ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 98 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1440 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1826 روز

    سلام و عرض عشق به همه عزیزان

    ابتدا که متن این فایل ارزشمند رو خوندم به خودم تعهد دادم که هم تمام تمارین رو دقیق انجام بدم و هم کامنت بذارم.

    سوال اول رو از خودم پرسیدم و توی نوت گوشیم جواب رو یادداشت کردم. دیدم که در بیشتر مواقع احساس خوبی از موفقیت نزدیکانم ندارم. جالبه که با حرفام میخواستم خودم رو خوشحال و ساپورتیو نشون بدم اما در درون احساس خوبی نداشتم و با این حرفام حتی میخواستم خودم هم گول بزنم!

    در موارد مختلف احساساتم متفاوت بود و در بعضی موضوعات احساس بدم شدت بیشتری داشت. مثلا در مورد موفقیت درسی و تحصیلی خیلی بیشتر حسم بد میشه. بعد از اون موفقیت های مالی. و دیگر موارد.

    توی موفقیت های تحصیلی بیشتر مواقع انکار کردن موفقیت فرد به همراه حسادت و احساس بی ارزشی، با هم برام به وجود میاد.

    سوال دوم هم نوشتم. یک لیست از موفقیت های نزدیکان و دوستان. و بعد اومدم احساسات واقعیم رو جلوی هر موفقیت نوشتم. وقتی داشتم می نوشتم انگار قلبم تیر میکشید. گاهی میخواستم همه احساساتم رو ننویسم سانسورش کنم. گاهی از خودم خجالت می کشیدم که واقعا این چه احساسی هست که تو داری؟؟؟ بعد ادعا میکنی که دوست خوبشی؟؟؟ واقعا تو در درون اینطوری فکر می کنی؟؟ یه جاهایی باورم نمیشد اینقد احساسات و افکار منفی نسبت به موفقیت اون فرد دارم! اما نوشتم بی پرده و بدون سانسور. خیلی برام آسون نبود! همزمان خودم رو سرزنش می کردم و باز اون احساسات منفی نسبت به موفقیت افراد (حسادت، احساس حقارت و…) در درونم شعله ور شده بود. مونده بودم حالا با اینا چیکار کنم؟؟

    ادامه فایل رو پلی کردم. اول که شنیدم ذهنم گفت من چه ایده ی الهام بخشی آخه می تونم بگیرم؟! نمیشه من نمی تونم! من چه میدونم چه خصوصیاتی داشته! اصلا بیا بی خیالش شو! جواب دادن به این سوالا که فایده نداره!!

    اما جلوی نجواهای ذهنم ایستادم. گفتم ایراد نداره. هر چی به ذهنم اومد می نویسم. بذار فقط بنویسم برای بعدش بعدا تصمیم میگیرم.

    نشستم و جلوی هر موفقیت و در ادامه احساسات نامطلوبم اول نگاه مثبت و بعد ویژگی های مثبتی که در اون فرد دیدم رو نوشتم.

    وای خدای من باورم نمیشد. اینقدر ایده های خوب و نگاه مثبت و قدرتمند کننده ای درباره ی هر موفقیت به ذهنم می رسید که واقعا لذت میبردم. بعدش ویژگی های فرد رو نوشتم . دیدم واقعا انگار داره یه چیزایی دستگیرم میشه. تازه دارم متوجه میشم که الگوبرداری باید چطور باشه. خیلی حس خوبی پیدا کردم. با هر جمله ای که برای تغییر نگاهم به موفقیت اون فرد می نوشتم انگار داشتم با یه دستمال زخمای روی روحم رو پاک می کردم. احساس شعف پیدا کردم احساس اینکه میتونم منم می تونم پس شدنیه میشه. برای منم میشه. انگار اون بار احساسات بد رو از دوشم برداشتم. الان که دوباره به موفقیت هر کدوم از افراد فکر می کنم احساسم خیلی بهتره. نمیگم کامل احساس حسادت و بی ارزشی ام رو پاک کردم اما واقعا خیلی بهتر شدم.

    استاد عزیزم واقعا سپاسگزارم. شما با ساده ترین روش ها مهم ترین موضوعات رو به ما آموزش میدید.

    پاینده باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فائزه گفته:
    مدت عضویت: 1866 روز

    هوالرزاق

    قسمت یک

    سلام به همگی درخصوص سوال اول من وقتی موفقیت دوستان و نزدیکان رو میشنوم برا اونا خوشحال میشم و بهشون تبریک میگم اما نسبت به موفقیت بعضی از افراد(که معمولا افرادی ان که شرایط و تحصیل شون مث منه یا هم سن و سال یا ازمن کوچکترن و یا هدف های یکسان داریم) ناراحتم برا خودم و حس میکنم بی عرضه دیده میشم و یه چیزی کم دارم من و ناخوداگاه مقایسه میاد گاهی هم این فکر میاد سراغم که نگاه از بالا به پایین دارن و منو پایین تر میبینن شاید و فرکانسشون میره بالا و بامن قطع رابطه میکنن… در کل فکر میکنم حسادت نمیکنم یا اگ هست خیلی کمه اون حس ناراحتی بیشتر برا خودم هست برا اونا خوشحالم میگم دمشون گرم ولی خودمو سرزنش میکنم و برا خودم ناراحت میشم و حس اینکه عقب افتادم و دیگه دیر شد و..

    البته که این چن وخت خیلی بهتر شدم و شاید این نجوا همون اولش باشه ولی سریع سعی میکنم حسمو مثبت کنم.

    نسبت ب موفقیت بعضی از نزدیکان هم انگیزه گرفتم و خیلی خوشحال شدم.

    گاهی شده که از یه شخص خاصی جلو من تعریف شده و من حالم گرفته شده و بخودم گرفتم ک من ناتوانم.

    _ نگاه مثبتی که در خودم ایجاد میکنم نسبت به موفقیت اطرافیان این هست که اگ اونا تونستن منم میتونم و شدنیه و بخودم میگم که ما با موفقیتمون به همدیگه کمک میکنیم جهان رو گسترش میدیم و راه رو برای موفقیت همدیگر هموار تر میکنیم‌.

    _درس هایی ک گرفتم مثلا از یکی از دوستانم که بعد از تضاد عاطفی شروع به پیشرفت کرد یاد گرفتم که تضاد باعث پیشرفت میشه اگ دیدگاهمون رو تغییر بدیم.

    و استمرار و تمرکز داشتن که دوستم توی خوندن داشت و تونست ازمون استخدامی رو قبول بشه.

    یا قانون تکامل که یکی از عزیزان ک به شهر بزرگتری مهاجرت کرد و کم کم پیشرفت کرد و الان تونست ماشین مدل بالا و خونه و کارش رو گسترش بده.

    یه مورد دیگ هم این بود ک وقتی احساسمو نسبت ب موفقیت دوستان مینوشتم دیدم ک موفقیت دوستانی رو ک منم ب اون هدف رسیدم یا در مسیررسیدنشم رو راحتتر میتونستم تحسین کنم و خوشحال تر میشدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فاطمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2689 روز

    سلام استاد عزیز وخانم شایسته عزیز

    باز هم دارم متنی مینویسم که ربطی به این فایل نداره اما اینقدر ذوق داشتم تااین هدایت خداوند رو بنویسم.تقریبا یک هفته ای هست که یکی از قراردادهام رو که سالها منبع درآمدم بود رو از دست دادم وباز هم کلی توی روحیم داشت تاثیر می گذاشت وخیلی نیاز داشتم که با کسی درد دل کنم زنگ زدم به دوستم وخداروشکر داشت با تلفن صحبت می کرد وگفتم بعد بهت زنگ میزنم اما بعد قطع کردن یه احساس بدی گرفتم که تو مگه قرار نبود که با کسی درددل نکنی وحتی چند بار بعد این دوست من به گوشیم زنگ زد اما من جواب ندادم چون وقتی به اشتباهم پی بردم گفتم باید عمل کنم از فردا پرسنل اون شرکت هرروز می اومدن دفتروهی یادم می افتاد وهر وقت راجبه قرارداد صحبت می شد من حرف رو عوض می کردم وجالبه بعدش کلی ناراحت می شدن ومن به خودم می گفتم من اجازه نمیدم کسی بخواد منو ناراحت کنه ودلیل ناراحتی اونا خودشون هست ومن قرار نیست با اونا همدل بشم اومدم توی سایت شما ودانلود ها رو باز کردم یه دفعه حسم گفت که قدمهای تکاملی برای هدایت شدن رو باز کنم وقتی باز کردم دیدم تقریبا نه صفحه هست ودوبار حسم گفت از صفحه نه شروع کن وبیا عقب تا رسیدم به صفحه شش ونوبت داستان سرقت تاکسی دنده آرژانتینی شد ومن باورم نمیشد اصلا خودش تمام اون فایلهای نه صفحه رو به تنهایی بیان میکرد ودقیقا جواب تمام سوالات من بود ومن فکر نمیکنم هیچ دوستی توی دنیا بتونه اونطوری آدمو راهنمایی کنه یادم افتاد که من خودم دیگه نمیخواستم با اونجا کارکنم وکلی خسته شده بودم واز خدا خواسته بودم که اگر قراره با این قرارداد من مدیون کسی بشم بهتره اون قرارداد نباشه وازش خواستم که من رو هدایت کنه به یه شغل بهتر واز دست دادن این قرارداد که برای من منبع درامد بود مثل تاکسی دنده آرژانتینی شما نشونه هدایت من به مسیر بهتر هست وقراره من به خواسته هام وبه یه شغل پردرآمد تر وبا آزادی بیشتر برسم وقطعا تمام نقص هایی که در این شغل وجود داشت دیگه وجود نخواهد داشت.

    باز هم خدا به من ثابت کرد که خودش بهترین راهنما ودوست هست وشما رو دست خودش قرار داد که با یه فایل خوب باعث آرامش روحی من بشین.

    باز هم دارم میبینم که شیطان چقدر داره تلاش میکنه که من رو به سمت حال بد بکشونه اما خداوند باز هم نمیزاره ودلش میخواد من در حال خوب بمونم

    این فایل تاکسی دنده آرژانتینی رو وقتی گوش کردم احساس کردم که خدا داره باهام حرف میزنه ووقتی گوش میکردم کلی گریه کردم ونمیدونم چطوری این خدای به این مهربانی رو من بعضی وقتها فراموش میکنم وبه شیطان اجازه مانور میدم.وکلی تعجب کردم که با فایلهای قدمهای تکاملی برای هدایت شدن هم خداوند من رو به این فایل هدایت کرد.

    از خدای مهربان برای شما استاد مهربان وخانم شایسته مهربان وتمام دوستان عزیز سایت آرامش وهدایت شدن لحظه به لحظه را میخوام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1446 روز

    نکات جلسه اول فایل ذهنیت قدرتمند کننده در برابر محدود کننده

    جهان بازتابی از ما و افکار ماست:

    إِنَ‌ اللَّهَ‌ لاَ یَظْلِمُ‌ النَّاسَ‌ شَیْئاً وَ لٰکِنَ‌ النَّاسَ‌ أَنْفُسَهُمْ‌ یَظْلِمُونَ‌

    خداوند هیچ به مردم ستم نمی‌کند؛ ولی این مردمند که به خویشتن ستم می‌کند!

    خداوند و سیستم در هر جهتی که ما حرکت کنیم به ما کمک میکنه:

    کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا

    و ما به هر دو فرقه به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچ‌کس دریغ نخواهد شد.

    به محض اینکه شروع به تغییر کنیم جهان بیرونی ما تغییر میکند:

    وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم; دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم.

    حالا یه سری باور محدود کننده در این نگاه حسادت و قبول نکردن موفقیت بقیه هست:

    1)محدودیت در موفقیت = باور کمبود

    خب این باور خیلی ریشه ای و هرچه قدر روش کار میشه بازم از یه جایی میزنه بیرون

    وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿27﴾

    و اگر آنچه درخت در زمین هست، قلم شود، و دریا [چون مرکب باشد] سپس هفت دریا به آن مدد برساند، کلمات الهى به پایان نرسد، که خداوند پیروزمند فرزانه است‏

    الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿268﴾

    شیطان، شما را وعده فقر و تهیدستی می‏دهد، و به فحشا (و زشتیها) امر می‏کند، ولی خداوند وعده آمرزش و فزونی به شما می‏دهد، و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست.

    2) موفقیت اون ها باعث میشه من دیده نشم

    خب راهی که به ذهنم میرسه اینه که اصلا چرا باید بخاطر بقیه بخام موفق بشم؟ مگه من موفقیت رو برای خودم نمیخام؟

    مگه ارزشمندی من متصل به بقیه و نگاه بقیست؟

    مگه کسی اگه رشد و پیشرفت کنه باعث پایین رفتن من میشه؟ ما تو جهان های موازی داریم زندگی میکنیم و داریم دنیای خودمون رو خلق میکنیمم پس کاری به نظر مردم نباید داشته باشم

    3) من استعداد ندارم توانایی ندارم ( در کل من نمیتونم به جایگاه اون ها برسم ! )

    خب این برمیگرده به اینکه شروع کنم توانایی هام رو به یاد بیارم! کارهایی که تونستم تو زندگیم انجام بدم! مسائلی که حل کردم!

    و اینکه یاد بگیریم فقط خودمون رو با گذشته خودمون مقایسه کنیم!

    4) شانس

    در این زمینه بیشتر باید روی سیستمی بودن خداوند کار کنیم روی شناخت قوانین جهان کار کنیم

    فایل 9 10 راهنمای عملی و فایل 7 قدم دوم خیلی کمک کننده است. البته فایل هدیه رابطه ما با انرژی که خدا نامیده ایم هم خیلی خوبه!

    5) تقدیر و سرنوشت

    در این زمینه هم باور های توحیدی و اینکه خدا به کسی ظلم نمیکنه ما به واسطه افکار و باورهامون داریم دنیا رو خلق میکنیم:

    وَلَن یَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمینَ

    ولى آنها هرگز به سببآنچه از پیش فرستاده اند، آرزوى مرگ نکنند و خداوند به حال ستمگران، آگاه است.

    جلسه 7 8 راهنمای عملی میتونه در زمینه سرنوشت خیلی کمک کنه

    حالا راهکار چیه؟

    1- اگر اونا تونستن پس میشود پس نشون میده که امکان پذیره!

    2- همه افراد به یک اندازه به خدا و منابع خوشبختی دسترسی دارند!

    3- هر کسی هر جایی که هست سر جا درستشه!

    حالا میخام تمرینم رو بنویسم:

    دوستم امید:

    موفقیت: امید یه پسر 22 سالست که 5 سال سابقه کاری داره و مدیر محصول یه شرکت و تونسته کلی پول بسازه و پیشرفت شغلی بکنه و ماشین شاستی بلند سوار میشه و محصولات برند و آخرین مدل داره و ….

    احساس من: حسادت، اینکه هم سن من این آدم این همه موفق شده من هیچی نشدم، حسم هم این که نگاهش بالا به پایین نسبت به من

    درس هایی که میتونم بگیرم: نشون میده با این سن میشه به این همه موفقیت رسید! اینهمه پیشرفت کرد! تمرکز بالایی روی کارش داره طوری که میگفت 790 تا کتاب دارم که حدودا 500 تاش در حوزه موفقیت و رشد کسب و کاره! و همشون رو خونده، پشتکار بالا و رفتن تو دل ترس هاش

    دوستم مانا

    موفقیت: تونست از دانشگاه علم و صنعت اپلای دکترا مستقیم آمریکا بگیره تو سن 22 سالگی

    احساس من: کلی بهش انگ نا مناسب زدم، تو ذهنم مسخرش کردم، گفتم شانسی بوده به خاطر اینکه مادرش آمریکا زندگی میکنه تونسته، سعی کردم ازش متنفر بشم و موفقیتش رو نبینم

    درس هایی که میتونم بگیرم: یه نفر همکلاسی من هم رشته ای من با معدل شبیه من تونسته اپلای دکترا مستقیم امریکا بگیره پس برای من هم شدنیه! نشون میده وقتی علاقه داشته باشی و تمرکز و باورهای خوب میتونی بهش برسی! به درسا علاقه مند بود!، همیشه حالش خوب بود و انگیزه بالایی داشت

    محمد امین بتویی

    موفقیت: تونست فاند خوبی بگیره و بره کانادا برای ادامه تحصیل

    احساس من: چقدر آدم نچسبی بود، حسادت و نفرت، حال بد و گریه و ناراحتی

    درس هایی که میتونم بگیرم: پشتکار و انگیزه بالا داشتن برای موفقیت الزامیه!، اگه هم رشته ای من با معدل شبیه من با استاد راهنما و موضوع پروژه شبیه من تونسته پس من هم میتونم!، علاقه داشت و باور داشت که علمش ارزشمنده و اون ور میخانش

    دوستم ادریس

    موفقیت: تونست تو سن 19 سالگی وارد کسب و کار بشه و کلی درآمد کسب کنه و ماشین های خوب بخره

    احساس من: تو ذهنم گفتم باباش پولداره تونست به این موفقیت برسه اگه باباش دستشو نمیگرفت بدبخت میشد، من خانوادتا بدبختم و کسی دستم رو نگرفته، حسادت و در نهایت دوستیم رو باهاش قطع کردم

    درس هایی که میتونم بگیرم: کسی که هم سن من تونسته اینقدر پول بسازه پس برای من هم میشه، من میدونستم که باباش هیچ پولی بهش نمیداد و این همشو قرون به قرون خودش ساخته بود ولی نسبت میدادم به شانس، پشتکار وحشتناک بالا و انگیزه فراوان

    دوستم پدرام

    موفقیت: تونست ماشین 207 بخره تو سن 21 سالگی

    احساس من : حسادت ،‌ دوستیم رو باهاش قطع کردم ، کلی انگ بهش زدم و گفتم باباش پولداره تونسته

    درس هایی که میتونم بگیرم: این آدم به خاطر تلاش و پشتکارش تونسته تو 9 ماه رتبه برتر تجربی بشه و دندون پزشکی قبول بشه با اینکه یک سال از من کوچکتره به خاطر مستقل بودن اومده بود سر کار که دستش تو جیب خودش باشه ولی من میخاستم به شانس ربط بدم و بگم نه نمیشه

    دوستم آرین

    موفقیت: زبان آلمانی و انگلیسی رو خوب بلده و به شدت سریع یادمیگیره مباحث جدید رو تو سن 24 سالگی

    احساس من: چون بلد نیست خیلی با آدما ارتباط بگیره مسخرش میکردم تو ذهنم و آدم حسابش نمیکردم و ازش کینه دارم و متنفر شدم

    درس هایی که میتونم بگیرم: یه آدم میتونه با تمرکز فراوان توی یه حوزه سریع پیشرفت کنه و رشد کنه پس تمرکز خیلی مهمه!

    دوستم پارسا

    موفقیت: پارسا داره میره هلند و ازدواجم میخاد بکنه و یه کسب و کار راه انداخته برای خودش تو سن 24 سالگی

    احساس من: حقیقتش اولش به خاطر شرایط مالی خانوادش حسودیم شد چون خیلی پدر و خانواده خوب و پولداری داره و شرکت دارن و واردات انجام میدن ولی الان از بودن باهاش لذت میبرم و کلی چیز یاد میگیرم

    چه درس هایی میتونم بگیرم: پارسا واقعا پسر شادیه همیشه لبخند به لبشه هیچ چیزی رو سخت نمیگیره برای دل خودش زندگی میکنه هدفمنده و عاشق رشده، تمرکز بالایی داره، برای اینکه کار خودش رو راه بندازه یک سال رفته و کارآموزی کرده یعنی قانون تکامل رو رعایت میکنه، تمرکزش روی خودش و کارشه و به بقیه کاری نداره، در مورد بقیه نظر نمیده و باورهای توحیدی خوبی داره و به خدا متکیه و وارد دل ترس هاش میشه یعنی توحیدش عملیه

    کوثر دختر عموم

    موفقیت: تو سن 25 سالگی تونسته درآمد خوبی داشته باشه و تو یه کلینیک معتبر مشغول باشه و ماشین صفر خریده

    احساس من: موفقیتش رو ربط دادم به اینکه پدرش جانبازه و سهمیه داره و شانس دارن و این کشور قانون نداره و حسادت و نفرت جوری که من 4 ساله ایشون رو ندیدم و حالشم نپرسیدم از کسی

    درس هایی که میتونم بگیرم: خداروشکر که از فامیل من یه آدم موفق هست ، اگه دختر عمو من تونسته پیشرفت شغلی تو کار مورد علاقش داشته باشه پس منم میتونم، اگه یه دختر با این همه محدودیت های پدر و خانوادش تونسته خط شکن باشه پس من هم میتونم با همین خانواده موفق بشم

    این هم تمرین من و خلاصه نویسی فایل

    به امید موفقیت های بیشتر و بیشتر و حال خوب بیشتر و بیشتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سجاد صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    به نام آنکه قدرت خلق زندگیم را در اختیار من قرار داد

    سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان موحد من در سایت این سایت بی نظیر

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    سجاد یکی از آشنایان من که راننده مسافر کش بود و در کمتر از پنج سال تونست به لطف خدا پنج تا ون تویوتا هایس بخره و یک بنگاه خرید و فروش ماشین داره و خودروی شخصیش تویوتا هایلوکس

    در مورد خودرو فوق العاده اطلاعات کاملی داره رانندگیش عالیه ،توی معامله کردن قویه ، بیشتر شهرهای ایران و تعمیرگاه ها رو میشناسه

    تمام پیشرفت این شخص رو من با چشمان خودم دیدم

    الان که به موفقیتش نگاه میکنم و فکر میکنم خیلی حس خوبی دارم و در پوست خودم نمیگنجم . اون حتی آگاهانه قوانین رو بلد نیست و هیچ استادی هم نداره حتی قوانین جذب رو قبول نداره . اما بطور غریزی قوانین رو رعایت میکنه و خودش هم خبر نداره.

    من هم برای اون خوشحالم و هم برای خودم که همچین الگوهای موفقی در نزدیکان من هست که میتونم از نزدیک لمس کنم و ایمانم قویتر میشه و باورهام قدرتمندتر و قدمهام استوارتر .

    البته تمام این دیدگاه من و حس خوبم به لطف خداست و سایت استاد عباسمنش که نزدیک به دوساله دارم روی خودم کار میکنم وگرنه اگه همون آدم قدیمی میبودم مطمعنم دیدگاهم برعکس الان بود.

    چندماه پیش که خونه سجاد دعوت شدم آگاهانه شروع کردم به مکالمه باهاش از باورهاش پرسیدم

    میگفت عاشق کارم هستم و به من توصیه میکرد که نباید هی شغل عوض کنی باید ثبات داشته باشی با نوسان بازار نباید جا بزنی و پشت همه ماشین هاش نوشته “خدابزرگه”

    منم دارم روی باورهام کار میکنم

    باور خداوند رزاقه

    خداوند وهابه

    خداوند با صابرین است

    ثروت در همه مشاغل هست

    من فقط در مسیر مورد علاقه ام باید با توکل حرکت کسب دانش کنم و شجاعت داشته باشم به الهامتی که بهم میشه عمل کنم

    خدایا شکرت برای استاد عباسمنش

    خدایا شکرت برای استاد شایسته

    خدایا شکرت برای این سایت بینظیر

    خدایا شکرت برای اینه دوست بینظیر و هم فرکانس من

    درود خدا بر همه شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    شایسته جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2350 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم مریم عزیز و همه ی دوستای گلم.

    1. به طور کلی در گذشته به افرادی که مهارت ارتباطی بالایی داشتند حسادت میکردم اما الان سعی میکنم با دقت به رفتارشون توجه کنم و هرچه بیشتر ازشون یاد بگیرم.

    یادمه وقتی که بچه بودم مادرم رابطه ی دوستانه تری با خواهر بزرگترم داشت

    _ احساسم این بود که گاهی اوقات حسادت میکردم و گاهی اوقات فکر میکردم مادرم تبعیض قایل میشه.

    البته تا حدی سعی میکردم از رفتارهای خواهرم الگو بگیرم در حالی که تشخیص نمیدادم ریشه مسئله کجاست

    _الان که سالها گذشته و روی خودم کار کردم میتونم ببینم که خواهرم بسیار فرد مثبت نگری هستند و اغلب خصوصیات مثبت افراد رو مورد توجه قرار میدن و در نتیجه تقریبا اغلب افراد بهترین روی خودشون رو به ایشون نشون میدن. در حالی که من خصوصیات منفی افراد رو میدیدم و در مقابل اونها گارد فرکانسی میگرفتم که باعث میشد عکس العمل های نامطلوبی رو دریافت کنم که منجر به باورهای محدود کننده ی زیادی در من شده بود که به یاری خداوند و با استفاده از دوره های ارزشمند استاد عزیزم تونستم تا حد زیادی اونها رو بهبود ببخشم و در این تمرین باور های قدرتمند کننده رو تکرار میکنم.

    _باور محدود کننده:

    “خوب یا بد بودن رابطه ام با دیگران وابسته به خوب یا بد بودن اونها داره”!!

    باور قدرتمند کننده:

    “وقتی من تمرکزم رو روی خصوصیات مثبت افراد بزارم و بر این اساس با اونها رفتار کنم، اکثر اونها بهترین روی خودشون رو به من نشون میدن و در غیر اینصورت کائنات ما رو از هم دور میکنه”.

    “من خالق بی چون و چرای زندگیم هستم و کیفیت روابطم به خودم بستگی دارد”

    -باور محدود کننده:

    “من دوست داشتنی نیستم”

    باور قدرتمند کننده:

    “من فرزند محبوب کائنات و بسیار دوست داشتنی هستم”

    خودمون یکی از لایق ترین افراد هستیم برای اینکه به خصوصیات و ویژگی های مثبت خودمون توجه کنیم و اونها رو ستایش کنیم.

    وقتی که خودم تونستم به ویژگی های ظاهری و استعدادهای خودم توجه کنم و از داشتن این هدایای بزرگ سپاسگزار و خوشحال باشم به وضوح میبینم که اطرافیان هم این ویژگی های مثبت رو میبینند و ستایش میکنند.

    – باور محدود کننده:

    “من به اندازه ی کافی با ارزش نیستم که به رویاهای بزرگ خودم دست پیدا کنم”

    باور قدرتمند کننده:

    “رویاها و خواسته های من وعده ی خداوند به من هستند و چون لایق و با ارزش هستم، چنین خواسته هایی را دارم”

    “من خالق بی چون و چرای زندگیم هستم”

    “من لیاقت دریافت بهترین نعمتها را دارم”

    2. افراد دیگه ای که در گذشته به اونها حسادت میکردم افراد ثروتمند بودند و سعی میکردم خیلی راجع به امکاناتشون ندونم که از نداشتن اون امکانت اذیت بشم!اما الان از ملاقات کردن با اونها خوشحال میشم و کنجکاو هستم هر چه بیشتر و با جزییات بیشتری راجع به امکانات اونها بدونم تا تصویر سازی دقیق تری بتونم برای خودم داشته باشم و خواسته هام رو بهتر بشناسم که سریال های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا منابع بسیار با ارزش و ستودنی هستند.

    _باور محدود کننده:

    “به اندازه ی کافی ثروت وجود ندارد”

    باور قدرتمند کننده:

    ” منابع ثروت به اندازه ی همه آدم ها وجود دارد”

    “هرچقدر که بخواهم میتوانم ثروتمند شوم”

    -باور محدود کننده

    “برای ثروتمند شدن باید به سختی کار کرد”

    باور قدرتمند کننده:

    “با انجام کارهای مورد علاقه ام و به راحتی میتوانم ثروتمند شوم”

    “ثروت و برکت جزء طبیعی از زندگی هستند”

    -باور محدود کننده:

    “به صلاح من نیست که ثروتمند شوم”

    باور قدرتمند کننده:

    “خداوند خوشحال میشود که من ثروتمند باشم”

    “خداوند میخواهد که من صاحب بهترین نعمتهایی باشم که موجب شکوفایی زندگی من است”

    3. در گذشته به زیبایی دیگران حسادت میکردم در حالی که از زیباییهای خودم غافل بودم اما از زمانی که سعی میکنم زیباییهای خودم را هم ببینم و برای آنها خوشحال باشم میبینم به قول آیدای عزیز ما فقط با هم تفاوت داریم و همه ما زیباییهای خودمان را داریم و فقط کافیست به آنها توجه بیشتری داشته باشیم.

    _باور محدود کننده:

    ” من زیبا و دوست داشتنی نیستم”

    باور قدرتمند کننده:

    “من فرزند محبوب کائنات و زیبا و دوست داشتنی هستم”

    “من با ارزش و با لیاقت هستم”

    استاد عزیزم بابت این محصول با ارزش تشکر میکنم و خوشحالم از اینکه این محصول بهم کمک میکنه بهتر خودم رو بشناسم و باورهای محدود کننده ای رو که در لایه های مخفی ذهنم قرار دارند شناسایی و برطرف کنم انشاءالله.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    ویدا گوهری گفته:
    مدت عضویت: 2789 روز

    سلام ودورد به استاد عزیزم

    چه فایلی بی نظیری سه روزه تمام ذهنم درگیره

    چه پاشنه ی آشیلی که مدتیه بهش آگاهم از مقایسه کردن خودم با دیگران که تمام ذهنم و اشغال کرده مدام و مدام تری ،اضطراب مسابقه وحس نرسیدن و نشدن و عرضه نداشتن های مداوم تا حدی که خیلی از کارهای مورد علاقه م ونیمه کاره رها کردم و احساس کردم به حد اعلا و دیگران که نمیرسه پس تلاشم بیهوده ست.

    هر برحه ای از زندگیم یکسری افراد برام مهم میشن و مدام خودمو مقایسه میکنم و یا منتظرم کله پا شدنشون و ببینم چون باور دارم من که نمیرسم پس بقیه هم نرسن تا این درد برام التیام پیدا کنه.

    وای که فکر کردنش هم عجیب و سخته اما هست وقتی بپذیرم و برم توی دلش تا حل بشه

    در گذشته دوستانی داشتم که شرایط پدرهاشون از لحاظ شغلی و اجتماعی جایگاه خاص بود اونوقت هر خوشبختی که درزندگیشون میدیدم میزاشتم به حساب پارتی بازی و شرایط خوب خانوادگیشون..

    چرا؟ چون خودم خانواده ی پولدار وآرام و سطح بالای اجتماعی نداشتم.

    چون درگیر بی فکری و بچه بازی و رفتارای بی خرد پدر مادرم بودم .والبته هنورز هم هستن

    واین زخمه و این نقطه ی ضعف منه نقطه ی ترس و ناامنی که باعث حسادت منه

    هرجایی بچه ای یا فردی حامی داره حالم بد میشه و اغلب به خدا میگم من این خانواده رو انتخاب نکردم چرا باید اذیت بشم

    الان درمورد خانواده م اگه پیشرفتی اتفاق بیفته خیلی خوشحال میشم چون این حس رو دارم که اون خلا نداشتن خانواده درست حسابی تاحدی جبران میشه

    درمورد دیگران این موضوع فرق داره

    مثلا شهناز خواهر پارتنرم که با وجود همسر و فرزند بزرگ و شرایط مالی نرمال که همسرش خونه و ماشین بهش داده باز چسبیده به زندگی برادرش و دوتا خونه از برادرش به نامش زده و با یه مجوز گرفتن خودشو در کسب و کار موفق برادرش وسرمایه هاش شریک کرده و هرروز با هم در تماسن

    حس من : چرا من نمیتونم اعتماد جلب کنم تا شریک زندگیش باشم من ناتوانم در همراه و همراز بودن در رابطه ی عاطفیم من نمیتونم کنترل زندگی دونفره مون رو داشته باشم من هیچی از رابطه بلد نیستم .

    حدیث: در یک خانواده ای بزرگ شده که دنبال رشد وپول بیشتر بودن و خیلی زود درجوانی اقدام کرد و استخدام بانک شد الان سه سال از من بزرگتره و رییس بانکه و خونه و ماشین داره

    حس من : بدبخت بودن بخاطر کل خاندان ما که اهل کار نبودن الگوی خوبی نبودن همش تنبلی و بی عرضه گی منم اصلا نمیدونستم راه درست چیه و باباورهای ضعیف توی 36 سالگی دست و پا میزنم

    -کلا حسرت آدمهایی که از بچگی پول دراوردن و زندگی رو به رشد دیدن میخورم.

    سمانه دوستم وقتی میبینم در مرد روابط به راحتی وارد رابطه میشه و تنها نمیمونه از 14 سالگی توی رابطه بود باهاش ازدواج کرد بعد جدایی بلافاصله وارد یه رابطه دیگه شده

    حس من : من بی عرضه م بلد نیستم یه رابطه ی خوب تجربه کنم تا عشق و علاقه دوطرفه تجربه کنم و پایدار باشه و ازدواج کنم .کسی بخواد خودش بیاد و با قصد ازدواج با عشق کنارم باشه.من لایق عشق وعلاقه و احترام از طرف یه فرد سالم و مجردپولدار نیستم با این خانواده ای که دارم .

    حس رقابت که با همکارام دارم و میترسم کارشون دیده بشه.

    حس من : من به اندازه کافی در کارم خوب نیستم کلی ادم هست که میتونه کار منو انجام بده من کافی نیستم

    باورهای من:

    در واقع مشکل من با مسائلیه که دست خودم نیست مثل خانواده و رفتاراشون -سالهایی از عمرم که گذشته و از اینکه من باید این همه روی باورهام کار کنم و دیگران بدون هیچ تلاشی باورهای خوب رو از اطرافیان گرفتن.

    از چه زاویه ای نگاه کنم:

    خداروشکر کنم از اینه فردی تصمیم گرفته توی کارش موفق باشه آدمی هست که تحقیر رو تحمل نکرد و از آدمهای منفی دوری میکنه تلاش کرده برای یادگیری وآدم مسئولیت پذیره پس منم میتونم و هیچ ربطی به سن نداره منم میتونم در همین سن رشد خیلی بیشتر از افرادی داشته باشم که روی باورهاشون کار نمیکنن.

    درمورد سمانه باید بگم آدم قوی با اعتماد بنفسه برای خودش ارزش قائله بدون وابستگی در رابطه آزادانه اولویتش رو خودشه حتی نسبت به بچه ش ومن تحسینش میکنم که با روحیه ی عالی لذت میبره و دنبال راضی کردن هیچکسی نیست.

    من میتونم با ساخت باورهای عالی روابط ازدواجی عاشقانه تجربه کنم و خانواده ی خودمو داشته باشم.

    با ساخت باورهای قوی شرایط مالیم انقدر قوی میشه که نیازی به شراکت و کمک کسی برای رفاه ندارم و حسرت درباره آدمی که وابسته ی شدید به دیگرانه ارزشی نداره درواقع حسادتم به شهناز به شیوه ی زندگیش نیست چون دقیقا خلاف جهت قانون جهان در حرکته و چالش زیاد داره .حسرت من درمورد رابطه مه که چرا من نفر اول رابطه م نیستم .البته این موضوع ربطی به من نداره و بهتره به خودم نگیرم.من کافی هستم برای یک رابطه فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    سلام به استاد عزیزم

    در مورد سوال اول که باید بگویم به خواهرم که مهاجرت کرده و بسیار موفق است و بسیار ثروتمند شده .خیلی سختی کشیده تا به اینجا رسیده .

    در مورد آدم هایی که رابطه عالی دارند همیشه اول حسادت میکنم و بعد تحسین میکنم

    با اینکه خودم در زمینه روابط خوب هستم

    در مورد خاله ام که خیلی راحت هوایی مهاجرت کرد باورم اینه که اون یکسری امکانات و مدارک خواص داشته که توانسته راحت بره مگر نه که به این راحتی ها نیست که هر کی بخواد بره.

    در مورد خانم هایی که خیلی راحت سوار ماشین های مدل بالا می شوند و خیلی خوب رانندگی می کنند ،احساس مقایسه دارم و فکر می کنم من نمی تونم و ان ها استعداد دارند

    و سوال دوم

    اول خواهرم باور درست خیلی راحت میشه که

    مهاجرت کرد با غلبه بر ترس و وابستگی

    در مورد روابط همه چی بستگی به فکر و باورهایمان دارد و با تغییر خودمون بهترین روابط در انتظار ماست

    در مورد خاله ام ،هر کسی با ایمان به خدا و باور های درست می تواند راحت مهاجرت کند و خداوند کافی است برای بنده اش .و قوانین مهم نیستند فقط تو با باور های درست اتفاقات را برای خودت رقم میزنی

    و در مورد خانم هایی که راننده خوبی هستن ،ان ها هم تکاملی این مسیر رو طی کردن و با تمرین و غلبه بر ترس هایشان توانسته اند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    زهره مرتضایی گفته:
    مدت عضویت: 1485 روز

    درود به همه

    راستش در رابطه با سوال این جلسه

    قسمت اول

    از موفقیت افراد دیگه خصوصا افراد نزدیک به خودت آیا احساس حسادت میکنی ؟؟

    باید بگم که به شخصه از موفقیت هر آدمی واقعا خوشحال میشم و خداروشکر میکنم حالا هرجای دنیا می خواد باشه چه خواهرم باشه چه همسایمون باشه چه شخص دیگه ای هر جای جهان چون اعتقاد دارم بر اینکه آدمهای موفق تر خوشحالتر ثروتمندتر دنیا رو جای بهتری برای زندگی میکنن و این بهتر بودن برای من و همه هست و لذتش رو همه می برن

    اما یه امایی وجود داره برام به هیچ‌وجه از دیدن موفقیت آدم هایی که خودشون حسودن و چشم دیدن موفقیت دیگران رو ندارن و نه تنها حتی از یه تبریک ساده مضایقه میکنن بلکه تمام تلاششون رو برای پایین کشیدن بقیه انجام میدن خوشحال نمیشم بلکه به نظرم خداوند بی عدالتی کرده و این آدما لیاقت دریافت هیچ چیزی رو ندارن

    قسمت دوم مثال از آدمی که جلو چشمم موفقیتش رو دیدم

    می‌تونم دختر داییم رو مثال بزنم که همزمان باهم درس میخوندیم و کنکور دادیم البته ایشون دوبار بیشتر از من کنکور داده بودن و من به چشمم دیدم که نه ناامید شد و نه خسته و تلاش شبانه روزی داشت برای اینکه حتما حتما در رشته و شغل دلخواهش مشغول بشه و به جز تلاش باور قلبی شدیدی نسبت به اینکه قطعا انجام میشه

    درود برشما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ناهيد بشكار گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    به نام رب قدرتمند کل کیهان

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربان و دوستان هم فرکانسی من

    این فایل دقیقا زمانی اومد که من بهش نیاز داشتم ، این تجربه رو قبلا هم داشتم و مسلما اینها همه هدایت خداوند من است .

    من خانم بشکار هستم مشاور املاک

    که 5 سال است با استاد و این سایت ارزشمند دارم روی خودم کار میکنم و زندگی من کلا دگرگون شده در روابط و سلامتی و آرامش و همه چیز بجز پول فعلا ،

    من خیلی اتفاقی به این شغل هدایت شدم وقتی که درخواست کردم که خدایا من درآمد بیشتر میخواهم

    ولی چند ماهی هست که اینجام و خبری از درآمد بیشتر نیست در صورتی که روزی نیست که من فایل ثروت توی گوشم نباشه و در موردش ننویسم .

    و حالا درست موقعی که همش از خدای خودم میپرسیدم چرا نمیشه چرا درآمدم کمه ؟ کجا اشکال دارم ؟ یهو این فایل میاد که جواب من باشه و ترمز منو بهم بگه خدایا شکرت

    من توی دفتری کار میکنم که اونم خدا هدایتم کرده و اونجا اکثر بچه ها و همکارا خیلی خوب قرار داد مینویسند و خیلی خوب پول میسازند و منم همیشه در حال تحسین اونا هستم و فکر میگردم این خوبه دیگه دارم رو خودم کار میکنم ،

    اما این صحبت های استاد یک چراغی رو برام روشن کرد در ذهنم ، من همرو تحسین میکنم بجز یه نفرو از بچه های اجاره کار ( منم اجاره کار هستم ) که وقتی اون تند تند قرار داد مینویسه و من میفهمم همون لحظه اول حالم بد میشه بعدش سعی میکنم که تحسینش کنم ولی چرا اولش اینقد احساس بدی به خودم پیدا میکنم ؟

    فکر کردم به این موضوع و فهمیدم که من احساس عجز و ناتوانی دارم در مقابل اون همکارم ، فکر میکنم که اون زرنگه و میتونه ولی من زرنگ نیستم و نمیتونم مثل اون باشم ،

    چون همیشه به من گفته بودن که ببین فلانی چه زرنگه تو هم مثل اون زرنگ باش ،

    حالا این باور محدود کننده شده ترمز من .

    اومدم براش صفحه ها نوشتم تا منطقیش کنم واسه خودم

    گفتم مگه زرنگی ویژگی خاصیه که خداوند به بعضی ها داده باشه به بعضی نداده باشه این که با عدالت خدا در تضاده ،

    پس این که میگن یک نفر زرنگه یعنی اون باورهای درستتری نسبت به خودش و توانمندی و توانایی خودش داره پس کار رو انجام میده بعد بهش میگن زرنگ ،

    حالا اگر من هم توانایی خودم رو باور کنم و عزت نفسم رو توی این زمینه تقویت کنم پس منم پول بیشتر رو میسازم و بعد منم میشم زرنگ

    مثلا توی کار ما بیشترین چیزی که نیازه تا بلد باشیم این هست که بتونیم با آدم ها ارتباط خوب بگیریم و حس خوب به اونها بدیم باهاشون صبور و خوش اخلاق باشیم چه با مالک چه با مشتری

    و احتمالا این همکار من چون این ویژگی رو داره با این که اونم تازه وارد این شغل شده ، یک ( من میتوانم ) در وجودش داره که اعتماد به نفس اونو میسازه و بنابراین خوب هم پول میسازه .

    بعد با خودم فکر کردم دیدم اون شخصیت و ارتباطی رو که ایشون داره من که بهترش رو دارم چرا ؟

    چون من 5 ساله که دارم تمرکزی و لیزری روی خودم کار میکنم و دفتر ها پر کرده ام از فایلهای استاد و درک خودم از قوانین

    من توی این 5 سال از یک انسان منفی نگر عصبانی و بی عزت نفس و اخمو تبدیل شده ام به یک انسان صبور خوش اخلاق خوشرو که همیشه حس خوب به آدمها میده و بسیار مثبت اندیش و باگذشت و بزرگوار شده و نه تنها توانایی بیرون کشیدن وجه مثبت آدم ها رو داره بلکه توانایی اعراض از منفی ها و تغییر نگرش در مواقع بحران رو داره

    توانایی حل مسئله رو داره و این شخصیت بسیار شجاع و جسور و صادق و درستکاره و سپاسگزار که همیشه از خداوند و آدمها تشکر میکنه که با همین ویژگی ها تونسته چه کارهایی رو انجام بده که زنان دیگه اصلا نمیتونن تصورش رو کنن که این کارها رو به تنهایی انجام داده پس چقدر این شخصیتی که از من ساخته شده در این سالها باارزشه و برای خداوند و جهان ارزشمند و محترمه ،

    چرا من اینها رو نمیبینم و فکر میکنم پول ساختن یه فوت و فن خاصی رو میخواد

    مگر نه اینکه استاد همیشه میگه باید شخصیت شما تغییر کنه تا پول وارد زندگی شما بشه

    حالا من این شخصیت رو درستش کردم به لطف الله و آموزه های استاد گرانقدرم و با همین شخصیت درستم پول میسازم و وقتی اینو میبینم و شکرگزار این نعمت هستم و به خودم میبالم یک ( من میتوانم ) در من هم شکل میگیره و پول جذب من میشه نعمت و ثروت جذب این شخصیت میشه بزودی ( و البته که این شخصیت رو زیباترش هم میکنم چون هنوز فاصله داره با اون کسی که توی ذهنم ساختم )

    به نظرتون منطقی نیست این نگاهم ؟

    و خداوند آیا به من افتخار نمیکنه به این بنده ای که فقط تمرکزش رو روی خودش گذاشته ، مگه موسی و محمد کاری غیر از این انجام دادن که اینقدر محبوب خداوند و خلق خدا شدند ؟

    پس خودمم به خودم افتخار کنم و این رو بولد کنم برای خودم این شخصیت ارزشمند رو

    اینجا ترمز منه که این رو نمیدیدم و فکر میکردم خیلی هم مهم نیست که من کار کردم روی خودم

    بچه ها بیاین به این موضوع افتخار کنین اونایی که دارین روی خودتون کار میکنین ، آدم های زیادی نیستند که آگاهانه این کار رو انجام بدن و ما که داریم انجام میدیم جهان مارو دوست داره و عاشق ماست و بهمون پاداش میده

    من قبلا آدم حسود و تنگ نظری بودم ولی الان آدم ها رو تحسین میکنم بخاطر موفقیت هاشون و بهشون تبریک میگم این شخصیت از زمین تا آسمون عوض شده ولی هنوز عزت نفس من کار داره

    هنوز باید روش کار بشه هنوز باید هر روز به خودم بگم که چقدر با ارزشه و محترمه و ازش تشکر کنم که تغییر کرده اونم تغییر به این بزرگی

    و خداوند به این صورت به من کمک کرد دوباره با این فایل و نشان دادن ترمزم ، بقول استاد خدا کیسه پول واسه ما نمی اندازه پایین با یک فکر با یک ایده با یک فایل با یک حس به ما کمک میکنه خدایا شکرت

    من خودم رو لایق دریافت بهترین و عالی ترین نعمتهای خداوند میدانم چون من از راه توحید میروم و هر روز شرک های خودم رو پاک میکنم ،

    استاد عزیزم به شاگردانت افتخار کن شما زندگی کردن رو به ما می آموزی هر روز و هر روز .

    من زیاد کامنت نمینویسم و در دفترم مینویسم ولی این بار با این کامنتم خواستم به شما بگم لطفا این فایل ها و این آموزش های گرانبها رو ادامه بدین ، برای ما ارزشمنده خیلی ،

    هر چند که پولی بابتش پرداخت نمیکنیم

    خداوند به شما پاداشش رو بده

    من عاشق شما هستم شما اولین و آخرین استاد زندگی من هستین

    من ابر ثروت را بالای سرم میبینم که بزودی میبارد

    دوستتون دارم در پناه خدای عاشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: