پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5 - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5
    190MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5
    10MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

504 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسما گفته:
    مدت عضویت: 1994 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام ب دوستان و استاد عزیزم امیدوارم ک پاینده وپایداررباشید در مسیر حق

    من از خیلی چیز ها فراری بودم همیشه

    1_از شروع کردن فراری بودم مثلا میخواستم درس بخونم شروعش برام سخت بود یا میخواستم برگردم ب آموزش هاشروعش سخته و تا بیفتم رو غلتط یکم طول می‌کشید

    2_من از صحبت کردن با پدرم فراری بودم و کلا سخت بود حرف زدن باهاش برام ک خداروشکر خیلی کمتر شده

    3_من از تلفن زدن ب شدت فراری بودم مخصوصا تلفن ب آدمی ک شناختی ندارم ازش یا تلفن کاری دوست داشتم بیشتر پیام بدم تا تلفن بزنم

    4_از اینک تو جمع نظرم رو بگم فراری بودم اصلا سعی میکردم تو موقعیت نباشم ک باز بخوام تو جمع کاری کنم یا حرفی بزنم

    5_از رانندگی کردن تا ی مدت فراری بودم و میترسیدم برم سراغش

    6_همیشه وقتی سر ی کلاسی یا کارگاهی بودیم ازاینک اسمم رو صدا کنند و من برم حرف بزنم فراری بودم و خیلی خوشحال میشدم ک میگفتن داوطلب بیاد ک من نرم روی صحنه جلوی آدم ها حرف بزنم یا کاری ک خواسته رو انجام بدم

    7_قبلااز صحبت کردن با جنس مخالف ب شدت فراری بودم در عین حالی ک دوست داشتم حرف بزنم نمیتونستم صحبت کنم اما الان خداروشکر خیلی بهتر شدم

    فعلا همین ها یادم اومد

    تشکر از استاد عزیز ک با سوال های خوبشون مارو نسبت ب خودمون آگاه تر میکنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    رزیتا گفته:
    مدت عضویت: 1044 روز

    بنام خدای مهربان

    درود به بهترین استاد دنیا و مریم خانوم نازنین

    سوال

    چه شرایط یا موقعیت هایی هست که شما از مواجه شدن با آنها فراری هستید و سعی می کنید تا حد امکان با آنها برخورد نکنید؟

    1- صحبت کردن در جمع….به شدت مضطرب میشم و اصلا یادم میره چی میخواستم بگم …

    خیلی حس بدیه .اتفاقا چند روز پیش برای افتتاحیه یه مکانی جمع شده بودیم و از من هم خواسته شد که صحبت کنم اما نپذیرفتم .و حتی متاسفانه نتونستم کارمو معرفی کنم ….

    از اول مراسم از بس تو فکر این قضیه بودم که کسانی هم که صحبت میکردن درست گوش نمیدادم که چی میگن ….

    2- از مدیریت مسائل مالی هم فراری ام

    3-از مراجعه به دکتر و آزمایشگاه بیزارم.(از بس که وقتی برای یه مشکلی به دکتر مراجعه میکنیم دکترا میگن خب این سری آزمایشها و نمونه برداری و سونوگرافی و عکسبرداری و …رو انجام بده بعد جوابش رو بیار….

    من همیشه سوالم اینه؛مگه قدیما (تقریبا 20 الی 30 سال پیش) این دم و دستگاهها بود تا میرفتی دکتر تشخیص میدادن که مریضیت چیه ؟دارو میدادن ،خوب هم میشدی….(احساسم اینه که یه تجارتی شده برای اکثر دکترا) و خیلی از این کارها الکیه ……….

    البته هنوز هم پزشک های با وجدان داریم … و نمیخوام جسارت کنم به قشر پزشکان .

    این دیدگاه منه …

    امیدوارم با نوشتن این موارد بتونم به خودم کمک کنم …..

    ممنونم ازتون استاد عباسمنش عزیز

    که با وجود شما خیلی حال دلم بهتر از قبله

    سالم و شاد باشید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    هادی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3751 روز

    سلام استاد

    ممنون از همه زحمات شما.واقعا سپاس گزارم

    چه راهکاری رو برای مدیریت کردن این خودشناسی ها و ترمز هایی که در خودمون پیدا میکنیم هست؟

    گاهی ذهنم اینقدر درگیر ترمز ها میشه و نجوا میکنه که یا عمل گرایی رو میگیره ازم یا بر کیفیت عملکردم تاثیر منفی میذاره.

    مدت ها بخاطر داشتن و خودشناسی درباره ترمز های روابط وارد رابطه نشدم.

    بخاطر خودشناسی و ترمز های ثروتی که میدونستم عملکرد خوبی از خودم نشون ندادم تمرکز کافی نداشتم چون تا همین که میخواستم کاری کنم همش تو ذهنم میپیچید که باورهام کامل نیست. یا فلان ترمز ذهنم میساخت با اینکه شاید اصلا وجود نداشت. بعد من بهش قدرت میدادم. دنبال کشف ریشه هاش بودم. نه ریشش مشخص میشد و گاهی هم با پیدا شدنش که نمیدونم ساختگی ذهنم بود یا توهم بود.(اخه ذهنم گاهی جوابهایی میده تا فقط دفترم پر کنه. شاید اصلا اون نقص به این شکل در من نباشه)

    نمیتونستم تعییرش بدم

    نمیدونم سوالم رو خوب پرسیدم یا نه. ولی احساس میکنم در مدیریت باورها و تغییرشون میتونستم و میتونم خیلی بهتر عمل کنم.

    شما خودتون چطور عمل کردید؟

    چطور همزمان هم یه عالمه باور و نقص رو تو ذهنتون گنجاندین به طوری که درگیری ذهنی نگرفتید. تمرکزتون از دست ندادید؟

    چطور همه اونا یادتون موند. چه سیستم یادآوری داشتید؟چطور برنامه ریزی کردید

    الان من کلی باور نوشتم که باید تغییر کنه

    ماشالا چندین و چند ترمز تو روابط

    چندین و چند تا توی ثروت

    توی عزت نفس

    و….

    دوست دارم جواب شما رو بشنوم

    و آیا شما اصلا به همچین مشکلی خوردید قبلا؟

    آیا نیازه به همه ترمز ها به یک اندازه بها بدیم

    اگه این سوال رو جواب بدید لطف خیلی بزرگی در حق من و بقیه دوستانم کردید

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1036 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان ..

    سلام به عزیزترین مرد زندگی من استاد عزیزم وخانم شایسته دوست داشتنی

    ودوستان خوبم …

    استاد ازت سپاسگذارم که باطرح این سوالات ذهن من رو مجبور می‌کنی تا خودم را کنکاش کنم ،

    وبتونم خودم‌رو بهتر بشناسم ..

    می‌خوام بدونید خیلی زیاد دوستتون دارم وازتون سپاسگذارم ….

    سوال ………

    چه شرایط یا موقعیت های هست که شما از مواجه شدن با آنها فراری هستید،.

    وسعی میکنید تا حدامکان باانهابرخورد نکنید؟

    1….. من از بی نظمی وکثیفی فراریم …..

    2…..از روابط پرتنش وبی احترامی فراریم….

    3….من از اینکه مهمون زیاد خونمون بمونه فراریم حالا هرکی باشه حتی نزدیکانم…

    4…..من از بخشیدن آدمها فراریم……

    5…..من از حرفهای بی فایده فراریم…..

    6….از اینکه به گذشته برگردم ،مثل گذشته زندگی کنم فراریم……

    7……ازموفق نشدنم فراریم…..

    8…..ازحاشیه ها درمورد هرچیزی فراریم …..

    9….ازادمهای ناسالم فراریم….

    10…..از داشتن احساس بد فراریم ……

    11…..ازتوجمعهای زیاد صحبت کردن فراریم ……

    12…..از داشتن دوست صمیمی فراریم …..

    13……از اینکه بخوام به خاطر شرایطم برم‌پاپیش بزارم واسه جدایی فراریم ……

    14……از حرفهای بقیه ونظر بقیه درمورد زندگیم فراریم…..

    15….از روبه رو شدن با ادمهای گذشته فراریم…..

    16……اینکه درمورد زندگیم بپرسن وبخوام توضیح بدم فراریم …..

    17……ازبانک رفتن وکارهای اداری فراریم……

    18…..از جای شلوغ فراریم…..

    19…..از از اینکه کسی بهم بگه چیکارکنم فراریم……

    20…..ازبی پولی فراریم …….

    21…..ازبیکاری فراریم……

    23…..از زیاد بیرون رفتن فراریم …..

    24….ازادمهایی که ازم انتظار دارن فراریم…..

    25…..ازتلفن جواب دادن فراریم.همیشه گوشیم روی بیصداست ….

    26…..ازعیادت مریض رفتن فراریم…..

    27….از مراسمات بزرگ مثل عزا ،ختم ،عروسی فراریم

    28…..ازدلسوزی فراریم……

    29…..از کتاب خواندن فراریم ..ولی عاشق کتابهای صوتی هستم چون تازه متوجه شدم من باشنیدن بهتر مطالب رو میفهمم ودرک میکنم بعداین همه سال زندگی تازه متوجه شدم چرا تودرسهام ضعیف بودم .وتازه راه یادگیری رو‌متوجه شدم ….

    30…..از اینکه تودید بقیه باشم فراریم…….

    وشاید خیلی چیزهای دیگه …

    اما سعی کردم هرچی که ازش فراری هستم رو بگم .

    خودمم موندم اینهمه چیز نوشتم ..

    اولش گفتم چیز زیادی نیست .

    ولی بعد گفتم نه اگر چیزی نباشه من اینقدر توخودم مشکل ندارم حتما هست ..

    خدارو شکر به لطفش نوشتم .ووقتی نوشتم دیدم تمام رفتارم وباورهام ریشه داره توهمه ی این فرار کردنم …

    استاد جان سپاس فراوان ازشما به خاطر این فایل بینظیر تون …

    در پناه یگانه خالق هستی …دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1182 روز

    بنام یکتای هستی بخش

    مورد سوم در مثال فرار…

    من از لذت بردن فراری ام….

    انگار که یه روز خاصی هست در آینده که همه چی ایده آله و در بهترین حالت ممکن..اونموقع است که من دارم لذت میبرم از زندگیم…

    این مورد همیشه داره برام تکرار میشه مثلا من از کارم که عاشقش هستم و از دیدن نتیجه قند تو دلم آب میشه ولی هنگام انجامش تو لحظه نیستم و مدام از زندگی تو لحظه ی حال و لذت بردن فراری ام…و همیشه دارم به آینده و کارهایی که باید بکنم فکر میکنم…وقتی میخوام به مسافرت فکر کنم ازش فراری ام با اینکه به شدت مسافرت رو دوست دارم ولی مدام میگم زمانش نیست و باشه برای آینده…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    محمد کوچکی گفته:
    مدت عضویت: 793 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو عزیز تمام دوستان عزیزم.

    فرار از واقیعت من اینو خصوصیت رو داشتم و کمی هنوز دارم یعنی که مثلا من میخوام یه کاریو انجام بدم و من میدونم اون کار بهم ضربه میزنه ولی بخاطر خوشی لحظه ایی اون کارو انجام میدم.

    و یکی دیگه از این فرار ها فرار از یسری کارای روزمره که به رشد شخصی مربوط میباشد و من بخاطر راحتی از اون کارها فرار میکردم و خداروشکر روز به روز دارم درستشون میکنم.

    ممنونم از شما که کامنت منو خواندید:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مجید حاجیوند گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    با سلام به استادای عزیز

    و دوستان گلم

    سریع بریم سر اصل مطلب از چه چیزایی که فرار میکنم؟

    از آموزش دیدن برای کارم

    از مواجه شدن با قانون در مواقعی که دارم با یسری از دوستان یا اقوام یا خانواده بحث میکنیم

    غیبت کردن و توجیح اینکه اینکه غیبت نیست بابا

    شنیدن حرفای سمی و توجیح خودم برای اینکه نه این یه بار چیزی نمیشه حالا مگه چی میخاد بشه کنار رفیقت زشته بلند شم ناراحت میشن

    کنار نزاشتن افراد سمی از زندگیم و فرار از قانون

    و کلی فرار دیگه ک خیلی باید رو خودم زوم کنم

    البته خیلی از فرار ها رو درست کردم خداروشکر و آروم شدم ولی نیازه که خیلییی بیشتر رو خودم کار کنم

    در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    یونس چاپاشی گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز ودوشتان گرانبهام

    واما سریع بریم سراغ سوال استاد که از چه چیزهایی فراری هستید

    از زنگ زدن به بدهکارا

    از پاگذاشتن به ترسهام

    از رفتن به جمعهای شلوغ

    ازرفتن به فروشگاههای بزرگ برای خرید کوچک

    ازرفتن به دل کارهای فیزیکی

    فرار ازکامنت نوشتن،تمریناتو انجام دادن(مثلا اهرم رنج و لذت برا ثروت ،برا خونه، برا شغل دلخواه،برا کارکردن بیشتر رو عزت نفس،برا مهاجرت،برا حذف دوستان سمی

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    Masihan گفته:
    مدت عضویت: 2141 روز

    سلام به همگی و استاد عزیزم

    درباره این سوالتون ک همیشه چی چیزهایی انقدر برامون سخته ک ما ترجیح میدیم فرار کنیم

    اول اینکه من از ادمهایی ک خیلی شوخی های خصوصی یا حالا کلا اینکه خیلی وارد حریم میشن ی سری ها من ترجیح میدم تو جمعشون نباشم فامیلهای مادری من خیلی اینجورین یعنی تو نمیتونی خیلی باهاشون گرم بگیری اگه خیلی صمیمی بشی عواقبش رو حتما میبینی یا شوخی های زننده فیزیکی میکنند یا ی چی میگن ک تو خودتم روت نمیشه ب خودت بگی.

    مورد بعدی من از کارهایی ک توش فروش محصولی انجام میشه یا بهتر بگم شغل فروشندگی رو من همیشه ازش فرار میکنم و تا حالا پیشنهادهای زیادی هم درباره این نوع کسب و کار داشتم ولی من همیشه ترجیحم روی کسبو کارهای خدماتی هست و از فروش محصول خوشم نمیاد.

    از جمعهایی ک بحث سیاسی میکنند و ی سری حرفهای تکراری اعتراضی از جامعه و دولت و …میزنند من اصلا وارد جمعشون نمیشم یا زود خارج میشم اگر هم اتفاقی اونجا باشم

    وقتی میخوام دنبال شغلی بگردمو درامد کسب کنم وقتی درباره تعهد اینکه تو باید تا فلان زمان اینجا باشی مثلا یکسال باید بمونی و کار کنی اصلا مغزم دیگه بقیه شرایطو نمیشنوه و من میرمو پشت سرم رو نگاه نمیکنم.اابته اینو بگم ک من هرجایی ک کار میکنم با تمام وجودم کار میکنم و ادم بپیچونی نیستم ولی ی سری از این کلمات مث تعهد یا اینکه تو حتما این ساعت باید بیای این ساعت بری ی جورایی کار وقتی فرم اداری پیدا میکنه و انگار باید مث رباط کار کنم انگار ازادیم داره گرفته میشه تنفسم سخت میشه.بیشتر دوس دارم کسبو کار خودمو داشته باشم با زمان و مکانی ک خودم تعیین میکنم

    من استایل ساده و اسپرتی دارم و لباسهام هم همیشه تیشرت و شلوار( خانم هستم )و هرجایی ک باید برای ورود بهش لباسم رو تغییر بدم رو بهش ورود نمیکنم هرچیزی ک راحتی منو ازم میگیره و ب صورت قانون مجبور میشم ک انجامش بدم رو ازش فرار میکنم

    کارهای خونه رو هم دوست ندارم انجام بدم البته مجبوری انجام میدم ولی ترجیحم اینه ک بپیچونم و انجام ندم .مخصوصا وقتی ب عنوان وظیفه بهش نگاه میکنم اصلا نمیخام انجامش بدم

    ازینکه اقا بالاسر داسته باشم یا یکی فک کنه ک میتونه از بالا ب من نگاه کنه و ارد بده یا منو مجبور ب کاری کنه ب خاطر همین کلا ن تو کارای دولتی میرم ن کارای شرکتی و اداری .من اصولا تو کارای ازاد خیلی راحت ترم ک شرایطش قابل مذاکرست و دستم باز تره

    فعلا همینا یادم بود

    ممنونم استاد بابت این خودشناسی ای دارم بهش میرسم بابت این سوالهای بجا و درستی ک میپرسید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    آوید شمس گفته:
    مدت عضویت: 752 روز

    درود بر استاد عشق

    استاد من در چند مورد الگوی تکرار شونده فرار رو دارم.

    1-از جمع های خیلی صمیمی فراری هستم،خیلی کم شرکت میکنم.

    2-از موقعیت هایی که سوالات خصوصی ازم پرسیده بشه فراری هستم.

    3-از ازدواج مجدد هم فراری هستم.

    این چند مورد واقعا مشهود هست برام.

    ممنونم ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: