آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1298MB41 دقیقه
- فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 140MB41 دقیقه
سلام به همه عزیزان دل
من حدود دوسال پیش که با آموزه های استاد آشنا شدم خیلی جو گیر شدم و میخواستم به همه نزدیکانم فریاد بزنم بگم که چنین قوانین فوق العاده ای وجود داره. دست خالی و بدون نتیجه فقط شعار میدادم و مورد تمسخر نزدیکانم قرار میگرفتم.
این کار نه تنها هیچ کمکی به من نکرد،
فقط باعث شد خودم تو مسیر دچار شک و تردید بشم و نتایج کوچیکم هم اصلا به چشمم نیاد.
تا یه اتفاق به ظاهر ناخواسته می افتاد همسرم میگفت دو سال نشستی مشق نوشتی فایل گوش کردی که چی؟
الان یاد گرفتم سکوت کنم، وقتی ناآگاهی اطرافیانم رو میبینم خودم رو به تغافل بزنم
و به قول استاد ایگنور کنم. به خودم میگم به تو چه؟
مگه از تو نظر خواستن؟ کمک خواستن؟
سکوت من امروز باعث شده حد و مرزها حفظ بشه، احترام به خودم بیشتر بشه و از همه مهم تر آرامشم خیلی بیشتر شده.
وقتی جدل بین همسر و پسرم رو میبینم به خودم میگم کور کر لال
بین خودشونه، خودشون درست میکنن.
اگه من آدم سابق بودم میپریدم وسط میخواستم فرشته نجات باشم.
من ناجی کانون گرم خانواده ام باشم.
الان فهمیدم من خیلی هنر کنم روی خودم کارکنم ناجی زندگی خودم باشم چه برسه به بقیه.استاد ممنون بابت آموزه های عالیتون که مهارت زندگی کردن رو به ما یاد میدین.
سلام به استاد عزیزم
سلام به مریم جانم
سلام به همه دوستانم
استاااااد چقدر خوشحال شدم دیدمتون
استاااد عجب لباس متفاوتی پوشیدین نسبت به همیشه چقدر بهتون میاااد
من نصف شب بیدار شدم اومدم یه سر تو سایت این شده عادتم هر زمان نیمه شب بیدار شم به سایت سر میزنم دیدم فایل جدید گذاشتین همونجا پلی کردم و گوش دادم فکر کنم وسطاش خواب رفتم و خواب شما و مریم جان رو دیدم خواب دیدم با یک لامبورگینی رنگ بژ اومدین گرگان خونه پدری من همه خانوادم هستن ما خانواده شلوغی هستیم بیشتر از 50 نفر بچه و نوه و نتیجه از یک پدر و مادر خداااااا عین واقعیت کلی ذوق کردم همه از دیدن شما ذوق کردن کلی انرژی و هیجان موج میزد شما رو بغل کردم کلی از خدا سپاسگزاری کردم به خاطر دیدنتون یه دختر کوچولوی خوشگل هم داشتین خداااای من صبح وقتی بیدار شدم تا ساعتها شوک بودم
خدایا شکرت که جنس خواب هام اینقدر مثبته و پر انرژیه
دقیقه 25 فایل استپ زدم که بیام در مورد تجربه سالها قبلم بگم و البته هدایتی که الان دریافت کردم
من دقیقا سالهایی که بازاریابی شبکه ای کار میکنم دچار این وضعیت شدم حلال مسائل و مشکلات دیگه کسب و کار نبود که مشاور خانواده شده بود وضعیت ناجالبی بود کاملا درک میکنم حرفاتون رو
از زمانی هم که عضو سایت شما شدم اولش همین بودم ولی خیلی زود فهمیدم دیگه گوش ندادم به مسائل ادمها حتی پدر و مادر و فرزند و اونها هم فهمیدن که باید از لذت هاشون بگن نه غصه هاشون خداروشکر الان دیگه خوب دارم پیش میرم ولی یک موضوعی رو الان متوجهش شدم اینکه من دارم در مورد یک موضوعی مقاله مینویسم از اونجایی هم که قبلا کتاب نوشتم با نوشتن رابطه خوبی دارم البته ذهنم خوب تراوش میکنه و خلاقه توی این موضوع و مونده بودم که چطور ارائه بدم همسرم موافق بود با حضوری و سمینار و دیدار و این جور چیزا ولی قلب من اینو نمیخواست تا اینکه توسط این فایل متوجه شدم من دوست ندارم موضوعات رو حضوری توضیح بدم و بخوام درگیر مسائل ادمها بشم
دقیقااااا استاد صحبت سر تاثیر من روی افراد نیست بحث سر آمادگی افراده من سمت خودم رو انجام میدم افراد آماده هدایت میشن و البته خدا هم قدم بعدی رو بهم میگه
خدایااااا شکررت که هدایتم کردی
سپاسگزارم استاد جونم
به نام خداونده بخشنده مهربان
خدای من هر چه دارم از ان توهست
درود خدا قوت خدمت استاد عزیر و خانوم شایسته مهربان
آیا من می توانم زندگی کسی را تعقیر دهم
خیر . نقطه سر خط
چقدر از اینکه من می توانم زندگی کسی را تعقیر دهم ضربه خوردم
یعنی ی جورای من میخواستم کار خدا رو انجام بدم
چقدر انژری گذاشتم چقدر حال بدی کشیدم چقدر از فرکانس خودم دور شدم
اما اشکالی نداره همین که به این نتیجه رسیدم تو مدار باقی بمانم
من فقط می توانم زندگی خودم را تعقیر بدم
این فایلی که استاد عزیز اماده کردن به من یاد آوری کرد فقط سرم تو کار خودم باشه
خدا رو هزاران بار شکر میکنم که من را وارد این سایت ارزشمند کرد
که هیچ کجای دنیا پیدا نمیشه کرد
استاد عزیز دوست داشتنی از خدا براتون سلامتی و ارامش ارزومندم
برای دوستان عزیز ارامش سلامتی و ثروت را ارزومندم
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در این جمع بهشتی
سلام عشقای من
استاد عاشقتم کههههههههه
چقدر این تیپ به شما میاد جان دل
چقدر لبخند زیبایی دارین پر از ارامش و قشنگی ،من از لبخند شمام یاد میگیرم استاااااد
خانوم شایسته نازنین سلام به روی ماهت ،سپاس گزارم که بانی این فایل زیبا شدین
امیدوارم همواره در تمام لحظات غرق نور خداوند باشید .
اومدم بنویسم ،نمیدونم چی بنویسم از خداوند هدایت میخوام تا بنویسم
میخوام از این ارامشی بنویسم که با یاد خداوند در قلب من جاری میشه
این هفته پر از اتفاقات عالی بود برای من
فقط دارم روی این موضوع کار میکنم که در حوزه ی علاقه مندیم با عشق کارمو انجام بدم و به هیچی فک نکنم و چقدر خوبه که همچین خدایی داریم که قانونش احساس خوب اتفاقات خوبه قانونش اینه که ثروت و نعمت نتیجه ی احساس خوبه ،نتیجه ی طبیعی
اینکه نیازی نیست که اقا برای خواسته هامون کاری کنیم ،فقط باید مقاومت هارو برداریم تا هدایت بشویم
فقط باید جلوی نشتی های انرژی رو بگیریم و انرژی ذهنی مونو که بزرگترین دارایی ماست جهت دهی کنیم به سمت خواسته هامون و چیزهایی که میخواهیم در زندگی مون بیشتر و بیشتر بشه
یعنی همه چیز داره با کانون توجه ما کار میکنه ها
مثال میزنم یک مدت خیلیییییی طولانی من روی این باور خیلی خوب کار میکردم که من توانایی تغییر کسی رو ندارم و با کسی پارد بحث نمیشدم خیلی راحت ولی در مورد مادرم این قضیه فرق میکرد و البته بیشترشم بخاطر این بود که به من میگه تو بیا یه نماز بخون مگه چی میشه ،بیا پیرو اهل بیت باش مگه چی میشه ؟؟؟ اهل بیت که کارشون درسته ،اکا اهل بیتی که اینا میپرستن اصن وجود نداشته ، به خدا قسم اگه پیامبر یا علی یا حسین الان زنده شن هیچکدوم اینارو گردن نمیگیرن و اصن اینایی که به نظرم انقد عاشق پیامبرن به ظاهر اگه پیامبر ظهور کنه و رفتار و اعمالشونو ببینه و بهشون یه تذکری بده خدا شاهده ممکنه حتی پیامبر و شبانه بکشن ،بس که ملت نمیخوان خودشونو تغییر بدن ، بس که به قول استاد میخوان باورهای مسموم قبلی رو داشته باشن اما به خواسته هاشونم برسن ،
خلاصه در مورد مادرم بعضی موقع ها وارد بحث میشدم و بعضی موقع ها هم عصبی میشدم یه کوچولو ، ولی خیلی وقت بود که دیگه این موضوع نبود و این پاشنه اشیل و کنترل کرده بودم تا مثلا یکی دوهفته پیش که این پاشنه اشیل زد بالا و یه موضوعی باز میشد و ما حرف میزدیم و هی به خودم میگفتم این اشتباهه رضا ولی خب باز فردا تکرار میشد ،بعد فهمیدم چرا ،چوووووووووون من داشتم بهش توجه میکردم ،و یه حسی بهم گف تا درست رو نگیری این موضوع تکرار میشه و اونجا گفتم اهاااااااا اوکیه و خدا شاهده از دو روز بعدش دیگه اصن موضوعی پیش نیومد بین ما ،چون من باز اومدم این باور و تکرار کردم که هیچ کس مسئول زندگی دیگران نیست ،و هر کسی نتیجه اعمال خودشو میگیره حتی مادره من
یاده حرف شما افتادم استاد که گفتین من به مادرم کمک مالی میکنم تا زیارت و مسیری که دوس داره بره و مادرم برمیگرده به من میگه من دعات میکنم که خدا ببخشتت که توی این مسیر رفتی و اینا ، و گفتم همینه واقعا
عصری اومدم راجب قرار داد جدیدی که میخوام ببندم انسالله پس فردا (قراره توی باشگاه مشغول شم و همه جوره دستم بازه برای بیزنس و ….) به من میگه که بیمه میکنن تورو ؟؟؟ گفتم پدره من من بدم میاد از بیمه ،بیمه چیه ؟؟؟ گف نه قضا و غدر و نمیشه کاریش کرد و اومد یه مثال زد که من دود از کلّم قشنگ بلند شد ها ،گف که مگه یادت نیست من تضادف کردم ماشین و چپ کردم ،خدا میخواست که اینطوری بشه ، الله اکبر کفررررم دراومد و از این حرف اشتباه ولی ارامشمو حفظ کردم و گفتم پدره من تو خواب الود نشستی پشت فرمون و خواستی که رانندگی کنی ،اخه خدا. میخواست چیه ؟؟گف نه که نه
گفتم پدر جان خدا خودش توی قران میگه که هر شری به شما برسه از جانب خودتونه ،و یعدش گف که تو هیچ وقت به حرف من گوش نمیدی ،گفتم عشقم این مسیر رو پدربزرگ پدربزرگم رفته و خودت رفتی ،لطفا بزار من از این یکی مسیر برم و اینم امتحان کنم ببینم این چطوریه ؟؟ خندید و گف باشه
میخوام بگم که واقعا این رشده تکامل داره دکمه نیست که بزنیم اولش وارد بحث میشیم چون ایمان صددرصد داریم که قوانین جهانه و حق با ماست این موضوع هم خیلی تاثیر داره که از کوره در بریم ولی بعدش با تکرار باورهای مناسب که اقا من مسئول خودمم و من عاجزم از تغییر دیگران و تمام پیامبرانم عاجز بودن و… کم کم خیلی کم وارد بحث میشیم ،بعد که باز کار میکنیم و باورهای جدید بهتر میشن وارد بحث شاید بشیم اما عصبی نمیشیم این نشونه یه پله رشده عصبی نشدن وبعد کم کم که باورها بهتر میشه ما وارد بحث نمیشیم و فقط به حرفای اشتباه دیکران ته دلمون میخندیم و اصلا هیچ اصراری برای ثابت کزدن حرف خودمون نداریم ، اینجا اون جاییه که نشتی انرژی و تو این مورد واقعا میبندیم و میتونیم انرژی و جای دیگه ای خرج کنیم ،یه جای بهتر روی بهبود باورها
میخوام بگم که تکاملیه و باید به خودمون فرصت بدیم و با خودمون بیشتر حرف بزنیم و این کار باعث میشه که به خودشناسی بیشتری برسیم
یه مثال دیگه :
قبلا که یکی یکی دیگه رو مثلا لفظی مسخره میکرد من خودم دوس نداشتم مسخره کنم اما از مسخره کردن یکی دیگه میخندیدم و خوشم میومد ،بعد گفتم این یه ایراده من چرا باید از مسخره شدن یکی توسط یکی دیگه خوشحال بشم؟؟؟ اصن چرا باید توی اون جمع باشم نه جمعی که 4ساعت با همیم ها نه منظورم حلقه ی 3نفره ای که مثلا در حد دو دیقه توی باشگاه ایجاد میشه وسط تمرین ، خلاصه اومدم روی این موضوع کار کردم و بعدش دیدم کم کم داره بدم میاد از اونی که داره یکی دیگه رو مسخره میکنه و واکنشی نشون ندادم و گذاشتم رفتم ، بعد به خودم گفتم دمت گرم خیلی بهتر شد
یا دیروز یکی از بچه ها که یه کم صمیمی شدیم توی چند ماه دیدم ادم بددهنیه و به بقیه به شوخی فش میده توی باشگاه و من خندیدم ، بعدش حسم بهم گف تو چرا خندیدی ؟؟ تو چرا بایدبه حرف یه ادم بددهن بخندی ؟؟؟ کاره درستیه ؟؟؟ بعدش گفتم نه خدایا منو ببخش
یاده اون ایه قران افتادم که خپا میگه مومنان توی جمع هایی که مسخره میکنن یا سحنان لغو و بیخوده زده میشه اعراض میکنن و وارد اون جمع ها نمیشن ، گفتم خدایا منو ببخش ،اصلاح میکنم و دارم اگاهانه روی این موضوع کار میکنم و خبر خوب اینه که نیازی نیست که من با اون چیزه ناجالب بجنگم ،وقتی این باورهای من قوی بشه دیگه اصن از مدار ادمهایی که میخوان یکی رو مسخره کنن میام بیرون و اصن نمیبینم این نوع ادمهارو و این مسیر رو به بهبود تا همیشه ادامه داره و کار کردن روی باورها یک چیز دائمیه و این خبر خوبیه که جهان داره به فرکانس هر لحظه من پاسخ میده و این یعنی قدرت اختیار تمام و کمال زندگیم در دست منه
وقتی که من تغییر کنم و باورهای من در تمام ابعاد با استمرار قویتر بشن ،هر بار جنس افراد کیفیت افرادی که وارد زندگی من میشن یا حتی بامن برخورد میکنن بهتر میشه ، جنس شرایط و موقعیت هایی که برام پیش میاد بهتر و بهتر میشه وتا وقتی نگاهم به درون خودمه و این مسیر رو دارم ادامه میدم این بهتر شدن ادامه داره ، و یادم نره که تمام این مسیر رشد تکاملیه .
استاد من تازه شاید 1 الی 10 درصد این موضوعی که شما گفتید رو دارم درک میکنم
راجب تبلیغات و راجب تمرکزی که به جای گشتن دنبال ایده های تبلیغاتی صرف بهبود کیفیت کار میکنید و اون کیفیت و اون عشق برای شما تبلیغ میشه برای شما پول میشه و ثروت میشه و….
من تازه دارم درک میکنم که دنبال پول نرو ،با عشق کارو انجام بده وپول نتیجه ی طبیعی این عشقه ، با پول خودتو نسنج این جوری خودتو بسنج که این ماه چقدر عزت نفسم رشد داشته ؟؟چقدر ایمانم به خدا قویتر شده ؟؟ چقدر ارامشم بیشتر و نگرانی هام کم تر شده ؟؟؟چقدر توحید رو بیشتر در عمل اجرا کردم ؟؟؟ اینها معیارهای درستی برای سنجیدن خودم هست و خب پول نتیجه ی طبیعی احساس لیاقت داشتنه ،نتیجه ی طبیعی ارزشمند دونستن خودم و دوست داشتن خودمه ، پول نتیجه ی طبیعی نگاه توحیدیه ،پول نتیجه ی طبیعی بهتر شدن توی کاریه که دارم انجام میدم .
چقدر خوبه این خداااا که من اصن نیازی نیست به بیرون کاری داشته باشم ، درون رو من درست میکنم و بیرونو مطابق با درون خداوند میچینه
چی بهتر از این ؟؟؟
چه ارامشی داره این قوانین و اگاهی ها ؟؟؟
پس من مسئول خودم هستم
من مسئول خوشبختی ویا بدبختی کسی نیستم
من عاجزم از توانایی تغییر دیگران و صددرصد توانمندم در تغییر شخصیت خودم و زندگی خودم و
کبوتر با کبوتر باز با باز قانون ازلی و ابدیه خداونده چه من خوشم بیاد چه نه
چه بپذیرم چه نپذیرم
در هر صورت داره کار میکنه این قانون
به هر چیزی توجه کنم از اون چیز بیشتر و بیشتر میشه توی زندگیم
توجه من داره اتفاقات منو خلق میکنه
الهی شکرت بابت این قوانین ابدی و ازلیت
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
درپناه الله یکتا .
واقعا خسته شدم از اینکه همیشه خواستم اطرافیانم رو تغییر بدم و کسی نه توجه میکرد نه گوش میداد امروز باز اشتباهاتی کردم و به برادرم میگفتم اره افرین تو داری خوب پیش میری از جلسات استاد غافل نشو اینم بگم برادرم با گوش دادن به اولین جسله دوره عزت نفس تو ذهنش یه انقلابی شد و من میدونستم یک پازل در ذهنش جای درست قرار گرفته کلمات و جملاتی که ماه ها بهش میگفتم بلاخره بعد این همه مدت تازه تو این چند وقت بهشون رسیده و داره بهشون عمل میکنه به اینکه در مسیر درسته خوشحالم ولی وقتی میبینی فک میکنه دیگ با یک جلسه دیگ غوغا کرده یاده حرفای استاد می افتم که میگفتن روی عزت نفس و ایمان باید همیشه و تا اخر عمر کار کرد تا مسیر هموار تر و سرعت بیشتری به مسیرمون بده ؛ اما امروز من غافل شدم دوستان باز غافل شدم و فراموش کردم که برادرم این چند وقت تازه اماده شنیدن اگاهی ها شده و تازه داره نتیجه میگیره و من چون من از قوانین اگاه بودم میگفتم اره این برا اونه این برا اونته که اینجوری شده من با ذوق برا اون میگفتم و اون باز حرفای خودشو تعریف میکرد ذوق میکرد؛ و الان فهمیدم برادرم تو حال هوای اوایل منه که فقط دوس داره از موفقیت های گذشتش مثال بیاره تا ایمانشو قوی تر کنه و به خودش کم کم باور بیاره و من موضوعاتی پیش میکشیدم که چندین ماه با کار کردن روی دوره استاد میدونستم و اون گوش نمیداد با اینکه حرفای استاد بوددد !!! جالبش اینجاست حرفای استاد میگفتم کسی که باعث شده بود برادرم بیدار شه ولی اصلا گوش نمیداد و حرفای خودشو تکرار میکرد و این موضوع خیلی خیلی منو به فکر فرو برد که هردو داریم استاد عباسمنش دنبال میکنیم اون اول راهه من چند قدم جلو ترم من از استاد میگم اونم از استاد میگفت ولی هیچکدوم حرف همو نمیشنیدیم ! چون برادرم هنوز اماده شنیدن این ها نبود و من امروز باز فریب ذهن رو خوردم و از خدا هدایت میخوام پروردگار یکتا شکر گذارم که به من در مسیر رشد کمک میکنه به الله یکتا میسپارمتون شاد سلامت در دنیا اخرش باشید بوس به کلتون.
به نام خدای مهربان .
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر و همه دوستان هم فرکانسیم .
به به چه فایلی هنوز ندیدم و الان چک کردم خوشحال شدم که فایل جدید اومده بی نهایت سپاسگزارم استادم
در خصوص تغییر زندگی دیگران خواستم نظر خودمو در این مورد بگم قبل اینکه فایل را ببینم
کسی نمیتونه زندگی کس دیگه را تغییر بده چون که هر ادمی طبق فرکانس های خودش افکارش باورهاش
داره زندگی خودش را خلق میکنه و خالق شرایط زندگی خودش هست و هیچ کس در جهان نمیتونه فرکانس
و باوهای ادم دیگه را عوض کنه این امکان پذیر نیست جلوی آینه فقط شخصی که داره بهش نگاه میکنه خودش
هر حرکتی کنه آینه همون حرکت را به خودش نشون میده نمشه که در مقابل آینه وایستیم وبرای شخص دیگه
حرکتی که من نشون میدم را به اون طرف نشون بده هر کسی نون باورهای خودش را در این جهان میخوره با
ارسال فرکانس های خودش داره زندگی خودش را خلق میکنه حتی پیامبران که مردم را راهنمایی کردن هم
عده کمی که در مدار پیامبران بودن ایمان آوردن پیامبر اسلام و هیچ پیامبری نتونست تاثیری بر ایمان همه مردم
بزاره و این نشون میده که من محمد نمیتونم کسی را تغییر بدم تا خود طرف اون ادمه بخاد خودش تغییر کنه
بارها از خودم مایه گذاشتم کلی انرژد صرف کردم که به قولی بتونم تاثیر در زندگی نزدیکانم داشته باشم
اون زمانی که داریم حرف میزنیم با اشتیاق طرف مقابل قشنگ گوش میکنه به به چه چه میگه فکر هم میکنه
شبش و فرداش اون همه حرفهای قشنگ فراموش میکنه میره سراغ عقاید خودش حتی نمیتونیم همسر فرزند
و مادر و پدرومون را تغییر بدیم اگر در مسیر درست باشن میبینن میپرسن تغییرات منو خوب اگر در مسیر باشن
تاثیر بگیرن از تغییراتم میان میپرسن اون وقت با فراغ بال بهشون توضیح میدم واگرنه الکی باد هواست
تغییرات زور زورکی هممون دیدیم چقدر انرژی بی خود هدر دادیم پیامبرانش نتونستن حتی فرزند و همسر خودشون
را تغییر بدن چه برسه به ما اگر در مسیر درست باشن اگر ما هم نباشیم از یک طریقی هدایت میشن نقطه سر خط
به قول استاد عزیزم
بی نهایت سپاسگزارم برم فایل را ببینم و بعد یک کامنت دیگه با فرکانس جدیدم بنویسم الهی شکرت
همه شما را به خدای بزرگم میسپرم
خدا نگهدارتون
سلام به شما استاد بینظیرمم
و مریم جان بینظیرر
سلام به همه دوستان
میخوام بنویسم از چی و چرا اصلا نمیدونم
درسته همه تحربه بلندگو شدن داریم من هم داشتم و الان واقعا گاهی که فکر میکنم به اون زمان خندم میگیره و فشار میاد به مغزم که همیشه فکر میکنیم عقل کلیم و ما دیگه همه چیو میدونیم
و جالبه این من بلدم من میدونم تمومی هم نداره انگار باید افسار ذهن و دهن همیشه دستت باشه وگرنه در میره
البته که خیللللییی راحتتره کنترلش و انرژی که اوایل میزاشتم که سعی کنم کنترل کنم الان با یه جمله همیشگیم که شده عادتم
(ای شه دوندی)شمالی بخونینش یعنی خودت میدونی ااصلا زندگی جااان شده راحت سریع ختم کلام همون اول اعلام میشه و نه زوری نه انرژی و نه گوشه اضافی واسه شنیدن
از یه جایی به بعد خداروشکر انقدر قوی تر شدم که به وضوح به افراد میگم من تمایل دارم حرفای خوبتون بهم بگین از فلان چیز بگو برام و سوال پیش میارم تا رهن هر دو بره دنبال جوابش و چقدررر خوبه این مسیر
هر جاهم صحبت کشیده میشه به موضوعی که بخوام تقلا کنم واسه تغییر ادما سریع به یاد خودم میارم جهان و خداوند عادله مول اب رو اتیش و سریع اروم میشه مغزم
اینجوری نبود از اول من بگم خدا عادله و سریع اروم شم نه
هر بار با گوش دادن به فایلا به وضوح درک میکنم پس ذهنم چنبره و این موضوع چقدر راحتتر شده
و چقدررر خوبه مغزت میفهمی استاد واقعا نمیدونم بقیه چطوری فکر میکنن اصلا مغزشون میفهمن یا اصلا میدونن همچین چیزی هست که بفهمننش یا نه
ولی من واسه همین موضوع یه دنیا سپاسگزارم که هر بار مغزم بهتر میفهمم راحتتره میکشم همه چیو بیرون
الان خیلی ساکتتر اروم تر شدم
یه جاهایی کلام خیلی ریز میخواد زیرابی بره و در حد یه کلمه میگم ولی سریع با جمله این که حوصله حرف زدن ندارم جلوشو میگیرم و بحث میبرم سمت چیز دیگه
اخه به وضوح میبینم حرفی که میزنم عین ایه قران که میگه کر و کور و گنگن و هیچ نمیفهمن چرا واقعا کاملا میفهمم اصلا انگار تو یه دنیای دیگه حرف میزنم و صدام پخش نمیشه گاهی واقعا واسم عجیبه میگم الله اکبر چقدر خدا درست گفته که اونی نخواد بشنوه تو هرچیم بگی نمیشنوه اینو به وضوح درک کردم
عاشقتونم
چقدر زندگی هر روز روون تر راحتتر و لذت بخشتره و چقدر هیجان هر روز بهتر شدن تو وجودمه
چقدر درست میگید هر ترسی که برداشته میشه همون ترمزی که سالهاست چسبیده بهمون اصلا مهم نیست که اون ترسه برداشتش ربطی به خواسته تو نداره باید برش داری چون باید غلبه کنی وارد مرحله بعدی بشی
مثل همون بازی میمونه که این مرحله به کمکت نمیاد غلبه به ترس(البته که تو زندگی همون لحظه کمترین کار غلبه شجاعت و اعتماد به نفسیه که تو وجودت پر رنگ میشه )و بعدها میبینی شده ستون اصلی اون بنایی که الان اوج گرفته و یه نمای عالی شده
عاشقتونم و چقدر تو مسیر درست هستین و زیباست که همیشه اسمتون تو صفحه سپاسگزاری هر روزم هست
یه دنیا عاشقتونم
سلام بر استاد عزیزم بهترین دوستم دراین سالهای اخیر که با سایتتون اشنا شدم الان هدایت شدم به سایت نوشتن کامنت
استاد من سالهای زیادی وقت گذشتم وزندگی دیگران رو مخصوصا خانواده ام رو میخواستم عوض کنم تمام تلاشم رو کردم هرچیزی که از دستم برا اومد خیلی سختی کشیدم ولی الان خیلی پشیمونم چون وقت وانرژیم رو صرف کردم
الان مدتیه که بیمار شدم خانه نشین شدم وچقدر الان پشیمونم استاد صحبتهاتون بی نظیرن منم تا خیلی زیاد شبیه گذشته شما بودم امیدوارم خداوند بهم توان وانرژی بده وقوت بده بتونم حالمو رو خوب کنم وبرای ارزوهام تلاش کنم وتمرکزم رو فقط روی خودم بزارم
امیدوارم تنتون سالم باشه دوستتون دارم بهترین استاداگاه وعملگرا
به نام خداوند مهربان. با شنیدن این فایل قلبم به درد آمد چون مسائلی رو به یادم آورد که اصلا واسم خوشایند نیست. الان در حالی دارم این مطالب رو می نویسم که 4روز مونده به مراسم اولین سال فوت تنها برادرزاده ی عزیزم. ایشون که دختر بود و کمتر از یک ماه به تولد 18 سالگیش باقی بود بر اثر مصرف مخدر صنعتی در خواب جونش رو از دست داد. در چهار سال آخر عمر به شدت گرفتار دوستان بد شده بود به طوری که حتی درس خواندن رو هم کنار گذاشته بود. فقط خداوند شاهده که هزاران هزار بار همگی از جمله خود من نصیحتش می کردیم حالا چه با خواهش و زبان خوش و چه با دعوا و تهدید به طرد کردنش…. در لحظه گوش میداد و حتی شاید اظهار پشیمونی می کرد اما با یه تلفن دوست و رفیق داستان عوض می شد و نقطه سر خط. برای همه ی ما عجیب بود که چرا حرف مارو نمی فهمه و با وجود سن کم ترسی از چیزی نداره و از همه مهمتر این آدمهای رنگارنگ چطوری همیشه سر راهش قرار می گیرند حالا چه از دنیای واقعی چه از اینترنت و فضای مجازی؟؟؟؟ اما بعدها با آشنا شدن با این مباحث فهمیدم که تا خودش نخواد ما خودمون رو هم بکشیم چیزی عوض نمیشه و اینکه چون شبانه روز فکرش در مدار مسائل آنچنانی بود از همان جنس افراد هم جذبش میشد و متاسفانه در نهایت هم در منزل یکی از همان به ظاهر دوستان شبی جونش رو از دست داد.
الان که این مطالب رو می نویسم قلبم خونه و چشمانم گریان اما افسوس که دلسوزی و نگرانی و التماس همگی ما و از همه مهمتر پدرش برایش هیچ اهمیتی نداشت و در نهایت در راه اشتباهاتش جونش رو باخت.
یک ساله که من عمه درست زندگی نکردم، اون یک بار مرد و من صدها بار با هر عکس و فیلم و یاد و خاطراتش طوری که حتی دو دختر کوچک خودم رو هم گاهی فراموش می کنم ولی خدای من شاهده هرگز به خدا شکایتی نکردم چون میدونم خدا خواست اون اصلاح بشه و بسیار فرصتها داد اما خودش نخواست و درس نگرفت.
ای کاش می شد زمان رو به عقب برگرداند و همه چیز رو درست کرد اما این خیالی بیش نیست. در نهایت به قول استاد هر کس خودش مسئول اعمال خودش هست اما ای کاش گاهی خانواده رو هم در نظر بگیریم و اینکه پیامد تصمیمات هیجانی می تونه یک تا چند خانواده رو از زندگی بندازه و دنیا رو واسشون جهنم بکنه. ممنون از اینکه مطالب منو خوندید، یا علی
به نام خدای مهربان
سلام به اساتید عزیزم مریم بانو و استاد
خدا را شکر میکنم که از طریق اشاره مریم بانو و کلام و پذیرش استاد فایل بسیار پرمحتوا و لازمی پر شد و در دسترس همه ما قرار گرفت
آیا من میتوانم زندگی دیگران را تغییر بدهم
سوالی که قطعاً پاسخ آن بر اساس قوانین کیهانی و بدون تغییر خداوند کلمه
نه و هرگز مناسبترین کلمه میباشد
و جهلی که من هم سالیان سال داشتم و حتی الان هم با وجود اینکه میدانم نمیتوانم به هیچ عنوان زندگی دیگران را تغییر دهم باز هم فراموش میکنم و دلسوزی میکنم که البته خدا را شکر خیلی زود متوجه این اشتباه و جهل خود میشوم و دیگه ادامه نمیدم
همونطوری که تا الان آموختم وقتی بخواهیم با دلسوزی زندگی دیگران را تغییر بدیم یعنی این فکر را داریم که من به جای خداوند میخوام به اون شخص کمک کنم و خدا که حواسش نیست یا سرش شلوغ هست نمیتونه به همه حواسش باشه و هدایتشون کنه بنابراین من که این موضوع را فهمیدم وظیفهام هست که به اون شخص بگم و هدایتش کنم و کمکش کنم یعنی شرک در واقع دارم
این باور اشتباه که از گذشتگان و از فرهنگ و از مذهب به ما رسیده همیشه این رو میگه که کسی از بیرون باید بیاد و زندگی ما رو تغییر بده و کمکمون کنه و قدرت را از خداوند می گیره و می خواد بده دست دیگران حتی به بهانه کمک کردن
و همچنین این طرز تفکر اشتباه که دلسوزی برای دیگران ثواب داره و خدا دوست داره که برای دیگران دلسوزی کنیم و این شعر معروف کاملا مغایر با قوانین کیهانی بوده که
تو که از محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی
در صورتی که به قول استاد من اگر از محنت دیگران با غم باشم چه کمکی میتونم به بقیه بکنم جز اینکه با غم بودن من غم ناراحتی و آزارهای بیشتری را برای خودم میاره
من خودم چون این موضوع پاشنه آشیلم بوده همیشه و دارم روش کار میکنم سعی کردم این جمله رو در ذهنم ثبت کنم که دلسوزی کردن مساوی است با خودسوزی کردن
و من با دلسوزی برای دیگران در واقع دارم خودم رو در آتش غم ناراحتی و عذابهای ناشی از این احساس گناه و قربانی بودن زنده زنده می سوزانم
و این باور نیز به من کمک میکنه که همه افراد همه انسانها همه آدمها به یک اندازه به خداوند نزدیک هستند و به یک اندازه دارند هر لحظه هدایتهای خداوند را دریافت کنند و خیلی سریعتر از هزاران ساعت وقتی که من بخوام برای هدایتشون بگذارم میتونن با درخواست از خداوند مدارشون رو تغییر بدن و خودشون رو نجات بدن از گمراهی و از مسیر اشتباهی که خودشون با باورها و افکارشون خلق کردهاند
یعنی من به این نتیجه رسیدم که تغییر شرایط برای هر فردی باید طوری باشه که از درون به وضوح برسه اون آدم و نصیحت و پند و اندرز هیچ گونه تاثیری روی اون آدم نداره و این تنها و تنها از عهده خود خداوند بر میاد که برای اون شخصی که درخواست هدایت را با احساسش به جهان فرستاده انجام بده ، همونطوری که برای من انجام داد و تنها زمانی که خودم ازش خواستم و برام افکار و احساسات و نتایجی که اون افکار و احساسات برام ایجاد کرده بود واضح شد و خودم تونستم مشاهدهشون کنم و آگاه شدم بهشون خیلی سریع و معجزه آسا توسط خود خداوند شرایط برایم تغییر کرد شرایطی که هیچ راهی با ذهن محدود خودم نمیتونستم براش پیدا کنم
ماهها بود که برادر و خواهرم و همه افرادی که میخواستند به من کمک کنند با من صحبت میکردند و تلاش میکردند که مسیر درست را به من بگن و من رو آگاه کنند ولی این تجربه خودم هست که میگم
من به هیچ عنوان متوجه صحبتهای اونها نمیشدم و انگار نمیشنیدم و نمیتونستم حرفهای اونها رو قبول کنم فکر میکردم که مسیرم درست هست و اونها متوجه نمیشن
تا اینکه خداوند از طریق یک جمله من رو هدایت کرد
زمانی که نوشتم که چه باورهایی نسبت به خداوند دارم
وقتی جوابهایی که به این سوال دادم را مشاهده کردم انگار که از یک برنامه نرمافزاری که همون باورهای شرک آلودم بود بیرون اومده بودم و داشتم خودم رو و رفتارهام رو مشاهده میکردم و باورم نمیشد که اون شخص خود من بودم
همین یک لحظه آگاهی راهها را از بینهایت طریق برام باز کرد و حضور نیرویی به نام خداوند را در زندگیم احساس کردم که بدون درنگ خودش همه کارها رو برام انجام داد و در یک روز مدار من تغییر کرد و بهتر و بهتر و بهتر شد تا الان الهی شکر
یعنی به چیزهایی آگاه شدم که اگر همه مردم جهان باهم به من می گفتن و فریاد می زدند به خود خداوند قسم نمی تونستم قبول کنم و باور کنم و متوجه واقعیت حقیقی بشم تا زمانی که زمانش بود
یعنی انگار اون جهان خود خداوند بود که منتظر بود تا من خودم متوجه بشم که دارم واقعا چه مسیری را میرم و بعد که آگاه شدم و اون مسیر را واقعا نمی خواستم سریع دست به کار شد و دستانم را گرفت و از اعماق تاریکیهایی که خودم خلقشون کرده بودم بی سر و صدا
تاکید میکنم بی سر و صدا نجاتم داد
هزاران مرتبه سپاسگزارم از خداوند حتی اگه یادم بره شکر کنم
از خود خداوند میخوام که هدایتم کنه که بتونم بر اساس قوانین حرکت کنم فکر کنم و عمل کنم تا به فکر خداوند نزدیک و نزدیکتر بشم
از دید فرکانسی هم که همه انسانها آینه وجودی خود ما هستند بنابراین برای تغییر هر کسی در بیرون منطقی این هست که خودمون رو تغییر بدیم اینطوری جهان اطراف ما هم تغییر میکنه آدمهای اطراف ما هم خودشون تغییر میکنند
یکی از نشتیهای انرژی که ما آدمها داریم همون احساس دلسوزی کردن و خدا شدن برای دیگران هست که به شدت انرژیمون را می گیره و احساس می کنی خسته و ناتوان شدی چون داریم انرژی حیاتیمون را صرف پوشاندن احساس گناهمون می کنیم و الکی هدرش میدیم
معجزهای که در دوره احساس لیاقت درک کردم این بود که وقتی تمرکزم رو روی بهبود احساس لیاقت درونی خودم گذاشتم ودیگه سعی کردم کاری به کسی نداشته باشم و نخوام ناجی اونها باشم مشاهده کردم که افرادی که با من در ارتباط بودند و من همیشه نگرانشون بودم و فکر میکردم که من باید بهشون کمک کنم تا بتونن زندگیشون رو تغییر بدن و در موردشون همیشه احساس گناه میکردم دیدم که خیلی راحت دارن با من پیشرفت میکنن و در حالیکه من از درون داشتم احساس لیاقت بیشتری میکردم ولی چون اونها بخشی از جهان اطراف من بودند به راحتی شرایط اونها هم بهتر و بهتر و بهتر شد بدون اینکه بخوام ن شرایط اونها را بهتر کنم و این یک قانونی هست که دارم درکش میکنم که فقط و فقط و فقط روی خودم کار کنم اینطوری در واقع دارم به جهان خودم هم کمک میکنم چون کسی بیرون از ما نیست و همه اینه درون خودمون هستند
خدایا شکرت و سپاسگزارم و ممنون میشم که این قوانین که دارم درکش میکنم را بیشتر و بیشتر بتونم در موردشون بدونم و عمل کنم و نتیجه بگیرم انشاالله