اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استادی که همیشه در بهترین زمان و بهترین مکان هست.
چقدر سرشارترینم در این لحظه خـــدایـــا شـــکـرت
چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟!
همیشه یک شهری هست غیر از شهر خودمون که مردم اون با فرهنگ هستن، پول بیشتر هست
یک خانواده باحالی هست غیر از خانواده ما که خیلی بهتر از ماست. یا کشور های خارجی از ما بهتره…
همیشه انگار موقعیتی که ما داریم، اوضاعی که ما داریم، شرایطی که ما داریم بهتر از یکجای دیگست.
چرا همیشه اون یکی کلاسه از ما بهتره
چرا همیشه اون یکی دانشگاهـه استاد هاش بهتره
این نگاه از کجا میاد؟! چرا انگار یکجایی یک چیزایی از موقعیت و شرایط ما بهتره…
1. تمرکز بر روی نکات منفی
این نگرش از اونجایی میاد که تمرکز اصلی مون روی نکات منفی هست.
وقتی اینقدر تمرکز مون روی نکات منفی هست(آگاهانه یا نااگاهانه) که طبق قانون از جنس همون تمرکز و توجه مون بیشتر نکات منفی رو می بینیم. و بیشتر باور میکنیم.
وقتی تمرکز من روی مسائل و مشکلات میره، من بیشتر از اون جنس مسائل رو دریافت میکنم.
توجه ما کجاست؟! قدم اول ما اینه که به چی توجه میکنیم.
وقتی توجه و تمرکز ما روی مسائل هست. و از جنس همون توجه، وارد واقعیت زندگی ما میشه.
در اینجور مواقع چیکار باید کرد؟!
بیایم بنویسیم، زیبایی ها رو ببینیم، شکرگزاری کنیم.
2. نمیخوایم مسئولیت کار خودمون رو قبول کنیم
و فرد اینجوری خودشو راضی میکنه که بگه اگر من موفق نشدم چون فلان دانشکاه فلان خانواده رو نداشتم موفق نشدم پولدار نشدم.
مثال اگر باورم اینه اون یکی شهره از آدم های قبلی بهتر هستن وقتی میرن اون یکی شهره
ولی خیلی زود بخاطر اون شخصیتی که دارین که توجه میکنه نکات منفی رو میبینه دوباره افراد همون شهر هم مثل شهر قبلی میشن.
3. بدون پبش فرض بودن و با ذهن مثبت جایی رفتن منجر به کسب تجربه های باحال و زیبا و مثبت میشه. تمرکزمون روی چیه
به این دلیل یک مسافر در شهر شما به جاهای خوب و زیبا بر میخوره که انتظار دیدن زیبایی ها رو داره، چون توجه شون به زیبایی های شهر شماست و همونا رو هم پیدا میکنه به سمت همونا هدایت میشه.
4.مسئولیت زندگی خودمون رو بپذیریم.
باید بگیرم که:
من هستم که شرایط رو رقم میزنم.
من هستم که اتفاقات رو رقم میزنم.
من مسئول اتفاقات زندگی خودم هستم.
یادبگیرم مسئولیت زندگی و اتفاقات خودمون رو بپذیریم.
من چه تغییراتی رو باید در شخصیتـــم ایجاد کنم؟!
اگر من توی دانشگاه نمره های خوب نگیرم اشکال از خود منه، مسئولیت این نمره با منه،
وقتی فکر میکنی بقیه مشکل دارند و تو که اصلا مشکل نداری اتفاقا مشکل اصلی در خودت هست.
واقعیت اینه که ما آدم ها دوست نداریم که از خودمون اشکال بگیریم.
تا وقتی که ما مسئولیت زندگی مون رو به عهده ماست میتونیم اونو تغییر بدیم.
5. یکی از دلایل دیگه وجود شبکه های اجتماعی و مقایسه کردن هست.
مقایسه کردن نابود کننده هست و وارد چشم و هم چشمی میشه.
شبکه های اجتماعی با ما چیکار میکنه احساس نارضایتی میکنیم از چهره ایی که داریم، از رابطه ایی که داریم،…
شبکه های اجتماعی این مشکل و نگرش رو وسیع تر کرده.
وقتی تمرکز مون روی زیبایی هاست لاجرم به زیبایی ها هدایت میشه.
وقتی ذهنت میگه پول در اینجا نمیشه نقطه مقابل اون رو پیدا کنید.
سعی کنید…
سعی کنید…
سعی کنید….
از همونجایی که هستیم توجه کنیم به نکات مثبت، از همونجا….
_
اینا نکته برداری های من هست وقتی همزمان داشتم فایل رو نگاه میکردم و توی یادداشت گوشیم نوشتم.(قطعا ایراد داره و بدون سخت گیری و کمالگرایی خواستم که اینجاهم بیارم و ثبتکنم) قطعا به سوالات و تمرین های گفته شده،دارم فکر میکنم و در یک فرصت دیگه مینویسم و به امیدخدا یک ردپای دیگه از خودم میزارم.
و الان طبق تعهد به خودم و طبق قبول کردن شرایط و مسئولیتی که به عهده گرفتم میرم که دروس تخصصی رو یکم بیشتر بخونم و یاد بگیرم و زمانم رو مدیریت کنم. با اینکه خیلی دوست دارم اینجا باشم اما تشخیص اصل برای من اینه که اون کار رو درست انجام بدم و اینجا همیقدر کافیه تا باز یک فرصت دیگه به خودم جایزه بدم و بیام در بهترین جای دنیا…. استاد و مریم عزیزم عاشقتونم و سال نو میلادی که مقدمه نوروزباستانی و سال جدید اصلی هست رو عاشقانه تبریک میگم.
استاد واقعا تمام تلاش هاتون رو قدر دانم، تمام تغییراتی که توی سایت،توی این خانه بر اساس توحید بنا شده رو درک میکنم و واقعا سپاسگزارم…
سلام به دو استاد عزیزم و همه دوستان خوبم در این فضای الهی
دیشب که این فایل رو سایت اومد چون دیروقت بود موکول کردم به امروز صبح که برای شروع روزم ایده بگیرم و هم خداوند بهم بگه بنویسم .
صبح سحر موقعی که این فایل رو دیدم توی حالت خواب و بیداری بودم که توی همین وضعیت خواب و بیداری دیدم که دوتاخواهرام باهم جروبحث میکردند و رفتم که از همون جداشون کنم همین طور که در فضای بحث بودند و نمیدونم چی میگفتن همونجا اموزش استاد یادم اومد که چرا دارم من خودمو دخالت میدم و هنوز مثل اینکه تغییر نکردم که یهو بحثشون تمام شد و یکی از خواهرام که داخل اتاق بود و من فکر میکردم که خواهر کوچیکمه رفت و و خواهر دیگم که تا اوم موقع صورتشو ندیده بودم و پشتش به من بود. بهش گفتم گفتم چرا داری باهاش جربحث میکنی تو که میدونی این (خواهر بزرگت) چقدر بد دهن هست یهو روشو به من کرد دیدم خواهر بزرگمه و همونجا ناراحت شدم و گفتم دیدی قضاوت کردی و بین خواهرات مقایسه میکنی و از خواب بیدار شدم.
و این تصاویر از جلو چشام رد شد که در ادامه میگم: من دو خواهر دارم که دو سال باهم اختنلاف سنی دارن یک خواهرم کم حرف و یه خواهر دیگه ام بشدت برون گرا و این باعث شده بود که اغلب با خواهر بزرگم که برون گرا هست کنار نیام .
و این یه مقایسه ای رو توی ذهنم شکل داده بود که اونو مدام با خواهر کوچیکم مقایسه کنم و همش روی نکات منفی مثل بدصحبت کردنش متمرکز بشم و میگفتم این خواهر بزرگم این صفت بد رو داره ولی خواهر کوچیکم خیلی خوبه و حرف گوش کنه و مدام مقایسه میکردم و همیشه این تمرکز به نکات منفی خواهر بزرگم باعث ناسازگاری ما بود و با اینکه نکات مثبت داشت اونو نمیدیدم و از یه جایی که من کلا از خانواده جدا شدم . اما امروز این گذشته برام یاد اوری شد
امروز صبح به لطف خدا رفتم تمرین اگهی بازرگانی و برای چندین نفر انجام دادم و بسیار مورد تشویق قرار گرفتم و توی این همه ادم که عشق میدادن دو بار دو گروه پیرمرد نخواستن که این کار رو براشون انجام بدم. هرچند که یه ذره نه از تشویق ها و نه از نه گفتنها اصلا تاثییر نگرفتم ولی ذهنم میگفت پیش پیرترها نرو اینا ادم های بی حوصله ای هستن .
همونجا به ذهنم خودم گفتم این همه ادم از پیرها و جوانها و خانمها تشویق کردن و فقط دو گروه ادم های مسن به دلیل شرایط احتمالا جسمی یا روحی گفتن نه . تو این تشویق ها رو که ادم های دیگه کردن و چقدر عشق دادن رو نمیبینی بعد میری تمرکز میکنی رو پیرهایی که گفتن نه.
یا در ادامه فرایند سپاسگذاری اومدم توی یه ایستگاه که یه خانمه شروع کرد که اتوبوس ها دیر میان و غرزدن و منم محل ندادم و باز یه فرد دیگه یه شعاری رو دیوار ایستگاه بود رو اومد شروع کنه که دربارش صحبت کردن و صحبت میکرد منم جواب نمیدادم و اعراض میکردم و با هندزفری فایل گوش میدادم که خودش ناراحت شد و سکوت کرد.
و با همین اعراض از نازیبایی ها و تمرکز روی نگات مثبت اینقدر کارها روان و لذتبخشه که حد نداره و همیشه تو بهترین زمان و مکان هستیم.سیستم خداوند توجه(تقوا) هست و باید درک کرد که خالق ما هستیم و من دارم اتفاقات رو رقم میزنم چرا بد برای خودم رقم بزنم؟
یکی از دلیل هایی که من پاشدم رفتم تهران و چندین شهر دیگه چون میگفتن اونجا کار زیاده . ادم های خوبی داره . درامد بالایی هست و تفریحات زیادی داره و باز اونجا افرادی رو میدیدم که عاشق شهرهای کوچیکن و از همونجا مینالیدن و من تعجب میکردم که این طرز تفکر رو دارن چون از سیستم خبر نداشتم.
شاید این درست باشه که خیلی ها که مهاجرت میکنن یا میرن شهرهای دیگه خونه میخرن یا از شهری دیگه خرید میکنن یا ازدواج میکنن عقبه ای هست که اون پشت داره میچرخه که اینجا اجناس باکیفیت نداره و اونجا بهتره . یا کار اینجا کمه . هوای اینجا فلانه و ذهنیت روی نکات منفی محل سکونت هست.
از مثال های دیگه بخوام بگم . موقعی که خیلی سنم کم تر بود . ما بچه ها همش تا بحثی از خوش گذرونی پیش میومد هی به پدر و مادرمون میگفتم ببین بچه های عمه چقدر شاد و خوشحال و با هم رفت و امد دارن و ما که هیچ کسی رو نداریم و عیدا مجبوریم تنها بریم سیزده بدر.
یادمه تو دانشگاه که من همش با بچه های ته کلاس قاطی بودم دور هم بودیم میگفتیم بچه دانشگاه پیام نور چقدر راحت نمره میگیرن یا میگن استاد فلانی خیلی راحت نمره میده . و دقیقا بچه های پیام نور رو میدیدیم اونا نسبت به دانشگاه من همین نظر رو داشتن . و این باور ما رو فلج میکرد که استاد (عوامل)همه کارست و ما که هیچی.
یا اینکه توی فاصله با شهرمادریم چندتا روستای خوش اب و هوا با ابشار هست که این واسه ما که تو این شهر بودیم دیگه یه چیز معمولی بود ولی از شهرهای خارج از استان برای تفریح به این منطقه میومدن و ما میگفتیم مگه اینجا چی داره.
جالبه وقتی توی فامیل دورهمی بود میگفتن فلان شهر کنار ما اونجا خیلی نسبت به اینجا اجناس ارزون تره و خیلی ادم هایی صادقی و ادم های شهر ما فلانن و یا برای خریدن گوشت خیلی بهتره و اینجا ادما انصاف ندارن و کلی باورهای منفی که از بزرگا میشنیدیم و همه حرف همو تایید میکردن.
و این بارها تکرار شد و اغلب میدیدم که از شهر ما واسه تفریح میرن شهر کناری و برام جالب بود که تو پارک های شهر ما اکثرا از همون شهر بغلی میومدن واسه تفریح یعنی ما میرفتیم اون شهر و اونا میومدن شهر ما و از اب و هواش تعریف میکردن و شهرما از اونجا تعریف میکردن
بارها شنیدم و دیددیم و امکان نداره شما برای مشورت .شغلی رو از کسی بپرسی و نگه فلان شغل بهتره و من بارها اینو شنیدم که اکثرا همین اعتقاد رو دارن که شغل فلان بهتره و خودم هم بارها شغل عوض کردم روی همین طرز تفکر و چقدر اشتباهه که نگاه ما به ظرف بقلی هست و نعمت های خودمون رو نمیبینیم و ناراضی هستیم .
یا بچه ها خیلی اینو میگفتن چون فلانی رفته با دختر فلان ثروتمند ازدواج کرده الان اینقدر وضعش خوبه . یا پدرزنش برده تو فلان جا استخدامش کرده . ما که پارتی نداری و خدا شانس بده
این نگاه که عامل بیرونی تاثییر گذاره و یک منجی باید باشه که رشد کنیم و ماهیچی نیستیم یعنی فقیرت میکنه.
چون مسئولیت خودمون رو قبول نمیکنیم و برگی در باد میشیم و هی مقایسه میکنیم و با پتک میزنیم روی سر اعتماد به نفسمون و خودمون قبر خودمون رو میکنیم
به نظر من تمام این مقایسه ها و افکار پلید و شبکه های احتماعی درست باشن یا نباشن انقدر به اندازه باور اشتباهی که میسازن مهم نیستن.
این شخصیت و باورهای بد مثل دُم به ما اویزان هستن و ما نمیتونیم ازش فرار کنیم . اگر ققط جات عوض بشه توی همون ادمی با همون افکار که نقطه زندگیت عوض شده نه باورهات. اگر کارت عوض بشه . اگر رابطه ات عوض بشه . تو همون ادم با همون افکار اشتباه که مجبور به تجربه دوباره اونا هستی
سلامممم به اساتید عزیزم استاد عباسمنش بزرگوار و استاد مریم نازنین
استاد نمیدونید چقدر لذت بخشه گوش دادن به فایلهای جدید ک میزارید
سلام ب همه دوستای قشنگم
خدای منننن در مورد مقایسه چقدررر من پیشرفت کردم نسبت به پارسال باورم نمیشه انقدر پیشرفت کردم بابا دسخوش
من تا پارسال مدام زندگیم و همسرمو با اینو اون مقایسه میکردم و زندگی وحشتناکی داشتم و چون مقایسه میکردم و توجهم رو نکات منفی همسرم بود منم وجه بد همسرمو رو میکردم و قربانی شرایط بودم
من با فایلای عذت نفس و کنترل ذهن کلن دست از مقایسه بصورت تکاملی ورداشتم و کلیپ زنوشوهرا و رابطه های قشنگو میدیدم فقط تحسین میکردم مخصوصا یک خانوم استرالیایی که همسر ایرانی لر دارن من مدام رابطشونو تحسین میکردم بدون اینکه حسادت کنم یا خودمونو مقایسه کنم حتی بدون اینکه مقایسه کنم برا شوهرم گل و هدیه میخریدم و از لبخندش لذت میبردم زندگیم کلا عوض شده شوهرم معرکس یعنی معرکه ترین مرد و پدر رابطمون عالیه جز عشقو محبت و احترام چیز دیگه ای نداریم یادم نمیاد اخرین بار کی بحث کردیم اصلن بحثی نداریم فقط عشقو احترام چون ویژگی های مثبت همو میبینیم و مینویسیم و مقایسه ای درکار نیست و میدونیم هرکدوممون هرجایی هست حای درستشه من یکبار مستند زندگی جورجینا و رونالدورو داشتم میدیدم و کلا توجهم رو رابطه قشنگشون بود و حتی احساساتی هم میشم اشک شوق میریزم انقدر رابطه ها قشنگه و زنوشوهرا و پارنترها همدیگرو دوست دارن درحال دیدن اون ویدیو بودم و احترامشونو تحسین میکردمو اشک میریختم یهو کاملا یهویی شوهرم زنگ زد گفت دلش برا صدام تنگ شده زنگ زده انرژی بگیره و کلی قربون صدقه هم رفتیم ( هفت ساله که باهم ازدواج کردیم و تا قبل اشنایی من با سایت زندگی تلخی داشتیم و تا مرز طلاق و شکایت و کتک کاری و غیره رسیدیم) از بس توجهمون رو فراوانی و نکات مثبت و خوب همدیگه رفته که انگار نه انگار اون دونفر ما بودیم. من الان فهمیدم چقدرررر تغیر کردم و مثبت نگر شدم.
من درمورد رابطه فهمیدم مقایسه یعنی نابود کردن خودم و عذت نفس خودم من قبلن میگفتم چرا شوهرم پول نداره یا به بابام میگفتم چرا منو زود عروس کردین چرا ما پول نداریم اگر ما خونمون بالاشهر بود من زن یک ادم بالاشهری و پولدارو بافرهنگ و غیره میشدم و چون ما زیاد پول تداریم جهاز انچنانی بخرم مجبورم با یکی فقیرتر از خودم ازدواج کنم ذهنیت من کلا در همه چی این بود ک من خوبم و عالی بقیه منو بدبخت کردن ولی بعد کار کردن دوره عذت نفس بخودم گفتم باباتو ولش کن شوهرتم ولش کن تو خودت برای خودت چه غلطی کردی ؟؟؟
وقتی انقدر توی ذهن خودم بی ارزشم که بدنمو با یک بدن زن دیگع مقایسه میکنم و دوست دارم برم فیلر کنمو عمل کنم معلومه تو ذهن شوهرمم یک زن زشتو بیریختم
وقتی خودم برای خودم یک گل که هیچی برای خودم وقتی خونه تنهام یک غذای درستو حسابی درست نمیکنم معلومه شوهرمم منو تحویل نمیگیره ولی لباسهای کهنه و داغونمو تو خونه میپوشم و لباسای قشنگم برا بیرونه که مردم ببینن معلومه شوهرم برام کادو لباس نمیخره وقتی من خودم یک اشتباه کوچیک میکنم و مدام خودمو فحش میدمو سرزنش میکنم معلومه شوهرمو مامانمو بابامو خاندان خودمو شوهرم منو سرزنش کنن و بهم تیکه بگن
من اینو فهمیدم محدثه باید بلندبشه و تغیر کنه نه تغیر جسمی که میخاستم برم بادچشامو عمل کنم نههه تغیر شخصیتی من بدنم کلی تاتو زدم ولی احساس زیبایی نکردم پرسینگ نافو ابرو زدم بازم احساس کمبود داشتم
خلاصه من نه شوهرمو نه پدرمو نه مادرشوهر نه خواهرشوهر هیشکیو دیگه مقصر ندونستم همه رو بخشیدم و خودمم بخشیدم و شروع کردم به مقایسه کردن خودم با خودم یعنی چی ؟ یعنی هرموقع به خودم توجه داشتم به خودم عشق میورزیدم همه دوستم داشتن
هرموقع میدیدم با خودم بد رفتار میکنم میفهمیدم شوهرم یکجوریه سعی کردم به مرور زمان تست کنم ببینم واقعیه یا نه تا به نتیجه برسم
و دیدم بله که واقعیه از وقتی به خودم عشق میورزم از وقتی برای زندگیم و همسرم احترام قائلم و مقایسه نمیکنم زندگیم بهشته همسرم حتی موهامم سشوار میکشه مدام چهرمو بدنمو تحسین میکنه و همنجور باهام رفتار میشع که خودم با خودم رفتار میکنم.
من توی یک شهری هستم ک ب مذهب معروفه و کل خاندان ما و خاندان شوهرم بشدتتتت مذهبی یعنی بشدت زیاد ک من حلو پدرم با مانتو و روسری هستم همیشه میگفتم اگه من هرجایی بغیر اینجا بدنیا میومدم میتونستم دنسر موفقی بشم
اگر از کوچکیم به دنسرها نمیگفتن ادم سبک من قرار نبود انقدر رو باورهام کار کنم تا بتونم رقصو به عنوان یک هنر بدونم نه چیز دیگه و کلی اگه و اگه دیگه در مورد وضعیت مالی و غیره با کشورو شهر مشکل ندارم و مقایسه نمیکنم فقط در مورد حجاب و مذهب و خرافات مذهبی بیشتر وقتا مینالیدم و میدونستم اگر غر بزنم بدتر میشه و داشتم رو خودم کار میکردم
من باید الگوهاییو بیارم که ایرانی بودن تو خانواده و شهر مذهبی و تونستن مهاجرت کنن و رقصنده بشن یا به ازادی حجابی برسن بدون ترس و غیره
اینهمه ادم تونستن
مثلا میگم پیج بزنم برقصم میان منو دستگیر میکنن و غیره اگه یک کشوره دیگه بودم میترکوندم
خب ذهن منطقی میگه از همینجا ک هستی شروع کن مگه حتما قراره پیج بزنی اول کاری؟ برم تو مزونها و ارایشگاها و غیره برا اموزش رقص خودمو معرفی کنم نیازی نیست قدم گنده وردارم همون کم کم و پله پله که خدا بهم میگه حرکت کنم
من قبل شلوغی ها و اعتراضات ایران که دوسه سال پیش بود اصلن با مذهبی و باحجاب و بیحجاب مشکل نداشتم همه رو دوست داشتم و ترس نداشتم عاشق همه ادمها با هرنوع دیدگاهی بودم اونموقع هنوز با سایت اشنا نبودم
از بس تو فضای مجازی رفتم و ذهنمو با اشغلا و مقایسه و جنگو چرتوپرت و که فلانی خوبه و فلانی. بده پر کردم بعد دو سه سال دارم بشدت رو خودم کار میکنم تا بتونم مثل قبلنم بشم حداقل……. انقدررر فضای مجازی باورهای منو شستشو داد که من کلا از جامعه میترسم و فکر میکنم همه میخان منو بکشن و بامن دشمنن من چندین ماه اینستا نداشتم ولی چون باردارم و میخاستم وقتم بگذره گفتم اینستا نصب کنم و فقط مثبتارو ببینم و پیجای رقصو فالو کنم و دیروز پریروز بخودم اومدم دیدم از صبح تا شب تو اینستام و کمتر بسایت میام و وقتمو دارم با چرندیات پر میکنم که ترکشاشو بعدها میفهمم خخخ این فایلو گوش دادم گفتم ببین محدثه خدا با تویه ها استاد باتویه یاد اوری میکنن ک دوبارع داری معتادو غرق اینستا میشی و از امشب باز تصمیم گرفتم غرق روزمرگی نشم
خدایا شکرت همیشهه بموقع گوشمو پیچوندی و من فهمیدم
خدایا شکرت همیشهههه دستمو گرفتی
خدایاشکرت همیشه و هرلحظه مواظبمی
خدایا شکرت بابت وجود همچین سایت و استادی
خدایا شکرت بابت زندگی قشنگم بابت اینکه هرروز عشق بین منو همسرو فرزندم بیشتر میشه
خدایاشکرت بابت اینهمههه فراوانی و نعمتو ثروتو عشقو سلامتی که داری بهم میدی
خدایاشکرت بابت نینی تو شکمم .
خدایاشکرت که شوهرم بامن هم مسیره و امشب کلی درمورد سپاسگزاری صحبت کردیم
خدایا شکرت بابت چشمای من که دارم میبینم و مینویسم و چشمای قشنگه تو دوست خوبم که داری این کامنتو میخونی
خدایا شکرت بابت اینکه اعصای بدنم بخوبی کار میکنن
خدایا شکرت بابت همه چی همه چی همه چی همه چی
خدایاشکرت بابت اینکه من یکسال پاکم
خدایا ممنونم همیشه ازت کمک خاستمو دستمو گرفتی ممنونم بخاطر من قلبهارو ارام میکنی .
ممنونم که قبل مرگم چشمام بازشد و زیبایی هارو دیدم ممنونم بابت زمستون و بهارو پاییز و فصلای خشگل خدایا شکرت بابت همه عزیزان ️
خدایا کمک کن من بندگیتو کنم کمک کن بنده لایق باشم کمک کن همیشه و از ته قلبمو کل وجودم از تو چیزی بخام خدایا راه درستو بهم نشون بده خدایا قلبمو ارام کن خدایا من میخام فقط تورو بپرستم و فقط از تو یاری بجویم خدایا من فقط تورو دارم تو همه چی و همه کس منی من دستم جلو تو درازه من سجده فقط براتو میرم من فقط برای تو و زیباییهای تو اشک میریزم از رو احساس خوب اشک میریزم خدایا کمک کن هرروز بیشتر خودم و. تورو بشناسم خدایا هرچی دارم از تو دارم الهی شکرت
اولش بگم ک خدارو شکر برای احساس نابت برای اون چهره زیبایی ک داری ماشالا اصن بهت نمیاد ک ازدواج کرده باشی چ برسه مامان باشی واقعا از ته دل تحسینت کردم برای تغییر بزرگی ک تو زندگیت حاصل کردی با تغییر خودت خیلی از نشانه هایی ک گفتی دقیقا مثل منه منم فعلا تو یه شهر مذهبی زندگی میکنم ک کار رقص رو خیلی جلف و سبک میبینن(وقتی ک روی خودت کار میکنی و حرف مردم برات اهمیت نداره راهتو ادامه میدی) انقد ک من عاشق رقصم و وقتی میرقصم از خود بیخود میشم باعث شده همهههههه کوچیک و بزرگ هرکی رقصم دیده بدون استثنا تعریف کرده و این استعدادی بود ک از همون بچگی با من بود ولی بهش بها نداده بودم همه جور راه کاری ک بگی امتحان کردم اصلنم پشیمون نیستما چون بزرگم کردن انقد ک تجربه کسب کردم باعث شدن این استعدادم ب چشمم بیاد و بفهمم ک همین کاری هست ک بهش علاقه دارم و ساعتها بدون خستگی و تشنگی میتونم انجامش بدم و در کنارش رابطه عاطفی ب شدت فوقالعاده ای ک خدای مهربونم برام انتخاب کرد همسری ک واقعا پایه منه هرکاری ک انجام بدم حمایتگر درسته ک کار اصلی رو خدای من انجام میده و عمل و استمرار خودم اما وجود یکی ک باهات هم مسیر باشه و ب خاسته هات احترام بذاره موهبتی از طرف همون خداست با کامنت فوقالعاده ای ک نوشتی کاملا همزاد پنداری کردم و شروع کردم ب نوشتن یجورایی شبیه ب همیم و خیلی لذت بردم امیدوارم ک همینطور ک تسلیم خداییم و میمونیم تو مسیرش هدایتمون کنه مسیرهارو برامون هموار کنه و با باورهای درست قدم هامونو برداریم ب یاری خودش میبوسمت و محکم بغلت میکنم عزیزم مراقب خودت و مهربونیات باش
سلام استاد عزیزم منم سال نوی میلادی رو به شما تبریک میگم سپاسگزارم که هر بار با آگاهی های ناب میاید و کمک میکنید به ما برای اینکه زندگی زیبا تر وسالم تر و قوانینی تری برای خودمون بسازیم
سلام مریم بانوی مهربان سال نوی میلادی شما هم مبارک باشه باز هم سپاسگزارم که با شروع سال میلادی پروژه ی مهاجرت به مدار بالاتر و گذاشتید که همگی با کردن روی خودمون با تعهد و ایمان به مداری بالاتر صعود کنیم
سلام میکنم به تمامی دوستان گلم
استاد در حین توضیحاتی که میدادید یاد افکاری که چند روز قبلم داشتم افتادم،شب تحویل سال نوی میلادی که تو دبی بود و نگاه میکردم چون عاشق این شهرم دوست داشتم که مراسمی که کنار برج خلیفه برگزار میشد و ببینم همین جوری هم تصاویری از حاکم شهرشون و کارهای بی نظیر وخفنی که برای شهرشون انجام داده بودن نشون میداد من توی ذهنم هی مرور میکردم برای خودم چقدر خوب میشد ماهم یه کسی مثل این شیخ زایده داشتیم چقدر همه ی کارهاش برنامه ریزی شده چقدر ایده های خلاقانه ای داده چقدر کارهای خفنی برای کشورش کرده و اگه من اونجا بدنیا اومده بودم چقدر خوب میشد چقدر وضعیت زندگیم عالی بود چقدر شهر ثروتمندیه که فراوانی و ثروت و زیبایی موج میزنه تو جای جای این کشور خلاصه نگاهم این بود که دبی شهریه که میشه توش یه زندگی خوب و قشنگی ساخت ثروت و نعمت و فراوانی فقط اونجاست که به وفور دیده میشه اونجا میتونم طعم یه زندگی واقعی یه زندگی با امکانات رفاهی عالی تجربه کنم
با صحبت هایی که تو این فایل کردید یاد افکار چند شب پیشم افتادم
یا مثلا در مورد تمیزی هم همیشه نگاهم این بود که مردم شهرم که خیلی آدمای بی فرهنگی ان که
همش زباله و آشغال هاشون توی خیابون رها میکنن و فلان شهرها مردمانش بافرهنگ ترن رعایت میکنن باحالن
این دو تا مورد خیلی برام بولد بودن قطعا اگه دقیق تر ریز بشم بازم میتونم مثال های بیشتری پیدا کنم توی زندگی خودم که بجای تمرکز بر خوبی ها و زیبایی هایی جایی که توش هستم باشم دنبال پیدا کردن زیبایی ها توی جای دیگه ای هستم
خدا روشکر یاد گرفتم تو این فایل که هر جا که هستم باید بتونم به زیبایی های اونجا تمرکز کنم حالا دیدن زیبایی توی هر چیزی میتونه باشه نه صرفا فقط مکانی که توش هستم
مثلا زیبایی و ویژگی های خوب همسرم، پسرم،اطرافیانم
زیبایی و ویژگی های خوب محل زندگیم
زیبایی و نکات مثبت شهری که توش هستم، زیبایی و نکات مثبت کارم و دیدن افرادی که تو حوزه ی کاری خودم تو همین جایی که هستن موفقند و دارن خوب پول میسازن
چون بعضی وقتا قانون یادم میره و اینجوری میرم تو در ودیوار
اگه این قانون که به هر چی توجه کنم از جنس واساس همون و بیشتر وارد زندگی خودم میکنم همیشه با خودم مرورش کنم که بشینه توی وجودم اونوقت دیگه توی هر چیزی فقط و فقط سعی میکنم زیبایی هاشو ببینم و تحسین کنم
بجای اینکه دنبال زیبایی ها جای دیگه ای باشم بیام اولا زیبایی های زندگی خودم،زیبایی های جهان اطرافم توجه کنم و اونهارو تو ذهنم مرور کنم و بخاطر شون سپاسگزار باشم که هدایت بشم به زیبایی های بیشتر
چون شرایط و اتفاقات زندگی من حاصل کانون توجه و تمرکزمه منم که دارم شرایط زندگی مو خلق میکنم دوست دارم زیبایی های بیشتری ببینم دوست دارم هر جا برم فقط تمیزی ببینم باید از همون جایی که هستم توجه مو بزارم روی زیبایی ها روی تمیزی ها و از نا زیبایی ها اعراض کنم
آقا نازیبایی، کثیفی دیدی نگاه نکن توجه نکن بجاش آگاهانه دنبال زیبایی ها و نکات مثبت باش کوچلو کوچلو شروع کن طبق قانون هر چقدر بیشتر این کارو انجام بدی جهان هم لاجرم تورو به سمت زیبایی های بیشتر هدایت میکنه تمام شد ورفت.
منتظر فایل بعدی پروژه ی مهاجرت به مدار بالاتر بودم که استاد عزیزم این فایل بی نظیر و گذاشتن
خدا روشکر که امروز مو با آگاهی های ارزشمند این فایل شروع کردم بریم برای عمل به نکات این فایل:
توجه به زیبایی ها و نکات مثبت هر چیز:(اعضای خونواده، اطرافیان،محل زندگی،خودم و کسب و کارم و هر چیز دور و برم)
سپاس گزار خداوندم بابت حضور در این جمع بهشتی و نوشتن یه کامنته دیگه
یادمه قبل اشنایی با قانون یه همچین نگاهی رو داشتم راجب دخترهایی که باهاشون وارد رابطه میشدم (روابط ناسالم نه سالم ) روابط پر از ضعف ، بگذریم
یادمه اون زمان میگفتم دوس دختر فلانی خوبه و دوس دختر من نه دوس دختر اون شوخه و دوس دختر من زود ناراحت میشه و…..
با اینکه واقعا تا جایی که یادم میاد بنده خداها خوب بودن ،ویژگی های خوبی داشتن ،مهربون بودن و یعنی یادم اومدالان ، باهاشون که بودم
مثلا مسافرتی میرفتیم یا خونه میگرفتیم انقد قشنگ غذا درست میکردن یا مهربون بودن و احترام میذاشتن و حرف گوش کن بودن و نظر من براشون مهم بود و خدایی از من سالم تر بودن توی رابطه ، یعنی تمام اون ویژگی هایی که مثلا یه پسر توی اون فضای فکری دنبالش بود و داشتن و منم وقتی پیششون بودم لذت میبردم و با قانونم اشنا نبودم اما خب ناخوداگاه تحسینشون میکردم و خب علت اینکه هر بار بهتر میشدن توی رابطه هم همین بود ،اما خب کی اوضاع بد میشد ؟؟؟ کی رابطه زهرمار میشد ؟؟؟ اون موقعی که من می اومدم مقایسه میکردم
درصورتی که کاملا در اشتباه بودم
اولا که هدفم هدف درستی نبود توی روابطم و به همین علت هم به علت تنوع طلبی در واقع
باعث میشد مقایسه کنم یا هر چیزه دیگه ای
و دقیقا مقایسه دزد لذت و شادیه دزد احساس رضایته ، دزد احساس ارامشه
یعنی زهر مار میکنه زندگیو به کام ادم
مقایسه ی چی با چی ؟؟؟
هر کسی فقط یه دونس توی این جهان
هر کسی میتونه مسیر خودش رو بره
هر کسی مختاره تا هر شخصیتی داشته باشه
هر کسی راه براش بازه که بره هر راهی که میخواد
همه به یک اندازه به خداوند دسترسی دارن
همه میتونن رشد کنن یا رشد نکنن
هرکسی یک گذشته کاملا متفاوتی داره
هیچ برادر دوقلویی حتی نمیتونن بگن که گذشته ی ما عینا شبیه همه
چون طرز تفکرات مختلف شکل میگیره
و انسان انتخاب میکنه که چجوری به موضوعات نگا کنه
الان میفهمم که مقایسه چقد بده
چقد نشونه ی ضعف ادمه
حتی به نظرم اینکه خودت رو با دیروزت مقایسه کنی هم اشتباهه
تصمیمت هرروز این باشه که از دیروزت بهتر باشی ولی اینکه بیام ببینم اگه از دیروزم بهتر نبودم بزنم تو سره خودم یا خودمو سرزنش کنم ؟؟؟ نه نه نه
اتفاقا ظهری این فایل توی گوشم بود و تو باشگاه از طبقه بالا اومدم پایین و دو دوست عزیز داشتن باهم حرف میزدن دو دوستی که همه جوره وضع مالیشون خوبه و عالیع و داشتن راجب تغییر حکومت و اینا برن و فلان حرف میزدن
مثال استاد و زدم براشون قضیه غزافی و حسنی مبارک و صدام و که بعد اینا اوضاع بدتر شد و بهتر نشد و گفتم که موضوع ریشه اییه وقتی طرف توی باشگاه چشم تو چشم میکنه که ببینه مدیریت نمیبینه دمبلاشو نزاره سره جاش ،این ادمی که یه مسئولیت سادشو انجام نمیده ،همین ادم میاد میگه که دولت مردان ما فلان و فلان ،(یه نکته اعتماد به نفسیم اینکه در مقابل دو شخص کاملا از نظر مالی موفق و رده بالا نظرمو بیان کردم وکاملا برخلاف نظر اونها بود نظرم و سر تکون دادن به نشانه تایید )
گفتم دولت زاده ی همین مردمه و یکیشون گف تو عراق و با ایران مقایسه میکنی ،گفتم بحث مقایسه نیس بحث اینه که ملت دنبال راحتین و میخوان یارانه خوب بگیرن و هی میگن خوش به حال عربا و ….. گفتم بحث این ملتیه که میخواد مفت بخوره و بخوابه و هیچ کاری نکنه ،
یکی از اونور گف اروپا کیف میکنن ملت به خدا (مرغ همسایه غازه ) شخصی این حرف و زد که دو روز از خرید ماشین سه میلیاردیش نگذشته
از اینور اینا تایید کردن و خندیدن
اینا فقط به خاطر توجه به نکات منفیه کشوره و خب وقتی غالب ملت همچین تفکراتی دارن خب چرا وضع این نباشه ؟؟؟
وقتی که همه منتظر یه گرونی و یه خبر بدن چرا این اتفاق رخ نده براشون ؟؟؟
همین شهر خودم که بعدگوش دادن این فایل سعی میکنم بیشتر و بیشتر توجه خودمو بزارم روی نکات مثبتش ،چقدر نکات مثبت داره
یه پیتزا فروشی داره برنده شهره توی این صنف
و صاحبش میاد باشگاه و اونروز بعده سه ماه رژیم مسابقه رفتم و گفتم پیتزایی که خودم میدونم خوبه برات میارم و به پیتزای خفنی برام اورد که حس کردم توی نیاوران تهران نشستم
یه اسپرسو با الو ورا و شکلات تلخ و بعدش پیتزا اومد و چقدر فضاش زیبا بود چقدر داخل قشنگ و باکلاس بود چقدر مشتری ها ادم حسابی بودن و کارت و دادم و فیش بهم داد و کارت و کشید و اومدم بیرون و دیدم حتی نصف مبلغ غذارم نکشیده و همش تخفیف داده
یا از دخترای شهر خودم بگم
که توجه میکنم بهشون و چقدر من عاشق تیپ و استایل این دخترام
بس که خوش پوش و چهرشون زیباس
موهاشون و یه مدلایی یا میبندن یا میریرن یا ازاد میزارم من خیلی دوس دارم
بعضیاشون خجالتی بعضیاشون خنده رو
بعضیاشون شوخ و حتی شده بارها بهم تیکه انداختن و من سر تکون دادم و خندیدم
اینا تجربیاتیه که من دارم شاید یکی دیگه این تجربه هارو نداشته باشه که دخترای زیبا و خوش پوش و خوشگل ببینه و معاشرت کنه
چون نوع نگاه فرق داره فرکانسا فرق داره مدار فرق داره بودن در زمان و مکان مناسب یا نامناسب یا بهتره بگیم جهان مارو در معرض تجربیاتی قرار میده که فرکانسشو میفرستیم و این به نظرم درست تره ،چون از نظر خداوند هیچی زشت و زیبا نیست
خداوند مخالف هیچ تجربه ای نیست
خلاصه اینم از دخترای شهر من
دیگه چی موند ؟؟؟
اها کسب و کار توی شهر من
فک کنم این چیزیه که باید به صورت بنیادین در من تغییر کنه
چون رفتم و دیدم که شهر های شلوغ چقدر پتانسیل ثروت ساختن دارن و در مقایسه با اونا
میگم که این شهر ضعیفه
اما خیلی باورهای خوب هست که جایگزین کنم
اینکه اولا افرادی رو میبینم که دارن عالی پول میسازن توی همین شهر کوچیک و این باور داره شکسته میشه
دوما خداوند قدم به قدم هدایت میکنه به ایده های پولساز اگر که من باورهام این نباشه که این شهر به درد پول ساختن نمیخوره
اگر جوره دیگه ای نگاه کنم از منظر فراوانی
سوما الان دیگه برای دیدن الگوها یا ساختن ثروت بیشتر نیازی نیست برم شهر بزرگ تا باور پذیر بشه برام ، چون یه گوشی دارم که به اینترنت وصله و داخل خونه خودم میتونم میلیون ها الگوی کار افرین موفق نمیدونم ورزشکار موفق ، وکیل موفق ، دکتر موفق و…….. ببینم
با همین گوشی و به لطف اینترنت و تکنولوژی میتونم فارغ از اینکه هر جایی که هستم ثروت خلق کنم
و گذشته از همه ی این ها
این باور خیلی به من کمک میکنه که ارام باشم و اعتماد کنم
این باور از استاد عزیز که اگر جایی که هستی پتانسیل اون ثروتی که تو میخوای رو نداره ، خداوند جاتو عوض میکنه
پس من یک تصویری از ایندم دارم و با احساس ارامش داشتن و سپاس گزاری فقط به ایده های الهامی عمل میکنم و مقاومت هارو همواره تلاش میکنم که کم کنم و پامو از ترمزها بردارم و به این فک نکنم که از کدوم مسیر بسپارم و رها باشم
میخواستم کامنت بذارم ولی هی نمیشد یه چیزی مانع میشد .
تا اینکه چندتا کامنت خوندم و تو اول همه ی کامنتها دیدم دوستان اول از همزمانی این فایل با سوالهای امروز و دیروز و پری روزشون بوده
به همسر عزیزم گفتم چه جالبه که اینو همه ی دوستان اشاره کردن و منم دقیقا بعد از دیدن بنر این فایل ذوق زده شدم و همین که اسم فایل رو دیدم چشام برق زد خودم احساس کردم .
واقعا عجب قانون فرکانس حیرت انگیز و لذت بخشه .خداروشکر که استاد شما رو داریم و خداروشکر که هدایت شدیم به این سایت
استاد خیلی مثال زدین و عجب به جا بود
چقدر قانون توجه و تمرکز رو با مثالهای فوق العاده برامون توضیح دادین و مهم بودن این قانون در اولین مرحله است که به هر چی که توجه کنیم از جنس همون وارد زندگیمون میشه .
موضوع بعدی مسئولیت پذیری
که آقا واقعا چقدر به اینکه خالق زندگیت هستی ایمان داری ،چقدر باور داری؟به همون اندازه قدرت رو از عوامل بیرونی میگیری و تمرکزت رو میزاری رو خودت .و سومین موضوع مقایسه کردنه که اونم بیشتر تو شبکه های اجتماعی بودن این خصیصه رو فعال میکنه و خدارو شکر خیلی وقتها شده که شاید هفته ای یه دقیقه تو شبکه های اجتماعی نبودم و الان چند ساله .و امروزم اینستام رو کلا حذف کردم و انشالله که این مسیر رو با تعهد بیشتر پیش میرم.
راستی استاد جان چقدر هوشمندانه و زیبا بانو شایسته برامون یه پروژه دیگه طراحی کردن و چه حس زیباییه تو اون پروژه بودن .و هوشمندانه تر از اون این بود که دیدم بخاطر مرور فایل های قبلی و تمرکز روی فایل جدید از پروژه فایل نذاشتید. چقدر خداوند تو تک تک لحظات این سایت رو فوق العاده هدایت میکنه خداروشکر
مثالهایی که من برای مقایسه کردن داشتم واسه دهیار محلمون با محل دیگه بود و رانندگی هم شهری هام با شهرای دیگه بود و از این جور مثال ها
انشالله طوری زندگی کنیم که هم ما راضی باشیم و رب ما از ما راضی
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته گرامی و سلام به دوستان خوب و نازنینم
استاد من هیچ وقت فکر نمیکردم توجه به نازیبایی ها تا این حد میتونه ادم و غرق کنه
درسته هر وقت از شما میشنیدم و توجه میکردم به زیبایی ها کلی نتیجه ی خوب تو زندگیم ظاهر میشد
ولی توجه به نازیبایی ها رو واقعا این جوری درک نکرده بودم
چند وقت پیش توجهم و گذاشتم روی نکات منفی همسرم ، جالبه میدونستم نتیجه ی بدی داره ، بازم جالبه میدونستم احساس بد مساوی اتفاقات بده ، بازم توجه کردم و روزه به روز شاهد حس بدم بودم
حالا به جای اینکه تلاش کنم به نکات مثبت توجه کنم ، انگار داشتم با خودم یا با همسرم لج میکردم که نه چرا باید به نکات مثبتش توجه کنم انگار زور داشت برام
فکر میکردم مثلا دارم به اون خوبی میکنم نه به خودم
خلاصه فقط تلاش و تلاش و تلاش که حسم و خوب کنم
ولی فایده نداشت چون از ریشه تبر و زده بودم و الان داشتم شاخ و برگ ها رو تمیز میکردم
خلاصه اتفاق وحشتناکی برام افتاد طوری که موقع راه رفتن خیلی الکی و اتفاقی پام و کوبیدم به مبل و الان دوهفتس نمیتونم درست راه برم بماند که چقدر درد کشیدم
هرکسی که میبینه باورش نمیشه با یه مبل خوردن این شکلی شدم
البته نمیدونن که با توجهم این بلا یا بهتره بگم نعمت و برای خودم خلق کردم
چون اگه خدا این سیلی محکم و بهم نمیزد خدا میدونه اون حس بد تا کی ادامه داشت
حالا منی که یک سال بود هیچ تضادی با همسرم نداشتم و مدام تو فکر بودم چرا این تضاد برام پیش اومده
میدونین استاد قشنگ حس کردم مسئولیت زندگیم و انداختم گردن دیگران و یادم رفته که این مدتی که حال زندگیم خوب بود مدام داشتم به نکات مثبت توجه میکردم
یه جایی از خانم شایسته شنیدم که میگفت ما هر لحظه و هر ثانیه باید روی خودمون کار کنیم
و من مدتی بود فکر میکردم قانون و بلدم و با اینکه هر روز فایل گوش میدادم و تو سایت بودم ولی عملگراییم و توجهم به زیبایی ها کم شده بود
و واقعا هنوزم باورم نمیشه این قدر تاثیر داشته توجه به زیبایی ها
این مدت که پام اینجوری شد چقدر رشد کردم
چقدر قدر دان راه رفتنم شدم
چقدر شرمنده خدا شدم که اصل و ول کردم چسبیدم به حاشیه ها
همین جا میگم خدایا معذرت میخوام منو ببخش که به قانون عمل نکردم ، خدایا منو ببخش که از لحظه لحظه های زندگیم لذت نبردم منو ببخش که داشته هامو ندیدم
با اینکه هر شب شکر گزاری مینوشتم ولی ببینید چقدر تاثیر داره نوشتن با عملگرا بودن
در مورد اینستا براتون بگم
من مدت پنج سال تقریبا بلاگری کردم البته بلاگر شاید نشه اسمشو گذاشت
اوایل از روی علاقه به عکاسی بود ولی رفته رفته تاثیر خودشو گذاشت و من مدام دنبال تایید دیگران بودم
حتی اثارش رو توی زندگیم هم دیدم
اون موقع اصلا چیزی از قانون نمیدونستم تضادهای وخشتناک با همسرم ، خیانت و …
جالبتر ازاین که منی که شبش به شدت تضاد داشتم تو خونم و بویی از ارامش تو خونم نبود ، صبح یه میز صبحانه ی عالی میچیدم ، صبحانه ای که اصلا خودم ازش نمیخوردم فقط مدل بود کلی عکس های قشنگ میگرفتم و میزاشتم اینستا
حالا مردم پیام میدادن خدای من چه ارامشی داره خونت چه لذتی میبری و …..
واقعا به چشم خودم دیدم که مردم فقط ظاهر و میبینن نه باطن زندگی کسی و و حتی خندم میگرفت
بعد دوباره ظاهر سازیو بیشتر میکردم
به جای اینکه روی خودم کار کنم روی حفظ ظاهر زندگیم کار میکردم ، مدام دنبال تغییر همسرم بودم ، به جای اینکه تو حرفه ی عکاسی پیشرفت کنم و دنبال پیشرفت خودم باشم ، تمام توجهم روی نکات منفی زندگیم بود تمام توجهم شده بود تغییر همسرم
انگار مسئولیت شاد بودنم و در همسرم میدیدم
زندگیم هم روز به روز داغون تر و وحشتناک تر میشد
تا اینکه ضربه ی بزرگی خوردم خیلی بزرگ
البته اون ضربه برام شد نعمت برام شد برکت برام شد حال خوب برام شد این سایت و داشتن استاد عزیزم
به نظرم این توجه به زیباییها
مساوی با حال خوب ، ثروت ، سلامتی ، خوشبختی و تمام اتفاقات خوبه .
تا زمانی که ما از نظر دیدگاه تغییر نکنیم هیچ تغییری در کار نخواهد بود حتی اگه بری تو بهشت زندگی کنی
دختر خوب پسر خوب نیست تو شهر مثلا تهران هست
تهران کار هست تو شهر ما نیست
هزاران ایراد دیگه که از اینجا میگیرد و جای دیگه میشه بهشت واقعا
چرا ما نمیخواییم از نظر فرکانسی تغییر کنیم چون تغییر دید و اون چیزی که شنیدیم باورش آسون نیست
من خودم به عین دیدم که من در رابطه عاطفی خودم تو روابط دیگه شوهرهای دیگه فلان تو بهمان که جهان از نظر فرکانس من چون تغییر کردم الا نزدیک به دو ماه شده که از هم جدا شدیم
استاد همیشه تو بیشتر دورهاشون گفتن اگه ما از نظر فرکانسی تغییر نکنیم هیچ تغییر بزرگی در زندگی رخ نخواهد داد چون این تغییر کانون توجه که باعث خوشبختی میشه نه رسیدن به ی سری خواستها امروز دوره رویاها رو جلسه 1 گوش میکردم و خیلی استاد خوب داشتن این موضوع توضیح میدادن که اگه تو بهشت هم بری نمیشه تا دیدت تغییر نکنه خوشبختی باید در درون به وجود بیاد تا اون خواستهای ما به ما داده بشه نه اینکه فقط ببینیم مردم چطوری دارن زندگی میکنن
کجا دارن پول در میارن
مردم چه رابطی باهم دارن من چرا ندارم
یعنی ما داریم فقط مقایسه میکنیم در هر موردی
این شغل پول نداره مشتری پول نمیده برم اون شغل قهوه فروشی پول در بیارم
نه آقا نمیشه تا از درون احساس لیاقت رو ما در درون خودمون رو نکنیم نمیشه که نمیشه
همین دیروز بود رفتم ی جا قهوه بخورم صاحب مغازه داشت با تلفن حرف میزد میگفت من تو کار خودم بودم املاک بیشتر پول درمیاوردم
خب بابا نمیشه دیگه تا میبینن مردم ی جا قهوه میخوردن میان سریع بریم قهوه فروشی بزنیم بریم املاک بزنیم بریم تهران پول دربیاریم بریم فلان شهر
نه واقعا نمیشه اصلا فکر کن رفتی اون شهر مد نظر هم پول دراوردی با باورهای فقر آلودت میخواد چکار کنی
از این رابطه رفتی تو ی رابطه دیگه با اون دید و ذهن خراب ایراد گیرت میخواد چکار کنی
نه نمیشه باید روی خودت کار کنی ذهنت رو تربیت کنی یاد بگیره که خوبی ها نعمت هارو ببینه
ذهن باید یاد بگیره روی کار خودش تمرکز کنه
به لطف اموزشهای بی نظیر شما استاد که همه حرفای شمارو باید با طلا نوشت
آنقدر ذهنم خوب داره تربیت میشه که سخت پیش میاد ایراد بگیرم اصلا واقعا یادم نمیاد ولی اگه هم پیش بیاد به خودم میگم ببین باید خودتو کنترل کنی آروم باش چیزی بیرون خراب نیست تو باید خودت رو تغییر بدی پسر خوب
به لطف دوره احساس لیاقت من خیلی بهتر رشد کردم
قدم اول دیدن نعمت های زندگیم هست که باید براشون شکر گذارم کنم و ی شخصیت مثبت نگر از خودم بسازم پس باید کانون توجهم دیدها و شنیدهام رو کنترل کنم
قدم دوم ی شخصیت که تحسین کنه و اتفاق های قشنگ زندگیش رو ببینه و خودش رو تشویق کنه حال قدم های کوچک ممثبتی که برمیداره و یاد بگیره همیشه مثل ی رفیق مهربان با خودش صحبت کنه و گفتگوهای ذهنی مثبت و باورهای قوی کننده بسازه با استفاده از کلام خودش
قدم سوم اون شخصیت رو در درون خودش بوجود بیاره یعنی احساس ارزشمندی رد درون خودش پیدا کنه چون ما ارزشمند و لایق تمامی نعمت های خداوند به دنیا اومدیم
به نام الله یکتای بی همتا
سلام به استاد عزیزمون
سلام به استادی که همیشه در بهترین زمان و بهترین مکان هست.
چقدر سرشارترینم در این لحظه خـــدایـــا شـــکـرت
چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟!
همیشه یک شهری هست غیر از شهر خودمون که مردم اون با فرهنگ هستن، پول بیشتر هست
یک خانواده باحالی هست غیر از خانواده ما که خیلی بهتر از ماست. یا کشور های خارجی از ما بهتره…
همیشه انگار موقعیتی که ما داریم، اوضاعی که ما داریم، شرایطی که ما داریم بهتر از یکجای دیگست.
چرا همیشه اون یکی کلاسه از ما بهتره
چرا همیشه اون یکی دانشگاهـه استاد هاش بهتره
این نگاه از کجا میاد؟! چرا انگار یکجایی یک چیزایی از موقعیت و شرایط ما بهتره…
1. تمرکز بر روی نکات منفی
این نگرش از اونجایی میاد که تمرکز اصلی مون روی نکات منفی هست.
وقتی اینقدر تمرکز مون روی نکات منفی هست(آگاهانه یا نااگاهانه) که طبق قانون از جنس همون تمرکز و توجه مون بیشتر نکات منفی رو می بینیم. و بیشتر باور میکنیم.
وقتی تمرکز من روی مسائل و مشکلات میره، من بیشتر از اون جنس مسائل رو دریافت میکنم.
توجه ما کجاست؟! قدم اول ما اینه که به چی توجه میکنیم.
وقتی توجه و تمرکز ما روی مسائل هست. و از جنس همون توجه، وارد واقعیت زندگی ما میشه.
در اینجور مواقع چیکار باید کرد؟!
بیایم بنویسیم، زیبایی ها رو ببینیم، شکرگزاری کنیم.
2. نمیخوایم مسئولیت کار خودمون رو قبول کنیم
و فرد اینجوری خودشو راضی میکنه که بگه اگر من موفق نشدم چون فلان دانشکاه فلان خانواده رو نداشتم موفق نشدم پولدار نشدم.
مثال اگر باورم اینه اون یکی شهره از آدم های قبلی بهتر هستن وقتی میرن اون یکی شهره
ولی خیلی زود بخاطر اون شخصیتی که دارین که توجه میکنه نکات منفی رو میبینه دوباره افراد همون شهر هم مثل شهر قبلی میشن.
3. بدون پبش فرض بودن و با ذهن مثبت جایی رفتن منجر به کسب تجربه های باحال و زیبا و مثبت میشه. تمرکزمون روی چیه
به این دلیل یک مسافر در شهر شما به جاهای خوب و زیبا بر میخوره که انتظار دیدن زیبایی ها رو داره، چون توجه شون به زیبایی های شهر شماست و همونا رو هم پیدا میکنه به سمت همونا هدایت میشه.
4.مسئولیت زندگی خودمون رو بپذیریم.
باید بگیرم که:
من هستم که شرایط رو رقم میزنم.
من هستم که اتفاقات رو رقم میزنم.
من مسئول اتفاقات زندگی خودم هستم.
یادبگیرم مسئولیت زندگی و اتفاقات خودمون رو بپذیریم.
من چه تغییراتی رو باید در شخصیتـــم ایجاد کنم؟!
اگر من توی دانشگاه نمره های خوب نگیرم اشکال از خود منه، مسئولیت این نمره با منه،
وقتی فکر میکنی بقیه مشکل دارند و تو که اصلا مشکل نداری اتفاقا مشکل اصلی در خودت هست.
واقعیت اینه که ما آدم ها دوست نداریم که از خودمون اشکال بگیریم.
تا وقتی که ما مسئولیت زندگی مون رو به عهده ماست میتونیم اونو تغییر بدیم.
5. یکی از دلایل دیگه وجود شبکه های اجتماعی و مقایسه کردن هست.
مقایسه کردن نابود کننده هست و وارد چشم و هم چشمی میشه.
شبکه های اجتماعی با ما چیکار میکنه احساس نارضایتی میکنیم از چهره ایی که داریم، از رابطه ایی که داریم،…
شبکه های اجتماعی این مشکل و نگرش رو وسیع تر کرده.
وقتی تمرکز مون روی زیبایی هاست لاجرم به زیبایی ها هدایت میشه.
وقتی ذهنت میگه پول در اینجا نمیشه نقطه مقابل اون رو پیدا کنید.
سعی کنید…
سعی کنید…
سعی کنید….
از همونجایی که هستیم توجه کنیم به نکات مثبت، از همونجا….
_
اینا نکته برداری های من هست وقتی همزمان داشتم فایل رو نگاه میکردم و توی یادداشت گوشیم نوشتم.(قطعا ایراد داره و بدون سخت گیری و کمالگرایی خواستم که اینجاهم بیارم و ثبتکنم) قطعا به سوالات و تمرین های گفته شده،دارم فکر میکنم و در یک فرصت دیگه مینویسم و به امیدخدا یک ردپای دیگه از خودم میزارم.
و الان طبق تعهد به خودم و طبق قبول کردن شرایط و مسئولیتی که به عهده گرفتم میرم که دروس تخصصی رو یکم بیشتر بخونم و یاد بگیرم و زمانم رو مدیریت کنم. با اینکه خیلی دوست دارم اینجا باشم اما تشخیص اصل برای من اینه که اون کار رو درست انجام بدم و اینجا همیقدر کافیه تا باز یک فرصت دیگه به خودم جایزه بدم و بیام در بهترین جای دنیا…. استاد و مریم عزیزم عاشقتونم و سال نو میلادی که مقدمه نوروزباستانی و سال جدید اصلی هست رو عاشقانه تبریک میگم.
استاد واقعا تمام تلاش هاتون رو قدر دانم، تمام تغییراتی که توی سایت،توی این خانه بر اساس توحید بنا شده رو درک میکنم و واقعا سپاسگزارم…
به نام رب العالمین
سلام به دو استاد عزیزم و همه دوستان خوبم در این فضای الهی
دیشب که این فایل رو سایت اومد چون دیروقت بود موکول کردم به امروز صبح که برای شروع روزم ایده بگیرم و هم خداوند بهم بگه بنویسم .
صبح سحر موقعی که این فایل رو دیدم توی حالت خواب و بیداری بودم که توی همین وضعیت خواب و بیداری دیدم که دوتاخواهرام باهم جروبحث میکردند و رفتم که از همون جداشون کنم همین طور که در فضای بحث بودند و نمیدونم چی میگفتن همونجا اموزش استاد یادم اومد که چرا دارم من خودمو دخالت میدم و هنوز مثل اینکه تغییر نکردم که یهو بحثشون تمام شد و یکی از خواهرام که داخل اتاق بود و من فکر میکردم که خواهر کوچیکمه رفت و و خواهر دیگم که تا اوم موقع صورتشو ندیده بودم و پشتش به من بود. بهش گفتم گفتم چرا داری باهاش جربحث میکنی تو که میدونی این (خواهر بزرگت) چقدر بد دهن هست یهو روشو به من کرد دیدم خواهر بزرگمه و همونجا ناراحت شدم و گفتم دیدی قضاوت کردی و بین خواهرات مقایسه میکنی و از خواب بیدار شدم.
و این تصاویر از جلو چشام رد شد که در ادامه میگم: من دو خواهر دارم که دو سال باهم اختنلاف سنی دارن یک خواهرم کم حرف و یه خواهر دیگه ام بشدت برون گرا و این باعث شده بود که اغلب با خواهر بزرگم که برون گرا هست کنار نیام .
و این یه مقایسه ای رو توی ذهنم شکل داده بود که اونو مدام با خواهر کوچیکم مقایسه کنم و همش روی نکات منفی مثل بدصحبت کردنش متمرکز بشم و میگفتم این خواهر بزرگم این صفت بد رو داره ولی خواهر کوچیکم خیلی خوبه و حرف گوش کنه و مدام مقایسه میکردم و همیشه این تمرکز به نکات منفی خواهر بزرگم باعث ناسازگاری ما بود و با اینکه نکات مثبت داشت اونو نمیدیدم و از یه جایی که من کلا از خانواده جدا شدم . اما امروز این گذشته برام یاد اوری شد
⊶⊷⊶⊷⊶⊷⋆⊶⊷⊶⊷⊶⊶⊷⊶⊷⊶⊷⋆⊶⊷⊶⊷⊶⊶⊷⊶⊷⊶⊷⋆⊶⊷⊶⊷⊶⊶⊷⊶⊷⊶⊷⋆⊶⊷⊶⊷⊶⊶⊷⊶⊷⊶⊷⋆⊶⊷⊶⊷⊶
امروز صبح به لطف خدا رفتم تمرین اگهی بازرگانی و برای چندین نفر انجام دادم و بسیار مورد تشویق قرار گرفتم و توی این همه ادم که عشق میدادن دو بار دو گروه پیرمرد نخواستن که این کار رو براشون انجام بدم. هرچند که یه ذره نه از تشویق ها و نه از نه گفتنها اصلا تاثییر نگرفتم ولی ذهنم میگفت پیش پیرترها نرو اینا ادم های بی حوصله ای هستن .
همونجا به ذهنم خودم گفتم این همه ادم از پیرها و جوانها و خانمها تشویق کردن و فقط دو گروه ادم های مسن به دلیل شرایط احتمالا جسمی یا روحی گفتن نه . تو این تشویق ها رو که ادم های دیگه کردن و چقدر عشق دادن رو نمیبینی بعد میری تمرکز میکنی رو پیرهایی که گفتن نه.
یا در ادامه فرایند سپاسگذاری اومدم توی یه ایستگاه که یه خانمه شروع کرد که اتوبوس ها دیر میان و غرزدن و منم محل ندادم و باز یه فرد دیگه یه شعاری رو دیوار ایستگاه بود رو اومد شروع کنه که دربارش صحبت کردن و صحبت میکرد منم جواب نمیدادم و اعراض میکردم و با هندزفری فایل گوش میدادم که خودش ناراحت شد و سکوت کرد.
و با همین اعراض از نازیبایی ها و تمرکز روی نگات مثبت اینقدر کارها روان و لذتبخشه که حد نداره و همیشه تو بهترین زمان و مکان هستیم.سیستم خداوند توجه(تقوا) هست و باید درک کرد که خالق ما هستیم و من دارم اتفاقات رو رقم میزنم چرا بد برای خودم رقم بزنم؟
⊶⊷⊶⊷⊶⊷⋆⊶⊷⊶⊷⊶⊶⊷⊶⊷⊶⊷⋆⊶⊷⊶⊷⊶⊶⊷⊶⊷⊶⊷⋆⊶⊷⊶⊷⊶⊶⊷⊶⊷⊶⊷⋆⊶⊷⊶⊷⊶⊶⊷⊶⊷⊶⊷⋆⊶⊷⊶⊷⊶
یکی از دلیل هایی که من پاشدم رفتم تهران و چندین شهر دیگه چون میگفتن اونجا کار زیاده . ادم های خوبی داره . درامد بالایی هست و تفریحات زیادی داره و باز اونجا افرادی رو میدیدم که عاشق شهرهای کوچیکن و از همونجا مینالیدن و من تعجب میکردم که این طرز تفکر رو دارن چون از سیستم خبر نداشتم.
شاید این درست باشه که خیلی ها که مهاجرت میکنن یا میرن شهرهای دیگه خونه میخرن یا از شهری دیگه خرید میکنن یا ازدواج میکنن عقبه ای هست که اون پشت داره میچرخه که اینجا اجناس باکیفیت نداره و اونجا بهتره . یا کار اینجا کمه . هوای اینجا فلانه و ذهنیت روی نکات منفی محل سکونت هست.
از مثال های دیگه بخوام بگم . موقعی که خیلی سنم کم تر بود . ما بچه ها همش تا بحثی از خوش گذرونی پیش میومد هی به پدر و مادرمون میگفتم ببین بچه های عمه چقدر شاد و خوشحال و با هم رفت و امد دارن و ما که هیچ کسی رو نداریم و عیدا مجبوریم تنها بریم سیزده بدر.
یادمه تو دانشگاه که من همش با بچه های ته کلاس قاطی بودم دور هم بودیم میگفتیم بچه دانشگاه پیام نور چقدر راحت نمره میگیرن یا میگن استاد فلانی خیلی راحت نمره میده . و دقیقا بچه های پیام نور رو میدیدیم اونا نسبت به دانشگاه من همین نظر رو داشتن . و این باور ما رو فلج میکرد که استاد (عوامل)همه کارست و ما که هیچی.
یا اینکه توی فاصله با شهرمادریم چندتا روستای خوش اب و هوا با ابشار هست که این واسه ما که تو این شهر بودیم دیگه یه چیز معمولی بود ولی از شهرهای خارج از استان برای تفریح به این منطقه میومدن و ما میگفتیم مگه اینجا چی داره.
جالبه وقتی توی فامیل دورهمی بود میگفتن فلان شهر کنار ما اونجا خیلی نسبت به اینجا اجناس ارزون تره و خیلی ادم هایی صادقی و ادم های شهر ما فلانن و یا برای خریدن گوشت خیلی بهتره و اینجا ادما انصاف ندارن و کلی باورهای منفی که از بزرگا میشنیدیم و همه حرف همو تایید میکردن.
و این بارها تکرار شد و اغلب میدیدم که از شهر ما واسه تفریح میرن شهر کناری و برام جالب بود که تو پارک های شهر ما اکثرا از همون شهر بغلی میومدن واسه تفریح یعنی ما میرفتیم اون شهر و اونا میومدن شهر ما و از اب و هواش تعریف میکردن و شهرما از اونجا تعریف میکردن
بارها شنیدم و دیددیم و امکان نداره شما برای مشورت .شغلی رو از کسی بپرسی و نگه فلان شغل بهتره و من بارها اینو شنیدم که اکثرا همین اعتقاد رو دارن که شغل فلان بهتره و خودم هم بارها شغل عوض کردم روی همین طرز تفکر و چقدر اشتباهه که نگاه ما به ظرف بقلی هست و نعمت های خودمون رو نمیبینیم و ناراضی هستیم .
یا بچه ها خیلی اینو میگفتن چون فلانی رفته با دختر فلان ثروتمند ازدواج کرده الان اینقدر وضعش خوبه . یا پدرزنش برده تو فلان جا استخدامش کرده . ما که پارتی نداری و خدا شانس بده
این نگاه که عامل بیرونی تاثییر گذاره و یک منجی باید باشه که رشد کنیم و ماهیچی نیستیم یعنی فقیرت میکنه.
چون مسئولیت خودمون رو قبول نمیکنیم و برگی در باد میشیم و هی مقایسه میکنیم و با پتک میزنیم روی سر اعتماد به نفسمون و خودمون قبر خودمون رو میکنیم
به نظر من تمام این مقایسه ها و افکار پلید و شبکه های احتماعی درست باشن یا نباشن انقدر به اندازه باور اشتباهی که میسازن مهم نیستن.
این شخصیت و باورهای بد مثل دُم به ما اویزان هستن و ما نمیتونیم ازش فرار کنیم . اگر ققط جات عوض بشه توی همون ادمی با همون افکار که نقطه زندگیت عوض شده نه باورهات. اگر کارت عوض بشه . اگر رابطه ات عوض بشه . تو همون ادم با همون افکار اشتباه که مجبور به تجربه دوباره اونا هستی
عاشقونم. شاد و سلامت باشید
سلامممم به اساتید عزیزم استاد عباسمنش بزرگوار و استاد مریم نازنین
استاد نمیدونید چقدر لذت بخشه گوش دادن به فایلهای جدید ک میزارید
سلام ب همه دوستای قشنگم
خدای منننن در مورد مقایسه چقدررر من پیشرفت کردم نسبت به پارسال باورم نمیشه انقدر پیشرفت کردم بابا دسخوش
من تا پارسال مدام زندگیم و همسرمو با اینو اون مقایسه میکردم و زندگی وحشتناکی داشتم و چون مقایسه میکردم و توجهم رو نکات منفی همسرم بود منم وجه بد همسرمو رو میکردم و قربانی شرایط بودم
من با فایلای عذت نفس و کنترل ذهن کلن دست از مقایسه بصورت تکاملی ورداشتم و کلیپ زنوشوهرا و رابطه های قشنگو میدیدم فقط تحسین میکردم مخصوصا یک خانوم استرالیایی که همسر ایرانی لر دارن من مدام رابطشونو تحسین میکردم بدون اینکه حسادت کنم یا خودمونو مقایسه کنم حتی بدون اینکه مقایسه کنم برا شوهرم گل و هدیه میخریدم و از لبخندش لذت میبردم زندگیم کلا عوض شده شوهرم معرکس یعنی معرکه ترین مرد و پدر رابطمون عالیه جز عشقو محبت و احترام چیز دیگه ای نداریم یادم نمیاد اخرین بار کی بحث کردیم اصلن بحثی نداریم فقط عشقو احترام چون ویژگی های مثبت همو میبینیم و مینویسیم و مقایسه ای درکار نیست و میدونیم هرکدوممون هرجایی هست حای درستشه من یکبار مستند زندگی جورجینا و رونالدورو داشتم میدیدم و کلا توجهم رو رابطه قشنگشون بود و حتی احساساتی هم میشم اشک شوق میریزم انقدر رابطه ها قشنگه و زنوشوهرا و پارنترها همدیگرو دوست دارن درحال دیدن اون ویدیو بودم و احترامشونو تحسین میکردمو اشک میریختم یهو کاملا یهویی شوهرم زنگ زد گفت دلش برا صدام تنگ شده زنگ زده انرژی بگیره و کلی قربون صدقه هم رفتیم ( هفت ساله که باهم ازدواج کردیم و تا قبل اشنایی من با سایت زندگی تلخی داشتیم و تا مرز طلاق و شکایت و کتک کاری و غیره رسیدیم) از بس توجهمون رو فراوانی و نکات مثبت و خوب همدیگه رفته که انگار نه انگار اون دونفر ما بودیم. من الان فهمیدم چقدرررر تغیر کردم و مثبت نگر شدم.
من درمورد رابطه فهمیدم مقایسه یعنی نابود کردن خودم و عذت نفس خودم من قبلن میگفتم چرا شوهرم پول نداره یا به بابام میگفتم چرا منو زود عروس کردین چرا ما پول نداریم اگر ما خونمون بالاشهر بود من زن یک ادم بالاشهری و پولدارو بافرهنگ و غیره میشدم و چون ما زیاد پول تداریم جهاز انچنانی بخرم مجبورم با یکی فقیرتر از خودم ازدواج کنم ذهنیت من کلا در همه چی این بود ک من خوبم و عالی بقیه منو بدبخت کردن ولی بعد کار کردن دوره عذت نفس بخودم گفتم باباتو ولش کن شوهرتم ولش کن تو خودت برای خودت چه غلطی کردی ؟؟؟
وقتی انقدر توی ذهن خودم بی ارزشم که بدنمو با یک بدن زن دیگع مقایسه میکنم و دوست دارم برم فیلر کنمو عمل کنم معلومه تو ذهن شوهرمم یک زن زشتو بیریختم
وقتی خودم برای خودم یک گل که هیچی برای خودم وقتی خونه تنهام یک غذای درستو حسابی درست نمیکنم معلومه شوهرمم منو تحویل نمیگیره ولی لباسهای کهنه و داغونمو تو خونه میپوشم و لباسای قشنگم برا بیرونه که مردم ببینن معلومه شوهرم برام کادو لباس نمیخره وقتی من خودم یک اشتباه کوچیک میکنم و مدام خودمو فحش میدمو سرزنش میکنم معلومه شوهرمو مامانمو بابامو خاندان خودمو شوهرم منو سرزنش کنن و بهم تیکه بگن
من اینو فهمیدم محدثه باید بلندبشه و تغیر کنه نه تغیر جسمی که میخاستم برم بادچشامو عمل کنم نههه تغیر شخصیتی من بدنم کلی تاتو زدم ولی احساس زیبایی نکردم پرسینگ نافو ابرو زدم بازم احساس کمبود داشتم
خلاصه من نه شوهرمو نه پدرمو نه مادرشوهر نه خواهرشوهر هیشکیو دیگه مقصر ندونستم همه رو بخشیدم و خودمم بخشیدم و شروع کردم به مقایسه کردن خودم با خودم یعنی چی ؟ یعنی هرموقع به خودم توجه داشتم به خودم عشق میورزیدم همه دوستم داشتن
هرموقع میدیدم با خودم بد رفتار میکنم میفهمیدم شوهرم یکجوریه سعی کردم به مرور زمان تست کنم ببینم واقعیه یا نه تا به نتیجه برسم
و دیدم بله که واقعیه از وقتی به خودم عشق میورزم از وقتی برای زندگیم و همسرم احترام قائلم و مقایسه نمیکنم زندگیم بهشته همسرم حتی موهامم سشوار میکشه مدام چهرمو بدنمو تحسین میکنه و همنجور باهام رفتار میشع که خودم با خودم رفتار میکنم.
من توی یک شهری هستم ک ب مذهب معروفه و کل خاندان ما و خاندان شوهرم بشدتتتت مذهبی یعنی بشدت زیاد ک من حلو پدرم با مانتو و روسری هستم همیشه میگفتم اگه من هرجایی بغیر اینجا بدنیا میومدم میتونستم دنسر موفقی بشم
اگر از کوچکیم به دنسرها نمیگفتن ادم سبک من قرار نبود انقدر رو باورهام کار کنم تا بتونم رقصو به عنوان یک هنر بدونم نه چیز دیگه و کلی اگه و اگه دیگه در مورد وضعیت مالی و غیره با کشورو شهر مشکل ندارم و مقایسه نمیکنم فقط در مورد حجاب و مذهب و خرافات مذهبی بیشتر وقتا مینالیدم و میدونستم اگر غر بزنم بدتر میشه و داشتم رو خودم کار میکردم
من باید الگوهاییو بیارم که ایرانی بودن تو خانواده و شهر مذهبی و تونستن مهاجرت کنن و رقصنده بشن یا به ازادی حجابی برسن بدون ترس و غیره
اینهمه ادم تونستن
مثلا میگم پیج بزنم برقصم میان منو دستگیر میکنن و غیره اگه یک کشوره دیگه بودم میترکوندم
خب ذهن منطقی میگه از همینجا ک هستی شروع کن مگه حتما قراره پیج بزنی اول کاری؟ برم تو مزونها و ارایشگاها و غیره برا اموزش رقص خودمو معرفی کنم نیازی نیست قدم گنده وردارم همون کم کم و پله پله که خدا بهم میگه حرکت کنم
من قبل شلوغی ها و اعتراضات ایران که دوسه سال پیش بود اصلن با مذهبی و باحجاب و بیحجاب مشکل نداشتم همه رو دوست داشتم و ترس نداشتم عاشق همه ادمها با هرنوع دیدگاهی بودم اونموقع هنوز با سایت اشنا نبودم
از بس تو فضای مجازی رفتم و ذهنمو با اشغلا و مقایسه و جنگو چرتوپرت و که فلانی خوبه و فلانی. بده پر کردم بعد دو سه سال دارم بشدت رو خودم کار میکنم تا بتونم مثل قبلنم بشم حداقل……. انقدررر فضای مجازی باورهای منو شستشو داد که من کلا از جامعه میترسم و فکر میکنم همه میخان منو بکشن و بامن دشمنن من چندین ماه اینستا نداشتم ولی چون باردارم و میخاستم وقتم بگذره گفتم اینستا نصب کنم و فقط مثبتارو ببینم و پیجای رقصو فالو کنم و دیروز پریروز بخودم اومدم دیدم از صبح تا شب تو اینستام و کمتر بسایت میام و وقتمو دارم با چرندیات پر میکنم که ترکشاشو بعدها میفهمم خخخ این فایلو گوش دادم گفتم ببین محدثه خدا با تویه ها استاد باتویه یاد اوری میکنن ک دوبارع داری معتادو غرق اینستا میشی و از امشب باز تصمیم گرفتم غرق روزمرگی نشم
خدایا شکرت همیشهه بموقع گوشمو پیچوندی و من فهمیدم
خدایا شکرت همیشهههه دستمو گرفتی
خدایاشکرت همیشه و هرلحظه مواظبمی
خدایا شکرت بابت وجود همچین سایت و استادی
خدایا شکرت بابت زندگی قشنگم بابت اینکه هرروز عشق بین منو همسرو فرزندم بیشتر میشه
خدایاشکرت بابت اینهمههه فراوانی و نعمتو ثروتو عشقو سلامتی که داری بهم میدی
خدایاشکرت بابت نینی تو شکمم .
خدایاشکرت که شوهرم بامن هم مسیره و امشب کلی درمورد سپاسگزاری صحبت کردیم
خدایا شکرت بابت چشمای من که دارم میبینم و مینویسم و چشمای قشنگه تو دوست خوبم که داری این کامنتو میخونی
خدایا شکرت بابت اینکه اعصای بدنم بخوبی کار میکنن
خدایا شکرت بابت همه چی همه چی همه چی همه چی
خدایاشکرت بابت اینکه من یکسال پاکم
خدایا ممنونم همیشه ازت کمک خاستمو دستمو گرفتی ممنونم بخاطر من قلبهارو ارام میکنی .
ممنونم که قبل مرگم چشمام بازشد و زیبایی هارو دیدم ممنونم بابت زمستون و بهارو پاییز و فصلای خشگل خدایا شکرت بابت همه عزیزان ️
خدایا کمک کن من بندگیتو کنم کمک کن بنده لایق باشم کمک کن همیشه و از ته قلبمو کل وجودم از تو چیزی بخام خدایا راه درستو بهم نشون بده خدایا قلبمو ارام کن خدایا من میخام فقط تورو بپرستم و فقط از تو یاری بجویم خدایا من فقط تورو دارم تو همه چی و همه کس منی من دستم جلو تو درازه من سجده فقط براتو میرم من فقط برای تو و زیباییهای تو اشک میریزم از رو احساس خوب اشک میریزم خدایا کمک کن هرروز بیشتر خودم و. تورو بشناسم خدایا هرچی دارم از تو دارم الهی شکرت
سلام محدثه جون زیبا و رها
اولش بگم ک خدارو شکر برای احساس نابت برای اون چهره زیبایی ک داری ماشالا اصن بهت نمیاد ک ازدواج کرده باشی چ برسه مامان باشی واقعا از ته دل تحسینت کردم برای تغییر بزرگی ک تو زندگیت حاصل کردی با تغییر خودت خیلی از نشانه هایی ک گفتی دقیقا مثل منه منم فعلا تو یه شهر مذهبی زندگی میکنم ک کار رقص رو خیلی جلف و سبک میبینن(وقتی ک روی خودت کار میکنی و حرف مردم برات اهمیت نداره راهتو ادامه میدی) انقد ک من عاشق رقصم و وقتی میرقصم از خود بیخود میشم باعث شده همهههههه کوچیک و بزرگ هرکی رقصم دیده بدون استثنا تعریف کرده و این استعدادی بود ک از همون بچگی با من بود ولی بهش بها نداده بودم همه جور راه کاری ک بگی امتحان کردم اصلنم پشیمون نیستما چون بزرگم کردن انقد ک تجربه کسب کردم باعث شدن این استعدادم ب چشمم بیاد و بفهمم ک همین کاری هست ک بهش علاقه دارم و ساعتها بدون خستگی و تشنگی میتونم انجامش بدم و در کنارش رابطه عاطفی ب شدت فوقالعاده ای ک خدای مهربونم برام انتخاب کرد همسری ک واقعا پایه منه هرکاری ک انجام بدم حمایتگر درسته ک کار اصلی رو خدای من انجام میده و عمل و استمرار خودم اما وجود یکی ک باهات هم مسیر باشه و ب خاسته هات احترام بذاره موهبتی از طرف همون خداست با کامنت فوقالعاده ای ک نوشتی کاملا همزاد پنداری کردم و شروع کردم ب نوشتن یجورایی شبیه ب همیم و خیلی لذت بردم امیدوارم ک همینطور ک تسلیم خداییم و میمونیم تو مسیرش هدایتمون کنه مسیرهارو برامون هموار کنه و با باورهای درست قدم هامونو برداریم ب یاری خودش میبوسمت و محکم بغلت میکنم عزیزم مراقب خودت و مهربونیات باش
الهی شکررررر برای وجود قشنگت
شبت بخیر
به نام خدای هدایتگرم
سلام استاد عزیزم منم سال نوی میلادی رو به شما تبریک میگم سپاسگزارم که هر بار با آگاهی های ناب میاید و کمک میکنید به ما برای اینکه زندگی زیبا تر وسالم تر و قوانینی تری برای خودمون بسازیم
سلام مریم بانوی مهربان سال نوی میلادی شما هم مبارک باشه باز هم سپاسگزارم که با شروع سال میلادی پروژه ی مهاجرت به مدار بالاتر و گذاشتید که همگی با کردن روی خودمون با تعهد و ایمان به مداری بالاتر صعود کنیم
سلام میکنم به تمامی دوستان گلم
استاد در حین توضیحاتی که میدادید یاد افکاری که چند روز قبلم داشتم افتادم،شب تحویل سال نوی میلادی که تو دبی بود و نگاه میکردم چون عاشق این شهرم دوست داشتم که مراسمی که کنار برج خلیفه برگزار میشد و ببینم همین جوری هم تصاویری از حاکم شهرشون و کارهای بی نظیر وخفنی که برای شهرشون انجام داده بودن نشون میداد من توی ذهنم هی مرور میکردم برای خودم چقدر خوب میشد ماهم یه کسی مثل این شیخ زایده داشتیم چقدر همه ی کارهاش برنامه ریزی شده چقدر ایده های خلاقانه ای داده چقدر کارهای خفنی برای کشورش کرده و اگه من اونجا بدنیا اومده بودم چقدر خوب میشد چقدر وضعیت زندگیم عالی بود چقدر شهر ثروتمندیه که فراوانی و ثروت و زیبایی موج میزنه تو جای جای این کشور خلاصه نگاهم این بود که دبی شهریه که میشه توش یه زندگی خوب و قشنگی ساخت ثروت و نعمت و فراوانی فقط اونجاست که به وفور دیده میشه اونجا میتونم طعم یه زندگی واقعی یه زندگی با امکانات رفاهی عالی تجربه کنم
با صحبت هایی که تو این فایل کردید یاد افکار چند شب پیشم افتادم
یا مثلا در مورد تمیزی هم همیشه نگاهم این بود که مردم شهرم که خیلی آدمای بی فرهنگی ان که
همش زباله و آشغال هاشون توی خیابون رها میکنن و فلان شهرها مردمانش بافرهنگ ترن رعایت میکنن باحالن
این دو تا مورد خیلی برام بولد بودن قطعا اگه دقیق تر ریز بشم بازم میتونم مثال های بیشتری پیدا کنم توی زندگی خودم که بجای تمرکز بر خوبی ها و زیبایی هایی جایی که توش هستم باشم دنبال پیدا کردن زیبایی ها توی جای دیگه ای هستم
خدا روشکر یاد گرفتم تو این فایل که هر جا که هستم باید بتونم به زیبایی های اونجا تمرکز کنم حالا دیدن زیبایی توی هر چیزی میتونه باشه نه صرفا فقط مکانی که توش هستم
مثلا زیبایی و ویژگی های خوب همسرم، پسرم،اطرافیانم
زیبایی و ویژگی های خوب محل زندگیم
زیبایی و نکات مثبت شهری که توش هستم، زیبایی و نکات مثبت کارم و دیدن افرادی که تو حوزه ی کاری خودم تو همین جایی که هستن موفقند و دارن خوب پول میسازن
چون بعضی وقتا قانون یادم میره و اینجوری میرم تو در ودیوار
اگه این قانون که به هر چی توجه کنم از جنس واساس همون و بیشتر وارد زندگی خودم میکنم همیشه با خودم مرورش کنم که بشینه توی وجودم اونوقت دیگه توی هر چیزی فقط و فقط سعی میکنم زیبایی هاشو ببینم و تحسین کنم
بجای اینکه دنبال زیبایی ها جای دیگه ای باشم بیام اولا زیبایی های زندگی خودم،زیبایی های جهان اطرافم توجه کنم و اونهارو تو ذهنم مرور کنم و بخاطر شون سپاسگزار باشم که هدایت بشم به زیبایی های بیشتر
چون شرایط و اتفاقات زندگی من حاصل کانون توجه و تمرکزمه منم که دارم شرایط زندگی مو خلق میکنم دوست دارم زیبایی های بیشتری ببینم دوست دارم هر جا برم فقط تمیزی ببینم باید از همون جایی که هستم توجه مو بزارم روی زیبایی ها روی تمیزی ها و از نا زیبایی ها اعراض کنم
آقا نازیبایی، کثیفی دیدی نگاه نکن توجه نکن بجاش آگاهانه دنبال زیبایی ها و نکات مثبت باش کوچلو کوچلو شروع کن طبق قانون هر چقدر بیشتر این کارو انجام بدی جهان هم لاجرم تورو به سمت زیبایی های بیشتر هدایت میکنه تمام شد ورفت.
منتظر فایل بعدی پروژه ی مهاجرت به مدار بالاتر بودم که استاد عزیزم این فایل بی نظیر و گذاشتن
خدا روشکر که امروز مو با آگاهی های ارزشمند این فایل شروع کردم بریم برای عمل به نکات این فایل:
توجه به زیبایی ها و نکات مثبت هر چیز:(اعضای خونواده، اطرافیان،محل زندگی،خودم و کسب و کارم و هر چیز دور و برم)
در پناه رب العالمین شاد و سلامت و سعادتمند باشید.
سلام به استاااااد عزیزم ومریم جاااان
خدایاشکرت برای هم مداری وهم زمانی شنیدن این فایل.
استاااد جانم این فایل چکیده جلسه اول دوره احساس لیاقت هستش و همونجا هم از مقایسه حرف زدین و اینکه مقایسه کلا سم و ممنون هستش.
استاااااد جانم خدایاشکررررت از وقتی که وارد این مسیر زیباااا وآگاهی شدم .خیلی رشد کردم وفارغ از
اطرافم دارم زندگی میکنم و از لحظه به لحظه زندگیم با عزیزانم لذت میبرم وشکرگزار خداوند مهربان هستم.
خداروشکر با درک قوانین و پذیریش حرفای شما
باعث شده اصلا وقت نداشته باشم که برم فضای مجازی…کوچیکترین فرصت و وقت اضافه من اومدن سایت کامنت خوندن وکامنت گذاشتن هست.
خدایاشکرت برای حضورت در زندگیم
خدایا شکرت که همیشه کنار منی و دوستم داری
خدایا شکرت که بهترین نعمتهات رو به من دادی
خدایا شکرت برای زندگی عالی که بهم هدیه دادی
خدایا شکرت که به زندگی من عشق و نور و معجزه بخشیدی
خدایا شکرت برای حال خوبم
خدایا شکرت برای سلامتیم
خدایا شکرت که کائنات در اختیار منه
خدایا شکرت که فقط ارتعاش مثبت به جهان هستی میفرستم و از سمت کائنات بهترینها رو دریافت میکنم
خدایا شکرت که برام معجزه کردی
خدایا شکرت که من رو به منبع اصلی قدرت و ثروت الهی متصل کردی
خدایا شکرت که همه چی داره عالی پیش میره
خدایا شکرت که افزایش درآمد دارم
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت حضور در این جمع بهشتی و نوشتن یه کامنته دیگه
یادمه قبل اشنایی با قانون یه همچین نگاهی رو داشتم راجب دخترهایی که باهاشون وارد رابطه میشدم (روابط ناسالم نه سالم ) روابط پر از ضعف ، بگذریم
یادمه اون زمان میگفتم دوس دختر فلانی خوبه و دوس دختر من نه دوس دختر اون شوخه و دوس دختر من زود ناراحت میشه و…..
با اینکه واقعا تا جایی که یادم میاد بنده خداها خوب بودن ،ویژگی های خوبی داشتن ،مهربون بودن و یعنی یادم اومدالان ، باهاشون که بودم
مثلا مسافرتی میرفتیم یا خونه میگرفتیم انقد قشنگ غذا درست میکردن یا مهربون بودن و احترام میذاشتن و حرف گوش کن بودن و نظر من براشون مهم بود و خدایی از من سالم تر بودن توی رابطه ، یعنی تمام اون ویژگی هایی که مثلا یه پسر توی اون فضای فکری دنبالش بود و داشتن و منم وقتی پیششون بودم لذت میبردم و با قانونم اشنا نبودم اما خب ناخوداگاه تحسینشون میکردم و خب علت اینکه هر بار بهتر میشدن توی رابطه هم همین بود ،اما خب کی اوضاع بد میشد ؟؟؟ کی رابطه زهرمار میشد ؟؟؟ اون موقعی که من می اومدم مقایسه میکردم
درصورتی که کاملا در اشتباه بودم
اولا که هدفم هدف درستی نبود توی روابطم و به همین علت هم به علت تنوع طلبی در واقع
باعث میشد مقایسه کنم یا هر چیزه دیگه ای
و دقیقا مقایسه دزد لذت و شادیه دزد احساس رضایته ، دزد احساس ارامشه
یعنی زهر مار میکنه زندگیو به کام ادم
مقایسه ی چی با چی ؟؟؟
هر کسی فقط یه دونس توی این جهان
هر کسی میتونه مسیر خودش رو بره
هر کسی مختاره تا هر شخصیتی داشته باشه
هر کسی راه براش بازه که بره هر راهی که میخواد
همه به یک اندازه به خداوند دسترسی دارن
همه میتونن رشد کنن یا رشد نکنن
هرکسی یک گذشته کاملا متفاوتی داره
هیچ برادر دوقلویی حتی نمیتونن بگن که گذشته ی ما عینا شبیه همه
چون طرز تفکرات مختلف شکل میگیره
و انسان انتخاب میکنه که چجوری به موضوعات نگا کنه
الان میفهمم که مقایسه چقد بده
چقد نشونه ی ضعف ادمه
حتی به نظرم اینکه خودت رو با دیروزت مقایسه کنی هم اشتباهه
تصمیمت هرروز این باشه که از دیروزت بهتر باشی ولی اینکه بیام ببینم اگه از دیروزم بهتر نبودم بزنم تو سره خودم یا خودمو سرزنش کنم ؟؟؟ نه نه نه
اتفاقا ظهری این فایل توی گوشم بود و تو باشگاه از طبقه بالا اومدم پایین و دو دوست عزیز داشتن باهم حرف میزدن دو دوستی که همه جوره وضع مالیشون خوبه و عالیع و داشتن راجب تغییر حکومت و اینا برن و فلان حرف میزدن
مثال استاد و زدم براشون قضیه غزافی و حسنی مبارک و صدام و که بعد اینا اوضاع بدتر شد و بهتر نشد و گفتم که موضوع ریشه اییه وقتی طرف توی باشگاه چشم تو چشم میکنه که ببینه مدیریت نمیبینه دمبلاشو نزاره سره جاش ،این ادمی که یه مسئولیت سادشو انجام نمیده ،همین ادم میاد میگه که دولت مردان ما فلان و فلان ،(یه نکته اعتماد به نفسیم اینکه در مقابل دو شخص کاملا از نظر مالی موفق و رده بالا نظرمو بیان کردم وکاملا برخلاف نظر اونها بود نظرم و سر تکون دادن به نشانه تایید )
گفتم دولت زاده ی همین مردمه و یکیشون گف تو عراق و با ایران مقایسه میکنی ،گفتم بحث مقایسه نیس بحث اینه که ملت دنبال راحتین و میخوان یارانه خوب بگیرن و هی میگن خوش به حال عربا و ….. گفتم بحث این ملتیه که میخواد مفت بخوره و بخوابه و هیچ کاری نکنه ،
یکی از اونور گف اروپا کیف میکنن ملت به خدا (مرغ همسایه غازه ) شخصی این حرف و زد که دو روز از خرید ماشین سه میلیاردیش نگذشته
از اینور اینا تایید کردن و خندیدن
اینا فقط به خاطر توجه به نکات منفیه کشوره و خب وقتی غالب ملت همچین تفکراتی دارن خب چرا وضع این نباشه ؟؟؟
وقتی که همه منتظر یه گرونی و یه خبر بدن چرا این اتفاق رخ نده براشون ؟؟؟
همین شهر خودم که بعدگوش دادن این فایل سعی میکنم بیشتر و بیشتر توجه خودمو بزارم روی نکات مثبتش ،چقدر نکات مثبت داره
یه پیتزا فروشی داره برنده شهره توی این صنف
و صاحبش میاد باشگاه و اونروز بعده سه ماه رژیم مسابقه رفتم و گفتم پیتزایی که خودم میدونم خوبه برات میارم و به پیتزای خفنی برام اورد که حس کردم توی نیاوران تهران نشستم
یه اسپرسو با الو ورا و شکلات تلخ و بعدش پیتزا اومد و چقدر فضاش زیبا بود چقدر داخل قشنگ و باکلاس بود چقدر مشتری ها ادم حسابی بودن و کارت و دادم و فیش بهم داد و کارت و کشید و اومدم بیرون و دیدم حتی نصف مبلغ غذارم نکشیده و همش تخفیف داده
یا از دخترای شهر خودم بگم
که توجه میکنم بهشون و چقدر من عاشق تیپ و استایل این دخترام
بس که خوش پوش و چهرشون زیباس
موهاشون و یه مدلایی یا میبندن یا میریرن یا ازاد میزارم من خیلی دوس دارم
بعضیاشون خجالتی بعضیاشون خنده رو
بعضیاشون شوخ و حتی شده بارها بهم تیکه انداختن و من سر تکون دادم و خندیدم
اینا تجربیاتیه که من دارم شاید یکی دیگه این تجربه هارو نداشته باشه که دخترای زیبا و خوش پوش و خوشگل ببینه و معاشرت کنه
چون نوع نگاه فرق داره فرکانسا فرق داره مدار فرق داره بودن در زمان و مکان مناسب یا نامناسب یا بهتره بگیم جهان مارو در معرض تجربیاتی قرار میده که فرکانسشو میفرستیم و این به نظرم درست تره ،چون از نظر خداوند هیچی زشت و زیبا نیست
خداوند مخالف هیچ تجربه ای نیست
خلاصه اینم از دخترای شهر من
دیگه چی موند ؟؟؟
اها کسب و کار توی شهر من
فک کنم این چیزیه که باید به صورت بنیادین در من تغییر کنه
چون رفتم و دیدم که شهر های شلوغ چقدر پتانسیل ثروت ساختن دارن و در مقایسه با اونا
میگم که این شهر ضعیفه
اما خیلی باورهای خوب هست که جایگزین کنم
اینکه اولا افرادی رو میبینم که دارن عالی پول میسازن توی همین شهر کوچیک و این باور داره شکسته میشه
دوما خداوند قدم به قدم هدایت میکنه به ایده های پولساز اگر که من باورهام این نباشه که این شهر به درد پول ساختن نمیخوره
اگر جوره دیگه ای نگاه کنم از منظر فراوانی
سوما الان دیگه برای دیدن الگوها یا ساختن ثروت بیشتر نیازی نیست برم شهر بزرگ تا باور پذیر بشه برام ، چون یه گوشی دارم که به اینترنت وصله و داخل خونه خودم میتونم میلیون ها الگوی کار افرین موفق نمیدونم ورزشکار موفق ، وکیل موفق ، دکتر موفق و…….. ببینم
با همین گوشی و به لطف اینترنت و تکنولوژی میتونم فارغ از اینکه هر جایی که هستم ثروت خلق کنم
و گذشته از همه ی این ها
این باور خیلی به من کمک میکنه که ارام باشم و اعتماد کنم
این باور از استاد عزیز که اگر جایی که هستی پتانسیل اون ثروتی که تو میخوای رو نداره ، خداوند جاتو عوض میکنه
پس من یک تصویری از ایندم دارم و با احساس ارامش داشتن و سپاس گزاری فقط به ایده های الهامی عمل میکنم و مقاومت هارو همواره تلاش میکنم که کم کنم و پامو از ترمزها بردارم و به این فک نکنم که از کدوم مسیر بسپارم و رها باشم
الهی شکرت .
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.
درپناه الله یکتا .
سلام یه صبح بخیر زیبا
از ی شهر کویری زیبا در شرق ایران که سوغات شهر ما زعفران است
ب بهترینهای جهان
استاد عزیزم
مریم نازنینم
دوستان گلم
به به در این شنبه قشنگ هدایت شدم ب این فایل
واقعا چرا مرغ همسایه غازه ؟
در یک شهر کوچک کویری زندگی میکنم
تمام امکانات وجود دارد
رفاهی، درمانی، خدماتی
فراوانی های زبادی در شهر ما است و از این بابت خدارو هزار بار شاکرم
شهری که زندگی میکنم امنیت و آرامش فراوان
بسیار مردمان ساده مهربان
هر جا کمک بخای همه کمکت میکنن ماشینت خراب شد
در اداره ها کارت رو زود راه می اندازند …
هر غریبه ای که وارد میشود از مردم این شهر راضی است ولی ما همیشه گله و شکایت داریم
واقعا چرا ..
در همین شهر کوچک الگوهایی هستن که فوق ثروتمند هستند پولدار و لاکچری زندگی میکنن
چه ملک هایی در حاشیه خیابان دارند
به روزترین ماشینا را دارند.
بیشتر همشهری ها 3 تا 4 ملک در شهرایی مثل مشهد دارند
بهترین مسافرت ها را میروند .
خدایا شکرت.خدایا شکرت که همسایه هایی مرفه دارم
خداروشکر که امنیت بالایی برخوردارم
خدارو شکر که نگاه و دیدم نسبت ب همه چیز تغییر کرده است
خداروشکر میکنم که هدایت شدم و برای دوستانم و استاد نازنینم نوشتم .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد ارزشمند وبانو شایسته
سلام به دوستان هم فرکانسی ام.
میخواستم کامنت بذارم ولی هی نمیشد یه چیزی مانع میشد .
تا اینکه چندتا کامنت خوندم و تو اول همه ی کامنتها دیدم دوستان اول از همزمانی این فایل با سوالهای امروز و دیروز و پری روزشون بوده
به همسر عزیزم گفتم چه جالبه که اینو همه ی دوستان اشاره کردن و منم دقیقا بعد از دیدن بنر این فایل ذوق زده شدم و همین که اسم فایل رو دیدم چشام برق زد خودم احساس کردم .
واقعا عجب قانون فرکانس حیرت انگیز و لذت بخشه .خداروشکر که استاد شما رو داریم و خداروشکر که هدایت شدیم به این سایت
استاد خیلی مثال زدین و عجب به جا بود
چقدر قانون توجه و تمرکز رو با مثالهای فوق العاده برامون توضیح دادین و مهم بودن این قانون در اولین مرحله است که به هر چی که توجه کنیم از جنس همون وارد زندگیمون میشه .
موضوع بعدی مسئولیت پذیری
که آقا واقعا چقدر به اینکه خالق زندگیت هستی ایمان داری ،چقدر باور داری؟به همون اندازه قدرت رو از عوامل بیرونی میگیری و تمرکزت رو میزاری رو خودت .و سومین موضوع مقایسه کردنه که اونم بیشتر تو شبکه های اجتماعی بودن این خصیصه رو فعال میکنه و خدارو شکر خیلی وقتها شده که شاید هفته ای یه دقیقه تو شبکه های اجتماعی نبودم و الان چند ساله .و امروزم اینستام رو کلا حذف کردم و انشالله که این مسیر رو با تعهد بیشتر پیش میرم.
راستی استاد جان چقدر هوشمندانه و زیبا بانو شایسته برامون یه پروژه دیگه طراحی کردن و چه حس زیباییه تو اون پروژه بودن .و هوشمندانه تر از اون این بود که دیدم بخاطر مرور فایل های قبلی و تمرکز روی فایل جدید از پروژه فایل نذاشتید. چقدر خداوند تو تک تک لحظات این سایت رو فوق العاده هدایت میکنه خداروشکر
مثالهایی که من برای مقایسه کردن داشتم واسه دهیار محلمون با محل دیگه بود و رانندگی هم شهری هام با شهرای دیگه بود و از این جور مثال ها
انشالله طوری زندگی کنیم که هم ما راضی باشیم و رب ما از ما راضی
دوستون دارم .خداروشکر شکر بابت نوشتن کامنتم
به نام خداوند بخشنده ی مهربانم
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته گرامی و سلام به دوستان خوب و نازنینم
استاد من هیچ وقت فکر نمیکردم توجه به نازیبایی ها تا این حد میتونه ادم و غرق کنه
درسته هر وقت از شما میشنیدم و توجه میکردم به زیبایی ها کلی نتیجه ی خوب تو زندگیم ظاهر میشد
ولی توجه به نازیبایی ها رو واقعا این جوری درک نکرده بودم
چند وقت پیش توجهم و گذاشتم روی نکات منفی همسرم ، جالبه میدونستم نتیجه ی بدی داره ، بازم جالبه میدونستم احساس بد مساوی اتفاقات بده ، بازم توجه کردم و روزه به روز شاهد حس بدم بودم
حالا به جای اینکه تلاش کنم به نکات مثبت توجه کنم ، انگار داشتم با خودم یا با همسرم لج میکردم که نه چرا باید به نکات مثبتش توجه کنم انگار زور داشت برام
فکر میکردم مثلا دارم به اون خوبی میکنم نه به خودم
خلاصه فقط تلاش و تلاش و تلاش که حسم و خوب کنم
ولی فایده نداشت چون از ریشه تبر و زده بودم و الان داشتم شاخ و برگ ها رو تمیز میکردم
خلاصه اتفاق وحشتناکی برام افتاد طوری که موقع راه رفتن خیلی الکی و اتفاقی پام و کوبیدم به مبل و الان دوهفتس نمیتونم درست راه برم بماند که چقدر درد کشیدم
هرکسی که میبینه باورش نمیشه با یه مبل خوردن این شکلی شدم
البته نمیدونن که با توجهم این بلا یا بهتره بگم نعمت و برای خودم خلق کردم
چون اگه خدا این سیلی محکم و بهم نمیزد خدا میدونه اون حس بد تا کی ادامه داشت
حالا منی که یک سال بود هیچ تضادی با همسرم نداشتم و مدام تو فکر بودم چرا این تضاد برام پیش اومده
میدونین استاد قشنگ حس کردم مسئولیت زندگیم و انداختم گردن دیگران و یادم رفته که این مدتی که حال زندگیم خوب بود مدام داشتم به نکات مثبت توجه میکردم
یه جایی از خانم شایسته شنیدم که میگفت ما هر لحظه و هر ثانیه باید روی خودمون کار کنیم
و من مدتی بود فکر میکردم قانون و بلدم و با اینکه هر روز فایل گوش میدادم و تو سایت بودم ولی عملگراییم و توجهم به زیبایی ها کم شده بود
و واقعا هنوزم باورم نمیشه این قدر تاثیر داشته توجه به زیبایی ها
این مدت که پام اینجوری شد چقدر رشد کردم
چقدر قدر دان راه رفتنم شدم
چقدر شرمنده خدا شدم که اصل و ول کردم چسبیدم به حاشیه ها
همین جا میگم خدایا معذرت میخوام منو ببخش که به قانون عمل نکردم ، خدایا منو ببخش که از لحظه لحظه های زندگیم لذت نبردم منو ببخش که داشته هامو ندیدم
با اینکه هر شب شکر گزاری مینوشتم ولی ببینید چقدر تاثیر داره نوشتن با عملگرا بودن
در مورد اینستا براتون بگم
من مدت پنج سال تقریبا بلاگری کردم البته بلاگر شاید نشه اسمشو گذاشت
اوایل از روی علاقه به عکاسی بود ولی رفته رفته تاثیر خودشو گذاشت و من مدام دنبال تایید دیگران بودم
حتی اثارش رو توی زندگیم هم دیدم
اون موقع اصلا چیزی از قانون نمیدونستم تضادهای وخشتناک با همسرم ، خیانت و …
جالبتر ازاین که منی که شبش به شدت تضاد داشتم تو خونم و بویی از ارامش تو خونم نبود ، صبح یه میز صبحانه ی عالی میچیدم ، صبحانه ای که اصلا خودم ازش نمیخوردم فقط مدل بود کلی عکس های قشنگ میگرفتم و میزاشتم اینستا
حالا مردم پیام میدادن خدای من چه ارامشی داره خونت چه لذتی میبری و …..
واقعا به چشم خودم دیدم که مردم فقط ظاهر و میبینن نه باطن زندگی کسی و و حتی خندم میگرفت
بعد دوباره ظاهر سازیو بیشتر میکردم
به جای اینکه روی خودم کار کنم روی حفظ ظاهر زندگیم کار میکردم ، مدام دنبال تغییر همسرم بودم ، به جای اینکه تو حرفه ی عکاسی پیشرفت کنم و دنبال پیشرفت خودم باشم ، تمام توجهم روی نکات منفی زندگیم بود تمام توجهم شده بود تغییر همسرم
انگار مسئولیت شاد بودنم و در همسرم میدیدم
زندگیم هم روز به روز داغون تر و وحشتناک تر میشد
تا اینکه ضربه ی بزرگی خوردم خیلی بزرگ
البته اون ضربه برام شد نعمت برام شد برکت برام شد حال خوب برام شد این سایت و داشتن استاد عزیزم
به نظرم این توجه به زیباییها
مساوی با حال خوب ، ثروت ، سلامتی ، خوشبختی و تمام اتفاقات خوبه .
به نام ایزد پاکان
سلام بر استاد عزیزم
سلام بر مریم شایسته و همه دوستان عزیزم
مرغ همسایه همیشه غازه
درسته همیشه شنیدم اینجا کار خوب نیست
اینجا حکومت مشکل داره
اینجا پر از ایراد جای دیگه خوبه
تا زمانی که ما از نظر دیدگاه تغییر نکنیم هیچ تغییری در کار نخواهد بود حتی اگه بری تو بهشت زندگی کنی
دختر خوب پسر خوب نیست تو شهر مثلا تهران هست
تهران کار هست تو شهر ما نیست
هزاران ایراد دیگه که از اینجا میگیرد و جای دیگه میشه بهشت واقعا
چرا ما نمیخواییم از نظر فرکانسی تغییر کنیم چون تغییر دید و اون چیزی که شنیدیم باورش آسون نیست
من خودم به عین دیدم که من در رابطه عاطفی خودم تو روابط دیگه شوهرهای دیگه فلان تو بهمان که جهان از نظر فرکانس من چون تغییر کردم الا نزدیک به دو ماه شده که از هم جدا شدیم
استاد همیشه تو بیشتر دورهاشون گفتن اگه ما از نظر فرکانسی تغییر نکنیم هیچ تغییر بزرگی در زندگی رخ نخواهد داد چون این تغییر کانون توجه که باعث خوشبختی میشه نه رسیدن به ی سری خواستها امروز دوره رویاها رو جلسه 1 گوش میکردم و خیلی استاد خوب داشتن این موضوع توضیح میدادن که اگه تو بهشت هم بری نمیشه تا دیدت تغییر نکنه خوشبختی باید در درون به وجود بیاد تا اون خواستهای ما به ما داده بشه نه اینکه فقط ببینیم مردم چطوری دارن زندگی میکنن
کجا دارن پول در میارن
مردم چه رابطی باهم دارن من چرا ندارم
یعنی ما داریم فقط مقایسه میکنیم در هر موردی
این شغل پول نداره مشتری پول نمیده برم اون شغل قهوه فروشی پول در بیارم
نه آقا نمیشه تا از درون احساس لیاقت رو ما در درون خودمون رو نکنیم نمیشه که نمیشه
همین دیروز بود رفتم ی جا قهوه بخورم صاحب مغازه داشت با تلفن حرف میزد میگفت من تو کار خودم بودم املاک بیشتر پول درمیاوردم
خب بابا نمیشه دیگه تا میبینن مردم ی جا قهوه میخوردن میان سریع بریم قهوه فروشی بزنیم بریم املاک بزنیم بریم تهران پول دربیاریم بریم فلان شهر
نه واقعا نمیشه اصلا فکر کن رفتی اون شهر مد نظر هم پول دراوردی با باورهای فقر آلودت میخواد چکار کنی
از این رابطه رفتی تو ی رابطه دیگه با اون دید و ذهن خراب ایراد گیرت میخواد چکار کنی
نه نمیشه باید روی خودت کار کنی ذهنت رو تربیت کنی یاد بگیره که خوبی ها نعمت هارو ببینه
ذهن باید یاد بگیره روی کار خودش تمرکز کنه
به لطف اموزشهای بی نظیر شما استاد که همه حرفای شمارو باید با طلا نوشت
آنقدر ذهنم خوب داره تربیت میشه که سخت پیش میاد ایراد بگیرم اصلا واقعا یادم نمیاد ولی اگه هم پیش بیاد به خودم میگم ببین باید خودتو کنترل کنی آروم باش چیزی بیرون خراب نیست تو باید خودت رو تغییر بدی پسر خوب
به لطف دوره احساس لیاقت من خیلی بهتر رشد کردم
قدم اول دیدن نعمت های زندگیم هست که باید براشون شکر گذارم کنم و ی شخصیت مثبت نگر از خودم بسازم پس باید کانون توجهم دیدها و شنیدهام رو کنترل کنم
قدم دوم ی شخصیت که تحسین کنه و اتفاق های قشنگ زندگیش رو ببینه و خودش رو تشویق کنه حال قدم های کوچک ممثبتی که برمیداره و یاد بگیره همیشه مثل ی رفیق مهربان با خودش صحبت کنه و گفتگوهای ذهنی مثبت و باورهای قوی کننده بسازه با استفاده از کلام خودش
قدم سوم اون شخصیت رو در درون خودش بوجود بیاره یعنی احساس ارزشمندی رد درون خودش پیدا کنه چون ما ارزشمند و لایق تمامی نعمت های خداوند به دنیا اومدیم
استاد ممنونم ازتون در پناه حق
شاد سالم سلامت و ثروتمند باشید