ژاله نقوی علائیمن در ابتدای آشنایی با آموزه های استاد عباس منش تازه از همسرم جدا شده بودم و احاطه شده بودم با بدهی های ریز و درشت و طلبکارها. بچه هام که از لحاظ روحی نابود بودند. چاق و مریض بودم و هیچی نداشتم. الان 3 سال از اون روزها گذشته که من دارم روی آموزه های استاد عباس منش کار می کنم و وارد دوره 12 قدم شدم و بخشی از نتایج و تغییرات حاصل از عمل به آموزه ها رو می نویسم:90 درصد بدهی هام رو پرداخت کردم؛
سالم، زیبا و خوش هیکل شدم؛
بچه هام وضعیت روحی عالی دارن؛
رابطه م با همسر سابقم مسالمت آمیز و محترمانه است؛
یک شرکت موفق و اسم و رسم دار دارم؛
یک پارتنر از همه لحاظ خوب دارم؛
یک دفتر کار در بهترین جای شهر با بهترین دیزاین دارم؛
اخیراً مدیر فروش بزرگترین پروژه ساخت و ساز شهر شدم؛
با کل خانواده ام که چندین سال باهام قهر بودن رابطه عالی دارم؛
اعتماد به نفسم خیلی بیشتره و پرسنل خیلی خوبی دارم؛
رابطه ام با خدا خیلی متفاوت شده و آگاهی م نسبت به گذشته به شدت افزایش پیدا کرده؛
با طبیعت و کائنات ارتباط بی نظیری پیدا کردم؛
کنترل ذهنم فوق العاده عالی شده. البته باید بگم که قبل از کار کردن با آموزه های استاد عباس منش، من اصلا کنترل ذهن نداشتم اما الان در 80 درصد مواقع، می تونم ذهنم رو کنترل کنم؛
به این دلیل که فرکانسم تغییر کرده، تقریبا تمام دوست های قبلی ام رو دیگه نمی بینم. یعنی خود به خود از زندگی من رفتن بیرون و بسیار از این بابت خوشحالم؛استاد عزیز برای همه آنچه تا کنون از شما آموختم و پس از این نیز یاد می گیرم از شما سپاسگزارم.
آرام گیانمن سالهای سال بود که اسم استاد عباس منش رو می شنیدم اما حتی اگر دوستانم هم فایلهای ایشون رو برام می فرستادند، گوش نمی دادم چون تو فرکانس ادراک این آگاهی ها نبودم. خلاصه برگ برگشت و من وارد سایت شدم و چند ماه شبانه روز به صورت سیری ناپذیری آگاهی های سایت رو گوش می دادم.من از عمل به آگاهی های فایلهای دانلودی استاد در سایت نتایج عظیم گرفتم و بعد وارد دوره 12 قدم شدم. «قانون کار میکنه! بهش اعتماد کنید». به خارج از ایران مهاجرت کردم و درآمدم بیشتر از ۱۲برابر اضافه شد.هر روز شکرگزاری میکنم؛ تمرین های دوره رو انجام می دم و آگاهی های سایت رو برای خودم مرور می کنم. وقتی به پشت سرم و مسیری که اومدم نگاه میکنم، به نوشته های توی دفترهام که نگاه میکنم، باورم نمیشه این همه راه قشنگو اومدم.دیشب یه یادداشت پیدا کردم که مال۲۰۲۲ بود، اون روزایی که از کار اخراج شده بودم و توی اون دفتر نوشته بودم که تعهد میدم به خودم سال دیگه این موقع درآمدم 3 برابر شده باشه. حساب کردم دیدم اون سال درآمدم 3 برابر افزایش پیدا کرده و امسال هم درآمدم کمی بیشتر از۶ برابر افزایش پیدا کرده.الهی شکر از وقتی که روی خودم کار می کنم، هر بار از هر رابطه و شغلی که بیرون اومدم، با اینکه یه مدت همه چیز تاریک بود برام ولی دیری نگذشت که موقعیتی 100 برابر بهتر و باور نکردنی وارد زندگیم شده.
میثم رخشانقبل از آشنایی با آموزه های استاد، من در شرایطی بودم که از زندگی تکراری ، قسط و بدهی و از زنگ زدن های طلبکارا خسته شده بودم. وقتی با هدایت خدا با آموزه های استاد عباس منش آشنا شدم، اون اوایل درست متوجه قانون نبودم و درکی از هدایت نداشتم اما بعدها که قانون رو بهتر درک کردم، متوجه شدم که اون زمان که دوره پندمیک بود، یهو یه نیرویی در من بیدار شد که انگار سالها می شناختمش و می خواستم که زندگیم تغییر کنه. اون نیرو من رو به مسیر آموزه های استاد هدایت کرد. اولین باری که وارد سایت شدم، دیدم ی آدم خوشتیپ که تازه اصلاح کرده توی یک فضای دلنشین نشسته و میگه میدونی من از کجا به اینجا رسیدم؟!آنچنان برای درک آموزه ها شوق و ذوق داشتم و دارم که متوجه نمیشدم کی ظهر میشه و کی شب. استاد هر تمرینی که میداد عمل میکردم و هر چیزی که میگفت درباره کنترل ورودی ها و کنترل ذهن و کنترل کلام و … ، عمل می کردم. اونقدر پیگیر رسیدن به حال خوب بودم که با اینکه اون اوایل از لحاظ مالی هیچی نداشتم، ولی انگار کل دنیا مال من بود. انگار ی نفر آدم خیلی پولدار و راستگو و درستکار به من وعده خوشبختی داده بود و من مطمئن بودم اون وعده عملی میشه. به خاطر همین به هرچی می گفت عمل می کردم.یه روز پدرم که چند تا زمین کشت برنج داره و محصولاتش رو بین ما بچه ها تقسیم میکنه، زنگ زد و گفت بیا برنجتون رو ببر. اون زمان من فایل \\\"به کبوترها غذا ندهیم\\\" رو بارها گوش داده بودم. در جواب پدرم گفتم: حاجی اگر پولش رو میگیری، من برنج رو می برم. پدرم بهم گفت تو ناشکری، اما من حرفی نزدم. وقتی بچه هام بهم گفتن چرا ناشکری میکنی، بهشون جواب دادم که من می خوام پرداخت بها رو یاد بگیرم و پرداخت بهای برنج ها، همه چیز رو برای من تغییر داد. من داشتم درسهای استاد رو یکی پس از دیگری پس می دادم. کار من شده بود توجه به قانون، درک قانون و تلاش برای هماهنگ شدن با قانون. قرآن شده بود آهنگ من. حتی استخدام کارمندا رو هم کاملا طبق قانون انجام می دادم. اون زمان یه گوشی ساده داشتم؛ یه مغازه نسبتا خالی، بدهی و یه ماشین پراید نامناسب.به لطف خدای مهربان و عمل به آموزه های استاد عباس منش تا اون حدی که درک می کردم، رفته رفته، تموم قسط ها و بدهی هام پرداخت شد و بعد از چند سال، اون ماشین پراید تبدیل شده به یه ماشین پارس نو؛امسال عید کلی برای بچه هام خرید کردم؛سهام کامیون هایی که دارم از 12% به 50% افزایش پیدا کرده؛درآمدم حدود 7 برابر شده و از ماهی 15 میلیون تومان به ماهی 100 میلیون تومان رسیده؛پارسال خونه خودم رو خودم ساختم؛از لحاظ سلامتی، سالم سالم هستم و دندون هام خیلی خوب شدن؛از لحاظ روابط، رابطه ام با همسرم بی نظیره و دیوانه وارد دوستش دارم؛ روابطم با بچه هام عالیه و خدا رو شکر تازه دارم معنای زندگی رو می فهمم؛ تازه دارم می فهمم که آرامش داشتن یعنی چی؛ تازه میفهمم بدون نگرانی و با عشق زندگی کردن یعنی چی؛و هدف امسالم اینه که با متعهدانه تر به آموزه ها، درآمدم رو حداقل سه برابر یا بیشتر افزایش بدم به لطف الله مهربان.استاد عزیز، برای شما طول عمر همراه با سلامتی و سعادت دنیا و آخرت رو خواهانم.
امیر کاظمی منش
بنده چند سال است که عضو سایت elmeservat.com هستم. تازه قبل از عضویت در سایت، مدتها قبل با استاد آشنا بودم و تا کمتر از 10 ماه پیش، تمام فایل های شما را دیده و شنیده بودم. حتی تمام محصولات شما نیز از یک طریق غیرقانونی به دستم رسیده بود و همه رو گوش داده بودم. به طوری که دقیقا عرض میکنم هیچ صحبت یا فایلی نبود که استاد عباس منش داشته باشند و من ندیده و نشنیده باشم.می توانم بگویم روزی نبود که من حداقل 3 ساعت صحبت های شما را گوش نکرده باشم. در طول این مدت شاید بالای 2000 ساعت فایل صوتی شنیدم و شاید بالای 1000 ساعت فایل تصویری دیدم . فایل های مجاز یا محصولاتی که غیر قانونی به دستم رسیده بود. در مورد محصولات غیر قانونی هم تفکرم این بود که فعلا که پول ندارم، هر وقت اوضاعم خوب شد همه محصولات را خواهم خرید!! اما به هر حال من چند سال به همین منوال ادامه دادم و مطلقاً نتیجه ای نداشتم بلکه با کله در حال سقوط به سمت زمین بودم. البته من هیچوقت وضع مالی بدی نداشتم اما وضعیت درآمدی ام افتضاح شده بود. اوضاع روحی، فکر، اعتقادی و ارتباطی افتضاحی داشتم. از نظر توحید، باورهایم واقعا افتضاح بود.
همانطور که گفتم، فایل های شما رو هم روزی چند ساعت گوش میکردم و به به و چه چه میکردم و بعدش راه می افتادم میرفتم دنبال کارم با همان افکار، باورها و عملکردهای قبلی. بدون اینکه این همه ساعت آموزش های شما کوچکترین تاثیری در باورها یا اعتقادات یا رفتارها و عملکرد من داشته باشد.سال 95 یک شکست بزرگ کاری برای من پیش آمد و حاصل شاید 7 سال کار و سرمایه گذاری شبانه روزی من به فنا رفت. خیلی شدید دچار افسردگی شدیدی شدم . قند و چربی و خیلی از فاکتورهای پزشکی بدنم بالا و پایین شد و چشم باز کردم دیدم ماهی حداقل 150 عدد قرص مصرف میکنم. دوران پاندمیک رسید و با تمام ملاحظات و دقت عجیب و غریب و خانه نشینی شدیدی که داشتم به آن بیماری دچار شدم. ریه ام درگیر شد و کار به بستری شدن در بیمارستان و تزریق های سنگین رسید. خبر های وحشتناکی از سرنوشت نزدیکانی که مثل من بودند میرسید و مدت ها به نبود قریب الوقوع خودم فکر کردم و برنامه هایم را برای همسرم و دو فرزند پسر که آن موقع یکی حدود 10 ساله و دیگری چند ماهه بود تنظیم کردم. البته مدتی بعد بهرحال بهبودی حاصل شد ولی اثر روحی و روانی اون روزها و اون فکرها ول کن نبود که نبود.
شغل من خرید، بازسازی و فروش آپارتمان در تهران است. آن سالها رکود بسیار شدیدی در کار خرید و فروش مسکن افتاده بود و من شاید سالی یک یا دو معامله با ضرب و زور شدید داشتم که نهایتا به زور کفاف خرج زندگی نسبتا بالای من رو تامین میکرد. از پس انداز و پیشرفت که اصلا حرفش را هم نزنید. بدون اینکه کوچکترین حسادت یا رقابتی در وجودم باشد شاهد بودم که خیلی از افراد با سرعت برق و باد در حال رشد و توسعه هستند و من نه تنها متوقف هستم بلکه انگار دست و پای من را با زنجیر بسته اند و به هیچ وجه توانایی هیچ تغییری ندارم. این مسئله مزید اذیت و آزار ذهنی من و موجب از دست دادن هرچه بیشتر اعتماد به نفس وعزت نفس من میشد و رفتارها و راهکارهایی ناشی از همین نقصان در عزت نفسم از من سر میزد که ذکر آنها باعث شرمساری می شود و از حوصله این مقال خارج است .
این وضعیت ادامه داشت . اواخر سال 1401 بود که تصمیم گرفتم وارد رشته ی ساخت و ساز بشوم. کاری که حدود 18 سال قبل در سنین حدود 25 سالگی به راحتی آب خوردن شروع کرده بودم و بسیار هم در آن درخشیده بودم. الان هم ظاهرا کار سختی نبود. باید چند دستگاه آپارتمانم را میفروختم، ملکی میخریدم و با فروش یکی دو دستگاه آپارتمان دیگر آن را می ساختم. چند ماه آخر سال 401 بشدت و هر روز صرف ران کردن این پروژه شد ولی دریغ از کوچکترین موفقیت. نه ملک های من را می خریدند و نه ملکی برای خرید من پیدا میشد. دقیقا روز 28 اسفند 1401 متوجه شدم که دچار فتق دیسک در ناحیه گردن شده ام. دکترم گفت که باید عمل جراحی بشوی و گلویت را از جلو بشکافیم و دیسک را تعویض کنیم . این عمل بسیار حساس و خطرناک است و میتواند به فلجی یا قطع تارهای صوتی یا مشکلات دیگر شو.! عمل نکردن هم میتواند سر شدن دست ها و فشار بیشتر به نخاع را شامل بشود و نهایتا بخشی از اندام ها را غیرفعال و فلج نماید.
با این وضعیت روحی و جسمی سال 1402 تحویل شد. اوایل فروردین بود که همسرم برای اولین بار در مورد استاد عباس منش از من پرسید. توضیحاتی به ایشان دادم، چند فایل از استاد به همسرم دادم و گوش کرد و بسیار بسیار تعریف کرد و گفت : عجب استادی است استاد عباس منش و عجیب صحبت های عالی میکند.
من برای خوشایند بیشتر ایشان یک جلسه از همین دوره 12 قدم رو بهش دادم و گفتم این محصول استاد است. بیا این فایل رو ببین. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که ایشان با غضب و ناراحتی شدیدی نزد من آمد و گفت: این چه فایلی است که به من دادی؟ این رو از کجا دزدیده ای؟؟ من این فایل رو گوش نمیکنم ! مگر نمیبینی که استاد می گوید راضی نیست؟ چطور شما فایل های خریدنی استاد را بدون پرداخت بها گوش میکنی؟ همچنین ادامه داد: امیر من میدانم که شما چقدر از نظر کسب و کار و مال درست و حق دیگران دقت نظر داری. من فقط مانده ام چطور خود را قانع کرده ای حق چنین استاد مهربان و دلسوز را که صدها فایل رایگان با عشق و محبت در سایت خود ارائه کرده و حلال و طیب و طاهر است را رها کنی و سراغ یک فایل حرامی و سرقتی بروی؟؟
دروغ چرا، همانجا طوری بر خود لرزیدم و طوری از خواب غفلت بیدار شدم که خودم از خودم منزجر شدم که: آخر پسر تو چطور تمام محصولات استاد را بدون پرداخت بها کلام به کلام گوش کردی و بارها و بارها صحبت استاد را در اول فایل ها شنیدی که می گویند راضی نیستند اما کوچکترین اثری در تو نداشت ولی همسرت با اولین بار که به این کلام رسید، فوری قطع کرد و دیگر حتی یک ثانیه اضافه تر هم ادامه نداد؟!از همسرم خجالت میکشیدم. طوری شد که دو سه ماهی بکل دستم نمی رفت هیچ فایلی از استاد پخش کنم. حتی از تصویر شما استاد گرامی هم خجالت میکشیدم. بهرحال زمان میگذشت و تمام وضعیت های منفی و بدی که بخشی از آن را توضیح دادم ادامه داشت تا 1 تیر سال 1402.
در این تاریخ گویی یک طوفان روحی در من بوجود آمده باشد تصمیم گرفتم راهی درست را برای زندگی خودم انتخاب کنم و مجددا ولی این دفعه از راه درست شروع کنم .
در فایل هایی از شما استاد بزرگوارم شنیده بودم که: اگر میخواهی شروع کنی باید از همین الان شروع کنی. فردا، شنبه، سر هفته، سر ماه و… دیر است. باید با همین امکاناتی که همین الان در دست داری شروع کنی. اولین قدمی که به ذهنت میرسد همان هدایت الهی و همان کار درست است. همین الان اولین قدم را بردار، خود راه بگویدت که چون باید رفت.قربان کلام و صدای شما استاد. تمام فرمایشات پیامبر گونه شما لحظه به لحظه در گوشم زنگ میزند و چشمم را خیس مینماید. فرموده بودید : در هر کاری که میخواهید وارد بشوید، ابتدا مدتی به عنوان کارگر یا کارآموز در آن کار، برای دیگران کار کنید. اینطوری با هزینه و امکانات آن فرد می توانید کم و کیف آن شغل را فرا بگیرید.به ذهنم آمد دوست معماری دارم که به تازگی یک کار اجرایی ساختمان را شروع کرده است. گفتم زنگ میزنم به ایشان و از او میخواهم به عنوان کارآموز به صورت رایگان من را سر آن کار بپذیرد. در همین افکار بودم که ناگهان موبایل ام زنگ خورد . معمار بود! گفت : جناب کاظمی زنگ زدم ببینم ملک کلنگی پیدا کردی یا نه؟
گفتم : وای معمار همین الان میخواستم با شما تماس بگیرم. گفت بلند شو بیا فلان مکان سرکار ببینمت . فورا رفتم . به او گفتم که میخواهم پایلوت سرکار شما بیایم و میخواهم طبق توصیه استادم در فضا و محیط کاری که قصد شروع آن را دارم قرار بگیرم. معمار بسیار خوشحال شد و با روی باز پذیرفت. قرار شد از صبح 10 تیر شروع کنم.
اولین معجزه صحبت های استاد نه پس از سالها گوش دادن به محصولاتی که غیر قانونی به دستم رسیده بود، بلکه فقط پس از مدت کوتاهی از پشیمانی واقعی از آن رفتار و شروع رفتار درست و مسیر درست اتفاق افتاد.از همان تاریخ به خودم قول دادم که با همان فایل های هدیه وبسایت استاد شروع کنم . قرار گذاشتم که کلام به کلام فایل ها و رهنمود ها را به گوش جان و دست عمل و ساخت باورها بر آن پایه گوش کنم. گفتم اگر استاد این فایل ها را ارائه کرده، پس از همین ها باید بتوانیم نتیجه بیرون بکشیم و اگر تاکنون من و شاید افرادی نتوانسته ایم، این اشکال از خودمان است. باید اشکال کار را در خودمان بیابیم و رفع نماییم.
از همان روز کل روح و روان من دستخوش تغییر شد. البته در ظاهر شاید اتفاق خاصی هم نیفتاده بود. من به رایگان سر کاری میرفتم که سالها پیش خودم مالک و سازنده آن بودم. این شروع کمی حس حقارت هم بمن میداد. ولی آن شرایط را استناد دادم به روزی که استاد بزرگم از کسب و کار عالی شخصی در قم دست کشید و از یک کارگری ساده در یک کار طاقت فرسا و سنگین در هوای گرم و شرجی بندرعباس شروع کرد. اگر استاد این کار را کرده، پس چرا برای من خوب نباشد؟!حالم عالی شده بود. همان فایل های رایگان را با جان دل گوش میکردم . فایل هایی که تقریبا همه را از بر بودم. روحیه و باورها را با آن فرمایشات میساختم، نیرو و امید میگرفتم و با قدرت جلو میرفتم .
چند ماهی گذشت. اتفاقاتی برایم افتاد که واقعا از قدرت نوشتن آنها عاجزم. فقط اکتفا کنم به اینکه تغییرات عجیبی روز به روز در همه چیز من رخ میداد. ایمانی که در وجود من تقریبا از بین رفته بود، بازگشت؛خدایی که تقریبا فراموشش کرده بودم، بازگشت؛امیدی که تقریبا از دست داده بودم، بازگشت؛روحیه ای که تقریبا مرده بود، زنده شد؛ارتباط و هدایت الهی که دیگر نه اعتقادی بهش داشتم و نه موجود بود، برقرار شد، رشد کرد و شد پایه و اساس همه اعمال و رفتارم؛یک سری تغییرات برایم اتفاق افتاد که به چند نمونه از اهم آن اشاره میکنم:مشکل دیسک گردنم بکلی برطرف شد. دیگر هیچوقت تا این لحظه دستم سر نشد. حتی یک مرتبه.اقدام به پرهیز غذایی و ورزش کردم و طی چند ماه بالای 15 کیلو وزن کم کردم؛فاکتورهای قند و چربی و کبد بالای 90 درصد نرمال شدند؛با استناد به سخن استاد در حوزه سلامتی که: من این اعتقاد رو در خودم ایجاد کردم که بدن من برای سلامتی به هیچ عامل بیرونی و هیچ داروی شیمیایی نیاز ندارد و تمام عوامل مورد نیاز در بدن من موجود هست.با استناد به این فرمایش و مدد خواستن از خداوند مصرف ماهیانه 60 قرص اعصاب را ظرف 10 روز ترک کردم. کاری که انقدر سخت و عجیب بود که هرگز فکرش رو هم نمیکردم که بتوانم انجامش دهم. از آنروز تا این لحظه هیچگونه قرصی مصرف نمیکنم و کوچکترین اثر از افسردگی یا هیچ مشکل و بیماری دیگر در بدن من موجود نیست که نیست.
یک سرماخوردگی بسیار شدید هنگام نیمه شب که بسترم از شدت تب و تعریق بالا بکل خیس آب شده بود . تنها و تنها با ذکر ناخودآگاه جمله شریفه \" یامن اسمه دوا و ذکره شفا \" که ناگهان بر لبانم جاری شد بلافاصله در لحظه درمان شد و بلافاصله تمام اثرات بیماری از بین رفت و انگار نه انگار که چند ثانیه قبل چه حالی داشتم.
چند اتفاق مهم اداری و مالی و دریافت یک ویزا از یک کشور سخت هم، اتفاقات دیگری بود که همه به طوری عجیب و معجزه وار برایمان اتفاق افتاد؛
کارها همینطور در حال تسهیل شدن بود و گاری سنگین زندگی با چرخ های خشک و زنگ زده و در گل گرفتار در سرمای سخت زمستان رفته رفته جای خود را به حرکت در آن جاده ی زیبا و سرازیر و آسفالت در آن فضای پر درخت و آن هوای بهاری میداد . و هر چقدر همان فایل های دانلودی استاد، بیشتر گوش میشد و بیشتر باور میشد و بیشتر عمل میشد، نتایج پررنگ تر و سریعتر ب من میرسید.
روزی برخوردم به فایلی از استاد عزیز به نام \" داستانی از هدایت الهی \" هر دو قسمت یک و دو .
این دو فایل را ده ها مرتبه دیدم و با تمام وجود گوش کردم . هر دفعه دقیق تر و موشکافانه تر . از نظر من در این فایل می توان دست یاری و عنایت خداوند را در زندگی استاد عباس منش با وضوح کامل دید.بنظرم در کل فایل های استاد که در حوزه توحید تهیه شده، هیچ فایلی مثل این فایل وجود، مساعدت، لطف و عنایت، مهربانی، کرم، بزرگی و وجود خداوند را در زندگی یک انسان به تصویر نمیکشد . بی شک این فایل به نظرم برترین فایل سایت elmeservat.com در حوزه توحید و خداشناسی است. محتوای این دو ویدئو بکل دیدگاه من را نسبت به خداوند تغییر داد و تازه من فهمیدم که :
من به مردم داشتم چشم نیاز غافل از آنکه در حق بود باز.
بله . من متاسفانه سالها به فکر این بودم که باید املاک منطقه که با آنها روابط گرمی هم داشتم برای من کاری کنند! آنها باید برای من بفروشند ! آنها باید بخرند ! آنها باید من را در کار ساختمان سازی وارد کنند و تا آنها نکنند، نمیشود !!!
وقتی نحوه دقیق ویزا و سفر و مهاجرت استاد را در فایل مذکور شنیدم . با تمام وجود به این نتیجه رسیدم که سالها در اشتباه بودم . املاک ها نباید بخواهند. دولت نباید بخواهد. فلان رئیس نباید بخواهد. بلکه خداوند باید بخواهد. خدا باید کمک کند تا بشو . من دنبال درب اشتباه رفته بودم .و همین بود که سالها در میکوبیدم و کسی جواب نمیداد.خلاصه استاد جان، دیگر فهمیده بودم مشکل از کجاست. بلافاصله تمام روی نیازم شد. خدای رحمان.
برج دی ماه رسید . مدتی بود واگذار کرده بودم به خودش و در عین حال تمام کار و تلاشی رو که از دستم ساخته بود با روزی بالای 10 ساعت کار مفید انجام میدادم. صبح تا عصر سرکار ساختمان، عصر تا پاسی از شب هم دنبال فایل های ملکی در محدوده ای وسیع از منطقه. دیگه طوری شده بود املاکی های کاربلد و تاپ منطقه هر فایلی بمن معرفی میکردند . من چند روز یا حتی چند هفته قبل دیده بودم و دیتیل موقعیت و شرایط و مالک رو براشون تشریح میکردم .
در تاریخ 10 دی ماه یعنی دقیقا راس 6 ماه از شروع میثاق جدیدم یک آپارتمان نسبتا گران قیمت ام بطرزی باور نکردنی و توسط همکاری دو املاک در محله ای دور بطرز عجیبی توسط یک مشتری با پول نقد و فوری فروش رفت. بلافاصله شب بعد ملکی کلنگی که چندین هفته بود دنبالش بودم و شرایط و موقعیتش شاید از تمام فایل هایی که در این 6 ماهه دیده بودم ممتاز تر بود در همان املاک قولنامه کردم. ملکی که ساخت آن بعلت شرایط خاصی که داشت حداقل 2 تا 3 برابر سایر فایل های مشابه سودآوری داشت. خریدار ملک من و فروشنده ملک به من هر دو از بهترین و مساعد ترین افراد روزگا . دو سوم پول ملک را پرداخت کردم و قرار سند اوایل اسفند شد. برای الباقی باید آپارتمان دیگری به فروش میرسید که مطلقا مشتری موجود نبو . روز سند نزدیک و نزدیکتر میشد و آبروی من در خطر بود. قیمت دلار هم رو به افزایش گذاشته بود و نپرداختن مابقی وجه سر موعد می توانست خسارت جدی به فروشنده من وارد کند. روز سند رسید . چند روزی هم گذشت و خبری نشد. زنگ زدم جویا شدم. گویا برای تعویض سند تک برگ در ثبت اسناد به معطلی خورده بودند و سند حاضر نشده بود . من هم که قبلا ملک را همراه یک وکالت کاری تحویل گرفته بودم بشدت منتظر همچین خبری بودم. حوالی 20 اسفند بود که خبر گرفتم سندشان در شرف حاضر شدن است. باز داشتم در فشار قرار میگرفتم . شبی رو به خدا کردم و گفتم : خدایا تو میدانی که مبلغ جزیی برای خسارت دیرکرد در نظر گرفته ایم. لیکن من نمیخواهم که شروع کسب و کار من بر ضرر فرد دیگری بنا شود، خدایا تا اینجا را تو فراهم کردی و بقیه اش را هم خودت باید درست کنی . گفتم نه کسی میتواند و نه من بغیر از تو از کس دیگری میخواهم. چشم انتظار عنایت ات هستم.فاستجبنا له و نجیناه من الغم . و کذالک ننجی المومنین .
پس دعای او را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم . و اینگونه مومنان را نجات میدهیم .دقیقا صبح فردای آن شب یک املاک زنگ زد و گفت فلانی بیا که یک مشتری دست به نقد آمده ملک را میخواهد. رفتم و از سر بی میلی گفتم 60 درصد مبلغ را روی قرارداد میخواهم . 10 روزه باید برویم دفترخانه و کل وجه را تسویه کنید. ملک را هم تا روز تسویه کلید تحویل نمیدهم . تخفیف هم یک ریال نمی دهم .
مشتری همه شرایط را قبول کرد! قرارداد نوشتیم و فردایش چک 60 درصد مبلغ بمن تحویل شد. الباقی را هم 27 اسفند رفتیم دفترخانه و نقدا دریافت کردم. اتفاقی که در این حدود 30 سال که در کار ملک هستم ندیده و نشنیده ام.
جالب اینکه سند ملکی هم که خریده بودم روز 28 اسفند آماده شد و پول را تمام و کمال نقد پرداخت کردم و سند بنامم شد. این اتفاق معجزه آسایی بود که اگر به این شکل و در این زمان نیفتاده بود، قطعا تعطیلات پر استرس و مشکلات زیادی را باید تحمل میکردم . خداوند طوری کارها را برایم درست کرد که 100 عاقل از آن حیران بمانند.بر در دونان چو افتادم ز پای . هم تو دستم را گرفتی ای خدای .
گندمم را ریختی تا زر دهی . رشته ام بردی که تا گوهردهی .و من یتق الله یجعل له مخرجه و یرزق من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه .الان استاد به قول شما که می گید: وقتی شما به یک هدفی می رسید که قبلا نرسیده بودید و فکر میکردید که نمیشود و برای شما امکان پذیر نیست، آنگاه باورهایی در ذهن شما ایجاد میشود که از انرژی آن میتوان به صدها هدف دیگر برسید. سدهایی می شکند، اعتماد به نفسی در وجود شما شکل میگیرد، ایمانی در قلب شما ساخته می شود، قدرتی در وجود شما ایجاد میشود، جرات و جسارتی در شما بیدار میشود که دیگر در جاده پیشرفت توقف ناپذیر میشوید. هرچه جلوتر می روید انگیزه و توانایی های شما بالا و بالاتر میرود. پیشرفت دائمی اینگونه شکل میگیرد.بله استاد عزیز، فرمایشات شما تمام و کمال عملیاتی و حقیقی شد، موفقیت حاصل شد، انرژی ایجاد شد،اعتماد به نفس و جرات و جسارت من دوباره برگشت و پایدار شد.بله استاد جان، بقول فرمایش شما، من از دل آن زمستان سرد و در میان برف ها با انگشتان یخ زده به کلبه ای چوبی گرم به همراه یک جکوزی آب گرم و بستر نرم و گرم هدایت شده ام. من که از دل آن زمستان سرد با کمک استادم و الطاف خداوند مهربان به این کلبه رسیدم، اکنون بیش از هر فردی قدر و ارزش این نعمت ها رو درک می کنم.استاد گرامی به خداوند یکتا که جهان در قبضه قدرت اراده ی اوست، من به تمام صحبت هایت کلام به کلام رسیدم و در کمتر از 10 ماه شرایطم تغییر کرد. تا جایی که اکنون من کجا و آن امیر پارسال این موقع کجا. بخدا قسم که اگر نبودی و نمیگفتی، نمیدانستم و نمیشد. استاد هر روز، هر ساعت و هر لحظه دعای خیر برایت میفرستم و امیدوارم سالها و سالها و سالها بمانید و بگویید به مردم دنیا این قصه ی زیبای ربوبیت و توحید را. بمانید و وفا کنید به عهدی که پس از حادثه بندرعباس با خدای خود بستید تا چراغ راه میلیون ها نفر راه گم کرده و سرگردان چون بنده باشید.الان دوره 12 قدم را شروع کردم و قدم اول هستم.واذا سئلک عبادی عنی فانی قریب. اجیب دعوت الداع اذا دعان فلیستجیبولی و یومنو بی، لعلهم یرشدون .دوستان تازه کار بخوانند این سرگذشت را و درک کنند و باورها و تفکرات خود را با کمک آموزه های استاد خصوصا در زمینه مسائل توحیدی و پرهیز از شرک تصحیح بفرمایند و با تمام وجود ببینند که کسی که بنده ی خداست چه پادشاهی است و خداوند به او چه خیر و برکتی میدهد که در خیال نگنجد.این ماجرا حتی اگر به راهنمایی یک نفر بیانجامد، من توانسته ام که به وظیفه خود نزد پروردگار بزرگم و استاد گرامی ام عمل نمایم.
مریم عبدلیمن اواخر سال 1400 وارد سایت شدم و شروع به کار کردن روی خودم کردم. در شروع کار، کل پس انداز زندگی من فقط ۲ میلیون بود و تصمیم گرفتم که قدم اول دوره ۱۲ قدم رو خرید کنم. کار کردن با آموزش های این دوره، تغییرات زیادی در همان سال اول در زندگی من ایجاد کرد. هزینه های غیرمترقبه و هزینه های دارو و درمان من خیلی کم شد و علاوه بر اینکه خیلی راحت تونستم کل قدم های دوره ۱۲ قدم رو خرید کنم، تونستم 2 تا دوره گرانبهای دیگه رو هم از سایت بخرم. ماشین صفر خریدم و از لحاظ روحی هم بسیار آرامش بیشتری داشتم و زمانهای بیشتری از زندگیم رو شاد بودم. اواخر سال ۱۴۰۱ یعنی یک سال بعد از هدایت شدنم به این سایت الهی و آموزش های استاد که با دوستم صحبت میکردم بهش گفتم سال ۱۴۰۱ بهترین سالی بوده که تا حالا تجربه کردم. چون این قانون الهی رو فهمیدم که اگر من باورهای قدرتمند کننده ای بسازم و از هدایت های همیشگی خداوند استفاده کنم و ذهنم رو کنترل کنم و از داشته هام لذت ببرم، لاجرم همه خواسته هام خود به خود وارد زندگی ام میشه و این به من آرامش می داد.الان که سال ۱۴۰۲ هم تمام شده، به جرات میگم سال ۱۴۰۲ به مراتب از همه نظر ( وضعیت مالی؛ سلامتی؛ روابط؛ حال خوب؛ امید به آینده و ...) بهتر از سال ۱۴۰۱ برام بوده.در سال ۱۴۰۲ به لطف خدا کارگاه هنری خودمو در یکی از اتاقهای خانه ام راه اندازی کردم؛ در زمینه کسب و کار شخصی ام آموزش دیدم و در کنار کار کارمندی ام کار هنری خودمو استارت زدم؛ سلامت هستم؛ وزن ایده آل خودم رو دارم و مهمتر از همه اینها، حال خوب و شادی و امید به آینده ام هست که اصلا قابل مقایسه با سال قبل نیست.
آقای خاصتعهد داده بودم به مدت 7 ماه فقط تمرکزی روی دوره ارزشمند 12 قدم کار کنم و اولین روز سال ۱۴۰۳ بیام و از تغییرات و نتایج در این 7 ماهه بنویسم. من از اول مرداد 1402، قدم اول از دوره 12 قدم رو شروع کردم و تا پایان سال 1402 تا پایان قدم شش ام را کار کردم. به امید خدا در ایام عید هم قدم هفتم رو استارت میزنم. و اما تغییرات شگرفی که برای من در طی این 7 ماه عمل به آموزه های دوره 12 قدم رخ داده است شامل:هدف گذاشته بودم که درآمد سالانه ام به یک میلیارد تومان برسه و امروز وقتی جمع بندی کردم، متوجه شدم درآمد سالانه من یک میلیارد و سیصد میلیون رسیده و حتی از هدفم هم فراتر رفته ام.اول مرداد یعنی 7 ماه پیش که دوره 12 قدم رو شروع کردم،کلاً 10 میلیون تومان پول داشتم و کلی بدهکار بودم. اما الان بعد از 7 ماه، تمام بدهی هایم صفر شده و50 میلیون تومان پس انداز دارم بدون هیچ بدهی.کسب و کار خودم رو راه انداختم و کلی دارم لذت میبرم.تا قبل از این شروع من از 12 قدم، سفر و سوارشدن به هواپیما برام آرزویی دور و دراز بود اما در طی این 7 ماهه، یک سفر رویایی با هواپیما به جزیره کیش و اقامت در هتل چهار ستاره داشتم.7 ماه پیش که دوره رو شروع کردم، کلی اضافه وزن داشتم اما الان در وزن و اندام ایده آلم هستم. آخه دوره ارزشمند قانون سلامتی رو نقداً از سایت خریدم و به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم.تا 7 ماه پیش، ماهی دوبار مریض میشدم اما الان هفت ماهه که سلامت سلامت سلامت هستم.تا 7 ماه پیش، هفته ای دوبار با همسرم دعوا میکردیم اما الان عشق و علاقه بینمون حرف اول رو میزنه و خیلی زندگیم عاشقانه شده.تا 7 ماه پیش با خدا دعوا داشتم که چرا همش بلا سرم میاری اما الان زندگیم اونقدر روونه که احساس می کنم روی دوش خدا نشستم. کافیه فقط یه چیزی بخوام غیر ممکنه مال من نشه. در کل نتایجم خیلی زیاد و درخشان هست. فقط خواستم قسمت کوچکی از نتایج رو اینجا بنویسم چون تعهد داده بودم.
Niuvanaوقتی برای اولین بار وارد سایت شدم و قیمت دوره ها رو دیدم، برام خیلی دور از دسترس بود که بتونم روزی یکی از دوره های استاد رو بخرم چون قیمت دوره ها برام خیلی زیاد بود. شروع کردم با فایلهای دانلودی هدیه روی خودم کار کردم. آموزه های استاد توی این فایلها، طرز فکرم رو نسبت به مسائل مالی، مذهبی، روابط و زندگی کاملا متحول کرد . عمل به آگاهی های همین فایلهای دانلودی هدیه، پیشرفت های زیادی تو زندگیم ایجاد کرد. من رو عملگرا تر کرد. بهم ایمان، شجاعت و امید داد تا توی دل ترسهام برم. بعد تهران مهاجرت کردم بدون داشتن آشنا و شغل و سابقه کاری…یک سال بعد از ادامه مسیر این آموزه ها، می بینم هزاران دستاورد دارم که داشتنشون روزی آرزوم بود اما الان برای ذهنم خیلی کوچیکن. الان قدم 5 ام از دوره 12 قدم هستم. وقتی به یاد آوردم اون روز رو که من پول خرید یک دوره رو نداشتم و قیمت های محصولات چقدر برام زیاد بود در حالیکه الان اوضاع مالی من اینقدر پیشرفت کرده که قیمت هر قدم از دوره 12 قدم حتی از درآمد یک روز من هم خیلی کمتره، اشکم در اومد!امروز برای چهلمین بار این جلسه فوق العاده رو گوش می دادم که فرمودید وقتی به خواسته ای می رسید، خیلی زود براتون بدیهی میشه. این حرفتون بارها برای من اتفاق افتاده. حتی همین الان فراموش کرده بودم شرایطی که الان توی زندگیم دارم تجربه میکنم، یه روز آرزو و هدف من بود. امروز به خودم تعهد دادم که از نو دوره 12 قدم رو شروع کنم اما اینبار 100 درصد تعهدم رو برای یادگیری، درک کردن و عمل کردن به آگاهی های بی نظیر این دوره بگذارم و این نتایج رو بیشتر کنم.
مهدی و میناالان به مدت 9 ماه هست که دارم روی دوره 12 قدم کار می کنم و هر روز تمرین ستاره قطبی رو انجام میدهم. نتایجی که از این آگاهی ها و این تمرین گرفتم، باور نکردنی است. خداوند در طی این مدت کارهایی برای ما انجام داده که از نظر تمام اطرافیانم غیر ممکن بوده.من و همسرم، هر دو فرهنگی هستیم و همسرم تونست بدون سابقه کاری و در همون سال اول، انتقالی بین استانی بگیره. این در صورتی بود که تمام افرادی که در اداره کار میکردند، میگفتند انتقالی زیر 5 سال سابقه و یا تا پایان تعهد، غیر ممکن هست.ما ماشین نداشتیم و پول خاصی هم برای خرید ماشین نداشتیم. در تمرین ستاره قطبی من از خداوند یک وسیله برای رفت و آمد می خواستم و بعد به طور معجزه آسایی، ما تونستیم ماشین دار بشیم. الان به شخصه به این باور رسیدم که خودم می توانم زندگی ام را بسازم و در این مسیر، خدای بزرگ همواره کنار من هست و هرچه را بخواهم، به من می بخشد.
حسین و سکینهمدت یک سالی میشه که قدم اول از دوره 12 قدم روبا همسرم خریدم. 2 ماه اول با واقعاً جدیت و تعهد فراوان به جلسات دوره گوش می دادیم و عمل میکردیم. نتایج هم اومد. نتایجی مثل: روابط قشنگتر ، احساس ارامش، پیشنهاد شغلی عالی با درامد عالی تر و… به طوریکه درآمد ماهانه من 4 برابر افزایش یافت. اما بعد از اون کم کم، جدیتم نسبت به ادامه آموزش ها کم شد و برای کار کردن روی خودم وقت نذاشتم و به همون نسبتت هم نتایج کمتر شد و حتی فروش روزانه من هم هر روز کمتر می شد.تا اینکه داشتم فایل چگونه در عرض یک سال درآمد خود را چند برابر کنیم رو نگاه کردم که دوباره تعهدم و دلیل نتایج قبلی رو به یاد آوردم و تصمیم جدی گرفتم برای شروع دوباره. الان کمتر از دو ماهه به صورت خیلی جدی آموزه های 12 قدم رو شروع کردم و به قول شما برا کار کردن روی خودم جهاد اکبر راه انداختم. صبح وشب تمرین ستاره قطبی رو انجام میدم، با کمک آگاهی های 12 قدم، باورهای قدرتمند کننده جدید میسازم و تمرینات دوره رو انجام میدم و تمرکز کردم روی رشد کسب و کارم.این هم بخش کوچکی از نتایج عمل به آموزه های شما در طی این 2 ماه:همسرم بعد از حدود یک سال صبر، باردار شده؛فروشم که تقریبا به صفر رسیده بود، الان به روزهای اوج فروش و درآمدم برگشته(195 کارتن در دی ماه )مشتری هام یکی یکی برگشتن و دوباره ازم خرید میکنن؛یک عزیزی بدون اینکه من ازش بخوام، برای گسترش کسب و کارم کاری برام انجام داد که کمک بسیار بزرگی به کارم شد و گل سرسبد نتایجم، خرید ماشین مورد علاقه ام هست. استاد عزیزم، خریدن ماشین اولویت اول و هدف امسال من بود که بعد از اون اتفاقات به کلی ازش ناامید شده بودم. اما خدا بار دیگه بهم ثابت کرد که به هدایتش و حمایتش ایمان بیارم و مسیر درست رو ادامه بدم.من واقعا به اندازه ی کافی، از عمل به آگاهی های قدم اول نتیجه گرفتم و الان قدی بعدی من، شروع قدم دوم | دوره 12 قدم هست. مطمئنم کلی کلی نتایج شگفت انگیز در انتظارمه.
زهراروز اولی که خداوند منو به سمت فایل «توحید عملی ، قسمت 6» توی اینستاگرام هدایت کرد، حتی یک درصد هم فکر نمیکردم که این شروع یه تحول بزرگ توی زندگیم باشه و توی کمتر از یک سال بعدش بتونم این همه کار نیمه تموم رو که از ترس رهاش کرده بودم و این همه کاری که به خاطر ترس هیچوقت استارت نزدم رو شروع کنم و مهم تر از همه، عمرا فکرش رو هم نمیکردم از مسیری که الان درآمد دارم ، با این شکل از آزادی زمانی و مکانی درآمد داشته باشم.
من از خیلی قبل تر از روزی که اتفاقی فایل توحید عملی 6 رو توی اکسپلورر اینستاگرام دیدم، یعنی بیشتر از 3 سال قبلش توی سایت عضو بودم اما فقط از عقل کل خیلی خوشم اومده بود و سوال ها و جواب های بچه ها رو هرازگاهی میخوندم و بعد به خاطر اتفاقات سیاسی و عضویت توی گروه های فمنیستی کم کم کانون توجه ام درگیر نکات منفی شد و نسبت به هرچیزی که به دین مرتبط باشه، مقاومت پیدا کرده بودم و فقط چون خانواده مذهبی داشتم به صورت صریح مطرح نمیکردم. توی همون تایم داشتم ارشدم رو میگرفتم و به خاطر حجم کار های پژوهشی که داشتم، نمیتونستم تمرکزم رو روی کار بذارم و درآمد داشته باشم، و این واقعا برام آزاردهنده بود. با اینکه پدرم همیشه به راحتی خرج میکنه، ولی برای من مهم بود که استقلال مالی داشته باشم تا استقلال عملکردی داشته باشم. این بود که شروع کردم سفت و سخت روی عزت نفس ام کار کردن و یکی دو ماه بعد خیلی اتفاقی توی اکسپلورر اینستاگرام فایل توحید عملی، قسمت 6 رو دیدم. با وجود تمام جهت گیری های منفی ای که نسبت به استاد عباس منش داشتم، اما انگار توی این فایل تمام آگاهی ای که مدت ها گمش کرده بودم، وجود داشت. یهو به خودم اومدم دیدم دارم گریه میکنم و احساس میکردم چیزی رو پیدا کردم که مدت ها بود که گمش کرده بودم. من خدایی رو پیدا کرده بودم که توی خانواده ام با وجود اینکه مذهبی بودن، ولی هیچ وقت اینجوری راجب اش نشنیده بودمالان حدود یک سال از اون موقع میگذره. از اون گروه های فمنیستی خارج شدم و جهان ناخودآگاه ارتباطم رو با دوستای قبلیم قطع کرد.روزای خاکستریم رنگ گرفت. تونستم مزه لذت رو بچشم. تونستم از ته دل بخند.، تونستم از لحظه ها و اتفاق های کوچیک خوشحال بشم و باهاشون شاد باشم و شروع کردم به قدم برداشتن برای هدف هایی که سالها به تعویق انداخته بودم و فایلهای هدیه سایت رو مدام گوش می دادم. کار مورد علاقه ام رو استارت زدم و قدم ها رو یکی پس از دیگری برداشتم. حدودا 8 ماه بود که توی مسیر اهدافم کار می کردم و درآمدی نداشتم. ولی به اون چیزی که الله ام بهم گفته بود عمل میکردم و ادامه می دادم. دقیقا از همون روزی که کار کردن روی باورهای مالیم رو هم شروع کردم، درآمدم شروع شد.دوره 12 قدم، اولین محصولی هست که خریداری کردم و خیلی خوشحالم که با اولین درآمد خودم تونستم خریدش کنم. مسیری که الان ازش درآمد دارم چیزیه که درس اش رو نخوندم، مدرک اش رو ندارم، فقط بابت اش از خدا هدایت خواستم و دیدم مهارتی که من مدتها پیش یاد گرفته بودم رو الان میتونم عرضه کنم و ازش پول بسازم. الان که کارم به ثمر رسیده، در کمتر از یک ماه اخیر 21 میلیون درآمد داشتم و برای شروع کار، واقعا ازش راضی ام. این درحالی است که تازه دوره 12 قدم رو استارت زدم.
سلام استاد
گفته بودین که باور کمبود کجاها توی زندگیتون هست میدنم که خیلی خیلی وجود داره ولی چند تاش که تونستم پیدا کنم من خیاط هستم وهمیشه میخاستم که یکی کمکی داشته باشم ولی باورم این بود که خیاط خوب نیست اگرم باشهاگر خیاط بگیرم حقوقش رو چه جوری بدم اگر درامد کافی نداشته باشم یا مثلا ایده به ذهنم میومد یه رگال لباس تولید کنم مشتری هام که میان از رگال هم دیدن کنن وبفروشم دوباره فکر منفی میومد که اگر فروش نره چی رودستت بمونه چی وهمین ترس باعث شده که هیچ وقت قدمی برندارم
وبابت اینکه گفتین باچه مساعلی روبرو شدید که فکر میکردین راه حلی نداره من با پسرم که الان پونزده ساله خیلی بحث میکریم فکر میکردم میتونم کنترل کنم وبعضی وقتا دیگه اینقد عاجز میشدم تو خلوتم گریه میکردم یروز از خدا خاستم که کمکم کنه همون روزا بود که خواهرم یه کلاسی رو معرفی کرد که برای فرزند پروری بود اونجا بود که فهمیدم مشکل پسرم نبوده خودم بودم با افکار منفی که ممنتوم میگرفتن منو با پسرم دذگیر میکرد واز من بعد از اون چند جلسه کلاس نه تنها دیگه با پسرم درگیر نبودم بلکه باهم دوستو رفیق هم شدیم الان همه چی رو میاد برام تعریف میکنه در صورتی که قبلا اگر میپرسیدم هم چیزی نمیگفت الان خودش میاد بغلم میکنه بوسم میکنه
یوقتایی که صداشو بلند مبکنه میاد معذرت خاهی میکنه
این اولین دوره ای هست که ازتون گرفتم امیدوارم به دستاورهای بزرگتری برسم وبیام باهاتون در میون بزارم بازم ممنون
سلام خدای جانم
سلام استاد عزیزم ودوستان مهربونم
من دیروز فایل دوم استاد رو گوش دادم در مورد راحت کارها براشون انجام میشه وبا هدایت پیش میرن دیروز تصادف کرده بود همسرم خداروشکر اتفاق بدی نیافتاده بود مقصرم نبودن رفته بودن بیمه اونجا کروکی ازشون خواستن وهمسرم رو 4تاکلانتری فرستاده بودن دنبال کروکی هر جا روفته بود جای دیگه ایی رو گفته بودن بره و…کلی درد سر داشتن دیروز
حالا امروز همسرم وقت نداشت بره سرکار بود به من گفت برم کروکی رو بگیرم به خیال خودمون کلانتری مورد نظر رو پیدا کرده بودیم گفت برو اونجا بگیرش منم رفتم گفتن سرهنگ فلانی اینجا نیست برو فلان کلانتری بازم یه جای دیگه منم تو دلم گفتم چرا این جوری شد من برا نیم ساعت مرخصی گرفتم نکنه خیلی طول بکشه منو الکی این ور واون ور بفرستن بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدایا منو هدایتم کن من به راحت ترین راه بتونم کارمو انجام بدم برم خیلی سریع کارم راه بیافته و…بعد به گروهبان گفتم آدرس رو تو نشان برام من علامت بزن با همون مسیر یاب برم چون من اونجارو بلد نبودم وقتی که به مقصد رسیدم دیدم تو اون منطقه اصلا کلانتری وجود نداره از یه آقایی پرسیدم این خیابون کلانتری هست منو اینجا فرستادن ایشونم خیلی آدم مطلعی بود گفتن نه اصلا کلانتری نداره واون کلانتری که گفته بودن بهم گفت که خیلی از اینجا دوره و….
بعد کلی راهنمایی کرد که کروکی فلان بگیری اگه دست نویس کردن بیمه قبول نمیکنه وووو
بعد رفتن منم با ماشین راه افتادم دیدم این آقا به سمت ماشین من میاد منم نگه داشتم گفتن این خیابون یه طرفه س تهش از اینجا نمیتونی دور بزنی یه راهنمایی رانندگی هم چند تا کوچه بالاتر هست اگه بری از اونا بپرسی چون اداره کل شونه بهتر راهنماییت میکنن آدرس داد منم رفتم خیلی راحت پیداش کردم رفتم پرسیدم فلان جا تصادف کردیم و…کجا برم آدرس قبلی رو بهم دادن گفتم اونجا رفتم یه کلانتری دیگه روگفتن سرهنگ فلانی اینو که گفتم گفتن سرهنگ اینجاس در رو باز کردن بیا تو من شوکه شده بودم چون فقط رفته بودم آدرس بپرسم که کدوم کلانتری برم
همون جا کروکی رو بهم دادن راحت وآسان خداروشکر انقدر ذوق زده شدم از این اتفاق که نمیتونم براتون توصیفش کنم اشکم دراومد که ببین استاد میگفت این طوری شد هدایت خواستم کارها برام آسون شد منم کارم آسون پیش رفت خداروشکر من اینو معجزه میدیدم واقعا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
به اذن الله و هدایتش دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم قبلا قانون سلامتی رو تهیه کرده بودم و بعدش توی قلبم گفتم انشاءالله
دوره ی روان شناسی ثروت رو تهیه میکنم اما هربار به یه مانع میخوردم
حس میکردم ناخالصی و بیقراری و عجله و استرس اذیتم میکنه با اینکه نزدیک به پنج ساله همش سعی میکنم روی خودم کار کنم (و پنج ساله که با استاد بزرگوارم آشنا شدم)
اما همش می کوبیدم به جاده خاکی و باز خراب میکردم هربار ..
گاهی پر از غم و حسرت میشدم و گریه ها سر میدادم و هدایت می طلبیدم و همه چی آسون و بهتر میشد و همین که میخواستم دور بگیرم و یا نزدیک دور گرفتنم بود همون قانون مومنتوم که استاد بزرگوارم گفتند ولی من خودم همه چیزو خراب میکردم و زمین و زمان و همه کس و همه چیز رو مقصر میدونستم غیر از خودم
گاهی زندگی و جهانم رو خودم آگاهانه یا ناآگاهانه پر از تراژدی میکردم خودم رو به تضاد و درد سر مینداختم با دستای خودم دیگه از بس رفتمو برگشتم هزار بار شد و خسته شدم
و بعد از کلی جنگیدن با خودم و به اذن الله بازم بیدار شدم و با خودم گفتم قانون سلامتی رو تهیه کردی قبل از قانون سلامتی توی جهنمی بودی که هربار تا لبه ی قبر می رفتیو برمیگشتی و بعد به اذن الله هدایت شدی به قانون سلامتی و همه چیز عالی شد معجزه ها شد .
و از ته قلبم سپاسگزار الله متعالم و زیباترین دعاها رو در حق استاد بزرگوارم کردم
وقتی راجب خداوند و توحید و شرک نورزیدن حرف میزنید من اشکم میاد و قلبم پر از شادیو امید و عشق میشه و زنده میشم و لذت میبرم و لذت میبرم ولذت میبرم قلبم پر از شجاعت میشه و از شر
همه ی ترسام خلاص میشم استاد
همیشه توی قلبم با شما حرف میزنم و میگم که دوستون دارم و بهتون افتخار میکنم ینی وقتی که گوش میدم به حرفاتون تموم حرفاتون حرفای قلب منه و لحظه به لحظه صداقت رو حس میکنم و همین صداقت شما استوار موندتون و شجاعتتون منو پر از ایمان میکنه به اذن الله
اگرچه اینجا قرار بوده که دیدگاهمو راجب به دوره ی هم جهت با جریان خداوند بنویسم اما من با قلبم نوشتم
و چون متاسفانه ایملم رو گم کردم نتونستم این حرف قلبمو توی نظرات قانون سلامتی بنویسم
حس میکنم وقتی شکستم از همه نظر و خودمو برای الله خالص کردم و دعا کردم الله یکتا نجاتم بده و شرک نورزیدم اون وقت هدایت شدم به قانون سلامتی ینی حس میکنم توحید من رو به شما وصل کرد یعنی چون شرک نورزیدم هدایت شدم به سمت قلب شما استاد بزرگوارم و من با تموم وجودم به این خصوصیت یکتاپرستی شما و شجاعت و شهامتتون افتخار میکنم
هدایت رو خودم چشیدم با تموم وجودم الله پاسخ منو داد رب العالمین پاسخ قلب
شکسته ی منو داد
من تکرار میکردم با خودم با اخلاص واقعی
( ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته ام هدایت کن ؛ خواسته ام شفای کامل و سلامتی کامل قلبو روحو جسمم است) و بعدش معجزه شد و با قانون سلامتی همه چی روز به روز عالی تر شد
تا اینکه من تصمیم گرفتم دوره ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم اما گفتم که هر بار با موانع..
و هربار اشتباهات جدید
حسم بد بود ینی سعی میکردم بد نشه بد نمونه یه چیزایی از درون و بیرون عذابم میداد
آشوب میشدم یه جورایی عجله و استرس و ناامیدی کلی چیزای دیگه میومد سراغم
تا اینکه سعی کردم خودمو آروم کنم و دعا کنم و نظافت کنم جهانمو یعنی هم درونم رو هم بیرونم همم از همه نظر
بعدش کمی بهتر شدم اما هنوز هیجان رو حس میکردم توی درونم
به سایت سر میزدم و همین دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو دیدم حسم خوب شد با خودم گفتم انشاءالله بعدا تهیش میکنم فعلا نمیشه و اصلا بهش توجه نکردم گفتم توجهم رو روی روانشناسی ثروت فعلا میذارم
اما به خاطر دعاهام چن تا نشونه اومد و منم به نشونه ها و حرف قلبم اعتماد کردم و این دوره ی زیبا رو تهیه کردم به اذن الله
به محض اینکه تهیش کردم آروم شدم و تازه اولین جلسه رو گوش دادم سه بار و بعضی حرفاتون رو استاد بزرگوارم بارها و بارها گوش دادم و نوشتم و نکته برداری کردم حالم خیلی بهتر شده حس میکنم دارم بهتر میشم و بیشتر می فهمم بیشتر از قبل به اذن الله جهانمم زیباتر شده و ایمان دارم زیباترم میشه دیدگاهای دوستانمم خوندم عالی بود
خیلی دوس دارم منم از نتایجم بگم
یکی از نتایجم همزمان با خریدن دوره بود اینکه اون استرس و حس بد و ناخوشی که داشتم تونستم تا حدودی بهش غلبه کنم و البته اینبار آگاهانه تر و واقعی تر غلبه کردم و لذتشم چشیدم و خدا رو بابتش هزاران بار شکر کردم
و دومیش اینکه از روی محبت و عشق و انسانیت و دلسوزی به خاطر خدا به شخصی گرفتار پول قرض دادم با اینکه خودمم خیلی نیاز داشتم و بهم قول داد که برمیگردونه و حتی جبران کنه و تا آخرین لحظه ی عمرش فراموش نمی کنه که توی چه
لحظه ی سختی که کسی حاضر نبود کمکش کنه من کمکش کردم
خوشحال بودم که تونستم بنده ای از بندگان الله رو شاد کنم اما فقط چند روز طول کشید بنا به دلایلی اون شخص خیلی گند از آب دراومد فقط به این خاطر که از من چیزی خواست که من نمیتونستم انجام بدم و نه از قلبم و نه از خدام اجازشو نداشتم و البته اینم بگم که قبول میکنم خودم اجازه دادم که ناراحتم کنه و خودم به دنیای خودم جذبش کردم با اعمالم و گفتارم کردارم و احساسم پذیرفتم که خودم کردم اشتباه از خودم بود ضعف خودم بود به گردن گرفتم که ضعف خودم بود و سعی میکردم حتی توی قلبم اون شخص رو سرزنشم نکنم و رهاش کنم
و رابطمم باهاش قطع کردم چون حسم رو بد میکرد و قطع کردم بعدشم بهش گفتم حقم رو پس بده و ماه ها گذشت و خبری از پس دادنش نبود و حتی جوری حرف میزد و رفتار میکرد که انگار طلب کاره
ینی دیگه جوری شد از خیرش گذشتم و گفتم عاقا اصلا نخواه که حقتو بگیری ولش همون که شرش کم بشه قطع ارتباط بشه کافیه اما واقعا قلبم میگفت حقتو پس بگیر حتی به قیمت جونت چون لیاقتشو نداشت
به هر راهی میرفتم که حقمو بگیرم بن بست آهنین میشد اما همین که نیت کردم دوره رو تهیه کنم طرف مسیج داد که تا یه ماه دیگه پولتو پس میدم ینی اصلا حس میکردم ترس خدای من افتاده توی قلبش و اصلا راهی نداره جز اینکه حق منو پس بده و بعداز تقریبا پونزده روز حقمو پس داد خوشحال شدم چون موقعه ای پس داد که باید میداد و برای چیزای خیلی خوبی بهش احتیاج داشتم
و سوم اینکه قبل ازینکه به این دوره هدایت بشم حالم یه جوری شده بود با خودم گفتم بهتره برم
آرام بخش مصرف کنم و کردمم اما ناراحتم میکرد آرامشش سطحی و بد بود حال قلبم رو بد میکرد یه جور انگار قلبم خوش نبود حال نمیکردم ولی از ترس میگفتم حالا بخورم فعلا نکنه نتونم بخوابم
اما با گوش دادن جلسه ی اول دیگه نخوردمش
اگرچه هنوز اول راهم اما واقعا حال دلم بهتر شده و انگار جهانم داره واضح و شفاف میشه
همیشه من میگفتم لحظاتی داشتم که انگار توی آغوش خداوندم و هیچی نمیتونه آرامشمو بهم بزنه اما این حس خراب میشد آرزو میکردم بازم تجربش کنم و الان انگار کم کم دارم به اون حس میرسم ولی اینبار فرق میکنه فرقش اینه که نمیترسم تموم بشه و یا از دستش بدم و همین خیلی زیباست
وقتی هنوز دوره رو نخریده بودم و فقط نیتشو داشتم رفته بودم خرید ولی نمیدونم چرا اینقد خوشحال بودم یه آرامشو شادی سراسر وجودمو گرفته بود انگاری حس میکردم خداوند دستمو گرفته و بهم میگه دیگه رهام نکن بخدا همین حس رو داشتم و الان که می نویسم اشک توی چشمام جم شده و حس میکردم مث قبل توی گذشته یا آینده نیستم توی زمان حال بودم عصبی نبودم و از همه چی لذت میبردم دلم میخواست به همه لبخند بزنم و همه رو بغل کنم همه چیز زیباتر شده بود آسمونو زمین همه چی پراز زیبایی بود و برخلاف گذشته توی مغزم سروصدا نبود سکوت بود آروم بودم ینی حس میکردم خودم تنهام با خداوند هیچ چیز و هیچ کس رو نمی دیدم و پر از شادی بودم با خودمو خدام فقط لذت میبردم خرید زیادی هم نکردم ولی خیلی خوش تر از قبل گذشت خوش تر از همیشه و اینکه همش میخواستم این شادی و آرامش رو پخش کنم به همه چیز ببخشم به همه کس اول از همه همسرم و پسرم پس قلبم گفت براشون هدیه بخر و خریدم بعدش مادرشوهرم که دو ماه بود نمی تونستم بر خلاف گذشته که همیشه می بخشیدمش اینبار دو ماه بود که نتونسته بودم ببخشمش و واقعا تلخی رو می چشیدم و هرچی با خودم جنگیدم نتونستم ببخشمش تا اینکه همون روز آزادش کردم ذهنی و قلبی بخشیدمش رهاش کردم نمیدونم چطور شد قلبم فقط جوری بخشیدمش که قلبم براش غل میزد و دلتنگش شدم و نمیدونم اصلا چجوری شد که حتی به خاطر وجودش و سلامتیش خدا رو شکر کردم و حتی از نزدیک منزلشم راهم خورد قلبم دوس داشت برم پیشش بغلش کنم ببوسمش اما چون غروب شده بود باید برمیگشتم ولی از ته قلبم بخشیدمش بعدش بازم لبریز از شادی و آرامش بودم میخواستم همش این حس رو هدیه بدم وجالب بود تا وقت برگشتنم تا رسیدنم به خونه چهار نفر دیگه رو شاد کردم خدمت جزیی انجام دادم اما هنوز لبریز از شادی و آرامش بودم و همش دلم میخواست این حس رو به دیگران و اطرافیانم ببخشم
الحمدلله رب العالمین به خاطر هرلحظه و هر نفس و تمومه هدایت ها و وجود شما استاد بزرگوار
زیباترین دعاها رو در حق شما و خونواده ی زیباتون میکنم
خیلی دوس دارم شما دیدگاه منو بخونین
سلام به استاد عزیزم
خدای مهربانم هرچه دارم ازتودارم
من اصلا یک درصد فکر نمیکردم بتونم تا قبل از زمان تخفیف دوره رو بخرم بصورت ناگهانی
البته چند وقتی هست که همسرم در برنامه های استاده وخیلی تمایل به خرید این دوره داشت همش میگفت یه جوری این دوره رو بخریم قبل از عید توسط یکی از دوستان غرفه روسری زدیم وخداروشکر پول دوره برامون جفت و جور شد حتی چند برابرش ….وتمام مخارج عیدمون رسید نزدیک به 10میلیون عیدی سوغات بردم اصلا فکرشو نمیکردم ..ایام عید کلی بهم خوش گذشت ….مادر شوهرم کلی بهمون سوغات داد البته مادر شوهرم زنی دست ودلبازن ….وخداروشکر نتایج دارن میان اینها رو داشته باشین تا نتایج بیشتر رو هم بیام بنویسم
سلام خدای جانم مهربان ترینم عزیزم هادی ام هستی ام آرامشم خدای زیبایم خدای رحمانم رحیمم سخائم ستارم
وسلام ودرود بر استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم برام خیلی باارزشینخداروشکر خدا منو به سمت شما هدایت کرد
خواستم تو دفتر یادداشتم اینو بنویسم ولی حسم گفت بیام واینجا بنویسم
بنویسم وتقاضای هدایت کنم از خدای عزیزم برای کسب وکاری که میخوام راه بندازم شروع کنم خدایا مدرسم باش هدایتم کن چطور شروع کنم کجا برم چه چیزهایی بخرم خودت کمکم کن تایم خالی برام باز کن من با آرامش و وقت کافی بتونم کارمو شروع کنم
این رو به عنوان یه رد پا برای خودم گذاشتم توکل علی الله
به نام خدای مهربانم خدای خوب و قدرتمندم
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم سلام به دوستان همفرکانسم
این روزها با اینکه هنوز نتونستم دوره رو تهیه کنم
اما متوجه شدم به خداوند خیلی نزدیک تر شدم
و راحت تر خواسته هامو میخوام و بهم داده میشه
و الان اومدم کامنتها رو بخونم چقدر قشنگ نوشتن دوستانم من فدای شما بشم
خیلی خوشحالم که نتایج عالی گرفتین در این مدت کم
بعضی از دوستان گفتن بعد از دو یا سه جلسه تمرین حل کردن نتایج عالی رو گرفتن خب خیلی خوبه
این مشخص میکنه چقدر دوره مهمیه چقدر بازخورد گرفتن دوستان
چقدر تلاش ذهنیشون بالا بوده و برای من درس داره که روی هر دوره ای تمرکزی کار کنی پاسخ مثبت میده تحسینتون میکنم مرحبا مرحبا
خدارو شکر میکنم برای داشتن همچین استادی و همچین دوستانی الهی شکرت سپاسگزارتم
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشاند
شاد و سلامت و ثروتمند باشین
به نام خداوند قادر مطلق خدایی که این روزا اینقدر باهاش صمیمی شدم که هر لحظه دارم باهاش حرف میزنم
خدایی غیر از خدایی که قبلاً می شناختمش
الان هم اومدم نتایج شما دوستان عزیزم رو برای اولین بار توی این قسمت از سایت بخونم ،که خدا یهویی بهم گفت تو هم بنویس
بنویس که همه باور کنن اگه با من رفیق بشن دیگه نگران هیچی نمیشین.،من میگم چی کار کنن که چرخ زندگی شون روان بشه
به خدا الان که دارم مینویسم اشک از چشمام سرازیره .
نه از ناراحتی بلکه از سر شوق که چنین خدایی داشتم و ازش بی خبر بودم.
تازه منی که خیلی ادعای خداشناسی و این حرفا رو داشتم.
برای همه مادر بودم برا خودم زن بابا
از بس باورهای خراب تو ذهنم بود
باور این که خدا دعاهای منو در حق دیگران چقدر زود جواب میده ولی برای خودم نه
همه ازم التماس دعا داشتم و منم به خدا میگفتم تو که خیلی مهربونه حاجتشون رو بده و جالب این که همه به حاجتشون میرسیدن و البته وصد البته این به خاطر باور خودشون بود که جواب میگرفتن نه به خاطر دعای من
و
من اینو میدونستم و به روی خودم نیاوردم.
و
به خودم میگفتم چون خدا خیلی دوستم داره
هی میخواد ازش التماس کنم برای گرفتن حاجت خودم
و
با خودم میگفتم هر چه بیشتر دارم اذیت میشم
پس جایگاه بهتری پیش خدا دارم
پس اگه اینجا نشد حتما اون دنیا برام بهتره
و
این هم یه باور مخرب دیگه و
هزاران باور دیگه که به خدا میچسپوندم
البته که این باور در جامعه آیی که بودم تاثیر گرفته بودم و در خودم تقویت کرده بودم متاسفانه.
اما خدای درون الانم کجا و اون خدا کجا
که هر لحظه داره منو هدایت می کنه به بهترین راه ها ،
و این رو مدیون آموزش های استاد عزیزم میدونم.
که زندگی منو عوض کرده از هر لحاظ.
خدایا شکرت
همیشه با خودم میگم استاد عزیزم تو که دراستان من در صد کیلومتر متری من سالها زندگی کردی و آغاز تغییرت از اون جا بود
چرا امن
من این همه دیر با شما آشنا شدم.
از فایلهای رایگان که ارزش میلیاردی دارن شروع کردیم و الا با دوازده قدم داریم رو به جلو پیش میریم چ بیشتر از چیزی که میشنوم دارم به گفته های استاد عمل می کنم.
به هر حال خدا را هزاران بار شکر از بودن در کنار شما و این دوستان عزیز و خصوصاً عزیز دلت مریم جان که هر روز با دیدن زندگی پر بهشت دارم در بهشت افکارم زندگی میکنم.
از لحاظ روابط با همسرم که عالی شده و تا قبل از این که ایشون واقعا یه آدم دیگه آیی شده
ما هر روز زندگی در بهشت رو با هم میبینم و این همه فراوانی و عشق رو از بودن با شما تجربه می کنیم .
فایلهای توحیدی استاد عزیزم انقلابی در ما به وجود آورده که الان با قدرت و یقین به هدایت الله با دست خالی و به صورت تکاملی طی مدت یک سال اخیر داریم کاری رو برای اولین بار شروع می کنیم که
خدا خودش بهم الهام کرده و مجوزش رو هم خودش داده و مطمئن هستم به بهترین شکل پیش میره و ما رو به ثروت و روزی به غیر حساب میرسونه.
در هر حال اینو به دوستان گلم خواستم بگم که هر طوری تو خدا رو توی ذهنت بسازید همون رو می بینی .
من الان یه جوری باهاش رفیق شدم که دوست ندارم وقتم رو پیش کسی دیگه ایی بذارم.
من الان هر چه ازش بخوام بهم میده
و
مهم تر از همه رفاقت با خودشه .
حال خوب بودن با خودش.
دورت بگردم خدای ارحم الراحمین.
ممنون از شما دوستان عزیزم که کامنت منو خوندید و باور کردید هم حرفای منو
هم خدای درون وجود خودت رو
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.
سلام به خدای مهربانم سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز استاد عزیز من و همسرم 4 ماهه که با فایل های شما اشنا شدیم در اصل خدا مارو هدایت کرد به سمت این فایل ها ولی تو این 4 ماه اندازه ی یک سال من رو خودم کار کردم جوری که صبح که از خواب پامیشدم فقط تو گوشم صحبت های شما بود تا شب که میرم بخوابم یعنی جوری شده که من تو خونه موقع کار تو ماشین تو مهمونی تو خرید هر جا که باشم دارم از صحبت های شما استفاده میکنم من و همسرم خیییلی خوشحال و خوشبختیم که با شما اشنا شدیم و این هم از لطف خداس تو این 4 ماه خیلی چیزا تغیر کرده هم رابطه ی عاطفی ما هم سلامتیمون هم ارامشون هم نعمتهامون ما یه دختر 15 ساله داریم بعد از شنیدن صحبت های شما برای خودش دفتر شکر کزاری و دفتر هدف گزاری درست کرده و من خیلی خوشحالم که شما استاد عزیز مانند یه نور پاک وارد زندگی ما شدید و خیلی شیرین و دوست داشتنی مارو هدایت میکنید خدایا هزارررران بار شکر برای وجود خودت برای وجود استاد عزیز برای اینکه من و خانواده ام لایق این هدایت شده ایم ما هر روز بیشتر و بیشتر تلاش میکنیم تا به بهترین خودمون تبدیل بشیم ممنونم از شما استاد عزیز شما نور الهی هستید برای روشن کردن زندگی دیگران خوش به سعادت شما و خوش به حال ما که شمارو داریم خدارا سپاس برای این لحظه و هر لحظه به امید موفقیت بیشتر و بیشتر خدایا شکرت
داستان هدایت میرسه به زمستان 1401.زمانی که در شرایط روحی و مالی خیلی بدی قرار داشتم .دو ماه شده بود که پدر نازنینم رو از دست داده بودم و پذیرش نبودش برام غیرممکن بود. غمی که به اندازه ده سال پیرتر شدم .چون وابستگی شدیدی به پدرم داشتم و یجورایی بابایی تمرین آدم خانواده مون بودم. بابرادرم که با آموزشهای شما کلی نتیجه گرفته بود و باهم از لحاظ روحی نزدیکیم . داداشم پیشنهاد داد که باید از خانه بزنی بیرون و یه کاری رو شروع کنی منم که تنها داراییم یه پراید بود تصمیم گرفتم باهاش کار کنم تا هم کمی وضعیت مالی مون بهتر بشه و هم وضعیت روحیم. خلاصه شروع کارم شد شروع آموزشهام . سابقه عضویت من به خیلی قبلتر برمیگرده و دلیلشم اینه که برادرم خارج از ایران زندگی میکنه و من این پروفایل رو برای ایشون ایجاد کردم و چندتا از دوره های شما رو با پول خودش خریدم .و اگه به خیلی قبلتر برگردم من برای اولین بار سال 94 یه فایل از شما دیدم فقط اون تی شرت قرمز رنگ و فضای سبز شمال که اونجا فایل ضبط شده بود یادمه ولی تو مدار دریافت آگاهی نبودم و از حرفا تون هیچی یادم نیست فقط حس خوبی که به من داده بود باعث شد که اسم تون تو ذهنم بمونه . خلاصه من همزمان با کارکردن با پرایدم شروع کردم فایلهای عزت نفس رو که برای برادرم خریده بودم با اجازه خودش گوش دادن . 6 ماه فقط عزت نفس گوش دادم. تو اون 6 ماه به لطف خدا و آموزشها اولاً پذیرشم در مورد از دست دادن پدرم رفت بالا. دوماً اعتماد به نفس من خیلی تقویت شد و من چالش هایی که در مورد شغلم پیش آمده بود با تکیه بر آموزه های عزت نفس پشت سر گذاشتم و همه بدهی هامون پرداخت کردم .بعد از اون چندین ماه فایل های رایگان رو استفاده کردم .استاد من با فایلهای توحیدی خدایی در درونم پیدا کردم که رفیق منه و من هر لحظه من در آغوش امن او هستم و این آرامش درونم شروع تحول من بود.ماشینمو عوض کردم و از لحاظ مالی به اندازه تمام 35 سال عمرم پس انداز کردم و سرمایه جمع کردم و به لطف الله از اول سال 1403 من دوره قانون سلامتی رو استارت زدم .
در شروع دوره چربی خونم 485 . سردرد های تنشی و ضربه ای، افزایش وزن با دور کمر 94 و دور شکم 95 ، غده ای تیله مانند زیر بغلم ، کبد چرب و معده آندوسکوپی شده به دلیل خونریزی و و وزن 61 کیلو و چندین مشکل دیگه که جمعا 22 مورد من در شروع دوره نوشته بودم ولی الان در تاریخ 13 اسفند 1403 به لطف دوره قانون سلامتی چربی خونم کامل برطرف شده و منی که تا یادمه سر درد داشتم هیچگونه سردردی بعد از سه ماه که از دوره گذشت ندارم بدون حتی یه دونه قرص. اوایل دوره وسوسه میشدم که قرص بخورم ولی من خودمو متعهد کرده بودم که با شیوه قانون سلامتی ،سلامتی مو به دست بیارم .دور کمر الان 76و شکم 83،و وزن 48 کیلو خدا را شاهد میگیرم در این مدت حدود 1 سال که به شیوه قانون سلامتی زندگی کردم حتی حتی حتی یدونه قرص نخوردم و این به اعتماد به نفس داد. و انرژی باور نکردنی که حتی من تو18 سالگی اینقدر سالم و پر انرژی نبودم و استفاده از دوره عشق و مودت در روابط که عشق واقعی رو دارم تجربه میکنم عشق بدون وابستگی و در یک کلام مثل دوره نامزدی که همه میگن بهترین دوره مزدوجی هست ولی من با 8 سال زندگی مشترک دارم مثل دوران نامزدی زندگی میکنم . و الان شروع دوره بی نظیر هم جهت با جریان خداوند و نتایجی بعدا خواهم نوشت .
به نام خداوند بی همتا
سلام خدیجه جان ،واقعا تحسینتون میکنم به خاطر موفقیتها و پیشرفتی که کردید.
ازتون میخوام بپرسم که شما به چه روشی فایلها رو تمرین میکنیدوعمل میکنید ؟؟ که اینقدر نتایج خوب گرفتید.من با اینکه چندین سال است که روی خودم کار میکنم آنطور که باید نتیجه نگرفتم. از همه لحاظ پیشرفت آنچنان نگرفتم و اگر هم بوده یه دوره کوتاهبوده و دوباره به حالت قبل برمیگردم .
ممنون میشم تجربیات خودتون رو دراختیارمون بزارین.
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمندو سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
سلام به دوستان هم فرکانسی و خدیجه خانم عزیز،مدتها بود کامنت نذاشته بودم،الان با دیدن پیام شما یچیزی درونم گفت دست به قلم شم و بنویسم.
خدیجه عزیز من هم مثل شما درگیر سردرد های تنشی و میگرن عصبی هستم،که 12 ساله درگیرم کرده،هر شب باید دارو بخورم همیشه کیفام پره دارو هست،یخچال و کابینت های آشپزخونه
عین پیرزنای 80 ساله فقط با خودم دارو حمل میکنم اینور اونور،من 32 سالمه،الان نزدیک دو ماهه که سردردم یکباره شدید تر شده و حتی داروهای همیشگی خودم هم نتونستن ساکتش کنن،و حتی امروز هم نتونستم برم سرکار مرخصی گرفتم من دبیر هستم،الان یک ماهی بود که با خودم درگیر بودم قانون سلامتی رو بگیرم یا نه،میتونه این سردرد 12 ساله منو درمان بکنه یا نه،همش دو دل بودم،از خدا میخواستم یه نشونه یه پیام یه چیزی از تو سایت بهم نشون بده که دلم رو قرص کنه با خیال راحت قانون سلامتی رو تهیه کنم،تا اینکه امروز از صب تو سایت چرخیدم رفتم تو صفحات مربوط به کامنت های قانون سلامتی کلی اونجا کامنت خوندم وقتی چشمم افتاد به پیام دوست عزیزی که نوشته بود میگرن داشته و بعد از 20 روز عمل به قانون سلامتی بکل سردردش از بین رفته و خوبشده از شدت خوشحالی اشکم ریخت گفتم خدایا شکرت بالاخره جواب دو دل بودنم رو دادی،دیگه مصمم شدم همین هفته این دوره رو تهیه کنم،بعدش هم به پیام شما هدایت شدم بی نهایت خوشحال شدم خدارو سپاسگزاری کردم بابت این جوابی که از طریق دوستان عزیزی چون شما بهم داد.
خدایا ازت بینهایت سپاسگذارم،بابت جوابهای خوبی که از طریق کامنت های دوستانم بهم گفتی،باورم نمیشه چقدر خوشحالم خیالم راحت که دیگه میتونم با عمل به قانون سلامتی از شر این سردرد چندین ساله خلاص بشم.
استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم بابت این دوره های فوق العاده هر چقدر از شما سپاسگذاری بکنم بازم کمه.
خیلی دوستتون دارم استاد جانم
عاشقتونم مریم عزیزم
دوستان هم فرکانسی من خیلی دوستتون دارم،نمیدونید با کامنت های شما چقدر از جواب سوالاتم پیدا میکنم.حالم خوب میشه
امشب این ساعت این لحظه خواستم این رد پارو از خودم بذارم تا بعد از تهیه قانون سلامتی و عمل به آموزه هاش بیام و مثل خدیجه عزیز با خوشحالی از نتایجم بنویسم از سلامتیم.
خدایااااااااااااا من عاشقتممممممم
شکررررررررررررررتتتتتتتتتت خدا
دوستدار شما=سحر
1404/1/18