ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 54 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
سلام درود فراوان به استاد عزیز خانم شایسته عزیز
سپاسگذارم بابت این فایل زیباتون ..
من یک ساله که تو دوره 12قدم هستم من از نطر اخلاقی خیلی تغییر کردم ..
ولی وقتی این فایل گذاشتیم فهمیدم چقد باورهای محدود کننده دارم
من تو دور ورم زیاد ادم های انچنان موفق ندارم
من هیچ وقت به موفقیتهای دوستام حسادت نکردم همیشه اتفاقا تلاش میکردم برای موفقیت اونا همیشه از اینکه اونا موفق خوشحال هستن منم خوشحال میشدم …وهیچ وقت مسئله ای برام پیش نمیامد
ولی الان که دارم روی خودم با تمرکز کار میکنم میبینم من روی دختر خالهام افراد فامیل حسادت میکنم همش این به خودم میگم که من که بزرگتر از اینام من که تجربه هر کاری دارم پس چرا من از اونا عقب ترم همش خودم مقایسه میکنم
همش فکر میکنم که هیچ کس هیچ توجهی به من نمیکنه همش برای خودم دلیل میارم که فلانی بابش هواش داره خانواده شوهرش بهش میرسن منم جای اون بودم الان همه چی داشتم
یا وقتی مربوط به رشته خودم که آشپزی هست تو اینیستاگرام میبینم همش میگم خیلی این حرفه زیاد
من مگه میتونم همش دنبال اینم که کار خاصی انجام بدم واقعا حس حسادت دارم احساس میکنم که خیلی کمال گرام هستم همش پیش خودم میگم همه دارن این کار انجام میدن دیگه کار من زیاده پس بیخیال شم اصلا ارزش کاری که انجام میدم نمیدونم
برای اینکه خودم تغییر بدم باید اول اینکاری که میکنم حسادت بزارم کنار پیش خودم بگم اگه اون تونسته منم میتونم چون سیستم عصبی همه ماها یکی خداوند به همه ما به یک اندازه نزدیک
من فقط باید کار خودم درست انجام بدم باید تمرکز بزارم روی خودم فقط کافیه مدار ثروت بشم بقیش با خداوند منم میتونم موفق شم فقط اراده پشتکار میخواد با باورهای درست اگه دختر خالم فامیلم ادم موفقی کار خداوند انسانها شرایط وسیله ای هستند که مارا به خواستهام برسانند من باید قضاوت کردن بزارم کنار خوشحال باشن از موفقیت افراد فامیل
چون هیچ تفاوتی بین من و اون نیست افرین به افکاراش باوراش که همه دوسش دارن میتونه موفق بشه
تمام تلاشم میکنم از این فایل که باورهای محدود کننده درست کنم قضاوت حسادت کم کم بزارم کنار
تلاشم تمرکز گذاشتنم روی خودم بیشتر کنم
همش دنبال تحسین کردم باشم منم میتونم چون منم لیاقتش دارم
باسلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیزم
من اگر یکی از نزدیکانم که او را میشناسم و با او رابطه خیلی نزدیکی دارم ببینم که خیلی موفقیت به دست آورده بسیار احساس حسادت میکنم و از موفقیت او خوشحال نمیشوم و اگر از زبان پدر و مادرم و آشنایان که روی آنها تعصب دارم تعریف و تحسین وی را بشنوم بسیار عصبانی میشوم چون احساس میکنم من آدم بیارضهای هستم که او توانسته و من نتوانستم و برای توجیه خود میگویم که او حتما پارتی بازی کرده یا از رانت استفاده کرده یا به صورتی وانمود میکنم که به او توجه نمیکنم و موفقیت او اصلاً مهم نیست که خودم احساس بیارزشی نکنم اما اگر از دوستان دور من باشد که رابطه خیلی نزدیک و جدی با آنها نداشته باشم باعث میشود که از رفتار خوب آنها الگو بگیرم و یا حتی از او بخواهم در مسیر رسیدن به موفقیت من را یاری کند تا من هم مثل او به موفقیت برسم اما این قضیه در مورد نزدیکان خودم اصلاً صدق نمیکند بلکه روابط مرا دورتر خواهد کرد
قدم اول: موفقیت افراد نزدیک به خودتون را بنویسید
1-کوروش -همکارم که کارمند رسمی شد حسم در مقابل ایشون حس حسادته با توجه به عدم احساس مسئولیت در قبال کار محول شده، وی اما با توجه به شرایط جانبازی پدرش کارمند رسمی شد که خودم همچین شرایطی رو نداشتم که البته اگر داشتم حسادتی در این زمینه وجود نداشت
2-جواد-سرمایهدار و صاحب بیزینس
باز هم حس حسادت که قابل کنترل نیست
نکات الهام بخش ایشان تمرکز داشتن روابط اجتماعی و عمومی بالا با صاحبان مشاغل مرتبط خوشرو بودن همکاری خانواده با وی در مسیر رسیدن به خواستهها و موفقیت -توکل بخدا نماز و روزه وعبادت و سمی ترین چیزی که توی ذهنم دارم خوش شانسی این آدمه و اکثر اونایی که موفق میشن
3-حسین -صاحب بیزینس دلخواه منزل دلخواه و خودروی دلخواه بازم حس حسادت کار را به خانواده ترجیح داده که متضاد فکرمنه و من همیشه میگم تگه منم باندازه اون کارکنم و وقت برای خودم نزارم ازون پولدارتر میشم.البته در موزد این شخص هم یه باور دیگه دارم اونم اینه که نسل در نسلشون فکر پولساز داشتن . مثلا پدرش وضع مالی خوبی داشت به پسرشم ارث رسیده.
4-سجاد-با سرمایه کم مدت یک سال داراییشو دوبرابر کرد اما چون خیلی بمن نزدیکه اینو دیگه اصلا نمیتونم ببینم .همیشه خودمو ازش دور میگیرم که مبادا با پولش بخواد منو ازار بده البته که شاید این طرز فکر من باشه و اون فقط توی فکر پول دراوردنه.حتی وقتی پدرومادرم میگن ماشاالله به سجاد دلم میخواد اون جارو هرچی سریعتر ترک کنم چون واقعاً اذیت میشم.
من معتقدم نزدیکان برای رسیدن به موفقیت نقش دارن که مطمئنم اشتباه میکنم همینطور بخت و اقبال و در زمان مناسب به موفقیت رسیدن هم از باورهای غلط ذهن منه.
همیشه فکز میکنم یه نیروی قوی داره بقیه ای که موفق هستند رو کمک میکنه و من ازون بی خبرم.
فکر میکنم ادما همشون پشتوانه دارن و من تنهام به مین خاطره به خیلی چیزایی که توی زندگیم دارم نمیتونم به چشم نعمت نگاه کنم و اغلب از غافله موفقیت جا میمونم
البته در ده سال پیش موفقیت های خوبی داشتم که حالا نمیتونم ازون موفقیت ها به جهت پیشرفتم استفاده کنم فکر میکنم موقعیت های خوب سرراه من قرار نمیگیره و دستم بهشون نمیرسه به همین دلیل چون خودم نمیتونم به بقیه حسادت میکنم
اصولاً حسادت توی وجود من خیلی ریشه داره ولی سعی میکنم از زاویه بهتربه موفقیت شون نگاه کنم که بتونه بمنم کمک کنه .اینطوری احساسم بهتر میشه … وبقول استاد احساس خوب اتفاقات خوب و احساس بد اتفاقات بد
شاد وپیروز باشید
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام و عرض ادب به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم
استاد عزیز به رسماحترام از شما استادان سپاسگذاری میکنم ب خاطر پخش کردن این آگاهی های ارزشمند و کارا
خوب اگه بخام راجب موفقیتهای دیگران وطرزنگاه خودم بگم میشود این
جاری بنده وکیل شده ایشون از سن 13 سالگی ازدواج کرده و همسری ناصالح دارن ولی ایشون برای خودشون در درس خواندن ارزش قائل شدن وتکیه کردن به کلاس و درس و دانشگاه و بعد از چندین سال تونستن وکیل بشن
به نظر من بسیار با ارزش هست و من هم پوزش رومیدم
و همیشه هم بهش میگمخانم وکیل
استمرار-خواستن توانستن است-تمرکز هر ثانیه ای-
همسره بنده خرید ماشینهای زیاد و خانه های عالی
و موفقیت در کسب وکار خودش
ایشون فقط تمرکز دارن روی کار-
استمرار دارن
توجه میکنن بهنقاط قوت
نظر دیگران براشون اصلا مهم نیست
و برای خودشون ومهارتشون بسیار ارزش قائل هستند
دخترانی که زیبایی و تن صدا یا مثلا ی چیزیشون چشمه من و بگیره
خیلی عالی بهشون میگم وتحسین میکنم
و این و همیشه به خودم میگمکه پریسا این تو هستی که سر هستی
تو هستی که عالی هستی
دوستان عزیزمکه در زمینه آرایشگاه عالی هستن
دوست داشتم تو مسیرم بود میرفتم پیششون و باهاشون رفت و آمد داشتم و روزی خداوند رو پخش میکردیم
احساس خوبی دارم راجب موفقیتهای نزدیکان
راجب غریبه ها هم زیاد احساسی ندارم چون نمیشناسم
هر چی که هست بهتر هست ،در حال رشد هست نوش جانشون باشه و خدای ما یکی هست ،خداوند دوست صمیمی من هست ومن حمایت میلیارد الله رو دارم
در کل تمامی این افکار برای همین 2 سال اخیر هست که روز ب روز سعی میکنم بهتر بشه
وتمامی این احساسات خوب از انتشار آگاهی های استاد عزیزم و خداوند بخشنده است
پریسا شعبانی از شهر زیبای آمل
درود و سپاس از بودن نابتان
شکر ایزد را که دیدم روی تو …
در قبال پیشرفت اطرافیانم بسیار خرسند و ذوق زده میشوم حتی اگر کسی را نشناسم هر پیشرفت سازنده ای مرا به شعف می آورد و شکرگذارمیشوم از اطرافیانم میتوانم به خواهر زادهایم الهام ،سحر ،فرزانه اشاره کنم و تحسینشان میکنم برای مستقل شدن و استمراری که در کارهایشان داشتن تلاش و پشت کاری که حتی به وضوح میدیم سختی راهشان را و همینطور بهاره برادر زاده ام که او هم با اینکه سن کمی دارد دختری توانا و مستقلی شده و همینطور دوستانی که به تازگی بعد از مهاجرتم با ایشان آشنا شدم دخترانی موفق و قابل تحسین که یکی از اینها نیز از شاگردان شما میباشد اسناد عزیزم و الهامی که از این همه میتوانم بگیرم استقلال اعتماد به نفستان و همینطور مداومت در کارشان میتواند به من بیاموزد که ضعف من در خود باوری در مداومت نداشتن و نبود و کمبود اعتماد به نفس بوده که تا به حال نتوانستم به موفقیتی که میخواستم برسم کامل گرایی من نیز دخیل است ولی به تازگی و به جدیت تصمیم به استمرار گرفتم و امید دارم که میشود آنچه میخواهم خداهدایتگر من است و من نیز به او ایمان دارم حس حسادت ندارم و وقتی پیشرفت بقیه را میبینم در جستجوی معایب خودم هستم و واقعا از صمیم قلب تحسینش میکنم و زیباست که آدمهای موفق اطراف من روز به روز بیشتر و بیشتر میشود و این فراوانی را دوست دارم از آدمهای موفق که مطمعنم من هم به موفقیتهای دلخواهم خواهم رسید به یاری حق سپاس از بودنتان استاد عزیز
سلام و دو صد درود به استاد و همه بچه های سایت . به خودم و شما افتخار میکنم که داریم روی خودمون کار میکنیم ! اما جواب به سوال :
صادقانه بگم چند ثانیه اول شاید حس حسادت بیاد ولی انقدر تمرین کردم سریع ذهنم میاد تحسین میکنه و تبریک میگه . یعنی دوستم مبین که توی جشنواره یه طرح عالی داده بود. و قبول شد و رتبه اول شد تو کل جشنواره ، من کلی تبریک گفتم همینطور بقیه رتبه هاش یا دوستم پارسا که دیدم درسش از ضعیف ترین حالت شده یکی از بهترینا واقعا تحسینشون کردم و همین تحسین باعث شد منم برسم ! یعنی رشد زیادی داشتم هرموقع موفقیت اطرافیانم رو تحسین کردم ولی صادقانه ذهنم یکم درگیر حسادت و مخصوصا مقایسه شد ولی هرچقدر رو عزت نفسم بیشتر کار کردم ، زودتر تونستم به مرحله تحسین برسم .
در فایل استاد خیلی خیلی عالی توضیح دادین . خودم اتفاقا همین جند روز پیش نشستم مسیر این دو ماهمو مرور کردم و دیدم چرا من انقدر رشد کردم در زمان کوتاه . خب من به دلیل باورهای اشتباه و کمالگرایی و تردید هام در زمینه تحصیل رفتم به تدریس زبان پرداختم و خب نتیجه این شد نمراتم بسیار ضعیف شدن یعنی در حد پنج و هشت و این واسه منی که تیزهوشانم اصلا جالب نیست و خودمم راضی نبودما ولی هنوز ته دام میگفت میشه همه چی درست شه . دقیقا یه دوستی دارم که بالاتر هم ازش نام بردم پارسا . ایشون سال پیش یعنی دهم درسش خیلی خیلی بد بود به حدی که یکی دوبار سوالای امتحانو از دفتر دزدید تا بتونه پاس بشه اصن بلبشویی بود ولی امسال قشنگ این همه تغییر کرده و مخصوصا تو ریاضی نفر چهارم کلاسه و توی ازمون های ازمایشی نفر سوم کشور شده ! من واقعا کیف کردم و با خودم بارها و بارها تحسین کردم با اینکه شرایطم همون بود . یه دوست دیگم که اونم مثل من افت شدید داشت ، دقیقا برعکس من عمل کرد و میکنه هنوزم یعنی همش میخواد مچ اینو بگیره همش میگه تو تقلب کردی تو با معلما دستت تو یه کاسس تو خالی میبندی فلانی چنانی . بعد ما باهم یه پیمانی بستیم که از این منجلاب و اوضاع سخت درسی نجات پیدا کنیم . این دوستم سه برابر من کتاب کمک درسی داره ولی توی ترم یک من بارها از اون بهتر عمل کردم . چرا ؟ چون من با یک باور دیگه اومدم عمل کردم و البته بهبودگرایی ای که پشتش بود برعکس این دوستم که همش میگه بیست میشی ؟ بیست شدی ؟ بنظرت بیست میده ؟ من قدرتو از امتحان و وزیر اموزش پرورش و معلم گرفتم دادم به خودم که اقا من میخوام درسو عمیق یاد بگیرم و ماسمالی نکنم و اصن کاری ندارم نفر اول کلاس چیکار میکنه . اره ازش الگو میگیرم و تحسینش میکنم ولی من مسیر خودمو دارم و میخوام تجربش کنم و انرژیمو با حسادت و مقایسه خودم هدر نمیدم . نتیجه این جنس افکار و این ذهنیت شدش توی یه مدت کوتاه انقدر رشد و پیشرفت داشتم و فردا که میخوام برم کارنامه بگیرم ، سرم بالاست با هرنمره و معدلی !
تمرین :
همین دوستم پارسا خیلی فعاله تو مسائل مالی و همیشه پول میسازه خودش با اینکه باباشم پولداره ولی همش ایده های بکر میاد واسش و پول تو حسابش داره. من یکم حس حسادت درونم هس که ایکاش منم بتونم . اول سعی کردم کاراشو فقط تقلید کنم ولی دیدم من هنوز همون باورای قبلی رو دارم و همون کار مشخص در ان واحد دو تا نتیجه متفاوت داره . پس اومدم یکم باورامو تغییر دادم و نتیجش هم اومده ! این دوستم پارسال دم ولنتاین و شب یلدا اینا ماگ های حرارتی خیلی خوشگل با همون وسایلا و ماکروفر تو خونشون میساخت و اصلا ترس از پرزنت محصول و رد شدن اینا نداشت یا نمیگفت بده و مردم چی میگن با اینکه باباش بسیار پولداره ها ! برعکس خانواده ما که اصن انگار فحش داری به مردم میدی وقتی میری تو فازای مالی نکنه بقیه فلان فکرو کنن ولی من اینطوری عمل کردم و نتیجش هم عالی بود ! ببین ماهان این دوستم دقیقا بغل من میشینه ما یه جاییم دوستای مشترک داریم و حتی خیلی جاها من بهتر عمل میکنم پس اگه اون تونسته با این شرایط انقدر رشد کنه چه تو درس و چه مالی ، برای من هم امکان پذیره . خودش روحشم خبر نداره این دستاورداش چقدر باعث الگو گرفتن من میشه ! میبینی موفقیت کسب کردن چقدر کار الهی و درستیه ؟! لطفا پا بزار رو ترسات و ایده هاتو انجام بده نهایتش رد شدنه و هیچ اتفاقی نمیفته فقط نیاز داری به یه اپسیلون ایمان !
مبین و علیرضا تاپ شاگردای کلاس تجربی و ریاضی یازدهم مدرسه ما هستن. و واقعا تو درس توانان . ما همگی از دبستان یه مدرسه بودیم و سال هفتم حتی من اول مدرسه شدم به تنهایی ! اگه اونا انقدر پیشرفت کردن تو درسا به حدی که معدلشون بیسته ، منم میتونم . من حالا نمیگم دقیقا بیست میخوام بشم حرفم اینه که اگه من مثل اونا مفاهیم رو یادبگیرم نه نمره مفت به هرقیمت و تکاملمو طی کنم و تمریناتمو بیشتر کنم ، میتونم به راحتی جز با سوادا و قوی های مدرسه باشم من چیزی کم ندارم همونطور که از نمره پنج حسابان رسیدم به 16 17 و از نه و نیم فیزیک رسیدم به 17 یا خیلی چیزای دیگه ، همین مسیرو ادامه میدم انقدر تمرین میکنم تا قوی تر و قوی تر بشم چون میشود.
دوستم مهدیه تونسته توی ماک ایلس نمره 7.5 بگیره . من الان حسادت درونمه و فک میکنم واسه من نمیشه با اینکه خودم 6 گرفتم ! ببین تو الان یه الگوی عالی داری ! اون پکیج خریده و کلی تمرین کرده و ویدیو دیده که این نتیجه خلق شده تو واسه یک ماه لای هیچ کتابی رو باز نکردی و شیش گرفتی پس اگه یکم باهوش باشی و ایده بگیری ازش و مشورت کنی به راحتی میتونی 7 بگیری . اگه انقدر سخت و نشدنی بود که اینم نمیشد ولی تونسته ! ماهان فک نکن خودشونو میگیرن اتفاقا احساس مهم بودن میکنن و با ذوق میان تعریف میکنن مثل خودت که با ذوق از موفقیتات تعریف میکردی ! اونی که خودشو میگیره خلا درونی داره خیلی زذود همه طردش میکنن ثاسه این رفتاراش و همه موفقیتاشم از دست میره اگه ادامه بده اینجوری وگرنه 99 درصد ادمای موفق با عشق جوابتو میدن همین دوازدهمی که باهاش دوست شدی اسدی واقعا پسر گلیه و خیلی راحت بهم گفت من از فلان سایت ویدیو گرفتم و برنامه خودمو دارم واسه درسا و واقعا هم موفقه و من تحسینش کردم همیشه .
ایده هایی که انجامشان خواهم داد بعد این فایل :
فردا مادرم میخواد بیاد کارناممو بگیره من میخوام به همراه ایشون برم با یکی از معلمامون حرف بزنم واسه بهبود بیشتر درسام.
به دوستم زنگ میزنم و میگم که میخوام تدریس خصوصی کنم و اگه کسی بود معرفی کنه بهم ولی با نگاهی که خدا هست که روزی منو میده .
ادوایس و پند گرفتن از دوستم که ایلس خوب گرفته همین الان انجام شد اصن یهو زنگ زد بهم و یه ساعت حرف زدیم و کلی باهم راجب ایلس اطلاعات رد و بدل کردیم الهی شکرت
محسن: از بچگی عاشق ماشین و جاده بود. از پیکان شروع کرد و ادامه داد و بعدها واسه کامیونت های دیگران کار میکرد و بعدها برای کامیون های دیگران کار میکرد. بلاخره به جایی رسید که برای خودش یه تریلی مدرن خرید و وقتی فهمیدم بلافاصله بهش زنگ زدم و گفتم دمت گرم پسر، تو از همون قدیما عاشق کامیون و ماشین بودی و بلاخره بهش رسیدی. چیزی که من در شخصیت محسن دیدم علاقه، استمرار، پشتکار و تسلیم نشدن بود.
هادی(پسرعموی مادرم):
از بچگی درس خوند و تلاش کرد، بی بهانه و بدون غر زدن، تهش هم واقعا به استقلال مالی رسید. و این آدم هم الهام بخش من در زندگی خودم بوده، چیزی که دایما پیش من تکرار می کرد تلاش تلاش و تلاش بوده.
یه خانمی که تو آزمایشگاه مشغول بکار بود. یه بچه دختر داشت و با همسر دچار اختلاف شدید شدن و ازهم جدا شدن. اون خانم تحصیلش رو ادامه داد، حتی ساعات کاری هم درس میخواند. یه خانم از روستا با یک بچه دختر. تسلیم نشد و ادامه داد، تونست مهاجرت کنه به اتریش و اونجا در یک آزمایشگاه کار پیدا کنه، یکی از همکارهاش ازشش خوشش میاد و اونو برای برادرش خواستگاری میکنه. اونها باهم ازدواج کردند و الان ساکن آمریکا هستند.
بنام خداوند مهربان
تمرین این فایل
مهدیه _ همکار سابق ودوستم
موفقیت های کسب شده _ گریمور و طراح صدا و سیما موفق و رو به رشد و پیشرفت
احساس من _ واقعا تحسینش میکنم
از چه زاویه ی مثبتی به موفقیتش نگاه کنم که باعث بشه به خود باوری برسم _ اینکه ما همکار بودیم در یک سالن زیبایی و هر دوی ما مورد تحسین بودیم ، و اون رشد های بزرگی کرد ، با وجود اینکه افکار محدود کننده ای داره و من در صحبت باهاش متوجه میشم ولی علیرغم همه اینا رشد کرده ، و این خبر خوبیه که منم میتونم ، و شرایط زندگیش بسیار محدود تر از من بوده ، خیلی چالش های بزرگی رو گذرونده که فقط یدونه از اونا کافیه هر کسی رو برای همیشه زمینگیر کنه ولی اون ادامه داد ، و موفق شد و قطعا در آینده شاهد موفقیت های بزرگتر ازش خواهم بود.
از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم _ این دوستم خب راه پرفراز و نشیبی رو طی کرد ، مثل من خیلی این شاخه به اون شاخه پرید ، خیلی کارها رو تست کرد ولی به لطف و برنامه ریزی بی مثال الله همه اون توانایی ها که کسب کرد در یک کار با هم چفت شدند و تکه های یه پازلو براش تکمیل کردند که اون طراح صحنه و لباس و گریم بود . منم این شاخه و اون شاخه زیاد پریدم ولی امید به ربم دارم همونجور که الان دو تا مسیر پیش روی من قرار داده و یجورایی این دوتا مسیرم نقطه تلاقی بسیاری از تجربه های زندگیمه ،پس دیر نیست هرگز ، و نا امید نیستم و یجورایی تکاملمو از پیش در این مسیر تازه طی کرده ام و امید وارم که سریع تر از اون چیزی که متصوره بتونم توشون رشد و پیشرفت فضایی داشته باشم
چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟ مهدیه بسیار شجاعه ، به تنهایی به کشور دیگه سفر کرده ، خیلی از مرز هایی که در ذهنم هست رو شکسته ، آدم پیگیریه ، آدم قابل اعتمادیه ، آدم خاکی هست ، دنبال یاد گیریه همیشه .
اصلا مهم نیست از چه خانواده یا چه محله یا چه طرز تفکری آمده باشیم ، همه چیز قابل تغییره ، هیچ سدی وجود نداره ، سد ها ذهنی هستند ، اگر کسی بخواد میتونه حرکت کنه ، میتونه پیشرفت کنه ،ممکنه بهاش این باشه که شبیه بقیه نباشی و شماتت بشی ولی در انتها مایه مباهات همونا میشی که شماتت کردند .
ممنون از فایل عالی تون استاد
سلام استاد عزیزم
تاحالا اصلا از این زاویه به این موضوع الگوبرداری نگاه نکرده بودم
من تو جلسه چهارم عزت نفس که یکی از این تمرینا همین الگوبرداری از افراد موفق بود اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم و بنابراین هم نتونستم انجامش بدم چون تماما تفاوت ها میومد تو ذهنم و افرادی رو انتخاب میکردم که خیلی فاصله زیاد داشتیم
اما وقتی این تمرین رو انجام دادم امروز صبح بعد از دیدن کامنت آیدای عزیز
خـودم باورم نمیشد که انقـدر راحت داره برام باورسازی میکنه،
تو ذهنم موفقیت رو طبیعی و بدیهی و دستیافتنی میکنه، باورهای محدود کننده ام رو نشونم میده و بااستفاده از خودش با استفاده از همون مثالا به راحتی میتونم ذهنم رو کنترل کنم به سمت افکار خوب و قدرتمند کننده!
یه جایی از تمرین با خودم گفتم چــقدر خوبه آدم دوستاش موفق باشن
من تا قبل از این میخواستم همیشه بهترین و اولین خودم باشم
اما چقدر راحت همین تمرین بهم کمک کرد برای بهبود این نگاه هرچند که نیاز به تکرار و تمرین تا آخر عمرم دارم چون یک شبه به وجود نیومده و اگه رها کنم دوباره میشم همون آدم قبل!
و میدونید داشتم با خودم فکر میکردم پس واسه همینه موفقیت های بعدی و بزرگتر برای افراد موفق به مراتب اسون تر و راحت تر و دستیافتنی تره چون اونا دورشون پر از افراد موفقه دوستاشون موفقن و همینطور الگوی موفقیت خودشونم دارن!!
استاد من همه جوره سعی میکردم تحسین کنم اما زوری بود و با احساس بد! فکرشم نمیکردم یک روزی احساسم تا این حد خوب شه نسبت به موفقیت دیگران و حتی خواهانش باشم یا حداقل بهش فکرکنم!!!
اینم بگم که همین دیشب بود با خودم گفتم اخه چرا از افراد نزدیک؟ چون خیلی موفقیت های خفن ازشون به ذهنم نمیرسید نمیتونم درک کنم منطقش رو
اما امروز که انجامش دادم با همون لیست کم کاملا برام منطقی شد که چقدر منطقی و هوشمندانه که باید از دوستان و آشنایمان انتخاب کنیم
بعد از این دوستدارم موفقیتشون هربار بیام لیست کنم بنویسم و این تمرین رو هربار برای هرکس از اطرافیانم انجام بدم و سودشو ببرم
بعد از این دلم خواست که رفیق داشته باشم
اطرافیانم موفق باشن،موفقیت های بزرگ،دورم پر باشه از افراد موفق!
احساس خوبیه،
احساس میکنم میتونم به همه ی خواسته هام برسم به راحتی چون مسیر برام هموارتر شده(به لطف افراد موفق).
بـی نهایت سپاسگزارتم استاد
و بی نهایت سپاسگزارم از بچه ها
خدایاشکرت که دوره رو جدی باهم شروع کردیم
عاشقتونم(قلب قلب قلب).
سلام استادعزیزم
بسیار سپاسگزارم برای متن انتخابی این فایل که بسیارالهام بخش بودبرای من وباعث شدکه امروزدوباره سوالهای این جلسه روجواب بدم ازیه زاویه دیگه
ازایدای عزیز هم بسیاسپاسگزارم که اینقدر دقیق و درست تمرین روانجام دادن …4ساعت وقت گذاشتن تابه این زیبایی باورهای محدود کننده روپیداکنند وایده ایی باشن برای ما
من ازانجام این تمرین دیروز به نتیجه کلی رسیدم که باور کمبود توذهنه من بسیار ریشه دوونده وبرای خودش داره حسابی میرقصونه توذهنم
بااینکه روی باورفراوانی کار کردم ولی این همیشگیه وتا یه کم دورمیشم دوباره این باورسربلندمیکنه ومیگه من هستمااااا
با خوندن این متن انتخابی دوباره تمرین روانجام دادم تابتونم دونه دونه باورهامو مثل ایدای عزیز بیرون بکشم….
باورمهمی که بهش رسیدم باور عدم لیاقت برای خرج کردن برای خودم هست
من برای خودم خیلی راحت چیزی نمیخرم دنبال قیمت هستم همیشه…که خیلی گرون نباشه
وفهمیدم که اگرمیخوام موفق بشم باید خودم رولایق بدونم
لایق خریدهای باکیفیت باقیمت عالی چون من ارزشمندم
(البته که خیلی تواین موضوع بهترشدم که بازهم ریشش باورکمبوده ولی امروزفهمیدم که خیلی جای کاردارم)
باوربعدی که بهش رسیدم:همه ادمها ارزشمندن
هرادمی که من میبینم تکه ای ازوجودخداست
من نباید قضاوتش کنم..خداهمه بنده هاشوددوست داره ..همه لایق احترامند همینجورکه من لایق احترام هستم
هرکسی هرجایی هست وبه هرموفقیتی رسیده جای درستشه درحق من هیچ بی عدالتی نشده وهیچ ارفاقی به اون نشده
باورمهمه بعدی : اینکه همسرمن خوب بلده پول بسازه..همسرم انسان ارزشمند وبالیاقتیه که خدا همیشه هواشوداره وایده های پولسازخوبی بهش الهام میکنه فقط اگه من باورش کنم تواناییهاش رو و ارزش براش قایل باشم ودخالت نکنم.باورکنم پول رو ثروت رو توزندگیم تا ببینمش….
باورمهم بعدی:باایمان توکل صبر و حرکت کردن وقدم برداشتن وطی کردن تکامل هرکسی به هرچیزی که تواین دنیا بخوادمیرسه فقط نباید عجله کنه نباید ناامیدبشه بایدبتونه ذهنشوکنترل کنه و بعد میرسه به هرانچه که بخواهد
خدایاشکرت
به نام خدای هدایتگر و مهربانم
سلام به استادای نازنینم و همراهان خانواده عزیز عباسمنش
استاد عزیزم بینهااایت از شما و مریم جون متشکرم برای این فایل های ارزشمند دانلودی که با تمرین همراهه. وقتی تمرین بهمون میدین بهتر به خود شناسی میرسیم و من عاشق تمرینم چون باورهای ما رو میکشه بیرون. خب بریم سراغ جلسه اول
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
خواهرم: از من یازده سال کوچکتره و به موفقیت هایی در زمینه هنر رسیده و از سنی کمتر از سنی که من شروع به کار کردم، سرکار رفت و ثروت خلق کرد و ی مدت هم که کسب و کار خودشو راه انداخت ولی فعلا بخاطر مدرسش رها کرده و پیج خودشو تو اینستا راه انداخته و مدیریت میکنه و کلی موفقیت های دیگه که همه اینها باعث خوشحالی من میشه چون همه اینها خواسته های من بوده اما خب اون زمان که دبیرستان بودم بخاطر باورهای محدود کنندم رشته ریاضی رو انتخاب کردم و خوشحالم که داره تو این سن کم تجربهای موفقیت امیزی رو تجربه میکنه چون میدونم این موفقیت ها در اینده بیشتر به کمکش میاد برای اینکه قدم های بیشتری رو برداره و موفقیت هاش به من حس غرور و شادی و انرژی میده.
دخترعمم : از من دو سال کوچکتره و واقعا به اندازه خواهرم دوسش دارم و زمانیکه کار نداشت برای اینکه بهش انگیزه بدم برای حرکت کردن بهش پیشنهاد انلاین شاپ دادم که با هم شریکی اینکار رو راه بندازیم و تا چندماه کنارش موندم و بعد از شراکتمون کنار کشیدم چون دیگه راه افتاده بود و ی پیج دیگه برای خودش راه انداخت اما خب تمام سرمایش از دست رفت که مجبور بود برای جبرانش دو شیفت کار کنه تو مغازه ها، واقعا ناراحت بودم و همش سعی میکردم براش ی کاری بتونم پیدا کنم تا اینکه بهم خبر داد که تو یکی از اون مغازه هایی ک کار میکرده بهش پیشنهاد کار تو تهران رو همراه با خونه بهش دادن خیلیییی خوشحال شدم اما بعد متوجه شدم که من آخرین نفری بودم که خبردار شده تو خانواده در حالیکه ما دوست صمیمی بودیم و بارها مامانم بهم سرکوفت میزد که اون برای تو دوست صمیمی نه تو برای اون و خیلی این حرفا ناراحتم میکرد ولی مدام سعی میکردم کنترل ذهن کنم و حسمو بد نکنم تا اینکه بعد یکسال از تهران برگشت و ی کار با درامد خیلی خوبی راه انداخت و دوباره من اخرین نفری بودم که متوجه شدم و بازم سرکوفت ها شروع شد و حس کردم ک حرفای مامانم درسته و من هیچ دوست صمیمی ندارم و هربار بیشتر ناراحت میشدم از کاراش
از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم:
اما الان که دارم از ی زاویه دیگه نگاه میکنم میبینم که اون بهترین کار رو انجام داده اون سعی کرده فقط نتایجش رو نشون بده تو سکوت حرکت کرده و فقط با نتایجش صحبت کرده و این کارش باعث شده که از تحت فشار قرار گرفتن اطرافیانش دوری کنه و از قضاوت ها دور شده اما من همیشه همه چیز رو جار زدم و این رفتار دخترعمم باعث میشه که من یاد بگیرم منم کمی تودار تر باشم و فقط حواسم به اهدافم باشه و با حرف زدن پیش این و اون خودمو در معرض قضاوت ها نذارم. باید سیر پیشرفتی که دخترعمم طی کرده رو در نظر بگیرم اون از صفر شروع کرد و کارهای متفاوتی رو تجربه کرد و حتی از شهری که زندگی میکنیم مهاجرت کرد به تهران به جایی که از نظر جمعیت حداقل بیست برابر جمعیت شهرماست و جایی با فرهنگ متفاوت و هربار که وارد یه مرحله شد پاداش هایی ک دنیا بهش داد رو واضح میشد دید چون حرکت کرد و توکلشو نشون داد و تو دل ترسهاش رفت و خدا هم بهش پاداش داد و مسیرش رو هموار کرد.
دوستم: روابط متعدد ناسالمی داشت اما بعد از مدت ها تونست وارد یک رابطه خیلی خوب و مناسب بشه و الان هم کلی داره از زندگیش لذت میبره و هم ارامشش و سفرهای متعددی میره، چندین بار حس حسادت بهش سراغم اومده که چطور تونسته همچین رابطه ای و همچین ادم خوب و عالی رو جذب کنه. من تو روابطم خیلیی خیلیی باورهای محدود کننده دارم بخاطر همین روابط خیلی بدی رو تجربه کردم.
از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم:
دوستم یادمه باهاش صحبت که میکردم میگف با یک مشاوری صحبت کرده بود و بهش گفته بود که چطوری باید احساس لیاقتشو بالا ببره و میگف من دیگه حتی لباسی که نخ نما میشده رو نمیپوشیدم و همه چیزهای باکیفیت رو برای خودم میخریدم و دیگه از خرج کردن برای خودم نمیترسیدم و کم کم هدایت شده به این فرد خوب و ارزشمند. خب اون رو باورهاش کار کرده و رفتاراشو تغییر داده اما من خیلی کند پیشرفت داشتم بخاطر باورهای سفت و سختی که دارم و باید بتونم بیشتر وقت بذارم و بیش تر روی خودمو اخلاقم کار کنم و خودمو تغییر بدم. و فراموش نکنم اگه اون تونسته پس قطعا منم میتونم و باید باور کنم که چقد روابط خوب زیاد است.
همکلاسیم: امسال تونسته هم دفاع کنه و هم ایلتس بگیره تنها با چهارماه وقت گذاشتن. خیلیی براش خوشحال شدم و حتی براش گل هدیه بردم که تو خوشحالیش سهیم شم و برام قابل باور شد ک منم میتونم.
از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم:
برام باورپذیر شد که منم میتونم و منم حرکت کردم در همین مسیر و با اینکه با هم شروع کرده بودیم زبان خوندن اما من وسط کار رها کردم اما اون ادامه داد و نتیجش هم گرفت و از اینکه ازش بپرسم چه مسیری رو رفته و چطوری خونده و چه کتاب هایی رو خونذه هیچ احساس بدی نداشتم چون میدونم قطعا الان مسیر من راحتتر میشه چون او این مسیر رو طی کرده و حتی جزوه هاش رو ازش گرفتم و کپی زدم و فایل های دیگه هم برا فرستاد ک بتونم تو زمان کمتری وقت بذارم و بخونم و هربار هم بهم انگیزه میده ک بخونم. قطعا وقتیکه با حس خوبی به موفقیت های بقیه نگاه کنیم خدا هم درهای بیشتری رو برامون باز میکنه و ما رو راحتتر به خواسته ها و اهدافمون میرسونه.