«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 56 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    214MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی «اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
    16MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2079 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نیروانا برادران گفته:
    مدت عضویت: 876 روز

    سلام و عشق و احترام فراوان خدمت استاد عزیزم و مریم خانم مهربان و دوست داشتنی و همه ی عزیزان

    امروز روز سوم روزشمار تحول زندگی من هست و امروز هم بی نهایت خداوند رو سپاسگزارم که در مدار این سایت فوق العاده هستم .

    قبلا هم در مدار برخورد با آگاهی ها و آموزش های استاد عباسمنش قرار گرفته بودم و هر روز با استاد زندگی میکردم اما تازه بعد از 4 سال (درست از اول فروردین 1404) در مدار این سایت بی نظیر قرار گرفتم و تا امروز (13 فروردین) به خاطرش دارم هر روز شکرگزاری میکنم.

    چرا که توی این نقطه از زندگیم این سایت بهشت من هست و انگار تازه دارم با استاد و آموزش ها آشنا میشم .

    خدایا شکرت برای هم مسیر شدن با این سایت و برای روزشمار تحول زندگی من و این همه فایل فوق العاده ارزشمند که به رایگان به ما داده شده و خداوندا قدرتی عطا فرما برای عمل به این آگاهی های ارزشمند.

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    الان که دارم اینا رو مینویسم در مکانی رویایی هستم و خانه ای اجاره کردم که ویوی فوق العاده ای داره ، یک جورایی وقتی روز اول به صورت کاملا هدایتی به این خانه اومدم ( تقریبا سه هفته پیش) قبلش از خدا خواسته بودم که هرجایی که خودش میدونه منو ببره و من هیچ مقاومتی در برابر نشانه ها نداشتم . گفتم خدایا تو خودت میدونی من چی دوست دارم و چه جور خونه ای منو خوشحال میکنه و بهم احساس خوبی میده پس خودت منو ببر همون جایی که میدونی جای درست و مناسب منه.

    من از 4 سال پیش که با استاد آشنا شدم تمام خونه هایی که داشتم ویوی بهشتی داشته ، جنگل دریا و یا دریاچه و …

    این دفعه پول زیادی نداشتم و به کشور دیگه ای مهاجرت کردم ولی میدونستم که باز هم قراره خداوند من رو به زیبایی ها هدایت کنه .

    جایی که الان هستم که من حتی ندیده این خونه رو گرفتم و روزی که اومدم کلید رو تحویل بگیرم تا دو روز اشک شوق میریختم و سجده ی شکر میکردم و مدام این جمله توی گوشم تکرار میشد :

    Am I dreaming? No I’m living in my dream

    دارم رویا میبینم ؟ نه من دارم رویامو زندگی میکنم

    تمام شادی من برای این بود که احساس میکردم خدا سورپرایزم کرده و این هدیه رو پاپیون زده تقدیمم کرده . چون این بار واقعا با اعتماد به خدا بدون اینکه خونه رو ببینم اومدم اینجا و واقعا دوست دارم عکس و فیلم از این خونه ی رویایی واستون بزارم تا بدونین چی میگم . اینجا بهترین خونه ای هست که تا حالا داشتم و دختر 6 ساله ی من هم دقیقا از همون لحظه همین جملات رو گفت. که این بهترین خونه ای هست که تا حالا داشتیم .

    اینجا یه ویوی کامل از هر زیبایی که میتونه وجود داشته باشه داره ، از دریا و ساحل و جنگل گرفته تا کوه و دشت و هتل های لاکچری قصر مانند و پارک های آبی زیبا و … هرآنچه ویوی زیبا هست رو من دارم و طلوع و غروب خورشید و ماه رو از هر نقطه ی خونه میتونم تماشا کنم . با اینکه توی برج نیستم و فقط یه ساختمان 8 طبقه که من طبقه ی هشتم هستم .

    اعتماد به خدا ، اعتماد به اینکه خداوند میدونه من چی میخوام و چی بهم احساس زنده بودن واقعی رو میده باعث شد این بار حسابی سورپرایز شم. و مدام بهش میگفتم خدایا عاااااشقتمممممم که منو اینجوری سورپرایز کردی . آخه چجوری این همه حضورش رو نبینم ؟ خدایا بهم چشمی بده که همیشه حضورت رو توی زندگیم ببینم . خدایا عاشقتم عااااااااشق

    دلم میخواست این تجربه ی خودمو بنویسم تا اینجا ثبت بشه تا یادم بمونه ، هرچند توی نت گوشیم هم همون روز با جزییات کامل نوشتمش . اما اینجا الان جایی هست که خدای قشنگم منو هدایت کرده تا بیام و بنویسم از هر روزی که زندگی در من جاریست .

    خداوندا همینجا باز هم ازت میخوام که من رو وسیله ای برای جاری کردن ثروت و نعمت و شادی و آرامش و عشق در این جهان قرار بدی. خداوندا من رو مجرایی برای تجلی قدرتت در این جهان فیزیکی قرار بده ای فرمانروای جهان « ربّ »

    من رو به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن ، من اجازه میدهم که مرا هدایت کنی در هر لحظه به هر اونچه که احساس خوب بیشتری رو توی زندگیم تیجاد میکنه. دست منو بگیر منو ببر به مسیر درست پر از نعمت و ثروت . خداوند به من وعده داده که به من ثروتی میده که نتونم بشمارمش و وعده ی خداوند حق است .

    خدایا عاشقتم

    عاشقتونم استاد عزیزم مریم خانم نازنینم . ممنون که این بهشت، این سایت ارزشمند رو برای ما ساختین و هر روز برای بهتر شدنش قدم برمیدارین . قدردان هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 675 روز

      سلام عزیز دلم همین الان داشتم با همسرم به خاطر خونه ی اجاره یی که توش هستیم بحث میکردیم و من مدام میگفتم من همینجا رو دوست دارم ،حیاط داره ، نور گیر عالی داره ، امکانات اطرافش خوبه،باشه با صاحب خونه راه بیا و ایشون هم گفت داره ناعادلانه تقاضای اجاره ی اضافی میکنه و کلا از عرفش خارجه و من مدام میگفتم باشه جا به جایی سخته با دو تا و من ادامه دادم باشه مقداری از پول اجاره هم خودم میدم

      به لطف الله همیشه مهربان هدایت شدم به فایل شما

      و الان یاد اون روزی افتادم که از خدا خواستم یه همچین خونه ایی به من بده ، و همین خونه رو که الان داخلش هستیم داد ، و باز دستهای مهربان خدا از راه رسیدند و من را هدایت کرد به سوی این سایت بی نظیر و این فایل و همیشه از خداوند طلب هدایت کردم به لطف خودش

      خدایااااااااااا شکرررررررررررررت

      و من باز تسلیم رضای او میشوم تا هدایتم کند به بهترین و راحتترین و ثروتمند ترین مسیرها باشد که رستگار شویم

      بسیار سپاسگزارم از شما دوست بزرگوار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زهرا رضی گفته:
    مدت عضویت: 2833 روز

    سلام

    خدایا ای بهترین تکیه گاه عالم

    ای دوست داشتنی ترین دوست داشتی من

    کمک کن ک همیشه ابراهیم وار تسلیم امر تو باشم .

    خدایا کمک کن هر روز بیشتر و بیشتر قانون دقیق وعادلانه تو روبفهمم و درک کنم.

    رب من از تو درخواست میکنم  کمکم کنی وابسته ب هیچ چیز و هیچکس از فرزندگرفته تا .همسر.پدر.مادر.رئیس بانک .فلان درجه دار .ووووووو……نباشم.

    رب من ای قدرتمندترین قدرتمندان

    ب نامت قسم  ک هرجا هرچیرو ب تو سپردم و توکل کردم وآروم شدم .بشکلی خواسته هامو یجوری بدیهی برام خلق کردی ک بعد چندساعت میبینم ای بابا اینم شد و من همجنان مات ومبهوت ک چطوری برام مهیا کرده .

    دوستت دارم رب من.

    خدایا کمک کن مثل ابراهیم موحد ومتوکل باشیم

    درپناه امن خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهدی آذری نائی گفته:
    مدت عضویت: 2445 روز

    استاد عزیز و مهربانم ، سخنان شما از دل بر می آید و بر دل می نشیند .چه عالی و باایمان و یقین فرمودید که باید تسلیم محض اراده خداوند یکتا باشیم .حقیقتاً اگر ما با رها و بارها هر دری را زدیم و باز نشد و هیچگاه به آنچه می خواستیم نرسیدیم ،بخاطر آن بود که جز خداوند مهربان به یک قدرت پوشالی دیگری هم ندانسته توجه داشتیم . و زمانهایی هم که بسیار راحت و با آرامش خاطر به اهداف و خواسته هایمان دست یافتیم زمانی بود که به او تکیه کردیم و چه زیبا جوابمان را داد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    صالح منصوری گفته:
    مدت عضویت: 3647 روز

    باسلام ودرود به همه عزیزان همراه

    چه حس وحال عجیبی داره گوش دادن به این فایل. دیشب که گوشش دادم همش از خدا می خواستم تسلیم رو برام روشن و واضح کنه، امروز صبح که از خواب بلند شدم یه دفعه یاد حرفای استاد وکامنتهای عزیزان افتادم و قانون احساس خوب برام تداعی شد و یادم اومد که احساس خوب یعنی اتفاقات خوب، وبرامون روشن شد که تسلیم بودن یعنی راضی وخرسند وشاد بودن به هرآنچه در کنارت میبینی، یک حالت دائمی از شادی ، یک حس ناب از رها بودن وفکرنکردن وجواب ندادن؛ امروز احساس خوب رو دروجودم بوضوح دیدم، همان احساسی که از بدو شناخت قانون جذب اونو شناخته بودم وتجربه نکرده بودم.

    احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب، اساس تسلیم بودن و نشانه ی شکرگزاری کامل است ؛

    از خدای عزیزم برای وجود استاد عباسمنش پیرو راستین ابراهیم خلیل، وخانم شایسته مهربان، و همه عزیزانی که کامنتهای بسیار عالی گذاشتن ، بی نهایت سپاسگزام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    Mahtainwonderworld گفته:
    مدت عضویت: 2342 روز

    روز سوم قشنگ من، سلام

    قبل از خواب خودم رو مجبور کردم که بنویسم که یه رد پای دیگه از خودم به جا بذارم و میخوام بگم که این برنامه با تشویق ما به نوشتن به من علاقه ای رو یادآور شد که مدت ها بود فراموش کرده بودم یا به دلیل اعتماد به نفس پایین نمیخواستم حتی بهش فکر کنم و اون نویسندگی بود نوشتن و نوشتن من علشق نوشتنم و خدا رو شاکرم که این علاقه رو به یاد آوردم.

    هنوز سفر شروع نشده من احساس بهتری دارم انگار که توی آسمون هام از ته دل خوشحالم

    توی کتابای دینی یا قرانمون همیشه این داستان بود اون موقع ها درکش نمیکردم چرا حضرت ابراهیم حاضر شد همچین کاری کنه یعنی چی که بچه اش رو وسط بیابون تنها گذاشت ولی الان یکم بیشتر متوجه میشم این داستان اعتماد به ربِ. اعتمادی که باعث این بشه ما لحظه ای با تردید رو به رو نشیم. اعتمادی که باعث میشه فرمون زندگیمون رو بدیم دست خدا ترس هامون رو نادیده بگیریم و روی صندلی همراه راحت و بدون هیچ نگرانی ای از اینکه تصادف میشه کسی بی دقتی میکنه یا ما کنترلمون رو از دست میدیم بشینیم و از مسیر لذت ببریم. این یعنی پاک کردن شرک از زندگیمون اینکه هیچ کس و هیچ شرایطی تاثیری توی زندگی ما نداره ما به خدای خودمون توکل می کنیم و از لحظه ای که آرامش رو احساس می کنیم اون شروع به حرکت میکنه به جایی که ما دوست داریم بریم از به مسیر خیلی قشنگ.

    ایمان دارم خدای بزرگ و مهربونم بهم کمک میکنه

    با دست های بی نهایتش کار ها رو به شیوه ی دیگه ای پیش میبره مورد حمایتم قرار میده منو دوست داره و عاشقه منه.

    درست مثل موضوع فایل سفرنامه ی امروز برو توی دل ترسهات چون توی دل این ترس ها چیزی جز خدا نیست چون اون که همه چیزه هیچ قدرتی بزرگ تر از اون نیست. نمیدونم این حرفم چقدر درسته اما هر وقت میخوام وارد جایی بشم که میترسم با آدمی صحبت کنم که نمیشناسم میگم مگه این کیه غیر از اینکه تکه ای از وجود خداست غیر از اینکه اومده تا به من کمک کنه؟

    به امید روزی که بتونم مثل ابراهیم در برابر خداوند تسلیم بشم تا اون روز از چیز های کوچیک شروع می کنم و میدونم نا امید نمیشم که هیچ هر روز خوشحال تر و سرزنده تر میشم بدون توجه به اینکه شرایط الان چطوری به نظر میرسه.

    شب همگیتون بخیر. خدایا شمرت که روز به روز این مسیر رو با دادن آگاهی هات بهم روشن تر و واضح تر میکنی. خدایا شکرت که چشمم رو به این همه خوبی باز کردی. خدایا صد هزار مرتبه شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    عیسی غریبلو گفته:
    مدت عضویت: 3187 روز

    با سلام خدمت همراهان گرامی و ممنونم بابت دعوت برای همسفر بودن با شما

    اعتماد و آرامش دو واژه زیبا که همدیگر و زیباتر می کنند !

    وقتی که اعتماد کامل داری به خدای خودت دیگه نگرانی بابت هیچ چیزی نداری ! وقتی مطمن هستی همه چیز تبدیل به زیبایی خواهد شد دیگه ترسی از حادثه و اتفاق خاصی نداری !

    من قبلا بارها این احساس رو تجربه کردم و بارها و بارها آرامش کامل رو احساس کردم !

    ایرادی که داشتم فقط درست یاد نگرفته بودم با پول چطور ارتباط بگیریم ؟! در دروان نوجوانی با این حس امنیت و آرامش درونی زندگی کردم . تا اینکه بزرگتر شدم و ازدواج کردم و نقش واقعی پول رو در زندگی فهمیدم !

    چیزی که هرگز براش ارزشی قایل نبودم و حس و نگاهم بهش درست نبود

    و هنوز هم درگیر کمبود اون هستم

    از دوستان عزیزی که هنوز نوجوان و یا تازه جوان هستند میخوام در زمینه پول دقت بیشتری داشته باشند و اون رو مقدس بدونند و عاشق اون بشند و پول رو هم جزیی از خدای خودشون بدونند !!!

    قربانی کردن در زندگی برای رسیدن به برخی درجات بنظرم امری ضرروری هست

    گاهی باید باورهای اشتباه خودمون رو برای رسیدن به اهداف عالی قربانی کنیم و خدا همه انسان ها رو دعوت به قربانی کردن می کنه . برخی ها راه اشتباه متوجه می شوند و قربانی کردن یه چیزی رو غیر از خودشون بهونه می کنند

    ولی قربانی کردن حقیقی به نظرم من اینکه چیزی رو از خودمون قربانی کنیم : شاید باید برخی باورهامون رو در مورد خدا رو قربانی کنیم ؟ شاید باور مون رو درباره پول ؟ یا گاهی دین خودمون رو ؟ یا یکسری ارزش های غلط خودمون رو

    بنظرم اینها همش نشونه هست نشونه!!

    و گرنه ابراهیم هم یه زمانی زنده بوده و زندگی کرده و رفته و این داستان برای پر کردن زمان ما ساخته نشده مثال داستان های دیگه ! این داستان اشاره میکنه برای بزرگ شدن برای رسیدن به بلوغ فکری و شخصیتی ! همش داره این رو میگه که تو ظاهرا مثل قربانی کردن چیزی باید کمی خشن باشی و رنج بکشی و خون ببینی !!! ولی وقتی کار قربانی کردن یکی از مسایل اشتباهت رو داری انجام میدی قبل از اینکه زیاد به زحمت بیوفتی و رنج خاصی ببینی موهبت خدا در همون لحظه پیداش میشه !! چون قرار نیست برای رسیدن به چیزی رنج بکشی همینکه کمی سعی کردی خودش پیدا میشه ؟!

    فقط باید بهش اعتماد کنی ؟! به کی اعتماد کنی ؟ : به خودت به خدای درون خودت !! به چیزیکه در آرامش و اعتماد به تو گفته میشه؟! به همون صدای درونی که در ایمان و اعتماد کامل بهت میگه این کار رو بکن ! این رو انجام بده؟! گاهی میگه شتاب کن الان وقتشه و گاهی میگه صبر کن !! اون کیه ؟چیه ؟ اون همون خدایی که همه در موردش صحبت می کنند اون خدای حقیقی ما آدم هاست در درون تو هست در ذهن تو فقط باید راه شنیدن حرف هاشو باز کنی .خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مرضیه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2092 روز

    سلام روز سوم سفرنامه

    پیام امروز 1- ایمان ۱۰۰ درصد وخالص به خدا و الهامات درون

    2-پرداختن بها برای رسیدن به اهداف

    هدف من در درجه اول رسیدن به آرامش هست.زیرا میدانم تا آرامش نباشد اتفاقات خوب نمی افتد.

    بهایی که برای رسیدن به آرامش باید پرداخت کنم

    ۱.قطع ارتباطم با افرادی که (مخصوصا در این شرایط)اخبار و گفت و گوهای منفی دارند

    ۲.تمرین و تکرار عبارات تاکیدی مثبت آرامش

    ۳.وقت و انرژی گذاشتن برای گوش دادن به فایلهای سفرنامه و نوشتن برگی از روز

    ۴.وقت و زمان گذاشتن برای تدبر در قرآن

    امیدوارم درست گفته باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    میلاد امیرپور گفته:
    مدت عضویت: 1850 روز

    سلام و درود به همه بچه ها و استاد عزیز و خانم شایسته. واقعا نمیدونم از کدوم هزاران ارتعاش جدید و فوق العاده ای که تو ذهنم در حال رشد کردن هستن بخوام حرف بزنم، اول کلام اینو مطمعنم که باید بگم خدایا به درگاهت از ته دلم شکرت. دو ماهه که بطور کاملا جدی، برنامه ریزی شده و مرتب روی باورهام، کلامم و کانون توجهم دارم کار میکنم. هر روز که میگذره یه پله و کوچولو کوچولو دارم رشد میکنم و بزرگ میشم، هیچ وقت طی این ۳۰سال عمرم چنین احساس هایی رو نداشتم و تجربه نکرده بودم. به حدی ذوق دارم برای ابراز احساسات قشنگ درونم که اصلا نمیدونم چطوری همشونو براتون بگم بخدا. خیلی وقتا فکر میکنم دارم خواب میبینم که هر روز داره همه چیز برام قشنگ تر میشه و اتفاق های مثبت هر لحظه برام رقم میخوره، ولی هر لحظه بخودم یاداور میشم که قانون و خدا کارشون همینه، و هرکسی هم وارد این مسیر شه همین چیزای قشنگو لمس میکنه. پس بخودم میگم خدایا شکرت و پسر دمت گرم با همین فرمون برو جلو که عالی داری پیش میری. به خداوندی خدا قسم چند ماه قبل من هییییییییییییچ ربطی به الان من نداره. هرجور حساب کتاب میکنم جور درنمیاد، چون قانون خدا همینه. فقط باید باور و عمل کرد بهش. حرفام بیش اندازه زیادن، ولی فعلا ترجیح میدم تا همینجا کافیه و یه مدت خیلی کم دیگه دوباره بیام و از وقوع اتفاقات فوق العاده تر و بزرگتر از الان براتون بگم، چون ایمان دارم که برام رقم میخورن. چون قانون خدا و جهانش همینه. خدایا وااااااقعا سپاس گزارم ازت. الهی شکرت. استاد و خانم شایسته عزیز فقط میتونم بگم دمتون گرررررررررررررررم💪🏾😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    خدیجه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 2039 روز

    بنام پروردگار یکتا و بی همتا

    سلام به استاد بی نظیرم و خانواده عزیزم که قدم در مسیر یکتا پرستی داریم.

    سومین روز سفر نامه مو شروع کردم با عنوان اعتماد به رب

    از خودم پرسیدم من چقدر اعتماد داشتم به خدا. دیدم خدایی هیچی….

    پرسیدم چقدر روی خدا حساب باز میکردم دیدم هیچچچی…..

    و چقدر قلباً از خدا میخواستم که خواسته ای رو برام اجابت کنه دیدم بازم هیچچچی….

    پرسیدم چرا؟؟؟؟ شنیدم گفت خب تو منو قبول نداشتی. تو به من اعتماد نداشتی که بتووونی چیزی بخوای. اصلا ایمانی در کار نبود.

    اعتماااااد. ایمااااان

    الان که دارم فکر می کنم میبینم تا قبل از این اصلا مفهوم این دوتا کلمه تو ذهن من یه چرت بود و بس. میگم چرت چون واقعا چرت بود. خدایی که من داشتم یه خدا بود بقول استاد یه انسان بزرگ با احساسات و تواناییهای یکم بزرگتر از انسان. و خب میشه درک کرد که چنین خدایی سزاوار اعتماد نیست. خدایی که براساس احساسات تصمیم بگیره مگه میشه بهش ایمان داشت. قطعا همچین خدایی همون جنس ایمان رو میطلبه😅😅

    استاد الان که دارم اینا رو مینویسم دارم یکم درک می کنم که شما وقتی میگین توحید پایه و اساس همه موفقیتهاست یعنی چی؟ خب وقتی من به خدا اعتماد نداشته باشم و روی عواملی جزخدا حساب باز کنم نمیتونم چیزی از خدا بخوام. نمیتونم قدم درستی تو مسیر خواسته هام بردارم.

    وقتی از جنس ایمان ابراهیم گفتین منم از خودم پرسیدم اگه من جای ابراهیم بودم چکار میکردم؛؛؛؛

    اولاً که اصلا نمیتونم تصور کنم که من جای حضرت ابراهیم باشم چون واقعا فکر میکردم پیامبرها با بقیه آدمها فرق داشتن و این تفاوت باعث داشتن معجزه بود. ثانیاً به قول شما اگه خود خدا بیاد بگه بخاطر من سر بچه ت که هیچ یه انگشتشو ببر من قول میدم چاقوتو به موقعش کند میکنم بازم نمیتونم همچین جنس اعتمادی داشته باشم در صورتیکه میدونیم حضرت ابراهیم از اتفاقی که قرار بود بیفته کاملا بی اطلاع بودن. و فقط بر اساس یه الهام میاد و میخواد سر از تن فرزندی جدا کنه که ۲۰ سال پیش رهاش کرده و اصلا سراغش نیومده.

    نه تنها سرسپردگی ابراهیم بلکه ایمان اسماعیل هم برامون خیلی درس داره. کدوممون حاضریم به حرف بابایی اعتماد کنیم که ۲۰ سال پیش مارو تو یه بیابون خشک و بی آب و علف رها کرده و رفته و حالا با نیت بریدن سر من برگشته. اسماعیل اعتماد کرد نه به ابراهیم بلکه به خدای ابراهیم و خداوند به چه زیبایی پاسخ ایمان این پدر و پسر رو میده و این میشه که ابراهیم میشه خلیل الله. میشه رفیق فابریک خدا. میشه حنیف و مسلم و موقن و مومن و…..

    وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا.[۸۴]

    خدایا کمکم کن هر روز بهتر و محکمتر قدم در راه ابراهیمی استاد عباسمنش بردارم…..

    استاد عاشقتم که هدایتگر ما شدی تو مسیر خوشبختی💚💚💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    در پی توحید گفته:
    مدت عضویت: 1947 روز

    به نام تنها ترین وپر قدرت ترین نیروی کیهان

    بدون شک یکی از مطالبی که ارزش انسان را درست بیان می کند همین متن است

    قلمروها

    کوهستان::::::::::::::: خرس

    جنگل::::::::::::::::::: شیر

    دریا:::::::::::::::::::::: وال

    اسمان::::::::::::::::::::: عقاب

    اتش:::::::::::::::::::::::؟؟؟؟؟

    پاسخ=اتش::::::ابراهیم

    ابراهیم کسی بود که خوشبختی را در اتش تجربه کرد او با توجه، توحید واحساس خوبش در درون اتش هم لذت برد احساس شادیِ با خدا بودن!!!!

    احساس قدرت وهماهنگی با منبع

    احساس رهایی

    او با این اتفاق ارزش انسان را بالا برد وبه جهان ثابت کرد که بالا ترین موجود انسان است زیرا اتش وقدرتش هم در تسخیر اوست

    یک شعله ی قدرت درون بین

    ان شعله خنک بگشت در نار

    بر فرط زمان نباشدت ترس

    چون شخص خلیل عشق رفتار

    توحید چیزی بود که ابراهیم را اسطوره ی قران کرد.

    خدایا مارا به راه توحید وگفت گو با خوت هدایت کن وکاری کن که من اتحاد قدرت جهان را در قلبم حس کنم که تو بهترین پاسخ دهنده وتنها پاسخ دهنده ای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: