نتایج دانشجویان از دوره‌های استاد عباس‌منش

  • -حنان دریس
    یک شب من و همسرم با 4 تا از دوستان صمیمی نشسته بودیم. جمعی که همه طالب رشد بودن و یکی از فایلهای استاد رو گوش می دادیم که توی اون فایل استاد یک تعهد از ما خواست. ما با تمام وجود این تعهد رو دادیم. امروز بعد از 6 ماه دوباره اومدم تا اون فایل رو گوش بدم. استاد دقیقا همینطور که شما توی اون فایل گفتید، دقیقا از لحظه ای که این تعهد رو نوشتیم همه چیز عوض شد. فکر میکنم فرادی اون روز بود که برای هر کدوم از ما اتفاقات عجیبی افتاد و اون جمع پراکنده شد که من و همسرم از خوزستان به یزد مهاجرت کردیم و یکی دیگه از دوستان به یه شهر دیگه رفت. به طرز عجیبی یه کار توی یزد به همسرم پیشنهاد شد و کارهایی استخدامش به سرعت انجام شد و ما الان ساکن یزد هستیم. در زمان شروع کار همسرم با 9 میلیون تومان حقوق قرارداد بست اما توی ماه اول 13 میلیون تومان حقوق دریافت کرد و بعد دوره 12 قدم رو با همسرم شروع کردیم. تمرین ستاره قطبی رو انجام می دادیم و در ماه چهارم، حقوق همسرم به 2 برابر افزایش یافت.ما هر روز روی خودمون کار کردیم و کار میکنیم. زبونم قاصره از بهبودهایی که توی شرایط ما رخ داده و به خاطر آشنایی با شما و هدایت های خداوند، اشک شوق میریزم.
  • -حنان دریس
    من قدم اول و دوم از دوره 12 قدم رو خریدم. همسرم نیز در کنار من، شروع به استفاده از آگاهی های این دوره کرد. به جلسات گوش می داد و تمرینات رو انجام می داد. درآمد همسرم با عمل به آگاهی های قدم اول، در همین مدت کوتاه، از ماهی 16 میلیون به 26 میلیون رسیده. این نتیجه ی همسرم برای من مثل یک معجزه بود و ایمان من رو به آگاهی های این دوره 1000 برابر کرده.خداروشکر میکنم که تواین مسیر قرار گرفتم و دارم از درک و عمل به این آگاهی ها بسیار لذت میبرم. برای خودم هدفی رو در نظر گرفتم و دارم با تمرکز روی اون کار می کنم.
  • -ملیحه کشمیری
    وقتی تو قدم 12 ام، چکاب فرکانسی ابتدای دوره رو مقایسه کردم با قدم آخر، از تعجب دهنم باز مونده بود بابت تغییراتی که توی شرایطم اتفاق افتاده بود. حتی یادم رفته بود که یک سال پیش و توی شروع 12 قدم، من این مشکلات رو داشتم.مثلا دندونم خراب بوده و من هزینه ی رفتن پیش پزشک رو نداشتم و اصلا یادم رفته بود. چون بعداً خیلی راحت و بدون دغدغه ی مالی رفته بودم دکتر و مسئله رو حل کرده بودم.قبل از 12 قدم، حتی تو هزینه های اولیه خورد و خوراک واقعا مشکل داشتم ولی امسال با وجود چند برابر شدن قیمت گوشت و مرغ و…، خیلی راحت هر چیزی رو که لازم دارم خرید می کنم بدون اینکه قیمت رو بپرسم. نگران حساب بانکیم نیستم و حتی از لاکچری ترین سوپر مارکت زنجیره ای شهرم خرید میکنم ک دقیقا اینم یکی از خواسته هام بود‌ که بهش رسیدم و کلاً دغدغه هزینه های زندگیم رو ندارم. اون فردی ک پارسال فکر میکردم بهم حسودی میکنه و دشمن منه،الان خیلی دوسش دارم و دیگه اون حسو بهش ندارم. پارسال 3 ماه 3 ماه، قسط ماشینم عقب می افتاد ولی الان ماه به ماه پرداخت میشه بدون نگرانی. پارسال بدهی هم داشتم که الان خدا رو شکر هیچ بدهی ای ندارم. وام گرفته بودم که تصفیه اش کردم و تا اخر عمرم نه وام میگیرم و نه قرض. پارسال هیچ پس اندازی نداشتم اما الان مبلغ قابل توجهی پس انداز دارم. پارسال امیدم برای آینده بسیار کم بود اما الان خیلی امیدوارم چون توی همین یکسال اخیر، خداوند خیلی کارا رو برام انجام داده و شرایطم کلی بهتر شده. سال پیش ی بیماری مخفی داشتم و توده ای در بدنم بود که ازش خبر نداشتم ولی خداروشکر توی قدم 8 به موقع فهمیدم و از خداوند خواستم که این بار سنگین رو از دوشم برداره. الان شکر خدا درمان شدم و کاملاً سلامتم. خود این بیماری هم معجزه آسا و از اسان ترین و راحت ترین و سریع ترین راه، درمان شد. پارسال، چند نفری بودن که دلم میخاس از زندگیم برن بیرون اما چون اعتماد بنفس بالایی نداشتم نمیتونستم مستقیم بهشون بگم که نمی خوام باهاشون ارتباط داشته باشم، ولی به طرز جادویی اونا هم وسطای دوره، بدون اینکه حرفی بزنم از زندگیم محو شدن .قبل از 12 قدم، نجواهای ذهنی به شدت مخربی داشتم ولی الان نجواهای ذهنم خیلی خلی کم شدن و اختیار ذهنمو میتونم بدست بگیرم. براحتی.پارسال به شدت احساس گناه داشتم ولی امسال خیلی خیلی این احساس کم شده. کلا کارایی که فکر میکردم بابتشون خدا منو مجازات میکنه رو دیگه یادم نمیاد و حتی دیگه انجامشون هم نمیدم و خدارو دوست صمیمی خودم میدونم. ترس هام کمتر شده. مثلا ترس داشتم از شب رانندگی کردن توی جاده ک انجامش دادم و تنهایی شب از تهران تا شیراز و اومدم و خیلی حس خوبی بهم داد. یا مثلا بعد شکست دادن این بیماری،  خیلی از ترس هام ریخت. مثل ترس از مرگ. الان ترس از مرگ ندارم یا بهتر بگم خیلی کمتر شده.آرامشم خیلی خیلی زیاد شده، خیلی احساس نزدیکی به خداوند رو دارم . پارسال 20 درصد کارامو خدا انجام میداد ولی امسال ایمانم و حساب کردنم روی خدا فرق کرده و اگر اغراق نکرده باشم، فکر میکنم تا 80 درصد خدا امور زندگیمو به دستش گرفته. قبل از 12 قدم، من یه آدم کاملا مشرکی بودم ولی نمیدونستم. توی این دوره شرک هامو تقریبا شناختم و سعی میکنم فقط تو راه توحید باشم و دارم تمرین میکنم. تا قبل از 12 قدم، اصلا اعتقادی به اینکه خودم خالق شرایط زندگی خودم هستم نداشتم، همیشه دیگران رو مقصر میدونستم. ولی الان کاملا پذیرفتم این قضیه رو و دیگه نه دنبال مقصر هستم و نه خودمو با دیگران مقایسه میکنم. اعتماد بنفس و عزت نفسم هم خیلی بهتر شده و به راحتی به درخواستهای نامعقول \"نه\"میگم. در صورتی که قبلا اصلا اینجوری نبود. در کل تو قسمت بهبود شخصیتی، من خیلی پیشرفت داشتم. البته از خودم توقع زیادی ندارم چون این اولین دوره ای بود ک کار کردم و خیلی از دست اوردهام راضی ام. خودمو با یه روز قبل، یه ماه قبل و یه سال قبلم که مقایسه می کنم، می بینم عالی شدم و روند تکامل و رسیدن ب کمال و داشتم. همین که اسان شدم برای آسانی ها، همین ک چرخ زندگیم واقعا روان شده،همین ک اون گاری زوار در رفته بهم وصل نیست، همین که آرامش واقعی دارم نه فیک، خیلی خیلی خداروشکر میکنم چون اینا نعمت هایی هستن که تا پارسال توی زندگی من نبودن. این دستاوردها هیچکدوم تا پارسال توی زندگیم نبودند و الان هستند. پارسال پول قدم اول به سختی جور شد. در حالیکه قدمای بعدی رو به راحتی و مثل هلو برو تو گلو خریدم و بعدش هم خیلی راحت دوره ی\"احساس لیاقت\" و همون روز اول که رو سایت اومد، خریدم. پارسال من حتی جرات نوشتن کامنت و نداشتم، ولی امسال راحت کامنت مینویسم بدون ترس از قضاوت. راحت با غریبه ها ارتباط برقرار میکنم و خودمو پایین تر از افراد ثروتمند نمیدونم. سرم پایین نیست جلوشون. الان راحتتر چالش هارو میپذیرم و سختم نیس مسائلم رو حل کنم.در صورتیکه من قبلاً اصلا اینجوری نبودم و با هر چالشی فرو میریختم ولی از وقتی قدرت و از بقیه گرفتم و به خدا دادم، خیلی زندگیم آسون تر و روان تر شده و کلا تو هر زمینه ای، پیشرفت خوبی داشتم. استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم بابت این دوره و بعد از دیدن نتایج شگفت انگیزم، تصمیم گرفتم امسال دوباره مثل پارسال 12 قدم رو از اول شروع کنم و با تعهد ادامه بدم. این مسیری هست که دقیقا باید تا آخر عمرم انجام بدم. دوستانی ک تازه قدم و شروع کردین، با تعهد و تمرکز لیزری روی آموزش های دوره کار کنید. شبکه های اجتماعی رو بیخیال بشید و وارد جلسات 12 قدم بشید. کامنت بخونید و کامنت بذارید و معجزه شو خواهید دید.
  • -نگین برنا
    امروز که جلسه آخر از قدم 5 ام رو تموم کردم و آماده ی ورود به قدم بعدی شدم، تصمیم گرفتم از نتایجم تا این قدم بنویسم.روزای اولی که وارد دوره 12 قدم شده بودم، اصلا خواب و خوراک نداشتم یا داشتم جلسات قدم اول رو گوش میدادم یا کامنت همکلاسی هام رو میخوندم و خلاصه تا حالا فرصت نشده که از نتایجم بنویسم. اما یه حسی گفت از نتایجم بنویسم تا قوت قلبی بشه برای دوستانی که ابتدای مسیر 12 قدم هستند و انگیزه ای بشه برای بقیه دوستان.اولین و مهمترین نتیجه من، رسیدن به آرامش هست. من با اینکه توی رابطه بودم و حالم خوب بود ولی گاهی غصه رابطه شکست خورده قبلیمو و میخوردم اما الان 5 ماهه که واقعا از لحاظ روحی تغییر کردم. توی قدم اول، خونه من در یک محله پایین شهر اصفهان بود. با ورود به قدم دوم، مهاجرت کردم به تهران. گوشیم شیائومی بود اما قدم 4 آیفون خریدم اونهم با پول خودم. هیچ گونه قرض و بدهی ندارم. درامدم بطور متوسط حدود 4 برابر شده. -روابطم خیلی خیلی بهتر شد. هدایت شدم به چند تا سفر خیلی عالی و لذت بخش. اونقدر ایمانم قوی شده که با خیلی از ترسهام مقابله کردم اعتماد به نفسم خیلی خیلی بهتر شده و و هزاران نتیجه و بهبود دیگه که الان حضور ذهن ندارم در طی این 5 ماهه رخ داده. بچه ها عمل به آموزه های این دوره معجزه میکنه. با قدرت ادامه بدید و توی مسیر این دوره بمونید. ️
  • -الناز و هانیه
    من چند سال پیش چهار قدم از دوره 12 قدم رو خریدم و و نتایج عالی گرفتم. امروز مجددا تصمیم گرفتم این دوره رو از اول شروع کنم. وقتی چکاپ فرکانسی قبلیم رو خوندم که در شروع دوره انجام داده بودم، باعث شد جایگاه قبلی ام و خواسته های قبلیم رو بیاد بیاورم. این یادآوری، یک حس خوب افتخار و تحسین رو برای من داشت که چقدر در هر حوزه ای پیشرفت کرده ام و چه کارهایی در این مدت انجام دادم و چه عادتهای محدود کننده ای در من تغییر پیدا کرده که اصلا باورم نمیشه.قبل از شروع دوره 12 قدم،  تازه شروع به درمان افسردگی ام کرده بودم و قرص آرام بخش مصرف میکردم. چون نصف شب جوری از خواب بیدار می شدم که انگار خفه ام میکردند و قلبم از جا کنده میشد. ماهی یکبار حتما باید به پزشک مراجعه میکردم و هر بار به یک بهانه ای کلی هزینه و سونوگرافی و آزمایش انجام می دادم. اما الان به لطف الله مهربانم و پیگیری این آموزش ها، دو سال و نیم است که حتی یک قرص سردرد هم استفاده نکردم چه برسد قرصهای دیگر.متوجه شدم به خاطر کار کردن روی آگاهی های این دوره، اکثر عادات ناپسند م مثل: زود رنج و شکننده بودن، عجول بودن، کم حوصله بودن، زود عصبانی شدن،  توقع بالا داشتن، عیب جویی کردن، سخت گیری کردن و... خود به خود رفع شده و به مرور با کار کردن روی دوره  و ادامه مسیر، همه این ضعف های شخصیتی ناخودآگاه محو و نابود شدند و من به یک آدم صبور، آرام و مهربون تبدیل شدم. به قدری آرام هستم که هیچکس و هیچ چیز نمی تواند این آرامش را از من بگیرید. یکی از عادتهای قبلیم خواب زیاد نیمروزی بود. چنان میخوابیدم که بعد از بیدار شدن دو ساعت گیج و منگ بودم. توی چک آپ فرکانسی شروع دوره در دفترم نوشته بودم اگر من بتوانم این عادت را کنار بگذارم قادر خواهم بود هر کاری را بکنم. الان خنده م میگیره که من توی این مسیر چه کارهای بزرگی انجام دادم که حذف خواب زیاد، فقط یه نمونه کوچیکش بوده خداروشکر می کنم که جز هدایت شدگان هستم و مجددا استارت این دوره زدم.
  • -خاتون حاجی وند
    وقتی چکاپ فرکانسیم رو بررسی کردم، دیدم خیلی از دوره 12 قدم نتیجه گرفتم اما به به قول استاد چون الان خواسته هام بزرگتر شده، اون موفقیت های قبلی برام طبیعی شده بود و یه جورایی از یاد برده بودم که یه روزی اونا جزو آرزوهام بودن. این یادآوری درباره نتایجم باعث شد که تمایلم به شروع دوباره دوره 12 قدم، 100 برابر بشه چون این بار میخوام با تعهد بیشتری روی آگاهی های دوره کار کنم. بخشی از نتایجم رو اینجا می نویسم:تو حوزه روابط، چیزی که خیلی برام شوکه کننده بود این بود که من تونسته بودم به راحتی افراد نامناسب رو از روابطم حذف کنم. کاری که انجامش قبلاً خیلی برام بزرگ بود چون اون افراد خیلی بهم نزدیک بودند. اما با تعهد به آگاهی های دوره آنقدر محکم تصمیم گرفتم و روی تصمیمم مانده ام که تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم وارد جمع اون افراد بشم.از نظر مالی درآمدم 2 برابر بیشتر شده و اینبار می خواهم تمرکز بیشتری روی افزایش درآمدم بگذارم.تو حوزه سلامتی، نتایج عالی گرفتم. قبل از 12 قدم من هر ماه 2 بار برای تزریق سِرُم و آمپول تقویتی باید به درمانگاه می رفتم. آنقدر تو تمرین ستاره قطبیم نوشتم که خدایا من میخوام امروز و هر روز شاد و سالم و پرانرژی باشم، که به ایده ای هدایت شدم که به سلامتی رسیدم و الان مدتهاست که به درمانگاه برای سرم زدن نرفتم. توی حوزه خودشناسی، به اوج خودم رسیدم. وقتی یه حس بدی میاد سراغم، میفهمم از چه نقص اخلاقی در من نشأت گرفته و تلاشمو میکنم که ذهنم رو کنترل کنم تا این حال بد باعث انجام رفتار بد در من نشه و خودم رو آگاهانه از اون فضا بیرون می کشم. این جمله کلیدی از استاد باعث شده توی کنترل ذهنم خیلی خوب عمل کنم: « درسته که افکار من مثل اسب چموشه اما افسارش دست منه و کنترلش دست منه». این جمله خیلی بهم کمک میکنه که به خواسته هام برسم. هر فکر منفی یا نگرانی که میاد توی ذهنم، آگاهانه به خودم میگم: اینم بازی ذهنه و اصلاً موضوع مهم نیست و واقعی نیست.استاد از شما با تمام وجود سپاسگزارم که هستید و عاشقانه تلاش می کنید من و امثال من انسان های بهتری بشیم و از زندگیمون لذت ببریم.
  • -خدیجه شریعتی
    استاد چند روز پیش داشتم خودمو با خدیجه قبل از دوره 12 قدم مقایسه میکردم و دیدم نتایجم واقعا شگفت انگیزه دلم نیومد برای شما ننویسم. خدیجه چند سال قبل یه دختر غرغرو و ناآروم بود که با همه سر جنگ داشت اما خدیجه الان به شدت اروم شده و به شدت دنبال رشد شخصیتشه.خدیجه چند سال قبل پر از شرک بود و هیچ امیدی به بهتر شدن شرایط زندگیش نداشت، انگار یه مرده بود اما خدیجه الان به شدت امیدواره و می بینه که خداوند چطور داره درها رو براش باز می کنه .خدیجه چند سال قبل درگیر انواع بیماریها بود مثل: آرتروز و دیسک کمر و معده ی ناراحت و همیشه فکر میکرد این دردها برای همیشه باهاش هستن. اما خدیجه الان سالم سالمه، هر روز باشگاه میره و هر روز بدنش قوی تر میشه.خدیجه چند سال قبل به شدت ترس تموم شدن پول رو داشت. هر وقت میرفت خرید پول کم میاورد. تا جایی که حتی از بقیه قرض میکرد و همیشه هم جنس های درب و داغون و مونده مغازه ها رو میخرید. اما خدیجه الان دیگه هر چیزی رو که نیاز داره اون هم از بهترین نوعی که براش امکان پذیره، می خره و همیشه هم پول براش باقی می مونه.مورد بعدی اینه که: من 11 روز پیش تصمیم گرفتم کمالگرایی رو بزارم کنار و دوباره قدم اول رو آموزش ببینم و به تمرینات این دوره عمل کنم و به تعهدم عمل کردم. اینهم از معجزات تعهد من به آموزه های قدم اول در این 11 روز:1- هجرت از کارگاه داداش بزرگم  که اونجا کارگر داداشم بودم با تایم کاری سخت و سنگین. اما حالا برای خودم کار می کنم و ساعت کاریم دست خودمه و کلی حالم عالیه.2- همزمان با اون هجرت، خرید یه چرخ راسته دوز عالی برای شروع کسب و کار شخصیمبه صورت نقد. باید بگم منی که تا چند ماه پیش اگه میخواستم یه چیز صد هزارتومنی بخرم کلی باید حساب کتاب می کردم، حالا به این حد از رشد مالی رسیدم که چرخ میلیونی ای رو که مدتهاست رویاشو رو داشتم رو براحتی و نقد می خرم.3- حل مساله ای که با داداش بزرگم پیش اومد سر رفتن از مغازه ش: خدیجه قبلی تو اینجور مواقع به شدت میترسید و گریه و زاری می کرد، اما اینبار خدیجه به لطف خدا و عمل به آموزش ها تونست این مساله رو طوری مدیریت کنه که فرداش داداشم یهم پیام داد و ازم بخاطر رفتارش عذرخواهی کرد.4- رسیدن پول و ثروت از جاهایی که حتی تصورشم نمیکردم. 5- فروش یکجای گلدونایی که از مغازه گل فروشیم مونده بود و کلی معجزه های ریز و درشت دیگه که هر بار به خودم میگم ببین اینا نتیجه همون تعهده س ها. با خودم میگم اینا فقط توی 11 روز برام رخ داد و تازه قدم اول هستم و اگر با همین تعهد پیش برم، قدم 12 ام چقدر نتایجم رشد کرده و این فکر به شدت منو سر ذوق میاره.
  • -آرزو مهدیزاده اردبیلی
    من آرزو هستم همسرو رفیق شهاب. نوروز سال 1398 قدم اول رو با آقا شهاب خریدیم و هنوز هم بعد از 4 سال داریم با آموزش های این دوره زندگی می کنیم.روزی که قدم اولو خریدیم، منو شهاب هنوز باهم ازدواج نکرده بودیم. هیچ کدام از وسایل خونه زندگی الان رو نداشتیم. پول یا سرمایه ای برای شروع زندگیمون نداشتیم. ماشین نداشتیم. کار مناسب نداشتیم. کسب و کار مورد علاقمون در حد نهایتا ماهی 100 هزار تومن بهمون پول میداد و بخاطر همین هردومون مجبور بودیم برای ماهی 2 میلیون، کارهایی رو انجام بدیم که بهش علاقه مند نبودیم. طول عمل به آموزه های این دوره در طی این 4 سال، هزاران هزار اتفاق و معجزه تو زندگیمون رخ داد که واقعا نوشتنشون چند روزی زمان لازم داره.و اما بخشی از نتایج ما از عمل به آموزه های قدم اول:ما الان توی خونه 150 متری قشنگ خودمون با کلی امکانات و وسایل خوب زندگی می کنیم. خونه مون در بهترین نقطه ی یکی از خوش آب و هواترین شهرهای ایرانه با ویوهایی عالی از هر طرف.ماشین خودمونو داریم. تمام کارهای دیگه رو کنار گذاشتیم و الان فقط کسب و کار شخصی خودمونو داریم و دست تو دست هم داریم پیش می بریمش و به درآمد  50 میلیون در ماه رسیدیم. بشدت توی زندگیمون آرامش داریم و زوجِ نمونه کل فامیل و آشناها و الگوی اونا توی روابط هستیم. چقدر عزت نفسمون بالاتر رفته. چقدر با اراده تر و قویتر از قبلیم. در طول مسیر ما قدم دوم رو هم خریدیم و از فردا دوباره قدم دوم رو شروع میکنم. دلیل اینکه این کامنتو مینویسم اینه که بگم: بزرگترین سپاسگزاری ما برای قوانین ثابت خداوند هست که از این دوره یاد گرفتیم. هرجا به هر چالشی میخوریم میگیم خوب فرمولو بلدیم، حالا با تمرکز درستش میکنیم؛ خلقش میکنیم.
  • -نجمه سادات جعفری
    الان که دارم این دیدگاه می نویسم مثل ابر بهار دارم گریه میکنم. من اونقدر سرگرم کار و پیشرفت بودم که اصلا متوجه نشدم کی به به این مرحله از پیشرفت و نتایج رسیدم. موقعیتی که الان دارم و تغییراتی که توی این یک سال کردم برام باور کردنی نیست. برام باورش سخته که این منم که اینجا نشستم و دارم موفقیت هامو رو نگاه میکنم. یادم اومد پارسال همین موقع اینجا نشسته بودم و تمرین جلسه 3 از قدم اول رو انجام می دادم و آرزوی جایگاه الانمو داشتم. با اینکه یه جاهایی کوتاهی کردم و درست به آموزه ها عمل نکردم اما بازم از نتایجم بسیار راضیم که توی سن 17 سالگی ازادی زمانی و مکانی خوبی دارم و درآمد ماهانه ی مناسبی دارم اونم توی شغل مورد علاقم. کاری که حاضرم روزو شبمو براش بزارم و تمام خواسته ام از دنیا بودن توی این مسیر بوده . رابطه ی من با خانوادم نسبت به پارسال از زمین تا اسمون فرق کرده؛ روابطم با دوستان و همکاران و مافوقم نسبت به پارسال از زمین تا اسمون فرق داره  و منه پارسال، خیلی به منه الان افتخار میکنه. چقدر احساس خوشبختی می کنم.میخوام از امروز حتی بهتر از قبل روی باور هام کار کنم و این آموزه ها رو جدی تر بگیرم چون میدونم این نتایج چطور بدست اومده؛ راهشو یاد گرفتم. تمرین ستاره ی قطبی 12 قدم، یه کنترل از زندگیم توی دستم داده؛ یه نگاه بلند به عمرم داده؛ یه آرامش خاطر بهم داد از اینکه کنترل همه چی توی زندگیم دسته منه. ستاره ی قطبی بهم یاد داده که هرچی من بخوام رو میتونم بدست بیارم واگر همه ی خواسته های که دارم داره برآورده میشه، معجزه نیست، بلکه طبیعیه. قانونه. باید اینجوری باشه وقتی من به قانون عمل می کنم.خداوند رو هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت این آگاهی ها و این هدایت ها.
  • -سعید دهستانی
    همون روزی که دوره 12 قدم روی سایت قرار گرفت، من این دوره رو خریدم و با چه انگیزه ای به آموزه های استاد توی این دوره گوش میدادم، تمرین چکاپ فرکانسیم رو توی قدم اول نوشتم و به همین ترتیب مابقی تمرینات رو ادامه می دادم.از اون روز تا حالا حدود دو سال میگذره. من هنوز تمام قدم های 12 قدم رو نخریدم و تازه قدم چهارم هستم و اما با همون انگیزه ای که قدم اول از دوره 12 قدم رو شروع کردم، همچنان دارم روی آموزه های این دوره کار می کنم و تصمیم دارم هر ماه قدم های بعدی رو بخرم و کار کنم.امروز  نگاهی به دفتر قبلی که چک آپ فرکانسی - شروع دوره 12 قدم رو نوشته بودم - نگاهی انداختم تا ببینم چقدر رشد کردم. متوجه شدم چقدر زندگی من تغییر کرده و چقدر نتیجه گرفتم مخصوصا تو جنبه مالی.بدهی هام به افراد و بانک ها پرداخت شده و درآمد ماهیانه ام 15 برابر بیشتر شده و چقدر خدا رو شکر کردم به خاطر این همه تغییری که با کار کردن روی این دوره، فقط توی جنبه مالی زندگیم رخ داده.
1 2 3 4
161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افسانه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 164 روز

    سلام استاد

    گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم

    وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث‌ میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه

    یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه

    این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 483 روز

    سلام خدای جانم

    سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم

    من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز

    حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….

    بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو

    بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم

    همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    الا رستگار گفته:
    مدت عضویت: 144 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

    به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم ان‌شاءالله

    دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم

    حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم می‌کنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)

    اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..

    گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم

    گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم

    و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .

    و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم

    وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر

    همه ی ترسام خلاص میشم استاد

    همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان می‌کنه به اذن الله

    اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم

    و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم

    حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم

    هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب

    شکسته ی منو داد

    من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی

    ( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد

    تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..

    و هربار اشتباهات جدید

    حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد

    آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم

    تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر

    بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم

    به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم ان‌شاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم

    اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله

    به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود

    خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم

    یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم

    و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه

    لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم

    خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم

    و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره

    ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت

    به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم

    و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم

    آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم

    اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش

    اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه

    همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق می‌کنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست

    وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمی‌دونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت می‌بردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت می‌بردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمی‌دونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمی‌دونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم

    الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار

    زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم

    خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    الماس زیبا وهمسرجان گفته:
    مدت عضویت: 827 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم

    من اصلا یک درصد فکر نمی‌کردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی

    البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمی‌کردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    معصومه حقی گفته:
    مدت عضویت: 483 روز

    سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم

    وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد

    خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم

    بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم

    این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 960 روز

    به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم

    این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم

    اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم

    و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه

    و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم

    خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم

    بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه

    این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان

    چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا

    خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم

    خوش باش که هر که راز داند

    داند که خوشی خوشی کشاند

    شاد و سلامت و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سیده گفته:
    مدت عضویت: 503 روز

    به نام خداوند قادر مطلق خدایی که این روزا اینقدر باهاش صمیمی شدم که هر لحظه دارم باهاش حرف میزنم

    خدایی غیر از خدایی که قبلاً می شناختمش

    الان هم اومدم نتایج شما دوستان عزیزم رو برای اولین بار توی این قسمت از سایت بخونم ،که خدا یهویی بهم گفت تو هم بنویس

    بنویس که همه باور کنن اگه با من رفیق بشن دیگه نگران هیچی نمیشین.،من میگم چی کار کنن که چرخ زندگی شون روان بشه

    به خدا الان که دارم می‌نویسم اشک از چشمام سرازیره .

    نه از ناراحتی بلکه از سر شوق که چنین خدایی داشتم و ازش بی خبر بودم.

    تازه منی که خیلی ادعای خداشناسی و این حرفا رو داشتم.

    برای همه مادر بودم برا خودم زن بابا

    از بس باورهای خراب تو ذهنم بود

    باور این که خدا دعاهای منو در حق دیگران چقدر زود جواب میده ولی برای خودم نه

    همه ازم التماس دعا داشتم و منم به خدا میگفتم تو که خیلی مهربونه حاجتشون رو بده و جالب این که همه به حاجتشون میرسیدن و البته وصد البته این به خاطر باور خودشون بود که جواب میگرفتن نه به خاطر دعای من

    و

    من اینو میدونستم و به روی خودم نیاوردم.

    و

    به خودم میگفتم چون خدا خیلی دوستم داره

    هی میخواد ازش التماس کنم برای گرفتن حاجت خودم

    و

    با خودم میگفتم هر چه بیشتر دارم اذیت میشم

    پس جایگاه بهتری پیش خدا دارم

    پس اگه اینجا نشد حتما اون دنیا برام بهتره

    و

    این هم یه باور مخرب دیگه و

    هزاران باور دیگه که به خدا میچسپوندم

    البته که این باور در جامعه آیی که بودم تاثیر گرفته بودم و در خودم تقویت کرده بودم متاسفانه.

    اما خدای درون الانم کجا و اون خدا کجا

    که هر لحظه داره منو هدایت می کنه به بهترین راه ها ،

    و این رو مدیون آموزش های استاد عزیزم می‌دونم.

    که زندگی منو عوض کرده از هر لحاظ.

    خدایا شکرت

    همیشه با خودم میگم استاد عزیزم تو که دراستان من در صد کیلومتر متری من سالها زندگی کردی و آغاز تغییرت از اون جا بود

    چرا امن

    من این همه دیر با شما آشنا شدم.

    از فایلهای رایگان که ارزش میلیاردی دارن شروع کردیم و الا با دوازده قدم داریم رو به جلو پیش میریم چ بیشتر از چیزی که می‌شنوم دارم به گفته های استاد عمل می کنم.

    به هر حال خدا را هزاران بار شکر از بودن در کنار شما و این دوستان عزیز و خصوصاً عزیز دلت مریم جان که هر روز با دیدن زندگی پر بهشت دارم در بهشت افکارم زندگی میکنم.

    از لحاظ روابط با همسرم که عالی شده و تا قبل از این که ایشون واقعا یه آدم دیگه آیی شده

    ما هر روز زندگی در بهشت رو با هم میبینم و این همه فراوانی و عشق رو از بودن با شما تجربه می کنیم .

    فایلهای توحیدی استاد عزیزم انقلابی در ما به وجود آورده که الان با قدرت و یقین به هدایت الله با دست خالی و به صورت تکاملی طی مدت یک سال اخیر داریم کاری رو برای اولین بار شروع می کنیم که

    خدا خودش بهم الهام کرده و مجوزش رو هم خودش داده و مطمئن هستم به بهترین شکل پیش می‌ره و ما رو به ثروت و روزی به غیر حساب می‌رسونه.

    در هر حال اینو به دوستان گلم خواستم بگم که هر طوری تو خدا رو توی ذهنت بسازید همون رو می بینی .

    من الان یه جوری باهاش رفیق شدم که دوست ندارم وقتم رو پیش کسی دیگه ایی بذارم.

    من الان هر چه ازش بخوام بهم میده

    و

    مهم تر از همه رفاقت با خودشه .

    حال خوب بودن با خودش.

    دورت بگردم خدای ارحم الراحمین.

    ممنون از شما دوستان عزیزم که کامنت منو خوندید و باور کردید هم حرفای منو

    هم خدای درون وجود خودت رو

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    راضیه نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 168 روز

    سلام به خدای مهربانم سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز استاد عزیز من و همسرم 4 ماهه که با فایل های شما اشنا شدیم در اصل خدا مارو هدایت کرد به سمت این فایل ها ولی تو این 4 ماه اندازه ی یک سال من رو خودم کار کردم جوری که صبح که از خواب پامیشدم فقط تو گوشم صحبت های شما بود تا شب که میرم بخوابم یعنی جوری شده که من تو خونه موقع کار تو ماشین تو مهمونی تو خرید هر جا که باشم دارم از صحبت های شما استفاده میکنم من و همسرم خیییلی خوشحال و خوشبختیم که با شما اشنا شدیم و این هم از لطف خداس تو این 4 ماه خیلی چیزا تغیر کرده هم رابطه ی عاطفی ما هم سلامتیمون هم ارامشون هم نعمتهامون ما یه دختر 15 ساله داریم بعد از شنیدن صحبت های شما برای خودش دفتر شکر کزاری و دفتر هدف گزاری درست کرده و من خیلی خوشحالم که شما استاد عزیز مانند یه نور پاک وارد زندگی ما شدید و خیلی شیرین و دوست داشتنی مارو هدایت میکنید خدایا هزارررران بار شکر برای وجود خودت برای وجود استاد عزیز برای اینکه من و خانواده ام لایق این هدایت شده ایم ما هر روز بیشتر و بیشتر تلاش میکنیم تا به بهترین خودمون تبدیل بشیم ممنونم از شما استاد عزیز شما نور الهی هستید برای روشن کردن زندگی دیگران خوش به سعادت شما و خوش به حال ما که شمارو داریم خدارا سپاس برای این لحظه و هر لحظه به امید موفقیت بیشتر و بیشتر خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    خدیجه اعتمادی گفته:
    مدت عضویت: 1756 روز

    داستان هدایت میرسه به زمستان 1401.زمانی که در شرایط روحی و مالی خیلی‌ بدی قرار داشتم .دو ماه شده بود که پدر نازنینم رو از دست داده بودم و پذیرش نبودش برام غیرممکن بود. غمی که به اندازه ده سال پیرتر شدم .چون وابستگی شدیدی به پدرم داشتم و یجورایی بابایی تمرین آدم خانواده مون بودم. بابرادرم که با آموزشهای شما کلی نتیجه گرفته بود و باهم از لحاظ روحی نزدیکیم . داداشم پیشنهاد داد که باید از خانه بزنی بیرون و یه کاری رو شروع کنی منم که تنها داراییم یه پراید بود تصمیم گرفتم باهاش کار کنم تا هم کمی وضعیت مالی مون بهتر بشه و هم وضعیت روحیم. خلاصه شروع کارم شد شروع آموزشهام . سابقه عضویت من به خیلی قبل‌تر برمیگرده و دلیلشم اینه که برادرم خارج از ایران زندگی می‌کنه و من این پروفایل رو برای ایشون ایجاد کردم و چندتا از دوره های شما رو با پول خودش خریدم .و اگه به خیلی‌ قبل‌تر برگردم من برای اولین بار سال 94 یه فایل از شما دیدم فقط اون تی شرت قرمز رنگ و فضای سبز شمال که اونجا فایل ضبط شده بود یادمه ولی تو مدار دریافت آگاهی نبودم و از حرفا تون هیچی یادم نیست فقط حس خوبی که به من داده بود باعث شد که اسم تون تو ذهنم بمونه . خلاصه من همزمان با کارکردن با پرایدم شروع کردم فایل‌های عزت نفس رو که برای برادرم خریده بودم با اجازه خودش گوش دادن . 6 ماه فقط عزت نفس گوش دادم. تو اون 6 ماه به لطف خدا و آموزش‌ها اولاً پذیرشم در مورد از دست دادن پدرم رفت بالا. دوماً اعتماد به نفس من خیلی‌ تقویت شد و من چالش هایی که در مورد شغلم پیش آمده بود با تکیه بر آموزه های عزت نفس پشت سر گذاشتم و همه بدهی هامون پرداخت کردم .بعد از اون چندین ماه فایل های رایگان رو استفاده کردم .استاد من با فایل‌های توحیدی خدایی در درونم پیدا کردم که رفیق منه و من هر لحظه من در آغوش امن او هستم و این آرامش درونم شروع تحول من بود.ماشینمو عوض کردم و از لحاظ مالی به اندازه تمام 35 سال عمرم پس انداز کردم و سرمایه جمع کردم و به لطف الله از اول سال 1403 من دوره قانون سلامتی رو استارت زدم .

    در شروع دوره چربی خونم 485 . سردرد های تنشی و ضربه ای، افزایش وزن با دور کمر 94 و دور شکم 95 ، غده ای تیله مانند زیر بغلم ، کبد چرب و معده آندوسکوپی شده به دلیل خونریزی و و وزن 61 کیلو و چندین مشکل دیگه که جمعا 22 مورد من در شروع دوره نوشته بودم ولی الان در تاریخ 13 اسفند 1403 به لطف دوره قانون سلامتی چربی خونم کامل برطرف شده و منی که تا یادمه سر درد داشتم هیچگونه سردردی بعد از سه ماه که از دوره گذشت ندارم بدون حتی یه دونه قرص. اوایل دوره وسوسه میشدم که قرص بخورم ولی من خودمو متعهد کرده بودم که با شیوه قانون سلامتی ،سلامتی مو به دست بیارم .دور کمر الان 76و شکم 83،و وزن 48 کیلو خدا را شاهد میگیرم در این مدت حدود 1 سال که به شیوه قانون سلامتی زندگی کردم حتی حتی حتی یدونه قرص نخوردم و این به اعتماد به نفس داد. و انرژی باور نکردنی که حتی من تو18 سالگی اینقدر سالم و پر انرژی نبودم و استفاده از دوره عشق و مودت در روابط که عشق واقعی رو دارم تجربه میکنم عشق بدون وابستگی و در یک کلام مثل دوره نامزدی که همه میگن بهترین دوره مزدوجی هست ولی من با 8 سال زندگی مشترک دارم مثل دوران نامزدی زندگی میکنم . و الان شروع دوره بی نظیر هم جهت با جریان خداوند و نتایجی بعدا خواهم نوشت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      مریم فرقدانی گفته:
      مدت عضویت: 1187 روز

      به نام خداوند بی همتا

      سلام خدیجه جان ،واقعا تحسینتون میکنم به خاطر موفقیت‌ها و پیشرفتی که کردید.

      ازتون میخوام بپرسم که شما به چه روشی فایلها رو تمرین میکنیدوعمل میکنید ؟؟ که اینقدر نتایج خوب گرفتید.من با اینکه چندین سال است که روی خودم کار میکنم آنطور که باید نتیجه نگرفتم. از همه لحاظ پیشرفت آنچنان نگرفتم و اگر هم بوده یه دوره کوتاهبوده و دوباره به حالت قبل برمیگردم .

      ممنون میشم تجربیات خودتون رو دراختیارمون بزارین.

      در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمندو سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سحر رستمی گفته:
      مدت عضویت: 583 روز

      سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

      سلام به دوستان هم فرکانسی و خدیجه خانم عزیز،مدتها بود کامنت نذاشته بودم،الان با دیدن پیام شما یچیزی درونم گفت دست به قلم شم و بنویسم.

      خدیجه عزیز من هم مثل شما درگیر سردرد های تنشی و میگرن عصبی هستم،که 12 ساله درگیرم کرده،هر شب باید دارو بخورم همیشه کیفام پره دارو هست،یخچال و کابینت های آشپزخونه

      عین پیرزنای 80 ساله فقط با خودم دارو حمل میکنم اینور اونور،من 32 سالمه،الان نزدیک دو ماهه که سردردم یکباره شدید تر شده و حتی داروهای همیشگی خودم هم نتونستن ساکتش کنن،و حتی امروز هم نتونستم برم سرکار مرخصی گرفتم من دبیر هستم،الان یک ماهی بود که با خودم درگیر بودم قانون سلامتی رو بگیرم یا نه،میتونه این سردرد 12 ساله منو درمان بکنه یا نه،همش دو دل بودم،از خدا میخواستم یه نشونه یه پیام یه چیزی از تو سایت بهم نشون بده که دلم رو قرص کنه با خیال راحت قانون سلامتی رو تهیه کنم،تا اینکه امروز از صب تو سایت چرخیدم رفتم تو صفحات مربوط به کامنت های قانون سلامتی کلی اونجا کامنت خوندم وقتی چشمم افتاد به پیام دوست عزیزی که نوشته بود میگرن داشته و بعد از 20 روز عمل به قانون سلامتی بکل سردردش از بین رفته و خوبشده از شدت خوشحالی اشکم ریخت گفتم خدایا شکرت بالاخره جواب دو دل بودنم رو دادی،دیگه مصمم شدم همین هفته این دوره رو تهیه کنم،بعدش هم به پیام شما هدایت شدم بی نهایت خوشحال شدم خدارو سپاسگزاری کردم بابت این جوابی که از طریق دوستان عزیزی چون شما بهم داد.

      خدایا ازت بینهایت سپاسگذارم،بابت جوابهای خوبی که از طریق کامنت های دوستانم بهم گفتی،باورم نمیشه چقدر خوشحالم خیالم راحت که دیگه میتونم با عمل به قانون سلامتی از شر این سردرد چندین ساله خلاص بشم.

      استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم بابت این دوره های فوق العاده هر چقدر از شما سپاسگذاری بکنم بازم کمه.

      خیلی دوستتون دارم استاد جانم

      عاشقتونم مریم عزیزم

      دوستان هم فرکانسی من خیلی دوستتون دارم،نمیدونید با کامنت های شما چقدر از جواب سوالاتم پیدا میکنم.حالم خوب میشه

      امشب این ساعت این لحظه خواستم این رد پارو از خودم بذارم تا بعد از تهیه قانون سلامتی و عمل به آموزه هاش بیام و مثل خدیجه عزیز با خوشحالی از نتایجم بنویسم از سلامتیم.

      خدایااااااااااااا من عاشقتممممممم

      شکررررررررررررررتتتتتتتتتت خدا

      دوستدار شما=سحر

      1404/1/18

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: