این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-17 01:02:472023-05-20 21:42:41هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
دوباره سلام میکنم به استاد عزیز و تمام دوستانم در این مدار و این فرکانس خالص
من مشتاق دیدن اندام استاد بودم و دقیقآ فایل امروز هم در مورد اندام و تغییر استاد بود
خدایا شکرت به خاطر این همزمانی
ماشالا به این بدن
ماشالا به این اراده
ماشالا به این استمرار و جدیتی که دارید
من در مورد شرایط مالی دقیقآ استقامتی از این جنس رو به خرج دادم و در کوتاهترین زمان ممکن نتیجهی خیلی خوبی گرفتم
نتیجهم جوری بود که هیچکس باور نمیکرد من از اون کسب و کار این نتیجه رو گرفته باشم
الان که صحبتهای استاد رو گوش کردم اون روزها رو مرور کردم و دیدم من دقیقآ همین الگو رو اجرا کرده بودم.
ولی….
تفاوت من با استاد این بود که من بعد از نتیجه گرفتن، اون مسیر و ادامه ندادم
یعنی ی جورایی قاطیِ اجتماع شدم
این قاطی شدن منو از مسیرم خارج کرد
این قاطعیت و جدیت و مداومت استاد رو ایستاده تحسین میکنم و تبریک میگم بهشون
واقعآ اراده و جدیت شما رو کمتر کسی داره
این زندگی و این بدنی که ساختید رو هر روز به خودم یاداوری میکنم
حتی زمانی که فایلهای قدیمی رو نگاه میکنم با خودم میگم:
ببین از کجا به کجا رسیده استاد
با این حجم از چربی چی ساخته
ماشالا
اصلا با اینکه از همون دوران چاقی با شما آشنا هستم ولی بازم ی جاهایی باورم نمیشه که اون استادِ چاق شمایی
امروزِ شما هیچ ربطی به دو سال پیش شما نداره
من تقریبا عادت دارم در مورد اهداف و خواستههام به افراد بگم، ولی در بیشتر مواقع به افرادی گفتم که شروع کردن به مسخره کردن و این اشتباه من بود در این زمینه
این فایل دو تا ایرادم رو به خودم نشون داد
که اگر میخوام از بهترین مسیرها به اهدافم برسم و موفقیتهام مستدام باشه…
یکی اینکه اهداف و خواستههام رو به کسی که به قول قرآن کافر هست نگم
و دوم اینکه مسیری که میدونم درسته و ازش نتیجه گرفتم رو با استمرار ادامه بدم و به هیچ وجه به مسیر و عادت قبلی برنگردم
اینطوری همیشه در مسیر و در مدار موفقیت باقی میمونم
خدا رو شکر که به این مسیر هدایت شدم و میتونم هر روز با شناخت خودم و باگهای ذهنی و عادتهای منفی خودم، خودم رو بهبود بدم و شرایطم رو هر روز به سمت بهتر شدن تغییر بدم
و سلام خدمت استاد د ل پاک صادق و مهربان . روحی از وجود خداوند.
اول که خیلی خوشحال هستم که سر حال پر انرژی و سلامت و تندرست و شاد میبینم شما رو در این فایل آموزنده. و تحسین میکنم اندام زیبا و چهره بشاش و لبخند قشنگتون هنگام تمرین و وزنه زدن و فیگور گرفتن.دوست دارم از خانم شایسته عزیز هم تشکر کنم که همیشه این صحنه ها رو ثبت میکنه. و به وضوح میشه احساس کرد از زمانی که خانم شایسته به استاد در گرفتن فایلها کمک کردند و در این مسیر به استاد دست همکاری رو دادند چقدر فایلها پر انرژی تر و با احساس تر و تاًثیر گذارتر شده و امیدوارم که همیشه کنار هم به خوشی و لذت در تمام امور پابرجا باشید .سپاسگزارم سپاسگزارم از شما و خداوندی که شما رو در مسیر زندگی من قرار داده.
یادم هست از زمانی که با استاد آشنا شدم تقریبا یک سال و نیم پیش یکی از فایلها رایگان توصیح میداد که از رسیدن به خواستههای که تا کنون بهشون رسیده از خرید املاک و غیره در پارادایس که بعضی از اشخاص گفته بودند که اینها فتوشاپ و غیره…….که نمیخوام در موردش صحبت کنم.ولی برای من خیلی تعجب بود که چرا بعضی ها فکر میکنند رسیدن به خواسته ها سخته .مگه در این دنیا کم انسانهای فراوان به این خواسته ها رسیدند استاد عزیز ما هم همینطور. خوب ما هم میتونیم برسیم با افکار درست و باورهای درست و البته تکامل و خیلی درسها که باید در این مسیر انسان یاد بگیر ه که به این جمله( انا اقول لهو کنفه یکون) برسه من میگم باش و میشود.
خوب در این فایل هم استاد گفت و شد، خواست و شد .
پس به ما نشون داد تو این ویدئو رسیدن به خواسته ها اینطوریه که کدش رو بنویسی و اجازه بدی به ایده ها هدایت شوی و دست خداوند رو باز گزاشت تا خیلی بیشتر و بهتر از آن چیزی که تو ذهنش بود براش محقق کرد .
تا ما بهتر و بیشتر این قوانین بدون تغیر خداوند را درک کنیم و الگوهایی که تو ذهنمون رو داریم باور کنیم و ادامه بدیم تا به فرکانس خوب و مطلوبش برسه و اتفاق بیوفته تو زندگیمون.
از استاد عزیز سپاسگزارم که همیشه در هر زمان به فکر این هست که ایمان مارو بیشتر به خداوند و قوانینش قویتر کنه این رو در این فایل و فایلهای دیگه هم میشه به خوبی حس کرد.چرا؟چون من به شخصه با تمام وجود همه هرفهاش رو قبول دارم و در این فایل هم که وقتی اول تعهد میده و رد پا بجا میزاره و فیلم میگیره و صحبت میکنه از حدفش که بعدن از نتایج صحبت کنه فقط و فقط با ایمان به اینکه میشود به این خواسته رسید قدم بر میداره و مثل تمام نعمتهای دیگه که از خدا خواسته و براش محقق شده .رسید .همینطور برای من که خیلی چیزها از خداخواستم و به اندازه ظرفم و باورهای تونستم دریافت کنم ولی میدونم که خیلی بهتر میتونم عمل کنم و بیشتر از خدا درخواست کنم .خیلی حرفها دارم بزنم در مورد نتیجه های کوچک و بز گ که سعی میکنم در زمان مناسب بیشتر بنویسم و من هم بتونم به اندازه خودم حتی با نوشتن چند خط ولی مفید تاثرگزار باشم .سپاسگزارم از شما و خداوند بلند مرتبه برای این آگاهیهای ناب و دلچسب .امیدوارم که بتونم در این مسیر بهتر از روز قبل عمل کنم به دریافت این آموزههای استاد..
بدرود و روز و روزگار خوش بر شما نازنیان و خانواده سایت عباس منش .
سلام و عرض ادب بر فاتح قلب های عاشق خدا استاد عباسمنش عزیز،خانم شایسته و دوستان گرامیم در سایت elmeservat.com
همین اول کاری که اومدم کامنت را شروع کنم یه شعر زیبایی از مولانای جان یاد اومدم گفتم بنویسم که عشق کنیم
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند
اون کسی که خدا را شناخت و دیگه در اندیشه دنیا(زن،فرزند،سیم و زر)نیست در اندیشه عشق و عاشقی با خداست.خدا اون شخص را دیوانه میکنه(دیوانه خودش و نعماتش) و بسیار بهش میده (دنیا و آخرت را میده)ولی دیوانه تو دنیا و آخرت به دردش نمیخوره
استاد ایول داری،عجب هیکل فیتنسی ساختی،آدم باورش نمیشه این تغییرات در عرض یکسال و اندی اتفاق افتاده،عضلات کتفتون خودش به تنهایی شیش تیکه شده(هههه بخندید تا دنیا به روتون بخنده عشق کنید) واقعا اگه هزاران بار و روزها و صفحات بنویسم نمیتونم این روحیه و عشقتون نسبت به خودتون و نسبت به بچه ها را وصف کنم.
شما جزء دستهای بیشمار خداوند بزرگ بودید که تحول شگرفی در زندگی فارسی زبانان خصوصا ما ایرانی های داخل کشور ایجاد کردید و بابت این نعمت خداوند را میلیون ها بار سپاسگزارم و همچنین و از شما،خانم شایسته،خانم فرهادی و آقا ابراهیم که با عشق این کلونی گرانبها(سایت عباسمنش) را مدیریت میکنیم واقعا بزرگترین و پر ارزشترین مدرسه خداشناسی و خوشناسیه
الان که داریم مینویسم دارم فکر میکنم و میگم از موقعی که با شما آشنا شدم دیگه نه به سیاست و اخبار کاری داشتم و مهم بوده برام و نه گرانی و تحریم،بورس،ارز دیجیتال و هزاران مورد دیگه،این مطلب ثابت میکنه که میشه در یک شرایط یکسان دو دیدگاه و نگرش متفاوت میتونه دو زندگی و تجربه متفاوت ایجاد کنه(آقا جمله سنگین بود یک دقیقه سکوت برای هضم و درک این جمله هههه)
بریم سراغ جواب به پرسش
سوال: چند هدف که در زندگی خود به آنها رسیدهای را به یاد بیاور. چه الگوها یا رفتارهایی را می توانی شناسایی کنی که باعث دستیابی شما به آن اهداف شد؟
اولین مورد:قبولی در دانشگاه شیراز
باورهای من در خصوص دانشگاه شیراز به قدری عالی بود که در ذهنم خودم تجسم میکردم کلاس ها و فضای دانشگاه را که من در اون قرار دارم و سر کلاس های درس نشستم و استاد داره درس میده با این که مم اون موقع با قانون آشنا نبودم چون باورهای خوبی نسبت به مردم شیراز،شهر شیراز و دانشگاه معتبرش داشتم اصلا کوچکترین ترمزی براش نداشتم،اراده من برای رسیدن به این هدف بسیار قوی تر از این حرفها بود 3 ماه تمام بصورت شبانه روزی،شاید روزی 18 ساعت مطالعه بدون وقفه داشتم و تمام وقت و انرژی صرف مطالعه کرده بودم،نه بیرون رفتنی در کار بود حتی یک دقیقه،نه موبایل و نه هیچ چیز دیگه ای،چون اون موقع خودم تنها در یک خونه بودم حتی وقت صرف آشپزی نمیکردم،ظهر ها سوسیس،شب ها تخم مرغ،اصلا آب و غذا برام مهم نبود تنها چیز مهم در زندگیمقبولی در دانشگاه شیراز بود و تمام،شما فکر کنید 3 ماه توی یه خونه تک و تنها زندگی کنی و اصلا عین خیالت نباشه،روز،شب بشه اصلا نفهمی و بگی ای بابا چرا زود شب شد من هنوز انرژی درس خوندن دارماین عشق و انرژی از کجا میاد
از امید و انگیزه
انسان تنها با داشتن هدف،امید و انگیزه میتونه زنده باشه و زندگی کنه،امید را از انسان بگیری چیزی نمیونه
یادمه اون موقع ها خیلی حالم عالی بود البته نه به اندازه حال عالی الانم ولی اصلا تو فکر هیچ چیز نبود و مثل اینکه تو دنیا یه چیز وجود داره و اونم قبولی بود به قدری حال و انرژی بالا بود که اصلا نجواهای شیطانی مجال عرض اندام نداشت یعنی روزنه ای وجود نداشت که بخواهد رسوخ کنه
دومین مورد:علاقه به شهر تهران
من بسیار،بسیار به شهر تهران علاقه داشتم و دارم و همیشه میخواستم یه مدت اونجا زندگی کنم تا هم بتونم با مردم آشنا بشم و هم زندگی پولدارها و خونه و ماشینشون را از نزدیک ببینمآخه مم عاشق پول و ثروت الهیم آقا ما رفتیم خدمت و از میون 200 نفر گروهان 5 نفر انتخاب شدن یگان ویژه تهران،حالا منم جزء اون 5 نفر بودم یعنی داشتم از خوشحالی بال در میوردم
رفتیم تهران تجربه پشت تجربه،دیدن ثروت پشت ثروت ،انسانهای عالی پشت سرهم اصلا تهران شده بود بهشت برا من 90 روز میموندم خدمت و نیومدم تهران تا بتونم بیشتر برم تهرانگردی و با تهران و مردم و فرهنگش آشنا بشم
اما نکات مهم برای رسیدن به هدف ها
متمرکز شدن روی یک هدف قدرتمند و صرف انرژی مالی و زمانی و بدنی 100 در 100 روی اون هدف
گوش ندادن و کنترل افکار شیطانی و گول زننده و نامید کننده که اینم در اویل مسیر یکم دشوار هست و به مرور زمان آسان و آسانتر میشه
انگیزه گرفتن از حرفهای منفی دیگران و مردم،مردم همیشه حرف برای گفتن دارن،مهم اینه که ما بتونیم با اون تارگتی که ترسیم کردیم برسیم و پیش بریم
ایمان قلبی به توانایی های درونی خود
ایمان به خدا و کمک خواستن تنها از اون
نوشتن اهداف روزانه،ماهانه،سالانه به صورت دیتیلی و جزء به جزء
تجسم خلاق هدف و تجسم لحظه ای که به هدفمون رسیدم و همه به ما تبریک میگم و آرزوی موفقیت دارن
به صلح رسیدن با خود و رفیق شدن با خود،صحبت کردن با درون و کمک خواستن از خدا به وسیله الهامات
به نام خدای مهربان و سلام ودرووود خدمت استاد عباسمنش عزیز و مریم بانو و دوستام عزیزم در این مدار فوق العاده عالی
واقعا استاد جان روزی نیست به خاطر وجود شما سپاسگزاری نکنم
واقعا خداروشکر که در زمانی که شما حضور داریم روی کره زمین واقع شده با حضور من به قول آقای عطار روشن
چقدر که این فایل قدرت می ده به آدم که واقعا خواسته ها دست یافتنی هستند
سپاسگزارم برای این فایل مؤثر
سوال: چند هدف که در زندگی خود به آنها رسیدهای را به یاد بیاور. چه الگوها یا رفتارهایی را می توانی شناسایی کنی که باعث دستیابی شما به آن اهداف شد؟
الگوهای من شامل ادامه دادن و پایبند و متعهد بودن به اجرای قانون در عمل و تکرار و تمرین و ساختن باورهای هم جهت با خواسته هام و توکل و ایمان و شروع از همون جایی که هستم و تغییر نگاهم به مواردی که بهشون بر خوردم و انرژی گرفتن ازشون بوده
و همچنین تجسم کردن وقتی که به خواسته ام رسیدم و جشن گرفتن برای کوچک ترین رشد و حرکت رو به جلو و انرژی گرفتن ازشون
اتفاقا دیروز فایل 8 روانشناسی ثروت 3 رو می دیدم و تمرین می کردم و پرسش می پرسیدم از خودم و حدود 13 پرسش مؤثر و عالی نوشتم که هروز بپرسم از خودم و اقدام کنم برای بهبود مسیر رسیدن به خواسته هام
درود به شما جناب شیرازی بزرگوار بهتون تبریک میگم بابت تعهد و عملگرایی تون،امروز فایل خونه تکونی قسمت 23 ،استاد عزیزم از شما گفتن ومن امروز تعهد مو نوشتم چون شرایط شما و نتیجه گرفتن شما به من انگیزه و جون دوباره داد برای خلق نتایج مالی ،از خدای بزرگ میخوام در مسیر درست مثل همیشه ثابت قدم و پایدار بمونید ،شاگرد تایید شده استاد بودن افتخاره بزرگیه ،تبریک میگم ،برقرار و سرافراز و تو اوج باشید
الان ساعت 5صبحه ومن واردسایت شدم دیدم استاد این فایل رو گذاشتن روی سایت
واقعا ازتصاویر لذذذذذت بردم
از اینهمه پیشرفت استاد حال کردم واقعا واقعا بدنی با اون شرایط جسمانی کمتر کسی رومیتونی پیداکنی به این شرایط ایده آل برسه
چقدر حرکات رو به زیبایی و قدرتمندانه میزدید
واقعا تحسینتون میکنم استاد چه بدنی ساخته وپرداخته کردید
یادمه زمانی که میخواستم امتحان گواهینامه تپه با مینی بوس داشتم بار اول که رفتم یه مقدار ترس داشتم و همون اوایل کار ردشدم بار دوم رفتم به مربی آموزشگاه گفتم که به مامور بگه که هوای منو داشته باشه اونم گفت که بهش گفتم وسفارشتو کردم منم باخیال راحت رفتم نشستم دنده یکو جا زدم دو…..سه…..بعد گفت بیا دو اومدم بیام دو دنده یه صدای خره ریزی کرد و مربی گفتش که بیا پایین .منم همینجور هاج وواج مونده بودم و تودلم گفتم مربی که منو سفارش کرده بود پس چی شد؟!!!!!
خلاصه بعد از اون داستان جلسه سوم رفتم کلی وقت گذاشتم و کلی آزمون وخطا کردم تا دستم پرتر شد
جلسه سوم رفتم البته قبلش با خدای خودم گفتگو کردم وگفتم خدایا من جلسات قبلی میخواستم با کمک این و اون و کمک افراد برم جلو وقبول بشم ولی اینبار ازخداخواستم و خودم هم تمرین بیشتری کردم وشوروشوق بیشتری داشتم برای قبولی و قبل امتحان همش به زمانی فکر میکردم که مامور امتحان میگه برو پایین شماقبول شدی و با آرامش خیلی بیشتری اینبار نشستم پشت فرمون
میخوام بگم دوستان دوباراول من نه توکلی داشتم نه شوروشوقی نه خیلی دستم پرشده بود وتجسمی کرده بودم
هدفی که بهش رسیدم، همینطور که قبلا هم تو بخش کامنتای دوره 12 قدم گفته بودم، قبولی کنکورم تو رشته ای که میخواستم و شهری که میخواستم بود
چطور انگیزه هامو حفظ کردم؟
با آوردن مثال هایی که تو شرایط مشابه یا حتی بدتر از من تونسته بودن به این موفقیت برسن و فکر کردن به اینکه اونکه میتونه، مگه خونش از من رنگی تره که من نتونم؟ ما همه آدمیم، به اینکه بعدش راحت تر میشم و آزادتر میشم هم فکر میکردم
چطور ذهنمو برای ایده های بهتر باز میذاشتم؟
نمیدونم دقیق جواب این سوالو، معمولا مقاومتی نداشتم نسبت به تغییر روش و اینکه اینطوریم نبودم قانون خاص و ساعت خاصی داشته باشم، دلی کار میکردم و هرموقع روشی بنظرم جالب و کاربردی میومد امتحان میکردم
چه نگاهی کمک میکرد تا بتونم هدایت ها رو بهتر ببینم و دنبال کنم؟
اون موقع با آموزه های این سایت و این فضا آشنا بودم و کم و بیش سعی میکردم از نکاتی که تو ذهنم بود گاهی استفاده کنم و اینکه حسم به کاری خوب بود و دلم میخواست انجام میدادم، و اون احساس خوبم هم دلیل خیلی خوبی بود و یه نشونه های ریز، مثل خوشحالی ای و ذوقی که وقتی یه موضوع راجب اون مسئله پیش میومد داشتم و حال خوبم و به قول همین متن، احساسات خوب دیگه و اینکه میدیدم با عمل به یه ایده داره نتایجم بهتر میشه تسلطم رو موضوع بیشتر میشه، خب اونو دنبال میکردم و وقتی میدیدم دیگه جواب نمیده و وضعیت خوب نیست و مزاحمتی داره ایجاد میشه، خب روندو تغییر میدادم
چطور نجواهای ذهنمو کنترل میکردم و تو مسیر میموندم؟
جدا از ذهن خودم، افرادی بودن که باور داشتن میتونم، افرادی شک داشتن و افرادی هم فکر میکردن توهم زدم، چون معمولا به همه نوع آدمی میگفتم چی میخوام اگه بحثش پیش میومد (هرچند اینو توصیه نمیکنم و بنظرم به قولی که گفته شد، همین بهتر که فقط به آدمایی که قصاوت نمیکنن ومثبت اندیشن و نزدیک مدار خودتن بگی) ، خلاصه همون طور که اول گفتم، با آوردن الگو یا به قول استاد منطقی کردن، موفقیتای قبلی، تحسین و تشویق بقیه و اعتماد به نفسی که خودم داشتم و آگاهی و حس خوب ناشی از این آموزه های این چنینی، یه جوری جلوی نحوای ذهنو میگرفتم، البته یه جاهایی هم نا امیدی سراغم میومد ولی بعد مدتی بهش غلبه میکردم وقتی تو احساس بهتری میرفتم وقتی به آرامش بیشتری میرسیدم، راجب بقیه هم معمولا کسایی منفی بافی میکردن و فکر میکردن نمیتونم که خودشون نتیجه مطلوبی نگرفته بودن و ذهن محدودی در این مورد داشتن برای همین حرفاشون زیاد اذیتم نمیکرد یا اگه هم اذیت میکرد بازم با همین اعتماد به نفس الگو آوردن و یاد آوردی آگاهی ها و حرفای خوبی که از بقیه میشنیدم و توجه نکردن به حرفاشون سعی میکردم بهش غلبه کنم و میکردم، چون به هر حال من که نمیخواستم نتایج اون آدما رو بگیرم
دیدن چه الگوهایی ایمان منو درباره امکان پذیر بودن اون هدف تقویت می کرد؟
مثلا تو یکی از سایتا مصاحبه بچه هایی که رتبه عالی کسب کرده بودن و در جای دلخواهشون قبول شده بودنو دیدم، و دیدم ذهنیتشون و در نتیجه نحوه عملکردشون با خیلی از کسایی که دور و برم دیده یا شنیده بودم فرق داشت و اینکه دیدم چیزی که زیاد داشتن اعتماد به نفس بود،اون الگو ها خیلی به من کمک کردن، چون من خودم یادگیریم خوب بود اما زیاد علاقه ای به درس خوندن نداشتم (علی رغم شاگرد اول بودنم) ولی خب با همون وضعیت تکاملی کم کم یه کم میزان مطالعمو بیشتر و اون آخرا هم مفید تر کردم، اما بازم از خیلیا کمتر بود اما معتقد بودم نباید تو این چیزا مقایسه کرد کسیو با کسی چون هر کس یه جوریه، ساعت مطالعه، میزان ، روش و شیوه هرکسی برای یادگیری و پیشرفت بسته به خودش با اونیکی فرق داره و هیچ جوره نمیشه مقایسه کرد اینو تو مصاحبه هایی که میدیدم و اطرافیانم هم میدیدم و تو آموزه ها و آگاهیایی که بهم میرسید و دنبال میکردم هم گفته میشد ، برای همین زیاد خودمو نگران این چیزا نمیکردم یا حداقل کمتر نگران این چیزا میشدم، و چیزیم تو من خوب بود اعتماد به نفسم در این مورد بود که هروقتم خدشه دار میشد بعد یه مدت باز اوکی میشدم.. خوشحالم حتی که بعضی روزا به جای درس خوندن فیلم مصاحبه ها رو نگاه میکردم، بنظرم چند برابر همون خوندن تاثیر مثبت گذاشت روم، هرچند هر چیزی هم اندازه ای داره که اینم بنظرم تو هر شخص متفاوته بسته به خود شخص..
میدونین، وقتی به اون دوران فکر میکنم، میبینم خودآگاه یا ناخودآگاه از خیلی از این قوانینی که گفته میشد استفاده میکردم، خیلی وقتا بدون اینکه بدونم این اتفاق میوفتاد و الان متوجهش میشم، شاید خیلی چیزا رو به این روش بهش رسیده باشم اما اون اتفاق، بزرگترین و ملموس ترین هدفی بود که قدم به قدم رسیدن بهشو اکثرا یادمه و میتونم اینطوری بررسیش کنم، با اینکه نزدیکای سه سالی از اون اتفاق گذشته، اما بنظرم تا آخر عمرم میتونم برای رسیدن به قدمای بعدی ازش درس بگیرم
وقتی تجسم میکردم خواستمو مخصوصا توی مصاحبه مربوط بهش و احساس خوب اون تجسمو حس میکردم
وقتی گاهی سپاس گزاری میکردم که باعث میشد به نکات مثبت توجه کنم
وقتی مقایسه نمیکردم خیلی خودمو با بقیه و معتقد بودم هر کی یه جوریه به هرحال
وقتی ذره ذره و با تکامل کم کم خودمو بالاتر کشیدم وه از نظر کمیت درسی چه کیفیت
وقتی دنبال بهتر شدن روند اوضاع بودم
وقتی امیدمو حفظ میکردم ته دلم و دنبال راه های ساده تر، کم هزینه تر، جدید تر و سبک خودم بودم، میخواد توقف برنامه ریزی و دلی خوندن باشه، یا چسبوندن یادداشت مربوطه به دیوار برای اینکه جلو چشمم باشه، یا به جای خوندن متن دنبال فیلم آموزشی گشتن و هدایت شدن به سایتایی که خوب توضیح دادن، هدایت شدن به سمت روش هایی که ساده تر و سریعتر به جواب برسم و گسترش تواناییام و آشنایی با انواع مختلف نمونه سوالا و برداشتن توجهم از کمیت زیادی و اضافه کردن توجهم به کیفیت
تک تک اون اتفاقا همه باعث میشن از خودم الگو بگیرم
فقط باید یاداوریش کنم به خودم
مشکل جاییه که تو احساس خوبتو نتایج خوبتو و شیوه رسیدن بهشونو فراموش میکنی
کافیه به یاد بیاری و تمرین و استفاده از همین قوانین، کم کم، به مرور و ذره ذره شخصیت و سبک زندگیتو طبق روشی درونی که حالتو بهتر میکنه بازی و پایدار بشی،اون موقع دیگه همه چی حله، اون موقع دیگه وارد مراحل جدید و قدمای جدیدی میشی و از چالشای زندگی، پله هایی برای موفقیت و خوشحالی و تجربیات جالب بیشتر میسازی
سوالم این بود که چی بیشتر از همه خوشحالم میکنه که حاضر باشم اونو زندگی کنم و نفس بکشم به خاطرش و در راه زندگی کردن براش حتی بمیرم هم اوکی باشه،
شاید همینکه یه هدف کلی یه نتیجه نهایی تو ذهنت داشته باشی و بعد آزاد بذاری ذهنتو و اجازه بدی به مسیرای مختلف هدایت بشی و قدم به قدم تو مسیر اون هدف لذت ببری از اتفاقایی که پیش روت میان و برای اون هدف جوری که آرامش و احساس خوب داشته باشی و خوشحال باشی از کاری که تو این راه برای اون هدف انجام میدی، همین کافی باشه برای خوشحال زندگی کردنت، برای با لبخند زندگی کردن و با لبخند مردنت .. شاید باید به جای شک کردن به اون نتیجه نهایی که از روی رها بودن و محدود نبودن ذهنت انتخابش کردی و میخوایش، چیزی که تو رو محدود نمیکنه به آدما و به احساسات و به گذشته و آینده، با آزادی همه جانبه انتخابش کردی، شاید به جای شک کردن به اون باید از مسیری که تو رو به اون سمت میبره لذت ببری، شاید همه چیز لذت بردن از الانیه که در راه رها بودن دارم تجربه میکنم، شاید خوشحالی الانه،قدر الان رو دونسته و اتفاقیه در هر لحظ رقم میزنم، میخواد انجام یه کار سنگین و بزرگ باشه یا یه نفس کشیدن ساده و از هوای آزاد یا چایی لذت بردن..
وقتی قوانین جزوی از شخصیتت بشن، جوری که خودآگاه و ناخودآگاه آزاد منش باشی، حسابگر و اینا نباشی و طبق طبیعت ، غریزه (یا هرچی که اسمشو میذارید) الهام بخشت پیش میری، زندگی خیلی اونجوری جالبه، خیلی کیف میده، واقعا فکر کردن به همچین آدمای آزاد منش و رهایی، به این جنس داستانا واقعا سلولای بدنمو به تحرک و هیجان خوبی در میاره (◔‿◔)(←(>▽
سلام و درود به شما ریحانه جان که اینقدر واضح و مفید و تونستی موفقیتتو بیان کنی.
جوونهایی مثل تو کم نیستند که از سن پایین وارد این سایت شدند تا جایی که اونقدر روی ذهنشون و خودشون کار کردند که هدفگذاریشون کنکور بوده و تونستند اون قله رو فتح کنند.
خوشحالم که امثال تو میتونند به من و امثال من که سالها بزرگتر از تو هستیم الگو و مثال باشند و از شما جوونها یاد بگیریم روشها و راهکارهای شما بتونند انگیزه مضاعفی در ما ایجاد کنند.
خوشحالم وقتی جمله به جمله نوشته هاتو میخوندم که چقدر تفکیک کرده بودی و این تاثیر گذاری مطلب رو بیشتر میکرد.
امیدوارم که شاهد موفقیتهای بیشتر و بیشتر ازت باشیم و نوشته های بیشتری از تو بخونم.
استاد این اراده این تعهد این احساس لیاقت شما را تحسین می کنم شما بهترین الگوی من هستید
من با دوره 12قدم تصمیم تغییر شخصیت گرفتم واقعا شخصیت من زیرو رو شد الان که درکم بالاتر رفته فهمیدم شخصیت من در مسیر اعمال توحیدی خیلی خیلی تغییر کرد من خیلی صفات خوبی داشتم ولی یکسری صفاتی داشتم که می خواستم تغییر بدهم من یاد گرفتم غور نزنم شکایت نکنم غیبت نکنم حسادت خفه کردم تو ذهنم من آنقدر از استاد یاد گرفتم حتی تو چیزهای کوچک مثل احساس گناه به کسی ندهم سرزنش نکنم بحث نکنم قانع نکنم خشم خیلی خوب کنترل کنم . خیلی چیزهای دیگه ولی از نظر عزت نفس فکر می کردم خیلی عالی شدم الان می فهمم نه مثلا آدمی هستم حمایت می کنم خیلی بهتر شدم ولی باز هم مشکل دارم یا حرف مردم وقضاوتشان تو ذهن من مهم البته خیلی بهتر شدم ولی باید کار کنم یک نمونه می نویسم تا یاد م نره من آزمایشگاه کار می کنم آنجا با ساعت کاری حقوق می دهند کاری به توانایی های که داری و کاری که می کنی ندارند من از سال 98 گفتم این باور درست می کنم که پول در آوردن به ساعت نیست و همیشه حتی کمتر از 8ساعت سرکار می ماندم از آن جایی که خیلی ورودی کنترل می کردم از هیچی خبر نداشتم و الان می فهمم کنترل ورودی چقدر تو آرامش و ایمان به آدم کمک می کنه الان هم ورودیم کنترل می کنم ولی مثل آن موقع همش هندزفری تو گوشم نیست امسال از حرف های بچه ها فهمیدم چقدر با توجه توانایی هام دارم کم دریافت می کنم البته ایمان دار م یک چیزی درون خودم هست ذهنم داشت اذیتم می کرد بیشتر بمان که به خودم گفتم تو حق نداری یک قدم از اعمال توحیدی فاصله بگیری تو باید به راه درست که میرفتی ادامه بدی مطمن باش خداوند جواب می ده رزق خداوند میده نه ساعت کاری من باید روی باورهام و اعتماد به نفسم کار کنم و خیلی کارهای دیگه که افراد دیگر انجام می دهند و من انجام نمی دهم مسیر مخالف آنها را میروم پ اگر یک کوچولو بخواهم بیخیال بشوم ذهنم سریع آلارم می ده طوری که دلهره می گیرم استاد شما درست می گوید بعضی از نتایج آدم ها نمی بینند همین که من خودم از بقیه جدا کردم در محیط کار تو حرف هاشون شرکت نمی کنم کاری به کار کسی ندارم تمام تلاشم اینه که ایمانم بیشتر کنم اصلا نتیجه حساب نمیشه تو این مورد استمرار داشتم چون تو ذهن من خیلی اهمیت داره بندگی کردن خداوند
یک مورد دیگر رانندگی کردن من ماشین داشتم ولی به خاطر ترس ادامه ندادم الان که دو باره شروع کردم اولش خیلی تو ذهنم سخت بزرگ بود . همش ذهنم اذیت می کرد شما یک فایلی گذاشتید که هر کاری می کنید هر یک قدم بر می دارید و خداوند من هدایت کرد به یک مربی خوب که تمرینی که مبداد دقیقا مانند شما از کم شروع می کرد ومن این مدت این کار دارم انجام می دهم هم برام لذت بخش شده هم سختیش تو ذهنم از بین رفته و مطمن هستم بعد از یک مدت خیلی عالی رانندگی می کنم
چیزی که من نیاز دارم خیلی باید کار کنم عزت نفس احساس لیاقت مواردی که در عزت نفس گفته شد بعد از چند سال تازه می فهمم با این همه تغییرات چرا به آن نتایجی می خواستم نرسیدم چون تو این مورد ضعف دارم البته از1401خداوند هدایتم کرد خیلی آگاه تر شدم و خودم بیشتر شناختم و خیلی کار کردم و همان کار کردن ها خیلی تغییرات داشتم ولی باید ادامه بدهم همان طور که تو اعمال توحیدی ادامه دادم این استمرار رمز موفقیت است من آلان احساس خیلی خوبی دارم شوروشوق امید دارم و خیلی هدفمند تر دارم زندگی می کنم سپاسگزاری به من خیلی کمک کرده و یک چیزی در درونم می که دارم به خواسته هام می رسم استاد بابت این فایل های ارزشمند سپاسگزارم
به نام خدای که تولید یکی از قوی ترین اسیدها و بازها رو در بدن ما قرار داده
سلام به خدای مهربونم که هر روز شاهد معجزات بیشتری در زندگی ام هستم
سلام استاد،سلام بر بنده ی موحد و مومن خدا
سلام استاد مریم جونم، که بنده خاص خداست
سلام بر دوستان توحیدی ام که بندگان صالح خداوند
استاد شما ما را جذب می کنید.
یا ما شما را ؟وقتی خوب فکر می کنم این فرکانس شماست که به ما میرسه.
دیشب قبل از خواب گفتم فردا جلسه 6 قدم اول قسمت که استاد در دوره 12 قدم اندامش را نشون میده و میگه هدفش چیه رو تصویری نگاه کنم. آخه من بیشتر صوتی گوش میدم، حتی سریال های زندگی در بهشت ، سفر به دور آمریکا رو صوتی می کنم که گوش کنم.
و این یعنی باید تمرین امروز رو که از اون فراری بودی رو انجام بده.
بریم سراغ کاری که پشت گوش می انداختم بخاطر اینکه مشخص نبود.ولی به لطف خدا و آموزههای استاد مشخص شد. و حالا میخوام تعهدش رو بدم.
حالا میخوام هدفم رو اینجا بنویسم که متعهد تر باشم.
اول از همه یه بک بزنیم به گذشته؛
از بچگی یه کنجکاوی خاصی داشتم برای همه چی، دوست داشتم از همه چی سردربیارم، مخصوصا خواندن و نوشتن رو خیلی دوست داشتم یعنی عاشقق بودم. بابام که قرآن میخوند، بعدش میرفتم قرآن رو برمی داشتم نگاش می کردم و با حسرت می گفتم یعنی چی تو این نوشته میشه منم زود بدونم چی هست؟ یا می رفتم کتاب می ذاشتم جلوم و از روی اون می نوشتم، در واقع یه جور نقاشی بود من که هنوز مدرسه نرفته بود، خواهرم بزرگترم که کلاس اول رفت، از درس فراری بود و فقط به فکر بازی، و من دوست داشتم بجای اون میرفتم مدرسه.
خلاصه مدرسه که رفتم تا دانشگاه نفر اول بودم، تو همه زمینه ها مخصوصا فرهنگی.
و کلی ذوق برای یادگیری همه چی داشتم، دلم میخواست از تمام کارا، هنرها، و جاها سر دربیارم.
برای همین یه کلاف سردرگمی شدم که نمیدونستم باید چی رو دنبال کنم کلی شغل و حرفه وکلاس رو تو این مدت تجربه کردم تا با استاد آشنا شدم و یاد گرفتم که باید روی یک چیز تمرکز کنم و بقیه چیزها را کنار بذارم.
خب حالا چی رو من بیشتر دوست دارم، من همه کارها رو دوست داشتم فقط یک کار بود که مطمئن بودم دوست ندارم، اونم کارمندی بود. دوست داشتم کارم تنوع داشته باشه، یک کار روتین نباشه،
تا اینکه تو سایت دنبال جواب سوالم بودم، به یه سری جواب ها رسیدم که آرامش را بیشتر کرد و همان شعر معروف استاد
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
که راه گوید که چون باید کرد.
تسلیم شدم، با خودم گفتم من که به همه چی علاقه دارم، استعداد یادگیری ام عالیه، پس فعلا دست از تقلا بر می دارم و کارم رو به خدا می سپارم.
و آرام شدم تا اینکه تقریبا 3 سال پیش بود که پسرم بعد از اینکه بار اول در کنکور قبول نشد، در یک گفتگوی خانوادگی برادر همسرم گفت؛ من اگه بشینم بخونم پزشکی قبول میشم. منم گفتم من هم بشینم بخونم قبول میشم.
و در کمال ناباوری همسرم گفت بخون، اگه قبول بشی خیلی خوبه میشی خانم دکتر( همسرم کلا از کتاب ودرس فراری است و جالب اینجاست که معلمِ ، اینجا میشه واضح قانون رو درک از هر چی فرار کنی میاد سمتت)خلاصه تا کنکور چند ماه مونده بود، شروع کردم به خوندن.
ولی چه خوندی بعد از تمام کارها روزی 3 تا 4 ساعت میخوندم. منی که میخواستم از صفر شروع کنم.با اینکه رشته دبیرستان ام تجربی بود ولی فراموش کرده بودم . حجم کتاب ها واقعا زیاد بود.
سال اول بعد از چند ماه خوندن شدم 100 هزار .
پسرم هم گیاه پزشکی بوشهر قبول شد، ولی متاسفانه پدرش بعلت مشکل کمال گرایی نذاشت بره، و الان در حال خوندن حسابداری در دانشگاه آزاد امیدیه است.بعد دیگه گفتم ولش کن یه تستی بود تو این مدت هم کلی مطلب در مورد بدن یاد گرفتم. مهر ماه که شد دختر دایی همسرم زنگ زد و گفت میایی شروع کنیم.این رو یک نشانه دیدم و دوباره نشستم به خوندن، آبان ، آذر بود که به تضاد برخوردم که باعثشد چند ماه کلا کتاب ها رو کنار بذارم. بعد که دوره عزت نفس رو خریدم و به بهانه درس می رفتم کتابخانه کلی رو خودم کار کردم، تا بعد از عید دوباره استارت خوندن رو زدم. و نتیجه 50 هزار شدم. خوب با خودم گفتم من که با سه ماه خوندن اونم بدون مشاور و تدریس خاصی اگه امسال هم بخونم حتما زیر 1000 میشم، یه سری فایل از یه مؤسسه دیدیم که انیمیشنی آموزش میدادند و هزینه پکیج اون 6 میلیون تومان بود.گفتم خدایا من این رو میخوام، پولش چطوری جور میشه؟ اویل تیر بود خواهرم که مدیر کانون بود زنگ زد و گفت که میتونی کاربر رایانه آموزش بدی، (لیسانس نرم افزار کامپیوتر داشتم) گفتم آره و خلاصه کلاس یکماه طول کشید و پول اون پکیج که همراه مشاوره هم بود جور شد، دوباره این رو نشانه دیدیم که دوباره شروع کنم کتاب ها هم نصف شده بود دیگه عمومی نبود کار رو راحتر کرد.
از شهریور شروع کردم با روزی 10 ساعت شروع کردم ولی بعد از دیماه کم آوردم و زدمش بیخیالی، چرا چون تعهد درست و حسابی نداده بودم. خلاصه همینطور جسته و گریخته میخوندم، اول اسفند ماه بود یک دوره نکته وتست ریاضی اومد که خیلی دوست داشتم تو اون هم شرکت کنم، به لطف خدای مهربان پولش جور شد و یه انرژی شد دوبار ادامه بدم چون تدریس آنلاین بود.
قبل از عید هم مسئله ترمیم معدل و ایجاد سابقه پیش اومد و من که معدل دیپلم ام کم شده بود بعلت نداشتن معلم ، این رو فرصتی دوباره و نشانه یافتم که مسیرم درسته.
اول که شروع کردم برای پزشکی بود، ولی اصلا نمیتونستم خودم رو تجسم کنم که مثلا دارم مریض ها رو درمان میکنم اصلا اون حس خوشحالی از کار نبود. بعد گفتم اصلا تجسم رو که اصلی ترین کار بود ولش کن بذار من از مسیر لذت ببرم حالا هر چی پیش بیاد این مسیر رو خدای مهربان جلوی راهم قرار داده و خودش بهتر میدونه.
فقط از خوندن درس ها لذت میبردم. تا اینکه این اواخر یک رشته برام واضح و روشن شد، و اون رشته گردشگری بود، من میتونستم خودم رو تو اون رشته و موفقیت های بعدش تصور کنم.و خیلی حس خوبی دارم میتونم ساعت ها در موردش حرف بزنم فکر کنم و لذت ببرم.
و اما الان میخوام تعهد بدم که تا فرصت باقی مانده به کنکور، تمام تلاش فکری و جسمی خودم را با یاری خدا بکنم که شهریور ماه با نتیجه قبولی در رشته گردشگری دانشگاه تهران بیام و نتیجه تعدم رو ببینم. خدایا شکررررررررت
استاد شما کاری رو که در این فایل های اخیر دارید انجام میدید، مثل نکته و تست هایی که موسسه ها قبل از کنکور انجام میدن، در یک بازه کوتاه خلاصه آموزش ها رو میدن، شما الان دقیقا دارید همین کار رو میکنید، گرچند در فایل های قبلی هم انجام داده بودید ولی فرق الان اینکه از ما تمرین میخواید، مثل کاری که تو دوره ها میکنید و این همراهی ما با شما چقدر خیر و برکت داره. من خیلی دوست داشتم که یک دوره را با شما شروع کنم و شاید این پاسخ درخواست من به خدای مهربان است، که شما دارید فایل هاتون رو مثل دوره میذارید و ما را کمک میکنید که به خودم رجوع کنیم و خودمون رو واکاوی کنیم.
خب دیگه من درس دارم تعهد دادم باید بکش بخونم تا در پیشگاه خدای مهربان و استاد و دوستان عزیزم سربلند بیرون بیام. آمین یا رب العالمین
استاد سپاس گذارم.
در تمرین ستاره قطبی هر روز از خدای مهربان بخاطر حضور شما سپاسگزاری می کنم.
عجب تور لیدری هدایتی چکارهایرووو انجام بدی هدایتی چه جاهایی ببریی ادمهارو که تا حال کسی نرفتتتت بابا قهرمان بابا اصن همچی تماممم دمت گرمممممم دمتگرمممم
به امید رب به خواستت رسیدی تماممممم حتمااا رسیدی چقدر خوب این توررر فوق العاده و هدایتی
الله اکبر چه اتفاقاتی بیوفتتت به به به به…
در پناه رب نازنیممم شاد سلامت ثروتمند عاقبت بخیر باشی
ساعت رو گذاشته بودم 3 بامداد که بشینم امتحان فردا رد بخونم. وقتی ساعت زنگ زد، و اون رو خاموش کردم، سرم داشت گیج میرفت از بس خوابم میومد، و اون لحظه یه نیروی به شدت قوی می گفت بخواب بابا ولش کن.
منم تنها راه فرار از نجواها رو اومدن توسایت میدونم همون لحظه با چشمان نیمه باز اومدم تو سایت و بلههههههه، اون نقطه خوشرنگ آبی کنار اسم قشنگم پیدا شد.
و چه پیغام قشنگ و پرانرژی دریافت کردم، که از هزاران کیلو دپامین هم کارساز تر بود.
مررررسی حسین عزیز بخاطر این کامنت پر انرژی تون، باید کپی کنم جلوی روم باش این پیغام الهی با دستان بنده موحدش.
چه روز قشنگی بود، داشتیم می رفتیم(با همسرم سوار موتور) بارون گرفت. رفتیم زیر یه سایه بونی ایستادیم ابر سیاه و با رعد وبرق همراه بود. یه چند دقیقه ایستادیم، احساس کردم داره دیر میشه، گفتم خدایا کمکی برسان، همون لحظه یه ماشین ایستاد و یه دختر خانمی بود سراغ محل امتحان رو می گرفت. من سوار شدم و دوتایی رفتیم. این هم الطاف بینهایت خدای مهربان.
از شما بینهایت سپاس گذارم بخاطر نوشتن این کامنت پر انرژی.
مررررسی یه عالمه
از خدای مهربون میخوام، دلتون رو هر روز و هر ساعت، شاد وشگفت زده کنه از الطاف و نعمات بی پایانش.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
بنام الله رحمن
دوباره سلام میکنم به استاد عزیز و تمام دوستانم در این مدار و این فرکانس خالص
من مشتاق دیدن اندام استاد بودم و دقیقآ فایل امروز هم در مورد اندام و تغییر استاد بود
خدایا شکرت به خاطر این همزمانی
ماشالا به این بدن
ماشالا به این اراده
ماشالا به این استمرار و جدیتی که دارید
من در مورد شرایط مالی دقیقآ استقامتی از این جنس رو به خرج دادم و در کوتاهترین زمان ممکن نتیجهی خیلی خوبی گرفتم
نتیجهم جوری بود که هیچکس باور نمیکرد من از اون کسب و کار این نتیجه رو گرفته باشم
الان که صحبتهای استاد رو گوش کردم اون روزها رو مرور کردم و دیدم من دقیقآ همین الگو رو اجرا کرده بودم.
ولی….
تفاوت من با استاد این بود که من بعد از نتیجه گرفتن، اون مسیر و ادامه ندادم
یعنی ی جورایی قاطیِ اجتماع شدم
این قاطی شدن منو از مسیرم خارج کرد
این قاطعیت و جدیت و مداومت استاد رو ایستاده تحسین میکنم و تبریک میگم بهشون
واقعآ اراده و جدیت شما رو کمتر کسی داره
این زندگی و این بدنی که ساختید رو هر روز به خودم یاداوری میکنم
حتی زمانی که فایلهای قدیمی رو نگاه میکنم با خودم میگم:
ببین از کجا به کجا رسیده استاد
با این حجم از چربی چی ساخته
ماشالا
اصلا با اینکه از همون دوران چاقی با شما آشنا هستم ولی بازم ی جاهایی باورم نمیشه که اون استادِ چاق شمایی
امروزِ شما هیچ ربطی به دو سال پیش شما نداره
من تقریبا عادت دارم در مورد اهداف و خواستههام به افراد بگم، ولی در بیشتر مواقع به افرادی گفتم که شروع کردن به مسخره کردن و این اشتباه من بود در این زمینه
این فایل دو تا ایرادم رو به خودم نشون داد
که اگر میخوام از بهترین مسیرها به اهدافم برسم و موفقیتهام مستدام باشه…
یکی اینکه اهداف و خواستههام رو به کسی که به قول قرآن کافر هست نگم
و دوم اینکه مسیری که میدونم درسته و ازش نتیجه گرفتم رو با استمرار ادامه بدم و به هیچ وجه به مسیر و عادت قبلی برنگردم
اینطوری همیشه در مسیر و در مدار موفقیت باقی میمونم
خدا رو شکر که به این مسیر هدایت شدم و میتونم هر روز با شناخت خودم و باگهای ذهنی و عادتهای منفی خودم، خودم رو بهبود بدم و شرایطم رو هر روز به سمت بهتر شدن تغییر بدم
ممنونم استاد عزیز از این فایل و این آگاهی
در پناه الله رحمن باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
و سلام خدمت استاد د ل پاک صادق و مهربان . روحی از وجود خداوند.
اول که خیلی خوشحال هستم که سر حال پر انرژی و سلامت و تندرست و شاد میبینم شما رو در این فایل آموزنده. و تحسین میکنم اندام زیبا و چهره بشاش و لبخند قشنگتون هنگام تمرین و وزنه زدن و فیگور گرفتن.دوست دارم از خانم شایسته عزیز هم تشکر کنم که همیشه این صحنه ها رو ثبت میکنه. و به وضوح میشه احساس کرد از زمانی که خانم شایسته به استاد در گرفتن فایلها کمک کردند و در این مسیر به استاد دست همکاری رو دادند چقدر فایلها پر انرژی تر و با احساس تر و تاًثیر گذارتر شده و امیدوارم که همیشه کنار هم به خوشی و لذت در تمام امور پابرجا باشید .سپاسگزارم سپاسگزارم از شما و خداوندی که شما رو در مسیر زندگی من قرار داده.
یادم هست از زمانی که با استاد آشنا شدم تقریبا یک سال و نیم پیش یکی از فایلها رایگان توصیح میداد که از رسیدن به خواستههای که تا کنون بهشون رسیده از خرید املاک و غیره در پارادایس که بعضی از اشخاص گفته بودند که اینها فتوشاپ و غیره…….که نمیخوام در موردش صحبت کنم.ولی برای من خیلی تعجب بود که چرا بعضی ها فکر میکنند رسیدن به خواسته ها سخته .مگه در این دنیا کم انسانهای فراوان به این خواسته ها رسیدند استاد عزیز ما هم همینطور. خوب ما هم میتونیم برسیم با افکار درست و باورهای درست و البته تکامل و خیلی درسها که باید در این مسیر انسان یاد بگیر ه که به این جمله( انا اقول لهو کنفه یکون) برسه من میگم باش و میشود.
خوب در این فایل هم استاد گفت و شد، خواست و شد .
پس به ما نشون داد تو این ویدئو رسیدن به خواسته ها اینطوریه که کدش رو بنویسی و اجازه بدی به ایده ها هدایت شوی و دست خداوند رو باز گزاشت تا خیلی بیشتر و بهتر از آن چیزی که تو ذهنش بود براش محقق کرد .
تا ما بهتر و بیشتر این قوانین بدون تغیر خداوند را درک کنیم و الگوهایی که تو ذهنمون رو داریم باور کنیم و ادامه بدیم تا به فرکانس خوب و مطلوبش برسه و اتفاق بیوفته تو زندگیمون.
از استاد عزیز سپاسگزارم که همیشه در هر زمان به فکر این هست که ایمان مارو بیشتر به خداوند و قوانینش قویتر کنه این رو در این فایل و فایلهای دیگه هم میشه به خوبی حس کرد.چرا؟چون من به شخصه با تمام وجود همه هرفهاش رو قبول دارم و در این فایل هم که وقتی اول تعهد میده و رد پا بجا میزاره و فیلم میگیره و صحبت میکنه از حدفش که بعدن از نتایج صحبت کنه فقط و فقط با ایمان به اینکه میشود به این خواسته رسید قدم بر میداره و مثل تمام نعمتهای دیگه که از خدا خواسته و براش محقق شده .رسید .همینطور برای من که خیلی چیزها از خداخواستم و به اندازه ظرفم و باورهای تونستم دریافت کنم ولی میدونم که خیلی بهتر میتونم عمل کنم و بیشتر از خدا درخواست کنم .خیلی حرفها دارم بزنم در مورد نتیجه های کوچک و بز گ که سعی میکنم در زمان مناسب بیشتر بنویسم و من هم بتونم به اندازه خودم حتی با نوشتن چند خط ولی مفید تاثرگزار باشم .سپاسگزارم از شما و خداوند بلند مرتبه برای این آگاهیهای ناب و دلچسب .امیدوارم که بتونم در این مسیر بهتر از روز قبل عمل کنم به دریافت این آموزههای استاد..
بدرود و روز و روزگار خوش بر شما نازنیان و خانواده سایت عباس منش .
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام و عرض ادب بر فاتح قلب های عاشق خدا استاد عباسمنش عزیز،خانم شایسته و دوستان گرامیم در سایت elmeservat.com
همین اول کاری که اومدم کامنت را شروع کنم یه شعر زیبایی از مولانای جان یاد اومدم گفتم بنویسم که عشق کنیم
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند
اون کسی که خدا را شناخت و دیگه در اندیشه دنیا(زن،فرزند،سیم و زر)نیست در اندیشه عشق و عاشقی با خداست.خدا اون شخص را دیوانه میکنه(دیوانه خودش و نعماتش) و بسیار بهش میده (دنیا و آخرت را میده)ولی دیوانه تو دنیا و آخرت به دردش نمیخوره
استاد ایول داری،عجب هیکل فیتنسی ساختی،آدم باورش نمیشه این تغییرات در عرض یکسال و اندی اتفاق افتاده،عضلات کتفتون خودش به تنهایی شیش تیکه شده(هههه بخندید تا دنیا به روتون بخنده عشق کنید) واقعا اگه هزاران بار و روزها و صفحات بنویسم نمیتونم این روحیه و عشقتون نسبت به خودتون و نسبت به بچه ها را وصف کنم.
شما جزء دستهای بیشمار خداوند بزرگ بودید که تحول شگرفی در زندگی فارسی زبانان خصوصا ما ایرانی های داخل کشور ایجاد کردید و بابت این نعمت خداوند را میلیون ها بار سپاسگزارم و همچنین و از شما،خانم شایسته،خانم فرهادی و آقا ابراهیم که با عشق این کلونی گرانبها(سایت عباسمنش) را مدیریت میکنیم واقعا بزرگترین و پر ارزشترین مدرسه خداشناسی و خوشناسیه
الان که داریم مینویسم دارم فکر میکنم و میگم از موقعی که با شما آشنا شدم دیگه نه به سیاست و اخبار کاری داشتم و مهم بوده برام و نه گرانی و تحریم،بورس،ارز دیجیتال و هزاران مورد دیگه،این مطلب ثابت میکنه که میشه در یک شرایط یکسان دو دیدگاه و نگرش متفاوت میتونه دو زندگی و تجربه متفاوت ایجاد کنه(آقا جمله سنگین بود یک دقیقه سکوت برای هضم و درک این جمله هههه)
بریم سراغ جواب به پرسش
سوال: چند هدف که در زندگی خود به آنها رسیدهای را به یاد بیاور. چه الگوها یا رفتارهایی را می توانی شناسایی کنی که باعث دستیابی شما به آن اهداف شد؟
اولین مورد:قبولی در دانشگاه شیراز
باورهای من در خصوص دانشگاه شیراز به قدری عالی بود که در ذهنم خودم تجسم میکردم کلاس ها و فضای دانشگاه را که من در اون قرار دارم و سر کلاس های درس نشستم و استاد داره درس میده با این که مم اون موقع با قانون آشنا نبودم چون باورهای خوبی نسبت به مردم شیراز،شهر شیراز و دانشگاه معتبرش داشتم اصلا کوچکترین ترمزی براش نداشتم،اراده من برای رسیدن به این هدف بسیار قوی تر از این حرفها بود 3 ماه تمام بصورت شبانه روزی،شاید روزی 18 ساعت مطالعه بدون وقفه داشتم و تمام وقت و انرژی صرف مطالعه کرده بودم،نه بیرون رفتنی در کار بود حتی یک دقیقه،نه موبایل و نه هیچ چیز دیگه ای،چون اون موقع خودم تنها در یک خونه بودم حتی وقت صرف آشپزی نمیکردم،ظهر ها سوسیس،شب ها تخم مرغ،اصلا آب و غذا برام مهم نبود تنها چیز مهم در زندگیمقبولی در دانشگاه شیراز بود و تمام،شما فکر کنید 3 ماه توی یه خونه تک و تنها زندگی کنی و اصلا عین خیالت نباشه،روز،شب بشه اصلا نفهمی و بگی ای بابا چرا زود شب شد من هنوز انرژی درس خوندن دارماین عشق و انرژی از کجا میاد
از امید و انگیزه
انسان تنها با داشتن هدف،امید و انگیزه میتونه زنده باشه و زندگی کنه،امید را از انسان بگیری چیزی نمیونه
یادمه اون موقع ها خیلی حالم عالی بود البته نه به اندازه حال عالی الانم ولی اصلا تو فکر هیچ چیز نبود و مثل اینکه تو دنیا یه چیز وجود داره و اونم قبولی بود به قدری حال و انرژی بالا بود که اصلا نجواهای شیطانی مجال عرض اندام نداشت یعنی روزنه ای وجود نداشت که بخواهد رسوخ کنه
دومین مورد:علاقه به شهر تهران
من بسیار،بسیار به شهر تهران علاقه داشتم و دارم و همیشه میخواستم یه مدت اونجا زندگی کنم تا هم بتونم با مردم آشنا بشم و هم زندگی پولدارها و خونه و ماشینشون را از نزدیک ببینمآخه مم عاشق پول و ثروت الهیم آقا ما رفتیم خدمت و از میون 200 نفر گروهان 5 نفر انتخاب شدن یگان ویژه تهران،حالا منم جزء اون 5 نفر بودم یعنی داشتم از خوشحالی بال در میوردم
رفتیم تهران تجربه پشت تجربه،دیدن ثروت پشت ثروت ،انسانهای عالی پشت سرهم اصلا تهران شده بود بهشت برا من 90 روز میموندم خدمت و نیومدم تهران تا بتونم بیشتر برم تهرانگردی و با تهران و مردم و فرهنگش آشنا بشم
اما نکات مهم برای رسیدن به هدف ها
متمرکز شدن روی یک هدف قدرتمند و صرف انرژی مالی و زمانی و بدنی 100 در 100 روی اون هدف
گوش ندادن و کنترل افکار شیطانی و گول زننده و نامید کننده که اینم در اویل مسیر یکم دشوار هست و به مرور زمان آسان و آسانتر میشه
انگیزه گرفتن از حرفهای منفی دیگران و مردم،مردم همیشه حرف برای گفتن دارن،مهم اینه که ما بتونیم با اون تارگتی که ترسیم کردیم برسیم و پیش بریم
ایمان قلبی به توانایی های درونی خود
ایمان به خدا و کمک خواستن تنها از اون
نوشتن اهداف روزانه،ماهانه،سالانه به صورت دیتیلی و جزء به جزء
تجسم خلاق هدف و تجسم لحظه ای که به هدفمون رسیدم و همه به ما تبریک میگم و آرزوی موفقیت دارن
به صلح رسیدن با خود و رفیق شدن با خود،صحبت کردن با درون و کمک خواستن از خدا به وسیله الهامات
درود بیکران بر جناب درخشان عزیز
چقدر جالب
با نوشتن اینکامنت زیبا خاطرات گذشته من را زنده کردی
وچقدر تجربیات مشابه ایی داریم
من هم سال 1362 اولین سالی که بعد از انقلاب فرهنگی دانشگاهها باز شدند
در دانشگاه شیراز رشته عمران پذیرفته شدم
یادم سال 62 سه ماه تمام خودم را در زیر زمین خونه حبس کرده بودم و شبانه روز درس میخوندم
و با اینکه آگاهیهای امروز را نداشتیم ولی مرتبا تجسم میکردم فضای دانشگاه و انتخاب واحد و نشستن سر کلاسها را
و انگیزه بسیار قوی برای رفتن به دانشگاه شیراز داشتم
و اینقدر این تجسم ها قوی وواقعی بود که بلخره در دنیای واقعی ملموس شد
چقدر حرف استاد درست است که ما خالق زندگی خودمان هستیم
من هم تجسم میکردم که بعد از قبولی برای من مهمونی گرفتند و همه بهم تبریک میگویند
خیلی از کامنتت لذت برم چون خاطرات شیرینی را برام زنده کردی
به امید استمرار و تعهد در این مسیر برای شما و همه دوستان
به نام خدای مهربان و سلام ودرووود خدمت استاد عباسمنش عزیز و مریم بانو و دوستام عزیزم در این مدار فوق العاده عالی
واقعا استاد جان روزی نیست به خاطر وجود شما سپاسگزاری نکنم
واقعا خداروشکر که در زمانی که شما حضور داریم روی کره زمین واقع شده با حضور من به قول آقای عطار روشن
چقدر که این فایل قدرت می ده به آدم که واقعا خواسته ها دست یافتنی هستند
سپاسگزارم برای این فایل مؤثر
سوال: چند هدف که در زندگی خود به آنها رسیدهای را به یاد بیاور. چه الگوها یا رفتارهایی را می توانی شناسایی کنی که باعث دستیابی شما به آن اهداف شد؟
الگوهای من شامل ادامه دادن و پایبند و متعهد بودن به اجرای قانون در عمل و تکرار و تمرین و ساختن باورهای هم جهت با خواسته هام و توکل و ایمان و شروع از همون جایی که هستم و تغییر نگاهم به مواردی که بهشون بر خوردم و انرژی گرفتن ازشون بوده
و همچنین تجسم کردن وقتی که به خواسته ام رسیدم و جشن گرفتن برای کوچک ترین رشد و حرکت رو به جلو و انرژی گرفتن ازشون
اتفاقا دیروز فایل 8 روانشناسی ثروت 3 رو می دیدم و تمرین می کردم و پرسش می پرسیدم از خودم و حدود 13 پرسش مؤثر و عالی نوشتم که هروز بپرسم از خودم و اقدام کنم برای بهبود مسیر رسیدن به خواسته هام
خداروشکر 100 هزار مرتبه برای حضور شما استاد عزیزم
تنور دلتون گرم️️️
درود به شما جناب شیرازی بزرگوار بهتون تبریک میگم بابت تعهد و عملگرایی تون،امروز فایل خونه تکونی قسمت 23 ،استاد عزیزم از شما گفتن ومن امروز تعهد مو نوشتم چون شرایط شما و نتیجه گرفتن شما به من انگیزه و جون دوباره داد برای خلق نتایج مالی ،از خدای بزرگ میخوام در مسیر درست مثل همیشه ثابت قدم و پایدار بمونید ،شاگرد تایید شده استاد بودن افتخاره بزرگیه ،تبریک میگم ،برقرار و سرافراز و تو اوج باشید
سلام و عرض ادب خدمت خانواده عباس منش
آقا بخدا دوره قانون سلامتی جواب میده
والله جواب میده
بالله جواب میده
من خودم یک سال شروع کردم و از وزن 95 رسیدم به 73 با قد 174
من تو ماه اول نتیجشو دیدم
کاهش 9 کیلو گرمی
هرکس منو دید میگه چقدر سنت بچه تر نشون میده
البته که اینا ظاهر قضیه است
من از لحاظ روحی،جسمی،فکری،بسیار سطح بالایی رو الان دارم تجربه میکنم
قبل شروع دوره قانون سلامتی
هرچقدر که میخوابیدم بازهم خوابم میومد
میشستم سر دیگ برنج تا تهدیگش رو با اب خورشت نمیخوردم ول کن نبودم
شاید کسی به اندازه من قرصهای لاغری استفاده نکرده باشه
میتونم تک تکشونو نام ببرم و عوارض بعدشم بهتون بگم
که چه حسی پیدا میکردم بعد خوردن قرص های لاغری
دقیقا رفتار یک آدم معتاد به مواد مخدر
و خدارو شکر که زود متوجه شدم و جلوگیری کردم
و خداروشکر که بسیاری از مریضیهام از جمله
فشار خون ارثی بالا و قند ارثی بالا و کبد چرب گرید 2 به 3 که کاااااااااملا خوب و برطرف شده
من الان 37 سالمه ولی قدرت و نیرویه یه جوان 25 ساله در وجودم حس میکنم
و همه اینها رو مدیون خدای استاد عزیز هستم که من رو به استاد عزیزم هدایت کرد
باسلام به همه عزیزان
الان ساعت 5صبحه ومن واردسایت شدم دیدم استاد این فایل رو گذاشتن روی سایت
واقعا ازتصاویر لذذذذذت بردم
از اینهمه پیشرفت استاد حال کردم واقعا واقعا بدنی با اون شرایط جسمانی کمتر کسی رومیتونی پیداکنی به این شرایط ایده آل برسه
چقدر حرکات رو به زیبایی و قدرتمندانه میزدید
واقعا تحسینتون میکنم استاد چه بدنی ساخته وپرداخته کردید
یادمه زمانی که میخواستم امتحان گواهینامه تپه با مینی بوس داشتم بار اول که رفتم یه مقدار ترس داشتم و همون اوایل کار ردشدم بار دوم رفتم به مربی آموزشگاه گفتم که به مامور بگه که هوای منو داشته باشه اونم گفت که بهش گفتم وسفارشتو کردم منم باخیال راحت رفتم نشستم دنده یکو جا زدم دو…..سه…..بعد گفت بیا دو اومدم بیام دو دنده یه صدای خره ریزی کرد و مربی گفتش که بیا پایین .منم همینجور هاج وواج مونده بودم و تودلم گفتم مربی که منو سفارش کرده بود پس چی شد؟!!!!!
خلاصه بعد از اون داستان جلسه سوم رفتم کلی وقت گذاشتم و کلی آزمون وخطا کردم تا دستم پرتر شد
جلسه سوم رفتم البته قبلش با خدای خودم گفتگو کردم وگفتم خدایا من جلسات قبلی میخواستم با کمک این و اون و کمک افراد برم جلو وقبول بشم ولی اینبار ازخداخواستم و خودم هم تمرین بیشتری کردم وشوروشوق بیشتری داشتم برای قبولی و قبل امتحان همش به زمانی فکر میکردم که مامور امتحان میگه برو پایین شماقبول شدی و با آرامش خیلی بیشتری اینبار نشستم پشت فرمون
میخوام بگم دوستان دوباراول من نه توکلی داشتم نه شوروشوقی نه خیلی دستم پرشده بود وتجسمی کرده بودم
دوستتون دارم
ممنونم استاد از فایلهاتون و دوره هاتون
خدانگهدار
هدفی که بهش رسیدم، همینطور که قبلا هم تو بخش کامنتای دوره 12 قدم گفته بودم، قبولی کنکورم تو رشته ای که میخواستم و شهری که میخواستم بود
چطور انگیزه هامو حفظ کردم؟
با آوردن مثال هایی که تو شرایط مشابه یا حتی بدتر از من تونسته بودن به این موفقیت برسن و فکر کردن به اینکه اونکه میتونه، مگه خونش از من رنگی تره که من نتونم؟ ما همه آدمیم، به اینکه بعدش راحت تر میشم و آزادتر میشم هم فکر میکردم
چطور ذهنمو برای ایده های بهتر باز میذاشتم؟
نمیدونم دقیق جواب این سوالو، معمولا مقاومتی نداشتم نسبت به تغییر روش و اینکه اینطوریم نبودم قانون خاص و ساعت خاصی داشته باشم، دلی کار میکردم و هرموقع روشی بنظرم جالب و کاربردی میومد امتحان میکردم
چه نگاهی کمک میکرد تا بتونم هدایت ها رو بهتر ببینم و دنبال کنم؟
اون موقع با آموزه های این سایت و این فضا آشنا بودم و کم و بیش سعی میکردم از نکاتی که تو ذهنم بود گاهی استفاده کنم و اینکه حسم به کاری خوب بود و دلم میخواست انجام میدادم، و اون احساس خوبم هم دلیل خیلی خوبی بود و یه نشونه های ریز، مثل خوشحالی ای و ذوقی که وقتی یه موضوع راجب اون مسئله پیش میومد داشتم و حال خوبم و به قول همین متن، احساسات خوب دیگه و اینکه میدیدم با عمل به یه ایده داره نتایجم بهتر میشه تسلطم رو موضوع بیشتر میشه، خب اونو دنبال میکردم و وقتی میدیدم دیگه جواب نمیده و وضعیت خوب نیست و مزاحمتی داره ایجاد میشه، خب روندو تغییر میدادم
چطور نجواهای ذهنمو کنترل میکردم و تو مسیر میموندم؟
جدا از ذهن خودم، افرادی بودن که باور داشتن میتونم، افرادی شک داشتن و افرادی هم فکر میکردن توهم زدم، چون معمولا به همه نوع آدمی میگفتم چی میخوام اگه بحثش پیش میومد (هرچند اینو توصیه نمیکنم و بنظرم به قولی که گفته شد، همین بهتر که فقط به آدمایی که قصاوت نمیکنن ومثبت اندیشن و نزدیک مدار خودتن بگی) ، خلاصه همون طور که اول گفتم، با آوردن الگو یا به قول استاد منطقی کردن، موفقیتای قبلی، تحسین و تشویق بقیه و اعتماد به نفسی که خودم داشتم و آگاهی و حس خوب ناشی از این آموزه های این چنینی، یه جوری جلوی نحوای ذهنو میگرفتم، البته یه جاهایی هم نا امیدی سراغم میومد ولی بعد مدتی بهش غلبه میکردم وقتی تو احساس بهتری میرفتم وقتی به آرامش بیشتری میرسیدم، راجب بقیه هم معمولا کسایی منفی بافی میکردن و فکر میکردن نمیتونم که خودشون نتیجه مطلوبی نگرفته بودن و ذهن محدودی در این مورد داشتن برای همین حرفاشون زیاد اذیتم نمیکرد یا اگه هم اذیت میکرد بازم با همین اعتماد به نفس الگو آوردن و یاد آوردی آگاهی ها و حرفای خوبی که از بقیه میشنیدم و توجه نکردن به حرفاشون سعی میکردم بهش غلبه کنم و میکردم، چون به هر حال من که نمیخواستم نتایج اون آدما رو بگیرم
دیدن چه الگوهایی ایمان منو درباره امکان پذیر بودن اون هدف تقویت می کرد؟
مثلا تو یکی از سایتا مصاحبه بچه هایی که رتبه عالی کسب کرده بودن و در جای دلخواهشون قبول شده بودنو دیدم، و دیدم ذهنیتشون و در نتیجه نحوه عملکردشون با خیلی از کسایی که دور و برم دیده یا شنیده بودم فرق داشت و اینکه دیدم چیزی که زیاد داشتن اعتماد به نفس بود،اون الگو ها خیلی به من کمک کردن، چون من خودم یادگیریم خوب بود اما زیاد علاقه ای به درس خوندن نداشتم (علی رغم شاگرد اول بودنم) ولی خب با همون وضعیت تکاملی کم کم یه کم میزان مطالعمو بیشتر و اون آخرا هم مفید تر کردم، اما بازم از خیلیا کمتر بود اما معتقد بودم نباید تو این چیزا مقایسه کرد کسیو با کسی چون هر کس یه جوریه، ساعت مطالعه، میزان ، روش و شیوه هرکسی برای یادگیری و پیشرفت بسته به خودش با اونیکی فرق داره و هیچ جوره نمیشه مقایسه کرد اینو تو مصاحبه هایی که میدیدم و اطرافیانم هم میدیدم و تو آموزه ها و آگاهیایی که بهم میرسید و دنبال میکردم هم گفته میشد ، برای همین زیاد خودمو نگران این چیزا نمیکردم یا حداقل کمتر نگران این چیزا میشدم، و چیزیم تو من خوب بود اعتماد به نفسم در این مورد بود که هروقتم خدشه دار میشد بعد یه مدت باز اوکی میشدم.. خوشحالم حتی که بعضی روزا به جای درس خوندن فیلم مصاحبه ها رو نگاه میکردم، بنظرم چند برابر همون خوندن تاثیر مثبت گذاشت روم، هرچند هر چیزی هم اندازه ای داره که اینم بنظرم تو هر شخص متفاوته بسته به خود شخص..
میدونین، وقتی به اون دوران فکر میکنم، میبینم خودآگاه یا ناخودآگاه از خیلی از این قوانینی که گفته میشد استفاده میکردم، خیلی وقتا بدون اینکه بدونم این اتفاق میوفتاد و الان متوجهش میشم، شاید خیلی چیزا رو به این روش بهش رسیده باشم اما اون اتفاق، بزرگترین و ملموس ترین هدفی بود که قدم به قدم رسیدن بهشو اکثرا یادمه و میتونم اینطوری بررسیش کنم، با اینکه نزدیکای سه سالی از اون اتفاق گذشته، اما بنظرم تا آخر عمرم میتونم برای رسیدن به قدمای بعدی ازش درس بگیرم
وقتی تجسم میکردم خواستمو مخصوصا توی مصاحبه مربوط بهش و احساس خوب اون تجسمو حس میکردم
وقتی گاهی سپاس گزاری میکردم که باعث میشد به نکات مثبت توجه کنم
وقتی مقایسه نمیکردم خیلی خودمو با بقیه و معتقد بودم هر کی یه جوریه به هرحال
وقتی ذره ذره و با تکامل کم کم خودمو بالاتر کشیدم وه از نظر کمیت درسی چه کیفیت
وقتی دنبال بهتر شدن روند اوضاع بودم
وقتی امیدمو حفظ میکردم ته دلم و دنبال راه های ساده تر، کم هزینه تر، جدید تر و سبک خودم بودم، میخواد توقف برنامه ریزی و دلی خوندن باشه، یا چسبوندن یادداشت مربوطه به دیوار برای اینکه جلو چشمم باشه، یا به جای خوندن متن دنبال فیلم آموزشی گشتن و هدایت شدن به سایتایی که خوب توضیح دادن، هدایت شدن به سمت روش هایی که ساده تر و سریعتر به جواب برسم و گسترش تواناییام و آشنایی با انواع مختلف نمونه سوالا و برداشتن توجهم از کمیت زیادی و اضافه کردن توجهم به کیفیت
تک تک اون اتفاقا همه باعث میشن از خودم الگو بگیرم
فقط باید یاداوریش کنم به خودم
مشکل جاییه که تو احساس خوبتو نتایج خوبتو و شیوه رسیدن بهشونو فراموش میکنی
کافیه به یاد بیاری و تمرین و استفاده از همین قوانین، کم کم، به مرور و ذره ذره شخصیت و سبک زندگیتو طبق روشی درونی که حالتو بهتر میکنه بازی و پایدار بشی،اون موقع دیگه همه چی حله، اون موقع دیگه وارد مراحل جدید و قدمای جدیدی میشی و از چالشای زندگی، پله هایی برای موفقیت و خوشحالی و تجربیات جالب بیشتر میسازی
سوالم این بود که چی بیشتر از همه خوشحالم میکنه که حاضر باشم اونو زندگی کنم و نفس بکشم به خاطرش و در راه زندگی کردن براش حتی بمیرم هم اوکی باشه،
شاید همینکه یه هدف کلی یه نتیجه نهایی تو ذهنت داشته باشی و بعد آزاد بذاری ذهنتو و اجازه بدی به مسیرای مختلف هدایت بشی و قدم به قدم تو مسیر اون هدف لذت ببری از اتفاقایی که پیش روت میان و برای اون هدف جوری که آرامش و احساس خوب داشته باشی و خوشحال باشی از کاری که تو این راه برای اون هدف انجام میدی، همین کافی باشه برای خوشحال زندگی کردنت، برای با لبخند زندگی کردن و با لبخند مردنت .. شاید باید به جای شک کردن به اون نتیجه نهایی که از روی رها بودن و محدود نبودن ذهنت انتخابش کردی و میخوایش، چیزی که تو رو محدود نمیکنه به آدما و به احساسات و به گذشته و آینده، با آزادی همه جانبه انتخابش کردی، شاید به جای شک کردن به اون باید از مسیری که تو رو به اون سمت میبره لذت ببری، شاید همه چیز لذت بردن از الانیه که در راه رها بودن دارم تجربه میکنم، شاید خوشحالی الانه،قدر الان رو دونسته و اتفاقیه در هر لحظ رقم میزنم، میخواد انجام یه کار سنگین و بزرگ باشه یا یه نفس کشیدن ساده و از هوای آزاد یا چایی لذت بردن..
وقتی قوانین جزوی از شخصیتت بشن، جوری که خودآگاه و ناخودآگاه آزاد منش باشی، حسابگر و اینا نباشی و طبق طبیعت ، غریزه (یا هرچی که اسمشو میذارید) الهام بخشت پیش میری، زندگی خیلی اونجوری جالبه، خیلی کیف میده، واقعا فکر کردن به همچین آدمای آزاد منش و رهایی، به این جنس داستانا واقعا سلولای بدنمو به تحرک و هیجان خوبی در میاره (◔‿◔)(←(>▽
سلام و درود به شما ریحانه جان که اینقدر واضح و مفید و تونستی موفقیتتو بیان کنی.
جوونهایی مثل تو کم نیستند که از سن پایین وارد این سایت شدند تا جایی که اونقدر روی ذهنشون و خودشون کار کردند که هدفگذاریشون کنکور بوده و تونستند اون قله رو فتح کنند.
خوشحالم که امثال تو میتونند به من و امثال من که سالها بزرگتر از تو هستیم الگو و مثال باشند و از شما جوونها یاد بگیریم روشها و راهکارهای شما بتونند انگیزه مضاعفی در ما ایجاد کنند.
خوشحالم وقتی جمله به جمله نوشته هاتو میخوندم که چقدر تفکیک کرده بودی و این تاثیر گذاری مطلب رو بیشتر میکرد.
امیدوارم که شاهد موفقیتهای بیشتر و بیشتر ازت باشیم و نوشته های بیشتری از تو بخونم.
موفق باشی.
به نام خدای هدایتگرم به مسیر صراط المستقیم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان عزیز
استاد این اراده این تعهد این احساس لیاقت شما را تحسین می کنم شما بهترین الگوی من هستید
من با دوره 12قدم تصمیم تغییر شخصیت گرفتم واقعا شخصیت من زیرو رو شد الان که درکم بالاتر رفته فهمیدم شخصیت من در مسیر اعمال توحیدی خیلی خیلی تغییر کرد من خیلی صفات خوبی داشتم ولی یکسری صفاتی داشتم که می خواستم تغییر بدهم من یاد گرفتم غور نزنم شکایت نکنم غیبت نکنم حسادت خفه کردم تو ذهنم من آنقدر از استاد یاد گرفتم حتی تو چیزهای کوچک مثل احساس گناه به کسی ندهم سرزنش نکنم بحث نکنم قانع نکنم خشم خیلی خوب کنترل کنم . خیلی چیزهای دیگه ولی از نظر عزت نفس فکر می کردم خیلی عالی شدم الان می فهمم نه مثلا آدمی هستم حمایت می کنم خیلی بهتر شدم ولی باز هم مشکل دارم یا حرف مردم وقضاوتشان تو ذهن من مهم البته خیلی بهتر شدم ولی باید کار کنم یک نمونه می نویسم تا یاد م نره من آزمایشگاه کار می کنم آنجا با ساعت کاری حقوق می دهند کاری به توانایی های که داری و کاری که می کنی ندارند من از سال 98 گفتم این باور درست می کنم که پول در آوردن به ساعت نیست و همیشه حتی کمتر از 8ساعت سرکار می ماندم از آن جایی که خیلی ورودی کنترل می کردم از هیچی خبر نداشتم و الان می فهمم کنترل ورودی چقدر تو آرامش و ایمان به آدم کمک می کنه الان هم ورودیم کنترل می کنم ولی مثل آن موقع همش هندزفری تو گوشم نیست امسال از حرف های بچه ها فهمیدم چقدر با توجه توانایی هام دارم کم دریافت می کنم البته ایمان دار م یک چیزی درون خودم هست ذهنم داشت اذیتم می کرد بیشتر بمان که به خودم گفتم تو حق نداری یک قدم از اعمال توحیدی فاصله بگیری تو باید به راه درست که میرفتی ادامه بدی مطمن باش خداوند جواب می ده رزق خداوند میده نه ساعت کاری من باید روی باورهام و اعتماد به نفسم کار کنم و خیلی کارهای دیگه که افراد دیگر انجام می دهند و من انجام نمی دهم مسیر مخالف آنها را میروم پ اگر یک کوچولو بخواهم بیخیال بشوم ذهنم سریع آلارم می ده طوری که دلهره می گیرم استاد شما درست می گوید بعضی از نتایج آدم ها نمی بینند همین که من خودم از بقیه جدا کردم در محیط کار تو حرف هاشون شرکت نمی کنم کاری به کار کسی ندارم تمام تلاشم اینه که ایمانم بیشتر کنم اصلا نتیجه حساب نمیشه تو این مورد استمرار داشتم چون تو ذهن من خیلی اهمیت داره بندگی کردن خداوند
یک مورد دیگر رانندگی کردن من ماشین داشتم ولی به خاطر ترس ادامه ندادم الان که دو باره شروع کردم اولش خیلی تو ذهنم سخت بزرگ بود . همش ذهنم اذیت می کرد شما یک فایلی گذاشتید که هر کاری می کنید هر یک قدم بر می دارید و خداوند من هدایت کرد به یک مربی خوب که تمرینی که مبداد دقیقا مانند شما از کم شروع می کرد ومن این مدت این کار دارم انجام می دهم هم برام لذت بخش شده هم سختیش تو ذهنم از بین رفته و مطمن هستم بعد از یک مدت خیلی عالی رانندگی می کنم
چیزی که من نیاز دارم خیلی باید کار کنم عزت نفس احساس لیاقت مواردی که در عزت نفس گفته شد بعد از چند سال تازه می فهمم با این همه تغییرات چرا به آن نتایجی می خواستم نرسیدم چون تو این مورد ضعف دارم البته از1401خداوند هدایتم کرد خیلی آگاه تر شدم و خودم بیشتر شناختم و خیلی کار کردم و همان کار کردن ها خیلی تغییرات داشتم ولی باید ادامه بدهم همان طور که تو اعمال توحیدی ادامه دادم این استمرار رمز موفقیت است من آلان احساس خیلی خوبی دارم شوروشوق امید دارم و خیلی هدفمند تر دارم زندگی می کنم سپاسگزاری به من خیلی کمک کرده و یک چیزی در درونم می که دارم به خواسته هام می رسم استاد بابت این فایل های ارزشمند سپاسگزارم
به نام خدای پاسخ دهنده به در خواست هایمان
سلام درود به استاد همه چی تمام
و خانم شایسته با اعتماد به نفس و
همه دوست های عزیزم
آقا این سایت
این فایل ها
این مطالب و کامنت ها تماما پاسخ به در خواست های تک تک ماست در این مسیر الهی
استاد من از بچه های قانون سلامتی ام
برج 1 سال 1401 شروع کردم و 30 کیلو وزنم رو کم کردم و به اندام دلخواهم رسیدم چیزی که سال ها بود تلاش میکردم و چون قانونش رو نمیدونستم نتیجه ای نمیگرفتم
ولی با دوره قانون سلامتی مثل آب خوردن همه چی اوکی شد
و اینکه من بعد 6 الی 7 ماه شروع به بدن سازی کردم که کل بچه های باشگاه به من میگفتن
چه دوره چربی سوزی برداشتی
برندش چیه و چقدر پول دادی و من فقط می خندیدم
الان چند ماهی هست ورزش رو به خاطر ی کسالت گذاشتم کنار و خیلی طول کشید و الان چند روزه تصمیم گرفتم استارت بزنم هی امروز فردا میکردم که ی نشونه ببینم
صبح وقتی عکس فایل جدید رو دیدم اشکم در آومد که خدا هر لحظه داره با نشانه ها با من صحبت میکنه و هدایتم میکنه
استاد شما ی انسان ثروتمند هستی توی تمام ابعاد زندگی
یعنی در تمام ابعاد
ی انسان بخشنده هستی که داری با الگو کردن خودت به میلیون ها نفر کمک میکنی
خدا چقدر همه ما رو دوست داره که در این مسیر هستیم
که هر چقدر شکر کنیم کمه
عزت نفس بالای علی اقا که داره فیلم میگیره توی باشگاه تحسین بر انگیزه
اندام فوالعاده شما عالی و عالیه
خدایا شکرت
خدایا سپاس گذارم ازت
همه ما بچه ها خوشبخترین آدم های روی کره زمین هستیم چون دانشجوی شماییم استاد عزیزم
از راه دور دستتون رو میبوسم
و بهترین ها رو برای همه بچه ها از خدا میخوام
خیلی خیلی سپاس از همه
به نام خدای که تولید یکی از قوی ترین اسیدها و بازها رو در بدن ما قرار داده
سلام به خدای مهربونم که هر روز شاهد معجزات بیشتری در زندگی ام هستم
سلام استاد،سلام بر بنده ی موحد و مومن خدا
سلام استاد مریم جونم، که بنده خاص خداست
سلام بر دوستان توحیدی ام که بندگان صالح خداوند
استاد شما ما را جذب می کنید.
یا ما شما را ؟وقتی خوب فکر می کنم این فرکانس شماست که به ما میرسه.
دیشب قبل از خواب گفتم فردا جلسه 6 قدم اول قسمت که استاد در دوره 12 قدم اندامش را نشون میده و میگه هدفش چیه رو تصویری نگاه کنم. آخه من بیشتر صوتی گوش میدم، حتی سریال های زندگی در بهشت ، سفر به دور آمریکا رو صوتی می کنم که گوش کنم.
و این یعنی باید تمرین امروز رو که از اون فراری بودی رو انجام بده.
بریم سراغ کاری که پشت گوش می انداختم بخاطر اینکه مشخص نبود.ولی به لطف خدا و آموزههای استاد مشخص شد. و حالا میخوام تعهدش رو بدم.
حالا میخوام هدفم رو اینجا بنویسم که متعهد تر باشم.
اول از همه یه بک بزنیم به گذشته؛
از بچگی یه کنجکاوی خاصی داشتم برای همه چی، دوست داشتم از همه چی سردربیارم، مخصوصا خواندن و نوشتن رو خیلی دوست داشتم یعنی عاشقق بودم. بابام که قرآن میخوند، بعدش میرفتم قرآن رو برمی داشتم نگاش می کردم و با حسرت می گفتم یعنی چی تو این نوشته میشه منم زود بدونم چی هست؟ یا می رفتم کتاب می ذاشتم جلوم و از روی اون می نوشتم، در واقع یه جور نقاشی بود من که هنوز مدرسه نرفته بود، خواهرم بزرگترم که کلاس اول رفت، از درس فراری بود و فقط به فکر بازی، و من دوست داشتم بجای اون میرفتم مدرسه.
خلاصه مدرسه که رفتم تا دانشگاه نفر اول بودم، تو همه زمینه ها مخصوصا فرهنگی.
و کلی ذوق برای یادگیری همه چی داشتم، دلم میخواست از تمام کارا، هنرها، و جاها سر دربیارم.
برای همین یه کلاف سردرگمی شدم که نمیدونستم باید چی رو دنبال کنم کلی شغل و حرفه وکلاس رو تو این مدت تجربه کردم تا با استاد آشنا شدم و یاد گرفتم که باید روی یک چیز تمرکز کنم و بقیه چیزها را کنار بذارم.
خب حالا چی رو من بیشتر دوست دارم، من همه کارها رو دوست داشتم فقط یک کار بود که مطمئن بودم دوست ندارم، اونم کارمندی بود. دوست داشتم کارم تنوع داشته باشه، یک کار روتین نباشه،
تا اینکه تو سایت دنبال جواب سوالم بودم، به یه سری جواب ها رسیدم که آرامش را بیشتر کرد و همان شعر معروف استاد
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
که راه گوید که چون باید کرد.
تسلیم شدم، با خودم گفتم من که به همه چی علاقه دارم، استعداد یادگیری ام عالیه، پس فعلا دست از تقلا بر می دارم و کارم رو به خدا می سپارم.
و آرام شدم تا اینکه تقریبا 3 سال پیش بود که پسرم بعد از اینکه بار اول در کنکور قبول نشد، در یک گفتگوی خانوادگی برادر همسرم گفت؛ من اگه بشینم بخونم پزشکی قبول میشم. منم گفتم من هم بشینم بخونم قبول میشم.
و در کمال ناباوری همسرم گفت بخون، اگه قبول بشی خیلی خوبه میشی خانم دکتر( همسرم کلا از کتاب ودرس فراری است و جالب اینجاست که معلمِ ، اینجا میشه واضح قانون رو درک از هر چی فرار کنی میاد سمتت)خلاصه تا کنکور چند ماه مونده بود، شروع کردم به خوندن.
ولی چه خوندی بعد از تمام کارها روزی 3 تا 4 ساعت میخوندم. منی که میخواستم از صفر شروع کنم.با اینکه رشته دبیرستان ام تجربی بود ولی فراموش کرده بودم . حجم کتاب ها واقعا زیاد بود.
سال اول بعد از چند ماه خوندن شدم 100 هزار .
پسرم هم گیاه پزشکی بوشهر قبول شد، ولی متاسفانه پدرش بعلت مشکل کمال گرایی نذاشت بره، و الان در حال خوندن حسابداری در دانشگاه آزاد امیدیه است.بعد دیگه گفتم ولش کن یه تستی بود تو این مدت هم کلی مطلب در مورد بدن یاد گرفتم. مهر ماه که شد دختر دایی همسرم زنگ زد و گفت میایی شروع کنیم.این رو یک نشانه دیدم و دوباره نشستم به خوندن، آبان ، آذر بود که به تضاد برخوردم که باعثشد چند ماه کلا کتاب ها رو کنار بذارم. بعد که دوره عزت نفس رو خریدم و به بهانه درس می رفتم کتابخانه کلی رو خودم کار کردم، تا بعد از عید دوباره استارت خوندن رو زدم. و نتیجه 50 هزار شدم. خوب با خودم گفتم من که با سه ماه خوندن اونم بدون مشاور و تدریس خاصی اگه امسال هم بخونم حتما زیر 1000 میشم، یه سری فایل از یه مؤسسه دیدیم که انیمیشنی آموزش میدادند و هزینه پکیج اون 6 میلیون تومان بود.گفتم خدایا من این رو میخوام، پولش چطوری جور میشه؟ اویل تیر بود خواهرم که مدیر کانون بود زنگ زد و گفت که میتونی کاربر رایانه آموزش بدی، (لیسانس نرم افزار کامپیوتر داشتم) گفتم آره و خلاصه کلاس یکماه طول کشید و پول اون پکیج که همراه مشاوره هم بود جور شد، دوباره این رو نشانه دیدیم که دوباره شروع کنم کتاب ها هم نصف شده بود دیگه عمومی نبود کار رو راحتر کرد.
از شهریور شروع کردم با روزی 10 ساعت شروع کردم ولی بعد از دیماه کم آوردم و زدمش بیخیالی، چرا چون تعهد درست و حسابی نداده بودم. خلاصه همینطور جسته و گریخته میخوندم، اول اسفند ماه بود یک دوره نکته وتست ریاضی اومد که خیلی دوست داشتم تو اون هم شرکت کنم، به لطف خدای مهربان پولش جور شد و یه انرژی شد دوبار ادامه بدم چون تدریس آنلاین بود.
قبل از عید هم مسئله ترمیم معدل و ایجاد سابقه پیش اومد و من که معدل دیپلم ام کم شده بود بعلت نداشتن معلم ، این رو فرصتی دوباره و نشانه یافتم که مسیرم درسته.
اول که شروع کردم برای پزشکی بود، ولی اصلا نمیتونستم خودم رو تجسم کنم که مثلا دارم مریض ها رو درمان میکنم اصلا اون حس خوشحالی از کار نبود. بعد گفتم اصلا تجسم رو که اصلی ترین کار بود ولش کن بذار من از مسیر لذت ببرم حالا هر چی پیش بیاد این مسیر رو خدای مهربان جلوی راهم قرار داده و خودش بهتر میدونه.
فقط از خوندن درس ها لذت میبردم. تا اینکه این اواخر یک رشته برام واضح و روشن شد، و اون رشته گردشگری بود، من میتونستم خودم رو تو اون رشته و موفقیت های بعدش تصور کنم.و خیلی حس خوبی دارم میتونم ساعت ها در موردش حرف بزنم فکر کنم و لذت ببرم.
و اما الان میخوام تعهد بدم که تا فرصت باقی مانده به کنکور، تمام تلاش فکری و جسمی خودم را با یاری خدا بکنم که شهریور ماه با نتیجه قبولی در رشته گردشگری دانشگاه تهران بیام و نتیجه تعدم رو ببینم. خدایا شکررررررررت
استاد شما کاری رو که در این فایل های اخیر دارید انجام میدید، مثل نکته و تست هایی که موسسه ها قبل از کنکور انجام میدن، در یک بازه کوتاه خلاصه آموزش ها رو میدن، شما الان دقیقا دارید همین کار رو میکنید، گرچند در فایل های قبلی هم انجام داده بودید ولی فرق الان اینکه از ما تمرین میخواید، مثل کاری که تو دوره ها میکنید و این همراهی ما با شما چقدر خیر و برکت داره. من خیلی دوست داشتم که یک دوره را با شما شروع کنم و شاید این پاسخ درخواست من به خدای مهربان است، که شما دارید فایل هاتون رو مثل دوره میذارید و ما را کمک میکنید که به خودم رجوع کنیم و خودمون رو واکاوی کنیم.
خب دیگه من درس دارم تعهد دادم باید بکش بخونم تا در پیشگاه خدای مهربان و استاد و دوستان عزیزم سربلند بیرون بیام. آمین یا رب العالمین
استاد سپاس گذارم.
در تمرین ستاره قطبی هر روز از خدای مهربان بخاطر حضور شما سپاسگزاری می کنم.
خاااانم اجاااازه ؟؟؟میشه مارو بزاری تونوبت اول؟میشه اول تورلیدر ما بشی؟
میشه اولین بار مارو ببری بگردونی؟میشه با نگاه قشنگت زیبایی هارو نشونمون بدی و از قدمتشون بگی؟
میشه لطفا یک اسپیکر هیولا هم داشته باشی شبا بزنیم برقصیم …؟
خانم اجازه میشه میشه من دستیارتون بشم ؟
میشه من کادر درمانتون بشم حواسم به سلامتتون توی گردش ها باشششه ؟؟؟؟
کیف کردددم دختر ….با قدرت پیششش برو…تو فوق العاده ای رضوان جونم
برات بهترینارو میبینم …با تعهد پیش برو فقط یادددت نره …اولین تورت رو بدددون من نررررری
عااااششششقتم دختر
بنام خداونده بخشنده و مهربانممم…
سلام رضوان خانم مهربان و توحیدی
عجب تور لیدری هدایتی چکارهایرووو انجام بدی هدایتی چه جاهایی ببریی ادمهارو که تا حال کسی نرفتتتت بابا قهرمان بابا اصن همچی تماممم دمت گرمممممم دمتگرمممم
به امید رب به خواستت رسیدی تماممممم حتمااا رسیدی چقدر خوب این توررر فوق العاده و هدایتی
الله اکبر چه اتفاقاتی بیوفتتت به به به به…
در پناه رب نازنیممم شاد سلامت ثروتمند عاقبت بخیر باشی
بهترین لیدرررررررررررر
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام حسین آقای عزیزِ توحیدی و ثروتمند
ساعت رو گذاشته بودم 3 بامداد که بشینم امتحان فردا رد بخونم. وقتی ساعت زنگ زد، و اون رو خاموش کردم، سرم داشت گیج میرفت از بس خوابم میومد، و اون لحظه یه نیروی به شدت قوی می گفت بخواب بابا ولش کن.
منم تنها راه فرار از نجواها رو اومدن توسایت میدونم همون لحظه با چشمان نیمه باز اومدم تو سایت و بلههههههه، اون نقطه خوشرنگ آبی کنار اسم قشنگم پیدا شد.
و چه پیغام قشنگ و پرانرژی دریافت کردم، که از هزاران کیلو دپامین هم کارساز تر بود.
مررررسی حسین عزیز بخاطر این کامنت پر انرژی تون، باید کپی کنم جلوی روم باش این پیغام الهی با دستان بنده موحدش.
چه روز قشنگی بود، داشتیم می رفتیم(با همسرم سوار موتور) بارون گرفت. رفتیم زیر یه سایه بونی ایستادیم ابر سیاه و با رعد وبرق همراه بود. یه چند دقیقه ایستادیم، احساس کردم داره دیر میشه، گفتم خدایا کمکی برسان، همون لحظه یه ماشین ایستاد و یه دختر خانمی بود سراغ محل امتحان رو می گرفت. من سوار شدم و دوتایی رفتیم. این هم الطاف بینهایت خدای مهربان.
از شما بینهایت سپاس گذارم بخاطر نوشتن این کامنت پر انرژی.
مررررسی یه عالمه
از خدای مهربون میخوام، دلتون رو هر روز و هر ساعت، شاد وشگفت زده کنه از الطاف و نعمات بی پایانش.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
بنام خدادنده بخشنده و مهربانم
رضوانخانوم شما چقدر با خودتون در صلحید الله اکبررررررر
دورد خانوم درود بزرگ درود توحیدی چقدررررر لذت بردم این داستان تعریف کردی برام
خدا هیچ وقت دیر نمیکنه خداااااا قشنگترین رفیق قشنگترین عشششقققق خداااااا کارش درستتت
صد هزار بارررر شکرششششش صد هزار بار دورش گشتم الهی شکرررررررررررر شکررررررر….
چه لذتی داره زندگی
در پناه رب نازنیم شاد سلامت ثروتمند و عاقبت بخیر باشی…