آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
    305MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
    44MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

415 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2955 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    سلام استاد

    دقیقه 0 تا 12:50

    استاد من وقتی این تیکه از حرفهای شما رو شنیدم یاد چندتا چیز توی زندگیم افتادم

    فکر میکنم کم کم دارم توی مدار این باورهای و این جنس باورها قرار میگیرم چون اگر اینطور نبود هیچ وقت این فایل باز نمیکردم

    خیلی سخت گیرم خیلی سخت هر فایل شما رو باز میکنم خیلی مقاومت میکنم هرچقدر هم که میگذره هیجاناتم توی سایت کمتر میشه

    درمورد این داستان امر به معروف و نهی از منکر که ماشالله همه توش استاد هستیم دیگه به خصوص اگر توی خانواده مذهبی تر بوده باشی خودتم خود به خود یاد میگیری بقیه رو از تمام متر و معیاری که دستت دادن قضاوت کنی

    اصلا مهم نیست که تو حوزه درس خونده باشی یا بی سواد باشی توی این حوزه نمیدونم این چیه که یاد گرفتیم هرکی که میبینم به راه راست هدایت کنیم

    دوماه پیش رفته بودم ابادان که مسابقه پالایش نفت و نفت امیدیه ببینم مسابقات که با حجاب برگزار میشه در حالی که دو تیم اماده این بودن که وارد زمین بشن و حلقه زده بودن من گوشیم دراوردم و عکس گرفتم از اون صحنه و همینطور از بیلبورد نتیجه بازی، در ابتدای ورودمون گفتن که گوشیهاتون درنیارین و منم گفتم اوکی

    یه لحظه دیدم یه خانوم اومد سمت گفت مگه نگفتم عکس نگیرید گفتم ببخشید ولی الان چه مشکلی هست من عکس بگیرم تمامممم این بازیکنا از سر تا نوک پاشون پوشیدس چه مشکلی هست؟ گفت خانم خب قانون بهمون گفتن یهو سرپرست تیم اعتراض میکنه به ما که چرا عکس گرفته میشه، گفتم هرکی که اعتراض داشت بهش بگو بیاد من باهاش صحبت میکنم ببینم مشکلش چیه این همه حجاب بستن من عکس بگیرم چی میشه بعد ازس خواستم منطق این کار بگه! بنده خدا هیچی نداشت بگه چون اصلا نمیدونست براچی مراقب اینکار خودشم فهمید اصلا غیر منطقی حرفهاش و اصلا هرکی که این دستور داده بهش و اونم بدون اینکه فکر کنه فقط داشت انجامش میداد بعدش دیگه رفت و وسط بازی اومد از من رفت شد گفت تو خیلی مهربونیاا منم خندیدم گفتم شماهم

    بعد اخر بازی اومد سمت من وقتی مادرم بهم گفت مریم گرسنمه چی داری من تا خواستم بادام زمینی مو در بیارم بهم گفت به مامانت چی میخوای بدی؟ من یه چیز خوب دارم دست کرد توی جیبس یه مشت مویز داد به مادرم بعدش دوباره دست کرد به منم یه مشت مویز داد با رویی خندان منم تشکر کردم خداروشکر بعدش برام ارزوی موفقیت کرد خدافظی کردیم

    یه تجربه دیگه ام دارم وقتی رفته بودیم کوه خضر استاد میدونید کجاست اونجا هم با مانتو بودم بعدش دوتا خانوم اومدن که گیر بدن منم باز با همین راه باهاشون صحبت کردم البته منطق اون لحظم یادم نمیاد ولی به یکیشون که چشم های رنگی داشت گفتم خیلی چشماتون قشنگه کلی خوشحال شد..

    چند وقت پیش در صحبت با پدرم یه حرف منطقی زدم که در ظاهر خیلی بی ادبی بود ولی منطقی بود

    نکته بعدی این فایل در مورد مسئولیت پذیری و احساساتی نشدن

    همین امسال پدرم دوباره تصادف کرد ولی این دفعه خودش اسیب دید و من از اونجا که اون تایم ارتباطم خیلی خوب نبود و میفهمیدم توی رابطه با من چه رفتاری داشته وقتی پدرم اینطوری شد من اصلا نرفتم بیمارستان توی دلم ناراحتی میومد ولی یه حسی درونم بود که میگفت قرار نیست کسیو راضی نگه داری حال خوبت خیلی مهم تره التبه اون موقع خیلی اگاه نبودم ولی میفهمیدم قلبم اصلا دوست نداشت حتی پدرم زنگ زد گفت که نگران من نشدی و فلان

    و من در تمام پروسه اسیب دیدگی پدرم چه بیمارستان بود چه اومد خونه شاید برای یه لحظه چشمم خورده باشه به اون قسمت از بدنش که اسیب دیده بود اصلا نگاه نمیکردم اصلا حرفی نمیزدم احساس خوبی نداشتم میدونستم همش ترحم میدونستم هربار تصادف میکرد میگفت چشمم زدن میگفتم این همه ادم چرا تو رو بخوان چشم بزنن

    ولی هیچ وقت حرفهای منو قبول نداشت چون من همیشه میخواستم باورش عوض کنم استاد من خودم جدیدا متوجهش دارم میشم من وقتی میفهمم افکار پدرم در مورد یه موضوعی منفی هست ناراحت میشم فکر میکنم باید اون باورهاش تغییر کنه تا زندگی من تغییر کنه بخاطر همین بود که میخواستم باورهاش تغییر بدم دیگه حتی وقتی مهمان میومد میرفتم شام برمیداشتم جلو مهمان میبردم توی اتاقم

    اه حالم بهم میخوره از همه ترحم و دلسوزی و ادا اطفار دراوردن

    وقتی مادرم زنگ زد گفت اصلا تو بفکر پدرت هستی یا میگفت من اونجا تک تنها هیج کس نبود کمکم بعد با خودم فکر میکردم پ چرا فامیلات نیومدن کمکت دو روز؟؟؟؟

    یا درمورد هزینه بیمارستان اگر جایی کم اوردید نمیخواید زیر منتشون باشید ازشون پول بگیرید حتی اگر تعارف هم کرده باشن

    با خودم میگفتم چرا پس این فامیلاتون که هر شب جمع میشدید دورهم نمیومدن جمع بشن

    مگه پدر من نرفت اتاق عمل؟؟

    با وجود اینکه قلبم میگفت نرو قلبت اذیت نکن زور نزن ماسک نزن خودت میدونی خودشون هم میدونن

    حس میکردم که نقش میتونم بازی کنم ولی من حالم بهم میخورد از نقش بازی کردن چون میگفتم دروغ بدم حسم که واضح

    خیلی حرف شنیدم از مادرم که تو الی بلی دلت رحم نمیاد و کلی حرف

    یه مثال دیگه از مسئولیت پذیری که اینجا اگاهانه تر بودم داستان پروسه انصرافم از کنکور و نرفتنم به دانشگاه بود

    شبانه روز مادرم گریه میکرد موهاش میکشید که میخوای بری فوتسال خودخ بدبخت کنی میخوای برس چیکار اصلا فوتسال چیه

    یادم مادرم میگفت بری فوتسال منزوی میشی من توی ذهنم بلافاصله میگفتم نه من میرم تیم ملی من تمرین میکنم و اصلا کنترل ذهن من توی تایم باعث شد که من بتونم این تصمیم به راحتی و لذت بگیرم و الا اگر یه درصد فکر میکردم که اگر برم فوتسال بدبخت میشم یا منزوی میشم یا.. شک میکردم پای هدفم نمی ایستادم

    شبانه روز در حال تذکر و تهدید از اینکه اینکار اشتباه هست و تو داری مسیر اشتباه میری و ما درست میدونیم و تو نمیدونی مغزت شست و شو دادن و….

    وقتی استاد خطاب به پدر و مادر ها گفتید میدونم سخته من به عنوان فرزند این احساساتی نشدن تجربه کردم و قشنگ یادم افتاد واقعا یه سلف کنترل میخواد

    اینقدر محکم وایسی دست خود بگیری چون کافیه شک کنی کافیه بلغزی دیگه کم کم ترسها کار خودشون میکنن

    یادمه چقدر توی ذهنم خودم با خودم حرف میزدم میگفت مریم احساساتی نشی ها بهت میگن سنگ شدی و فلان شدی توجه نکنی ها

    ناراحتیشون توجهت برنداره از اصل ها

    مریم حواست باشه ها

    من بودم خدا و این ذهن چون عملا من هیچی نداشتم نه پول داشتم نه پارتی نه کسییییییی حرفهام تایید میکرد نه کسییی مسیرم باور داشت خودم بودم خودم ولی خداروشکر تونستم عبور کنم

    خیلیی پدرم و مادرم تلاش میکرد اون موقع یا همین الانش که من اشتباه نکنم حتی توی چیز خیلی کوچیکی مثل یه اشپزی یا نکته اشپزی که من اعصابم خورد میشه میگم میشه بابا دخالت نکنی دارم کارم میکنم

    چند وقتی یعنی چند روز میشه متوجه شدم که من دارم ارام ارام برای حل کوچکترین چالش هام یا سوالاتم قبل از از اینکه از کسی بخوام یا به پرسم به خودم رجوع میکنم خیلی خیلی این ذهن من توی اولین قدم میگه برو از فلانی بپرس ومن الان شاید بگم چند روزی هست که میگم نه حتی اگر طول بکشه هم خودم باید پیداش کنم یا بفهممش تا اینکه بپرسم

    میدونید استاد چون از اون طرفم فهمیدم که بابا من هرچی که میپرسم طرف به من جوابی من در حد 180 یا 360 درجه مخالف یعنی طرف میخواسته به من وسیله بده بعد بهش گفتم فلانی کجا گذاشتیش گفته مثلا زیر تخت بعد من رفتم دیدم نیست خودم تصمبم گرفتم پیداش کنم در حالی که دنبال یه وسیله دیگه بودم اونو یه جای دیگه پیدا کردم که قشنگ روبروش بوده اصلا یه چیزی

    چندین چندبار دیگه وقتی میپرسم جوابهااا اینقدر پرته بخاطر همین تصمیم گرفتم هر بار حتی اگر یه کش مو هم گم کنم بگردم خودم پیداش کنم اقا کش مو من گم میشه مسئولش منم نه خواهرم زنگ بزنم بگم تو میدونی کجاست؟؟

    شالم گم میکنم زنگ بزنم فلانی تو شال منو پوشیدی ؟ اصلا چرا باید شال تو رو بپوشه ؟اصلا چرا باید بدون اجازه شال تو رو بپوشه ؟

    اقا مسئولیت کوچیکترین برعهده بگیر.

    زندگی نمیکنیم وقتی یاد گرفتیم که همه چیز بسته بندی شده تحویل بگیریم فقط بخاطر اینکه اشتباه کنیم

    استاد یه بار خواهرم اتو زده بود به برق بعد یادش رفته بود و من اومدم دیدم یه حسی بهم گفت اینو در نیاز خودش مسئوله وقتی برگشت و خانوادم اومدن خونه رفتن دیدن اتو سوخته

    اون موقع ناگاهانه انجام دادم ولی قشنگ یه حسی میگفت به تو ربطی نداره مگه تو مامور شدی اشغالای دیگران پشت سرشون جمع کنیم

    بعضب هامون حتی ناخوداگاه یاد گرفتیم اشغالا و اشتباهای بقیه رو وقتی میبینیم جمع کنیم فکر میکنیم ما مسئولیم

    ما مسئولیم اگر یکی جلو رومون توی خیابون پوست موزش انداخت به من چه اقا خودش بره جمع کنه خوشم نمیاد برم از اون منطقه

    دوست نداره ادم تمیزی باشه توی زندگی مشترک با تو توی خونه بردار برو از اونجا

    اصلنم مهم نیست کی باشه باور کن که میتونی شرایط زندگیتو تغییر بدی باور کن مجبور نیستی بمونی

    تا دقیقه 17:30

    یادمه اون اوایل که وارد سایت شدم یکی از سوالاتم این بود که خواهرم صبحها برای نماز بلند نمیشه و مادرم بهم میگه توی گردنت هست که بلندش نکنی یادمه اونو توی عقل کل پرسیدم من خواهرم بلند میکردم ولی خوابش میومد یا نمازش قضا میشد

    یا یادمه وقتی من نماز نمیخوندم مادرم میدید خواهرم نماز نمیخونه میگفت تقصیر توعه چون تو نماز نمیخونی!!!! :-|

    چقدر خوبه ادم خودش مسئول زندگیش بدونه از اون طرفم سبک چون بقیه رو مسئول زندگی خودشون میدونن

    خیلییی بارها دیدید احتمالا که روی دیوار نوشتن بر پدر و مادر کسی که اشغال میریزد لعنت!!!! بی توجهی یه نفر دیگه میندازیم گردن پدر و مادرش

    تا دقیقه 20:20

    استاد امروز داشتم بخش 3 جلسه دو آفرینش گوش میدادم

    اتفاقا همین حرفها رو شنیدم از شما اینکه تر و خشک باهم نمیسوزه

    مثالش زدید گفتید که ما سمینار بودیم و توی این فاصله طوفان اومد و شرایط اب و هوایی بهم ریخت و 5 نفر اگر اشتباه نکنم گشته شدن ما از سالن اومدیم بیرون همه چیز اروم بود

    حتی وقتی برقم رفت سریع برق سالن وصل کردن

    الان به ذهنم رسید که توی این مورد باید مثال زیاد پیدا کنم چون بارها نقضش دیدم که فلانی بد بخت شد همسرشم باهاش سوخت نمیدونم فلانی براش یه اتفاق افتاد بقیه هم که بودن به فنا رفتن

    همیشه همیشه شما مثال میزنید میگید توی همین کرونا توی همین سیل و طوفان یکسری ها دارن سود میکنن

    استاد یادتونه لایو گذاشتین لایو 13 بود عید توی پارادایس زمان کرونا و گفتید جهان سرند میکنه داستان کشتی حضرت نوح و ایلان ماسک و امازون که توی همون شرایط یک سر گردن از بقیه جلو افتادن چون با اومدن و ادامه دار شدن همین بیماری خیلی دیدن عه کسب و کارمون تحت شعاع قرار میگیره بشینیم یه فکر کنیم! تازه بشینیم یه فکری کنیم

    استاد چرا من یه این فایل بیشتر دقت نکرده بودم بارها بارها دیدمش ولی الان میفهمم اصلا من باورش نداشتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2892 روز

    بنام خدای بخشنده و مهربان

    قلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ ۚ وَلَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْهَا ۚ

    وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ.

    بگو: آیا غیر از خدا را به ربوبیّت گزینم در صورتی که خدا پرورنده همه موجودات است؟ و هیچ کس چیزی نیندوخت مگر بر خود، و هیچ نفسی بار (گناه) دیگری را بر دوش نگیرد. سپس بازگشت همه شما به سوی پروردگارتان است و او شما را به آنچه خلاف در آن می‌کردید آگاه خواهد ساخت.

    سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و دوستان

    استاد با شنیدن این آیه یاد خودم افتادم . من نمونه کسی هستم که به واسطه ی باورهای اشتباه مذهبی که در گذشته داشتم بیست ساله با فردی دارم زندگی میکنم که نتیجه افکار خودمه .

    نمی دونم چطور و چجوری ولی این باور مخرب که مراقب باشم کاری نکنم که باعث اذیت پدر و مادر نشم یا اینکه یه وقتی اگه حرفشون گوش نکنم و مطیع نباشم اونا منو نفرین میکنن . یعنی سعادت و خوشبختی خودم را گره زده بودم به رضایت والدینم .

    درواقع من همیشه بچه حرف گوش کن خانواده بودم . خیلی تلاش میکردم پدر ومادرم را درک کنم و کاری نکنم که یه وقت ناراحت نشن چون خدا قهرش میگیره و میرم جهنم .

    من حتی درس را برای والدینم میخووندم . من رشته ای را در دبیرستان انتخاب کردم که پدرم دوست داشت. حتی پدرم برای من در دانشگاه انتخاب رشته میکرد ( رشته پزشکی ) بر خلاف میل باطنیم که این خودش داستانی داره که شاید یه وقتی در موردش نوشتم.

    در واقع همیشه میخواستم کاری کنم که رضایت پدر و مادرم را جلب کنم چون فکر میکردم باعث خشنودی و رضایت خدامیشم با اینکارم . بهشت را برای خودم دربست گرفتم .

    یادمه در ایامی که شغل کارمندی داشتم مادرم اومد به من گفت یه وقت عاشق نشی / دل به کسی ندی . من خودم میگم باید با کی ازدواج کنی . یعنی همسرم هم به انتخاب والدینم بود. من هیچ انتخابی در این موضوع نداشتم .

    خداراشکر همسرم انسان شریفی هست ولی از نظر فرکانسی خیلی اختلاف عقاید و افکاری داریم و دنیای ما کاملا با هم متفاوت است . ولی من زندگی را انتخاب کردم که باب میل خانواده ام بود . من هیچ گونه نظر و انتخابی نداشتم . آن موقع من از این اتنخاب خودم راضی بودم چرا ؟ چون بارضایت والدینم حال من هم خوب بود ولی بعدها تو زندگی رفته رفته متوجه اختلاف نظرها و دیدگاهها و حتی سبک زندگی متفاوت بین خودم و همسرم شدم . ولی من به این زندگی ادامه دادم چون دوست نداشتم خانوادم نارحت بشن . حتی اینجا هم اول فکر حال پدر ومادرم بودم.

    رعایت حال خانواده و اینکه یه وقتی خدا قهرش نگیره به من اجازه نمیداد تا به جدایی فکر کنم .فکر میکردم انسان مومن کسی که بسوزه و بسازه اشکالی نداره عوضش پدر ومادرم از من راضی هستن و خدا هم از من راضی .

    اون سالها گذشت و من هدایت شدم به سایت استاد و این آگاهی ها و فهمیدم که همه چیز خودم با افکار خودم خلق کردم

    هر روز دارم تلاش میکنم روی ایمانم روی توحید و روی تسلیم بودنم کار کنم . جهان جهانه فرکانسیه ومن اگه خوب روی خودم کار کنم و ایمانم را نشون بدم فرکانسهای من هستن که منو از این فضا جدا میکنه و به فضای بهتر و انسانهای باکییفیت تر میبره .اجازه میدم فرکانسهای من کارا انجام بدن و من هیچ تقلایی نمی کنم . روی احساس لیاقت و ارزشمندی وجودم کار میکنم . اجازه میدم جهان کبوتر با کبوتر و باز با باز را برام انجام بده .

    خداوند همه ی ما را به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن.

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1856 روز

    به نام خداوندی که برای صفات ا‌و حدومرزی وجودندارد

    سلامودرود خدا برشما استادان عزیز و تمامی دوستان ارزشمندم

    وقتی ادامه ی این فایل رو گوش دادم فهمیدم که خداروشکر چقدر ازون دوران جاهلیتم فاصله گرفتم و به حدی فاصله گرفتم که خیلی به مغزم فشار اوردم تا یادم اومد که بابا منم یروزی ازون مدار پرازجاهلیت عبور کردم و خدارو شکر که تو اون مدار پراز جهل ثابت نموندم و راه نجات رو از گمراهی تشخیص دادم

    یادمه چهارسال پیش وقتی که خیلی ذوقو شوق داشتم که به خانوادم بفهمونم که من هم مثل ارشمیدس بهترین مسیرزندگیم رو یافتم،صدای استاد رو جلوی مامان بابام بلند میکردم تااونها کنجکاو بشن و ازم بپرسن این آقایی که بحرفاش گوش میدی کیه و من لب به سخن گشوده کنم و تامیتونم از خوبی های این مسیر و این ردپایی که استاد عزیز رفته توضیح بدم و بگم که منم قراره این ردپا رو دنبال کنم و زندگیم قراره ازین رو به اون رو بشه….

    خلاصه یه مدت بااین جاهلیتم پیش رفتم دیدم که نه بابا اونجور که فکرشم میکردم نیست و اونهادراکثر مواقع اونققدر تو فاز منفی بودن که هیچوقت کنجکاو نمیشدن ازمن بپرسن خوب این صدایی که گوش میکنی دقیقا چی میگه،تازه خیلی اوقات هم شاکی میشدن که اگه میشه صداش رو کم کن…

    الان که فکرشو میکنم چقدر من جاهل بودم و میخواستم به زور اونهارو کم کم به این مسیر دعوت کنم و یااینکه حداقل به حرفای من سراپا گوش بدن و بگن آفرین چه مسیری رو انتخاب کردی…

    کلی الان به اون شوروحال اولیه م میخندم

    خلاصه فقط گاهی وقتا که مامانم مثلا میخواست یجورایی به این صدایی که میذارم احترام گذاشته باشه،سریع این سوالو ازمن میپرسید که این آقایی که داره ازین صحبتا میکنه نماز هم میخونه؟!!!!

    یعنی با این سوال چنان پتکی بر سر من کوبیده میشد که واقعا اون لحظه به شدت کنترل ذهن کار حضرت خضر بود،و نمیدونستم واقعا اون لحظه جواب مامانمو چی بدم،که آخه مادره من ایشون انقدر داره صحبتهای الهی از خداووتوحید و ازینکه شرک نورزیم میگه،اون وقت شما براتون سواله که ایشون نماز میخونه یا نه؟!!

    بعد باخودم گفتم ببین چقدر ما ایرانیا غرق در حواشی دین شدیم،که فکر میکنیم باید حتما از کسی تبعیت کنیم که جای یه مهر مثل سوختگی روی پیشونی اون طرف باشه و بخیال باطل خودمون فکرمیکنیم که اون طرف آخرته دینو دیانته و از علامه ی کافی والاتره و تبعیت غیر از اینجور آدمها یعنی گناه‌کبیره انجام دادنه…

    از اون به بعد فهمیدم تازمانی که یک نفر زیادی توی حواشی گیر کرده باشه نمیتونه اصل رو بشنوه،بفهمه درک کنه چه برسه به اینکه عمل کنه…

    و به خدا قسم دیگه هییییچ گونه تلاشی نکردم که بخوام به زور هدایتگر نزدیکترین آدم به خودم باشم

    خیلی اوقات هم بابت هندزفری هایی که توی جمع میزدم و خودم رو از حرفهای پوچ‌وبیهوده کنار میکشیدمدمورد تمسخر و توهین ها واقع میشدم،اما خدارو شکر اونقدر از درون وازلحاظ عزت نفس رشد کرده بودم که حرفها و تمسخرهای اونها هیچ تأثیری برمن نمیذاشت

    ولی بازهم سعی کردم که دیگه اون دورهمی ها رو هم کمتر کنم و بیشتر تو لاک تنهایی خودم رفتم،و الان بهترین روزهای عمرم زمانی هست که خودمو خدای خودم واین آگاهیا در طول روز به سر میبرم

    یعنی به محض اینکه دخترم رو راهی مدرسه میکنم و همسرم هم سره کار میره با خودکارو دفترهام انس میگیرم و کلی باخدا عشق بازی میکنم و بسیار بسیار این تنهایی من لذت بخشه

    وازهمه مهمتر اون آدمای پرازحاشیه به راحتی و سادگی بدون هیچ جروبحثی شرشون از زندگیم کم شد….

    خدارو صدهزاران مرتبه شکر برای این فایل ارزشمند و گوهربار

    هرچقدر از ارزشمند بودن این فایلها بگم گفتم و هرچقدر سپاسگزار لطف خداوند باشم بخاطر سخاوتمندی این دست از بنده هاش،بازهم کمه

    خداروشکر خداروشکر خداروشکر

    هرکجاهستید شادوپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    مهدیه ادیب گفته:
    مدت عضویت: 836 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام عرض میکنم به استاد و خانم شایسته ی عزیز و همه دوستان

    خدایا شکرت به خاطر این آگاهی های ناب ، چقدر ما از بچگی با باورهای اشتباه بمباران شدیم ، الان وقتی بهشون فکر میکنم می بینم چقدر پوچ و مسخره بودن

    در مورد این موضوع ک استاد بهش اشاره کردن که بچه باید نماز و روزه ی قضای پدر و مادر رو بجا بیاره ، وای خدای من ، اینا چی بود که به ما گفتن ، همیشه می شنیدم که نماز و روزه ی قضای پدر مادر به عهده ی فرزنده اونم پسر بزرگ ( باخودم میگفتم اونایی که پسر ندارن تکلیفشون چیه ) همیشه برام سوال بود این چه عدالتیه که طرف خودش در طول عمرش نماز نخونده بعد بچه ی بیچارش مجبوره نمازهای پدر و مادر رو بجا بیاره !!

    یا در خصوص حجاب خانم ها ، اینو به ما میگفتن که اگر خانمی حجابش مناسب نباشه و یه مردی به خاطر حجاب نداشتنِ اون خانم به گناه بیفته ، گناه اون آقا به گردن اون خانم هست ، باز در این مواقع همیشه از خدا شاکی میشدم میگفتم خدایا آخه این چه عدالتیه که تو داری ، آقایون راحت واسه خودشون بچرخن خانم ها باید طوری خودشونو بپوشونن که فقط صورتشون معلوم باشه اگر هم یه تار مو دربیاد بیرون و یه آقایی به گناه بیفته بازم ما مقصریم ؟ یعنی چی آخه ! اون نگاه کرده ، اون رفته گناه کرده چه ربطی به من داره ! خب خودشو عذاب کن گناهشو به گردن خودش بنداز … وای که چقدر تباه بودیم،

    چقدر همیشه احساس گناه همراه با خشم داشتیم که چقدر بی عدالتی هست تو دنیا، همیشه سر این یه دونه موضوع از خدا شاکی بودم و برام جای سوال داشت ( تا اینکه فایل های حجاب استاد رو گوش کردم و چقدر به آرامش رسیدم و فهمیدم خدا اصلا چنین چیزی نگفته و نخواسته )

    یا در مورد احترام گذاشتن به پدر و مادر میگفتن که اونا هرچقدر به تو بدی کردن یا بی احترامی کردن و شخصیت و آینده ت رو نابود کردن ، تو حق نداری اعتراضی بکنی ،اونا پدر و مادرت هستن و به گردنت حق دارن ، و این باعث میشد بچه هرچقدر که تو زندگی کنار پدر و مادرش عذاب بکشه یا روح و روانش نابود بشه اما تحمل کنه و خودشو فدای پدر و مادر بکنه که مبادا عاق والدین بشه و اون دنیا عذاب بکشه

    و برعکسشم هست ، پدر مادر ها همیشه عذاب وجدان دارن که اگه فرزندشون کار اشتباهی میکنه اون دنیا به جای بچه اینارو عذاب میکنن به خاطر اینکه میگن شما پدر مادر این بچه بودید ، شما این بچه رو درست تربیت نکردید و گناه اشباهات این بچه به گردن شماست

    من بارها پدر مادرهایی دیدم که دقیقا به خاطر همین مسئله مثلا نماز نخوندن فرزندشون عذاب وجدان دارند و همیشه غمگین و افسرده ن که آره اون دنیا مارو می برن جهنم و عذاب میدن به خاطر اینکه نتونستیم بچه ای تربیت کنیم که نماز بخونه ….

    واقعا چقدر به خاطر دیگران عذاب وجدان داشتیم و خودمونو اذیت کردیم

    چقدر به جای اینکه روی خودمون کار کنیم و واسه خودمون زندگی کنیم و لذت ببریم ، احساسِ گناه داشتیم و فکرمون همیشه به خاطر این مسائل بی اهمیت درگیر بود .

    چقدر الان آرامشم بیشتره که هیچ وظیفه ای در قبال هیچ کسی ندارم ، هر کسی هر کار اشتباهی بکنه به من ربطی نداره ، من خودم مسئول زندگیه فقط خودم هستم و بس .

    این من هستم و خدای خودم ، و هیچ کسی غیر از من تو زندگیه من نیست

    نه کسی مسئولیتی در قبال من داره ، و نه من مسئولیتی در قبال کسی دارم

    چقدر این آگاهی به آدم آرامش میده ، آدم خیالش راحت میشه و تمرکز میکنه فقط روی خودش

    خدایا شکرت که با استاد آشنام کردی و این آگاهی هارو بهم دادی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    ازاده گفته:
    مدت عضویت: 2143 روز

    سلام به همه خوبان

    امروز این پیام مینویسم تا ردپایی برای خودم باشد. به امید الله مهربانی که این اگاهی هارو جاری میکند.

    من متوجه شدم که هنوز جاهایی از درون قلبم شک، تردید و ترس هست. ترس از اتفاقاتی که توی اینده ممکنه برام بیفته. هنوز جاهایی از درونم نیاز داره که من بیشتر به خدا توکل کنم. بیشتر اعتماد کنم بیشتر و باخیال راحت تر خودمو بهش بسپارم. هنوز دارم به نیروهایی خارج خودم قدرت میدهم اینگار هنوز باور نکردم که تنها یک قدرت خیر است که اگه من بهش اعتماد کنم بهش توکل کنم که نشانه اونم حال خوبمه بی خیالی منه، بودنم در لحظه است، اون نیرو همه چی به نفع من تمام میکنه خواسته هامو بهم میده خیلی راحت و روون.

    اینگار داره باهام حرف میزنه.

    ازاده کیه این آسمان زیبا برافراشت؟

    هیچ کس قدرت این کار نداره جز تو

    آزاده کیه که خورشید و ماه مسخر شما کرده است؟

    خدامهربونم هیچ کس قدرتی ندارد جز تو.

    کیه که به زکریا تو سن پیری در حالی که زنش نازا بود بچه داد؟

    مهربونم هیچ کس قدرتی ندارد جز تو.

    کی بود که به مریم بدون اینکه مردی لمسش کنه عیسی را داد؟

    هیچ کس قدرتی به انجام این کار نداره جز تو.

    کی بود که یوسف بعد اینکه روی برادرهاش حساب کرد و اونا یوسف به قیمت اندک فروختند براش ارزشی قایل نشدند عزیزمصر کرد بهش زن و زندگی داد اینقدر قدرت مالی بهش داد که هر حای مصر میخواست میتونه زندگی کنه؟

    مهربونم، بهترین حامی من، هیچ کس جز تو نمیتوته

    کی به مادر موسی وحی کرد که بچشو توی رود نیل بندازه؟

    هیچ کس قدرتی نداره جز تو خدای مهربانم

    کی موسی به مادرش برگردوند و موسی تنها از سینه مادرش شیر خورد

    خدای مهربونم هیچ کس قدرتی ندارد جز تو

    کی اب رود نیل باز کرد تا موسی و اطرافیانش رد بشند؟

    هیچ کس جز تو قدرتی به انجام این کار ندارد چون تو توانا و شکست ناپذیری

    کی روی زمین باغهایی قرار داد و درون باغها میوه هایی رویاند هبچ کس جز تو قدرتی ندارد. هیچ انسانی توانایی رویاندن درخت ندارد هیچ انسانی توانایی اینو نداره که میوه روی درخت برویاند بعد هم باعث رسیدنش بشه.

    هیچ انسانی توانایی اینو نداره که دانه های انار اینقدر قشنگ کنارهم قرار بده.

    هیچ انسانی توانایی اینو نداره که بچه دررشکم مادرش رشد بده.

    هیچ کس جز تو به نهان و اشکار دلها اگاه نیست.

    وقتی مرگ به یکی از ما و عزیزان ما نزدیک میشه هبچ کس جز تو توانایی دور کردن مرگ ندارد.

    تو سخت ترین لحطات و زمان ها هیچ کس جز تو نمیتونه ما رو یاری کنه.

    خدایا دلهای همه ادمها و افراد دست تو هست.

    خدایا شکل گیری بچه، تکامل بچه و بزرگ شدن بچه تو شکم مادرش دست تو هست تو که نیروی خیر جهانی است. خودت گفتی هر خیری به شما میرسد از من است.

    هیچ کس جز تو توانایی اینو نداره که روز شب کنه و شب روز کنه.

    پس تو از چی میترسی؟ از اینکه افراد طردت کنند؟ از اینکه افراد نپذیرندت؟ از اینکه مسیری که تا این لحظه رفتی یکدفعه فرو بپاشه؟ از این میترسی که طبق سبک شخصی خودت زندگی کنی؟ سبکی که ارامش بهت داده میخوای بخاطر حرف مردم بگذاری کنار؟

    خدایا هدایتم کن تو بهترین هدایت گری. چون تو اگاهی چون تو عالمی چون تو قدرت داری. تو به غیب اگاهی داری

    بگو: آیا غیر از خدا را به ربوبیّت گزینم در صورتی که خدا پرورنده همه موجودات است؟ و هیچ کس چیزی نیندوخت مگر بر خود، و هیچ نفسی بار (گناه) دیگری را بر دوش نگیرد. سپس بازگشت همه شما به سوی پروردگارتان است و او شما را به آنچه خلاف در آن می‌کردید آگاه خواهد ساخت.

    إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ ۚ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ

    ای رسول ما، با آنکه تو هادی خلقی) چنین نیست که هر کس را تو دوست بداری هدایت توانی کرد لیکن خدا هر که را خواهد هدایت می‌کند و او به حال آنان که قابل هدایتند آگاه‌تر است.

    ازاده سندی بالاتر از ایات قران نیست میگه اینجوری نیست که تو بتونی کسی هدایت کنی هدایت تنها برای افرادی اتفاق میفته که در مدار هدایت هستند.

    هیچ جا توی قران نیست که خشک و تر باهم بسوزند هر جا بوده خدا اهل ایمان نجات داده. مثل قضیه حضرت موسی و باز شدن اب.

    مثل قضیه نوح و نجات نوح و اهل ایمان.

    ما در مسیر درست باشیم هدایت میشیم.

    خداوند تو قران به پیامبر میگه نزدیک است که خودتو بکشی تابتونی بقیه رو هدایت کنی.

    این ایات باید به ما نشون بده که ما نمیتونیم بقیه هدایت کنیم

    اونکه پیامبر بوده فقط وظیفه اش این بوده که پیام خدا رو برسونه بشارت بدهد و انذار کنه. اما نمیتونسته بقیه هدایت کنه.

    و اگر خدای تو می‌خواست همه خلق را یک امت می‌گردانید و لیکن دائم با هم در اختلاف خواهند بود.

    اگر مسیر هدایت بری به نفع خودته اگر گمراه بشی به ضرر خودته.

    فصلت چهل شش

    هر کس کار نیک کند به نفع خودشه هر کس کار اشتباهی کند به ضرر خودشه.

    این نیست که من تو دنیا نیکی کنم خانوادم جوابشو ببینند یا من بدی کنم خانوادم جوابشو ببینند.

    پس یاداوری کن تو فقط یاداوری کننده ای

    تو هرگز بر اونها تسلطی نداری

    اگر پرودگار تو میخواست کل مردم ایمان میاوردند. از ریشه شیع استفاده کرده یعنی در مشیت الهی بود در قوانین الهی بود. از ریشه رود نیست یعنی خدا اراده میکرد.

    خود خداهم خواسته مردم انتخاب کنند

    اگر خدا میخواست کاری میکرد که ادما همه هدایت بشند اما خدا به دست خودشون داده تا خودشون انتخاب کنند.

    من اگر خیلی عرضه داشتم زندگی خودمو تغییر میدم.

    شوری ایه چهل هشت

    فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا ۖ إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَهً فَرِحَ بِهَا ۖ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ کَفُورٌ

    ای رسول، تو این آیات قیامت را بر خلق برسان) پس اگر باز اعراض کردند دیگر تو را نگهبان آنها نفرستادیم، بر تو جز ابلاغ رسالت تکلیفی نیست، و ما چون به انسان (بی‌صبر کم ظرف) از لطف و رحمت خود بهره‌ای بخشیم بدان شاد شود و اگر به کیفر کردار خود رنج و عذابی به آنان رسد آدمی سخت راه کفران پوید.

    تمام این آگاهی ها باید باعث بشه دست از این قبیل کارها و هدایت بقیه بردارم و تمام توجه ات به سمت خودم بیاورم.

    آزاده ترسهای اینده رها کن چون خیلی از اونها هیچ وقت اتفاق نیفتادند و نمیفتند. بگذار اگر در اینده پیش امدند براشون راهکار پیدا میکنیم. قطعا راه حلشون هست.

    خداهم هست که ما را هدایت کنه. خواسنه رها کن هدف اصلی من

    “احساس خوب داشتن، شادی و آرامش” است و این  اولویت مهم زندگی‌ قرار دهیم و به جز این‌، هیچ چیز را جدی نگیرم.

    کافی است هر ناخواسته ای را در اطرافم نادیده بگیرم.

    کافی است بجای مرور مشکلات در ذهنت و نگران بودن درباره آن‌ها، به هر شکلی که می‌توانم، زیبایی‌های اطرافت را تحسین کنی. خواه تحسین یک فرد باشد‌ یا یک موضوع.

    کافی است‌، از توضیح دادن درباره مشکلات، ترس‌ها، نگرانی‌ها یا افرادی که موجب ناراحتی‌ام شده‌اند، دست بکشم.

    کافی است باور کنم که هراتفاقی‌، به نفعم است.

    کافی است به یاد بیاورم که‌، خداوند بزرگ‌ترین حامی‌ام است و با مرور این موضوع، ذهنت را ساکت کنم.

    این افکار سمی رها کن. اگراین اتفاق رخ دهد‌،  اگر این فرد از زندگی‌ام بیرون رود‌، اگر این آدم وارد رابطه‌ام شود‌، اگر به این خواسته‌ برسم‌، اگر این تغییرات در وضعیت مالی‌ام رخ دهد‌ و … ، آنوقت احساس خوبی خواهم داشت، لذت خواهم برد و شاد خواهم بود…»‌، با سرعت تمام‌، در حال دورشدن از برکت‌های زندگی هستی.

    شادی من در همین لحظه است در همین لحظه عاشق خودمم. من نمیتوانم هبچ کس تغییر بدهم. نمیتوانم بقیه وادار کنم تا طور دیگری زندگی کنند. نمیتوانم خانواده و عزیزانم نصیحت کنم اما میتونم همبن لحظه به چیزی فکر و توجه کنم و شاد باشم.

    «شادی»‌، طبیعی‌ترین حالت وجود توست. یعنی تنها حالتی که ثروت‌‌، نعمت‌ و هر آنچه  اتفاق خوب می‌‌نامی‌، دسترسی داری.

    تنها راه تجربه طبیعت خودم، کنترل ذهن به وسیله کنترل کانون توجه و تمرکز بر نکات مثبت است.

    وقتی کنترل ذهن را مهم‌ترین کار زندگی‌ات بدانم،وقتی احساس خوب داشتن و ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح را‌، مقدم بر انجام هر اقدام عملی دیگری بدانم، معجزه رخ می دهد و تمام آنچه به دنبالش بودی‌، تمام آن اتفاقات‌، موقعیت‌ها‌، آدمها و فرصت‌ها که می‌خواستی‌، راهشان را به سوی زندگی‌ات پیدا می‌کنند. درست در زمانی که من منتظرشان نیستم.

    ایجاد  هماهنگی میان ذهنت و روح، موجب وصل شدن تو به ایده‌ها و راهکارهایی می‌شود که مؤثر تر و کارامدتر از راهکارهای هزاران نفری هستند که‌، این هماهنگی را ایجاد نکرده‌اند.

    یادم باشه که این یک قانون است: احساس خوب = اتفاقات خوب.

    یادت باشه دلسوزی نکنی چون خداوند عادل است و هر کسی سر جای خودشه.

    یادت باشه خدا بهتر از تو محافظ خانواده و عزیزانته

    یادت باشه تو قدرت داری و میتونی خلق کنی

    پس از این قدرتت به نفع خودت استفاده کن

    هر اشتباه یا کوتاهی که در گذشته کردی رها کن گذشته گذشته الان اونطوری که میخوای زندگی کن

    هدف بگذار تیک بزن باز هدف بعدی.

    به قول استاد عزیزمان ما تغییرات ذهن راحت میبینیم اما تغییرات ذهن چون قابل دیدن نبست فقط باید اتفافات بیرون ببینیم و متوجه تغییرات درونمون بشیم.

    ازاده چطور هر روز ورزش میکنی غذاهایی میخوری که برات مفید باشند پس لطفا عزیزدلم ورزش های ذهنتم که همون شکرگزاری هر روز انجام بده.

    احساس میکنم بیشتر پیامام مثل یک والد شده که میخواد نصیحت کنه.

    اما من رفیق خودمم میخوام عاشفانه به خودم بگم عزیزم زندگی دنیا گذراست سعی کن فارغ از هر چیزی ازش نهایت لذت ببری. لحظه ها رو از دست ندی. زندگی همین لحظه هاست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 970 روز

      به نام الله یکتا

      إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ ۚ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ

      چنین نیست که هر کس را تو دوست بداری هدایت توانی کرد لیکن خدا هر که را بخواهد هدایت می‌کند و او به حال آنان که قابل هدایتند آگاه‌تر است.

      چقدر این آیه از قرآن که شما نوشتین حَقه…

      من دوست دارم کی رو هدایت کنم؟

      غریبه ها یا خانوادم رو؟!!!

      من چون زن و بچه و مادر و برادر و پدر و خواهر و نزدیکانم رو دوست دارم به هر دری میزنم تا به راه راست هدایتشون کنم تا به ظاهر نجاتشون بدم از آتش جهنم،چطور خودم رو مبرا میبینم از آتش جهنم؟؟!!!

      من مخلوق ضعیف که هنوز خودم هیچی بارم نیست میخوام بقیه رو هدایت کنم!!!

      عجب،اصلا چرا فکر میکنم من درست میگم؟!

      من که با هر فایلی که استاد میذاره میفهمم که اصلا کج فهمی کردم و داشتم برعکس حرکت میکردم و تازه خداوند با این فایل پرده ها رو از جلوی چشمم برداشته چی رو در خودم میبینم که خودم رو در جایگاهی ببینم که میتونم برای بقیه نسخه بپیچم و هدایتشون کنم به راه راست

      الله اکبر به این همه جاهلی،واقعا جاهلم،خدا رو صد هزار بار شکر که من رو در مداری قرار داده تا هر روز بیشتر متوجه بشم که هیچی نمیدونم و دست بردارم از دیگران و از تغییر دیگران

      خدایا منو وابسته خودت کن،من با یه بشکن خودم میپرم تو بغل شیطان چه برسه که بخواد نجوا کنه

      به تو پناه میبرم از دشمن آشکار شیطان رانده شده و ازت میخوام منو ببخشی و منو به راه راست هدایت کنی

      ممنونم ازت بابت کامنت عالی که گذاشتی…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 810 روز

    سلام

    من مسئول زندگیه هیچ کسی جز خودم نیستم دلرحمی و دلسوزی و مهربانی هم نداریم هنوزم که هنوزه رگه هایی از از خودگذشتگی و دلسوزی در من هست و باعث میشه خودم رو مسئول دیگران بدونم و دلسوزی کنم اما به لطف الله خیلی کمتر شده،من از این موضوع ضربه خوردم و دیگر در این دام نمیوفتم خداروشکر که درسمو گرفتم و خیلی کم شده به قدر تمرین هایی که کردم اما هنوزم هست و سعی میکنم عمل کنم به این موضوع

    هر کسی نتایج اعمال خودش رو میگیره و هیچ کسی مسئول اعمال دیگران نیست

    ما از تغییر دیگران ناتوانیم مثل خداوند که می گوید چه شما بخواهید بروید بهشت چه جهنم مسیر باز و فراهمه و حتی به پیامبرش هم گفته که تو فقط مسئول ارسال پیامی و نه تغییر دیگران

    باید باشد خوب و بد قانون جهانه باعث رشد و گسترش جهان میشه

    تو ذره ای نمیتوانی تاثیری در زندگیه حتی نزدیکترین افراد زندگیت داشته باشی مگر اینکه خودشان بخواهند تغییر کنند پس یکبار برای همیشه این درس را بگیر و بگذار هر کسی مسیر تکاملیه خود را طی کند حتی اگر اشتباهی هم میکند خودش باید بفهمد سرش به سنگ بخورد تا درسش را بگیرد این خود خواهی نیست این ارزش قائل شدن برای خودت و زمانت است و بدانی که تو اصلا اگر خودت را هم بکشی نمیتوانی کسی را زندگیه کسی را تغییر دهی بدتر خودت را در گرداب بلایا و مشکلات بیشتر می اندازی و خودت را هم بد بخت میکنی طعمش را چشیده ام و درسش را گرفته ام من هیچ از خودگذشتگی ای برای هیچ بنی بشری نمیکنم نمی گویم تماما عمل میکنم به این موضوع هنوز هم از دستم در میرود ولی سعی ام را میکنم…

    سپاس بابت این فایل ارزشمند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    زیبا قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 701 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده ام

    سلام

    إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى‏ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوْاْ مُدْبِرِینَ

    وَمَآ أَنتَ بِهَدِى الْعُمْىِ عَن ضَلَلَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن یُؤْمِنُ بَِایَتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ

    بى‏ شک، نمى ‏توانى دعوت خود را به گوش مردگان برسانى، و نمى‏ توانى کران را آنگاه که روى برمى‏ گردانند و پشت مى‏ کنند، فراخوانى (و حقیقت را به آنان بفهمانى).

    تو هدایت کننده کوران از گمراهی شان نیستى؛ تو فقط مى ‏توانى سخن خود را به گوش کسانى برسانى که به آیات ما ایمان آورده ‏اند و در برابر حقّ تسلیم هستند.

    دقیقا چند روز قبل از شنیدن این دو فایل ارزشمند

    زمانی که به شدت درگیر مشکلات مادی و باورای اشتباه همسرم شده بودم

    به این دوایه هدایت شدم

    و واقعا از هدایت به موقع خدا اشکم در اومد

    و دقیقا صحبت های شما استاد عزیزم مهر تاییدی بر این دوایه هدایت شده ی من بود

    واقعا درسته تا زمانی که طرف مقابل اماده نیست حرفای ما هیچ تاثیری نداره

    خیلی وقتا بعد از اینکه کلی حرف زدم بازم طرف مقابل کار خودش و کرده و حرفای من فقط مُسکن بوده براش

    حالا من موندم و انرژی که اُفت کرده

    امروز برای کاری رفته بودم بیرون و دخترم کلاس انلاین داشت

    با یه حالت ترس و اضطراب به من زنگ زد که مامان کی میای باید کمکم کنی ، معلمم ازمون خیلی سختی گذاشته

    گفتم باید خودت انجامش بدی من وظیفه ندارم ازمون های تو رو جواب بدم و کمکت کنم

    وقتی برگشتم خونه دیدم دخترم خیلی خوشحاله

    میگفت مامان نمیدونم چه جوری ولی جواب سوالا رو خدا بهم گفت و کمکم کرد و نمره ی عالی گرفته بود

    دوباره یاد فایل قبلی شما افتادم

    که همه ی افراد به یک اندازه به خدا دسترسی دارند و هدایت میشوند

    و چقدر خوشحال شدم که کمی تونستم به حرفای شما عمل کنم و حرفای شما رو توی زندگیم واضح و اشکار ببینم .

    و چقدر برام جالب بود که این هدایت هم از سمت خدا بود

    چون من دیروز تصمیم گرفتم عملگرا تر باشم ، انگار خدا هولم داد و گفت اینم عمل

    چون امروز صبح که رفتم بیرون به درخواست همسرم بود برای کاری که اصلا نیازی به من نبود

    بعد متوجه شدم این هدایت خدا بوده تا به من نشون بده که همه به یک اندازه هدایت میشن

    فقط باید بخوان و اماده باشن .

    خدایا شکرت

    استاد این فایلتوون یه دوره ی عالی قرانی برای من بود

    و بی نهایت سپاسگزارم که این چنین قران و برام اسون کردین ، چون قبلا هر بار میخوندمش برای ترجمه های اشتباه ، هیچی متوجه نمیشدم

    البته اینم مربوط به اماده بودن منه به کمک شما

    من درکم از قران روز به روز بیشتر میشه و از خوندنش و هدایت هاش لذت میبرم و ایمانم قوی تر میشه .

    خدایا شکرت برای تمام هدایت های بینظیرت

    استاد سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 2010 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز و مریم جان

    استاد چقدر با این فایل باورهای اشتباه رو درونم مجدد مرور کردم

    اینکه اینقدر قوی باشم که در رفتارم با فرزندم نظر دیگران برام مهم نباشه اینکه بتونم در لحظه این حس مادرانه رو کنترل کنم چون استاد واقعا مادرها و الگوهای مادرانه ای که دیدیم خلاف این اصل صحیح قرآنی هست

    الان سوره اسرا رو میخونید من چقدر پاشنه آشیل هام رو برای تغییر زندگی رفتگان شناسایی کردم هر وقت یاد یکی از گذشتگان میفتم خاطرات خوب برای اون شخص فاتحه ای میخونم و هدیه میکنم براش انگار ما بقی افراد گذشته جلو چشمم میومدن و من مجبور بودم برای همه فاتحه بخونم و ساعت ها تو فرکانس رفتن اونها بودم و ناخواسته تمرکز کردم روی ناخواسته ها یعنی رفتن عزیزانم

    استاد چقدر ما باید ریز بین باشیم چقدر باید به این حمله های انرژیکی ریز مسلط بشیم

    خدایاااا مرسی بابت این آگاهی

    استاد دقیقا همین نیت نماز خوندن برای دیگری و این واقعا اصل قانون هست که هر کسی هر کاری خودش کرده زندگیش رو از ابتدا تا انتها رقم میزنه

    هر کسی نتیجه اعمال خودش رو میگیره من نتیجه اعمال خودم و فرزندم نتیجه اعمال خودش رو دریافت میکنه پدر و مادر و پدربزرگ و مادر بزرگ

    و استاد من به این نتیجه رسیدم که همه لین کارهای بی اساس و همه این دل نگرانی ها که حتی بعد از رفتن عزیزانمون هست بابت وابستگی به اون افراد هست که اگر بتونیم با این آگاهی ها قطع وابستگی کنیم و بپذیریم ما به عنوان یک انسان موجودی مجرد هستیم خیلی میتونیم برای قطع این وابستگی ها موفق عمل کنیم

    ایه سوره رعد مصداق واقعیت این مجرد بودن هر انسانی هست

    واقعا استاد شرک هم هست که بخواهیم زندگی دیگری رو تغییر بدیم چون می‌خواهیم جای خدا باشیم و دلسوزی کنیم برای فردی که آفریدگار داره برای فردی که سازنده اش یکی دیگه است و این همون شرک مخفی هست

    خدایا شکرت خدایا شکرت

    مرسی استاد مرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1349 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    آگاهی های این فایل را با دقت گوش دهید، همانطور که خداوند از ما خواسته، در این آیات تعقل کنید و در پایان، در بخش نظرات این فایل مثالهایی از زندگی خود یا دیگرانی که می شناسید را در موارد زیر بنویسید:

    مواردی که سعی داشتید زندگی دیگران را تغییر دهید، برای این کار زمان، انرژی و هزینه کردید. در نهایت از این کار چه ضربه هایی خوردید؟

    -در زمینه ی سلامتی از زمانی که این دوره ی بی نظیر را شروع کرده ایم به عناوین مختلف سعی داشتیم به دیگران این شیوه را آموزش دهیم و آنها نه تنها قبول نمی کردند بلکه به ما می گفتند این سبک تغذیه کاملا نادرست است و به زودی بیماری های زیادی خواهید گرفت که مجبور می شوید دوباره به شیوه ی قبلی خود عمل کنید یا حتی اکنون بسیاری از آنها می گویند چقدر زشت و لاغر شدی هنوز همان سبک تغذیه را ادامه می دهی بدن انسان به هر نوع مواد غذایی نیاز دارد اکنون نه تنها آنها را به خاطر سبک تغذیه ای شان تشویق می کنیم بلکه شیوه ی تغذیه ی خود را به هیچ وجه به دیگران نمی گوییم و اصلا برایمان سلامت بودن یا نبودن افراد حائز اهمیت نیست

    در زمینه ی قوانین هم ماه های قبل و نه به تازگی بارها سعی داشته ایم فایل های استاد را به افراد معرفی کنیم آنها نه تنها نمی پذیرفتند بلکه ما را افرادی توهمی که به دور از اجتماع و عقب افتاده هستند می دانند و بارها و بارها ما را تحقیر و سرزنش کرده و از ما می خواستند نتایج خود را برای آنها بازگو کنیم

    در سایر زمینه ها مثل روابط حتی سفررفتن انتخاب لباس و سایر موضوعات جزئی هم قانع کردن دیگران نه تنها هیچ تاثیری نداشته بلکه طرف مقابل کاملا بر خلاف نظر ما رفتار کرده و ما را به این نتیجه رسانده که باید اجازه دهیم هر کسی انتخاب خود را داشته باشد و اکنون ما تنها افراد را به خاطر انتخابشان تحسین و تایید می کنیم

    مواردی که تصمیم گرفتید به جای تقلای بیهوده برای تغییر دیگران، این انرژی و تمرکز سازنده را صرف بهبود زندگی خود کنید. بنویسید این نگرش متفاوت، چه نتایجی را وارد زندگی شما کرد؟

    – اکنون دقیقا به همین شیوه عمل می کنیم تمرکز ما تنها بر روی خودمان است تمام افراد نامناسب را حذف کرده ایم و اصلا نتایج دیگران حتی نزدیک ترین آنها برایمان اهمیت ندارد به سبک و شیوه ی خود عمل می کنیم و زمان و انرژی مان را تنها صرف زندگی خود می کنیم چون بارها و بارها با تحقیرها و سرزنش های آنها مواجه شده و روابط ما کاملا از هم پاشیده است

    درسهایی که از آگاهی های این دو قسمت یاد گرفتید را ذکر کنید. این درسها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شد؟

    -ما نمی توانیم تاثری چه مثبت یا منفی در زندگی دیگران داشته باشیم

    -هر کسی مسئول زندگی خودش است

    -همه ی افراد به یک اندازه به خداوند هدایت ها و حمایت های او دسترسی دارند

    -عدل خداوند بی نقص است و ما هیچ گاه نمی توانیم جایگاه خداوند را برای افراد پر کنیم

    -تنها می توانیم در زندگی خود تاثیر گزار باشیم و به خودمان کمک کنیم

    -نباید به زور بخواهیم دیگران را تغییر دهیم زمان و انرژی خود را تنها برای تغییر خود قرار دهیم

    -جهان باید متفاوت باشد و دیدگاه هیچ کسی درست یا غلط نیست جهان به تنوع و تضاد نیازمند است

    -اگر جهان یکسان بود ما حق انتخاب نداشتیم بنابراین جهان باید متنوع باشد

    تصمیم گرفته ایم:

    -به شیوه و سبک خود عمل کرده و اجازه دهیم دیگران به سبک و شیوه ی خود عمل کنند. نسبت به گذشته عملکرد بسیار بهتری داریم

    -افراد منفی و نامناسب را به صورت کامل حذف کنیم

    -به دیگران پند و نصیحت ندهیم حتی اگر مسیر آنها نادرست است اجازه دهیم مسیر خود را طی کنند

    -حتی اگر مسیر درست را به آنها بگوییم فایده ای ندارد چون مدار آنها با ما متفاوت است و نمی توانند سخنان ما را درک کنند

    -زمان و انرژی ما کم و محدود است اگر بخواهیم تمام عمر خود را صرف پند و نصیحت افراد کنیم در واقع خودمان از مسیر گمراه می شویم و در آینده حسرت خواهیم خورد که چگونه زمان و انرژی ارزشمند خود را بیهوده تلف کردیم

    -اهداف ما زیاد است و فراوان از کمک کردن و نصیحت کردن دیگران ضرر دیده ایم از نظر زمانی مالی و انرژی که هدر داده ایم و خود را از تمام اهدافمان دور کرده ایم و اکنون قصد نداریم با ارشاد دیگران دقایق زندگی خود را باز هم بیهوده تلف کنیم

    با تشکر از استاد و خانم شایسته ی عزیز

    خداوند ما را به راه راست راه کسانی که به آنها سلامتی نعمت و ثروت عطا کرده نه گمراهان هدایت کند

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1919 روز

    سلام بر همه عزیزان

    قسمت دوم کامنتم

    تو کامنت قبل از موارد و تجربه هایی که عمل نکردم و خواستم دیگران و توجیه کنم گفتم

    حالا تو این کامنتم درباره مواردی که عمل کرد میخوام بگم

    قبلنا وقتی مادرم مریض میشد ما از خودش بیشتر توجه میکردیم ب بیماریش و همش میگفتیم چی بخور چی نخور اما الان مریض که میشه خیلی دل نمیدم به مریضیش و بقول شما تو یه فایلی گفتین درباره پسرتون که وقتی مریض میشد توجه نمیکردین و خودش خوب میشد شاید ظاهر قضیه خیلی بیرحمانه باشه ولی من دارم طبق قانون پیش میرم کار راحتی هم نیست البته اما میدونم با اینکار دارم به بهبودش کمک میکنم

    یا همین مورد برای برادرم بود پارسال یه روزی مریضی سخت گرفت و اومد خونه ما که مادرم پرستاریش و کنه و تو اون سه روز ما شاید برای شام و ناهار فقط بیرون میومدیم چون با خانمش هم دعواش شده بود دنبال گوش میگشت برای قربانی بودن که از دست ما هم کلی دلخور شد و ولی وقتی خوب شد و داشت میرفت دید ما کلی داریم باهاش شوخی میکنیم و خوش و بش فکر کرد وقتی داره میره ما خوشحالیم که البته برای اون انرژی و فرکانسی که اون چند روز توش بود بیراه هم فکر نمیکرد :)))

    یا مثلا تصمیمم راجع به نرفتن به مراسم های تحریم حتی اقوام نزدیک و پیام تسلیت با کسانی که چند ساله از هم خبر هم نداریم بخاطر اینکه نگن بیمعرفت و بی احساس و‌ سنگدل هست حاضر بودم این جملات و برچسب ها بهم زده بشه اما خودم و تو فرکانس غم و اندوه نندازم چون چند سالی بود درگیرش بودم و‌ میخواستم تا جایی که میشه ازین فرکانس و فضا فاصله بگیرم

    یا حتی دوستان نزدیکم که خبر داشتم مثلا جدایی داشتن خیانتی به اصطلاح صورت گرفته در هر صورت در اوضاع روحی مناسبی نبودن سریعا دکمه فرار و میزنم چون قانون و دیگه بخوبی میدونم و میدونم هرکس هرجایی هست در جای درستشه و هیچ چیز در این جهان اتفاقی نیست و هرکس خالق شرایط خودشه و شرایط سخت و برای خودش بوجود میاره و بالبع خودمم دچار تضادی میشدم یا میشم نمیزارم کسی تا جایی که میشه باخبر بشه و سعی میکنم خودم حلش کنم و بررسی کنم با کدوم افکارم این شرایط و برای خودم بوجود اوردم

    تمام مواردی که گفتم ظاهر خوشایندی ندارن ولی راه اکثریت راه غلطیه من مسیری رو میرم که ازش نتیجه گرفتم نه مسیر اکثریت جامعه مسیر اقلیت ها مسیر استادم، مسیر کسانی که در راه نعمت و خوشبختی هستن مسیر توحید و باید بدونم اگه دارم روی نگاه سیستمی بودن کار میکنم سیستم عواطف و احساس نداره کار خوب و کار بد نمیشناسه فقط چیزی رو تحویل میده که تو نسخه ش از قبل نوشتی و خدای مهربان کمکم کنه همیشه تو مسیر درست کسانی باشم که به اونها نعمت داده مسیر استاد عباسمنش دوست داشتنی م و این خواسته منه اجابتش با خودش

    استاد خیلی خیلی ازتون سپاسگذارم واقعا خدا کمکمون کنه بتونیم تو راه درست بمونیم و عمل کنیم و اینو بدونیم هیچ کس در قبال کسی نه وظیفه ای داره و نه میتونه زندگیش و شخصیتش و تغییر بده حتی نزدیکترامون و ما فقط در کنار هم میتونیم زندگی رو زندگی کنیم و ازش لذت ببریم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: