ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 101 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1440 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حامد آقازاده گفته:
    مدت عضویت: 1570 روز

    درود خدمت استاد عباسمنش عزیز و دوست داشتنی

    من واقعا سالهاست از دیدن افراد موفق فامیل و حتی غریبه قلبا خوشحال میشم چون احساس میکنم یه الگوی جدید پیدا کردم تا با کنکاش در طرز فکر و باورهاش و عملگرایی و عقایدش بتونم در واقع مسیرش رو تکرار کنم البته به طور ذاتی یادم نمیاد حتی قبل از اشنایی با فایلهای شما از موفقیتهای دیگران ناراحت شده باشم یا حسودی کرده باشم ، من با دیدن موفقیت یکی از اقوام فهمیدم که ترسهام که ناشی از گذشته تلخم در ورشکستگی بوده جلوی اقدامات جسورانه ام را گرفته و اجازه نمیده با ایمان و توکل در مسیری که حتی میدونم هشتاد درصد به سمت موفقیت میرود اولین قدم رابردارم و همیشه بسیار محتاط عمل کردم تا آنچه به لطف پروردگار بعد از گذشتن از گرفتاری های مالی و رسیدن به ارامش بعد از طوفان دارم از دست ندهم،من از موفقیت مسعود دریافتم که در ایجاد ارتباط با دیگران بسیار ضعیف عملکردم در واقع کلا از کودکی در ایجاد ارتباط اولیه همیشه تنبل بودم و علاقه ای به پیشقدم بودن برای ایجاد یک رابطه جدید را نداشتم که این کمرویی همیشه باعث عقب افتانم در خیلی از مواقع بوده و حالا تصمیم دارم یه چالش برای خودم و به منظور فرار از این گوشه گیری درست کنم،این هفته میخوام حتما با چند نفر ارتباط صمیمانه ایجاد کنم تا از پیله خودم بیرون بیام ،من از موفقیت مسعود فهمیدم که با وجود اینکه خیلی روی باور فراوانی کار میکنم اما ترس از کمبود همچنان در من ریشه دارد و اجازه اینکه با فراق خاطر ببخشم را نمیدهد در صورتی که مسعود خیلی راحت همیشه میبخشید و کمک میکرد ،قصد دارم روی باور فراوانی و اینکه حتما ده درصد از درامد روزانه ام را بدون چشمداشت و برای تنها کمک به خودم ببخشم ،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1797 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز

    ابتدا باید بگم این فایل های رایگان بودند که مسیر رو‌‌ برای من هموار کردن تا به دوره هایی که خریدم برسم، مسیرو هموار کردن که درک بیشتری از قوانین خداوند داشته باشم الان که فکر میکنم نمیدونم با کدوم فایل شما من به این مسیر زیبا و الهی اومدم ولی میدونم تو اینستاگرام با یکی از فایل هاتون که روش تدوین انجام شده بود و با صدای دلنشین شما من به این مسیر وارد شدم ، اصلا یادم نمیاد ولی خوب به خاطر دارم که تو وضعی بودم و چقدر از خدا کمک میخواستم که منو به سمت شما هدایت کرد من آماده دریافت این آگاهی ها بودم و الان که دارم مینویسم اشک جلوی چشمامو گرفته و نمیتونم بیان کنم که چقدر از خدا ممنونم و سپاسگزارشم که منو به سمت شما و اون فایل های رایگان هدایت کرد ، همون فایل هایی که زندگی منو دگرگون کردن، پس استاد جان ازتون خواهش میکنم که نوار و ریسمان ساخت این فایل هارو قطع نکنین و مطمئن باشین دوستانی مثل من اگه آماده باشن قطعا این فایل ها بدستشون میرسه و اگه بخوان ازشون استفاده میکنن و زندگی شونو تغییر میدن

    همون فایل ها باعث شدن من دوره 12 قدم و قانون سلامتی رو تهیه کنم و ازشون نتایج عالی بگیرم و همزمان با اون دوره ها این فایل های رایگان مکمل عالی بودن برای من هنوز هم هستن

    درمورد این فایل باید بگم من قبل از آشنایی با شما حسادت میکردم به موفقیت افراد ، مثلا اگه داییم اینا خونه میخریدن یا میتونستن فلان وسیله خونه یا دوچرخه یا دستگاه بازی بخرن من هم دوست داشتم ما هم داشته باشیم و حسادت داشتم یا مثلا تو مدرسه اگه کسی نمرش‌ بالاتر از من بود دوست داشتم من اول باشم ؛ البته این حس رقابت تو مدرسه مخصوصا پسرها فکر کنم یکم طبیعیه و من هم این حس اول شدنو داشتم و هنوز هم دوست دارم اول باشم؛ اما آگاهی هایی که طی این مدت بدست آوردم نگاهم به این موضوعات عوض شده و بهتر شدم

    در مورد سوال اول :

    مثلا اگه کسی از نزدیکانم موفقیتی کسب کنن به نسبت قبل حسودی نمیکنم ولی دوست دارم من هم همون موفقیت رو داشته باشم، مثلا تو بحث مهاجرت اقوام همسرم تونستن مهاجرت کنن چند سال پیش و از اونجا من هم خیلی دوست دارم مهاجرت کنم ولی هنوز نشده یکم شاید حسادت داشته باشم ولی نسبت به قبل خیلی بهتر شدم، به خودم میگم هر کسی باورها و مسیر خودشو داره من نباید خودمو با دیگران مقایسه کنم و اون فرد با توجه به باورهاش و افکارش و فضایی که بوده به اون موفقیت رسیده و من هم اگه روی خودم کار کنم و باورهامو بهتر کنم قطعا از مسیر خودم بهش میرسم

    در کل احساس بهتری دارم و اگه کسی موفق میشه من براش آرزوی موفقیت بیشتر میکنم چون فهمیدم هر حسی بفرستی همون حس رو دریافت میکنی

    سوال دوم:

    ایده هایی که میتونم از موفقیت نزدیکانم بگیرم اینه که اگه اونا تونستن من هم میتونم مثلا تو بخث مهاجرت دیدم اگه اونا توستن برم من هم میتونم برم، نشونه هاشو دیدم که اگه قدم بذارم تو این مسیر و باورهای قدرتمند کننده داشته باشم من هم میتونم برم و هدایت میشم به شرایطش؛ یا مثلا تو بحث خرید خونه دیدم که اونا خونه خریدن گفتم اگه اونا تونستن من هم میتونم خونه بخرم جایی که دوست دارم با امکاناتی که علاقه دارم‌و یاد گرفتم که روی نکات مثبتشون تمرکز کنم و تمرکزمو بذارم روی اهدافم و خودمو با دیگران مقایسه نکنم

    سوال سوم:

    درس هایی که میتونم از مسیر این افراد بگیرم اینه که تمرکز کنم روی هدفم وقت بذارم برای هرچیزی که در مورد اون موفقیت میخوام و بدست بیارم مهارت یا اطلاعات لازمه رو و خودمو با دیگران مقایسه نکنم تمرکزم روی خودم باشه از کسی توقع نداشته باشم کاری برای من انجام بده و با انرژی و وایب خوب تو مسیر هدفم باشم

    در آخر ممنونم از شما استاد عزیز امیدوارم همیشه در مسیر اهدافمون بهتر و بهتر باشیم و دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    حسين عبدالله گفته:
    مدت عضویت: 3005 روز

    سلام بر استاد عباس منش عزیزم

    استاد خداییش بی نظیری

    در جواب سوال اول

    وقتی خوب فکر میکنم می فهمم در مواجه با موفقیت های اطرافیانم یا خانواده ام و نزدیکانم بیشتری احساسی که در من بارزه حس حسادت است

    الان شاید نسبت به قبل آشنایی ام با قوانین بهتر شده باشم

    ولی هنوز هم حس حسادت در من هست

    وقتی می بینم یکی موفقیتی بدست آورده خیلی زود ذهنم شروع میکنه به حسادت کردن

    شروع میکنه به مقایسه کردن

    شروع میکنه به تخریب و سرزنش کردن من

    میگه تو اینهمه داری رو خودت کار میکنی پس کو نتایجت و میاد نتایجی که گرفتم و موفقیت هایی که داشتم رو بی ارزش جلوه میده

    میگه اینا که چیز نیست

    فلان نتیجه خوبه که فلانی گرفته

    الان خیلی بهتر از قبلم هستم و بیشتر میتونم کنترلش کنم ولی بازم هست

    الان با دیدن نتایج و موفقیت های اطرافیان و دوستانم سعی میکنم اونا رو تحسین کنم و بگم وقتی فلانی تونسته به فلان موفقیت برسه منم میتونم و موفقم میشم ولی باز گاهی ذهن میره سمت مقایسه کردن حسادت کردن و در نتیجه تخریب و سرزنش

    این موضوع مخصوصا در موفقیت های مالی خیلی خودش رو نشون میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مجتبی اکرمی گفته:
    مدت عضویت: 2461 روز

    سلام خدمت همه هم فرکانیسها وعرض ادب خدمت استاد و خانوم شایسته .

    استاد من خیلی روی خودم کار کردم و خیلی از باور های محدود کننده من کمرنگ شدند واز تمام موفقیت های آدمهای دور برم خیلی خوشحال میشم وپیگیر این میشم که چطور به این موفقیتها دست پیدا کردند که راهشون را ادامه بدم واز تجربیاتشان استفاده کنم .

    ولی تنها موردی که توی این آدمای دور و برم پیدا کردم با این که اصلا ایمان خاصی هم ندارند و خیلی خدا را اصل نمیدونند ولی خیلی نترس عمل میکنند وجلو می‌روند که وقتی با خودم مقایسه میکنم در برخی موارد اصلا حتی تکاملشون را حتی طی نکردند ولی بی دل یه کاری را شروع می‌کنند واغلب هم موفق می‌شوند ولی من هر چقدر میرم جلو کمال گرا تر میشم ویه ترسی برا شروع میاد توی دلم و بزرگترین باور محدود کننده بنظر من ترس است البته می‌دونم ترس خودش شرکه ولی چطور باید باهاش مبارزه کنم خوب نسبتا نسبت به چند سال پیش بهتر شدم ولی باید ترسم را به حد اقل برسونم با بالا بردن اعتماد به نفسم با بالا بردن آگاهی هایم نسبت به یه موضوع با بالا بردن مهارتم تو یه مسئله ولی وقتی میبینم بعضیها بدون تکامل وبانترسی کامل می‌روند جلو موفق می‌شوند تعجب میکنم اصلا در مواردی میبینم که طرف از کارمندی اومده بیرون ویکدفعه یه بیزینس راه انداخته موفق هم شده برام خیلی عجیبه واستاد خیلی ازت ممنونم که این آگاهی ها را برایمان رایگان میزارید با تشکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مینا ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1113 روز

    سلام استاد سپاسگزارم از این فایل که حس میکنم کشف قوانین جدیدی توی راهه

    من تو بررسی موفقیت های نزدیکانم به یه نقطه مشترک رسیدم اینکه اونها به اصطلاح آدم های علی‌بی غمی هستن،و‌ خیلی روان کارهاشون توسط دیگران انجام میشه بدون اینکه ذره‌ای معذب باشن و من اینجا هم یه درس گرفتم هم برام‌سوال پیش اومد

    درسی که گرفتم:این علی‌بی غم‌بودن طبق قوانین همون توکل میشه،اینکه رها باشی و به چرا و‌چگونگی کارها کار نداشته باشی و بسپری دست خداو برای من درس توحیدی داره

    اما سوالی که برام‌پیش اومده: نگاه عمومی و حتی خود من نسبت به این خصوصیت اخلاقی این نزدیکانم اصن قشنگ نیست،چون این افراد یه جورایی همیشه کلی ازمسولیت های زندگی‌شون روی دوش دیگرانه،و یه جاهایی از توقعات و رند بودنشونه که بقیه(مثلا خواهر برادر و‌دوستاشون) کمکشون میکنن و‌این با ارزش های اخلاقی من در تضاده ،حالا چطور میتونم ازین‌خصوصیت که هم باعث خوب پیش رفتن کارها میشه هم با ارزش های انسانی در تضاده درس بگیرم؟

    آیا این همون دستان خداونده؟یا نه از توقعشون ادمهای اطرافشون مجبور میشن که یه سری کارارو‌براشون‌انجام‌بدن؟

    چون من همیشه معذبم ازینکه بخاطر منافع خودم بقیه رو‌ اسیر خودمو کارهام بکنم و‌ یه جورایی از بقیه سواستفاده کنم(حالا یا از تخصص کاری خواهربرادرم به طور رایگان و طولانی یا از تونایی و‌عشق خواهر برادرم‌تو نگهداری بچه ،یا از وقت دوستانم برای تفریحی که صرفا خودم علاقه ‌مندشم و…)

    نمیدونم این از عدم اعتماد به نفس میاد یا نه خصوصیت نرمالیه؟

    از طرفی با اموزشهای استاد و تمرینات یاد گرفتم که کمک‌با روی باز و‌اشتیاق آدم‌هارو(دستان‌خداوند) رو‌بپذیرم و صمیمانه ازشون سپاسگزار باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ناصر لطفی گفته:
    مدت عضویت: 1276 روز

    سلام خدمت استادان گرانقدر و دوستان عزیزم

    استاد عزیزم خیلی ممنونم که این سلسله برنامه رو آماده میکنین مطمئناً خداوند هدایتمون میکنه و کمک میکنه بهتر خودمونو بشناسیم و اونجاهایی که ذهنیت محدودکننده داریم مچ ذهنمونو بگیریم و با تغییر دیدگاهمون جور دیگه ای به مسائل نگاه کنیم و بهتر از قبل عمل کنیم

    در مورد سوال اول من زندگی خودم به 3 بخش تقسیم میکنم اینکه در مورد موفقیت افراد نزدیک و دوستان چه احساسی داریم آیا خوشحال میشیم یا ناراحت؟ بخش اول پاسخم برمیگرده به خیلی سال پیش که اصلا هیچ شناختی نداشتم رو خودم و کلا تو درو دیوار بودم پس مطمئنا نجواها و حسادت هایی هم که بوده من آگاه نبودم درموردش بخش دوم اوایل آشنایی با استاد و کمی شناختم خودم رو و این مسائل مهم شد برام در واقع چیزایی برام مهم شد که قبلاً اصلا برام مهم نبود اینکه ببینم چه افکار و باور و احساساتی در درون من جریان داره بعد دیدم برخی از موارد من حسادت میورزم یا ناراحت میشم بخش سوم که شناختم بهتر شد از خودم آگاهانه رفتم تو دل حسادت ها و اتفاقا افرادی که در ظاهر با من دشمن هم بودن براشون آرزوی موفقیت کردم و تو دلم تحسینشون کردم چون با این کار به خودم کمک میکردم

    تمرین این قسمت :

    مرحله اول

    1دوستم که مغازه خرید

    2خواهرم که شغل جدید پیدا کرد

    3 پسرداییم که ماشین جدید خرید

    مرحله دوم

    خیلی احساس خوبی داشتم بهشون تبریک گفتم و مثلا برای دوستم هدیه گرفتم رفتم بهش تبریک گفتم

    مرحله سوم

    سوال اول:مثلا در مورد خواهرم این ذهنیت رو داشتم که چقدر شغل های جدید با ایده های جدید و فرصت های جدید ایجاد شده که قبلاً نبود یا مثلاً د مورد دوستم این ذهنیت میتونم داشته باشم که تمرکز تو کارم خیلی مهم انرژی مثبت داشتن و شاد بودن محل کار خیلی مهم چون ایشون خیلی شوخ طبع در مورد پسر داییم میتونم بگم ایشون باورهای خیلی خوبی در مورد مسائل مالی داره و نسبت به قبل خیلی پیشرفت کرده

    سوال دوم:درس امکان پذیر بودن اینکه هیچ وقت تسلیم نشم و همیشه خودم رو وصل به منبع بدونم همیشه به مسائل از زاویه ای نگاه کنم که به من و باورهام کمک کنه و به احساس خوب برسم

    خدارو شکر بخاطر این فایل آگاهی بخش مرسی از استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوستان گلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    محمد مهدی حکمتی فر گفته:
    مدت عضویت: 1770 روز

    سلام درود به استاد عزیز

    من ادم حسودی نیستم و فکر هم نمی کردم قبل از گوش دادن به این فایل که ادم حسودی باشم

    من درباره موفقیت سه نفر در دفترم نوشتم که به یکی ازون ها حسادت کردم و لی همون موقع هم که خبر موفقیت شنیدم ائنقد حسادت نکردم ولی به نکته های مثبتش هم فکر نکرده بودم ولی با پرسیدن سوال دوم انگار یه انفار تو مغزم رخ داد مگه اصلا موفقیت کسی که خانوادش راهشو هموار کردن درسی هم داره .بله که داره از خودم پرسیدم اگه خانوادم به من همچین مسولیتی می دادن من چه فکر های به سمتم می اومد ایا من انقد به خودم خودباوری داشتم که این مسولیت قبول کنم یانه می تونستم ذهنم کنترل کنم یانه ودیدم که مهم نیست که خانوادت کمکت کنن یا نه اینکه فرد به این باور رسیده که می تونه و بعد مسیرش هم هموار شده است وا اون هتمن اون جایگاه درشعن خودش می دیده که بهش رسیده

    اون دونفر دیگر ازدوستام واقعن بعد موفقیت های که کسب کردن من خیلی خوشحال شدم از ته قلب ودیدن اینکه تلاش هاشون جواب داده خیلی بهم احساس خوبی داده وبرام الهام بخش بود

    درس هاشون اینکه اونا برای هدفشون مهم نبود که چقدر محمدویت دارن که بقیه با داشتن یک دهم اونام نا امید میشن اونا برای رسدن به هدفشون همچی قربانی کردن حرکت کردن یکی شون مهاجرت کرد از خانواده دور بود ولی بعد از ین کار موفقتش خیلی صعودی بود وان یکی هم خیلی خود کنترلی داشت و و مسیرش مدام در حال بهبود خودش بود ویه نکته که داشت این بود که از همه می پرسید از هر کسی که می تونست اندکی هم بهش کمک کنه

    من می خواستم خلاصه اونی که در دفتر نوشتم بنویسم ولی این مطالبی که اینجا نوشتم از مطالب دفترم هم بیشتر شد

    خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    آرمین گفته:
    مدت عضویت: 3959 روز

    سلام به عزیزان

    اینکه وقتی یکی از نزدیکانم و یا کسی که از نزدیکانم نیست، اما میشناسمش به موفقیت میرسه، واکنش من به اون موفقیت هم بستگی به مدار و فرکانس اون لحظه من داره و هم به رزومه اون شخص داره…

    مثلا در مورد یکی از دوستانم که به تازگی متوجه موفقیتش در گرفتن بورسیه کشور آلمان شده، وقتی این خبر رو ازش شنیدم، با تمام وجود براش خوشحال شدم ، چون خودم شاهد تلاشش بودم که برای رسیدن به این خواسته ش، چقدر بها داد و مزد تلاش و پشتکارش رو گرفت.

    اما در مورد کسایی که از نظر من تو مدار و فرکانس درستی نیستن و مدام از زندگی گله میکنن و مسئولیت زندگیشون رو نپذیرفتن و دیگران رو مسئول رسیدن به خواسته هاشون میدونن، در مورد این افراد اگر موفقیتی ببینم، احتمال داره که با توجه به شرایط فرکانسی خودم یا حسادت کنم و شروع کنم به قضاوت ، و یا نسبت بهش بی تفاوت باشم و بگم که منم در زمان درست خودم به موفقیت میرسم…

    با این امید که با دنبال کردن این آموزش ها و تمرینات سریالی استاد بتونم باورهای نادرستم رو بشناسم و اصلاحشون کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مینا ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1113 روز

    درمورد احساسم نسبت به موفقیت افرادنزدیکم،اگر مینای یکی دوسال پیش بودم خیلی غبطه میخوردم،الان خیلی خیلی بهتر شدم،

    مثلا از شنیدن خبر مهاجرت یکی از نزدیکانم در لحظه اول حسادت و سرکوب خودم واینکه پس من چقد عقب موندم بود اما توی یکی دوساعت کامل ذهنم رو‌ ریشه‌ای کنترل کردم و تحسینش کردم و‌با همسرم درمورد باورهای خوبی که اونا داشتن صحبت کردیم،مثل اینکه:اونا رها بودن و شروع کرده بودن به لذت بردن از زندگی‌شون توی همون شرایطی که داشتن تو تهران(از سفر و خریدوتعویض ماشین گرفته تا تحولات کوچیک توی خونه‌شون که نشون میداد عشق و‌زندگی رو‌ توی خونشون جاری کردن،به وضوح نشون داد دارن از کوچیکترین امکانات خونشون لذت میبرن،مثلا پشت‌بومی که از اپارتمان خونشون دراختیار داشتن رو بعد از چندین سال تبدیلش کردن به یه فضای دلنشین و‌رنگ و لعاب دار،باربیکیو،میز و‌چهارپایه های دست ساز خودشون و…)

    از بهترین و طلایی‌ترین نکته‌های استاد درمورد حسادت که خیلی بهم‌کمک کرد: اینکه هرکسی هرجایی که هست جای درستشه،اگه از ما بالاتره چون باورهاش بهتر بوده ظرفش بزرگترشده مدارش بالاتر رفته،اگه پایین تره ازما چون باورهاش پایین‌تر بوده،و هیچکس حق اون‌یکی رو‌نمیخوره و‌نمیتووووونه اصن دسترسی فرکانسی و‌مداری نداره که حق دیگری رو‌بخوره،

    بعد از شنیدن این نکته خیلی خیلی بیشتر از قبل موفقیت های دیگرانو قلبا تحسین میکنم و خیلی‌خیلی کمتر دلسوزی میکنم و‌غصه میخورم برای کسی

    ازاستاد سپاسگزارم که اینطور حسادت رو‌توضیح‌دادن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    نوید الهیاری گفته:
    مدت عضویت: 2448 روز

    سلام عشق اول من استاد عزیز و‌دوست داشتنی

    خیلی جالب بود برام چون همین الان داشتم راجب به این موضوع فکر میکردم و درگیرش بودم اتفاقا تماس گرفتم با دوستم که راجبش صحبت کنم اون کار داشت بعد دیدم پست کذاشتین اینستا دیگه اومدم تو سایت دیدم تا بله جواب سوال خودمه

    استاد الان دوستم زنگ زد اسمش امرالله هست گفت چیکار کردی هنوز واحد نفروختی ؟ گفتم نه بعد از اونجا که اون واحدهاش و فروخته و زمین بعدیش هم گرفته و تو مرحله تاسیسات هم هست داشت احساس حسادتم گل میکرد ولی یهو به خودم اومدم گفتم باید از این درس بگیری و تایدش کنی و الگوبرداری کنی و خوشحال باشی که اگر اون تونسته تو هم میتونی پس در جا نزن ناامید نشو فقط جستجوگرانه و با جدیت دنبال فرصت ها ‌‌موقعیت ها باش نشین نعمت های دیگران را و بشمار به خدا بگو من دارم تلاش میکنم تو هم باید من و به خواسته هام برسونی خلاصه تو همین فکرت بودم که بنگاه زنگ زد و قرار گذاشت برای فردا خدایا شکرت

    یه دوست دیگه دارم مرتضی از من هشت سال کوچیکتره الان چهار پنج ساله کارش و شروع کرده و تو کارش خیلی موفقه و خیلی هم متعهد ه من از ایشون یاد گرفتم که باید هزینه دوره ها را بدم باید روی خودم سرمایه گذرای کنم باید تلاش کنم و مهارتش و یاد بگیرم و اگر عملگرا باشم میتونم بهترین باشم و خلاصه اینکه خیلی ازش یاد گرفتم به جای اینکه حسادت کنم و غصه بخورم .

    یه دوست دیگه دارم رضا اونم از من پنج شیش سال کوچیکتره و خیلی باهوش و رک و جدی هست تو کارش و خیلی بیشتر از من تجربه داره تکامل و از ایشون یاد گرفتم اصلا عجله نمیکنه وام نمیگیره چک نمیده صبر میکنه اقتصادی خرید میکنه احساسی تصمیم نمیگیره و اینا خیلی به من کمک میکنه .

    استا برادرم یا پسر عموم و چندین نفره دیگه خواهر زادم ووووو زبانشون خیلی خوبه و راحت صحبت میکنن ولی من فکر کنم تا حالا سه چهار بار کلاس زبان رفتم ولی هیچ وقت مستمر نبوده و نیمه راه دیگه نرفتم ولی الان دو ترم هست میرم و این سریع دیگه برای جلب توجه و دختر بازی و کلاس و … نمیرم فقط دوست دارم بادش بگیرم و اینا شدن الگو برام مخصوصا خواهر زادم که نوزده سال داره یه شب اومد باهام زبان کار کرد و اصلا احساس بدی نداشتم که اون بلده و من بلد نیستم .

    خیلی چیزای دیگه هم هست که بعدا کامت میزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: