این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من یه ایده ی اومد تو ذهنم برای راه اندازی یه کسب و کار کوچیک ولی ته دلم یکم ترس داشتم ولی با دیدن فایل استاد و ویژگی های حضرت ابراهیم و سر سپردگی و اعتماد و توکل به رب من تصمیم گرفتم اون ایده رو با توکل به رب اجرای کنم .درصد سر سپردگی واعتماد به رب تو درونم کمه وباید بیشتر متوکل و رها باشم
سلام وقتتون بخیر امروز 15 فروردین 1401 سومین فایل رو گوش دادم در فایل اول خیلی خوب بود که فهمیدم نباید از هیچکس بترسم و این درس بزرگی بود تو این شرایط کاری الانم خیلی ب موقع بود و نکته خوبی بود ترسیدن از کسی باعث میشه اون میتونه منو کنترل کنه متشکرم عالی بود
من تازه واردم و درحال حاضر حالم خوبه ولی مدتیه دوس دارم یه انسان کسی ک اگاه باشه کسی ک اهل درک و شعور و در مسیر بیداری باشه سر راهم قرار بگیره . من ب زمان بندی خدا اعتماد دارم و ذهن مثبتی دارم تا اون لحظه عاشق خودم هستم و بخودم احترام میزارم ک بتونم کسی رو جذب کنم ک کنارهم رشد کنیم خوشبخت و موفق باشیم.. لطفا بیا و منو پیدا کن
شکر خدا بدای هدایت ما و کسب این آگاهی ها و این آموزش های ارزشمند
که اینجا بودن ما و گوش کردن به این صحبت ها و مطالب هم ثمره اعتماد و ایمان به خداست
البته از نظر من ایمان به خدا و اعتماد به خدا دو موضوع متفاوت هست، خیلی به خدا ایمان دارن و شکر خدا رو به جا میارن و عبادت میکنن خدارو و به قدرت خدا آگاه هستن اما به خدا اعتماد ندارن و باز در سختی ها ناامید میشن و به سمت راه هایی بجز خدا برای حل مشگلاتشون میرن
امیدوارم به کمک خدا ما بتونیم هم واقعا بهش ایمان داشته باشیم و هم کاملا بهش اعتماد داشته باشیم
و خدا مارو هدایت میکنه تا مانند ابراهیم هایی برای او باشیم
واین سومین ردپا از من در روز شمار تحول بود که به کمک خدا انجام شد و این هم از نشانه های امید اعتماد و توکل بر خدا بود که منو هدایت کرد و این جملات رو با یاری خودش نوشتم
الهی شکرت
به امید یادگیری و فهم بیشتر مطالب و قوانین با کمک خدا و توکل به خودش
با آرزوی بهترین ها برای همه دوستان و استاد عزیز، در پناه خدا
در ذهنم خاطره ای از دوران کودکی مرور شد. شاید آن حالوهوا و احساس را نتوان با کلمات بیان کرد اما میدانم که کسی که اینجا هست و این مطلب را میخواند یعنی آشنا به این احوال و ادراک هست و آن حس را خواهد فهمید، خوب میدانم که توحید داشتن در چنین مواقع و شرایط خاصی معلوم خواهد شد، یعنی در شرایطی که بهظاهر ناجالب و نادلخواه است ما باید اثبات کنیم که موحد هستیم، همه ما این شرایط را در زندگی تجربه کردهایم، چه خوب است که از همان ابتدا تکاپو و دستوپا زدن را رها کنیم و دستان تسلیم را بالا بگیریم و از منیتها رها شویم، یعنی نخواهیم که خودمان موضوع را حل کنیم، بلکه از او مدد بخواهیم آنهم خالصانه.
یادم میآید که در دوران کودکی بهجایی رفته بودم که در آنجا چند سگ پرسه میزدند، البته که آنها سگهای گله بودند، وقتی وارد محدودهی آنها شدم ناگهان دیدم که آنها هم پارس کنان به سمت من دویدند و من در آن لحظات میدانستم که نمیتوانم فرار کنم و جایی را هم برای فرار نداشتم، یادم میآید که کاملاً مضطر و بیچاره شده بودم و هیچ پناهگاهی نداشتم در آن لحظات اضطراری که حتی به دقیقه هم نمیرسید خاضعانه رو به سوی خدا کردم (جالب اینکه در آن زمان با افکار کودکانه مثلاً رو به قبله کرده بودم، بعدا متوجه شدم که قبله هم طرف دیگری بود) و از او خواستم که کمکم کند، واقعاً از ته دل بود، از انتهای آشوب و استرس و ترسهایم بود، تَهِ تَهِ تَهِ، خوب آن احساس را بعد از بیست سال یادم میآید احساسی از سر عجز بود و اضطرار و احتیاج.
هیچ نمی دانستم و نمی فهمیدم و فقط خواستم آن هم از ته دل.
خواسته ای شدید که در گاه هجوم مسائل در ما ایجاد می شود، جالب اینکه اینگونه درخواست کردن را در طول مدت زندگی 30 ساله ام بارها به یاد دارم. آری که در آن لحظات هجوم سگها که بهنظرم بسیار خطرناک میآمدند و هر لحظه احتمال لتوپار شدنم میرفت، فقط رو به سوی او کردم و از عمق جانم درخواست کمک کردم، همه این توضیحاتی که دادم فقط در چند ثانیه اتفاق افتاده بود که به اندازهی قرنی برایم میگذشت و من چقدر مستأصل و بیچاره بودم …..
و در نزد اوست کلید مسیر های نادیدنی و کسی جز او آنها را نمیداند. هرچه در خشکیها و دریاهاست میداند. هر برگی از درخت بیفتد و هر دانهای در عمق زمین فرو برود و هر محصول تر و خشکی به زمین بیفتد، او میداند و بس. بله، همۀ رویدادهای جهان در کتابی روشن ثبت است.
و اما در طرفه العینی من حس شگفتانگیزی را در ثانیههای بعد تجربه کردم، همان سگهای خشمگین که پارس کنان به سمت من حمله کرده بودند به یکباره گویی که به صاحب خودشان رسیده بودند چنان به دورم میچرخیدند و دمهایشان را به علامت احترام و دوستی پایین تکان میدادند که گویی دستآموز و تربیت شده من بودند و حتی خودشان را به پاهای من کشیدند و من ترسان و درعینحال متحیر از این تغیّر بودم که چطور میشود که چنین آتشی اینگونه بر من سرد و سالم شود، چطور میشود که از این حمله و هجوم نهتنها ایمن باشم بلکه مورد رحم و مروت قرار بگیرم، الان که این کلمات را مینویسم این آیه را بهتر درک می کنم
ما فرمان دادیم: «آتش! برای ابراهیم سرد باش و بیخطر!»
من هیچوقت اینگونه عمیق و دقیق به این اتفاق نگاه نکرده بودم و آن را به تحریر در نیاوردم ولی اکنون به زوایای پنهانش بهتر پی بردم و خوب فهمیدم که برای آن پروردگار من و ابراهیم نداریم
نیم ز کار تو فارغ همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم به لطف بردارم
آری دقیقاً همین بود و الان و امروز این مطلب را من بهتر فهمیدم که خیلی خیلی خدای بینظیری دارم که هیچوقت، هیچوقت مرا از یاد نمیبرد و اتفاقاً در گاه هجوم مسائل و مشکلات بیشتر به یاد من است و از من میخواهد تا به یادش باشم
بنابراین، بهیاد من باشید؛ من هم بهیاد شما هستم. مرا شکر کنید و ناسپاسیام نکنید.
خداوندا چه نگاه عاشقانه ای که به من داری و من چه احساس فوقالعادهای را به تو دارم در این لحظات که فرمان به نوشتنم دادی.
بار خدایا از تو برای همه حمایتها و حفاظتهایت، خاضعانه و خالصانه از تو سپاسگزاری میکنم، که تو از درون من آگاهی و خوب مرا درک میکنی و این خاطرهای توحیدی را به یاد من آوردی
بارالها به من حافظهای عطا بفرما تا هر وقت که بر سر راهم مشکلی حتی کوچک قرار گرفت، بیمعطلی روی خودم را به سوی تو کنم و از تو مدد بخواهم و این عادت پسندیدهی رستگاری بخش را در خودم پایدار کنم، باشد که از رستگاران و مقربان درگاهت باشم
باشد که از پیروان ابراهیم حنیف باشم که در هر لحظه رو به سوی تو میکرد و توبه کننده به سوی تو بود و به سمت وجه الهی تو نظر میکرد و از تو مدد میخواست
سلام به استاد خوبم سلام به همهی دوستای خیلی خیلیی خوبم.
روز سوم روز شمار تحول زندگی من
تسیلم خدا بودن، اعتماد داشتن به خدا و انقدر ایمان و توکل داشتن به خدا
این روزها خیلی بیشتر از قبل تسلیم خداها بیشتر از قبل ایمان دارم خدای بینهایت قدرتمند من، من رو هدایت میکنه.
امروز و همین لحظه که ته دلم یه ترسی دارم نسبت به کاری که شروع کردم همین که فایل رو گوش کردم و استاد مهربونم داشتن از تسیلم ابراهیم نسبت به خدا میگفت، گفتم خدایا من من تسلیم توام. من ایمان دارم من رو هدایت میکنی. همینطوری که دیروز هدایتم کردی. ماباقیش هم میسپارمش به خودم. من قدمم رو برداشتم و تو هدایتم میکنی
میدونم که همیشه حواست بهم هست و من و به خواسته هام میرسونی
خدایا شکرت برای این لحظهای که هستم برای این حال خوبی که دارم
برای اینکه کنار خونوادمم
برای این هوای بارونی خدایا شکرت
از ته قلبم خوشحالم و حالم خوبه. قربونت برم من خدای من
خدایا شکرت برای همهچیز برای سلامتیم و هر لحظه لحظهای که احساس خوبی دارم️
خیلییی دوستتون دارم. مرررسی استاد مهربونمممم. مرررسی که هستینننن.
بنام پروردگارم….پروردگارم که میخواد وکمر همت بسته همون طوری که من کمر همت بستم ،، تا من رستگاربشم…تا هدایت بشم….
پروردگارم….به تو ایمان میارم…به تو ایمان آوردم …
بعد از ایمان….بعد از چنگ زدن به ریسمان الهی توحید…..اعتماد کردم….و اگر چه اعتماد دست و پا شکسته ای ممکنه باشه …اما راضی هستم…من باید تکامل خودمو طی کنم…
خدایا تو منو انتخاب کردی برای رستگاری ….برای تجربه بهشت هایی که وعده دادی
الهی تو از من تکلیف میخوای
تکلیف من چیه….
ایمان ، عمل صالح، تقوا، اتفاق……
من برای هر کدوم از اینا باید اول ایمانم رو تقویت کنم….
خدایا توی این مسیر کمکم کن…
خدایا نور هدایتت رو بیشتر کن توی قلبم
خدایا خدای خوبم ….دلم میخواد جوری ایمانم به تو زیاد تر بشه که وقتی چشم باز کنم تورو ببینم و بهت لبخند و سلام بفرستم….
این حد از ایمان رو میخوام….
خدایا نووووور توحیدت رو بیشتر از قبل به قلبم سرازیر کن …
خب من باید چیکار کنم در راستای توحید…
من باید. خوبی هارو توی وجود خودم پرورش بدم
من باید خودمو شبیه خدا کنم .بهش نزدیک بشم…
با خوب، با عمل صالح…با نزدیک شدن به منبع خوبی ها…..
اعراض از بدی ها و ناخواسته ها…..
عشق دادن به جهان هستی
دیدن زیبایی ها
وتوجه کردن به جهان هستی
و در راس همشون سپاسگزار بوووودن در پیشگاه رب العالمین
خدایا کمکم توی عمل صالح ثابت قدم باشم…
دهنمو کنترل کنم….به سمت خوبی ها……
الهی شکرت شکرت شکرت….
عاشقتم که منو هدایت کردی
ایاک معبد و ایاک نستعین…
اهدنا صراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم غیر المغصوب علیهم والضالین….
خدای مهربانم عاشقتمممممممممم
من به تو پناه آوردم…من به تو توکل میکنم و در راس همه امور زندگیم تورو قرار میدم…..
سلام من به استادم ،سلااااام من به استادی که حرفاش از جنس خداست .
تسلیم
توحید و ایمان نقطه مقابل ترسه .
مهسا جانم اگه میترسی اگه از آدمااا از آینده میترسی بخدا ایمان نداری،خدای خوبممممم به بهترینااا هدایتم کن.
یاد یه کلیپی از شما افتادم که یکی دو سال قبل بچه ها درست کرده بودن،شما داستان تسلیمو اینجوری گفتی که
تسلیم بودن مثه اینکه یه بچه بالای درخت مونده ،و باباش اون پایین هی میگع بپر ،میگع نههههه ،میترسم ،میترسم بیوفتم ،اما باباهه اون پایین میگه نترس میگیرمت ،خدای ماااا همینجوری تو تک تک لحظه هامون حواسش بما هستو میگه بپررررر،اگه بهم اعتماد داری بپر تو بغلم ،اگر قبولم داری اگه ایمان داری که حواسم بهت هست ،آزاد شو رهااا شو ،بارهاا و برار زمین ،من برمدارم ،تو فقط لذت ببر.
چی میشه که ابراهیم دوست خدا میشه
خلیل الله میشه؟؟؟؟
ابراهیم کسی بود که برای حرف خدا ،چون و چرا نیورد،،،،
فقط یه چیز گفت چشم ،انجامش میدم .
چون ایمان دارم تویی فکر برتر .
خدا عاااااشق بچه پرو هاست ،بنده هایی که جسارت دارن و پیش میرن ،خدا عاشق آدم جسوراس،آدمایی که نمیترسن.
تصمیم بزرگی که گرفتم اینکع مهاجرت کنم ،دلم تجربه دنیایی جدیدی میخواد،دلم میخواد پا روی ترسام بزارم و پیش برم ،همش اینو میگم مهسا ،استاد اونجااا هیج کسی نداشت ،خدا هزاران دست شد براش و بارش زمین نموند ،الگوی مثه شمااا به پاهام قدرت میده،قدرت میده که پیش برم ،ایده ندارم ،امااا خدا برام ایده میشه،جا نداارم اما خدا برام مکان میشه،خدا همه چیز میشود همه کس را به شرط اعتقاد.
همه ازم میپرسن اونجااا میخوایی بری ،کسی داری؟؟؟؟
جواب من:)
من یه لشگر دارم ،اسمش خداست،اسم الله،من بهت ایمان دارم عشقم ،من بهت باور دارم ،تووو همه عالمی برام .
خدایا کمکم کن ایمانم عمل بیاره
خدایا کمکم کن ایمانم فقط حرف نباشه.
خدایا کمکم کن فقطططططط روی خودت حساب کنم.
جان منی جهان منی تمامه منی
منو تو آغوشت بگیر ،اخه آغوش تو امن ترین جای دنیاست.
سلام ب پرچمدار یکتاپرستی و بانوی گرامیشان و دوستان گرامی
یکتاپرستی ،توحید،قدرت درون و شجاعت،ایمان ب تنها منبع،تسلیم،توکل ،خدای من همه در ابراهیم (ع)میشود دید همه هم
آزمایش شده و مهر تایید خداوند خورده.
ترس که ریشه اش از بی اعتمادیست و سالها با او جنگیده م،و اکنون راه مقابله را ب یاری حق ،در مکتب استاد میآموزم چقدر لذت بخش و آرامش بخش است.
اعتماد بخدا و حس حضورش و توکل داشتن پرچم پیروزی برافراشته میشود ،من میدانم چیست؟وقتی در چشم بهم زدنی
قلبت روشن میشود تنش و سیاهی کوله بارش راجمع میکند و نور جاری می شود و شوق زندگی و دانستن و فهمیدن (خدایا شکرت)
این فایل هم مرا یاد بی ایمانی گذشته ام انداخت .چقدر بایدروی خودم کار کنم ،یاد سنگ انداختن ابراهیم افتادم زمانی که
شیطان زمزمه میکرد که تو نباید فرزندت را قربانی کنی،او بدون فکر و تامل با جراتی که فقط الهیست ،سنگ را بر میدارد و سنگ میاندازد (احسنت ابراهیم)قربانی یعنی قربانی کردن وابستگیهایم که فقط گفتنش آسان است .یعنی از دلبستگیهایت
و وابستگی هایت دل بکنی آن هم با قلبی مالامال از عشق خداوند .
ما از قرآن فقط ذبح گوسفند را آموختیم .باورهای کهنه قدیمی و بینش های اشتباه ،
من می خواهم از این ب بعد باورهای کهنه قدیمی ام را قربانی منم و با توکل و تسلیم در برابر خداوند ب جنگ ترس هایم
استادی که فقط سخنانش بوی ابراهیم نمیدهد زندگیش گواهِ اعتماد و تسلیم ابراهیم گونه است
امروز به خودم بالیدم که چقدر خدا دوستم داشته که وارد این سایت شدم
خدایا حالا که انتخاب شده و هدایت شده ی تو هستم کمکم کن پا جاپای استاد بزارم و تسلیم امر توباشم
البته میدونم خیلی جای کار داره
خیلی باید تلاش کنم خیلی باید ورودیهامو کنترل کنم
انشالله که خدا کمکم کنه مسیرشو خودش هموار کنه برام
من امروز فهمیدم و همینجا اعتراف میکنم که من وهمسرم جزو اون دسته کسانی هستیم که همه ی امورات زندگیمون برپایه بچه ها برنامه ریزی شده
درواقع خوشبختی و هدف زندگیمون شده خوشبختی و به ثمر رسوندن بچه هامون
تمام مسافرتامون تعطیلات تفریحات حتی تایم غذاو استراحتمون اول بچه هارو در نظر گرفتیم بعد خودمون
دلیلش هم تنها عشقیی نیست که خدا تو دلمون گذاشته نسبت به فرزند بلکه رفتاریه که همیشه از اطرافیانمون دیدیم که خودشون رو فدای فرزنداشون کردن از همه چیزشون گذشتن که خوشبختی بچههاشون رو ببینن
ما دیدیم و ناخوداگاه یاد گرفتیم
چقدر باید کار کنیم روی خودمون
چقدر باید باور بسازیم که خودمون مهم هستیم ،زندگی ما ارزشمنده، ماکه یادمون رفته اصلا میتونیم هدف یا خواسته داشته باشیم
یکمی به خواسته های خودمون برسیم زندگی کنیم و لذت ببریم
“به نام خداوند حامی”
روزسوم از سفرنامه من
من یه ایده ی اومد تو ذهنم برای راه اندازی یه کسب و کار کوچیک ولی ته دلم یکم ترس داشتم ولی با دیدن فایل استاد و ویژگی های حضرت ابراهیم و سر سپردگی و اعتماد و توکل به رب من تصمیم گرفتم اون ایده رو با توکل به رب اجرای کنم .درصد سر سپردگی واعتماد به رب تو درونم کمه وباید بیشتر متوکل و رها باشم
ممنون از استاد عزیز وخانوم شایسته
سلام وقتتون بخیر امروز 15 فروردین 1401 سومین فایل رو گوش دادم در فایل اول خیلی خوب بود که فهمیدم نباید از هیچکس بترسم و این درس بزرگی بود تو این شرایط کاری الانم خیلی ب موقع بود و نکته خوبی بود ترسیدن از کسی باعث میشه اون میتونه منو کنترل کنه متشکرم عالی بود
من تازه واردم و درحال حاضر حالم خوبه ولی مدتیه دوس دارم یه انسان کسی ک اگاه باشه کسی ک اهل درک و شعور و در مسیر بیداری باشه سر راهم قرار بگیره . من ب زمان بندی خدا اعتماد دارم و ذهن مثبتی دارم تا اون لحظه عاشق خودم هستم و بخودم احترام میزارم ک بتونم کسی رو جذب کنم ک کنارهم رشد کنیم خوشبخت و موفق باشیم.. لطفا بیا و منو پیدا کن
بنام خدای مهربان و بخشنده
سلام به استاد عزیزم
وسلام به همه دوستان
شکر خدا بدای هدایت ما و کسب این آگاهی ها و این آموزش های ارزشمند
که اینجا بودن ما و گوش کردن به این صحبت ها و مطالب هم ثمره اعتماد و ایمان به خداست
البته از نظر من ایمان به خدا و اعتماد به خدا دو موضوع متفاوت هست، خیلی به خدا ایمان دارن و شکر خدا رو به جا میارن و عبادت میکنن خدارو و به قدرت خدا آگاه هستن اما به خدا اعتماد ندارن و باز در سختی ها ناامید میشن و به سمت راه هایی بجز خدا برای حل مشگلاتشون میرن
امیدوارم به کمک خدا ما بتونیم هم واقعا بهش ایمان داشته باشیم و هم کاملا بهش اعتماد داشته باشیم
و خدا مارو هدایت میکنه تا مانند ابراهیم هایی برای او باشیم
واین سومین ردپا از من در روز شمار تحول بود که به کمک خدا انجام شد و این هم از نشانه های امید اعتماد و توکل بر خدا بود که منو هدایت کرد و این جملات رو با یاری خودش نوشتم
الهی شکرت
به امید یادگیری و فهم بیشتر مطالب و قوانین با کمک خدا و توکل به خودش
با آرزوی بهترین ها برای همه دوستان و استاد عزیز، در پناه خدا
به نام واحد قهار
سلام به همه عاشقان تحول
از خودم پرسیدم که توحید و اعتماد یعنی چه؟
در ذهنم خاطره ای از دوران کودکی مرور شد. شاید آن حالوهوا و احساس را نتوان با کلمات بیان کرد اما میدانم که کسی که اینجا هست و این مطلب را میخواند یعنی آشنا به این احوال و ادراک هست و آن حس را خواهد فهمید، خوب میدانم که توحید داشتن در چنین مواقع و شرایط خاصی معلوم خواهد شد، یعنی در شرایطی که بهظاهر ناجالب و نادلخواه است ما باید اثبات کنیم که موحد هستیم، همه ما این شرایط را در زندگی تجربه کردهایم، چه خوب است که از همان ابتدا تکاپو و دستوپا زدن را رها کنیم و دستان تسلیم را بالا بگیریم و از منیتها رها شویم، یعنی نخواهیم که خودمان موضوع را حل کنیم، بلکه از او مدد بخواهیم آنهم خالصانه.
یادم میآید که در دوران کودکی بهجایی رفته بودم که در آنجا چند سگ پرسه میزدند، البته که آنها سگهای گله بودند، وقتی وارد محدودهی آنها شدم ناگهان دیدم که آنها هم پارس کنان به سمت من دویدند و من در آن لحظات میدانستم که نمیتوانم فرار کنم و جایی را هم برای فرار نداشتم، یادم میآید که کاملاً مضطر و بیچاره شده بودم و هیچ پناهگاهی نداشتم در آن لحظات اضطراری که حتی به دقیقه هم نمیرسید خاضعانه رو به سوی خدا کردم (جالب اینکه در آن زمان با افکار کودکانه مثلاً رو به قبله کرده بودم، بعدا متوجه شدم که قبله هم طرف دیگری بود) و از او خواستم که کمکم کند، واقعاً از ته دل بود، از انتهای آشوب و استرس و ترسهایم بود، تَهِ تَهِ تَهِ، خوب آن احساس را بعد از بیست سال یادم میآید احساسی از سر عجز بود و اضطرار و احتیاج.
هیچ نمی دانستم و نمی فهمیدم و فقط خواستم آن هم از ته دل.
خواسته ای شدید که در گاه هجوم مسائل در ما ایجاد می شود، جالب اینکه اینگونه درخواست کردن را در طول مدت زندگی 30 ساله ام بارها به یاد دارم. آری که در آن لحظات هجوم سگها که بهنظرم بسیار خطرناک میآمدند و هر لحظه احتمال لتوپار شدنم میرفت، فقط رو به سوی او کردم و از عمق جانم درخواست کمک کردم، همه این توضیحاتی که دادم فقط در چند ثانیه اتفاق افتاده بود که به اندازهی قرنی برایم میگذشت و من چقدر مستأصل و بیچاره بودم …..
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّهٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ
و در نزد اوست کلید مسیر های نادیدنی و کسی جز او آنها را نمیداند. هرچه در خشکیها و دریاهاست میداند. هر برگی از درخت بیفتد و هر دانهای در عمق زمین فرو برود و هر محصول تر و خشکی به زمین بیفتد، او میداند و بس. بله، همۀ رویدادهای جهان در کتابی روشن ثبت است.
و اما در طرفه العینی من حس شگفتانگیزی را در ثانیههای بعد تجربه کردم، همان سگهای خشمگین که پارس کنان به سمت من حمله کرده بودند به یکباره گویی که به صاحب خودشان رسیده بودند چنان به دورم میچرخیدند و دمهایشان را به علامت احترام و دوستی پایین تکان میدادند که گویی دستآموز و تربیت شده من بودند و حتی خودشان را به پاهای من کشیدند و من ترسان و درعینحال متحیر از این تغیّر بودم که چطور میشود که چنین آتشی اینگونه بر من سرد و سالم شود، چطور میشود که از این حمله و هجوم نهتنها ایمن باشم بلکه مورد رحم و مروت قرار بگیرم، الان که این کلمات را مینویسم این آیه را بهتر درک می کنم
قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ
ما فرمان دادیم: «آتش! برای ابراهیم سرد باش و بیخطر!»
من هیچوقت اینگونه عمیق و دقیق به این اتفاق نگاه نکرده بودم و آن را به تحریر در نیاوردم ولی اکنون به زوایای پنهانش بهتر پی بردم و خوب فهمیدم که برای آن پروردگار من و ابراهیم نداریم
نیم ز کار تو فارغ همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم به لطف بردارم
آری دقیقاً همین بود و الان و امروز این مطلب را من بهتر فهمیدم که خیلی خیلی خدای بینظیری دارم که هیچوقت، هیچوقت مرا از یاد نمیبرد و اتفاقاً در گاه هجوم مسائل و مشکلات بیشتر به یاد من است و از من میخواهد تا به یادش باشم
فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ
بنابراین، بهیاد من باشید؛ من هم بهیاد شما هستم. مرا شکر کنید و ناسپاسیام نکنید.
خداوندا چه نگاه عاشقانه ای که به من داری و من چه احساس فوقالعادهای را به تو دارم در این لحظات که فرمان به نوشتنم دادی.
بار خدایا از تو برای همه حمایتها و حفاظتهایت، خاضعانه و خالصانه از تو سپاسگزاری میکنم، که تو از درون من آگاهی و خوب مرا درک میکنی و این خاطرهای توحیدی را به یاد من آوردی
بارالها به من حافظهای عطا بفرما تا هر وقت که بر سر راهم مشکلی حتی کوچک قرار گرفت، بیمعطلی روی خودم را به سوی تو کنم و از تو مدد بخواهم و این عادت پسندیدهی رستگاری بخش را در خودم پایدار کنم، باشد که از رستگاران و مقربان درگاهت باشم
باشد که از پیروان ابراهیم حنیف باشم که در هر لحظه رو به سوی تو میکرد و توبه کننده به سوی تو بود و به سمت وجه الهی تو نظر میکرد و از تو مدد میخواست
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ
من، با میانهروی و با تمام وجودم، به کسی رو میآورم که همۀ آسمانها و زمین را پدید آورده است و هرگز از مشرکان نخواهم شد.
شاد باشید.
به نام خداوند بخشندهی مهربان
سلام به استاد خوبم سلام به همهی دوستای خیلی خیلیی خوبم.
روز سوم روز شمار تحول زندگی من
تسیلم خدا بودن، اعتماد داشتن به خدا و انقدر ایمان و توکل داشتن به خدا
این روزها خیلی بیشتر از قبل تسلیم خداها بیشتر از قبل ایمان دارم خدای بینهایت قدرتمند من، من رو هدایت میکنه.
امروز و همین لحظه که ته دلم یه ترسی دارم نسبت به کاری که شروع کردم همین که فایل رو گوش کردم و استاد مهربونم داشتن از تسیلم ابراهیم نسبت به خدا میگفت، گفتم خدایا من من تسلیم توام. من ایمان دارم من رو هدایت میکنی. همینطوری که دیروز هدایتم کردی. ماباقیش هم میسپارمش به خودم. من قدمم رو برداشتم و تو هدایتم میکنی
میدونم که همیشه حواست بهم هست و من و به خواسته هام میرسونی
خدایا شکرت برای این لحظهای که هستم برای این حال خوبی که دارم
برای اینکه کنار خونوادمم
برای این هوای بارونی خدایا شکرت
از ته قلبم خوشحالم و حالم خوبه. قربونت برم من خدای من
خدایا شکرت برای همهچیز برای سلامتیم و هر لحظه لحظهای که احساس خوبی دارم️
خیلییی دوستتون دارم. مرررسی استاد مهربونمممم. مرررسی که هستینننن.
به خدا میسپارمتون
بنام پروردگارم….پروردگارم که میخواد وکمر همت بسته همون طوری که من کمر همت بستم ،، تا من رستگاربشم…تا هدایت بشم….
پروردگارم….به تو ایمان میارم…به تو ایمان آوردم …
بعد از ایمان….بعد از چنگ زدن به ریسمان الهی توحید…..اعتماد کردم….و اگر چه اعتماد دست و پا شکسته ای ممکنه باشه …اما راضی هستم…من باید تکامل خودمو طی کنم…
خدایا تو منو انتخاب کردی برای رستگاری ….برای تجربه بهشت هایی که وعده دادی
الهی تو از من تکلیف میخوای
تکلیف من چیه….
ایمان ، عمل صالح، تقوا، اتفاق……
من برای هر کدوم از اینا باید اول ایمانم رو تقویت کنم….
خدایا توی این مسیر کمکم کن…
خدایا نور هدایتت رو بیشتر کن توی قلبم
خدایا خدای خوبم ….دلم میخواد جوری ایمانم به تو زیاد تر بشه که وقتی چشم باز کنم تورو ببینم و بهت لبخند و سلام بفرستم….
این حد از ایمان رو میخوام….
خدایا نووووور توحیدت رو بیشتر از قبل به قلبم سرازیر کن …
خب من باید چیکار کنم در راستای توحید…
من باید. خوبی هارو توی وجود خودم پرورش بدم
من باید خودمو شبیه خدا کنم .بهش نزدیک بشم…
با خوب، با عمل صالح…با نزدیک شدن به منبع خوبی ها…..
اعراض از بدی ها و ناخواسته ها…..
عشق دادن به جهان هستی
دیدن زیبایی ها
وتوجه کردن به جهان هستی
و در راس همشون سپاسگزار بوووودن در پیشگاه رب العالمین
خدایا کمکم توی عمل صالح ثابت قدم باشم…
دهنمو کنترل کنم….به سمت خوبی ها……
الهی شکرت شکرت شکرت….
عاشقتم که منو هدایت کردی
ایاک معبد و ایاک نستعین…
اهدنا صراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم غیر المغصوب علیهم والضالین….
خدای مهربانم عاشقتمممممممممم
من به تو پناه آوردم…من به تو توکل میکنم و در راس همه امور زندگیم تورو قرار میدم…..
معجزه کن ، معجزه..
بنام الله یکتا.
الهی به امید تو
سومین روز از تعهدم .
سلام من به استادم ،سلااااام من به استادی که حرفاش از جنس خداست .
تسلیم
توحید و ایمان نقطه مقابل ترسه .
مهسا جانم اگه میترسی اگه از آدمااا از آینده میترسی بخدا ایمان نداری،خدای خوبممممم به بهترینااا هدایتم کن.
یاد یه کلیپی از شما افتادم که یکی دو سال قبل بچه ها درست کرده بودن،شما داستان تسلیمو اینجوری گفتی که
تسلیم بودن مثه اینکه یه بچه بالای درخت مونده ،و باباش اون پایین هی میگع بپر ،میگع نههههه ،میترسم ،میترسم بیوفتم ،اما باباهه اون پایین میگه نترس میگیرمت ،خدای ماااا همینجوری تو تک تک لحظه هامون حواسش بما هستو میگه بپررررر،اگه بهم اعتماد داری بپر تو بغلم ،اگر قبولم داری اگه ایمان داری که حواسم بهت هست ،آزاد شو رهااا شو ،بارهاا و برار زمین ،من برمدارم ،تو فقط لذت ببر.
چی میشه که ابراهیم دوست خدا میشه
خلیل الله میشه؟؟؟؟
ابراهیم کسی بود که برای حرف خدا ،چون و چرا نیورد،،،،
فقط یه چیز گفت چشم ،انجامش میدم .
چون ایمان دارم تویی فکر برتر .
خدا عاااااشق بچه پرو هاست ،بنده هایی که جسارت دارن و پیش میرن ،خدا عاشق آدم جسوراس،آدمایی که نمیترسن.
تصمیم بزرگی که گرفتم اینکع مهاجرت کنم ،دلم تجربه دنیایی جدیدی میخواد،دلم میخواد پا روی ترسام بزارم و پیش برم ،همش اینو میگم مهسا ،استاد اونجااا هیج کسی نداشت ،خدا هزاران دست شد براش و بارش زمین نموند ،الگوی مثه شمااا به پاهام قدرت میده،قدرت میده که پیش برم ،ایده ندارم ،امااا خدا برام ایده میشه،جا نداارم اما خدا برام مکان میشه،خدا همه چیز میشود همه کس را به شرط اعتقاد.
همه ازم میپرسن اونجااا میخوایی بری ،کسی داری؟؟؟؟
جواب من:)
من یه لشگر دارم ،اسمش خداست،اسم الله،من بهت ایمان دارم عشقم ،من بهت باور دارم ،تووو همه عالمی برام .
خدایا کمکم کن ایمانم عمل بیاره
خدایا کمکم کن ایمانم فقط حرف نباشه.
خدایا کمکم کن فقطططططط روی خودت حساب کنم.
جان منی جهان منی تمامه منی
منو تو آغوشت بگیر ،اخه آغوش تو امن ترین جای دنیاست.
در پناه الله.
درود و سلام ب رب العالمین
سلام ب پرچمدار یکتاپرستی و بانوی گرامیشان و دوستان گرامی
یکتاپرستی ،توحید،قدرت درون و شجاعت،ایمان ب تنها منبع،تسلیم،توکل ،خدای من همه در ابراهیم (ع)میشود دید همه هم
آزمایش شده و مهر تایید خداوند خورده.
ترس که ریشه اش از بی اعتمادیست و سالها با او جنگیده م،و اکنون راه مقابله را ب یاری حق ،در مکتب استاد میآموزم چقدر لذت بخش و آرامش بخش است.
اعتماد بخدا و حس حضورش و توکل داشتن پرچم پیروزی برافراشته میشود ،من میدانم چیست؟وقتی در چشم بهم زدنی
قلبت روشن میشود تنش و سیاهی کوله بارش راجمع میکند و نور جاری می شود و شوق زندگی و دانستن و فهمیدن (خدایا شکرت)
این فایل هم مرا یاد بی ایمانی گذشته ام انداخت .چقدر بایدروی خودم کار کنم ،یاد سنگ انداختن ابراهیم افتادم زمانی که
شیطان زمزمه میکرد که تو نباید فرزندت را قربانی کنی،او بدون فکر و تامل با جراتی که فقط الهیست ،سنگ را بر میدارد و سنگ میاندازد (احسنت ابراهیم)قربانی یعنی قربانی کردن وابستگیهایم که فقط گفتنش آسان است .یعنی از دلبستگیهایت
و وابستگی هایت دل بکنی آن هم با قلبی مالامال از عشق خداوند .
ما از قرآن فقط ذبح گوسفند را آموختیم .باورهای کهنه قدیمی و بینش های اشتباه ،
من می خواهم از این ب بعد باورهای کهنه قدیمی ام را قربانی منم و با توکل و تسلیم در برابر خداوند ب جنگ ترس هایم
بروم (آمین)
با سپاس از خداوند برای این سایت الهی
به نام الله یکتا
روز سوم سفرنامه
سلام و درود به همسفران عزیزم
سلامی پراز عشق به استاد عباسمنش
استادی که چهره اش همیشه خندان و نورانیست
استادی که الگویش ابراهیم خلیل الله ست
استادی که فقط سخنانش بوی ابراهیم نمیدهد زندگیش گواهِ اعتماد و تسلیم ابراهیم گونه است
امروز به خودم بالیدم که چقدر خدا دوستم داشته که وارد این سایت شدم
خدایا حالا که انتخاب شده و هدایت شده ی تو هستم کمکم کن پا جاپای استاد بزارم و تسلیم امر توباشم
البته میدونم خیلی جای کار داره
خیلی باید تلاش کنم خیلی باید ورودیهامو کنترل کنم
انشالله که خدا کمکم کنه مسیرشو خودش هموار کنه برام
من امروز فهمیدم و همینجا اعتراف میکنم که من وهمسرم جزو اون دسته کسانی هستیم که همه ی امورات زندگیمون برپایه بچه ها برنامه ریزی شده
درواقع خوشبختی و هدف زندگیمون شده خوشبختی و به ثمر رسوندن بچه هامون
تمام مسافرتامون تعطیلات تفریحات حتی تایم غذاو استراحتمون اول بچه هارو در نظر گرفتیم بعد خودمون
دلیلش هم تنها عشقیی نیست که خدا تو دلمون گذاشته نسبت به فرزند بلکه رفتاریه که همیشه از اطرافیانمون دیدیم که خودشون رو فدای فرزنداشون کردن از همه چیزشون گذشتن که خوشبختی بچههاشون رو ببینن
ما دیدیم و ناخوداگاه یاد گرفتیم
چقدر باید کار کنیم روی خودمون
چقدر باید باور بسازیم که خودمون مهم هستیم ،زندگی ما ارزشمنده، ماکه یادمون رفته اصلا میتونیم هدف یا خواسته داشته باشیم
یکمی به خواسته های خودمون برسیم زندگی کنیم و لذت ببریم
الله یارمان
سلام استاد عزیز
سلام دوستان خوب خودم
این فایل یکی از توحیدی ترین فایل هایی است که الگوی بسیار خوبی در آن وجود دارد
دیدن این الگوها برای ذهن عالی است و سبب می شود که ذهن ما به این باور برسد که می شود و براحتی دست از مقاومت برخواهد داشت
اعتماد کردن به خدای مهربان
توکل کردن به خدای زیبایی ها
از او کمک و هدایت خواستن
چشم امید به او داشتن
اینها همگی نکاتی کلیدی است که می توان به خوبی از آنها نکته و درس گرفت تا به بهترین شکل ممکن در این جهان مادی به موفقیت برسیم
زیبا است از او کمک خواستن
از او یاری خواستن
زیبا است که او دستهای من را بگیرد
خود را همانند کودکی در آغوش او رها کردن
نکته اساسی و مهمی که در این فایل یاد گرفتم
تسلیم بودن بود
تسلیم بودن در برابر درگاه خدای مهربان
این تسلیم بودن مهمترین راه برای رسیدن به آرامش و موفقیت است
انشالله که همیشه در مسیر رشد و هدایت خداوند باشم و همیشه خدای مهربان دستهای من را بگیرد و من را به جول ببرد
هدایت خواستن از او و او من را به جلو بردن بی شک یکی از کم خطرترین و بهترین راه هایی است که من را به سرمنزل مقصود می رساند
هر زمان که از او کمک خواستن به بهترین شکل ممکن خدای مهربان به من کمک کرده است و دستهای من را گرفته است و کار من به بهترین شکل ممکن رواج پیدا کرده است
ممنونم استاد عزیز بخاطر تهیه این فایل ارزشمند
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها