الینادرود و سپاس به شما استاد عزیزم که با درک و عمل به قوانین خداوند باعث شدین زندگی میلیون ها نفر مثل من پر بشه از آرامش، عزت نفس، یکتاپرستی و اعتماد به خدای درونم و عمل به الهاماتی قلبم که چه قشنگ به موقع خدا باهام حرف میزنه و هدایتم می کنه.دوست دارم از یه نتیجه بنویسم که برای بدست آوردنش سالها همه کار کرده بودم اما هیچ اتفاقی رخ نداده بود. چندین سال بود که خیلی با همسرم مشکل داشتم. سالها بود که به نتیجه رسیده بودم ماندن توی این ازدواج مناسب نیست و به شدت دوست داشتم ازش جدا بشم. اما همش میگفتم دوتا بچه دارم، پدر مادرم گناه دارن، دشمن شاد میشم و این حرفها.من با این استدلال ها در بدترین شرایط زندگی میکردم و این زندگی رو تحمل می کردم. تا اینکه یه روز از مغازه اومدم خونه با همسرم بحث جدی ای داشتیم. اون شب خیلی گریه کردم، قران خوندم از خدا کمک خواستم. فرداش حسم گفت دوره دوازده قدم رو بخر و به جای تمرکز بر این شرایط، روی آموزه های این دوره تمرکز کن.فردا دوره رو خریدم و هرچی استاد توی جلسه اول خواسته بود رو انجام دادم. حتی واسه تمرین ستاره قطبی 60 تا برگه آچار گرفتم، سوال های تمرین رو چاپ کردم تا برای دو ماه این تمرین رو روز و شب انجام بدم تا اینکه رسیدم به قدم دوم جلسه 6.آموزه های این جلسه یه زنگ هوشیاری رو توی وجودم به صدا در آورد و منو از خواب عمیقی بیدار کرد که: \"تو باید به نکات مثبت همسرت توجه کنی\"!این در حالی بود که در تمام این سالها من کلا روی نکات منفی همسرم متمرکز شده بودم و اونا رو به همه میگفتم و روز به روز زندگیم بدتر می شد. تازه فهمیدم که وقتی استاد میگه به این موضوع باید از زاویه روح (خدای درونت) نگاه کنی، یعنی چی. فهمیدم من باید از زاویه ای به زندگیم و همسرم و هرچی توی زندگیم هست نگاه کنم که به احساس خوب برسم. چون نشانه هماهنگی من با روحم، احساس خوب هست و این باعث میشه که اتفاقات خوب برام رقم بخوره. خواسته من طلاق بود. رفتم توی کامنت های این دوره کلمه طلاق رو سرچ کردم تا ببینم دیگرانی که این خواسته رو داشتند، چطور بهش رسیدند. خیلی کامنت رو خوندم تا اینکه رسیدم به کامنت الهام عزیزم که با توجه کردن به نکات همسرش خیلی قشنگ راحت جهان اونا رو از هم جدا کرده بود. در پاسخ به کامنت الهام، ازش چند تا سوال کردم و ایشون خیلی قشنگ راهنمایم کرد و از اونجا بود که تغییر مسیر ذهنی من شروع شد.اینم ذکر کنم که در اون زمان من و همسرم رابطه بسیار بد به مدت طولانی، دعواهای خانوادگی سنگین که به دادگاه هم رسیده بود رو تجربه میکردم اما هر بار که به دادگاه می رسید، من به خاطر بچه ها و اطرافیانم، دوباره برگشتم به زندگی ای که برای من یک جهنم واقعی بود. اینم ذکر کنم که اون زندگی برای بچه هام، همسرم و اطرافیان خوب بود چون من همیشه من همیشه کوتاه میومدم و سکوت می کردم و تحمل می کردم با این منطق که من برای این زندگی خیلی زحمت کشیدم و کار کردم، پس نمی تونم به این راحتی بزارم برم. حالا تصور کنید که توی این شرایط و این عادت های فکری تصمیم می گیری که روی نکات مثبت همسری تمرکز کنی که اون رو دلیل این زندگی جهنمی می دونی.اما من چاره ای نداشتم چون آگاهی های این دوره این کلید رو بهم داد که تنها راه برای تغییر شرایط زندگیت همینه.اولین ایده ام این بود که از بچه هام کمک بگیرم چون ذهن من پر بود از نکات منفی همسرم و پیدا کردن نکات مثبت توی این شرایط تقریبا غیر ممکن بود. هر روز به بچه هام می گفتم: بچه ها نفری دوتا نکته مثبت از باباتون بگین اما بچه های من، ذهنیت دیگه ای داشتن و تجربه کاملا متفاوتی از رابطه با پدرشون داشتن و خیلی قشنگ و راحت نکات مثبت همسرم رو بهم میگفتن و من مینوشتم.باورتون نمیشه یکی از نکات مثبتی که دخترم از باباش گفت این بود که: بابام خیلی دست دلبازه. وقتی این رو به عنوان نکته مثبت شنیدم خیلی شوکه شدم چون من چنین تجربه ای از همسرم نداشتم. وقتی از دخترم خواستم توضیح بده، اونقدر این دختر 8 ساله قشنگ توضیح داد که من دیدم واقعا راست میگه.اینجا بود که دوباره زنگها توی وجودم به صدا اومد که: ای داد و بیداد حمیده استاد عباس منش راست میگه. همه رفتارای همسرت با تو آینه درون خودت هست. من همسرم را یک آدم خسیس میدیم و دقیقا برای من همون آدم خسیسه بود. فهمیدم که واقعا ما با افکارمون خالق تجربه های خودمون هستیم. این رو هم بگم که رسیدن به این نقطه سخت بود. ذهنم مرتب مقاومت می کرد اما اونقدر براش دلیل می آوردم که قبول کنه مقصر خودمم و هرچی می کشم نتیجه افکار خودمه. این در حالی بود که همسرم اعتیاد داشت، روزی 2 تا پاکت سیگار میکشید و من 14 سال از همسرم کوچکتر بودم و کلی نکته مثبت دیگه داشتم. اما فقط به خاطر اینکه همسر اولم فوت کرده بود و یه دختر داشتم و همسرم دختر من رو پذیرا شد، من این خانواده رو عالی دیدم و ازدواج کردم در حالیکه دخترم به خاطر بحث های من از پیش ما رفت و با ما زندگی نمیکنه.من مسیر رو به این شکل ادامه می دانم و روز به روز اوضاع بهتر می شد. دعواها کمتر می شد. دیگه وقتی همسرم حرفای سمّی بهم می زد، جوابی نمی دادم و میرفتم تو اتاق و فایلای جلسات 12 قدم رو گوش میکردم. سعی میکردم به نکات مثبت خودم و بچه ها توجه کنم، قرآن می خوندم و روی خودم کار می کردم تا مدارم بالاتر از اینجایی که هستم بره. چون توی یه قسمت از سریال سفر به دور آمریکا استاد گفت وقتی 3 نفر با هم زندگی می کنن اما مدارشون از هم جدا بشه، جهان به راحتی اونا رو از هم جدا میکنه.
من خیلی آگاهانه ذهنم رو کنترل میکردم که به رفتار همسرم واکنش ندم و مثل همسرم عمل نکنم و رفتار نکنم تا از مدارش خارج بشم و دقیقا همین اتفاق افتاد.یه شب همسرم به خاطر یه موضوع با من بحث کرد و بدون اینکه من جوابی بدم، لباس هاش رو برداشت و رفت خونه مادرش. اولش سختم شد بعد گفتم حتما برام خوبه چون من دارم روی خودم کار می کنم. مدام با خدا حرف میزدم و صدای خدا رو می شنیدم که می گفت: صبور باش، آروم باش، همین مسیر رو ادامه بده. همه چی داره درست میشه. این جمله خیلی خوشحالم میکرد.این رو هم ذکر کنم که این الگوی همیشگی همسرم بود. اون دعوا درست می کرد، قهر می کرد و می رفت خونه مادرش با اینکه خودش مقصر بود. خانواده اش با این دلیل که \"علی اعصاب نداره و تو باید کوتاه بیایی و به خاطر بچه هات بسازی\"، طرفدار همسرم بودن. منم بعد از چند هفته، می رفتم و با التماس باهاش صلح می کردم و به خاطر بچه ها و حرف مردم اون رو به خونه برمی گردوندم.
من اسیر باورهای اشتباه نسل در نسلی بودم که به من می گفت ته خوشبختی یعنی ازدواج و چندتا بچه و یه خونه و ماشین. توی شهرستان ما فرهنگ اینجوری هست که فقط شوهر داشته باشی انگاری مدال اول جهان رو گرفتی. کل حرف مردم درباره موفقیت اینه که: کی شوهر کرد، کی طلاق گرفت، کی حامله شد، کی چند تا بچه داره و کی چقدر پول داره… دقیقا قبل از آشنایی با آموزه های دوره 12 قدم، ته خوشبختی دنیا برای من همین بود. خدایا شکرت که با هدایت من به سمت آموزه های استاد، من رو آگاه کردی که ته دنیا این نیست.خلاصه 10 روزی بود که همسرم رفته بود. من کلا حال خودم رو خوب نگه می داشتم و مدام روی آموزه های 12 قدم کار می کردم. مرتب به خودم یادآوری می کردم آگاهی ها رو و از نکات مثبت همسرم و خانوادش مینوشتم. چون همشون هرشب خونه مادرشوهرم جمع میشدن. تا اینکه یه روز ظهر بعد از نهار شکرگزاری هام رو نوشتم و همونجا خوابم برد. ساعت 3 یدفعه از خواب بیدار شدم و به خدا قسم بدون اینکه فکر کنم، مستقیم صندلی آوردم گذاشتم زیر پام و قاب عکس همسرم رو که روی دیوار بود، بردم تو حیاط شکستم و ریز ریز کردم. یه کیسه همون جا بود. شیشه شکسته ها رو کردم داخل کیسه و گذاشتم توی سطل آشغال در حیاط و اومدم توی خونه. جوری زجه میزدم و گریه می کردم که خودم تکه تکه شدن وجودم رو حس میکردم. با صدای بلند داد میزدم خدیا من به خودم ظلم کردم، تو من رو ببخش و هدایتم کن. اینقدر این رو گفتم تا دیگه صدام در نیومد و مثل جسد افتادم رو مبل.
خدای من، باورتون نمیشه یه ربع بعد آیفون خونه زنگ خورد. دخترم گفت بابا هست. همسرم تو خونه نیومد فقط یه چند تا وسیله واسه ماشینش میخواست که اومده بود برداره و نیاز به کیسه داشته تا وسایل رو بزاره داخل کیسه. بعد رفته بود سر همون کیسه که من عکس شکسته اش رو گذاشتم داخلش و صحنه رو دیده بود. با عصبانیت اومد بالا و دوتا تو گوشی محکم بهم زد که چرا عکس من را شکستی. بعد هم تهدیدم کرد که حالا ببین چه بلای سرت بیارم.من هیچی نگفتم. اون رفت و خواهرم که تو این مسیر با هم هستیم زنگ زد بهم و گفت چرا عکس همسرت رو پاره کردی. من جواب دادم بخدا اصلا نمیدونم. یه دفعه پیش اومد. انگاری من نبودم که این کار رو می کردم و به خواهرم گفتم: سعیده اما جالبه که من حالم خوبه. مطمئن هستم اتفاقات خوبی داره برام میفته و خیلی خندیدیم. خلاصه برادرم ، خواهر شوهرم و … مرتب زنگ می زدن که: تو چرا عکس علی رو خورد کردی و جواب من این بود که واقعا نمیدونم چرا!شب بعدش علی با دوتا خواهرش و برادرش اومدن خونه و ازم می پرسیدن دلیل این رو. حتی توی این لحظات هم من کلا به نکات مثبت شون توجه می کردم و تنها جوابی که می دادم این بود که: ببخشید عکست رو پاره کردم. بعد جهان کار خودش رو انجام داد. همسرم گفت تو چون عکس من را پاره کردی من میخوام طلاقت بدم. خدای من باورم نمیشد گفتم باشه من حاضرم. گفت باید بچه ها رو هم با خودت ببری و من قبول کردم. برادر شوهرم گفت تو با این بچه ها کجا رو داری بری و چه جوری می خوای از عهده زندگیت بر بیایی؟ جواب من این بود که : من خدا رو دارم و اون برام کافیه. خلاصه ما به راحتی از هم جدا شدیم و خداوند من رو به خواسته ام رسوند. بعد به صورت خیلی زیبا هدایت شدم به یه شغل عالی که بعدا داستانش رو براتون می نویسم. الان دارم روی خودم کار می کنم تا یه خونه عالی با مبلمان عالی برای خودم بگیرم. همسرم مدام آدما رو می فرسته پیشم برای آشتی کردن و برگشتن و مرتب بهم میگه اشتباه کردم که طلاقت دادم. اما من از زندگی الانم بسیار راضی ام و به همسر سابقم می گم:عزیزم انشالله تو خوشبخت بشی و منم خوشبخت بشم. واقعا ما خالق 100% زندگی خودمون هستیم.
محبوبه\"من 30 روز هست که به شیوه دوره قانون سلامتی زندگی می کنم. قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی دچار اختلال تیروئید و همچنین سیاتیک بودم و برای رسیدن به تناسب اندام، دوره قانون سلامتی رو خریدم. و اما نتایج من در طی این 30 روز:وزنم از 71 کیلو به 65 کیلو کاهش یافته و دور شکم از 107 به 94 سانتی متر. این درحالیست که من بارها برای کاهش وزن تلاش کردم و با سختی فراوان میتونستم فقط نیم کیلو کم کنم.انرژیم بالا رفته. بی حال و کسل نیستم و بدنم میل داره که پیاده روی کنه و روزی نیم ساعت حتما پیاده روی دارم، سرکار هم بیشتر راه میرم در صورتی که قبلا به خاطر رگ سیاتیکم نمیتونستم روی پاهام وایسم.
پوست صورتم شفاف شده.
بدنم بوی عرق نمیده.
نفخ معده ندارم.قبل از دوره قانون سلامتی حداقل 2 روز در هفته سر درد داشتم و گوشم وز وز می کرد. اما الان سردرد ندارم و وزوز گوشم هم خیلی کم شده و حس و حال خوبی دارم.\"هدفم از این کار این است که کلیدهای مهم در نتایج کاربر را نگه دارم، روند داستان مخاطب را حفظ کنم اما جزئیات بی مورد را حذف کنم تا نتایج پر رنگ دیده شود و میان حاشیه های متن گم نشود.لطفا این الگو را از تبدیل متن قدم به متن ویرایش شده در نظر بگیر و متن هایی که در زیر برایت می فرستم را با همین الگو اصلاح کن
احمدرضا هودرجیمن کسب و کاری داشتم که نتونسته بودم ازش درآمد بسازم و هرچه بیشتر تلاش می کردم، کمتر به نتیجه می رسیدم. مردادماه سال۹۴ بود که با کلی تضاد تو زندگیم مواجه شدم. با 2 فرزند 6 ساله و دو ماهه، تمام درها به رویم بسته شده بود و تمام امیدم را از دست داده بودم. سلامتیم به مشکل برخورد کرده بود و در طول هفته یا دکتر قلب بودم یا دکتر اعصاب. روزی ۶ تا قرص میخوردم به طوری که صبح تا شب بی حال تو خونه افتاده بودم تا این مسائل رو حس نکنم و با خانواده ام جنگ و درگیری راه نندازم.
یه شب از ته دل از خدا خواستم کمکم کنه تا وضعیت مالیم درست بشه. چون روزها بود که حتی توان خرید نان را نداشتم. همون شب بهم الهام شد که کلمه موفقیت مالی رو توی اینترنت سرچ کنم. اولین گزینه سایت elmeservat.com بو و زیر این سایت این جمله نوشته شده بود: « فقط روی خدا حساب باز کن »
بلافاصله کلیک کردم و وارد صفحه فایل «فقط روی خدا حساب باز کن» شدم. خواندن توضیحات موجود در اون صفحه همانا و شروع زندگی ای دیگه برای من همانا…چون مدتی بود که به هر کسی التماس میکردم که بهم کار بده تا درآمد داشته باشم اما این فایل خداوند از زبان استاد عباس منش بهم گفت \"فقط روی من حساب باز کن نه هیچ آدم دیگه \"تمرکزی روی آموزه های سایت کار کردم. در عرض سه ماه فقط با فایلهای هدیه سایت تونستم سلامتیم را به دست بیارم و توی یه شرکت بزرگ تو تهران کار کنم. به آرامشی رسیدم که تا اون موقع در زندگیم تجربه نکرده بودم. همیشه این رو به خدا می گم که:خدایا ازت سپاسگزارم که خودت دست من رو از توی جهنم گرفتی و آوردیم به بهشت.
بعد از چند ماه، دوره قانون آفرینش و دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم و روی آموزه های این دو دوره تمرکزی کار می کردم. این آموزه ها بهم قوت قلب و باور داد تا دوباره سراغ کسب و کار خودم برم و اون رو با باورهای قدرتمند کننده جدیدم شروع کنم. من قبلا همین کسب و کار را داشتم اما نمیتونستم ازش پولی دربیارم. بعد از تمرکز گذاشتن روی آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1، همون کسب و کار به درآمد و ثمر نشست. تونستم از همون کسب و کار ماشین صفر بخرم، تونستم بهترین خونه در بهترین منطقه اجاره کنم و الان هم خونه ویلایی خودم را ساختم و هم چندین زمین برای سرمایه گذاری خریدم و توی کسب و کارم اعتبار و شهرت نیک دارم. الان دارم روی آموزه های دوره کشف قوانین زندگی کار میکنم، ترمزهای ذهنیم رو بر می دارم و در آستانه ورود به مدارهای بالاتر هستم که نتایج آن را بعدا می نویسم.من با آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1، خداوند رزّاق رو شناختم که از فضلش بی حساب میبخشد. به نظرم نام دوره روانشناسی ثروت 1 رو باید دوره \" خداشناسی \" نامگذاری می شد. مهم ترین باوری که تغییرات زیادی در وضعیت مالی من ایجاد کرد باورهای قدرتمند کننده ای بود که این دوره درباره رابطه پول و معنویت بهم یاد داد و کلی از ترمزهای اصلی ذهن من رو در برابر ورود ثروت به زندگیم، حذف کرد و درهای نعمت رو به روم باز کرد.من با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، ۱۵ کیلو وزن اضافه ام را کم کردم. الان از انرژی بالایی برخوردار هستم و در سن ۴۵ سالگی بیشتر از یک جوان ۲۰ ساله انرژی دارم.
فرید دوستکامداستان هدایت من به سمت آموزه های استاد عباس منش از آنجایی شروع شد من اضافه وزن زیادی داشتم و در سال 1400 وزنم به 125 کیلو رسیده بود. در این حین به طرزی عجیب و خیلی اتفاقی یکی از دوستان صمیمی من دوره قانون سلامتی از استاد عباس منش رو به من معرفی کرد و به من گفت که زندگی به شیوه این دوره بدن رو به شدت سالم می کنه. دیدن نتایجی که دوستم از دوره قانون سلامتی گرفته بود، من رو کنجکاو کرد تا این دوره رو بخرم.بعد از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، نتایج شگفت انگیزی در سلامتی و تناسب اندام من رخ داد به طوریکه بعد از 6 ماه، نه تنها بدنم به سلامت کامل رسیده بود بلکه وزنم هم به ۷۹کیلو رسید.این نتیجه هم اعتماد به نفس من رو افزایش داد و هم ایمان من به شدت به آموزه های استاد عباس منش بالا رفت و تصمیم گرفتم مثل سلامتیم، سایر جنبه های زندگیم رو هم با دوره های آموزشی ایشان متحول کنم. بعد از این نتیجه، من دوره های شیوه حل مسائل زندگی، دوره احساس لیاقت و دوره عزت نفس رو خریدم و روی آموزه های این دوره ها دارم کار می کنم.آموزه های این دوره ها به شدت در زندگی من تاثیر مثبت گذاشته علی الخصوص آموزه های دوره احساس لیاقت.آگاهی های این دوره شخصیت من رو تغییر داد به طوری که الان احساس لیاقت فوق العاده ای دارم و از درون خودم رو بسیار ارزشمند می دونم. البته این تغییرات درونی در احساس لیاقتم، روی اوضاع مالی من هم تاثیر مثبت بسیار گذاشته و در طی 2 ماه، درآمد من 3 برابر افزایش پیدا کرده.
محمد مهدی کریمیمن حدود 6 ماه است که به شیوهی **دوره قانون سلامتی** زندگی میکنم و نتایج فوقالعادهای کسب کردهام. خدا را صد هزار مرتبه شکر که به این مسیر هدایت شدم.**دستاوردهای من در این 6 ماه:**
- وزنم از **103 کیلو به 81 کیلو** کاهش یافته؛ یعنی **22 کیلوگرم** کمتر!
- فشار خونم که قبلاً **14 روی 9** بود و روزانه **دو قرص با دوز 80** مصرف میکردم، اکنون **کاملاً بدون دارو به 12 روی 8** رسیده.
- دیابت داشتم و روزانه **دو قرص متفورمین** مصرف میکردم، اما اکنون **کاملاً درمان شدهام و دیگر نیازی به دارو ندارم.**
- قدرت تصمیمگیری، تمرکز و توانایی فکریام **چندین برابر شده** و فوقالعاده احساس سرزندگی و شادابی دارم.
- حالا درک میکنم که **ورودیهای بدن و ذهن چقدر بر کیفیت زندگی تأثیر دارند.**از شما استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم.
سعیده**بخشی از نتایج من از زندگی به شیوهی دوره قانون سلامتی:** قبلاً همیشه **مشکل بوی بدن و تعریق زیاد** داشتم. هر بار که به خانهی کسی میرفتم، **قبل از ورود در حیاط جورابم را درمیآوردم و پاهایم را زیر شیر آب میشستم**، چون بوی بدی داشتند. حتی وقتی از سرکار به خانه برمیگشتم، **همسر و بچههایم متوجه بوی بد پاهایم میشدند**، با اینکه جوراب نازک زنانه و کفش غیر اسپرت میپوشیدم. اما جادوی زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی در این مورد برام ** باور کردنی نیست! یک جفت جوراب اسپرت را 5 بار با همان کفش اسپرت پوشیدم و پیادهروی کردم**، اما **اصلاً بو نمیدهد، حتی بوی خوبی هم دارد.قبلاً لباسهایم بعد از یک بار پوشیدن بو میگرفتند. و مجبور بودم آنها را بشویم، اما الان یک شلوار را 5 بار بدون شستن میپوشم و همچنان بوی خوبی دارد!** **سیستم ایمنی بدنم فوقالعاده قوی شده!** چند روز پیش احساس گلودرد و تب داشتم و مثل قبل از دوره، میخواستم سریع قرص سرماخوردگی بخورم، اما یاد حرف استاد توی دوره قانون سلامتی افتادم که بدن خودش میتواند خودش را درمان کند، مخصوصاً حالا که در مسیر طبیعی خود قرار گرفته. بدون مصرف هیچ دارویی، فقط خوابیدم و صبح که بیدار شدم، تب کاملاً از بین رفته بود. گلو دردم هم بدون دارو، بهتدریج بهتر شد و بدون هیچ دارویی کاملاً خوب شدم.در حالیکه قبل از زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، آخرین باری که گلودرد داشتم، بیش از یک ماه طول کشید، کلی قرص و دارو مصرف کردم، حتی بعد از 20 روز که خوب نشدم، مجبور شدم آمپول بزنم. اما حالا، فقط با نیروی طبیعی بدنم، در چند روز کاملاً درمان شدم. خدایا، بینهایت شکر که مرا در مدار استاد عباس منش و قانون سلامتی قرار دادی.
آینازصدیقسلام به همهی دوستان پرتلاش و استاد گرامی،خواستم نتیجهای رو که فقط با گوش دادن و عمل کردن به آگاهی های 2 قدم اول از دورهی بینظیر 12 قدم گرفتم، با شما به اشتراک بذارم.من و همسرم حدود 8 ماه پیش شروع کردیم به کار کردن با آگاهی های دوره 12 قدم. اون زمان درآمدمون خیلی پایین بود، کار خودمون رو تازه شروع کرده بودیم و هنوز مهارت کافی نداشتیم. پروژههای 2 میلیون تومنی میگرفتیم، اما الان دستمزد پروژه هایی که می گیریم، بیش از 10 برابر شده.تأثیرات عمل به این دوره فقط روی کسب وکارمون نبوده بلکه روی سلامتیم هم کاملاً مشهود هست. من تقریباً به مدت 10 سال بود که پاییز و زمستون بیشتر روزها مریض میشدم، ولی الان که وسط بهمنه، برای اولین بار حتی یک بار هم سرما نخوردم!اومده بودم کامنتها رو بخونم که از نتایج شما انرژی بگیرم، ولی گفتم منم نتایجم رو با شما به اشتراک بذارم.
مهسا سالاروندیکی از مباحثی که در دوره عشق و مودت در روابط استاد عباس منش آموزش دادند، پاسخ و راهکار برای این مسئله است که:آیا رابطه ای که تخریب شده هم قابل درست شدن هست؟می خوام تجربه خودم در این زمینه و تغییراتی که به خاطر تمرکز بر آگاهی های دوره عشق و مودت در روابط اتفاق افتاده رو توضیح بدم.قبل از کار کردن با آگاهی های دوره عشق و مودت در روابط، من رابطه به شدت نامناسبی داشتم. رابطمون تقریبا به مو رسیده بود و دیگه داشت پاره میشد. از خودم متنفر بودم و اصلا خودمو دوست نداشتم. انگار به آخرش رسیده بودم و همون لحظه بود که خداوند من رو به سمت آگاهی های دوره عشق و مودت در روابط هدایت کرد و شروع دوباره ای رو بهم نشون داد.توی اون وویس به خودم قول دادم که با توکل به خدا و کار کردن روی خودم به کمک آگاهی های دوره عشق و مودت در روابط، رابطه ام رو از اینجایی که زیر صفره به بهترین شکل تغییر می دم.یک تعهد فولادین به خودم دادم و کلا یه مهسای دیگه شدم. مهسایی که غر میزد، شکایت میکرد، ناله میکرد و تمرکزش روی ناخواسته ها بود، کلاً این نوع واکنش ها رو متوقف کرد.استاد به خداوند قسم که من قبل از دوره های شما اصلا مفهوم تمرکز بر زیبایی ها، تحسین، در صلح بودن با خود، کنترل ذهن یا ایجاد هماهنگی بین ذهن و روح رو نمیدونستم.من توی دوره عشق و مودت در روابط این مفاهیم رو خیلی خوب یاد گرفتم و شروع کردم به اجرای این آگاهی ها توی زندگیم. متعهد شدم که زیبایی هارو تحسین کنم. به خدا انگار تا قبل از این تصمیم، من نابینا بودم و تا حالا اطرافمو ندیده بودم و انگار این آگاهی ها و این تعهد، چشمای من رو شست. تازه متوجه زیبایی های اطرافم شدم، آسمون زیبا، تصاویر زیبا و …و اینجوری شد که دیدم حالم با خودم خوب شده. شکایت و غر زدن رو گذاشتم کنار و تحسین زیبایی ها اطرافم رو شروع کردم و تمرکز کردن بر ویژگی های مثبت آدمهای توی زندگیم و آرام آرام همه چیز تغییر کرد. انگار خداوند همون آدم رو که همش ازش گله داشتم تغییر داد و رابطه ای که هیچ پایه و اساسی نداشت، تبدیل شد به یه رابطه ی سراسر عشق و مودت. نه فقط رابطه ام با اون آدم بلکه رابطه ام با تمام آدمهای زندگیم قشنگ شد.این تجربه رو نوشتم تا این نوید رو بدم که: به خداوند قسم، اگر الان رابطه تون توی بدترین حالت هست، اگر نمی تونی خودت رو دوست داشته باشی، اگر مرتبا نگران از دست رفتن رابطه ات هستی، اگر توی رابطه وابسته هستی، میتونی با تعهدی کار کردن روی آگاهی های دوره عشق و مودت در روابط، اول از همه رابطه ات با خودت رو درست کنی. ذهن و روحت رو به هماهنگی برسونی و بعد به هر آنچه که می خواهی در موضوع روابط، برسی.
عباس همدانیمن زمانی که با آموزه های استاد آشنا شدم، درآمدم صفر بود، بیکار بودم و 23 میلیون هم بدهکاری داشتم. شروع کردم به کار کردن روی آموزه های استاد. از آموزه های استاد یاد گرفتم که چطور باورهای توحیدی بسازم و به صورت ویژه روی ساختن باورهای توحیدی تمرکز کردم و زندگیم شروع به تغییر کرد. الان ماهانه 30 میلیون تومان درآمد دارم. بدهی ام رو هم پرداخت کردم و به یکسری از خواسته های دیگه ام هم رسیدم. امروز از طرف خدا بهم الهام شد که روی آموزه های دوره 12 قدم تمرکز کن. حس خیلی خوبی دارم که روی آموزه های 12 قدم تمرکز کنم. یقین دارم نعمتهای فراوان دیگه ای هم وارد زندگیم میشه انشاالله.
هاجر نخکومن از سال 98 با آموزه های استاد عباس منش آشنا شدم. تا کنون دورههای 12 قدم، قانون سلامتی و کشف قوانین و همچنین حل مسائل را خرید کردم و با همسرم روی آموزه های این دوره ها کار می کنیم. امروز دوباره چکاپ فرکانسی 12 قدم رو انجام دادم و شرایط زندگیم رو با شروع 12 قدم یعنی سال 98 مقایسه کردم. متوجه شدم که خیلی پیشرفت کردیم.سال 98 و در شروع کار با آموزه های استاد عباس منش، همسرم کلی بدهی به بانک داشت. کلی چک از من و خودش دست طلبکار ها بود. مغازه پوشاک فروشی مون رو هم جمع کرده بود و شغلی نداشت و گاهی با اسنپ کار میکرد. با کار کردن روی آگاهی های این دوره بود که ایده های جدیدی بهش الهام شد و شروع کرد در زمینه حقوق کار کردن. مهر 98 رشته حقوق دانشگاه ثبت نام کرد و 23 بهمن 98 موسسه حقوقی خودش رو تاسیس کرد. آبان ماه 98 تمام بدهی ها را پرداخت کرد و حتی خونه مون رو هم از رهن بانک آزاد کرد چون توی آموزه ها استاد تاکید داشتند که تا بدهی های خودتون رو پرداخت نکنید، نمی توانید پیشرفت کنید. الان که 5 سال از کار کردن مستمر با آموزه های استاد میگذره، همسرم فوق لیسانس حقوق هستند و در شغل خود خیلی پیشرفت کردند و جزو یکی از بهترین موسسات حقوقی اصفهان هستند به لطف خدای بزرگ و آموزشهای استاد عزیز.
ما یه باغ و دو تا ماشین صفر خریده ایم و کلی پس انداز داریم. خدا را شکر موجودی حساب بانکی مان عالی است و از زندگی لذت میبریم. خدایا سپاسگزارم که با آموزه های استاد ما را آشنا کردی و تا جایی که به قانون عمل میکنیم، شرایط دلخواه را در زندگی خود خلق می کنم.
سلام به همه سلام استاد عزیز استاد شایسته عزیز سپاس گزارم از شما و این مکان الهی
من دوسال بود که نمیتونستم خودمو راضی کنم تا از همین جایی که هستم و امکانات کنونی ام کسب و کاری رو شروع کنم یعنی نجواها مقایسه ها حرف مردم ها نمیزاشتن ولی
ولی به کمک اموزش های شما بعد دوسال من تونستم یک کسب و کاری رو برای خودم اغاز کنم از همین جایی که هستم و امکانات کنونی خودم در حد و توان خودم در همین موقعیت جغرافیای ای که هستم
و از شما تو اقدام اینکار یاد گرفتم که اگه تو حرکتی کنی حتی نتیجه نده باز تو موفق شدی چون تجربه کسب میکنی ک همین حرف شما به منقوت قلب داد
و منبعد دوسال بی حرکتی تونستم پا رو ترسم بزارم و کاری رو شروع کنم برای خودم تا یک درامدی داشته باشم
خدایا نعمت هات رو به من بده