حمید محمدیتمرین ستاره قطبی از دوره 12 قدم، با اینکه خیلی ساده به نظر میرسه و خیلی راحت می تونی اجراش کنی، اما دارم می بینم که وقتی هر روز و پیوسته این تمرین رو انجام می دم، چنان قدرتی توی خلق خواسته هایم پیدا کرده، که هیچ چیز جلودارش نیست
این تمرین در عمل به من یاد داده که اصول زیر رو در عمل اجرا کنم:
تمر کز بر نکات مثبت ؛ خالق زندگی بودن؛ منتظر اتفاقات خوب بودن؛ کنترل ورودیهای ذهن؛ یاد خدا بودن ایمان و اعتماد به خدا؛ درخواست کردن از خداحال خوب = اتفاق خوب؛ انرژی بالا در تمام روز؛ هدف گذاری کوتاه مدت؛ به اتمام رساندن کارهایی که نیمه تموم موندن؛ شروع کارهای مهمی که خیلی وقته باید انجام میدادیم
در زمان حال بودن؛ رعایت قانون تکامل در رشد؛ سپاسگزاری و...
طبق تجربه ام، بعد از یه مدت که توی انجام این تمرین جدیت داشتم و پیوسته انجامش دادم، از یه جایی به بعد نتیجه های دلخواه خیلی راحت داره میاد تو زندگیم. به خاطر همین دارم مدام آگاهانه به خودم می گم دلیل این نتایج، استمرار من توی انجام این تمرین هست تا یادم نره که از چه راهی به این نعمت ها و حال خوب رسیدم و دلیل این نعمت ها چی بوده!
می خوام این تمرین مثل قهوه سره صبح یا مسواک زدن، عادت روزمره ام بشه و هر روز بهتر از دیروز انجام بشه.
سحرکیاستیاستاد بابت دوره قانون سلامتی، هرچی تشکر کنم بازم کمه. الان دو ماه هست که دارم به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم. تاثیراتی که زندگی به شیوه قانون سلامتی تا الان روی بدنم گذاشته اینها هست:1-خستگی و کسلی بدنم که دیگه عذابی شده بود برام، از بین رفته و الان فوق العاده ام؛
2-من بیشتر وقتا سردرد بودم اما الان انقد کم شده که گاهی یادم میره سردرد اصلا چی هست؛
3-خوابم چقد عالی شده که یه خواب عالی و با کیفیت دارم و هر صبح ساعت 5 یا 6 پر انرژی از خواب خودکار بیدار میشم در حالی که قبلا به زور و با بیحالی و عذاب از خواب بیدار می شدم؛
4-قبلا پیاده روی کردن برام مرگ بود بس که پا درد،کمر درد،خستگی خیلی زود، ضعف بدن و ... داشتم اما الان روزی شاید چند ساعت هم پیاده روی کنم هیچکدوم از اون مشکلات رو ندارم و اصلا عشق میکنم با پیاده روی؛
5-قبلا با کوچکترین دردی در بدنم، فشار خونم میومد پایین و حالت تهوع میگرفتم .اما الان کاملا این مشکل از بین رفته؛
6-پوستم بی نهایت مرطوب و عالی شده. قبلا از بس پوستم خشک بود که انگار یکی پوستم رو گرفته داره میکشه، اما الان اصلا یادم میره کرم مرطوب کننده بزنم چون همیشه مرطوبه.
7-پریودیهام بی نهایت عالی شده..من قبلا هروقت پریود میشدم در 90 درصد مواقع باید به درمانگاه می رفتم و سرم و چندتا آمپول مسکن تزریق می کردم اما الان انقد دردام کمتر شده، انقدر موقع پریودی حالم خوبه که حتی پیاده روی هم میرم .
8-تعرقم خیلی خیلی کم شده. قبلا وحشتناک تعرق داشتم، طوری که نمی تونستم لباس رنگی یپوشم اما الان خیلی راحت میپوشم.
9-من زیر چونه ام چندتا موی زائد داشتم اما الان نیست و کلا از بین رفته
10-حتی دقت کردم موی پوست صورتم رشدش کم شده ،در حالی که قبلا هفته ای یبار آرایشگاه میرفتم بخاطرشون.اما موهای سرم کلی موهای جدید دراومده و ریزش موهای سرم کم شده.
11-قبلا یهو پرخوری میکردم و یهو بی اشتها میشدم، اما الان خیلی همه چی طبیعی شده و نه پرخوری دارم و نه بی اشتهایی؛
12-قبلا آنقدر نفخ معده و باد معده داشتم که یه عذاب وحشتناک بود اما الان اصلا خبری نیست از این مسائل؛
13-حتی یه چیز جالب اینکه من قبلا اصلا نمیتونستم بخاطر گودی کمرنم به پشت بخوابم. یه چیز خیلی جالبتر اینکه من هروقت به سمت چپ میخوابیدم قلبم خیلی درد میکرد و بیش از 5 دقیقه نمیتونستم اون سمت بخوابم اما الان به هر طرف که بخوام میخوابم انقده خوشحالم..
14-قبلا هر چند وقت سوزش ادار میگرفتم اما الان یک ماه شایدم بیشتر هیچ سوزس و عفونتی ندارم.
15-تمرکزم چقد عالی شده. حافظه ام خیلی عالی شده. قبلا خیلی درگیر عدم تمرکز بودم اما الان تمرکزم فوق العاده شده.
تازه این شروع کاره و این نتایج 2 ماه اول از این مسیر هست.
میدیا حسن پوراستاد عزیزم من شش ماه است که دوره قانون سلامتی را شروع کردم و مو به مو به آموزشهای این دوره عمل میکنم.
حدود دهساله که رسیدن به تناسب اندام و وزن ایده آل، یکی از آرزوهام بوده. من مربی ایروبیک بودم و همیشه اندامم رو فرم بود پنج سال بعد از زایمان اولین اتفاقی که افتاد به مریضی خود ایمنی تیروئید کم کار مبتلا شدم؛ بعد کیست تخمدان و بعد چربی خون و کسلی و بیرمقی و انرژی فوق العاده پایین. روز به روز وزنم بالاتر میرفت، معده درد داشتم و حوصله هیچ کاری رو نداشتم گاهی بدنم به سرما حساس بود و کهیر میزد. سردردهای بدی داشتم، سلولیت در ران پاهایم بوجود اومده بود و جوشهای چرکی هورمونی روی چانهام میزد؛ ریزش مو شدید، دندان دردهای مکرر، عصبی بودن، خشکی دهان و…
متاسفانه برای حل این مشکل به هر دری زدم، از قرصهای لاغری گرفته تا رژیمهای نامناسب و متعدد دکترهای تغذیه که متاسفانه هیچ فایدهای نداشت. بعد از هر وعده غذایی دل درد میگرفتم وسنگین و خوابآلود میشدم. اصلا برام قابل درک نبود که چرا با اینکه من طبق دستور دکترهای تغذیه، سبزیجات و میوهجات میخوردم یعنی غذای اصلی من سبزیجات پخته و میوهجات بود که به گفته اون دکترها اصلا چاق کننده نیستن، چرا اینقدر اضافه وزن گرفتم و مشکل سلامتی دارم؟!
تا اینکه زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی را شروع کردم و از همان ابتدا بدون هیچ مقاومتی به آموزشهای این دوره عمل کردم و اما نتایجی که گرفتم:
در شروع دوره وزن من ۷۳ کیلو بود و دور شکمم ۱۱۰ سانتی متر. بعد از ۶ ماه، به وزن ۶۱ کیلو و دور شکمم ۸۰ سانتی متر رسیدم.
انرژی و تمرکزم عالی شده؛ دندان دردهام خوب شد؛ کیست تخمدانم از بین رفت؛ جوشهای صورتم از بین رفت؛ آلرژی که داشتم از بین رفت؛
چند وقت پیش امتحان کردم یک بار به شیوه قبل از قانون سلامتی غذا خوردم و بدنم به نحوی واکنش نشون داد که فهمیدم اصلا سازگاری به مواد نامناسبی که چهل و خوردهای سال میخوردم نداره و چقدرخوشحالم که شیوه درست تغذیه و رفتار کردن با بدنم رو فهمیدم.
حمید رضا نارنجی ثانیدرمان دیابت نوع 2 که 18 سال درگیر آن بودم
من از سن 17 سالگی دیابت نوع 2 داشتم. تا همین پارسال قرص متفورمین و گلی بنگالمید میخوردم ولی تقریبا تمام عوارضی که ازشون میترسیدم به سراغم اومده بود مثل:
مشکل در بینایی؛ از دست دادن احساس در پا-که البته روز به روز داشت پیشروی میکرد بشکلی که حدود هفت سال پیش از کف پا شروع شد و تقریبا به ساق پام رسیده بود. یعنی اگر من پامو روی بخاری داغ قرار میدادم هیچ احساسی نمیکردم حتی اگرپوست پام میسوخت.
تقریبا توانایی جنسیمو از دست داده بودم. بشدت تعرق داشتم هم در تابستان و هم زمستان. هر روز صبح که بیدار می شدم بالش و تشک و لباسم خییس بود.
روزی پنجاه لیوان آب می خوردم و روزی ده ها بار دستشویی می رفتم. به شکلی که در سفر های دسته جمعی با دوستامون واقعا این موضوع باعث خجالت من میشد و ازونجایی که کسی از مشکل دیابت من اطلاع نداشت، هندل کردن این موضوع هم دردسرهای خودشو داشت.
از پارسال قند خونم به حدود 500 رسید و بعد از اون پزشک به جای قرص برام انسولین تجویز کرد و روزی 10 واحد انسولین میزدم. هر روز این خواسته در من بیشتر شکل می گرفت که دوست داشتم سلامتیم رو بدست بیارم.
به لطف خدا استاد عباس منش دوره قانون سلامتی رو تولید کرد و من این دوره رو خریدم. دقیقا روز اول شروع دوره من تعهد دادم و به هر انچه استاد در دوره قانون سلامتی می گه عمل کرده ام.
روز اول شروع دوره قند ناشتای من ۳۷۰ بود.شروع کردم به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی. از روز اول تصمیم گرفتم انسولینمو قطع کنم و به جاش طبق فرمول دوره قانون سلامتی با مسئله دیابتم رفتار کردم.
اون لحظه ای که انسولین هام رو ریختم تو سطل اشغال برام بی نظیر بود. روز دوم قند ناشتامو گرفتم و در کمال ناباوری دیدم قندم ۲۵۹ شده اونهم بدون تزریق انسولین.
چند رو بعد احساس کردم تاری چشمام کمی برطرف شد و اوضاع سلامتیم روز به روز بهتر شد. بعد از چند روز متوجه شدم دیگه از اون تعرق شبانه خبری نیست و صبح که ازخواب بیدار می شم به اندازه سر سوزنی حتی رطوبت تو بدن یا لباس یا تشکم نمی بینم. انگار بدن من به تعادل رسیده. روز نهم از دوره، قند خون ناشتام رو گرفتم... خدای من چی میدیدم!!! لحظه ای که هجده سال آرزوشو داشتم . قند خونم ۱۰۸ شده بود. باورتون نمیشه چقدر از خوشحالی گریه کردم و بلافاصله به مامانم خبر دادم و اون هم بسیا بسیار خوشحال شد. استاد عزیزم الان دیابت نوع 2 من کامل درمان شده. همون بیماری ای که همه دنیا میگن لاعلاجه درمان شد اونهم به سادگی و به لطف دوره قانون سلامتی.
پرهام ۳۰۰۱درمان کبد چرب و چربی خون
الان ۲ ماه است که زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی را شروع کردم. در آزمایشهایی که قبل از شروع دوره قانون سلامتی انجام دادم، مشکلات سلامتیای داشتم مثل: چربی خون بالا؛ کبد چرب و آنزیمهای کبدی من به شدت نگران کننده بود.
امروز بعد از ۲ ماه که تلاش کردن به تمام مواردی که استاد عباس منش در دوره قانون سلامتی آموزش داده عمل کنم، مجددا آزمایش خون دادم و نتیجه آزمایش فوق العاده عالی و ورای تصور من هست.
با کمک آموزشهای دوره قانون سلامتی و لطف خداوند، همهی مسائلی که در آزمایش قبلی داشتم، حل شده و عملکرد کبد و چربی خون و… به حالت نرمال برگشته. یعنی همهی فاکتورهای آزمایش من در محدوده نرمال هست.
میزان انسولین خونم ۳.۹ شده که محدودش بین ۲ تا ۱۶.۳۰ هستش و این یعنی میزان انسولین خون من کم شده و دیگه مقاومت انسولینی ندارم.
قبل از دوره وزن من ۸۴ کیلو بود و شکم خیلی بزرگی داشتم. در طی همین ۲ ماه که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی میکنم، وزنم به ۷۷ کیلو رسیده و جالب اینکه که شکمم کاملا صاف شده و کاملا فیت هستم.
بازم ازتون ممنونم به خاطر تولید دوره قانون سلامتی و قول میدم تا اخر عمرم به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی کنم.
سهیلا باقریدرمان مشکل تیروئید و عوارض یائسگی
استاد عزیزم من سهیلا هستم و ۵۵ سالمه. تا الان تمام دورههای آموزشی شما رو خریداری کردم ونتایج زیادی گرفتم. اما متاسفانه تا حالا برای استاد عزیزم کامنت نذاشتم که از نتایجم بگم. اما همیشه قدردان زحمات وآموزش هاتون هستم.
اگربخوام از موفقیتهایی بنویسم که با آموزشهای شما کسب کردم باید یه روز کامل رو باید بزارم برای نوشتنش. فقط به صورت خالصه بگم که به خاطر عمل به آموزشهای شما تونستم به ترکیه مهاجرت کنم و الان صاحب یه رستوران هستم. درصورتیکه من قبال خانه دار بودم و منبع درآمدی نداشتم.
امروز میخوام از نتایج دوره قانون سلامتی بگم. حدود یک ماه هست که زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی رو شروع کردم. من اضافه وزن خاصی نداشتم و دوره قانون سلامتی را فقط به خاطر حل مسائل سلامتیام خریدم.
من درسن ۴۸ سالگی یائسه شده بودم و گُرگرفتگی وحشتناکی داشتم تا حدی که خیلی اوقات آرزوی مرگ میکردم. همیشه مخصوصا زمان خواب، پاهام به شدت داغ میشد وبه خاطر سوزش شدید انگشتان پاهام، روی کف پاهام باید یخ میذاشتم تا خنک بشه و سوزشش کم بشه تا بتونم بخوابم.
مشکل تیروئیدم هم این اواخر به سایر مشکلات سلامتی من اضافه شده بود. بخصوص که ۳۰ سال پیش دکتر سمت چپ تیروئید من رو برداشت و این اواخر یعنی قبل از شروع دوره قانون سلامتی اونقدر اذیت میشدم که حتی احساس خفگی داشتم.
مشکل بعدی من این بود که بدنم بدون دلیل همیشه خارش داشت. ناخن هام ضعیف و شکننده شده بودنو پوستم در برابر سرما و گرما ضعیف عمل میکرد.
اما دراین یک ماهی که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی کردم، تغییرات زیادی در سلامت من اتفاق افتاده از جمله اینکه:
سوزش و داغی پاهام کامل قطع شده؛
ناخن هام و پوست بدنم مقاومتر شده؛
تیروئیدم دیگه اذیتم نمیکنه و کامل خوب شده با اینکه قرصها و داروهای مربوط به تیروئید رو کامل قطع کردم؛
گُرگرفتگیم درمان شده؛
خارش بدنم قطع شده واز همه مهمتر خیلی به آرامش رسیدم و دارم از زندگیم لذت میبرم و به خاطرش از خدا و از استاد عباس منش عزیزم تشکر میکنم.
مهدی و مریمدرمان بیماری خود ایمنی و درمان بیماری دیابت نوع 2
من و همسرم دوره ۱۲ قدم استاد عباس منش را خریدیم. آن زمان از صفر کسب و کار خود را شروع کردیم و با عمل به آموزشهای دوره ۱۲ قدم، در کمتر از یکسال صاحب کسب و کار، مغازه و اعتبار در بازار بزرگ تهران شدیم و کلی نتایج عالی دیگه وارد زندگیمون شده بود.
تا اینکه شوهرم متوجه شد که دچار بیماری دیابت نوع ۲ شده اونهم در سن جوانی. باور این قضیه براش خیلی سخت بود. در این مدت ما هر نوع رژیم غذایی و راهی رو امتحان کردیم تا بتوانیم قند خون همسرم رو کنترل کنیم ولی نتیجه نگرفتیم.
مصرف قرصهای مربوط به کنترل دیابت، شوهرم رو هر روز لاغرتر و عصبیتر و ناامید کرده بود. با اینکه ما پیشرفتهای مالی خوبی در کسب و کارمون داشتیم ولی به محض اینکه شوهرم زمان مصرف داروهاش میرسید، بهم میریخت و میگفت: چه فایده که همه چیز باشه ولی سلامتی نباشه.
تا اینکه مدتی بعد، یکروز شوهرم با هیجان به خونه اومد و گفت: باورت میشه استاد عباس منش قراره یک دوره آموزشی روی سایت بزاره به نام دوره قانون سلامتی و این دوره برای درمان بیماری دیابت نوع ۲ هم کار میکنه؟!
اولش باورم نمیشد اما وقتی این دوره رو توی سایت استاد عباس منش دیدم فقط گریه کردم و از خدا سپاسگزاری کردم و گفتم اگر این اسمش معجزه نیست پس چی میتونه باشه. . .
با شروع دوره، شوهرم تمام قرصهای مربوط به دیابتش رو دور انداخت اونهم بخاطر اعتماد بالایی که به استاد عباس منش داشت و قبلا از آموزش هاش نتیجه دیده بود. شوهرم به آموزشهای دوره قانون سلامتی عمل کرد و از همان روزهای اول، معجزه زندگی به شیوه دوره قانون سالمتی رو در بدنش میدید و احساس میکرد.
توی یه مدت کمی که از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی گذشت، مشکل خستگی و ضعف پا و خرو پفهای شبانه شوهرم کاملا از بین رفت. قند خون شوهرم الان در نرمالترین حالت هست و دیابتش درمان شده.
منم با دیدن نتایج شوهرم، شروع کردم به زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی حدود ۲ هفته بعد، معجزه برام اتفاق افتاد.
اول از همه بیماری من به نام پسوریازیس که بیماری پوستی خود ایمنی هست، کامل درمان شد. این بیماری چندین سال من رو درگیر کرده بود و با وجود رفتن پیش بهترین دکترهای اصفهان و تهران درمان نشده بودم و به گفتهای دکترها غیر قابل درمان بود. اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، کاملا درمان شد.
سفیده چشمم که همیشه زرد بود، به طور معجزه آسایی دوباره سفید شده و من که همیشه خسته بودم و خوابم میومد، الان در طی روز کلی انرژی دارم.
مهدی و مریم\"من یک دیابتی بودم\"
من مهدی هستم ۳۳ ساله از تهران. 2 سال هست که استاد عباس منش رو میشناسم و با عمل به آموزش های استاد عباس منش تحوالت عظیمی در زندگیم به وجود اومد به خصوص در زمینه مالی و معنوی و روابط.
در کسب و کار و شغلم بسیار بسیار پیشرفت کردم و به استقالل مالی رسیده ام. اما مدتی بود که متوجه شدم حال خوبی ندارم و دچار تکرر ادرار و تشنگی شدید می شدم.
به دکتر مراجعه کردم و چک آپ کامل دادم. روزی که برای گرفتن جواب آزمایش می رفتم، توی مسیر متوجه شدم چشمام درست نمیبینه و همه جا رو تار می بینم. اون روز به جای آزمایشگاه، به دکترک مراجعه کردم و ماجرا رو توضیح دادم و دکتر از من خواست تا فورا آزمایش قند خون بدم. من اصلا نمیدونستم قند نرمال خون باید روی چند باشه. وقتی پرستار نتیجه آزمایش قند خون من رو دید بسیار شوکه شد و با حالت اضطراب گفت قند خون شما 503 هست. باید فورا دکتر تو رو ببینه. دکتر بعد از دیدن نتیجه آزمایش، پریشون شده بود. شروع کرد به نسخه نوشتن و بعد با پریشانی نسخه رو پاره کرد و دوباره شروع کرد نوشتن و دوباره دست کشید و رو به من گفت:
دارو به دردت نمیخوره باید بری بیمارستان بستری بشی و من تازه فهمیدم که در سن 33 سالگی یک دیابتی شده ام و زندگی پر از نا امیدی و پر از ترس من شروع شد.
چون شنیده بودم که فالنی دیابت داشت مرد؛ فلانی دیابت داشت کور شد و ... هرچه من اینها رو میشندیم، بیشتر توی دلم خالی میشد و بیشتر پر از ترس و نا امیدی میشدم.
هر روز قرص های زیادی باید میخوردم تا قندم کنترل بشه که البته خیلی وقتها با اون قرص ها هم قندم از حد نرمال بالاتر می یومد.چهار ماه بار این منوال گذشت. یه روز توی اوج ناامیدی اومدم توی سایت و دیدم استاد عباس منش درباره دوره جدیدی به نام دوره قانون سلامتی صحبت می کنه و میگه که راهکاری برای درمان بیماری دیابت نوع 2 پیدا کرده و آموزش داده. از فرط خوشحالی ویدیو رو چندبار دیدم و بعد دوره قانون سلامتی رو خریدم.
از همان روز اول داروهام رو گذاشتم کنار چون قبلا از استاد نتیجه گرفته بودم، به استاد و آموزش هاش ایمان داشتم. الان دارم به سبک دوره قانون سلامتی زندگی می کنم و دیابت نوع 2 من درمان شده. امروز صبح قند ناشتا من ۹۹ بود و قند خون من دو ساعت بعد از غذا ۱۲۶ بود.قطعا این دوره انقالبی است برای کسانی که می خوان سالم زندگی کنن.
رضا عطارروشنرضا عطارروشن هستم، یک انسان خودساخته و موفق. البته \\\"خودساخته به کمک آموزشهای استاد عباس منش\\\".
روزی که با استاد عباس منش و آموزش های ایشان آشنا شدم (سال بهمن ۹۳) در یک اتاق در خانه پدرم زندگی میکردم. مغازه دار بودم و درآمدم ماهیانه حدود ۱/۵ میلیون بود. ۳۰ میلیون تومان بدهکار افراد بودم و هر ماه باید بیش از دو میلیون تومان اقساط بانکی پرداخت میکردم که البته همیشه از هر وام دو سه قسط عقب بودم. زندگی سختی داشتم و همیشه برای خرید کوچکترین ملزومات زندگیم باید کلی حساب و کتاب میکردم. دو تا بچه داشتم و تامین هزینه های زندگی برایم سخت بود
سیگار مصرف میکردم و ۴۰ کیلو اضافه وزن داشتم و در نهایت رابطه بسیار مخدوشی با همسرم داشتم و...
اما امروز که این نوشته را می نویسم (مهر ۹۸) با عمل به آموزش های استاد عباس منش در این 5 ساله در شرایطی کاملا متفاوت زندگی میکنم.
آن آپارتمان ۷۸ متری وام دار رو به یک واحد ۱۳۵ متری بسیار شیک و مجلل در بهترین منطقه شهرم تبدیل کردم و نکته شگفت انگیز اینه که این خونه جدید رو با همه وسایل و امکانات تهیه کردم. تقریبا همه وسایل زندگیم رو تغییر دادم و کلی وسیله جدید برای راحتی بیشتر در زندگیم اضافه کردم.
ماشین ۴۰۵ مدل ۸۳ که ظاهرش از وضعیت صاحبش فریاد میزد رو به یک ماشین ۲۰۶ سفید خوشگل برای همسرم و یک اسپورتیج سفید اسپورت برای خودم تبدیل کردم.
آن مغازه حقیر را ندارم و بجای آن کسب و کار مورد علاقه ام رو شروع کردم و در زمینه تناسب اندام فعالیت می کنم و کسب و کار موفقی دارم. هیچ گونه بدهی ندارم و بیش از 400 ملیلون تومان پس انداز دارم. هیچ گونه قسط بانکی ندارم .
برای خرید ملزومات زندگیم فکر نمیکنم بلکه با خیال راحت هرچه نیاز داشته باشم را از بهترین نوع آن می خرم. درآمدم بسیار بیشتر از مخارجم است و به استقلال مالی رسیده ام
سیگار مصرف نمیکنم و خبری از اضافه وزن نیست و ۴۰ کیلو از وزنم را با قدرت ذهن کاهش دادم و امروز مدرس برتر لاغری با قدرت ذهن هستم و این روزها به شکل کاملا حرفه ای در زمینه زیبایی اندام کار میکنم. رابطه ای بسیار متفاوت با همسر و اطرافیانم دارم و بسیاری اهداف جدید دارم که همه آنها برایم دست یافتنی هستند و هر روز به شوق برداشتن گامی دیگر به سوی آنها بیدار میشوم.
این ها بخشی از تغییرات من در این چند سال آشنایی با استاد عباس منش و عمل به آموزش های ایشان است.
شهرزادداستان اشنایی من با استاد از عید ۹۹شروع شد. من مدرس های زیادی رو در زمینه موفقیت در اینستاگرام دنبال می کردم و یک پست هم از استاد عباس منش در اینستاگرام دیدم.
بعد از گوش دادن به صحبت های استاد عباس منش در اون پست، فورا عضو سایت ایشون شدم و شیفته حرف های ایشون شدم و گفتم خدایا چقدر این حرفا ارامش بخش هست و از راستی و صداقت میاد. از اون زمان به بعد فقط آموزش های استاد عباس منش رو در سایت دنبال کردم. حالا بریم سراغ نتایج من:
زمانی ک با استاد عباس منش اشنا شدم ترم اخردانشگاه بودم. تمام سالهای دانشگاه برایم با زجر و وسواس های فکری گذشت و زندگی من از لحاظ روحی به شدت افتضاح بود.
ولی از ترم اخر دانشگاه به بعد، به خاطر گوش دادن به آموزش های استاد عباس منش، ذهن من به چنان ارامشی رسید که تمام وسواس های فکری و بیماری های روحی من بدون هیچ دارو یا روانشناس، درمان شد.
زندگی ارومتر شد و حتی تنش هایی ک در زندگی من بود بسیار بسیار کم شد و این آرامش به من کمک کرد تا خواسته هام رو بشناسم. تصمیم گرفتم که برای خودم درآمد داشته باشم. تا اون زمان فقط از خانواده پول تو جیبی میگرفتم و همیشه ارزو داشتم که یه ریالی در امد از خودم داشته باشم، اوضاع به شکلی پیش رفت که ۳ ماه بعد تونستم خیلی اسون کارمند یک شرکت فوق العاده معتبر در ایران بشم با یک پست بسیار عالی و بعد درامد من ۶ برابر شد و کلی مزیت دیگه ک به خاطر شغل داشتن، نسیب من شد.
شرایط کاری که من دارم تجربه میکنم نسبت به همه کسانی که با هم استخدام شدیم متفاوت هست. وقتی صحبت از کار میشه همه اونها شاکی هستن ولی برای من سراسر خوبی هست و من مرتبا پیشرفت می کنم.
به خاطر دستاورد افزایش درامدم خیلی خوشحالم. چون الان میتونم با پول خودم چیز هایی ک دوست دارم رو بخرم از جمله دوره های آموزشی استاد عباس منش رو. دوستان این رو بگم که تمام این دستاورد ها تا به الان فقط با عمل به آموزش های رایگان استاد عباس منش برام اتفاق افتاده.
به قول استاد ک میگن شما میتونید با عمل به فایلهای هدیه در بخش دانلوده، به موقعیتی برسید و اونقدر درآمد بسازید که نه تنها به راحتی دوره های آموزشی من رو تهیه کنید، بلکه با کیفیت زندگی کنید.
سلام استاد
گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم
وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه
یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه
این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون
سلام خدای جانم
سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم
من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز
حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….
بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو
بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم
همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم انشاءالله
دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم
حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم میکنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)
اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..
گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم
گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم
و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .
و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم
وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر
همه ی ترسام خلاص میشم استاد
همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان میکنه به اذن الله
اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم
و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم
حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم
هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب
شکسته ی منو داد
من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی
( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد
تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..
و هربار اشتباهات جدید
حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد
آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم
تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر
بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم
به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم انشاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم
اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله
به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود
خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم
یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم
و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه
لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم
خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم
و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره
ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت
به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم
و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم
آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم
اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش
اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه
همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق میکنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست
وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمیدونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت میبردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت میبردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمیدونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمیدونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم
الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار
زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم
خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین
سلام به استاد عزیزم
خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم
من اصلا یک درصد فکر نمیکردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی
البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمیکردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم
سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم
وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد
خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم
بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم
این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله
به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم
این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم
اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم
و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه
و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم
خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم
بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه
این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان
چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا
خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشاند
شاد و سلامت و ثروتمند باشین
به نام خداوند قادر مطلق خدایی که این روزا اینقدر باهاش صمیمی شدم که هر لحظه دارم باهاش حرف میزنم
خدایی غیر از خدایی که قبلاً می شناختمش
الان هم اومدم نتایج شما دوستان عزیزم رو برای اولین بار توی این قسمت از سایت بخونم ،که خدا یهویی بهم گفت تو هم بنویس
بنویس که همه باور کنن اگه با من رفیق بشن دیگه نگران هیچی نمیشین.،من میگم چی کار کنن که چرخ زندگی شون روان بشه
به خدا الان که دارم مینویسم اشک از چشمام سرازیره .
نه از ناراحتی بلکه از سر شوق که چنین خدایی داشتم و ازش بی خبر بودم.
تازه منی که خیلی ادعای خداشناسی و این حرفا رو داشتم.
برای همه مادر بودم برا خودم زن بابا
از بس باورهای خراب تو ذهنم بود
باور این که خدا دعاهای منو در حق دیگران چقدر زود جواب میده ولی برای خودم نه
همه ازم التماس دعا داشتم و منم به خدا میگفتم تو که خیلی مهربونه حاجتشون رو بده و جالب این که همه به حاجتشون میرسیدن و البته وصد البته این به خاطر باور خودشون بود که جواب میگرفتن نه به خاطر دعای من
و
من اینو میدونستم و به روی خودم نیاوردم.
و
به خودم میگفتم چون خدا خیلی دوستم داره
هی میخواد ازش التماس کنم برای گرفتن حاجت خودم
و
با خودم میگفتم هر چه بیشتر دارم اذیت میشم
پس جایگاه بهتری پیش خدا دارم
پس اگه اینجا نشد حتما اون دنیا برام بهتره
و
این هم یه باور مخرب دیگه و
هزاران باور دیگه که به خدا میچسپوندم
البته که این باور در جامعه آیی که بودم تاثیر گرفته بودم و در خودم تقویت کرده بودم متاسفانه.
اما خدای درون الانم کجا و اون خدا کجا
که هر لحظه داره منو هدایت می کنه به بهترین راه ها ،
و این رو مدیون آموزش های استاد عزیزم میدونم.
که زندگی منو عوض کرده از هر لحاظ.
خدایا شکرت
همیشه با خودم میگم استاد عزیزم تو که دراستان من در صد کیلومتر متری من سالها زندگی کردی و آغاز تغییرت از اون جا بود
چرا امن
من این همه دیر با شما آشنا شدم.
از فایلهای رایگان که ارزش میلیاردی دارن شروع کردیم و الا با دوازده قدم داریم رو به جلو پیش میریم چ بیشتر از چیزی که میشنوم دارم به گفته های استاد عمل می کنم.
به هر حال خدا را هزاران بار شکر از بودن در کنار شما و این دوستان عزیز و خصوصاً عزیز دلت مریم جان که هر روز با دیدن زندگی پر بهشت دارم در بهشت افکارم زندگی میکنم.
از لحاظ روابط با همسرم که عالی شده و تا قبل از این که ایشون واقعا یه آدم دیگه آیی شده
ما هر روز زندگی در بهشت رو با هم میبینم و این همه فراوانی و عشق رو از بودن با شما تجربه می کنیم .
فایلهای توحیدی استاد عزیزم انقلابی در ما به وجود آورده که الان با قدرت و یقین به هدایت الله با دست خالی و به صورت تکاملی طی مدت یک سال اخیر داریم کاری رو برای اولین بار شروع می کنیم که
خدا خودش بهم الهام کرده و مجوزش رو هم خودش داده و مطمئن هستم به بهترین شکل پیش میره و ما رو به ثروت و روزی به غیر حساب میرسونه.
در هر حال اینو به دوستان گلم خواستم بگم که هر طوری تو خدا رو توی ذهنت بسازید همون رو می بینی .
من الان یه جوری باهاش رفیق شدم که دوست ندارم وقتم رو پیش کسی دیگه ایی بذارم.
من الان هر چه ازش بخوام بهم میده
و
مهم تر از همه رفاقت با خودشه .
حال خوب بودن با خودش.
دورت بگردم خدای ارحم الراحمین.
ممنون از شما دوستان عزیزم که کامنت منو خوندید و باور کردید هم حرفای منو
هم خدای درون وجود خودت رو
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.
سلام به خدای مهربانم سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز استاد عزیز من و همسرم 4 ماهه که با فایل های شما اشنا شدیم در اصل خدا مارو هدایت کرد به سمت این فایل ها ولی تو این 4 ماه اندازه ی یک سال من رو خودم کار کردم جوری که صبح که از خواب پامیشدم فقط تو گوشم صحبت های شما بود تا شب که میرم بخوابم یعنی جوری شده که من تو خونه موقع کار تو ماشین تو مهمونی تو خرید هر جا که باشم دارم از صحبت های شما استفاده میکنم من و همسرم خیییلی خوشحال و خوشبختیم که با شما اشنا شدیم و این هم از لطف خداس تو این 4 ماه خیلی چیزا تغیر کرده هم رابطه ی عاطفی ما هم سلامتیمون هم ارامشون هم نعمتهامون ما یه دختر 15 ساله داریم بعد از شنیدن صحبت های شما برای خودش دفتر شکر کزاری و دفتر هدف گزاری درست کرده و من خیلی خوشحالم که شما استاد عزیز مانند یه نور پاک وارد زندگی ما شدید و خیلی شیرین و دوست داشتنی مارو هدایت میکنید خدایا هزارررران بار شکر برای وجود خودت برای وجود استاد عزیز برای اینکه من و خانواده ام لایق این هدایت شده ایم ما هر روز بیشتر و بیشتر تلاش میکنیم تا به بهترین خودمون تبدیل بشیم ممنونم از شما استاد عزیز شما نور الهی هستید برای روشن کردن زندگی دیگران خوش به سعادت شما و خوش به حال ما که شمارو داریم خدارا سپاس برای این لحظه و هر لحظه به امید موفقیت بیشتر و بیشتر خدایا شکرت
داستان هدایت میرسه به زمستان 1401.زمانی که در شرایط روحی و مالی خیلی بدی قرار داشتم .دو ماه شده بود که پدر نازنینم رو از دست داده بودم و پذیرش نبودش برام غیرممکن بود. غمی که به اندازه ده سال پیرتر شدم .چون وابستگی شدیدی به پدرم داشتم و یجورایی بابایی تمرین آدم خانواده مون بودم. بابرادرم که با آموزشهای شما کلی نتیجه گرفته بود و باهم از لحاظ روحی نزدیکیم . داداشم پیشنهاد داد که باید از خانه بزنی بیرون و یه کاری رو شروع کنی منم که تنها داراییم یه پراید بود تصمیم گرفتم باهاش کار کنم تا هم کمی وضعیت مالی مون بهتر بشه و هم وضعیت روحیم. خلاصه شروع کارم شد شروع آموزشهام . سابقه عضویت من به خیلی قبلتر برمیگرده و دلیلشم اینه که برادرم خارج از ایران زندگی میکنه و من این پروفایل رو برای ایشون ایجاد کردم و چندتا از دوره های شما رو با پول خودش خریدم .و اگه به خیلی قبلتر برگردم من برای اولین بار سال 94 یه فایل از شما دیدم فقط اون تی شرت قرمز رنگ و فضای سبز شمال که اونجا فایل ضبط شده بود یادمه ولی تو مدار دریافت آگاهی نبودم و از حرفا تون هیچی یادم نیست فقط حس خوبی که به من داده بود باعث شد که اسم تون تو ذهنم بمونه . خلاصه من همزمان با کارکردن با پرایدم شروع کردم فایلهای عزت نفس رو که برای برادرم خریده بودم با اجازه خودش گوش دادن . 6 ماه فقط عزت نفس گوش دادم. تو اون 6 ماه به لطف خدا و آموزشها اولاً پذیرشم در مورد از دست دادن پدرم رفت بالا. دوماً اعتماد به نفس من خیلی تقویت شد و من چالش هایی که در مورد شغلم پیش آمده بود با تکیه بر آموزه های عزت نفس پشت سر گذاشتم و همه بدهی هامون پرداخت کردم .بعد از اون چندین ماه فایل های رایگان رو استفاده کردم .استاد من با فایلهای توحیدی خدایی در درونم پیدا کردم که رفیق منه و من هر لحظه من در آغوش امن او هستم و این آرامش درونم شروع تحول من بود.ماشینمو عوض کردم و از لحاظ مالی به اندازه تمام 35 سال عمرم پس انداز کردم و سرمایه جمع کردم و به لطف الله از اول سال 1403 من دوره قانون سلامتی رو استارت زدم .
در شروع دوره چربی خونم 485 . سردرد های تنشی و ضربه ای، افزایش وزن با دور کمر 94 و دور شکم 95 ، غده ای تیله مانند زیر بغلم ، کبد چرب و معده آندوسکوپی شده به دلیل خونریزی و و وزن 61 کیلو و چندین مشکل دیگه که جمعا 22 مورد من در شروع دوره نوشته بودم ولی الان در تاریخ 13 اسفند 1403 به لطف دوره قانون سلامتی چربی خونم کامل برطرف شده و منی که تا یادمه سر درد داشتم هیچگونه سردردی بعد از سه ماه که از دوره گذشت ندارم بدون حتی یه دونه قرص. اوایل دوره وسوسه میشدم که قرص بخورم ولی من خودمو متعهد کرده بودم که با شیوه قانون سلامتی ،سلامتی مو به دست بیارم .دور کمر الان 76و شکم 83،و وزن 48 کیلو خدا را شاهد میگیرم در این مدت حدود 1 سال که به شیوه قانون سلامتی زندگی کردم حتی حتی حتی یدونه قرص نخوردم و این به اعتماد به نفس داد. و انرژی باور نکردنی که حتی من تو18 سالگی اینقدر سالم و پر انرژی نبودم و استفاده از دوره عشق و مودت در روابط که عشق واقعی رو دارم تجربه میکنم عشق بدون وابستگی و در یک کلام مثل دوره نامزدی که همه میگن بهترین دوره مزدوجی هست ولی من با 8 سال زندگی مشترک دارم مثل دوران نامزدی زندگی میکنم . و الان شروع دوره بی نظیر هم جهت با جریان خداوند و نتایجی بعدا خواهم نوشت .
به نام خداوند بی همتا
سلام خدیجه جان ،واقعا تحسینتون میکنم به خاطر موفقیتها و پیشرفتی که کردید.
ازتون میخوام بپرسم که شما به چه روشی فایلها رو تمرین میکنیدوعمل میکنید ؟؟ که اینقدر نتایج خوب گرفتید.من با اینکه چندین سال است که روی خودم کار میکنم آنطور که باید نتیجه نگرفتم. از همه لحاظ پیشرفت آنچنان نگرفتم و اگر هم بوده یه دوره کوتاهبوده و دوباره به حالت قبل برمیگردم .
ممنون میشم تجربیات خودتون رو دراختیارمون بزارین.
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمندو سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
سلام به دوستان هم فرکانسی و خدیجه خانم عزیز،مدتها بود کامنت نذاشته بودم،الان با دیدن پیام شما یچیزی درونم گفت دست به قلم شم و بنویسم.
خدیجه عزیز من هم مثل شما درگیر سردرد های تنشی و میگرن عصبی هستم،که 12 ساله درگیرم کرده،هر شب باید دارو بخورم همیشه کیفام پره دارو هست،یخچال و کابینت های آشپزخونه
عین پیرزنای 80 ساله فقط با خودم دارو حمل میکنم اینور اونور،من 32 سالمه،الان نزدیک دو ماهه که سردردم یکباره شدید تر شده و حتی داروهای همیشگی خودم هم نتونستن ساکتش کنن،و حتی امروز هم نتونستم برم سرکار مرخصی گرفتم من دبیر هستم،الان یک ماهی بود که با خودم درگیر بودم قانون سلامتی رو بگیرم یا نه،میتونه این سردرد 12 ساله منو درمان بکنه یا نه،همش دو دل بودم،از خدا میخواستم یه نشونه یه پیام یه چیزی از تو سایت بهم نشون بده که دلم رو قرص کنه با خیال راحت قانون سلامتی رو تهیه کنم،تا اینکه امروز از صب تو سایت چرخیدم رفتم تو صفحات مربوط به کامنت های قانون سلامتی کلی اونجا کامنت خوندم وقتی چشمم افتاد به پیام دوست عزیزی که نوشته بود میگرن داشته و بعد از 20 روز عمل به قانون سلامتی بکل سردردش از بین رفته و خوبشده از شدت خوشحالی اشکم ریخت گفتم خدایا شکرت بالاخره جواب دو دل بودنم رو دادی،دیگه مصمم شدم همین هفته این دوره رو تهیه کنم،بعدش هم به پیام شما هدایت شدم بی نهایت خوشحال شدم خدارو سپاسگزاری کردم بابت این جوابی که از طریق دوستان عزیزی چون شما بهم داد.
خدایا ازت بینهایت سپاسگذارم،بابت جوابهای خوبی که از طریق کامنت های دوستانم بهم گفتی،باورم نمیشه چقدر خوشحالم خیالم راحت که دیگه میتونم با عمل به قانون سلامتی از شر این سردرد چندین ساله خلاص بشم.
استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم بابت این دوره های فوق العاده هر چقدر از شما سپاسگذاری بکنم بازم کمه.
خیلی دوستتون دارم استاد جانم
عاشقتونم مریم عزیزم
دوستان هم فرکانسی من خیلی دوستتون دارم،نمیدونید با کامنت های شما چقدر از جواب سوالاتم پیدا میکنم.حالم خوب میشه
امشب این ساعت این لحظه خواستم این رد پارو از خودم بذارم تا بعد از تهیه قانون سلامتی و عمل به آموزه هاش بیام و مثل خدیجه عزیز با خوشحالی از نتایجم بنویسم از سلامتیم.
خدایااااااااااااا من عاشقتممممممم
شکررررررررررررررتتتتتتتتتت خدا
دوستدار شما=سحر
1404/1/18