این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد عزیز سپاس بابت وجود و حضورتون در این برهه از زندگیم
اعتماد به پروردگار و تسلیم بودن واقعا درجه ای از آگاهی و رهایی است که عامل آرامش و سعادت در دنیا و آخرت .
چقدر حس خوبیه که بتونی هم آنقدر تسلیم رب باشی در عین حال هم بتونی رفاقتت رو حفظ کنی چقدر زیباست و من درخواست دارم از خدای بزرگم این دختر کوچکیت مهرنوشت رو آنقدر آماده بکن و لایق بدون تا بتونم ایمان ابراهیم گونه در خودم پرورش بدم و لحظه لحظه زندگیم رو سرشار از آرامش و رهایی بکنم.
امروز با گوش دادن فایل و اتفاقاتی که برام افتاد فهمیدم چقدر راه درازی دارم تا ایمانم رو قوی تر کنم تا دیگه با کوچکترین حرف نامربوط اطرافیان و حواشی بهم نریزم.
من هنوز در مقابل انتقاد اطرافیان ضعف دارم
یه خصلت شل کن و سفت کن که مسیر رو پیدا میکنم تصمیمات رو میگیرم با اطمینان و بعد از چند وقت دوباره با کوچکترین حرف و قضاوت بیجا یک انسان ضعیف بهم میریزم.
به قول استاد از خداوند می خوام که من رو حمایت و هدایت کنه تا بتونم در مسیر آگاهی و ایمانی که حضرت ابراهیم داشت قرار بده چرا که اگر اون بنده تونسته به این حد از رفاقت و تسلیم بودن و آرامش برسه قطعا من هم می تونم بهش دست پیدا کنم.
باور کردن و تسلیم بودن در برابر خداوند یعنی قدم گذاشتن روی ترس و سپردن همه چیز به خداوند
نشانه تسلیم بودن احساس خوب است
وقتی به این چیز ها فکر میکنم و از خودم میپرسم من چقدر به خدا اعتماد دارم و خودم رو به اون سپردم میبینم ترس های من خیلی جا ها باعث شده دست های خداوند رو ببندم مانع هدایتش بشم
اما این که من رها باشم به خداوند اعتماد کنم وبا حال خوب واحساس خوب خودم رو به خداوند بسپارم به ان اعتماد کنم قطعا اون چیزی رو بد برای من نمیخواد و همیشه منو در زمان ومکان مناسب قرار خواهد داد این من هستم که عجول هستم و با ترس ها و باور های محدود کننده جلو این هدایت هارو گرفتم بهتره همه چیز را به خداوند بسپارم قطعا هر چیزی که پیش بیاد برای من خیر وخوب است
من در پذیرش برای دریافت هدایت های خداوند هستم
خداوندا کمکم کن بتوانم ایمان واقعی خودم را در عمل نشان بدم
باسلام، خدمت عزیزان پرانرژی و مداربالا واستادعباسمنش پرتلاش،منم در زندگی روزمره مثل خیلی از شماها کارم کلا گیر کرده وبا توکل به خدا و ائمه صالحین که دستانی از طرف خداوند هستن،گره گشایی شده تونستم به سرمقصدوسرمنزل زندگانی فائق شم،یکی از این موقعیت ها،در دوران دانشگاه بودجاییکه یه جوان مجرد هم سرکار میرفت هم درس میخواند وهم باشگاه ورزشی بصورت روزانه مستمرتمرین میکرد،تصمیم گرفتم برای آزمون ارشد امتحان بدم،جز نفرات برتر کلاس بودم اسمم مصطفی هست همین اسم منو تشویق میکنه همیشه منتخب باشم خودمو با بقیه نه اینکه جدابدونم یا برتر،خودمو وقف انجام اون کار یارشته یاهر چیز دیگه کنم،زمانیکه امتحان ارشد میدادم میگفتم نفر اول کنکور سراسری هستم،وقتی اومدم بیرون رفقام گفتن چیکارکردی؟؟با جدیت میگفتم نفر اول کنکور سراسری هستم خیلی عالی بود،زمانیکه نتایج تو آخر شهریور94اومدخیلی ها باور نداشتن ،اصلا از اون خوب خوبای کلاس کسی نرفت برای ارشد چون کسی مجاز نشد اما من با توکل به خدا و اینکه میتونم موفق باشم روزانه دانشگاه خواجه نصیر مجاز شدم،بماند بخاطر شرایط کاری تو تکمیل ظرفیت دانشگاه مو تعغیر دادم وسال 96ارشدم تموم شد،و در رشته مکانیک سختترین رشته دنیا بعداز برق فارغالتحصیل شدم اونم تو دوتا گرایش سیالات وجامدات،خیلی برام جذابیت داشت،اما حضرت ابراهیم، ما انسانها تماما یهود مسیح مسلمان همه و همه جز فرزندان حضرت ابراهیم هستیم ما مسلمانان از سمت اسماعیل و یهودیان ومسیحی از سمت اسحاق فرزندان حضرت ابراهیم،که از دومادر متولد شدن، واین نشانه این است که ما تمام جهانیان باهم یکی برابر وبرادریم،حضرت ابراهیم حتی با پدر و بزرگان قبیله بخاطر بت پرستی هایشان به چالش خورد،زمانیکه آتش برایش مثل گلستانی سرسبز و پر از آرامش بود این است وعده خداوند،تا همسرابراهیم در سن نود سالگی یا بیشتر صاحب فرزند شد و به خواست خداوند لبیک گفت ممنونم از دوستان گلم
چند روزی میشه که درگیر یه تضاد و ترسی هستم. برای حلش به فایل های توحیدی هدایت شدم. بعد متوجه شدم که هرچند که در ظاهر مشغول باور سازی های مثبت هستم، اما در حقیقت در ناخودآگاهم دارم فقط از اون ترس فرار میکنم؛ و طبق قانون، با فرار از هر چیزی، اون رو بیشتر سمت خودمون جذب میکنیم.
اومدم سراغ این فایل بلکه جوابم رو اینجا پیدا کنم، که در کمال تعجب بیشتر گیج شدم و ترسیدم. چون گفتم اگر میخوام من هم مثل حضرت ابراهیم توی بی منطق ترین و عجیب ترین شرایط هم تسلیم امر خدا باشم، یعنی باید این تضاد و ترس رو بپذیرم و اصلا آگاهانه منتظر رخ دادن اون اتفاق بد باشم که مثلا بتونم فرصت تمرین کردن تسلیم بودن رو داشته باشم؟؟؟!!!!!
میخواستم دیگه از ترسم فرار نکنم که جذبش نکنم ، حالا می بایست خودم دستی دستی اون رو به زندگیم دعوت کنم ؟؟؟!!! ):
حسم فوق العاده بد شد و همون لحظه فهمیدم که حتما درک من اشتباه بوده و بعدِ کلی کنکاش توی مغزم و فایل و مطالب عقل کل، خداروشکر به درک درست هدایت شدم:
1) این تضاد واقعا برای پیشرفتم بود تا باعث بشه من اهمیت توحید رو بیشتر درک کنم و با یه دید خیلی بهتر به یادگیریش بپردازم، پس بابتش سپاسگزارم.
2) اندازه این تضاد در حال حاضر کوچیکه، اما من توی ذهنم اون رو کلی بسط و گسترش داده بودم و تهش که به یه فاجعه توی آینده ختم میشد رو به جای اندازه حقیقیش پذیرفته بودم، که این یعنی ترس از آینده و نشانه ی افراد بی ایمان.
3) لازم نیست که من خودم آگاهانه این فاجعه رو برای خودم خلق کنم، حالا چه با فرار کردن ازش یا جهت تمرینِ تسلیم بودن!
طبق آگاهی های توحیدی، من فقط نیازه که خودم رو رها کنم و این شرایط رو به خدا بسپارم اونم به پشتوانه اینکه خدا، خدای خوبی ها و زیبایی هاست، محافظ هر موجودی روی زمینه، حمایتگر و کمک کننده مطلقه و اگر باهاش باشیم ما رو فقط به سمت “مثبت ها” هدایت میکنه، نه اینکه چون مثلا صلاح (!!!) میدونه یه شرایط بد توی زندگیم وارد کنه واسه اینکه من توی یه زمینه ای رشد کنم، اونم در حالی که مدارم خوب و مثبته!!
4) و در نهایت حتی اگر به هر دلیلی تهِ اون اتفاق بد تو آینده برام پیش بیاد، باید “تسلیم” باشم؛ و چیزی که باعث میشه الان انقدر با آرامش راجبش بنویسم و دیگه نترسم، بحث تکامله. من داشتم توکل 1000- خودم رو با توکل 1000+ حضرت ابراهیم مقایسه میکردم. زمانی که به حضرت ابراهیم برای قربانی کردن فرزندش فرمان رسید، در طی سال های سال تکاملش رو توی تسلیم بودن به شکل خیلی عالی طی کرده بود، ولی من تازه چندین روزه شروع کردم به یادگیری توحید و حالا چه انتظار بی جائیه از خودم دارم برای انجام یه تسلیم فووووق حرفه ای؟؟!!!
• یاد یه داستان افتادم: یک کوهنورد شب توی کوهستان تنهایی گیر میکنه و توی یه حادثه با یه طناب از سخره آویزون میمونه، هیچ چراغی نداشته و همه جا تاریک مطلق بوده. از خدا کمک میخواد و بهش الهام میشه که “طناب رو پاره کن”؛ میگه من هیچی نمیبینم، اگه ارتفاع سخره تا زمین زیاد باشه حتما میمیرم.
تسلیم امری که خدا بهش کرده بود نمیشه!
فرداش گروه امداد جسد آویزونش رو که از سرما یخ زده بود پیدا میکنن، اونم در حالی که فقط 1 متر با زمین فاصله داشت!
# الان با یه شور و شوق، حس اطمینان و امید خیلی بیشتری رو آینده (آینده مثبتِ بدون اون اتفاق) تمرکز کرده ام. میدونم دیگه کلا نباید به این تضاد فکر کنم و باید تمام حواسم باشه برای یادگیری هرچه بیشتر توحید.
من به خداوند اعتماد دارم که اولا اون اتفاق بد رو ایجا نمیکنه (البته با توجه به فرکانس های خودم)؛ در ثانی اگرم ایجاد شد حتما خودش راه نجات رو بهم نشون میده (این هم با توجه به فرکانس های خودم )، و اینکه حتما حتما اون اتفاق برای من خیر میشه؛
زینب آفرین که حتی با تاخیر هم که شده به تعهدت عمل کردی،مطمئنم تو روزهای آینده بهترو بهتر عمل میکنی.
خداروشکر میکنم بابت آسمان زیبا و ابرها و خونه ای که به ما داده تا بیام دراز بکشم تو حیاطش و ابرها رو ببینم و باد خنک بهم بخوره.
تو دوتا فایل قبلی در مورد عزت نفس و ترمزهای مخفی اون صحبت کردیم ،فهمیدم که هرچی احساسات بهتر باشه مدارت بالاتر میره.
تو این فایل داره از این صحبت میشه که تو اگ تسلیم خداوند باشی ،احساست آنقدر خوب میشه که مدارت هم بالاتر و بالاتر میره و اتفاقات بهتری تجریه میکنی.
برام سخته که مثل حضرت ابراهیم باشم،انقدر تسلیم خدا باشم که هرچی بهم گفت بگم چشم خداجون.
ولی جوری که استاد در مورد خداوند صحبت می کنند منو به وجد میاره حس میکنم خدا آنقدر منو دوست داره و آنقدر قدرتمنده که هرکاری بگم برام انجام میده.
گوش دادن این فایل برام سخت بود،حتی کامنت گذاشتن در موردش هم برام سخته.
میخوام به زودی انققققدر تسلیم خداوند باشم و آنقدر درک کرده باشم این موضوع رو که به راحتی در موردش صحبت کنم.
آنقدر ایمان داشته باشم که در برابر اتفاقاتی که میفته احساس خودم رو خوب کنم و تسلیم باشم و هدایت بخوام از خدا و مطمئن باشم که اونه که منو به بهترین چیزها می رسونه،اونه که باعث موفقیت من میشه.
وقتی برداشت متفاوت شمارو از ایات قرآن رو فهمیدم.متوجه شدم ک چقد اطرافیان در مورد ایمان به ما باور های غلط و یسری توهم انتقال دادن.ولی این حرف شمارو ک ایمان واقعی یعنی خدا حمایتت میکنه تو هرکاری ک بخوای و بعد منتظر اتفاقات عالی باشی.این یه ایمان خالصه چون حس خوبی به ادم میده.و چقد بااین باور ادم میتونه مسلط باشه به خودش.و مسیر خودش رو طی کنه و خود واقعیش باشه.وقتی نگران نباشی و بجاش حس خوبی داشته باشی دقیقا ایده ها اونموقع هست ک بهت الهام میشه.???
روز سوم
استاد عزیز سپاس بابت وجود و حضورتون در این برهه از زندگیم
اعتماد به پروردگار و تسلیم بودن واقعا درجه ای از آگاهی و رهایی است که عامل آرامش و سعادت در دنیا و آخرت .
چقدر حس خوبیه که بتونی هم آنقدر تسلیم رب باشی در عین حال هم بتونی رفاقتت رو حفظ کنی چقدر زیباست و من درخواست دارم از خدای بزرگم این دختر کوچکیت مهرنوشت رو آنقدر آماده بکن و لایق بدون تا بتونم ایمان ابراهیم گونه در خودم پرورش بدم و لحظه لحظه زندگیم رو سرشار از آرامش و رهایی بکنم.
امروز با گوش دادن فایل و اتفاقاتی که برام افتاد فهمیدم چقدر راه درازی دارم تا ایمانم رو قوی تر کنم تا دیگه با کوچکترین حرف نامربوط اطرافیان و حواشی بهم نریزم.
من هنوز در مقابل انتقاد اطرافیان ضعف دارم
یه خصلت شل کن و سفت کن که مسیر رو پیدا میکنم تصمیمات رو میگیرم با اطمینان و بعد از چند وقت دوباره با کوچکترین حرف و قضاوت بیجا یک انسان ضعیف بهم میریزم.
به قول استاد از خداوند می خوام که من رو حمایت و هدایت کنه تا بتونم در مسیر آگاهی و ایمانی که حضرت ابراهیم داشت قرار بده چرا که اگر اون بنده تونسته به این حد از رفاقت و تسلیم بودن و آرامش برسه قطعا من هم می تونم بهش دست پیدا کنم.
سلام بر استاد توحیدی عزیزم
و مریم بانوی دوسداشتنی
و دوباره ابراهیم
و دوباره توحید
چقدر موصوع تامل برانگیز و عمقیه
هر لحطه ب لحطه درک متفاوتی ازش دارم
هرروز میگم امروز یکم بهتر فهمیدم
فردا میگم نه بابا دیروز هیچی نفهمیدم
امروز یکم فهمیدم
اما انگار این توحید عمقی نداره
هر ذره ذره اش متفاوته
و درک متفاوتی داره
این روزها دارم فکرمیکنم انگار ما خدایی متفاوتی داریم
مثلا من خدا رو توی مواطب بودنم خیلی قبول دارم
و بمحض درخواست صداشو واصح و رسا میشنوم ک میگه مواطبت هستم
اما تو خیییلی جاها نه
نمیدونم خدایی دارم ک:
بر هرچیز تواناست
بر هرکاری قادر
شنوا و بینا
حی و حاصر
غفورو توبه پدیر
بخشنده و مهربان
دارای فضل بی انتها
هادی و هدایتگر
انیس و مونس
تنها یار و یاور
تنها منبع رزق و روزی رسان بینهااااایت
عاشق رشد کردن من.هرلحطه کنارم
تنها رابطه ای ک تا ابد جاودانه است
خدایی ک حتی میشه ازش پرسید چی بخورم
چیکارکنم
از کدوم طرف برم
چی بگم
وهزاران و هزاران کاردیگه
فراموش میکنم همیشه کنارمه
فراموش میکنم همه جا و توی همه چی میشه ازش کمک خواست و هدایت میشم
انگار اصلا تواین همه سال نشناختم این خدارو
هرچی رو میبینم خداهست اونجا
درکش طرف بزرگ میخاد
ک ب لطف و فصل الله مهربانم درمسیر ثابت قدم باشم
تا بتونم دره ای درک کنم و بفهمم
و ظرفم بزرگتر بشه و عمیق تر
یک قطره کنار اقیانوس هیچی نیس
اما هم جنس هم هستند.هردو خاصیت یکسانی دارند
بی کم و کاست
وچقدر جالبه و تمام موفقیتها در گرو توحیده
و جالبتر اینکه وقتی بهش وصل میشی دیگه موفقیت رنگ نداره اتصال ب خودش برات زیباتره.
کلاب هوس دوستان رو ک میبینم بیشتر ایمان میارم مقصدخودشه
شناخت خودم و شناخت خودش
و نتیجه این شناخت و اتصال میشه زندگی مثل استاد
ک خدا بارها و بارها میگه ماشما را برای سختی نیافریدیم
انها خودشان ب خودشان ستم میکنند
میدونم توحید هم تکامل داره
دریافت الهامات تکامل داره
نباید عجله کنم
نبایدبخودم سخت بگیرم
خودمو سرزنش نکنم
از مسیر لدت ببرم
حواسم ب خودم و اتصالم و حال خوبم باشه
نتیجه این اتصال و این هماهنگی میشه خاسته هام
دنبال اون اتصالم
دنبال اون الهامات ک نتیجه اتصال هستم
دنبال شناخت و درک کردنش هستم
دنبال وصل شدنم
رها شدن
رشد دادن خودم و افکارم و باورهام و درکم از خدا و جهان و قوانینشه
باشد ک ب لطف الله مهربانم دراین مسیر ثابت قدم باشم و ادامه بدم مثل استادم
بسم الله الرحمن الرحیم
فایل سوم از فصل اول
خدایا بابت پیامبر ابراهیم که الگوی همه ما انسانهاست بینهایت شکر.
من هم پیامبر ابراهیم را خیلی دوستش دارم
واقعا پیامبر ابراهیم فقط همین یه دونه بود و بس
تسلیم واقعی یعنی تسلیمی که ابراهیم بود
حتی به اندازه یک ذره ام من فکرش را هم نمیتوانم بکنم که بتوانم جای ابراهیم فرزندم را قربانی کنم.
خدایا من میخواهم تسلیم شما باشم خدایا من میخواهم تسلیم واقعی باشم خدایا یاری ام کن
خدایا من میخواهم از ترسهایم نگرانی هایم به خودت پناه آورم و تسلیم خودت باشم
خدایا من دوست دارم قربانی کنم ترسهایم هوی و هوس را حسادت کینه ها و بخل ها
قربانی کردن افکار و باورهای نادرستم را
خدایا دوست دارم ایمانم روز به روز قوی تر باشد
خدایا من هم میخواهم دوست صمیمی خودت باشم
خدایا من هم دوست دارم رفیق خودت باشم
خدایا یاری ام کن
در پناه الله یکتا شاد باشید و به تمام خواسته هاتون برسید
روز سوم از روز شمار تحول زندگی من
اعتماد کردن به خداوند
باور کردن و تسلیم بودن در برابر خداوند یعنی قدم گذاشتن روی ترس و سپردن همه چیز به خداوند
نشانه تسلیم بودن احساس خوب است
وقتی به این چیز ها فکر میکنم و از خودم میپرسم من چقدر به خدا اعتماد دارم و خودم رو به اون سپردم میبینم ترس های من خیلی جا ها باعث شده دست های خداوند رو ببندم مانع هدایتش بشم
اما این که من رها باشم به خداوند اعتماد کنم وبا حال خوب واحساس خوب خودم رو به خداوند بسپارم به ان اعتماد کنم قطعا اون چیزی رو بد برای من نمیخواد و همیشه منو در زمان ومکان مناسب قرار خواهد داد این من هستم که عجول هستم و با ترس ها و باور های محدود کننده جلو این هدایت هارو گرفتم بهتره همه چیز را به خداوند بسپارم قطعا هر چیزی که پیش بیاد برای من خیر وخوب است
من در پذیرش برای دریافت هدایت های خداوند هستم
خداوندا کمکم کن بتوانم ایمان واقعی خودم را در عمل نشان بدم
باسلام، خدمت عزیزان پرانرژی و مداربالا واستادعباسمنش پرتلاش،منم در زندگی روزمره مثل خیلی از شماها کارم کلا گیر کرده وبا توکل به خدا و ائمه صالحین که دستانی از طرف خداوند هستن،گره گشایی شده تونستم به سرمقصدوسرمنزل زندگانی فائق شم،یکی از این موقعیت ها،در دوران دانشگاه بودجاییکه یه جوان مجرد هم سرکار میرفت هم درس میخواند وهم باشگاه ورزشی بصورت روزانه مستمرتمرین میکرد،تصمیم گرفتم برای آزمون ارشد امتحان بدم،جز نفرات برتر کلاس بودم اسمم مصطفی هست همین اسم منو تشویق میکنه همیشه منتخب باشم خودمو با بقیه نه اینکه جدابدونم یا برتر،خودمو وقف انجام اون کار یارشته یاهر چیز دیگه کنم،زمانیکه امتحان ارشد میدادم میگفتم نفر اول کنکور سراسری هستم،وقتی اومدم بیرون رفقام گفتن چیکارکردی؟؟با جدیت میگفتم نفر اول کنکور سراسری هستم خیلی عالی بود،زمانیکه نتایج تو آخر شهریور94اومدخیلی ها باور نداشتن ،اصلا از اون خوب خوبای کلاس کسی نرفت برای ارشد چون کسی مجاز نشد اما من با توکل به خدا و اینکه میتونم موفق باشم روزانه دانشگاه خواجه نصیر مجاز شدم،بماند بخاطر شرایط کاری تو تکمیل ظرفیت دانشگاه مو تعغیر دادم وسال 96ارشدم تموم شد،و در رشته مکانیک سختترین رشته دنیا بعداز برق فارغالتحصیل شدم اونم تو دوتا گرایش سیالات وجامدات،خیلی برام جذابیت داشت،اما حضرت ابراهیم، ما انسانها تماما یهود مسیح مسلمان همه و همه جز فرزندان حضرت ابراهیم هستیم ما مسلمانان از سمت اسماعیل و یهودیان ومسیحی از سمت اسحاق فرزندان حضرت ابراهیم،که از دومادر متولد شدن، واین نشانه این است که ما تمام جهانیان باهم یکی برابر وبرادریم،حضرت ابراهیم حتی با پدر و بزرگان قبیله بخاطر بت پرستی هایشان به چالش خورد،زمانیکه آتش برایش مثل گلستانی سرسبز و پر از آرامش بود این است وعده خداوند،تا همسرابراهیم در سن نود سالگی یا بیشتر صاحب فرزند شد و به خواست خداوند لبیک گفت ممنونم از دوستان گلم
به نام خدا
روز سوم روز شمار تحول زندگی من
خب اول از همه بریم سراغ نشانه ها و نتایج امروزم:
خدایا ازت سپاسگزارم که قانون انقدررر سریع جواب می ده
خدایا شکرت که من میتونم زندگی خودمو خلق کنم
بعد از چند روز که هیچ مشتری وارد مغازه نمی شد ، امروز یکنفر اومد به قصد خرید لباس
چون لباسو پرو کرد و فقط چون چاق بودو لباس اندازش نشد انتخاب نکرد
بچه ها خیییلی برام سخت به زبون بیارم پیش خودم یا شما که بعد 1سال که کسب و کارمو زدم انقدر از لحاظ فروش ضعیفم
ولی هیچ اشکالی نداره چون پاشنه آشیل منِ
و من میتونم از این چالش هم عبور کنم
و به درآمد بالا برسم
چون خیلیا تونستند، هممون به یک اندازه دسترسی داریم به خداوند و نعمتهاش.
مشتری امروز یک نشانه ی قویِ که بمن داره میگه قانون داره جواب و من مسیرم درستِ
باید ادامه بدم
توجهم رو بیشتر کنم
سپاسگزاریامو بیشتر کنم تا نتایج کم کم بزرگ بشه
دیگه نمیخوام نتایج مالی من مثل یویو باشه چند روز خوب باشه و دیگه خبری نشه
بخاطر همین میخوام متعهدانه تو این مسیر باشم و تمرکزم کار کردن روی خودم باشه
فایل این جلسه موضوع اصلیش توحید بود
قدرت دادن به خدا و حذف تمام عوامل بیرونی
جوری که نگاهت فقط فقط به رب باشه نه هیچ کس دیگه ای.
ولی چقدر فاصله ست بین صحبت کردنو نوشتن و عمل کردن
باید لحظه به لحظه از خودمون بپرسیم الان قدرت رو به کی دادیم
یا بعدظهرها وقتی مغازه میرم
باید با خودم تکرار کنم که مشتری دست خداست
این خداست که هدایت میکنه مشتریها رو سمت من.
اگر بگم مغازه ام کوچیکِ
یا جنسام کم
یا لوکیشن مغازم جای خوبی نیس
همه ی اینا یعنی قدرت دادن به عامل بیرونی
شاید ما حواسمون نباشه که داریم چیا زمزمه میکنیم تو ذهنمون
و چه ترمزهایی فعالن و مانع پیشرفتمون میشن.
خدایا سپاسگزارم ازت که منو دوباره متعهدانه به این مسیر هدایت کردی
که من همزمان با 12 قدم سفرنامه رو شروع کنم
و متعهد بشم به نوشتن کامنت و تجربیات ونشانه های خوب هر روزم
سپاسگزارم
به نام خدایی که جهان را برای من آفرید
فایل: سفرنامه
روزشمار: روز سوم
کلید واژه من: “تسلیم بودن”
چند روزی میشه که درگیر یه تضاد و ترسی هستم. برای حلش به فایل های توحیدی هدایت شدم. بعد متوجه شدم که هرچند که در ظاهر مشغول باور سازی های مثبت هستم، اما در حقیقت در ناخودآگاهم دارم فقط از اون ترس فرار میکنم؛ و طبق قانون، با فرار از هر چیزی، اون رو بیشتر سمت خودمون جذب میکنیم.
اومدم سراغ این فایل بلکه جوابم رو اینجا پیدا کنم، که در کمال تعجب بیشتر گیج شدم و ترسیدم. چون گفتم اگر میخوام من هم مثل حضرت ابراهیم توی بی منطق ترین و عجیب ترین شرایط هم تسلیم امر خدا باشم، یعنی باید این تضاد و ترس رو بپذیرم و اصلا آگاهانه منتظر رخ دادن اون اتفاق بد باشم که مثلا بتونم فرصت تمرین کردن تسلیم بودن رو داشته باشم؟؟؟!!!!!
میخواستم دیگه از ترسم فرار نکنم که جذبش نکنم ، حالا می بایست خودم دستی دستی اون رو به زندگیم دعوت کنم ؟؟؟!!! ):
حسم فوق العاده بد شد و همون لحظه فهمیدم که حتما درک من اشتباه بوده و بعدِ کلی کنکاش توی مغزم و فایل و مطالب عقل کل، خداروشکر به درک درست هدایت شدم:
1) این تضاد واقعا برای پیشرفتم بود تا باعث بشه من اهمیت توحید رو بیشتر درک کنم و با یه دید خیلی بهتر به یادگیریش بپردازم، پس بابتش سپاسگزارم.
2) اندازه این تضاد در حال حاضر کوچیکه، اما من توی ذهنم اون رو کلی بسط و گسترش داده بودم و تهش که به یه فاجعه توی آینده ختم میشد رو به جای اندازه حقیقیش پذیرفته بودم، که این یعنی ترس از آینده و نشانه ی افراد بی ایمان.
3) لازم نیست که من خودم آگاهانه این فاجعه رو برای خودم خلق کنم، حالا چه با فرار کردن ازش یا جهت تمرینِ تسلیم بودن!
طبق آگاهی های توحیدی، من فقط نیازه که خودم رو رها کنم و این شرایط رو به خدا بسپارم اونم به پشتوانه اینکه خدا، خدای خوبی ها و زیبایی هاست، محافظ هر موجودی روی زمینه، حمایتگر و کمک کننده مطلقه و اگر باهاش باشیم ما رو فقط به سمت “مثبت ها” هدایت میکنه، نه اینکه چون مثلا صلاح (!!!) میدونه یه شرایط بد توی زندگیم وارد کنه واسه اینکه من توی یه زمینه ای رشد کنم، اونم در حالی که مدارم خوب و مثبته!!
4) و در نهایت حتی اگر به هر دلیلی تهِ اون اتفاق بد تو آینده برام پیش بیاد، باید “تسلیم” باشم؛ و چیزی که باعث میشه الان انقدر با آرامش راجبش بنویسم و دیگه نترسم، بحث تکامله. من داشتم توکل 1000- خودم رو با توکل 1000+ حضرت ابراهیم مقایسه میکردم. زمانی که به حضرت ابراهیم برای قربانی کردن فرزندش فرمان رسید، در طی سال های سال تکاملش رو توی تسلیم بودن به شکل خیلی عالی طی کرده بود، ولی من تازه چندین روزه شروع کردم به یادگیری توحید و حالا چه انتظار بی جائیه از خودم دارم برای انجام یه تسلیم فووووق حرفه ای؟؟!!!
• یاد یه داستان افتادم: یک کوهنورد شب توی کوهستان تنهایی گیر میکنه و توی یه حادثه با یه طناب از سخره آویزون میمونه، هیچ چراغی نداشته و همه جا تاریک مطلق بوده. از خدا کمک میخواد و بهش الهام میشه که “طناب رو پاره کن”؛ میگه من هیچی نمیبینم، اگه ارتفاع سخره تا زمین زیاد باشه حتما میمیرم.
تسلیم امری که خدا بهش کرده بود نمیشه!
فرداش گروه امداد جسد آویزونش رو که از سرما یخ زده بود پیدا میکنن، اونم در حالی که فقط 1 متر با زمین فاصله داشت!
# الان با یه شور و شوق، حس اطمینان و امید خیلی بیشتری رو آینده (آینده مثبتِ بدون اون اتفاق) تمرکز کرده ام. میدونم دیگه کلا نباید به این تضاد فکر کنم و باید تمام حواسم باشه برای یادگیری هرچه بیشتر توحید.
من به خداوند اعتماد دارم که اولا اون اتفاق بد رو ایجا نمیکنه (البته با توجه به فرکانس های خودم)؛ در ثانی اگرم ایجاد شد حتما خودش راه نجات رو بهم نشون میده (این هم با توجه به فرکانس های خودم )، و اینکه حتما حتما اون اتفاق برای من خیر میشه؛
فقط باید تسلیمش بود، همین!
به نام خداوند بخشنده مهربان
زینب آفرین که حتی با تاخیر هم که شده به تعهدت عمل کردی،مطمئنم تو روزهای آینده بهترو بهتر عمل میکنی.
خداروشکر میکنم بابت آسمان زیبا و ابرها و خونه ای که به ما داده تا بیام دراز بکشم تو حیاطش و ابرها رو ببینم و باد خنک بهم بخوره.
تو دوتا فایل قبلی در مورد عزت نفس و ترمزهای مخفی اون صحبت کردیم ،فهمیدم که هرچی احساسات بهتر باشه مدارت بالاتر میره.
تو این فایل داره از این صحبت میشه که تو اگ تسلیم خداوند باشی ،احساست آنقدر خوب میشه که مدارت هم بالاتر و بالاتر میره و اتفاقات بهتری تجریه میکنی.
برام سخته که مثل حضرت ابراهیم باشم،انقدر تسلیم خدا باشم که هرچی بهم گفت بگم چشم خداجون.
ولی جوری که استاد در مورد خداوند صحبت می کنند منو به وجد میاره حس میکنم خدا آنقدر منو دوست داره و آنقدر قدرتمنده که هرکاری بگم برام انجام میده.
گوش دادن این فایل برام سخت بود،حتی کامنت گذاشتن در موردش هم برام سخته.
میخوام به زودی انققققدر تسلیم خداوند باشم و آنقدر درک کرده باشم این موضوع رو که به راحتی در موردش صحبت کنم.
آنقدر ایمان داشته باشم که در برابر اتفاقاتی که میفته احساس خودم رو خوب کنم و تسلیم باشم و هدایت بخوام از خدا و مطمئن باشم که اونه که منو به بهترین چیزها می رسونه،اونه که باعث موفقیت من میشه.
وقتی برداشت متفاوت شمارو از ایات قرآن رو فهمیدم.متوجه شدم ک چقد اطرافیان در مورد ایمان به ما باور های غلط و یسری توهم انتقال دادن.ولی این حرف شمارو ک ایمان واقعی یعنی خدا حمایتت میکنه تو هرکاری ک بخوای و بعد منتظر اتفاقات عالی باشی.این یه ایمان خالصه چون حس خوبی به ادم میده.و چقد بااین باور ادم میتونه مسلط باشه به خودش.و مسیر خودش رو طی کنه و خود واقعیش باشه.وقتی نگران نباشی و بجاش حس خوبی داشته باشی دقیقا ایده ها اونموقع هست ک بهت الهام میشه.???
پرورش دهنده من
فرمانروای من
حقیقت محض من
تورا هر لحظه و هر دم حس کردم
ولی به سبب ندیدنت نادیده ات گرفتم
اکنون میبینم اما نه با چشم سر بلکه با چشم دل
تورا میبینم ای بهترین بهترین ها
ای رحیم ای ودود ای ستارالعیوب ای غفور ای جمیل ای رازق
ای که هرچه میدهی تمامی ندارد
اکنون هر لحظه تورا در هر نقطه میبینم
اجسام را میبینم که به سبب الهام تو ایده را جرقه زده و منجر به کشف یا اختراع گردیده
من تو را نه در نقطه ای دوردست بلکه در وجودم و جای جای این جهان میبینم
متاسفم بخاطر آلودگی های ذهنم لطفا مرا ببخش و بخاطر این همه نعمات و برکات در این جهان عمیقا سپاسگزارم و تو را می ستایم
و دلم بر همه چیز گره خورده
همه چیزی که تو در وجودش هستی
دل من به تو کورترین گره ی ممکن را خورده
این گره را کور تر کن و دوستت دارم و باور دارم هدایتم میکنی و مرا به کمال نهایی و خواسته هایم میرسانی
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم