آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1298MB41 دقیقه
- فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 140MB41 دقیقه
سپاسگزار خداوند وهاب و قادرم که همواره مرا به مسیر خوشبختی ، ثروت ، نعمت ، برکت و خلق زندگیم ، رهنمود می سازد
درود و ارادت خدمت استاد عزیز و مریم بانوی پاردایز
عرض ادب خدمت هم فرکانس های عزیر و همدلم
امروز دلم بدجوری هوای استاد و دوستانم رو کرده بود ، و زمانیکه فایل جدید عزیز دل خداوند رو دیدم ، دلم آرامشی عجیب گرفت و با گوش دادن به جملات اول استاد ” در این سایت بیشتر از هر عبادتگاه دیگه ای نام و ذکر و سپاس خداوند درج و ثبت شده ” بیشتر دلم آرامش گرفت.
خدای عزیزم بی نهایت سپاسگزار آرامش قلب و دلم هستم که این بالاترین نعمت و ثروت و خوشبختی در این جهانه.
استاد منم مثل دوستمون که داستانشو تعریف کردید ، بودم ، انقدر برای خانوارهای کم بهرمند ، آسایشگاههای خیریه ، حاشیه نشینان ، معتادان ، مراکز نگهداری دیوانه ها ، آسیب دیدگان جسمی ، بازپروریها و …. ارازاق ،آذوقه ، گوشت قربونی ، غذای نذری، البسه ، شوینده ، سیگار ، لوازم زندگی و … می بردم .
انقدر به فامیل ، دوست ، آشنا در خصوص راه موفقیت ، متدها و مسیرهای رفع مشکلات خانوادگی ، راهها و مسیرهای مهاجرت و پیدا کردن شغل بر اساس تیپ شخصیتی و توانائی و… مشاوره وپند و صحبت می کردم ، که نزدیکترین افراد زندگیم بهم میگقتند که تو مشاور خاندانها و افراد شدی.
شده بودم بیل زن باغچه دیگرون ، شده بودم حلال مشکلات فامیل و دوست و آشنا ، دیگه وظیفم شده بود که تو هر جمع و دور هم نشینی عالم بدون عمل شده بودم و از راهنمای خرید و فروش ملک و زمین گرفته تا چگونه تربیت بچه مشاوره میدادم.
شده بودم حاجی فامیل و آشنا و همکار و دوست برای بازدید از فلان خانواده آسیب دیده ، تا خانواده معتادی که بچه هاشو رها کرده بودند تا رسوندن ارزاق به نظافتچی خونه همکار و دوست.
تا چند سال پیش تو یکی از نوشته هام تو این سایت روحانی ، خود افشائی کردم و گفتم منی که خودم سالهاست مشاوره برا ی مهاجرت به همه میدم و به قول دوستان سفر کرده ام ، چندین پرونده موفق دارم ، چرا خودم هنوز دارم درجا میزنم و هیچ مهاجرتی نکردم.
کسی که خودش حلال مشکلات زناشوئی و راهنمای تربیت فرزندان دیگرونه ، چرا روابطش عاطفی خودش تو یه مسیر سینوسی دائم بالا و پایین میشه.
حاجی آقائی که تو تموم شهرکهای اطرف تهرون و برخی از شهرستانها آذوقه کول میکنه میبره ، چرا دور و بر خودش رو نگاه نمیکنه که برخی هاشون دارن به سختی زندگی میکنن.
دور و اطرافم پر شده بود از انسانهای آسیب دیده ، معتاد ، مشکل دار و …. کسانی که فقط مشکلات و دردهاشون میاوردن پیش من و …..
وقتی برای اولین بار تو اون فایلها از استاد عزیزم شنیدم که ” ما توانائی تغییر دادن هیچ کسی رو تو دنیا نداریم” “من فقط توانائی تغییر زندگی خودم رو دارم و بس” انگار یه بمب چند ریشتری تو مخم ترکید.
من فکر میکردم ، دارم ، مشکلات افراد کم درآمد رو با آذوقه و ارزاق بردن حل کنم، باور شرک آلودی داشتم که من دارم روزی اونا رو تامین می کنم.
من فکر میکردم ، دارم ، مسیر زندگی افراد رو بهبود بدم با پند و اندرزهای خودم ، باور شرک آلود و مغرورانه ای داشتم که من عالم دهرم و از همه خیر دیگرون رو بهتر میدونم.
چند ساله دارم رو خودم کار میکنم که چطور اون باورهای شرک آلود ، ضعیف کننده و محدود کننده رو با باورهای قدرتمند کننده و هدایت کننده جایگزین کنم.
اول اومدم تو خودم کنکاش کردم که چرا من از دوران نوجوانی افتادم تو اون مسیر ، دیدم من از کودکی همراه مادر و مادر بزرگم توخیریه ها ، کمک گردن به ویلچریها در آسایشگاهها ، کمک کردن به دیونه خونه و … بودم.
دیدم من همیشه کنار پدر و دایی و عمویی نشستم که حلال مشکلات همه به غیر از خودمنو بودن ، به همه نصیحت و پند میدادند ، به همه کمک میکردند و … یادمه در خونه خودمون خراب بود مدتها ، اما با بابام میرفتیم در خونه پیرزنهای فامیل رو درست میکردیم ، تو ذهنم همیشه سوال بود که چرا ما در خونه خودمون رو درست نمیکردیم.
یادمه مادرم برای گرفتن معافیت پسرای یتیم همسایه ها حتی پشت موتورسوار شد و رفت پل چوبی و … تا معافی اونا رو گرفت ، اما من براحتی میتونستم کفالت سربازی بگیرم و بهم گفتن برو و هیچ کاری برام نکردن و بعد از یکسال یه سرهنگ بهم گفت که تو میتونستی به جای خدمت راحت کفالت دو ساله بگیری و بعدش معاف دائم میشدی.
یادمه تو جشن تولدم برای اینکه پسر عموم ناراحت شده بود منو کنار کیک گذاشتند و اونو جلوی کیک گذاشتن و عکس گرفتن.
من اینطوری تربیت شده بودم که دیگرون از خودم مهمترند ، وظیف من کمک و مشاوره برای رفع مشکلات دیگرونه و ….
یه فیلم چند سال دیدم که یه مردی بود که خانوارهای یک محدوده قرنطینه اتمی رو راهنمائی میکرد برای خروج از اون ناحیه و همیشه خودش لحظه آخر از اون جهنم بیرون نمیرفت و بر میگشت تو اون محوطه آلوده ، منم همون آدمه شده بودم.
چوب اون باورهای شرک آلود رو وقتی میخوری که پسرت بهت بگه بابا ، تو بیشتر از ایران تو خارج کشور دوستان صمیمی و نزدیک داری، و من با دیدن آلبوم عکسام تو ذهنم حرفشو تائید می کردم.
سیلی اون باورهای شرک آلود رو وقتی میخوری که نزدیکترین افراد زندگیت بهت میگن ، ممد تو که این همه به دیگرون مشاوره خرید ملک و املاک و زمین میدی ، پس چرا خودت هنوز اندر خم یه کوچه ای و من با نگاه کردن به دستاوردهای مالیم ، تو ذهنم حرفشو تائید می کردم.
اما اون باورها که منجر شده بود من سالها در اون فرکانسهای اشتباه بودم ، تو وجود من بدجور ریشه دونده بودن و به قول استاد ترمزهای زنگ زده محکمی بودن ، و نیاز به جهاد اکبر دارند تا کاملا محو بشن.
بعد از خودکاوی و پیدا کردن ریشه ها ، شروع کردم به جایگزینی باورهای شرک آلود با “باورهای قدرتمند کننده ” هدایتگر.
من باور دارم که با انفاق بخشی از ثروت جاری درزندگیم به نزدیکان نیازمند م، به باق مانده جریان ثروت در زندگی خودم کمک می کنم.
من باوردارم که به عنوان یکی از دستان خداوند ،میتونم توزیع ارزاق برای خانوارهای کم بهرمند رو مدیریت کنم واطمینان دارم که در اون لحظات دست دیگرم در دستان خداونه.
من باور دارم با ثبت وبه نظم درآوردن افکار مثبت و روشهائی که برای حل مسائل زندگی دارم ، کتابی مفید برای خودم و فرزندانم خواهم نوشت که در مسیر خواسته خداونه.
…..
من دارم تلاش می کنم که با ساختن عبارات تاکیدی قدرتمند کننده از باورهای جدیدم و تکرار روزانه و یادآوری همیشگی ، به این باور شاه کلیدی برسم که ” ما توانائی تغییر دادن هیچ کسی رو تو دنیا نداریم” .
استاد عزیزم ممنونم از پیام الهیتون و بی صبرانه منتظر بخش دوم “آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ هستم .
تشکر ویژه از هم فرکانسی های نازنین بابت مطالعه این دلنوشته .
امیدوارم در پناه آرامش الهی و ارتقا فرکانس خودمون برای رسیدن به فرکانس منبع باشیم.
با نام و یاد خدایی که بخشنده هست و بخشاینده و روزی دهنده بی منت و بغیرالحساب میبخشد و میبخشاید.
خدایا من هر آنچه دارم از آنِ توست
استاد عزیزم بابت وجود پر مهرت ، بابت حضور پر رنگ ت تو زندگی هامون ، بابت اینکه برامون وقت میذاری و بابت پیامبر و پیام آور و پیام رسان بودنت ازت چطور سپاسگزار باشم که تونسته باشم حق شاگردی رو به جا بیارم .
این سایت برای من و البته فکر کنم برای همه دوستانم به نظرم عبادتگاه هست ، از هر مسجدی مسجد تر ، از هر میخونه ای میخونه تر ، از هر کلیسایی کلیسا تر ، اینجا باید با وضو وارد شد ، اینجا باید با قلبت وارد بشی ، اینجا باید رها باشی ، تسلیم باشی ، اینجا خدا حضور داره ، اینجا تو تک تک حرف های شما میتونیم خدا رو حس کنیم ، اینجا تو دیدن هر لحظه ی شما میتونم خدا رو ببینیم ، تو جمله جمله نوشته هایی ک خانم شایسته عزیز قلم میزنه ، تو تک تک کامنت های دوستان عزیز ؛ خدا رو میشه حس کرد .
خدایا شکر فراوان ، شکر به اندازه تمام کیهان ها و کهکشان ها .
استاد عزیزم امروز تو دفتر ستاره قطبی م نوشتم خدایا امروز ازت میخوام استاد عزیز فایل جدید بذاره ، و صبح دیدم که فایل جدید اومده و تیک خورد ستاره قطبی و فقط خدا میدونه که چقدر از درون احساساتی شدم.
استاد تمام این صحبت هاتون رو انگار ما زندگی کردیم .
یادمه اوایل که وارد سایت شدم با چه حرارتی هی برای همه توضیح میدادم از قانون جذب و از صحبت های شما و حتی وقتایی وامیستادم جلو ایینه و تمرین میکردم که برای فلانی به اونصورت صحبت کنم و چقدر هر وقت که با بقیه صحبت میکردم فقط خالی میشدم ، و فقط و فقط این حس بودن تو این مسیر از من کمتر میشد چون هم اونهایی که باهاشون حرف میزدم هیچ تغییری نمیکردن و از اونطرف خودمم ناامید میشدم که چرا نتیجه نمیگیرم و این نتیجه نگرفتن ها هم از این بود که من همه تمرکزم رو گذاشته بودم رو اینکه با بقیه چطور در مورد قانون حرف بزنم و هواسم نبود که با هر بار حرف زدن دارم دور میشم و شده بودم طبل تو خالی و کم کم بی انگیزه شدم و از سایت دور شدم و چک و لقد ها رو زیااااد خوردم تا جاییکه قشنگ بخاطر اشتباهاتم تو انتخاب هام به خاک نشستم و دیگه توانی برام نمونده بود ، از همه دور افتاده شدم
استقلالم رو از دست داده بودم
کارم رو از دست داده بودم
اعتماد به نفسی برام نمونده بود
و بقول خودتون از زیر صفر کلوین دوباره استارت زدم و دوره «به صلح رسیدن با خود » رو خریدم و نشستم خودمو بستم به اون دوره ، نوشتم و نوشتم و نوشتم
روز و شب جلسه پنجم و ششم دوره رو گوش میدادم تا جاییکه هر بار هی تشنه تر میشدم نسبت به شنیدن صداتون
همون موقع ها سریال زندگی در بهشت و سریال سفر به دور آمریکا رو استارت زدم به دیدن و کم کم در ها برام باز شد و دوباره رفتم سرکار و دوباره استقلال مالی برام ایجاد شد و حدودی سرپا شدم و بعد از اون تعهد دادم ک دیگه خودمو از سایت جدا نکنم به جرات میتونم بگم که اتفاق ناجوری نیفتاد تو زندگی م از ابان 1400 تا امروز
و الان اگه تو جمعی حضور پیدا کنم که البته انقد قانون کارش رو خوب انجام میده که منو کاملا از افراد نامناسب دور کرد و میزان دورهمی و در جمع افراد قرار گرفتنم به شددددت کم شده و همون میزان کم هم که میرم سکوت میکنم نه به کسی راجع به این مسائل چیزی میگم نه اینکه اگه کسی ادعا کنه که در مورد قانون میدونه و حرفی هم بخواد بزنه بهش میگم که اشتباه فکر میکنی یا هر چیز دیگه ، فقط در مقابل حرف هایی ک مغایر با قانون و حرف های شما هست سکوت میکنم و تو دلم میگم هر کی با هر تفکری ، نتیجه خودشو میگیره و قرار نیست تفکر اون تو زندگی و نتایج من تاثیر بذاره و همین باور باعث شد که در مقابل نظرات مخالف با نظر و عقیده خودم کاملاااا سکوت کنم و حرفی نزنم .
استاد با عشق میخوام دوباره فایل تون رو گوش بدم و نت برداری کنم و مشتاقانه منتظر فایل بعدی تون هستم .
پیشاپیش بابت کامنت های دوستان عزیزم که پای این فایل میخوان بذارن ، شکر پروردگار میکنم و از رب توانا برای استاد عزیزم ، برای خانم شایسته دوست داشتنی و تمام اعضای این سایت و این خلوتگاه ؛ آرامش و آسایش و عشق و شادی طلب میکنم.
خدایا ما را به راه راست ، به راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن
خدایا ما رو تو خیلی حساب باز کردیم و تو قطعا برای ما کافی هستی ️️️
سلام و درود به استاد عزیز و یاران توحیدی
من فی البداهه یاد موصوعی افتادم یادم میاد یکی از نزدیکان ما یک اقا پسری بود که ازدواج نکرده بود تا اینکه خواهر و برادراش همه ازدواج میکنند و پدر ومادرش هم فوت میکنند . واو تنها ماند .
و خواهراش و نزدیکانش مرتب به او سر میزدند که تنها نباشه و کارهاش رو رسیدگی میکردند وگاها غداهم آماده میکردند و مدتی گذشت .
تا اینکه همه متوجه شدند که دلسوزی اونها رنج ازدواج نکردن رو برای این اقا پسره کم میکنه .
کم کم ارتباطات رو کم رنگ کردند و پسره احساس تنهایی میکرد تا اینکه بعد مدتی بالاخره ازدواج کرد .
در مورد قرض دادن استاد یادم مباد مبلغ زیادی تو حسابم بود ویکی از نزدیکانم بهم گفت این پول رو بهمون بده ماشین بخریم و بهم چک دادند که دوماهه پاس بشه . ومنم ناچارا قبول کردم .
تا این دوماه بشه پدرمو درآوردند که تو چک رو چکارکردی اگه خرح نکردی دست نگه دار وخرج نکن وگرنه ما باید ماشینمون رو بفروشیم وچند مدل پایین تر بگیریم و من قبول نکردم .
تا اینکه علنا گفتند ما جای چک رو پاس نمیکنیم و من نمیدونم چی شد نزدیک بود سکته بزنم که یکی از نزدیکان به اونها خبر داد سریع بیاین اینجا به این دختره چی گفتید کف حیاط پهن شد و داره سکته میزنه . واقعا هم حالم بی نهایت بد بود .
وقتی از نزدیک اومدن وحال و روز منو دیدن به غلط کردن افتادن و بهم قول دادن جای چک رو پاس میکنند و به هرجان کندنی بود جای چک رو پاس کردن .
بماند چقدر دوربریام منو سرزنش کردند که تو چقدر ساده ای . چراقرض میدی . تا پای جون رفتی . اونها ترس حرف مردم و ابروریزی جای چک رو پاس کردند وگرنه پولت رو میخوردن و یه آب هم روش .
الان همون طرف چند وقت پیش اومد بهم گفت پنحاه هزار تومان نقدی بهم بده من همین الان برات کارت به کارت میکنم . منم گفتم دارم ولی این کار رونمیکنم .
و این کار رو نکردم . و جالبه ناراحت هم نشد وهیچی هم نگفت . برای من واقعا مهم هم نبود که قهرمیکنه یا ناراحت بشه . بزار بشه . من همینم . میخان باهام بااین خصوصیت باشن نمی خواهن نباشند .
در مورد معرفی سایتتون اوایل جوگیر شدم و به اطرافیانم گفتم اونها هم یه مدتی منو اذیت میکردند که چیه همش سرت تو گوشیه . همه ی زندگیش شده استاد عباسمنش ومادرم همش بهم میگفت به خواهرات نگو زندگیشون خراب میشه .
همش میترسه بچه هاش چشم و گوششون باز بشه و فرد مطیعی نباشند و زندگیشون رو رها کنند برن دنبال رویاهاشون .
ومنم از اون روز دیگه بهشون نگفتم . چون میترسبدم یه اتفاقی به خاطر ندونم کاریاشون پیش بیاد بعد به من بگه تو باعث شدی . چون چند باری اون اوایل فایل شما رو میزدم مادرم بااشتیاق گوش میداد بعد یهو ترس برش داشت . ومنو مرتب منع میکرد وخط ونشون میکشید به اونها نگو .
ومنم در مورد موضوعات سایت اصلا چندماهی است اصلا تو خونه صحبتی نمیکنم . گاها یه جاهایی ابراز نظر میکنم یه سوتی هایی میدم بعد سریع جمش میکنم .
استادعزیز کاش زودتر با شما آشنا میشدم همون سالهای اول فعالیتتون . ولی مهم نیست .
الانا دارم میبینم که چرخهای زندگیم روان تر شده و خیلی اتفاقات خوبی داره میافته .
از خدای مهربون ممنونم که منو به این سایت هدایت کرد اونم از طریق سایت یکی از شاگردای خوب شما .
واز شماهم بی نهایت سپاسگزارم که درست زندگی کردن رو دارید بهمون آموزش میدید تا از زندگی کردن بیشتر لذت ببریم و تواما آرامش بیشتری هم داشته باشیم .
سلام از صمیم دلم به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته عزیز
استاد هر چقدر از خدا تشکر کنم بابت حضور شما در زندگیم هر چقدر از شما تشکر کنم بابت آموزش ها و کلام تاثیر گزارتون
این سپاس گزاری به اندازه ی قطره ای در برابر دریاست.
استاد خیلی دوست دارم بیام در سایت و کامنت بزارم و از تغییراتم بگم
اما 32 سال با شرک زندگی کردم
شکر گزاری و در فرکانس خدا قرار گرفتن یاد نداشتم
خودم مسئول خوشبختی و حال خوب و راضی نگه داشتن آدم های اطرافم مخصوصا افراد درجه یک خانوادم میدونستم
تا حدی که از خواسته ها و علایق و نیاز های ابتدایی خودم میگذشتم تا دیگران احساس خوب داشته باشن
به حرف مادرم میکردم و با چادر بیرون میرفتم
چون فکر میکردم باید با گوش کردن به حرف های مادر بهش احساس خوب بدم
رشته ی تحصیلی ای انتخاب کردم که خانوادم میخواستن
با کسی ازدواج کردم که پدر و مادرم و خاله و دایی میگفتن این آدم خوبیه و تو هنوز نمیفهمی زندگی چی میخواد
یادمه مادربزرگم بهم گفت عروس شو دیگه خیلی وقته شادی و عروسی نداشتیم
خاله ی مامانم گفت این پسر تو رو دوست داره اگر جواب ندی شاید پاپیچ زندگیت بشه و ….
تمام زندگیم از هر آنچه انتخاب بود و مهم ترین تصمیمات زندگیم بود
همه و همه
به پای راضی کردن و خوشحال کردن و کمک کردن به دیگران گذاشتم
اینها که مربوط به زندگی شخصی خودم بود و فکر میکردم با این طرز فکر دارم به دیگران حال خوب میدم
چون تو این مدار بودم همیشه آدم هایی که مشکل داشتن
گرفتاری داشتن
نیاز به کمک داشتن
دوست هام و آشناها هر بار به مسئله ای برمیخوردن از مشکلات کاری و زندگی و رابطه با همسرشون میومدن و سر راه من قرار میگرفتند
از من مشورت میگرفتن و من شده بود مشاور رایگان بقیه که وقتی باهاشون صحبت میکردم و حال اونها خوب میشد و بهم میگفتن الهام تو چقدر خوب حرف میزنی چقدر ارامش میگیریم و من با شنیدن این حرف ها بیشتر به خودم اعتبار میدادم.
ولی نمیدونستم دارم با تمرکز به مسائل اونها مشکلات به زندگی خودم وارد میکنم
چون تو این مدار بودم
یک خانمی با ما آشنا شد که طبق معمول شروع کردیم به تهیه پول رهن برای خونه اش
نگه داری از بچه هاش
کمک خرجش شدن
و هزار تا کار دیگه
که بعد حدودا 1 سال از آشنایی ما با اون خانم چنان گرفتاری و مسئله ی مالی برامون پیش اومد و دقیقا از طرف همون آدم یک بدهی برای ما به جا ماند.
چون ما اومدیم بهش کمک کنیم و چک دادیم تا همسرش ماشین بخره و قرار بود چک ها رو خودش پاس کنه
بهتر میدونید
چک رو پاس نکرد و ما مجبور شدیم چک پاس کنیم
و این شد نتیجه ی کمک کردن به آدمی که ما براش دلسوزی کرده بودیم
چرا من داشتم خدایی میکردم
چرا فکر میکردم میتونم با این کارها به دیگران کمک کنم
اینها مربوط به زمانی بود که من با شما آشنا نشده بودم
وقتی دوره های شما رو خریدم
حل مسائل زندگی
و کشف قوانین
12 قدم که به تازگی قدم 12 ام به پایان رسوندم
در شروع هر کدام از این دوره ها شما گفتید در مورد این مسائل با کسی صحبت نکنید
و من با مادرم و خانواده ی خودم و همسرم در مورد این مسائل شروع میکردم به حرف زدن
البته که مادرم از محصولات شما استفاده میکنه
اوایل دوره ها فکر میکردم باید به خانوادم و همسرم هم بگم که نکنه ی وقت من تغییر کنم و پیشرفت کنم و شرایط ام بهتر بشه و اینها تغییر نکنن
ای وااااای
باز هم شرک
با اینکه میدونستم نباید بگم
میدونستم شما تاکید کرده بودید که در مورد این مسائل با کسی صحبت نکنید اما نمیتونستم
میترسیدم از اینکه مدار من تغییر کنه و اطرافیانم تغییر نکنن
و از طرفی دوست داشتم که اونها هم تغییر کنن و زندگی ای راحت و پر از برکت و آرامی رو تجربه کنن
هر بار که با همسرم در مورد آموزش هایی که در این دوره ها دادید به طور غیر مسقیم صحبت میکردم بعدش حالم بد میشد
و ی صدایی ی نجوایی بهم میگفت دیگه این کار نکن دیگه در مورد این مسائل باهاش صحبت نکن اما دفعه ی بعد باز شروع میشد
حرف زدن من با همسرم شده بود فقط حول قوانین و صحبت های شما
استاد منی که رشته ی دانشگاه و ازدواج و … مهم ترین تصمیمات زندگیم به خاطر دل بقیه بود
الان که فقط در مورد این مسائل باهاشون حرف بزنم که اونها هم زندگی بهتر تجربه کنن طبیعتا برای من کار زیادی نبود
با اینکه میدونستم نباید بگم
اما چون تکامل ام طی نکرده بودم
درک نمیکردم یعنی چی
درک نمیکردم هر کسی فقط میتونه زندگی خودش تغییر بده و توانایی تغییر دیگران نداره یعنی چی
حرف هاتون میفهمیدم تایید میکردم قبول داشتم میگفتم استاد درست میگه ولی در عمل هنوز داشتم به تغییر دیگران اونم فقط به فقط به خاطر اینکه زندگی بهتری تجربه کنن و عزیزانم حال خوب داشته باشن و شاد باشن و ثروت و نعمت بیشتری تو زندگیشون تجربه کنن به گفتن این قوانین و مطالب همچنان ادامه میدادم.
خوشحالم دارم کم کم تکامل ام طی میکنم
به قدم 5 دوره ی 12 قدم که رسیدم انگار دیگه زیپ دهنم بسته شد
سکوت و سکوت و سکوت
تا ازم سوال نمیکردن چیزی نمیگفتم
دیگه آروم تر شده بودم
از اون همه تلاااااااش برای تغییر دیگرانی که جزئی از وجودم بودن و عاشقانه دوستشون داشتم دست برداشتم
استاد از لحظه ای که تمرکزم از بهبود شرایط این دو نفر یعنی مادرم و همسرم برداشتم
انگار درهای رحمت و برکت به زندگیم باز شد
تونستم اولین درآمد کل زندگیم بسازم
و آنقدر ورود درآمد به زندگیم بلافاصله بعد از گذاشتن تمرکز ام روی خودم بودم که کاملااااااا برام واضح بود
تازه کم کم دارم میفهمم روی خودت و تغییر خودت تمرکز کن یعنی چی
البته که هر چقدر تکامل ام طی میکنم بهتر و واضح تر میفهمم این قوانین شیرین و لذت بخش و بدون تغییر خداوند رو.
استاد روزی که این فایل روی سایت قرار گرفت
مامانم داشت در مورد چند تا رفتار به نظر خودش اشتباه بردارم با من صحبت میکرد
و ازم خواست تا با برادرم صحبت کنم
بهشون گفتم مامان واقعا تا زمانی که محمد خودش نخواد نمیشه تغییرش داد
اون خودش باید بفهمه کارش درسته یا اشتباه و مسیر بهتر انتخاب کنه
یک ساعتی بعد از این صحبت وارد سایت شدم
دیدم فایل جدید گذاشتین
گوش کردم
حتی عنوان فایل اینه که آیا میتونم زندگی دیگران تغییر بدم؟
چقدر برام لذت بخش بود
چقدر حرف های این فایل هم زمان شد با صحبت من و مامانم در مورد تغییر رفتار برادرم
و چقدر من با گوش دادن به این فایل آرام تر شدم آرامشی که از قلبم جاریه.ارامشی که با هییییچ چیزی نمیشه خرید
خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم باز هم ی آگاهی الهی جدید تری در مورد اینکه من توانایی تغییر زندگی دیگران
حال دیگران
احساس دیگران
رفتار دیگران
رو ندارم دریافت کردم و این صحبت ها رو شنیدم
استاد این فایل انگار مدار منو تغییر داد
چقدر معنای خداوند رو با شنیدن اینکه چه طور آدم ها در مدار خدا قرار میگیرن بهتر درک کردم
ی آگاهی جدید و ناب در مورد اینکه من فقط میتونم زندگی خودم تغییر بدم
استاد تا قبل از شنیدن این فایل مدام منتظر ی فرصت
یک حرف یا
یک موضوعی بودم تا بتونم در مورد قوانین با همسرم صحبت کنم
همش میگفتم خدایا ی صحبتی پیش بیاد تا من این قوانین بتونم بهش بگم
چون دیگه عملا نمیخواستم در مورد این مسائل پیش قدم بشم و خودم سر صحبت باز کنم و منتظر ی فرصت بودم تا باز هم گوش زد کنم
با این فایل دیگه میگم الهام خدایی بسه
خدا بهتر از تو بلده کارش انجام بده
خدا بهتر بلده هر کسی نسبت به شرایط و موقعیتی که داره به چه آگاهی ای نیاز داره
الان میگم خدایا شکرت که باز هم منو آگاه تر کردی
خدایا شکرت که تکامل ام باز هم طی کردم
و البته شاید بعدا بگم واااای الان تازه میفهمم هر کسی خالق زندگی خودش هست یعنی چی
استاد دوستتون دارم
و چقدر صحبت ها و فایل های شما هر کلامش هر ثانیه اش هم زمان هست با نیاز اون لحظه ی من
استاد من با سایت عباس منش زندگی میکنم
شده جزئی از وجودم
شاید روزی 5 بار وارد سایت بشم استاد من با شما و خانم شایسته عزیز دارم زندگی میکنم
خدایا شکرت
استاد هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد و سعادتمند و سلامت باشید
استاد عزیزم و مریم خانم مهربونم سلام
من امروز از این فایل یک نشانه دریافت کردم
من در کامنت قبلیم گفتم در زیر پست اینستاگرام استاد یک متن گذاشتم و از موفقیتم در یک سال گفتم که باعث شد چندین شایدم چند صد نفر اومدن و ازم راهنمایی خواستن که شما چطور توو یک سال به اینجا رسیدید در صورتی که من چندین ساله شاگرد استاد هستم اما بعد از عمل کردن به قوانین و دریافت الهامات و توجه به زیبایی ها و ارسال فرکانس های مستمر در مورد خواسته ها و با عمل به قانون تکامل و بسیاری دیگر پارسال شروع به دیدن آرام آرام تغییرات شدم و با استفاده از قانون تکامل و البته کنترل ورودی ها در عرض یک سال به یک نتیجه مطلوب رسیدم.
بعد من اومدم توو سایت کامنت گذاشتم که استاد مهربانم با اجازه شما میخوام چند نفری رو از آموزه های شما آگاه تر کنم و کمکشون کنم و یه جورایی مشاوره بدم. و من هم این کارو انجام دادم و افراد شروع کردن به دیدن نتایج کوچک و خوشحال شدن و حتی ازم تشکر هم میکردن اما خیلی زود اون افراد دوباره ناامید شدن و شروع کردن به سوال کردن های بیشتر و حتی تکراری. و امروز متوجه شدم که کار من اشتباه بوده و به هیچ وجه من توانایی در تغییر زندگی دیگران ندارم. و کلام من به هیچ وجه نمیتونه کسی رو تغییر بده و من فقط برای خودم آماده هستم و تمرکزم روی خودم هست تا از آموزه ها استفاده کنم و نتیجه بگیرم. به همین دلیل این فایل باعث شد من خیلی زود به اشتباه خودم پی ببرم.در ضمن من در تکمیل صحبت های استاد بگم که نه تنها من تغییری در زندگی دیگران ایجاد نخواهم کرد بلکه باعث دریافت فرکانس های منفی و دریافت اخبار و احوال بد دیگران نیز میشم و مسلما تاثیرات منفی در زندگی خودم هم ایجاد خواهد شد.
استاد عزیزم شما چقدر خوبی آخه.
اصن الان متوجه شدم دقیقا از همون روزی که به کامنت افراد پاسخ دادم سطح انرژی خودم پایین اومده بود اما دنبال دلیلش میگشتم و پیدا نمیکردم امروز متوجه شدم که دلیلش چیه. شنیدن و خواندن مشکلات و احوالات منفی دیگران بوده.
من سپاسگذار خداوندی هستم که از طریق دستان بی نهایتش منو هدایت و راهنمایی میکنه.
سپاسگذار خداوند اون شخصی هستم که این کامنت رو برای استاد نوشته و باعث شده استاد این فایل رو برای من و برای من و براااای من بسازه.
استاد مهربانم شما دستی از دستان پر قدرت خدا برای من هستید.
به نام خدای بخشنده بخشایشگر
که هر چه داریم از آن اوست
سلام به استاد قشنگ م و مریم جان که زحمت میکشه برای فایل ها
وتمام بچه های سایت و کامنت شون که لذت میبرم از تک تک کلمات
چقدر این فایل استاد برای من آشنا بود وچقدر کامنت این دوستمون برام زنده بود . لحظه های رو بخاطر میارم که وقتی با این قانون آشنا شدم و به شوهرم گفتم بیا باهم از این چیزهای که استاد میگه تبعیت کنیم .
مدام پی این بودم که شوهرم قانع کنم که استاد عباس منش داره اینو میگه .تو اشتباه میکنی
و در آخر دعوامون میشد ومسخره میشدم .ومن میخواستم شوهرم تغییر بدم ،درحالی که باید خودم تغییر میدادم چون من مسئول زندگی خودم هستم .
زمانی که با این قوانین آشنا شدم میخواستم زندگی شاگردانم در کلاس یوگا تغییر بدم ( اون اوایل)
مدام صحبت میکردم در مورد این قانون ،شگر گذاری ،مدام میخواستم بگم آره یه راه وجود داره برای تغییر زندگی مون دوست داشتم مدام در مورد خدا صحبت کنم که بگم ببینید من چقدر حالیمه وشما نمیفهمید …..گذشت و گذشت تا اینکه درونم گفت به جای اینکه اینقدر وقت تو تلف کنی برای دیگران .
وقت بذار برای خودت و روی تغییر خودت کار کن .
وقتی قطع کردم و دیگه کمتر صحبت میکنم در مورد این قانون احساس کردم آروم تر شدم .
و بعد از اون مدام بچه ها بهم میگفتن برای ما صحبت کن ما آروم میشیم و حالمون با تو خوب میشه و منو بغل میکردن ،حس کردم چه انسان با ارزشی شدم که میتونم زندگی دیگران تغییر بدم ،چقدر خوبه که میتونم تاثیر بذارم روی دیگران ….
ولی ….ولی …. ولی….
ناآگاهاه بودم که من هیچ تاثیری روی زندگی دیگران ندارم .چون من خدا نیستم .
وچقدر به مشکلاتشون فکر میکردم وجذب میکردم .
وای خدای من …که فکر میکردم خدا شدم ومیتونم حلال زندگی دیگران باشم ….
ولی وقتی زمان و گذاشتم برای خودم و روی خودم کار کردن ،احساس بهتری پیدا کردم و از اون به بعد به خدا گفتم ،خدایا کمکم کن دیگه پی حل کردن مشکلات دیگران نباشم و منو دور کن از اینجور آدم ها….
و خدا را شکر از وقتی اومدم تو سایت استاد و مدام فایل های استاد گوش دادم که ما فقط مسئول تغییر زندگی خودمون هستیم ….
دیگه نه به شوهرم ،نه به فرزندم ،نه به هیچ کس دیگه مشاوره یا نصیحت نمیکنم .
چون من مسئول تغییر زندگی دیگران نمیتونم باشم .
من فقط میتونم زندگی خودم تغییر بدم حتی فرزندم .
و واقعا تنها جایی که اسم خدا را زیاد شنیدم تو این سایت بوده .
که توحید واقعی ،من اینجا درک کردم .
از خدا میخوام کمکم کنه بتونم فقط وفقط مسئول تغییر خودم باشم .
اگه خودم تغییر کنم والگوی خوبی بشم قطعا همسرم وفرزندم از من پیروی میکنند یا در نهایت از من جدا میشن و میرن پی زندگی خودشون
که قطعا اولی میشه
خدا را سپاس گذارم که استادی دارم که از هر کسی برام زیباتر صحبت میکنه .
خدا را سپاس بابت این آگاهی ها واین فایل
عاشقتونم
به نام الله که بخشاینده و با رحمت است
سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار وتوحیدی خودم و خانم شایسته مهربان و بزرگوار
وسلام خدمت خانواده گرم و صمیمی خودم
خدا رو سپاسگزارم بابت این مسیر زیبا و توحیدی که منو با قوانین ناب الهی خودش آشنا ساخت وبه من آموزش داد از طریق دستان بی نهایت خودش تا من عمل کنم ویک زندگی سراسر شادی ثروت خوشبختی و سعادت مند را تجربه کنم
یادم یک سال پیش که من با شما و این خانواده گرم و توحیدی آشنا شدم از طریق استاد هنرهای رزمی من بود که ایشون شاگرد شما بود و من دورادور از طریق اینستاگرام با شما آشنا بودم و در یک کلام حرف های شما به دل من مینشست برای همین هم خداوند منو با شما دوست عزیز هم مسیر کرد چون من خودم میخواستم و البته شکر گزاری های روزانه را شروع کرده بودم از چند ماه قبل از آشنایی من با شما و به نعمتهای خیلی خوب هدایت شدم به لطف الله مهربان ولی ته دلم همیشه میخواست به یه نعمت ناب برسه که منو لبریز کنه از همه چیز تا اینکه از طریق استاد دوست خوبم به این سایت معرفی شدم ولی چه جوری ایشون خودش برای خودش یه گروه تلگرامی زده بودن وفقط فایلهای صوتی و تصویری شمارو به اشتراک میزاشتن ومن هم که تشنه این صحبتها وبعد قوانین الهی بودم وشدم کم کم به جای رسید که ایشون اجبار کرده بودن که همه فعال باشید وکسی اگر فعال نباشه از گروه پرت میشه بیرون من هم که هنوز با سایت شما آشنا نبودم و نمیدونستم که شما سایت دارید تیکه های از صحبتهای شما رو پیدا میکردم و توی این گروه روبیکایی میزاشتم واین شد که داشتم از اجبار خسته میشدم یه روز یادم از یکی از همین بچه ها پرسیدم که آیا آقای عباس منش گروهی سایتی چیزی داره من عضوش بشم که بعد از شنیدن این خبر که شما سایت دارید سریع عضو سایت شما شدم .
خوب من هرروز توسایت بودم استفاده میکردم از فایل های دانلودی و از اون طرف هم فشار دوست خوبم که حتما توی گروه فعالیت داشته باشم واین شد که همیشه وویس میزاشتن که بچه ها بیاید تا دوره هم جمع بشیم واز قوانین الهی صحبت کنیم منم از این طرف یه فایل از شما شنیدم که این جمله هنوز تو گوشم هست که بعضی از بچه میان گروه میزنن و با خودشون صحبت میکنند ما بچه های عباس منشی ما فعلان ما بیسار از این حرفها باید اول روی خودت کار کنی حرف مفت زدن به درد نمیخوره ایمان با عمل من میخوام و این حرف رو که شنیدم صبح بود که من ترک گروه کردم و تا الان یک سال است که به لطف الله مهربان فقط تو سایت هستم من نه اینستاگرام نه تلگرام ونه هیچ گروه دیگری عضو هستم چون داشتم فقط برای دیگران کار میکردم وپند منصیحت میفرستادم وصحبت میکردم و خودم تا اون زمان فقطحرف میزدم وهیچ کاری وپیشرفتی توی زندگی خودم نکرده بودم ولی از وقتی استاد عزیز ترک کردم عادات بد تلویزیون گروهای مختلف
به لطف الله مهربان یه وانت داشتم خداوند دوتا ماشین پا به صفر کلی پول ودلار وطلا وارد زندگی من کرده خیلی حالم خوبه خیلی احساسم عالی هست خیلی خوشبخت دارم زندگی میکنم طوری که روی همسرم و سه تا فرزندانم تاثیری چشم گیری گذاشتم
واین پیشرفت های من در طی این یک سال فقط یک کوچولو من روی خودم کار کردم و این جای خیلی زیادی داره تا شخصیت خودم را بسازم تا لحظه مرگ
امیدوارم تا بتوانم انسانی خوبی روی زمین باشم تا بتوانم این دنیا را جای زیبای کنم برای خودم و دیگران
خوشحالم که این مسیر اللهی را خداوند به من هدیه داد تا بتوانم تا آخرین لحظه عمرم به زیبایی ان طور که خودم میخوام زندگی کنم
در پایان سپاسگزارم بابت این فایل توحیدی وزیبا وسپاس فراوان از زحمات شما دوستان عزیز و گرامی و استاد عزیز و عزیز دل شما در پناه الله زندگی زیبایی داشته باشد یا حق
به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند.
سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم .
چه قدربادیدن این فایل ارزشمند ذوق کردم وتیتر رو که دیدم واقعا شوکه شدم ،آیامن میتوانم زندگی دیگران راتغییردهم ؟
یه چندروزی بود که باتموم فکرکردن هام به ای نتیجه رییدم من نمیتونم کسی وتغییربدم ،این ومتوجه بودم ودست ازدیگران برداشته بودم وتمرکزم روی خودمه اما یکی دو روزهست که متوجه شدم به صورت ناخودآگاه دارم این کارو انجام میدم
مثلا دوستی بود که درگذشته باهم خوب بودیم ولی مسیرموندعوض شدوشخصیتش خیلی عوض شدوبه خاطرمشکلاتی که بود بین مایه مدت فاصله افتادوناراحتی که تمام شدندولی الان ایشون کلا عوض شدن وبه یه آدم جدی واخمو ومنفی تبدیل شدن وچقدر من سعی کردم تاهمین الان که اون وتغییربدم فکرمیکردم باید خیلی بیشتربهش توجه کنم یا خوبی کنم یامن وظیفه دارم که باخوبیام اون ودوباره به آدم قبلی تبدیل کنم اماهربارانرژیم کسیده میشه وقتی میبینمش وبه خاطر این که دوسش داشتم نمیتونستم بزارمش کناریا همون جوری قبولش کنم وهمش نگران دیدگاه ونظرش درموردخودم بودم ،وفکرمیکردم نه بایدبامن بهتررفتارکنه امانتیجه ای نمیدیدم وفقط انرژیم خالی میشد .
این بارسپردم بخداوگفتم خدایا خودت هدایتم کن من دیگه خستم تسلیمم عقلم دیگه نمیکشه چون صد درصد به خاطر کمبودآگاهی های من درموردروابط یا عزت نفس هم ممکنه باشه ولی من انقدرخودم ومقصرمیدونستم که خودتی که مسئول تمام مسئول اتفاقات ارتباطات سلامتی و…..هستی انقدربه خودم سخت میگرفتم که کم میاوردم .
اخرش به ای نتیجه رسیدم که تومسئول رفتارهاوعملکردکسی نیستی ونمیتونی کسی وتغییربدی ،وهرچه قدرتوجه کنی به این ناخواسته بیشتروبیشترمیشه چندتا باوروآگاهی وتمرین هم درنظردارم تادراین موردخودم وتغییربدم
خدایاشکرت به خاطرهمه چیز .
به نام خداوند جان وخرد که از این اندیشه برتر نگذرد سلام خدمت استاد عباس منش عزیز.خانم شایسته دوست داشتنی .و همکاران محترم و درود به بچه های نیک اندیش سایت چقدر خوشحال و مشعوف شدم که تا صحفه سایت را باز کردم خدا خدا میکردم که فایل جدید بر روی این سایت الهی و پر برکت باشه و با تصویر زیبا و پر انرژی استاد رو به رو شدم و یه جورایی غالب تهی کردم و جالب تر که هیچ کامنتی هم نبود . من چقدر سعادت مندم که در همچین فضایی هستم چقدر لایق ومحترم هستم که یه همچین اگاهی هایی را میشنوم وچقدر پاک و زلالم که این چنین تصاویر هایی را میبینم و به نظرم هر شخصی که در این سایت هست و این مطالب را میبینه و گوش میده و مهمتر عمل میکنه چقدر خوش به حالشه و چقدر پر سعادتو پاکه واقعا چقدر زیبا سخن میگوید استاد چقدر فهم اگاهی در وجود او تراوش میکند چقدر احساس ارامش دارد و بی نهایت دوست داشتنی . من تحسین میکنم وخوشحال و ذوق زده میشم که میتوانم منم این طوری باشم . میتوانم خوراکی این چنین ارزشمند در وجودم تزریق کنم . و دوست دارم فقط تحسین کنم واحساس خودمو بیان کنم . پس میام شکر میکنم برای وجود این اگاهی ها .این نوع نگاه این سطح از فهم و درک .این مدل علاقه به کار که استاد دارن میخوام بنویسم که یک انسان چه نزدیکی با پروردگارش داره چه سطح از ایمان به غیب داره چه انگیزه و چه ظرفیتی دارن که به این مقام به این درجه از اگاهی رسیدن .که مصداق بارز عمل کردن هست .و به نظرم مثال زنده این شعر فردوسی بزرگ هستن که میفرماید بزرگی سراسر به گفتار نیست دو صد گفته چو نیم کردار نیست .این کامنت را برای تشکر نوشتم خواستم تشکر کنم عشق کنم و یاد بگیرم چون چیزی نیست غیر از اگاهی های ناب غیر از علم و توحیدو خدا پرستی . چیزی نیست غیر از نشان دادن بزرگی پروردگار . من تسلیم خدایی هستم که افرید بندگانی را مثل عباس منش ها مثل شما بچه های سایت که بسیار یاد گرفتم از کامنتاتون پروردگاری که من را خلق کرد. خوشحالم و عاشقانه تحسین میکنم این محیط زیبا و بهشتی را چون بهشت جایی هست که چیزی غیر از سلام و سلامتی نیست مثل این جاست که همش حس خوب وحاله خوبه پس شکر برای این سایت بهشتی . من سپاسگزارم برای این فایل برای این چنین محتوایی برای همچین استادی وبرای این همه همکلاسی های خوب سپاسگزارم برای این طرز فکر متفاوت . مچکرم پروردگارم برای این افتاب مهربانی که بر سر ما میتابد .سپاسگزارم خدایا برای خلق این همه انسان های زیبا و اگاه و ممنونم خدا برای این سایت برای استاد برای خانم شایسته برای دست اندرکاران و ابزار تهیه این محصولات . مچکرم از همه شما دوستان به امید بزرگ اندیشی های مثبت .وایمانی استوار . و در کارها بر خدا توکل کن که تنها خدا برای مدد ونگهبانی کفایت است..
بنام الله یکتاوهدایتگرم به سمت زیبایی ها
سلام به استادعزیزم ومریم عزیزم
امشب که درفستینگ دوره قانون سلامتی هستم که خوابم خیلی کم وعالی شده وتابه الان بیدارم ودارم کامنت های زیباوپرازآگاهی دوره روانشناسی ثروت1جلسه25مطالعه میکنم ولذت میبرم وبعدازدوساعت خوندن کامنت هااومدم ازسایت بیام بیرون که دیدم استادفایل جدیدروی سایت اومده وفایل بازکردم به محض دیدن اسم فایل یادتجربه داستان خودم افتادم ودرسی دوباره برام شدتایادم بمونه من قادربه تغییرزندگی هیچ کسی نیستم حتی فرزندوهمسرخودم
داستان من ازاینجاست که استادچندسال پیش که بااین قانون ومباحث آشناشدم همش سعی داشتم همسروبچه هامم تغییربدم وهمش توی خانه توی ماشین تفریح بیرون همه جاصحبت شمارومیکردم وتوضیحات میدادم وهردفعه هم متوجه میشدم اطرافیانم میل به شنیدن ندارن امامن اسرارداشتم توضیح بدم (شرک داشتم)وفکرمیکردم دارم کاردرست انجام میدادم وازگوشه کنارکنایه هایی یاازهمسرم یابچه هام یااطرافیان حتی میشنیدم وخیلی بهم میریختم بازباخودم صحبت میکردم آروم میشدم وبازدوباره این روندوپیش میرفتم خیلی هیجان داشتم این قانون به بقیه هم بفهمونم وحتی خیلی مواقع همسرم مخالفت های شدیدداشت وعصابانی میشدواقعاوهمیشه هم استاد(ببخشیداینومیگم)باشماوصحبت هاتون مخالف شدیدبودوهمش گوشیم روی گوش کردن فایلی بودبه محض اومدن همسرم خاموش میکردم وگرنه دعوابرقراربودوحتی منتظربودن من کاری درست انجام ندم سری بچه هام یاهمسرم میگفتن چی شدتوکه میگفتی اینجوریه اونجوریه قانون فلانه ومن سرخورده میشدم وناامید بازم متوجه نمیشدم جهان هی هشدارمیدادتااینکه یه روزهمسرم کلابامن قهرکردوخیلی باعصابانیت وبدرفتاری های شدیدوبحث وبه پدرومادرم درمیان گذاشته بودکه این ازدین خارج شده (منظورش من بودم)وکلایه حرفهایی میزنه که خلاف همه چیه بیاین نصیحتش کنین وگرنه هیچی منم ازهمه جابیخبروذهنمم درگیراینکه خدایاچیکارکردم که همسرم بدرفتاری میکنه وپدرومادرم پیش من اومدن دقیقاساعتی همسرم هماهنگ کرده بودبیان منزل ماکه خودشم حضورداشته باشه وشروع کردن به بحث کردن واینم بگم که من آدمی بودم وهستم هیچ موقع حرفی اززندگیم هیچ جاحتی برای مادرخودمم نگفتم وهمیشه باهمسرم ازاول دوست داشتیم دورزندگی کنیم تابه درک بهتری اززندگی مشترک برسیم ونزاریم کسی دخالتی درزندگی مون داشته باشه چه خانواده من چه خودهمسرم وهمیشه خودمون سعی مون این بودزندگی خودمونه ومیسازیمش وبه لطف خداوندهم خوب پیش رفته تابه الان ودرآینده انشاالله خداروشکرویکی همسرم میگفت یکی پدرومادرم ازیه جاهایی همسرم یادش میومدکه تعجب میکردم وفقط اون لحظه داشت ازبدی های من میگفت ومنم مونده بودم همسرم همیشه میگفت تواین خوبی روداری اون خوبی چراالان قضیه کاملابرعکس شدبالاخره دیگه من طاقت نیاوردم کلی گریه کردم زدم بیرون وکلاناراحتی واون روزبرام درس شدکه من قادربه تغییرزندگی هیچ کسی نیستم حتی نزدیکانم وسعی کردم سعی کردم تمرکزم روی خودم بزارم وروی افکارم بزارم خودمودرست کنم دنیای اطرافم درست میشه والان همون همسری که هیچی قبول نداشت وکاملاباحرفهای استادمخالف بودبامن هم مدارشده که شروع علاقه مندشدنش استادبادوره پربرکت سلامتی بودخودش همسرم ازسایت خریدهزینش پرداخت کردوداریم باهم به لطف الله مهربان دوره روبه مدت 10ماهه پیش میریم وخیلی زیادتازه به یادمنم میاره اینجااستاداینوگفت اینجایادفلان صحبت استادافتادم واین کارانجام دادم وهمه تعجب میکنن بهم میگن توچیکارکردی همسرت باهات هم مداره بروخداتوشکرکن چون چندتاازدوستای اطرافم عضوسایت هستن ودنبال میکنن مباحث شمارواستادومیگن این آدم ازاون موقع هاازاون حرفهاکه میزدوالان که اینقدرتغییرکرده
ومن اینوزمانی فهمیدم که ازتغییردیگران دست کشیدم تمرکزم روی خودم ودوره هاگذاشتم وتسلیم خداوندشدم ورهاکردم همسرم وبچه هام تغییرکردن ازپدرومادرم دورترشدم بااینکه همسایه بودیم ومادرم بنده خداهنوزم مخالفه امامن روی خودم به اندازه ای که کارکردم جهان منوبه مسیردورترهدایت کرد
دوره هاروکه خریدم همه روی خودم بایدکارمیکردم وذهنی بودن امادوره سلامتی چون مربوط به جسمم میشدوهمه ظاهرم میدیدن هرکسی سوال کردسعی نداشتم باحرفهام بخوام بهش بگم اینونخوراونوبخوراین خوبه یابده فلان میشی اگرم ازم خواستن که چیکارکردی به ماهم بگوآدرس سایت براشون فرستادم که چقدرهم پرسیدن واومدن توی سایت وهرکسی هم بهم میگفت چراباخودت اینجوری کردی چرالاغرشدی میگفتم دارم یه شیوه پیش میرم امتحان میکنم یابالبخندگذرمیکردم وواردبحث یابخوام بقیه روتغییربدم نمیشدم ونمیشم به لطف خداوند
استادسپاسگزارم بابت این فایل ودوباره یادآوریم شدکه من قادربه تغییردیگران نیستم وروی خودم انرژی وزمان بیشتری بزارم
استادمنتظرفایل بعدی هستم وآیه های زیبای قرآن وخدای عزیزم که چه چیزی به ماگفته
خدایاشکرت که امشب هدایتم کردی به این فایل زیباونوشتن کامنت
درپناه الله یکتاشادوسربلندباشید
4:5صبح