آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
    305MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
    44MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

415 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
    مدت عضویت: 2018 روز

    به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی. سلام به نابترین استاد دنیا، مریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام در این سایت بهشتی.خدای مهربون رو شاکرم بابت این آگاهی های ناب که در مدار شنیدن ودرک کردن وان شااله عمل کردنش هستم‌.استاد جان بارها وبارها تو دوره ی دوازده قدم وتو فایل های دانلودی از زوایای مختلف این موضوع رو برامون بازگو کردید ولی ذهن فراموش کار هر بار یادش میره مخصوصا برای منی که این مورد پاشنه آشلیمه،چقدر نشتی انرژی داشتم تو این زمینه که اگه هدایت های خدای مهربون رو دریافت نمی کردم وبه الهاماتم گوش نمی کردم خدا می دونه چقدر از مسیر خارج می شدم .یادمه 4 سال پیش که عضو سایت شدم فکر می کردم همسر سابقم باهام هم مداره وچقدر نشتی انرژی بود برام وطبق الهاماتی که دریافت کردم از یه جایی سکوت کردم وطبق قانون تمرکزم رو گذاشتم روی نکات مثبت شخصیت همسرم وجهان به راحتی وبه زیبایی اون رو از مدارم خارج کرد.با اینکه متوجه شدم که این حامی وهدایت کننده بودن پاشنه ی آشیلمه ولی هر بار که جهان فردی رو به سمتم هدایت کرد از این ناحیه نشتی انرژی داشتم ووقتی از خدای مهربون سوال می کردم سریعا جوابمو میداد وهدایتم می کرد که تمرکزت رو بذار روی خودت بارها با قرآن بهم میگفت تو نمی تونی به کران چیزی بشنوانی ،تسلیم بودن وگوش کردن وعمل کردن به هدایت های الهی در طول این 4 ساله باعث شده تو مسیر درست بمونم هرلحظه سپاسگزار خدای مهربونم بابت هدایت های نابش واینکه من رو لایق دریافت هدایت هاش کرده،استادجان با اینکه خیلی متعهدانه روی بهبود شخصیتم کار می کنم ولی هر جایی رو درست میکنم میبینم یه جای دیگه ایراد داره ،واقعا چقدر از بین بردن این علف های هرز تعهد وپشتکار می خواد ،هر لحظه باید مراقب ورودی ها بود ،هر لحظه باید باورهای توحیدی رو جایگزین باورهای شرک آلود ومحدود کننده کرد.این روزها معنای واقعی شرک وتوحید رو بهتر متوجه میشم .اینکه شما تو یکی از فایلهاتون گفتید هر چقدر این جهان رو گشتم دیدم علت تمام بدبختی ها ومشکلات انسانها ،شرک ،بی ایمانیه وعامل خوشبختی وسعادت توحید ،یکتا پرستی .از خدای مهربون می خوام تا لحظه ی آخر عمرمون تو این مسیر زیبا ثابت قدم بمونیم .استاد عزیزم دوستت دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همگی

    اول از همه خدا رو شکر می کنم که این فایل با شرایط حال من کاملاً هماهنگی داشت و به همین دلیل کل کامنت هاش رو خوندم و بی نهایت لذت بردم و از همه دوستان مدار بهشت تشکر می کنم

    دلیل اینکه گاهی جاهل میشیم و قانون رو فراموش می کنیم اینکه قانون اصلی رو خوب درک نکردیم و برامون خوب جا نیفتاده

    کدوم اصل؟؟

    اینکه من فرکانس ارسال می کنم و جهان لاجرم اون فرکانس رو ترجمه می کنه

    خب اگه اینو من خوب درک کنم متوجه میشم که من نمی تونم کسی رو خوشبخت یا بدبخت کنم… چرا؟؟

    چون من نمی تونم از طرف اون فرکانس ارسال کنم

    پس دیگه دست از نصحیت کردن و غر زدن و سرزنش خودم برمیدارم

    و همین اصل توهم های معنوی ذهنم رو میزاره کنار که بدون هیچ منطقی قبولش کرده بودم مثل فاتحه و نماز و روزه برای اموات و گناه فرزند بار دوش پدر و مادرش و ….

    و اینکه

    هیچ کس هم نمی تونه منو خوشبخت یا بدبخت کنه

    چرا؟؟

    چون هیچ کس نمی تونه از طرف من فرکانس ارسال کنه

    پس دیگه منتظر ناحی و هادی نمی مونم و دست از احساس قربانی شدن برمیدارم

    ریشه یابی ناجی و هادی دیگران بودن:

    1. توهم معنوی که برامون باور ایجاد کرده مثل زکات علمم رو میدم… بنی آدم اعضای یک پیکرند… روایت هایی که از ائمه شنیده بودیم مثل اینکه سه شب روزه بودن و غذاشون رو دادن به فقیر… مثل دعای حضرت فاطمه اول در حق همسایه… اگر همسایه گشنه باشه و من سیر بخوابم، آتش در درون منه…‌ امر به معروف و نهی از منکر و کلی از این روایت ها که خودش باورهای قوی ابجاد کرده بود برای این ناهماهنگی با قانون

    2. خلأ ارزشمندی

    من احساس مفید بودنم رو گره زدم به اینکه چقدر در زندگی دیگران مفید باشم

    در حالیکه من مثل طلا ارزشمندم… طلا حتی اگه در فاضلاب باشه بازهم ارزشمند… ارزشمندی من درونی و کسب کردنی نیست و با این عوامل بیرونی بالا و پایین نمیشه

    3. تعریف و تحسین دیگران

    من به خاطر همون خلأ ارزشمندی محتاج تعریف و تحسین دیگران هستم و حاضرم به خاطر پر کردن این خلأ، از خودم بکنم بدم دیگران…

    در حالیکه طبق قانون نه تنها پر نمیشه بلکه این خلأ بیشتر و بیشتر میشه

    4. نگرانم که برچسب بی معرفت و …. نخورم

    خیلی وقت ها من به خاطر اینکه این برچسب ها رو نخورم، اصولم رو زیر پا گذاشتم و به هر خفت و خواری تن دادم و از خودم کندم

    در حالیکه آدم زرنگ اونی که هرگز از اصولش نگذره و حهان به این آدم ها پاداش میده

    و این روزها خودمو تحسین می کنم که حاضر نیستم به خاطر این برچسب ها، از اصولم عدول کنم… مثل چند روز پیش که درخواست داداشم رو که ازم پول قرض می خواست با حال خوب و مودبانه بدون عذاب وجدان رد کردم… مثل دیروز که تو مرکز سرمون خلوت بود و همکارا دور هم جمع شده بودن و من به خاطر محافظت از فرکانس هام و قانون اصلی اول کامنتم، رپی این سایت متمرمز شدم و نتیجه این شد که کل کامنت های این فایل ارزشمند رو خوندم… در حالیکه ذهنم می گفت: الان اونا میگن خودشو می گیره… چرا نمیاد …

    5. می خوام امتیاز بگیرم برای روز مبادا…

    شرررررررک شرررررررک شرررررک

    روز مبادا مگه خدا قدرتش رو از دست میده… مگه روز مبادا خدا مُرده… آخه چرا اینقدر زود فراموش می کنیم

    خدایی که این کیهان و کهکشانها رو در 6 دوران خلق کرد… خدای ابراهیم… خدای موسی … خدای یوسف… خدای نوح… الان قدرتش رو از دست داده؟؟

    خدایی که هرگز فراموش نمی کنه

    خدایی که هرگز نمی میره

    خدایی که اول و آخر اونه… ظاهر و باطن اونه

    نتایج این ناجی بودن و هادی بودن:

    1. چون فرکانس هادی و ناحی فرستادم، جهان لاجرم ترجمه می کنه و افراد مشکل دار و مسئله دار و درب و داغون رو میاره برام (مثل سریال کیمیا که چند سال پیش دیده بودم و اون شب خونه مادرشوهرم با دیدن بخشی از اون هماهنگیش رو با این فایل حس کردم)

    2. چون با تمرکزم روی مسئله ی اون فرد دارم فرکانس اونو ارسال می کنم، لاجرم اتفاق های از اون جنس دارم برای خودم خلق می کنم مثل دوست عزیزی که تو کامنتش اشاره کرده بود که می خواست دوستش رو از اعتیاد نجات بده و کلی نصبحتش می کرد و تلاش می کرد، ولی خودش هم به مدت دو سال درگیر اعتیاد شده بود.

    3. طبق قانون اون تا خودش نخواد و فرکانس ارسال نکنه، هیچ تغییری نمی کنه و تو همون مدار می مونه… و من نمی تونم برای اون فرکانس ارسال کنم(⁠◠⁠‿⁠◕)

    ولوشاءالله هایی که در قرآن اومده یعنی این قانون خدا نیست بلکه توهم های ذهن توعه

    خیلی وقت ها وقتی سوره طه رو می خوندم برام سوال بود که چرا خدا به موسی گفته: پاپوش خودت رو دربیار؟؟ … تو در منطقه ی مقدس طوی هستی

    تا اینکه فهمیدم منظور خدا همینه که توهم های ذهنت رو بزار کنار… ردپاهای نسل های گذشته و باورهای قبل رو بزار کنار … با ذهن خالی بیا تا اصل رو بهت بگم

    متوجه شدم که با ذهن پر از باورهای غلط نمی تونم به فرکانس خدا دسترسی پیدا کنم

    به همین دلیل که استاد میگه باید بتونیم ذهنمون رو با روحمون هماهنگ کنیم تا به ارامش برسیم و وارد فرکانس خدا بشیم

    سارا بانو این توهم های ذهن تو بود که زندگی رو برای خودت سخت کرده بودی و هر روز کلی حس بد رو تجربه می کردی… تو مسئول بچه هات نیستی چون نمی تونی از طرف اونا فرکانس ارسال کنی… پس به خودت ظلم نکن

    سارا بانو تو هم پاپوش های خودت رو دربیار و با ذهن خالی قوانین کیهانی رو درک کن

    الهی شکر برای این سایت بهشتی

    الهی شکر برای استاد توحیدی

    الهی شکر برای دوستان مدار بهشت

    الهی شکر برای نعمت قرآن و منطق های بی نظیرش

    الهی شکر کر و کور از دنیا نرفتم و بیدار شدم

    ممنونم استاد عزیزم

    قلبم گفت اینو بنویسم که ان شاءالله در بهترین زمان و مکان ببینمتون … چون هر بار که می خواستم بنویسم مقاومت داشتم

    دوستون دارم خیلی زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1602 روز

    به نام خدای مهربان.

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته فوق العاده و همه دوستان توحیدی در این سایت بهشتی .

    الهی شکرت برای یک روز دیگه که میتونم بنویسم زنده هستم و در این سایت بینظیر توحیدی ردپا میزارم

    مشتاقانه منتظر قسمت دوم بودم که خداور شکر الان اومدم دیدم و هنوز نگاه نکردم این جامیخام قبل فایل

    نظرم را بنویسم و بعدش دیدن هم انشالله بیام ردپای دیگه بزارم با هدایت خداجونم .

    من که همش میخاستم این و اونو نجات بدم قبل این آگاهی های این سایت و یک جورایی شرک داشتم

    خیلی تقلا کردم ولی از زمانی که چند سال پیش از ادمهایی که احساس میکردم مسول زندگیشون هستم همچین

    ولوشویی رخ داد برام واقعا به چک و لگد واقعی هم رسید در شرایط بسیار بد که باعث شد کلا روابط درجه یک خانوادگی

    به هم بخوره و مدتی از انها دور بودم و دیگه هیچ ارتباطی نداشتم دلم اوایل پیششون بود بالاخره سالیان سال

    زندگی کردی و خاطرات و این جور چیزا بود و بعدش دیدم که چقدر بی تفاوت هستند اصلا براشون مهم نبود

    رابطه با من وقتی توجه را از انها برداشتم گذاشتم روی خودم یادمه با یک استادی آشنا شده بودم که تو فاز خنده

    و هر اتفاقی بیفته باید بخندیم و استدلال خودش را داشت حال ادمو خوب میکرد و موقتی بود مثل مسکن عمل میکرد

    چون ریشه ای نبود دوباره بر میگشت به حالت کارخانه ولی با این حال که داشتم توجه میکردم به کسب و کار خودم

    و سایتی که اشتراکی شراکتی بود هم با دستان اون شخص رفت رو هوا و بدون سایت انگار فکر میکردم همه چی

    در شغلم تموم شده چه قدرتی داشتم میدادم به عوامل بیرونی مشرک بودم ولی نمیدونستم از این مباحث چیزی

    نمیدونستم ولی در همون زمان چون توجه از ان ادمها برداشته شده بود و کلا خودم بودم و عزیز دلم در روابط

    دیگه هیچ کسی نبود و خودم بودم و دونه دونه تضادها بر طرف شد با لطف خداوند یهویی ادمهایی اومدن

    تو کسب و کارم معاملاتی انجام شد معجزه وار که اصلا کف کرده بودم کار خداوند را دیدم دستانش را برایم

    فرستاد زمانی که از همه قطع امید کرده بودم از درون تسلیم شده بودم دورنی خودم نمیدونستم خیلی موقعها این

    اتفاق تسلیم درونی برامون میفته خودمون ازش خبری نداریم و میبینیم چقدر اوضاع عالی شده و نمیفهمیم از تسلیم

    میاد و درکش نمیکنیم الان خوب درک میکنم و امیدوارم بتونم واقعا درکش کنم و در عمل استفاده کنم زمانی که از بیرون

    جدا شدم به خدا وصل شدم همه چی تغییر کرد تو ذهنم هم انگار تغییر و نگرانی و حامی بودنه کمرنگ شده بود

    خیلی اتفاقات عالی برام رخ داد و مثل موشک به سمت بالا حرکت کردم به لطف خدا در مسیر که رسیدم به این سایت

    بهشتی واقعا اگر این دسته اگاهی ها تکرار نشه یادمون میره ما خیلی زود فراموش میکنیم از چه چیزهایی نتایج

    خوب گرفتیم چه مسیری را رفتیم و نرفتیم باید همیشه تکرار کنم اهرم رنج و لذت کار کنم تا انگیزه و شور و اشتیاق

    سوخت حرکتم باشه و عادت بشه که همیشه جزیی از روند عادات زندگیم بشه مثل همه کارهای روتین زندگی

    که انجامش میدیم و جورایی عادات درونی ناخوداگاهمون شده باید به این درجه برسم در کار کردن به قوانین

    تا زندگی در بهشت را در این دنیا تجربه کنم و هم سرای اخرت با کمک الله مهربانم .

    بی نهایت سپاسگزارم استاد عزیزم مثل همیشه تا ابد بدرخشید از نور توحید .

    خدانگهدارتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1109 روز

    بنام خداوند هدایت گر

    سلام استاد عزیزم بی صبرانه منتظر قسمت دوم این فایل بی نظیر که برام کلی درس داشت بودم وبه محض اینکه دیدم قسمت دوم روی سایت گذاشتین اومدم تا ببینم ویاد بگیرم

    من تشنه اگاهی های شما هستم چون حس میکنم هرچقدر جلوتر میرم باید بیشتر اگاه باشم

    واقعاً همینه استاد عزیزم

    هرکسی اختیار داره خودش انتخاب کنه همیشه این جمله روشنیدم که هیچ اجباری حتی دردین وجودنداره

    خدا باهمه بزرگیش واینکه عالم ومن بنده شم بهم اختیار داده

    راجب این مثال استاد راجب فرزند که من توی فایل اول تجربه خودمو گفتم که نمیدونم ازچه زمانی من تصمیم گرفته بودم که به جای دخترم فکر کنم ،تصمیم بگیرم جلو برم نزارم پاشو یه قدم اشتباه برداره نکنه خسارت بخوره چون من ضعیف بودم وداشتم ازنگاه ضعف به بچم نگاه میکردم واین پیام بهش میدادم توهیچ کاری نکن من هستم وعادت داده بودم به این روند

    وهروقت که من نبودم قدرت تصمیم گیری نداشت و دقیقا کاری رو میکرد که من بارها بهش تاکید کرده بودم

    من از کامنت دوستان گلم که بهم کلی انرژی واگاهی دادن متوجه شدم چون من نگرانم وازروی ترس ونگرانی به قضیه نگاه میکنم نتیجه درست نمیگیرم

    بله استاد عزیزم وقتی اختیار و آزادی رو ازش میگیرم ازش صلب مسولیت میکنم خدارو شکر برای این که متوجه شدم اجازه بدم دیرکنه ،اعتماد کنه ،سرش به سنگ بخوره چون شاید همین سنگ باعث رشدش بشه

    من فوق العاده احساسی وهیجانی واکنش نشون میدادم

    حالا تصمیم گرفتم ودارم روی کنترل ذهن و فکر خودم بیشتر کار میکنم دیگه جمع نکنم اشتباهاتشو ونترسم واعتماد کنم به هدایت الله

    من مسولیت زندگی خودم ،افکارم،مسولیتم،روبه عهده میگیرم من نمیترسم قضاوت کنن چون اینو تجربه کردم که حتی باوجود تلاش زیاد باز هم حرف خودشونو زدن ومیزنن

    من رفتاری رو داشتم که مادرم داشت ومن دوست نداشتم حالا وقتشه من توی اون موقعیت قرار بگیرم حالا اختیار دارم انتخاب کنم که میخوام به روش ایشون برم یاراه جدیدی رو امتحان کنم

    من نسبت به همسرم وبقیه همیشه اجازه دادم که خودشون عواقب کاراشونو ببینن ولی من توی شرایطی قرار گرفتم که حس کردم چون دخترم از لحاظ ادب ودرس خونی ومثبت بودن خیلی توفامیل زبانزد بود من میخواستم اشتباه نکنه که یه وقت دیگران دیگه نگن چقدر خوبه

    این باورهای اشتباه من بود که دارم روش کار میکنم

    چقدر کامنت دوستان منو هدایت کرد

    خدا به نوح گفت این فرزند از اهل تونیست

    متاسفانه باور اشتباه که تومغز ما فروکردن که اگه فرزندت خوبه تو رو تحسین میکنن واگه خوب نیست تورومواخذه میکنن

    ماتااین حد خودمونو مالک وصاحب بچه هامون میدونیم که هرکاری کنه انگار من اون حرکت انجام دادم

    تازه ذهنم داره باز میشه دلیل این حد ازمسولیت افراطی ما همین باورهای جمعی کل افرادی که باهاشون زندگی کردیم

    استاد عاشقتم که داری مو به مو دلیل رفتارهای مارو بااین آیات برامون روشن میکنی

    چون تا ندونم چرا این رفتار دارم نمیتونم کنترل کنم یا حلش کنم

    هرگاه اومدم متفاوت عمل کنم مورد قضاوت قرار گرفتم که اگه بچه تو آزاد بزاری دیگه نمیتونی جمعش کنی

    حالا من چقدر تلاش کردم تو غالب حرفهای خانواده وجامعه نباشم ولی نهایتا همون رفتار اشتباه داشتم امروز بیشتر اگاه شدم که خدا داره توی ایاتش میگه رفتار درست کدومه

    من ازخدا هدایت خواستم واون کمکم کرد

    پذیرفتم من واقعا باکله خودم نمیتونم به خواسته م برسم چون درمسیر ومدار اشتباه بودم من باید همه اون باورهای غلط دور میریختم باید فکرمو باز میکردم

    اون آیه که اگر میخواستیم همه امت واحد قرار میدادیم،اصلا امکان نداره بشه ذهن همه افراد به یک سمت خاص هدایت کرد چون همه منحصر به فرد افریده شدند چون هرکس بادیدگاه خودش داره جهان رومیبینه ،

    بله خداوند به همه ما اختیار داده وبرامون احترام وارزش قائله که اجازه بده راهمونو خودمون انتخاب کنیم

    من یاد گرفتم راه درست ونتیجه رو بگم وبعد ازمسیر اون ادم که فرزندمه خارج بشم تا خودش بره

    من اگه بخام تمام مدت اونو روی کول خودم ببرم که زمین نخوره خسته ودرمانده میشم چون نمیتونم راه خودمو برم

    من باید تعادل بین مسولیت های خودم ورفتار دیگران میفهمیدم ،باید خودش بخاد واگر بخواد تومیتونی فقط یاداوری کنی وبس

    یک روز دخترم همین جمله رو بهم گفت سوره فصلت که

    مامان اگه من درس میخونم خودم نمره میگیرم اگه درس بخونم واسه کسی نمیخونم که تو داری بهش افتخار کنی یااگه سمت کسی نمیرم به خاطر خودمه واونجا بود که من دیدم تحسین دیگران برای نکات مثبت ربطی نداره به خوب بودن وباید همونجا میفهمیدم اگر دیگران بدمیبینن این نظر اوناست

    خدایا چقدر اگاهی خوبه چقدر مسیرم روشن میشه وقتی نااگاهم چقدر تاریکه مسیر وهیچ چیز مشخص نیست

    فکر میکنم هرکسی که اگاهه ازچیزی نمیترسه کسانی که ایمان دارن اگاه میشن وجهل وتاریکی که باعث ترس میشه وباعث میشه دیگرانو مجبور به کارهایی کنیم که فکر میکنیم درسته

    من بادیدن این فایل وفایل قبلی تصمیم مهمی گرفتم وبه لطف خدا تونستم تاحدودی انجام بدم ونتیحه فوق العاده بود

    بااینکه شعار من همیشه این بود که تا وقتی کسی ازت کمک نخواسته کاری نکن حتی افراد نزدیکت وخانواده وحتی همسرم ولی ذهنم منو باترس فریب داد ومن دیدم ازروی ترس دارم مسولیت دیگرانو به عهده میگیرم اونم به اسم اینکه چون مادرم وخیر بچمو میخام

    ویک جایی مثل این فایل تلنگری بهم میخوره که خدایی نکنم برم سر جای خودم بشینم و از خدا هدایت بخام وایمان داشته باشم که اون مراقب همه چیز هست ودختر من اول بنده خداست بعد فرزند من دوست دارم مادری باشم که پرواز یاد بچم بدم بعد اجازه بدم بپره ومن از اوج گرفتنش لذت ببرم بدون وابستگی وترس ونگرانی اینجوری اززندگیم با وجود بچه لذت میبرم نه رنج

    خدایا این نعمت بزرگی که بهم دادی واین مسولیت مادرشدن ازت ممنونم وازت میخوام که توبه بهترین شکل منو دخترمو وتمام مادران وفرزندارو هدایت کنی

    استاد عزیزم عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 968 روز

      به نام الله یکتا

      دختر من اول بنده ی خداست و بعد فرزند من

      چقدر زیبا نوشتی،چقدر آرامش بخشه،ما یادمون میره که این بچه مثل خودمون بنده ی خداست و همونطوری که الله ما رو در بچگی حفظ کرد قطعا هدایتگر،مراقب و ایمن کننده اون هم هست…خدایا به تو پناه میبرم از کج فهمی و از جهل و شکرت بابت این آگاهی های ناب و پاک

      خدایا شکرت

      ممنون از کامنت زیبایی که نوشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مریم احدی گفته:
        مدت عضویت: 1109 روز

        سلام دوست عزیز

        این نگاه زیبای شما بود که این پیام رو دریافت کردید وبه دلتون نشست بله فرزندان ما دارایی ما نیستند وما صاحب آنها نیستیم این باور منو از محدود کردن فرزندم نجات میده

        وهمیشه به خودم یاداوری میکنم من خیلی اوقات کنار فرزندم نیستم ولی خدا هرلحظه بااونه ازرگ گردن بهش نزدیک تره تو خواب وبیداری

        استاد میگه خدا کارش هدایت کردنه ومن به او ایمان دارم IN God we trust

        خوشحالم که کامنتمو دوست داشتی دوست عزیز هم فرکانسی موفق باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    محمود محبوب گفته:
    مدت عضویت: 2215 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه حقیقت جویان عزیز

    آیه 3 سوره انسان《إِنَّا هَدَیۡنَٰهُ ٱلسَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرࣰا وَإِمَّا کَفُورًا》

    میگه ما راه رو نشان دادیم یا سپاس گذار است یا ناسپاس است.

    وقتی آیات قبل این آیه رو هم بخونی منظور قرآن فرد خاصی نیست منظور قرآن مومنین یا کافرین نیست ،منظورش همه انسان هاست.

    میگه وظیفه ماست که راه رو نشان بدهیم.یعنی چی واقعا؟

    یعنی این همه پیامبر اومدن هیچ کدومشون وظیفه هدایت نداشتن؟

    باید بگیم نه.

    خدا میدونه تا قبل از نوشتن نمیدونسم چی بنویسم وقتی شروع میکنی به نوشتن آگاهی ها پشت سر هم میان.ادامه میدیم…

    《إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ》سوره لیل آیه 12

    خداوند حتی به پیامبرم نگفته وظیفه تو که هدایت کنی گفته سیستم طوری چیده شده که هدایت میشه، حالا به کدوم مسیر به کدوم سبیل؟

    اختیار با خود انسانه که کدوم راه رو انتخاب کنه راه سپاسگزاری یا کفران نعمت و مقایسه؟

    《کلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَهؤُلاءِ مِن عَطاءِ رَبِّکَ وَما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحظورًا》

    دوتا راه بیشتر نداریم راه سپاسگزاری،راه توحیدی،راه افزونی نعمت ،صراطالمستقیم،راهی که در آن نعمت قرار داده شده،راهی که آسان بشی برای آسانی ها،راهی که صدق بالحسنی انجام بدی.

    یا راه شیطان ،راه کم بود،راهی که ناسپاسی تو بیشتر و بیشتر شه ،راهی که آسان بشی برای سختی ها.

    آه خدای من ،خدای من.

    مگه میشه کسی در جهان ثروت نداشته باشه،تا تو هستی همهههه سرمایه دارن،همه صاحب نعمتن.وقتی برای همه به یک اندازه تقسیم شدی نمیتونیم بگیم عدالت نیست.مثل بارون که وقتی میباره نگاه نمیکنه که این خانه کیست ،سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست.

    به هر چه توجه کنید با آن یکی میشوید پس اگر متوجه موانع باشید آن را بزرگ و بزرگتر میکنید.چهار اثر اسکاول شین

    از بحث دور نشیم به نظرم زمانی که میخوایم یکی رو هدایت کنیم قبلش اونو قضاوت کردیم که این الان تو جای درستش نیست من بیام برای این خدایی کنم.من بیام اینو از منجلاب نجاتش بدم.

    نمیخوام بگم کمک کردن بده ،انسان هارو به خدا نزدیک کردن بده.

    کمک کردن وقتی خوبه که پیگیر نتیجه کمکمون نباشیم.انگار به خودمون کمک کردیم ولی کیه که اینطوری باشه، خیلی سخته رها بودن ولی شدنیه.

    فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّهٍ خَیۡرࣰا یَرَهُۥ

    وَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّهࣲ شَرࣰّا یَرَهُۥ

    هر کس هر کار خیری انجام دهد نتیجه اش را خودش میبیند به سود خودش است وبرعکس.

    این همون کارماست.این همون شعر مولاناست که میگه این جهان کوهست و فعل ما ندا.

    والبته این همون روانشناسی زردیه که میگن محیط اطراف شما،تو سرنوشت شما تاثیر داره.

    هیچ عیبی نداره به قول استاد قرار براین بوده متفاوت باشیم.

    تو نمیتوانی با مردگان سخن بگویی یا به کسی که کر شده و پشت کرده حرف بزنی.

    ️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    Sahra گفته:
    مدت عضویت: 2249 روز

    سلام استاد عزیزمـ

    با این دو فایل + دوفایل قدم پنج= چهار جلسه درمورد اینکه ما توانایی تغییر دیگران رو نداریم. این هم زمانی باعث شد دیگ عمیقا این موضوع رو درک کنم.

    دلسوزی،ترحم،احساس مسئولیت برای اگاه کردن اطرافیان در زمینه های مختلف ک در قالب های مختلف اعم از

    نصیحت،مشاوره، قهرمان بازی،حمایت،ناجی گری و..

    خودشو نشون میده، همه باعث میشه ما از مسیر اصلی دور بشیم.

    همه ی کسانی ک در این سایت هستن و با اموزه های شما پیش میرند، با ایجاد باور و نگاه جدید به خدا،تحول زندگی شون رقم خورده.

    اکثر کسایی ک در جامعه ی ایران و افغانستان هستیم تفکرات مشابهی درمورد خدا داشتیم ک خدا را در فرعیات میدیدم، خدا را در پس یکسری اعمال مذهبی میدیدم ک برای همه ی ما آشناست.

    همین داستان تغییر دیگران هم از همین نگاه نشات میگیره، از نگاه امر به معروف و نهی از منکر ک از بچگی بما گفتن باید به دیگران اهمیت بدیم،باید مسیر درست رو یاداور بشیم، حالا درسته اون زمان منظور مسیر درست مسیر مذهبی حجاب،نماز روزه مسجد و.. بود.اما این خصلت در وجود اکثرا باقی موند ک باید کاری کنیم دیگران به همان مسیری ک ما رستگار شدیم بیان، الان در شکل های دیگ ای هست،

    مثلا، بیایم قانون جهان رو هی به دیگران بگیم تا موفق بشند،طرز درست زندگی کردن، پول ساختن، روابط و..

    ما فقط یاد گرفتیم انچه را ک اموختیم به دیگران انتقال بدیم تا همه رو همسو با خودمون کنیم.

    بهمین دلیل هست ک ارامش نداریم،چون انرژی ک داریم بطور پراکنده است إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّیٰ،

    بچه ک بودیم با ذره بین نورخورشید و یجا رو دستمون متمرکز میکردیم،بعد دست مون میسوخت،فک میکردم چه کشفی کردیم خخخ ولی همیشه تو ذهنم بود ک برای موفق شدن تو هر حیطه ای ذره بینی تمرکز کردن نتیجه میده.

    من در کامنتهای قبلی نوشتم ک از وقتی تصمیم گرفتم بجای تغییر دیگران، رو تغییر خودم کار کنم،قوانین رو با اعماق وجودم درک کردم، ارام تر شدم، قلبم منظم تر میزنه و اون تپش های قلب قبلی رو ندارم، ذهنم خلوت تر شده،

    ولی باید بگم این رگه های میل به تغییر دیگران میمونه تو وجودمون، پاشنه اشیلی هست ک باید همیشه حواسمون باشه،نگیم الان تموم شد،پاشنه اشیل همیشه پاشنه اشیله،علف هرزی ک ارس میشه بازم رشد میکنه،

    من گفتم از ماه ها پیش سعی مو کردم ک تو این قضیه پیشرفت کنم و تا درصد زیادی کاری به بقیه نداشتم ولی چند روز پیش ک برادرزاده ام نرفت مدرسه،من فاز نصیحت گرفتم ک درس بخون موفق بشی و… وسط صحبت یکهو متوجه شدم ایشون پدر و مادرش هست، بخواد درس بخونه میخونه عملا بمن ارتباطی نداره و صحبت مو قطع کردم.

    وقتی میخواستم به برادر کوچیکم بگم چرا تو روش زندگی تو عوض نمیکنی،پول هاتو مدیریت نمیکنی و.. یکهو الارم به صدا اومد ک تو نمیتونی اون رو تغییر بدی تا وقتی خودش نخواد.

    یا وقتی مادرم اصرار داشت با خاله ام صحبت کنم طلاق بگیره بیاد با ما زندگی کنه، تا رفتم موعظه کنم گفتم نه، اون خودش باید نتایج تصمیم نادرست شو ببینه تا به موقع اش از پیله اش در بیاد، مثل کرم شب تابی ک اگ زود بیاد بیرون میمیره.

    در نتیجه بقول قدیمیا احترام خودتو نگه میداری ک انقدر سرتو نکنی تو طرز فکر و طرز زندگی دیگران.

    حالا این ور داستان هم برمیگرده به توحید، اون موقع بنده ی خوب خدا بودن رو در امر به معروف و نهی از منکر کردن میدونستیم، به هر شکلی

    حالا باز هم با تفکر توحیدی ک یاد گرفتیم جور دیگ عمل کنیم،برای اینک بندگی کنیم، توحیدی تر باشیم،بدونیم هر کس ک بخواهد خدایی هست ک راه رو برای اون شخص هموار کنه،

    بدونیم جا پای خدا نزاریم، همه ی ادم ها دسترسی یکسان به منبع ارامش،ثروت،سلامتی دارند و هر وقت موقع اش رسید از هدایت همیشگی خداوند بهره مند خواهندشد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    فاطمه کیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2117 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت شما استاد عزیزم و مریم جانم

    استاد قشنگ دورت بگردم که انقد با لحنی آروم و فوق العاده و حتی گاهی هم با جدیت صحبت میکنین و من لذت میبرم.

    قربون اون عزیزدلتون برم که درخواست کرد این فایل بی نظیر رو با کلی آگاهی ضبط کنین .مریم جانم ازت تشکر میکنم که این درخواست های قشنگ رو داری و ازت بابت همه زحمت هایی که میکشی تشکر میکنم نمونه کامل یه زن فوق العاده هستی که کلی درس ازت گرفتم و بزرگتر شدم.

    مثال که بخواییم بگیم انقد توی زندگی شخصی خودمون زیاد هست که استاد دیگه فکنکنم برسه به اینکه زندگی بقیه رو بگم

    من با خواهر عزیزم توی این مسیر هستیم و باهم مخحصولات رو میخریم باهم راجع به قوانین صحبت میکنیم همیشه اون اوایل یه دوره کوتاهی برادرمم توی این مسیر بود و فایل های شمارو گوش میکرد اما خوب الان خارج شده از مسیر و خوب اون اوایل یادمه انگار دوست داشتم سریع نتیجه بگیره یا از مسیر خارج نشه هر مصولی که میخریدیم بدو بدو میرفتم بهش میگفتم و میگفتم آره اینجوریه خیلی عالیه خیلی فوق العادس و خوب محصول رو میگرفت و اصلا نتیجه که نمیگرفت باعث میشد منم هربار میبینمش هی بپرسم هی بخوام توضیح بدم نه ببین اینجوری کن اونجوری کن تو رو خودن کار کن جهان برات وقت ازاد میکنه اما واقعا ضربه اشم خودم خوردم دیدم تمام تمرکزم رفت رو اون و همش دنبال این بودم اون نتیجه بگیره به زندگی خودمم که نگاه نمیکردم اصلا پیگیر نتایج خودمم که نبودم و باگ های شخصیتیمم که از بین نمیرفت احساس لیاقتمم هر روز پایین و پایین تر میرفت

    اما به لطف الله و آموزش های شما الان اصلا دیگه کاری ندارم اصلا پیگیر نیستم و هر محصولی بخرم هر کاری بکنم تمرکزم میزارم رو خودم و همین باعث شد اولا جلوی دلسوزی بیجا رو نسبت به اطرافیان بگیرم و هربار ذهن میاره این رو همون جا میگم میخوام اولا خودخواه باشم توی این مورد دوما خدایی که منو هدایت کرده چرا فک میکنم اونو هدایت نمیکنه من لازم نیست برم نقش خدارو ایفا کنم تو زندگی بقیه بشینم سرجام همون نقشی که خدا به من داده اجرا کنمخیلی کار کردم

    سوما استاد احساس لیاقتم کم کم داره میره بالاتر و این که فهمیدم من لازم نیست مفید باشم تو زندگی اینو اون اگه خواهرشم در حد خواهرم و در حدی میتونم خوب میمونم تو زندگیش بیشتر نمیتونم باشم.

    مورد بعدی یادمه تو رابطه قبلیم باز داشتم همین کارو میکردم که شدم خدا تو زندگی طرف شدم نقش مسکن داشتن حالا اینجا یه لول بالاتر بود فایلاتون رو نمیدادم گوش کنه اما حرفایی که بلد بودم حالا تا حدودی درک کرده بودم رو هی میگفتم دقیقا شده بودم روانشناسش که اصلا اسم منو تو گوشیش سیو کرده بود روانشناسم. و نه تنها واقعا حرفای من تاثیری نداشت که استاد واقعا داشتم نه تنها خودم از مسیر در میومدم که میدیدم داره هر روز بدبخت‌تر میشه و هرروز داره مسائل ها و مشکلاتش بیشتر میشه که له لطف خدا منو آورد بیرون از اون رابطه وگرنه منم درگیر اون مسائل اون میشدم چون یه جورایی تا قبل این فایلتون هنوز ذهنیتم راجع به رابطه عاطفی چیزیز که الان فکر میکنم نیست

    قبل این فایل برای خانواده و آدمای اطرافم بهتر شدم اما برای کسی که باهاش تو رابطه ام باز فکر میکردم یه وظیفه ای دارم اگه اون خوشبخت باشه منم خوب به طبع اون حالم بهتره یا خوشبختم اما واقعا با این فایلتوندرک کردم و باید روش کار کنم که فرقی نداره آدم آدم حالا میخاد رابطه عاطفی باشه میخاد نباشه نرو نشو روانشناس بقیه و نشو مسکن حتی تو رابطه و به این فکر کن که آدمی بیاد که خودش درست باشه و تو لذت ببری چرا اصلا اون مشکل داشته باشه . خیلی باید روی اینا کار کنم چون عجیب روی رابطه عاطفی پاشنه آشیل دارم.

    قبل از آشنایی با شماهم که خوب قطعا میدونین برای دوستان آشنایان فامیل ها همه و همه روانشناس بودم

    یادمه چند وقت پیش یکی از دوستای دانشگاهم تماس گرفت و فک کرد من همون فاطمه قبلم که بیاد از مسائلعاطفیش بگه و من بشینم ساعت ها راجع به اون مسئله براش راه حل بیارم وقتی شروع کرد بهش گفتم عزیزم من نه عرفان رو میشناسم نه واقعا تورو خوب میشناسم از عرفان یه عکس دیدم 5سال پیش تورو هم 5 سال ندیدم و منی که تو رابطه نیستم آخه چطوری راه حل بدم برات و اصلا تو رابطه هم بودم نمیتونستم چیزی بهت بگم چون مطمئنم منو تو درکامون باهم متفاوت و تو این مشکلی که داری باید بری با پارتنرت حل کنی نه با من . شما با منکه تو رابطه نیستی

    و دیدم چقد قشنگ گفت راست میگی فاطمه و پذیرفت.

    همیشه فک میکنم یه دلیلی هم که داشت میخواستم به دردو دل های آدم ها گوش بدم که اونا ناراحت نشن ازم یا نگن به حرفام گوش نداد خیلی بی معرفته اما الان واقعا میخام برام مهم نباشه که بقیه بگن فاطمه فلان یا فلان اصلا مهم نباشه برام که تو نظر دیگران قراره آدم خوبی باشم یا بد مهم اینه که زندگی خودم در آرامش باشه

    استاد در مورد اطرافیان هم که خوب مادرم هنوز که هنوز خودش رو مسئول بچه هاش میدونه و میبینم که ضربه هاشم میخوره اما من حرفی نمیزنم چون یادگرفتم خدانباشم تو زندگی بقیه هرجا هم دلسوزی میاد همونجا باورهای توحیدی رو میگم به یاد خودم میارم که خدایی که منو هدایت میکنه همه رو هدایت میکنه و هرکسی هرجایی هست سرجای درستش.

    سپاس گزارم ازتون بابت همه چی و همه این فایلای عالی

    خدا شمارو برای ما حفظ کنه

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 377 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار

    خیلی خیلی خدا و شاکر و سپاسگزارم که صبح زیبای خودمو با دیدن یه فایل جدید زیباتر کردم

    وقتی به حرف های شما با دقت بیشتری فکر میکنم و توی زندگی خودم و اطرافیانم ریز میشم می بینم که چقدر مثال های قشنگی اطرافم بوده که پر از درس های قرآن بوده و هست

    مثلاً سال های سال داداشم خطاهای کوچیک رو شروع کرده بود همیشه مادرم با این باور که من یه مادرم و نمیتونم به بچم کمک نکنم همیشه بار خطاهای اونو به دوش می کشید و به مرور خطاها و اشتباهاتش بزرگتر میشد و مادرم هم با همون باور ویا یه باور دیگه که مردم چی میگن در مورد ما،که اصلا به فکر بچش نیست ،وظیفه هر پدر مادریه که مراقب بچش باشه،اگه اونا کوتاهی نمی‌کردن کارش به اینجا ها نمی رسید و یه عالمه باور غلط دیگه

    همیشه گریه و دعا می کرد و به تنهایی بدون کمک پدر خطاهاشو میپوشوند اما هیچ وقت داداشم بهتر که نمیشد هیچی تازه شرایطش بدتر میشد و فکر میکرد که کارهایی که مادرم می‌کنه وظیفشه

    تا روزی که حمایت مادر رو از دست داد و تصمیم گرفت که خودشو نجات بده ،از اونجا بود که هر روز شرایطش بهتر و بهتر میشد و من روند تکامل از نظر شخصیت و از نظر مالی و همه موارد رو داشتم می‌دیدم و این خودش یه درس بزرگ شد برام که تا کسی خودش نخواد هیچ کس نمی تونه براش کاری بکنه ،حتی نزدیک ترین افراد به ما

    حالا من به عنوان یه مادر سعی میکنم که حس مادرانه خودمو کنترل کنم و عواقب تصمیمات بچه هامو به عهده خودشون بذارم تا بهتر بتونن این مسأله رو درک کنن که فقط خودشون مسئول شرایط و کارهای خودشونن

    من خودم هم توی مسائل مختلفی همیشه احساس مسئولیت می کردم و فکر میکردم که من میتونم کمک کنم به اطرافیانم تا زندگیشونو تغییر بدن با اینکه به ندرت نتیجه اون نشتی های انرژی رو می‌دیدم، اما از اون روزی که اینو پذیرفتم که هرکسی هر شرایطی داره در جایگاه مناسب خودش قرار داره دیگه دلیلی برای کمک کردن به نزدیکانم نمی‌بینم و اینکه همه رو همینجوری که هستن بپذیرم

    الان از زمانی که جلوی اون نشتی ها رو گرفتم به یاری خدا هر روز روند رشد و تکاملم بهتر داره طی میشه با سرعت بیشتری

    خدایا بابت همه آگاهی هایی که هر روز دریافت میکنم و هر روز زندگیم زیباتر میشه سپاس گذارم

    دوستان در پناه الله یکتا و همیشه در مسیر رشد و پیشرفت باشید ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1893 روز

    سلام به استاد عزیزم

    الهی شکرت که فرصت دیدن این فایل رو پیدا کردم

    استاد بینهایت سپاسگذارم که وقت میزاری و ساعت ها برامون فایل درست میکنی برای افرادی که میخوان هدایت بشن .

    واقعا این حرفایی که زدین اگر به صورت عملی انجام بشه زندگی‌چقدر شیرین و لذتبخش میشه

    اگر در برابر رفتار دیگران قوی و محکم بایستیم و به شیوه خودمون رفتار کنیم از طرد شدن از سرزنش و از تنهایی نترسیم از اینکه آدما از دورمون برن نترسیم و توحید رو سرلوحه قرار بدیم

    چقدر زندگی شگفت انگیز میشه ، مثالی که دارم چند وقت پیش تولد مادرم بود و خانوم عزیزم ، ماه قشنگم برای مادرم هدیه سفارش داد من چون تو ذهنم این بود که الان از لحاظ مالی خانومم شرایط خوبی نداره و باید من هزینه اون هدیه رو بدم و برای اینکه نشون بدم مسئولیت پذیر هستم با اسرار مبلغ رو براش واریز کردم…

    نه مبلغ اون‌ هدیه مبلغ بالایی بود و نه من صحبتم سره اون مبلغست ، این باور که من باید مسئولیت یه نفر دیگه رو بپذیرم مسئولیت تصمیمشو این باور رو میخوام تغییر بدم درواقع من این حسی که طرف خودش ارزش ریالی اون هدیه رو پرداخت کنه و حال خوبش تمام کمال برای خودش باشه رو ازش گرفتم ، البته نمیدونم شاید کاره درستی کردم ولی اینو میدونم من خودم رو در برابر رفتار خانومم و حتی اعضای خانوادم خیلی مسئول میدونم و خیلی ام بابتش خودمو سرزنش میکنم که من باید حواسم جمع میبود اون بنده خدا که نمیدونه چی به چیه و از اینجور حرفا

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 2008 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیز و مریم جان عزیز و دوستان عزیز

    خدایا کمکم کن یکسره بتونم اینو درک کنم که نخوام نقش خدا رو برای بنده تو ایفا کنم

    خدایا کمکم کن بتون تسلیم تو باشم و درگیر بازی زندگی هیچ کسی حتی فرزندم نشم

    خدایااا کمکم کن همینطور در آرامش کنار عزیزانم بدون دخالت در زندگی اونها زندگی کنم

    خدایاا کمکم کن بتونم وابسته نباشم و درگیر احساساتم نشم

    خدایا کمکم کن که در هر لحظه آروم باشم

    خدایا کمکم کن که روی حد و مرز ها و اصولا بایستم

    خدایا کمکم کن بیخیال باشم نسبت به نظز دیگران راجع به خودم

    خدایا کمکم‌کن من نیازمند تعریف و تمجید دیگران نباشم

    خدایا کمکم کن نیاز به توجه دیگران رو درونم به صفر برسونم

    خدایااا کمکم کن نخوام اشتباه دیگران رو تصحیح کنم

    سوره انعام آیه 64

    استاد واقعا همینه هر کسی مسول کارهای خودش هست چه خوب چه بد

    خدایا کمکم کن من اینو درک کنم با تمام وجودم که تنها به دنیا فیزیکی اومدم و تنها از دنیای فیزکی به سمت تو میام خدا

    خدایا کمکم کن هر لحظه آگاه تر بشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: