این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-18 07:31:352024-07-18 07:33:31چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد این فایل سفارش من به خداوند بود و این فایل دقیقا همون فایلی بود که من منتظرش بودم و دنبالش بودم
ازتون سپاسگزارم
اول از همه باید بگم که خیلی به لطف خدا همه چیز داره عالی پیش میره و اینم بخاطر اینه که دارم خیلی خوب روی خودم کار میکنم و اینو از جایی فهمیدم که حتی وقتایی هم که دارم خواب میبینم توی خواب میگم خب الان باید اینجا اینطوری رفتار کنم تا این نتیجه رو بگیرم و قانون رو استفاده کنم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
مثال:
من روابط عاطفی که تجربه میکردم واقعا آدمای نامناسبی به طور من میخوردن ادمایی که بی توجه بودن ، ارزش قائل نمیشدن ، کلی خلا های عاطفی داشتن و 100 درصد بخاطر این بود که من خودم این ضعف هارو داشتم 100 درصد
روابطی که تجربه میکردم منجر به این نشد که بگم همه ی روابط به درد نخور هستن و ادما همه فلانن و بیسارن
چرا چون من یه الگوی بینظیر داشتم رابطه ی خانم شایسته با استاد و میدیدم که اقا میشود همچین چیزی رو هم تجربه کنم پس میگفتم اگه نمیشه من مشکل دارم و خیلی روی خودم کارکردم ، عشق و مودت ،عزت نفس، احساس لیاقت،دوازده قدم ، حل مسائل و هرکدوم از این دوره ها یه تیکه از پازل منو کامل کرد و درنهایت منجر شد که روابطم از این رو به اون رو تغییر کنه و البته که بینهایت جای بهبود داره
ولی الان ادما خیلیییی بیشتر بهم احترام میزارن ، خودمو خیلیییییی بیشتر دوست دارم و خودم به خودم خیلیییی بیشتر احترام میگذارم و شخصیتی ساخته شده و هییی داره بهتر و بهتر میشه که اغلب ادمایی رو جذب میکنه که باخودشون درصلح هستن و خلا های خیلیی کمتری دارن و اصن قابل مقایسه نیستن با قبلی ها
یه ضرب المثلی خورد به ذهنم که مارگزیده از ریسمان سیاه سفید میترسه و واقعا هم ذهن با ادم یه همچین کاری میکنه ولی اگه اون مارگزیده یادش بیاد که 100000 بار مار اونو نگزیده و یه بار پیش اومده اون وقت به مرور ترس هاش کمتر و کمتر میشه
خود من مسئله ای که برام پیش اومده بود این بود که با یه بنده خدایی به بار به مشکل خورده بودم طی این حدود این دوسالی که اینجا هستم و ذهن من اون 700 روزی رو که هیچ مسئله ای نبوده رو ول میکنه و اون یکی دوباری که مسئله پیش اومده رو بهش فکر میکنه و بزرگش میکنه انگار چه خبره
اگر بخوام از لحاظ آماری هم حساب کنیم احتمالش میشه کمتر از 0.3 درصد یعنی حتی یکم نه و 99.7 درصد هیچ مسئله ای پیش نمیاد
میدونی دقیقا مثل اون داستان پنالتی که اگه صد تا گل کرده باشی و یکی نه وقتی میری جلوی دروازه می ایستی انگار دروازه برات کوچیک میشه و دروازبان بزرگ و 7 متر دروازه میشه 1 سانت و این کاره ذهنه ولی من باید روش کار کنم وگرنه ذهن اون 99 درصد رو به جای یک درصد درنظر میگره و میترسونه
ولی چرت و پرته اون ترسه و ترس واهیه حتی ترس هایی هم که به ظاهر منتطقی هستن درنهایت واهیی اند چه برسه به این ترس های مسخره
خلاصه من از اون اتفاق درس گرفتم که باید حرف ادما کمتر برام مهم باشه و رفتم تمرین اگهی بازرگانی رو انجام دادم و رفتن باور های توحیدیم رو تقویت کردم
خدایا با نامت شروع میکنم. الله مهربانم شکرت بخاطر هر نفسی که میکشم. سعادتمندترینم که زندهام و در این تجربه مادی و دنیوی حضور دارم. خدایا سپاسگذارم که مرا در هر لحظه هدایتم میکنی، خدایا ممنونم که هوامو داری. خدایا شکرت که بر خودت وظیفه کردی تا هدایتم کنی. خدایا شکرت که مرا آسودی برای آسانیها. خدایا شکرت که فقط خوبی وارد زندگیام میشود.
خدایا تو کهکشانها را هدایت میکنی و کردهای، پس هدایت من هم بر توست و تو از این کار هرگز خسته نمیشی، هرگز تو را خواب نمیگیرد. هرگز تو شکست نمیخوری و تو تنها معبود و پروردگار و هادی من هستی.
خدایا گاهی میشود که به هدایت گوش نمیدم اما این دلیل بر این نیست که تو هدایت نکنی چون ذات تو رحمن و رحیم بودنت است، اگه 5 میلیارد بار خطا کردم و برگشتم تو باز میپذیری و تو غفور و رحیمی. خدایا در کارم تو هستی، در روابطم تو هستی، در اوضاع مالام تو هستی، تو هستی همه کاره ما. تو هستی همه چیز من. خدایا اگر نرمی و دوستی تو زندگیم هست بخاطر حضور توست. اگر آسانی و رفاه تو زندگیم هست از توست. اگر همین یه ذره اعتماد به خودم هست به خاطر حضور توست. اگر امنیت و آسایش هست بخاطر حضور توست، خدایا اگه مشتری هست بخاطر حضور توست، اگر هدایت و برکت هست بخاطر حضور توست. اگر شب میخوابم و صبح چشمانم را باز میکنم بخاطر مهربانی و سخاوت توست. اگر قلبم نرمتر شده و با خودم صلح بیشتری دارم بخاطر حضور توست. اگر نوری در زندگیم هست از حضور با برکت توست و غیر از تو من چیزی ندارم. من به تو فقیرم و محتاجتر از هر زمان دیگه. خدایا الان به لطف خودت آرامش دارم، همراهان و همکاران خوب، پول دارم، سلامتی دارم و مهمتر صلح با خودم دارم، معنویت دارم، زندگی بسیار روان و خوبی دارم و اینا بخاطر برکت حضور توست. پس الان عجز و ناتوانیام رو پیشت عنوان میکنم که بدون تو واقعا هیچم…خدایا از فروتنیام ببین….نه از ادا درآورنم که من براستی قربونت برم…احتیاجت دارم…بیشتر از هروقت دیگه…نمیخوام بخاطر اشتباهی به عقب برگردم…پس خدایا مرا از صابرین قرار بده و صراط مستقیمت را نشانم بده…خدایا در این تجارت چیزی جز قلبم ندارم که آن را بذارم در ترازوی معامله…چیزی جز توجه ندارم…چیزی جز سبحانالله گفتن ندارم…خدایا چیزی نیستم…ذره در مقابل اقیانوس نیستم…این بدن رو روزی باید پسش بدم و به سویت بازگردم….هدایتم کن تا از افسوسخوردگان و ظالمین نباشم. خدایا کمکم کن تا بتوانم بر نفسم بیشتر مسلط باشم، ذهنم را کنترل کنم و تصمیم درست بگیرم که قطعا پاداشی بزرگ وعده دادی. خدایا هدایتم کن تا با دیدن الگوها و افراد موفق صدق بالحسنی کنم و سنت الهی ات را تایید کنم و شهادت دهم که عدل تو برای همه مخلوقاتت یکسان است و تو خالقی عادل و هدایتگری توانایی. خدایا این زندگی چشم به هم زدنی بیش نخواهد بود و تا امروز تجربه لذتبخشتر از عشق تو احساس نکردم….پس در خلوتگاهم عاشق و پرستش کننده تو هستم و این منم که بدین نیایش و صلاه مقدس محتاجم..تو گرداننده ستارگان و کهکشانهایی…تو رب العالمینی و تویی تنها فرمانروای عالمیان…خدایا هدایتم کن تا تنها تو را بپرستم و تنها از تو یاری بجوییم…خدایا محمد تو را انتخاب کرد و تو او را بالا بردی….من تو را انتخاب کردم و میدانم بهایش را هم باید بپردازم…اگر مسیر رو کج رفتم تو هدایتم کن…تو دستم رو بگیر….تو بزن پس کلهام که بفهمم مسیرم اشتباهه قبل از اینکه خیلی خیلی منخرف بشم…
خدایا از خلوص قلبم آنچه که هستم و بدست آوردم از توست….لحظه ای که تآمل میکنم، به افکارم نگاه میکنم، هزاران هزار فکر را میبینم که در سرم میچرخند. اینکه انتخاب درست رو انجام میدم و زندگیم به سادگی میچرخد…یقینا از تو و هدایت توست وگرنه من در فکر خودم گم میشم. خدایا در آخر به این نتیجه رسیدم که این دنیا براستی بازی بود و بس و به قول خودت دار الاخره جای اصلی هست که زندگی پس از مرگ را تجربه میکنم. تسلیمم خداجونم و میدونم در اون دنیا زندگی بهتری خواهم داشت چون تو خداوندی هستی که حسنه دنیا و آخرت رو پیشنهاد کردی و در این تجربه من موظفم که ترسها و محدودیتهام رو اول اعتراف کنم، بعد عاجزانه بگم کمک میخوام و بعد بزارم که تو عین یه رفیق جون جونی بیای و تمام مسائلم رو به دوشت بکشی و من فقط از این بازی که خودت گفتی هیچ مشکلی این بازی نداره فقط برو بازی کن….از این بازی من برم لذذذذتم رو ببرم. خدایا این بازی واقعا باگی نداشت، فقط من بلدش نبودم و هی میسوختم میرفتم از اول. یاد گرفتم صبر کنم تو یه راه حل بدی! به همین سادگی و به همین لذت بخشی واقعا… الحمدالله رب العالمین…الله خالق…. الله قادر ….الله سمیع البصیر..الله که بر بندگانش ظلم نکرد… خدایا شکرت که از رگ گردن نزدیکتر بودی و هستی و این منم که اجازه بهت میدم کار کنی یا نه و چه جاهل خواهم بود که خودم بخام زور بزنم….چقدر جهل و توهم دانایی داشتم که میخواستم خودم کارا رو انجام بدم…تو یه قطار نیرومندی که هرکسی بخواد و سوارت بشه، تو میکشی و میبریش و فقط ماها از پنجرههای شیشهایش مناظر و کوهها و دریاچهها و رودها رو نظاره میکنیم و صدای بلبل و ابرهای آسمونی و سبزی درختای سوزنی رو مشاهده میکنیم و خیلی زود این قطار مارو به مقصدمون میرسونه که اسمش خوشبختی هست. تو هدایت مارو بر دوش گرفتی…تو بر خودت وظیفه کردی هدایت کنی…انا علینا للهدی…پس منم یه گوشه آروم میشنم و قبولت دارم.. تو جن و انس رو نیافریدی جز پرستش تو….پس من به همین کار مشغول میشم و تو بقیه داستان رو درست میکنی…از هزاران راهی که من حتی فکرشم نمیکنم تو مسیر باز میکنی….تو راه میگشایی و تو بر این کار بسیار بسیار قادری…تو اول و آخر داستانی….تو ظاهر و باطنی….تو همه چیزی…. تو این سیستمی….تو این بازی هستی و انا لله و انا علیه راجعون… خدایا، معبودا، سرورا و سالار و مولای من…در کنارمی و من بر تو توکل میکنم.
بی نهایت خوشحال و شاد و شاکرم در این لحظه که کامنت تو شد رزق و روزیام
چند روزی است که دقیقا همین حال و احوال رو دارم و چنان با خدا معاشقه می کنم و عشق می کنم و آرامش می گیرم و ایده ها میگیرم
که می توان گفت بهترین روزهای زندگیام رو سپری می کنم
و جملات تو را جوری خوندم که انگار خودم تک تک آنها نوشتم و دارم مرور می کنم
و واقعا اشک شادی و شوق و بندگی و آزادی و رضایت داشتم
واقعا این بازی هیچ باگی نداره جز اینکه من بلد و حرفه ای نیستم و مهارت کافی را ندارم و خبر خوش این است که حتما با ادامه دادن هر بار ماهرتر می شوم
تا به خدا نزدیک تر و در مدار نعمت و ثروت و شادی و خوشبختی بیشتر قرار بگیرم و
بتوانم اولا این دنیا را بهشتی زندگی کنم و سپس در بهشت ابدیت همواره در کنار خدا و فوض عظیم باشم .
چند روزی است که دعایی برای آخر شب و اول بیداری صبح نوشتم و مرور می کنم که واقعا احساس معاشقه با خالقم رو دارم و با لذت و آرامش می خوابم و با توکل و انرژی بیدار می شوم .
خدایا بینهایت بینهایت و بینهایت شکر و سپاس
بابت همه نعمتها ،
بابت همه آگاهیهایم ،
بابت همه دوستان الهی این سایت ، بابت خانواده رویاییام ،
بابت بدن سالم و قویام ،
بابت رشد کاری و مالی عالی و
بابت آرامش و احساس خوشبختی که دارم
مصطفی جان تحسینت می کنم و برات بهترین بهترینها رو آرزو دارم
و سپاس بزرگ دیگر من از خدا وجود این سایت و این مکتب و فضا می باشد تا بتوانم چنین پیام هایی رو بخوانم که نظیرش در دنیا وجود ندارد
از خداوند بسیار مچکرم بخاطر وجود شما عزیزان تو زندگیم که واقعا جای شکر داره.
همیشه از خداوند دوستای خوب میخواستم و الان چه دوستای خوبی واقعا دارم.
قدر خودتون رو بدونید و چقددددر از نگاه سپاسگذرانهات خوشم اومد و آفرین به شما که اینقدر نعمتها ریز و درشت رو دارید میبینید و این چه نعمت بزرگی هست برای همه ماها که قدر نعمتها و داشتههامون رو بدونیم. اینکه هر روز صبح چشمانمون باز میشه و یه روز قشنگ دیگه شروع میشه، این خیلی نعمت بزرگی هست که واقعا ارزشش رو داشت این مسیر رو بیایم و در مدار این زیباییها قرار بگیریم.
چقدر خوب و آرام بود این کامنت شما، انگار که تک تک کلمات رو خودم نوشته بودم، انگار دل من بودو قلم شما، خیلی لذت بردم و با قلبم و وجودم این کامنت شمارو خوندم
ممنونم ازتون به خاطر این لذتی که له من و حال من بخشیدی و هزاران بار خداروشکر که که الان ساعت 23:30 شب دارم این کامنت رو مینویسم و خداروشکر که الان من به شدت به چنین آرامشی نیاز داشتم و خدای نازنینم و یگانه خدای هستی اینطور برای من امشب رو نوشت
به نام خدای مهربانم سلام بر دوست و بردار بزرگوارم ممنونم از کامنت زیبا و پر انرژی ممنونم از دعاها و صحبتهای آرامش بخشتون با خدا
خیلی لذت بردم و بعد از نوشتن کامنت میرم دوباره میخونم انگار خودم دارم با خدا صحبت میکنم خدایا هر چه دارم رو تو به من دادی من در برابر قدرت و عظمتت تسلیمم خدایا هر لحظه هدایتم کن به مسیر درست
متشکرم اینا یعنی توحید یعنی خداپرستی یعنی نزدیک بودن و پذیرفتن قدرت خداوند
و اینا همه به برکت وجود استاد عزیزو بودن در این سایت و بودن در کنار دوستان توحیدیست
دوست عزیزم بهترینها نصیبتون آرامش و نعمت و ثروت و سلامتی و خوشبختی دنیا و آخرت نصیبتون یاحق
حمد و سپاس مخصوص خداوندیست که ما را آفرید و هدایتمان کرد.
خوشحالم که پیامم رو خوندید و اونروز بصورت الهامی فقط کپیش کردیم اینجا، یه پوشهای است جداگونه تو گوشیم که هر از گاهی دعاهام رو اونجا مینویسم و این رو دوست داشتم اینجا شر کنم.
از خداوند خواهشمندم که سپاسگذارترمان کنه تا از وجود هم و این سایت الهی نهایت بهره رو ببریم. به امید خداوند مهربان در صحت و سلامت و خوشبختی باشید.
همانا آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند رحمان برای آنان( در دلها) محبت ( ویژه) قرار خواهد داد
————————————————
سلام به استاد عزیز و مریم بانوی نازنین و دوستان هم خانواده
خدا رو شکر که امروز این فایلو دو بار گوش کردم و از نکته هاش نت برداری کردم
——————–‐–
الف) من اوائلی که گواهینامه رانندگی گرفته بودم یه بار با یه موتور سوار تصادف کردم و خودش و موتورش خوردن زمین
خدا رو شکر که سرعتم زیاد نبود و بخیر گذشت مشکل حادی پیش نیومد
ولی من بشدت ترسیده بودم و خیلی روی من اثر گذاشت و این مسئله باعث شد تا مدتهای زیادی پشت فرمون ننشینم، همون که استاد گفت منو فلج کرد متوقف کرد
(الان که بش فکر می کنم صحنه طنزی یادم میاد و خنده ام میگیره
بچه هام که کوچیک بودن و صندلی عقب نشسته بودن از ترس گریه زاری می کردن و قیافه هاشون خیلی جالب شده بود)
———————-‐-
ب) یه بار دو سه خانواده از دوستانمون رو برای شام دعوت کرده بودیم، برنجی که درست کرده بودم خیلی شور شده بود، بقول استاد خیلی شور یعنی خیلی شور جوری که مهمونا ترجیح میدادن اونو نخورن و با چیزهای دیگه خودشونو سیر کنن
من اذیت شدم ولی تونستم به خودم مسلط بشم و به هم نریزم و به ذهنم یادآوری کردم که بارها و بارها غذام خوب شده و همه ازش تعریف کردن این یه بار این اتفاق افتاده و قرار نیست تکرار بشه
و این طوری بود که زیاد تو ذهن من نموند و برای بارهای بعدی اثر گذار نبود
———————-
ج) من خدا رو شکر رابطه ام با همسرم خوب بوده در کل مسئله بزرگ و خاصی نداشتیم،ولی بعضی وقتها یه سری بگومگوهای کوچیک با هم داشتیم و این هرچندوقت یکبار تکرار میشد و زندگی رو به هردومون تلخ می کرد
اونم بخاطر این بود که من میخواستم همسرمو تغییر بدم که اونجوری که من دوست دارم و فکر می کنم درسته رفتار کنه
از وقتی که با آموزشهای استاد شروع کردم به تغییر باورهام و سعی کردم همسرم رو با همین ویژگیهایی که داره بپذیرم زندگیمون خیلی بهتر و زیباتر شده بگومگوهامون بسیار بسیار کمتر شده
——————-
د) اگر تجربه ناخوشایندی برام پیش بیاد سعی می کنم با توکل به خداوند
و اینکه پروردگارم با من است مرا هدایت خواهد کرد
أِنَّ مَعیَ رَبّی سَیَهدین
و با نگرش احساس خوب= اتفاقات خوب
ذهنمو کنترل کنم خوشبین باشم امیدمو از دست ندم و برای حل اون مسئله اقدام کنم
————–
خدا رو شکر که در این سایت و فضای توحیدی هستم
و خدا رو شکر که هدایتم کرد و این کامنت رو نوشتم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و خوشبخت باشید و سعادتمند در دنیا و آخرت
من چند ماه هست که با شما آشنا شدم یعنی از اسفند ماه سال 1402 و موقعی که با شما آشنا شدم بسیار وضعیت نامناسبی در زندگیام داشتم و طی این چند ماه با کمک دوره 12 قدم و نشانههای سایت بسیار پیشرفت خوبی داشتم. از احساسات بسیار شدید به آرامش خوبی رسیدم. استاد از یک ماه پیش وضعیت مالیام پس از سه ماه که رو به صعود بود به یکباره بشدت کاهش یافته و من طی چند هفته به خوبی توانستم ذهنم رو کنترل کنم اما از دیروز ترسها داشت بر من غلبه میکرد و باعث ایجاد احساسات بد میشد و از خدا میخواستم که کمکم کنه چون قبلا بارها کمکم کرده بود. معمولا به محض اینکه موضوعی برام پیش میاد میام سایت شما یا از فایلهای 12 قدم استفاده میکنم تا آرامشم برگردد اما این بار خیلی اوضاع پیچیده تر شده بود و ذهنم با هزاران سوال نگران کننده در مورد وضعیت مالی و رابطهام احساسم را بد میکرد و پاسخهای قانع کنندهای که مطابق با قوانین جهان باشد رو نمیتوانستم برایشان پیدا کنم چون درک قوانین جهان هم تکاملی هست. الان به محض اینکه این فایل رو دیدم از خدا سپاسگزاری کردم و از شما هم ممنونم که این فایل رو در زمان مناسب روی سایت قرار دادید تا من بارها و بارها گوش بدم تا احساسم به آرامش برگردد.
سلام و هزاران دروود به استاد عزیزم و مریم بانو جان
خدارو هزار مرتبه شکر بابت فایل زیبای امروز من امروز سر در گم بودم که برم سراغ کدوم فایل و یکم تو باور ساختن هنوز لنگ میزنم که دیدم ای جانم که فایل جدید در مورد باورهای ماست و شاد و خوشحال شدم
بااینکه هرشب خیلی زود میخوابم اما امشب ذوق داشتم که فایل و کامل گوش بدم و بعد حتما کامنت بزارم که ذهنم این عادت قشنگو بسازه که منم میتونم بعد از هر فایل بنویسم و رد پا از خودم بجا بزارم برای خودم …
من تقریبا 18ساله که ازدواج کردم و همیشه باور اینو داشتم که همسرم اجازه نمیده من کار کنم یا درس بخونم یا آزاد باشم و هرجاکه دوست دارم برم و سال های سال با این باور زندگی کردم اما بعد از کار کردن روی خودم و قدم گذاشتن تو مسیر آگاهی دیدم که بعله همسر جان اصلا کاری با درس خواندن یا کار کردن من ندارن یا اینکه بخوام برای هرجایی رفتن اجازه بگیرم و خیلی آزاد و راحت هستم البته
من یه مدتی تقریبا هر روز ده تا ویژگی مثبت از همسرم مینوشتم واز خدا سپاسگزاری میکردم و دیدم که واقعا همسرم رفتارش تغییر کرد
مورد بعدی تو کسب و کارم بود که من یه آنلاین شاپ راه انداختم و اصلا فروش خوبی نداشتم البته بخاطر باور منفی بود که از مادرم گرفته بودم یادمه هر وقت راجع به کسب و کار حرف میزدیم مادرم میگفت ای مادر این کارا بدرد ما نمیخوره واسه اونایی خوبه که خودشون اختیار دارن و شوهراشون تکلیف تعیین نمیکنن یا اینکه باید کلی دوست و رفیق پولدار داشته باشی تا بتونی خوب بفروشی و رشد کنی ومن تا سالها خودم هم اینارو تکرار میکردم تا اینکه کسب و کارم شکست خورد و بعد فهمیدم که ریشه ش در این باور ها بوده که تو کسب و کار دومم اینا رو اصلاح کردم و وقتی حواسم به نجواها بود و ذهنمو کنترل میکردم میدیدم که بعله مشتری های زیادی خدا بسمتم هدایت میکنه وفروشم عالی میشه
بازم دارم موارد دیگه ای که همینقدر ساده بودن ولی تاثیر عمیقی در زندگیم گذاشتن که دارم تلاش میکنم با آموزه های استاد وهدایت خداوند بهبود ببخشم
درود و خداقوت به استاد عزیزم، خانم شایسته نازنین و همه دوستان خوبم در این مسیر زیبا
چقدر این فایل دوست داشتنی و هماهنگی بود با موضوعی که چند وقتیه دارم بهش فکر میکنم. داستان رو از این تیکه از صحبتهای استاد در فایلهای مختلف برای توضیح رابطه آرامش و رهایی و خوششانسی شروع میکنم که میگفتن تو دور و اطرافیان خودتان فکر کنید ببینید کی از همه خوششانستره و بدون اینکه من ایشون رو بشناسم میتونم بگم که ویژگی بارز این فرد بیخیالیه این فرده. بعد همون موقع که من میخواستم فکر کنم به اینکه این فرد کیه تو اطرافیان من یکی از پسرخالههام همیشه میومد تو ذهنم حتی این موضوع رو به خودش هم گفته بودم.
تا اینکه چند روز پیش همینجوری که درحال جستجوی ترمزهای ذهنی بودم صبح قبل از اینکه از خواب پا بشم یه الهامی بهم شد که چرا تو وقتی میخوای یه آدم خوششانس رو مثال بزنی پسرخالت رو مثال میزنی؟ چرا تو اون آدم خوششانسه نباشی که از خودت مثال بزنی؟ ثانیاً تو واقعاً آدم خوششانسی نبودی تا حالا؟
بعد همینجوری که داشت ازم سوال میپرسید بهم گفت اینجا و اینجا تو خوششانس نبودی؟ گفتم چرا
بعد گفت هزاران اتفاق درطول روز میوفته چندتاش به نظرت نامناسبه؟
آیا همین الان امکان نداره قلب تو از حرکت بایسته؟
آیا امکان نداره یکی از عزیزانت رو از دست بدی؟
آیا امکان نداره یه اتفاق نامناسب عجیب برات بیفته که پیشبینیش نمیکردی و به شدت بهم بریزی؟
آیا تو نمیتونستی تو کشور یا خانواده نامناسب و ناامنی به دنیا بیای و بزرگ بشی؟
آیا نمیتونستی معلول به دنیا بیای؟
پس چرا فکر نمیکنی که آدم خوششانسی هستی
چون یه چندتا تجربه نامناسب که به نسبت تجربههای خوبت اصلاً به حساب نمیان و اومده بودن که بهت درس بدن که بهتر عمل کنی رو تو زندگیت داشتی به این نتیجه رسیدی که تو خوششانس نیستی؟
فکر نمیکنی موضوع اشتباهی رو داری روش سرمایهگذاری میکنی و بزرگنمایی میکنی؟
بعد در ادامه این الهامات چند نمونه دیگه آدم خوششانس رو مثال زد و گفتش ترمز بعدی تو اینکه تو فکر میکنی که خدا برای اینا خواسته اما برای تو نمیخواد. یه آدمی رو میبینی که خواستههای تو رو داره یا داره در یه شرایط خیلی مطلوب زندگی میکنه بعد بهجای اینکه باور کنی که میشه که به خواستهها راحت رسید و خواستههای باکیفیتی داشت به این نتیجه رسیدی که خدا برای اونا خواسته اما برای تو نخواسته.
خدا واقعاً برای تو نخواسته؟
تو کسی نبودی که این موفقیتهارو (برام مثال میزد) کسب کردی؟
تو کسی نبودی که خدا این معجزات رو (برام مثال میزد) برات انجام داد؟
چرا تو همون فردی
فقط به این دلیل چیزایی که میخوای رو هنوز نداری که فکر میکنی خدا برات نمیخواد که داشته باشی
خیلی جالبه که درمسیر خودسازی گاهی ترمزهایی ایجاد میشه که آدم فکرش رو نمیکنه که این اصلاً ترمز من بوده باشه اما این قضیه باز بیشتر بهم ثابت شد که باورهای محدودکننده و پاشنه آشیلهای ما هیچوقت از بین نمیرن و ما باید همیشه روشون کار کنیم. این ساختار این دنیای مادیه.
نکته اینجاست که اگر روی این باورها کار نشه میتونه مارو به جایی برسه که در معرض تصمیمات اشتباه و تجربیات نادلخواه قرار بگیریم.
چند روز پیش با دوستی که چند سالی از من کوچکتر بود یه صحبتی داشتیم و ازم خواست که کمکش کنم در رابطه با ارتباطش. بعد از اونجایی که یه مشابهت خیلی زیادی بین رابطه ایشون و رابطه سابق خودم احساس کردم خیلی بهتر تونستم راهنماییش کنم.
یه مسئلهای بین خودش و پارتنرش پیش اومده بود و بهم گفت به نظر شما مشکل من چیه و چه راهحلی وجود داره؟
بهش گفتم که ببین از دست دادن اون رابطه اوایل اصلاً برای من آسون نبود اما درسهایی به من داد که انقدر سازنده و شیرینند که میتونم بگم به مراتب لذتش برام از اون رابطم بیشتر بود و الان میتونم خیلی بهتر از زندگیم لذت ببرم و تصمیمات و رفتارهای مناسبتری داشته باشم.
اولین درسش اینکه نگاهت رو نسبت به موقعیتی که توش هستی تغییر بدی که البته کار زمانبریه اما اگر بتونی باحوصله این کارو انجام بدی نتایج خیلی خوبی میتونه برات داشته باشه، یعنی فکر نکن که این اتفاقی که الان افتاده یا احساسی که الان داری بده، شاید به نظر بد بیاد اما این داره به تو میگه که یه جایی رو باید توی نگرش و عملکردت اصلاح کنی. مثل معده درد که وقتی معده آدم درد میگیره به این معناست که یه مشکلی یا تو تفکر ما وجود داره که باعث شده به اعصاب معده فشار بیاد یا یه غذای نامناسب خوردیم. حالا ساختار طبیعی بدن اینکه مشکل رو رفع کنه اگر تو اون مسیر فکری یا اون تغذیه نامناسب رو قطع کنی، دقیقاً جهان هم در رابطه با تجربیات زندگی ما در ابعاد مختلف داره همین کارو میکنه، اگر ما تجربه خوبی تو رابطه نداریم یعنی داریم یه جاهایی رو به دلیل عدم شناخت درست، آموزش مناسب و تجربه ناکافی اشتباه طی میکنم و میتونیم اصلاحش کنیم، بنابراین با درک این موضوع تو میتونی بفهمی که آقا من باید آموزش ببینم هم خودم هم طرف مقابلم رو بهتر بشناسم، رفتارهای درست رو بیشتر انجام بدم و از تجربه و اشتباه کردن نترسم.
دوماً نباید انقدر افراد رو تو ذهنت بزرگ کنی که بتونند اذیتت کنند حالا چه با حرفاشون، چه با نبودشون و چه با هر دلیل دیگهای، من همیشه میگم که اگر مسائل و عدم هماهنگی افراد رو از هم جدا نکنند مرگ یه روزی همه آدمهارو از هم جدا میکنه، چه دوست داشته باشیم چه نه این اتفاق طبیعت جهان اما این به معنای عاشق نشدن نیست تجربههای لذتبخش نداشتن نیست بلکه به معنای پیشگیری از شکسته.
سوم اینکه یه سری اصول برای رابطت تعریف کن اما بپذیر که همه ما انسانها از یه طرف همواره میتونیم اشتباه کنیم و اصول رو زیر پا بگذاریم و از طرف دیگه تفاوت سلیقه داریم اما میتونیم متعهد کنیم خودمون رو که به یک سری اصول وفادار باشیم که این هم برای سن شما نیاز به زمان داره ، نباید یه موضوع یا خطایی اگر پیش میاد علم عثمان کنی و بگی که دیگه این آدم به دردنمیخوره.
بعد براش از رابطه خودم گفتم که من مهمترین اصل زندگیم صداقته و مشکل من از جایی شروع شد که یکبار طرف مقابل راستش رو به من نگفت درخصوص یه موضوع مهمی و البته دروغ هم نگفت اما من گفتم که تو به من دروغ گفتی و تو اصلاً دیگه آدم قابل اعتمادی نیستی و انقدر این موضوع رو بزرگ کردم که یه رابطه بسیار خوب و عاشقانه رو تبدیل کردم به یک رابطه نفرتانگیز و بعد جدایی.
بعد بهش گفتم فکر میکنی بعد این رابطه من فکر کردم کار درست رو انجام دادم؟
من تبدیل شدم به یه آدمی که در یک سیکل معیوبی از روابط قرار گرفت که نتیجش شد این باور که من به درد رابطه و عاشقی نمیخورم.
این دقیقاً موضوعی بود که همین چند روز پیش به خودم گفتم که این ترمز سالهاست داره تجربه یه لذت عمیق رو از تو میگیره.
تو یه بار اشتباه کردی، درسش رو گرفتی
قرار نیست همیشه این اشتباه تکرار بشه
هیچ رابطهای تو کمال نیست، پس آدمها میتونند بهم فرصت بدن، هر خطایی هم پیش بیاد قابل بخشش میتونه باشه
این اتفاق باید باعث بشه که تو با تمرکز کردن به نکات مثبت فرد مقابل و رابطه و رعایت اون موارد قبلی بری سراغ حل مسئلههایی که تو رابطه و زندگیت وجود داره و ممکنه بعداً پیش بیاد.
چند روز پیش داشتیم با یه دوست عزیزی درباره پولسازی از اینترنت و شبکههای اجتماعی صحبت میکردیم و بهش گفت که آره من خیلی فعال بودم اما انقدر نتیجه دلخواه نگرفتم که فکر میکردم من به درد این کار نمیخورم. یه صحبتی از استاد هست که من عاشقشم و ایشون میگن خیلی از ماها نمیدونیم که وقتی یه خواستهای رو میخوایم باید باورهای همجهت رو ایجاد کنیم، بهجای اینکه این کار رو انجام بدیم یه سری باورهایی از قبل داریم که میخوایم خواستههامون رو روی اون باورها سوار کنیم، این کار جواب نمیده. بعد به این دوستمون گفتم که من در این حوزه اشتیاق داشتم، خلاق بودم، سعی میکردم کارهام رو درست انجام بدم اما نیمدم این باور رو ایجاد کنم که بابا من میتونم از اینترنت پول بسازم من کارهام جذابیت داره مخاطب پسنده من هدایت میشم به محتواهایی که فروش بیشتری برای من ایجاد کنه اما بهجای این کار هی کار میکردم و کارها نتیجه لازم رو نداشت و باعث شده بود من استمرار نداشته باشم و نهایتاً به اینجا رسید که من بیخیال کارم بشم و به این فکر کنم که شاید باید مهاجرت کنم یا کارم رو عوض کنم. در صورتی که این حقیقت ماجرا نبود. من میتونستم واقعیت دیگهای رو ایجاد کنم، بارها شده بود که محتواهای من بازدید بسیار خوبی میخورد و مشتریان خیلی خوبی به سمتم میومدن اما چون باورهای مناسبی نداشتم و خیلی چیزارو هنوز بلد نبودم پذیرفته بودم که پولسازی از اینترنت برای من غیرممکن یا خیلی خیلی سخته.
یه بحث دیگه برای من کمالگرایی من بود و باعث شده بود که انتظارات نامناسبی داشته باشم هم از خودم هم از جهان، درسته که دنیا هیچ محدودیتی در اعطای نعمتها نداره اما باید یادم باشه که جهان به اندازه باورهای من به من اعطا میکنه و خیلی از چیزایی که من میخوام الان به اندازه کافی روی باورهای همجهت باهاش کار نکردم و فرکانس شدت نگرفته به اندازه کافی و این مدت زمان رو من باید با احساس خوب که حاصل کار کردن جدی روی باورهاست رو خودم کار کنم.
همه چیز دستیافتنیه، همه چیز قابل یادگیری و اصلاحه.
وقتی عملکرد مغز ما بزرگنماییه (اغلب منفی) راهکار من اینکه بیام اتفاقهای خوب رو بزرگنمایی کنم. موفقیتهام رو براش بزرگنمایی کنم.
تو پروسه کاری خودم اتفاقاً بارها موقعیتهایی بهوجود اومده که به شدت نگران کننده بوده اما من خیلی عالی تونستم ذهنم رو کنترل کنم و شرایط عالی بشه.
یه نمونش تو بازی فوتبال با پلیاستیشنه. بارها موقعیت پیش اومده که من چندین گل عقب بیفتم و کامبک بزنم دوباره اما در خیلی از موارد هم نشده و من باختم. من متوجه شدم هربار که من گل میخورم اگر از ریتم بازی خودم که معمولاً یه ریتم خیلی آرام و هجومی و اذیتکنندست برای طرف مقابل خارج بشم و بخوام با بازی سریعتر به گل برسم احتمال گلزنی من میاد پایین و من اون بازی رو میبازم.
بنابراین الان وقتی یه گل عقب میوفتم سریع به خودم میگم که هیچ اشکالی نداره تو باید بازی خودت رو انجام بدی و به برتری برسی و واقعاً با این روش آمار باختهام خیلی کم شده و دقیقاً مثل رئال مادرید خیلی خطرناکتر هم میشم برای طرف مقابلم چون میفهمه از الان به بعد من گل میخوام و همین میل هجومیش رو کم میکنه و فشار روی از روی دفاع تیمم برمیداره میبره روی حمله و کنترل بیشتر بازی و در نهایت به گل رسیدن.
معمولاً خیلی کم پیش میاد که من گلهای زیادی بخورم تازه این در شرایطی که من سالهاست کنسول بازیم رو فروختم و گهگاه با دوستان موقعیتی پیش بیاد بازی میکنم و اگر من مستمر این کار رو انجام بدم تقریباً خیلی آمار باختام کمتر هم میشه.
یکی از ایرادات دیگه من این بود که تو ورژن جدید کاشته نمیتونستم گل بزنم بعد رفتم و ویدئوهای آموزشیش رو دیدم و زمانیکه کاشته بهم داده شده بود یه گل خیلی قشنگ زدم.
حالا این رو گفتم که بگم من به شخصه از این بازی خیلی چیزهای خوبی یاد میگیرم.
اول اینکه برنده شدن نیاز به بلد بودن بازی و یادگیری تکنیکهای بهتر، کنترل ذهن و آرامش خودت رو حفظ کردن، باور به اینکه من میتونم ببرم و همینطور استمرار در بازی کردن داره. مشخصاً کسی که این ویژگیهارو رعایت کنه تبدیل میشه به یه آدمی که میتونه پیروز باشه همیشه.
زندگی هم دقیقاً همین ساختار رو داره. شاید هیچ زمانی مثل الان من متوجه نبودم که زندگی کردن نیاز به آموزش داره. ما اگر نتیجه خوب نمیگیریم چون بلد نیستیم خوب زندگی کنیم چون زندگی خوب داشتن قانون داره، این وظیفه ماست که این کارو انجام بدیم.
آموزش درست و عمل به آموزشها میتونه نتیجهای رو تو زندگی برای ما ایجاد کنه که میشه تو بازی فوتبال گرفت.
ما هممون یکبار به دنیا آمدیم، خیلی چیزارو نمیدونیم و این یه چیز کاملاً طبیعیه پس نباید در مواقع اشتباه کردن به خودمون سخت بگیریم و اجازه بدیم ذهن بخواد از کاه کوه بسازه. خوبه که این کارو انجام بده اما در جهت مثبت نه در جهت منفی که کمکی به ما نمیکنه. هیچ چیز همیشه پایدار نیست، تنها زمینی پایدار میشه که ما توجه بیشتری بهش کنیم پس اگر وضعیت خوب نیست این نگاه پایدار نبودن بهمون کمک میکنه که با حس بهتری حرکت کنیم به سمت تغییر و اگر شرایط خوبه به این فکر کنیم تا وقتی که ما توجهمون روی خوبیهاست نیازی نیست نگران چیزی باشیم و همیشه در حال رشد بیشتر هستیم.
من قبلاً وقتی میدیدم استاد خیلی تاکید دارن روی این موضوع که آقا اگر فایلهای من رو گوش بدین بعداً هم گوش بدین هربار چیزهای جدیدی درک میکنید به این خاطره که ساز و کاره جهان همینه. دلیل اینکه خیلی وقتا توصیه دیگران رو ما اصلاً نمیشنویم و بهش اهمیت نمیدیم به این خاطره که ما حالت منفیش رو تجربه نکردیم و در خیلی از موارد باید دستمون میسوخت تا بفهمیم نباید دستمون رو ببریم روی آتیش چون نقطه تابآوری افراد در موضوعات مختلف میتونه باهم متفاوت باشه، اینجاست که تجربه میتونه مفید باشه.
این نگاه که آقا من میتونم نتیجه دلخواهم رو بگیرم اگر از مسیر درست برم خیلی به من کمک کرده که با آرامش بیشتری ادامه بدم و واقعاً مسیر برام لذتبخشتر بشه.
وقتی این مثالها و چندین مثال دیگهای که برای خودم زدم رو بررسی میکنم میبنم نتایج همواره میتونه در مورد هر مسئلهای خیلی متفاوت باشه اگر ما بتونیم احساس خوبمون رو کنترل بکنیم. این کار هم خیلی مهمه که بتونیم روش کار کنیم در مدت زمان کوتاهتری انجام بدیم و از زاویهای به مسائل نگاه کنیم که حس بهتری بهمون میدن و پای حرکتمون میشن برای اقدام کردن.
اگر من به یک خواستهای نرسیدم یعنی هنوز تکاملم رو طی نکردم، این تکامل میتونه آموزش باشه، اشتباه کردن باشه، باورهای درست ایجاد کردن باشه که البته هرچقدر باورهای درستتری ایجاد کنیم احتمال خطامون خیلی کم میشه، میتونه زمان باشه، تبدیل شدن انرژی از یک شمایل به شمایل دیگه ممکنه که زمانبر باشه حالا این زمان میتونه هربار کوتاهتر و در مورد موضوعات متفاوت مختلف باشه اما به این معنا نیست که هیچ زمانی رو لازم نداره. در هرصورت این به این معنا نیست که من هیچوقت نمیتونم به خواستم برسم.
خداروشکر میکنم به خاطر این آموزشها و مطالب فوقالعاده که کمک میکنه هربار عملکرد بهتر و نتیجه رضایتبخشی رو تو زندگیمون ایجاد کنیم.
از خدای مهربان میخوام به همه ما کمک کنه که بتونیم در این مسیر هر لحظه عملکرد بهتری داشته باشیم و نتایج بزرگتر و لذتبخشتری ایجاد کنیم و در این راه ثابت قدم باشیم.
به نام خدایی مهربانی که جهانی زیبا و سرشار از نعمت و فرصت و ثروت و برکت و آدمهای خوب را به بینهایت مقدار آفریده
و من را از بدو تولد موجودی ارزشمند خلق کرده که لیاقت داشتن بهترین نوع زندگی و برخورداری از تمام نعمتهایش را دارد
به نام انرژی قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیکتر است و قدرت خلق تمام اتفاقات زندگیم را به دست افکار و باروهای خودم داده تا آفریننده شرایط دلخواه و رویایی خودم باشم
به نام سیستمی قانونمند که به خوشبختی و ثروتمندی من بیشتر از خودم مشتاق و مصر است و من را پیوسته به سمت زندگی بهتر و نعمتهای بیشمار هدایت میکند.
جهان مثل یک آینه است که به افکار و باروهای ما پاسخ میدهد.
هر چیزی که به آن میفرستیم به شکل شرایط، اتفاقات، موقعیتها و افراد وارد زندگیمون میکنه.
باید باهوش باشیم و از این قانون به نفع خودمون استفاده کنیم، یعنی:
ورودیهامون رو کنترل میکنیم،
حواسمون باشه به چه چیزی توجه میکنیم،
حواسمون باشه در مورد چه چیزی صحبت میکنیم،
حواسمون باشه داریم چه چیزهایی را میشنویم و میبینیم،
حواسمون به افکاری که توی سرمون میچرخه باشه،
حواسمون باشه که چه باورهایی داره توی ذهمون رقم میخوره،
چون اون وقت میتونیم با تغییر باورها و ایجاد باورهای مناسب و با توجه به چیزهایی که به ما احساس بهتری میدهند، اتفاقات بهتر رو برای خودمون رقم بزنیم.
ذهن آدم اینجوریه که اگر 1000 بار ی چیزی خوب پیش رفته باشه ولی فقط 1 بار شرایط ناخوب بشه، گیر میده به همون یکبار. این زمان تو نباید اجازه بدی که ترس بره توی وجودت، چون اون وقت بیشتر بهش توجه میکنی و داری به خلق اون اتفاق ناخواسته بیشتر کمک میکنی.
اما تو باید یاد بگیری که با یکبار اتفاق ناجور، خیلی بهم نریزی و فک نکنی که قراره از این بعد این اتفاق به همین شکل ناجور باز هم تکرار بشه.
وقتی اتفاق ناجوری میافته، همون اول ذهنت رو خلع سلاح کن، نزار منفی بافی کنه، ببینی 100 بار فلان کار رو انجام دادی ولی هیچ اتفاق بدی نیفتاد فقط 1 بار شرایط اونطوری که میخواستی پیش نرفته، اگر بهش زیاد توجه کنی اون وقت تو داری اونو به مرجع و احتمال اصلی تبدیل میکنی و جلوی رشد و پیشرفت و آرامش و زندگی و حرکت کردن خودتو میگیری.
یادآوری خیلی مهمه؛ بگو 1000 بار قبلی اکی بود همه چیز چرا این یکبار باید اینطوری این همه روی من تاثیر بزاره. نباید بزاری این فکر قدرت بگیره.
باید افسارش رو دست بگیری و ذهنت رو کنترل کنی؛ این ترسی که در ذهنت بوجود اومده از شیطانه. نزار فلجت کنه. نزار قفلت کنه.
اگر یک کاری رو انجام میدی و 100 بار نتیجه خوب رخ میده و یکبار نتیجه بد ایجاد میشه نباید بزاری که ذهنت کنترلت کنه و بگه دیگه از این بعد قراره همیشه نتیجه ناخوب ایجاد بشه.
یادت باشه:
اگر برای چیزی شرایط همون بار اول بد پیش رفت، به این معنا نیست که قراره شرایط همیشه بد پیش بره، مخصوصا وقتی که داری روی خودت کار میکنی. وقتی داری بهتر میشی، نتایج هم حتما و قطعا بهتر میشن.
نترس از موقعیتهایی که قبلا بد پیش رفتن، چون:
اگر تغییر کردی و روی باورهات کار کردی، اگر الان احساس خوبی داری و ایمانت خیلی قویتر شده، دیگه قرار نیست نتایج قبلی برات تکرار بشه، اتفاقا قراره نتایج بهتر و بهتر بشه و اتفاقات فوقالعاده عالی برات رخ بده.
وقتی من روی باورها و ایمانم کار میکنم و بهتر میشم، همون کارها و مسیرهای قبلی به نتایج بهتری منتهی میشن.
قانون اینه: جهان زیبای من داره هر لحظه به افکار و باورها و ایمان من پاسخ میده. همین و بس.
پس من دیگه نمیترسم از اینکه دوباره کاری رو انجام بدم، اگر دارم روی خودم کار میکنم و بهتر میشم.
همچنین یادت باشه اگر یک اتفاق ناجالبی برات میفته، در اغلب اوقات برای اینه که ببینی کجاها ایراد داری و تو بری خودتو بهتر کنی و پیشرفت کنی و رشد کنی و حرکت کنی و درسهای لازم رو یاد بگیری. پس نترس، استرس نگیر، آرامشتو حفظ کن، گفتگوهای منفی ذهنت رو همون اول خفه کن و به تجربیات و چیزهای خوبت فکر کن و سپاسگزار باش و باورهای قدرتمندکننده رو در ذهنت مرور کن و احساست رو خوب کن و در مسیر زیبای تکاملیت همچنان حرکت کن و مطمئن باش که اتفاقات خوب برات میفتن و قطعا نتایج عالی بدست میاری و از در و دیوار، نعمت بهطور سیلآسا وارد زندگیت میشه، بهطوریکه فقط میتونی سجده کنی و شکرگزار خدای بخشنده و مهربان باشی.
خدایا ازت خیلی متشکرم که من رو خیلی دوست داری و خیلی هوامو داری و امروز هم من رو به راه کسانی که به آنها نعمت دادهای هدایت کردی
و پیوسته من رو به سمت شخصیت ایدهآلی که برای خودم میخوام و اون زندگی رویایی که در طلبش هستم و فقط تو میدونی چیه، نزدیکتر کردی.
خدایا من آمادگی دریافت برکات و نعمات گوناگون رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای خوشبختی و نعمت و ثروت و برکت و آرامشی که وارد زندگیم میکنی ازت هزاران بار ممنونم.
خدایا برای تمام نعمتهای کوچک و بزرگی که از اولین روزی که به این جهان زیبا آمدم به من دادی، تا همین حال حاضر بخشیدی و اونهایی که در آینده دور و نزدیک خواهی داد، هزاران بار شکرت.
من باور دارم که به این جهان زیبا آمدهام تا زندگی فوقالعاده عاشقانهای رو تجربه کنم،
تا تمام رویاهام به تجربه زندگیم تبدیل بشن
تا بسیار خوشبخت باشم
تا بینهایت ثروتمند باشم
تا در آسایش و آرامش و رفاه باشم
من بارو دارم که به این جهان فراوانی زیباییها و خوبیها و نعمتها و آدمهای خوب آمدهام
تا نقشی در گسترش آن داشته باشم و اثر خوبی از خودم به جای بزارم
و در پایان کار، هم خودم از خودم راضی باشم و هم خدای سخاوتمند من از من راضی باشه.
بینهایت از شما سپاسگزارم که این کامنت رو با اینهمه صلح و دوستی با خود و عشق بخود و خداوندت نوشتی .
واقعا من خیلی با خودم هرروز و هرلحظه قانون رو مرور میکنم و این جملات رو که شما هم نوشته بودید رو بخودم میگم اما امروز صبح کلام شما آنچنان آرامشی بر جان من نشاند که احساس کردم این خدای منه که داره آرام و پیوسته این قوانین رو برای من بازگو میکنه .
چقدر خوبه که در کنار شما عزیزان هستم و سعادت خواندن کامنت شما را داشتم .
درسته عزیزم! همیشه ذهن ما میخواد که مارو از حرکت باز داره و ما لذت تجربه های جدید رو نداشته باشیم ،اما ما باید آگاهانه این افسار این اسب چموش رو توی دستمون بگیریم و حرکت کنیم .
خداجونم سپاسگزارم بابت این مسیر هموار جنگلی با صدای بلبلان خوش آواز و سایه ی درختان صنوبر بلند و هوای تازه و بوی چمن تازه .
[خدا] گفت: هر دو با هم از بهشت [به سوى زمین] فرود آیید که برخى از شما دشمن برخى دیگرند، پس اگر از سوى من هدایتى به شما رسید، هر کس از هدایتم پیروى کند، نه گمراه مى شود و نه به مشقت و رنج مى افتد
و هر کس از هدایت من روى بگرداند، براى او زندگى تنگ [و سختى] خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور مى کنیم
طه 123 و 124
واقعا هر جا تسلیم هدایتهای خدا شدیم مارو از آسانترین مسیرها به بیش از خواسته هامون رسونده و هر جا هدایت شدیم ولی عمل نکردیم فقط سختی کشیدیم و مسیر ناهموار و مشقت بار رو تحمل کردیم تا بالاخره دستامونو بردیم بالا و گفتیم خدایا هر چی تو بگی من تسلیمم و هر آنچه تو بگی رو انجام میدم. و بعد آسانی و زندگی آرامو لذتبخش رو تجربه کردیم. پس چرا همواره تسلیم هدایتهای ناب خداوند در راهها و مسیرهای خودمون نباشیم تا همیشه روند زندگیمون صعودی و رو به رشد و پیشرفت همیشگی باشه.
استاد جان این فایل پر از آگاهیهای عالی برای کنترل ذهن در موقعیتهای مختلف هست که برای تک تک مواردی که بیان کردید میشه مثالهایی رو آورد و همین الان در مورد مسائل حال حاضرمون بکار ببندیم و نذاریم این ذهن مارو فریب بده و بیخودی روند رو برای ما سخت و یا ناخواسته نشون بده و باز هم آسانی بیشتر و خواسته هامونو براحتی تجربه کنیم.
من توی این کامنت میخوام فقط به یکی از سوالات جواب بدم.
درباره تجربیاتی بنویسید که: به خاطر باورهای محدود کننده ای که داشتید، مدتها یک روند ناخواسته را تجربه می کردید اما به محض ایجاد تغییرات اساسی در باورهای خود، در همان مسیر، نتایج متفاوت و خوشایندی گرفتید؛
به عنوان مثال:
بعنوانمثال در رابطه عاطفی
این دقیقا همون چیزیه که من تجربه کرده بودم من هیچ وقت نتونسته بودم رابطه عاطفی خوبی تجربه کنم چون به شدت شخصیتی داشتم که خودمو له میکردم..خودباوری کمی داشتم..خودمو تحسین نمیکردم تمرکزم بجای اونهمه خوبی و حسنی که داشتم بجای اونهمه زیبایی درونی و بیرونی که داشتم و دارم، روی کاستی ها، روی نقاط ضعفم بود و این باعث میشد به شدت حساس باشم توی رابطه عاطفی و با کوچکترین برخوردِ به زعم من نامناسب آزرده میشدم و آدم ضعیفی بودم چون از درون خودم خودمو قبول نداشتم حتی حرفهای معمولی رو هم به خودم میگرفتم و ناراحت میشدم و خودمو همیشه در جایگاه قربانی میدیدم همه اینا باعث شده بود هیچ وقت نتونم قدرتمندانه یه رابطه لذتبخش رو تجربه کنم واقعا تجربه این همه سالِ من بهمکاملا نشون میده که فقط کسی میتونه یک رابطه زیبا و رویایی رو تجربه کنه که از درون برای خودش ارزش قائله، خودشو تحسین میکنه به خودش اهمیت میده از خودش مراقبت میکنه بخاطر کوچکترین تلاشها و موفقیتهاش خودشو تحسین میکنه و همه اون چیزهایی که استاد توی دوره لیاقت میگن و من تو همش مشکل داشتم بخاطر اشتباهات کوچیک هزار بار خودمو سرزنش میکردم خودمو له میکردم و هیچ عزت نفسی نداشتم ، تغییرات کوچیکی کرده بودم اما نه به اندازه کافی، اما وقتی من تمرکزی روی دوره لیاقت کار کردم که هدایت ناب خداوند برای من بود و تلاش کردم حس ارزشمندی رو در درون خودم پیدا کنم و همه چی رو اون بیرون رها کردم تا از درون تغییر کنم، دنیای اطراف من به کل عوض شد تجربه من عوض شد، آدمای اطراف من عوض شد، رفتار آدمها با من 180 درجه تغییر کرد و عالیتر شد و الان فقط احترام میبینم فقط عشق دریافت میکنم فقط محبتِ خالصانه ست که به سمت من روانه، خیلی قدرتمندم توی رابطه، دیگه محتاج نیستم رابطه باشه یا نباشه خیلی برام فرقی نمیکنه چون چیز باارزشتری رو پیدا کردم و اون تکیه به خداییه که به عالیترین شکل مراقبمه و تک به تک نیازهامو به عالیترین شکل برطرف میکنه و همه جوره عاشقانه هوامو داره دیگه چی بخوام تو این دنیا .
حالا همین منی که با تسلیم هدایت خدا شدن اینقدر تجربه م تو جنبه روابط تغییر کرد مشکلم الان اینه که هنوز نتونستم از کسب و کار خودم به درآمد راضی کننده ای برسم و ذهنم میگه این سخته، این مثل اون نیست، این قضیه ش فرق میکنه، تو انقدر باورات و عملکردت تو جنبه مالی مشکل داره که اصلا درست بشو نیست هر چند با کار روی دوره لیاقت تو این جنبه هم رشد خیلی خوبی داشتم و نتایج بهتری از قبل گرفتم اما هنوز اون حالت راضی کننده بوجود نیومده، اما اگه اون شده این هم میشه
همه این تغییرات عالی با تغییرات اساسی در باورهای من ایجاد شد اونجا من تسلیم هدایت خدا شدم و مو به مو هدایتهاشو انجام دادم چرا تو این جنبه این کارو نکنم؟ باید بپذیرم که یک عالمه باور ناهماهنگ دارم با پول و ثروت و به تغییرات اساسی نیاز دارم تو این جنبه، مسائلی که باید حسابی روشون کار کنم و اگه اون حد از تغیبر توی این جنبه هم در من ایجاد بشه قطعا همه چیز تو جنبه مالی 180 درجه در زندگی من تغییر خواهد کرد .
استاد جان سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند و پر از آگاهی. خانم شایسته عزیز ممنونم برای سوالات عالی که به خودشناسی عمیقتر ما کمک میکنه.
دوستان نازنین برای کامنتهای فوق العاده و به اشتراک گذاری تجربیات ارزشمندتون سپاسگزارم.
به نام خدایی که شب و روز کنارم بود هر ثانیه هر روز
سلام استاد عزیز
اول اینکه بعد از مدت ها دارم اولین کامنتم مینویسم هم خوشحالم هم یه جور خاصیم و اینکه نمیدونم باگه یا چی ولی انگار دارم اولین کامنت این فایلو مینویسم
خب نکته جالب و نشونه این فایل ک بعد یه مدتی دوباره اومدم توی سایت برام این بود که خب من تقریبا یه چهار ماهی هست باشگاه رفتم و میرم و خب تو این مدت اسیبی ندیدم خداروشکر ولی خب دیروز که روز پا بود یک حرکت رو هم سنگین زدم هم ست اولش رو بد زدم ب کمرم یکم فشار اومد و الان هم یکمی درد میکنه و شما ک گفتین اسیب توی باشگاه خیلی جالب بود اصن برام اولین مثالتون بود چون ولی خب من میتونم بگم برای ورزش باشگاه چیزی کلا مانع ادامه دادنم نمیشه شده قبلا ماه های اول حالم بد میشد یا اصن نتیجه ایی رو نمیدیدم البته من به ریز ترین تغییرات بدنم توجه، میکردم میکنم ولی خب چون تغییر زیادی نمیدیدم اول راه خسته میشدم ولی خب ادامه دادم الان بعد چهار ماه خیلی نسبت به ماه اول بدنم تغییر کرده و بهتر شده خداروشکر
مورد بعدی که بخوام بگم که بیشتر مرتبط با فایل باشه اینه که من یک بار توی 3/4 سالگی میخواست منو دزد ببره 🫡
و خب از همون موقع تا کلاس 6 ام و 7ام این ترس توی من بود ک اگ برم بیرون یکی منو میخواد بدزده من از اولی که مدرسه میرفتم خب سرویس نداشتم همیشه پیاده میرفتم میومدم و اکثرا هم مسیر خونه تا مدرسه برام طولانی بود یه مسیر نیم ساعت 45دقیقه ایی بود و خب همین موضوع چون باید تنها میرفتم کم کم ترسمو کم کرد تا کلاس 7ام که دوباره سر کوچه اومدن منو خفت کنن
که موفق هم نشدن فقط عین اسب تا خونه دویدم
بعد اون دوباره این ترسه برام بولد شد البته نسبت به قبل بازم کمتر بود که تا سر کوچه ام میترسیدم برم
ولی خب تا مدتی دوباره برام بولد شده بود دوباره این ترسه برام بودش که اگه تنها برم بیرون منو میدزدن یا اتفاقی برام میوفته خلاصه گذشت و سعی میکردم دیگه به اون اتفاقات فکر نکنم سعی میکردم به ترسم غلبه کنم بیشتر برم بیرون حالا برا خرید یا هرچیزی که ترسه دیگه برام کم رنگ تر شد و الان که12 امم دیگه خوشبختانه خداروشکر نمیتونم هنوز بگم کامل هیچ ترسی دیگه ندارم چرا هنوز هم یکمی بعضی وقتا این ترسه میاد سراغم ولی خب دیگه مثل قبل نیست راحت ترم خیالم راحت تره و جایی کاری باشه دیگه این ترس مانعم نمیشه
یه اعترافیم این اخر بکنم که برای کامنت نوشتنم ترس داشتم همین الانم هی میخوام نفرستم
سلام به شما سهراب پژوهنده عزیز هم خانواده ایی من در این بهترین جای دنیا.
اصلا اینم اولین کامنت من به اولین کامنت تو باشه.
داشتم کامنت ها رو میخوندم یادم از پیام صبح ات افتاد.(قبل ساعت 9 صبح توی تلگرام بدون سلام با یک شوق و ذوق باحالی به من پیام دادی که کامنت گذاشتی و اسکرین شات گرفتی که ببین خواهرجون نظرها صفره.)ازم میپرسیدی نمیدونم باگه یا چی، نمیدونستی اولین کامنتت اولین کامنت هست یا نه…. منم که چهار تا پیراهن توی سایت در مورد کامنت نوشتن از تو بیشتر پاره کردم و تقریبا میدونستم معنی اش لزوما این نیست که تو اولین کامنت رو نوشتی، اون صفر یعنی هنوز کامنتی منتشر نشده.(این طبق تجربه گفتم و طبق باورهای خودم) این باگ نیستو فقط معنی اش اینه که فایل تازه روی سایت قرار داده شده و قطعا تعداد زیادی مثل ما در ساعت های اول میبینن و عده ایی کامنت مینویسن همون موقع، یک عده بعدا مینویسن و یک عده شاید حتی بفکر کامنت نوشتن هم نیفتن یا اینقدر مانع هایی دارند که نمیتونن به این موضوع فکر کنن که میتونن، در این “بهترین جای دنیا” بنویسن و بهترین استاد دنیا کامنت هاشون رو میخونه و در بهترین سایت دنیا کامنت شون رو بی قضاوت منتشر میشه.
خلاصه انگار برای کامنت نوشتن هم باید آماده باشی و بخوای که تو مدارش باشی.
انگار باید جسارت و جرات کافی براش داشته باشی.
انگار باید از خیلی ترس ها و تردیدها گذشته باشی.
انگار باید براش دلیل و انگیزه داشته باشی و باور کرده باشی که اینجا نوشتن خــیــلی فرق داره، خــیــلـی…
من تا حالا فکر نکرده بودم که کامنت نوشتن هم میتونه چیزی به اسم “ترس” خیلی مانعـش بشه.(چقدر از کامنتت درس گرفتم،واقعا سپاسگزارم که نوشتی.)
خلاصه سهراب عزیزم، اومدم ابراز خوشحالی ام رو نه برای صرفا کامنت نوشتنت، بلکه برای اولین کامنتت که اولین کامنت این فایل شده تبریک بگم و تحسینت کنم.
سهراب عزیزم تحسینت میکنم برای اینکه خیلی زیبا و قشنگ در مسیر رشد و پیشرفت خودت داری پیش میری و منم بارها افتخار این رو داشتم تا متوجه ترس هات باشم و بعد شجاعت هایی که در طول مسیرت تا به الان به خرج دادی و رفتی توی دلشون رو ببینم.
بارها تو دلــم بهت افتخار کردم و شاید هم بهت گاهی گفتم اما این بار اینــجا بهت بلند و ثبت شده میگم.
اومدم اینجا احساسم رو بنویسم و به یاد بیارم که یک روز حتی تو از خیابان هم تنهایی میترسیدی رد بشی و الان تنهایی داری میری توی دل ترس هات و تنهایی ترس هات رو شناسایی میکنی و ازشون رد میشی و بزرگ میشی،این یعنی تغییر،این یعنی رشد،این یعنی قدم به قدم، آروم آروم بزرگ شدن، یعنی تکامل
من اومدم بگم احساس خوشبختی میکنم برای داشتنت که عضو خانواده ی من یک عضو نسبی خانواده ی منه،که افتخار خوندن ردپاش رو هم پیدا کردم.
خلاصه داداشم از راه دور میبوسمت و به افتخارت برات دست میزنم و میگم آفرین سهراب با همین فرمون ادامه بده…
تو امروز آینه ی باورهای من شدی.من این لحظه ها رو سال هاست دارم میسازم و تازه این شروع ماجراست…
بقول استاد عزیزمون: جهان آینه ی باورهای ماست. باورهای که بهت کمک میکنه رو بگیر و بساز و باورها و حرف هایی که بهت کمک نمیکنه یا محدودت میکنه رو بهشون کاری نداشته باش.
ازت واقعا ممنونم که از خودت و وجود ارزشمندت اینجا ردپا گذاشتی.
و باز هم بقول استاد عزیزمون خوب زندگی کنیم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنیم. و ممنون و سپاسگزارم ازت که داری خوب زندگی کردن رو هربار بیشتر یاد میگیری و جهان رو جای بهتری برای خودت، من و بقیه میکنی…
این جمله ات رو به یادگار برای خودم مینویسم تا یادم باشه:
یه اعترافیم این اخر بکنم که برای کامنت نوشتنم ترس داشتم همین الانم هی میخوام نفرستم.
منتظر خبرهای خوب و پیشرفت هات هستم و خوشحال میشم یکهویی ردپاهاتو ببینم و کلی سورپرایز بشم، قطعا نه تنها من بلکه استاد و این خانواده بزرگ و صمیمی مشتاق دیدن و خوندن تو هست، دانشمند شجاع و زیبا…
برات از صمیم قلبم بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو از الله یکتا خواهانم.
خداروصدهزار مرتبه شکر بخاطر هدایتم ب این مسیر زیبای سرسبز
و خداروشکرگزارم بخاطر وجود نازنین دوستان فوق االعاده توحیدی چون شما دوست خوبم
نقطه ی آبی شما دربهترین زمان ممکن بدستم رسید واقعا نیاز داشتم ب این انرژی وعشقی ک برام فرستادین از طرف خدای وهابم ک بهم بگه زکی قشنگم من حواسم بهت هست ها
فک نکنی ی وقت تنهایی من برات کافی هستم و هدایتت میکنم و عاشقتممم
چهارزانو نشستم تو کوچه ی دفتری کنار دبیرستان دخترانه هاجر تو یکی از خیابون های تهران خخخخخ
دیروز عصرساعت 5از اندیمشک همراه خواهرم با قطار حرکت کردیم و امروز صبح ساعت 8رسیدیم تهران
خواهرم و برای گزینش خواستن ب منم گفت ومنم همراش اومدم
چون خییلی گیر میدن ب پوشش و اینا خواهرم گفت باید حتما مغنعه و چادر بپوشی ک باهام بیایی داخل
منم گفتم اشکال نداره بخاطر خواهرم میپوشم
تو اسنپ ک بودیم برگشت بهم گفت ببینم آستین لباست حواسم نبوده باید یاق دست میپوشیدی مغنعه توهم درست کن موهات بیرون نباشه
من خندیدم بهش گفتم ول کن بابا من ک مغنعه پوشیدم و چادرم میپوشم
ک کلی بهش برخورد گفت میخوایی بدبختم کنی الان ب خاطر تو ردم میکنن
حسم خیییلی بدشد
بهم گفت اگه میدونستم میخوایی اینجور کنی نمیاوردمت اشتباه کردم
و باز بهم گفت عینک افتابی توهم بزار تو کوله نزنیش ک
تو ی حرکت چادرو جمع کردم گذاشتم تو کوله و عینکم زدم ب چشم
گفتم من باهات نمیام اصن خودت برو داخل و و حسمم خیلی بدشد
گفت هرجا میری برو
کاری باهات ندارم
منم چون فقط 14تومن تو کیفم بود نجوا اومد گفت الان میخوایی چیکار کنی
هیچ پولی هم همرات نیست ک برگردی
گفتم خدا برام کافیه درهر صورت من چادر نمیپوشم
چون دوست ندارم
چون پوشیدن چادر یعنی ترس، ترسم از شرک میاد
من نمبخوام مشرک باسم
و تمرکزم و گذاشتم رو زیبایی های مسیر و حسم و بهتر کردم
ی مسافت طولانی و رفتیم ک رسیدم ب دبیرستان هاجر آجیم گفت چادر و بپوش گفتم نمیخوام و کوله و وسایلو برداشتم اومدم سرکوچه نشستم کنار بوته های سرسبز کنار پیاده رو و گوشی و هنسفری و درآوردم
داشتم جلسه3قدم دورو گوش میدادم ک حالم بهتر شد
و بعد اومدم تو سایت گفتم خدایا ی نقطه ی آبی برام بفرست
و رفرش سایتو زدم و باعشق برام فرستاده بود و بی مهری هایی ک دیده بودم و برام جبران کرد
قلبم لبریز از عشق ونور شد و این عشق از چشام سرریز کرد و شد اشک شوق ک حس فوق العاده ای داشت
سپاسگزارم ازشما دوست عزیزم چندباری کامنت های زیباتون و خوندم واقعا منو ب خدای درونم وصل کرد هر بار
خداروشاکرم بخاطر وجود نارنین ووارزشمندت دوست قشنگم
امروز متوجه ی تغییراتی درخودم شدم
راننده ی اسنپ واقعا آدم فوق العاده ای بود خییلی مودب و متین و حواسش بود تا ما راحت باشیم دید من تو تونل شیشه سمت خودمو بالا زدم بقیه شیشه هارو بالازد و کولر وبرامون روشن کرد
و صندلی خودشو ک عقب تا آورده بود برای راحتی من ک پشت سرش نشستم برد جلوتر
و کلی آهنگ قشنگ ازاونا ک من عاشقشم گذاشت برامون و تو مسیر از ی جایی رد شدیم ک اسم های خدا رو نوشته بود
حی
رزاق
رب
حفیظ
سلام
اول
آخر
ظاهر
باطن
و حس بینهایت فوق العاده ای داشتم و قلبم وجودم لبریز از عشق شد
الهی صدهزار بارشکرت
بخاطر صدای زیبای این بلبل خوش صدا
خدابا شکرت بخاطر نسیم خنکی ک داره میوزه
الهی شکرت بابت سایه ی خنک درختی ک زیرش نشستم
و ساختمان ب شدت زیبایی ک روش خییلی قشنگ نوشته کار آفریندقیقا روب روی کوچه س
من اینو ی نشونه میدونم چون نیت کردم ک توکار خودم ک علاقه دارم کارآفرین بشم
و روز قبل وشب قبل فایل آقا وحید وگوش دادم ک کارآفرین پوشاک شده بود
و داره بهم میگه ک اغفال حرف های خواهرت نشو و بنده ی این مردم مشرک
نباش
ک میخوان خدارو اسلام و با پوشش خودشون گسترش بدن
خواهرم دوروزه پیش داشت رو مخم کار میکرد ک بیا آزمون آموزگاری شرکت کن ک تضاد امروز بی حکمت نبود ک قیدشو بزنم کلا
الهی صدهزار مرتبه شکرت
امروز روز24چله تمرکز بر نکات مثبتم بود
و درسهای بزرگی گرفتم اینکه همه چی و از خدای خودم بخوام
خدایا شکرت بخاطر خنده های شیرین عابری ک از کنارم رد شد داشت با گوشی حرف میزد قلب من بازشد الهی شکرت
خییلی جالبه انگار قبلا این جایی ک نشستم زیر این سایه ی درخت و قبلا دیده بودم چقد آشناست خخخخخ
خدایا شکرت
مرسی دوست عزیزم ممنون بخاطر انرژی ک بهم دادین
و دعای شیرینی ک برام کردین
ان شاالله 100000برابرش بهتون برگرده
واینکه عاشقتمممم
خدابا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخوام
مارو ب راه راست هدایت کن
راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی ن کسانی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
سلام به استاد عزیزم و دوستای بینظیرم
استاد این فایل سفارش من به خداوند بود و این فایل دقیقا همون فایلی بود که من منتظرش بودم و دنبالش بودم
ازتون سپاسگزارم
اول از همه باید بگم که خیلی به لطف خدا همه چیز داره عالی پیش میره و اینم بخاطر اینه که دارم خیلی خوب روی خودم کار میکنم و اینو از جایی فهمیدم که حتی وقتایی هم که دارم خواب میبینم توی خواب میگم خب الان باید اینجا اینطوری رفتار کنم تا این نتیجه رو بگیرم و قانون رو استفاده کنم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
مثال:
من روابط عاطفی که تجربه میکردم واقعا آدمای نامناسبی به طور من میخوردن ادمایی که بی توجه بودن ، ارزش قائل نمیشدن ، کلی خلا های عاطفی داشتن و 100 درصد بخاطر این بود که من خودم این ضعف هارو داشتم 100 درصد
روابطی که تجربه میکردم منجر به این نشد که بگم همه ی روابط به درد نخور هستن و ادما همه فلانن و بیسارن
چرا چون من یه الگوی بینظیر داشتم رابطه ی خانم شایسته با استاد و میدیدم که اقا میشود همچین چیزی رو هم تجربه کنم پس میگفتم اگه نمیشه من مشکل دارم و خیلی روی خودم کارکردم ، عشق و مودت ،عزت نفس، احساس لیاقت،دوازده قدم ، حل مسائل و هرکدوم از این دوره ها یه تیکه از پازل منو کامل کرد و درنهایت منجر شد که روابطم از این رو به اون رو تغییر کنه و البته که بینهایت جای بهبود داره
ولی الان ادما خیلیییی بیشتر بهم احترام میزارن ، خودمو خیلیییییی بیشتر دوست دارم و خودم به خودم خیلیییی بیشتر احترام میگذارم و شخصیتی ساخته شده و هییی داره بهتر و بهتر میشه که اغلب ادمایی رو جذب میکنه که باخودشون درصلح هستن و خلا های خیلیی کمتری دارن و اصن قابل مقایسه نیستن با قبلی ها
یه ضرب المثلی خورد به ذهنم که مارگزیده از ریسمان سیاه سفید میترسه و واقعا هم ذهن با ادم یه همچین کاری میکنه ولی اگه اون مارگزیده یادش بیاد که 100000 بار مار اونو نگزیده و یه بار پیش اومده اون وقت به مرور ترس هاش کمتر و کمتر میشه
خود من مسئله ای که برام پیش اومده بود این بود که با یه بنده خدایی به بار به مشکل خورده بودم طی این حدود این دوسالی که اینجا هستم و ذهن من اون 700 روزی رو که هیچ مسئله ای نبوده رو ول میکنه و اون یکی دوباری که مسئله پیش اومده رو بهش فکر میکنه و بزرگش میکنه انگار چه خبره
اگر بخوام از لحاظ آماری هم حساب کنیم احتمالش میشه کمتر از 0.3 درصد یعنی حتی یکم نه و 99.7 درصد هیچ مسئله ای پیش نمیاد
میدونی دقیقا مثل اون داستان پنالتی که اگه صد تا گل کرده باشی و یکی نه وقتی میری جلوی دروازه می ایستی انگار دروازه برات کوچیک میشه و دروازبان بزرگ و 7 متر دروازه میشه 1 سانت و این کاره ذهنه ولی من باید روش کار کنم وگرنه ذهن اون 99 درصد رو به جای یک درصد درنظر میگره و میترسونه
ولی چرت و پرته اون ترسه و ترس واهیه حتی ترس هایی هم که به ظاهر منتطقی هستن درنهایت واهیی اند چه برسه به این ترس های مسخره
خلاصه من از اون اتفاق درس گرفتم که باید حرف ادما کمتر برام مهم باشه و رفتم تمرین اگهی بازرگانی رو انجام دادم و رفتن باور های توحیدیم رو تقویت کردم
و باید به همین مسیر پر قدرت ادامه بدم
خداروصد هزار مرتبه شکر
بسماللهالرحمنالرحیم
خدایا با نامت شروع میکنم. الله مهربانم شکرت بخاطر هر نفسی که میکشم. سعادتمندترینم که زندهام و در این تجربه مادی و دنیوی حضور دارم. خدایا سپاسگذارم که مرا در هر لحظه هدایتم میکنی، خدایا ممنونم که هوامو داری. خدایا شکرت که بر خودت وظیفه کردی تا هدایتم کنی. خدایا شکرت که مرا آسودی برای آسانیها. خدایا شکرت که فقط خوبی وارد زندگیام میشود.
خدایا تو کهکشانها را هدایت میکنی و کردهای، پس هدایت من هم بر توست و تو از این کار هرگز خسته نمیشی، هرگز تو را خواب نمیگیرد. هرگز تو شکست نمیخوری و تو تنها معبود و پروردگار و هادی من هستی.
خدایا گاهی میشود که به هدایت گوش نمیدم اما این دلیل بر این نیست که تو هدایت نکنی چون ذات تو رحمن و رحیم بودنت است، اگه 5 میلیارد بار خطا کردم و برگشتم تو باز میپذیری و تو غفور و رحیمی. خدایا در کارم تو هستی، در روابطم تو هستی، در اوضاع مالام تو هستی، تو هستی همه کاره ما. تو هستی همه چیز من. خدایا اگر نرمی و دوستی تو زندگیم هست بخاطر حضور توست. اگر آسانی و رفاه تو زندگیم هست از توست. اگر همین یه ذره اعتماد به خودم هست به خاطر حضور توست. اگر امنیت و آسایش هست بخاطر حضور توست، خدایا اگه مشتری هست بخاطر حضور توست، اگر هدایت و برکت هست بخاطر حضور توست. اگر شب میخوابم و صبح چشمانم را باز میکنم بخاطر مهربانی و سخاوت توست. اگر قلبم نرمتر شده و با خودم صلح بیشتری دارم بخاطر حضور توست. اگر نوری در زندگیم هست از حضور با برکت توست و غیر از تو من چیزی ندارم. من به تو فقیرم و محتاجتر از هر زمان دیگه. خدایا الان به لطف خودت آرامش دارم، همراهان و همکاران خوب، پول دارم، سلامتی دارم و مهمتر صلح با خودم دارم، معنویت دارم، زندگی بسیار روان و خوبی دارم و اینا بخاطر برکت حضور توست. پس الان عجز و ناتوانیام رو پیشت عنوان میکنم که بدون تو واقعا هیچم…خدایا از فروتنیام ببین….نه از ادا درآورنم که من براستی قربونت برم…احتیاجت دارم…بیشتر از هروقت دیگه…نمیخوام بخاطر اشتباهی به عقب برگردم…پس خدایا مرا از صابرین قرار بده و صراط مستقیمت را نشانم بده…خدایا در این تجارت چیزی جز قلبم ندارم که آن را بذارم در ترازوی معامله…چیزی جز توجه ندارم…چیزی جز سبحانالله گفتن ندارم…خدایا چیزی نیستم…ذره در مقابل اقیانوس نیستم…این بدن رو روزی باید پسش بدم و به سویت بازگردم….هدایتم کن تا از افسوسخوردگان و ظالمین نباشم. خدایا کمکم کن تا بتوانم بر نفسم بیشتر مسلط باشم، ذهنم را کنترل کنم و تصمیم درست بگیرم که قطعا پاداشی بزرگ وعده دادی. خدایا هدایتم کن تا با دیدن الگوها و افراد موفق صدق بالحسنی کنم و سنت الهی ات را تایید کنم و شهادت دهم که عدل تو برای همه مخلوقاتت یکسان است و تو خالقی عادل و هدایتگری توانایی. خدایا این زندگی چشم به هم زدنی بیش نخواهد بود و تا امروز تجربه لذتبخشتر از عشق تو احساس نکردم….پس در خلوتگاهم عاشق و پرستش کننده تو هستم و این منم که بدین نیایش و صلاه مقدس محتاجم..تو گرداننده ستارگان و کهکشانهایی…تو رب العالمینی و تویی تنها فرمانروای عالمیان…خدایا هدایتم کن تا تنها تو را بپرستم و تنها از تو یاری بجوییم…خدایا محمد تو را انتخاب کرد و تو او را بالا بردی….من تو را انتخاب کردم و میدانم بهایش را هم باید بپردازم…اگر مسیر رو کج رفتم تو هدایتم کن…تو دستم رو بگیر….تو بزن پس کلهام که بفهمم مسیرم اشتباهه قبل از اینکه خیلی خیلی منخرف بشم…
خدایا از خلوص قلبم آنچه که هستم و بدست آوردم از توست….لحظه ای که تآمل میکنم، به افکارم نگاه میکنم، هزاران هزار فکر را میبینم که در سرم میچرخند. اینکه انتخاب درست رو انجام میدم و زندگیم به سادگی میچرخد…یقینا از تو و هدایت توست وگرنه من در فکر خودم گم میشم. خدایا در آخر به این نتیجه رسیدم که این دنیا براستی بازی بود و بس و به قول خودت دار الاخره جای اصلی هست که زندگی پس از مرگ را تجربه میکنم. تسلیمم خداجونم و میدونم در اون دنیا زندگی بهتری خواهم داشت چون تو خداوندی هستی که حسنه دنیا و آخرت رو پیشنهاد کردی و در این تجربه من موظفم که ترسها و محدودیتهام رو اول اعتراف کنم، بعد عاجزانه بگم کمک میخوام و بعد بزارم که تو عین یه رفیق جون جونی بیای و تمام مسائلم رو به دوشت بکشی و من فقط از این بازی که خودت گفتی هیچ مشکلی این بازی نداره فقط برو بازی کن….از این بازی من برم لذذذذتم رو ببرم. خدایا این بازی واقعا باگی نداشت، فقط من بلدش نبودم و هی میسوختم میرفتم از اول. یاد گرفتم صبر کنم تو یه راه حل بدی! به همین سادگی و به همین لذت بخشی واقعا… الحمدالله رب العالمین…الله خالق…. الله قادر ….الله سمیع البصیر..الله که بر بندگانش ظلم نکرد… خدایا شکرت که از رگ گردن نزدیکتر بودی و هستی و این منم که اجازه بهت میدم کار کنی یا نه و چه جاهل خواهم بود که خودم بخام زور بزنم….چقدر جهل و توهم دانایی داشتم که میخواستم خودم کارا رو انجام بدم…تو یه قطار نیرومندی که هرکسی بخواد و سوارت بشه، تو میکشی و میبریش و فقط ماها از پنجرههای شیشهایش مناظر و کوهها و دریاچهها و رودها رو نظاره میکنیم و صدای بلبل و ابرهای آسمونی و سبزی درختای سوزنی رو مشاهده میکنیم و خیلی زود این قطار مارو به مقصدمون میرسونه که اسمش خوشبختی هست. تو هدایت مارو بر دوش گرفتی…تو بر خودت وظیفه کردی هدایت کنی…انا علینا للهدی…پس منم یه گوشه آروم میشنم و قبولت دارم.. تو جن و انس رو نیافریدی جز پرستش تو….پس من به همین کار مشغول میشم و تو بقیه داستان رو درست میکنی…از هزاران راهی که من حتی فکرشم نمیکنم تو مسیر باز میکنی….تو راه میگشایی و تو بر این کار بسیار بسیار قادری…تو اول و آخر داستانی….تو ظاهر و باطنی….تو همه چیزی…. تو این سیستمی….تو این بازی هستی و انا لله و انا علیه راجعون… خدایا، معبودا، سرورا و سالار و مولای من…در کنارمی و من بر تو توکل میکنم.
سلام و درود بینهایت بر مصطفی عزیزم
بی نهایت خوشحال و شاد و شاکرم در این لحظه که کامنت تو شد رزق و روزیام
چند روزی است که دقیقا همین حال و احوال رو دارم و چنان با خدا معاشقه می کنم و عشق می کنم و آرامش می گیرم و ایده ها میگیرم
که می توان گفت بهترین روزهای زندگیام رو سپری می کنم
و جملات تو را جوری خوندم که انگار خودم تک تک آنها نوشتم و دارم مرور می کنم
و واقعا اشک شادی و شوق و بندگی و آزادی و رضایت داشتم
واقعا این بازی هیچ باگی نداره جز اینکه من بلد و حرفه ای نیستم و مهارت کافی را ندارم و خبر خوش این است که حتما با ادامه دادن هر بار ماهرتر می شوم
تا به خدا نزدیک تر و در مدار نعمت و ثروت و شادی و خوشبختی بیشتر قرار بگیرم و
بتوانم اولا این دنیا را بهشتی زندگی کنم و سپس در بهشت ابدیت همواره در کنار خدا و فوض عظیم باشم .
چند روزی است که دعایی برای آخر شب و اول بیداری صبح نوشتم و مرور می کنم که واقعا احساس معاشقه با خالقم رو دارم و با لذت و آرامش می خوابم و با توکل و انرژی بیدار می شوم .
خدایا بینهایت بینهایت و بینهایت شکر و سپاس
بابت همه نعمتها ،
بابت همه آگاهیهایم ،
بابت همه دوستان الهی این سایت ، بابت خانواده رویاییام ،
بابت بدن سالم و قویام ،
بابت رشد کاری و مالی عالی و
بابت آرامش و احساس خوشبختی که دارم
مصطفی جان تحسینت می کنم و برات بهترین بهترینها رو آرزو دارم
و سپاس بزرگ دیگر من از خدا وجود این سایت و این مکتب و فضا می باشد تا بتوانم چنین پیام هایی رو بخوانم که نظیرش در دنیا وجود ندارد
حسین عزیز
از خداوند بسیار مچکرم بخاطر وجود شما عزیزان تو زندگیم که واقعا جای شکر داره.
همیشه از خداوند دوستای خوب میخواستم و الان چه دوستای خوبی واقعا دارم.
قدر خودتون رو بدونید و چقددددر از نگاه سپاسگذرانهات خوشم اومد و آفرین به شما که اینقدر نعمتها ریز و درشت رو دارید میبینید و این چه نعمت بزرگی هست برای همه ماها که قدر نعمتها و داشتههامون رو بدونیم. اینکه هر روز صبح چشمانمون باز میشه و یه روز قشنگ دیگه شروع میشه، این خیلی نعمت بزرگی هست که واقعا ارزشش رو داشت این مسیر رو بیایم و در مدار این زیباییها قرار بگیریم.
سلام خداوند بر صالحین
سلام به آقا مصطفی دوست عزیز و هم فرکانسی
چقدر خوب و آرام بود این کامنت شما، انگار که تک تک کلمات رو خودم نوشته بودم، انگار دل من بودو قلم شما، خیلی لذت بردم و با قلبم و وجودم این کامنت شمارو خوندم
ممنونم ازتون به خاطر این لذتی که له من و حال من بخشیدی و هزاران بار خداروشکر که که الان ساعت 23:30 شب دارم این کامنت رو مینویسم و خداروشکر که الان من به شدت به چنین آرامشی نیاز داشتم و خدای نازنینم و یگانه خدای هستی اینطور برای من امشب رو نوشت
بازم ممنونم در پناه خدا شاد و تندرست باشید
کوثر عزیز
من چیزی نیستم جز کلام و هدایت خودش….اگر تونستم بنویسم بخاطر اینه که ابر و باد و مه و خورشید دست بکارشدن تا من رشد کنم و حالا این نتیجه اون لطف خداست…
بوده گذشتهای که خداوند پوشوند و آبرو خرید و حالا خدای عزیزم…عشق جانم…اینطوری برام راه باز میکنه، آدمها رو میاره و قلبها نرم میکنه.
کامنت شما لطف خداوند بود و از شما دوست عزیزم سپاسگذارم که احساستون رو با من تقسیم کردین
به نام خدای مهربانم سلام بر دوست و بردار بزرگوارم ممنونم از کامنت زیبا و پر انرژی ممنونم از دعاها و صحبتهای آرامش بخشتون با خدا
خیلی لذت بردم و بعد از نوشتن کامنت میرم دوباره میخونم انگار خودم دارم با خدا صحبت میکنم خدایا هر چه دارم رو تو به من دادی من در برابر قدرت و عظمتت تسلیمم خدایا هر لحظه هدایتم کن به مسیر درست
متشکرم اینا یعنی توحید یعنی خداپرستی یعنی نزدیک بودن و پذیرفتن قدرت خداوند
و اینا همه به برکت وجود استاد عزیزو بودن در این سایت و بودن در کنار دوستان توحیدیست
دوست عزیزم بهترینها نصیبتون آرامش و نعمت و ثروت و سلامتی و خوشبختی دنیا و آخرت نصیبتون یاحق
خواهر شما مشتاقی
کبری عزیز
حمد و سپاس مخصوص خداوندیست که ما را آفرید و هدایتمان کرد.
خوشحالم که پیامم رو خوندید و اونروز بصورت الهامی فقط کپیش کردیم اینجا، یه پوشهای است جداگونه تو گوشیم که هر از گاهی دعاهام رو اونجا مینویسم و این رو دوست داشتم اینجا شر کنم.
از خداوند خواهشمندم که سپاسگذارترمان کنه تا از وجود هم و این سایت الهی نهایت بهره رو ببریم. به امید خداوند مهربان در صحت و سلامت و خوشبختی باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا
همانا آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند رحمان برای آنان( در دلها) محبت ( ویژه) قرار خواهد داد
————————————————
سلام به استاد عزیز و مریم بانوی نازنین و دوستان هم خانواده
خدا رو شکر که امروز این فایلو دو بار گوش کردم و از نکته هاش نت برداری کردم
——————–‐–
الف) من اوائلی که گواهینامه رانندگی گرفته بودم یه بار با یه موتور سوار تصادف کردم و خودش و موتورش خوردن زمین
خدا رو شکر که سرعتم زیاد نبود و بخیر گذشت مشکل حادی پیش نیومد
ولی من بشدت ترسیده بودم و خیلی روی من اثر گذاشت و این مسئله باعث شد تا مدتهای زیادی پشت فرمون ننشینم، همون که استاد گفت منو فلج کرد متوقف کرد
(الان که بش فکر می کنم صحنه طنزی یادم میاد و خنده ام میگیره
بچه هام که کوچیک بودن و صندلی عقب نشسته بودن از ترس گریه زاری می کردن و قیافه هاشون خیلی جالب شده بود)
———————-‐-
ب) یه بار دو سه خانواده از دوستانمون رو برای شام دعوت کرده بودیم، برنجی که درست کرده بودم خیلی شور شده بود، بقول استاد خیلی شور یعنی خیلی شور جوری که مهمونا ترجیح میدادن اونو نخورن و با چیزهای دیگه خودشونو سیر کنن
من اذیت شدم ولی تونستم به خودم مسلط بشم و به هم نریزم و به ذهنم یادآوری کردم که بارها و بارها غذام خوب شده و همه ازش تعریف کردن این یه بار این اتفاق افتاده و قرار نیست تکرار بشه
و این طوری بود که زیاد تو ذهن من نموند و برای بارهای بعدی اثر گذار نبود
———————-
ج) من خدا رو شکر رابطه ام با همسرم خوب بوده در کل مسئله بزرگ و خاصی نداشتیم،ولی بعضی وقتها یه سری بگومگوهای کوچیک با هم داشتیم و این هرچندوقت یکبار تکرار میشد و زندگی رو به هردومون تلخ می کرد
اونم بخاطر این بود که من میخواستم همسرمو تغییر بدم که اونجوری که من دوست دارم و فکر می کنم درسته رفتار کنه
از وقتی که با آموزشهای استاد شروع کردم به تغییر باورهام و سعی کردم همسرم رو با همین ویژگیهایی که داره بپذیرم زندگیمون خیلی بهتر و زیباتر شده بگومگوهامون بسیار بسیار کمتر شده
——————-
د) اگر تجربه ناخوشایندی برام پیش بیاد سعی می کنم با توکل به خداوند
و اینکه پروردگارم با من است مرا هدایت خواهد کرد
أِنَّ مَعیَ رَبّی سَیَهدین
و با نگرش احساس خوب= اتفاقات خوب
ذهنمو کنترل کنم خوشبین باشم امیدمو از دست ندم و برای حل اون مسئله اقدام کنم
————–
خدا رو شکر که در این سایت و فضای توحیدی هستم
و خدا رو شکر که هدایتم کرد و این کامنت رو نوشتم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و خوشبخت باشید و سعادتمند در دنیا و آخرت
سلام استاد عزیزم
من چند ماه هست که با شما آشنا شدم یعنی از اسفند ماه سال 1402 و موقعی که با شما آشنا شدم بسیار وضعیت نامناسبی در زندگیام داشتم و طی این چند ماه با کمک دوره 12 قدم و نشانههای سایت بسیار پیشرفت خوبی داشتم. از احساسات بسیار شدید به آرامش خوبی رسیدم. استاد از یک ماه پیش وضعیت مالیام پس از سه ماه که رو به صعود بود به یکباره بشدت کاهش یافته و من طی چند هفته به خوبی توانستم ذهنم رو کنترل کنم اما از دیروز ترسها داشت بر من غلبه میکرد و باعث ایجاد احساسات بد میشد و از خدا میخواستم که کمکم کنه چون قبلا بارها کمکم کرده بود. معمولا به محض اینکه موضوعی برام پیش میاد میام سایت شما یا از فایلهای 12 قدم استفاده میکنم تا آرامشم برگردد اما این بار خیلی اوضاع پیچیده تر شده بود و ذهنم با هزاران سوال نگران کننده در مورد وضعیت مالی و رابطهام احساسم را بد میکرد و پاسخهای قانع کنندهای که مطابق با قوانین جهان باشد رو نمیتوانستم برایشان پیدا کنم چون درک قوانین جهان هم تکاملی هست. الان به محض اینکه این فایل رو دیدم از خدا سپاسگزاری کردم و از شما هم ممنونم که این فایل رو در زمان مناسب روی سایت قرار دادید تا من بارها و بارها گوش بدم تا احساسم به آرامش برگردد.
سلام و هزاران دروود به استاد عزیزم و مریم بانو جان
خدارو هزار مرتبه شکر بابت فایل زیبای امروز من امروز سر در گم بودم که برم سراغ کدوم فایل و یکم تو باور ساختن هنوز لنگ میزنم که دیدم ای جانم که فایل جدید در مورد باورهای ماست و شاد و خوشحال شدم
بااینکه هرشب خیلی زود میخوابم اما امشب ذوق داشتم که فایل و کامل گوش بدم و بعد حتما کامنت بزارم که ذهنم این عادت قشنگو بسازه که منم میتونم بعد از هر فایل بنویسم و رد پا از خودم بجا بزارم برای خودم …
من تقریبا 18ساله که ازدواج کردم و همیشه باور اینو داشتم که همسرم اجازه نمیده من کار کنم یا درس بخونم یا آزاد باشم و هرجاکه دوست دارم برم و سال های سال با این باور زندگی کردم اما بعد از کار کردن روی خودم و قدم گذاشتن تو مسیر آگاهی دیدم که بعله همسر جان اصلا کاری با درس خواندن یا کار کردن من ندارن یا اینکه بخوام برای هرجایی رفتن اجازه بگیرم و خیلی آزاد و راحت هستم البته
من یه مدتی تقریبا هر روز ده تا ویژگی مثبت از همسرم مینوشتم واز خدا سپاسگزاری میکردم و دیدم که واقعا همسرم رفتارش تغییر کرد
مورد بعدی تو کسب و کارم بود که من یه آنلاین شاپ راه انداختم و اصلا فروش خوبی نداشتم البته بخاطر باور منفی بود که از مادرم گرفته بودم یادمه هر وقت راجع به کسب و کار حرف میزدیم مادرم میگفت ای مادر این کارا بدرد ما نمیخوره واسه اونایی خوبه که خودشون اختیار دارن و شوهراشون تکلیف تعیین نمیکنن یا اینکه باید کلی دوست و رفیق پولدار داشته باشی تا بتونی خوب بفروشی و رشد کنی ومن تا سالها خودم هم اینارو تکرار میکردم تا اینکه کسب و کارم شکست خورد و بعد فهمیدم که ریشه ش در این باور ها بوده که تو کسب و کار دومم اینا رو اصلاح کردم و وقتی حواسم به نجواها بود و ذهنمو کنترل میکردم میدیدم که بعله مشتری های زیادی خدا بسمتم هدایت میکنه وفروشم عالی میشه
بازم دارم موارد دیگه ای که همینقدر ساده بودن ولی تاثیر عمیقی در زندگیم گذاشتن که دارم تلاش میکنم با آموزه های استاد وهدایت خداوند بهبود ببخشم
در پناه حق…
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به استاد عزیزم، خانم شایسته نازنین و همه دوستان خوبم در این مسیر زیبا
چقدر این فایل دوست داشتنی و هماهنگی بود با موضوعی که چند وقتیه دارم بهش فکر میکنم. داستان رو از این تیکه از صحبتهای استاد در فایلهای مختلف برای توضیح رابطه آرامش و رهایی و خوششانسی شروع میکنم که میگفتن تو دور و اطرافیان خودتان فکر کنید ببینید کی از همه خوششانستره و بدون اینکه من ایشون رو بشناسم میتونم بگم که ویژگی بارز این فرد بیخیالیه این فرده. بعد همون موقع که من میخواستم فکر کنم به اینکه این فرد کیه تو اطرافیان من یکی از پسرخالههام همیشه میومد تو ذهنم حتی این موضوع رو به خودش هم گفته بودم.
تا اینکه چند روز پیش همینجوری که درحال جستجوی ترمزهای ذهنی بودم صبح قبل از اینکه از خواب پا بشم یه الهامی بهم شد که چرا تو وقتی میخوای یه آدم خوششانس رو مثال بزنی پسرخالت رو مثال میزنی؟ چرا تو اون آدم خوششانسه نباشی که از خودت مثال بزنی؟ ثانیاً تو واقعاً آدم خوششانسی نبودی تا حالا؟
بعد همینجوری که داشت ازم سوال میپرسید بهم گفت اینجا و اینجا تو خوششانس نبودی؟ گفتم چرا
بعد گفت هزاران اتفاق درطول روز میوفته چندتاش به نظرت نامناسبه؟
آیا همین الان امکان نداره قلب تو از حرکت بایسته؟
آیا امکان نداره یکی از عزیزانت رو از دست بدی؟
آیا امکان نداره یه اتفاق نامناسب عجیب برات بیفته که پیشبینیش نمیکردی و به شدت بهم بریزی؟
آیا تو نمیتونستی تو کشور یا خانواده نامناسب و ناامنی به دنیا بیای و بزرگ بشی؟
آیا نمیتونستی معلول به دنیا بیای؟
پس چرا فکر نمیکنی که آدم خوششانسی هستی
چون یه چندتا تجربه نامناسب که به نسبت تجربههای خوبت اصلاً به حساب نمیان و اومده بودن که بهت درس بدن که بهتر عمل کنی رو تو زندگیت داشتی به این نتیجه رسیدی که تو خوششانس نیستی؟
فکر نمیکنی موضوع اشتباهی رو داری روش سرمایهگذاری میکنی و بزرگنمایی میکنی؟
بعد در ادامه این الهامات چند نمونه دیگه آدم خوششانس رو مثال زد و گفتش ترمز بعدی تو اینکه تو فکر میکنی که خدا برای اینا خواسته اما برای تو نمیخواد. یه آدمی رو میبینی که خواستههای تو رو داره یا داره در یه شرایط خیلی مطلوب زندگی میکنه بعد بهجای اینکه باور کنی که میشه که به خواستهها راحت رسید و خواستههای باکیفیتی داشت به این نتیجه رسیدی که خدا برای اونا خواسته اما برای تو نخواسته.
خدا واقعاً برای تو نخواسته؟
تو کسی نبودی که این موفقیتهارو (برام مثال میزد) کسب کردی؟
تو کسی نبودی که خدا این معجزات رو (برام مثال میزد) برات انجام داد؟
چرا تو همون فردی
فقط به این دلیل چیزایی که میخوای رو هنوز نداری که فکر میکنی خدا برات نمیخواد که داشته باشی
خیلی جالبه که درمسیر خودسازی گاهی ترمزهایی ایجاد میشه که آدم فکرش رو نمیکنه که این اصلاً ترمز من بوده باشه اما این قضیه باز بیشتر بهم ثابت شد که باورهای محدودکننده و پاشنه آشیلهای ما هیچوقت از بین نمیرن و ما باید همیشه روشون کار کنیم. این ساختار این دنیای مادیه.
نکته اینجاست که اگر روی این باورها کار نشه میتونه مارو به جایی برسه که در معرض تصمیمات اشتباه و تجربیات نادلخواه قرار بگیریم.
چند روز پیش با دوستی که چند سالی از من کوچکتر بود یه صحبتی داشتیم و ازم خواست که کمکش کنم در رابطه با ارتباطش. بعد از اونجایی که یه مشابهت خیلی زیادی بین رابطه ایشون و رابطه سابق خودم احساس کردم خیلی بهتر تونستم راهنماییش کنم.
یه مسئلهای بین خودش و پارتنرش پیش اومده بود و بهم گفت به نظر شما مشکل من چیه و چه راهحلی وجود داره؟
بهش گفتم که ببین از دست دادن اون رابطه اوایل اصلاً برای من آسون نبود اما درسهایی به من داد که انقدر سازنده و شیرینند که میتونم بگم به مراتب لذتش برام از اون رابطم بیشتر بود و الان میتونم خیلی بهتر از زندگیم لذت ببرم و تصمیمات و رفتارهای مناسبتری داشته باشم.
اولین درسش اینکه نگاهت رو نسبت به موقعیتی که توش هستی تغییر بدی که البته کار زمانبریه اما اگر بتونی باحوصله این کارو انجام بدی نتایج خیلی خوبی میتونه برات داشته باشه، یعنی فکر نکن که این اتفاقی که الان افتاده یا احساسی که الان داری بده، شاید به نظر بد بیاد اما این داره به تو میگه که یه جایی رو باید توی نگرش و عملکردت اصلاح کنی. مثل معده درد که وقتی معده آدم درد میگیره به این معناست که یه مشکلی یا تو تفکر ما وجود داره که باعث شده به اعصاب معده فشار بیاد یا یه غذای نامناسب خوردیم. حالا ساختار طبیعی بدن اینکه مشکل رو رفع کنه اگر تو اون مسیر فکری یا اون تغذیه نامناسب رو قطع کنی، دقیقاً جهان هم در رابطه با تجربیات زندگی ما در ابعاد مختلف داره همین کارو میکنه، اگر ما تجربه خوبی تو رابطه نداریم یعنی داریم یه جاهایی رو به دلیل عدم شناخت درست، آموزش مناسب و تجربه ناکافی اشتباه طی میکنم و میتونیم اصلاحش کنیم، بنابراین با درک این موضوع تو میتونی بفهمی که آقا من باید آموزش ببینم هم خودم هم طرف مقابلم رو بهتر بشناسم، رفتارهای درست رو بیشتر انجام بدم و از تجربه و اشتباه کردن نترسم.
دوماً نباید انقدر افراد رو تو ذهنت بزرگ کنی که بتونند اذیتت کنند حالا چه با حرفاشون، چه با نبودشون و چه با هر دلیل دیگهای، من همیشه میگم که اگر مسائل و عدم هماهنگی افراد رو از هم جدا نکنند مرگ یه روزی همه آدمهارو از هم جدا میکنه، چه دوست داشته باشیم چه نه این اتفاق طبیعت جهان اما این به معنای عاشق نشدن نیست تجربههای لذتبخش نداشتن نیست بلکه به معنای پیشگیری از شکسته.
سوم اینکه یه سری اصول برای رابطت تعریف کن اما بپذیر که همه ما انسانها از یه طرف همواره میتونیم اشتباه کنیم و اصول رو زیر پا بگذاریم و از طرف دیگه تفاوت سلیقه داریم اما میتونیم متعهد کنیم خودمون رو که به یک سری اصول وفادار باشیم که این هم برای سن شما نیاز به زمان داره ، نباید یه موضوع یا خطایی اگر پیش میاد علم عثمان کنی و بگی که دیگه این آدم به دردنمیخوره.
بعد براش از رابطه خودم گفتم که من مهمترین اصل زندگیم صداقته و مشکل من از جایی شروع شد که یکبار طرف مقابل راستش رو به من نگفت درخصوص یه موضوع مهمی و البته دروغ هم نگفت اما من گفتم که تو به من دروغ گفتی و تو اصلاً دیگه آدم قابل اعتمادی نیستی و انقدر این موضوع رو بزرگ کردم که یه رابطه بسیار خوب و عاشقانه رو تبدیل کردم به یک رابطه نفرتانگیز و بعد جدایی.
بعد بهش گفتم فکر میکنی بعد این رابطه من فکر کردم کار درست رو انجام دادم؟
من تبدیل شدم به یه آدمی که در یک سیکل معیوبی از روابط قرار گرفت که نتیجش شد این باور که من به درد رابطه و عاشقی نمیخورم.
این دقیقاً موضوعی بود که همین چند روز پیش به خودم گفتم که این ترمز سالهاست داره تجربه یه لذت عمیق رو از تو میگیره.
تو یه بار اشتباه کردی، درسش رو گرفتی
قرار نیست همیشه این اشتباه تکرار بشه
هیچ رابطهای تو کمال نیست، پس آدمها میتونند بهم فرصت بدن، هر خطایی هم پیش بیاد قابل بخشش میتونه باشه
این اتفاق باید باعث بشه که تو با تمرکز کردن به نکات مثبت فرد مقابل و رابطه و رعایت اون موارد قبلی بری سراغ حل مسئلههایی که تو رابطه و زندگیت وجود داره و ممکنه بعداً پیش بیاد.
چند روز پیش داشتیم با یه دوست عزیزی درباره پولسازی از اینترنت و شبکههای اجتماعی صحبت میکردیم و بهش گفت که آره من خیلی فعال بودم اما انقدر نتیجه دلخواه نگرفتم که فکر میکردم من به درد این کار نمیخورم. یه صحبتی از استاد هست که من عاشقشم و ایشون میگن خیلی از ماها نمیدونیم که وقتی یه خواستهای رو میخوایم باید باورهای همجهت رو ایجاد کنیم، بهجای اینکه این کار رو انجام بدیم یه سری باورهایی از قبل داریم که میخوایم خواستههامون رو روی اون باورها سوار کنیم، این کار جواب نمیده. بعد به این دوستمون گفتم که من در این حوزه اشتیاق داشتم، خلاق بودم، سعی میکردم کارهام رو درست انجام بدم اما نیمدم این باور رو ایجاد کنم که بابا من میتونم از اینترنت پول بسازم من کارهام جذابیت داره مخاطب پسنده من هدایت میشم به محتواهایی که فروش بیشتری برای من ایجاد کنه اما بهجای این کار هی کار میکردم و کارها نتیجه لازم رو نداشت و باعث شده بود من استمرار نداشته باشم و نهایتاً به اینجا رسید که من بیخیال کارم بشم و به این فکر کنم که شاید باید مهاجرت کنم یا کارم رو عوض کنم. در صورتی که این حقیقت ماجرا نبود. من میتونستم واقعیت دیگهای رو ایجاد کنم، بارها شده بود که محتواهای من بازدید بسیار خوبی میخورد و مشتریان خیلی خوبی به سمتم میومدن اما چون باورهای مناسبی نداشتم و خیلی چیزارو هنوز بلد نبودم پذیرفته بودم که پولسازی از اینترنت برای من غیرممکن یا خیلی خیلی سخته.
یه بحث دیگه برای من کمالگرایی من بود و باعث شده بود که انتظارات نامناسبی داشته باشم هم از خودم هم از جهان، درسته که دنیا هیچ محدودیتی در اعطای نعمتها نداره اما باید یادم باشه که جهان به اندازه باورهای من به من اعطا میکنه و خیلی از چیزایی که من میخوام الان به اندازه کافی روی باورهای همجهت باهاش کار نکردم و فرکانس شدت نگرفته به اندازه کافی و این مدت زمان رو من باید با احساس خوب که حاصل کار کردن جدی روی باورهاست رو خودم کار کنم.
همه چیز دستیافتنیه، همه چیز قابل یادگیری و اصلاحه.
وقتی عملکرد مغز ما بزرگنماییه (اغلب منفی) راهکار من اینکه بیام اتفاقهای خوب رو بزرگنمایی کنم. موفقیتهام رو براش بزرگنمایی کنم.
تو پروسه کاری خودم اتفاقاً بارها موقعیتهایی بهوجود اومده که به شدت نگران کننده بوده اما من خیلی عالی تونستم ذهنم رو کنترل کنم و شرایط عالی بشه.
یه نمونش تو بازی فوتبال با پلیاستیشنه. بارها موقعیت پیش اومده که من چندین گل عقب بیفتم و کامبک بزنم دوباره اما در خیلی از موارد هم نشده و من باختم. من متوجه شدم هربار که من گل میخورم اگر از ریتم بازی خودم که معمولاً یه ریتم خیلی آرام و هجومی و اذیتکنندست برای طرف مقابل خارج بشم و بخوام با بازی سریعتر به گل برسم احتمال گلزنی من میاد پایین و من اون بازی رو میبازم.
بنابراین الان وقتی یه گل عقب میوفتم سریع به خودم میگم که هیچ اشکالی نداره تو باید بازی خودت رو انجام بدی و به برتری برسی و واقعاً با این روش آمار باختهام خیلی کم شده و دقیقاً مثل رئال مادرید خیلی خطرناکتر هم میشم برای طرف مقابلم چون میفهمه از الان به بعد من گل میخوام و همین میل هجومیش رو کم میکنه و فشار روی از روی دفاع تیمم برمیداره میبره روی حمله و کنترل بیشتر بازی و در نهایت به گل رسیدن.
معمولاً خیلی کم پیش میاد که من گلهای زیادی بخورم تازه این در شرایطی که من سالهاست کنسول بازیم رو فروختم و گهگاه با دوستان موقعیتی پیش بیاد بازی میکنم و اگر من مستمر این کار رو انجام بدم تقریباً خیلی آمار باختام کمتر هم میشه.
یکی از ایرادات دیگه من این بود که تو ورژن جدید کاشته نمیتونستم گل بزنم بعد رفتم و ویدئوهای آموزشیش رو دیدم و زمانیکه کاشته بهم داده شده بود یه گل خیلی قشنگ زدم.
حالا این رو گفتم که بگم من به شخصه از این بازی خیلی چیزهای خوبی یاد میگیرم.
اول اینکه برنده شدن نیاز به بلد بودن بازی و یادگیری تکنیکهای بهتر، کنترل ذهن و آرامش خودت رو حفظ کردن، باور به اینکه من میتونم ببرم و همینطور استمرار در بازی کردن داره. مشخصاً کسی که این ویژگیهارو رعایت کنه تبدیل میشه به یه آدمی که میتونه پیروز باشه همیشه.
زندگی هم دقیقاً همین ساختار رو داره. شاید هیچ زمانی مثل الان من متوجه نبودم که زندگی کردن نیاز به آموزش داره. ما اگر نتیجه خوب نمیگیریم چون بلد نیستیم خوب زندگی کنیم چون زندگی خوب داشتن قانون داره، این وظیفه ماست که این کارو انجام بدیم.
آموزش درست و عمل به آموزشها میتونه نتیجهای رو تو زندگی برای ما ایجاد کنه که میشه تو بازی فوتبال گرفت.
ما هممون یکبار به دنیا آمدیم، خیلی چیزارو نمیدونیم و این یه چیز کاملاً طبیعیه پس نباید در مواقع اشتباه کردن به خودمون سخت بگیریم و اجازه بدیم ذهن بخواد از کاه کوه بسازه. خوبه که این کارو انجام بده اما در جهت مثبت نه در جهت منفی که کمکی به ما نمیکنه. هیچ چیز همیشه پایدار نیست، تنها زمینی پایدار میشه که ما توجه بیشتری بهش کنیم پس اگر وضعیت خوب نیست این نگاه پایدار نبودن بهمون کمک میکنه که با حس بهتری حرکت کنیم به سمت تغییر و اگر شرایط خوبه به این فکر کنیم تا وقتی که ما توجهمون روی خوبیهاست نیازی نیست نگران چیزی باشیم و همیشه در حال رشد بیشتر هستیم.
من قبلاً وقتی میدیدم استاد خیلی تاکید دارن روی این موضوع که آقا اگر فایلهای من رو گوش بدین بعداً هم گوش بدین هربار چیزهای جدیدی درک میکنید به این خاطره که ساز و کاره جهان همینه. دلیل اینکه خیلی وقتا توصیه دیگران رو ما اصلاً نمیشنویم و بهش اهمیت نمیدیم به این خاطره که ما حالت منفیش رو تجربه نکردیم و در خیلی از موارد باید دستمون میسوخت تا بفهمیم نباید دستمون رو ببریم روی آتیش چون نقطه تابآوری افراد در موضوعات مختلف میتونه باهم متفاوت باشه، اینجاست که تجربه میتونه مفید باشه.
این نگاه که آقا من میتونم نتیجه دلخواهم رو بگیرم اگر از مسیر درست برم خیلی به من کمک کرده که با آرامش بیشتری ادامه بدم و واقعاً مسیر برام لذتبخشتر بشه.
وقتی این مثالها و چندین مثال دیگهای که برای خودم زدم رو بررسی میکنم میبنم نتایج همواره میتونه در مورد هر مسئلهای خیلی متفاوت باشه اگر ما بتونیم احساس خوبمون رو کنترل بکنیم. این کار هم خیلی مهمه که بتونیم روش کار کنیم در مدت زمان کوتاهتری انجام بدیم و از زاویهای به مسائل نگاه کنیم که حس بهتری بهمون میدن و پای حرکتمون میشن برای اقدام کردن.
اگر من به یک خواستهای نرسیدم یعنی هنوز تکاملم رو طی نکردم، این تکامل میتونه آموزش باشه، اشتباه کردن باشه، باورهای درست ایجاد کردن باشه که البته هرچقدر باورهای درستتری ایجاد کنیم احتمال خطامون خیلی کم میشه، میتونه زمان باشه، تبدیل شدن انرژی از یک شمایل به شمایل دیگه ممکنه که زمانبر باشه حالا این زمان میتونه هربار کوتاهتر و در مورد موضوعات متفاوت مختلف باشه اما به این معنا نیست که هیچ زمانی رو لازم نداره. در هرصورت این به این معنا نیست که من هیچوقت نمیتونم به خواستم برسم.
خداروشکر میکنم به خاطر این آموزشها و مطالب فوقالعاده که کمک میکنه هربار عملکرد بهتر و نتیجه رضایتبخشی رو تو زندگیمون ایجاد کنیم.
از خدای مهربان میخوام به همه ما کمک کنه که بتونیم در این مسیر هر لحظه عملکرد بهتری داشته باشیم و نتایج بزرگتر و لذتبخشتری ایجاد کنیم و در این راه ثابت قدم باشیم.
به نام خدایی مهربانی که جهانی زیبا و سرشار از نعمت و فرصت و ثروت و برکت و آدمهای خوب را به بینهایت مقدار آفریده
و من را از بدو تولد موجودی ارزشمند خلق کرده که لیاقت داشتن بهترین نوع زندگی و برخورداری از تمام نعمتهایش را دارد
به نام انرژی قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیکتر است و قدرت خلق تمام اتفاقات زندگیم را به دست افکار و باروهای خودم داده تا آفریننده شرایط دلخواه و رویایی خودم باشم
به نام سیستمی قانونمند که به خوشبختی و ثروتمندی من بیشتر از خودم مشتاق و مصر است و من را پیوسته به سمت زندگی بهتر و نعمتهای بیشمار هدایت میکند.
سلام به خوشبختی
سلام به ثروتمندی
سلام به زندگی در آسایش و رفاه
سلام به خوبیها
سلام به زیباییها
سلام به تمام آدمهای خوب دنیا
—————————————————————————————————————————————————————————————————————-
جهان مثل یک آینه است که به افکار و باروهای ما پاسخ میدهد.
هر چیزی که به آن میفرستیم به شکل شرایط، اتفاقات، موقعیتها و افراد وارد زندگیمون میکنه.
باید باهوش باشیم و از این قانون به نفع خودمون استفاده کنیم، یعنی:
ورودیهامون رو کنترل میکنیم،
حواسمون باشه به چه چیزی توجه میکنیم،
حواسمون باشه در مورد چه چیزی صحبت میکنیم،
حواسمون باشه داریم چه چیزهایی را میشنویم و میبینیم،
حواسمون به افکاری که توی سرمون میچرخه باشه،
حواسمون باشه که چه باورهایی داره توی ذهمون رقم میخوره،
چون اون وقت میتونیم با تغییر باورها و ایجاد باورهای مناسب و با توجه به چیزهایی که به ما احساس بهتری میدهند، اتفاقات بهتر رو برای خودمون رقم بزنیم.
ذهن آدم اینجوریه که اگر 1000 بار ی چیزی خوب پیش رفته باشه ولی فقط 1 بار شرایط ناخوب بشه، گیر میده به همون یکبار. این زمان تو نباید اجازه بدی که ترس بره توی وجودت، چون اون وقت بیشتر بهش توجه میکنی و داری به خلق اون اتفاق ناخواسته بیشتر کمک میکنی.
اما تو باید یاد بگیری که با یکبار اتفاق ناجور، خیلی بهم نریزی و فک نکنی که قراره از این بعد این اتفاق به همین شکل ناجور باز هم تکرار بشه.
وقتی اتفاق ناجوری میافته، همون اول ذهنت رو خلع سلاح کن، نزار منفی بافی کنه، ببینی 100 بار فلان کار رو انجام دادی ولی هیچ اتفاق بدی نیفتاد فقط 1 بار شرایط اونطوری که میخواستی پیش نرفته، اگر بهش زیاد توجه کنی اون وقت تو داری اونو به مرجع و احتمال اصلی تبدیل میکنی و جلوی رشد و پیشرفت و آرامش و زندگی و حرکت کردن خودتو میگیری.
یادآوری خیلی مهمه؛ بگو 1000 بار قبلی اکی بود همه چیز چرا این یکبار باید اینطوری این همه روی من تاثیر بزاره. نباید بزاری این فکر قدرت بگیره.
باید افسارش رو دست بگیری و ذهنت رو کنترل کنی؛ این ترسی که در ذهنت بوجود اومده از شیطانه. نزار فلجت کنه. نزار قفلت کنه.
اگر یک کاری رو انجام میدی و 100 بار نتیجه خوب رخ میده و یکبار نتیجه بد ایجاد میشه نباید بزاری که ذهنت کنترلت کنه و بگه دیگه از این بعد قراره همیشه نتیجه ناخوب ایجاد بشه.
یادت باشه:
اگر برای چیزی شرایط همون بار اول بد پیش رفت، به این معنا نیست که قراره شرایط همیشه بد پیش بره، مخصوصا وقتی که داری روی خودت کار میکنی. وقتی داری بهتر میشی، نتایج هم حتما و قطعا بهتر میشن.
نترس از موقعیتهایی که قبلا بد پیش رفتن، چون:
اگر تغییر کردی و روی باورهات کار کردی، اگر الان احساس خوبی داری و ایمانت خیلی قویتر شده، دیگه قرار نیست نتایج قبلی برات تکرار بشه، اتفاقا قراره نتایج بهتر و بهتر بشه و اتفاقات فوقالعاده عالی برات رخ بده.
وقتی من روی باورها و ایمانم کار میکنم و بهتر میشم، همون کارها و مسیرهای قبلی به نتایج بهتری منتهی میشن.
قانون اینه: جهان زیبای من داره هر لحظه به افکار و باورها و ایمان من پاسخ میده. همین و بس.
پس من دیگه نمیترسم از اینکه دوباره کاری رو انجام بدم، اگر دارم روی خودم کار میکنم و بهتر میشم.
همچنین یادت باشه اگر یک اتفاق ناجالبی برات میفته، در اغلب اوقات برای اینه که ببینی کجاها ایراد داری و تو بری خودتو بهتر کنی و پیشرفت کنی و رشد کنی و حرکت کنی و درسهای لازم رو یاد بگیری. پس نترس، استرس نگیر، آرامشتو حفظ کن، گفتگوهای منفی ذهنت رو همون اول خفه کن و به تجربیات و چیزهای خوبت فکر کن و سپاسگزار باش و باورهای قدرتمندکننده رو در ذهنت مرور کن و احساست رو خوب کن و در مسیر زیبای تکاملیت همچنان حرکت کن و مطمئن باش که اتفاقات خوب برات میفتن و قطعا نتایج عالی بدست میاری و از در و دیوار، نعمت بهطور سیلآسا وارد زندگیت میشه، بهطوریکه فقط میتونی سجده کنی و شکرگزار خدای بخشنده و مهربان باشی.
—————————————————————————————————————————————————————————————————————-
خدایا ازت خیلی متشکرم که من رو خیلی دوست داری و خیلی هوامو داری و امروز هم من رو به راه کسانی که به آنها نعمت دادهای هدایت کردی
و پیوسته من رو به سمت شخصیت ایدهآلی که برای خودم میخوام و اون زندگی رویایی که در طلبش هستم و فقط تو میدونی چیه، نزدیکتر کردی.
خدایا من آمادگی دریافت برکات و نعمات گوناگون رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای خوشبختی و نعمت و ثروت و برکت و آرامشی که وارد زندگیم میکنی ازت هزاران بار ممنونم.
خدایا برای تمام نعمتهای کوچک و بزرگی که از اولین روزی که به این جهان زیبا آمدم به من دادی، تا همین حال حاضر بخشیدی و اونهایی که در آینده دور و نزدیک خواهی داد، هزاران بار شکرت.
من باور دارم که به این جهان زیبا آمدهام تا زندگی فوقالعاده عاشقانهای رو تجربه کنم،
تا تمام رویاهام به تجربه زندگیم تبدیل بشن
تا بسیار خوشبخت باشم
تا بینهایت ثروتمند باشم
تا در آسایش و آرامش و رفاه باشم
من بارو دارم که به این جهان فراوانی زیباییها و خوبیها و نعمتها و آدمهای خوب آمدهام
تا نقشی در گسترش آن داشته باشم و اثر خوبی از خودم به جای بزارم
و در پایان کار، هم خودم از خودم راضی باشم و هم خدای سخاوتمند من از من راضی باشه.
خدایا شکرت.
به نام خدای هدایتگرم
سلام به تو مریم عزیز و دوستداشتنی.
بسیار لذت بردم از این کامنت پراز باورهای درست .
بینهایت از شما سپاسگزارم که این کامنت رو با اینهمه صلح و دوستی با خود و عشق بخود و خداوندت نوشتی .
واقعا من خیلی با خودم هرروز و هرلحظه قانون رو مرور میکنم و این جملات رو که شما هم نوشته بودید رو بخودم میگم اما امروز صبح کلام شما آنچنان آرامشی بر جان من نشاند که احساس کردم این خدای منه که داره آرام و پیوسته این قوانین رو برای من بازگو میکنه .
چقدر خوبه که در کنار شما عزیزان هستم و سعادت خواندن کامنت شما را داشتم .
درسته عزیزم! همیشه ذهن ما میخواد که مارو از حرکت باز داره و ما لذت تجربه های جدید رو نداشته باشیم ،اما ما باید آگاهانه این افسار این اسب چموش رو توی دستمون بگیریم و حرکت کنیم .
خداجونم سپاسگزارم بابت این مسیر هموار جنگلی با صدای بلبلان خوش آواز و سایه ی درختان صنوبر بلند و هوای تازه و بوی چمن تازه .
به نام خالق خوشبختی و ثروتمندی
سلام سایه، دوست زیبا و مهربون من
خدای مهربان رو هزار بار شکر میکنم که پیامم برای شما القاکننده احساس خوب بوده.
خیلی ممنونم ازت که با ارسال پیام زیبا و دلنشینت، حال خوب من رو عالی کردی.
بدونید که خوندن پیام شیرینتون از جمله اتفاقات خوب امروز من بود.
دوست خوب من، امیدوارم توی زندگیت به خیلی بیشتر از سقف تمام آرزوهات برسی.
من برات آرزوی داشتن زندگی فوقالعاده عاشقانه و پاک، سرشار از سلامتی و آرامش، آبرومندی، عزتمندی، آسایش و رفاه، موفقیت و ثروتمندی رو دارم،
و امیدوارم در هر دو جهان، بسیار خوشبخت و سعادتمند باشی.
با عشق و احترام، دوست شما، مریم
به نام خدا
سلام استاد عزیز، خانم شایسته عزیز و دوستان ارزشمندم
قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِیعَۢاۖ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوࣱّۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدࣰى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشۡقَىٰ
[خدا] گفت: هر دو با هم از بهشت [به سوى زمین] فرود آیید که برخى از شما دشمن برخى دیگرند، پس اگر از سوى من هدایتى به شما رسید، هر کس از هدایتم پیروى کند، نه گمراه مى شود و نه به مشقت و رنج مى افتد
وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَهࣰ ضَنکࣰا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَهِ أَعۡمَىٰ
و هر کس از هدایت من روى بگرداند، براى او زندگى تنگ [و سختى] خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور مى کنیم
طه 123 و 124
واقعا هر جا تسلیم هدایتهای خدا شدیم مارو از آسانترین مسیرها به بیش از خواسته هامون رسونده و هر جا هدایت شدیم ولی عمل نکردیم فقط سختی کشیدیم و مسیر ناهموار و مشقت بار رو تحمل کردیم تا بالاخره دستامونو بردیم بالا و گفتیم خدایا هر چی تو بگی من تسلیمم و هر آنچه تو بگی رو انجام میدم. و بعد آسانی و زندگی آرامو لذتبخش رو تجربه کردیم. پس چرا همواره تسلیم هدایتهای ناب خداوند در راهها و مسیرهای خودمون نباشیم تا همیشه روند زندگیمون صعودی و رو به رشد و پیشرفت همیشگی باشه.
استاد جان این فایل پر از آگاهیهای عالی برای کنترل ذهن در موقعیتهای مختلف هست که برای تک تک مواردی که بیان کردید میشه مثالهایی رو آورد و همین الان در مورد مسائل حال حاضرمون بکار ببندیم و نذاریم این ذهن مارو فریب بده و بیخودی روند رو برای ما سخت و یا ناخواسته نشون بده و باز هم آسانی بیشتر و خواسته هامونو براحتی تجربه کنیم.
من توی این کامنت میخوام فقط به یکی از سوالات جواب بدم.
درباره تجربیاتی بنویسید که: به خاطر باورهای محدود کننده ای که داشتید، مدتها یک روند ناخواسته را تجربه می کردید اما به محض ایجاد تغییرات اساسی در باورهای خود، در همان مسیر، نتایج متفاوت و خوشایندی گرفتید؛
به عنوان مثال:
بعنوانمثال در رابطه عاطفی
این دقیقا همون چیزیه که من تجربه کرده بودم من هیچ وقت نتونسته بودم رابطه عاطفی خوبی تجربه کنم چون به شدت شخصیتی داشتم که خودمو له میکردم..خودباوری کمی داشتم..خودمو تحسین نمیکردم تمرکزم بجای اونهمه خوبی و حسنی که داشتم بجای اونهمه زیبایی درونی و بیرونی که داشتم و دارم، روی کاستی ها، روی نقاط ضعفم بود و این باعث میشد به شدت حساس باشم توی رابطه عاطفی و با کوچکترین برخوردِ به زعم من نامناسب آزرده میشدم و آدم ضعیفی بودم چون از درون خودم خودمو قبول نداشتم حتی حرفهای معمولی رو هم به خودم میگرفتم و ناراحت میشدم و خودمو همیشه در جایگاه قربانی میدیدم همه اینا باعث شده بود هیچ وقت نتونم قدرتمندانه یه رابطه لذتبخش رو تجربه کنم واقعا تجربه این همه سالِ من بهمکاملا نشون میده که فقط کسی میتونه یک رابطه زیبا و رویایی رو تجربه کنه که از درون برای خودش ارزش قائله، خودشو تحسین میکنه به خودش اهمیت میده از خودش مراقبت میکنه بخاطر کوچکترین تلاشها و موفقیتهاش خودشو تحسین میکنه و همه اون چیزهایی که استاد توی دوره لیاقت میگن و من تو همش مشکل داشتم بخاطر اشتباهات کوچیک هزار بار خودمو سرزنش میکردم خودمو له میکردم و هیچ عزت نفسی نداشتم ، تغییرات کوچیکی کرده بودم اما نه به اندازه کافی، اما وقتی من تمرکزی روی دوره لیاقت کار کردم که هدایت ناب خداوند برای من بود و تلاش کردم حس ارزشمندی رو در درون خودم پیدا کنم و همه چی رو اون بیرون رها کردم تا از درون تغییر کنم، دنیای اطراف من به کل عوض شد تجربه من عوض شد، آدمای اطراف من عوض شد، رفتار آدمها با من 180 درجه تغییر کرد و عالیتر شد و الان فقط احترام میبینم فقط عشق دریافت میکنم فقط محبتِ خالصانه ست که به سمت من روانه، خیلی قدرتمندم توی رابطه، دیگه محتاج نیستم رابطه باشه یا نباشه خیلی برام فرقی نمیکنه چون چیز باارزشتری رو پیدا کردم و اون تکیه به خداییه که به عالیترین شکل مراقبمه و تک به تک نیازهامو به عالیترین شکل برطرف میکنه و همه جوره عاشقانه هوامو داره دیگه چی بخوام تو این دنیا .
حالا همین منی که با تسلیم هدایت خدا شدن اینقدر تجربه م تو جنبه روابط تغییر کرد مشکلم الان اینه که هنوز نتونستم از کسب و کار خودم به درآمد راضی کننده ای برسم و ذهنم میگه این سخته، این مثل اون نیست، این قضیه ش فرق میکنه، تو انقدر باورات و عملکردت تو جنبه مالی مشکل داره که اصلا درست بشو نیست هر چند با کار روی دوره لیاقت تو این جنبه هم رشد خیلی خوبی داشتم و نتایج بهتری از قبل گرفتم اما هنوز اون حالت راضی کننده بوجود نیومده، اما اگه اون شده این هم میشه
همه این تغییرات عالی با تغییرات اساسی در باورهای من ایجاد شد اونجا من تسلیم هدایت خدا شدم و مو به مو هدایتهاشو انجام دادم چرا تو این جنبه این کارو نکنم؟ باید بپذیرم که یک عالمه باور ناهماهنگ دارم با پول و ثروت و به تغییرات اساسی نیاز دارم تو این جنبه، مسائلی که باید حسابی روشون کار کنم و اگه اون حد از تغیبر توی این جنبه هم در من ایجاد بشه قطعا همه چیز تو جنبه مالی 180 درجه در زندگی من تغییر خواهد کرد .
استاد جان سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند و پر از آگاهی. خانم شایسته عزیز ممنونم برای سوالات عالی که به خودشناسی عمیقتر ما کمک میکنه.
دوستان نازنین برای کامنتهای فوق العاده و به اشتراک گذاری تجربیات ارزشمندتون سپاسگزارم.
شاد و سلامت باشید در پناه خدای مهربان
به نام خدایی که شب و روز کنارم بود هر ثانیه هر روز
سلام استاد عزیز
اول اینکه بعد از مدت ها دارم اولین کامنتم مینویسم هم خوشحالم هم یه جور خاصیم و اینکه نمیدونم باگه یا چی ولی انگار دارم اولین کامنت این فایلو مینویسم
خب نکته جالب و نشونه این فایل ک بعد یه مدتی دوباره اومدم توی سایت برام این بود که خب من تقریبا یه چهار ماهی هست باشگاه رفتم و میرم و خب تو این مدت اسیبی ندیدم خداروشکر ولی خب دیروز که روز پا بود یک حرکت رو هم سنگین زدم هم ست اولش رو بد زدم ب کمرم یکم فشار اومد و الان هم یکمی درد میکنه و شما ک گفتین اسیب توی باشگاه خیلی جالب بود اصن برام اولین مثالتون بود چون ولی خب من میتونم بگم برای ورزش باشگاه چیزی کلا مانع ادامه دادنم نمیشه شده قبلا ماه های اول حالم بد میشد یا اصن نتیجه ایی رو نمیدیدم البته من به ریز ترین تغییرات بدنم توجه، میکردم میکنم ولی خب چون تغییر زیادی نمیدیدم اول راه خسته میشدم ولی خب ادامه دادم الان بعد چهار ماه خیلی نسبت به ماه اول بدنم تغییر کرده و بهتر شده خداروشکر
مورد بعدی که بخوام بگم که بیشتر مرتبط با فایل باشه اینه که من یک بار توی 3/4 سالگی میخواست منو دزد ببره 🫡
و خب از همون موقع تا کلاس 6 ام و 7ام این ترس توی من بود ک اگ برم بیرون یکی منو میخواد بدزده من از اولی که مدرسه میرفتم خب سرویس نداشتم همیشه پیاده میرفتم میومدم و اکثرا هم مسیر خونه تا مدرسه برام طولانی بود یه مسیر نیم ساعت 45دقیقه ایی بود و خب همین موضوع چون باید تنها میرفتم کم کم ترسمو کم کرد تا کلاس 7ام که دوباره سر کوچه اومدن منو خفت کنن
که موفق هم نشدن فقط عین اسب تا خونه دویدم
بعد اون دوباره این ترسه برام بولد شد البته نسبت به قبل بازم کمتر بود که تا سر کوچه ام میترسیدم برم
ولی خب تا مدتی دوباره برام بولد شده بود دوباره این ترسه برام بودش که اگه تنها برم بیرون منو میدزدن یا اتفاقی برام میوفته خلاصه گذشت و سعی میکردم دیگه به اون اتفاقات فکر نکنم سعی میکردم به ترسم غلبه کنم بیشتر برم بیرون حالا برا خرید یا هرچیزی که ترسه دیگه برام کم رنگ تر شد و الان که12 امم دیگه خوشبختانه خداروشکر نمیتونم هنوز بگم کامل هیچ ترسی دیگه ندارم چرا هنوز هم یکمی بعضی وقتا این ترسه میاد سراغم ولی خب دیگه مثل قبل نیست راحت ترم خیالم راحت تره و جایی کاری باشه دیگه این ترس مانعم نمیشه
یه اعترافیم این اخر بکنم که برای کامنت نوشتنم ترس داشتم همین الانم هی میخوام نفرستم
ولی تا کامنت های دیگر شمارو به خدای بزرگ میسپارم
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما سهراب پژوهنده عزیز هم خانواده ایی من در این بهترین جای دنیا.
اصلا اینم اولین کامنت من به اولین کامنت تو باشه.
داشتم کامنت ها رو میخوندم یادم از پیام صبح ات افتاد.(قبل ساعت 9 صبح توی تلگرام بدون سلام با یک شوق و ذوق باحالی به من پیام دادی که کامنت گذاشتی و اسکرین شات گرفتی که ببین خواهرجون نظرها صفره.)ازم میپرسیدی نمیدونم باگه یا چی، نمیدونستی اولین کامنتت اولین کامنت هست یا نه…. منم که چهار تا پیراهن توی سایت در مورد کامنت نوشتن از تو بیشتر پاره کردم و تقریبا میدونستم معنی اش لزوما این نیست که تو اولین کامنت رو نوشتی، اون صفر یعنی هنوز کامنتی منتشر نشده.(این طبق تجربه گفتم و طبق باورهای خودم) این باگ نیستو فقط معنی اش اینه که فایل تازه روی سایت قرار داده شده و قطعا تعداد زیادی مثل ما در ساعت های اول میبینن و عده ایی کامنت مینویسن همون موقع، یک عده بعدا مینویسن و یک عده شاید حتی بفکر کامنت نوشتن هم نیفتن یا اینقدر مانع هایی دارند که نمیتونن به این موضوع فکر کنن که میتونن، در این “بهترین جای دنیا” بنویسن و بهترین استاد دنیا کامنت هاشون رو میخونه و در بهترین سایت دنیا کامنت شون رو بی قضاوت منتشر میشه.
خلاصه انگار برای کامنت نوشتن هم باید آماده باشی و بخوای که تو مدارش باشی.
انگار باید جسارت و جرات کافی براش داشته باشی.
انگار باید از خیلی ترس ها و تردیدها گذشته باشی.
انگار باید براش دلیل و انگیزه داشته باشی و باور کرده باشی که اینجا نوشتن خــیــلی فرق داره، خــیــلـی…
من تا حالا فکر نکرده بودم که کامنت نوشتن هم میتونه چیزی به اسم “ترس” خیلی مانعـش بشه.(چقدر از کامنتت درس گرفتم،واقعا سپاسگزارم که نوشتی.)
خلاصه سهراب عزیزم، اومدم ابراز خوشحالی ام رو نه برای صرفا کامنت نوشتنت، بلکه برای اولین کامنتت که اولین کامنت این فایل شده تبریک بگم و تحسینت کنم.
سهراب عزیزم تحسینت میکنم برای اینکه خیلی زیبا و قشنگ در مسیر رشد و پیشرفت خودت داری پیش میری و منم بارها افتخار این رو داشتم تا متوجه ترس هات باشم و بعد شجاعت هایی که در طول مسیرت تا به الان به خرج دادی و رفتی توی دلشون رو ببینم.
بارها تو دلــم بهت افتخار کردم و شاید هم بهت گاهی گفتم اما این بار اینــجا بهت بلند و ثبت شده میگم.
اومدم اینجا احساسم رو بنویسم و به یاد بیارم که یک روز حتی تو از خیابان هم تنهایی میترسیدی رد بشی و الان تنهایی داری میری توی دل ترس هات و تنهایی ترس هات رو شناسایی میکنی و ازشون رد میشی و بزرگ میشی،این یعنی تغییر،این یعنی رشد،این یعنی قدم به قدم، آروم آروم بزرگ شدن، یعنی تکامل
من اومدم بگم احساس خوشبختی میکنم برای داشتنت که عضو خانواده ی من یک عضو نسبی خانواده ی منه،که افتخار خوندن ردپاش رو هم پیدا کردم.
خلاصه داداشم از راه دور میبوسمت و به افتخارت برات دست میزنم و میگم آفرین سهراب با همین فرمون ادامه بده…
تو امروز آینه ی باورهای من شدی.من این لحظه ها رو سال هاست دارم میسازم و تازه این شروع ماجراست…
بقول استاد عزیزمون: جهان آینه ی باورهای ماست. باورهای که بهت کمک میکنه رو بگیر و بساز و باورها و حرف هایی که بهت کمک نمیکنه یا محدودت میکنه رو بهشون کاری نداشته باش.
ازت واقعا ممنونم که از خودت و وجود ارزشمندت اینجا ردپا گذاشتی.
و باز هم بقول استاد عزیزمون خوب زندگی کنیم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنیم. و ممنون و سپاسگزارم ازت که داری خوب زندگی کردن رو هربار بیشتر یاد میگیری و جهان رو جای بهتری برای خودت، من و بقیه میکنی…
این جمله ات رو به یادگار برای خودم مینویسم تا یادم باشه:
یه اعترافیم این اخر بکنم که برای کامنت نوشتنم ترس داشتم همین الانم هی میخوام نفرستم.
منتظر خبرهای خوب و پیشرفت هات هستم و خوشحال میشم یکهویی ردپاهاتو ببینم و کلی سورپرایز بشم، قطعا نه تنها من بلکه استاد و این خانواده بزرگ و صمیمی مشتاق دیدن و خوندن تو هست، دانشمند شجاع و زیبا…
برات از صمیم قلبم بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو از الله یکتا خواهانم.
ارادتمندت فهیمه
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام به اقا سهراب عزیز و بانو فهیمه گرانقدر
سهراب جان همین امروز یه کامنت درباره کامنت نوشتن و خوندن روی سایت گذاشتم و خیلی جالبه که به کامنت پاسخ خواهر گرامی شما هدایت شدم
سهراب جان ممنونم که به ترست غلبه کردی و نوشتی
واقعا این کامنت نوشتن هم شجاعت میخواد
خیلی خوشحال شدم که متوجه شدم برادر بانو فهیمه هستی و داری رو خودت کار میکنی
به نجواها گوش نکن و سعی کن کم کم کامنت نوشتن را ادامه بدی که واقعا خیلی خیلی به ما کمک میکنه در جهت پیشرفتمون.
برای شما و خانواده محترمتون بهترینها را آرزومندم.
سلام سهراب عزیز
تبریک برای یاد گرفتن از نترسیدن و کامنت گذاشتی
میدونی همین که تصمیم گرفتی وارد هواپیما شدی و کم کم در اسمان قدرت پرواز خواهی کرد اگر هر روز حتی کوچیکترین قدم برای تصمیم ت برداری
برای اون قضیه که دزدیده شدی
اگر بتونی به دزدیده شدن فک نکنی و کلیپ های دزدی تو فضای مجازی رو دنبال نکنی یا نبینی دیگه هر روز کمرنگ و کمرنگ تر میشه و حتی روزی فراموش میکنی.
به هر چیز میخوای بزرگ بشه توجه کن
پس برای بزرگ نشدن این قضیه دزدی باید بهش فک نکنی و برای بزرگ شدن قدرت و نترس بودن باید به قدرت و ادمای نترس توجه کنی
در پناه حق خوشحال و ثروتمند باشی.
سلام
سلاام
سلااام
چطوری پسر
جای خوبی اومدی
بنظر من کامنت نوشتن یا ننوشتن اهمیت آنچنان نداره و اصل ماجرا نیست ولی یکی از بهترین راههایی هست که بتونی خودت رو در مسیر قرار بدی، یک مسیر هست.
اما اصل، بودن و گوش کردن و درک کردن تمام صحبتهای این استاد الهی هست.
استاد تغییر زندگی ها به سمت زیبایی و درستی و ثروت.
اصل توحیده و راههای زیادی برای رسیدن به توحیده.
احسنت که به ترسهات غلبه میکنی.
این یعنی داری رشد میکنی و در راه درستی قرار داری.
خوشحال شدم اینجا دیدمت.
جای درشت و درستی اومدی، هرکسی لیاقت اینجا بودن رو نداره.
من از کودکی شاهد رشدت بودم.
بهت افتخار میکنم داداش کوچیکه.
برادرزن.
شاد
پاینده
و سازنده باشی.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام آقا سهراب
کامنت و موضوع دزدیده شدن
دلم میخواست کاش میتونستم افکار دو از بچه ها دور کنم و می گفتم این سهراب چطور تونست
پسرم 9سالشه و گاهی خیلی مسائل و اتفاقات گذشته رو یادش میاره، که انجام کار جدید به میلش باشه
دلم میخواد ترسی که از تنها ماندن داره از بین بره
و اما آنچه باعث شد
بهت پیام بدم اینکه وقتی جواب فهیمه را خوندم و اینکه شما برادرش هستید خیلی ذوق کردم
برادر کوچیک من هم تو این مسیر هست و زمانی که در مورد قانون حرف میزنیم من کلی ذوق میکنم
موفق و شاد باشی در پناه خداوند متعال
بنام خدای مهربان
سلام ب همگی عزیزانم
روز22
خواستم کامنت روز 22 و بنویسم ک هدایت شدم ب این صفحه
الهی صدهزاررر مرتبه شکرت بخاطراینکه الان اینجام و میتونم کامنت بنویسم
خدایا شکرت ک منو درمدار این بندگان توحیدی صالحت قرار دادی
الهی شکرت بابت نعمت گوشی قشنگم و نتی ک دارم
خدایا شکرت بابت چشمای سالمم ک میتونم ببینم ولذت ببرم
الهی شکرت امروز بهم گفتی آسمونو نگاه کن وقتی سرمو بالا گرفتم دیدم رنگ آبی آسمون چقددد زیباست
فقط زمستون این رنگی میشه خیییلی خوشگل بود قلبم و باز کرد
خدایاشکرت بخاطر تیک خوردن درخواستهای ستاره ی قطبیم
الهی شکرت بابت آگاهی هایی ک امروز دریافت کردم کامنت هایی ک خوندم
و درک بهتری ک از قانون پیدا کردم
اینکه من فقط با تغییر باورها و زاویه دیدم و کنترل ذهنم
والبته تجسم خواسته هام ب راحتی ب خواسته ام میرسم
خدایاشکرت بخاطر این مسیر زیبا و قدرت خلق کنندگی ک ب ما عطا کردی
الحمدلله الهی صدهزار مرتبه شکر
دیروز من منتظر ی تماس بودم برای کار
ک هرچی منتظر موندم هیچ خبری نشد
امروز دیگه رهاش کردم گفتم خدایا اگه قراره برم سر این کار و ب نفع منه خودت تا شب ی خبری برسون
من هیچی نمیدونم تو میدونی
خودت هدایتم کن من ب هرخیری ازسمت شما فقیرم و محتاج
داشتم سریال تمرکز برنکات مثبت و ک دیدم بودم کامنت مینوشتم براش ک گوشیم زنگ خورد و تماس گرفته شد خداروشکر
ولی زیاد خوشحال نشدم
چون قبلش نیت کرده بودم
برم دوره مجلسی ک تهیه کردم و کار کنم
ک خودم برای خودم کار کنم
و کسب و کار خودمو شروع کنم
بعد ک فکر کردم دیدم ک من هنوز ابزار کارم و ندارم اگه هم بشینم تو خونه ک رو دوره کار کنم باید ی ورودی داشته باشم
ک ابزار و بخرم و درکنار اون کار رو دوره مجلسی هم کار کنم
و رو باور هامم بتونم کار کنم
چون چندبار از استاد شنیدم ک خودتونو بیکار نکنید ک بشینید تو خونه رو باورهاتون کار کنید
باید ی ورودی هرچند کم داشته باشید
تا آروم آروم تکاملتونو طی کنید
بعد ایده ها میاد
بعد باید قدم عملی برداری
و هدایت میشی تو مسیر
خلاصه حسم بهترشد گفتم هراتفاقی بیفته ب نفع منه و باعث رشد من مبشه
خدایا شکرت ک امروز هدایتم کردی ک کامنتهای احساس لیاقت وقدم2رو بخونم
خودت ظرف وجودمو بزرگتر کن تا بتونم ازاین آگاهیا استفاده کنم درعمل
خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم مارو ب راه راست هدایت کن
راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی
ن کسانی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
بنام خداوند مینو سرشت ”
سلام و درود بر دختر بهشتی زکیه ی بی نظیر ”
حالتون عالی و متعالی ”
چقدر زیبا نوشتی ”
کامنت تون همه چیز داشت .
چقدر زیبا شکر گذاری کردی گل دختر ”
منم عاشق شکر گذاریم ”
منم خداوند رو شاکرم برای وجود نازنین شما ”
خداوند رو شاکرم برای دوستان خوبم ..
که از صمیم قلبم دوست شون دارم وبهشون عشق میورزم …
کامنت های زیبا شما رو می خونم …
دسترسی به فرکانس زیبای شما رو نداشتم …
که براتون بنویسم …
مرسی که نوشتی …
مرسی که هستی …
ما هم عاشق شما هستیم و دوست داریم ..فرشته ی عاشق ..
انرژی مثبت دادی …
هزار برابرش به شما برگرده …
براتون مهر ،
محبت ،سلامتی ، ثروت ،
روابط عالی ، آرامش روح ، آسایش دل ”
آرزو مندم ”
در پناه جان ، جانان باشی ”
فرشته ی فوق العاده ”
منتظر کامنت های زیباتون هستیم “
بنام رب هادی خدای عشق و زیبایی
سلام ب شما دوست عزیزم آقا سیدعظیم عزیز
خداروصدهزار مرتبه شکر بخاطر هدایتم ب این مسیر زیبای سرسبز
و خداروشکرگزارم بخاطر وجود نازنین دوستان فوق االعاده توحیدی چون شما دوست خوبم
نقطه ی آبی شما دربهترین زمان ممکن بدستم رسید واقعا نیاز داشتم ب این انرژی وعشقی ک برام فرستادین از طرف خدای وهابم ک بهم بگه زکی قشنگم من حواسم بهت هست ها
فک نکنی ی وقت تنهایی من برات کافی هستم و هدایتت میکنم و عاشقتممم
میدونید چی شد الان ک دارم براتون مینویسم شاید باورتون نشه
چهارزانو نشستم تو کوچه ی دفتری کنار دبیرستان دخترانه هاجر تو یکی از خیابون های تهران خخخخخ
دیروز عصرساعت 5از اندیمشک همراه خواهرم با قطار حرکت کردیم و امروز صبح ساعت 8رسیدیم تهران
خواهرم و برای گزینش خواستن ب منم گفت ومنم همراش اومدم
چون خییلی گیر میدن ب پوشش و اینا خواهرم گفت باید حتما مغنعه و چادر بپوشی ک باهام بیایی داخل
منم گفتم اشکال نداره بخاطر خواهرم میپوشم
تو اسنپ ک بودیم برگشت بهم گفت ببینم آستین لباست حواسم نبوده باید یاق دست میپوشیدی مغنعه توهم درست کن موهات بیرون نباشه
من خندیدم بهش گفتم ول کن بابا من ک مغنعه پوشیدم و چادرم میپوشم
ک کلی بهش برخورد گفت میخوایی بدبختم کنی الان ب خاطر تو ردم میکنن
حسم خیییلی بدشد
بهم گفت اگه میدونستم میخوایی اینجور کنی نمیاوردمت اشتباه کردم
و باز بهم گفت عینک افتابی توهم بزار تو کوله نزنیش ک
تو ی حرکت چادرو جمع کردم گذاشتم تو کوله و عینکم زدم ب چشم
گفتم من باهات نمیام اصن خودت برو داخل و و حسمم خیلی بدشد
گفت هرجا میری برو
کاری باهات ندارم
منم چون فقط 14تومن تو کیفم بود نجوا اومد گفت الان میخوایی چیکار کنی
هیچ پولی هم همرات نیست ک برگردی
گفتم خدا برام کافیه درهر صورت من چادر نمیپوشم
چون دوست ندارم
چون پوشیدن چادر یعنی ترس، ترسم از شرک میاد
من نمبخوام مشرک باسم
و تمرکزم و گذاشتم رو زیبایی های مسیر و حسم و بهتر کردم
ی مسافت طولانی و رفتیم ک رسیدم ب دبیرستان هاجر آجیم گفت چادر و بپوش گفتم نمیخوام و کوله و وسایلو برداشتم اومدم سرکوچه نشستم کنار بوته های سرسبز کنار پیاده رو و گوشی و هنسفری و درآوردم
داشتم جلسه3قدم دورو گوش میدادم ک حالم بهتر شد
و بعد اومدم تو سایت گفتم خدایا ی نقطه ی آبی برام بفرست
و رفرش سایتو زدم و باعشق برام فرستاده بود و بی مهری هایی ک دیده بودم و برام جبران کرد
قلبم لبریز از عشق ونور شد و این عشق از چشام سرریز کرد و شد اشک شوق ک حس فوق العاده ای داشت
سپاسگزارم ازشما دوست عزیزم چندباری کامنت های زیباتون و خوندم واقعا منو ب خدای درونم وصل کرد هر بار
خداروشاکرم بخاطر وجود نارنین ووارزشمندت دوست قشنگم
امروز متوجه ی تغییراتی درخودم شدم
راننده ی اسنپ واقعا آدم فوق العاده ای بود خییلی مودب و متین و حواسش بود تا ما راحت باشیم دید من تو تونل شیشه سمت خودمو بالا زدم بقیه شیشه هارو بالازد و کولر وبرامون روشن کرد
و صندلی خودشو ک عقب تا آورده بود برای راحتی من ک پشت سرش نشستم برد جلوتر
و کلی آهنگ قشنگ ازاونا ک من عاشقشم گذاشت برامون و تو مسیر از ی جایی رد شدیم ک اسم های خدا رو نوشته بود
حی
رزاق
رب
حفیظ
سلام
اول
آخر
ظاهر
باطن
و حس بینهایت فوق العاده ای داشتم و قلبم وجودم لبریز از عشق شد
الهی صدهزار بارشکرت
بخاطر صدای زیبای این بلبل خوش صدا
خدابا شکرت بخاطر نسیم خنکی ک داره میوزه
الهی شکرت بابت سایه ی خنک درختی ک زیرش نشستم
و ساختمان ب شدت زیبایی ک روش خییلی قشنگ نوشته کار آفریندقیقا روب روی کوچه س
من اینو ی نشونه میدونم چون نیت کردم ک توکار خودم ک علاقه دارم کارآفرین بشم
و روز قبل وشب قبل فایل آقا وحید وگوش دادم ک کارآفرین پوشاک شده بود
و داره بهم میگه ک اغفال حرف های خواهرت نشو و بنده ی این مردم مشرک
نباش
ک میخوان خدارو اسلام و با پوشش خودشون گسترش بدن
خواهرم دوروزه پیش داشت رو مخم کار میکرد ک بیا آزمون آموزگاری شرکت کن ک تضاد امروز بی حکمت نبود ک قیدشو بزنم کلا
الهی صدهزار مرتبه شکرت
امروز روز24چله تمرکز بر نکات مثبتم بود
و درسهای بزرگی گرفتم اینکه همه چی و از خدای خودم بخوام
خدایا شکرت بخاطر خنده های شیرین عابری ک از کنارم رد شد داشت با گوشی حرف میزد قلب من بازشد الهی شکرت
خییلی جالبه انگار قبلا این جایی ک نشستم زیر این سایه ی درخت و قبلا دیده بودم چقد آشناست خخخخخ
خدایا شکرت
مرسی دوست عزیزم ممنون بخاطر انرژی ک بهم دادین
و دعای شیرینی ک برام کردین
ان شاالله 100000برابرش بهتون برگرده
واینکه عاشقتمممم
خدابا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخوام
مارو ب راه راست هدایت کن
راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی ن کسانی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
ب خدای رحمان ورحیم میسپارمتون
شاد وموفق باشید
زکیه لرستانی
بنام خداوند مینو سرشت ”
سلام و درود فراوان بر فرشته ی بی نظیر و بنده خوب خدا …زکیه ی پاک و مطهر ‘
حالتون عالی و متعالی ”
از لرستان زیبا به دختر بهشتی زکیه ی لرستانی ‘
کامنت تون بسیار خواندنی و لذت بخش بود ”
البته با کمی تاخیر نوشتم . ببخشید به بزرگی خودتون
دختر خوب خدا ”
چقدر شما درصلح هستید و به قول استاد نقاب ندارید و ماسک نزدید و خود خودتی ”
چقدر تحسین کردم ..
چقدر در خواست تون جالب بود و خدا رو هزاران بار شکر میکنم .
به خاطر وجود شما ” و تمام دوستان ”
توجه به نکات مثبت تون …
سپاسگزاریتون .
پیدا کردن چیزی که بهش علاقه داشتی .
شجاع بودنت .
ترس نداشتنت ..
در صلح بودنت …
ایمان داشتنت …
دوست داشتنت ”
هر چیزی رو که با تمام وجود دوست داشته باشی برای تو خواهد بود و به زندگی تو خواهد آمد ..
زندگی باز تابی از خودته ”
خودت خوبی گل دختر ”
تحسین میکنم شما رو
ایول به شما دختر با ایمان ”
مگه دختر داریم به این خوبی ”
لابه لای کامنت تون هزاران آگاهی و مطلب درونش نهفته بود .
که بنده به اندازی ظرفم برداشت کردم …
چقدر من خوشبختم که دوستانی همچو شما دارم .
که مثل خوشه ی گندم در کنار من موج میزنن’
الهی که معمار زندگیت باشی دختر زیبا و زیبا اندیش ”
بهترین آرزوی که امشب می تونم برا تون داشته باشم .اینکه ”
خدا آنقدر عاشقانه نگاهتون کنه که حس کنید مهم ترین و خوشبخت ترین موجود کائنات هستید .
ماهم دوست داریم .
و عاشقتیم …برو بالا …
فرشته ی شجاع و فوق العاده زکیه ی مطهر
بنده ی خوب خدا ”
به دستان قدرتمند الله مهربان می سپارمت “