نتایج دانشجویان از دوره‌های استاد عباس‌منش

  • -شبنم نیک سیرت
    می خواستم از تجربه هایم صحبت کنم که در طی کمتر از 2 ماه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی داشته ام. در این مدت زمان کم، تغییرات بی نظیری در وضعیت سلامتی من رخ داده است.من در طی 26 روز زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، 6 کیلوگرم وزن کم کردم یعنی از وزن 56 کیلوگرم به 50 کیلوگرم رسیدم که وزن دلخواهم است. از نظر سایزی 6 سانت از دور شکم و 4 سانت از دور رونم کم شده که واقعاً چنین چیزی با هیچ روشی ممکن نبود. من حدود 4 سال از بیماری خود ایمنی به اسم کهیر مزمن رنج می بردم و هرچه بیشتر سعی به درمانش داشتم، بیشتر ناامید می شدم چون دکتر ها به من می گفتند که این بیماری هیچ درمانی نداره، فقط و فقط از استرس میاد و باید خودتو تو شرایط استرس زا قرار ندی تا روند پیشرفت و کنترل کنی. تمام بدنم پر بود از کهیر می شد و تا 1 هفته هم از بین نمی رفت. وقتی هم التهاب بدنم از بین می رفت، جای کهیر ها کبود می ماند. اما الان شکر خدا نزدیک 2 ماهه که هیچ کهیری نزدم و این بیماری در همین زمان کم درمان شده.الان به قدری انرژی دارم که خدا میدونه و همه ازم میپرسن این همه انرژی از کجا میاد. قبل از دوره قانون سلامتی ریزش مو داشتم اما به مرور ریزش موهام قطع شد. الان حتی 1 تار مو هم از موهام نمی ریزه. خیلی از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی راضی هستم و فکر نمیکنم به سبک زندگی قبلی ام برگردم. خیلی ممنونم از خداوند به خاطر هدایت من به سمت این دوره.
  • -محمد تاج
    میخوام قسمتی از تجربه ی خودم در طول 2 سال زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی و رابطه ی عمیق این دوره با حس ارزشمندی درونیم رو بگم:وقتی زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم، بعد از 3 ماه بیماری های من یعنی فشارخون بالا ؛ کبد چرب؛ پیش دیابتی بودن، به صورت قطعی درمان شد. ولی من همچنان سیگار رو مصرف میکردم و حداقل روزی 3 الی 5 نخ سیگار می کشیدم و به خاطر این موضوع، ته وجودم یه ناهماهنگی عجیبی رو احساس میکردم و این فکر من رو درگیر کرده بود که: چرا هنوز اون حس خوب و انرژی خوب رو ندارم؟!با اینکه از لحاظ جسمی بدن من سالم شده بود و نتیجه آزمایش هایم هم خوب بود اما باید اعتراف کنم هیچ آزمایشی نمیتونست میزان رضایت درونی من رو بسنجه و من همیشه حس میکردم یه چیزی هنوز سر جاش نیست. تا اینکه تصمیم گرفتم دوباره بعد از 3 ماه از اول و با دقت و حساسیت بیشتر، جلسات دوره قانون سلامتی رو گوش کنم. در جلسات مربوط به موضوع لیکی گات و بیماری های خود ایمنی، دلیل این حسم و راهکار رو فهمیدم و تصمیم گرفتم دیگه سیگار نکشم تا از لیکی گات هم در امان باشم. هرچی بیشتر از زمان ترک سیگارم می گذشت، احساس میکردم احساس ارزشمندی درونی من هم داره تغییر می کنه. من متوجه شدم وقتی سیگار می کشیدم، اطراف من پر بود از آدمهایی که به من توهین میکردند یا سرزنشم میکردند یا مرتب درگیر نگرانی و استرس بالا بودند یا  خبرهایی به گوشم میرسید که من رو هم مضطرب می کرد و در کل حس خوبی بهم نمی داد. اما به محض اینکه سیگار رو ترک کردم، به صورت طبیعی و بدیهی، آدمهای عصبی و نگران بصورت خیلی قابل توجهی از زندگیم خارج شدند. الان بعد از 2 سال زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به خاطر ارزش قائل شدن برای جسمم، در فرکانس سلامتی، ارزشمندی و حال خوب هستم و توی این فرکانس خبری از شرایط استرس زا، آدمهای نگران، غمگین و بی ارزش نیست. توی این مدت تا به امروز، حتی یادم نمیاد که سرزنش شده باشم و دارم هر روز متعهدانه توی این مسیر قدم بر می دارم.
  • -بهرام
    من بهرام هستم. امروز فقط با این هدف وارد سایت شدم که به دوستام بگم اگر آگاهی ها و تمرینات دوره روانشناسی ثروت 1 رو انجام بدید ، قطعاً زندگیتون تغییر می کنه.من تا قبل از آشنایی با آموزش های استاد عباس منش فقط یک کارگر بودم که شبانه روزم رو در ساختمان ها با کار سنگین فیزیکی سپری میکردم و امید به زندگیم تقریبا صفر شده بود. هچ امید و هیچ راه نجاتی نمیدیدم و هیچ آینده و هدفی نداشتم. حتی داشتن یک شرایط عادی در زندگی برام تقریبا غیر قابل تصور بود و فقط تلاش می کردم خودم و خانواده ام رو از گشنگی نجات بدم. اما یه روز هدایت شدم و صدای استاد عباس منش رو از گوشی موبایل یکی از دوستام شنیدم. اولش اصلا نمیدونستم استاد کیه و داستان این آموزش ها و فایل ها چیه؟! وقتی از دوستم پرسیدم و بهم موضوع رو گفت، جرقه ای در انتهای مغزم خود که: \"شاید این تنها راه نجاتم باشه\". بعد دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم و با تمام وجودم خودمو سپردم به آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1. با تعهد تمریناتش رو انجام می دادم. گذشت و گذشت و متوجه شدم که اون بهرام دیگه وجود نداره. الان یک بهرام وجود داره که هدف داره، مسیر زندگیشو میدونه و از لحظه لحظه زندگیش لذت میبره و بابت تمام داشته هاش از خداوند هزاران بار سپاسگزار هست. من الان خونه شخصی دارم. نه یکی بلکه 2 تا. من الان ماشین و دفتر کار دارم و حدود 8 کارمند. من الان هر روز از زندگیم لذت میبرم، به خانواده و اطرافیانم عشق و محبت میدم و 10 برابر از اونا عشق و انرژی میگیرم. من الان جزو 3 نفر اول کسب و کارم در سطح کشور هستم و اگر بخوام درباره تغییراتم بنویسم، باید حداقل 10 صفحه بنویسم. ولی دوست دارم به طور خلاصه به هر فردی که این متن رو میخونه بگم: اگر به آگاهی ها و تمرینات دوره روانشناسی ثروت 1 عمل کنید، قطعا نتیجه میگیرید و وقتی نتیجه می گیرید، هر روز زندگی براتون مثل عسل شیرینه.استاد عباس منش عزیز شما زندگی من و خونوادم رو کلا تغییر دادین. من هر روز آموزش های شما رو میشنوم و میبینم و شما رو جزو خانواده درجه یک خودم میدونم.
  • -وهاب زارعی
    من قبلاً به دوره قانون سلامتی عمل کردم، دیابتم خوب شد و کلی نتیجه گرفتم اما متاسفانه دوباره از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی خارج شدم که تجربه بسیار بدی بود چون بیماری های قبلی ام دوباره برگشتند و حالم دوباره بد شد. اما این تجربه باعث شد نعمت قانون سلامتی را یهتر درک کنم و این اهرمی شد برای وحی منزل دانستن دوره قانون سلامتی و ادامه دادن به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی. الان مدت 2 ماه و نیم است که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم و می خواهم درباره تغییراتم در این 2 ماه و نیم بنویسم.قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی من دیابت نوع 2 داشتم. دچار آرتریت روماتوئید و بیماری ام اس هم شده بودم که راه رفتن برام سخت بود. دچار کم خوابی بودم. نصفه شب ها حداقل 2 بار باید دستشویی می رفتم. نفخ زیاد و معده درد داشتم. موهایم مخصوصا در وسط سر نزدیک به طاسی رسیده بود. پوست سرم روغنی  بود در حدی که بعد از دو روز از حمام رفتن، در حدی چرب میشد که انگار یک قاشق روغن مایع به دستم مالیده شده بود. جوش‌های پوستی در پشت سر داشتم. سینوزیت حاد داشتم و به همه چیز آلرژی داشتم: فصلهای مختلف، غذاها، گرد و خاک، مواد شوینده و مجبور بودم هر2 هفته یکبار به دکتر برای تزریق یا دریافت داروی ضد هیستامین مراجعه کنم. افتادگی پلک چشم چپ داشتم و هر دو چشمام ضعیف بود و آستیگماتیسم شدید. انحراف بینی و گرفتگی حداقل یک سمت از بینی داشتم. همچنین درگیر این مسائل جسمانی هم بودم:سرماخوردگی زود به زود و مراجعه به پزشک حداقل ماهی یکبار؛ زردی دندانها و درد شدید در حدی که بعضی شبها خوابم نمی برد؛ پوسیدگی در بیشتر دندانها؛  کمر درد دایمی که البته بیشتر به خاطر نقص مادرزادی ستون فقرات و همزمانی با وزن زیاد؛ چروک پوست صورت؛ جوش‌های سر سیاه زیاد پیشانی؛ یک جوش بزرگ روی بینی؛ بوی بد دهان مخصوصا صبحها؛ صدا دادن زانوها؛ خالی شدن زانوها مخصوصا بعد از ابتلا به ام اس؛ درد مچ پاها که به خاطر صافی کف پا  و یک استخوان اضافی کنار پا بود؛ درگیر پیچ خوردن مچ پا با درد بسیار زیاد بودم؛ شکنندگی ناخن‌ها؛ چند خال گوشتی کنار گردن و روی شکم؛ زخم شدن و پوست پوست شدن کنار انگشتان؛ گرفتگی شدید پاها مخصوصا در سرما؛ شل بودن عضلات مخصوصا دستها؛ شانه درد مخصوصا بعد از ضربه به شانه؛ عدم سرما و لرز و عدم تحمل گرما و تعریق مخصوصا شبها که لباسم کاملا خیس میشد. اینها مشکلات من در شروع زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی بود.و اما نتایج و تغییرات من بعد از 2.5 ماه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی:من در طی این 2 ماه و نیم، 18 کیلوگرم وزن کم کردم. منی که قبل از دوره قانون سلامتی، به خاطر بیماری آرتریت روماتوئید و بیماری ام اس به سختی می توانستم 100 متر راه بروم،  الان به راحتی روزانه حداقل 3 الی 4 کیلومتر پیاده روی انجام می دهم؛ خواب منظم دارم و شبها گاهی یکبار به دستشویی می روم؛ جوش های سرم از بین رفته؛ چربی سرم از بین رفته و موهایم به این راحتی چرب نمی شود؛ بدنم بو نمی دهد؛ آلرژی ام از بین رفته و عطسه، آبریزش بینی یا گرفتگی بینی ندارم و از ابتدای دوره تا الان هیچ داروی ضد حساسیتی استفاده نکرده ام؛خلط پشت گلو ندارم و در طی این مدت مسائل مربوط به سینوزیت را تجربه نکردم و این مورد هم درمان شده؛دندانهایم بدون مسواک زدن همیشه تمیز هستند و فقط از نخ دندان استفاده میکنم؛ پوست صورتم شفاف شده و تمام جوش‌های صورتم کاملا از بین رفته؛ به صورتی باور نکردنی موهای سرم دوباره کمی رشد کرده اند و پوست صورتم شفاف تر و جوان تر شده؛ کمر دردی که می گفتند به خاطر مشکلات مادرزادی ستون فقرات است، به طور کامل قطع شده؛ گز زدن پاهایم حدود 90% و گز زدن دستهایم حدود 80% از بین رفته؛ معده درد  نفخ معده ندارم؛ ناخن هایم به استحکام و رشد خوبی رسیدند؛ زخم هایم زود خوب می شوند؛ دست ها و پاهایم عضلانی شده اند و به تناسب اندام رسیدم؛حواس جمعی و تمرکزم بیشتر شده؛ دیگر سردرد ندارم؛ ضعف چشمهایم بهتر شده؛ از همه مهمتر بیشتر روز احساس خوب دارم در حالی که قبلاً افسرده و بی حال و خسته بودم؛ اینها بخشی از نتایج من در این چند ماهه اخیر است. از جمله نتایج من در این چند ماه است. خدایا شکرت برای قانونمندی جهان. خدایا شکرت برای دوره قانون سلامتی. خدایا شکرت برای هدایت استاد و من به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی.
  • -ژاله نقوی علائی
    من زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو با وزن 83 کیلوگرم شروع کردم در حالی که قدم 157 سانتی متر هست یعنی کاملا یه بشکه چاق بودم و این در حالی است ست که قبلاً ورزش حرفه ای می کردم. این چاقی خیلی مسائل دیگرو درباره سلامتیم با خودش به همراه آورده بود از جمله قند خون بالا که قند خون ناشتای من 200 بود و چربی خون بالا به شکلی که احساس می کردم چشمام دیگه نمیبینه؛ کرخی و بی حوصلگی، بوی بد دهان، سیری ناپذیر بودن، عادت ماهانه بسیار نامنظم، حال روحی بد، جوش ران و صورت، خارش شدید روی پا که همیشه فکر می کردم به جوراب یا خاک حساسیت دارم، سردرد های همیشگی، معده درد و اسید معده خیلی خیلی زیاد، زانو درد و کمر درد به طوری که حتی نمی تونستم راحت راه برم چه برسه بالا رفتن و پایین آمدن از پله و خیلی مسائل دیگه که مفصل در کامنت های قبلیم توضیح دادم. اینا مسائلی بود که قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی من باهاش درگیر بودم. اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، همه این مسائل به سادگی حل شد. وزن من الان به 69.5 کیلوگرم رسیده و اندامم بسیار زیبا شده؛ حالم عالی شده، به راحتی از پله ها بالا پایین می رم و حتی به صورت دویدن؛ بوی بد بدنم کلا از بین رفته، قبل از دوره قانون سلامتی من هر روز و گاهی روزی دوبار حمام می رفتم و باز هم از بوی بدنم راضی نبودم اما الان واقعا باورم نمیشه که گاهی 3 روز حمام نمیرم ولی بازم بدنم اصلا بو نمی ده؛ حالم عالی؛ پریودم منظم و کاملا بدون درد هست نه سردرد نه دل درد و کاملا بدنم تیون شده. همه این نتایج درباره سلامتی جسمم به کنار چون الان می خوام از یه نتیجه مهم زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی بگم و اون مثبت نگری و خوش بینی است.من چند روزی با خانواده ام در سفر بودم. توی سفر تازه فهمیدم چقدر دوره قانون سلامتی و همینطور آموزش های استاد، شخصیت من و واکنش های من به اتفاقات روزمره زندگیم رو در هماهنگی قرار داده و من رو به یک ژاله دیگه تبدیل کرده. ماجرا از این قراره که توی جنگل بودیم و خواهرم وقتی می خواست ماشین رو بیرون بیاره، کنار جاده ماشین توی گل گیر کرد. خواهرم کلی عصبانی شد که چرا بابا باید اینجا وایسه؟! مگه نمیبینه که کنار جاده گل است و کلی عصبانی شده بود و مرتب داشت آیه یاس میخوند که: دیگه اینجا گیر افتادیم اما من فقط توی ذهنم می گفتم الاخیر‌ فی ماوقع و حتما خیری توی این ماجراست.همون موقع خدا یه آقای خیلی باشخصیت و رسوند که به من کمک کرد و با هم ماشین رو هل دادیم و از تو گل درآوردیم. اونجا بود که فهمیدم زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی من رو تبدیل به هیولا کرده و قدرتم رو خیلی زیاد کرده. آخه یه دختر 69 کیلویی با 157 قد چه جوری این همه زور داره و اینهمه کنترل ذهن داره که هم قوای جسمم و هم قوای فکر و ذهنم رو جمع کردم و تونستم مشکل رو حل کنم.خدایا ازت ممنونم برای اینکه دوره قانون سلامتی رو به استاد الهام کردی و من رو در مسیر صالحان قرار دادی. استاد جانم از شما ممنونم برای تمرکز لیزری که روی تولید دوره قانون سلامتی گذاشتین و جهان رو برای این همه آدم تبدیل به جای بهتری برای زندگی کردید.
  • -فاطمه دبیری
    استاد عزیزم از شما سپاسگزارم  که این شیوه صحیح تغذیه رو درک کردین و در قالب دوره قانون سلامتی به ما آموزش دادین. مدت 2 ماه میشه که من و همسرم داریم به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنیم و دقیقاً طبق آگاهی های دوره عمل می کنیم و در طی این 2 ماهه، تغییرات زیادی در سلامتی ما به وجود آمده.اولین نتیجه من هم فرکانس شدن همسرم با من در این مسیر هست که از این دوره شروع شده. تا قبل از این، همسرم این مسیر و این آگاهی ها رو قبول نداشت. من خودم به تنهایی دوره ها رو خریداری می کردم و روی خودم کار می کردم و به محض اومدن ایشون به خونه، همه چی رو قطع میکردم و هیچ حرفی در این باره نمی زدم. اما الان خودش دوره قانون سلامتی رو برام خریداری کرد و با من همراه شد تا دوره رو با هم پیش بریم. حتی توی این مسیر از من هم مصمم تر هست.من و همسرم مغازه دار هستیم. با اینکه سر کار با همسرم کلی تحرک داریم اما بعد از ظهر که میام خونه، کلی انرژی داریم و کلی توی خونه کار انجام میدم. کلی توانایی مون در مغازه بیشتر شده. هم پرانرژی تر شدیم و هم با انگیزه تر.  به وضوح باهوش تر شدم و حافظه ام قوی تر شده. این تغییر رو وقتی فهمیدم که توی مغازه، بره راحتی و درستی خریدهای مشتری ها رو حساب میکنم در صورتی که قبل از دوره قانون سلامتی من نمیتونستم چند تا مشتری با هم رو جوابگو باشم. توی حساب کتابهاشون اشتباه میکردم و حول میشدم اما الان چقدر ذهنم بازتر شده و تمرکزم بالا رفته و به راحتی جوابگوی چند مشتری با هم هستم و حواسم دقیق به حساب و کتاب هست.پوست صورت و بدنم لطیف و نرم شده؛ قبل از دوره قانون سلامتی، یه تیکه های سفید چربی توی چشمام بودن که خیلی درشت و توی دید بودند اما الان خیلی ریز شدند؛ موهام فوق العاده پرپشت شده طوری که وقتی برای ایام عید  به آرایشگاه رفتم تا موهام رو کوتاه کنم، مسئولش بهم گفت چه موهای پرپشتی داری! قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، در زمان پریودی بسیار اذیت می شدم. خونریزی های شدیدی داشتم که دلیلش نمیفهمیدم. دچار کمردرد، خستگی، بی حال و زانو درد می شدم و لرز می گرفتم طوری که گرم نمی شدم و زیر پتو جلوی بخاری می لرزیدم و توی تابستون هم باید توی آفتاب می نشستم. از بس خونریزی شدیدی داشتم، منجر به کم خونی زیاد و سردردهای شدید شده بود. تا اینکه به لطف خداوند، به دوره قانون سلامتی هدایت شدم. الان پریودهام منظم و راحت شده ومقدارش هم نرمال شده و مسائلم حل شده. تحرکم زیاد شده، انرژیم افزایش یافته و احساس خستگی ندارم؛ پیاده روی هام بیشتر شده؛ رابطه ام با همسرم زیباتر شده؛ هر روز با همسرم از خانه تا مغازه پیاده روی میکنیم، توی بخشی از مسیر از یه پل هوایی رد میشیم. قبل از قانون سلامتی وقتی از این پل رد می شدم، به زانوهام فشار می اومد و چند بار باید می ایستادم اما دیروز متوجه شدم چقدر پله ها رو راحت میرم بالا. تواناییم و قدرتم بیشتر شده.چربی های شکمم آب شده و کمرم باریک و زیبا شده. وزنم از 64 کیلوگرم به 54 کیلوگرم کاهش پیدا کرده؛ دور شکمم از 89 سانتی متر به 83 سانتی متر رسیده؛ سایز مانتوهام از 42 به 38 رسیده و وقتی برای سال جدید رفتم خیاطی تا لباس بدوزم، خیاطم سایزم رو گرفت، وقتی با سایز شروع دوره قانون سلامتی مقایسه کردم، چقدر شگفت زده شدم. دور بازوهام و دور ران پاهام بیشتر شده بود در حالی که دور شکم و دور کمر و دور سینه هام کمتر شده بود. متوجه شدم اندامم چقدر خوب شکل میگیره. چند شب پیش جلوی آینه دستام رو برده بودم تا موهام رو ببندم، متوجه شدم عضلات دستام دیده میشه. وقتی به بچه ها و همسرم گفتم، تعجب کرده بودند چون دخترم چندین ماهه هر روز میره باشگاه و تازه بدنش فرم گرفته تعجب کرد و گفت منم میخوام به شیوه دوره قانون سلامتی عمل کنم.قبل از دوره قانون سلامتی پشت دستام و صورتم لکه هایی داشتم که الان خیلی کمرنگ شدند.پف پشت چشمام از بین رفته؛ خوابم سبک و راحت شده؛ موهای زائدم رشدش کم ترشدن. پوست صورتم پرتقالی بود که الان خیلی صاف تر شده. امروز همسرم من رو صدا کرد و صورتش رو بهم نشون داد که موهای سفید سبیل هاش شروع شدن به مشکی شدن که واقعا باور نکردنی بود.
  • -علی شهبازخانی
    استاد الان به قدری حال من و همسرم خوبه که هر لحظه شکر گزار خدا هستیم که مارو هدایت کرد به نبی خودش یعنی استاد عباس منش. دلیل حال عالی الانم این هست که با همسرم کنار فرزند 8 روزمون هستیم. بعد از 10 سال خالق قدرتمندم بهمون فرزند سالمی عطا کرده و تو حال عجیبی قرارمون داده.من و همسرم سودا از سال 97 به صورت جدی شاگردتون هستیم و به لطف آموزش هاتون و انجام به آگاهی های الهی شما، به هرآنچه که از خدا خواسته بودیم دست پیدا کردیم و تمام این جایگاه و حال عالی و ثروت و سلامتی و روابط رویایی با همسرم، رابطه عالی با خداوند و همه نتایجم رو مدیون آموزه های شما استاد عزیزم هستم و با تمام وجودم ازتون تشکر میکنم.استاد من همسرم تقریبا تمام دوره هاتون رو خریداری کردیم. البته برخی با اکانت من و برخی با اکانت ایشو.میخوام خیلی خلاصه وار از معجزات وحی منزل دونستن آموزش هاتون بگم که از فرش ما رو به عرش رسونده:من و همسرم بعد از عمل به آگاهی های دوره کشف قوانین نسخه قبل از بروزرسانی، تصمیم گرفتیم رو خودمون سرمایه گذاری کنیم و بریم سمت عشق و علاقمون. من اون زمان آتش نشان بودم که همون شغل هم با آموزش هاتون خلق کرده بودم. از شغلی که ماهی 10 روز کار میکردم استعفا دادم و با همسرم شروع کردیم در مسیر علاقمون درس خوندن و به لطف خدا سال 98 هر دو با رتبه عالی وکیل شدیم. واسه همه عجیب بود چجوری دو نفر تو یه خونه با هم تو یک سال و تو یک شهر وکالت قبول بشن و این رو هم مدیون شما و خدایی که شما بهمون شناسوندید هستیم.بعد از اون وارد بازار وکالت شدیم و معجزه پشت معجزه برامون رخ داد. پرونده هایی به مسیرمون هدایت شد که واسه وکیلی که 20 سال سابقه داشت هم جای تعجب داشت. همچی عالی بود به جز بحث سلامتی و ثروت.استاد من حدود 10 سال سیگار می کشیدم. دو سال پیش بود که شما دوره قانون سلامتی رو تولید کردید، همسرم به خاطر اینکه میدونن تنها الگوی من شمایید، دوره قانون سلامتی رو به عنوان عیدی برام خریدند و من با وزن 95 کیلوگرم، زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم و بعد از 5 ماه، به 74 کیلو رسیدم ضمن اینکه سرحال و سلامت هم شدم. همسرم هم حدود 10 کیلو وزن کم کردند و ما زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو ادامه دادیم. بعد به طرز معجزه آسایی متوجه شدیم خداوند به راحتی بهمون یه فرشته عطا کرده.استاد خدا رو شاهد میگیرم که تمام دکتر ها و سونوگرافی ها مبهوت سلامت همسرم و جنین بودند. به لطف خدا به راحتی فرزندمون 27 اسفند قدم رو چشمام گذاشت و گل پسرم سالم و سلامت داره کنارمون رشد میکنه. یه نکته ای هم جا داره اینجا بگم که به خاطر آزادی زمانی که به واسطه آموزش های استاد بدست آوردیم، بدون هیچ گونه نگرانی داریم از لحظه لحظه بزرگ شدن پسرم کارن لذت میبریم و دغدغه هیچ چیزی رو نداریم.استاد سال گذشته من چند تا پرونده میلیاردی رو به سرانجام رسونده بودم اما با وجود اینکه شب و روز رو باورهای ثروت روانشناسی کار میکردم، حق الوکاله من رو بهم نمیدادند و همش وعده میداند با اینکه کارم تموم شده بود و کلی هم براشون رای خوب گرفته بودم که زندگیشون رو تغییر داده بود. بعد ما دوره بی نظیر احساس لیاقت رو از سایت خریداری کردیم. بعد از اینکه شروع کردیم به گوش دادن به آموزه های این دوره بی نظیر، تازه متوجه ترمز های وجودم شدم و دیدم به به علی شهبازخانی که فکر میکرد داره خوب پیش میره، تو بحث خود ارزشمندی چقدر ایراد داره. به صورت جدی شروع کردم کار کردن روی تمرینات دوره و عمل کردن به آگاهی های دوره احساس لیاقت و اتفاقات مالی عالی پشت سر هم شروع شد برامون رخ دادن. به نحوی که تو همین دو ماه گذشته، نیمی از مطالباتم وصول شد. میلیاردها تومان ثروت وارد زندگیمون شده که حتما پسرم بزرگتر بشه یه ویدئو سه نفره از تمام جزئیات دستاورد هامون تو این مدت براتون ارسال میکنیم تا بدونید وجود شما نبی خدا چه معجزاتی رو در زندگی برامون رقم زده.مطمئنم استاد عزیزم شما هم به این شاگردهای با ایمانتون که به این نتایج بزرگ رسیدن افتخار میکنید. استاد عزیزم من و همسرم تا همیشه سپاسگزارتون هستیم که باعث شدید هم خودمون رو بشناسیم و هم خالق قدرتمند مونو.
  • -Reza 757
    می خوام رد پام از پیگیری آموزه های 12 قدم رو توی سایت بنویسم تا به یاد داشته باشم که با عمل به این آموزه ها از کجا ب کجا رسیدم، شاید ادم سپاسگزار تری باشم.من در عالم دوستی و شراکت، به دوست و شریک سابقم اعتماد کرده بودم و مبالغ زیادی چک داده بودم. بعد از مدتی مبلغ 190 میلیون تومان از چک هایم به اجرا گذاشته شده بود و حکم جلبم هم صادر شده بود و از کلانتری با حکم جلب به مغازه من اومدند.وقتی وارد کلانتری شدم، رئیس و معاون کلانتری میگفتن فلانی ک حکم جلب شما رو گرفته حداقل دو ماه سه ماه از کار و زندگیش زده تا تونسته جلبت کنه، بشین اینجا زنگ چند نفر بزن پول جور کن وگرنه بازداشت می شی. هم رییس هم معاون از اشناهای بسیار نزدیک من بودند ولی من حتی به یک نفر هم زنگ نزدم ک پول جور کنم. چون ته دلم گفتم خدایا درسته اینا آشنای من هستند ولی قدرت فقط در دست تو هست و تو آبروی من رو حفظ می کنی. با وجود ترس و استرس و نجواهای شیطان که می گفت بازداشت می شی و آبروت میره، آگاهانه تلاش میکردم ک قدرت رو به عوامل بیرونی مثل رئیس و قاضی و حکم جلب و این داستان ها ندم.این در حالی بود که من عملا حتی هزار تومن هم نمی تونستم از کسی قرض کنم که بتونم چک ها رو پاس کنم ولی اون ایمانی ک ابروم حفظ میشه و نمیرم پایین و بازداشت و زندان نمیرم هم تو وجودم بود.رییس کلانتری به شاکی زنگ زد و هر طور بود اون رو راضی کرد که به کلانتری آمد. بالاخره با صحبت های بسیار خودم و رئیس و معاون، شاکی به من وقت داد که ظرف مدت یکماه حسابشون رو تسویه کنم اما به خدایی ک همگی می پرستیم، من حتی یک میلیون تومان هم نداشتم و حتی هیچ ایده ای هم نداشتم که از کجا قراره حساب این شاکی پرداخت بشه. شما دیگه ته داستان رو بخونید ک وقتی با یکی شریک میشی و وسط راه میفهمی که این شراکت درست نیست اما جدا نمیشی و کماکان به شرک ورزیدن و عدم توکل، به خدا ادامه میدی، جهان چه چک و لگد های سنگینی بهت میزنه.توی شرایطی بودم که مجموعه ای رو با بیش از دو میلیارد تومان بدهی تحویل گرفته بودم و هیچ اعتباری نداشتم. پول بیمه پرسنل و حقوق اونا عقب افتاده بود. اجاره مغازه عقب افتاده بود. پول پیش خرید پروژه های مشتری خرج شده بود و در کنار همه این داستان ها، به خاطر شرک هایی ک ورزیدم فروش مغازه هم به صفر رسیده بود و از شهریور تا آذر ماه 1402، عملا هیچ فروشی نبود و ورودی مالی صفر بود و  فشار طلبکارها هر روز بیشتر میشد. ولی ایمان داشتم که این مسائل حل میشه. من داشتم روی آگاهی های چهار قدم اول از دوره 12 قدم کار می کردم اما خدا به بسیار بیش از تعهد من برای اجرای این آگاهی ها عمل کرد و به من پروژه داد، نعمت داد، آرامش داد و مسائلم رو حل کرد.در طی یک ماه بعد، من نتونستم هیچ پولی به این طلبکار پرداخت کنم تا اینکه زنگ زد و 3 روز بهم فرصت داد. روز اول و دوم هیچ خبری از پول نشد ک بتونم پرداخت کنم. روز سوم ساعت 12 ظهر 50 میلیون تومان به دستم رسید و زنگ زدم اون طلبکار رو راضی کردم که فعلا این بخش از طلبش رو پرداخت کنم و درها از این نقطه برام باز شد.اول بهمن ماه یه فیلم از خودم گرفتم و از خدا خواستم ک خدایا می خواهم این ماه 200 میلیون تومان سود خالص داشته باشم. من روی آموزش ها کار می کردم و از خدا می خواستم که تبلیغات 100% کسب و کارم رو خدا انجام بده و منطقم هم این بود که خدایا اون ادمی ک الان به محصول و خدمات من نیاز داره رو تو میتونی از طریق هزاران راهی ک من بلدش نیستم، هدایتش کنی به سمت من. پس این سمت رو شما انجام بده و من سمت خودم رو. کارهای سخت رو تو مدیریت کن چون قدرت مطلق هستی و همونطوری که رزق و روزی موجودات و  پرندگان و ...می رسونی، پس روزی من رو برسون.شب دهم بهمن ماه به 250 میلیون تومان درآمد رسیدم. یادمه دائم به خودم می گفتم یعنی من از این حجم از قرار داد 250 میلیون تومان سود کردم؟! و اون شب تا 5 صبح خونه نرفتم و مغازه بودم و اصلا خوابم نمی برد. خدا به وعده خودش عمل کرده بود و اینقدر بدیهی این نعمت ها وارد زندگیم شده بود که اگر من اون شب از خودم فیلم نگرفته بودم، باورم نمیشد که من توی اون شرایط بودم و اون درخواست ها رو کردم.بعد تمام بدهی های ریز و درشت من پرداخت شدند. مشتری های دست ب نقد یکی پس از دیگری اومدن و سهل و آسون قرارداد بستند. واقعا خدا کارش رو عالی انجام داده بود. امروز چهارم فروردین 1403 هست و مبلغی بیش از 100 میلیون تومان وجه نقد توی حسابم هست و 200 میلیون هم چک مشتری.در طی چند ماه گذشته مبلغ 130 میلیون تومان به همسرم کمک کردم که ماشین مورد علاقه خودش رو که 206 بود تونست بخره.می خوام بگم که هر فردی با هر شرایطی، اگر مثل وحی منزل و به طور مستمر به آگاهی های دوره 12 قدم عمل کنه، قطعا خالق تمام خواسته ها و شرایط دلخواهش میشه.
  • -سید محمد رضا موسوی
    امروز که این کامنت رو مینویسم، دقیقاً 6 ماه تعهدی که به خودم بابت زندگی به شیوه دوره مقدس قانون سلامتی داده ام، رسیدم و باورتون نمیشه کاری نمیتونم بکنم جز ریختن اشک شوق و سجده شکر به درگاه خداوند متعال برای این موهبت فوق‌العاده ای که بهم عطا فرموده.توانستم امسال برای لحظه تحویل سال، خداوند رو شکر کنم به خاطر 45 کیلوگرم وزنی که با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی کم کردم. در طی این دوران، حال فوق العاده ای رو در هر روز تجربه کردم و این همه تغییرات عالی توی سلامتیم، زندگیم و از همه مهمتر اعتماد به نفسم اتفاق افتاده و بهم این باور رو داده که هیچ غیر ممکنی وجود نداره .
  • -آقای خاص
    تعهد داده بودم به مدت 7 ماه فقط تمرکزی روی دوره ارزشمند 12 قدم کار کنم و اولین روز سال ۱۴۰۳ بیام و از تغییرات و نتایج در این 7 ماهه بنویسم. من از اول مرداد 1402، قدم اول از دوره 12 قدم رو شروع کردم و تا پایان سال 1402 تا پایان قدم شش ام را کار کردم. به امید خدا در ایام عید هم قدم هفتم رو استارت میزنم. و اما تغییرات شگرفی که برای من در طی این 7 ماه عمل به آموزه های دوره 12 قدم رخ داده است شامل:هدف گذاشته بودم که درآمد سالانه ام  به یک میلیارد تومان برسه و امروز وقتی جمع بندی کردم، متوجه شدم درآمد سالانه من یک میلیارد و سیصد میلیون رسیده و حتی از هدفم هم فراتر رفته ام.اول مرداد یعنی 7 ماه پیش که دوره 12 قدم رو شروع کردم،کلاً 10 میلیون تومان پول داشتم و کلی بدهکار بودم. اما الان بعد از 7 ماه، تمام بدهی هایم صفر شده و50 میلیون تومان پس انداز دارم بدون هیچ بدهی.کسب و کار خودم رو راه انداختم و کلی دارم لذت میبرم.تا قبل از این شروع من از 12 قدم، سفر و سوارشدن به هواپیما برام آرزویی دور و دراز بود اما در طی این 7 ماهه، یک سفر رویایی با هواپیما به جزیره کیش و اقامت در هتل چهار ستاره داشتم.7 ماه پیش که دوره رو شروع کردم، کلی اضافه وزن داشتم اما الان در وزن و اندام ایده آلم هستم. آخه دوره ارزشمند قانون سلامتی رو نقداً از سایت خریدم و به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم.تا 7 ماه پیش، ماهی دوبار مریض میشدم اما الان هفت ماهه که سلامت سلامت سلامت هستم.تا 7 ماه پیش، هفته ای دوبار با همسرم دعوا میکردیم اما الان عشق و علاقه بینمون حرف اول رو میزنه و خیلی زندگیم عاشقانه شده.تا 7 ماه پیش با خدا دعوا داشتم که چرا همش بلا سرم میاری اما الان زندگیم اونقدر روونه که احساس می کنم روی دوش خدا نشستم. کافیه فقط یه چیزی بخوام غیر ممکنه مال من نشه. در کل نتایجم خیلی زیاد و درخشان هست. فقط خواستم قسمت کوچکی از نتایج رو اینجا بنویسم چون تعهد داده بودم.
1 15 16 17 18 19 39
161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افسانه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 171 روز

    سلام استاد

    گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم

    وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث‌ میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه

    یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه

    این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 490 روز

    سلام خدای جانم

    سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم

    من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز

    حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….

    بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو

    بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم

    همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    الا رستگار گفته:
    مدت عضویت: 151 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

    به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم ان‌شاءالله

    دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم

    حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم می‌کنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)

    اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..

    گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم

    گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم

    و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .

    و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم

    وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر

    همه ی ترسام خلاص میشم استاد

    همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان می‌کنه به اذن الله

    اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم

    و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم

    حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم

    هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب

    شکسته ی منو داد

    من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی

    ( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد

    تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..

    و هربار اشتباهات جدید

    حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد

    آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم

    تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر

    بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم

    به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم ان‌شاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم

    اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله

    به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود

    خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم

    یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم

    و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه

    لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم

    خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم

    و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره

    ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت

    به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم

    و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم

    آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم

    اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش

    اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه

    همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق می‌کنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست

    وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمی‌دونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت می‌بردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت می‌بردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمی‌دونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمی‌دونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم

    الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار

    زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم

    خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    الماس زیبا وهمسرجان گفته:
    مدت عضویت: 834 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم

    من اصلا یک درصد فکر نمی‌کردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی

    البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمی‌کردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 490 روز

    سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم

    وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد

    خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم

    بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم

    این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 967 روز

    به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم

    این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم

    اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم

    و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه

    و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم

    خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم

    بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه

    این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان

    چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا

    خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم

    خوش باش که هر که راز داند

    داند که خوشی خوشی کشاند

    شاد و سلامت و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سیده گفته:
    مدت عضویت: 510 روز

    به نام خداوند قادر مطلق خدایی که این روزا اینقدر باهاش صمیمی شدم که هر لحظه دارم باهاش حرف میزنم

    خدایی غیر از خدایی که قبلاً می شناختمش

    الان هم اومدم نتایج شما دوستان عزیزم رو برای اولین بار توی این قسمت از سایت بخونم ،که خدا یهویی بهم گفت تو هم بنویس

    بنویس که همه باور کنن اگه با من رفیق بشن دیگه نگران هیچی نمیشین.،من میگم چی کار کنن که چرخ زندگی شون روان بشه

    به خدا الان که دارم می‌نویسم اشک از چشمام سرازیره .

    نه از ناراحتی بلکه از سر شوق که چنین خدایی داشتم و ازش بی خبر بودم.

    تازه منی که خیلی ادعای خداشناسی و این حرفا رو داشتم.

    برای همه مادر بودم برا خودم زن بابا

    از بس باورهای خراب تو ذهنم بود

    باور این که خدا دعاهای منو در حق دیگران چقدر زود جواب میده ولی برای خودم نه

    همه ازم التماس دعا داشتم و منم به خدا میگفتم تو که خیلی مهربونه حاجتشون رو بده و جالب این که همه به حاجتشون میرسیدن و البته وصد البته این به خاطر باور خودشون بود که جواب میگرفتن نه به خاطر دعای من

    و

    من اینو میدونستم و به روی خودم نیاوردم.

    و

    به خودم میگفتم چون خدا خیلی دوستم داره

    هی میخواد ازش التماس کنم برای گرفتن حاجت خودم

    و

    با خودم میگفتم هر چه بیشتر دارم اذیت میشم

    پس جایگاه بهتری پیش خدا دارم

    پس اگه اینجا نشد حتما اون دنیا برام بهتره

    و

    این هم یه باور مخرب دیگه و

    هزاران باور دیگه که به خدا میچسپوندم

    البته که این باور در جامعه آیی که بودم تاثیر گرفته بودم و در خودم تقویت کرده بودم متاسفانه.

    اما خدای درون الانم کجا و اون خدا کجا

    که هر لحظه داره منو هدایت می کنه به بهترین راه ها ،

    و این رو مدیون آموزش های استاد عزیزم می‌دونم.

    که زندگی منو عوض کرده از هر لحاظ.

    خدایا شکرت

    همیشه با خودم میگم استاد عزیزم تو که دراستان من در صد کیلومتر متری من سالها زندگی کردی و آغاز تغییرت از اون جا بود

    چرا امن

    من این همه دیر با شما آشنا شدم.

    از فایلهای رایگان که ارزش میلیاردی دارن شروع کردیم و الا با دوازده قدم داریم رو به جلو پیش میریم چ بیشتر از چیزی که می‌شنوم دارم به گفته های استاد عمل می کنم.

    به هر حال خدا را هزاران بار شکر از بودن در کنار شما و این دوستان عزیز و خصوصاً عزیز دلت مریم جان که هر روز با دیدن زندگی پر بهشت دارم در بهشت افکارم زندگی میکنم.

    از لحاظ روابط با همسرم که عالی شده و تا قبل از این که ایشون واقعا یه آدم دیگه آیی شده

    ما هر روز زندگی در بهشت رو با هم میبینم و این همه فراوانی و عشق رو از بودن با شما تجربه می کنیم .

    فایلهای توحیدی استاد عزیزم انقلابی در ما به وجود آورده که الان با قدرت و یقین به هدایت الله با دست خالی و به صورت تکاملی طی مدت یک سال اخیر داریم کاری رو برای اولین بار شروع می کنیم که

    خدا خودش بهم الهام کرده و مجوزش رو هم خودش داده و مطمئن هستم به بهترین شکل پیش می‌ره و ما رو به ثروت و روزی به غیر حساب می‌رسونه.

    در هر حال اینو به دوستان گلم خواستم بگم که هر طوری تو خدا رو توی ذهنت بسازید همون رو می بینی .

    من الان یه جوری باهاش رفیق شدم که دوست ندارم وقتم رو پیش کسی دیگه ایی بذارم.

    من الان هر چه ازش بخوام بهم میده

    و

    مهم تر از همه رفاقت با خودشه .

    حال خوب بودن با خودش.

    دورت بگردم خدای ارحم الراحمین.

    ممنون از شما دوستان عزیزم که کامنت منو خوندید و باور کردید هم حرفای منو

    هم خدای درون وجود خودت رو

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    راضیه نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 175 روز

    سلام به خدای مهربانم سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز استاد عزیز من و همسرم 4 ماهه که با فایل های شما اشنا شدیم در اصل خدا مارو هدایت کرد به سمت این فایل ها ولی تو این 4 ماه اندازه ی یک سال من رو خودم کار کردم جوری که صبح که از خواب پامیشدم فقط تو گوشم صحبت های شما بود تا شب که میرم بخوابم یعنی جوری شده که من تو خونه موقع کار تو ماشین تو مهمونی تو خرید هر جا که باشم دارم از صحبت های شما استفاده میکنم من و همسرم خیییلی خوشحال و خوشبختیم که با شما اشنا شدیم و این هم از لطف خداس تو این 4 ماه خیلی چیزا تغیر کرده هم رابطه ی عاطفی ما هم سلامتیمون هم ارامشون هم نعمتهامون ما یه دختر 15 ساله داریم بعد از شنیدن صحبت های شما برای خودش دفتر شکر کزاری و دفتر هدف گزاری درست کرده و من خیلی خوشحالم که شما استاد عزیز مانند یه نور پاک وارد زندگی ما شدید و خیلی شیرین و دوست داشتنی مارو هدایت میکنید خدایا هزارررران بار شکر برای وجود خودت برای وجود استاد عزیز برای اینکه من و خانواده ام لایق این هدایت شده ایم ما هر روز بیشتر و بیشتر تلاش میکنیم تا به بهترین خودمون تبدیل بشیم ممنونم از شما استاد عزیز شما نور الهی هستید برای روشن کردن زندگی دیگران خوش به سعادت شما و خوش به حال ما که شمارو داریم خدارا سپاس برای این لحظه و هر لحظه به امید موفقیت بیشتر و بیشتر خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    خدیجه اعتمادی گفته:
    مدت عضویت: 1763 روز

    داستان هدایت میرسه به زمستان 1401.زمانی که در شرایط روحی و مالی خیلی‌ بدی قرار داشتم .دو ماه شده بود که پدر نازنینم رو از دست داده بودم و پذیرش نبودش برام غیرممکن بود. غمی که به اندازه ده سال پیرتر شدم .چون وابستگی شدیدی به پدرم داشتم و یجورایی بابایی تمرین آدم خانواده مون بودم. بابرادرم که با آموزشهای شما کلی نتیجه گرفته بود و باهم از لحاظ روحی نزدیکیم . داداشم پیشنهاد داد که باید از خانه بزنی بیرون و یه کاری رو شروع کنی منم که تنها داراییم یه پراید بود تصمیم گرفتم باهاش کار کنم تا هم کمی وضعیت مالی مون بهتر بشه و هم وضعیت روحیم. خلاصه شروع کارم شد شروع آموزشهام . سابقه عضویت من به خیلی قبل‌تر برمیگرده و دلیلشم اینه که برادرم خارج از ایران زندگی می‌کنه و من این پروفایل رو برای ایشون ایجاد کردم و چندتا از دوره های شما رو با پول خودش خریدم .و اگه به خیلی‌ قبل‌تر برگردم من برای اولین بار سال 94 یه فایل از شما دیدم فقط اون تی شرت قرمز رنگ و فضای سبز شمال که اونجا فایل ضبط شده بود یادمه ولی تو مدار دریافت آگاهی نبودم و از حرفا تون هیچی یادم نیست فقط حس خوبی که به من داده بود باعث شد که اسم تون تو ذهنم بمونه . خلاصه من همزمان با کارکردن با پرایدم شروع کردم فایل‌های عزت نفس رو که برای برادرم خریده بودم با اجازه خودش گوش دادن . 6 ماه فقط عزت نفس گوش دادم. تو اون 6 ماه به لطف خدا و آموزش‌ها اولاً پذیرشم در مورد از دست دادن پدرم رفت بالا. دوماً اعتماد به نفس من خیلی‌ تقویت شد و من چالش هایی که در مورد شغلم پیش آمده بود با تکیه بر آموزه های عزت نفس پشت سر گذاشتم و همه بدهی هامون پرداخت کردم .بعد از اون چندین ماه فایل های رایگان رو استفاده کردم .استاد من با فایل‌های توحیدی خدایی در درونم پیدا کردم که رفیق منه و من هر لحظه من در آغوش امن او هستم و این آرامش درونم شروع تحول من بود.ماشینمو عوض کردم و از لحاظ مالی به اندازه تمام 35 سال عمرم پس انداز کردم و سرمایه جمع کردم و به لطف الله از اول سال 1403 من دوره قانون سلامتی رو استارت زدم .

    در شروع دوره چربی خونم 485 . سردرد های تنشی و ضربه ای، افزایش وزن با دور کمر 94 و دور شکم 95 ، غده ای تیله مانند زیر بغلم ، کبد چرب و معده آندوسکوپی شده به دلیل خونریزی و و وزن 61 کیلو و چندین مشکل دیگه که جمعا 22 مورد من در شروع دوره نوشته بودم ولی الان در تاریخ 13 اسفند 1403 به لطف دوره قانون سلامتی چربی خونم کامل برطرف شده و منی که تا یادمه سر درد داشتم هیچگونه سردردی بعد از سه ماه که از دوره گذشت ندارم بدون حتی یه دونه قرص. اوایل دوره وسوسه میشدم که قرص بخورم ولی من خودمو متعهد کرده بودم که با شیوه قانون سلامتی ،سلامتی مو به دست بیارم .دور کمر الان 76و شکم 83،و وزن 48 کیلو خدا را شاهد میگیرم در این مدت حدود 1 سال که به شیوه قانون سلامتی زندگی کردم حتی حتی حتی یدونه قرص نخوردم و این به اعتماد به نفس داد. و انرژی باور نکردنی که حتی من تو18 سالگی اینقدر سالم و پر انرژی نبودم و استفاده از دوره عشق و مودت در روابط که عشق واقعی رو دارم تجربه میکنم عشق بدون وابستگی و در یک کلام مثل دوره نامزدی که همه میگن بهترین دوره مزدوجی هست ولی من با 8 سال زندگی مشترک دارم مثل دوران نامزدی زندگی میکنم . و الان شروع دوره بی نظیر هم جهت با جریان خداوند و نتایجی بعدا خواهم نوشت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      مریم فرقدانی گفته:
      مدت عضویت: 1194 روز

      به نام خداوند بی همتا

      سلام خدیجه جان ،واقعا تحسینتون میکنم به خاطر موفقیت‌ها و پیشرفتی که کردید.

      ازتون میخوام بپرسم که شما به چه روشی فایلها رو تمرین میکنیدوعمل میکنید ؟؟ که اینقدر نتایج خوب گرفتید.من با اینکه چندین سال است که روی خودم کار میکنم آنطور که باید نتیجه نگرفتم. از همه لحاظ پیشرفت آنچنان نگرفتم و اگر هم بوده یه دوره کوتاهبوده و دوباره به حالت قبل برمیگردم .

      ممنون میشم تجربیات خودتون رو دراختیارمون بزارین.

      در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمندو سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سحر رستمی گفته:
      مدت عضویت: 590 روز

      سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

      سلام به دوستان هم فرکانسی و خدیجه خانم عزیز،مدتها بود کامنت نذاشته بودم،الان با دیدن پیام شما یچیزی درونم گفت دست به قلم شم و بنویسم.

      خدیجه عزیز من هم مثل شما درگیر سردرد های تنشی و میگرن عصبی هستم،که 12 ساله درگیرم کرده،هر شب باید دارو بخورم همیشه کیفام پره دارو هست،یخچال و کابینت های آشپزخونه

      عین پیرزنای 80 ساله فقط با خودم دارو حمل میکنم اینور اونور،من 32 سالمه،الان نزدیک دو ماهه که سردردم یکباره شدید تر شده و حتی داروهای همیشگی خودم هم نتونستن ساکتش کنن،و حتی امروز هم نتونستم برم سرکار مرخصی گرفتم من دبیر هستم،الان یک ماهی بود که با خودم درگیر بودم قانون سلامتی رو بگیرم یا نه،میتونه این سردرد 12 ساله منو درمان بکنه یا نه،همش دو دل بودم،از خدا میخواستم یه نشونه یه پیام یه چیزی از تو سایت بهم نشون بده که دلم رو قرص کنه با خیال راحت قانون سلامتی رو تهیه کنم،تا اینکه امروز از صب تو سایت چرخیدم رفتم تو صفحات مربوط به کامنت های قانون سلامتی کلی اونجا کامنت خوندم وقتی چشمم افتاد به پیام دوست عزیزی که نوشته بود میگرن داشته و بعد از 20 روز عمل به قانون سلامتی بکل سردردش از بین رفته و خوبشده از شدت خوشحالی اشکم ریخت گفتم خدایا شکرت بالاخره جواب دو دل بودنم رو دادی،دیگه مصمم شدم همین هفته این دوره رو تهیه کنم،بعدش هم به پیام شما هدایت شدم بی نهایت خوشحال شدم خدارو سپاسگزاری کردم بابت این جوابی که از طریق دوستان عزیزی چون شما بهم داد.

      خدایا ازت بینهایت سپاسگذارم،بابت جوابهای خوبی که از طریق کامنت های دوستانم بهم گفتی،باورم نمیشه چقدر خوشحالم خیالم راحت که دیگه میتونم با عمل به قانون سلامتی از شر این سردرد چندین ساله خلاص بشم.

      استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم بابت این دوره های فوق العاده هر چقدر از شما سپاسگذاری بکنم بازم کمه.

      خیلی دوستتون دارم استاد جانم

      عاشقتونم مریم عزیزم

      دوستان هم فرکانسی من خیلی دوستتون دارم،نمیدونید با کامنت های شما چقدر از جواب سوالاتم پیدا میکنم.حالم خوب میشه

      امشب این ساعت این لحظه خواستم این رد پارو از خودم بذارم تا بعد از تهیه قانون سلامتی و عمل به آموزه هاش بیام و مثل خدیجه عزیز با خوشحالی از نتایجم بنویسم از سلامتیم.

      خدایااااااااااااا من عاشقتممممممم

      شکررررررررررررررتتتتتتتتتت خدا

      دوستدار شما=سحر

      1404/1/18

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: