سلام به دوستان عزیزم
دوستان یک سوال به بهم گفته شد بپرسم و اینه که کارهای که تا حالا به خداوند سپردی و به طور معجزه آسا انجام شده و همزمانی ها صورت گرفته رو در زیر این سوال بنویسید تا از اینکه ایمانمان نسبت به سپردن کارها به خداوند وانجام شدنش به نحوه احسن بیشتر بشه ومصداق این آیه قرآن رو که آیا خداوند برای تو کافی نیست بهتر درک کنیم ودیگه این همه زور نزنیم و وا بدیم و کارها رو به کاردون بسپاریم و از گذر عمر لذت ببریم
دوستان مطمنا هر کدوم از ما از سپردن کارها به خداوند مثالهای داریم حتی مثالهای کوچک رو هم بنویسید مثل پیدا کردن یک آدرس مثل کمک گرفتن برای بردن یک بازی منچ و خیلی مثالهای بزرگتر یا برنده شدن در یک قرعه کشی
اگه هر کدوم از ما آگاهانه مثالی از کمک خداوند در زندگی روزانه بزنیم چه کولاکی میشه برای قدرتمند کردن این باور عالی و توحیدی
قبلا از تمام دوستان عزیزم که در جواب دادن به این سوال من و تمام دوستان را همراهی میکنن سپاسگزارم
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
💫💫💫💫💫
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ(١١٢توبه)
💫💫💫💫💫
توبهکنندگانند، پرستندگانند، ستایندگانند، روزهدارانند، رکوع کنندگانند، سجدهکنندگانند، امر کنندگان به معروف و نهى کنندگان از منکرند و حافظان حدود خدایند. و مؤمنان را بشارت ده.
=====================================
رودها از خود نه طغیان میکنند
آنچه میگوئیم ما، آن میکنند
ما، به دریا حکم طوفان میدهیم
ما به سیل و موج فرمان میدهیم
نسبت نسیان بذات حق مده
بار کفر است این، بدوش خود منه
=====================================
سلام به آقای ایزدی برادر توحیدی و ارزشمندم و تموم دوستان عزیزم
امروز داشتم به توحید عملی ٩ گوش میدادم که بهم الهام شد که این کامنت رو در این تاپیک شگفت انگیز بنویسم.
(سپردن کارها به خداوند)
ظهر پنج شنبه متوجه شدم که شارژر گوشیم خراب شده و هرکاری میکنم گوشی رو شارژ نمیکنه،لباس پوشیدم و راه افتادم به دنبال مغازه ای که این مسئله رو برام حل کنه،طبق معمول از خداوند طلب هدایت کردم و خیابون هارو طی کردم تا رسیدم به مغازه ی مذکور،ازش پرسیدم اگر باید برم داخل این مغازه لطفا بهم یک نشونه ی واضح بده،چشمم خورد به یک گوشه ی کوچیک از تابلوی بزرگ مغازه که نوشته بود هوالرزاق
وقتی رفتم داخل مغازه و موضوع رو توضیح دادم،ایشون گفتن که احتمالا قسمت اصلی شارژر خراب شده متاسفانه و هزینه ش هم زیاده،بعد شارژر رو باز کرد از هم و دوباره سرهمش کرد و گوشیمو زد به شارژ وبعد گوشی شروع کرد به شارژ شدن!!!!!
حتی خودشونم تعجب کرده بودن که چطور یک دفعه این اتفاق افتاد و خلاصه ش اینکه من برگشتم خونه و گوشی رو فول شارژ کردم و با خیال راحت ازش استفاده کردم تا شب که دوباره نیاز به شارژ داشت!
و بله !دوباره شارژر کار نکرد!
و باز طلب هدایت از خداوند کردم و این ایده اومد که عمه و دختر عمه م هر دو آیفون دارند و میتونی درخواست کنی شارژر یکی رو قرض بگیری تا شنبه که مغازه ها باز شه!
درخواست شد،سریع اکسپت شد،اما گفتن ما فلان جا هستیم و بیا شارژر رو ببر،اما من شرایط رفتن نداشتم و ازشون تشکر کردم و توی قلبم به خدا گفتم میدونم که شارژر رو برام میاری دم خونه !
چند دقیقه ی بعد زنگ خونه به صدا درومد،شارژر محترم با عزت و احترام و ماشین شخصی به دستم رسید:)فقط گفتن که گوشیتو شارژ کردی میام ازت میگیرم چون شارژر ما بهم نمیخوره !
گوشیم دوباره فول شارژر شد،بازهم خودشون اومدن شارژر رو بردند ومنم با خیال راحت خوابیدم که با همین فرمون فردا یعنی جمعه هم گوشی بدون شارژ نمیمونه و خدا کمکم میکنه !
غروب جمعه دوباره گوشی در حال خاموش شدن بود و منم داشتم فکر میکردم چیکارش کنم که باز عمه م بدون درخواست همون موقع بهم sms داد من گوشیم فول شارژه و دیگه تا شنبه به شارژر احتیاج ندارم،بیا ببرش!
منم با راننده ی شخصی:) داداش عزیزم ،با آهنگ و بزن و برقص رفتیم دنبال شارژر محترم و بعد باز هم به راحتی فول شارژ شدن گوشی …
همون موقع بهم الهام شد که فعلا از گرگان برو و برگرد فریدونکنار …
همه چیز خیلی یهویی شد،جمع و کردن وسایل و راه افتادن و رسوندن ما تا ساری توسط داداشم…و شارژری که دست من مونده بود …
با اینکه داداشم گفت نگران نباش شمارو رسوندم و برگشتم گرگان،میرم شارژرو پس میدم،اما بخاطر مسافت زیاد بین خونه ی ما و عمه م خیلی ذهنم مشغول بود که خدایا همه چیز رو خودت ردیف کردی،این شارژر رو هم جوری دست صاحبش برسون که هم من امانت دار خوبی باشم هم شرمنده ی داداشم نشم که اذیت شه…
و الله اکبر …
به عمه م زنگ زدم و پرسیدم عمه جون تا ساعت ١٢ شب بیداری ،امیر شارژر رو برات بیاره ،عمه م گفت من مهمونی ام،خونه ی فلانی …کوچه ی بالایی خونه ی بابات …بگو بیاره اینجا ….!!!
و همون لحظه !همون لحظه !همون لحظه !
نه یک دقیقه ی بعد و نه یک دقیقه ی قبل:
یک کامیون از جلوم چشمم رد شد و روی تابلوی بالای سرش نوشته بود:یدالله فوق ایدیهم
و اینجوری شد که این ٢ روز نتنها گوشی من یک لحظه خاموش نشد،نتنها شارژر با عزت و احترام به دستم میرسید،نتنها در بهترین حالت امانت به دست صاحبش برگشت …!که فردا صبح شارژرم رو بردن برای تعمیر و گفتن این فقط سیمش خراب شده:))) و نه قسمت اصلی شارژر که کلی هزینشه…و به جای اون سیم فرسوده یک سیم دومتری برام خریده شد که وقتی میزنیش به برق میتونی کل کرهی زمین رو با گوشی دور بزنی و هیچ مشکلی پیش نیاد :))))
و بعللللله !کار خوبه خداااا درست کنه،سلطان محمود خر کیه :)))))
الهی شکرت !خدارو صدهزار مرتبه شکرت برای فرصت یک صلات دیگه و وصل شدن به نور تو و نوشتن از عشقی که تاروپود همه ی ما باهاش عجین شده…
خدایا برای همه ی قدرتِ اراده ی کن فیکونت ازت سپاسگزارم.
ای زندگی! تن و توانم همه تو
جانی و دلی، ای دل و جانم همه تو
تو هستیِ من شدی، از آنی همه من
من نیست شدم، در تو از آنم همه تو
سلام سعیده زیبا قلب
خیلی هم عالی، کار خوبه خدا درست کنه
با خدا باش پادشاهی کن
هر چقدر اعتماد زیادتر جواب راحتتر و زیادتر
منم پریروز برای عوض کردن برف پاک کن ماشین دنا رفتم مکانیکی ،ولی ایشون گفت درست میشه و حتی لاستیکشم عوض نکرد و کمی با پیچ گوشتی و آچار کج و راست کرد و درست شد
چند از من گرفت بیست هزار تومن باور میکنی بیست هزار تومن
اصلا عجیب خدا داره منو سورپریز میکنه
میترسم عادت کنم به این کارهای خدا و بعدا طلبکار بشم
خب طلبکار بشم ،مگه چیزی از خدا کم میشه!!!!
چقدر خوبه ایمان بیاریم و خدا رو باور کنیم و همه چیز بدونیم.
سپاسگزارم خواهر عزیزم که هستی و مینویسی❤️
سلام بر ابراهیم
ارادتمندم هرچی دنا سوار هست
من در دریم بوردم عکس دنا پلاس سفید گذاشتم
رویای من واقعیت توست
الحمدلله رب العالمین
الحمدلله رب العالمین
سلام احمد جان
انشاالله بزودی ماشین مورد علاقه ات رو میگیری و لذت میبری. همین الان هم لذت ببر از هر چی داری و شکرگزارش باش.تو ذهنت تجسم کن و تو رویاهات سوارش شو.بزودی صاحبش میشی.
ابراهیم جان
خیلی ممنونم از دعای خیرت
یک دنا سوار که این دعا انجام بده
دوتا دنا سوار دیگه هم بیان برای من کامنت بزارن
حتما حتما به قول قرآن قطعا پاسخ خواهیم داد
برای خدای آسمان ها و زمین فرقی نمیکنه به من دنا بده یا اف ایکس این ذهن محدود و معلول و مشرک و بیمار من که جفتک میندازه
بنام الله رحمان
سلام ب سعیده ی شیرین دلبرم
من عاشقتمممم
الهی صدهزار مرتبه شکر بخاطر هدایتم ب کامنت پراز نور و عشقت
چقددد خندیدم ب سیم دومتری شارژرت ک گفتی میتونی کل کره ی زمین و دور بزنی خخخخ
خداوند جقد قشنگ داره همه چی و برای ما میچینه و هدایت میکنه
ان علینا للهدی *
هدایت شما بر ماست
ن فقط ما
بلکه کل هستی
کل موجودات
پرنده های مهاجر
حیوانات
پروانه ها
گیاهان
درختان
ستاره ها
سیارات
کهکشان ها
روز وشب
خورشید و ماه
چند وقت پیش ی مستندی دیدم ک واقعا انگشت ب دهن موندم ک خدا چطور همه چی و اینقدر دقیق و منظم برنامه ریزی کرده
ی پرنده ای بود ب اسم مرغ منشی
قدش ب اندازه ی ی بچه ی ۷ ساله بود و پاهای درازی داشت
تو آفریقای جنوبی زندگی میکنه
لونه ی این مرغ دقیقا بالای درخت اقاقیاست اگه اشتباه نکنم
هیچ سایه ای نداره و دمای هوا تو ظهر تا۳۷ درجه هم میرسه و جوجه اش آب بدنش و از دست میده بخاطر تابش مستقیم نور خورشید
و این گرما میتونه باعث مرگ جوجه اش بشه اگه بهش آب نرسه
و مرغ منشی تنها پرنده اییه ک این آپشن و داره ک آب بیاره ب لونه اش
برای جوجه قشنگش
واقعا خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم
از اینکه خداوند فکر همه چی رو از قبل کرده و همه چی تحت کنترل و سیطره ی ربه
هیچ برگی،هيچ برگی بدون اذنش از درخت نمی افته
خداوند حائل بین من و قلبمه
نزدیک تراز فاصله ی چشم تا دیدن
نزدیک تراز رگ کردن
اوبا شماست هرجا ک باشید
هر دانه ای ک در زمین فرو میرود و برمیآید، هرچه از آسمان نازل میشود و بالا میرود را میداند
اوبا شماست هرجا ک باشید
خداوند همراه ماست هرجا ک باشیم درهرلحظه هدایتمون میکنه
خییلی تحسینت کردم بخاطر اینکه هرروز داره قوی تر میشه فرکانست
زندگیت روان تر و شیرین تر
پیام خداوند واضح و روشن دریافت میکنی و قلبت هرروز بزرگتر ،بازتر و نرم تر میشه
منم میخوام تجربه اش کنم با تمام سلول ب سلول تنم
الهی صدهزار مرتبه شکرت
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
مرد راهم باش تا شاهت کنم
۱۰۰ چولیلا گشته در راهت کنم
این پیامیه ک این چند روز هی داره تکرار میشه برام
خدایا منو در مدار این خواسته ام قرار بده
آسانم کن برای آسانی ها
خدایا تنها تورا بندگی میکنم
و تنها از تو یاری میخوام
من رو ب راه راست ،راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی هدایت کن
منم خییلی وقت پیش ک کله ی شارژرم سوخته بود خواستم بگیرم دیدم میگه ۲۳۰ تومن
پولشو نداشتم
گفتم خدایا خودت هدایتم کن ب ی دونه خوب و با کیفیت و قیمت مناسبش
بعد چند روز ک رفتم بازار هدایت شدم ب ی مغازه ک بهم گفت ۱۸۰
بعد ک خواستم حساب کنم خودش گفت ۱۵۰ برات حساب میکنم
برام هم تستش کرد و هنوز دارمش برای گوشی قدیمیم هست
و این گوشی ک الان دارم درخواست دادم ب خداوند ک مدل a34میخوام
ولی پولم کم بود گفتم a15میگیرم اشکال نداره
ولی خداوند داداشم و مامور کرد ک برام a35بگیره
و خداوند واقعا منو سوپراییز کرد
ب قول دوستمون
خداوند در آرامش کارها رو انجام میده
و کار خدا سوپراییز کردنه
خدایا شکرت ک بهم فرصت دادی امروزم ردپا بزارم
ردپای ۷ اسفند ۱۴۰۳
مررسی سعیده جانم بخاطر وجود پراز خیر و برکتت
عاشقتمممم
سلام زکیه ی عزیز و مهربونم
پیغام الله،از دستان پر نورت به قلب من نشست و در بهترین زمان و مکان به دستم رسید.
ازت ممنونم بی نهایت،باید چندبار نوشته هات رو بخونم که بیشتر و بیشتر به جانم بشینه….
دوستت دارم رفیق،قلب روشنت رو میبوسم🤍
الله یارت باشه همیشه 💫🤍
سلام آقای احمد آقا خان بزرگوار
دیشب بدنبال ایمیلی که از فعالیت سعیده جان شهریاری عزیزم دریافت کردم دیدم توی عقل کل پاسخ گذاشته و وقتی که کلیک کردم به این صفحه و از جمله دو کامنت شما هدایت شدم
میخواستم براتون پاسخ بزارم که خدای دلبر و از مادر خیلی مهربونترم بمن گفت عزیزم از نیمه شب گذشته و وقت لالات آلردی دیر شده، الآن کار درست اینه که بری لالا کنی! منم گفتم چشم خدا جانم… این شد که امروز دارم پاسخ میزارم
عاقا من نفر بعدی هستم که خداوند از فضل و کرم خودش دنا پلاس توربو شارژ اتومات نصیبم کرده و سندشو بنامم زده و با افتخار برای شما دعا می کنم:
الهی که خیلی زود و به سادگی و به راحتی هرچه تمامتر به ماشین مورد علاقه ات و حتی خیلی بالاتر از اون برسی
مدل ماشینو مخصوصاً ذکر کردم که خواسته تونو با یه مدل بالاتر تجسم کنید
و همونطور که آقا ابراهیم عزیز گفتن، از بیشمار نعمتی که همین الآن دارید لذت ببرید و شکرگزار باشید، خواسته توی راهه و بزودی به دستون میرسه…
راستی این اولین کامنتم در بخش عقل کل هست، این رو بفال نیک میگیرم که از این به بعد در عقل کل هم فعال باشم
بهترین ها رو براتون آرزو می کنم
سلام حاج خانم سلیمی عزیز
ای جانم ای جانم ای جانم
هر چی ایمیل برای من از سایت میاد می بینم بچه ها در دوره جدید گذاشتند و منم که حضور ندارم در این دوره
خداروشکر بابت دنا پلاس توربو شما الحمدالله رب العالمین الحمدالله رب العالمین
یک نفر دیگر برای من کامنت بزاره که راننده دنا پلاس باشه دعای من مستجاب میشه خخخخ
وقتی ریموت در جیبتون بود و اومدید به صورت بدون کلید سوار دنا پلاس بشید من یاد کنید
خداروشکر بابت حضور شما
حضور دخترهای عزیز شما در سایت
الحمدالله رب العالمین
الحمدالله رب العالمین
الحمدالله رب العالمین
یک جوری اون خونه شما در طالقان در ذهنم ساختم انگار منم رفتم اونجا
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
دست شما درد نکنه
خیلی ممنونم به دخترها سلام برسونید
نسرین خانم در کانادا
سمیه خانم در شیکاگو
یاسمن خانم در همه جا(آمریکای شمالی)
اون یکی دخترتون اسمش فراموش کردم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام سعیده نورانی ،نور خداوند بر تو جاری ،خیلی وقت پیش میخواستم چیزی در جوابی که نوشتی بنویسم ،ولی نشد ،حالا مدرک محمکتری دارم برای نوشتنش ،میدونی اون موقع که نوشته ت رو خوندم این فکر اومد تو ذهنم که خدا میتونست یه کاری کنه سیم شارژت درست بشه اصلا چرا اینقدر پیچ وتابش دادی سعیده مستقیم میخواستی شارژرت کار کنه ، این فکر از معجزاتی اومده که خدا برام انجام داده ،بعد میدونی همون لحظه جواب گرفتم ،گفت این کارها لازمه تا سعیده بنویسه هوالرزاق بنویسه یدالله فوق ایدیهم ،بنویسه قدرت منو ،وتو بخونیش واشکت بریزه ،نمیدونم شایدم باور ماست که اینجوری میشه ،از بس تو این داستانها خوندیم زندگیمونم مثل داستانها شده ،نه ازین رمان آبکی ها ازینا که راز دارن زیر لایه شون یه لایه دیگه است ،مدرک محکمم اینه ؛پول دوره جدید استاد رو نداشتم ،هیچی تو حسابم نبود ،دنبالش بودم جور بشه ،داشت کم کم جور میشد ،یه تومن ،سه تومن ، عجله ای نداشتم چون برای تخفیف هنوز وقت بود ،بعد خدا هدایتم کرد به اون دکمه بالای صفحه ،دیدم نوشته صفر روز تا خرید بعدی آفرینش ،گفتم اع اگه دوره رو الان بخرم با پولی که بهم برمیگرده میتونم این قسمت رو هم بخرم واینکه درست هدایتی فهمیدم امروز آخرین روزه خودش نشونه است،از شوهرم درخواست کردم مقداری که کم داشتم رو بریزه به حسابم ،اصلا نپرسید واسه چی میخوام یه ثانیه از پیامم نگذشته بود واریز کرد ،اینم دومین نشونه ،دوره رو خریدم ،دیدم حسابم خالی شد صدتومن هنوز کم داشتم واسه خرید آفرینش ،زدم رو دکمه دیدم نوشته یک روز مانده تا تخفیف ،الله اکبر ،نشونه سوم ،گفتم توکل به خودت ،ذهنم گفت تو کارت همسرت دستته اشکال نداره صدتومن انتقال بده به کارت خودت ،رفتم تا جلوی عابر بانک ،نتونستم پیاده شم ،گفت به من اعتماد کن خودم میخوام بریزم به حسابت ،دوباره دکمه رو زدم نگاه کردم تا مطمئن شم وقت هست ،نوشته یک روز ،پیاده نشدم گفتم میدونم میخوای برام معجزه کنی تا باورام قوی بشه ،معجزه کرد شبش یه اتفاقی افتاد که نه صدتومن بلکه یه میلیون به حسابم واریز شد .الله اکبر .میدونی میخوام چی بگم میتونست خیلی راحت سیم شارژرتو درست کنه تا وقتش که بری درستش کنی ولی این کارا رو میکنه تا باورمون به قدرتش بیشتر بشه تا به خودمون بگیم خدایی که این کارو کرده کارهای دیگه هم انجام میده .
آیه 124 آل عمران .عاشقشم.
نوشتن معجزات خداوند معجزه میکنه ،نوشتن معجزات خداوند معجزه میکنه ،نوشتن معجزات خداوند معجزه میکنه .
همین الان داشتم مینوشتم معجزاتشو در دفترم ،که اتفاقی برام افتاد از جنس همون مدرک محکم ،اینجا بود که یهو اومدی تو ذهنم گفتم این معجزه الانم دیگه یعنی برو بنویس این اتفاقات رو .عاشق این نویسندگیشم ،داستانو یه جوری پیش میبره ،یه تعلیقی بهش میده که اخرش خر کیف بشیم .اینها همش به خاطر خودمونه.اگه داره میپیچونه واسه خودمونه. بهش اعتماد کنیم .
سلام دوست عزیز
سوال امروز برای من کلی یاد آوری بود الان وقتش بود این سوال از من بپرسی ممنونم دوست عزیز حتما یکی دیگه از دست های خدا را ب زودی حس میکنی و میشه کمک کننده و انجام شدن کاری که مدت هاست منتظری
یکی از دستانه خداوند را بگم و اینکه وقتی میسپاری ب خودش چنان عالی انجام میشه که مثل خواب و رویاست
من برای گرفتن مجوز ب امکان رفتم و چون مسکونی بود خیلی ها بهم میگفتند نمیشه امکان نداره ولی من میگفتم فلانی گرفته منم میتوانم و این باور کرده بودم
کارم شده بود رفتن ب امکان شاید چند باری رفتم با استرس و از لحاظ جسمی آکی نبود و ی حال و هوای داشتم هم خوشحال و هم استرس نکنه نشه را داشتم ب هر حال هر باری من ب بهانه ایی ایراد میگرفتند و کارم انجام نمیشد و ب هفته بعد داده میشد تا اینکه ی فایلی از استاد گوش میکردم که میگفتند کارهاتو بسپار دست خداوند اون خودش انجام میده من سری آخری که رفتم امکان این گفتم و مدام تکرار میکردم و دیگه خسته شده بودم تا اینکه ب من گفته شد که مدارک شما گم شده و باید توی انبار بگردیم خیلی خوشحال بودم که قرار ی اتفاق جالب بیفته این اولی دومی اینکه با آقایی که افسر باز نشسته بود آشنا شدم و اینکه اون جا کسی حق دادن شماره نداشت ایشون شمارشو زیر پرونده گذاشت تا کسی متوجه نشه و به من کاری از دستم بر میاد برات انجام میدم من خیلی خوشحال بودم نمیدونم چطوری رفتم خونه کلی سپاس گزاری کردم قرار شد هفته بعد برم تا پرونده را پیدا کنند و تایید بشه یا نه
هفته بعد با کلی استرس رفتم ی افسری که مدیر اون پرونده های بازید شده بود اسم فامیلمون پرسید و ب دنبالش گشت چیزی از پرونده نبود اون افسر باز نشسته را صدا کرد تا پی گیر پرونده من بشه و باورتون نمیشه تو دلم میگفتم خدا جون الان وقتش که خود تو کارمو انجام بدی همین طور که دلم میگفتم افسر گفت خانم پرونده گم شده و دوباره از اول باید پرونده درست کنم و سریع انجام میدم و تایید میزنم که کارتون حل بشه و مجوز بگیرید نمیدونستم از خوشحالی اشک هام سرازیر میشد
آقا متوجه خوشحال من شد انگار سرعتش بالا رفته بود سر چند دقیقه همه چیز آکی مجوز آماده این هم دستی از دستان خدا و حل کردن کارم الهی شکر و کلی ازاین کارها دارم که ساعت ها باید تایپ کنم الهی شکرت
سلام به دوستان توحیدی و عزیزم
سوره البقره
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبَّ أَرِنی کیفَ تُحْی الْمَوْتی قَالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلی وَ لَاکن ل یطْمَئنَّ قَلْبی قَالَ
فَخُذْ أَرْبَعَهً م نَ الطَّیرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیک ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کلُّ جَبَلٍ م نهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یأْتِینَک سَعْیا وَ
اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکیمٌ )260(
ابراهیم گفت: »پروردگارا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی؟« فرمود: »مگر ایمان
نیاوردهای؟« گفت: »چرا، ولی میخواهم آسوده خاطر شوم.« فرمود: »چهار پرنده را بگیر و آنها
را پاره پاره کن و هر قسمت را بر کوهی بگذار. پس آن گاه آنها را بخوان، شتابان نزد تو خواهند
آمد، بدان خداوند توانمندی فرزانه است.« )260(
دوستان عزیزم به درخواست حضرت ابراهیم از خداوند دقت کنید
میگه میخوام ببینم چگونه مردگان رو زنده میکنی
درخواست بزرگیه دیگه
خداوند می فرماید برای چی میخوای ببینی
مگه کارهای که من برات انجام دادم نمیببینی مگه ایمان نداری
میگه چرا ایمان دارم فقط میخوام آسوده خاطر بشم
میگه اوکی انجام میدم
حالا این آیه چه چراغی تو ذهن شما روشن میکنه ؟
چه باوری رو براتون قدرتمند میکنه ؟
که درخواست زنده کردن مرده برای تقویت ایمان
حالا ما همه کسانی که اینجا در این سایت الهی جمع شدیم همه به خداوند ایمان داریم حالا چرا ما از خداوند نمی خواهیم برات اینکه آسوده خاطر بشیم بگیم خداوند کاری رو برای ما انجام بده
حضرت ابراهیم با اون عضمتش از خدا درخواست میکنه که نشونش بده که چگونه مرده رو زنده میکنه تا ایمانش قوی تر بشه
حالا این آیه داره میگه شماها هر کدومتون جدا گونه از من درخواست کنید کاری رو برایتان انجام بدم تا ایمانتان به منِ خدا بیشتر بشه
حالا براساس ظرفی که برای خودتون ساختید شروع کنید به درخواست کردن از خداوند
ودر شروع درخواست هم به خداوند بگید به استناد این آیه که به ابراهیم نشان دادی که چگونه مرده رو زنده میکنی تا آسوده خاطر بشه به من هم قدرتت رو نشون بده تا ایمانم به توی خدا بیشتر بشه
و من در پی این نشانه الله ازش درخواست میکنم که یک میلیارد تومن به من هدیه کند تا من رو آسوده خاطر کند
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید
سلام خیلی ممنون بابت کامنت خوبتون
من از خداوند درخواست میکنم برای افزایش ایمانم بهش امسال معلم بشم و آزمون رو قبول بشم. خدایاشکرت خدایاشکرت
سلاممممم دوستان عزیزم
باز هم اومدم از یه اتفاق جالب و نتیجه دل بستن به رفیق جانم بگم
ما یه زمین شراکتی داشتیم با دوتا از خواهرام یکی از خواهرام قصد فروش داشت بعد من گفتم خب سهم ما که باهاش نمیشه کار خاصی کرد همسرم گفت خب ماشین ثبت نام می کنیم اما من اصلا نمی خواستم ملک بفروشیم برای خرید ماشین، اما خواهرم هر جا سپرده بود مشتری یا نمیومد یا سر قیمت به توافق نمی رسیدن، تا اینکه همسرم گفت که جایی شرایط ثبت نام خونه برامون پیش اومده من فعلا یه مقدارش رو به حساب ریختم و باید اینقدر دیگه بریزیم، که دوباره خواهرم زنگ زد که هنوزم راضی هستی به فروش من هم گفتم آره، و خودمون به بنگاه هم سپردیم گفتم اگه قرار باشه این خونه رو بگیریم پول جور میشه در عرض یک هفته مشتری با بنگاه دار پاشدن اومدن خونه ما (سه نفر صاحب زمین بودیم) و گفتن شما با این قیمت قبول کنید پول رو نقد فردا می ریزم به حساب.
با همون قیمتی که ما می خواستیم و دقیقا همون زمانی که ما این پول رو می خواستیم و جالب اینکه ما اصلا بنگاه هم نرفتیم حتی نرفتیم زمین رو نشون بدیم خود بنگاه دار با دفتر و دستکش و خریدار اومد خونه ما و معامله انجام شد و فردا پول به حسابم واریز شد. و ما بقیه پول خونه رو دادیم.
چندتا هم زمانی و آسونی خدا به من نشون داد
اول اینکه زمین دقیقا همون موقع که می خواستم و به قیمت مورد نظرم فروخته شد
و دوم اینکه همسرم یهو پول بریزه به حساب بعد جالبه مسئول حسابداری شرکت گفته چرا بدون اینکه به ما بگی پول ریختی ما که واحدامون تماما واگذار شده بعد همسرم میگفت همون لحظه همکارش گفته که چرا به جای همون نفری که انصراف داده نمیگذاری، و اون قبول می کنه و میگه تا یه هفته دیگه مابقی پول رو بریز.
بعد من این رو برای یکی از آشناها تعریف کردم و گفتن چطور ممکنه فلانی میگه ما هر روز میریم میگن فعلا واحدی برای پیش فروش نداریم. خدایا ما فقط یه بار رفتیم و شد. کی این همه کار رو کرده غیر از تو، خدایا تو بر همه چیز احاطه داری و به آسونی کارها رو برامون پیش بردی الان که خودم می نویسم تازه می فهمم خدا چه لطف بزرگی به ما کرده چه آسونی ها و هم زمانی هایی برامون قرار داده.
اگر به عقل ما بود ما ماشین ثبت نام می کردیم که اون هم اگر تو قرعه کشی اسممون در میومد
الان صاحب خونه ای شدیم که تا عید تحویل میدن و تا اینجا ما دو برابر پولی که دادیم سود کردیم بدون اینکه کار فیزیکی خاصی کنیم، فقط به خودش سپردم که بهترین ها رو سر راهم قرار بده(البته من تمرکزی دارم روی باورهام ثروتم کار می کنم) همون که استاد میگن کار تو بندگی کردنه کار خدا خدایی کردنه یعنی تو سمت خودت که ساخت باور ، کنترل ذهن و تسلیم بودنه انجام بده چگونگی با خداست.
اینها رو نوشتم تا اول به خودم یادآوری بشه چطور خدا کارها رو انجام داد تا ایمانم قوی تر بشه و جلوی نجوای شیطان رو بگیرم که الان مدام میگه چطوری از چه راهی
چون یه خونه چند سال پیش بندرعباس خریدیم که به دلایلی سندش هنوز به دستمون نرسیده و ما الان که قصد فروش داریم به قیمت زیر قیمت بازار برمیدارن از اون طرف هم مرتب میگن کاراش انجام شده تا چند وقت دیگه سند میاد اما هنوز خبری نیست. الان میخوام تو این موضوع هم تسلیم باشم چون تا حالا خیلی تلاش کردیم چه برای سندش چه برای فروشش با قیمت مناسب
نمی دونم الان چه خیریتی در کار هست امشب به همسرم می گفتم شیطان از همون طریق همیشگی وارد شده که حالا چطوری؟ چرا ما فکر می کنیم که باید اون خونه رو بفروشیم تا بتونیم اینجا خونه مورد نظرمون رو بسازیم؟ می خوام این رو بسپرم به خودش که هر چی بازم به نفع ما هست برامون پیش بیاره.
امشب پنج شنبه 22 شهریور 1403 ساعت 22:44
نتیجه رو تو همین صفحه میام و با عشق می نویسم
سلام به دوست عزیزم و همه دوستان نازنین که با خوندن بعضی کامنتهاشون اشکم در میومد از این همه قدرت و توانایی خداوند…
انقد دوستان با عشق از ماجراهای سپردن کارهاشون به خداوند نوشته بودند که منم هوس کردم و گفتم بیام بنویسم..
چند ماه قبل که تصمیم گرفتم مهاجرت کنم به مشهد از شهرستان کوچیک خودمون خیلی انگیزه و ذوق داشتم و میدونستم باعث پیشرفتم میشه اما چون پول آنچنانی برای گرفتن خونه نداشتم با یکی از دوستانم گفتیم بریم خوابگاه و منم کمی نسبت به خوابگاه مقاومت داشتم اما گفتم با خودم گفتم بیام و از خداوند هدایت بخوام تا منو هدایت کن به مکان برای زندگی .. منکه در حال زندگی و رو خودم کار کردن ، دوستمم در حال گشتن دنبال خوابگاه و من تنها تو دیوار میگشتم تا اینکه یه روز یه آگهی دیدم برای همخونه بودن و بهشون زنگ زدم و هماهنگ کردم بیام خونه و اینکه همدیگرو ببینیم ، انقد خداوند به من لطف داره که همون ملاقات اول از من خوششون اومد و با تمام شرایط من و کاملا رایگان یه اتاق در اختیارم گذاشتن به راحتی و این اتاق دوست داشتنی رو لطف خداوند به خودم میدونم و بی نهایت قدردان پروردگارم هستم که وقتی بهش میسپاری بهترین هارو برات میاره.
چند وقت پیش از خداوند خواستم که یه محیط و فضای تنهای بهم بده تا با تمرکز و در تنهایی روی خودم کار کنم و رهاش کرده بودم خواستم رو دقیقا بعد از یک هفته از طریق یکی از دوستانم که خودشون شهرستان میشینن و مشهد یه خونه برای زیارت و این برنامه ها اجاره کرده بودن ، هدایت شدم به اون خونه و هرروز با عشق و ذوق میرفتم و کلی با خدای خودم حرف میزدم و رو دوره احساس لیاقت کار میکردم .. خدایا فضل و رحمتت رو سپاسگزار و شاکرم
خیلی ماجراها دارم که وقتی سپردم و کنترل ذهن کردم خداوند به طرز معجزه آسایی اون برام حل کرده و کارهارو برام انجام داده..
براتون بهترینها رو آرزو میکنم از رب تنها فرمانروایی قدرتمند جهان
سلام سحر جان، عزیزم چه داستان چه هدایتی، ارزو میکنم باز خبرهای خوبی ازت بشنوم تحسین میکنم این ایمان قشنگت رو عزیزم، همین لحظه پیش قبل از کامنتت داشتم به خودم میگفتم باید برم فقط برم، دلم میخواد واقعا فقط برم و به چیزی جز رفتن فکر نکنم
سلام خدمت دوستان عزیز
من جمعه 21/10/1403 میخواستم برگردم دانشگا و از صبحش تو دلم میگفتم کاش میشد برنگردم و چون شهر خودمون کار داشتم و باید به یه جایی سر میزدم اینطوری سد که حتی سوار اتوبوسم شدم با اینکه قرار بود اتوبوس چهارو چل وپنج حرکنه کنه یکم دیرتر حرکت کرد و ساعت چهار وپنجاه شندیدم که چند تا پسر گفتن فردا تعطیله به دلیل سرما و اینا منم همون لحظه گروه کلاسی و چک کردم و دیدم که تعطیل شده و دقیقا چند دقیقه قبل حرکت اتوبوس فهمیدم و پیاده شدم و چقدررر خوشحال شدم که تونسم بمونم و دقیقه نود خدا خودش برام جور کرد واقعا مثل معجزه بود
به نام خدا
سلام به شما دوست خوبم
خیلی سپاسگذارم بابت پرسیدن این سوال زیبای شما
خدایا شکرت که امروز توی این صبح زیبا میتونم سوالی زیبا رو با فکر کردن به قوانین خداوند پاسخ بدم
چقدر خوبه که به جای فکر کردن به موضوعات بیهوده و سوالات بیهوده
توی ی محیط ایزوله مثل سایت عباسمنش بیایم و اینگونه اتفاقات شیرین رو با پاسخ دادن به سوالات زیبا ی بار دیگه بهشون فکر کنیم و طبق قانون بدون تغییر خداوند یکبار دیگه اون اتفاقات رو دعوت کنیم به زندگیمون با صحبت کردن در موردشون
اما برگردم به سوال کجاها به خداوند سپردم و خداوند انجام داده
من توی مسیر زندگیم خیلی جاها خوب به خداوند سپردم و انجام داده
خیلی جاها خیر و شر رو به من گفته فالهمها فجورها و تقواها
اما در مورد سپردن و انجام دادن
خیلی چیزهایی که نوشتم توی این چند سالی که عضو سایت هستم رو بیشتر از نود درصدشون رو بهشون رسیدم
مثلا ی جا سپردم که فلان ماشین رو میخوام این رنگ باشه این مقدار پولش باشه تمیز باشه و خیلی راحت اون ماشین رو از شهری دیگه برام آوردن بدون هزینه اضافه
یا گفتم دوست دارم کارمندم اینجوری باشه این ویژگی رو داشته باشه اون ویژگی رو داشته باشه بعد دیدم ی نفر اومد ویژگی های خوبی که داشت بیشتر از اون چیزی بود که من نوشتم
یا برای کار خونه ازش خواستم که کارم به راحتی و با کمترین زمان و به بهترین شکل ممکن انجام بشه و به راحتی انجام گرفت حتی بهتر از اون چیزی که فکر میکردم
توی این مدتی که عضو سایت هستم و درخواست های زیادی ایجاد شده برام که با جسارت میگم نود درصد اون درخواستها انجام شده به راحتی و اون ده درصد هم به خاطر ترمز هوایی بوده که خودم داشتم
ی جایی نجوا اومد که دیگه نمیتونی ماشین خوب سوار شی
گفتم خدایا خودت حورش میکنی برای تو که کاری نداره
ی نفر اومد از دوستان گفت این پول پیش تو باشه گفتم یک ماه باشه اشکال نداره گفت نه اون ماشین رو توی بهترین زمان من خریدم و پول اون بنده خدا کمتر از یک ماه پرداخت شد
نتیجه و سپردن زیاد بوده خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر کنم یعنی همه. زندگیم بعد از سایت نتیجه درخواست های بوده که کردم و جالبه خیلیاش برای هیچ کس باور پذیر نیست
به نام خداوند مهربانم
سلام به دوستان عزیزم ،امروز هم آمدم تا از معجزات دیروز زیبا بگم …
من دیروز فقط یک مشتری نوبت داده بودم که یه مقدار هم ناراحت بودم ،بعد بخاطر اینکه از این احساس کمبود دربیام رفتم و مراقبه ایی که استاد در دوره ثروت یک گذاشته رو انجام دادم و بعدش حالم عاالی بود و یه مشتری دیگه هم نوبت گرفت 😍و چند ساعت بعد یه مشتری دیگه تماس گرفت و گفت که میکاپ وی ای پی میخواد 😍و من چقدر ذوق کردم و خوشحال شدم 😍
دیروز من رفتم میوه خریدم و شب موقع خواب دیدم واسم پیام اومد و متوجه شدم که نصف بیشتر مبلغی که میوه خریدم به حسابم برگشت خورده از طرف یکی از مشتری هام 😍و کلی خوشحال شدم
و خلاصه دیروز هم یک روز عالی بود به لطف الله مهربان
به نام خدای نازم…
سلام به شما دوست عزیزم …
من باز هم آمدم از معجزات دیروز زیبا برایتان بنویسم …
که قرار بود یه کاری انجام بدم و خیلی نگرانش بودم و خدا به بهترین شکل واسم انجامش داد …
دیروز چندین مشتری تماس گرفتند و نوبت میخواستند اما من نمیتوانستم قبول کنم …و یک عالمه در دلم ذوق کردم که خداوند اینقدر مشتری واسم میفرسته 💖
خداروشکر که اینقدر همه چیز عالیه ..
به نام خداوند رحمان و رحیم
سلام به استاد عزیز و مریم جان و تمامی دوستانم در سایت
سپاسگزارم از شما دوست عزیزم برای طرح این سوال
چقدررر کامنت ها شگفتی داشت هرکامنتی رو که میخوندم لذت میبردم از این همه توحید دوستان و بیاد اوردم که خداوند چه درهای رو برام باز کرده و من فراموش کردم
من تقریبا هشت سال قبل خونه ای رو تازه خریده بودیم و به همراه دوتا دخترام زندگی میکردیم هنوز دوماه نشده بود که اتفاق های ناجالبی رخ داد به حدی که جرات نمیکردیم بخوابیم از ترس نمیخوام بگم چه اتافاقاتی چون خیلی تلخ و ناراحت کننده بود و من گفتم خدایا اینجا زندگی کردن سخته و پولی هم ندارم بخوام جای بهتری برم یا حداقل یک خیابون بالاتر من نمیدونم خودت درست کن هرطور که میدونی و رفتم یه چنتا املاکی خونه رو برای فروش گذاشتم و سپردم به خدا مشتری دقیقا نمیدونم چندمین مشتری بود که خونه رو پسندیت اون زمان خونه هفتاد میلیون قیمت خورد و گفتم خدایا من چیکار کنم کجا با این قیمت دنبال خونه باشم که هدایتم کرد به سایت دیوار و دیدمت یه خونه گذاشتن به قیمت هفتاد میلیون که در بهترین محل شهرمون بود خونه دوبلکس کوچه بنبست امنیت فوقالعاده عالی باورتون نمیشه این خونه از یک خانم بود که استاد دانشگاه بود و زنگ که زدم گفت بیاین امشب معامله کنیم و اون خریدار که خونمون رو خرید انقد خوشحال بود از اینکه خونه دار شده من خوشحال از اینکه به جای امنی خداوند هدایتم کرد حتی کمیسیون املاک رو خریدار پرداخت کرد و من فقط یک اساس کشی کردم یعنی یک معجزه بود الان که دوباره یادم اومد هزاران بار شکرگزار خداوندم و یبار دیگه برای اینکه برم فنی حرفه ای اریشگری یاد بگیرم هزینه پرداخت کلاس ها رو نداشتم و گفتم خدایا خودت برام واریز کن من نمیدونم چه طور یعنی یکی از فامیل بهم گفت شنیدم میخوای بری ارایشگری یاد بگیری گفتم اره میخوام برم ولی به وقتش گفت وقتش کی هست گفتم موقعی که پولش بیاد به حسابم پرسید مگه چقد میشه مبلغ رو گفتم دیدم این روز دیگه ازم شماره کارت میخواد باورم نمیشد گفت هرموقع داشتی هرموقع به درامدرسیدی بهم برگردون اصلا زبونم بند اومده بود از این همه لطف خداوند…. اگر بخوام بگم باید حالا حالاها به نوشتن ادامه بدم چون هرموقع هرکاری رو با ایمان کاملم بهش سپردم انجام شده. چون خودش گفته از تو خواستن و ازمن اجابت کردن
دوستان ممنون از نگاه زیباتون که وقت گذاشتین کامنتم رو خوندین. در پناه خداوند شاد و سلامت و ثروتمند باشین
سلام دوستان عزیزم
منم توی این مورد تجربه خیلی داشتم ولی یکی از بارزترین مواردش دوسال پیش بود اول آشنایی جدی من با این سایت و این مفاهیم، که یه ماه از لحاظ مالی به خاطر هزینه هایی که یه دفعه پیش اومده خیلی توی فشار بودیم و چک داشتیم، همسرم هم خیلی نگران پاس کردن چکش بود اما من اون روز ها خیلی حال و هوای خوبی داشتم توکل داشتم و رها بودم میگفتم خدا جورش میکنه…
همون روزها بود که یه وام خانگی به تازگی شرکت کرده بودیم ومن یه حسی داشتم ته دلم که روزی که قرار بود قرعه کشی انجام بشه اول صبح بهش گفتم خدایا خودت میبینی وضعیتمون رو، جورش کن به نام ما بیفته و واقعا بعدش هم دیگه مطمئن بودم که میشه و به همسرم هم گفتم امروز اسم ما در میاد…
شب باهامون تماس گرفتن قرعه به نام شما افتاده و من اون لحظه واقعا سجده شکر به جا آوردم از اینکه خداصدامو شنید…
به نظرم بعضی وقتا جنس توکل ما آدما فرق داره، اون موقع هایی که واقعا ایمان داری بهش و بعدش دیگه رها میکنی خواسته ت رو به خاطر تکیه به همچین نیروی برتری و اجازه نمیدی ترس ها احاطه ت کنن ردخور نداره که نتیجه توکلت رو میبینی ولی واقعا ما باید خیلی روی خودمون کار کنیم که مطمئن باشیم وقتی خواستیم دیگه میرسه و شاد باشیم پیشاپیش به خاطر برآورده شدن خواسته مون..
انشالله که هممون تجربه ش کنیم و توی اجرای این قانون هر روز قوی و قوی تر بشیم
سلام به دوستان گلم
تقریبا ماه گذشته با پسرم که ده سالشه رفتم فروشگاه پسرم یه بسته خوراکی که قرص های خیلی ریزی داره نمیدونم دقیقا اسمش چیه دونه های رنگی رنگی و ریز برداشت و موقع حساب کردن من به حس خودم که این برات ضرر داره اونو براش نخریدم و اون روز پسرم وقتی نشست تو ماشین خیلی ناراحت شد که چرا براش نخریدم منم کلی نصیحت که بابا این ضرر داره خوب نیست برات و خلاصه اون روز گذشت
و خانمم هم یه هفته هی به من میگفت یه عطر یا ادکلنی برام بخر که وقتی میخوام برم سر کلاس بزنم که خوش بو باشم خانمم معلم هستن اینو هم من هی پشت گوش مینداختم و امروز و فردا میکردم مثلا میخوام برم از فلانی بگیرم که عطرش خوب باشه به این بهانه ها
حالا اینجا رو داشته باشید کار خدا رو عقل از سرم پرید سر این داستان
خانم من معلم کلاس چهارم ابتدایی هست یه روز وقتی خانمم از مدرسه اومد گفت یکی از دانش آموزانم امروز برام هدیه آورده حالا هدیه ها چی بودن باورتون نمیشه یه بسته بزرگتر تقریبا دو برابر بسته قرصی که پسرم از فروشگاه برداشته بود و یه شیشه عطر برای خانمم و گفته بود اینا رو از پول تو جیبی خودم براتون خریدم اون بسته برای پسرتون هست و عطر برای خودتون
یه لحظه هنگ کردم گفتم خدایا تو دیگه کی هستی بهم گفت حواست باشه خودم نیاز همه بندهامو همین جوری تامین میکنم به راحتی به یه بچه کلاس چهارم ابتدایی الهام میکنه اینا رو برا خانم معلمت و پسرش بخر
فقط کافیه امورات خود را به خداوند بسپارید خیلی آسان انجام میشود اون قادر مطلق است او رزاق است
اینجا دو صفت خداوند برام قابل درک شد
صفت رئوف و مهربان بودن خداوند
و صفت رزاق بودن خداوند و
و خداوند به من گفت من برای بنده های خودم کافی هستم
سپاسگذار خداوند باشم و باشید
سپاس از استاد عزیز برای این غار تنهایی
درود بر شما اقای یزدی گرامی
واقعا خدا برای بنده هاش کافیه ومارو رها نمیکنه
ممنون از شما که این صفحه رو تشکیل دادین با این سوال عالی تون
الهی شکر به این صفحه هدایت شدم فکر کنم دوساعته دارم کامنت های بچه ها رو از سپردن کارها به خداوند میخونم وکامنت های شما رو خوندم
واقعا شما وتمام دوستان رو بابت ایمان راسخ تون به خداوند واعتمادتون به خداوند تحسین میکنم
خیلی لذت بردم
سپاسگزارم
آقای ایزدی عزیز سعدی بزرگ میفرماید که:
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
سلام به دوستان عزیزم
به رسم سپاسگذاری
میخواهم داستان آسان شدن شغلم را براتون بگم
شغل من رئیس قطار باری هستم
رئیس قطار مسئولیت سلامت کل قطار از لحاظ فنی وبار و بارنامه و سیر سلامت قطار رو دارد
حالا شغل من بدون برنامه هست
چون ساعات سیر قطار باری مشخص و برنامه ریزی ندارد
شما عملا نمیدونی چه موقع سر کاری و چه موقع بیکاری
حالا توضیح میدم که چه طوریه
ما تعدادی رئیس قطار مشخصی هستیم که توی لیست انتظار هستیم تا خبر بشیم برای تحویل گیری قطار
ساعت کارمون هم ۱۰ ساعت کار و ۲۴ ساعت هم استراحت
حالا کار ما طوریه که اگه امشب ساعت یک شب کارت تموم شده بیای خونه از لحاظ قانونی فردا شب ساعت یک شب باید آماده باشی برای خبر شدن فکر کن توی خواب عمیق باشی و ساعت یک شب تماس بگیرن بیای بری و قطار تحویل بگیری و این به کنار که باید برای صبحانه و ناهار ظهرت هم اغذیه برداری که وقتی عملا همراه قطاری اسما ۱۰ ساعته هست ولی گاها ۱۵ الی ۱۶ ساعت در محیط لکوموتیو یک محیط نامناسب و یک صندلی درب و داغون و سر و صدای زیاد و برق ولتاژ بالا
و خرابی قطار وسط بیابون وتوی تاریکی باید حدودا یک کیلومتر طول قطار رو دور بزنی تا عیب رو پیدا کنی
من با این شغل وقتی خونه بودم از خستگی یا خواب بودم یا به حالت آماده باش برای کار و عملا یک مهمانی نمی تونستم برم یا یک برنامه ریزی نداشتم که بگم به خانواده که فردا شب با هم بریم بیرون
کلا کار خونه روی دوش همسرم بود حتی گرفتن نون یا خرید منزل
دیگه مستأصل شده بودم خسته شده بودم از شغلم
از خداوند در خواست یک شغل بهتر رو کردم
خداوند یک راهی جلوی پام گذاشت که از اون شغل به یه کار بهتر که ۶ ساعت کار و ۲۴ ساعت استراحت برام آماده کرد و اونم جواب دادن تلفن و خبر کردن مامور بود
دو سال توی این شغل بودم توی این شغل بودم با سایت و استاد آشنا شدم توقعم از خدا خیلی بیشتر شده بود
و دوباره
درخواست یک شغل آسان تر از خداوند کردم شاید باورتون نشه یک ردیف شغلی که اصلا نبود قبلا
و خداوند اون شغل رو برای من آماده کرد که کار اینطور بود برای مانور قطار توی معدن یک نیرو میخواستن که توی ۲۴ ساعت یک یا دو بار قطار وارد معدن که میشه زنگ من میزن من با ماشین خودم میرم معدن ( ماشین شخصی اصلا توی معدن تردد ندارن اینم خداوند برام درست کرد )کارم رو که حدودا دو ساعت طول می کشه انجام میدم و برمیگردم میام خونه و موقع ناهار میرم بهترین هتل شهرم و ناهارم رو میگیرم و بعد میرم خونه
و بعد این کار سنگین ۴۸ ساعت استراحت میکنم و تا خستگی آسان شدن برای آسانی ها رو از تن و وجودم در بره هر هفته یک روز تعمیرات معدن کارم تعطیله
هر شیش ماه ده روز تعمیرات اساسی کارم تعطیله
میخوام بگم الان توقع ام از خداوند بالا تر رفته و توقع یک کار آسان تر رو از خداوند دارم الان دو ساله توی این شغل هستم دیگه موقع اش شده خداوند کارم رو آسان تر کنه
خدایااااااااااااااا دوستت دارم
خدایا سپاس گذارم
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشکرت
عاشقتونم بچه های عزیز و هم دانشگاهی های عزیزم
استاد عزیزم سپاسگذارم
الهی خیر ببینی که چقدر حالمان را خوب کردی ،حس خوب،اشک شوق
سپاسگزارم و امیدوارم هر روز اتفاقات معجزه وار براتون رخ بده ،بیاید بنویسید
لذت ببریم از خوندنش.
● اگر کار مهمی انجام ندهم حسم بد میشه چه خوب که یاد آوری کردید که کارها باید آسان باشدو اینکه با ایمان از خداوند درخواست کردید ونتیجه گرفتید .
به نام خدایی که همه چیز می شود همه کس را
سلام به دوستان عزیزم
تقریبا هر روز میشه که به این تاپیک سر میزنم و کامنت بچه ها رو میخونم و خیلی دوس داشتم خدا برا منم معجزه کنه
چند وقتی بود که یه الگو داشت برام تکرار میشد مشتری هایی که جنس میخریدن ولی سر موقع واریز نمیکردن و من سر این قضیه استرس میگرفتم و دیگه داشت حسم بد میشد گفتم خدایا من نمیتونم کنترل کنم
من به دست این آدمها حتما خیره شدم و شرک دارم که کارم به راحتی انجام نمیشه
گفتم خدایا روزی رسان بی حساب من تویی این مشتری ها دستی از دستان تو هستن و اینکه من کنترلی برا تسویه مشتری ها ندارم میسپرم به خودت و من احساسم رو خوب نگه میدارم و میدونم توام سمت خودت رو عالی انجام میدی
تا اینکه دیروز عصر یه حسی بهم گفت بیا این تاپیک سپردن کارها به خدا رو ببین و نزدیک ترین کامنت مربوط بود به پرداخت بدهی فاطمه و مسعود
بعد خوشحال شدم گفتم ببین اگه برا این پرداخت شد حتما مال منم پرداخت میشه
دقیقا ۵ دقیقه بعد مسیج واریزی برام اومد
گفتم بللللللله اییییینه قدرت سپردن کارها به خدا
خدایا شکرت که قادر مطلقی
کمکم کن تمام امور زندگیم رو به تو بسپارم
خدایا شکرت من رو آسون کردی بر آسونی ها
خدایا من تسلیمم خدایا من اجازه میدم من رو هدایت کنی
من رو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن
عاشقتم و دوست دارم
به نام خداوند مهربانم …سلام به همه دوستان نازنینم در این سایت الهی …
امروزم هم آمدم تا از معجزات دیروزم براتون تعریف کنم …
دیروز زمانی که مشغول کار هام بود مادرم باهام تماس گرفت و یه حرف هایی بهم زد که تاحالا نگفته بود ،مثلا میگفت هرکسی مسئول حال خودشه و به تو ربطی نداره (در صورتی که قبلا باهام دردو دل میکرد و من از این رفتار ناراحت بودم ،چون واسش غصه میخوردم ) و چقدر از این حرف هاش خوشحال شدم …
مورد بعدی یکی از مشتری هام واسم یه پیام رضایت خیلی زیبا فرستاد که کلی قلبمو شاینی کرد
مورد بعدی اینکه من دیروز که داشتیم میرفتیم سالن به خدا گفتم من میخوام امروز فلان مبلغ درامد داشته باشم و شب که داشتم از سالن میومدم خونه حساب که کردم دیدم تازه از اون مبلغ هم درامد بیشتر بوده و اذیت هم نشدم ،در صورتی که قبلا برای چنین درامدی خیلی باید اذیت میشدم …
مورد بعدی اینکه من یه عمه ی مهربون دارم که دیروز زنگ زد و مارو دعوت کرد خونشون برای شام ومن چقدر خوشحال شدم ..
مورد بعدی که همون دیروز دختر یکی دیگه از عمه هام زنگ زد و مارو برای شام دعوت کرد خونشون و چقدر هم خوش گذشت …
مورد بعدی اینکه من پیروز به همسرم گفته بودم واسم بادوم بخره و اصن یادم رفته بود ،دیروز که از سره کار اومد دیدم کلی بادوم واسم خریده و چقدر ذوق کردم 😍
مورد بعدی اینکه ،الان طوری شده که هر روز کلی مشتری دارم و خودشون روز قبلش بهم پیام میدن و یا زنگ میزنن ونوبت میگیرن ،با اینکه قبلا من هی همش استرس داشتم که نکنه فردا مشتری نباشه ،اما الان هر روز مشتری هست و باران رحمت الهی بی انتهاست …
خدای من شکرت برای اینکه هر روز زندگی من سرشار از معجزه ست …😍💖🫂
به نام خدای مهربونم
سلام به دوستان عزیزم
من هم آمدم از معجزات دیروزم بگم
من چند روزی بود حالم خوب نبود که چرا درامدم کمه و خیلییی تلاش کردم و با کمک خدا حسمو خوب کردم با این منطق که وقتی حالت خوب باشه اتفاقات خود به خود می افته و یا با این منطق که روزی رسون خداست و ما برای دریافت نعمت و ثروت نیازی نیست کاری انجام بدیم و فقط کافیه حسمونو خوب نگه داریم
و باورتون نمیشه از پیروز که حسمو خوب کردم چقدر مشتری داشتم خداروشکر و چقدر اتفاقات قشنگی می افته که خدا از بی نهایت شکل واسم روزی میفرسته
مثلا مشتریم اومد و گفت که رنگ مو میخوام برام درست کن ودرست کردم و پول خوبی هم گرفتم و با مثلا دیروز با این جمعه بود ولی من مثل بقیه روزا درامد خوبی داشتم به لطف خدا
خیلی خوشحالم که توعه این مسیر هستم و خداروبی نهایت شکر میکنم که کمک و همراهه منه
سلام. بارزترین و مهمترین چیزی که اخیرا برام اتفاق افتاده رها کردن خودم در دستان خداوند بوده. من کلا آدمی هستم که همیشه سعی میکنم شرایط رو کنترل کنم. بچه اول خانواده بودم و هنوزم که هنوزه این اخلاق بزرگتر بودن توی وجودم هست. همش میخوام بقیه رو نجات بدم. مسولیت زندگی همه رو میخوام به دوش بکشم و …
بارها سعی کردم این کار رو نکنم و خیلی خیلی خیلی بهتر شدم اما هنوز هم گاهی این احساس سراغم میاد. چند شب هست که قبل از خواب خودم رو بجای اینکه بزرگتر و مسول زندگی دیگران بدونم یک شخص کوچک که خودش نیاز به مراقبت زیادی داره تصور میکنم و به این ترتیب خودم رو در آغوش خداوند تصور میکنم. خودم رو رها میکنم و از خدا میخوام که تکیهگاهم باشه و خودش مسولیت من و زندگیم رو به عهده بگیره.
نتیجه؟! آرامش فوقالعاده زیاد و کاهش چشمگیر اضطراب و نگرانی.
خواستم بهش اشاره کنم تا ردپایی باشه از این احساس خوبم.
در پناه الله باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عزیزان الان چند وقته که دارم کامنت های این صفحه دنبال میکنم فهمیدم وقتی کاری بخدا میسپاری صد در صد انجام میشه ولی نه از طریق یا راهی که فکر میکنی و انتظار داری عین فایل تسلیم که استاد فرمودن
چند وقت پیش پوشک بچه مارک میخواستم کمیاب شده بود بعدش هم یه دفعه قیمتش بالا رفت از خدا خواستم پوشمی که میخوام با همون قیمت سر راهم قرار بده ذهنم میگفت این چه درخواست مزخرفیه خجالت بکش بهش گفتم بچههای سایت برای لیوان آب از خدا درخواست میکنن اونوقت درخواست من مزخرفه؟؟
همش این مغازه اون مغازه گشتم مغازه از قبلی گرونتر
بعد چند روز همسرم از یه مغازه یه مارک پوشک دیگه اما با قیمت مناسبتر از قیمتی که پوشک مارک من گرون شده بود پیدا کرد و خرید
چند وقتی بود بین 2 خانواده اختلاف و تنش بود گ حسابی ذهنم درگیر کرده بود همش هم بدتر میشد اوضاع از خدا خواستم خدایا خودت کینه ها و دشمنی هارو بشور ببر و مهر مودت ومحبت بزار مثل زمان حضرت محمد
و هر کاری بچه ها در این صفحه از نوشتن از تجسم کرده بودن انجام دادم دلم آروم نمیگرفت گفتم خدایا خودت دلم آروم کن پس کی. …؟؟
بعد یه مدت اصلا چنان راحت طبیعی همه چی تموم و به صلح رفت انگار نه انگار از اون تنش ها و بحث و دعوا ها خبری بوده
چقددددددر من حرص خوردم و جه راحت همه چی صلح رفت
الهیییی صد هزار مرتبه شکرت
امروز رءیسم ازم خواست قرارداد با نقشه بردار ببندم با همون ریالی که مد نظرش هست
درحالیکه قبلاً با نقشه بردار صحبت کرده بودم نتونستم قانعش کنم و ریالش تقریبا دوبرابر مهندس میخواست بود
همونجا از خدا خواستم گفتم خدایا من ناتوانم خودت دلش نرم کن خودت در کلامم نفوذ قرار بده که قبول کنه
بسم الله گفتم زنگ زدم بلاخره با تخفیف عالی البته یه کم بیشتر ریال مهندس قبول کرد
الهیییی شکرت
خدایا کم سپاسی ها و ناسپاسی های مرا به بزرگی خودت ببخش

