامش رسیدم و بعدش به دنبال فایلهای بیشتر استاد گشتم.الان که دارم مینویسم، به پهنای بالشم اشک ریختم. خسرویی که سالی یک قطره اشک هم از چشماش نمی ریخت، الان داره مثل بارون بهاری اشک شوق میریزه. عزیز دلم اومده پیشم و میگه چرا گریه میکنی؟!البته بگم که این رفتار عزیز دلم با من، با رفتار 6 ماه پیش اون، از زمین تا کهکشان فرق کرده. داره حالا توضیح میدم چرا.خلاصه سایت استاد رو پیدا کردم و عضو سایت شدم و با همون گوشی پاره آجری ای که داشتم شروع کردم به گوش دادن به فایلهای دانلودی. طولی نکشید که خدا عنایت کرد و شرکت یه پاداشی ریخت به حسابم. اونم شرکتی که حقوق ما رو هم بزور میداد، مبلغ 11 میلیون پاداش به حساب ما ریخت که واقعا از زمان تاسیس این شرکت بی سابقه بود.با اینکه به پولش خیلی احتیاج داشتم یا به جای اینکه حتی فکرش بسرم بزنه که اول موادمو بگیرم، بلافاصله یک گوشی خریدم تا راحت تر فایلها رو گوش بدم. نمیدونید چقدر لذت بردم از این لطف خدای مهربون که وقتی باهاش رفیق میشی، چه درهایی رو باز می کنه. این نتایج گوش دادن به فایلهای دانلودی بود و بعد از 6 ماه آشنایی با استاد، وارد دوره 12 قدم شدم و شروع کردم به انجام تمرینات این قدم های طلایی و الهی.آروم آروم، اون زندگی ای که همش جهنم بود و به خاطر اعتیاد، نه رابطه خوبی با همسرم داشتم  و نه رابطه ایی درستی با فرزندم، به طور باورنکردنی ایی تبدیل به بهشت شده. دوست دارم بگم استاد آموزش های این دوره، زندگیم رو زیبا کرد و من رو از فقر و بدبختی نجات داد.به لطف خدا و تمرینهای این دوره، بعد از 21 سال دربه دری و ذلت، اعتیادی که آخرین و وحشتناک ترین حد اعتیاد بود رو بدون حتی خوردن یک قرص کنار گذاشتم. یک ماه طول کشید تا پاک بشم. شب ها به خدای خودم قسم از شدت درد تکه تکه می شدم ولی فقط از خدا کمک می خواستم. یک بار عزیز دلم بدون اینکه به من بگه رفته بود و دکتر آورده بود بالا سرم. وقتی دکتر اومد، خودمو جمع جور کردم و محترمانه دکتر رو رد کردم چون من دکتر خودمو پیدا کرده بودم. چون با دوره 12 قدم، عشقی رو پیدا کرده بودم که 50 سال ازش غافل بودم.من برای ثروتمند شدن وارد این سایت شدم و این آگاهی ها رو شروع کردم اما خداوند ثروت بهتری رو به من نشون داد و من رو هدایت کرد و قدرت خلق دوباره زندگیم رو بهم داد. خداجون سجده میکنم در مقابل این همه عظمت تو. الان قدم پنجم رو تموم کردم و به لطف خدا از اون زندگی درب و داغون به آرامشی رسیدم که با یک دنیا عوضش نمیکنم.رابطه ایی که با همسر و فرزندم دارم، آنقدر خوبه که بهشت رو دارم تو همین خونم حس میکنم. 6 ماه هست که از اعتیاد 21 ساله پاک شدن و حتی یک قرص هم مصرف نکردم. به لطف خدای مهربون، پستم تو شرکت بالا رفته. حقوقم 2 برابر افزایش پیدا کرده در حالی که نسبت به کار قبلی، کارم راحت تر شده و وقت آزاد بیشتری دارم که میتونم ساعتها با آموزش های استاد روی خودم کار کنم و تمرینات رو انجام بدم.احترامی که همکاران تو محل کارم بهم میزارن فوق العاده است و هر ساعت از زندگی الانم برام حکم معجزه داره.
1 26 27 28 29 30 39
161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افسانه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 206 روز

    سلام استاد

    گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم

    وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث‌ میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه

    یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه

    این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمدامین میرآخورلی گفته:
    مدت عضویت: 970 روز

    محد صادق عزیز نمیدونم ولی امیدوارم با کمک خدا این کامنت رو بخونی تا بتونی جوابمو بدی

    ولی اول از همه نمیدونم چند سالت حدودا اما فکرمیکنم هم سن سالیم اولا تبریک برای نتایجی که گرفتی ولی تبریک ویژه برای نتیجه معافیت از سربازی که دقیقا خواسته ای که من دارم بهت تبریک میگم واقعا ذوق کردم و خوشحال شدم اشک تو چشمام جمع شد که توی دوره حال یکی با این قانون توی سن من دقیقا هدفی که شدیدا میخوامش رو بهش رسیده اما دوست دارم کمکم کنی و بهم بگی چه باور های نسبت به سربازی داشتی که مخرب بود و بعد این که چه حسی داشتی که منفی بود و اذیت میکرد تو رو و بعدش در مقابل چه باور هاییی و چه راه هایی رو ساختی تا تونستی برسی به این هدف که رویای منه ممنون میشم ازت مفصل بهم توضیح بدی تا منم بتونم الگو بگیرم ازت و امثال مثل من که قطعا زیاد هستن توی همین جا تا ما هم بتونیم به این هدف برسیم خیلی دوست دارم بفهمم راهی که رفتی باور هایی مثبتی که ساختی و باور های مخربی که نسبت به سربازی و بحث معافیت داشتی منتظر کامنتت اینجا هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1143 روز

    سلام

    وقتتون بخیر

    از دوستانی که تجربه استفاده از دوره قانون سلامتی رو داشتند و وگان یا وجترین بودند خواهش میکنم اگر این مسیر رو طی کردید برای من از نتایجتون بنویسید و بگید میشه با اصول وگنیسم تطبیقش داد و استفاده ش کرد؟

    بخرمش؟

    ممنون

    .

    من مدت‌هاست احتیاج دارم که این محصول رو خریداری کنم و بهش عمل کنم اما متوجه شدم که احتمالا برای کسی که وگان هست یا غیرممکنه یا سخت

    و یکی از موضوعات اصلی هم راجع به جایگزین کردن پروتئین حیوانی و غیرحیوانی هست که بنظرم میرسه مدیریتش مثل بقیه موارد آسون نیست

    .

    .

    لطفاً لطفاً لطفاً اگر قرار هست بیایید و بنویسید که از وگان بودن دست بکش و باهاش مثل مذهب و دین برخورد نکن و اینا… این کارو نکنید و سعی نکنید نظر من رو تغییر بدید.

    گوشم پره ازین حرفها.

    .

    من چندسال وگان بودن رو تجربه کردم و با کشته شدن و آزار حیوانات واقعا مشکل دارم و موافق نیستم که یک انسان امروزی بخواد برای تهیه غذای خودش از بدن و جان یه موجود زنده ای که گاهی احساسات شبیه به انسان داره بهره ببره

    البته که گیاه هم جون و احساس داره

    ولی احتمالاً مثل یک گاو از دیدن اینکه بچه ش رو جلوش سر ببری حالش بد نمیشه

    یا برای مثال گیاهی که میوه ش رو میندازه روی زمین بعد از رسیدن اون میوه… این رو نمیشه با یک حیوان مقایسه ش کرد

    و هزاران موضوع دیگه که اگر نخواین مغلطه کنید و برای گوشتخواری دلیل و توجیه های سطحی و غیر منطقی بیارید میشه دربارشون هزار ساعت صحبت کرد.

    .

    یه فیلمی هست به نام پی_کِی اونو حتماً ببینید جالبه

    لحظه های آخرش که این آدم فضایی میره به مردمش از زمینی ها میگه

    میگه دوستان اگر رفتید روی زمین و یه نفر گفت من عاشق جوجه یا عاشق ماهی هستم

    بدونید واقعا منظورش این نیست

    و اونها منظورشون اینه که من عاشق اینم که ماهی یا جوجه ی مُرده رو کباب کنم و بخورم!

    .

    و من همیشه وقتی میبینم که افرادی مرغ و خروس و گوسفند دارند و به اونها عشق میوَرزند و در نهایت میکُشنشون و این درحالیه که اون حیوان بهشون اعتماد کرده بوده… بینهایت حالم بد میشه

    و واقعا فکر کنیم به اینکه گربه و سگ چه فرقی با گاو و گوسفند و مرغ و خروس دارن که بین اونها فرق میذاریم و فقط به سگ و گربه ها انقدر عشق بی قید و شرط میدیم اما به مرغ و خروس به شرط اینکه به ما تخم مرغ و گوشت بدن عشق میوَرزیم؟ و جان و حق زندگی رو از بعضی هاشون میگیریم و برای استفاده از شیرشون اذیتشون میکنیم مثل دوشیدن گاوها

    .

    … من نمیتونم راحت بپذیرم از وگان بودن دست بکشم حتی برای سلامتی خودم و این تضاد گاهی آزارم هم میده

    اما باید این مسئله رو حلش کنم

    همونطور که خیلی از وگان ها خلش کردن

    .

    و اعتراف هم میکنم که اگر تمام محصولات وگان دردسترسِت نباشه و اصولی پیش نری واقعا بدنت کم میاره

    منم گاهی کم آوردم

    ولی…. تمایلم اینه بدون آزار حیوانات خودم هم سلامت تر باشم

    یعنی میشه؟ با دوره استاد عباسمنش؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نگار سهرابی‌فر (مانلیا) گفته:
      مدت عضویت: 1685 روز

      سلام اران جانم … سلام منه شیش سال پیشم :))) سلام قربونت برم که هر کلمه ات منو به یاد نگار پنج سال وجترین وگن انداخت :) سلام گذشته ی من :)))

      از خدا میخوام کمکم کنه بهترین کلام بر من حاری بشه که بهت کمک کنه :)))

      عشقم بدون من اینده ی توعم

      اون فیلم پیکه رو بارها موقع گیاهخواریم دیده ام … حرفات دقیقا کلمات خودم بود اون احساس گناه اون ترحم دلسوزی کردن اشفته بودنت همه چیزت خوده من بود :))) من از 15 تا 20 سالگیم وجترین و وگن بودم :)))) الان 21 سالمه و یک ساله تو دوره ی سلامتی ام به لطف خدا

      از همون پونزده سالگی هم با استاد دارم کار میکنم تاحالا…

      راستش اگه فقط یک نفر باشه که بتونه تک تک کلماتی که گفتی رو درک کنه تو این سایت اون منم و خیلی خوشحالم که هدایت شدم به کامنتت … دقیقا نگاری که پنج سال بود رو تو توصیف کردی … شاید من بدتر و سخت تر از تو هم بودم من تو اون پنج سال هیچ وقت لب به خورشتی که توش گوشت باشه نزدم چه برسه خوده گوشت :)))

      ببین ارام جان عزیزم

      دوست ندارم بهت بگم چه راهی برو چیکار بکن چیکار نکن

      من فکر میکنم ما باید تجربه کنیم

      من خودم به شخصه عاشق اون دوران پنج سال گیاهخواریم هستم

      همون موقع عاشقش بودم و لذت بردم ازش و حتی نتیجه اش باعث شد ایمانم به دوره سلامتی بیشتر بشه که خیلیا این ایمان من رو نداشتن به خاطر شاید اون تجربه ی من …

      تو خیلی خوده گذشته ی منی

      جالب بود برام که فهمیدی که وگنیسم خیلی اصول و قواعد داره که باید رعایت بشه و مضر هست اگه اینجور نباشه …

      حالا من میخوام بهت بگم حتی اگه تموم اصولش هم رعایت کنی بازم جواب نمیده :)))

      در مورد ژن گفتی باید بگم من خودم فکر میکردم چون پنج سال گیاهخوار بودم بدنم عادت کرده به گیاهخواری یا مثلا هندی ها نسل در نسل گیاهخوارن بدنشون بهش عادت کرده … ولی اینحور نیست عزیزکم :)))

      ژن ما سه میلیون ساله ساخته شده

      دو هزار سال هم پوچه هیچی نیست در برابرش و تغییر نمیکنه حتی یک ذره …

      من خیلی حرفا دارم میتونم برات بزنم ولی نمیدونم درسته یا نه

      از طرفی میگم بذار این راهو بره تا اروم اروم هدایت بشه و تحمیل کردن واقعا سخته من خودم یک سال بعد از دوره ی سلامتی رو گیاهخواری موندم و گفتم استاد رو قبول دارم به جز این مورد … یک سال طول کشید تا مقاوتم ریخته بشه و بعد یک سال هم میدونم باور میکنی … با گریه گیاهخواری رو ترک کردم … شبی که حالم بد بود بیمارستان زیر سرم بودم و ارزوم بود ورزش کنم اما جون تو تنم نبود زدم زیر گریه … چون میدونستم هیچ راهی به جز ترک گیاهخواری ندارم و اینقدر گیاهخواری برام عزیز بود حتی فکر ترک کردنش بارها منو به گریه انداخت …

      من از بچگی تقریبا به گیاهخواری علاقه داشتم و برا همین سخت بود … اما میدونی در زمان و مکان مناسب اتفاقا میوفتن نباید عجله کرد … اروم باش دختر اینقدر دنبال چیزی نباش دنبال اثبات کردن نباش نه به من نه به خودت … من رها بودم و خداوند وقتی اماده بودم یکی از بچه های دوره سلامتی رو که قبلا گیاهخوار بود بهم هدایت کرد و با هم دوست شدیمو همو دیدیم و اون کلییییی روم تاثیر گذاشت… تا وارد این دوره بشم …

      من کسی بودم که میگفتم حاضرم بمیرم ولی گوشت نخورم …

      ولی میدونی یه چیزه دیگه ای راجبم بود که نمیدونستم …

      من حیوونارو خیلی دوست داشتم هنوزم دارم …

      اما هیچ چیزی رو تو این دنیا بیشتر از اهدافم دوست ندارم حتی خانواده ام … به موقعش خانواده ام هم برای رسیدن به اهدافم ترک میکنم …

      برای من مهم ترین موضوع زندگیم اهدافم بودن و هنوزم هستن

      و وقتی گیاهخواری مانعی در برابر اهدافم دیدم دیگه تموم شد …

      دیگه همه چیز فاتحه اش خونده شده بود …

      من تو اون پنج سال نمیدونستم گیاهخواری مانع اهدافم هست و اصلا ورزش هم نمیکردم تحرکی نداشتم که بفهمم کم اوردم …

      ولی وقتی رفتم دنبال عشق و علاقه ام ورزش و رقص و دیدم گیاهخواری مانع من هست فاتحه اش رو خوندم با اینکه عاشقش بودم …

      خیلی حرفا دارم میتونم بزنم من قبل دوره سلامتی اومدم باورای گیاهخواریم رو نوشتم و منطقی حلشون کردم هیچ وقت به زور خودمو اجبار نکردم … اروم اروم خیلی اروم میگم یک سال رو خودم اروم کار کردم تا رفتم سمتش …

      ازت میخوام تو هم خودتو اجبار نکنی خیلی اروم پیش برو حتی شده یه سال دو سال طول بکشه اما ادامع بده … برو دنبال سوالاتت … چرا گیاهخواری درسته ؟؟ فرق گوشت سگ و گاو چیه ؟؟ اگه خدا ناراحت میشه از کشتن حیوونا چرا بدنمون رو طی تکامل نیازمند به گوشت بار اورده ؟؟ نگاه خداوند به مرگ و زندگی چیه ایا خداوند به مرگ و زندگی احساسی نگاه میکنه مثل ما ؟؟؟ ایا خداوند ناراحت میشه که یه شیر اهو رو بخوره و اون شیر رو لعنت میکنه ؟؟ یا اون شیر و تکاملش خوده خداوند و همون انرژیه ؟؟

      ایا خداوند از گوشت خوردن من ناراحت میشه ؟؟ پس چرا منو گیاهخوار نیافرید ؟؟

      نتایج بچه ها چی میگه ؟؟ چرا بچه ها بدون دارو خوب شدن درحالیکه مردم دارن تو بیمارستان ها میمیرن ؟؟ چرا ما سگ نمیخوریم چرا گاو میخوریم ؟؟ چرا انسانها گوشت حیوانات گیاهخوار خوردن نه گوشت حیوانات همه چیز خوار یا گوشتخوار ؟؟ نتیجه ی من از گیاهخواری تا به الان چی بوده ؟؟؟ نتیجه ی ادامه اش چبه برام ؟؟

      به همه ی سوالها فکر کن بسین اصلا ساعتها فکر کن

      اگه وگن رو دوست داری ادامه اش بده با عشق و لذت ببر افتخار کن بهش ولی کنارش اروم اروم خودتو به چالش بکش با سوال کردنها

      اشفتگی رو از خودت بیرون کن نترس عقب نمیوفتی میتونی تا دو سال دیگه گیاهخواری رو ادامه بدی هیچ اشکال و عیبی درش نیست :)))

      ما مشکلمون اینه که فکر میکنیم از قافله عقب میوفتیم درحالیکه اصل اینه که لذت ببریم

      اگه از گیاهخواری هنوز لذت میبری انجامش بده منم پنج سال زندگیم لذت بردم

      اما اگه میبینی لذت ها داره کمتر میشه و رنج ها بزرگتر جوریکه نمیتونی انکار کنی اون موقع اس که باید خودتو با سوالها به چالش بکشونی :))))

      دوستت دارم گذشته ی من فعلا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        آرام گیان گفته:
        مدت عضویت: 1143 روز

        سلام عزیزم

        ممنون که حوصله و وقت گذاشتی و از دلت نوشتی

        چقدر خوب نوشتی

        چقدر کامل و عالی نوشتی

        مشخصه خیییییلی خوب و شفاف با خودت همه چی رو حل و فصل کردی

        آفرین بهت دمت گرم. تحسینت میکنم

        .

        حرفات رو من تأثیر گذاشت

        بهشون فکر میکنم و باید چندبار دیگه هم بخونمشون

        .

        بله منم الان کم میارم

        ورزش دیگه نتونستم بکنم

        کارم هم سنگینه ولی جون ندارم

        اما همون مسئله اخلاقیش اذیتم میکنه و اینکه آهِ هر حیوونی موقع مرگش و موقع کشته شدنش منو بگیره

        دوست ندارم کارما و انرژیش بیاد تو زندگیم

        همش خوابشونو میبینم

        اوایل هروقت گوشت و لبنیات میخوردم خواب میدیدم دستم به خون آغشته ست و پاک نمیشه هرچی میشورم

        خواب میدیدم گاوها برای کشته شدن گوساله هاشون گریه میکنن

        یا هزارتا ازین موارد

        .

        .

        اون تیکه که گفتی آیا فکر میکنی خدا به مرگ احساسی نگاه میکنه یا نه؟ ،

        گلِ کلامت بود

        اون تیکه منو میخکوب کرد

        به قول خیام

        این کوزه گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش!

        این همون نقطه‌ایه که خداناباورها هرموقع جنگ و خونریزی میشه تو دنیا

        میگن عدالت مرده! خدا مُرده!

        اگه خدا وجود داره چرا میذاره این همه آدم بیگناه کشته بشن…

        … آره

        تو با اینکه از من کوچیکتری

        ولی پخته تری

        حداقل تو این موردی که داریم باهم حرف میزنیم

        بوس بهت گیان

        (گیان= جان / گیانم = جانم)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          نگار سهرابی‌فر (مانلیا) گفته:
          مدت عضویت: 1685 روز

          ارام گیان عزیز

          بهت پیشنهاد میکنم بیشتر امرکزت رو بذاری روی شناخت خدا

          کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم بهترین منبع برای شناخت خداوند هست

          خداوندی که سیستمه

          نه یک انسان

          ما باید این سیستم رو بشناسیم

          بازم میگم اصلا عجله ای نداشته باش منوتو هسچ فرقی نداریم هیچ اهمیتی نداره من از تو کوچکیترم یا بزرگتر در چشم کائنات منو تو روحیم و به یک اندازه فرصت داریم … کسی به خاطر سن کمش فرصت از تو بیشتر نداره …

          وقتی به خداوند نکاه سیستمی داشته باشی یه دنیای جدید برات باز میشه

          یه دنیایی که سلامتی بدنت یک ذره نعمتاش هست تو به خیلی چیزای بزرگتر میرسی

          و اینه که مهمه نه اینکه تو گیاهخواری یا گوشتخوار و بخوای با خودت بحث و جدل کنی خودت رو پریشون و نگران کنی

          اصن از خودت بپرس

          چرا گیاهخوار شدی ؟

          برای تجربه ی ارامش بیشتر

          چون این بهت ارامش میده

          حالا چی شده همین باعث شده چنین کابوس هایی ببینی و زندگیت برات جهنم بشه ؟؟

          ایا راه درست راهی نیست که به من ارامش میده و حسمو خوب میکنه ؟؟ پس اگه حسم بده مسیرم اشتباهه … اگه توجهت روی منفی هاست راه اشتباس … حس بد اتفاقات بد بی هیچ چون و چرایی… و تو ارزشمندی هیچ چیز و هیچ کس نباید توی ارزشمند رو ناراحت کنه … اینم یادت باشه ..

          و دقیقا درسته ادما میگن وای جنگ شده ادمای بی گناه مردن پس خدا نیست … یا خدا ظالمه بی عدالته … اما اونا نمیدونن خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند همه چیزه … خداوند انرژیه ، خداوند خاکه ، باده ، اتشه ، زمینه ، منه ، توعه ، دریاست ، همه چیززززههههه …

          خداوند همون شیربه که اهو رو شکار میکنه ، خداوند همون اهوییه که شکار و خورده میشه ، خداوند دندون اون شیره ، هداوند خون اون اهوعه … همه چیز این سیستمه … تمام طبیعت برنامه ریزیه دقیق خودشه …

          اون نگاه دلسوزی نداره …

          اون میگه اگه احساست بده من اتفاقات بدی وارد زندگیت میکنم واسم مهم نیست چه قدر گریه کنی …

          خداوند اینه اس … اون همون چیزیو نشون میده که هستی و انجام میدی بدون هیچ دلسوزی …

          خداوند خود کائناته که فرکانس مارو میگیره ، خداوند خود تکامله ، خداوند خود طبیعته خوده زندگیه خود مرگه همههه چیزه …

          سعی من توی بخش توحیدی خیلی کار کنی روی فایلای توحیدی سایت …

          یه فایلی هست استاد میگه به کبوتر ها غذا ندهیم یعنی به گداها کمک نکنیم …

          این نگاه و دیدگاه خداونده

          اما نکاه انسان اینه که نه گناه داره بدبخت یه نون خشکه ای بهش بدیم نمیره … اما نگاه خداوند چیه اینه مه این ادم باید بمیره یا ثروتمند بشه چون این جهان من لایق بهتریناست من این انسان رو خالق افریدم اکر قرار نیست ثروتمند باشه و به رشد جهانم کمک کنه باید بمیره …

          همین هم برای خیوانات صدق میکنه … خدا خوده همون حیوانات هست و اونارو افریده تا جهان رشد و پیشرفت کنه هم با تولدشون هم زندگیشون هم مرگشون …. و این سه هیچ تفاوتی در نظر خداوند ندارن … چون خداوند یک سیستمه نه یک انسان اون همه چیز رو برای رشد و گسترش افرید نه هیچ چیزه دیگه ای … حتی مارو… زمین و زمان و جهان رو مسخر ما کرد که عزتمند زندگی کنیم و رشد بدیم جهانو …

          توی کامنتی که برام نوشتی قشنگ احساس کردم اروم تر شدی و اون حس خودسرزنشی گناه و پریشونی اشفتگی ازت کم شده و در صلح بیشتری قرار گرفتی … دوست داشتم بازم کمک کنم این حس ارامشت بیشتر بشه چون یه ادم ارام تر جهانی زیباتر برای منه … یک فرد سالم تر جهان و زندگی بهتری برای منه … تو رشد کنی من رشد میکنم … با عشق و لذت و ارامش این مسیر زیبای زندگی رو طی کن چون تو اشرف مخلوقاتی خدا همه همه همه هرررررر چیزی که تو این دنیاست رو برای تو افریده ؛))))))

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        آرام گیان گفته:
        مدت عضویت: 1143 روز

        نگار جان عزیزم

        دوست خوبم

        به حرفهایت دوباره فکر کردم

        و آنجا که گفتی اصلا برای خدا مهم نیست کشته شدن یا نشدن موجودات،

        کمی در علت وگان شدنم شک کردم

        تا اینکه یادم آمد چه قول و قرار و چه توجیهِ موجّهی برای خودم داشتم و دارم

        اول برای خودم و بعد برای تو هم مینویسمشان:

        _بارها برایم پیش آمده، مردی که میخواسته به همسرش خیانت کند، از من درخواست رابطه کرده و وقتی من نپذیرفتم، در نتیجه به سراغ فرد دیگری رفته و در هرصورت خیانت ورزیده، چون تصمیم و قصدش این بوده و مسلماً امتناع من جلوی کار زشتش را نگرفته؛

        اما حداقل من خوشحالم که آن نفر سوم و درواقع شریک جُرمش برای خیانت به همسرش، من نبودم.

        _گاهی برایم پیش آمده که به من یک پیشنهاد کاریِ غیر اخلاقی شده که پول خوبی هم داشته اما من ردش کرده‌ام

        و این رد کردنِ من مسلماً جلوی خطاکاری آن فرد را نگرفته و قطعاً فرد دیگری به جای من آن را به انجام رسانده و پولش را گرفته است؛

        اما حداقل خیالم راحت است که من در آن کارِ خطا، دستی نداشته ام.

        _در بسیاری از کشورها امکان کُشتن دیگری و تجاوز کردن به دیگران بسیار وجود دارد و خیلی ها هم از این فرصت سوء استفاده میکنند و اگر من آنجا باشم و خویشتن داری کنم، تجاوز و قتل نکردنِ من، مسلماً باعث جلوگیری از انجام جُرم در آن منطقه نمی‌شود؛

        اما حداقل وژدانم راحت است که در جُرمهای انجام گرفته، من دستی نداشته‌ام.

        _آدمهای زیادی در سراسر دنیا حیوانات را برای تهیه غذا می آزارند یا می کُشند و مثل روز روشن است که وگان بودن من آنقدرها هم که من فکر میکنم، ناجیِ جانِ موجودات نیست؛ و جلوی کشته شدن آنها را حداقل به زودی نخواهد گرفت،

        اما میدانم که هربار مراقب خوراکم هستم، حداقل در ظرف غذای من، حیوانی نیست و همین قلب و دلم را آرام میکند

        آیا همین کافی نیست؟

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمدرضا گفته:
      مدت عضویت: 1895 روز

      سلام ب شما دوست عزیز

      من تو حوضه ثروت مشکل دارم میرم دوره روانشناسی ثروت و تهیه میکنم و بی چون و چرا ب اموزش های استاد عمل میکنم و نتیجه میگیرم

      من تو حوضه روابط مشکل دارم میرم دوره عشق و مودت و تهیه میکنم و عمل میکنم بی چون چرا و نتیجه میگیرم

      من تو حوضع عزت نفس مشکل دارم میرم دوره عزت نفس و تهیه میکنم اموزش6اشو بی چون و چرا انجام میدم و نتیجه میگیرم

      و همینطور بقیه دوره ها…

      شما اگه از نظر سلامتی مشکلی نداری چرا اصلا میخوای دوره قانون سلامتی رو بخری؟؟؟

      اگر میخوای مشکلی رو از نظر سلامتی حل کنی باید دوره رو بخری و هرچی ک استاد میگن و انجام بدین بی چون و چرا.

      چون این جا بحث قانونه

      و همونطور هم ک خودتون میدونید قانونو نمیشه شخصی سازی کرد

      با تشکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        آرام گیان گفته:
        مدت عضویت: 1143 روز

        حرفتون رو قبول ندارم

        چون من مثل دیگران استاد و حرفهاشون رو مقدس نمیدونم که فکر کنم عین یک آیه نازل شده باشه و بدون چون و چرا باید بپذیرم!

        من با تمام احترامی که براشون قائلم و خییییلی هم در این سالها ازشون چیزی آموختم و عمیقاً قدردانم

        ولی در بعضی موارد اصلا عقایدم باهاشون همسو نیست و اینطوری نیست که صد در صد قبول کنم

        گاهی شک میکنم به برخی گفته ها و این بد نیست

        .

        اتفاقا خیلی از رهبران مذاهب هم دوست دارن شما بی چون و چرا و بدون شک حرفشونو بپذیری و حتی نقدشون نکنی

        ولی هر آدمی ممکنه اشتباه بکنه.

        گرچه معتقدم قضیه نسبی هست و اشتباه یک مفهوم انتزاعیه

        یعنی مثلا اگر من انتخاب کردم که استایل زندگیم به شکل وگانیست ها باشه، پس هرگونه گوشت‌خواری به هر منظوری در راه و روش و منش من میتونه اشتباه باشه

        اما از دیدگاه شما و ایشون میتونه درست باشه

        پس جنگ و بحثی نمیکنیم باهم

        مگر دلیل و منطق خوبی داشته باشیم که بخوایم آگاه کنیم همو، اون هم با آرامش و متین

        .

        استاد عباسمنش بی نظیر و عالیه

        ولی من هنوز نتونستم با خوردن گوشت موافق باشم

        چون وقتی من وگان شدم فقط و فقط بخاطر حمایت از حیوانات بود نه بخاطر سلامتی خودم

        اونهایی که فقط بخاطر سلامتی خودشون و بعنوان یک رژیم غذایی رفتن سراغ وگانیسم، خب معلومه وقتی خسته شدن هزار و یک منطق و دلیل میارن که ثابت کنن گوشتخواری درسته تا برگردن به سیستم قبلی!

        .

        من کاملا قبول دارم و معتقدم که بدن ما عادت داره به گوشتخواری چون قرنها و سالها اینطور بوده، و بدن و ذهنمون که معتاد گوشتخواریه و معتاد به استفاده از فرآورده های حیوانیه، مسلماً اعتراض میکنه به سیستم گیاهخواری و وگانیسم (که باهم فرق دارن)

        ولی قصه اینجاست که الان دیگه انسان متمدن امروزی با انسان قدیم فرق کرده و ما میتونیم بدون کشتن و آزار حیوانات برای خودمون غذا تهیه کنیم. دلیلی نداره دیگه مثل قبلاً زندگی یه موجود رو بگیریم بخاطر تهیه غذای خودمون.

        و البته که باید چند نسل هممون وگان و وجترین باشیم تا بدنمون بپذیره و یاد بگیره چطور با این استایل پیش بره.

        من هم بهم گاهی فشار اومده و مثلا یک بار بعد از 4سال یه هو دیدم باید گوشت بخورم و رفتم ماهیچه گوسفند خوردم. ولی باز برگشتم به سیستم قبلی. هنوزم اگر ببینم دارم مریض میشم میرم چند روز تخم مرغ میخورم تا قوت بگیرم….

        سیستم وگانیسم اگه درست و اصولی انجام نشه آسیب میرسونه و ضعف بدنی میاره / منکرش نیستم

        اما مثلا شاید اگه استاد بگن باید پروتئین بخوری احتمالاً من برم سراغ پروتئین گیاهی یا نهایتاً تخم مرغ

        نه گوشت

        .

        درمورد این که گفتی اگه مشکلی نیست چرا میخوای بیای دوره رو بگیری هم بگم که اتفاقا احساس نیاز کردم و میخوام بگیرم انشالله

        .

        .

        یه جمله ای هست که میگه:

        اگه دیوار کشتارگاهها شیشه ای بود بعید میدونم کسی دیگه دلش میتواست گوشت بخوره

        .

        و اینکه

        واقعا گاو و گوسفند و مرغ… چه فرقی با سگ و گربه دارن؟

        چرا باید اون سگ و گربه توی ناز و نعمت و دست و بال آدما انقدر عزیز، زندگی کنن اما گاو و گوسفند و مرغ رو بعد از اینکه ازسون نگه داری میکنیم میکُشیم و میخوریمشون؟

        .

        یه فیلمی هست به نام پی_کِی، آخرش که آدم فضاییه برمیگرده به سیارشون

        میگه آهای مردم

        اگه رفتین رو زمین و اونجا یکی گفت من عاشق جوجه یا ماهی هستم باور نکنید

        چون آدمای روی زمین منظورشون اینه که دوست دارن مُرده ی اونا رو کباب کنن و بخورن!

        .

        .

        دوست عزیزم!

        ما آدمای الانیم

        باید یک فرقی با آدمای قدیم داشته باشیم؟

        .

        یه تعریفی هست از تمدن که میگه

        آدمای قدیم به هم سنگ پرت میکردن، آدمای الان به هم کلمه پرت میکنن

        و این یعنی تمدن

        .

        من همیشه پرسشم اینه که آیا معنا و درک و شعور منِ امروز نباید با آدمای غار نشین فرق کنه؟

        .

        چرا ارجاع میدیم همه چی رو به قدیمی؟

        اینکه مدت طولانی گوشتخوار بوده انسان، دلیلی بر درست بودنش نیست

        فقط اینکه بدنمون عادت کرده به اون سیستم

        و حالا که میخوایم تغییر عادت بدیم

        سختشه!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          محمدرضا گفته:
          مدت عضویت: 1895 روز

          سلام مجدد بشما دوست عزیز

          چندین سال پیش خیلی دوست داشتم ک دیگران و قانع کنم یعنی ب هر دری میزدم که بگم حرف من درسته ولی الان اینجوری فکر میکنم که باید هرکسی رو همونجور که هست بپذیرم من ب نظر شما احترام میزارم.

          حرف من خوردن یا نخوردن گوشت یا گیاه نیست

          من فقط میگم یک نفر یک مسیری رو رفته و نتیجه ام گرفته از اون مسیر(قانون سلامتی)حالا اومده گفتی که اقا هر کسی که این نتایج و میخواد باید یکسری کارهارو انجام بده و یکسری کارارو انجام نده ب همین سادگی.حالا شما یا انجام میدید نتیجه دلخواهتونو میگیرید یا انجام نمیدید و …

          درپایان حرفتون و تایید میکنم ک گفتین ادمهای قدیم با ادم های الان باید ی فرقی داشته باشن

          ادمهای قدیم خیلی متعصب تر بودن ولی ادمهای الان با دید باز تر ب مسائل نگاه میکنن

          امیدوارم هرجا هستین موفق و پیروز باشین

          باتشکر

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 525 روز

    سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم

    وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد

    خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم

    بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم

    این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    الا رستگار گفته:
    مدت عضویت: 185 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

    به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم ان‌شاءالله

    دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم

    حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم می‌کنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)

    اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..

    گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم

    گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم

    و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .

    و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم

    وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر

    همه ی ترسام خلاص میشم استاد

    همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان می‌کنه به اذن الله

    اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم

    و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم

    حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم

    هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب

    شکسته ی منو داد

    من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی

    ( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد

    تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..

    و هربار اشتباهات جدید

    حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد

    آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم

    تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر

    بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم

    به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم ان‌شاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم

    اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله

    به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود

    خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم

    یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم

    و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه

    لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم

    خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم

    و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره

    ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت

    به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم

    و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم

    آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم

    اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش

    اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه

    همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق می‌کنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست

    وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمی‌دونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت می‌بردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت می‌بردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمی‌دونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمی‌دونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم

    الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار

    زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم

    خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    الماس زیبا وهمسرجان گفته:
    مدت عضویت: 869 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم

    من اصلا یک درصد فکر نمی‌کردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی

    البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمی‌کردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 525 روز

    سلام خدای جانم

    سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم

    من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز

    حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….

    بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو

    بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم

    همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 1001 روز

    به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم

    این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم

    اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم

    و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه

    و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم

    خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم

    بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه

    این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان

    چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا

    خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم

    خوش باش که هر که راز داند

    داند که خوشی خوشی کشاند

    شاد و سلامت و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    معصومه کمندی گفته:
    مدت عضویت: 1944 روز

    سلام به استاد مهربون و مریم عزیز

    دانشجوی دوره 12 قدم هستم البته قدم 2

    چندروزه دارم کامنت میخونم و چقدر از نتایج دوستان خوبم خوشحال میشم و شکر میکنم چقدر از ذوق اشک ریختم و امیدوارتر شدم

    من بسیار بسیار انسان منفی هستم در حال حاضر زندگیم داغونه مخصوصا رابطه با همسرم که افتضاحه.

    نمیتونم تمرکز کنم دارم دیونه میشم

    نمیتونم ستاره قطبی و انجام بدم و نتیجه بگیرم

    دوستان عزیزی که خیلی خوب نتیجه گرفتن خواهش میکنم راهنماییم کنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      علیرضا یکتای مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1426 روز

      به نام خداوند مهربان وهدایتگر

      سلام دوست عزیزم

      کامنت شما را مطالعه کردم اول اینکه تبریک می گم بهتون که دوازده قدم کار می کنید چقدر از بچه‌های سایت هستن که بالاترین نتایج پایدار را از همین 12 قدم گرفتن و مطالعه داستان زندگی آنها بالاترین انگیزه را به انسان میده ،

      من الان دارم دوره کشف قوانین کار می کنم که دقیقا شبیه 12 قدم شماست و خودم خودم را تشویق می کنم با نتایجم چون اول دوره تعهد دادم و بهش عمل می کنم آنقدر شور واشتیاق سوزان دارم که صبح ها زود که از خواب بیدار میشم و بلافاصله خواسته هایم را می نویسم باور کنید معجزه میشه خودم مبهوت میشم ای خدای من همان چیزی که نوشته بودم اتفاق افتاد واقعا انگیزه می گیرم خوشحال میشم مثلا امروز صبح نوشته بودم یک نقطه آبی را زیر اسمم ببینم ساعت 10 صبح بود وارد سایت شدم دیدم یکی از بچه ها ی سایت پیام داده و البته این اتفاق چند بار تکرار شده یعنی وقتی می نویسم اتفاق می افتد و حتی ملاقات با افراد جدید، فروش بالا ، واریزی پول بیشتر و حتی نوشتم امروز دوست دارم تحسین شوم از سوی 3 نفر تحسین و تشویق شدم اینها همه انگیزه وایمان مرا بیشتر می کنه .

      بهتون توصیه می کنم حتما تمرین های دوره را با علاقه ادامه بده حتی زمانی که نتیجه نمیده شما فقط ادامه بده و فایل را تعداد بیشتری گوش کن و اگر نتیجه آمد هرچند کوچک بسیار شکرگزاری کن و بگو قانون درسته، واگر نتیجه نیامد شما در کد نویسی باید تغییر آتی را اعمال کنی ، تا موفق بشی و به دلخواه خود برسی و اصلا در حین کار کردن در دوره وقفه ایجاد نکن که سم هست .

      بهترین ها را براتون آرزو دارم

      در نور و عشق الهی غرق باشید.

      علیرضا یکتای مقدم

      مشهد مقدس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      هاشم پرتوی گفته:
      مدت عضویت: 822 روز

      سلام و خسته نباشید. خدمت خانم کمندی. هم خانواده. و هم فرکانسی عزیز.

      من هم مثل شما تازه وارد مسیر 12 قدم شدم. و الان قدم دوم هستم.

      شرایطی که شما دارید. عدم تمرکز و درک نکردن تمرین ستاره قطبی. یه جورایی میشه گفت عادیه.

      و این موقعی اتفاق میفته که ذهن همچنان مسیر زندگی قبلی رو که تمرکز روی اتفاقات ناخوشایند و منفی بوده عادت کرده.

      من خوشبختانه قبل از اینکه وارد 12قدم بشم. در حدود یک سالی برای خودم دفتر شکرگذاری تهیه کردم. وهرشب موقع خواب روی برگه بابت هراتیان خوب اون روز می‌نوشتم که خدایا شکرت. الان خیلی خیلی تمرکزم بالاتر رفته و درک کاملتری از ستاره قطبی دارم. این درحالی بود که من هم قبل از این دوره شکرگذاری دقیقا مثل شما بود.

      میخوام بگم. حتما حتما یه دفتر شکرگذاری داشته باشید. که هرشب اتفاقات خوب اون روز بنویسید و سه بار در یه برگه بنویسید که خدایا بابت……شکرت. با ادامه و استمرار این کار تمرکزتان بالاتر میره.

      به قول استاد بعد از یه مدتی که این تمرین انجام بدین ذهن فقط تمرکزش روی زیبایی ها خواهد بود..در ضمن برای درک بهتر و کامل تر این قوانین و آگاهی ها. توصیه میکنم کتاب شنیداری معجزه شکرگذاری راندا برن و حتما گوش بدید.

      بهتون قول میدم بعد از یه مدتی که این تمرینات جزو عدت زندگی تون بشه. از این همه زیبایی و نعمت در زندگیتون اشک بریزید. و زندگیتون در تمام جنبه ها تغییر میکنه.

      فقط درگیر وسوسه فکر منفی یا همون شیطان نشو. و این مسیرو با استمرار و جدیت ادامه بده. هر زمان هم که خسته و ناامید شدی بیاکامنت بذار و کامنت بچه ها رو بخون.

      آرزوی موفقیت و پیشرفت در این مسیر برای شما خانم کمندی.

      هاشم پرتوی عضو کوچک این خانواده بزرگ.

      ساری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهره برزه کار گفته:
      مدت عضویت: 972 روز

      سلام دوست عزیزم معصومه جان منم دقیقا همین شکلی هستم فقط به نکات منفی توجه میکنم اما اینکه اروم شدم بگم من تیکه از وجود خدا هستم و همه ما انسان ها پاره ای از خدا هستیم فایلهای رایگان در پرتو اگاهی بگی ما تو ذهن بقیه نیستیم هر کس مشکل خودشو داره ما نمیتونیم کسی رو تغییر بدیم پس ارامش بگیریم حالمونو خوب کنیم همینکه نفس میکشیم اسمان زمین کشور شهر هرچی نعمتهایی که داریم شکرگزاری خیلی خوبه همه ی اینا جواب میده من همینکه اسمون میبینم کلی شکر میکنم همکارام میگن چی زدی اینقدر همه جا رو زیبا میبینی واقعا هیچی فقط عادت کردم لذت میبرم خیلی خوب شدم نتیجه گرفتم خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: