«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 61 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    214MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی «اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
    16MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2079 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه لایق بهترینها گفته:
    مدت عضویت: 1525 روز

    به نام خدای مهربانم

    منی که در تمام طول عمرم تسلیم نبودم همیشه زودتر از خدا تصمیم میگرفتم

    همیشه عجله میکردم

    باورهای شرک آلود ،باورهای اینکه من بهتر از خدا میدونم ،باور کمبود

    متعدانه تصمیم گرفتم فایلهای توحیدی رو دنبال کنم و اونقدر گوش کنم و نت برداری کنم تا این باورهای مخرب رو از بین ببرم و ایمان و تسلیم بودن و باور فراوانی را در ذهنم تثبیت کنم

    از خدا میخوام که هدایتم کنه به صراط المستقیم

    از شما استاد عزیزم تشکر مبکنم که خداوند رو جور دیگه ای به ما نشون دادی

    منی که اهل خواندن نماز و دعا و قران بودم اما همیشه نالان و ناسپاس بودم یک بار در زندگی ام نگفتم کمی صبر کنم و از خدا هدایت بطلبم

    راه درازی در پیش دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زهرا کیماسی ام عاشق خدایی که منو لایق زندگی کرد گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    ردپای روز سوم

    سلام بر عزیزانم

    من چند تا وقت پیش با یه گروهی کار میکردم که در واقع آشنایی من با این گروه نتیجه دو سال تلاش شبانه روزی و شرکت در یک دوره گرون قیمت بود

    انا بعد از ۶ماه کار کردن با این گروه که البته بیشترشون همکلاسی های قدیمی خودم بودن فهمیدم که اینجا جای من نیست و باید جور دیگه ای اهدافم رو دنبال کنم

    البته همون اول همکاری با گروه حس خوبی نداشتم وهمیشه یه چیزی از دورن باعث میشد ناراحت باشم و حالم با گروه خوب نباشه ولی هیچوت جرات خروج از گروه رو نداشتم چون فکر میکردم این گروه بزرکترین دستاورد زندگی منه و با خروج از گروه همشو از دست میدم

    تا اینکه با کمک دوره های استاد و هدایت خواستن از خدا به ترسم غلبه کردم از خدا خواستم راه درست رو نشونم بده

    و باور کردنی نبود منی که با فکر جدایی از گروه افسردگی شدید میگرفتم خیلی ساده و راحت ازش جدا شدم و از اونروز تا الان هر روز خدار رو بابت این جدایی تشکر میکنم و چه اتفاقات خوبی بعد ازون برام افتاد

    خودم مشتری گرفتم ،کاراموز دارم اموزشگاه تدریس میکنم با همسرم داریم رو سایت خودمون کار میکنیم

    در خالی هیچکدوم این اهداف رو تا وقتی تو گروه بودم نمیتونستم دنبال کنم

    و بقیه همکلاسیام که الان تو گروه هستن هم وضعیتشون مشابه من بود اما ترس از دست دادن شغل نمیزاره مستقل بشن

    این ردپای الان من تا ۶ماه دیگه یعنی عید ۱۴۰۲که هدفگذاری کردم سایتم بیاد رنک اول گوگل

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    حسين عبدالله گفته:
    مدت عضویت: 3020 روز

    سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و خانواده بزرگ و صمیمی عباس منش

    روز شمار زندگی من فصل اول

    روز سوم

    اعتماد به رب

    خوای من چقدر لذت بردم از این فایل زیبا و توحیدی

    چقدر تحت تأثیر ایمان و اعتماد حضرت ابراهیم قرار گرفتم

    چقدر زیباست وقتی که خداوند اعتماد میکنیم

    بارها وقتی به الهامات توجه کردم و بهش عمل کردم واقعا اعتماد به رب رو در عمل دیدم وحس کردم وچقدر اتفاقات عالی برا رخ داده

    واقعا ایمان و توحید حضرت ابراهیم قابل تحسین است و بهترین الگو برای ساختن باور های توحیدی و اعتماد به خداوند است

    و از خداوند میخواهم منو در این مسیر راهنمایی وحمایت کنه تا بتونم هر روز بیشتر و راحتر بهش اعتماد کنم.

    هر کجا که تسلیم الهامات خداوند بودم بهترین تجربیات رو داشتم و جایی که تسلیم نبودم و اعتماد نکردم واقعا ضرر کردم و به خودم ضربه زدم

    هر کجا ایمان داشتم و رها کردم خیلی نتایج فوق‌العاده لذت بخشی داشتم👍👍

    واقعا نشانه تسلیم بودن احساس خوب است ❤️🌷

    از خداوند میخواهم به همه ما کمک کنه تسلیم باشیم و فقط بخودش اعتماد کنیم و با ایمان قدم برداریم🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مهدی اسلام زاده گفته:
    مدت عضویت: 1095 روز

    خدایا عاشقم

    چقد قشنگ منو هدایت کردی به این فایل ،دقیقا یکی از بزرگترین ترمز‌ های من جوابش توی این فایله،این روزا دغدغه ی زندگیم مهاجرت به شهره دیگست ،و چقدر ترس و نا ایمانی داشتم از اینکه برم به یه مکان بزرگتر،ولی کم کم دارم میفهمم نقطه ی حرکت من برای هدفام می‌تونه اون شهر باشه،و الان با حرفای استاد تلنگر بهم وارد شد که چرا به خدا توکل نمیکنم و نمی‌رم تو دل ترسم،منی که میدونم خدا هر لحظه در قلب منه و هر لحظه حواسش بهم هست،چرا ترسیدع بودم،

    خدایا چقدر خوبه که ماهم بتونیم مثل ابراهیم اینقدر با تو رفیق باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    آرزو ملک فر گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    برگ سوم سفرنامه.

    سلام استاد عزیزم

    چقد باید روی ایمانم و اعتمادم به خداوند کارکنم، هروقت تسلیم بودم بعدش اتفاقات خوب افتاد و هرچی که مورد دلخواهم بود رخ داد و هروقت نتونستم باورکنم اتفاقات بد افتاد…

    3،4 ماهه که درگیر یه مشکل جسمی هستم که همه ی زندگیمو تعطیل کرده وچقد واقعا توو اینجور مواقع کنترل ذهن سخته واقعا… اما نزدیک 2هفته ست که گفتم باید یه کاری انجام بدم وهرچی باج بدم به این مشکل بیشتر میخواد منو درگیر خودش کنه، تو نشانه ی من فایل 212 سریال زندگی دربهشت واسم اومد که دقیقا انگار داشتید بامن صحبت می‌کردید ازهمون متن اول فایل که اقامحسن عزیز نوشته بودن من جوابمو گرفتم و مربوط به ترس بود و دقیقا چیزی که مانع من میشد ترس های من بود… و اون نشانه ی خوبی بود برای اینکه منو تسلیم کنه و بگم که خدایا من نمیدونم تو میدونی خودت راهو برام روشن کن و امروز دوباره یه نشانه دریافت کردم و بازهم میخوام بگم خدایا من تسلیمم… و منتظرم اتفاقای خوب بیفته که بیام در ادامه به شماهم بگم چه اتفاقای خوبی برام افتاده👌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    زینب بچای نصاری گفته:
    مدت عضویت: 1134 روز

    بنام خدای مهربانم

    سلام به استاد عزیزم

    واقعا خدا همه ی مارا به سوی خودش هدایت کنه و تسلیم خداوند بشویم

    من همیشه تسلیم او بودم و هستم

    خدایا می‌دونی چقدر منو امتحان کردی ومیدونم حکمت توست و من تسلیم توام

    همیشه و در همه حال من و شگفت زده کرده و فقط بگم به تو توکل کردم کارها را برام ردیف کرده

    خدایا بیشتر منو هدایت کن

    تا مثل بنده تو حضرت ابراهیم باشم و رفیق تو بشوم خدایا منو به بهترین راه هدایت کن

    راه کسانیکه انعمت علیهم

    خدایا اهدانا الصراط المستقیم

    خدایا متشکرم بابت نعمت‌هایی که به من دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    Rojina گفته:
    مدت عضویت: 1873 روز

    سلام به استاد، خانم شایسته و دوستان عزیزم

    🌎🌞روز سوم

    استاد خدا داره با من حرف میزنه.

    بعد از قسمت ۱۶۰+۱ سفر به دور آمریکا که شما گفتین “بیایین یه هفته، یه ماه هر روز صبح که از خواب بیدار میشید بنویسید چه نعمت هایی دارید و بابت چه چیزهایی سپاسگزارید و بنویسید چه اتفاقاتی میخوایید اون روز براتون بیفته و شب هم موقع خواب همینکارو بکنید. بعد بیایین اون مدت زندگیتون رو با قبل مقایسه کنید و ببینید تغییرات زندگیتون توی اون مدت رو.”، من اومدم از فرداش که میشه دیروز اینکارو کردم.

    و خب از ۱۳ آبان هم روز شمار تحول زندگی من رو آغاز کردم و امروز رسیدم به این فایل.

    از مقاله نوت برداری کردم ولی از فایل نه چون احساس کردم جان مطلب توی همون مقاله هم بود.

    بعد دیدم تعداد دیدگاه ها ۱۳۸۳ تاست، یعنی سال تولدم!!!! بعد اومدم کامنتارو بخونمو زدم صفحه ۱ دیدم شما این فایل رو روز ۲۲ شهریور گذاشتین روی سایت یعنی روز تولد من!!!!!

    بعد تازه نوت برداری ام هم که توی سررسید سال های قبل انجام میدم، توی روز ۲۲ شهریور بود!!!!!🥲🥲🥲🥲

    من دیگه نمیدونم چی بگم

    این همزمانی رو هیچ جوره نمیشه به شانس، قسمت یا چیزایی غیر از نظام مندی جهان نسبت داد. من فقط میگم خدا با این کار داره به من میگه ببین روژینا، من تو رو دقیقا در زمان درست، در مکان درست قرار میدم. یجوری که یه دفعه خودت رو توی یه موقعیتی ببینی که اصلا فکر کنی دونه به دونه المان ااش برای فقط تو شخصی سازی شده که فقط تو لذت ببری و کیف کنی.

    فقط خود خود تو.

    حالا جالبه که امروز طبق گفته استاد، توی دفترم نوشته بودم خدایا من امروز دوست دارم سورپرایز بشم و یه خبر خیلی خیلی خوب بشنوم که کلی باعث رشد و پیشرفتم میشه.

    و در کمتر از ۲ ساعت از این همزمانی سورپرایز شدم.

    هرچی بیشتر پیش میرم بیشتر مطمئن میشم که این مسیر همون مسیر درست زندگیه

    خدا قشنگ داره باهام حرف میزنه. همونطور که بچگیم اینکارو میکرد.

    میگه ببین، من برات یه برنامه ی عادی ندارم.

    و واست یه مسیر فوق العاده رو دارم می‌چینم که تو یونیک بشی و خاص. تو متفاوتی تو فرق میکنی.

    من چیزایی رو بهت دادم و میدم که به هر کسی ندادم. چون هرکسی ازم نخواسته. حداقل مثل تو نخواسته.

    تو قراره بترکونی روژینا.

    فقط یادت باشه که این همزمانی توی کدوم فایل رخ داده: “اعتماد به رب”

    آره. زندگیت پر از معجزه خواهد بود به شرط اینکه تو اعتماد کنی به خدا و این سیستم. به شرط اینکه تو ادامه بدی، حرکت کنی و روز به روز بیشتر به سمت رشد متمایل بشی و اینقدر بری و بری که دیگه رشد نکردن برات عجیب باشه برات غیر ممکن باشه. بره توی بِیس کد های ذهنت و تو رو به بهترین شکل ممکن، همونجوری که میخواستی، رهبری کنه.

    فقط نباید عقب بکشی، نباید شل بگیری. باید ادامه بدی. ادامه بدی تا نتیجه بگیری. بقیشم دیگه بسپر به خدا.

    همین و بس

    خدایا شکرت که داری باهام با زبان نشانه ها صحبت میکنی.

    خدایا شکرت🙃♥️🤗

    شاد و سلامت باشید🤸🏻‍♀️🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    شمیم کردستانی گفته:
    مدت عضویت: 1601 روز

    سلام

    تسلیم بودن به معنی اعتماد به خداوند است

    من از کجا میفهمم تسلیمم؟

    از احساسم

    اگه در مواقع خاص ،اگه وقتی تو مشکلات و مسئله ام هستم ،حالم خوبه ( با تغییر دیدگاهم)

    یغنی اینکه من تسلیمم

    یعنی اینکه من به خدا اعتماد دارم و بهش ایمان دارم.

    اگر من شجاعت داشته باشم یعنی ایمان دارم به خدای خودم.

    اگر من رفتم دنبال علاقه ام یعنی من ایمان دارم

    وگرنه ایمانیکه عمل نیاورد حرف مفت است.

    اگر من نگران کسایی که دوسشون دارم نباشم یعنی من به خداوند اعتماد دارم.

    باید اونها رو به خدا بسپاریم.

    چون من مهربونتر از خداوند نیستم ،من داناتر از او نیستم.

    پس من باییید بهش اعتماد کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سیده زهرا حمزه پور گفته:
    مدت عضویت: 1080 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به همه ی دوستان عزیز و استاد مهربان

    استاد چقدر با احساس چقدر زیبا صحبت کردید چقدر تاثیر گذار بود من با تک تک صحبتای شما اشک ریختم و احساس شما و بغضی که هر دفعه راجب حضرت ابراهیم حرف میزنید دارید رو درک کردم چقدر درست گفتید راجب قربانی کردن فرزند من همیشه میگم تسلیم اراده خدا هستم ،و هر وقت داستان ابراهیم رو میشنیدم میگفتم خب اون پیامبر خدا بود به ابراهیم وحی شد پس دیگه جایی برای تردید نیست ولی الان با این توصیف عمیق شما یک لحظه خودمو کامل گذاشتم جای ابراهیم هر جور فکر کردم گفتم الان اگه خود خدا هم بیاد روبروی من و بهم بگه فرزندتو قربانی کن این کار رو نمیکنم دارم مینویسم هم داره اشکم در میاد خدایا ممنون ازت که منو با مسائل سخت آزمایش نمیکنی چقدر درست گفتید که جایگاه ابراهیم ،ایمان و تسلیم بودن ابراهیم رو هیشکی نداره خوشحالم، خوشحالم از اینکه داستان ابراهیمو اینبار متفاوت تر شنیدم و البته شاید الان تو مدار دیگه ای چون بودم درک دیگه ای داشتم و به عنوان یک انسان به خودم افتخار میکنم که یک همجنس من تونسته اینقدر ایمان بالایی و درک درستی از خداوند داشته باشه معلوم نیست شاید من هم یه روزی به این جایگاه رسیدم پناه بر الله به قول شما اگه ابراهیم تونسته حتما ما هم میتونیم

    حتما سوره ابراهیم رو یک بار با جان دلم میخونم و از عشق خدا به بنده اش لذت میبرم،.

    دوستتون دارم

    استاد عزیزم بازم ازتون ممنونم که اینقدر جانانه و با احساس زیاد برای ما فایل ظبط میکنید من که تک تک احساس شما رو درک و لمس کردم و به جان و دل کشیدم و لذت بردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستانی که کامنتم رو دارن میخونن

    گفتم بهتره کامنتم رو با باورهایی که توی فایل گفته شد و یا داخل کامنتها خوندم شروع کنم

    اعتماد به خدا چه طوریه؟

    مثال قطعیش داستان زندگی حضرت ابراهیمه

    وقتی یک نفری بوده که تا این حد به خدا اعتماد داشته که بعد از چندین سال بچه نداشتن بچش رو داخل بیابون ها رها کرده جایی که انواع و اقسام اتفاقات میتونسته براشون رخ بده. و بعد از اون که رها کرده ۲۰ سال بعد برگشته برای قربانی کردن همون تک بچه ای که ۲۰ ساله ندیدتتش.تازه اون موقع ها گوشی وجود نداشته یعنی فکر نکنم خبر داشته بوده بچش زنده مونده یا نه.

    این شیوه رو یکی زندگی کرده پس من میتونم تا این حد هم به خدا اعتماد داشته باشم.

    تسلیم بودن به این معنی که خودم رو رها کنم و بسپرم به خدا با حال خوب

    و ایمان داشته باشم که خدا کمک میکنه حمایتم میکنه لحظه ای تنهام نمیزاره نمیزاره کارم روی زمین بمونه. شرایط و اتفاقات و بینهایت دست روجوری تو زندگیم پیش میاره که همه چیز به نفعم میشه .مراقبمه که در مسیر درست بمونم و من رو به همون مسیر درست هدایت میکنه . خدا همیشه هست . همیشه خیرم رو میخواد . همیشه کنارمه و درکنارم حضور داره . همیشه هدایتم میکنه . من حرکت میکنم و اون بهم برکت میده . اینطوری من نا امید نمیشم پشتم گرمه که اون هست . خسته نمیشم . نا امید نمیشم و ادامه میدم.

    پس من همه چیزمو سپردم به خدا و خیالم راحته

    بعد از تجربه ی درآمد ۷ ملیونیم در همین ماه دقیقا همون اوایل ماه کار گروهی که باهاشون همکاری داشتم موقت یا شایدم همیشه تعطیل شد.اوایلش حس و حالم خیلی عالی نبود ولی بدم نبود.

    تونستم دقیقا تو همون ماه برای اولین بار ۱ ملیون تومن از کار مورد علاقمم بسازم.بعد هی نجواها اومد که دیگه نمیشه ماه بعدی درآمد نداری پول از کجا یخوای بیاری و من هی حسم بدتر شد تا جایی که باز برام مشتری اومد ولی ازم خرید نکرد دیگه.

    الان میدونم که این دقیقا درخواست من بوده که زمان بیشتری داشته باشم که تا کار مورد علاقم رو انجام بدم و روی باورهام بیشتر بتونم کار کنم. الان میدونم خدا هست داره میبینه میشنوه . من دارم حرکت میکنم اون برکت رو بهم میده .اون حمایتم میکنه . دستم رو میگیره کارمو رو زمین نمیزاره حواسش هست مراقبه و من رو هدایت میکنه به سمت خواسته هام چون من هر روز دارم روی کارم تمرکز میزارم . دارم مهارت کسب میکنم . دارم روی باورهام کار میکنم و قطعا جهان و خداوند پاسخ این تلاش ها ی نت رو میده همونطوری که به ابراهیم داده و اون رو دوست خودش میدونسته همیشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: