اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می جویم.من را به راه راست هدایت کن
سلام به همه .سلام به استاد توحیدی.
استاد دارم تلاش میکنم هر روز توحیدی باشم اما هر روز مچ ذهنم میگیرم که یک جا دارم شرک میورزم.من از قبل توحیدی تر شدم الان میفهمم کجا دارم شرک میورزم.پس خدا روشکر.
قبلا که اصلا نمیدونستم شرک دارم الان میدونم کجاها شرک دارم.دونستن اینکه شرک دارم یک قدم در جهت توحیدی شدن است. قبلا من کمالگرا از خودم عصبانی میشدم اما الان میدونم باید شکرگذار همین باشم .
سلام به استاد نازنین و هم مدارمون که انگار یه کانال بزرگی بین ما و اون هست و هر چی که این اواخر از ذهن ما میگذره رو با سرعت نور به استاد می رسونه تا دوباره با یه فایل فوق العاده و تاثیر گذار حضور پیدا کنند و خاتمه بدهند به تمام اون شک و شبهات و ما رو در این مسیر نورانی و سراسر از نام و یاد خداوند،نگه دارند و ثابت قدم!
سلام خدمت بانو شایسته ی عزیز و
سلام به تمام دوستان عزیز و هم فرکانس در این سایت بهشتی…
راستی سال 2025 میلادی رو خدمت همگی تبریک عرض می کنم و امیدوارم هر روزمون بهتر از روزهای گذشته باشه و سال پر از یاد خدا،پربرکت و آگاهی و آرامش و در صلح بودن با خودمون رو پیش رو داشته باشیم!
استاد جانم!
در مورد بخش اول صحبت هاتون منم همچین پاشنه آشیلی داشتم و دارم و محیط کوچک محل زندگیمون رو همیشه مقایسه می کردم و اکثرا روی کمبودها و اون فرهنگی که باب شده تو این محیط و زیاد خوشایند نیست تمرکز داشتم و به قول شما به هر چی که تمرکز کنی از جنس همان بیشتر و بیشتر وارده زندگیمون میشه ولی با آشنا شدن با شما و سایت ارزشمندتون کمی بهتر شده ام ولی هنوز جای کار داره و از امروز قول میدم و متعهد میشم تا بیشتر زیبایی ها و نکات مثبت شهر کوچکم رو که پر از طبیعت و کوههای فوق العاده ست رو ببینم و تمرکزم رو از کاستی ها که بقول شما در همه جای دنیا هست و مهم زاویه ی دیده ماست که چطوری و با چه دیدی به این جهان زیبا نگاه کنیم وگرنه میشه تو بهشت هم عیب و ایراد پیدا کرد اگر ذهنمون رو درست نکنیم و بر زیبایی های جهان اطرافمون تمرکز نکنیم،انشاالله و به امیده الله در این مورد هم مثل اکثر موارد به یه بهبود نسبی می رسم و توجه می کنم به هر نکته ی مثبت بزرگ و کوچک!
دیشب جایی مراسم جشن مهمون بودم و این محیط ما دقیقا مثل همون معیارهایی که خودتون گفتید و اکثره خانم ها بشدت بر بولد کردن زیبایی های خودشون،فخر فروشی،اینکه من همسرم بیشتر از بقیه منو میخواد،زیورآلات طلای آنچنانی،آرایش های غلیظ،لباس های چند میلیونی و هزاران مورد دیگه که خیلی بها میدن به چنین چیزهایی و همگی اخت شده بودیم بااین چیزا و فکر میکردیم که نشان خوشبخت بودن زن ها داشتن چنین ویژگی هایی هست ولی از قبل هم ذات من با این مدل چیزا راحت نبود و زیاد دوست نداشتم ولی به خاطر جامعه اکثرا از روی اجبار انجام میدادم ولی از وقتی شایستگی و لیاقت خودم رو از درون به نسبت اون کار کردنم درست کردم نمیگم کامل ولی نسبت به قبل خیلی بهتر شده و خودم راضی هستم و انشاالله به کمک خدا بهتر هم میشه که دیگه مثل قبل حساسیت های آنچنانی برای بودن در چنین مراسماتی که بیشتر شوعاف و خودنمایی هست ندارم و خیلی راحت یه دست لباس نو می پوشم و خیلی ساده حضور پیدا می کنم و همین دیشب که جشن بودیم خانم هایی بودند که عمل های زیبایی و آرایش غلیظ کرده بودند و اونقدر از همون کارهایی که به گمان خودشون خوب بودند حرف زدند و اونقدر خودشون رو به روز و آنلاین نشون دادند و من هم همون طوری ساکت نگاهشون میکردم که خدایا اینا در چه مداری هستند و چه کارها که در آینده به خاطر بهتر بودن از امروزشون انجام نخواهند داد و اون قدر راحت هستم از این انتخاب که خودم رو درگیر این فرعیات نکنم که خدا میدونه!
همونجا یکی از اون خانم ها علنا گفت ما این همه کار انجام دادیم ولی هنوز نتونستیم به زیبایی اندام تو برسیم چقدر همیشه رو فرم هستی و چندین ساله که این مدلی هستی بااینکه کاره خاصی انجام ندادی ولی بهترین تو این مراسم بودی و انگار همون تایید خداوند رو از زبان بنده هاش دریافت می کنی که هر چقدر بیشتر خودت رو از درون دوست داشته باشی بیشتر زیباتر و جذاب تر از نگاه دیگران هستی و همونجا انگار فهمیدم خدا داره باهام حرف میزنه برخلاف اکثره اونا که هزینه های میلیونی برای چند ساعت انجام داده بودند اون حس رضایت درونی دوباره در وجودم بیدارتر شد و فهمیدم همین کاره درست هست و هیچ علاقه ای به نشون دادن خودم ندارم نه اینکه دوست نداشته باشم چون این ویژگی انسان هست ولی بخوام خودم رو به دیگران نشون بدم که من در این دوساعت بهترین هستم نه ندارم ولی خوش پوش بودن رو دوست دارم و خرید کردن لباس رو می پسندم،چون منطقی نیست که توی دوساعت خودمون رو آنچنانی نشون بدیم من همیشه به خودم میگم که آیا من توی خونه هم مثل همون دوساعت هستم یا نه!؟
یا برای نشون دادن خودم به آدما خودم رو این طوری می کنم!؟
بخدا هیچ کدوم از ما صبح بیدار نمیشیم تا ساعت ها بنشینیم جلوی آینه و آرایش کنیم بعد بیاییم سره میزه صبحانه!
همون سادگی و خوش پوش بودنم تو خونه،تمیز و مرتب بودنم با همون معیار هم توی جامعه و بیرون حاضر میشم و اکثرا میگن که چرا آرایش نمیکنی و چرا مثل بقیه نیستی،لباس های گرون قیمت نمی پوشی!؟
یه جواب ساده،دوست ندارم،اینطوری راحتم و واقعا هم همینطوره خیلی اذیت میشم مثله اونا باشم ولی برخلاف اونا من اینطوری راحتم حتی هر کجا که برم با همین سادگی و راحتی میرم و امروز مطمئن شدم که همین راه درسته چون دیشب هر چقدر گفتند که اینکارو رو بکن ولی ذره ایی هم فکر نکردم به چیزایی که اونا گفتند با احترام گفتم چشم ولی کوچکترین فکری از ذهنم نگذشت که بخوام کاری بکنم چون من میدونم بااین ویژگی ها خودم انتخاب کرده ام که در این جهان سراسر زیبایی حضور داشته باشم و همیشه به این فکر میکنم که همین طوری با همین ویژگی هم بر میگردم پیش خودش،چون من رو آرایش کرده نمی فرستند نزده خدا(ایموجی خنده)
همین،راحت باشیم با هر آنچه که هستیم و سخت نگیریم به خودمون که همه ی اینا گذرا هستند بجای آرایش و پیرایش بیش از حد ظاهرمون،بجای عمل های زیبایی،کمی و اندکی هم به درون خودمون برسیم و اون وقت و انرژی رو بزاریم برای برطرف کردن عیب های درونی خودمون،کمتر قضاوت کنیم،کمتر غیبت کنیم،کمتر حسادت کنیم،کمتر بخواهیم چشم بقیه رو در بیاریم و بیشتر خودمون رو بشناسیم و هر روز یه قدم کوچک برای بهتر شدن خودمون و نزدیکتر شدن به خدای خودمون برداریم!
شکر خدا بهترین بدن و اندام و صورت رو دارم،بهترین همسر دنیا رو دارم که هم خوش تیپ هست و هم فوق العاده خوش اندام و زیبا و مهربون،بهترین بچه ها رو دارم،زیباترین خونه رو تو شهرم دارم،بهترین فروشگاه شهرمون رو داریم،بهترین رابطه رو با همه دارم،بهترین شرایط رو از هر نظر دارم،سالمترین بدن رو تو کل عمرم دارم،بهترین باغ ها رو داریم،بهترین تفریحات رو داریم و در کل راحت هستیم و به این راحت بودنم هم افتخار میکنم ،به ساده بودنم،به عاشق همه چی بودن بقول یکی از دوستان تو خیلی آسون گیری حتی از ابرای تو آسمون هم لذت می بری!
آره من یاد گرفته ام که لذت ببرم از رشد کردن گل هام،از آبی آسمون،از با خدا بودنم،از اینکه عاشقانه هر وقت شب بیدار شدم بهش سلام کنم و شکر کنم از اینکه دوباره لذت بودن در این دنیا رو و بودن در کنار عزیزانم رو بهم داد،من لذت میبرم از دیدن خواهرم،از لبخند زیبایش که آرامش درونش را به من هدیه میدهد،من لذت میبرم از همه چیز حتی از دیدن زنبورعسلی که در این سرمای زمستان بخاطر من اومده تا من ببینمش و تحسین کنم خالقش رو…
استاد جانم خیلی نزدیک شدیم به مدارت و به لطف خدا خیلی رشد کرده ایم از هر بابت که هر لحظه رو زندگی می کنیم و لذت میبریم، خیلی سپاسگذار هستم از خدایی که جواب میده به فرکانس های ما و همونی میشه که ما می خواستیم!
راضی باشیم و سپاسگذار که خداوند ظرف وجودمون رو بزرگتر کنه برای دریافت نعمت های بیشتر!
قربونت برم خدا جون که بنده هات هم مثله خودت گل هستند.
«شکر خدا بهترین بدن و اندام و صورت رو دارم،بهترین همسر دنیا رو دارم که هم خوش تیپ هست و هم فوق العاده خوش اندام و زیبا و مهربون،بهترین بچه ها رو دارم،زیباترین خونه رو تو شهرم دارم،بهترین فروشگاه شهرمون رو داریم،بهترین رابطه رو با همه دارم،بهترین شرایط رو از هر نظر دارم،سالمترین بدن رو تو کل عمرم دارم،بهترین باغ ها رو داریم،بهترین تفریحات رو داریم و در کل راحت هستیم و به این راحت بودنم هم افتخار میکنم ،به ساده بودنم،به عاشق همه چی بودن بقول یکی از دوستان تو خیلی آسون گیری حتی از ابرای تو آسمون هم لذت می بری!»
تحسین میکنم عزت نفس و صلح درونی شما را
تحسین میکنم ثروتی که دارید
چقدر لذت بردم که نوشتید بهترین خانه ی شهرمان را داریم.
چقدر خدا را شکر کردم برای همسرتان
و هزاران بار در دلم تحسین کردم احساس لیاقت درونی و اصیلی که دارید.
چقدر قشنگ توحید را در زندگی تان اجرا میکنید
احسنت به شما
خداوند از خزانه ی غیبش به شما مرور مرور ثروت و دلار و عشق و شادی و خوشبختی بدهد.
چقدر لذت بردم از کامنتت وباخواندن هرسطر تحسینت کردم چقدرحرفات برام لذت بخش بود ودقیقا وقتی مااحساس ارزشمندی خودمون را به درونمون گره بزنیم دیگه نیاز به عملهای زیبایی ،طلا وجواهرات آنچنانی ولباسهای میلیونی نداریم
واین قسمت کامنتت آره من یاد گرفته ام که لذت ببرم از رشد کردن گل هام،از آبی آسمون،از با خدا بودنم،از اینکه عاشقانه هر وقت شب بیدار شدم بهش سلام کنم و شکر کنم از اینکه دوباره لذت بودن در این دنیا رو و بودن در کنار عزیزانم رو بهم داد،من لذت میبرم از دیدن خواهرم،از لبخند زیبایش که آرامش درونش را به من هدیه میدهد،من لذت میبرم از همه چیز حتی از دیدن زنبورعسلی که در این سرمای زمستان بخاطر من اومده تا من ببینمش و تحسین کنم خالقش رو… خیلی به من حس خوبی داد ومن این حس خوب را هزار برابرش برایت از قادر متعال خواستارم سپاسگزارم که هستی ونوشتید ممنونم بانو
زیباترین زیباترین ها را در هر لحظه از زندگی از رب العالمین برایت خواستارم وامیدوارم زندگی ات همیشه سرشار از حال خوب وانرژی وثروت باشد
چطوریه که چیزی که مربوط به دیگری هست بهتره از چیزیه که مربوط به منه؟
در مورد خودم این صداها (که دقیقا بوی مقایسه و حسادت میده گاهی) تو گوشم میپیچه:
چقدر ابروهای فلانی خوش فُرمه، برای من نیست.
چقدر هیکل فلانی خوبه، برای من نیست.
چقدر فلانی وقت آزاد داره برای نوشتن، وقت ازاد برای من نیست.
چقدر فلانی صبورتره، صبور بودن برای من نیست.
چقدر فلانی مستقل تره، برای من اینطور نیست.
سالها پیش فکر میکردم چقدر بقیه خلاق تر هستن، در حالیکه من اینطوری نیستم.
بعد که رفتم رشته گرافیک خوندم، بعدش هم رفتم معلم هنر دبستان پسرانه شدم متوجه شدم چقدر خودمم خلاقیت دارم.
امروز هم که با حافظ بازی میکردم متوجه شدم منم مثل حافظ که از کوچکترین چیز اطرافش وسیله بازی میسازه برای خودش، منم یه تکه ی پاره شده ی کاغذ رو برداشتم و باهاش اوریگامی های خلاقانه ساختم.
این فایل هم به دلم نشست.
یاداوری های نابی داشت برام.
این مدت متمرکز تو صفحه زیبایی ها را ببینیم کامنت مینویسم از همه چیز، اما الان دلم گفت بیا و اینجا هم بنویس کنار بقیه ی بچه ها.
چندین بار این فایل رو موقع خواب و بیداری گوش دادم و لذت بردم.
با حافظ هم فایلو شنیدیم.
اون مشغول بازی خودش بود، منم مشغول خودم.
دوتایی در کنار هم ولی مستقل از هم سرگرم بودیم.
این عالی و لذت بخشه.
الهی شکرت.
چقدر مسیر اگاهی با استاد، ساده تر و لذت بخش تره.
اینکه استاد گفتن وقتی این مدلی میشه که مرغ همسایه غازه که ما توجه میکنیم به نکات منفی.
راهکارشم تو دل خودشه.
پاد زهرش میشه توجه به نکات مثبت و سپاس گزاری.
انقدر که ردپای سپاس گزاری تو همه چیز هیت نشون میده چقدر مهمه و اصل هست.
یکی از راه های توجه کردن یا مهم ترینش، به اصل، میشه سپاس گزاری
—————————————————————————–
کامنتم که تموم شد رفتم سراغ چک کردن سوپ حافظ که مراحل آخر پختش هست.
همینطوری تو ذهنم اومدن مثالهایی که من مقایسه کردم دیگری رو :
یادم اومد در برهه ای زمان، مامان یکی دیگه رو با مامان خودم مقایسه کردم.
یعنی بیشتر جوگیر شده بودم وگرنه هم قبلش هم بعدش کاملا متوجه بودم و هستم مامان خودم بهترین مامانی هست که میتونم داشته باشم.
از خیلی لحاظ ها
همه ی مامان ها خوبن، اما مامان من بهترین مادری هست که خدا بهم داده و بسیار سپاس گزارم.
وقتی تمرکزم روی نکات مثبت مادرم یا هر فرد دیگه ی زندگیم هست، عملا مقایسه دیگه شکل نمیگیره.
چون سراسر زیبایی میبینم و بسیار خوشحالم.
هر انسانی من جمله خودم، قوت ها و ضعف های خودشو داره.
وقتی دست میذارم روی ضعف ها، دقیقا همونا بالا میاد.
وقتی دست میذارم روی قوت ها، همونا بالا میاد.
گاهی غفلت میکنم از کنترل ذهن و ورودی هام، و یادم میره اصل بر اینه که تمرکز کنم روی قوت ها و مثبت ها تا همونا تکرار شه.
این اصل ساده است ولی به همین سادگی یادم میره.
اشکال نداره هر بار که یادم میاد دوباره درستش میکنم.
الهی شکرت.
استاد که در مورد این موضوع گفتن که به هر چی توجه کنی همون پیش میاد، یهو یادم افتاد در مورد فلانی دقیقا من فوکس کردم روی منفی هاش…
تو زندگیِ حقیقیم یعنی اینکه هر لحظه ذهنم میخواد بگه این بهتره نسبت به دیگری.
آیا نمیشه فارغ از اینکه قضاوت کنم بین دو چیز یا چند چیز، و دسته بندی کردنشون به اینکه این یکی بهتر از اون یکی هست، این بده این خوبه، زندگی کنم؟
نمیشه بگم هر کدوم جای خودشون درست و خوبن، خاصیت و ویژگی های خودشون رو دارن؟
عادت کردم به این جور افکار، که دایم صدای ذهنم میگه این بهتر از اون یکیه.
این برتر از اون یکیه.
این قشنگتر از اون یکیه.
این خوشتیپ تر از اون یکیه.
این خوش سلیقه تر از اون یکیه.
این خوش هیکل تر از اون یکیه.
این ثروتمندتر از اون یکیه.
این خوش اخلاق تر از اون یکیه.
این بخشنده تر از اون یکیه.
این یکی خوش ذاته اون یکه بد ذاته.
این یکی چقدر چاقه، اون یکی چقدر لاغره خوش به حالش.
این یکی چقدر بد دهن و بداخلاقه، اون یکی چقدر با ادبه.
و …
دارم تلاش میکنم روی بهبود این فکرها کار کنم.
نمیگم اوضاعم خیلی خراب و داغونه، نه.
چون این بی انصافی در برابر ذاتِ قشنگم هست.
اما گاهی این افکار نازیبا واقعا آزارم میدن.
گاهی شخصیتی که جای این یا اون هست، خودم هستم.
خودمم که از فلانی بهترم.
فلانیه که از من بهتره و …
اقای نارنجی ثانی کامنتی نوشت بسیار الهام بخش، از اینکه زمانی بوده در زندگیش که به خاطر مذهبی بودن، خودش رو برتر میدونسته بقیه که کلا هیچی…
من خودمو تو اون کامنت دیدم زیاد.
ممنونم ازشون که با نوشتن، کمک میکنن به بقیه که به خودشناسی بهتر برسن.
همونجا داشتم پاسخ مینوشتم که وقتِدارسالش نبود …
الان میگم:
من تو نوجوانی به خاطر سابقه ی مذهبی بودنم و اینکه کاملا همراستا بودم با سلیقه ی مذهبی اکثریت اعضای خانواده، خودمو برتر میدیدم از خواهرم که یک سال و یک ماه و بیست روز ازم بزرگتره.
من بچه اخر هستم و دنبال تایید گرفتن بودم و هنوزم هستی گاهی.
من چون نماز میخوندم، گاهی مسجد میرفتم، روزه هامو مقیدانه میگرفتم، فکر میکردم من بهتر از خواهرمم که نماز نمیخونه، روزه هاشم شل و سفت میشه.
من بهترم از خواهرم که حجابمو خوب رعایت میکنم ولی اون اعتقادی به حجاب نداشت و زورکی رعایت میکرد و موهاشو بیرون میذاشت.
من بهترم چون با پسرها نه دوست میشدم، نه حرف میزدم، نه چشم تو چشم میشدم ولی خواهرم راحت بود.
البته بعدا کشف کردم شاید به خاطر مذهب نبود که من سمت هیچ پسری نرفتم، کمبود اعتماد به نفس و احساس لیاقت و همچنین خجالتی بودنم، باعث میشد پشت نقابِ حجب و حیا قایم شم.
البته که من حجب و حیا داشتم و دارم اما این ربطی به ناتوانی من در برابر ارتباط با جنس مخالف نداشت.
البته که بعدها متوجه شدم خواهرم بهتر از من عمل میکرد و میکنه گاهی.
وقتی میرفتیم خرید میتونست راحت صحبت کنه با مغازه دار و اگه میدید اقای مغازه دار بیشتر از حدش داره صحبت میکنه به راحتی متوجه میشد و معازه رو ترک میکردیم.
من واقعا تحسینش میکنم برای شجاعتش.
و جالبه بگم من که خودمو به واسطه ی انجام فرایض دینی بهتر از خواهرم میدیدم و البته تایید شدن هامم از طرف خانواده مزید بر علت بود، رفته رفته نمازم کم و کمتر شد تا کاملا ترک شد.
روزه رو تا 4-5 سال پیش کامل بدون هیچ قضای مانده از سال گذشته جلو برده بودم، ولی الان قضاهای این سالهای اخیرم به دلیل عادت ماهانه و مسافرت و بارداری پارسال مونده هنوز…
حجاب هم که دیگه ارزشش رو برام از دست داده.
هنوزم حجاب دارم ولی نه مثل گذشته.
دیگه اصلا اونطوری نگاه نمیکنم به نماز و روزه و حجاب و …
من به چیزی میبالیدم و افتخار میکردم که انجامش میدادم و خواهرم نه…
خودمم شدم شبیه خواهرم…
پس چی بود اون برتری من نسبت به خواهرم؟؟؟
همه چیز درون ادم هاست که ارزشمندشون میکنه، نه صرفا انجام دادن یا ندادن برخی کارها، که بتونه به اونها برچسب ارزشمند یا غیر ارزشمند بزنه.
منم واقعا اینطوری بودم تا سالهای سال که فکر میکردم ادمهای مذهبی بهترن، بقیه نه.
بعدا که دیدم نه، مذهب فقط یه برچسبه، متوجه شدم پشت اسم مذهبی میشه همچنان ادم نادرستی بود که صرفِ برچسب مذهبی بودن باعث نمیشه اونا پاک باشن بقیه نه.
اینکه من برچسب مذهبی داشتم ولی گاهی دروغ میگفتم، غیبت میکردم، کینه و خشم داشتم، تندخو و پرخاشگر بودم باعث نمیشد که من تطهیر بشم از خطاهام.
همونطور که آدمهای غیر مذهبی هم این کارها رو میکردن.
فقط چون جامعه یادمون داده بود مذهبی ها بهترن، پاک ترن، توهم برمون داشته بود که بله ما بهتریم از بقیه.
هنوزم این باور تو جامعه رایج هست چون کشور با باور مذهبی داره اداره میشه.
اما خوبه که درک کردم برچسب مذهبی و غیر مذهبی کاری از پیش نمیبره برای جایگاهی که نزد خدا داریم هر کدوممون.
متوجه شدم جنسِ رفتار و شخصیت منه که میتونه باعث بشه من به درگاه خداوند بنده ی خوبی باشم یا نه.
به ظاهر نیست که.
و از درون حقیقی هر کس فقط خدا مطلعه، برای همین راه هرگونه قضاوت و مقایسه بسته است روی ما.
قشنگیش اینه هر کسی مسیر درک و رشد و شادی خودش رو داره.
تو همین سایت هستن کسانیکه نماز با عشق میخونن، و کسانیکه نماز نمیخونن، کسانیکه روزه میگیرن و نمیگیرن، زیارت خانه خدا و ائمه اطهار میرن یا نمیرن، اعتکاف میرن یا نمیرن، تسبیح دستشونه یا نیست…
قشنگیش اینه بچه های اینجا همو مقایسه نمیکنن.
که فلانی کارش درسته یا غلطه.
انقدر به هم احترام میذاریم که طبق سلیقه و روش خودمون زندگی کنیم و مسیولیتش رو هم پذیرا باشیم.
اینجا جدای از سایر جامعه، ما پذیرفتیم که هر کدوممون مدل خودمون فکر و زندگی میکنیم.
اگه اشتباه باشه خودمون مسیولشیم نه بقیه.
اگه درسته خودمون شاد میشیم.
اگه کاری رو انجام میدیم یا نه، دنبال پاسخ دادن به دیگری نیستیم.
این سایت اون مکان امن هر کدوممونه که تو جامعه وجود نداره، چون جامعه باورهای غالبِ خودش و اکثریت رو ادامه میده فارغ از فکر کردن به درست بودن یا نبودنش، قابل اصلاح یا بهتر شدن یا نشدنش.
اشکالی هم نداره.
ادما مسیر رشد خودشون رو دارن، کند و تند هم معنی نداره، هر کسی تو جاده ی خودش داره حرکت میکنه، مهم نیست مشابه یا متغیر باشه با بقیه، چون نتایج خودشم میگیره.
از وقتی تو دوره احساس لیاقت و سایر فایلهای استاد بارها و بارها شنیدم از مضّراتِ مقایسه، قضاوت، حس بد، کینه، غیبت، دروغ و … توجهم بیشتر جلب شده به بهبود خودم.
استاد جان ممنونم برای اینکه معلم و استاد بی نظیری هستین.
خداروهزار مرتبه شکر میکنم دوباره یکی از نعمتهایم را ب من یاداوری کردید استاد جانم من الان چندین ساله نه اینستاگرام دارم نه واتساب تلگرام هم ک دارم هیچ استفاده ای ازش نمیکنم مث دکور شده توگوشیم ههههه
همش توی سایت شما صبح تا شب هستم این لطف خدای مهربانم بوده ب من و یا درحال خواندن کامنت بچه ها هستم یا گوش کردن ب فایلها یادیدن سریالهاتون
تلویزیون من سایت شماست بخدا
توی زندگی من چندساله تلویزیون اینستا واتس اب همگی حذف شدن
چقدر ازین بابت ارامش دارم واین فضا خالی شده توی ذهنم برای کار کردن روی خودم
من خیلی بدم میات از اینستا
گاهی اوقات شوهرم میخات یه چیز درمورد مثلا نی نی کوچولو توی اینستا بهم نشون بده میگه عزیزم بیا یک لحظه نگاه کن این نی نی چقد بامزست یا درموردش چی میگن مثلا میرم میبینم باهم میخندیم یدفه ک دوسه تا صفحه عوض میکنه میبینم همه چی داخل اینستا هست اصلا میگم اگه من اینستا داشتم همیشه حالم بدبود افسردگی حاد میگرفتم
طرف صدتا عمل وارایش کرده میذاره اینستا ب دوست پسرش تفریح رفته یا شب عروسیشه میذاره اینستا براش هدیه وجشن گرفتن میذاره اینستا و همش میخان نشون مردم بدن
دوباره یکی دیگه میات میخات بزنه رو دست این
بعد 4تا خانمی ک ساده هستن نشستن دارن زندگی میکنن خودشون رو بااینا مقایسه میکنن وگند میزنن ب زندگیشون ک چرا من مثل اونا نیستم یا شوهرم اینقد هدیه نمیده بهم یا دراین حد زیبا نیستم یا خونم قشنگ نیس
و راه رو برای شیطان باز کردن ک قشنگ با احساساتشون بازی کنه واشک اونهارو دربیاره
استاد چقد داشتیم توی فامیل مادریم
چشم توهم چشمی
استادهمشون دماغشون عمل کردن کل صورت بوتاکس وپروتز ولپ وفلان
همشون موهاشون رنگ کردن هربار
ناخن کاشتن
حتی بدنشون تراشیدن وخیلی …
از وقتی باشما اشنا شدم متوجه شدم اونا خوشبخت تراز من نیستن
من خدا بهم لطف کرده و ب این مساعل کشیده نشدم اینها همش اعتماد بنفس کاذب هست همیشه ب خودم میگم فاطمه اگه زرنگی اعتمادبنفستو درونی کن نکته ضعفهاتو برطرف کن
من همین دوساعت پیش ب خدا گفتم کمکم کن بتونم قدم 3 دوره 12 قدم درمورد پاشنه اشیلم ب خوبی پاس کنم وبرم قدم بعد سراغ ثروت
فکر میکنم کم اهمیت ترین چیز در زندگی من تجملاتی زندگی کردن شده خداروشکر چیزی ک قبلا بخاطرش باخانوادم وشوهرم جنگ ب پا میکردم
اولویتم ارامشم شده
حال خوبم
رضایت درونی من
شادی من
لذت من
واقعا توی این موضوعات بهترشدم
الان رسیدم ب مرحله ای ک باید پاشنه های اشیلم توی همه زمینه ها ثروت روابط عزت نفس حل کنم ک مدارم بالاتر بره
چون میخام همیشه توی مود مثبت باشم هرروز باتمرین ستاره قطبی زندگی کنم
چون هدف بعدیم پیشرفت توی حوزه مورد علاقم هس
استاد الان ک من ب لطف خدا وارد این حوزه شدم هرکی از اشنایان میات بهم میگه چطور یاد گرفتی کجا یاد گرفتی خوبه والا کاش ماهم بریم یاد بگیریم شروع کنیم کسب درامد
بعد من بهشون میگم مگه فقط فلان حرفه وجود داره اینهمه تنوع شما اول باید بفهمی عاشق چی هستی ک بشه توش پیشرفت کنی دلتو نزنه
جالبیش اینجاست ک مردم فقط منتظرن ببینن کی چکاری انجام داد اونا هم برن انجام بدن
واقعا مردم چند درصد ب الهامات خداوند عمل میکنن؟؟؟
منکه چندساله بافایلای شما میگذرونم هنوز نمیتونم درست اونجوری ک باید ب الهاماتم عمل کنم اما سعی میکنم چون چیزی ک خدا بهم گفته همیشه درست دراومده همیشه
استاد یکمدته طولانیه هربار حرف یکی گوش میکنم بعد پشیمون میشم برای انجام حتی کارهای پیش پا افتاده
چون قبلش خدا بهم مثلا گفته برو بچت الان حمام بده بعد من گفتم اوکی بعد ک شوهرم گفته ن الان سرده یوقت دیگه وفلان گفتم باشه بازهم اون ندا گفته برو گفتم حالا عیب نداره یوقت دیگه
بعد اینقد پشیمون میشم ک نگو چرا من ب چیزی ک خدا گف عمل نکردم اصلا
توی این موضوع واضح جنس الهامات رو میفهمم
فقط توی پاشنه های اشیل اصلا الهامات رو نمیشنوم همش صدای نجواست ک اصلا حال بد کن هست
خدایا بتوپناه میبرم
من در مقابل پاشنه های اشیلم خیلی ضعیف وناتوان هستم خدایا کمکم کن حلشون کنم خدایا بهم الهام کن خدایا کمک کن دستمو بکیر همان گونه ک توی همه موارد دستم را گرفتی وهرگز رهایم نکردی خدایا شنیدن این فایل سبب شد بیام برایت بنویسم خدایا من تنها ب این دنیا امدم وتنها از دنیا میروم فقط تورو دارم
خدایا کمک کن بپذیرم که من مسعول تغییر دادن فرزندم وهیچ ادمی روی کره ی زمین نیستم
فرزندم چ مهندس شود چ نقاش چ بیکار او ب این دنیا امده تا خودش را تجربه کند واین وظیفه من نیست
خدایا دوست دارم زندگیم را زندگی کنم
واین روزهای خوبم رو راحت زندگی کنم .خدایا قلبم را ارام کن
ودوباره برسرمن بنده ی ضعیفت منت بگذار
من تکه ای از تو هستم و فرزندم تکه ای ازتو اگر تو نگه دار وهدایت کننده وحمایت کننده من هستی
قطعا فرزندم را هدایت وحمایت میکنی
چ من دراین دنیا باشم چ نباشم
او باید تکاملش را طی کند
کمکم کن تسلیم تو باشم
رابطه مان زیباست ب لطف تو شکرت قلب هایمان را نسبت ب همدیگه زیبا کن وارامم کن
استاد درمورد مقایسه بگم
من از بچگی متنفربودم ازاینکه منو با بقیه مقایسه میکردن
ومادرم خیلی اینکارو میکرد واعتمادبنفسم خیلی تضعیف شد مادرم منو با دخترایی ک از من خیلی پاینتر بودن از ظاهر وباطن
مقایسه میکرد
من اتیش میگرفتم
میگفتم منکه زرنگترین بچه فامیل توی درسم
من جزو دخترهای زیبای فامیل هستم
وقتی ازدواج کردم شوهرم وخصوصا خانوادش خانوادم همشون منو با جاریم مقایسه میکردن وباعث شده بود منو جاریم ازهمدیکه خوشمون نیات وحسادت باشه تا موقه ای ک باشما اشنا شدم هنوز بود ب مرور کار کردم وکار کردم میگم که خیلی مساعل زیادی بوده در زندگیم ب لطف خدا خیلی بهترشده
وقتی کار کردم رابطه ما بشکل خیلی خیلی خوب درست شد بااحترام کامل بدون چشم توهم چشمی من چقدر ساده شدم و نیازی نمیبینم خودمو نشون بدم من بهتر یا زیباترم
اون بنده ی خداست مثل من
چقدر این ادم ازمن تعریف میکنه همش میگه تو خیلی خوب هستی مهربونی محبت میکنی زرنگی با سلیقه ای باایمانی
همین شخصی ک بخاطر مقایسه ها انگار اب جوش روی بدنم میریختن اتیش میگرفتم و چشم دیدنش نداشتم الان واقعا دوسش دارم عجیب دیدگاهم نسبت بهش خوب شده مدتهاست وچقد برای همدیگه دعای خیر میکنیم واز موفقیت من خوشحال میشه
خدایاشکرت
درموردکسب وکارم خدا بهم الهام کرد باید وقت بذاری مهارت کسب کنی
چون تا میریم بازار لباسهارو میبینم اصلا حالم بدمیشه میگم خدای من چقد اینا قشنگن من کی ب اینجا برسم اینجوری حرفه ای یک لباس شیک دربیارم یا چرخای گرون بخرم صنعتی باشه ک حرفه ای بدوزه اینقد تمیز دربیات
بااینکه دارم میبینم الگوهای من افرادی هستن ک از صفر شروع کردن چقدر تکامل طی کردن والان استاد من هستن بازهم ازون چرخها ندارن ومیگه من راضیم ازین چرخم و اصلا ترمزش نیست وباهاش راحته ب هزاران نفر مثل من داره اموزش میده با کمترین امکانات
ک من تعجب کردم ک برام سوال بود شخصی ک اینهمه داره پول میسازه چرا باید اتاق کارش اینقد ساده باشه
منم یک چنین تجربه ای از دست کم گرفتن خودم و بیزینسم دارم و خواستم که براتون بنویسم، من کارم فروش پوشاک زنانه است و تا یه مقدار بازار خلوت تر میشه و فروشم کمتر میشه، سریع افکار منفی و ناامید کننده به ذهنم میرسه که مثلا کسب و کار بازسازی ملک خوبه یا کسب و کار لباس زیر خوبه و یا ….
همین طور خیلی فکر رها کردن کارم هم به ذهنم میرسه که البته استاد در دوره روانشناسی ثروت در یک جلسه گفتند که از این شاخه به اون شاخه پریدن اشتباه است، به همین علت قصد دارم که در همین بیزینس بمانم و پیشرفت کنم.
البته به نظر من علاقه به یک کسب و کار به مرور زمان و با به دست آوردن دستاوردهای کوچک و متوالی ایجاد میشود.
یا اینکه به خودم نگاه میکنم و میگم که چرا چال گونه ندارم؟
بعد لپم را فشار میدهم به سمت داخل تا این چال در صورتم ایجاد بشه که این یک نمونه از چشم و هم چشمی و الگوبرداری غلط از آدم های داخل شبکه های اجتماعی است.
چند وقتیه که گوشی هوشمندم خراب شده و دسترسی به اینستاگرام و سایر شبکه های آنلاین ندارم، به نظر خودم آرامش بیشتری دارم و ذهنم متمرکز تر شده.
به نظرم اکانت سوشال مدیا فقط برای استفاده ابزاری برای کسب و کارم میتونه مفید باشه، در غیر اینصورت مضرات بیشتری به نسبت فوایدش برایم دارد.
سوال: چرا فکر میکنیم اوضاع در جای دیگه بهتر از جایی که ما زندگی میکنیم هست؟ چرا فکر میکنیم آدمها و… در جای دیگه بهتر از شهر ما یا کشور ماست؟
پاسخ: دلایل این کانسپت میتونه موارد زیر باشه:
1- تمرکز اصلی ما روی موارد منفی جایی است که در آن زندگی میکنیم.
توضیح: با این رویه، طبق قانون، به ویژگیهای نامناسب بیشتری نیز برخورد میکنیم؛ یعنی وقتی آگاهانه یا ناآگاهانه روی یک موضوع نادلخواه تمرکز میکنیم، از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه. باید یادمون باشه که تمرکز بر نکات منفی باعث میشه بیشتر ببینیم و بعد باعث میشه که بیشتر باور کنیم که درست فکر میکنیم؛ وقتی که بیشتر باور کردیم که درست فکر میکنیم، اون باور مدام تقویت میشه و ما به مسائل و مشکلاتی برمیخوریم که دوباره همون باور رو تقویت میکنه.
ما خودمون داریم اتفاقات رو با افکار و کانون توجهمون خلق میکنیم. وقتی کانون توجه روی موضوعی قرار میگیره و تکرار میشه افکار، تبدیل میشه به باور و باور اونقدر قوی میتونه باشه که اتفاقات مشابه رو جذب بکنه و اتفاقات شبیه به اون چیزی که ما باور داریم در زندگیمون رخ میده و بعد خودش رو تقویت میکنه؛ یعنی میره توی یک سیکل معیوبی که یک باور محدودکننده و مخرب داره مدام خودش رو تقویت می کنه.
از اونجاییکه وقتی ما تمرکز میکنیم روی نازیباییها، از جنس نازیباییها، بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه، بنابراین به این موضوع پی میبریم که قدم اول از توجه شروع میشه؛ ما داریم به چی توجه می کنیم؟؟ اگر به نکات مثبت (یا نکات منفی) شهرمون یا پارتنرمون یا … توجه میکنیم (توجه میتونه ناشی از دیدن برنامهها، شنیدن اخبار، خواندن مطلب یا صحبت کردن با آدمها و… باشه) از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه و بعد بیشتر باور میکنیم که درست فکر میکردیم و بیشتر انتظار داریم که اون شرایط و اتفاقات وارد زندگیمون بشن.
از اونجایی که قانون میگه به هر چیزی که بیشتر توجه میکنیم از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه و تبدیل میشه به واقعیت زندگیمون، اونوقت حواسمون هست به چیزهایی که واقعا میخوایم، به چیزهایی که زیباترِ، به چیزهای دلخواه و به چیزهایی که مثبتترِ توجه کنیم و به چیزهای نازیبا توجه نکنیم و بیایم در مورد چیزهای مثبت و دلخواه بنویسیم و سپاسگزاری کنیم، تا نعمتها بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون بشن.
2- خیلی از افراد نمیخواهند مسئولیت زندگی خودشون رو به عهده بگیرند و به این شکل فرار میکنند از قبول مسئولیت خودشون.
توضیح: یعنی مثلا طرف میاد میگه من آدم خوب و توانایی هستم ولی توی شهر ما کار نیست، ولی مشتریها ایراد دارند، اصلا بیزنس من شرایط پیشرفت نداره و اون یکی بیزنس خوبه؛ میاد میگه من به این دلیل پیشرفت نکردم که توی این بیزنسم، توی این کشورم، توی این خانوادهام، توی این رابطهام و… بنابراین یکی دیگر از دلایلی که میگیم مرغ همسایه غازِ، اینه که ما میخوایم یک بهانهای پیدا کنیم که توجیه کنیم خودمون رو که چرا به جایی نرسیدیم. مشکل اینجاست که اگر ما این رو باور داشته باشیم، هی بیشتر توی باتلاق فرو میریم و اوضاع رو برای خودمون بدتر می کنیم.
حالا اگر فکر من این باشه که فلان شهر فلان موردش عالیه، چون این ذهنیت و انتظار رو دارم، اتفاقا بهش برمیخورم و باورم بیشتر تقویت میشه. البته احتمالا اوایل اوضاع خیلی خوب خواهد بود اما از آنجایی که من دارم شخصیت خودم رو به اون شهر دیگه میرم، بنابراین با دیدن اولین نشونههای مشکلات، دوباره تمرکز میکنم روی مسائل و نکات منفی، توی شهر جدید دوباره در مورد چیزهای منفی صحبت میکنم و نهایتا شهر جدید هم میشه مثل شهر قبلی (حتی به دلیل اینکه چیزی که رخ داده برخلاف تصور و انتظارمون بوده ممکنه اوضاع شهر جدید خیلی بدتر از شهر قبلی هم بشه و بیشتر ضربه بخورم.)
بنابراین باید حواسمون باشه که تمرکزمون روی چی هست؛ چون اگر تمرکز و انتظارمون چیزهای زیبا و مثبت و تجربههای عالی باشه، همونها هم برای ما رخ میدن و اگر تمرکزمون روی نکات منفی هر موضوعی باشه اونها تکرار میشن برای ما، نه اینکه واقعیت همینه، ما داریم واقعیت خودمون رو خلق میکنیم. نکته بعدی اینه که حواسمون باشه مسئولیت زندگی خودمون رو به عهده بگیریم؛ اگر که ما در زندگیمون به جای بهخصوصی نرسیدیم یا مثلا روابط مناسبی نداریم، به جای اینکه مدام بگیم من خوب بودم ولی شرایط شهر و دانشگاه و خانواده من، شرایط باعث شده که من به جایی نرسم، در واقع ما داریم با این باور خودمون رو نابود میکنیم. حالا چی کار کنیم؟ باید بیایم بگیم که من هستم که اتفاقات رو رقم میزنم، من هستم که شرایط رو خلق میکنم.
اگر مثلا توی بیزنس به مشکلی برمیخوریم، باید بدونیم که ایرادی در خودمون هست، باید بگیم که من مسئول شرایط بیزنسم هستم، من مسئول شرایط زندگیم هستم، من مسئول اتفاقات زندگیم هستم… یعنی یاد بگیریم که مسئولیت شرایط و اتفاقات زندگیمون رو به عهده بگیریم؛ نه اینکه بگیم شهر و کشور و دانشگاه و محل کار و فامیل و مردم و پارتنرم و فلان و بهمان ما به درد نمیخوره! باید بیایم بگیم من چه تغییراتی رو باید در شخصیتم بوجود بیارم برای موفق شدن؟ در بحث بیزنس من چه مهارتهایی رو باید یاد بگیرم؟ آیا من بلدم با آدمها ارتباط مناسب برقرار کنم؟
واقعیت اینه که آدمها دوست ندارن از خودشون ایراد بگیرن بگن بقیه هستند که مشکل دارند؛ در صورتی که هر زمان فکر میکنی تو مشکلی نداری و بقیه هستند که مشکل دارند، مطمئن باش که مشکل از خودتِ و تا وقتی که ما مسئولیت زندگیمون، مسئولیت شرایطمون، مسئولیت وضعیت مالیمون، مسئولیت وضعیت سلامتیمون، مسئولیت وضعیت ارتباطیمون و… رو به عهده نگیریم، نمیتونیم تغییرش بدیم؛ باید بپذیریم که ما داریم اتفاقات رو خلق میکنیم و آنچه که هست به خاطر افکار و باورها و رفتارهای ماست؛ بنابراین باید بیاییم بشینیم ببینیم کجای کار ایراد داریم، به جای اینکه بگیم دلیل اینکه زندگیمون ایراد داره به خاطر فلانیه.
3- از دلایل دیگهای که تقویت میکنه این داستان رو (مرغ همسایه غازِ)، بحث شبکههای اجتماعی و مقایسه کردن خود با دیگران است.
توضیح: وقتی که ما ذهنمون رو بمباران میکنیم با شبکههای اجتماعی و شروع میکنیم به مقایسه کردن خودمون و زندگیمون با شرایط زندگی افراد دیگه، انگار ی ویروس افتاده به جونِ ما؛ چون فرد توی هر شرایطی که باشه دچار احساس بدبختی میکنه. نباید گول هایلایتهای زندگی دیگران رو بخوریم. مقایسه کردن نابودکننده است؛ چون افراد وارد رقابت میشن، وارد چشم هم چشمی میشن.
اگر ما بیایم باورهامون رو تغییر بدیم، اگر ما کانون توجهمون رو بزاریم روی زیباییهای شرایط فعلی و موقعیتی که توش هستیم، اونوقت لاجرم به زیباییهای بیشتری هدایت میشیم، لاجرم نعمتهای بیشتری وارد زندگیش میشه. نکته بعدی اینه که نیایم این باور رو داشته باشیم که به این دلیل من به جایی نرسیدم که توی شهر ما نمیشه خیلی خوب پول ساخت، اما در عوض توی فلان شهر، خیلی خوب بیزنس رشد میکنه؛ اتفاقا بیایم مسئولیت شرایط و اتفاقات خودمون رو به عهده بگیریم. (بیایم به جای داشتن باورهای محدودکننده، تمرکز کنیم روی باورهای قدرتمندکننده؛ بیایم با پیدا کردن الگوهای مناسب، باورهای محدودکننده رو تغییر بدیم). در نهایت، سعی کنیم شبکههای اجتماعی رو فراموش کنیم، سعی کنیم مقایسه نکنیم، سعی کنیم تمرکز کنیم روی نکات مثبتی که در زندگی و اطرافمون هست، تا طبق قانون هدایت بشیم به نعمتها و زیباییهای بیشتر.
به جای بهانه آوردن که فقط شرایط رو بدتر میکنه، بیایم مسئولیت زندگیمون رو تمام و کمال برعهده بگیریم و تمرکزمون رو بزاریم روی زیباییها و ببینیم میشه از همون جایی که هماکنون توش داریم زندگی میکنیم، زندگیمون رو به شکلی تغییر بدیم که الان هیچ ایدهای در موردش نداریم. از وقتی شروع میکنیم به تغییر نگاه و افکارمون و به همون نسبت باورهامون تغییر میکنن و ورودیهای ذهنمون رو کنترل میکنیم، هر روز شرایط در تمام جنبههای زندگی برای ما بهتر و بهتر میشه. این باور و ایمان باید در دلمون ایجاد بشه که ما خودمون با افکار و باورهامون داریم اتفاقات هر لحظه زندگی مون رو رقم میزنیم. از همین لحظه که شروع میکنیم روی خودمون کار کردن و شروع میکنیم به تغییر کردن، به اندازهای که تغییر میکنیم، شرایط از همین فردا، از همین 24 ساعت بعد میتونه تغییر پیدا کنه و هر کسی که این کار رو انجام بده و یک ذره باورهای مثبت رو جایگزین کرده باشه، نشونههاش رو از فردای همون روز، همون شب، حتی یک ساعت بعد یا حتی پنج دقیقه بعد میتونه ببینه. چراکه اگه یک ذره روی باورها و کانون توجهمون کار کنیم و به چیزهای زیبا و مثبت و مناسبی توجه کنیم، بدونشک جهان به کانون توجه ما واکنش نشون میده.
استاد عباسمنش، خیلی ممنونم بابت این فایل. وقتی در مورد تمرکز به نکات مثبت زندگی صحبت کردین یادِ دوره فوقالعاده راهنمای عملی دستیابی به رویاها افتادم؛ وقتی هم که به باورهای محدودکننده و قدرتمندکننده اشاره کردین، یاد مجموعه فایلهای دوره رایگان و بسیار ارزشمندِ ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده افتادم؛ وقتی هم که در مورد پذیرفتن مسئولیت زندگی (اشتباهات) و عادت مخربِ مقایسه کردن خود با دیگران صحبت کردین، یاد محتوای زندگیساز و فوقالعاده احساس لیاقت افتادم. فقط خواستم بگم استاد عزیز، من هم مثل بیشتر دوستان، قدر تمام دورههاتون (چه رایگان و چه غیررایگان) رو میدونم.
خدایا شکرت که هر روز من رو به اون شخصیت ایدهآلی که میخوام بهش تبدیل بشم و همچنین اون زندگی دلخواه و شرایط رویایی که در آرزوش هستم، نزدیکتر میکنی.
خدایا من هر روز آمادگی دریافت برکات، نعمات، هدایتها و هر خیر و خوبی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای تمام چیزهای خوبی که وارد زندگیم میکنی، ازت هزاران بار ممنونم.
من باور دارم که به این جهان غنی و سخاوتمند اومدم تا زندگی فوقالعاده عالی و لذتبخشی رو تجربه کنم.
من باور دارم که بسیار خوشبخت بودن و زندگی در آسایش و رفاه و آزادی، روند طبیعی زندگی منِ؛ چونکه ذات من بسیار ارزشمند و لایق خوشبختی و ثروت پایدارِ.
من باور دارم که قرارِ نقشی در گسترش این جهان زیبا داشته باشم و اثر بسیار خوبی از خودم به جا بزارم،
و در آخر کار، هم خودم از خودم راضی باشم و هم خدای من از من راضی باشد.
امروز صب که از خواب بیدار شدم مثل تقریبا هر روز تمام تلاشم این بود که در تمرین ستاره قطبی ذهنمو جهت بدم به سمت اتفاقاتی که دوسدارم امروز تجربه کنم ،همیشه یکی از درخواستهام خوندن کامنتهای زیبای دوستان و هم مدار شدن با آگاهی های کیهانی هست ،همیشه هم به لطف این سایت و دوستانی که اینجا فعالن این درخواست من تیک میخوره مثل الان که با خوندن کامنت پر از آگاهی شما احساسم بی نهایت خوب شد و دوباره قانون ثابت خداوند که استاد همیشه با عشق برای ما توضیح میده تکرار شد برام
قلم شیوایی دارین و مشخص چقدر خوب تمرکز کردین روی این مباحث ،چه دعاهای قشنگی برای ما آخر کامنتتون کردین و فرکانسشو به واضح ترین شکل ممکن بر قلب من نشست
ددست عزیزم بی نهایت سپاسگزارم ازت و برات آرزدی هرآنچه را دارم که لایقش هستین ،سلامتی ،ثروت ،روابط عالی ،ارتباط با خداوند مهربان در مدارهای بالا
اول از همه خدای بزرگ، مهربان و بخشنده رو شکر میکنم که هر چه دارم از اوست و دوم از شما، که با ارسال پیام انرژی مثبتتون، باعث شدین حال فوقالعاده عالی امروز من، بهتر از قبلش بشه.
براتون آرزوی زندگی سرشار از عشق و صداقت و وفاداری، سلامتی، آرامش، آسایش، رفاه، آبرومندی، عزتمندی، آزادی، امنیت، موفقیت و ثروت پایدار رو دارم و امیدوارم در هر دو جهان، بسیار خوشبخت و سعادتمند باشین.
سلام به شما استاد عزیزم و شما مریم بانو جان و دوستان و همراهان در این سایت
چرا ما انسان ها ناسپاسیم
1 = تمرکز بر نکات منفی چیز های که داریم و دیدن نعمت های بقیه و حسرت خوردن و رفتن تو احساس بد
مثال از خودم . من تو یه محله اطراف تهران زندگی میکنم یه محله آروم و خیلی دنج قبلا همش بدی محله رو میدیدم که مردمش فضول هستند و امکانات نداره و مردمش فرهنگ ندارن و من باید برم تهران اونجا هست که همه چیز خوبه و مردمش با فرهنگن و جالب اینه که به احساس بد میرسیدم و هر کاری میکردیم نمیتونستیم بریم و اونجای که استاد گفت برای جا به جای به جای بهتر باید اول از جای که هستی لذت ببری بعد به جای بهتر میری و من شروع کردم به دیدن خوبی های محله امون و تعریف کردن ازش و لذت بردن و به خدای احد و واحد قسم که بعد از چند ماه ما به یکی از محله های خوب و گرون جا به جا شدیم اونم به راحتی .
2= فرار کردن از مسئولیت و کسی پیدا کردن برای اینگه به چیز های که نرسیدیم خیلی راحت بندازیم گردن اونها .
مثال از خودم = من 3 سال پیش پیش یکی از اموزشگاه های خیاطی دوره دیدم و به جای اینکه بیام تو خانه تمرین کنم تا مشکلم حل بشه و جلسه بعد برم بپرسم تنبلی کردم تا دوره تمام شد و من برای اینکه مسئولیت از گردن خودم بندازم همش میگفتم که خوب یاد نداد و من این همه هزینه کردم ولی الان مسئولیتش رو قبول میکنم و مقصر اصلی خودم میدونم و درستش میکنم
3 =مقایسه کردن زندگی فعلی خودم با عکس ها وفیلم های شبکه های مجازی که اصلا معلوم نیست که چقدرش درسته
مقایسه کردن آنقدر آدم به بی ارزشی میرسونه که اصلا نمیتونه حرکت کنه وخودشو نابود میکنه
استاد خوبم مرسی بابت مطالبی که در اختیار ما میزاری و ما نسبت به سطل خودمون ارزش برداشت میکنیم .
استاد من دوره ی عزت نفس 2 سال پیش گرفتم و فقط تونستم 2 جلسه اشو ببینم و برام همیشه سوال بود که چرا نمیتونم تمامش کنم دانلود میکردم ولی حوصلم نمیگرفت یا اتفاقی پیش میومد که نمیتونستم گوشش کنم الان میفهمم که من تو مدارش نبودم الان میفهمم که من به نسبت ظرف الانم کیتون از مطالب شما برداشت کنم ولی عیبی نداره تلاش میکنم تا ظرفمو بزرگتر کنم تا بتونم بفهمم قبل از اینکه وقتم تو این دنیا تموم بشه و شرمنده خدای خودم بشم .
فایلهایی که در این چند روز مریم خانم و شما گذاشتید
فقط برای حال و احوال این زمان من بود
این فایل آخر( مرغ همسایه غاز است ) فوق العاده برای شخص من و همکارانم بود
من شراره سرپرستار بخش اطفالم و این هفته های اخیر خیلی بهمون سخت گذشت و هر روز هم بدتر میشد . طوری که با دعوا و بحث دلخوری بین ما و همراهان بیمارانمان گذشت خوب می دانستم کار ما اشکال داره ، از ابتدای سال نو میلادی با فایلهای مهاجرت به مدار بالاتر دوباره شروع کردم و فایل مرغ همسایه غازه جواب تمام سؤالها بود
تمرکز بر نکات منفی ، نپذیرفتن مسئولیت خودم و مقایسه با دیگران
این فایل به من یاد آوری کرد که تنبلی کرده ام و باید روی خودم جدی تر کار کنم .
من از شما استاد گرانقدر بسیار سپاسگزارم همچنین از مریم جان هم خیلی ممنونم که پروژه های گام به گام و مهاجرت به مدار بالاتر را آماده کردن ، چند سال هست که شما را میشناسم و همیشه سپاسگزارم که خداوند مرا به سمت شما هدایت کرد
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می جویم.من را به راه راست هدایت کن
سلام به همه .سلام به استاد توحیدی.
استاد دارم تلاش میکنم هر روز توحیدی باشم اما هر روز مچ ذهنم میگیرم که یک جا دارم شرک میورزم.من از قبل توحیدی تر شدم الان میفهمم کجا دارم شرک میورزم.پس خدا روشکر.
قبلا که اصلا نمیدونستم شرک دارم الان میدونم کجاها شرک دارم.دونستن اینکه شرک دارم یک قدم در جهت توحیدی شدن است. قبلا من کمالگرا از خودم عصبانی میشدم اما الان میدونم باید شکرگذار همین باشم .
باید سعی کنم روی نکات مثبت تمرکز کنم.
یا حق
به نام خدای رحمان!
سلام به استاد نازنین و هم مدارمون که انگار یه کانال بزرگی بین ما و اون هست و هر چی که این اواخر از ذهن ما میگذره رو با سرعت نور به استاد می رسونه تا دوباره با یه فایل فوق العاده و تاثیر گذار حضور پیدا کنند و خاتمه بدهند به تمام اون شک و شبهات و ما رو در این مسیر نورانی و سراسر از نام و یاد خداوند،نگه دارند و ثابت قدم!
سلام خدمت بانو شایسته ی عزیز و
سلام به تمام دوستان عزیز و هم فرکانس در این سایت بهشتی…
راستی سال 2025 میلادی رو خدمت همگی تبریک عرض می کنم و امیدوارم هر روزمون بهتر از روزهای گذشته باشه و سال پر از یاد خدا،پربرکت و آگاهی و آرامش و در صلح بودن با خودمون رو پیش رو داشته باشیم!
استاد جانم!
در مورد بخش اول صحبت هاتون منم همچین پاشنه آشیلی داشتم و دارم و محیط کوچک محل زندگیمون رو همیشه مقایسه می کردم و اکثرا روی کمبودها و اون فرهنگی که باب شده تو این محیط و زیاد خوشایند نیست تمرکز داشتم و به قول شما به هر چی که تمرکز کنی از جنس همان بیشتر و بیشتر وارده زندگیمون میشه ولی با آشنا شدن با شما و سایت ارزشمندتون کمی بهتر شده ام ولی هنوز جای کار داره و از امروز قول میدم و متعهد میشم تا بیشتر زیبایی ها و نکات مثبت شهر کوچکم رو که پر از طبیعت و کوههای فوق العاده ست رو ببینم و تمرکزم رو از کاستی ها که بقول شما در همه جای دنیا هست و مهم زاویه ی دیده ماست که چطوری و با چه دیدی به این جهان زیبا نگاه کنیم وگرنه میشه تو بهشت هم عیب و ایراد پیدا کرد اگر ذهنمون رو درست نکنیم و بر زیبایی های جهان اطرافمون تمرکز نکنیم،انشاالله و به امیده الله در این مورد هم مثل اکثر موارد به یه بهبود نسبی می رسم و توجه می کنم به هر نکته ی مثبت بزرگ و کوچک!
دیشب جایی مراسم جشن مهمون بودم و این محیط ما دقیقا مثل همون معیارهایی که خودتون گفتید و اکثره خانم ها بشدت بر بولد کردن زیبایی های خودشون،فخر فروشی،اینکه من همسرم بیشتر از بقیه منو میخواد،زیورآلات طلای آنچنانی،آرایش های غلیظ،لباس های چند میلیونی و هزاران مورد دیگه که خیلی بها میدن به چنین چیزهایی و همگی اخت شده بودیم بااین چیزا و فکر میکردیم که نشان خوشبخت بودن زن ها داشتن چنین ویژگی هایی هست ولی از قبل هم ذات من با این مدل چیزا راحت نبود و زیاد دوست نداشتم ولی به خاطر جامعه اکثرا از روی اجبار انجام میدادم ولی از وقتی شایستگی و لیاقت خودم رو از درون به نسبت اون کار کردنم درست کردم نمیگم کامل ولی نسبت به قبل خیلی بهتر شده و خودم راضی هستم و انشاالله به کمک خدا بهتر هم میشه که دیگه مثل قبل حساسیت های آنچنانی برای بودن در چنین مراسماتی که بیشتر شوعاف و خودنمایی هست ندارم و خیلی راحت یه دست لباس نو می پوشم و خیلی ساده حضور پیدا می کنم و همین دیشب که جشن بودیم خانم هایی بودند که عمل های زیبایی و آرایش غلیظ کرده بودند و اونقدر از همون کارهایی که به گمان خودشون خوب بودند حرف زدند و اونقدر خودشون رو به روز و آنلاین نشون دادند و من هم همون طوری ساکت نگاهشون میکردم که خدایا اینا در چه مداری هستند و چه کارها که در آینده به خاطر بهتر بودن از امروزشون انجام نخواهند داد و اون قدر راحت هستم از این انتخاب که خودم رو درگیر این فرعیات نکنم که خدا میدونه!
همونجا یکی از اون خانم ها علنا گفت ما این همه کار انجام دادیم ولی هنوز نتونستیم به زیبایی اندام تو برسیم چقدر همیشه رو فرم هستی و چندین ساله که این مدلی هستی بااینکه کاره خاصی انجام ندادی ولی بهترین تو این مراسم بودی و انگار همون تایید خداوند رو از زبان بنده هاش دریافت می کنی که هر چقدر بیشتر خودت رو از درون دوست داشته باشی بیشتر زیباتر و جذاب تر از نگاه دیگران هستی و همونجا انگار فهمیدم خدا داره باهام حرف میزنه برخلاف اکثره اونا که هزینه های میلیونی برای چند ساعت انجام داده بودند اون حس رضایت درونی دوباره در وجودم بیدارتر شد و فهمیدم همین کاره درست هست و هیچ علاقه ای به نشون دادن خودم ندارم نه اینکه دوست نداشته باشم چون این ویژگی انسان هست ولی بخوام خودم رو به دیگران نشون بدم که من در این دوساعت بهترین هستم نه ندارم ولی خوش پوش بودن رو دوست دارم و خرید کردن لباس رو می پسندم،چون منطقی نیست که توی دوساعت خودمون رو آنچنانی نشون بدیم من همیشه به خودم میگم که آیا من توی خونه هم مثل همون دوساعت هستم یا نه!؟
یا برای نشون دادن خودم به آدما خودم رو این طوری می کنم!؟
بخدا هیچ کدوم از ما صبح بیدار نمیشیم تا ساعت ها بنشینیم جلوی آینه و آرایش کنیم بعد بیاییم سره میزه صبحانه!
همون سادگی و خوش پوش بودنم تو خونه،تمیز و مرتب بودنم با همون معیار هم توی جامعه و بیرون حاضر میشم و اکثرا میگن که چرا آرایش نمیکنی و چرا مثل بقیه نیستی،لباس های گرون قیمت نمی پوشی!؟
یه جواب ساده،دوست ندارم،اینطوری راحتم و واقعا هم همینطوره خیلی اذیت میشم مثله اونا باشم ولی برخلاف اونا من اینطوری راحتم حتی هر کجا که برم با همین سادگی و راحتی میرم و امروز مطمئن شدم که همین راه درسته چون دیشب هر چقدر گفتند که اینکارو رو بکن ولی ذره ایی هم فکر نکردم به چیزایی که اونا گفتند با احترام گفتم چشم ولی کوچکترین فکری از ذهنم نگذشت که بخوام کاری بکنم چون من میدونم بااین ویژگی ها خودم انتخاب کرده ام که در این جهان سراسر زیبایی حضور داشته باشم و همیشه به این فکر میکنم که همین طوری با همین ویژگی هم بر میگردم پیش خودش،چون من رو آرایش کرده نمی فرستند نزده خدا(ایموجی خنده)
همین،راحت باشیم با هر آنچه که هستیم و سخت نگیریم به خودمون که همه ی اینا گذرا هستند بجای آرایش و پیرایش بیش از حد ظاهرمون،بجای عمل های زیبایی،کمی و اندکی هم به درون خودمون برسیم و اون وقت و انرژی رو بزاریم برای برطرف کردن عیب های درونی خودمون،کمتر قضاوت کنیم،کمتر غیبت کنیم،کمتر حسادت کنیم،کمتر بخواهیم چشم بقیه رو در بیاریم و بیشتر خودمون رو بشناسیم و هر روز یه قدم کوچک برای بهتر شدن خودمون و نزدیکتر شدن به خدای خودمون برداریم!
شکر خدا بهترین بدن و اندام و صورت رو دارم،بهترین همسر دنیا رو دارم که هم خوش تیپ هست و هم فوق العاده خوش اندام و زیبا و مهربون،بهترین بچه ها رو دارم،زیباترین خونه رو تو شهرم دارم،بهترین فروشگاه شهرمون رو داریم،بهترین رابطه رو با همه دارم،بهترین شرایط رو از هر نظر دارم،سالمترین بدن رو تو کل عمرم دارم،بهترین باغ ها رو داریم،بهترین تفریحات رو داریم و در کل راحت هستیم و به این راحت بودنم هم افتخار میکنم ،به ساده بودنم،به عاشق همه چی بودن بقول یکی از دوستان تو خیلی آسون گیری حتی از ابرای تو آسمون هم لذت می بری!
آره من یاد گرفته ام که لذت ببرم از رشد کردن گل هام،از آبی آسمون،از با خدا بودنم،از اینکه عاشقانه هر وقت شب بیدار شدم بهش سلام کنم و شکر کنم از اینکه دوباره لذت بودن در این دنیا رو و بودن در کنار عزیزانم رو بهم داد،من لذت میبرم از دیدن خواهرم،از لبخند زیبایش که آرامش درونش را به من هدیه میدهد،من لذت میبرم از همه چیز حتی از دیدن زنبورعسلی که در این سرمای زمستان بخاطر من اومده تا من ببینمش و تحسین کنم خالقش رو…
استاد جانم خیلی نزدیک شدیم به مدارت و به لطف خدا خیلی رشد کرده ایم از هر بابت که هر لحظه رو زندگی می کنیم و لذت میبریم، خیلی سپاسگذار هستم از خدایی که جواب میده به فرکانس های ما و همونی میشه که ما می خواستیم!
راضی باشیم و سپاسگذار که خداوند ظرف وجودمون رو بزرگتر کنه برای دریافت نعمت های بیشتر!
قربونت برم خدا جون که بنده هات هم مثله خودت گل هستند.
سلام دوست عزیزم اعظم جان
«شکر خدا بهترین بدن و اندام و صورت رو دارم،بهترین همسر دنیا رو دارم که هم خوش تیپ هست و هم فوق العاده خوش اندام و زیبا و مهربون،بهترین بچه ها رو دارم،زیباترین خونه رو تو شهرم دارم،بهترین فروشگاه شهرمون رو داریم،بهترین رابطه رو با همه دارم،بهترین شرایط رو از هر نظر دارم،سالمترین بدن رو تو کل عمرم دارم،بهترین باغ ها رو داریم،بهترین تفریحات رو داریم و در کل راحت هستیم و به این راحت بودنم هم افتخار میکنم ،به ساده بودنم،به عاشق همه چی بودن بقول یکی از دوستان تو خیلی آسون گیری حتی از ابرای تو آسمون هم لذت می بری!»
تحسین میکنم عزت نفس و صلح درونی شما را
تحسین میکنم ثروتی که دارید
چقدر لذت بردم که نوشتید بهترین خانه ی شهرمان را داریم.
چقدر خدا را شکر کردم برای همسرتان
و هزاران بار در دلم تحسین کردم احساس لیاقت درونی و اصیلی که دارید.
چقدر قشنگ توحید را در زندگی تان اجرا میکنید
احسنت به شما
خداوند از خزانه ی غیبش به شما مرور مرور ثروت و دلار و عشق و شادی و خوشبختی بدهد.
همانا او رحمن و رحیم است.
بنام الله
سلام به اعظم عزیز
چقدر لذت بردم از کامنتت وباخواندن هرسطر تحسینت کردم چقدرحرفات برام لذت بخش بود ودقیقا وقتی مااحساس ارزشمندی خودمون را به درونمون گره بزنیم دیگه نیاز به عملهای زیبایی ،طلا وجواهرات آنچنانی ولباسهای میلیونی نداریم
واین قسمت کامنتت آره من یاد گرفته ام که لذت ببرم از رشد کردن گل هام،از آبی آسمون،از با خدا بودنم،از اینکه عاشقانه هر وقت شب بیدار شدم بهش سلام کنم و شکر کنم از اینکه دوباره لذت بودن در این دنیا رو و بودن در کنار عزیزانم رو بهم داد،من لذت میبرم از دیدن خواهرم،از لبخند زیبایش که آرامش درونش را به من هدیه میدهد،من لذت میبرم از همه چیز حتی از دیدن زنبورعسلی که در این سرمای زمستان بخاطر من اومده تا من ببینمش و تحسین کنم خالقش رو… خیلی به من حس خوبی داد ومن این حس خوب را هزار برابرش برایت از قادر متعال خواستارم سپاسگزارم که هستی ونوشتید ممنونم بانو
زیباترین زیباترین ها را در هر لحظه از زندگی از رب العالمین برایت خواستارم وامیدوارم زندگی ات همیشه سرشار از حال خوب وانرژی وثروت باشد
یا حق
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم
اومدم کامنت بنویسم دیدم امروز 800روز که عضو سایت عباسمنش هستم.
800 روز که وارد دنیای آرامش و برکت شدم
دنیای احساس خوب=اتفاقات خوب
و 800 روز از زمانی که دل به بندگی این خدا دادم میگذره.
استاد جان امان امان امان از این مقایسه و بخصوص شبکه های اجتماعی.
به لطف آموزه های شما منم اینستام رو چند سال پیش پاک کردم.
و جالبه هر مغازه ای که میرم یا دوستان میگن این پیج ما هست میگم اینستا ندارم ؛ میگن خوشبحالت از این دنیا آزاد و رها هستی.
استاد واقعا این مقایسه پدر آدم رو در میاره
و کلا باعث میشه از چیزی که خودت الان داری اصلا لذت نبری.
و اینکه گاهی ما امکانات یا چیزهایی که داریم رو نمیبینیم.
بعد با خودمون میگیم این هایی که ما داریم طبیعی اینا که هست.
واقعا گاهی مرغ همسایه برامون غاز میشه.
واقعا شبکه های مجازی و این مقایسه کردن
هم بهمون احساس بد میده هم اینکه نعمت هایی که داریم رو نمیبینیم هم باعث میشه سپاسگزار خدا نباشیم.
به نام او
سلام.
ساده بخوام به خودم موضوع فایل رو بگم:
چطوریه که چیزی که مربوط به دیگری هست بهتره از چیزیه که مربوط به منه؟
در مورد خودم این صداها (که دقیقا بوی مقایسه و حسادت میده گاهی) تو گوشم میپیچه:
چقدر ابروهای فلانی خوش فُرمه، برای من نیست.
چقدر هیکل فلانی خوبه، برای من نیست.
چقدر فلانی وقت آزاد داره برای نوشتن، وقت ازاد برای من نیست.
چقدر فلانی صبورتره، صبور بودن برای من نیست.
چقدر فلانی مستقل تره، برای من اینطور نیست.
سالها پیش فکر میکردم چقدر بقیه خلاق تر هستن، در حالیکه من اینطوری نیستم.
بعد که رفتم رشته گرافیک خوندم، بعدش هم رفتم معلم هنر دبستان پسرانه شدم متوجه شدم چقدر خودمم خلاقیت دارم.
امروز هم که با حافظ بازی میکردم متوجه شدم منم مثل حافظ که از کوچکترین چیز اطرافش وسیله بازی میسازه برای خودش، منم یه تکه ی پاره شده ی کاغذ رو برداشتم و باهاش اوریگامی های خلاقانه ساختم.
این فایل هم به دلم نشست.
یاداوری های نابی داشت برام.
این مدت متمرکز تو صفحه زیبایی ها را ببینیم کامنت مینویسم از همه چیز، اما الان دلم گفت بیا و اینجا هم بنویس کنار بقیه ی بچه ها.
چندین بار این فایل رو موقع خواب و بیداری گوش دادم و لذت بردم.
با حافظ هم فایلو شنیدیم.
اون مشغول بازی خودش بود، منم مشغول خودم.
دوتایی در کنار هم ولی مستقل از هم سرگرم بودیم.
این عالی و لذت بخشه.
الهی شکرت.
چقدر مسیر اگاهی با استاد، ساده تر و لذت بخش تره.
اینکه استاد گفتن وقتی این مدلی میشه که مرغ همسایه غازه که ما توجه میکنیم به نکات منفی.
راهکارشم تو دل خودشه.
پاد زهرش میشه توجه به نکات مثبت و سپاس گزاری.
انقدر که ردپای سپاس گزاری تو همه چیز هیت نشون میده چقدر مهمه و اصل هست.
یکی از راه های توجه کردن یا مهم ترینش، به اصل، میشه سپاس گزاری
—————————————————————————–
کامنتم که تموم شد رفتم سراغ چک کردن سوپ حافظ که مراحل آخر پختش هست.
همینطوری تو ذهنم اومدن مثالهایی که من مقایسه کردم دیگری رو :
یادم اومد در برهه ای زمان، مامان یکی دیگه رو با مامان خودم مقایسه کردم.
یعنی بیشتر جوگیر شده بودم وگرنه هم قبلش هم بعدش کاملا متوجه بودم و هستم مامان خودم بهترین مامانی هست که میتونم داشته باشم.
از خیلی لحاظ ها
همه ی مامان ها خوبن، اما مامان من بهترین مادری هست که خدا بهم داده و بسیار سپاس گزارم.
وقتی تمرکزم روی نکات مثبت مادرم یا هر فرد دیگه ی زندگیم هست، عملا مقایسه دیگه شکل نمیگیره.
چون سراسر زیبایی میبینم و بسیار خوشحالم.
هر انسانی من جمله خودم، قوت ها و ضعف های خودشو داره.
وقتی دست میذارم روی ضعف ها، دقیقا همونا بالا میاد.
وقتی دست میذارم روی قوت ها، همونا بالا میاد.
گاهی غفلت میکنم از کنترل ذهن و ورودی هام، و یادم میره اصل بر اینه که تمرکز کنم روی قوت ها و مثبت ها تا همونا تکرار شه.
این اصل ساده است ولی به همین سادگی یادم میره.
اشکال نداره هر بار که یادم میاد دوباره درستش میکنم.
الهی شکرت.
استاد که در مورد این موضوع گفتن که به هر چی توجه کنی همون پیش میاد، یهو یادم افتاد در مورد فلانی دقیقا من فوکس کردم روی منفی هاش…
برای همینه نوسانی شدم در موردش.
یه روز خوبم یه روز حسم بده بهش…
گاهی سپاس گزار محبت هاشم گاهی خشمگین رفتارهاش و طرز برخوردش…
چی شده سمانه؟
این فرد صمیمی ترین عضو زندگیت نبود از نوجوانی و جوانی به بعد؟
چی عوض شده؟
تو یا اون؟
بحث اینه که خودتم میدونی چی شده.
تحت تاثیر کلام دیگری، تو نسبت به این فرد بدگمان و دل چرکین شدی و نتونستی درست حسابی از منجلابِ حس بد بیرون بیای.
تقصیر دیگری نیست.
مسیولیتش با خودته.
تو که یاد گرفتی چطوری باید حست رو خوب کنی و نمونی تو حس بد.
پس کم کاری از خودته.
اشکال نداره الان که متوجه شدی و بهتر درک کردی، اقدام کن.
طبق ایده ی دیروز بیا و از نکات مثبت و خوبی های فلانی که ازش مکدر هستی بنویس.
بعدشم بنویس دلیل مکدر شدنت درسته یا یه واکنش هیجانی بر اساس پیش فرض هاته.
بهت قول میدم ورق برگرده.
چون قانون میگه توجه به خوبی ها= دریافت خوبی ها.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خداوند، ربّ العالمین، ارحم الراحمین
سلام.
به این درک رسیدم که مقایسه یعنی چی؟
تو زندگیِ حقیقیم یعنی اینکه هر لحظه ذهنم میخواد بگه این بهتره نسبت به دیگری.
آیا نمیشه فارغ از اینکه قضاوت کنم بین دو چیز یا چند چیز، و دسته بندی کردنشون به اینکه این یکی بهتر از اون یکی هست، این بده این خوبه، زندگی کنم؟
نمیشه بگم هر کدوم جای خودشون درست و خوبن، خاصیت و ویژگی های خودشون رو دارن؟
عادت کردم به این جور افکار، که دایم صدای ذهنم میگه این بهتر از اون یکیه.
این برتر از اون یکیه.
این قشنگتر از اون یکیه.
این خوشتیپ تر از اون یکیه.
این خوش سلیقه تر از اون یکیه.
این خوش هیکل تر از اون یکیه.
این ثروتمندتر از اون یکیه.
این خوش اخلاق تر از اون یکیه.
این بخشنده تر از اون یکیه.
این یکی خوش ذاته اون یکه بد ذاته.
این یکی چقدر چاقه، اون یکی چقدر لاغره خوش به حالش.
این یکی چقدر بد دهن و بداخلاقه، اون یکی چقدر با ادبه.
و …
دارم تلاش میکنم روی بهبود این فکرها کار کنم.
نمیگم اوضاعم خیلی خراب و داغونه، نه.
چون این بی انصافی در برابر ذاتِ قشنگم هست.
اما گاهی این افکار نازیبا واقعا آزارم میدن.
گاهی شخصیتی که جای این یا اون هست، خودم هستم.
خودمم که از فلانی بهترم.
فلانیه که از من بهتره و …
اقای نارنجی ثانی کامنتی نوشت بسیار الهام بخش، از اینکه زمانی بوده در زندگیش که به خاطر مذهبی بودن، خودش رو برتر میدونسته بقیه که کلا هیچی…
من خودمو تو اون کامنت دیدم زیاد.
ممنونم ازشون که با نوشتن، کمک میکنن به بقیه که به خودشناسی بهتر برسن.
همونجا داشتم پاسخ مینوشتم که وقتِدارسالش نبود …
الان میگم:
من تو نوجوانی به خاطر سابقه ی مذهبی بودنم و اینکه کاملا همراستا بودم با سلیقه ی مذهبی اکثریت اعضای خانواده، خودمو برتر میدیدم از خواهرم که یک سال و یک ماه و بیست روز ازم بزرگتره.
من بچه اخر هستم و دنبال تایید گرفتن بودم و هنوزم هستی گاهی.
من چون نماز میخوندم، گاهی مسجد میرفتم، روزه هامو مقیدانه میگرفتم، فکر میکردم من بهتر از خواهرمم که نماز نمیخونه، روزه هاشم شل و سفت میشه.
من بهترم از خواهرم که حجابمو خوب رعایت میکنم ولی اون اعتقادی به حجاب نداشت و زورکی رعایت میکرد و موهاشو بیرون میذاشت.
من بهترم چون با پسرها نه دوست میشدم، نه حرف میزدم، نه چشم تو چشم میشدم ولی خواهرم راحت بود.
البته بعدا کشف کردم شاید به خاطر مذهب نبود که من سمت هیچ پسری نرفتم، کمبود اعتماد به نفس و احساس لیاقت و همچنین خجالتی بودنم، باعث میشد پشت نقابِ حجب و حیا قایم شم.
البته که من حجب و حیا داشتم و دارم اما این ربطی به ناتوانی من در برابر ارتباط با جنس مخالف نداشت.
البته که بعدها متوجه شدم خواهرم بهتر از من عمل میکرد و میکنه گاهی.
وقتی میرفتیم خرید میتونست راحت صحبت کنه با مغازه دار و اگه میدید اقای مغازه دار بیشتر از حدش داره صحبت میکنه به راحتی متوجه میشد و معازه رو ترک میکردیم.
من واقعا تحسینش میکنم برای شجاعتش.
و جالبه بگم من که خودمو به واسطه ی انجام فرایض دینی بهتر از خواهرم میدیدم و البته تایید شدن هامم از طرف خانواده مزید بر علت بود، رفته رفته نمازم کم و کمتر شد تا کاملا ترک شد.
روزه رو تا 4-5 سال پیش کامل بدون هیچ قضای مانده از سال گذشته جلو برده بودم، ولی الان قضاهای این سالهای اخیرم به دلیل عادت ماهانه و مسافرت و بارداری پارسال مونده هنوز…
حجاب هم که دیگه ارزشش رو برام از دست داده.
هنوزم حجاب دارم ولی نه مثل گذشته.
دیگه اصلا اونطوری نگاه نمیکنم به نماز و روزه و حجاب و …
من به چیزی میبالیدم و افتخار میکردم که انجامش میدادم و خواهرم نه…
خودمم شدم شبیه خواهرم…
پس چی بود اون برتری من نسبت به خواهرم؟؟؟
همه چیز درون ادم هاست که ارزشمندشون میکنه، نه صرفا انجام دادن یا ندادن برخی کارها، که بتونه به اونها برچسب ارزشمند یا غیر ارزشمند بزنه.
منم واقعا اینطوری بودم تا سالهای سال که فکر میکردم ادمهای مذهبی بهترن، بقیه نه.
بعدا که دیدم نه، مذهب فقط یه برچسبه، متوجه شدم پشت اسم مذهبی میشه همچنان ادم نادرستی بود که صرفِ برچسب مذهبی بودن باعث نمیشه اونا پاک باشن بقیه نه.
اینکه من برچسب مذهبی داشتم ولی گاهی دروغ میگفتم، غیبت میکردم، کینه و خشم داشتم، تندخو و پرخاشگر بودم باعث نمیشد که من تطهیر بشم از خطاهام.
همونطور که آدمهای غیر مذهبی هم این کارها رو میکردن.
فقط چون جامعه یادمون داده بود مذهبی ها بهترن، پاک ترن، توهم برمون داشته بود که بله ما بهتریم از بقیه.
هنوزم این باور تو جامعه رایج هست چون کشور با باور مذهبی داره اداره میشه.
اما خوبه که درک کردم برچسب مذهبی و غیر مذهبی کاری از پیش نمیبره برای جایگاهی که نزد خدا داریم هر کدوممون.
متوجه شدم جنسِ رفتار و شخصیت منه که میتونه باعث بشه من به درگاه خداوند بنده ی خوبی باشم یا نه.
به ظاهر نیست که.
و از درون حقیقی هر کس فقط خدا مطلعه، برای همین راه هرگونه قضاوت و مقایسه بسته است روی ما.
قشنگیش اینه هر کسی مسیر درک و رشد و شادی خودش رو داره.
تو همین سایت هستن کسانیکه نماز با عشق میخونن، و کسانیکه نماز نمیخونن، کسانیکه روزه میگیرن و نمیگیرن، زیارت خانه خدا و ائمه اطهار میرن یا نمیرن، اعتکاف میرن یا نمیرن، تسبیح دستشونه یا نیست…
قشنگیش اینه بچه های اینجا همو مقایسه نمیکنن.
که فلانی کارش درسته یا غلطه.
انقدر به هم احترام میذاریم که طبق سلیقه و روش خودمون زندگی کنیم و مسیولیتش رو هم پذیرا باشیم.
اینجا جدای از سایر جامعه، ما پذیرفتیم که هر کدوممون مدل خودمون فکر و زندگی میکنیم.
اگه اشتباه باشه خودمون مسیولشیم نه بقیه.
اگه درسته خودمون شاد میشیم.
اگه کاری رو انجام میدیم یا نه، دنبال پاسخ دادن به دیگری نیستیم.
این سایت اون مکان امن هر کدوممونه که تو جامعه وجود نداره، چون جامعه باورهای غالبِ خودش و اکثریت رو ادامه میده فارغ از فکر کردن به درست بودن یا نبودنش، قابل اصلاح یا بهتر شدن یا نشدنش.
اشکالی هم نداره.
ادما مسیر رشد خودشون رو دارن، کند و تند هم معنی نداره، هر کسی تو جاده ی خودش داره حرکت میکنه، مهم نیست مشابه یا متغیر باشه با بقیه، چون نتایج خودشم میگیره.
از وقتی تو دوره احساس لیاقت و سایر فایلهای استاد بارها و بارها شنیدم از مضّراتِ مقایسه، قضاوت، حس بد، کینه، غیبت، دروغ و … توجهم بیشتر جلب شده به بهبود خودم.
استاد جان ممنونم برای اینکه معلم و استاد بی نظیری هستین.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم وهمگی دوستان
خداروهزار مرتبه شکر میکنم دوباره یکی از نعمتهایم را ب من یاداوری کردید استاد جانم من الان چندین ساله نه اینستاگرام دارم نه واتساب تلگرام هم ک دارم هیچ استفاده ای ازش نمیکنم مث دکور شده توگوشیم ههههه
همش توی سایت شما صبح تا شب هستم این لطف خدای مهربانم بوده ب من و یا درحال خواندن کامنت بچه ها هستم یا گوش کردن ب فایلها یادیدن سریالهاتون
تلویزیون من سایت شماست بخدا
توی زندگی من چندساله تلویزیون اینستا واتس اب همگی حذف شدن
چقدر ازین بابت ارامش دارم واین فضا خالی شده توی ذهنم برای کار کردن روی خودم
من خیلی بدم میات از اینستا
گاهی اوقات شوهرم میخات یه چیز درمورد مثلا نی نی کوچولو توی اینستا بهم نشون بده میگه عزیزم بیا یک لحظه نگاه کن این نی نی چقد بامزست یا درموردش چی میگن مثلا میرم میبینم باهم میخندیم یدفه ک دوسه تا صفحه عوض میکنه میبینم همه چی داخل اینستا هست اصلا میگم اگه من اینستا داشتم همیشه حالم بدبود افسردگی حاد میگرفتم
طرف صدتا عمل وارایش کرده میذاره اینستا ب دوست پسرش تفریح رفته یا شب عروسیشه میذاره اینستا براش هدیه وجشن گرفتن میذاره اینستا و همش میخان نشون مردم بدن
دوباره یکی دیگه میات میخات بزنه رو دست این
بعد 4تا خانمی ک ساده هستن نشستن دارن زندگی میکنن خودشون رو بااینا مقایسه میکنن وگند میزنن ب زندگیشون ک چرا من مثل اونا نیستم یا شوهرم اینقد هدیه نمیده بهم یا دراین حد زیبا نیستم یا خونم قشنگ نیس
و راه رو برای شیطان باز کردن ک قشنگ با احساساتشون بازی کنه واشک اونهارو دربیاره
استاد چقد داشتیم توی فامیل مادریم
چشم توهم چشمی
استادهمشون دماغشون عمل کردن کل صورت بوتاکس وپروتز ولپ وفلان
همشون موهاشون رنگ کردن هربار
ناخن کاشتن
حتی بدنشون تراشیدن وخیلی …
از وقتی باشما اشنا شدم متوجه شدم اونا خوشبخت تراز من نیستن
من خدا بهم لطف کرده و ب این مساعل کشیده نشدم اینها همش اعتماد بنفس کاذب هست همیشه ب خودم میگم فاطمه اگه زرنگی اعتمادبنفستو درونی کن نکته ضعفهاتو برطرف کن
من همین دوساعت پیش ب خدا گفتم کمکم کن بتونم قدم 3 دوره 12 قدم درمورد پاشنه اشیلم ب خوبی پاس کنم وبرم قدم بعد سراغ ثروت
فکر میکنم کم اهمیت ترین چیز در زندگی من تجملاتی زندگی کردن شده خداروشکر چیزی ک قبلا بخاطرش باخانوادم وشوهرم جنگ ب پا میکردم
اولویتم ارامشم شده
حال خوبم
رضایت درونی من
شادی من
لذت من
واقعا توی این موضوعات بهترشدم
الان رسیدم ب مرحله ای ک باید پاشنه های اشیلم توی همه زمینه ها ثروت روابط عزت نفس حل کنم ک مدارم بالاتر بره
چون میخام همیشه توی مود مثبت باشم هرروز باتمرین ستاره قطبی زندگی کنم
چون هدف بعدیم پیشرفت توی حوزه مورد علاقم هس
استاد الان ک من ب لطف خدا وارد این حوزه شدم هرکی از اشنایان میات بهم میگه چطور یاد گرفتی کجا یاد گرفتی خوبه والا کاش ماهم بریم یاد بگیریم شروع کنیم کسب درامد
بعد من بهشون میگم مگه فقط فلان حرفه وجود داره اینهمه تنوع شما اول باید بفهمی عاشق چی هستی ک بشه توش پیشرفت کنی دلتو نزنه
جالبیش اینجاست ک مردم فقط منتظرن ببینن کی چکاری انجام داد اونا هم برن انجام بدن
واقعا مردم چند درصد ب الهامات خداوند عمل میکنن؟؟؟
منکه چندساله بافایلای شما میگذرونم هنوز نمیتونم درست اونجوری ک باید ب الهاماتم عمل کنم اما سعی میکنم چون چیزی ک خدا بهم گفته همیشه درست دراومده همیشه
استاد یکمدته طولانیه هربار حرف یکی گوش میکنم بعد پشیمون میشم برای انجام حتی کارهای پیش پا افتاده
چون قبلش خدا بهم مثلا گفته برو بچت الان حمام بده بعد من گفتم اوکی بعد ک شوهرم گفته ن الان سرده یوقت دیگه وفلان گفتم باشه بازهم اون ندا گفته برو گفتم حالا عیب نداره یوقت دیگه
بعد اینقد پشیمون میشم ک نگو چرا من ب چیزی ک خدا گف عمل نکردم اصلا
توی این موضوع واضح جنس الهامات رو میفهمم
فقط توی پاشنه های اشیل اصلا الهامات رو نمیشنوم همش صدای نجواست ک اصلا حال بد کن هست
خدایا بتوپناه میبرم
من در مقابل پاشنه های اشیلم خیلی ضعیف وناتوان هستم خدایا کمکم کن حلشون کنم خدایا بهم الهام کن خدایا کمک کن دستمو بکیر همان گونه ک توی همه موارد دستم را گرفتی وهرگز رهایم نکردی خدایا شنیدن این فایل سبب شد بیام برایت بنویسم خدایا من تنها ب این دنیا امدم وتنها از دنیا میروم فقط تورو دارم
خدایا کمک کن بپذیرم که من مسعول تغییر دادن فرزندم وهیچ ادمی روی کره ی زمین نیستم
فرزندم چ مهندس شود چ نقاش چ بیکار او ب این دنیا امده تا خودش را تجربه کند واین وظیفه من نیست
خدایا دوست دارم زندگیم را زندگی کنم
واین روزهای خوبم رو راحت زندگی کنم .خدایا قلبم را ارام کن
ودوباره برسرمن بنده ی ضعیفت منت بگذار
من تکه ای از تو هستم و فرزندم تکه ای ازتو اگر تو نگه دار وهدایت کننده وحمایت کننده من هستی
قطعا فرزندم را هدایت وحمایت میکنی
چ من دراین دنیا باشم چ نباشم
او باید تکاملش را طی کند
کمکم کن تسلیم تو باشم
رابطه مان زیباست ب لطف تو شکرت قلب هایمان را نسبت ب همدیگه زیبا کن وارامم کن
استاد درمورد مقایسه بگم
من از بچگی متنفربودم ازاینکه منو با بقیه مقایسه میکردن
ومادرم خیلی اینکارو میکرد واعتمادبنفسم خیلی تضعیف شد مادرم منو با دخترایی ک از من خیلی پاینتر بودن از ظاهر وباطن
مقایسه میکرد
من اتیش میگرفتم
میگفتم منکه زرنگترین بچه فامیل توی درسم
من جزو دخترهای زیبای فامیل هستم
وقتی ازدواج کردم شوهرم وخصوصا خانوادش خانوادم همشون منو با جاریم مقایسه میکردن وباعث شده بود منو جاریم ازهمدیکه خوشمون نیات وحسادت باشه تا موقه ای ک باشما اشنا شدم هنوز بود ب مرور کار کردم وکار کردم میگم که خیلی مساعل زیادی بوده در زندگیم ب لطف خدا خیلی بهترشده
وقتی کار کردم رابطه ما بشکل خیلی خیلی خوب درست شد بااحترام کامل بدون چشم توهم چشمی من چقدر ساده شدم و نیازی نمیبینم خودمو نشون بدم من بهتر یا زیباترم
اون بنده ی خداست مثل من
چقدر این ادم ازمن تعریف میکنه همش میگه تو خیلی خوب هستی مهربونی محبت میکنی زرنگی با سلیقه ای باایمانی
همین شخصی ک بخاطر مقایسه ها انگار اب جوش روی بدنم میریختن اتیش میگرفتم و چشم دیدنش نداشتم الان واقعا دوسش دارم عجیب دیدگاهم نسبت بهش خوب شده مدتهاست وچقد برای همدیگه دعای خیر میکنیم واز موفقیت من خوشحال میشه
خدایاشکرت
درموردکسب وکارم خدا بهم الهام کرد باید وقت بذاری مهارت کسب کنی
چون تا میریم بازار لباسهارو میبینم اصلا حالم بدمیشه میگم خدای من چقد اینا قشنگن من کی ب اینجا برسم اینجوری حرفه ای یک لباس شیک دربیارم یا چرخای گرون بخرم صنعتی باشه ک حرفه ای بدوزه اینقد تمیز دربیات
بااینکه دارم میبینم الگوهای من افرادی هستن ک از صفر شروع کردن چقدر تکامل طی کردن والان استاد من هستن بازهم ازون چرخها ندارن ومیگه من راضیم ازین چرخم و اصلا ترمزش نیست وباهاش راحته ب هزاران نفر مثل من داره اموزش میده با کمترین امکانات
ک من تعجب کردم ک برام سوال بود شخصی ک اینهمه داره پول میسازه چرا باید اتاق کارش اینقد ساده باشه
الان میفهمم ک اون راحته بااین موضوع واصل مهارتش هست ک هرگز ازبین نمیره
اما ترمز خیلیاست تا من فلان امکانات نذارم تکون نمیخورم ازجام
خداروشکر ک درمدار دیدن این فایل عالی بودم
خیلی سپاسگذارم استاد بابت این فایل ک باعث شدین یکبار دیگه بیام بنویسم نقاط قوت ونقاط،ضعفم رو بیشتر بشناسم واز خدا دوباره هدایت بخام
درود بر هم مسیر های من در این مسیر الهی
منم یک چنین تجربه ای از دست کم گرفتن خودم و بیزینسم دارم و خواستم که براتون بنویسم، من کارم فروش پوشاک زنانه است و تا یه مقدار بازار خلوت تر میشه و فروشم کمتر میشه، سریع افکار منفی و ناامید کننده به ذهنم میرسه که مثلا کسب و کار بازسازی ملک خوبه یا کسب و کار لباس زیر خوبه و یا ….
همین طور خیلی فکر رها کردن کارم هم به ذهنم میرسه که البته استاد در دوره روانشناسی ثروت در یک جلسه گفتند که از این شاخه به اون شاخه پریدن اشتباه است، به همین علت قصد دارم که در همین بیزینس بمانم و پیشرفت کنم.
البته به نظر من علاقه به یک کسب و کار به مرور زمان و با به دست آوردن دستاوردهای کوچک و متوالی ایجاد میشود.
یا اینکه به خودم نگاه میکنم و میگم که چرا چال گونه ندارم؟
بعد لپم را فشار میدهم به سمت داخل تا این چال در صورتم ایجاد بشه که این یک نمونه از چشم و هم چشمی و الگوبرداری غلط از آدم های داخل شبکه های اجتماعی است.
چند وقتیه که گوشی هوشمندم خراب شده و دسترسی به اینستاگرام و سایر شبکه های آنلاین ندارم، به نظر خودم آرامش بیشتری دارم و ذهنم متمرکز تر شده.
به نظرم اکانت سوشال مدیا فقط برای استفاده ابزاری برای کسب و کارم میتونه مفید باشه، در غیر اینصورت مضرات بیشتری به نسبت فوایدش برایم دارد.
به امید پیشرفت قدم به قدم همه ی هم مسیر هایم.
به نام انرژی قدرتمندی که بیشتر از خودم به ثروتمندی و خوشبختی من مشتاق و مصر است
و قدرت خلقکنندگی تمام اتفاقات زندگیم را به دست افکار و باورهای خودم داده
تا بتونم از راههای لذتبخش و آسون به تمام آرزوها و زندگی رویاییام برسم
به نام سیستمی قانونمند و خالقی قدرتمند که از رگ گردن به من نزدیکتر است
و جهانی سرشار از عشق و فراوانی و نعمت و فرصت و ثروت و خوبی و زیبایی و آدمهای خوب را به بینهایت مقدار آفریده
و من را نیز از بدو تولد موجودی بسیار عزتمند و ارزشمند خلق کرده، که لیاقت تجربه همه نعمتهایش را دارد.
سلامی از اعماق وجودم به هر ذره و جریانی از خوبی که در جهان زیبای ما در جریانه
سلام گرمِ من به تمام نعمتهای کوچک و بزرگ، زیباییها، خوبیها و همه آدمهای خوب دنیا در تمام دورانها
—————————————————————————————————————————————————————————————————————-
سوال: چرا فکر میکنیم اوضاع در جای دیگه بهتر از جایی که ما زندگی میکنیم هست؟ چرا فکر میکنیم آدمها و… در جای دیگه بهتر از شهر ما یا کشور ماست؟
پاسخ: دلایل این کانسپت میتونه موارد زیر باشه:
1- تمرکز اصلی ما روی موارد منفی جایی است که در آن زندگی میکنیم.
توضیح: با این رویه، طبق قانون، به ویژگیهای نامناسب بیشتری نیز برخورد میکنیم؛ یعنی وقتی آگاهانه یا ناآگاهانه روی یک موضوع نادلخواه تمرکز میکنیم، از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه. باید یادمون باشه که تمرکز بر نکات منفی باعث میشه بیشتر ببینیم و بعد باعث میشه که بیشتر باور کنیم که درست فکر میکنیم؛ وقتی که بیشتر باور کردیم که درست فکر میکنیم، اون باور مدام تقویت میشه و ما به مسائل و مشکلاتی برمیخوریم که دوباره همون باور رو تقویت میکنه.
ما خودمون داریم اتفاقات رو با افکار و کانون توجهمون خلق میکنیم. وقتی کانون توجه روی موضوعی قرار میگیره و تکرار میشه افکار، تبدیل میشه به باور و باور اونقدر قوی میتونه باشه که اتفاقات مشابه رو جذب بکنه و اتفاقات شبیه به اون چیزی که ما باور داریم در زندگیمون رخ میده و بعد خودش رو تقویت میکنه؛ یعنی میره توی یک سیکل معیوبی که یک باور محدودکننده و مخرب داره مدام خودش رو تقویت می کنه.
از اونجاییکه وقتی ما تمرکز میکنیم روی نازیباییها، از جنس نازیباییها، بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه، بنابراین به این موضوع پی میبریم که قدم اول از توجه شروع میشه؛ ما داریم به چی توجه می کنیم؟؟ اگر به نکات مثبت (یا نکات منفی) شهرمون یا پارتنرمون یا … توجه میکنیم (توجه میتونه ناشی از دیدن برنامهها، شنیدن اخبار، خواندن مطلب یا صحبت کردن با آدمها و… باشه) از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه و بعد بیشتر باور میکنیم که درست فکر میکردیم و بیشتر انتظار داریم که اون شرایط و اتفاقات وارد زندگیمون بشن.
از اونجایی که قانون میگه به هر چیزی که بیشتر توجه میکنیم از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه و تبدیل میشه به واقعیت زندگیمون، اونوقت حواسمون هست به چیزهایی که واقعا میخوایم، به چیزهایی که زیباترِ، به چیزهای دلخواه و به چیزهایی که مثبتترِ توجه کنیم و به چیزهای نازیبا توجه نکنیم و بیایم در مورد چیزهای مثبت و دلخواه بنویسیم و سپاسگزاری کنیم، تا نعمتها بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون بشن.
2- خیلی از افراد نمیخواهند مسئولیت زندگی خودشون رو به عهده بگیرند و به این شکل فرار میکنند از قبول مسئولیت خودشون.
توضیح: یعنی مثلا طرف میاد میگه من آدم خوب و توانایی هستم ولی توی شهر ما کار نیست، ولی مشتریها ایراد دارند، اصلا بیزنس من شرایط پیشرفت نداره و اون یکی بیزنس خوبه؛ میاد میگه من به این دلیل پیشرفت نکردم که توی این بیزنسم، توی این کشورم، توی این خانوادهام، توی این رابطهام و… بنابراین یکی دیگر از دلایلی که میگیم مرغ همسایه غازِ، اینه که ما میخوایم یک بهانهای پیدا کنیم که توجیه کنیم خودمون رو که چرا به جایی نرسیدیم. مشکل اینجاست که اگر ما این رو باور داشته باشیم، هی بیشتر توی باتلاق فرو میریم و اوضاع رو برای خودمون بدتر می کنیم.
حالا اگر فکر من این باشه که فلان شهر فلان موردش عالیه، چون این ذهنیت و انتظار رو دارم، اتفاقا بهش برمیخورم و باورم بیشتر تقویت میشه. البته احتمالا اوایل اوضاع خیلی خوب خواهد بود اما از آنجایی که من دارم شخصیت خودم رو به اون شهر دیگه میرم، بنابراین با دیدن اولین نشونههای مشکلات، دوباره تمرکز میکنم روی مسائل و نکات منفی، توی شهر جدید دوباره در مورد چیزهای منفی صحبت میکنم و نهایتا شهر جدید هم میشه مثل شهر قبلی (حتی به دلیل اینکه چیزی که رخ داده برخلاف تصور و انتظارمون بوده ممکنه اوضاع شهر جدید خیلی بدتر از شهر قبلی هم بشه و بیشتر ضربه بخورم.)
بنابراین باید حواسمون باشه که تمرکزمون روی چی هست؛ چون اگر تمرکز و انتظارمون چیزهای زیبا و مثبت و تجربههای عالی باشه، همونها هم برای ما رخ میدن و اگر تمرکزمون روی نکات منفی هر موضوعی باشه اونها تکرار میشن برای ما، نه اینکه واقعیت همینه، ما داریم واقعیت خودمون رو خلق میکنیم. نکته بعدی اینه که حواسمون باشه مسئولیت زندگی خودمون رو به عهده بگیریم؛ اگر که ما در زندگیمون به جای بهخصوصی نرسیدیم یا مثلا روابط مناسبی نداریم، به جای اینکه مدام بگیم من خوب بودم ولی شرایط شهر و دانشگاه و خانواده من، شرایط باعث شده که من به جایی نرسم، در واقع ما داریم با این باور خودمون رو نابود میکنیم. حالا چی کار کنیم؟ باید بیایم بگیم که من هستم که اتفاقات رو رقم میزنم، من هستم که شرایط رو خلق میکنم.
اگر مثلا توی بیزنس به مشکلی برمیخوریم، باید بدونیم که ایرادی در خودمون هست، باید بگیم که من مسئول شرایط بیزنسم هستم، من مسئول شرایط زندگیم هستم، من مسئول اتفاقات زندگیم هستم… یعنی یاد بگیریم که مسئولیت شرایط و اتفاقات زندگیمون رو به عهده بگیریم؛ نه اینکه بگیم شهر و کشور و دانشگاه و محل کار و فامیل و مردم و پارتنرم و فلان و بهمان ما به درد نمیخوره! باید بیایم بگیم من چه تغییراتی رو باید در شخصیتم بوجود بیارم برای موفق شدن؟ در بحث بیزنس من چه مهارتهایی رو باید یاد بگیرم؟ آیا من بلدم با آدمها ارتباط مناسب برقرار کنم؟
واقعیت اینه که آدمها دوست ندارن از خودشون ایراد بگیرن بگن بقیه هستند که مشکل دارند؛ در صورتی که هر زمان فکر میکنی تو مشکلی نداری و بقیه هستند که مشکل دارند، مطمئن باش که مشکل از خودتِ و تا وقتی که ما مسئولیت زندگیمون، مسئولیت شرایطمون، مسئولیت وضعیت مالیمون، مسئولیت وضعیت سلامتیمون، مسئولیت وضعیت ارتباطیمون و… رو به عهده نگیریم، نمیتونیم تغییرش بدیم؛ باید بپذیریم که ما داریم اتفاقات رو خلق میکنیم و آنچه که هست به خاطر افکار و باورها و رفتارهای ماست؛ بنابراین باید بیاییم بشینیم ببینیم کجای کار ایراد داریم، به جای اینکه بگیم دلیل اینکه زندگیمون ایراد داره به خاطر فلانیه.
3- از دلایل دیگهای که تقویت میکنه این داستان رو (مرغ همسایه غازِ)، بحث شبکههای اجتماعی و مقایسه کردن خود با دیگران است.
توضیح: وقتی که ما ذهنمون رو بمباران میکنیم با شبکههای اجتماعی و شروع میکنیم به مقایسه کردن خودمون و زندگیمون با شرایط زندگی افراد دیگه، انگار ی ویروس افتاده به جونِ ما؛ چون فرد توی هر شرایطی که باشه دچار احساس بدبختی میکنه. نباید گول هایلایتهای زندگی دیگران رو بخوریم. مقایسه کردن نابودکننده است؛ چون افراد وارد رقابت میشن، وارد چشم هم چشمی میشن.
اگر ما بیایم باورهامون رو تغییر بدیم، اگر ما کانون توجهمون رو بزاریم روی زیباییهای شرایط فعلی و موقعیتی که توش هستیم، اونوقت لاجرم به زیباییهای بیشتری هدایت میشیم، لاجرم نعمتهای بیشتری وارد زندگیش میشه. نکته بعدی اینه که نیایم این باور رو داشته باشیم که به این دلیل من به جایی نرسیدم که توی شهر ما نمیشه خیلی خوب پول ساخت، اما در عوض توی فلان شهر، خیلی خوب بیزنس رشد میکنه؛ اتفاقا بیایم مسئولیت شرایط و اتفاقات خودمون رو به عهده بگیریم. (بیایم به جای داشتن باورهای محدودکننده، تمرکز کنیم روی باورهای قدرتمندکننده؛ بیایم با پیدا کردن الگوهای مناسب، باورهای محدودکننده رو تغییر بدیم). در نهایت، سعی کنیم شبکههای اجتماعی رو فراموش کنیم، سعی کنیم مقایسه نکنیم، سعی کنیم تمرکز کنیم روی نکات مثبتی که در زندگی و اطرافمون هست، تا طبق قانون هدایت بشیم به نعمتها و زیباییهای بیشتر.
به جای بهانه آوردن که فقط شرایط رو بدتر میکنه، بیایم مسئولیت زندگیمون رو تمام و کمال برعهده بگیریم و تمرکزمون رو بزاریم روی زیباییها و ببینیم میشه از همون جایی که هماکنون توش داریم زندگی میکنیم، زندگیمون رو به شکلی تغییر بدیم که الان هیچ ایدهای در موردش نداریم. از وقتی شروع میکنیم به تغییر نگاه و افکارمون و به همون نسبت باورهامون تغییر میکنن و ورودیهای ذهنمون رو کنترل میکنیم، هر روز شرایط در تمام جنبههای زندگی برای ما بهتر و بهتر میشه. این باور و ایمان باید در دلمون ایجاد بشه که ما خودمون با افکار و باورهامون داریم اتفاقات هر لحظه زندگی مون رو رقم میزنیم. از همین لحظه که شروع میکنیم روی خودمون کار کردن و شروع میکنیم به تغییر کردن، به اندازهای که تغییر میکنیم، شرایط از همین فردا، از همین 24 ساعت بعد میتونه تغییر پیدا کنه و هر کسی که این کار رو انجام بده و یک ذره باورهای مثبت رو جایگزین کرده باشه، نشونههاش رو از فردای همون روز، همون شب، حتی یک ساعت بعد یا حتی پنج دقیقه بعد میتونه ببینه. چراکه اگه یک ذره روی باورها و کانون توجهمون کار کنیم و به چیزهای زیبا و مثبت و مناسبی توجه کنیم، بدونشک جهان به کانون توجه ما واکنش نشون میده.
—————————————————————————————————————————————————————————————————————-
استاد عباسمنش، خیلی ممنونم بابت این فایل. وقتی در مورد تمرکز به نکات مثبت زندگی صحبت کردین یادِ دوره فوقالعاده راهنمای عملی دستیابی به رویاها افتادم؛ وقتی هم که به باورهای محدودکننده و قدرتمندکننده اشاره کردین، یاد مجموعه فایلهای دوره رایگان و بسیار ارزشمندِ ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده افتادم؛ وقتی هم که در مورد پذیرفتن مسئولیت زندگی (اشتباهات) و عادت مخربِ مقایسه کردن خود با دیگران صحبت کردین، یاد محتوای زندگیساز و فوقالعاده احساس لیاقت افتادم. فقط خواستم بگم استاد عزیز، من هم مثل بیشتر دوستان، قدر تمام دورههاتون (چه رایگان و چه غیررایگان) رو میدونم.
—————————————————————————————————————————————————————————————————————-
خدایا شکرت که هر روز من رو به اون شخصیت ایدهآلی که میخوام بهش تبدیل بشم و همچنین اون زندگی دلخواه و شرایط رویایی که در آرزوش هستم، نزدیکتر میکنی.
خدایا من هر روز آمادگی دریافت برکات، نعمات، هدایتها و هر خیر و خوبی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای تمام چیزهای خوبی که وارد زندگیم میکنی، ازت هزاران بار ممنونم.
من باور دارم که به این جهان غنی و سخاوتمند اومدم تا زندگی فوقالعاده عالی و لذتبخشی رو تجربه کنم.
من باور دارم که بسیار خوشبخت بودن و زندگی در آسایش و رفاه و آزادی، روند طبیعی زندگی منِ؛ چونکه ذات من بسیار ارزشمند و لایق خوشبختی و ثروت پایدارِ.
من باور دارم که قرارِ نقشی در گسترش این جهان زیبا داشته باشم و اثر بسیار خوبی از خودم به جا بزارم،
و در آخر کار، هم خودم از خودم راضی باشم و هم خدای من از من راضی باشد.
سلام مریم خانوم
امروز صب که از خواب بیدار شدم مثل تقریبا هر روز تمام تلاشم این بود که در تمرین ستاره قطبی ذهنمو جهت بدم به سمت اتفاقاتی که دوسدارم امروز تجربه کنم ،همیشه یکی از درخواستهام خوندن کامنتهای زیبای دوستان و هم مدار شدن با آگاهی های کیهانی هست ،همیشه هم به لطف این سایت و دوستانی که اینجا فعالن این درخواست من تیک میخوره مثل الان که با خوندن کامنت پر از آگاهی شما احساسم بی نهایت خوب شد و دوباره قانون ثابت خداوند که استاد همیشه با عشق برای ما توضیح میده تکرار شد برام
قلم شیوایی دارین و مشخص چقدر خوب تمرکز کردین روی این مباحث ،چه دعاهای قشنگی برای ما آخر کامنتتون کردین و فرکانسشو به واضح ترین شکل ممکن بر قلب من نشست
ددست عزیزم بی نهایت سپاسگزارم ازت و برات آرزدی هرآنچه را دارم که لایقش هستین ،سلامتی ،ثروت ،روابط عالی ،ارتباط با خداوند مهربان در مدارهای بالا
در پناه الله یکتا شادو خرم باشب
سلام آقای کرمی
اول از همه خدای بزرگ، مهربان و بخشنده رو شکر میکنم که هر چه دارم از اوست و دوم از شما، که با ارسال پیام انرژی مثبتتون، باعث شدین حال فوقالعاده عالی امروز من، بهتر از قبلش بشه.
براتون آرزوی زندگی سرشار از عشق و صداقت و وفاداری، سلامتی، آرامش، آسایش، رفاه، آبرومندی، عزتمندی، آزادی، امنیت، موفقیت و ثروت پایدار رو دارم و امیدوارم در هر دو جهان، بسیار خوشبخت و سعادتمند باشین.
سلام به شما استاد عزیزم و شما مریم بانو جان و دوستان و همراهان در این سایت
چرا ما انسان ها ناسپاسیم
1 = تمرکز بر نکات منفی چیز های که داریم و دیدن نعمت های بقیه و حسرت خوردن و رفتن تو احساس بد
مثال از خودم . من تو یه محله اطراف تهران زندگی میکنم یه محله آروم و خیلی دنج قبلا همش بدی محله رو میدیدم که مردمش فضول هستند و امکانات نداره و مردمش فرهنگ ندارن و من باید برم تهران اونجا هست که همه چیز خوبه و مردمش با فرهنگن و جالب اینه که به احساس بد میرسیدم و هر کاری میکردیم نمیتونستیم بریم و اونجای که استاد گفت برای جا به جای به جای بهتر باید اول از جای که هستی لذت ببری بعد به جای بهتر میری و من شروع کردم به دیدن خوبی های محله امون و تعریف کردن ازش و لذت بردن و به خدای احد و واحد قسم که بعد از چند ماه ما به یکی از محله های خوب و گرون جا به جا شدیم اونم به راحتی .
2= فرار کردن از مسئولیت و کسی پیدا کردن برای اینگه به چیز های که نرسیدیم خیلی راحت بندازیم گردن اونها .
مثال از خودم = من 3 سال پیش پیش یکی از اموزشگاه های خیاطی دوره دیدم و به جای اینکه بیام تو خانه تمرین کنم تا مشکلم حل بشه و جلسه بعد برم بپرسم تنبلی کردم تا دوره تمام شد و من برای اینکه مسئولیت از گردن خودم بندازم همش میگفتم که خوب یاد نداد و من این همه هزینه کردم ولی الان مسئولیتش رو قبول میکنم و مقصر اصلی خودم میدونم و درستش میکنم
3 =مقایسه کردن زندگی فعلی خودم با عکس ها وفیلم های شبکه های مجازی که اصلا معلوم نیست که چقدرش درسته
مقایسه کردن آنقدر آدم به بی ارزشی میرسونه که اصلا نمیتونه حرکت کنه وخودشو نابود میکنه
استاد خوبم مرسی بابت مطالبی که در اختیار ما میزاری و ما نسبت به سطل خودمون ارزش برداشت میکنیم .
استاد من دوره ی عزت نفس 2 سال پیش گرفتم و فقط تونستم 2 جلسه اشو ببینم و برام همیشه سوال بود که چرا نمیتونم تمامش کنم دانلود میکردم ولی حوصلم نمیگرفت یا اتفاقی پیش میومد که نمیتونستم گوشش کنم الان میفهمم که من تو مدارش نبودم الان میفهمم که من به نسبت ظرف الانم کیتون از مطالب شما برداشت کنم ولی عیبی نداره تلاش میکنم تا ظرفمو بزرگتر کنم تا بتونم بفهمم قبل از اینکه وقتم تو این دنیا تموم بشه و شرمنده خدای خودم بشم .
سلام استاد عباس منش عزیز
فایلهایی که در این چند روز مریم خانم و شما گذاشتید
فقط برای حال و احوال این زمان من بود
این فایل آخر( مرغ همسایه غاز است ) فوق العاده برای شخص من و همکارانم بود
من شراره سرپرستار بخش اطفالم و این هفته های اخیر خیلی بهمون سخت گذشت و هر روز هم بدتر میشد . طوری که با دعوا و بحث دلخوری بین ما و همراهان بیمارانمان گذشت خوب می دانستم کار ما اشکال داره ، از ابتدای سال نو میلادی با فایلهای مهاجرت به مدار بالاتر دوباره شروع کردم و فایل مرغ همسایه غازه جواب تمام سؤالها بود
تمرکز بر نکات منفی ، نپذیرفتن مسئولیت خودم و مقایسه با دیگران
این فایل به من یاد آوری کرد که تنبلی کرده ام و باید روی خودم جدی تر کار کنم .
من از شما استاد گرانقدر بسیار سپاسگزارم همچنین از مریم جان هم خیلی ممنونم که پروژه های گام به گام و مهاجرت به مدار بالاتر را آماده کردن ، چند سال هست که شما را میشناسم و همیشه سپاسگزارم که خداوند مرا به سمت شما هدایت کرد