این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
امروز روز سوم سفر است به طرز اعجاب آوری،قبل از گوش دادن فایل امروز داشتم به توصیه های آن عمل میکردم. ودرواقع وقتی فایل را گوش دادم نقطه ابهامی باقی نمانده بود چون امروز نتایج تمام گفته های استاد را تجربه کرده بودم . روز قبل یکی از مسائل را به خدا سپردم و از او خواستم آن را به شیوه ای نیکو بر طرف کند صبح که بلند شدم به من الهامی شد که با ذهن منطقی مطابقت نمی کرد . اما من به حرف خدای درونم گوش کردم وبا ایمان کامل و توکل از خانه بیرون رفتم . تا با آن مسئله مواجه شوم در طول این مدت سعی میکردم به نجواها غلبه کنم که به من پیشنهاد میدادند که در خانه بمانم و بی خیال شوم وقتی زمان مواجهه فرا رسید ، خودش به طرز حیرت انگیزی رفع و رجوع شد . ومن به معنای کامل توکل وحس رهایی وآرامشی که در پی دارد را تجربه کردم. و نتیجه اعتماد به خدا وکنترل ذهنم به طور کامل برایم آشکار شد. این روز ها بیش از پیش سعی در کنترل ذهن و ورودی هایم دارم و برای خودم در کنار برنامه روزانه ، برنامه فرکانسی هم مینویسم وبرای اینکه در کنترل ورودی هایم به تسلط برسم هر روز روی یک وروردی بیش از بقیه تمرکز میکنم و در طی انجام تمام فعالیت های روزانه احساسم را چک میکنم و آن چک آپ احساسم را در طول روز مینویسم سپس قبل خواب از تمام اتفاقاتی که در طول روز برایم می افتند یک نکته مثبت بیرون میکشم و آن را یادداشت میکنم وبابت آن خدارا سپاس میگویم وقتی حس میکنم دارم از مسیر دور میشوم با تمرکز روی نکات مثبت اطرافم و گفت و گوی ذهنی درباره آن احساسم را دوباره عالی میکنم مثل یک ماشین مدل بالا که از کنارم میگذرد که نشانه ثروت است یا یک سوپر مارکت بزرگ که یادآور فراوانی است یا درخت گوشه خیابان که نشانه زیبایی طبیعت است و بابت آنها خدارا شکر میگویم . واز وقتی این کار برایم جالب تر شد که از وقتی به نکات مثبت توجه کردم همان خیابان و مسیر روزانه خیلی زیباتر و سرسبز تر به نظر می آید و هر روز در مسیرم نشانه های ثروت و فراوانی بیشتری میبینم وحالم عالی تر میشود . خدارا هزاران مرتبه شاکرم که بیش از پیش احساس رهایی و توکل میکنم و دید درستی نسبت به زندگی پیدا کرده ام وچشمانم چیزی جز زیبایی نمی بینند و سپاسگزارم که روند تکامل برای دوره دوازده قدم را طی میکنم.
با سلام و تشکر برای این فایل عالی. سهوچار روز بیشتر به عید قربان نمانده و من هر سال اینروزا خیلی دلتنگم. بخاطر از دست دادن فرزند جوانم و پدرومادرم که هر دو زود از دنیا رفتن و برادر جوانم و تعدادی جوان فامیل ..نمیدونم چه حکمتی بود ک امروز همینطور وارد سایت شدم این ویدیو اومد تا اخر گوش کردم و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. ک تسلیم باشم و آروم. چون تمام اشک های دنیا رو در داغ عزیزانم بخصوص پسرم ک همه امید و آرزویم بود، ریخته ام و در دلم سالها عزادار بوده ام و چه روزها و شب های پردردی به این خاطر گذرانده ام و همون روزا باز قرآن مددم بود ک تا اندازه ای آرام باشم و ادامه بدم بخصوص قرآن رو با معنی مطالعه میکردم رسیدم به آیه ۱۴۵ آل عمران و بارها این آیه رو برای خودم تفسیر کردم در موردش خوندم و…. چقدر خوبه ک تسلیم باشیم در برابر اتفاقی ک فقط دست خداست . من هم توکل کرده ام و از خدا میخواهم ک ابراهیم وار تمام داغدیدگان تسلیم رأی معبودی باشند ک جز خیر برای بنده اش نمیخواهد..برای روح تمام رفتگان ارامش ابدی و جهت بازماندگان صبر و تسلیم آرزومندم
امروز عید قربانه ومن این فایل رو پلی کردم تا یه بار دیگه گوش کنم والان به کامنت شما هدایت شدم خیلی خیلی تبریک میگم به این سعه صدر شما واز خداوند منان برای شما صبر زیبا وجمیل میخوام
چند روز پیش این فایل رو گوش دادم و یه سوال که چند وقته تو ذهنمه، دوباره برام تکرار شد.. “چرا فک میکنم خدا نمیتونه منو به سمت علاقهام هدایت کنه، چرا فک میکنم باید برای پیدا کردن علاقم دست و پا بزنم” شاید این سوال هیچ ربطی به فایل این روزشمار نداشته باشه اما همونجا این به دلم افتاد تو کامنتم بنویسم. اما ننوشتم تا امروز. همانروز ایمیل اومد از فعالیت عادله کیانی فر تو سایت. در این روز و در این مدار، من حسودی عادله رو میکنم دوست دارم حالم مثل اون خوب باشه، کامنتهام معروف بشن، یه عالمه موفقتر بشم. خلاصه اومدم کامتتشو بخونم دیدم کامنتش در واقع پاسخ به الهه سواد کوهی هست پس تصمیم گرفتم اول کامنت الهه رو بخونم که به یه الهه دیگه، تو عقل کل پاسخ نوشته بود، پاسخ به سوالی با موضوع از کجا بدونم علاقهام چیه. لینک این دیدگاه رو تو این کامنتم کپی میکنم چون خدا مستقیم داره با من حرف میزنه اینجا.
میخونم و قول میدم میام از مسیر هدایتم به علاقم به اینکه پول پارو میکنم از علاقهام، مینویسم. مینویسم که سخت نبود که من سپردم بخدا کارارو اون انجام داد عشق و حال رو من بردم. اگه الهه سوادکوهی تونسته منم میتونم اگه حضرت مریم تونسته، مریم تیزقدمم میتونه.
سلام به همه بچههای وب سایت، روزشمار و اساتید. توی دو سال اخیر که تصمیم گرفتم زندگیم را تغییر بدم و شروع کردم به مطالعه درباره رشد شخصی، همیشه یک برنامه منظم و دقیق را برای زندگیم، روزها، هفتهها، ماهها و سالها داشتم. یعنی اوایل هرسال برنامه ریزی میکردم که من این و این و این را میخوام، درنهایت اون اهداف بزرگ را به قسمتهای کوچیک و کوچیک تری تقسیم میکردم و با کارهای روزمره و ساده، سعی میکردم در پایان به اون اهداف برسم. ایده خیلی خوبی بود و زندگی من تغییرات زیادی داشته و توی حرفه خودم، رشد خوبی داشتم. اما به نوعی خدا و ایمان به یک منبع بزرگتر از خودم را فراموش کردم. ایدهای که یک نفر هست که توی زندگیت نقش داره و میتونی روش حساب کنی. من وقتی غرق در خواستهها و برنامهریزی برای رسیدن به اونها شدم، همه چیز را فقط توی خودم میدیدم. باید سخت تلاش کنم، تا در پایان به اون هدفه برسم. هیچ عامل دیگهای نیست که روی موفقیت من تاثیر بزاره! و همه چی به تلاش خودم بستگی داره. شاید این جملات به ظاهر قشنگ باشند و انگیزشی، ولی مشکل از جایی شروع میشه که تو انقدر همه چیز را شخصی میکنی که باور داری فقط تلاش شبانهروزی و سختکار کردن میتونه تو را به رویاهات برسونه. زمانی که شکست بخوری، نتونی سخت کار کنی یا کمی از اون فضای خواستههات دور بشی، فورا احساس گناه و عذاب وجدان داری، چرا که فکر میکنی توی مسیر اشتباهی هستی و باید فورا برگردی.
مشکل از جایی شروع شده که توی این بین، زیادی روی خودت حساب کردی و ایمان آوردی که باید بار همه سختیها و مسئولیتها را تو به دوش بکشی. خدا را فراموش کردی، چون معتقد هستی همه چیز به تلاش خودت برمیگرده و ایمان به غیر، بیمعنی هستش. این باوری بود که توی من شکل گرفته بود. شاید پیشرفتهای خوبی توی این سالها داشتم، اما همیشه یک احساس پوچی میکردم که انگار یک چیزی درست پیش نمیره یا من اونقدر که باید، پیشرفت نمیکنم. امروز وقتی این فایل را دیدم، پیش خودم فکر کردم که من زیادی درگیر زندگی شدم. زیادی روی تلاش سرسختانه خودم حساب کردم. شاید دیگه هیچ دلیلی نمیدیدم که روی خدا و قوانین حاکم برجهانش تمرکز کنم، چرا که اعتقاد داشتم من میتونم با سختکوشی و تلاش هرچیزی را بدست بیارم. انقدر درگیر موانع مختلف زندگی مثل آینده کاری، درآمد، حرفه، زندگی مستقل و چیزهای دیگه شده بودم، که صبح تا شب زندگیم فقط و فقط برنامه ریزی برای رسیدن به اون اهداف بوده و تلاشهای شبانهروزی و محروم کردن خودم از کلی نعمت توی زندگی.
درسته که باید پلن داشته باشی، بدونی قراره این کار و اون کارو انجام بدی، اما موانع از زمانی تازه شروع میشن که تو قدم میزاری توی اون راه. وقتی ایده کسب و کار خودت را پیدا میکنی و تصمیم میگیری اون را استارت بزنی، توی ماههای اول کلی نگرانی و استرس پیدا میکنی. ایده اینکه باید چیکار کنم حالا؟ اگه موفق نشم چی؟ اگه اون کاره بهتر جواب میداد چی؟ و کلی دغدغه دیگه که هرکدومش تو را توی دهها مشکل دیگه غرق میکنه. و تو سعی میکنی دائم با تلاش، برنامهریزی، سختتر کار کردن اون کمبودها را جبران کنی. این وسط یک چیزی هست به اسم توکل و ایمان به خدا. یعنی من تونستم بالاخره ایده کسب و کار خودم را، از علاقه مندی و چیزی که واقعا دوستش دارم پیدا کنم، میدونم میخوام در آینده توی چه زمینهای فعالیت کنم و استارت اون کار را هم زدم. واردش میشم، قدم به قدم روی خودم کار میکنم، دانشم را میبرم بالا و اون کسب و کار را رشد میدم. توی این بین، ایدههایی مثل مقایسه کردن خودت با بقیه، اینکه اون فلان شرایط را داره ولی تو نداری! اون الان اونجاست ولی تو به هیچجایی نرسیدی هنوز! و کلی دغدغه و نگرانی از به وقوع نپیوستن پیش بینیهات در آینده. همه اینها افکاری هستند که اگه سعی کنیم با سختکوشی و برنامه ریزی بیشتر به اونها جواب بدیم، اوضاع بدتر میشه، مشکلات بیشتری به وجود میاد و همیشه توی یک لوپ درحال فکر کردن میمونیم. به جای این کار، من میتونم کاری که الان بلدمش را انجام بدم و ایمان داشته باشم ایدههایی که لازمه، پیدا میشه، خدا من را هدایت میکنه به مسیرهایی که میتونم کسب و کارم را رشد بدم و اگه به جای توجه به اون استرسها، ترسها، تلاش برای پیشبینی آینده، فقط کاری که باید امروز انجام بدم را انجام بدم، و ایمانم به خدا باشه که مطمعنم من را به مسیرهای درست برای انجام کارهای درست، هدایت میکنه. اینجوری میتونم پیشرفت کنم و از منجلاب اون افکار بیماریزا خلاص بشم، چون ایمان و توکلم روی یک منبع دیگست و به جای تمرکزم روی مشکلات و دغدغهها، فقط روی کارهایی که باید انجام بشه هست و همینطور، ایدهها و کارهای بیشتری برای انجام شدن خودشون را نشون میدن.
بعد از شناخت این باور مخرب که فهمیدم من برای رسیدن به خواستههام، فقط متکی به تلاش خودم هستم، و هیچ دلیلی برای ایمان و توکل به خدا ندارم، حالا میتونم اون را با یک باور مناسب جایگزین کنم. ایده اینی که من قراره یک کار مشخصی را انجام بدم. مثلا کسب و کار خودم را استارت بزنم. بنابرین واردش میشم و از جایی که میتونم شروعش میکنم. بعد از اون، قدم به قدم توی اون مسیر پیش میرم و کارهایی که فکر میکنم باید انجام بدم را، جلو میبرم. به جای تمرکز روی مشکلات و موانع کسب و کارم، ایمان و توکل میکنم به خدا، و باور دارم که من هیچچیزی را از دست نمیدم و همیشه به مسیرهایی هدایت میشم که اونجا میتونم کارهایی را انجام بدم که باعث رشد اون حوضه من میشه. بنابرین دیگه هم نگران نیستم و تمرکزم روی چیزهای قشنگ و کارهایی هست که باید انجام بشه.
بنام خداوندی که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگی
سفر به اعماق درونم روز سوم
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم نازنینم و دوستان همفرکانسی
استاد جان من الان دیگه مقاومتی با حرف های شما ندارم چون جهان داره یکی یکی بهم ثابت میکنه که چقدر حرفهاتون درسته بله ابراهیم باید پیامبر باشه باید عزیز کرده و دوست جون جونیه خدا باشه وقتی که انقدر تسلیم باشی که به خاطر خدا پا روی هر چیزی بزاری و از هر چیزی بگذری حتی بچت اون بچه هم ی جایی نور چشمت میشه وقتی که نه بترسی نه نگران باشی ما پدرو مادرها انقدر ی از بچه حمایت میکنیم که آخر سر میبینی به جای تشکر فرزندان از پدرو مادر طلبکار هم هستن و بچه هایی که از اول از حمایت پدرو مادر برخوردار نبودن من به عینه در اطراف خودم دیدم آخر سر هم خیلی از پدرو مادر سپاسگزار هستن ولی بچه هایی که پدرو مادر خیلی حمایتشون کردن آخر سرهم با گستاخی میگن مگه شنا برای ما چیکار کردین و طلبکار هستن از پدرو مادر
استاد جان اینجایی که گفتم دقیقا چیزهایی هست الگو هایی هست که من خودم دیدم وقتی مثل ابراهیم رها باشی و حتی به خاطر خداوند ابراهیم که اومد سر بچش رو ببره اسماعیل هم قبول کرد این جوری میشه که هدایت میشی ولی وقتی داعما نگرانی که باید حامی بچت باشی و همش بترسی از ایندش و نگران باشی از کاراها و عملکردش آخر سر هم ی تو دهنی از جهان هستی میخوری که مگه برای ما چیکار کردی و هزار تا طلبکار بودن و توقع دیگه
ومن دارم میبینم که چقدر شما قانون رو زیبا درک کردین و هر کس اگر هنوز حرفهای شما رو قبول نکرده میاد اون روزی که با کمال میل میپدیره مقل خود من
نتیجه گیری از فایل امروزم
فقط و فقط به خدا دل ببندم و از هیچ چیز نترسم و نگران نباشم و تسلیم باشم …تسلیم خداوند و فقط در راه رضای او گام بردارم و اجازه بدم فرزندانم بار مسولیت زندگی خودشون رو به دوش خودشون باشه نه من و نگران نباشم از اینکه چه میخواد بشه و فقط به خدا بسمارمشون
که هر چقدر حمایتگر باشی بیشتر ضربه خواهی خورد هر چقدر رها کنی و به قول استاد بزرگترین کمک اینه که کمکشون نکنی آخر سر هم از تو تشکر خواهند کرد
امروز روز سوم سفر است به طرز اعجاب آوری،قبل از گوش دادن فایل امروز داشتم به توصیه های آن عمل میکردم. ودرواقع وقتی فایل را گوش دادم نقطه ابهامی باقی نمانده بود چون امروز نتایج تمام گفته های استاد را تجربه کرده بودم . روز قبل یکی از مسائل را به خدا سپردم و از او خواستم آن را به شیوه ای نیکو بر طرف کند صبح که بلند شدم به من الهامی شد که با ذهن منطقی مطابقت نمی کرد . اما من به حرف خدای درونم گوش کردم وبا ایمان کامل و توکل از خانه بیرون رفتم . تا با آن مسئله مواجه شوم در طول این مدت سعی میکردم به نجواها غلبه کنم که به من پیشنهاد میدادند که در خانه بمانم و بی خیال شوم وقتی زمان مواجهه فرا رسید ، خودش به طرز حیرت انگیزی رفع و رجوع شد . ومن به معنای کامل توکل وحس رهایی وآرامشی که در پی دارد را تجربه کردم. و نتیجه اعتماد به خدا وکنترل ذهنم به طور کامل برایم آشکار شد. این روز ها بیش از پیش سعی در کنترل ذهن و ورودی هایم دارم و برای خودم در کنار برنامه روزانه ، برنامه فرکانسی هم مینویسم وبرای اینکه در کنترل ورودی هایم به تسلط برسم هر روز روی یک وروردی بیش از بقیه تمرکز میکنم و در طی انجام تمام فعالیت های روزانه احساسم را چک میکنم و آن چک آپ احساسم را در طول روز مینویسم سپس قبل خواب از تمام اتفاقاتی که در طول روز برایم می افتند یک نکته مثبت بیرون میکشم و آن را یادداشت میکنم وبابت آن خدارا سپاس میگویم وقتی حس میکنم دارم از مسیر دور میشوم با تمرکز روی نکات مثبت اطرافم و گفت و گوی ذهنی درباره آن احساسم را دوباره عالی میکنم مثل یک ماشین مدل بالا که از کنارم میگذرد که نشانه ثروت است یا یک سوپر مارکت بزرگ که یادآور فراوانی است یا درخت گوشه خیابان که نشانه زیبایی طبیعت است و بابت آنها خدارا شکر میگویم . واز وقتی این کار برایم جالب تر شد که از وقتی به نکات مثبت توجه کردم همان خیابان و مسیر روزانه خیلی زیباتر و سرسبز تر به نظر می آید و هر روز در مسیرم نشانه های ثروت و فراوانی بیشتری میبینم وحالم عالی تر میشود . خدارا هزاران مرتبه شاکرم که بیش از پیش احساس رهایی و توکل میکنم و دید درستی نسبت به زندگی پیدا کرده ام وچشمانم چیزی جز زیبایی نمی بینند و سپاسگزارم که روند تکامل برای دوره دوازده قدم را طی میکنم.
با سلام و تشکر برای این فایل عالی. سهوچار روز بیشتر به عید قربان نمانده و من هر سال اینروزا خیلی دلتنگم. بخاطر از دست دادن فرزند جوانم و پدرومادرم که هر دو زود از دنیا رفتن و برادر جوانم و تعدادی جوان فامیل ..نمیدونم چه حکمتی بود ک امروز همینطور وارد سایت شدم این ویدیو اومد تا اخر گوش کردم و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. ک تسلیم باشم و آروم. چون تمام اشک های دنیا رو در داغ عزیزانم بخصوص پسرم ک همه امید و آرزویم بود، ریخته ام و در دلم سالها عزادار بوده ام و چه روزها و شب های پردردی به این خاطر گذرانده ام و همون روزا باز قرآن مددم بود ک تا اندازه ای آرام باشم و ادامه بدم بخصوص قرآن رو با معنی مطالعه میکردم رسیدم به آیه ۱۴۵ آل عمران و بارها این آیه رو برای خودم تفسیر کردم در موردش خوندم و…. چقدر خوبه ک تسلیم باشیم در برابر اتفاقی ک فقط دست خداست . من هم توکل کرده ام و از خدا میخواهم ک ابراهیم وار تمام داغدیدگان تسلیم رأی معبودی باشند ک جز خیر برای بنده اش نمیخواهد..برای روح تمام رفتگان ارامش ابدی و جهت بازماندگان صبر و تسلیم آرزومندم
مهری عزیزم
امروز عید قربانه ومن این فایل رو پلی کردم تا یه بار دیگه گوش کنم والان به کامنت شما هدایت شدم خیلی خیلی تبریک میگم به این سعه صدر شما واز خداوند منان برای شما صبر زیبا وجمیل میخوام
روز سوم
بیا باور کنیم، تغییر باور سخت نیست.
چند روز پیش این فایل رو گوش دادم و یه سوال که چند وقته تو ذهنمه، دوباره برام تکرار شد.. “چرا فک میکنم خدا نمیتونه منو به سمت علاقهام هدایت کنه، چرا فک میکنم باید برای پیدا کردن علاقم دست و پا بزنم” شاید این سوال هیچ ربطی به فایل این روزشمار نداشته باشه اما همونجا این به دلم افتاد تو کامنتم بنویسم. اما ننوشتم تا امروز. همانروز ایمیل اومد از فعالیت عادله کیانی فر تو سایت. در این روز و در این مدار، من حسودی عادله رو میکنم دوست دارم حالم مثل اون خوب باشه، کامنتهام معروف بشن، یه عالمه موفقتر بشم. خلاصه اومدم کامتتشو بخونم دیدم کامنتش در واقع پاسخ به الهه سواد کوهی هست پس تصمیم گرفتم اول کامنت الهه رو بخونم که به یه الهه دیگه، تو عقل کل پاسخ نوشته بود، پاسخ به سوالی با موضوع از کجا بدونم علاقهام چیه. لینک این دیدگاه رو تو این کامنتم کپی میکنم چون خدا مستقیم داره با من حرف میزنه اینجا.
https://elmeservat.com/fa/obeying-god-guidance/comment-page-9/#comment-1017812
و اینم لینک عقل کل
https://elmeservat.com/fa/aghlekol-question/%da%86%d8%ac%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d9%81%d9%87%d9%85%d9%85-%d8%a8%d9%87-%da%86%db%8c-%d8%b9%d9%84%d8%a7%d9%82%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%85%d8%9f/?ans-page=1%2F
هزار باید بخونمش، خدا داره با من حرف میزنه.
میخونم و قول میدم میام از مسیر هدایتم به علاقم به اینکه پول پارو میکنم از علاقهام، مینویسم. مینویسم که سخت نبود که من سپردم بخدا کارارو اون انجام داد عشق و حال رو من بردم. اگه الهه سوادکوهی تونسته منم میتونم اگه حضرت مریم تونسته، مریم تیزقدمم میتونه.
فردا صبح روز چهارمو گوش میدم.
سلام به همه بچههای وب سایت، روزشمار و اساتید. توی دو سال اخیر که تصمیم گرفتم زندگیم را تغییر بدم و شروع کردم به مطالعه درباره رشد شخصی، همیشه یک برنامه منظم و دقیق را برای زندگیم، روزها، هفتهها، ماهها و سالها داشتم. یعنی اوایل هرسال برنامه ریزی میکردم که من این و این و این را میخوام، درنهایت اون اهداف بزرگ را به قسمتهای کوچیک و کوچیک تری تقسیم میکردم و با کارهای روزمره و ساده، سعی میکردم در پایان به اون اهداف برسم. ایده خیلی خوبی بود و زندگی من تغییرات زیادی داشته و توی حرفه خودم، رشد خوبی داشتم. اما به نوعی خدا و ایمان به یک منبع بزرگتر از خودم را فراموش کردم. ایدهای که یک نفر هست که توی زندگیت نقش داره و میتونی روش حساب کنی. من وقتی غرق در خواستهها و برنامهریزی برای رسیدن به اونها شدم، همه چیز را فقط توی خودم میدیدم. باید سخت تلاش کنم، تا در پایان به اون هدفه برسم. هیچ عامل دیگهای نیست که روی موفقیت من تاثیر بزاره! و همه چی به تلاش خودم بستگی داره. شاید این جملات به ظاهر قشنگ باشند و انگیزشی، ولی مشکل از جایی شروع میشه که تو انقدر همه چیز را شخصی میکنی که باور داری فقط تلاش شبانهروزی و سختکار کردن میتونه تو را به رویاهات برسونه. زمانی که شکست بخوری، نتونی سخت کار کنی یا کمی از اون فضای خواستههات دور بشی، فورا احساس گناه و عذاب وجدان داری، چرا که فکر میکنی توی مسیر اشتباهی هستی و باید فورا برگردی.
مشکل از جایی شروع شده که توی این بین، زیادی روی خودت حساب کردی و ایمان آوردی که باید بار همه سختیها و مسئولیتها را تو به دوش بکشی. خدا را فراموش کردی، چون معتقد هستی همه چیز به تلاش خودت برمیگرده و ایمان به غیر، بیمعنی هستش. این باوری بود که توی من شکل گرفته بود. شاید پیشرفتهای خوبی توی این سالها داشتم، اما همیشه یک احساس پوچی میکردم که انگار یک چیزی درست پیش نمیره یا من اونقدر که باید، پیشرفت نمیکنم. امروز وقتی این فایل را دیدم، پیش خودم فکر کردم که من زیادی درگیر زندگی شدم. زیادی روی تلاش سرسختانه خودم حساب کردم. شاید دیگه هیچ دلیلی نمیدیدم که روی خدا و قوانین حاکم برجهانش تمرکز کنم، چرا که اعتقاد داشتم من میتونم با سختکوشی و تلاش هرچیزی را بدست بیارم. انقدر درگیر موانع مختلف زندگی مثل آینده کاری، درآمد، حرفه، زندگی مستقل و چیزهای دیگه شده بودم، که صبح تا شب زندگیم فقط و فقط برنامه ریزی برای رسیدن به اون اهداف بوده و تلاشهای شبانهروزی و محروم کردن خودم از کلی نعمت توی زندگی.
درسته که باید پلن داشته باشی، بدونی قراره این کار و اون کارو انجام بدی، اما موانع از زمانی تازه شروع میشن که تو قدم میزاری توی اون راه. وقتی ایده کسب و کار خودت را پیدا میکنی و تصمیم میگیری اون را استارت بزنی، توی ماههای اول کلی نگرانی و استرس پیدا میکنی. ایده اینکه باید چیکار کنم حالا؟ اگه موفق نشم چی؟ اگه اون کاره بهتر جواب میداد چی؟ و کلی دغدغه دیگه که هرکدومش تو را توی دهها مشکل دیگه غرق میکنه. و تو سعی میکنی دائم با تلاش، برنامهریزی، سختتر کار کردن اون کمبودها را جبران کنی. این وسط یک چیزی هست به اسم توکل و ایمان به خدا. یعنی من تونستم بالاخره ایده کسب و کار خودم را، از علاقه مندی و چیزی که واقعا دوستش دارم پیدا کنم، میدونم میخوام در آینده توی چه زمینهای فعالیت کنم و استارت اون کار را هم زدم. واردش میشم، قدم به قدم روی خودم کار میکنم، دانشم را میبرم بالا و اون کسب و کار را رشد میدم. توی این بین، ایدههایی مثل مقایسه کردن خودت با بقیه، اینکه اون فلان شرایط را داره ولی تو نداری! اون الان اونجاست ولی تو به هیچجایی نرسیدی هنوز! و کلی دغدغه و نگرانی از به وقوع نپیوستن پیش بینیهات در آینده. همه اینها افکاری هستند که اگه سعی کنیم با سختکوشی و برنامه ریزی بیشتر به اونها جواب بدیم، اوضاع بدتر میشه، مشکلات بیشتری به وجود میاد و همیشه توی یک لوپ درحال فکر کردن میمونیم. به جای این کار، من میتونم کاری که الان بلدمش را انجام بدم و ایمان داشته باشم ایدههایی که لازمه، پیدا میشه، خدا من را هدایت میکنه به مسیرهایی که میتونم کسب و کارم را رشد بدم و اگه به جای توجه به اون استرسها، ترسها، تلاش برای پیشبینی آینده، فقط کاری که باید امروز انجام بدم را انجام بدم، و ایمانم به خدا باشه که مطمعنم من را به مسیرهای درست برای انجام کارهای درست، هدایت میکنه. اینجوری میتونم پیشرفت کنم و از منجلاب اون افکار بیماریزا خلاص بشم، چون ایمان و توکلم روی یک منبع دیگست و به جای تمرکزم روی مشکلات و دغدغهها، فقط روی کارهایی که باید انجام بشه هست و همینطور، ایدهها و کارهای بیشتری برای انجام شدن خودشون را نشون میدن.
بعد از شناخت این باور مخرب که فهمیدم من برای رسیدن به خواستههام، فقط متکی به تلاش خودم هستم، و هیچ دلیلی برای ایمان و توکل به خدا ندارم، حالا میتونم اون را با یک باور مناسب جایگزین کنم. ایده اینی که من قراره یک کار مشخصی را انجام بدم. مثلا کسب و کار خودم را استارت بزنم. بنابرین واردش میشم و از جایی که میتونم شروعش میکنم. بعد از اون، قدم به قدم توی اون مسیر پیش میرم و کارهایی که فکر میکنم باید انجام بدم را، جلو میبرم. به جای تمرکز روی مشکلات و موانع کسب و کارم، ایمان و توکل میکنم به خدا، و باور دارم که من هیچچیزی را از دست نمیدم و همیشه به مسیرهایی هدایت میشم که اونجا میتونم کارهایی را انجام بدم که باعث رشد اون حوضه من میشه. بنابرین دیگه هم نگران نیستم و تمرکزم روی چیزهای قشنگ و کارهایی هست که باید انجام بشه.
بنام خداوندی که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگی
سفر به اعماق درونم روز سوم
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم نازنینم و دوستان همفرکانسی
استاد جان من الان دیگه مقاومتی با حرف های شما ندارم چون جهان داره یکی یکی بهم ثابت میکنه که چقدر حرفهاتون درسته بله ابراهیم باید پیامبر باشه باید عزیز کرده و دوست جون جونیه خدا باشه وقتی که انقدر تسلیم باشی که به خاطر خدا پا روی هر چیزی بزاری و از هر چیزی بگذری حتی بچت اون بچه هم ی جایی نور چشمت میشه وقتی که نه بترسی نه نگران باشی ما پدرو مادرها انقدر ی از بچه حمایت میکنیم که آخر سر میبینی به جای تشکر فرزندان از پدرو مادر طلبکار هم هستن و بچه هایی که از اول از حمایت پدرو مادر برخوردار نبودن من به عینه در اطراف خودم دیدم آخر سر هم خیلی از پدرو مادر سپاسگزار هستن ولی بچه هایی که پدرو مادر خیلی حمایتشون کردن آخر سرهم با گستاخی میگن مگه شنا برای ما چیکار کردین و طلبکار هستن از پدرو مادر
استاد جان اینجایی که گفتم دقیقا چیزهایی هست الگو هایی هست که من خودم دیدم وقتی مثل ابراهیم رها باشی و حتی به خاطر خداوند ابراهیم که اومد سر بچش رو ببره اسماعیل هم قبول کرد این جوری میشه که هدایت میشی ولی وقتی داعما نگرانی که باید حامی بچت باشی و همش بترسی از ایندش و نگران باشی از کاراها و عملکردش آخر سر هم ی تو دهنی از جهان هستی میخوری که مگه برای ما چیکار کردی و هزار تا طلبکار بودن و توقع دیگه
ومن دارم میبینم که چقدر شما قانون رو زیبا درک کردین و هر کس اگر هنوز حرفهای شما رو قبول نکرده میاد اون روزی که با کمال میل میپدیره مقل خود من
نتیجه گیری از فایل امروزم
فقط و فقط به خدا دل ببندم و از هیچ چیز نترسم و نگران نباشم و تسلیم باشم …تسلیم خداوند و فقط در راه رضای او گام بردارم و اجازه بدم فرزندانم بار مسولیت زندگی خودشون رو به دوش خودشون باشه نه من و نگران نباشم از اینکه چه میخواد بشه و فقط به خدا بسمارمشون
که هر چقدر حمایتگر باشی بیشتر ضربه خواهی خورد هر چقدر رها کنی و به قول استاد بزرگترین کمک اینه که کمکشون نکنی آخر سر هم از تو تشکر خواهند کرد
در پناه حق باشین
سلام عید همه گان مبارک مخصوصا استاد عزیز سید حسین عباس منش.
امید وارم روز های خوبی را سپری کنید در تمام امور زندگی تان .
ممنون از عیدی تان استاد عزیز .
کوچیک شما حمید از هلند
درود و تبریک
استاد واقعا جالب نکته اصلی عید قربان را بیان کردند.مثل همیشه ریزبین و عالی.
خدایا قسمت می دهم هر لحظه کمکم کنی تا نفسم را
به قربانگاه درگاهت عرضه کنم و تو قربانی شدن و نلرزیدن و نلغزیدن را عنایت فرما
عید سعید قربان مبارک
????عید سعید قربان بر تمام خانواده بزرگ عباسمنش مبارک باشه????
????اقای عباسمنش ارزوی سلامتی و خوشبختی برای شما دارم ????
عید سعید قربان بر تمامی مسلمین جهان بویژه عباس منشی های عزیز تبریک و تهنیت باد
از استاد عزیز وگرانقدر سپاس گزارم برای فایل های رایگانی که در اختیار کاربران خود قرار می دهند.امیدوارم همیشه شاد وسربلند باشید