ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 53 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1440 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرهاد شکوه گفته:
    مدت عضویت: 4075 روز

    به نام او که از اوییییم

    دورود به همگی و استاد عزیزمون

    این موضوع رو من مدتی پیش با توجه به درکی که از قوانین داشتم روی خودم کار کردم اونم بخاطر تضادهایی از جنس حال بد که درونم ایجاد میکرد و میخواستم حلش کنم

    مواردی که من پیدا کردم در مورد حس بد از موفقیت این ها بود:

    +در مورد یک نفر این حس رو داشتم

    و همیشه وقتی بهش فکر میکردم، موفقیتش رو پیش خودم ربط میدادم به عوامل بیرونیش و عوامل بیرونی خودم رو با اون مقایسه میکردم

    پس اولین #باور اشتباهی که پیدا کردم #مقایسه کردن خودم بود که رفتم سمت عزت نفسم کار کردم و همینطور حس لیاقت و صلح درونیم

    (خیلی خیلی بهتر شدم_نتیجش حال خوبم شد و بارها سپاسگزار خداوندم بخاطر این حال و نتایج بیرونی هم بهبود پیدا کرد)

    +باور اشتباه بعدی که پیدا کردم که البته کمتر این حس رو میداد ولی بود به هرحال

    باور #احساس قربانی بودن که اون هم روش کار کردم و وقتی نخواستم غصه ی کسی رو بخورم و به خودم بارها و بارها گفتم خداوند به یک اندازه به همه ی بنده هاش نزدیکه و فرقی بین بندهاش نمیزاره مگر از مقدار ایمان و تقوایی که نشون میدند خیلی قلبم آرام گرفت و حس خوبی پیدا کردم و همه چیز بهتر و بهتر شد در اون مورد

    بنظرم تو این بخش بیشترین سوراخی که ماها ازش گزیده میشیم از سمت ذهنمون :

    1_موثر دونستن عوامل بیرونیه در نتیجه ها هست (که ریشش شرک هست)

    2_مقایسه کردن شرایط خودمون با اون فرد یا افراده(که ریشه در کمبود عزت نفس داره)

    انشاالله که همیشه همگی در مسیر بهبود باشیم

    و لذت ببریم از قدرتی که به ماها داده شده و خدایی که همیشه همواره هستش واسه نشستن پای حرفامون و کمک کردنمون واسه ی بهبود

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1485 روز

    به نام خدایی که به زیبایی هر چه تمام تر هدایت می کند

    سلام خدمت استادی که با اینکه چندین ساله همه ی این قوانین رو فریاد میزنه و عمل میکنه و نتیجه گرفته در تمام ابعاد زندگی و اینکه شده جزئی از زندگی روز مره اش و هر روز داره عمل میکنه و نتایج فوق العاده ایی رو می گیره و همچنان دوست داره تا همه ی شاگردانش،همه ی اونایی که در این مدار هستند همون تجربه ی شیرین خوشبختی که که از اوایل کودکی تو ذهنمون می خوندند که خوشبخت بشید و ما معنیش رو نمی دونستیم همون سعادت ابدی رو به ما هم یاد بدهند و این بستگی به خوده ما داره که چطور میتونیم از این آموزه ها استفاده کنیم و بکار بگیریم تو زندگیمون تا مثل همون استادی بشیم که دنباله روش هستیم چون واقعا استاد داره سمت خودش رو به خوبی اجرا میکنه و مونده سمت ما …استادی که مانند خالقش عاشقانه دوست داره تو مسیر هموار و پر از راحتی و آسایش و ثروت و سلامتی و حال خوب باشیم،استادی که آینه ایی است از زیبایی های خالقش که همچنان مشتاقه تا ما رو در این مسیر بسیار زیبا همراهی کنه و هر بار با فایلی تاثیر گذار و بسیار ارزشمند ما رو وادار به کندوکاو درونمون میکنه…

    تفاوت ذهنیت قدرتمند کننده با ذهنیت محدود کننده

    اگه الان من خواسته ایی رو دارم ولی بهش دست نیافته ام،اگه الان جایگاهی رو دارم که دوستش ندارم!!!!قرار نیست برای همیشه اون خواسته رو نداشته باشم و اون جایگاه رو بدست نیارم!!!!

    چون ما می دانیم که افکار غالب ما زندگی روزانه مون رو می سازند و با تغییر نگرش و افکارمون می تونیم زندگیمون و شرایط زندگیمون رو به اندازه ی تغییر باورها و افکارمون تغییر بدیم…

    اگه ما فقط حرفهای استاد رو بااااور کنیم و باور کنیم که هر احساسی از ذهن و فکرمون میگذره همون بازتابش داده میشه به زندگی خودمون!!!!اگه باااااور کنیم به اندازه ی باور،شرایط زندگی ما تغییر میکنه…

    از همون روزه اولی که این فایل روی سایت قرار داده شد بیش از ده بار فقط قسمت اول فایل رو گوش دادم و همون جا گفتم که استاد میدونه ما نسبت به دستاوردها و موفقیت های دیگران حس کمتری داریم و شاید تحسینشون کنیم همون چیزایی که توی مدت عضویتمون توی سایت یاد گرفته ایم که تحسین کنیم و از موفقیت دیگران شاد بشیم ولی در مورد دوستان و نزدیکان این نتیجه برعکسه و استاد آگاهانه و آگاهانه دست گذاشتند رو این نقطه ضعف ما چون همه ی ما بلااستثنا کمی نسبت به موفقیت نزدیکان و دوستانمون احساس خوبی از خود نشون نمیدیم و همان طور هم بود و استاد در ادامه ی فایل به این موضوع اشاره کردند که احساس ما نسبت به افراد و شرایطشون فرق داره!!!و من باید و باید این باور رو در خودم تقویت کنم که اگه نسبت به موفقیت غریبه ها خوشحال میشم لااقل نسبت به موفقیت نزدیکانمون و دوستانم ناراحت نشم و این باور رو در خودم نهادینه کنم که اگه اونا به خواسته ایی که من دوست داشتم بهش برسم قبل از من رسیدند یعنی نشانه ایی ست از سوی خدا که اگه اون تونسته پس تو هم میتونی و بقول استاد همه ی توانایی های انسان ها با هم برابره فقط طرز فکر کردن و باورهای هرفردیه که اون رو متفاوت از دیگران نشون میده…

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    الان سه روزه فقط دارم درباره ی این سوال و خودم رو کاوش میکنم که بقول استاد ما هنوز که هنوزه خودمون رو بهتر نشناخته ایم

    در مورد این سوال،مثالی در مورد رانندگی (که پاشنه ی آشیلم هست رو میزنم و اینجا و از امروز یه ردپا میزارم تا به موفقیتی که در نظرم هست برسم و از نتایجش بگم و بدونم کجا بودم و تونستم با اراده و باور و ایمان و اعتقاد به کجا برسم به لطف خودش)دوستی دارم که بااینکه هشت سال از من کوچکتره ولی این اواخر بشدت رانندگیش خوب شده و براحتی میتونه هزاران هزار کیلومتر بدون همراهی کسی و به تنهایی و بیش از ده ساعت رو در طول روز رانندگی کنه و همین تابستون برای اولین بار بدون همسرش با ماشین خودشون رفتند تهران و این برای مایی که در یه شهر نسبتا کوچیک با جمعیت کمی هستیم موفقیت خوبی بود و منم وقتی شنیدم به تنهایی این مسافت طولانی که تقریبا700کیلومتر میشه رو رفته دروغ نگم ناراحت شدم و توی ذهنم چندین و چندین دلیل برای اینکه اون تونسته ولی من نمیتونم رو آوردم از قبیل اینکه خونواده ی پدری ایشون تهران زندگی می کنند،همسرش بهش اعتماد کرده،قبل من گواهینامه گرفته،ماشین برای خودش بود و اگه چیزیش میشد هیچ کسی دلیلی ازش نمی خواست و …هزاران هزار دلیل دیگه که اینا همگی دست به دست هم دادند و ایشون تونسته ولی من میدونم که هیچ کدوم از این ها دلیل موفقیتش نبود چون اون شجاع هست،دل نترسی داره،میگه اگه بلد نیستم میرم یاد میگیرم همه که از اول همه چیز رو بلد نبودن،اهل خطر کردنه و…

    توی این سه روزی که داشتم همین دوستم رو آنالیز میکردم که چه باوری داشت که برخلاف من که رانندگی میکنم در حده بیست سی کیلومتر و در حده اینکه برم و بیام چی بوده؟!دیدم که ایشون که قبلا این ماشین (bmw)رو نداشتن با آردی کهنه و زوار در رفته ی همسرشون به دانشگاه و مدرسه ی پسرشون و بازار و هر کجایی می رفتند در حالی که من اگه بودم می گفتم خراب میشه و توی راه میمونم و چندین بار هم این اتفاق افتاد ولی ایشون به همون روال قبلی توی بارون و برف و شب و تاریکی بااین ماشین کیلومترها رانندگی میکردند و هیچ ترسی از اینکه توی راه بمونه نداشتند و یادمه ساله قبل که برای سفر کاری به شمال شهر رفته بودند با 206برادرشون می گفت ماشین رو از همسرم گرفتم و برای اولین بار ساعت ها رانندگی کردم که این فکر کنم اگه من بودم می گفتم ماشین غریبه ست و من نمیتونم و اینکه اون قدری با همین آردی کهنه به همه جا رفتند و اراده و ایمانشون رو توی انجام اون کار نشون دادند بااینکه هیچ آشناییتی با قانون ندارند ولی ناآگاهانه خوب عمل می کنند بهش،همین پارسال خدا بواسطه ی یکی از اقوامشون یه هدیه ی بسیار ارزشمند ماشین بی ام و رو هدیه داد تا پاداش حرکتش رو نترس بودن و شجاع بودنش رو بده واون قدری از این نتیجه ی عادلانه خدا شگفت زده شدم و باور کردم که خدا به شجاعان پاسخ میده که حد و حساب نداشت و ایشون الان روزانه با همین ماشین جدید سی کیلومتر رو در شبانه روز رانندگی میکنه و میاد به مادرشون سر میزنه و بااینکه همسرشون هم همون ماشین رو دارند و اونم هر روز همین مسافت رو طی میکنه دیگه نمیگه که اون میاد بااون بیام و دوتا ماشین نبریم و این تفاوت حرکت و جسور بودن اون بامنه که من حتی با داشتن گرون ترین ماشین شهرمون همون جرات ایشون رو ندارم والان میدونم که حس حسادت من به ایشون به خاطر ضعف من توی این کار بوده و چون دوست دارم منم مثل ایشون رانندگی کنم ولی نمیتونم،بهش حس حسادت داشتم ولی امروز همین باورها و طرز فکرم به من میگه که اگه میخوایی مثل اون و امثال اون باشی باید حرکت کنی ،باید نترسی و شجاع باشی که نتیجه بگیری…

    صبح بیدار شدم و دیدم ماشینشون جلوی درماست و چون دو ماه بود به یکی از فامیلاشون توی تهران قرض داده بود و قرار بود خودشون بیارن تحویل بدن وقتی پرسیدم گفتند دیروز با اتوبوس به تنهایی رفتم تهران و خودم آوردم ماشین رو و اون قدر امروز تحسینش کردم برخلاف گذشته که حد و اندازه نداشت چون میدونم که اگه اون تونسته این یه نشونه ست از طرف خدا که تو هم میتونی و از امروز به خودم قول دادم تا به اندازه ی خودم ،به قدری که از دیروز خودم فرق داشته باشم روی این مهارتم کار کنم و تکاملم رو با حرکت های رو به جلو بیشتر کنم تا همین خواسته ایی که برام یه خواسته ی بزرگه بزودی با نتایج عالی بهش برسم…

    تشکر میکنم از وجوده ارزشمند استاد مهربان که میدونه شاگردانش کجاها نقطه ضعف دارن و میتونن با آگاهی اونا رو برطرف کنند تا روز به روز بزرگتر شن…

    برای این فایل بسیار آگاهی دهنده میشه ساعت ها و ساعت نوشت و هزاران مثال زد از اینکه هنوز میگیم داریم روی خودمون کار میکنیم و موفقیت های دیگران رو تحسین میکنیم ولی برای موفقیت دوستان و نزدیکان هنوز و هنوز جای کار داره که استاد آگاهانه دست گذاشتند روی این نقطه ضعف من و امیدوارم با نتایج درخشان و عمل کردن بهشون یه شاگرد نمونه ایی باشم که دوست دارند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مهرشید مخبریان نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1326 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدم استاد بزرگوار سید حسین عباسمنش و بانو شایسته و دوستان عزیزم

    من دیشب این فایل فوق العاده رو گوش کردم و در مورد سوال فایل خیلی خیلی فکر کردم و سعی کردم احساساتم نسبت به موفقیت دیگران رو بررسی کنم و ببینم چه حسی دارم و چه نگرشی دارم نسبت به موفقیت دیگران . بعد تصمیم گرفتم که زمانی که این تمرین رو کامل انجام دادم و بیام حتما زیر این فایل کامنت بذارم ، و تاکید کردم امروز صبح حتما کامنت میذارم . من خیلی کم پیش اومده بود که نسبت به موفقیت فردی دیگه چه از نزدیکانم و چه از افراد دورتر بخوام حسادت کنم یا حسم بد بشه ، بخاطر همین امروز دوباره تمرین رو خوندم و بعدش این حس اومد سراغم که نیاز نیست کامنت بذاری تو که حرف خاصی نداری پس کامنت گذاشتن تو بی فایده است ، همون موقع یه باوری که شاید پاشنه آشیل من باشه خودشو بهمنشون داد و اون هم کمال گرایی من در زندگیه .

    بخاطر همین خواستم کامنت بذارم که بگم حتی کوچکترین کارهای من میتونه تاثیرگذار باشه و همیشه نباید برای موفقیت قدم های بزرگ برداشت و تکامل و درک کنه و با قدم های کوچیک شروع کن و خیلی زودتر از چیزی که خودت فکرشومیکنی به نتایج فوق العاده میرسی .

    من از سن 9 سالگی شروع کردم به ورزش بدمینتون به صورت حرفه ای و مربی من کسی بود که ما اولین دوره شاگرداش بودیم که مارو به مسابقات کشوری میبرد ، امسال اون شخص به عنوان سرمربی تیم ملی جوانان انتخاب شد ، و من زمانی که این خبر رو شنیدم از ته دلم ذوق کردم و همون لحظه شروع کردم به باورهای خوبی که میتونستم برای خودم بسازم : من از این شخص یاد گرفتم که استمرار در کار موردعلاقت و شکیبایی کردن و صبور بودن میتونه تو رو به موفقیت برسونه ، اینکه خیلی از افراد میگن تو ورزش باید پارتی داشته باشی تا بتونی جایگاه به دست بیاری ، من به شخصه دیدم یک زن بدون هیچ پارتی بدون هیچ آشنایی از صفر صفر یعنی هیچکس تو ایران این شخص رو نمیشناخت ( حتی دوران ما آموزش پرورش به این مربی سانس ورزش به اندازه کافی نمیداد تا بتونه ساعت بیشتری با ما تمرین کنه ) از شهرستان ( حتی این شخص ساکن تهران هم نبود ) ولی تونست امروز به عنوان سرمربی تیم ملی دختران انتخاب بشه ، هرجا دوره استعدادیابی برگزار بشه حتما از این شخص دعوت میکنن و باید حضور داشته باشه . اینکه حتی ما که شاگرداش بودیم خیلی جاها کم آوردیم و ادامه ندادیم و نا امید شدیم و وارد مسیرهای دیگه شدیم ولی این شخص ادامه داد و امروز شاهد موفقیت های اون هستیم .

    یکی از دلایلی که فکر میکنم بخاطرش هدایت شدم به سمت سایت استاد عزیز سید حسین عباسمنش دلیلش این بوده که همیشه دنبال موفقیت بودم و اگه آدم موفقی دیدم حسادت نکردم و گفتم اگه این تونسته منم میتونم و قطعا راهشو پیدا میکنم .

    استاد عزیزم ممنونم بابت فایل فوق العاده و مسیری که شروع شده . امیدوارم که ادامه داشته باشه . من دانشجوی دوره کشف قوانین زندگی و 12 قدم هستم و با دیدن این فایل فوق العاده فقط تونستم سخاوت شمارو تحسین کنم که این آگاهی هارو رایگان در اختیار ما میذارید .

    من یک نفر تعهد میدم که تمریناتو به بهترین شیوه انجام بدم و از نتایجم بنویسم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    نرگس نازپرور گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    سلام استاد عزیز

    من قبلنا سنم کمتر بود موفقیت یکیو می‌دیدم دقیقاً اینجوری بودم که خوشحال می‌شدم و الگوبرداری می‌کردم و حتی یک ذره حسادت درونم نبود.

    و می گفتم منم می‌تونم.. و نسبت ب اطرافیانمم خیلی موفقیت ها داشتم و همیشه امیدوار بودم

    ولی بعد از ازدواج و بچه دار شدنم و کرونا یکم محدود شدم.

    دیدن پیشرفت دیگران کم کم حس حسادت در من و بیشتر میکرد

    و وقتی میدیدم افراد با سن کمتر ولی حقوق و شرایطشو از من بهتر دارمن، خیلی حس بدی داشتم،

    مخصوصا حس بدم بیشتر از ادم هایی بود که هیچی نداشتن و قبلا از من پایین تر بودن

    و حس بدم برای ادم های بود ک خیلی برام کلاس میزاشتن و میگفتن تو با وجود رفتن به دانشگا و این همه سال سرکار رفتم چیز خاصی تو زندگیت نداری،،، برام خیلی سخت بود چون من بین اطرافیانم همیشه اکتیو و در مسیر موفقیت بودم

    واقعا از این همه حسادت و خشمی ک از موفقیت های دیگران داشتم تعجب میکردم

    و دلایل مختلف میوردم ک مثلا اونا ک مثل من بچه ندارن واسه همین پیشرفتشون سریع تره، اونا همسرشون حمایتشون میکنه، اونا شرایط مالیشون بهتره و امثال اینااا

    و جالبه ب ادم های موفقی ک مهربونن یا خودشیفتگی ندارن و ساده و خاکی بودن، حسادت زیادی ندارم، فقط ادمایی ک خودنمایی میکنن و خود شیفته اند.

    ولی خدارو شکر چند وقته سعی میکنم کنترل کنم افکارو میگم اشکال نداره بخاطر شرایطمچ از صفر شرو کردم یا کند پیش میرم بازم بهتره از اینک پیش نرم.

    بازم درباره این موضوعات صحبت کنید قوی تر پیش بریم واقعا حسادت مثل باتلاقه ادمو میکشونو تو خودش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    نرجس عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1270 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان وهمه دوستان در این سایت

    راستش من نسبت به موفقیت های افراد زیاد حس حسادت نداشتم و در کل این حس کم بوده ولی این اواخر به خاطر موفقیت یکی از نزدیکان خودم حس بدی نداشتم یا اگرم بود کم بود ولی از اون جایی که اطرافیان یه جورایی با تحقیر سرزنش یا کنایه این حس به من منتقل میکردن که تو بی عرضه ای یا نتونستی موفقیت خاصی به دست بیاری و مقایسه کردن من با اون طرف کم کم این حس حسادت یا غم در من بیشتر شده ولی بازم احساسی که دارم بیشتر ازاینی که حسادت باشه غم نسبت به خودمه که نتونستم صاحب یه موفقیت خاص یا شغل خوب وپر درآمدی بشوم

    خیلی ممنونم از خدای خودم که من در مسیر این اگاهی ها قرار میدهد ممنونم از شما که تلاش میکنید ما به این آگاهی ها برسیم وزندگیمون بهتر بسازیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    فروزان گفته:
    مدت عضویت: 1965 روز

    سلام گرم من خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربون

    چه فایل ارزشمندی ازتون بینهایت سپاسگزارم

    من چند بار از روز اول گوشش دادم

    ازهمه ی دوستان ممنونم الان که دارم کامنتمو مینویسم 890تاکامنت اومده

    راستش من از وقتی یادم میاد از موفقیت آدمها خوشحال میشم و شادی میکنم و تحسین میکنم

    چه افراد خونوادم باشن چه کسی که نمیشناسم و مثلا جایی ی فرد سومی تعریف کنه و بشنوم اکثرا زبونی تحسین میکنم اگرهم شرایطش نباشه تو ذهنم میگم افرین و تحسین میکنم

    سالها پیش موفقیت افرادرو خیلی شانسی میدونستم ولی کم کم که با سایت استاد اشناشدم متوجه شدم که فقط وفقط باورهای اون شخص و داشتن امیدوتلاشش تو مسیر درست بوده که اون فرد رو تو اون جایگاه قرار داده و به اون خواستش رسونده

    این یک هفته ی اخیر

    داداش بزرگم تونست ماشین بخره و به نام عروسمون زد و من واقعا براشون خوشحال شدم

    عروسمون هم از شاگردهای استادِ و دوره ی دوازده قدم رو کارمیکنن نمونه ی واضح شخصیِ که خیلی قشنگ باباورسازی درست خونه خرید و مسیرشو که توضیح میداد من بغض کردم چطور با ده روز شکرگزاری اسفندماهِ دوسال پیش خونه خرید و وقتی باورهاشو برام گفت از ته دلم تحسینش کردم برای ایمان و توکلی که داشته

    دومادمون همین هفته ی ماشین شاسی خوب خرید و بعد چند سال ماشینشو عوض کرد و واقعا ذوق کردم براشون

    داداش کوچیکم که ته تغاری خونمونه خونه ی دومشو خرید

    و همه ی اینا تو یک هفته برای اعضای خونوادم اتفاق افتاد

    که با چشمای خودم شاهدش بودم درسته هرکدوم مسیر خاص خودشونو داشتن ولی به چیزی که خواستن رسیدن

    مهمترین اتفاق تو یکماه گذشته ویزا شدنِ خواهر کوچیکم بود که با وجود ریفیوزیای زیادِ سفارت که الان هست خواهرم به راحتی با بهترین شرایط ویزای کانادا شد و اخر بهمن بلیطشو اوکی کرد به مقصدشهر زیبای ونکوور

    دقیقا تو شکرگزاری که 2 سال پیش شروع کرده بود برای روز 13 ی متن نوشته بود که مو به مو اوکی شد تو پروسه ی مهاجرتش

    وقتی جواب ویزاش اومد این متنو بهم نشون داد و من فقط اشک می‌ریختم جهان اینقدر قشنگ مو به مو براش مقدر کرده خواستش رو

    درصورتیکه 2 سال پیش اصلا استارت کار مهاجرتشو نزده بود فقط نوشته بود تا پایان 2023 ویزای من اومده و دقیقا 27دسامبر 2023 نصفه شب به وقت ایران روزهای پایانی سال میلادی ایمیل ویزاش اومد و من شوک بودم

    خواهرم خیلی خوش پوش و خوش لباسه و شاید تو دوسال گذشته کلی لباس از برندهای خوب خریده و اومده رسیده ایران دستش

    همش نگران بردن لباسهاش بود، بلیطشو که خرید بعدش ایمیل اومد که هواپیمایی تُرکیش جشنواره گذاشته و ی چمدون 23کیلیویی میتونه اضافه ببره

    حتی خیلی راحت متوجه شد که میتونه با هزینه مناسب اضافه بار بخره و لباسهاشو ببره باخودش

    بلیطشو موقع مناسبی خرید که الان تو نوسان دلار خیالش راحته

    من از خواهرم اجازه گرفتم متنی که روز 13 شکرگزاریش اذرماه 1400(دسامبر2021)نوشته بودتو نُت گوشیش رو میذارم اینجا

    [خداوند بخشنده ی من،من بینهایت خوشحال و سپاسگزار هستم که

    مهاجرت به ونکوورتااخر سال 2023 اتفاق افتاد ومن ساکن شهر زیبای ونکوورشدم،شهری که عاشقش هستم، اروم ساکت با طبیعت فوق العاده بابارانهای زیبا وساحل اقیانوسی،ویزای من ویزای مهاجرتMigrateهست،مهاجرت من به راحت ترین شکل انجام شد ومن ملکه وار خیلی راحت به کانادا مهاجرت کردم قبل از ورودم به کاناداپی آرم درست شد ومن با پی آر وارد کاناداشدم شبیهه یک شهروند کانادایی]

    خواهرم همینقدر دقیق و شفاف و واضح بدون محدود کردن ذهنش خواستش رو نوشته بود و همشون اوکی شدن شاید اگر کسی تو دوره ها نباشه باورش نشه مثل تمام کلاینتهایی که مابه واسطه ی شغلمون میشناسیم خیلیهاهستن که 2،3 سال دارن برای ویزای تحصیلی کانادا اقدام میکنن و باوجود پرونده ی خوب و کامل ولی هربار افیسر ریفیوزشون میکنن و بلاتکلیفن تازه بایدبعد ویزاشدن شهریه بدن و دوباره به ی زبان دیگه درس بخونن و سختی بکشن تا بتونن بعد درسشون ویزاشونو تغییر بدن،یعنی ی جورایی اکثرا از طریق ویزای تحصیلی میخوان به کانادا برسن تا بعدش مسیرشونوعوض کنن

    پسر خالم ی فیلم فوق العاده ساخته که باوجودیکه فقط چند دقیقه نسخه تکمیل نشدش رو بهم نشون داد من بهش گفتم کارهای فیلمت نهایی بشه به امید خدا جشنواره ی کن یا سوییس این فیلمو برمیداره و به ارزوت که فیلم ساختن مستقل هست میرسی

    جالبه خودش میگفت من سال98 هیچ فیلم بلندی که کامل مال خودم باشه نساخته بودم الان دوتافیلم خوب ساختم که یکیش جشنواره برلین و سوییس و تورنتو رفته و جایزه گرفته و این یکیم میترکونه

    چون رویاش از نوجونی فیلم ساختن و فیلمنامه نوشتن و کارگردانیه

    باریستای کافه ی سر خیابونمون حدود 2 سالی تو کافه موند کارو یاد گرفت الان چند ماهه کافه ی خودشو زده و باوجودیکه کم سن وساله ولی توکارش موفقه ی بار باهاش صحبت میکردم میگفت من باوجودیکه تک فرزندم هیچوقت نخواستم از خونه پول بگیرم و اون زمان چون رویاش کافه داشتن بود 3 تا شغل داشت که پول جمع کنه و من واقعا هم اون زمان هم امروز که قهوه سفارش دادم و اتفاقی خودش برام تادم دراورد بهش تبریک گفتم

    خواهر زادم باوجود سن کمش به اهدافی که میخواد میرسه و قابل تحسینه برام وجود ارزشمندش

    تو همه ی این مواردی که مثال زدم باورهاشون و خواستشون بوده که مشخص و واضح بود

    میدونستن دقیقا چی میخوان،تکلیفشون باخودشون مشخص بود

    من چند روز پیش تو یوتیوب مصاحبه خانم فرناز جاودان خرد و همسرشون اقای مهران قلمچی و برادرشون فرهود جاودان خرد(همگی از شاگردهای استاد هستن) رو با اقای دانیال سعادتی که ایشونم به تازگی از شاگردای استاد شدن رو دیدم کلا 6 تا فایل بود و چقدر قشنگ و عالی پیشرفت و موفقیتشون تو کار و زندگی شخصی ورابطشون رو با عمل کردن به قانون توضیح داده بودن و شکستهاشون جاییکه به قانون عمل نکردن رو چقدر خوب توضیح داده بودن

    مصاحبه ی خانم سپیده زرگران که گفتگو بااستاد قسمت 1 و2 با استاد هم صحبت کرده بودن و چند سال پیش گوش داده بودم، تو یوتیوب هم با اقای دانیال سعادتی مصاحبه کرده بودن که دیدم و کلی از صحبتهاشون لذت بردم و نکات خوبی رو یادداشت کردم برای خودم

    من فعلا دانشجوی دوره احساس لیاقت هستم و جلسه هشتم رو استارت زدم وتااینجا واقعا باتمام وجودم متوجه شدم که احساس لیاقته که نقش تعیین کننده ای تو رسیدن من به تمام ارزوها و خواسته هام داره من متوجه شدم

    شاید زبانی خودم رو لایق رسیدن به خواسته هام بدونم ولی به واسطه ی تمرینهای دوره ی احساس لیاقت متوجه شدم من تو اعماق وجودم ته ذهنم خودم رو لایق نمیدونم و خواسته هام رو اولویت زندگیم قرار ندادم و این ترمز بزرگ و مخفی رو تو زندگیم دارم

    که تکاملی و کم کم با تمرینات و تغییر باورهام باید بتونم تغییرشون بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    ابوالفضل کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 1377 روز

    باعرض سلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی

    در تمرین جلسه اول و نوشتن لیست افراد موفقی که میشناختمشون در مورد خصوصیاتشون به موارد مشترکی رسیدم که برام جالب بود و انشاالله که بتونم با تمرکز و تمرین در این موارد و عمل کردن در موردشان به نتایج عالی برسم

    1_بیشتر اعتقاد به کسب و کار شخصی خودشون داشتند و کار مورد علاقه خودشون رو راه‌اندازی کردند

    2-اغلب شکرگزار بودند و کمتر ازشون ناسپاسی و اعتراض دیدم

    3-همیشه با ظاهری زیبا و با آرامش دیدمشون

    4-در مورد کارها ومسایل با افراد غیر مرتبط حرفی نمی‌زنند

    5-در مورد حرف و حدیث تهمت‌هایی که اغلب در مورد

    موفقیت کاریشون هست با کسی صحبت و یا بحث نداشتند

    6-همیشه ظاهری آرام دارند به طوری که از ظاهرشونمیشه بفهمی که مشکل یا مسئله‌ای دارند

    7-در مورد کارهاشون پشتکارزیادی داشتند

    8-در جمع‌هابا همسر و فرزندشون با آرامی و احترام صحبت می‌کنند

    9-در مورد مسائل و مشکلات دیگران کمتر ابراز نظر می کنند

    10-در جمع زیاد صحبت نمی‌کنند و اغلب حرف‌های منطقی میزنند

    11-در مورد موفقیت شکست‌هاشون با کسی صحبت نمی‌کنند

    12-قبل از هر چیزی بیشتر به موفقیت و پیشرفت خودشون توجه و تمرکز دارند

    13-همیشه با افراد موفق ارتباط بیشتری دارند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مرضیه قدیری گفته:
    مدت عضویت: 3148 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    موفقیتش ون خوشحال میشم ولی یه کمی هم توی خودم میرم که چرا اون تونسته و من نتونستم.ولی ازش انرژی انگیزه میگیرم و الهام بخش من میشه. وقتی من احساس ناتوانی میکنم که خوب عمل و اقدام نمیکنم ولی خداروشکر تا حالا در مقابل کسی احساس ناتوانی نکردم ولی در درونم با همکارهای که نگاه کردم کمی ناتوان دیدم خودم رو .

    که الان میدونم دلیلش عجله و طی نکردن تکامل هست.

    سوال دوم

    لیست موفقیت های نزدیکان و دوستان:

    1. باغ عمو عباس و دفتر و خانه اش.

    احساسم:دوست دارم موفقیت هاش رو و رشدش رو

    نگاهم از زاویه مثبتش:

    عمو آروم آروم باغ و خانه محل کارش رو درست کرد با حرکت کردن و توی مسیر بودن و متمرکز بودم و ارزش مند بودن چیزهای که به دست می یومد و براش قضاوت دیگران مهم نبود .

    2.باغ مهرداد

    احساسم :خوشحال میشدم می دیدم با باباش همکاری می‌کنند و رشد می‌کنند.

    از نگاه مثبتش:

    میتونه آدم در مسیر خواسته های خودش رو داشته باشه و حتی کسانی که مخالفش هستن رو توی مسیر خودش بیار .

    3.پیشرفت احمد و داشتن هوش اقتصادیش

    احساسم :خوشم می‌یاد از آدم های موفق

    از نگاه مثبتش:

    به نظر من احمد و خانوادش توی مسیر درست از بقیه بودن چون هم از علم استفاده می کردن و هم عملی توی بازار بودن

    4.مرضیه رافعی خوب در مورد کراتین و شنیون و رنگ اطلاعات و ادم های متخصص می شناسه و داره رشد می‌کن و سالن داره.

    احساسم :بعضی وقتها حس عقب موندن می کردم ولی از رشدهاش و تغییراتش خیلی درس میگیرم.

    از نگاه مثبتش:

    توی هر جایگاهی که هستم می تونم تغییر کنم به شرط اینکه مدام در حرکت باشم .

    5.یلدا چقدر خوب کسب و کار شروع کرد و موفق شد

    احساسم؛دمش گرم با این سنش چه قدر خوب

    شد برند توی اصفهان

    از نگاه مثبتش:

    در هر شرایطی میشه تجربه کسب کرد و به جایگاه رسید حتی اگه آدم بی تجربه ای باشی

    6.شهرام هم خیلی خوب رشد کرد .

    احساسم:هرچی آدم ضعیف بود دور خودش چید ولی قدرت درونی بزرگی داره.

    از نگاه مثبتش:وقتی قدرت درون و خودت رو لایق بدونی و اجازه ندی هیچ چیزی روت تاثیر بزاره میشه رشد کرد

    سوال دوم:

    چه درسی از مسیر این افراد می‌شود گرفت که باعث موفقیتشوش شده :

    مدام حرکت کردن و به دنبال رسیدن بودن خواسته هاشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    محبوبه سرداری گفته:
    مدت عضویت: 1440 روز

    به نام خدای توانا

    سلام و درود بر استاد بی نظیرم در تمام جنبه های زندگی

    وسلام به همه دوستان هم فرکانسیم

    سپاسگزارم از شما استاد عزیزم برای این فایلهای عالی

    اگه یکی از دوستان ونزدیکان من به موفقییت برسه در لحظه اول حس حسادت وخود سرزنشی درمن ایجاد میشه که چرا من که تواناییهای بیشتری دارم وکارم بهتره هنوز موفقیتی به دست نیاوردم وناراحت میشم

    ولی زود به برکت صحبتهای ارزشمند شما استاد عزیزم ویاد آوری قانون سریع اون فرد را تحسین میکنم وبه خودم میگم همش نتیجه فرکانسهایی هست که فرستاده وباورهایی که داشته واحساسم را در هر مرحله بهتر وبهتر می کنم ومیگم اگه اون تونسته پس برای منم امکان پذیره

    یکی از اقوام نزدیک من با اینکه زن خانه داری هستش ولی وضعیت مالی خوبی نسبت به بقیه داره وراحت خرید میکنه بدون نگرانی وخودش وهمسرش هر کدوم ماشین جداگانه دارن وتازگیها در بهترین نقطه شهرمون در حال ساختن خانه ای با تمام امکانات مدرن هستن

    برای من که همیشه فکر کار کردن در بیرون از خانه هستم وفکر می کنم تا خودم درامد نداشته بشم نمی تونم ثروتمند بشم الگوی خوبی هست وایشون راتحسین میکنم.

    یکبار که با این فرد صحبت کردم خیلی. باور قوی داره که باید هوای مادر وپدرشون را داشته باشند تا راحت زندگی کنن ومی گفت که شوهرم این کار را خیلی خوب انجام میده وخداوند انسانهای مهربانی در سر راهش قرار داده که همه کاری بدون هیچ پاداشی براش انجام میدن

    درسی که من می گیرم اینه که میشه با داشتن باورهای قوی وتوکل به خدای یکتا با خانه دار بودن هم ثروتمند بود..البته در اقوام من چند خانم خانه دار دیگه هم همین طوری هستن ولی پیشرفت این خانم در این زمانه قابل توجه بودو موفقیتهای پشت سر همی که هر لحظه به دست میا ره.

    یا یکی از دوستانم که توانست به سر کار بره در حالی که تواناییهای من بیشتر بود

    من همیشه اورا برای عزت نفس واعتماد به نفسش تحسین می کنم که کارش راشروع کرد

    وبه خودم میگم که اگر باورهای قوی و قدرتمند کننده داشته باشم وبااعتماد به نفس پا رو ی ترسهام بزارم منم می تونم موفق باشم

    وچند نمونه دیگه هم در اطرافیان هست که وهرزگاهی شاهد موفقیتهای اونها هستم

    ممنون از شما استاد بی نظیرم که با طرح این سوالات باعث شناخت بیشتر خودم میشم وباورهای مخربم را میشناسم وانشاالله در راه بهبود اینها قدم بردارم ومن هم به موفقیتهای زیادی در زندگی برسم در حالی که موفقیتهای زیادی در زمینه های دیگر زندگی به دست آوردم وخدا را سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    به نام خدای هادی

    دوست داشتم درمورد یک موضوعی بیام صحبت کنم تا بیشتر در خودم گسترشش بدم

    بعد از اینکه من روی این فایل کار کردم یکی از اصلی ترین نتایج من که واقعا چقدر بهم کمک کرد این بود که تمرکزم رو بزارم روی مسیر خودم و احساسم نسبت به موفقیت دیگران خیلی خوب شد و توی ذهنم موفقیت اونا با پاداشی برای من تنظیم شد که مسیر منو هموار میکنه

    اما یک نتیجه دیگه ایی که برام داشت این شد که دیگه نظر دیگران هم به شدت برام کم شده ،دیگه نمیخوام احساس ارزشمندیم رو ربط بدم به تایید و تحسین دیگران و یا تحقیر اونا

    وقتی که داشتم روی موضوع حل مسائل که قسمت دوم این سلسله فایل ها هست فکر میکردم و فایل میدیدم دیدم این موضوع چقدر توی مسیر حل مسائل من هم تاثیر گذاشته و تمرکز منو از روی حاشیه برداشته و گذاشته برروی اصل .

    من بخاطر اینکه نظر دیگران برام مهم بود خیلی وقت ها حتی دچار کمال گرایی هم میشدم

    حتی یک کارایی میکردم که حسابی وقت منو میگرفت چون نمیخواستم نظر بعضیا نسبت به من تغییر کنه

    یا مثلا وقتی تحسین زیادی از کسی میگرفتم دیگه سعی میکردم کارهایی که باعث تحسین اون فرد میشه رو ادامه بدم حتی بعد از اینکه دیدم مسیرم رو بهتره کلا عوض کنم و خیلی به مراتب حالم بهتره اگر مسیرم عوض شه

    وقتی میگم نظر دیگران برام مهم نباشه یعنی نه تشویق هاشون و نه تحقیر هاشون و چقدر من این موضوع رو الان خوب درک میکنم

    قبلا نمیدونستم که چرا نباید تحسین دیگران هم برامون مهم نباشه بعد فهمیدم که چون باعث میشه مغز ما شرطی بشه و اقداماتی رو انجام بده تا فقط تحسین بگیره .

    وقتی میگم نظر دیگران مهم نیست دیگه یعنی تمام تمرکزم روی خودمه یعنی حتی مهم نیست چقدر میخواد این کامنت یا اون کامنت من لایک بگیره که بخوام کلماتی رو بکار ببرم که فقط لایکش رو بیشتر کنه .

    الان من یاد کرفتم که هرکاری که مسیرم رو هموار تر میکنه فقط انجام بدم

    استاد دو قسمت از این فایل اومده روی این سایت اما ذهنیت من حسابی تغییر کرده و قدرتمند تر شده

    حتی این موضوع که نظر دیگران برام مهم نباشه رو من قبلا فکر نمیکردم که اینقدر زیاد دارم و همیشه ارزشمندی خودم رو به نظر اونها ربط میدادم

    یا خیلی وقت ها میرفتم توی مقایسه تا ببینم چقدر ارزشمندم و این در من داره بهبود پیدا میکنه و خیلی عالی شده

    قبلا از بس زیاد این کار رو انجام داده بودم جزوی از عادتم شده بود من توی مدرسه دوست داشتم اگر نمره بالایی میگیرم به همه نشون بدم و جار بزنم یا اگر میدیدم کسی مثل خودم هست که کم گرفته خوشحال میشدم و تمام تمرکزم و مقایسه ام نسبت به دیگران بود ،، من معیار کار کردن روی خودم رو نسبت به دیگران تنظیم کرده بودم و یک وقتایی ناامید میشدم یا اگر فکر میکردم خیلی سرعتم خوبه شل میکردم اما الان توی مسیر خودم دارم گاز میدم فارغ از اینکه بقیه دارن توی مسیر خودشون چیکار میکنن و اصلا توی چه مسیری هستند ،،، حتی قبلا من خیلی زیاد از این واژه که بابا تو نسبت به بقیه خیلیم خوبی سرزنش های ذهنم رو خاموش میکردم ،روش بدی نبود اما به هر حال مقایسه بود و یادگرفتم فقط با خودم اینکاررو بکنم

    خیلی جالبه من این موضوع وقتی در من ایجاد شد که شروع به تحسین دیگران کردم(فقط برای اینکه مسیر خودم هموار تر بشه )

    حتی اینکه نظر دیگران مهم نباشه با تحسین یکسری از افراد در من به وجود اومد که اونا نظر دیگران براشون مهم نبود

    دوست داشتم این موضوع رو بیام بنویسم به این دلیل که یک چیزیه که تازه در من داره شکل میگیره،میخواستم بهش قدرت بدم و گسترشش بدم میخواستم به خودم یاداوری کنم سینا تو خیلی عالی شدی توی این موضوع و احساس رضایت داشته باشم

    وقتی داشتم روی کمال گرایی کار میکردم گفتم بیام این موضوع رو بنویسم که 1.هم با توجه کردن بهش خیلی بهتر بشم تو این موضوع و 2. با تشویق کردن خودم بازم یادبگیرم که باید اینطوری بهبودگرایانه روی خودم کار کنم

    جالبه وقتی که روی کمال گرایی یکم تمرکزی شدم دیدم چقدر جاهایی بوده که من کمال گرا بودم اما فکر کردم نیستم ولی خیلی خداروشکر امروز ریشه ایی پیدا کردم و با سرعت هرچه تمام تر دارم بهبود گرایی رو در خودم به وجود میارم

    من حتی فهمیدم به این دلیل دوست داشتم اموزه های استاد و حرفای قشنگی که یاد میگیرم رو پیش همه جار بزنم که احساس ارزشمندی ام رو به نظر دیگران ربط میدادم و میدیدم چقدر این موضوع سرعت منو کند میکنه

    چقدرهدف های گنده و بزرگی انتخاب میکردم و سنگ بزرگ بر میداشتم تا خودمو به بقیه اثبات کنم و هیچوقت بهشون نمیرسیدم و احساس بد کمال گرایی تمام وجودم رو قرا میگرفت و صد ها پله منو پرت میکرد پایین

    چقدر الان احساس سبکی میکنم که برای خودم زندگی میکنم چقدر الان احساس لیاقت میکنم و میخوام هر قدم هرچند کوچک رو برای حل مسائلم بردارم فقط برای مسیر خودم نه برای اینکه دیگران تاییدم کنن چقدر این موضوع در من داره خوب میشه

    حتی چقدر به من یادآوری کرد که هیچ وقت مغرور نشم و فکر کنم دیگه همه چیز رو بلدم

    همین یک ماه پیش بود که حتی عبارات من شده بود که تو باید بهتر از هر کسی فلان کار رو انجام بدی و از این جوری عبارات برای انگیزه دادن خودم استفاده میکردم و جالبه تعصبم روش داشتم و فکر میکردم که این موضوع چیز خوبیه درسته یک پله بهم انگیزه میداد اما تا یک کسی رو میدیدم و فکر میکردم بهتر از منه صد پله میفتادم پایین

    مسیر همه یونیک و خاص خودش هست تنها راه اینکه ما با سرعت هرچه تمام تر بریم و البته که از مسیر لذت ببریم اینه که تمرکز رو بزاریم روی خودمون

    چقدر من واقعا خوشحالم که این موضوع داره در من بهتر و بهتر میشه و نسبت به قبل خودم عالی شدم

    الان میفهمم که یعنی چی فقط خودت رو با دیروز خودت مقایسه کن و کاری به بقیه نداشته باش

    چقدر قبلا ناراحت میشدم از اینکه یکی خیلی بهتر داره عمل میکنه و با عجله میخواستم تکامل قشنگ خودم رو زیر پا بزارم ، با این بهانه که میشود تکامل رو سرعت بخشید من سنگ های بزرگ برمیدارم ،اما الان تازه فهمیدم که به میزانی که تمرکز روی مسیر خودمون باشه تکامل سرعت میبخشه

    بله میشه تکامل رو سرعت بخشید خیلی زیاد هم میشه چون موضوع اصلا زمان نیست و فقط ظرف ماست اما کی این ظرف سریع بزرگ و بزرگ وقتی که تمرکزم رو مسیر خودم باشه ،وقتی یاد بگیرم خودم رو تحسین کنم و پیشرفت هام هرچند کوچک رو ببینم (بهبود گرایی) ،وقتی که یاد بگیرم دیگران را با تمام وجودم تحسین کنم و حسادت نورزم چون این چیزیه که ظرف خودمو بزرگتر میکنه و کل تمرکزم روی مسیرم و روی درون خودم باشه

    چقدر این موضوع داره به من کمک میکنه واقعا

    حتی خیلی وقت ها من برای اینکه یکسری ها برداشت متفاوت نکنن یکسری کارهارو میکردم که زمان منو تلف میکرد

    ولی الان به خودم میگم حتی یک دقیقه هم برای اینکار نزارم چون نتیجه و مسیر خودم مهمه ،چون حال خودم مهمه چون رشد خودم مهمه من میدونم خودم دارم درست عمل میکنم دیگه بقیه رو چیکار دارم که نظرشون مثبته منفیه یا هرچی بالا هم گفتم تحسین اون هارو اگه عادت کنم امکان داره توی مسیری بیفتم که نتونم ازش بیام بیرون اما اگر تمرکزم رو خودم باشه هرکاری میتونم بکنم ،انعطاف پذیر هستم و اختیارم دست خودمه میدونم چه مسیری رو باید برم باید نرم

    و از این بابت خوشحالم ،،،، خیلی این موضوع واقعا کمکم کرده و همش بخاطر هدایت خداست روز به روز باید یاد بگیرم تسلیم تر بشم

    اتفاقا وقتی داشتم روی کمال گرایی کار میکردم به این موضوع برخوردم که چقدر بهبود گرایی با هدایت های خداوند هماهنگه و از این جهت اهمیت داره که روی هدایت خدا حساب باز میکنیم و نیازی نمیبینیم همه پازل هارو داشته باشیم تا حرکت کنیم بلکه قدم اول هرچند کوچک رو بردارم بعدش خدا هدایت میکنه و این باز دوباره سرعت رو بهبود میبخشه

    قبل همین کامنت داشتم برای خودم مینوشتم که من قبلا فکر میکردم که با دیدگاه های کمال گرایانه (که اون موقع هم با وجود اینکه از کمال گرایی آگاه بودم اما نمیدونستم کمال گرایانست) میتونم سرعت زیادی داشته باشم اما الان میبینم به میزانی که بهبودگرایی رو در عمل اجرا کنم سرعت من بیشتر میشه

    من فکر میکردم که اگر بنویسم امروز دوساعت زمان میزارم روی فلان چیز سرعتم بیشتره اما الان میفهمم اگر بگم حتی ده دقیقه هم اگه تونستم براش زمان میزارم خیلی سرعت بیشتری دارم چون با بهبود گرایی از خودم راضی هستم و این رضایت من ظرف منو داره بزرگتر میکنه اما اگر بگم دوساعت اما یک ساعت و پنجاه دقیقه زمان بزارم چقدر نارضایت میشم

    روی این موضوع هم خیلی زیاد باید کار کنم که من واقعا اصلا قدم های کوچک رو رشد نمیدونم

    خانم شایسته توی جلسه 5 کشف قوانین یک تمرینی برای ما داده بودن که یک هدف کوتاه مدت انتخاب کنیم و هرروز یک قدم هرچند کوچک هم براش مشخص کنیم و برداریم حالا کاری که من میکردم چی بود؟ یک هدف خیلی گنده انتخاب میکردمو به جای یک قدم پنجاه تا قدم مشخص میکردم که بردارم

    ذهنیتم این بود که اگر من بیام قدم های بیشتری بنویسم بیشتر و بهتر کار انجام میدم دیگه اما موضوع مهمی که الان آگاهی دارم نسبت بهش اینه که وقتی بهبودگرایانه انتخاب کنی و بگی ده دقیقه کتاب میخونم تو ناخودآگاه اون روز کارهای بیشتری رو انجام میدی چون اول صبحی اون کار کوچیک رو تیک میزنی و از خودت راضی هستی و این رضایت فرکانس رشد و پیشرفت هست و از ظرفی ذوق و شوق تو میره بالا پس دوباره میری یک کار بهبودی دیگه هم انجام میدی و همینطوری اینقدر این کار رو میکنی که خودت عشق میکنی و حتی اگر دیشب صد تا کار مینوشتی بازم امروز بیشتر کار انجام دادی چون 1. فرکانست مثبت تر بوده و احساس رشد داشتی 2.قدم هات با هدایت خدا همراه بوده و به ذهنت اتکا نکردی که همه کارهای روزت رو باهاش برنامه بریزی

    من همینطوری که این منطق هارو دارم میارم احساس میکنم مقاومت های ذهنم داره از بین میره و بازم باید اینکار رو بکنم حتی این خودش مسئله ایی هست که باید حل بشه و از اونجا که من توی پیک تمرکزی حل مسائل و کار کردن روی قسمت دوم این فایل ها هستم دیگه از مسائل فرار نمیکنم و اومدم توی دل این پاشنه آشیل و این ذهنیت اشتباه که خودش به تنهایی به اندازه چندسال میتونه منو عقب بندازه کار میکنم

    چقدر همین موضوع که اقا بهبودگرایی همراه هست با هدایت های خدا خودش کافیه تا من با آغوش باز بپذیرم این موضوع رو و اجراش کنم در عمل

    و همچنین کمکم میکنه تمرکز برروی اصل به جای فرع رو بهتر انجام بدم به این صورت که وقتی میام یک قدم عملی ساده خودم رو انتخاب میکنم و اونو اولویت خودم در روز قرار میدم اول روزم رو با کاری که اصل و اساس هست شروع میکنم و البته چون قدمی سادست به تعویقش نمیندازم و این خیلی برام کمک کنندست

    خدای من چقدر زندگیم بهتر میشه و چقدر نعمت و ثروت میاد سراغم اگر اصل بهبود گرایی رو در عمل استفاده کنم

    همیشه این تضاد رو داشتم که هدایت خدا رو چطور تو زندگیم جا بدم وقتی که دارم فقط روی ذهنم حساب باز میکنم و واقعا گیج بودم اما الان دیدم نیازی نیست که ما کل روز رو بخوایم بر اساس ذهنمون پیش بریم و بر اساس برنامه قبلی

    تنها کار ما اینه که: یک قدم عملی ساده و بهبودگرایانه که قدمی برای اساسی ترین اصل زندیگمون و اون چیزی که برامون مهم هست رو در اولویت روزمون یعنی اولین کار روز قرار بدیم و بعد که تیک اونو زدیم اون رضایت اون شور و شوق اون عشق خودش مارو میکشونه و تا شب اینقدر بخاطر احساس خوبمون کار انجام میدیم که خودمون هم کیف میکنیم

    الان چقدر درک این موضوع داره کمکم میکنه تا همین یک ساعت پیش که روی این موضوع کار نکرده بودم دیدگاه کمال گرایانه داشتم اما الان میبینم چقدر خیالم راحت شده چقدر از همین الان از همین کامنتی که دارم مینویسم از همین قدم برای مسئله مدیدیت کمال گرایی که دارم بر میدارم لذت میبرم

    یعنی دوباره یکی دیگه از فواید بهبود گرایی لذت بردن از مسیر هست

    الان میفهمم که من دقیقا فایل هایی از استاد رو مقاومت داشتم که این ویژگی رو هدف گرفته بود مثل فایل جلسه 9 کشف قوانین که استاد درمورد لذت بردن از مسیر صحبت میکردند که به میزانی که این لذت و آرامش بیشتر میشه این لذت بیشتر میشه

    با بهبودگرایی دارم مفهوم آرامش در مسیر رو درک میکنم و چقدر این برام لذت بخشه

    درمورد نظر دیگران که اول این کامنت درموردش صحبت کردم این موضوع هم میخواستم بگم که واقعا من اینقدر هدف و چالش و مسئله برای حل کردن دارم که حتی وقت نداشته باشم اقدامی رو جهت نظر مردم انجام بدم ،، و تمام تمرکزم رو کارهای خودم و هدف خودم رفته دیگه نیازی نمیبینم هرکاری میکنم رو بیام جار بزنم تا به همه بگم بلکه همون تایمی که میخوام بزارم به بقیه بگم تا بهم احساس ارزشمندی بدن میزارم تا قدم بعدی در هدفم رو انجام بدم و این باعث میشه که من با سرعت بدوم.

    همیشه مقاومت داشتم که :یعنی چی یک قدم بهبودی برای روز برداریم اینطوری که تا صد سال هم نمیرسیم اما الان پشت پرده داستان رو درک کردم و ارتباطش با قانون فرکانس و دیدم این دقیقا همون چیزیه که سرعت رو بیشتر میکنه

    برام عجیب بود که چطوریه دانشجویان حل مسئله اینقدر سریع رشد میکنن توی کسب و کارشون با این قدم های بهبود گرایانه و الان موضوع رو فهمیدم

    من توی بهبود گرایی از یک جنبه هایی کار کرده بودم و عالی شده بودم اما اینکه وظیفه روزم رو بهبودگرایانه انجام بدم مقاومت داشتم

    یعنی من این رو در خودم ایجاد کرده بودم که از هر فرصتی برای رشد استفاده کنم اما اینکه اون هدف و وظیفه رو هم بهبودگرایانه انتخاب کنم مقاومت داشتم یعنی من خیلی وقت ها اگر فرصتی گیر میاوردم رشد کوچولو رو انجام میدادم اما برنامه ریزی هام و انتظارم از خودم اون وظایف بزرگ بود برای همین با وجود اینکه خیلیی بهبود گرا بودم از خودم راضی نمیشدم

    اتفاقا الان که این موضوع رو نوشتم یادم اومد که چقدر برام سوال بود که چرا با وجود اینکه این همه کار میکنم نمیتونم راضی بشم از خودم و داشتم با این مسئله دست و پنجه نرم میکردم اما الان خدا جوابشو بهم توی کامنت خودم داد

    از هدایت بخوام بگم باید از همین الان مثال بزنم ،،، من در حین کار کردن روی اگاهی های حل مسائل بودم و داشتم ذهنم رو بمبارون میکردم و اصلا فکر نمیکردم بخوام بیام کامنت بزارم و اینقدر اگاهی های ناب بهم داده بشه که ریشه ایی یکسری مسئله رو از من حل کنه و شاید اگر میخواستم برنامه ریزی کنم ده ها روز طول میکشید تا اینقدر رشد کنم که فقط از نوشتن همین کامنت کردم اما هدایت خدا در حین اینکه داشتم توی گوگل کیپ یکسری چیزا مینویشتم بهم گفت که بیا کامنت بنویس درمورد اینکه نظر دیگران برات مهم نیست و تصویر کلی ام هم فقط همین بود و بقیه آگاهی هایی که الان نوشتم رو حتی فکرشو نمیکردم و میبینم چقدر وقتی کامنت میزارم بخاطر اینکه بدون وقفه اینکار و میکنم آگاهی های نابی بهم گفته میشه

    من مفهوم تکرار و تراکم ورودی هارو خوب درک کردم برای همین اینقدر دارم این کامنت اگاهی ها و منطق های بهبود گرایی رو تکرار میکنم چون میدونم من نیازی نیست که زور بزنم تا مثل افراد بهبود گرا فکر کنم من فقط باید به اندازه کافی ورودی درمورد اون موضوع بدم تا باورش ساخته بشه

    این کاریه که الانم دارم برای کار کردن روی قسمت دوم یعنی حل مسائل انجام میدم چون من خودم دقیق نمیدونستم که مسئله اصلا یعنی چی که بخوام راجع بهش فکر کنم و نمیتونستم واقعا اصلا برم تو دل چالش ها و شکل فکر کردن مغزم نمیتونست مثل افرادی که مسائل حل میکنن باشه خب راه حل؟

    اینقدر دارم با تراکم بالا و تکرار ورودی به ذهنم میدم تا بره توی وجودم

    اگر سینای قبلی بودم که ساختار ذهن رو درک نمیکنه شاید بارها ول کرده بودم کار رو و روند رو قطع میکردم اما موندم اینقدر موندم تا بیفتم توی مومنتوم و از یک جا به بعد دیگه آگاهی ها و حجم سوالات ذهنی من رو خودش نشوند پای کار کردن

    صبح گیج بودم درمورد این موضوع و فهمیدم باید اینقدر ورودی با تراکم بالا بدم تا شکل فکر کردنم تغییر کنه یک جورایی از دیدگاه عصب شناسی مدار حل مسئله رو در ذهنم تقویت کنم و اینکار تمرکز بالا با تکرار بالا و تراکم بالا میطلبه و به میزانی که تمرکز میزارم لایه میلین بهتر شکل میگیره چیزی که باعث میشه نورون ها نسبت به یک موضوع سریعتر فعال بشن منم خب این موضوع رو میدونم باید تمرکز بالا میدادم از اول صبح البته این تصمیم رو نگرفتم اما بعد که فهمیدم باید اینکار رو بکنم شروع کردم به بمبارون کردن خودم با اگاهی های حل مسئله الان با احتساب این کامنت چندساعتی میشه که دارم روی خودم کار میکنم از صبح تا الان که ساعت 7:05 دقیقه شب هست هیچی جز آب نخوردم اما واثعا گشنم نیست این تمرکزه و کنجکاویه کاری کرده که گشنم نباشه اتفاقا کلی هم هنوز کار دارم که باید انجام بدم و با عشق هم اینکار رو میخوام بکنم

    اومدم درمورد این موضوع مهم نبودن نظر دیگران هم بگم چون واقعا کمکم کرده که با سرعت بیشتری کارهام رو انجام بدم و الان که اینهمه وظیفه هست که باید انجام بدم خیلی خوبه که اون موضوع نظر دیگران که وقتم رو میگرفت برام مهم نیست

    خداروشکر امروز روی باور فراوانی هم از صبح داشتم کار میکردم و چقدر بهتر فراوانی رو درک کردم چقدر باز همین باعث شده عجله نکنم و از مسیر لذت ببرم

    حتی این کامنت رو برای دل خودم دارم مینویسم برام یک درصد هم مهم نیست که اصلا یکی این کامنت رو بخونه یا نخونه دارم خودم عشق میکنم از نوشتن این کامنت و بارها خودم میخونمش

    یعنی حتی من قبلا دوست داشتم کامنتم رو جایی منتشر کنم که دیده بشه میخوام بگم در این حد حتی میتونه این موضوع چموش باشه حتی توی سایت برام مهم بود نظر بقیه و خودمو مجبور به انجام یکسری کارها میکردم

    اما الان حالم خوبه احساس خوبی دارم کلی امروز ظرف وجودیم بزرگ شد این یعنی رشد در مسیر خودم

    درمورد بهبود گرایی خیلی دوست دارم در عمل اجراش کنم ایده ایی هم که دارم برای اینکه این رو در خودم به بسازمش اینه که بیشتر بهش فکر کنم و توی کامنت هایی که مینویسم توی سایت یا جواب برای بچه ها مینویسم بیشتر درموردش صحبت کنم گفتم برای اینکه اینو بسازم نیاز نیست زور بزنم همینکه تکرار کنم زیاد باعث میشه که بره تو وجودم

    من قبلا یکی از مسئله هام این بود که نمیدونستم یک رفتاری رو چطور در خودم بسازم مثلا اینکه عادت کنم وظایف بهبودگرایانه برای خودم انتخاب کنم نمیدونستم چطوری اما الان فهمیدم که به میزانی که بهش توجه کنم اون در من شکل میگیره (قانون توجه) و برای توجه کردن همون تکراری که میگم رو اجرایی کنم یعنی زیاد درموردش صحبت کنم بهش فکر کنم حتی زیاد خودش رو انجام بدم و این میره

    توی وجودم پس نگرانی نداره

    خدارشکر بخاطر این کامنت زیبا یادم باشه هرموقع میخواستم

    -نظر دیگران برام مهم نباشه

    -فواید و منطق پشت بهبودگرایی رو یادآوری کنم و در عمل ازش استفاده کنم

    -تمرکز برروی اصل کنم

    -و دیگر چیزای مهم توی این کامنت رو به خودم یاداوری کنم

    بیام و این کامنت خودم رو بخونم :)

    چقدر خوبه که فارغ از اینکه بقیه تشویقت میکنن یا نمیکنن تو بهترین خودت رو میزاری و معیار های خودت رو داری و تمرکزت روی خودت هست..

    هدایت خدا وقتی که بیاد توی زندگی آدم چقدر قشنگه

    در پناه هدایت های الله هدایتگرمون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: