درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3
    129MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3
    33MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

252 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 1550 روز

    به نام خدایی که رب العالمین است

    سلام به استاد عزیزم و یارمهربان و دوستان بییینظیرم

    یه خاطره جالب و الان که یادم میاد چقدر پیش فرض ذهنی خوبی بود ولی شاید برای بچه های امروزی خنده دار باشه!!

    ولی بچه های ده پنجاهی شاید یادشون باشه!

    اون موقع ما تو روستا زندگی می‌کردیم و این پیش فرض یا باور ذهنی مرسوم بود که هر موقع تو یه خونه روستایی یه حیوون خونه مثلا گاو یا گوسفند یا الاغی از بیابون به خونه برنمیگشت و پیداش نمیکردن و شب دیروقت میشدمیگفتن:

    برو پیش فلانی و دهن گرگ رو ببند!!

    آقا ما بچه ها هم این موضوع رو پذیرفته بودیم و میرفتیم و انجام میدادیم.

    پروسه کار باین شکل بود که یه قیچی از خونه برمیداشتیم و اون رو پیش یه ملای قرآن خون که سواد قرآن خوندن داشت می‌بردیم و ایشون قیچی رو می‌گرفت و روش چند تا دعا یا نمیدونم چی میخوند و بعد میداد به ما و میگفت محکم بگیرش ببر خونه و نباید باز می‌شد تا روز بعد که یا اون حیوون پیدا بشه یا تکلیفش روشن بشه و با این کار دهن گرگ یا هر درنده ای رو می‌بستند!!

    و جالب اینه که دیگه با این کار کل خانواده مال گم کرده با خیال راحت وبا این پیش فرض که میگفتن دیگه دهن گرگ رو بستیم شب رو رااااحت می‌خوابیدند و جالب‌تر اینکه فردای اون شب حیوون گم شده در اغلب مواقع خودش برمی‌گشت خونه!!!

    و با این پیش فرض مثبت، ذهن هم تمایل داشت مثبت فکر کنه و لذا در اغلب مواقع نتیجه کار هم اتفاقات مثبت بود.

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    عمادالدین خیراندیش گفته:
    مدت عضویت: 939 روز

    (توت فرنگی 19 دلاری) چه اسم قشنگی استاد گذاشتین برای این و چقدر درس داره این فایل پر از عشق و پیشرفته

    دقیقا الان که نگاه کردم و توجه کردم دیدم خیلی خیلی درسته

    (اتفاقات به خودی خود هیچ معنای خاصی ندارن ما هستیم که فرمان میدیم به وسیلگی دیدگاه و باورمامون

    و خلق میکنیم نتیجه دیالوگ های زندگیمون را

    الان اومدم دقت کردم دیدم دقیقا درسته این قانون.

    من یه مثالی که خودم برای خودم اتفاق افتاده از بچگی اینه که یه درخت میوه وقتی میوه ازش میچیدیم من فوت میکردم و یه دست میکشیدم روش میخوردم و بابام و مامانم و هرکسی که اونجا بود به من میگفت نکن فامیل فلانی همین کارو کرده بیمارستانی شده و منم هیچوقت حرفای اونا برام ثاثیری نداشت و از بچگی همین روال پیش رفتم و هیچوقت مریض نشدم و یادمه که یه روزی داشتیم زردالو از درخت میچیدم با دخترخالم که من خوردم و اون گفت که نخور و منم گفتم بابا تمیزه بخور سخت نگیر اون گفت من میخورم ولی بهت قول میدم که مریض میشم و فرداش اون دقیقا مریض شد و دل درد و منم حالم بهتر از اون روزم بود

    میخوام بگم این باوره که همه اتفاقات زندگی ما را داره رقم میزنه و خلق داریم می‌کنیم زندگیمون را نگاه به تجربه افراد نکنید هر کسی تجربه متفاوتی داره

    هرکسی توی این دنیا با دیدگاه و باور های خودش ثانیه بعدی زندگیشو خلق میکنه

    استاد عزیزم سپاسگزارم بابت وجودتان

    ممنونم از خانم شایسته مهربان و ثاثیر گذار سایت

    1404سال موفقیت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    کوثر احسانی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1880 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عزیز

    یک پیش فرض و یک باوری بین عموم هست باور اینکه خود ارضایی بدترین کاری که به بدن انسان ها می تونه صدمه بزنه،من چون در اینستاگرام راجع به چیزهایی که برا بدن خوبه و …رو گوش میدم اینا رو داخل اکسپلور یا پیج ها می بینم،یعنی چون به صورت پیش فرض این بهشون القا شده دیگه نمیرن دنبالش و حتی بگی هم باور نمیکنن،من حتی پیج هایی رو دیدم که به خدا ربط میدن و اون رو ربط میدن به یکسری انرژی ها،یا اینکه چنان گارد میگیرن مردم که حتی نوشته بود داخل یک پیج روانشناس معتبر راجع بهش پستی گذاشته بود در مورد فواید و قدرت خلاقیت، کامنت ها رو میخوندی همه خندیده بودند،و مسخره بازی در میوردن چون احمقانه فرض کرده بودند،یا چنان ازش یکسری بدبختی ها رو کشونده بودند بیرون که ادم هر یک خطش رو میخوند یک سکته ناقص میزد،ولی تا اینکه من با یک پیجی اشنا شدم مربوط به یک خانم دکتری که ساکن امریکا بودند و سکس لوژیک فک کنم اسم تخصصشون بود ایشون با منابع علمی و کاملا مربوط به تخصصشون بود امده بودند تک تک باورهای عموم رو بررسی کرده بودند و بهشون پاسخ علمی میدادند و حتی بعضی اوقات خیلی مطالب براشون خنده دار بود و کلا یک هایلایت کامل رو برای مبحث خود ارضایی گذاشته بودند.یعنی ببینید چقدر پیش فرض های مردم حتی در مورد اسمش و حتی یکسری باورهای مذهبی باعث شده بود که عملا کسی سراغ یکسری مطالب علمی هم نره،که حتی بخاد یکسری توضیحات رو گوش بده.یعنی کافیه به یکی بگی کلمه ش رو اصلا گوش نمیده.اونقدر که این پیش فرض هم استرس اور و هم اضطراب اور برای همه شده.و کسی هم عملا گیر کرده و می ترسه حتی بخونه یا بدونه راجع بهش.چون سریع همه نسبت بهش گارد میگیرن.و حتی اون ادم ممکن از چشم بقیه بیفته.یا حتی بخان راجع بهش قضاوت هایی بکنن.

    یا مثلا لیزر چقدر اوایل یکسری عکس ها و چقدر بیماری ها راجع بهش زده بودند و چقدر من اون سال ها فهمیده بودم و ترسیدم و نرفتم.اما بازهم یک پزشک خانم ایرانی تبار ساکن امریکا بنده خدا امد دقیق توضیح داد.و با فکت علمی حالا تو هی به مادرت بگو به فلانی بگو.اونقدر این پیش فرض قوی هست که نگو.

    یا در مورد پرتز سینه بازهم راجع بهش این خانم دکتر هم صحبت کردند با فکت علمی با کلی توضیحات منطقی و علمی.

    یکسری پیش فرض ها اونقدر سفت چسبیده شده به ذهن ادم که اون شخص حتی یک بار از خودش نپرسیده خب چرا؟چرا واسه من؟ایا این علمی؟چرا واسه فلانی پس اینجور اتفاق ها نمی افته.

    واقعا این فایل مصادف شده بود به اون پیج اون خانم دکتر عزیز و به جا بود خیلی سپاس گزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    فاطمه علوی گفته:
    مدت عضویت: 918 روز

    سلام استاد سال نوی شما و مریم جان و دوستان مبارک باشه.

    استاد برای فایل توت فرنگی من مثال‌ دارم.

    ما خانوادگی ( همسرم و 3 تا دخترام) عید امسال یک هفته از قم رفتیم شمال خونه‌ مادربزرگم ولی چون به هوای بارانی عادت نداریم، همسرم و دخترام یکی پس از دیگری ویروس آنفولانزا گرفتن.

    من خیلی ترسیدم که مادربزرگم مریض بشه چون 80 سالشه و پیره. به این فکر افتادم ذهنش رو گول بزنم تا مریض نشه.

    بهش گفتم مادرجون شما نترس آنفولانزا نمیگیری چون همیشه سیر میخوری( سیر تازه).

    مادربزرگم از این حرفم خوشش اومد و باور کرد چون خودش هم معتقده کسی که سیر و پیاز میخوره، دیگه سرما نمیخوره.

    یه هفته ایی که اونجا بودیم، چند بار مادربزرگم ازم پرسیدم که چرا خودش سرما نخورد منم هربار جواب

    میدادم به خاطر سیری که میخوری.( شمالی ها به خوردن سیر بسیار علاقه مند هستن)

    خداروشکر مادربزرگم مریض نشد….

    یه مثال دیگه هم دارم:

    من هرزمانی که خیلی دیر میخوام بخوابم، برای اینکه بتونم صبح بیدار شوم، به خودم یه ساعت اشتباهی میگم، مثلا الان ساعت 4 صبح شده که میخوام بخوابم ولی میگم: خب الان ساعت 12 شبه که میخوام بخوابم، پس صبح سرحال از خواب بیدار میشم.

    و دقیقا همین اتفاق می‌افتاد.

    شاد و ثروتمند و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    امیر مهدیزاده گفته:
    مدت عضویت: 932 روز

    سلام ارادت خدمت استاد بزرگوار

    من اشکانم 13 سالمه من پسر امیر مهدیزاده پدرم داشت درس توت فرنگی 19 دلاری رو تماشا میکرد و من هم داشتم صحبت های شما رو گوش میکردم و از پدرم خاستم که برای شما اینجا کامنت بنویسم

    درباره اینکه ذهن چه کار هایی میتونه انجام بده

    من ی شوهر خاله دارم که بهش میگم عمو داود این عموی ما خیلی روی بچه هاش حساسه یعنی حواسش خیلی به بچه هاش هست که مثلا مریض نشن اینا ولی همیشه خدا این بچه های خاله من یا سرما خوردن یا به هر حال یک مریضی دارن

    اما من خودم خیلی مثل این عمو داودم حساس نیستم برای مثال یک دوروزی بود برف اومده بود ما داشتیم میرفتیم جمعه بازار من با زیرپوش رفتم و یک کاپشن روش پوشیدم زیرپوش تا آخر دادم بالا و تمام ولی یک سرفه هم نکردم

    و در کل میخاستم بگم که عمو داود من باید روی ذهن خودش کار کنه همونطور که خودتون گفتین

    راستی من خیلی از پسرتون مایک خوشم میاد چون انگلیسیش خیلی خوبه برای همین هم من دارم زبانم خوب یاد میگیرم تا بتونم مثل مایک صحبت کنم تازه من دارم تلاش می‌کنم که بتونم مدرک ایلس خودم رو بگیرم تا بتونم به آمریکا مهاجرت کنم و شمارو از نزدیک ملاقات کنم

    و راستی من به همراه خانواده سریال زندگی در بهشت را کاملا دیده ایم و الان هم تا قسمت 93 سریال سفر به دور آمریکا را دنبال کرده ایم و همچنین دوره عزت نفس را از شما خریداری کرده ایم

    و در پایان خداروشکر میکنم که همچنین آدمی رو به من معرفی کرده و سر راه ما قرار داده

    و خلاصه از شما ممنون و سپاسگزارم که ذهنیت ما را ساختید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مصطفی شهنواز گفته:
      مدت عضویت: 956 روز

      سلام اشکان عزیز این پیامم برای تو که با 13 سال سن انقدر عالی قانونو یاد گرفتی اینم بهت بگم منم دقیقا عین تو از بچگی لباس زیاد نمیپوشیدم ولی خیلی بهتر از پسر خاله م که چهل تا لباس کاپشن میپوشید همیشه ی خدا مریض بود آفرین بهت با همین فرمون برو جلو زندگی شگفت انگیزه مطمئنن اگر همینطور ادامه بدنی چقدر انسان عالی برای جهان زیبای خداوند میشی آفرین بهت من بهت افتخار کردم در مسیر خداوند در عشقو نور باشی عزیز دلم

      خدایا شکرت برای جهان قانونمندو زیبات

      خدایا شکرت برای این جهان فرکانسیت که انقدر عادلانه فرکانس های خودمونو بهمون برمیگردونه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    رامش فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 748 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر و مهربان

    خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ ﴿14﴾

    انسان را از گل خشکیده‏ اى سفال مانند آفرید (14)

    وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ ﴿15﴾

    و جن را از تشعشعى از آتش خلق کرد (15)

    فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿16﴾

    پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (16)

    رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ ﴿17﴾

    پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر (17)

    فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿18﴾

    پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (18)

    مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ ﴿19﴾

    دو دریا را [به گونه‏ اى] روان کرد [که] با هم برخورد کنند (19)

    بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا یَبْغِیَانِ ﴿20﴾

    میان آن دو حد فاصلى است که به هم تجاوز نمى کنند (20)

    سلام دورد بر استاد نهایت گرامی

    وخانم شایسته عزیز

    امید که خوب باشید

    درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری

    چقدر این سه فایل برای همه ما درس داشت خدا را شکر

    و واقعین همه کار را باور هایما انجام میدهد

    چه بهتر همین است که باید باور های ما بطور بنیادی جور کرد

    خدا را بی نهایت سپاسگذارم برای تمام آگاهی های این هر سه فایل

    در حفظ الله باشید استاد عزیز !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    علی ممبینی گفته:
    مدت عضویت: 4019 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگ و همه دوستان هم فرکانسی

    یه تجربه ای در این خصوص دارم که خدمتتون عرض میکنم

    حدود چند سال پیش بود که دچار دوبینی شدم.یعنی یهویی یه مقدار سرگیجه پیدا میکردم و همه چیز رو دوتایی میدیم و بعد از چنددقیقه خوب میشدم.به اطرافیان عنوان کردم و گفتند که نشونه خوبی نیست و باید به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کنی.

    پیش یه پزشک متخصص مغز و اعصاب رفتم و علائم رو مطرح کردم.دکتر گفت که باید از سرت MRI بگیری.رفتم mri گرفتم و حدود یک هفته طول کشید تا جواب اومد.تو این مدت هم سرگیجه تشدید شده بود.بعد از یک هفته جواب رو گرفتم و بردم پیش دکتر.

    دکتر گفت که حدسم درست بود و در جواب mri هم همین رو نوشته که غده هیپوفیز مغزت از حد نرمال بزرگتر شده و احتمالا باید یه جراحی روی شما انجام بشه.به شدت نگران شدم و دیگه سرگیجه دائمی شده بود و دائما به عواقب و عوارض عمل فکر میکردم.

    دکتر توصیه کرد که برای عمل باید یه جراح مغز و اعصاب هم شما رو ویزیت کنه.

    با توجه به اینکه اون موقع به چند روز تعطیلی خورده بود(فکر کنم تعطیلات نوروز بود) ، از طریق یکی از دوستان با یک جراح معروف کشور ارتباط گرفتم و گفت که مسافر هستم و مطب نیستم و فلان روز بیا فرودگاه که همونجا عکس mri و گزارشش رو ببینم.

    با هزارتا نگرانی و سرگیجه ای که دائمی شده بود رفتم فرودگاه و دکتر رو دیدم.

    عکس رو نگاه کرد و بعد گزارش رو خواند و گفت که هیچ مشکلی نداری!!!!

    گفتم دکتر ، متخصص قبلی که رفتم گفت که مشکل داری و گزارش mri هم همین مشکل رو نوشته.

    گفت من بهت میگم هیچیت نیست و اونا اشتباه میکنن و اصلا نیاز به پیگیری و چک مجدد هم نداری.

    خداشاهده به محض جدا شدن از دکتر در فرودگاه به کل سرگیجه من برطرف شده و اصلا دیگه دچار اون حالت نشدم.

    حالا نمیدونم دلیل اون سرگیچه مقطعی اولیه چی بود اما واقعا قدرت ذهن در من چه کرد که با اعلام مشکل توسط دکتر اول مبنی بر مشکل غده هیپوفیز ، این سرگیجه دائمی شد و فقط با اعلام نظر دکتر جراحی که میدونستم یکی از بهترین های کشوره و به نظرش اعتماد داشتم به طور کلی سرگیجه و مشکل دوبینی من حل شد.

    امیدوارم این تجربه برای شما مفید بوده باشه.

    با آرزوی سلامتی و آرامش و سعادت و ثروت برای همه دوستان عزیز هم فرکانسی و استاد عزیز و مریم خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1525 روز

    توکل بر خدا

    سلام به دوستان گلم

    خداروشکر که در این عصر دلپذیر بهاری میتونم این فایل زیبا رو بشنوم و چقدر این داستان ها برام آشنا بود ….

    خاطرات دیروز و پریروز ها برام زنده شد

    یادمه وقتی بچه تر بودم و حدودا 8 سال اینا سِنَم بود وقتی دل درد میشدم بابای من که خیلی بهشون اعتماد داشتم و از صمیم قلبم دوستش دارم بهم‌میگفت من با روسری دور شکمت رو میبندم و خیلی زود خوب میشی و یادمه وقتی اون روسری بسته میشد انگار هر چی درد داشتم از بدنم رها میشد و اون روسریِ باحال ، خیلی به بهبود من کمک می‌کرد چون من از تمام وجود بابامو باور داشتم و همینطور حرف هایی که بابام بهم میزد….

    و یه مثال باحال دیگه دارم از امسال من کلا باورم اینه که مدرسه (مخصوصا هنرستان) چیز خاصی قرار نیست بهم یاد بده چون‌ من کلاس های مرتبط با رشته ای که هستم رو بیرون از مدرسه شرکت میکنم و سطح اون کلاسا خیلی از مدرسه من بالاتره

    و امسال حدودا کمتر از 2 ماه من رفتم مدرسه و بچه ها میگفتن با این اوضاعی که یه خط در میون میای مدرسه حتما نمره انضباطت زیر خط مرزه!

    ولی من یه حس عجیبی توی این مدرسه نرفتن هام بود و مطمئن بودم نمره انضباط من رو 20 رد میکنن و یادمه بهمن ماه بود و من یه روز مدیرمون رو توی حیاط دیدم و یهویی بهم گفت تو همون نرگسِ معروفی که زیاد نمیای مدرسه ؟

    و من با اعتماد به نفس گفتم آره مدیر قشنگم ولی مطمئنم چون همه ی نمره هام خیلی خوبه قراره شما نمره انضباطم رو 20 رد کنین !

    وقت کارنامه ها رسید دیدم نه تنها نمره انضباط بلکه از سرتا پای ‌کارنامه همش بیسته …

    من همون موقع گفتم دیدی باورات چقدر خوب داره جواب میده؟

    نرگس دیدی باور کردی و شد؟

    من کلا توی ارتباطاتم خیلی خوب عمل میکنم و کلا مهمونی یا هر جایی بریم کلا مجلس روی دست خودم میچرخه و اطرافیانم کلی از این فان بودن من خوششون میاد و هر کسی کنار من بشینه دیگه به قول کرمونی ها اگه‌ گُردَش از خنده درد بگیره مجبور میشه بلند شه یه کمری راست کنه

    و اینجوریاست که همه با حضورمن حال میکنن

    البته این ها همش برمیگرده به پیش فرض هایی که من درباره خودم دارم و اینکه باور دارم میتونم بقیه رو شاد کنم ….

    همینجور کم کم داستان های داره به یادم میاد؛

    کلاس نهم بودم و ما معلم فارسی ای داشتیم که بنده خدا سر کلاس زیاد راجب انرژی مثبت و حرف های انگیزشی صحبت میکرد و منم واقعا درک میکردم حرف هاشونُ و خوب من عادت دارم تحسین کنم و بهشون گفتم که خیلی با حرف هاشون حال میکنم و ازشون تشکر کردم و توی مدرسمون چند تا کلاس نهم داشتیم و دوستای من که توی کلاسای دیگه بودن میگفتن دبیر فارسی سر کلاس راجبت زیاد صحبت میکنه و میگه نرگسِ کلاس بغلی خیلی دختر پر انرژی ایِ و همش انرژی مثبت می‌فرسته و کلی دیگه حرف های خوب راجب من میزدن…

    این ها همش بخاطر اون پیش فرض های من بود چون واقعا با اون دبیرمون ارتباط قلبی زیادی داشتم و از صمیم قلبم دوستشون داشتم و همیشه هم نمره های من رو خوب رد میکردن و کلی دیگه از محبت هاشون و ارتباط های خوبی که باهاشون داشتم …

    بله این است قانون بدون تغییر جهان و ذهنیتی که اگه باور کنه و مقاومت نداشته باشه هر کاری براش ممکنه

    خدایا شکرت بابت این فضای ناب الهی

    خدایا شکرت بابت استاد عباسمنش نازنینم

    در پناه حق باشین دوستتون دارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    بهرام راد گفته:
    مدت عضویت: 231 روز

    بنام خدای رزاق و وهاب

    سلام ودرود برشما استاد عشق

    درود فراوان به دوستان گلم

    واقعا من هم به این مورد که درس خیلی

    خیلی خوبی بهم داد. در چند سال پیش

    که بیماری بنام کرونا اومده بود تنها کسی

    که رعایت نمیکرد من بودم تو کل قبیله اه

    که هی بهم میگفتن تو زنده نمیمونی

    تو اون دوران هم من فایلهای زیبا و با

    عشق استاد رو گوش میکردم تازه آشنا

    شده بودم . و توی درون خودم فقط فکر

    خدا و صحبت‌های زیبایی شما بودم

    حتا خیلی از فامیل های من با اون که

    خیلی خیلی رعایت کردن مبتلا شدن و

    خداروشکر هیچ کدام فوت نکردن

    خداروشکر که هستی استاد

    صدهزار مرتبه شکرت خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    صالح متقی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 926 روز

    سلام به استاد عزیزم که هر جلستون با اینکه محوریتش یه موضوع خاصیه که خیلی درس داره و خودتون هم به نکاتش اشاره میکنین در کنارش همیشه برای شخصه من خیلی خیلی درس هایی مفید دیگه ای توی صحبت هاتون بوده

    خیلی مواقع راجب اینکه چرا نباید حرف و نظر مردم درکل برامون مهم باشه فکر میکردم باخودم میگفتم اگه دیگران نسبت به من نظر مثبتی دارن یا ری اکشن هاشون مثبته باتوجه به باور های خودم و احساس خودم نسبت به خودمه وبرعکسشم همینطور پس نظر بقیه اونقدراهم بد نیست میتونه آینه ای از درون من باشه

    اما الان که داشتین راجب این مثال عروسی که فروغ خانم نوشته بودن صحبت میکردین به این سوال قدیمی ذهنم جواب داده شد با این مثال و امثالش، که خیلی برای خودمم اتفاق افتاده بیشتر متوجه بی ارزشی کامل حرف بقیه شدم که چقدر افراد میتونن متعصبانه و کورکورانه قطعی نظر بدن وچقدر میتونن روی نظر دیگران تاثیر بذارن افرادی که فکر نمیکنن و ورودی هاشون رو کنترل نمیکنن

    واقعا ممنونم ازتون استاد و همه عزیزان سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: