لیدا رضاییمعجزه مادر شدن با عمل به آموزش ها
استاد فایلای هدیه شما طلای نابه. من ۴ ماه این فایلها رو دیدم و بعد از کلی نتیجه گرفتن، دوره های آموزشی شما رو خریدم. اولین نتیجه جدی من از روزی شروع شد که تصمیم گرفتم بچه دار بشم. وقتی آزمایش دادم، چندین دکتر متخصص گفتن شما تخمک گذاری نمی کنید و به این اسونی ها نمی تونید باردار بشد. یعنی تو سن ۳۶ سالگی اب پاکی ریختن رو دست من و گفتن درمان درازی رو پیش رو دارید. اما من از شما یاد گرفته بودم که این چیزها رو قبول نکنم.
اون روز توی مسیر مطب دکتر به خونه مدام می گفتم خدایا منو دست این دکترها نگذار خودمو به تو می سپارم قدرت فقط دست توه نه دست هیچ کس دیگه و سعی کردم آنچه از شما یاد گرفته بودم رو اصل قرار بدم.
بعد دوره 12 قدم رو خریدم. باید بگم این دوره اسمش دوره نیست. خود زندگی هست. کاش من به جای ۹ سال دانشگاه رفتن ۹ سال پیش با استاد عباس منش آشنا می شدم و دوره 12 قدم رو می خریدم و پای آموزش های این دوره می نشستم. این همه مدرک عالیه که من دارم به اندازه نصف آموزش های دوره 12 قدم استاد عباس منش برام ارزش ایجاد نکرده. چرا که اصول درست زندگی رو نشون من داد.
به خدا من یک دونه قرص نخوردم یه دقیقه دکتر نرفتم و 3 ماه بعد از اون ماجرا باردار شدم به راحتی جوری که خودم شوکه شدم. دو روز بعد از خرید دوره 12 قدم متوجه شدم باردارم و من بزرگترین نتیجه رو توی زندگیم با آموزش های استادم گرفتم.
استاد ازتون ممنونم که با ارزش ترین و با کیفیت ترین دوره های آموزشی رو تولید کردید. نتایج استفاده از آموزش های استاد عباس منش اینقدر زیاده که نمیتونم همه رو بگم.
رابطه من با همسرم به حدی خوب شده به حدی زندگی عاشقانه ای دارم که شاید تو هزار زوجی یکی نداره؛ تو کارم خدا رو شکر زحمت کارم کمتر شده و درامدم بیشتر شده؛ قبلا سعی میکردم همه رو راضی نگه دارم اما الان اعتماد به نفسم اونقدر عالی شده که دیگه برای راضی کردن دیگران تقلا نمی کنم. در حالیکه آدم های با کیفیت تری وارد روابط و زندگیم شدن.
محمد آصف باقریدرمان افسردگی مفرط و هدفمند زندگی کردن
داستان هدایت من به سایت استاد عباس منش درست برمیگرده به تقریبا پنج سال پیش و چند ماه پس از ورودم به آلمان در سال ۲۰۱۵ میلادی. من شرایط سختی داشتم و در نهایت افسردگی و رنج به سر می بردم و حتی تصمیم داشتم که اعتصاب غذا کنم. دارو و درمان زیادی کردم تا از افسردگی بیرون بیام اما نتیجه خاصی نمی گرفتم.یک روز از خدا با تمام وجودم خواستم که کمک کنه چون من خودم را خیلی تنها احساس می کردم و خدا را تنها کسی در زندگی ام می دیدم که دارم و می تونه کمکم کنه.
من کانال های موفقیت زیادی را دنبال می کردم که بفهمم مشکل عمده من کجاست و چطور از این افسردگی بیرون بیام. ولی مطالب و راهنمایی ها خیلی ضد و نقیض بود. تا اینکه به چند تا از فایل های آموزشی هدیه استاد عباس منش برخوردم کردم و با گوش دادن به آنها کم کم حالم بهتر شد. تقریبا در ۲۷ آذر ۱۳۹۷ دوره کشف قوانین زندگی رو خریدم و بعد که به راهنمایی های استاد عباس منش توی دوره کشف قوانین زندگی عمل کردم سلامتیم پیشرفت کرد و من این پیشرفت رو به خوبی در همه زندگیم احساس کردم و همین طور رفته رفته سلامتی و نشاطم را بدست آوردم. چیزی که که روزی تنها آرزوی زندگیم بود.
بعد دوره های اعتماد به نفس و کتابها ی استاد عباس منش رو خریدم و زندگیم باز هم بهتر شد. الان یک ساله که پیش هیچ دکتر داخلی نرفتم و اصلا مریض هم نشدم. یعنی بعد از تجربه سال ها تنهایی و مریضی در غربت که دیگه کاملا امیدم را به زندگی از دست داده بودم الان زندگیم کاملاً عوض شده و هدف دارم و به راهنمایی های استاد عباس منش عمل می کنم و هر روز به راه های آسان تر و موفقیت بیشتر هدایت می شم.
من نمی دانم که اگر این راهنمایی ها نبود چه سرنوشتی در انتظارم بود. خدا رو بسیار بسیار سپاسگزارم که این همه به من لطف داره و از خدا برای خودم و تمام اعضای صمیمی خانواده عباس منش سلامتی و ثروت و شادی را تمنا دارم.
رحمانتغییرات شخصیتی من و نتایج این تغییرات
من رحمان هستم و در حال استفاده از آموزش های استاد عباس منش در دوره 12 قدم هستم. توی یکی از جلسات استاد درباره هجرت صحبت می کرد و من می تونم بگم که با عمل به آموزش های استاد عباس منش من هجرت کردم از رحمان معتاد که روزی سه بار مواد مصرف میکرد، روزی دو پاکت سیگار میکشید به رحمانی که الان بوی سیگار حالشو بد میکنه
من هجرت کردم از رحمانی که بخاطر اثرات مواد مخدر تا ظهر خواب بودم و وقتی بیدار میشدم تا دوساعت نمیفهمیدم دنیا چه خبره و هیچکی حق نداشت بهم اعتراض کنه چون عصبی میشدم، به: رحمانی که قبل از همه از خواب بیدار میشه همه چیزو اماده میکنه نون سنگک داغ میخره انسولین مادرشو میزنه و اولین نفر توی محله است که مغازشو باز میکنه
من هجرت کردم از رحمان بدبین و شکاک به: رحمانی که زیبایهای اطرافیانشو میبنه
من هجرت کردم از رحمانی که هیچ هدفی برای ثروتمند شدن نداشت به رحمانی که ثروتمند شدن برام شده وظیفه
من هجرت کردم از رحمانی که تا مواد مخدر و دوستان معتادش نبود لذت نمیبرد به: رحمانی که میتونه روزها و ماهها خودش تنهایی مسافرت بره و لذت ببره
من هجرت کردم از رحمانی که همش دنبال پارتی و اشنا بودم به: رحمانی که سعی میکنم فقط روی خدا حساب باز کنم
من با آموزش های استاد عباس منش در دوره 12 قدم هجرت کردم از رحمانی که نمیتونست قسطاشم پرداخت کنه به: رحمانی که درامدش 30 برابر شد وداره روز بروز بیشتر میشه
افرا عبدالهیانقبل از آشنایی با استاد عباس منش روزهای سختی در زندگی داشتم. فشار بدهیهای مالی و چکهای برگشتی از یک طرف و مرگ شوهر خواهر عزیزم از طرف دیگر باعث شده بود که هر روز و هر لحظه به مرگ و خودکشی به طور جدی فکر کنم و تقریبا خودم رو برای خودکشی آماده کرده بود.
یادمه سمی قوی و کشنده تهیه کرده بودم و زیر بالشتم گذاشته بودم. آن شب در میهمانی خانوادگی که مربوط به سالگرد فوت شوهر خواهرم بود، خیلی اتفاقی و دور از روابط معمولمون دخترخاله م از من پرسید: افرا چته؟! چرا اینقدر بهم ریخته و درهمی؟! ماه هاست ک توی هرجمعی میبینمت اشفته و پریشونی !
من در پاسخ مثل توپ ترکیدم و شروع کردم از بدبختیهام گفتن اما ایشون اجازه نداد و حرفم را با این صحبت ها قطع کرد و گفت که: «میخوای یه جایی رو بهت معرفی کنم که دنیاتو عوض کنی؟!
بعد از فردی به نام استاد عباس منش رو معرفی کرد و گفت به طور خلاصه بهت بگم من با کمک آموزش های این استاد تونستم ۴۰۰میلیون تومان بدهی مالی رو تو سال 94 در عرض یکسال و نیم پرداخت کنم و از شر این بدهی کمر شکن خلاص شدم .اینطور شد که مشتاق شدم استاد عباس منش رو بشناسم. همون شب چندتا از فایلای هدیه سایت رو برام فرستاد و من طوری در گوش دادن به اونا غرق میشدم که انگار از همه چیز بریده بودم و طی چندروز اینده اش توی سایت ثبت نام کردم و تاریخ تولد الهی من شد 1396/۵/۳۰
امروز یعنی ۴۰۱/۰۱/۲۷ به لطف خداوند و عمل به آموزش های استاد، همه دیون و بدهی هام پرداخت شده؛
به استقلال مالی رسیدم؛ یه ماشین خوب زیر پام هست (۲۰۶ سفید)؛ زندگی ای مستقل و خوب دارم؛ طلا پس انداز دارم؛ لوازم زندگیم مرتب و نو هست؛ از کارمندی اومدم بیرون و کسب و کار موفق خودم رو دارم.
درامدم فقط با استفاده از آموزش های رایگان استاد عباس منش به 12 برابر رسیده و البته من دوره روانشناسی ثروت 1 رو هم خریدم و کار می کنم؛
در طی این چهارسال و هشت ماه، شاید فقط دوبار از دارو استفاده کردم و هرگز دکتر نرفتم.
منی ک هرروز و هرلحظه با همه درگیر بودم از همکار ومشتری در محیط کارم گرفته تا مادر و خانواده عزیزم، اونقدر تغییر کردم و ارامشی در وجود من جاری شده ک یادم نیست اخرین باری ک عصبانی شدم چه وقت بوده.
استقلال مالی ای رو تجربه میکنم ک هرچیزی رو ک لازم دارم در حد توانم براحتی خرید میکنم و دیگه نیازی نیست اول حساب و کتاب کنم یا نگران پرداخت قسط و بدهی باشم و اگر چیزی موند بعد به خودم برسم.
در نهایت رفاه زندگی می کنم. ورزش سوار کاری رو انجام می دهم و از زندگیم لذت میبرم.
وهاب زارعیوضعیت سلامتی من قبل از شروع دوره قانون سالمتی استاد عباس منش با این مشکالت مواجه بود:
کلسترول خون باالی ۶۰۰داشتم؛ وزن ۸۵ کیلوگرم و قند ناشتای خون من تا ۱۸۰ باال می رفت؛ همواره احساس خواب آلودگی داشتم و انرژی جسمانی ام پایین بود؛ گرفتگی عضالت شدید داشتم و کم کاری تیروئید داشتم؛
به خاطر مشکل سیاتیک حتی ده دقیقه نمیتونستم پیاده روی کنم؛ زانو درد و کمرد درد به شدت آزارم می داد؛ عرق کردنهای شبانه و خروپف در خواب اطرافیانم را بشدت آزار میداد؛
دیابت نوع 2 داشتم و مجبور بودم برای کنترل آن روزی 3 عدد قرص متفورمین بخورم و برای کنترل کلسترول خونم نیز روزی 3 تا قرص میخوردم؛ مشکالت بینایی و پادرد داشتم.
من ۵۷ ساله هستم و پسرم به عنوان هدیه تولد دوره قانون سالمتی استاد عباس منش را برایم خرید و خدارو شکر میکنم که بهترین هدیه تولدم رو گرفتم.
بعد از عمل به آموزش های استاد عباس منش در دوره قانون سالمتی، وضعیت سالمتی من حتی در همین مدت کوتاه کمتر از دو ماه کاملا تغییر کرده که نتایج شامل زیر است:
خدارو شکر امروز یعنی کمتر از 2 ماه از شروع دوره قانون سالمتی وزن ۷۸ کیلوگرم بود؛
قند خون بعداز غذای من به ۱۱۰ کاهش یافته که اصلا برایم باور کردنی نیست؛
خر و پف شبانه ام کامال برطرف شده و شب ها به آرامی می خوابم؛
گز گز و سوزش دست و پایم خیلی بهبود یافته و دیگر تعرق شبانه ندارم؛
زانو درد و کمر دردم کامال خوب شده و سیاتیکم نیز رو به بهبودی است و گرفتگی عضالتم خیلی خیلی بهتر شده.
الان می توانم به راحتی روزی یک بار پیاده روی کنم و یکروز در میان یوگا کار میکنم. یعنی فعالیت هایی را انجام می دهم که به مدت چندین سال نتوانسته بودم انجام بدهم ولی الان همه ی حرکات ورزش یوگا رو عالی انجام می دم و مورد تشویق کلاس قرار می گیرم.
مریممن از لحظه ای که قدم اول دوره 12 قدم رو شروع کردم، اتفاقات فوق العاده و معجزات وارد زندگیم شده و تا همین روز ادامه داره. استاد اینقدر قلب من اروم هست و حال من خوب هست که فقط دلم میخواد رو هر ثانیه از حرفای شما در این دوره تمام تمرکزمو بذارم و واقعا هیچ عجله ای ندارم که جلسات رو تموم کنم.
من قبل از 12 قدم، با وجود سن کم، کمر درد و گردن درد و قلب درد میگرفتم. اما از لحاظ سلامتی به لطف رب من بعد از این دوره حتی یکبار هم نا سالم نبودم.
روابطم فوق العاده شده. افراد منفی به شکل معجزه آسایی از زندگیم رفتند. دوستام و خانوادم ام محبت شون رو خیلی بیشتر بهم نشون میدن و اطرافم ادمایی هستند که خوشحال ترند و اروم ترند، هدفمندند، به هدفاشون رسیدند و من خیلی انگیزه میگیرم ازشون.
از لحاظ موفقیت مالی، نتایج فوق العاده برای خوب بود. حقوقم بیشتر از دو برابر شده و پولی که مدت ها میخواستم به شکل معجزه آسایی به دستم رسید. ایده های جدید تو زمینه کاریم بهم الهام شد و دارم انجامشون میدم به لطف الله.
از لحاظ خوشحالی درونی اززمین تا اسمون فرق هست. من که همش غر میزدم همیشه ناراحت بودم همیشه گریه میکردم الان خیلی بیشتر میخندم حالم خوبه و خدا خودش میدونه وقتی به نعمتام فکر میکنم از خوشحالی اشک شوق می ریزم.
استاد من به دوستان دو تا کار پیشنهاد میدم که فوق العاده برای من نتیجه داد:
اول اینکه، استاد همیشه تاکید میکنند ورودی مناسب خیلی مهمه. من خودم هر وقت فراغتی که دارم فقط و فقط فایل های هدیه شما رو گوش میدم و به این شکل ورودی های مناسب به ذهنم می دم.
دوم: من از اول شروع 12 قدم، تمام معجزاتی که توی این دوره برام بوجود اومده رو می نویسم و تا الان 80 تا معجزه رو نوشتم؛ چه زمانی که مغازه دار پول کمتری ازم گرفته تا وقتی که چند ده میلیون وارد حسابم شده. این لیست باعث شده هر وقت ذهنم می خواد من رو از مسیر آموزشا دور کنه میگم: من 80 تا معجزه وارد زندگیم شده چطور میگی این نمیشه. این منطقی که استاد در جلسه اول گفتند.
حامد میرمحمدیتشکر می کنم به خاطر این دوره فوق العاده و تمریناتش. چقدر حین تمرینات جلسات، راهکارها به من الهام میشه.
الان که دوباره به سوالات خودشناسی جلسه دوم جواب می دهم، تازه می فهمم که این دوره چه معجزه ایه. وقتی به این سوالات فکر می کردم و جواب می دادم، انگار که یک آنتی ویروس روی سیستم کامپیوتر اسکن میکنی و ویروس ها به صورت قرمز رنگ میوفته رو صفحه مانیتور، دقیقا این سوالات داره با ذهنم این کارو میکنه.
با هر سوالی که جواب میدادم، لیستی از ترمزهای مخفی میوفتاد روی صفحه دفترم و تعجب می کردم چرا تا حالا از اینا خبر نداشتم؟!.الان 5 روزه که شروع کردم به جواب دادن و پیدا کردن ترمز ها و ویروسها. طبق توضیحات تمرین، بعد از شناسایی این نشتی های انرژی، اومدم همه رو لیست کردم و اولویت بندی کردم و با کمک قسمت دوم این تمرین، شروع کردم به حذف این ترمزها از ذهنم.
عجب تمرینات فوقالعاده ای داره این دوره. به قدری سبک شدم که اصلا نگو و نپرس. خیلی جالبه ترمزی که توی بخش اول پیدا می کردم رو میذاشتم توی تمرینات بخش دوم و به سوالات بخش دوم جواب می دادم و توی سوال 4، کویرم رو پیدا می کردم. چنان ترمزهای مخفی ای پیدا کردم که اصلا اشکم در اومد چون این ترمزا برای خودم هم بیگانه بودن. چون توی ناخودآگاهم مخفی بودن، باعث شده بود نفهمم که چرا احساسم بد میشه و حالم بده میشه و پاسخ به سوال 4 دست این ترمزها رو برام رو کرد و سریع رفتم یه دفتر خریدم و روش نوشتم دفتر ترمزها و گازها.
مثلا اولین ترمز و نوشتم به این شکل:موضوع ترمز: ...
زیرش طبق تمرین شروع کردم به نگاه کردن به مسئله از زاویه دیگه. اولش ذهنم مقاومت داشت برای پاسخ ها. بعد موضوع برام مثل یه سرگرمی شد. انگارمنِ قبلی که ترمز رو پیدا کرده، یه آدمیه که اومده با من به عنوان مشاور صحبت کنه تا کمکش کنم. اینطوری مطرح میکردم سوالمو که مثلا من فلان مشکل رو در ارتباطات دارم چه پیشنهادی برام دارید؟ بعد انگار ذهنم راحتر جواب میداد و این روش هدایت خدا بود که قبلش ازش خواسته بودم و در ادامه نوشتن در جواب ترمز ها راهکارها می یومد و منطق های قوی پیدا می شد.
امروز به چنان احساس سبکی رسیدم که نگو. استاد، رفتم بیرون یه دور زدم انگار کل مردم باهام در صلح بودن و اصلا همه چیز فوقالعاده عجیب و غریب تغییر کرده بود امروز استاد خیلی خوشحالم. نمیدونم احساسم رو چطور بگم. بغض شادی توی گلوم احساس میکنم. تا حالا اینطوری نشده بودم. احساس میکنم همه مسائلم از درون حل شدن.
نازنین سلاماتسلام به دوستانم و استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته دوستداشتنی
الان در پایان قدم دو و شروع قدم سه هستم میخواستم تیتر وارد نتایجم را بعد از دو قدم بگم تا هم خودم اگاه باشم هم این اگاهی را با دیگران به اشتراک بگذارم:
1. شاغل شدنم در شغلی که هم مورد علاقه من است و هم مرتبط با رشته تحصیلی و مهارت من؛
2. افزایش ورودی مالی ما(من و همسرم با هم)تقریبا تا سه برابر؛
3. داشتن پس انداز ارزی؛
4. رخ دادن اسونی ها در زندگی؛
5. رابطه عاشقانه تر و صمیمانه؛
6. نزدیکی بسیار زیاد به دانشگاه در صورتی که قبلا شهرستان باید میرفتم؛
7. دریافت هدیه های گوناگون؛
8. روان شدن چرخ زندگیم لذت بخش شدن و ..
ژاله نقوی علائیبه نام الله یکتا ️
استاد توحیدی عزیزم و خانم شایسته بی نظیر و دوستان هم فرکانس خانواده بزرگ عباسمنشچقدر نتایج عالی از قدم اول گرفتم
اینقدر عالی که احساس می کردم که خوب 12 قدم تموم شد برم سراغ یک پکیج دیگه ی استاد
بعد به خودم میام و می گم ژاله تازه قدم اولهالبته اینم بگم که من یک ساله دارم روی قدم 1 تا 4 کار می کنم
ولی امسال تصمیم گرفتم از اول با تمرکز بالا شروع کنمدرباره نتایجم بعدا مفصل می گم ولی اینقدر الان می گم :
از نیاز به پول سوپر مارکت الان درآمد ماهیانه حدود 70 میلیون دارم
از کار کردن در دفتر پدرم در یک مغازه 17 متری قدیمی الان در طبقه ششم یک برج اداری در یک واحد 220 متری فوق شیک کار می کنم و 4 پرسنل رو حقوق می دم
از یک رابطه فوق بیمار الان یک رابطه در آرامش کامل دارم
از رابطه تنفر انگیز با خواهرم به دلیل اتفاقات گذشته الان رابطه صمیمانه عالی با ایشون دارم
از وزن 78 کیلو و قند شدید و چربی شدیدو بیماری و ضعف جسمانی الان 69 کیلو هستم و حالم خیلی خیلی بهتر هست و انرژی زیاد
از رابطه معمولی و حتی دور با خدا رابطه عالی با خدا جونم دارم و برای اولین بار در زندگی م کل ماه رمضان رو روزه بودم حتی نصف شعبان رو ( البته با کمک قانون سلامتی )
از بی ماشین بودن الان یک 206 آلبالویی دارم که حدود 200 میلیون قیمتش هستپسرم از تو خونه موندن و هیچ جا نرفتن الان یک استودیو موسیقی داره و مستقله و حتی دیگه با من زندگی نمی کنهخلاصه اینکه با یک قدم اینهمه تغییرفقط خدا می دونه در پایان قدم دوم و وای قدم 12 من کجا هستمخدایا ازت ممنونم
خدای مهربونم ممنونم که من رو در مدار این آگاهی ها قرار دادی
استاد عزززیزم ممنون که صادقانه و خالصانه این اگاهی ها رو به ما آموزش می دید
خانم شایسته عزیز ازتون ممنون م که قدم به قدم با ما همراه هستید و کنید آموزش ها رو بهتر درک کنیمو شما دوست زیبای هم فرکانسی من ازت ممنونم که کامنت من رو خوندی و در کنار شما کلی حس خوب رو تجربه می کنمعاشقتونم
ماهان بختیاریمن یک شروع تازه در این دوره دارم چون به خاطر ضربات کمالگرایی، عزت نفسم خیلی تخریب شد ولی خداروشکر با دوره حل مسائل خیلی قوی دارم روی بهبود این بیماری شخصیتی کار می کنم.
تمرین این جلسه : حل مسئله تصمیمات به تعویق افتاده است که احساس لیاقت ما رو تخریب می کنه.
طبق آموزش ها و تمرینات این جلسه از عزت نفس من اومدم یک لیست از کارهایی که به تعویق انداخته بودم نوشتم . از یادگیری روبیک گرفته تا کپی شناسنامه گرفتن . بعد طبق آموزشای استاد و قانون تکامل، از آسون ترین شروع کردم به انجام دادن. اصن غیر قابل باور بود برام که با 10 دقیقه بیرون رفتن و کپی گرفتن آدم میتونه عزت نفسشو بهبود بده.
اینجا بود که حرفای خانوم شایسته توی دوره شیوه حل مسائل درباره قدرت بهبودای کوچک برام جا افتاد . چندین روز که روی باور هام کار میکردم ، یکهو یادم افتاد که من 6 ماه پیش سیم خریده بودم برای گیتارم که عوض کنمش ولی به تعویق انداخته بودمش . حسی درونم گفت پاشو برو یه مغازه موسیقی توی پاساژ و عوضش کن . این رفتار در من کاملا جدید بود که من ساعت 8 شب برم دنبال کاور گیتارم بگردم اونم توی چمدون زیر تخت و بعد برم تا پاساژ.
فهمیدم آموزشای دوره داره تأثیر خودش رو نشون می ده و شخصیتم داره بهبود پیدا میکنه . توی پاساژ با آدمای فوقالعاده صادق و حرفه ای آشنا شدم که بهم راهکار رو یاد دادن و فهمیدم که من توی گیتار زدن خیلی از مهارت ها رو باید یاد بگیرم تا مستقل باشم. فهمیدم استادم حتی عوض کردن سیم هم بهم نگفته بود و منو وابسته بار آورده بود.
خلاصه این تمرین باعث شد ضعف هام رو بهتر بشناسم و بخوام بهبود بدم. باعث شد وارد ترسام بشم و بخوام خودم سیم های گیتار رو عوض کنم چون همیشه فکر می کردم نکنه گیتارم رو خراب کنم. اما با 5 دقیقه ویدیو دیدن ، به راحتی تونستم عوض کنم و چقدر عزت نفسم بالاتر رفت.
پدر و مادرم هی میگفتن مگه میشه؟ تو نمیتونی سیم ها رو عوض کنی و کوک کنی. اما من تونستم!
انگار خداوند منتظر بود تا من اون قدمی که الهام شده بود رو بردارم تا پیشرفتم رو بندازه روی غلتک
این همه اتفاق خوب و تغییر توی شخصیتم توی 6 روز جدی گرفتن آگاهی های این دوره افتاد. الان که دارم مینویسم اشک از چشمانم داره میاد که هفته پیش کجا بودم و الان کجام . الله اکبر.
سلام استاد
گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم
وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه
یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه
این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون
سلام خدای جانم
سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم
من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز
حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….
بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو
بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم
همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم انشاءالله
دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم
حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم میکنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)
اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..
گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم
گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم
و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .
و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم
وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر
همه ی ترسام خلاص میشم استاد
همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان میکنه به اذن الله
اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم
و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم
حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم
هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب
شکسته ی منو داد
من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی
( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد
تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..
و هربار اشتباهات جدید
حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد
آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم
تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر
بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم
به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم انشاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم
اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله
به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود
خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم
یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم
و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه
لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم
خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم
و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره
ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت
به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم
و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم
آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم
اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش
اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه
همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق میکنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست
وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمیدونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت میبردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت میبردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمیدونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمیدونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم
الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار
زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم
خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین
سلام به استاد عزیزم
خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم
من اصلا یک درصد فکر نمیکردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی
البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمیکردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم
سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم
وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد
خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم
بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم
این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله
به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم
این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم
اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم
و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه
و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم
خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم
بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه
این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان
چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا
خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشاند
شاد و سلامت و ثروتمند باشین
به نام خداوند قادر مطلق خدایی که این روزا اینقدر باهاش صمیمی شدم که هر لحظه دارم باهاش حرف میزنم
خدایی غیر از خدایی که قبلاً می شناختمش
الان هم اومدم نتایج شما دوستان عزیزم رو برای اولین بار توی این قسمت از سایت بخونم ،که خدا یهویی بهم گفت تو هم بنویس
بنویس که همه باور کنن اگه با من رفیق بشن دیگه نگران هیچی نمیشین.،من میگم چی کار کنن که چرخ زندگی شون روان بشه
به خدا الان که دارم مینویسم اشک از چشمام سرازیره .
نه از ناراحتی بلکه از سر شوق که چنین خدایی داشتم و ازش بی خبر بودم.
تازه منی که خیلی ادعای خداشناسی و این حرفا رو داشتم.
برای همه مادر بودم برا خودم زن بابا
از بس باورهای خراب تو ذهنم بود
باور این که خدا دعاهای منو در حق دیگران چقدر زود جواب میده ولی برای خودم نه
همه ازم التماس دعا داشتم و منم به خدا میگفتم تو که خیلی مهربونه حاجتشون رو بده و جالب این که همه به حاجتشون میرسیدن و البته وصد البته این به خاطر باور خودشون بود که جواب میگرفتن نه به خاطر دعای من
و
من اینو میدونستم و به روی خودم نیاوردم.
و
به خودم میگفتم چون خدا خیلی دوستم داره
هی میخواد ازش التماس کنم برای گرفتن حاجت خودم
و
با خودم میگفتم هر چه بیشتر دارم اذیت میشم
پس جایگاه بهتری پیش خدا دارم
پس اگه اینجا نشد حتما اون دنیا برام بهتره
و
این هم یه باور مخرب دیگه و
هزاران باور دیگه که به خدا میچسپوندم
البته که این باور در جامعه آیی که بودم تاثیر گرفته بودم و در خودم تقویت کرده بودم متاسفانه.
اما خدای درون الانم کجا و اون خدا کجا
که هر لحظه داره منو هدایت می کنه به بهترین راه ها ،
و این رو مدیون آموزش های استاد عزیزم میدونم.
که زندگی منو عوض کرده از هر لحاظ.
خدایا شکرت
همیشه با خودم میگم استاد عزیزم تو که دراستان من در صد کیلومتر متری من سالها زندگی کردی و آغاز تغییرت از اون جا بود
چرا امن
من این همه دیر با شما آشنا شدم.
از فایلهای رایگان که ارزش میلیاردی دارن شروع کردیم و الا با دوازده قدم داریم رو به جلو پیش میریم چ بیشتر از چیزی که میشنوم دارم به گفته های استاد عمل می کنم.
به هر حال خدا را هزاران بار شکر از بودن در کنار شما و این دوستان عزیز و خصوصاً عزیز دلت مریم جان که هر روز با دیدن زندگی پر بهشت دارم در بهشت افکارم زندگی میکنم.
از لحاظ روابط با همسرم که عالی شده و تا قبل از این که ایشون واقعا یه آدم دیگه آیی شده
ما هر روز زندگی در بهشت رو با هم میبینم و این همه فراوانی و عشق رو از بودن با شما تجربه می کنیم .
فایلهای توحیدی استاد عزیزم انقلابی در ما به وجود آورده که الان با قدرت و یقین به هدایت الله با دست خالی و به صورت تکاملی طی مدت یک سال اخیر داریم کاری رو برای اولین بار شروع می کنیم که
خدا خودش بهم الهام کرده و مجوزش رو هم خودش داده و مطمئن هستم به بهترین شکل پیش میره و ما رو به ثروت و روزی به غیر حساب میرسونه.
در هر حال اینو به دوستان گلم خواستم بگم که هر طوری تو خدا رو توی ذهنت بسازید همون رو می بینی .
من الان یه جوری باهاش رفیق شدم که دوست ندارم وقتم رو پیش کسی دیگه ایی بذارم.
من الان هر چه ازش بخوام بهم میده
و
مهم تر از همه رفاقت با خودشه .
حال خوب بودن با خودش.
دورت بگردم خدای ارحم الراحمین.
ممنون از شما دوستان عزیزم که کامنت منو خوندید و باور کردید هم حرفای منو
هم خدای درون وجود خودت رو
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.
سلام به خدای مهربانم سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز استاد عزیز من و همسرم 4 ماهه که با فایل های شما اشنا شدیم در اصل خدا مارو هدایت کرد به سمت این فایل ها ولی تو این 4 ماه اندازه ی یک سال من رو خودم کار کردم جوری که صبح که از خواب پامیشدم فقط تو گوشم صحبت های شما بود تا شب که میرم بخوابم یعنی جوری شده که من تو خونه موقع کار تو ماشین تو مهمونی تو خرید هر جا که باشم دارم از صحبت های شما استفاده میکنم من و همسرم خیییلی خوشحال و خوشبختیم که با شما اشنا شدیم و این هم از لطف خداس تو این 4 ماه خیلی چیزا تغیر کرده هم رابطه ی عاطفی ما هم سلامتیمون هم ارامشون هم نعمتهامون ما یه دختر 15 ساله داریم بعد از شنیدن صحبت های شما برای خودش دفتر شکر کزاری و دفتر هدف گزاری درست کرده و من خیلی خوشحالم که شما استاد عزیز مانند یه نور پاک وارد زندگی ما شدید و خیلی شیرین و دوست داشتنی مارو هدایت میکنید خدایا هزارررران بار شکر برای وجود خودت برای وجود استاد عزیز برای اینکه من و خانواده ام لایق این هدایت شده ایم ما هر روز بیشتر و بیشتر تلاش میکنیم تا به بهترین خودمون تبدیل بشیم ممنونم از شما استاد عزیز شما نور الهی هستید برای روشن کردن زندگی دیگران خوش به سعادت شما و خوش به حال ما که شمارو داریم خدارا سپاس برای این لحظه و هر لحظه به امید موفقیت بیشتر و بیشتر خدایا شکرت
داستان هدایت میرسه به زمستان 1401.زمانی که در شرایط روحی و مالی خیلی بدی قرار داشتم .دو ماه شده بود که پدر نازنینم رو از دست داده بودم و پذیرش نبودش برام غیرممکن بود. غمی که به اندازه ده سال پیرتر شدم .چون وابستگی شدیدی به پدرم داشتم و یجورایی بابایی تمرین آدم خانواده مون بودم. بابرادرم که با آموزشهای شما کلی نتیجه گرفته بود و باهم از لحاظ روحی نزدیکیم . داداشم پیشنهاد داد که باید از خانه بزنی بیرون و یه کاری رو شروع کنی منم که تنها داراییم یه پراید بود تصمیم گرفتم باهاش کار کنم تا هم کمی وضعیت مالی مون بهتر بشه و هم وضعیت روحیم. خلاصه شروع کارم شد شروع آموزشهام . سابقه عضویت من به خیلی قبلتر برمیگرده و دلیلشم اینه که برادرم خارج از ایران زندگی میکنه و من این پروفایل رو برای ایشون ایجاد کردم و چندتا از دوره های شما رو با پول خودش خریدم .و اگه به خیلی قبلتر برگردم من برای اولین بار سال 94 یه فایل از شما دیدم فقط اون تی شرت قرمز رنگ و فضای سبز شمال که اونجا فایل ضبط شده بود یادمه ولی تو مدار دریافت آگاهی نبودم و از حرفا تون هیچی یادم نیست فقط حس خوبی که به من داده بود باعث شد که اسم تون تو ذهنم بمونه . خلاصه من همزمان با کارکردن با پرایدم شروع کردم فایلهای عزت نفس رو که برای برادرم خریده بودم با اجازه خودش گوش دادن . 6 ماه فقط عزت نفس گوش دادم. تو اون 6 ماه به لطف خدا و آموزشها اولاً پذیرشم در مورد از دست دادن پدرم رفت بالا. دوماً اعتماد به نفس من خیلی تقویت شد و من چالش هایی که در مورد شغلم پیش آمده بود با تکیه بر آموزه های عزت نفس پشت سر گذاشتم و همه بدهی هامون پرداخت کردم .بعد از اون چندین ماه فایل های رایگان رو استفاده کردم .استاد من با فایلهای توحیدی خدایی در درونم پیدا کردم که رفیق منه و من هر لحظه من در آغوش امن او هستم و این آرامش درونم شروع تحول من بود.ماشینمو عوض کردم و از لحاظ مالی به اندازه تمام 35 سال عمرم پس انداز کردم و سرمایه جمع کردم و به لطف الله از اول سال 1403 من دوره قانون سلامتی رو استارت زدم .
در شروع دوره چربی خونم 485 . سردرد های تنشی و ضربه ای، افزایش وزن با دور کمر 94 و دور شکم 95 ، غده ای تیله مانند زیر بغلم ، کبد چرب و معده آندوسکوپی شده به دلیل خونریزی و و وزن 61 کیلو و چندین مشکل دیگه که جمعا 22 مورد من در شروع دوره نوشته بودم ولی الان در تاریخ 13 اسفند 1403 به لطف دوره قانون سلامتی چربی خونم کامل برطرف شده و منی که تا یادمه سر درد داشتم هیچگونه سردردی بعد از سه ماه که از دوره گذشت ندارم بدون حتی یه دونه قرص. اوایل دوره وسوسه میشدم که قرص بخورم ولی من خودمو متعهد کرده بودم که با شیوه قانون سلامتی ،سلامتی مو به دست بیارم .دور کمر الان 76و شکم 83،و وزن 48 کیلو خدا را شاهد میگیرم در این مدت حدود 1 سال که به شیوه قانون سلامتی زندگی کردم حتی حتی حتی یدونه قرص نخوردم و این به اعتماد به نفس داد. و انرژی باور نکردنی که حتی من تو18 سالگی اینقدر سالم و پر انرژی نبودم و استفاده از دوره عشق و مودت در روابط که عشق واقعی رو دارم تجربه میکنم عشق بدون وابستگی و در یک کلام مثل دوره نامزدی که همه میگن بهترین دوره مزدوجی هست ولی من با 8 سال زندگی مشترک دارم مثل دوران نامزدی زندگی میکنم . و الان شروع دوره بی نظیر هم جهت با جریان خداوند و نتایجی بعدا خواهم نوشت .
به نام خداوند بی همتا
سلام خدیجه جان ،واقعا تحسینتون میکنم به خاطر موفقیتها و پیشرفتی که کردید.
ازتون میخوام بپرسم که شما به چه روشی فایلها رو تمرین میکنیدوعمل میکنید ؟؟ که اینقدر نتایج خوب گرفتید.من با اینکه چندین سال است که روی خودم کار میکنم آنطور که باید نتیجه نگرفتم. از همه لحاظ پیشرفت آنچنان نگرفتم و اگر هم بوده یه دوره کوتاهبوده و دوباره به حالت قبل برمیگردم .
ممنون میشم تجربیات خودتون رو دراختیارمون بزارین.
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمندو سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
سلام به دوستان هم فرکانسی و خدیجه خانم عزیز،مدتها بود کامنت نذاشته بودم،الان با دیدن پیام شما یچیزی درونم گفت دست به قلم شم و بنویسم.
خدیجه عزیز من هم مثل شما درگیر سردرد های تنشی و میگرن عصبی هستم،که 12 ساله درگیرم کرده،هر شب باید دارو بخورم همیشه کیفام پره دارو هست،یخچال و کابینت های آشپزخونه
عین پیرزنای 80 ساله فقط با خودم دارو حمل میکنم اینور اونور،من 32 سالمه،الان نزدیک دو ماهه که سردردم یکباره شدید تر شده و حتی داروهای همیشگی خودم هم نتونستن ساکتش کنن،و حتی امروز هم نتونستم برم سرکار مرخصی گرفتم من دبیر هستم،الان یک ماهی بود که با خودم درگیر بودم قانون سلامتی رو بگیرم یا نه،میتونه این سردرد 12 ساله منو درمان بکنه یا نه،همش دو دل بودم،از خدا میخواستم یه نشونه یه پیام یه چیزی از تو سایت بهم نشون بده که دلم رو قرص کنه با خیال راحت قانون سلامتی رو تهیه کنم،تا اینکه امروز از صب تو سایت چرخیدم رفتم تو صفحات مربوط به کامنت های قانون سلامتی کلی اونجا کامنت خوندم وقتی چشمم افتاد به پیام دوست عزیزی که نوشته بود میگرن داشته و بعد از 20 روز عمل به قانون سلامتی بکل سردردش از بین رفته و خوبشده از شدت خوشحالی اشکم ریخت گفتم خدایا شکرت بالاخره جواب دو دل بودنم رو دادی،دیگه مصمم شدم همین هفته این دوره رو تهیه کنم،بعدش هم به پیام شما هدایت شدم بی نهایت خوشحال شدم خدارو سپاسگزاری کردم بابت این جوابی که از طریق دوستان عزیزی چون شما بهم داد.
خدایا ازت بینهایت سپاسگذارم،بابت جوابهای خوبی که از طریق کامنت های دوستانم بهم گفتی،باورم نمیشه چقدر خوشحالم خیالم راحت که دیگه میتونم با عمل به قانون سلامتی از شر این سردرد چندین ساله خلاص بشم.
استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم بابت این دوره های فوق العاده هر چقدر از شما سپاسگذاری بکنم بازم کمه.
خیلی دوستتون دارم استاد جانم
عاشقتونم مریم عزیزم
دوستان هم فرکانسی من خیلی دوستتون دارم،نمیدونید با کامنت های شما چقدر از جواب سوالاتم پیدا میکنم.حالم خوب میشه
امشب این ساعت این لحظه خواستم این رد پارو از خودم بذارم تا بعد از تهیه قانون سلامتی و عمل به آموزه هاش بیام و مثل خدیجه عزیز با خوشحالی از نتایجم بنویسم از سلامتیم.
خدایااااااااااااا من عاشقتممممممم
شکررررررررررررررتتتتتتتتتت خدا
دوستدار شما=سحر
1404/1/18