اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد جانم . با اینکه هر روز شما رو میبینم و صداتون رو میشنوم ولی نمیدونید باز چقدر دلم تنگ میشه برای شما و خانم شایسته . مرسی که فایل گذاشتین . خانم شایسته مرسی که گام های مهاجرت ما رو به مدار بالا برنامه ریزی میکنید .
در این موضوعی که شما گفتین من دو تا پاشنه آشیل بزرگ دارم . یکی اینکه شهرم رو دوست ندارم چون خیلی مذهبیه و طبیعت درخت و آب و ...کم داره تفریحات بازی طور کم داره … و یکی هم اینکه در شغل من کارفرما سخت پول میده ،دیر میده، کم میده ، یه عده ای کار زیاد دارن بقیه کمتر .
حالا من چه اقدامات عملی انجام میدم که این دو تا پاشنه آشیل رو بهتر کنم :
– برای ارتباط بهتر با شهرم به خودم گفتم ساره جان قانون اینه اول اینجایی که هستی رو به بهشت تبدیل میکنی بعد خداوند هدایتت میکنه به جاهای بهتر. پس دیدن هر چیز زیبایی که در شهرم هست مثل : ثروتمندان زیادی داره ، کار رونق داره ، رستوران و کافی شاپ و فست فود و مغازه های خوراکی و مغازه های لباس فروشی لوکس خیلییییی زیاد داره . شهر پویایی هست . بسیار ماشین های خارجی در شهرمون زیاد شده . بناهای تاریخی معروفی در شهر ما هست . قیمت زمین اینجا زیاده و به این معنیه شهر در حال رشده . وقتی شهر در حال رشده یعنی ساخت و ساز در اون زیاده پس یعنی کار معماری میتونه پر رونق باشه . در اطراف شهر ما روستاهای دنج و زیبایی هست که طبیعت قشنگی داره . شروع کردم به دیدن هر کدوم از این روستاها . شروع کردم به دیدن جاهای تاریخی و دیدنی شهرم .
– یکی دو سالیه برای اینکه با کشورم هم ارتباط بهتری داشته باشم شروع کردم به دیدن شهر های جدید و زیاد سفر میکنیم . دیگه کم پیش میاد از یک شهر دو بار دیدن کنیم . خداروشکر همسرم هم با من همسو شده و از پیشنهادات من استقبال میکنه . نمیدونید چه کیفی میکنیم با ماشین خودمون در حد یکی دو شبی به شهرهای اطراف سفر میکنیم . دیگه گیر نمیدیم چرا شغل همسرم اینجوریه چرا مرخصی هاش کمه . یه جوری برنامه میریزیم که واسه شغلش دردسر نداشته باشه و هم کم هزینه در بیاد . حتی شاید تابستونا در چادر مسافرتی بخوابیم که واسه هممون الخصوص دخترم بسیار جذابه .
– برای باورسازی مناسب شغلم مدام دارم نکات مثبت هر کارفرما رو به خودم یادآوری میکنم . برای پروژه های میگم ببین اخلاقش چقدر خوب و مودبه. ببین اینجا چقدر راحت پول ریخت . ببین امروز این کلمه رو گفت معلومه احترام زیادی برای من قائله . هی به خودم میگم تو خیالت راحت باشه کسی پول تو رو نمیخوره چون تو داری روی خودت کار میکنی و هر کسی سرراهت قرار میگیره برای خیر رسوندن به توه . خدا وکیل منه پس نگران نیستم . خدا آدم های عالی رو سر راه من قرار میده چون من مدارم داره بالا میره افراد مشابه خودم رو جذب میکنم. ببین تو خودت چقدر اصرار داری حق و حقوق بقیه رو سروقت بدی این آدم ها زیادن و سر راه تو هم قرار میگیرن … واسه کارای نظارتم در سازمان برعکس همه که از ارتباط با کارفرما مینالند من آدم های مودبی سرراهم قرار میگیرند. خودشون پیش فرض دنبال ساخت با کیفیت تر هستن . به خدا گفتم تو این قسمت من کاملا اوکی قربونت همین فرمون بریم جلو :)
خلاصه اینکه من روی این موارد خیلی دارم کار میکنم ولی جای کار دارم به خصوص بحث پروژه های شخصیم .
.
یه خاطره یادم اومد ، تهران رفته بودیم یه جایی یادمه دو تا رستوران چسبیده به هم بودن با یک اسم . یکی شلوغ تر و یکی خلوت تر . بعد جالبه روی شیشه رستوران بزرگه بزرگ نوشته بود ما شعبه اصلی هستیم بغلی شعبه ی ما نیست :))) وای که چقدر خندیدیم .
استاد بی نهایت خوشحالم از دیدن فایل شما . سپاسگزارم این آگاهی ها رو برامون میگین . عاشقتونم . خدانگهدار .
چه عکس قشنگی داری بهار فرشته روی من . میدونی چند بار نگاه به عکس قشنگت کردم ؟؟؟ خیلیییی و هر دفعه لبخند به لبم می اومد .
من عاشق لبخند شما شدم من عاشق انرژی پاکت شدم که هم از عکس و هم از کامنت قشنگت دریافت کردم .
آخخخخ اونقدر مبهوت زیباییت شدم یادم رفت برای کامنتت تشکر کنم . مرسی که تا این حد زیبابین هستی و ابراز هم میکنی . امیدوارم انرژیش هزار برابر به زندگی خودت برگرده …. کامنتت باعث شد دوباره کامنت خودم رو بخونم و نعمت های زندگیم که گاهی ممکنه برام عادی جلوه کنه رو یادآوری کنم . به قول لیلا بشارتی عزیز که ترفند عالی برای سپاسگزاری عمیق تر داره اینکه تصور کن اون نعمت از زندگیت حذف بشه چی میشه؟ اونجاست که میگم نههه ، خداجونم مرسیییی مرسیییی.
وای که چه ترفند خوبیه برای منطق ذهن تا این نعمت ها عادی نشن .
آقا جون ( شما با لهجه ی کاشی بخون) از دار المومنین از میدان اکسپورت چه خبر؟
از چهار راه
از تیمچه ها چه خبر؟
از کشک و بادمجون های کنار باغ فین چه خبر؟
وای که من را بردی به بیست و چهار سال قبل
وقتی که شدم دانشجوی فیزیک دانشگاه سراسری همان که تو بلوار قطب راوندی
از نشلج و مشهد قالی چه خبر؟
ابیانه و نطنز
وسط بهشتی دختر
یک شهر پر از ثروتمند
وسط بیابون یک گلوله ی سبز به نام کاشون
انارهای پوست سفید و بینهایت شیرین پاییزی اش
یه شهر پر از رستوران و کافه
که من بهترین برگر های عمرم را اونجا خوردم
چه مردم خونگرم و درستکاری
یادمه صاحب خونه مون برای خودش نان که میخرید برای ما هم میفرستاد.
ثروت میباره از این شهر
من چهار سال دانشجویی ام، اینقدر آتش سوزاندم که انگار تخلیه شدم، انگار همه چیز را تجربه کردم.
فرصت دوری از خانواده هم مزید بر علت شد که طعم واقعی استقلال را بچشم.
اون موقع ها که قانون را نمیدانستم، وقتی به تضادی بر میخوردم، خیلی ناخودآگاه ، تاکید میکنم خیلی ناخودآگاه و ناآگاهانه خاطرات و لحظات خوش و بیشمار کاشون را تو ذهنم مرور میکردم. همون برداشتن توجه از مسیله ام و گذاشتن اون روی خاطرات خوب کاشون باعث میشد که ناآگاهانه من برم تو فرکانس استقلال ، عزت نفس، شادی و به همین دلیل الان که قانون را میدانم میفهمم که چرا من علیرغم داشتن بعضی از مسایل همیشه خوش شانسی میآوردم.
مرسی ساره جان که باز من را بردی به بهترین و الماس گونه ترین خاطرات عمرم.
آقاجوووون هَ پَ شاما یه پا کاشونی محسوب میشی و تِمام . ما از دارالمومنین سنتی به دارالمومنین مدرن تغییر لول ظاهری داشتیم اماااا هنوزم در صدر جدول بقیه شهرهاییم.
هنوزم کشک و بادمجون هامون تکه چون با بادمجون شیرین لتحر میپزن. کاشون خیلیییی بزرگ شده اما هنوزم چهارراه قلب شهر کاشونه و شلوغ با یه عالمه مغازه های متنوع … مسافرا همچنان مَدخل و اکسپورت پیاده میشن اما شکل ظاهری اونجا تغییر کرده .
نمیدونم خیابون منتهی به باغ فین رو دیده بودی یا نه اونجایی که محله ثروتمندان کاشون هست ، هر روز اونجا با سرعت ساختمون های بزرگ با کیفیت و با نمای عالی بیشتر ساخته میشه که خودم مهندس ناظر یکیشون هستم و شگفت زده میشم از جریان اینهمه پول و آدمایی که خونه هاشون مثل کاخه. من خداروشکر تو مدار دیدن و فهمیدن این جریان ثروت شدم .
میدونی وقتی گفتی دانشجوی دانشگاه کاشان بودی و صاحب خونتون چه رفتاری داشته یاد دانشجوی اجاره نشین خودمون افتادم. علی رغم اینکه همیشه بهش میگم کار داشت بهم بگه ولی خودم غافل شدم چیزی براش ببرم مرسی که گفتی … راستی دختر 4 ساله من هم از الان میره دانشگاهتون البته قست مهد کودک :))) دانشگاه کاشان که کلی ساختمون اضافه کرده بزرگ شده اونقدر که با اتوبوس توش جابجا میشن . یه عالمه دانشجوی عرب هم جذب کردن .
راستش ابیانه و نطنز رو تازگی نرفتم اتفاقا تو فکرش بودم ولی گذاشتم بهار برم هوا بهتر باشه و اونجا زیباتر باشه اما بسیار نیاسر و قمصر میریم چون نزدیکتره و زیبا . اطراف کاشون فریزهند و قزآن پاییز قشنگی دارن . به تازگی وسط کوه های قزآن رفتیم یه جای دنج که پرورش ماهی داره ماهی کبابی تازه خوردیم و لذت بردیم . ازین پس هر جا برم جای شما در قلبم خالیه. … راستی نمیدونم کویر مرنجاب هم رفتی یا نه اونجا هم خیلی قشنگه و کاروانسراهای خوشگل و باحال تو دل کویر ساختن تا شب راحت تر بتونی ستاره ها رو ببینی و لذت ببری.
از انارهای پوست سفید گفتی معلومه انار باغ های فین کاشون رو خوردی ها
خیلی خوشحال شدم از خاطرات دانشجویی برام گفتی . من دوست داشتم دانشجویی یه شهر جدید برم ولی تجربه اش نکردم . واقعا که باعث استقلال و قوی تر شدن میشه باعث تو دل ترس ها رفتن میشه آخه خودش یه مهاجرت کوتاه محسوب میشه با همه ی ویژگی هایی که استاد برای مهاجرت میگه .
خوشحالم که خاطره های خوب از کاشون داری، من هنوز استانبول نیومدم اما غذای ترکیه ای زیاد خوردم به خصوص پیده . بهار جان انشاءالله در بهترین زمان ببینمت ، یا در قلب کاشون یا در قلب استانبول ، عاشقتم ، خدا یار و نگهدارت.
استاد من هنوزبعدازده هابارگوش دادن به فایل قبلی که گذاشتین تشنه شنیدن آگاهی های اون فایلم روزوشب من باگوش دادن به اون فایل داره میگذره دوست دارم اینروزا فقط من باشم وصدای شما، الان بااین فایل دیگ دیوانه ترشدم بخداا، چه میکنین اینروزا شما وبانوشایسته باما، خدایی ما بچه های سایت دیگ جای هیچ بهانه ای برای تغییروبهبودزندگیمون نیست شما سنگ تموم گذاشتین وهرروزبهتروبهتروساده ترداره میشه با پروژه هایی که خانم شایسته عزیزم میزارن وفایلای بینظیری که تواین مدت شما بعنوان هدیه گذاشتین برای ما، سپاسگزارم انشالله که باعمل کردن سپاسگزار واقعی باشیم…
اما درمورد موضوع این فایل: نادیده گرفتن داشته های خودمون وچشم به داشته های دیگران داشتن… درمورد خودم بگم ازقبلم بهترشدم اما هنوزهم گاهی نگاهم به داشته های دیگران هست اما خداروشکربه نسبت قبل آگاهترم وزودمیتونم مچ ذهنم روبگیرم ولی پاشنه آشیلم مقایسه موفقیت خودم بادیگرانه که اینروزا بهترشدم خداروشکرچون دارم آگاهانه روش کارمیکنم، یکی ازچیزایی که یه مدت روش تمرکزکرده بودم وهی داشت بیشترمیشدازاون موضوع اطرافم این بودکه انتقادازبرادرم میکردم که چرا همش دنبال اخباره این چه وضعیه همش میخواستم ازش دوری کنم ولی اتفاقی که میفتاداین بودکه هرکی بامن هم صحبت میشدازاخباروشرایط سیاسی حرف میزد، باوجوداینهمه آگاهی اما بازم متوجه نبودم که من دارن باتوجه کردنم بیشتربه این ناخواسته قدرت میدم، باگوش دادن این فایل متوجه شدم که من اونهمه ویژگی مثبت برادرم وآدم های دیگ روتوجه نکردم بهشون فقط توجه کردم به همون یه ویژگی نادلخواه، خداروشکربرای نعمت آگاهی..
این مدتی که میرم پیاده روی میبینم که هرروز شهرداری داره امکانات بیشتری رومیزاره واسه شهروچقدهمه جازیباشده، اما خیلی کم دیدم که مردم چشمشون این زیبایی ها وامکانات روببینه نمیان بگن شهرداری چقدرزحمت کشیده که این فضای زیباروبوجودآورده، میگن میدونی واسه همین پارک شهرداری چقدبودجه کلانی روبالا کشیده تومملکت همه دزدن، نمیدونن که ناسپاسی بلای بیشترسرشون میاره،
ازخدامیخوام که به من درک بهتربرای سپاسگزاربودن ودیدن نعمت ها رودرزندگیم واطرافم بده، خدایاشکرت که این سعادت نصیبم شده که تواین مسیرباشم تابه امروزوخدابه من لطف داشت که ازگمراهی نجاتم داد، استاد توفایل قبلی شما این آیه ای که خداوندبه پیامبرمیگه همانطور که توراازگمراهی نجات دادیم.. من باتمام وجودم درک میکنم وحسش میکنم چون یادم میاره که خودم توی چه تاریکی بودم که خداهدایتم کرد به سایت شما ومن باقرآنی که ازش نفرت داشتم دوست شدم باخدایی که خیلی دورمیدیدمش نزدیک شدم وچقدرزنجیرهای شرک ازدست وپاهام بازشدوخالصترشدوجودم، بابت همین نعمت حضورم دراینجا واین مسیرتوجیدی هرچقدرسپاسگزاری کنم کمه واقعا، خداروشکرکه صدای شما همیشه بهترین سلاح برای خاموش کردن نجواهای شیطان هست برام واین سایت امن ترین پناهگاه برای درامان ماندن ازآلودگی ها، وآرامش میگیرم وقتی میام تواین سایت که امن ترین خونه ی منه، خداروشکربرای وجودشما استادعزیزم واستادشایسته نازنینم، خداروشکربرای تمامی اعضای خانواده ام تواین سایت که کلامشون فقط زیباییه وتحسین، خدایاشکرت شکرت شکرت… انشالله خدابه هممون توفیق موندن دراین مسیرتوحیدی روبده.. آمین
من چند وقتی هست که زیر فایلهای جدید استاد نوشتنم نیاد ولی تصمیم گرفتم کسایی که دلی تحسین میکنم برای خودشان هم بنویسم تا هم من تمرکز بیشتری روی زیبایی ها داشته باشم و هم نشانه ای باشد برای دوستانم.
تو دلم هزاران بار تحسین کردم محبت که نسبت به استاد و خانم شایسته عزیز داشتی و چقدر قدردانی خودت را در قالب کلمات زیبا ادا کردی. احسنت بهتون
چقدر قشنگ متوجه جواب دنیا به کانون توجه آن شدی و چقدر زود به مسیر برگشتی
احسنت بهت برای اینکه زیبایی شهرت و خدمات شهرداری را نوتیس کردی و براش سپاسگزاری کردی.
نمیدانم وقتی این کامنت را نوشتی در چه حالی بودی اما بگذار بگم که خدا دستم را آورد و گذاشت رو اسم شما و اسمت را برام بلد کرد و گفت بهار حتما برای این دختر بنویس.
الهی که خداوندم از خزانه غیبش، از قدرت آسمانها و زمین برایت ثروت، آرامش ، خوشبختی بباراند و بباراند فراوان و دایمی
استاد کاش من 30 سال پیش با این قوانین آشنا میشدم، البته که هر وقت ماهی رو از آب بگیری تازه هست
مثال بزرگ این مورد خود من هستم
زمانی بود که کارم گچبری ساختمان بود و همانطور که شما در کلوپ بازیهای کامپیوتری پول میساختین من هم در کار گچبری ساختمان پول میساختم
در عرض چند سال هم خانه خریدم هم ماشین هم ازدواج کردم
اما مرغ همسایه برایم غاز شد
از وقتی مرغ همسایه برایم غاز شد، دیگه نکات منفی شغلم که باید با ذره بین پیدایش میکردم برایم بزرگ و بولد شد.
تنها نکته ی منفی که یادم هست از آن شغل که برای خودم بزرگ کرده بودم این بود که چون کار من پول بردار هست و در آخر کارهای ساختمانی قرار دارد مالکین خیلی سخت به من پول میدهند
اما در عوض در شغل بساز بفروشی آقای خودتی و نوکر خودت و این تو هستی که باید به دیگران پول بدهی و اینکه پول تو ساخت و سازه
و همین نکات باعث شد من سرمایه هایم رو با برادرم که او هم در کار گچبری شریک من بود یکجا کنیم و بیایم تو شغل ساخت و ساز
و نتیجه چی شد دقیقا همینی که استاد گفتن در ساختمان اولی چون نظر مان از گذشته روی اینکار مثبت بود نکات منفی رو نمیدیدیم و سود خوبی هم از ساخت ساختمان اول کردیم
ساختمان بعدی یه مقدار روی نکات منفی اداره جات توجه کردیم و همین طور کار به کار بیشتر به تکات منفی توجه کردیم و تا جایی رسید که دیدیم بعد از چند سال بدو بدو همون سرمایه های قبلی رو نمیتونیم بخریم و بعد از حدود 6 سال ساخت و ساز دوباره شغل عوض کردیم اینبار هر دو سال یکبار شغل عوض کردیم و هربار با مشکلاتی روبرو شدیم و بعد از مدتی با فکر اینکه سود تو فلان کاره یا فلان شغل این مشکلات رو نداره شغل عوض کردیم
اما بعد چند سال متوجه شدیم که یکی دو تا از دوستانی که توی کار ساخت و ساز داشتیم در همون بازارهایی که ما متضرر شدیم آنها سود کرده اند
و بدین وسیله متوجه شدیم ایراد از کار نبوده بلکه ایراد از من نوعیه
و باز هم بخاطر باورهای مخربی که در وجودم شکل گرفته بود و شرک وجودی که عوامل بیرونی رو مقصر میدونست، ضررهای زیادی رو تجربه کردم و تا مرز ورشکستگی مالی پیش رفتم
اما از یه جایی به بعد تسلیم شدم و از پرودگار کمک خواستم و عهد بستم که روی خودم کار کنم و به لطف آموزه های شما الان (به غیر از دوماه اخیر که درست روی باورهام کار نکردم) در دوسال اخیر پیشرفت مالی خوبی رو تجربه کردم.
مثالهای خیلی زیادی دارم که این تفکر که مرغ همسایه غازه چه لطماتی به من و اطرافیانم زده
که یک مورد دیگه اش رو که در رابطه با همین فضای مجازی هست رو خلاصه بگم و تمام
دو تن از نزدیکان من در سال گذشته با هم عقد کردن و هر روزه از جاهایی که میرفتن و به ظاهر خوشی های که داشتن در اینستاگرام و غیره فیلم و عکس میزاشتن و ما نزدیکان هم خوشحال که چه خوب شد این دو با هم ازدواج کردن و چه زندگی خوبی دارن تا اینکه حدود دو ماه پیش گفتن فلانی و فلانی میخوان طلاق بگیرن و ما رو میگی از تعجب شاخ در آوردیم:
اینها که تا شب گذشته استوری و پست از خوشی هاشون از ماهگرد های ازدواج از سفرهاشون فیلم و عکس میزاشتن چطور شده یک دفعه میخوان از هم جدا بشن،
بعد متوجه شدیم اینها از هفته اول ازدواج شون متوجه شدن همدیگه رو دوست نداشتن فقط ادای آدامای خوشبخت رو در میآوردن
بقول گفتنی میگه درون شون خودشون رو کشته بود و بیرونشون دیگران رو
ونکته دیگه اینکه شخص من از همین امروز قبل از اینکه این فایل رو ببینم تصمیم گرفته بودم هر روز نکات مثبت یکی از اطرافیانم رو بنویسم و چون یکی از برادرانم سر کار ساختمان با من هست و خیلی مواقع نکات منفی ایشون رو برای خودم بولد میکردم تصمیم گرفتم اول نکات مثبت ایشون رو بنویسم و وقتی نوشتم خودم هم تعجب کردم که این برادرم که این همه نکته مثبت داره و اون نکات منفی که ذهن من هر روز برام بولد میکنه اصلا در برابر این همه نکته مثبت به حساب هم نمیاد
برای هر نکته مثبتی که برادرم داشت و مینوشتم از خداوند سپاسگزاری میکردم و بقول استاد نتیجه رو در لحظه احساس کردم که همون حال خوب و انرژی مثبت در اول روز برام بود
استاد اگه بخوام بنویسم باید تا شب بنویسم
نکات بسیار بسیار عالی و کاربردی رو در این فایل گفتین که امیدوارم درس بگیرم و عمل کنم
خدایا شکرت که به مسیر آسانیها هدایتم کردی
خدایا شکرت که هر آنچه برایم اتفاق بیفتد به نفع منه
حرفایی که از دل تجربه گفته بشه تاثیر به سزایی برای منی که میخونم داره واقعن ممنونم که این تجربیاتتون رو نوشتید که اول عادت های خوبی در شما ساخته میشه که این عادت ها خوب و رفتارهای خوب زندگی آدمو متحول میکنه.
که همیشه با بودنش در کنار استاد برام الگویی بوده که اینقدر در مدار خوب و عالی قرار دارد که همنشین استادی درجه یک شده
کسی که باید لیاقت های زیادی را داشته باشد که در کنار این شخص با انگیزه و ودرجه یک باشد
و این لیاقت. را در تمام دانشجویان و همراهان این سایت الهی جا انداخته که بتوانیم لایق بهترین ها باشیم
از استاد لایق بودن. را آموزش دیدم
از استاد ارزشمند بودن خودم را آموزش دیدم
از استاد حس آزادی و ثروت را آموزش دیدم
برای همین حالا با احساس لیاقت تمام تمام زندگی ام. را خودم خلق میکنم . در کنار استاد دارم بهترین زندگی را تجربه میکنم
اینکه مرغ همسایه غاز است
همیشه من اون روی دیگر مردم را میدیدم که جلو من چقدر خوش رفتاری میکنند و چقدر خوب هستند با هم دیگر
رفته بودیم در زمان نوجوانی خودم
رفته بودیم مهمونی
دایی اون خانواده چنان با خواهر زاده هایش خوب رفتار میکرد
عشق من عزیزم و فلان و از این حرف ها با خودم گفتم چه داااااایییییییی دارن اینا
بعد همونجا در راه پله اون خونه داشتم میرفتم پایین دایی جان چنان این بچه ها رو دعوا میکرد که به خودم گفتم با پیغمبر ورق برگشت
این همون دایی یک ساعت پیش بود که
اونجا به خودم گفتم چقدر مردم کلاس میزارند
از اونجا به خودم گفتم دایی خودم از همه بهتره
و اینکه هیچ گاه باور نمیکردم که اون چیزی که دیگران تعریف میکنند باشه
میگفتم آواز دوقل از دور خوش است
وقتی یکم برخورد. داشته باشی خوب میشه فهمید که چه هست طرف
و دیگه خودم از فضاهای مجازی استعفا دادم
و خیلی خوب هدایت شدم به کتاب های انگیزشی
کتاب های خوب
کتاب جادوی فکر بزرگ
کتاب کیمیاگر
کتاب حکایت
کتاب ماهی قرمز
کتاب دوام آوردن
کتاب قورباغه
کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید
کتاب لطفاً گوسفند نشوید
کتاب های زیادی رو خوندم
و بعد با استاد آشنا شدم
همه اینها بر میگشت به این که اول لیاقت را ساختم در خودم و لایق استادی شدم که واقعا باید ارزش را در خودمان ایجاد کنیم که در کنارش باشیم
همه بچه های سایت با لیاقتترین هستند که الان در این سایت هستند
و همین چشم و همچشمی ها همه شروع ناراحتی و نگرانی ها هست
که من همه را از ذهنم پاک کردم
و حالا زندگی سرشار از نعمت
سلامتی
روابط عالی و عاشقانه
فرزندان خوب که وقتی پسرهام میخواهند بخوابند میان بغلم و کلی باهم لذت میبریم و همه و همه را سپاس گذار خداوندم هستم که منو در آغوش خودش قرار داده و بهترین ها. رو دارم تجربه میکنم خدایا شکر
وقتی این فایل رو گوش کردم فکر کردم چقدر من این تفکرو دارم. متوجه شدم خداروشکر با کار کردن رو دوره ها ضعف های منم کم کم دارن رفع میشن.
همیشه از اینک دانشگاه نتونسته بودم پزشکی بخونم ناراحت بودم، اگ من پزشکی میخوندم،اگ خانواده ام حمایت میکردند،من درامد مالی بهتری داشتم، همیشه تو ذهن من پزشک بودن یه اعتبار و ارزش خاصی میداد، با خودم میگفتم چرا معلم شدم.
درونم پر بود از خلا هایی ک هیچ وقت پر نمیشد،دستاورد پشت دستاورد،اما همینک یه مدت میگذشت خلا دوباره پیداش میشد، خودمو مقایسه میکردم،خوشبحال فلان دوستم پزشکه، فلانی خوشگله،فلانی چه مسافرتهای خفنی میره.همیشه ی خدا یکی بود ک من خودمو باهاش مقایسه کنم.
بعد دوره ارزشمند عزت نفس،فهمیدم چه بلاهایی سر خودم در اوردم،فهمیدم من ارزشمندم بعنوان یک مدرس،من باید باهمین شغلم درامدم بیشتر باشه،
یکی فضاهای مجازی،یکی محفل های خودمونی، منبع ورودی های نامناسب برای من بود.
هر چقدر فعالیتهامو در فضاهای مجازی کم کردم،هر چقدر مدت زمان بیشتری رو در تنهایی صرف کار کردن رو خودم کردم احساسم عالی تر شد و اتفاقات اطرافم تغییر کرد.
من مدتها بود فضای مجازی نبودم اما امروز یسر استوری های دوستان و دیدم،همون نیم ساعت،ذهنم شروع کرد به نجوا
ببین دوستت رفته استرالیا چقدر مسافرت میره کیف میکنه تو هیچ جا نرفتی
ببین اون یکی دوستت مهاجرت کرده فلان کشور،کار و بار خوب داره،تو هنوز اینجایی
ببین عه فلانی هم ک ازدواج کرد چه مراسم خفنی.
خلاصه تو عرض همین زمان،احساسم بد شد،منی ک رو خودم کار کرده بودم و پاشنه اشیل مقایسه کردن داشتم متوجه شدم هنوزم علفهای هرز نیاز به پاکسازی دارند هنوز اول راهی، خرابش نکن، تااازه چند ماههه احساست خوبه،یاد گرفتی چیکار کنی.
خلاصه اکانتمو بستم و اینجام.خخخ یه دنیا برای خودت بسازی،این دنیا باشه خودت و فایل ها و سایت. انقدر احساس ارامش داری، انقدر خیالت راحته،انقدر ذهنت ارومتره،یه جهان شخصی،
باسلام خدمت شما استاد بزرگوار. از شما بابت این آموزشهای ارزشمندتون بینهایت سپاسگزارم.انشالله همیشه سالم باشید.
من تازه از زیارت امام رضا برگشتم و بسیار دعاگوتون بودم.نه تنها مشهد بلکه کربلا و سایر مکانهای مقدس….
و اما بریم سراغ مهمترین موضوع در دنیا یعنی شکرگزاری.
من در حال حفظ قران هستم و بسیار با ایات درگیرم. و بیشترین چیزی که خیلی بهش برخورد میکنم شکرگزاری هست.به طوری که خداوند به وضوح به بنی اسرائیل میگه نعمتهای منو یاد کنید و شکرگزار باشید و به عهدتون وفا کنید.
و جالبه که روایت شده نزدیکترین و شبیه ترین قوم به قوم پیامبر، بنی اسرائیل هستند. بنی اسرائیل بسیار ناشکر و بهانه گیر بودند.و جالبه این موضوع در ایران زیاد دیده میشه.و این ترسناکه…..
من خیلی سختی کشیدم تا درس شکرگزاری و قانون تکامل رو یاد بگیرم. و به رضایت درونی و سپس ارامش برسم.قبلش عجول و ناشکر بودم.و در جهنم نفس زندگی میکردم.بعدا متوجه شدم که بالاترین مرتبه که همیشه در دعاها گفته میشه رسیدن به مقام راضیه مرضیه هست. یعنی مقامی که خدا از تو راضی باشه و توهم از خدا راضی باشی….و این با سپاسگزاری بدست میاد.
و تنها انرژی محرک برای پیش رفتن در سیستم این دنیا دوچیز بیشتر نیست.شکرگزاری(مثبت نگر بودن)و استغفار(اصلاح مسیر و ریشه یابی مسائل)هست.
به قول استاد یاسین رحمانی: همیشه همه چیز در همان جایی که هستی رخ میدهد.
یعنی کافیه من از اون نقطه ای که ایستادم و شرایطی که دارم راضی باشم تا دنیا به سمتم بیاد.اصلا غیر از این باشه غیر منطقیه.زندگی فعلی شما حاصل انتخابهای شخص شماست اگه راضی نباشید از خودتون ، ذهنتون اجازه پیشرفت بهتون نمیده. چون میگه تو این مسیر تو ناراضی هستی و داری اسیب میبینی پس من نمیذارم که جلو بری.چون کار ذهن حفظ امنیت انسانه. اما اگه از خودت راضی باشی و شاد باشی ، ذهنم برات میشه مثل یک شکارچی قوی که بهت میگه تصویر نهایی ارزوت رو بهم بده تا تو رو بهش برسونم.چون من خوشحالی تو رو میخوام…..
اصلا شکرگزاری خود توحیده.یعنی خودت و خدا یکی میشی.چون بسیار به فرکانس خداوند نزدیک میشی.عزت نفست سر به فلک میکشه.از کثرت میری به وحدت.همه چیز رو از یک چیز میبینی و از شر عوامل دیگه(کثرت) رها میشی.اروم میشی. تو مطیع خدا میشی و خدا دنیا رو مطیع تو میکنه. ذره ذره تنظیم میشی.در مرکز قرار میگیری.میشی یک انسان بالغ و متعادل. اصلا شکرگزاری یعنی مسئولیت پذیری، چون میگی من محور و مرکز دنیام همه چیز تحت تاثیر درونیات منه… اگه یه چیزی درست پیش نمیره بخاطر منه. من خواستم و او به من داده.پس اصلاح مسیر میکنی….همینقدر ساده و در عین حال عمیق…
شکرگزاری به زندگی انسان حجم و عمق میده.شاید طول و عرض زندگیت مثل زندگی بقیه باشه. ولی درک و لذتی که تو ازش میبری مثل بقیه نخواهد بود.انگار همه چیز برات انبساط پیدا میکنه. و هی زیباتر میشه.مثل یک جادو میمونه. به زندگیت برکت میده. به زمانت برکت میده. انگار تو زمانت یه فرجه باز میشه و کلی چیز نصیبت میشه و بعدش که برمیگردی میبینی زمان خاصی نگذشته….خیلی عجیبه.
اینکه استاد شما میفرمایید برید و زیباییهای شهرتون رو نگاه کنید واقعا من تجربشو دارم. وقتی خوبه شهرتو میگی و شکرگزاری میکنی.انگار اون شهر میگه کجای کاری بیا تا قشنگیامو بهت بیشتر نشون بدم.بعد یهو میری تو یه کوچه بهشتی و یه صحنه ها و یه مغازه ها و یه چیزایی رو تجربه میکنی که کسی تجربه نکرده. من گاهی اوقات اینقدر از بعضی سفرهام تعریف میکنم که خانوادم همش دوست دارن با ما بیان سفر چون فکر میکنن شوهرم من رو میبره جاهای زیبا.خبر ندارن که نگاه من زیبا بینه.
«ناتانائیل زیبایی باید در نگاه تو باشد نه در آن چیزی که تو به آن مینگری.»
خلاصه که اینقدر این در و اون نباید زد.چقدر میخوای بررسی کنی ببینی کدوم کشور برای مهاجرت خوبه.چقدر میخوای پیجهای فروشگاههارو بالا پایین کنی تا بهترین لباس رو بخری.چقدر میخوای از این شاخه به اون شاخه بپری تا بهترین نصیبت بشه.فقط اروم بگیر و راضی باش. همه چیز خودش میاد به سمتت.ما اومدیم تو این دنیا تا راضی بودن و تسلیم بودنو یاد بگیریم.
گاهی اوقات میگم سحر اگه برگردی به 10 سال قبل به خودت چه نصیحتی میکنی؟ فقط میگم شاد و راضی باش.
فقط برنده کسیه که راضی باشه.چون اینطوری کاملا در زمان حال قرار میگیره.و همه چیز رو با تمام وجود زندگی میکنه. چون وقتی شکور باشی. سمیع و بصیر هم میشی. بعدش علیم میشی.پس پر از اگاهی میشی.پس اونی میشی که باید بشی.(درراه راست قرار میگیری)
پس اینقدر به دیگران نگاه نکن.دنیا تجلی درون خودته. هرکس در دنیا هرچی داره از الله داره.پس روی خودتو برگردون به صاحب همه چیز.و بگو اون فرد شکرگزار بوده که به فلان نعمت رسیده پس منم باید شکرگزار باشم.ازش یاد بگیر نه اینکه درون زندگیتو با بیرون زندگی اونا مقایسه بکنی و بیفتی تو چاه.(مخاطب همه این حرفها خودمم)
گاهی اوقات تو یوتیوب میچرخم و زندگی ادمایی که رفتن به کشورهای دیگه رو نگاه میکنم.گفتم شاید خودمم بخوام برای فوق دکتری برم.ولی با بررسی زیاد به یه درکی رسیدم.زندگی در کل دنیا شبیه همه…..فقط کسی زندگیش فرق میکنه که از جایگاهش راضی باشه و از تمام امکاناتش استفاده بکنه.دنیا خودش هوشمنده.خداوند بیناست .خودش به موقع میبرتت یه جایی که بیشتر به دردت بخوره و بیشتر پیشرفت کنی.
گاهی اوقات میگم چقددددر ما ناشکر بودیم.و هستیم. یه بار نشد یه رییس جمهور بیاد بگیم خوبه.نشد قدر سنتهامونو بدونیم و بد نگیم. نشد از وضع مالیمون راضی باشیم. از قیافمون. از ماشینمون. از کشورمون. چرا ؟ اخه چرا؟ این همه عقده حقارت و کمبود از چی میاد؟.همش خودمون زمین زدیم.جوک های پوچ و تمسخر امیز برای خودمون ساختیم.یه بار واقعا حقیقت پیرامونمون رو ندیدیم.چرا اینقدر مثل بنی اسرائیل غر میزنیم.خدا از بهشت براشون تو بیابان مرغ بریان میفرستاد میگفتن ما خیار و عدس و پیاز میخوایم. دقیقا شبیه ما….. چرا اینقدر میخوایم شبیه هم باشیم.ما ادما منحصر به فردیم باید متفاوت باشیم.پوششمون.سبک زندگیمون. علایقمون.نباید اینقدر خودمون رو مقایسه کنیم مگر اینکه بخوایم ازش یاد بگیریم و الگو پیدا کنیم.(به خودم دارم میگم)
خلاصه که استاد دمت گرم دست گذاشتی رو شاه کلید.ممنونم ازت.
به قول قران میخوام سفیه نباشم(سفیه یعنی کسی که بهانه بی مورد میاره و کفران نعمت میکنه).و اینو اینجا مینویسم که به عنوان یک استاندارد بیام و خودمو باهاش تنظیم کنم و برم.
اینقدر این فایل رو دوست داشتم که بار ها و بارها بهش گوش کردم
اولش ناراحت شدم راستش؛ گفتم وااای من چقدر درگیر این مسئله هستم و… اما سریع ذهنم رو کنترل کردم. با خودم گفتم همین که از الان تصمیم گرفتم که تغییر کنم، این یعنی من از دیروز خودم یک قدم جلو ترم به لطف الله
حالا من بی نهایت مثال در این زمینه دارم که بزنم اما به چند تاش اشاره میکنم
اول از همه وقتی داشتم فکر میکردم دیدم که عبارت هایی مثل “همه رو برق میگیره مارو چراغ نفتی!” یا ” همه فلان چیزو دارن ماهم داریم” هم تو این مسیر اشتباه هستن
مثل وقتایی که مثلا میگیم همه رفیق دارن مام رفیق داریم
ایناهم عبارت هایی هستن که دیگه از امروز باید نسبت بهشون هشیار بشم که اگر مسیر ذهنم داشت میرفت به اون سمت مچشو بگیرم
حالا مثال ها
1.مثلا رشته ای که توش درس میخونم؛ من اوایل خیلییی خوشحال بودم که این رشته رو قبول شدم اما اینقدر توی این 3 سال اطرافیان از نکات منفیش صحبت کردن، از اینکه فشارش زیاده، حقوقش کمه، و…، به خودم اومدم دیدم همش دارم از رشتم غر میزنم. و دقیقا طبق فایل با بقیه رشته ها مقایسش میکنم و میگم اره دیگه خوشبحال بقیست!
○هدف: از این به بعد، متعهد میشم که تمام تلاشمو بکنم که جز نکات مثبت رشتم راجع به چیز دیگه ای صحبت نکنم و اینقدر دنبال خوبی هاش بگردم تا جهان هر روز چیز های بهتری به من نشون بده
2.فامیلامون: دائم و از بچگی من دارم غر میزنم که فامیلای ما پایه نیستن ولی بقیه هستن، تو فامیل ما هیچکس هم سن من نیست و من تنهام. و هزار تا مثال دیگه. ولی هیچ وقت توجه نکردم که بجاش انصافا ما اقوام خوبی داریم که هیچ کدورت مهمی بین هیچکس نیست. اینقدر با فرهنگ هستیم که هر چقدر هم تفاوت بین خانواده ها هست، بازم همه برای هم احترام قائلیم و هیچکس دل کسیو نمیشکونه. از طرفی همه فامیل هامون واقعا دوستمون دارن و وقتی میریم خونشون با عشق ازمون پذیرایی میکنن؛ یا حتی بعضیاشون اینقدر پایه هستن که ما تمام سفر هامون رو باهم میریم و اصلا تنها نمیچسبه!
○هدف: از این به بعد در این مورد هم باید خیلی هشیار باشم و روی همین نکات مثبتی که گفتم تمرکز کنم. خدایا خودت کمکم کن
3.کشورمون!
میدونین نکته عجیبی که هست اینه که من واقعا ایران رو دوست دارم، اما بازم راجع بهش غر میزنم. فکر کردم و دیدم این واسم شده یه عادت، ینی چیزی نیست که عمدا باشه و صرفا یه عادته که باید نسبت به هر چی ایراد گرفت. یه مثال واضح و ملموس بخوام بزنم، همینه که چند روز پیش گفتم فلان کشورا دارن واسه جشن سال نو چکارا میکنن اونوقت ما برقمون قطعه! خب چرا اون 22 ساعت دیگه که برق داریم رو نبینم؟ چرا این همه امکاناتی که به رایگان در اختیارمه رو نبینم؟ چرا این همه زیبایی رو نبینم؟ چرا فراوانی نعمت رو نبینم؟ چرا ناسپاس باشم وقتی سپاسگزار بودن اینقدر زیباست؟
○هدف: باید هر لحظه و هر جا ذهنم رو به شکلی تربیت کنم که دنبال قشنگی ها باشه؛ مثلا همین که از دیروز عصر توی شهر قشنگ ما بارندگیه و هوا فوق العاده لطیف شده خداروشکر
4.و مهم تر از همه، خودم
اینکه چه با خودم چه با دیگران، چه جدی و چه به شوخی برمیگردم ایراد های خودم رو بولد میکنم و با نکات مثبت دیگران مقایسه میکنم
مثلا وقتی یه هنری دارم، برمیگردم میگم مال منو نگا چقدر کج و کوله، بعد فلانی تو اینقدر زمان کمتر چه قدر کاراش خوشگل تره
یا مثلا از اندام خودم ایراد میگیرم
یا از اخلاقم
یا توانایی هام
یا ویژگی هام…
میدونی انگار ته دلم میدونم اشتباهه و انیطور نیست! انگار میدونم ناحقیه ولی اینکار رو از روی عادت انجام میدم.
○هدف: از من، یدونه توی جهان هست؛ با تمام نکات مثبت و منفیم. از طرفی من ارزشمند ترین هدیه خداوند به خودم هستم و اگر خودم هوای خودم رو نداشته باشم، هرگز نمیتونم توقع داشته باشم که جهان هوای منو داشته باشه.
من از این به بعد تمام تلاشم رو میکنم که پشت خودم باشم و از قشنگیای خودم صحبت کنم.
و خبر خوب اینجاست، که من حداقل از امروز تصمیم گرفتم که متفاوت باشم. تصمیم گرفتم که شخصیت بهتری داشته باشم و این یعنی من از دیروز خودم جلوترم
خیلی خوشحالم که در فرکانسی بودم که در معرض این آگاهی ها قرار بگیرم و از خداوند میخوام که کمکم کنه تا واقعا در این راستا تغییر کنم و شخصیت بهتری از خودم بسازم.
از زمانی که تمرینی را برای خودم گذاشتم که ویژگیها و زیباییهای شهرم را بنویسم شهر من به یک بهشت و آرامش و لذت و فراوانی تبدیل شده ،اغلب افراد که منو نمیشناسند بهم سلام میکنند و با روی خوش باهام برخورد میکنند هر روز زیباییها رو میبینم که در 33 سال گذشته توی این شهر ندیده بودم هر روز کلی از زیبایی آسمون و ابرها را میبینم که تا به حال بهش دقت نکرده بودم هر روز امکاناتی که به این شهر اضافه میشه رو مینویسم بنرهایی که از افراد موفق و ورزشکار زده شده رو عکس میگیرم و راجع بهشون صحبت میکنم شهر من تبدیل به یک بهشتی شده که قبلاً به خاطر دیدگاهی که نسبت بهش داشتم حدود دو سال به به این شهر نیومدم و ازش فراری بودم.
از زمانی که نکات مثبت جنس مخالفم نوشتم هر روز دخترهای زیبا ،خوش اندام ،خوشحال باحال ثروتمند ،جذاب میبینم و تمام بانوان و دختران با من راحت هستند باهام میخندن و با هم گرم و صمیمی هستیم در حالی که قبلاً از دخترهای شهرم فراری بودم و جالبه که هر شهری هم میرفتم دخترها هم از من فراری بودند و حتی دوست نداشتن باهام ارتباط بگیرن.
از زمانی که نکات مثبت خانوادم نوشتم کلی خوشی و خوشحالی احساس خوب در خانواده میبینم و کلی احترام دریافت میکنم رابطه بسیار خوبی باهاشون دارم و چقدر بهم احترام میذارن چقدر بهم عشق میدن در حالی که قبلاً به خاطر افکار منفی که با خانوادم داشتم تا دو سال ازشون دور بودم.
در یک دفتر خوشگل و فوق العادهای که دارم کلی از آن چیزهایی که در زندگیم هست رو لیست کردم سعی میکنم هر روز بخونمشون و به نکات مثبتشون توجه میکنم و هر بار یک ویژگی رو بهشون اضافه میکنم که با دیدن این فایل مهر تاییدی شد که بیشتر به این دفتر نازنینم برسم و تعهد میدم که بیشتر رو این نکاتی که نوشتم تمرکز کنم لیستی که تهیه کردم به همراه آن کارهایی که انجام میدم و میخوام به اشتراک بگذارم تا خداوند هم آگاهی بیشتری به ظرف وجودیم اضافه کنه .
4.خودم (ویژگی های شخصیتی ،توانایی ها و مهارتها ،جسم و سلامتی ،موفقیتهام ،حفاظت های ربم ،هدایت های ربم ،ایده های هدایتی ،پیاده روی ،تمرکز روی خودم ،مسائلی که حل کردم
5. خانه و وسایل خانه
6.شهر و محله ام
7. کشورم
8. قوانین خداوند
9. سایت استاد عباسمنش (ستاره قطبی ،مرا به سوی نشانه ام هدایت کن ،سفر به دور آمریکا )
10. وسایل شخصیم
11.رزق و روزی ثروت و فراوانی
12. توحید
13. رسانه (تلگرام و اینستا گرام و یوتیوب )
14. قرآن
15. طبیعت و حیوانات
16. دختران و بانوان
لیست بالا آن چیزهایی هست که لازم دارم و در حال حاظر دارم روشون تمرکز میذارم
حالا یه سری موارد و نکات را نوشتم که اونا را هم سعی میکنم انجام بدم تا از لیستم بهتر استفاده کنم
ــ سعی میکنم از افراد در مورد نکات مثبت آنچه که میخوام بپرسم مثلاً در خانوادهام از داداشم ویژگیهای مادرم را میپرسم یا مثلاً از زن داداشم ویژگیهای داداشم میپرسم و مینویسم
ــ ریشه شکرگزاری و نکات مثبت در قرآن در بیارم
ــ نکات مثبت و خوبی که از یک شخص دوست دارم و بهم کمک میکنه رو بردارم
ــ هر زمانی که با یکی از افراد لیست خواستم ارتباط بگیرم و یا به مکان و جایی میخواستم برم و یا فعالیتی بکنم آن نکات مثبت را بخوانم تا با ذهنیت خوبی مواجه بشم و ویژگیهای خوب و جنبه خوب آن موضوع یا فرد را ببینم
ــ وقتی دارم رو خودم کار میکنم و روی احساس خوب و ویژگی خوب افراد کار میکنم با هر کدوم از این افراد برخورد میکنم منتظر اتفاقات خوب و شرایط خوب و لذت بخش و ثروت فراوانی باشم و اگر به غیر از این هم باشه یعنی یک خیریتی هست که باید متوجه بشم و خدا از این طریق داره یک دروازه جدید بهم نشون میده و اگر مسئله ای هست حلش کنم و رشد کنم
ــ یادم باشه در هر کجا و در هر شرایطی هستم باید به احساس خوب و خوشبختی کامل برسم تا برم مرحله بعد خوشبختی در همین تمرکز بر زیباییها نکات مثبت و احساس خوب میاد
ــ یادم باشه وقتی دارم روی نکات مثبت این مواردی که نوشتم با آنچه خداوند هدایتم میکنه کار میکنم و سپاسگزاری میکنم به زیباییها و نعمتها و وجه مثبت این موارد هدایت میشم و با دیدنشون تایید کنم و بگم که من لایق این ارتباط و این نعمت این زیبایی و شگفتی هستم
ــ هر موردی که توش ضعیف هستم و ضعف دارم و یا پاشنه آشیلمه بیشتر روش کار کنم و جلوش با یک (( ستاره ))مشخص کنم و تمرکز بذارم و نکات مثبت و وجه خوبشو بکشم بیرون
ــ فایلهای استاد را که میبینم یادداشت برداری کنم و هر نکتهای مربوط به این موارد و این لیست بود را بهش اضافه کنم
شاید کلاً 5 درصد تمرکز گذاشتم روی این تمرینی که درست کردم ولی زندگیم بهشت شده و آرامش و خوشحالیم خیلی زیادتر شده ،مدام شرایطی واسم پیش میاد که رو خودم بیشتر کار کنم و بالاخره علاقم را پیدا کردم و دارم آموزش میبینم تا بتونم یک دوره از علاقم پیدا کنم و پیش ببرم با هدایت ربم .
یکی از افرادی که تو این لیست هست قبلا وقتی به من زنگ میزد کلی قلبم به تپش در میومد چون منتظر بودم که الان دیگه اخبار بد بهم بده اما زمانی که تمرکز مثبتش هر بار که زنگ میزنه به من خبرهای خوب خبرهای فراوانی و خوشحال کننده میده و فقط هم با من این رفتار رو داره.
سپاس گذارم استاد عزیزم که سخاوتمندانه فایل ضبط میکنید و در اختیار ما قرار میدید
سپاسگزارم دوستان عزیزم بابت کامنتهای طلاییتون
آفرین به خودم که در حال رشد پیشرفت و یادگیری هستم و با همین شرایطی که دارم کافی ارزشمندم
خداوند همیشه و در هر لحظه و هر کاری هدایتم میکنه و بهم میگه که چیکار کن
خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت یک روز و یک فرصت دیگر الهی شکرت
من هم جز افرادی بودم همین طرز فکر را داشتم نمی توانم بگم خییلی خوب شده بهتر شده ولی باید همه روزه تکرار کنم تکرار زیبایی ها انسان های خوبی که در شهر خودم است در کشور خودم است
سال 1401 با استفاده از آموزه های استاد وختی به صورت لیزر فوکس تمرکزم را گذاشتم به نکات مثبت شهرم در همان نقطه که بودم آنقدر زیبایی دیدم آنقدر انسان های عالی دیدم که خودم میگفتم این ها اینجا بودند چرا من اصلا قبلا نمی دیدم که حالا میبینم و با استفاده از همان قانون من رفتم ایران وختی در ایران بودم کمی از میزان تعهدم کم شد و دوباره این ترس ها و این که افغانستان بهتر از این جاست آمد دوباره به سرم چون که اقاریب نزدیکم اغلب افرادی بودند که کارگر بودند و نتوانسته بودند که به آن خوبی پول بسازند و همیشه همین حرف را می زدند که از اینجا افغانستان خییلی خوبه خب این در دل من خیییلی ترس انداخت خییلی چون اوایل کار بود من دوباره آمدم افغانستان وختی افغانستان آمدم دیدم آن چیزی که من تصور کرده بودم اصلا نبود و نشد و بعد همین حرف ها آمد که از این جا کرده همان ایران خییلی بهتر بوده
خب آن زمان دوباره کار کردن روی خودم را بیشتر کردم و از این تله کمی دور شدم و امروز که فکر می کردم همه افراد همین طرز فکر را دارند جالب اینجا است که امروز یکی دوست هایم آمده بود در مغازه من با پسر عمویم شریک هستم پسر عمویم گفت من می خواهم طلا فروشی را شروع کنم (آن دوست ام طلا فروشی داره)
اتفاقا آن دوست ام می گفت می خواهم سوپرمارکت بزنم :)))
هر دو همین دید را داشتند خییلی برایم جالب بود
من برای اینکه ذهنم را مثبت تر کنم در شغل که هستم
امروز اقدامات عملی را شروع کردم رفتم جا های که خاک گرفته بود را پاک کردم بعضی وسایل که می شد از آن استفاده کنم را دوباره در جای ماندم که قابل دید باشد و به خودم تعهد دادم که هر روز یک جا را پاک کنم و تغییرات در آن ایجاد کنم
و بعد با انجام این کار خییلی حس ام عالی شد و در کنارش به افرادی توجه کردم و میکنم که بدون چک و چونه پول می دهند الهی شکرت
و انشالله اقدام که برایم الهام شود را برای خودم می نویسم و انجام می دهم
و یک الهام که به من شد این بود تا وختی یک جای هستی بهترین ورژن خود را برای بهبود بکار ببر و صداقت و درستی در کار داشته باش
چون من می خواهم شغل خودم را داشته باشم و تصمیم دارم مغازه و یا هر چی بهم الهام شد را شروع کنم
و این کار که من از این کار بیرون میآییم باعث شده بود که تنبلی در کار کنم و امروز این انگیزه را دوباره در درونم روشن کردم و انشالله که در ختم سال همین تعهد را داشته باشم الهی شکرت
سلام خدمت استاد و دوستان ،به ارتباط به این فایل یک ضربالمثل روسی به یادم امد که میگویند ( همان جا خوب است جایکه ما نیستیم ) واقعا همین طور است ، که باید نکات مثبت اطراف مانرا نگاه کرده و شکر گزار باشیم ! دوستی دارم که همیشه از پرداخت مالیات بالا او ایالتی که زندگی میکرد شاکی بود و بالاخره آمد شهر ما سیاتل پس از چند ماهی باز هم شکایت از هوای این شهر که چقدر بارانی هست همون کالفرونیا خوب بود هوای خوب داشت و از اینجا هم رفت رفت شیکاگو که کار خوب است و مالیات کم است و حالان از برف و سردی زیاد شکایت دارد ، یعنی بعضی ها همیشه نیمه خالی لیوان را نگاه میکنن و همیشه نا راضی هستند ! ممنون
به نام رب یکتا
به نام خدای آرامش دهنده ی قلبم
سلام استاد جانم . با اینکه هر روز شما رو میبینم و صداتون رو میشنوم ولی نمیدونید باز چقدر دلم تنگ میشه برای شما و خانم شایسته . مرسی که فایل گذاشتین . خانم شایسته مرسی که گام های مهاجرت ما رو به مدار بالا برنامه ریزی میکنید .
در این موضوعی که شما گفتین من دو تا پاشنه آشیل بزرگ دارم . یکی اینکه شهرم رو دوست ندارم چون خیلی مذهبیه و طبیعت درخت و آب و ...کم داره تفریحات بازی طور کم داره … و یکی هم اینکه در شغل من کارفرما سخت پول میده ،دیر میده، کم میده ، یه عده ای کار زیاد دارن بقیه کمتر .
حالا من چه اقدامات عملی انجام میدم که این دو تا پاشنه آشیل رو بهتر کنم :
– برای ارتباط بهتر با شهرم به خودم گفتم ساره جان قانون اینه اول اینجایی که هستی رو به بهشت تبدیل میکنی بعد خداوند هدایتت میکنه به جاهای بهتر. پس دیدن هر چیز زیبایی که در شهرم هست مثل : ثروتمندان زیادی داره ، کار رونق داره ، رستوران و کافی شاپ و فست فود و مغازه های خوراکی و مغازه های لباس فروشی لوکس خیلییییی زیاد داره . شهر پویایی هست . بسیار ماشین های خارجی در شهرمون زیاد شده . بناهای تاریخی معروفی در شهر ما هست . قیمت زمین اینجا زیاده و به این معنیه شهر در حال رشده . وقتی شهر در حال رشده یعنی ساخت و ساز در اون زیاده پس یعنی کار معماری میتونه پر رونق باشه . در اطراف شهر ما روستاهای دنج و زیبایی هست که طبیعت قشنگی داره . شروع کردم به دیدن هر کدوم از این روستاها . شروع کردم به دیدن جاهای تاریخی و دیدنی شهرم .
– یکی دو سالیه برای اینکه با کشورم هم ارتباط بهتری داشته باشم شروع کردم به دیدن شهر های جدید و زیاد سفر میکنیم . دیگه کم پیش میاد از یک شهر دو بار دیدن کنیم . خداروشکر همسرم هم با من همسو شده و از پیشنهادات من استقبال میکنه . نمیدونید چه کیفی میکنیم با ماشین خودمون در حد یکی دو شبی به شهرهای اطراف سفر میکنیم . دیگه گیر نمیدیم چرا شغل همسرم اینجوریه چرا مرخصی هاش کمه . یه جوری برنامه میریزیم که واسه شغلش دردسر نداشته باشه و هم کم هزینه در بیاد . حتی شاید تابستونا در چادر مسافرتی بخوابیم که واسه هممون الخصوص دخترم بسیار جذابه .
– برای باورسازی مناسب شغلم مدام دارم نکات مثبت هر کارفرما رو به خودم یادآوری میکنم . برای پروژه های میگم ببین اخلاقش چقدر خوب و مودبه. ببین اینجا چقدر راحت پول ریخت . ببین امروز این کلمه رو گفت معلومه احترام زیادی برای من قائله . هی به خودم میگم تو خیالت راحت باشه کسی پول تو رو نمیخوره چون تو داری روی خودت کار میکنی و هر کسی سرراهت قرار میگیره برای خیر رسوندن به توه . خدا وکیل منه پس نگران نیستم . خدا آدم های عالی رو سر راه من قرار میده چون من مدارم داره بالا میره افراد مشابه خودم رو جذب میکنم. ببین تو خودت چقدر اصرار داری حق و حقوق بقیه رو سروقت بدی این آدم ها زیادن و سر راه تو هم قرار میگیرن … واسه کارای نظارتم در سازمان برعکس همه که از ارتباط با کارفرما مینالند من آدم های مودبی سرراهم قرار میگیرند. خودشون پیش فرض دنبال ساخت با کیفیت تر هستن . به خدا گفتم تو این قسمت من کاملا اوکی قربونت همین فرمون بریم جلو :)
خلاصه اینکه من روی این موارد خیلی دارم کار میکنم ولی جای کار دارم به خصوص بحث پروژه های شخصیم .
.
یه خاطره یادم اومد ، تهران رفته بودیم یه جایی یادمه دو تا رستوران چسبیده به هم بودن با یک اسم . یکی شلوغ تر و یکی خلوت تر . بعد جالبه روی شیشه رستوران بزرگه بزرگ نوشته بود ما شعبه اصلی هستیم بغلی شعبه ی ما نیست :))) وای که چقدر خندیدیم .
استاد بی نهایت خوشحالم از دیدن فایل شما . سپاسگزارم این آگاهی ها رو برامون میگین . عاشقتونم . خدانگهدار .
دختر زیبا ساره جان سلاااام
سلامی از روشنی قلب من به روشنی پر فروغ قلب شما
چقدر باورهای زیبایی نوشتی.
لذت بردم و خواندن دوباره ی باورها برایم بهترین و توحیدی ترین باورها را تداعی کرد.
خدا را نه یک بار، نه صد بار بلکه هزاران بار شکر برای همراه شدن همسرت با شما.
خدا را شکر برای رابطه ی زیبای خانوادگی تان و برای
شهر پر از ثروتی که درش زندگی میکنی،
انگار که وسط معدن طلا هستی، یا حداقل من از کامنت شما این را دریافت کردم.
خدا به کسب و کارت رونق دهد.
خدا برایت مشتری بباراند، از خزانه ی غیبش
به آسانی با لذت و با عزت
سلام به بهار عزیزم از کاشان
چه عکس قشنگی داری بهار فرشته روی من . میدونی چند بار نگاه به عکس قشنگت کردم ؟؟؟ خیلیییی و هر دفعه لبخند به لبم می اومد .
من عاشق لبخند شما شدم من عاشق انرژی پاکت شدم که هم از عکس و هم از کامنت قشنگت دریافت کردم .
آخخخخ اونقدر مبهوت زیباییت شدم یادم رفت برای کامنتت تشکر کنم . مرسی که تا این حد زیبابین هستی و ابراز هم میکنی . امیدوارم انرژیش هزار برابر به زندگی خودت برگرده …. کامنتت باعث شد دوباره کامنت خودم رو بخونم و نعمت های زندگیم که گاهی ممکنه برام عادی جلوه کنه رو یادآوری کنم . به قول لیلا بشارتی عزیز که ترفند عالی برای سپاسگزاری عمیق تر داره اینکه تصور کن اون نعمت از زندگیت حذف بشه چی میشه؟ اونجاست که میگم نههه ، خداجونم مرسیییی مرسیییی.
وای که چه ترفند خوبیه برای منطق ذهن تا این نعمت ها عادی نشن .
بهار جان عاشقتم . در پناه خدا میسپارمت .
به به
سلام به ساره جانم
از قلب استانبول به قلب کاشووون
آقا جون ( شما با لهجه ی کاشی بخون) از دار المومنین از میدان اکسپورت چه خبر؟
از چهار راه
از تیمچه ها چه خبر؟
از کشک و بادمجون های کنار باغ فین چه خبر؟
وای که من را بردی به بیست و چهار سال قبل
وقتی که شدم دانشجوی فیزیک دانشگاه سراسری همان که تو بلوار قطب راوندی
از نشلج و مشهد قالی چه خبر؟
ابیانه و نطنز
وسط بهشتی دختر
یک شهر پر از ثروتمند
وسط بیابون یک گلوله ی سبز به نام کاشون
انارهای پوست سفید و بینهایت شیرین پاییزی اش
یه شهر پر از رستوران و کافه
که من بهترین برگر های عمرم را اونجا خوردم
چه مردم خونگرم و درستکاری
یادمه صاحب خونه مون برای خودش نان که میخرید برای ما هم میفرستاد.
ثروت میباره از این شهر
من چهار سال دانشجویی ام، اینقدر آتش سوزاندم که انگار تخلیه شدم، انگار همه چیز را تجربه کردم.
فرصت دوری از خانواده هم مزید بر علت شد که طعم واقعی استقلال را بچشم.
اون موقع ها که قانون را نمیدانستم، وقتی به تضادی بر میخوردم، خیلی ناخودآگاه ، تاکید میکنم خیلی ناخودآگاه و ناآگاهانه خاطرات و لحظات خوش و بیشمار کاشون را تو ذهنم مرور میکردم. همون برداشتن توجه از مسیله ام و گذاشتن اون روی خاطرات خوب کاشون باعث میشد که ناآگاهانه من برم تو فرکانس استقلال ، عزت نفس، شادی و به همین دلیل الان که قانون را میدانم میفهمم که چرا من علیرغم داشتن بعضی از مسایل همیشه خوش شانسی میآوردم.
مرسی ساره جان که باز من را بردی به بهترین و الماس گونه ترین خاطرات عمرم.
سلام بهار جان
آقاجوووون هَ پَ شاما یه پا کاشونی محسوب میشی و تِمام . ما از دارالمومنین سنتی به دارالمومنین مدرن تغییر لول ظاهری داشتیم اماااا هنوزم در صدر جدول بقیه شهرهاییم.
هنوزم کشک و بادمجون هامون تکه چون با بادمجون شیرین لتحر میپزن. کاشون خیلیییی بزرگ شده اما هنوزم چهارراه قلب شهر کاشونه و شلوغ با یه عالمه مغازه های متنوع … مسافرا همچنان مَدخل و اکسپورت پیاده میشن اما شکل ظاهری اونجا تغییر کرده .
نمیدونم خیابون منتهی به باغ فین رو دیده بودی یا نه اونجایی که محله ثروتمندان کاشون هست ، هر روز اونجا با سرعت ساختمون های بزرگ با کیفیت و با نمای عالی بیشتر ساخته میشه که خودم مهندس ناظر یکیشون هستم و شگفت زده میشم از جریان اینهمه پول و آدمایی که خونه هاشون مثل کاخه. من خداروشکر تو مدار دیدن و فهمیدن این جریان ثروت شدم .
میدونی وقتی گفتی دانشجوی دانشگاه کاشان بودی و صاحب خونتون چه رفتاری داشته یاد دانشجوی اجاره نشین خودمون افتادم. علی رغم اینکه همیشه بهش میگم کار داشت بهم بگه ولی خودم غافل شدم چیزی براش ببرم مرسی که گفتی … راستی دختر 4 ساله من هم از الان میره دانشگاهتون البته قست مهد کودک :))) دانشگاه کاشان که کلی ساختمون اضافه کرده بزرگ شده اونقدر که با اتوبوس توش جابجا میشن . یه عالمه دانشجوی عرب هم جذب کردن .
راستش ابیانه و نطنز رو تازگی نرفتم اتفاقا تو فکرش بودم ولی گذاشتم بهار برم هوا بهتر باشه و اونجا زیباتر باشه اما بسیار نیاسر و قمصر میریم چون نزدیکتره و زیبا . اطراف کاشون فریزهند و قزآن پاییز قشنگی دارن . به تازگی وسط کوه های قزآن رفتیم یه جای دنج که پرورش ماهی داره ماهی کبابی تازه خوردیم و لذت بردیم . ازین پس هر جا برم جای شما در قلبم خالیه. … راستی نمیدونم کویر مرنجاب هم رفتی یا نه اونجا هم خیلی قشنگه و کاروانسراهای خوشگل و باحال تو دل کویر ساختن تا شب راحت تر بتونی ستاره ها رو ببینی و لذت ببری.
از انارهای پوست سفید گفتی معلومه انار باغ های فین کاشون رو خوردی ها
خیلی خوشحال شدم از خاطرات دانشجویی برام گفتی . من دوست داشتم دانشجویی یه شهر جدید برم ولی تجربه اش نکردم . واقعا که باعث استقلال و قوی تر شدن میشه باعث تو دل ترس ها رفتن میشه آخه خودش یه مهاجرت کوتاه محسوب میشه با همه ی ویژگی هایی که استاد برای مهاجرت میگه .
خوشحالم که خاطره های خوب از کاشون داری، من هنوز استانبول نیومدم اما غذای ترکیه ای زیاد خوردم به خصوص پیده . بهار جان انشاءالله در بهترین زمان ببینمت ، یا در قلب کاشون یا در قلب استانبول ، عاشقتم ، خدا یار و نگهدارت.
سلام ساره جان
مگر میشه کاشان اومده باشی و خیابان منتهی به باغ فین را ندیده باشی
حتی یادمه یک خونه بود دقیقا نبش یک کوچه که درش همش صنایع دستی و دختر صاحب خانه اسمش هم سالومه بود.
مگر میشه تجربه ی کویر نداشت.
چقدر تحسین کردم شما را برای مدارت
برای اینکه با ثروتمندان کار میکنی
نوش جانت دختر این مدار ثروتی که هستی.
خلاصه که رفتم به طلایی ترین دوران زندگی ام.
خداوند برای شما سکه های طلا بباراند از خزانه ی غیب و لایتناهی اش
بنام خدای همواره حامی وهدایتگرم
سلام به استادعزیزم ویانوشایسته عزیزونازنینم
سلام به تمامی اعضای خانواده صمیمی عباسمنش
استاد من هنوزبعدازده هابارگوش دادن به فایل قبلی که گذاشتین تشنه شنیدن آگاهی های اون فایلم روزوشب من باگوش دادن به اون فایل داره میگذره دوست دارم اینروزا فقط من باشم وصدای شما، الان بااین فایل دیگ دیوانه ترشدم بخداا، چه میکنین اینروزا شما وبانوشایسته باما، خدایی ما بچه های سایت دیگ جای هیچ بهانه ای برای تغییروبهبودزندگیمون نیست شما سنگ تموم گذاشتین وهرروزبهتروبهتروساده ترداره میشه با پروژه هایی که خانم شایسته عزیزم میزارن وفایلای بینظیری که تواین مدت شما بعنوان هدیه گذاشتین برای ما، سپاسگزارم انشالله که باعمل کردن سپاسگزار واقعی باشیم…
اما درمورد موضوع این فایل: نادیده گرفتن داشته های خودمون وچشم به داشته های دیگران داشتن… درمورد خودم بگم ازقبلم بهترشدم اما هنوزهم گاهی نگاهم به داشته های دیگران هست اما خداروشکربه نسبت قبل آگاهترم وزودمیتونم مچ ذهنم روبگیرم ولی پاشنه آشیلم مقایسه موفقیت خودم بادیگرانه که اینروزا بهترشدم خداروشکرچون دارم آگاهانه روش کارمیکنم، یکی ازچیزایی که یه مدت روش تمرکزکرده بودم وهی داشت بیشترمیشدازاون موضوع اطرافم این بودکه انتقادازبرادرم میکردم که چرا همش دنبال اخباره این چه وضعیه همش میخواستم ازش دوری کنم ولی اتفاقی که میفتاداین بودکه هرکی بامن هم صحبت میشدازاخباروشرایط سیاسی حرف میزد، باوجوداینهمه آگاهی اما بازم متوجه نبودم که من دارن باتوجه کردنم بیشتربه این ناخواسته قدرت میدم، باگوش دادن این فایل متوجه شدم که من اونهمه ویژگی مثبت برادرم وآدم های دیگ روتوجه نکردم بهشون فقط توجه کردم به همون یه ویژگی نادلخواه، خداروشکربرای نعمت آگاهی..
این مدتی که میرم پیاده روی میبینم که هرروز شهرداری داره امکانات بیشتری رومیزاره واسه شهروچقدهمه جازیباشده، اما خیلی کم دیدم که مردم چشمشون این زیبایی ها وامکانات روببینه نمیان بگن شهرداری چقدرزحمت کشیده که این فضای زیباروبوجودآورده، میگن میدونی واسه همین پارک شهرداری چقدبودجه کلانی روبالا کشیده تومملکت همه دزدن، نمیدونن که ناسپاسی بلای بیشترسرشون میاره،
ازخدامیخوام که به من درک بهتربرای سپاسگزاربودن ودیدن نعمت ها رودرزندگیم واطرافم بده، خدایاشکرت که این سعادت نصیبم شده که تواین مسیرباشم تابه امروزوخدابه من لطف داشت که ازگمراهی نجاتم داد، استاد توفایل قبلی شما این آیه ای که خداوندبه پیامبرمیگه همانطور که توراازگمراهی نجات دادیم.. من باتمام وجودم درک میکنم وحسش میکنم چون یادم میاره که خودم توی چه تاریکی بودم که خداهدایتم کرد به سایت شما ومن باقرآنی که ازش نفرت داشتم دوست شدم باخدایی که خیلی دورمیدیدمش نزدیک شدم وچقدرزنجیرهای شرک ازدست وپاهام بازشدوخالصترشدوجودم، بابت همین نعمت حضورم دراینجا واین مسیرتوجیدی هرچقدرسپاسگزاری کنم کمه واقعا، خداروشکرکه صدای شما همیشه بهترین سلاح برای خاموش کردن نجواهای شیطان هست برام واین سایت امن ترین پناهگاه برای درامان ماندن ازآلودگی ها، وآرامش میگیرم وقتی میام تواین سایت که امن ترین خونه ی منه، خداروشکربرای وجودشما استادعزیزم واستادشایسته نازنینم، خداروشکربرای تمامی اعضای خانواده ام تواین سایت که کلامشون فقط زیباییه وتحسین، خدایاشکرت شکرت شکرت… انشالله خدابه هممون توفیق موندن دراین مسیرتوحیدی روبده.. آمین
شیرین جان سلام
من چند وقتی هست که زیر فایلهای جدید استاد نوشتنم نیاد ولی تصمیم گرفتم کسایی که دلی تحسین میکنم برای خودشان هم بنویسم تا هم من تمرکز بیشتری روی زیبایی ها داشته باشم و هم نشانه ای باشد برای دوستانم.
تو دلم هزاران بار تحسین کردم محبت که نسبت به استاد و خانم شایسته عزیز داشتی و چقدر قدردانی خودت را در قالب کلمات زیبا ادا کردی. احسنت بهتون
چقدر قشنگ متوجه جواب دنیا به کانون توجه آن شدی و چقدر زود به مسیر برگشتی
احسنت بهت برای اینکه زیبایی شهرت و خدمات شهرداری را نوتیس کردی و براش سپاسگزاری کردی.
نمیدانم وقتی این کامنت را نوشتی در چه حالی بودی اما بگذار بگم که خدا دستم را آورد و گذاشت رو اسم شما و اسمت را برام بلد کرد و گفت بهار حتما برای این دختر بنویس.
الهی که خداوندم از خزانه غیبش، از قدرت آسمانها و زمین برایت ثروت، آرامش ، خوشبختی بباراند و بباراند فراوان و دایمی
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام
مرغ همسایه غازه:
استاد کاش من 30 سال پیش با این قوانین آشنا میشدم، البته که هر وقت ماهی رو از آب بگیری تازه هست
مثال بزرگ این مورد خود من هستم
زمانی بود که کارم گچبری ساختمان بود و همانطور که شما در کلوپ بازیهای کامپیوتری پول میساختین من هم در کار گچبری ساختمان پول میساختم
در عرض چند سال هم خانه خریدم هم ماشین هم ازدواج کردم
اما مرغ همسایه برایم غاز شد
از وقتی مرغ همسایه برایم غاز شد، دیگه نکات منفی شغلم که باید با ذره بین پیدایش میکردم برایم بزرگ و بولد شد.
تنها نکته ی منفی که یادم هست از آن شغل که برای خودم بزرگ کرده بودم این بود که چون کار من پول بردار هست و در آخر کارهای ساختمانی قرار دارد مالکین خیلی سخت به من پول میدهند
اما در عوض در شغل بساز بفروشی آقای خودتی و نوکر خودت و این تو هستی که باید به دیگران پول بدهی و اینکه پول تو ساخت و سازه
و همین نکات باعث شد من سرمایه هایم رو با برادرم که او هم در کار گچبری شریک من بود یکجا کنیم و بیایم تو شغل ساخت و ساز
و نتیجه چی شد دقیقا همینی که استاد گفتن در ساختمان اولی چون نظر مان از گذشته روی اینکار مثبت بود نکات منفی رو نمیدیدیم و سود خوبی هم از ساخت ساختمان اول کردیم
ساختمان بعدی یه مقدار روی نکات منفی اداره جات توجه کردیم و همین طور کار به کار بیشتر به تکات منفی توجه کردیم و تا جایی رسید که دیدیم بعد از چند سال بدو بدو همون سرمایه های قبلی رو نمیتونیم بخریم و بعد از حدود 6 سال ساخت و ساز دوباره شغل عوض کردیم اینبار هر دو سال یکبار شغل عوض کردیم و هربار با مشکلاتی روبرو شدیم و بعد از مدتی با فکر اینکه سود تو فلان کاره یا فلان شغل این مشکلات رو نداره شغل عوض کردیم
اما بعد چند سال متوجه شدیم که یکی دو تا از دوستانی که توی کار ساخت و ساز داشتیم در همون بازارهایی که ما متضرر شدیم آنها سود کرده اند
و بدین وسیله متوجه شدیم ایراد از کار نبوده بلکه ایراد از من نوعیه
و باز هم بخاطر باورهای مخربی که در وجودم شکل گرفته بود و شرک وجودی که عوامل بیرونی رو مقصر میدونست، ضررهای زیادی رو تجربه کردم و تا مرز ورشکستگی مالی پیش رفتم
اما از یه جایی به بعد تسلیم شدم و از پرودگار کمک خواستم و عهد بستم که روی خودم کار کنم و به لطف آموزه های شما الان (به غیر از دوماه اخیر که درست روی باورهام کار نکردم) در دوسال اخیر پیشرفت مالی خوبی رو تجربه کردم.
مثالهای خیلی زیادی دارم که این تفکر که مرغ همسایه غازه چه لطماتی به من و اطرافیانم زده
که یک مورد دیگه اش رو که در رابطه با همین فضای مجازی هست رو خلاصه بگم و تمام
دو تن از نزدیکان من در سال گذشته با هم عقد کردن و هر روزه از جاهایی که میرفتن و به ظاهر خوشی های که داشتن در اینستاگرام و غیره فیلم و عکس میزاشتن و ما نزدیکان هم خوشحال که چه خوب شد این دو با هم ازدواج کردن و چه زندگی خوبی دارن تا اینکه حدود دو ماه پیش گفتن فلانی و فلانی میخوان طلاق بگیرن و ما رو میگی از تعجب شاخ در آوردیم:
اینها که تا شب گذشته استوری و پست از خوشی هاشون از ماهگرد های ازدواج از سفرهاشون فیلم و عکس میزاشتن چطور شده یک دفعه میخوان از هم جدا بشن،
بعد متوجه شدیم اینها از هفته اول ازدواج شون متوجه شدن همدیگه رو دوست نداشتن فقط ادای آدامای خوشبخت رو در میآوردن
بقول گفتنی میگه درون شون خودشون رو کشته بود و بیرونشون دیگران رو
ونکته دیگه اینکه شخص من از همین امروز قبل از اینکه این فایل رو ببینم تصمیم گرفته بودم هر روز نکات مثبت یکی از اطرافیانم رو بنویسم و چون یکی از برادرانم سر کار ساختمان با من هست و خیلی مواقع نکات منفی ایشون رو برای خودم بولد میکردم تصمیم گرفتم اول نکات مثبت ایشون رو بنویسم و وقتی نوشتم خودم هم تعجب کردم که این برادرم که این همه نکته مثبت داره و اون نکات منفی که ذهن من هر روز برام بولد میکنه اصلا در برابر این همه نکته مثبت به حساب هم نمیاد
برای هر نکته مثبتی که برادرم داشت و مینوشتم از خداوند سپاسگزاری میکردم و بقول استاد نتیجه رو در لحظه احساس کردم که همون حال خوب و انرژی مثبت در اول روز برام بود
استاد اگه بخوام بنویسم باید تا شب بنویسم
نکات بسیار بسیار عالی و کاربردی رو در این فایل گفتین که امیدوارم درس بگیرم و عمل کنم
خدایا شکرت که به مسیر آسانیها هدایتم کردی
خدایا شکرت که هر آنچه برایم اتفاق بیفتد به نفع منه
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
سپاسگذارم از شما آقای نیکو
حرفایی که از دل تجربه گفته بشه تاثیر به سزایی برای منی که میخونم داره واقعن ممنونم که این تجربیاتتون رو نوشتید که اول عادت های خوبی در شما ساخته میشه که این عادت ها خوب و رفتارهای خوب زندگی آدمو متحول میکنه.
سلام به استاد عزیزم و خانوم مریم شایسته درجه یک
که همیشه با بودنش در کنار استاد برام الگویی بوده که اینقدر در مدار خوب و عالی قرار دارد که همنشین استادی درجه یک شده
کسی که باید لیاقت های زیادی را داشته باشد که در کنار این شخص با انگیزه و ودرجه یک باشد
و این لیاقت. را در تمام دانشجویان و همراهان این سایت الهی جا انداخته که بتوانیم لایق بهترین ها باشیم
از استاد لایق بودن. را آموزش دیدم
از استاد ارزشمند بودن خودم را آموزش دیدم
از استاد حس آزادی و ثروت را آموزش دیدم
برای همین حالا با احساس لیاقت تمام تمام زندگی ام. را خودم خلق میکنم . در کنار استاد دارم بهترین زندگی را تجربه میکنم
اینکه مرغ همسایه غاز است
همیشه من اون روی دیگر مردم را میدیدم که جلو من چقدر خوش رفتاری میکنند و چقدر خوب هستند با هم دیگر
رفته بودیم در زمان نوجوانی خودم
رفته بودیم مهمونی
دایی اون خانواده چنان با خواهر زاده هایش خوب رفتار میکرد
عشق من عزیزم و فلان و از این حرف ها با خودم گفتم چه داااااایییییییی دارن اینا
بعد همونجا در راه پله اون خونه داشتم میرفتم پایین دایی جان چنان این بچه ها رو دعوا میکرد که به خودم گفتم با پیغمبر ورق برگشت
این همون دایی یک ساعت پیش بود که
اونجا به خودم گفتم چقدر مردم کلاس میزارند
از اونجا به خودم گفتم دایی خودم از همه بهتره
و اینکه هیچ گاه باور نمیکردم که اون چیزی که دیگران تعریف میکنند باشه
میگفتم آواز دوقل از دور خوش است
وقتی یکم برخورد. داشته باشی خوب میشه فهمید که چه هست طرف
و دیگه خودم از فضاهای مجازی استعفا دادم
و خیلی خوب هدایت شدم به کتاب های انگیزشی
کتاب های خوب
کتاب جادوی فکر بزرگ
کتاب کیمیاگر
کتاب حکایت
کتاب ماهی قرمز
کتاب دوام آوردن
کتاب قورباغه
کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید
کتاب لطفاً گوسفند نشوید
کتاب های زیادی رو خوندم
و بعد با استاد آشنا شدم
همه اینها بر میگشت به این که اول لیاقت را ساختم در خودم و لایق استادی شدم که واقعا باید ارزش را در خودمان ایجاد کنیم که در کنارش باشیم
همه بچه های سایت با لیاقتترین هستند که الان در این سایت هستند
و همین چشم و همچشمی ها همه شروع ناراحتی و نگرانی ها هست
که من همه را از ذهنم پاک کردم
و حالا زندگی سرشار از نعمت
سلامتی
روابط عالی و عاشقانه
فرزندان خوب که وقتی پسرهام میخواهند بخوابند میان بغلم و کلی باهم لذت میبریم و همه و همه را سپاس گذار خداوندم هستم که منو در آغوش خودش قرار داده و بهترین ها. رو دارم تجربه میکنم خدایا شکر
به نام خدایی ک هر چه دارم از آن اوست.
سلام استاد جان
و سلام به همگی.
وقتی این فایل رو گوش کردم فکر کردم چقدر من این تفکرو دارم. متوجه شدم خداروشکر با کار کردن رو دوره ها ضعف های منم کم کم دارن رفع میشن.
همیشه از اینک دانشگاه نتونسته بودم پزشکی بخونم ناراحت بودم، اگ من پزشکی میخوندم،اگ خانواده ام حمایت میکردند،من درامد مالی بهتری داشتم، همیشه تو ذهن من پزشک بودن یه اعتبار و ارزش خاصی میداد، با خودم میگفتم چرا معلم شدم.
درونم پر بود از خلا هایی ک هیچ وقت پر نمیشد،دستاورد پشت دستاورد،اما همینک یه مدت میگذشت خلا دوباره پیداش میشد، خودمو مقایسه میکردم،خوشبحال فلان دوستم پزشکه، فلانی خوشگله،فلانی چه مسافرتهای خفنی میره.همیشه ی خدا یکی بود ک من خودمو باهاش مقایسه کنم.
بعد دوره ارزشمند عزت نفس،فهمیدم چه بلاهایی سر خودم در اوردم،فهمیدم من ارزشمندم بعنوان یک مدرس،من باید باهمین شغلم درامدم بیشتر باشه،
یکی فضاهای مجازی،یکی محفل های خودمونی، منبع ورودی های نامناسب برای من بود.
هر چقدر فعالیتهامو در فضاهای مجازی کم کردم،هر چقدر مدت زمان بیشتری رو در تنهایی صرف کار کردن رو خودم کردم احساسم عالی تر شد و اتفاقات اطرافم تغییر کرد.
من مدتها بود فضای مجازی نبودم اما امروز یسر استوری های دوستان و دیدم،همون نیم ساعت،ذهنم شروع کرد به نجوا
ببین دوستت رفته استرالیا چقدر مسافرت میره کیف میکنه تو هیچ جا نرفتی
ببین اون یکی دوستت مهاجرت کرده فلان کشور،کار و بار خوب داره،تو هنوز اینجایی
ببین عه فلانی هم ک ازدواج کرد چه مراسم خفنی.
خلاصه تو عرض همین زمان،احساسم بد شد،منی ک رو خودم کار کرده بودم و پاشنه اشیل مقایسه کردن داشتم متوجه شدم هنوزم علفهای هرز نیاز به پاکسازی دارند هنوز اول راهی، خرابش نکن، تااازه چند ماههه احساست خوبه،یاد گرفتی چیکار کنی.
خلاصه اکانتمو بستم و اینجام.خخخ یه دنیا برای خودت بسازی،این دنیا باشه خودت و فایل ها و سایت. انقدر احساس ارامش داری، انقدر خیالت راحته،انقدر ذهنت ارومتره،یه جهان شخصی،
چرا از خودم بگیرم
وقتی تو این جهان حالم خوبه، زندگیم رو رواله نظمه.
باسلام خدمت شما استاد بزرگوار. از شما بابت این آموزشهای ارزشمندتون بینهایت سپاسگزارم.انشالله همیشه سالم باشید.
من تازه از زیارت امام رضا برگشتم و بسیار دعاگوتون بودم.نه تنها مشهد بلکه کربلا و سایر مکانهای مقدس….
و اما بریم سراغ مهمترین موضوع در دنیا یعنی شکرگزاری.
من در حال حفظ قران هستم و بسیار با ایات درگیرم. و بیشترین چیزی که خیلی بهش برخورد میکنم شکرگزاری هست.به طوری که خداوند به وضوح به بنی اسرائیل میگه نعمتهای منو یاد کنید و شکرگزار باشید و به عهدتون وفا کنید.
و جالبه که روایت شده نزدیکترین و شبیه ترین قوم به قوم پیامبر، بنی اسرائیل هستند. بنی اسرائیل بسیار ناشکر و بهانه گیر بودند.و جالبه این موضوع در ایران زیاد دیده میشه.و این ترسناکه…..
من خیلی سختی کشیدم تا درس شکرگزاری و قانون تکامل رو یاد بگیرم. و به رضایت درونی و سپس ارامش برسم.قبلش عجول و ناشکر بودم.و در جهنم نفس زندگی میکردم.بعدا متوجه شدم که بالاترین مرتبه که همیشه در دعاها گفته میشه رسیدن به مقام راضیه مرضیه هست. یعنی مقامی که خدا از تو راضی باشه و توهم از خدا راضی باشی….و این با سپاسگزاری بدست میاد.
و تنها انرژی محرک برای پیش رفتن در سیستم این دنیا دوچیز بیشتر نیست.شکرگزاری(مثبت نگر بودن)و استغفار(اصلاح مسیر و ریشه یابی مسائل)هست.
به قول استاد یاسین رحمانی: همیشه همه چیز در همان جایی که هستی رخ میدهد.
یعنی کافیه من از اون نقطه ای که ایستادم و شرایطی که دارم راضی باشم تا دنیا به سمتم بیاد.اصلا غیر از این باشه غیر منطقیه.زندگی فعلی شما حاصل انتخابهای شخص شماست اگه راضی نباشید از خودتون ، ذهنتون اجازه پیشرفت بهتون نمیده. چون میگه تو این مسیر تو ناراضی هستی و داری اسیب میبینی پس من نمیذارم که جلو بری.چون کار ذهن حفظ امنیت انسانه. اما اگه از خودت راضی باشی و شاد باشی ، ذهنم برات میشه مثل یک شکارچی قوی که بهت میگه تصویر نهایی ارزوت رو بهم بده تا تو رو بهش برسونم.چون من خوشحالی تو رو میخوام…..
اصلا شکرگزاری خود توحیده.یعنی خودت و خدا یکی میشی.چون بسیار به فرکانس خداوند نزدیک میشی.عزت نفست سر به فلک میکشه.از کثرت میری به وحدت.همه چیز رو از یک چیز میبینی و از شر عوامل دیگه(کثرت) رها میشی.اروم میشی. تو مطیع خدا میشی و خدا دنیا رو مطیع تو میکنه. ذره ذره تنظیم میشی.در مرکز قرار میگیری.میشی یک انسان بالغ و متعادل. اصلا شکرگزاری یعنی مسئولیت پذیری، چون میگی من محور و مرکز دنیام همه چیز تحت تاثیر درونیات منه… اگه یه چیزی درست پیش نمیره بخاطر منه. من خواستم و او به من داده.پس اصلاح مسیر میکنی….همینقدر ساده و در عین حال عمیق…
شکرگزاری به زندگی انسان حجم و عمق میده.شاید طول و عرض زندگیت مثل زندگی بقیه باشه. ولی درک و لذتی که تو ازش میبری مثل بقیه نخواهد بود.انگار همه چیز برات انبساط پیدا میکنه. و هی زیباتر میشه.مثل یک جادو میمونه. به زندگیت برکت میده. به زمانت برکت میده. انگار تو زمانت یه فرجه باز میشه و کلی چیز نصیبت میشه و بعدش که برمیگردی میبینی زمان خاصی نگذشته….خیلی عجیبه.
اینکه استاد شما میفرمایید برید و زیباییهای شهرتون رو نگاه کنید واقعا من تجربشو دارم. وقتی خوبه شهرتو میگی و شکرگزاری میکنی.انگار اون شهر میگه کجای کاری بیا تا قشنگیامو بهت بیشتر نشون بدم.بعد یهو میری تو یه کوچه بهشتی و یه صحنه ها و یه مغازه ها و یه چیزایی رو تجربه میکنی که کسی تجربه نکرده. من گاهی اوقات اینقدر از بعضی سفرهام تعریف میکنم که خانوادم همش دوست دارن با ما بیان سفر چون فکر میکنن شوهرم من رو میبره جاهای زیبا.خبر ندارن که نگاه من زیبا بینه.
«ناتانائیل زیبایی باید در نگاه تو باشد نه در آن چیزی که تو به آن مینگری.»
خلاصه که اینقدر این در و اون نباید زد.چقدر میخوای بررسی کنی ببینی کدوم کشور برای مهاجرت خوبه.چقدر میخوای پیجهای فروشگاههارو بالا پایین کنی تا بهترین لباس رو بخری.چقدر میخوای از این شاخه به اون شاخه بپری تا بهترین نصیبت بشه.فقط اروم بگیر و راضی باش. همه چیز خودش میاد به سمتت.ما اومدیم تو این دنیا تا راضی بودن و تسلیم بودنو یاد بگیریم.
گاهی اوقات میگم سحر اگه برگردی به 10 سال قبل به خودت چه نصیحتی میکنی؟ فقط میگم شاد و راضی باش.
فقط برنده کسیه که راضی باشه.چون اینطوری کاملا در زمان حال قرار میگیره.و همه چیز رو با تمام وجود زندگی میکنه. چون وقتی شکور باشی. سمیع و بصیر هم میشی. بعدش علیم میشی.پس پر از اگاهی میشی.پس اونی میشی که باید بشی.(درراه راست قرار میگیری)
پس اینقدر به دیگران نگاه نکن.دنیا تجلی درون خودته. هرکس در دنیا هرچی داره از الله داره.پس روی خودتو برگردون به صاحب همه چیز.و بگو اون فرد شکرگزار بوده که به فلان نعمت رسیده پس منم باید شکرگزار باشم.ازش یاد بگیر نه اینکه درون زندگیتو با بیرون زندگی اونا مقایسه بکنی و بیفتی تو چاه.(مخاطب همه این حرفها خودمم)
گاهی اوقات تو یوتیوب میچرخم و زندگی ادمایی که رفتن به کشورهای دیگه رو نگاه میکنم.گفتم شاید خودمم بخوام برای فوق دکتری برم.ولی با بررسی زیاد به یه درکی رسیدم.زندگی در کل دنیا شبیه همه…..فقط کسی زندگیش فرق میکنه که از جایگاهش راضی باشه و از تمام امکاناتش استفاده بکنه.دنیا خودش هوشمنده.خداوند بیناست .خودش به موقع میبرتت یه جایی که بیشتر به دردت بخوره و بیشتر پیشرفت کنی.
گاهی اوقات میگم چقددددر ما ناشکر بودیم.و هستیم. یه بار نشد یه رییس جمهور بیاد بگیم خوبه.نشد قدر سنتهامونو بدونیم و بد نگیم. نشد از وضع مالیمون راضی باشیم. از قیافمون. از ماشینمون. از کشورمون. چرا ؟ اخه چرا؟ این همه عقده حقارت و کمبود از چی میاد؟.همش خودمون زمین زدیم.جوک های پوچ و تمسخر امیز برای خودمون ساختیم.یه بار واقعا حقیقت پیرامونمون رو ندیدیم.چرا اینقدر مثل بنی اسرائیل غر میزنیم.خدا از بهشت براشون تو بیابان مرغ بریان میفرستاد میگفتن ما خیار و عدس و پیاز میخوایم. دقیقا شبیه ما….. چرا اینقدر میخوایم شبیه هم باشیم.ما ادما منحصر به فردیم باید متفاوت باشیم.پوششمون.سبک زندگیمون. علایقمون.نباید اینقدر خودمون رو مقایسه کنیم مگر اینکه بخوایم ازش یاد بگیریم و الگو پیدا کنیم.(به خودم دارم میگم)
خلاصه که استاد دمت گرم دست گذاشتی رو شاه کلید.ممنونم ازت.
به قول قران میخوام سفیه نباشم(سفیه یعنی کسی که بهانه بی مورد میاره و کفران نعمت میکنه).و اینو اینجا مینویسم که به عنوان یک استاندارد بیام و خودمو باهاش تنظیم کنم و برم.
خیلی ممنون.یا علی مدد
به نام خدای مهربان
اینقدر این فایل رو دوست داشتم که بار ها و بارها بهش گوش کردم
اولش ناراحت شدم راستش؛ گفتم وااای من چقدر درگیر این مسئله هستم و… اما سریع ذهنم رو کنترل کردم. با خودم گفتم همین که از الان تصمیم گرفتم که تغییر کنم، این یعنی من از دیروز خودم یک قدم جلو ترم به لطف الله
حالا من بی نهایت مثال در این زمینه دارم که بزنم اما به چند تاش اشاره میکنم
اول از همه وقتی داشتم فکر میکردم دیدم که عبارت هایی مثل “همه رو برق میگیره مارو چراغ نفتی!” یا ” همه فلان چیزو دارن ماهم داریم” هم تو این مسیر اشتباه هستن
مثل وقتایی که مثلا میگیم همه رفیق دارن مام رفیق داریم
ایناهم عبارت هایی هستن که دیگه از امروز باید نسبت بهشون هشیار بشم که اگر مسیر ذهنم داشت میرفت به اون سمت مچشو بگیرم
حالا مثال ها
1.مثلا رشته ای که توش درس میخونم؛ من اوایل خیلییی خوشحال بودم که این رشته رو قبول شدم اما اینقدر توی این 3 سال اطرافیان از نکات منفیش صحبت کردن، از اینکه فشارش زیاده، حقوقش کمه، و…، به خودم اومدم دیدم همش دارم از رشتم غر میزنم. و دقیقا طبق فایل با بقیه رشته ها مقایسش میکنم و میگم اره دیگه خوشبحال بقیست!
○هدف: از این به بعد، متعهد میشم که تمام تلاشمو بکنم که جز نکات مثبت رشتم راجع به چیز دیگه ای صحبت نکنم و اینقدر دنبال خوبی هاش بگردم تا جهان هر روز چیز های بهتری به من نشون بده
2.فامیلامون: دائم و از بچگی من دارم غر میزنم که فامیلای ما پایه نیستن ولی بقیه هستن، تو فامیل ما هیچکس هم سن من نیست و من تنهام. و هزار تا مثال دیگه. ولی هیچ وقت توجه نکردم که بجاش انصافا ما اقوام خوبی داریم که هیچ کدورت مهمی بین هیچکس نیست. اینقدر با فرهنگ هستیم که هر چقدر هم تفاوت بین خانواده ها هست، بازم همه برای هم احترام قائلیم و هیچکس دل کسیو نمیشکونه. از طرفی همه فامیل هامون واقعا دوستمون دارن و وقتی میریم خونشون با عشق ازمون پذیرایی میکنن؛ یا حتی بعضیاشون اینقدر پایه هستن که ما تمام سفر هامون رو باهم میریم و اصلا تنها نمیچسبه!
○هدف: از این به بعد در این مورد هم باید خیلی هشیار باشم و روی همین نکات مثبتی که گفتم تمرکز کنم. خدایا خودت کمکم کن
3.کشورمون!
میدونین نکته عجیبی که هست اینه که من واقعا ایران رو دوست دارم، اما بازم راجع بهش غر میزنم. فکر کردم و دیدم این واسم شده یه عادت، ینی چیزی نیست که عمدا باشه و صرفا یه عادته که باید نسبت به هر چی ایراد گرفت. یه مثال واضح و ملموس بخوام بزنم، همینه که چند روز پیش گفتم فلان کشورا دارن واسه جشن سال نو چکارا میکنن اونوقت ما برقمون قطعه! خب چرا اون 22 ساعت دیگه که برق داریم رو نبینم؟ چرا این همه امکاناتی که به رایگان در اختیارمه رو نبینم؟ چرا این همه زیبایی رو نبینم؟ چرا فراوانی نعمت رو نبینم؟ چرا ناسپاس باشم وقتی سپاسگزار بودن اینقدر زیباست؟
○هدف: باید هر لحظه و هر جا ذهنم رو به شکلی تربیت کنم که دنبال قشنگی ها باشه؛ مثلا همین که از دیروز عصر توی شهر قشنگ ما بارندگیه و هوا فوق العاده لطیف شده خداروشکر
4.و مهم تر از همه، خودم
اینکه چه با خودم چه با دیگران، چه جدی و چه به شوخی برمیگردم ایراد های خودم رو بولد میکنم و با نکات مثبت دیگران مقایسه میکنم
مثلا وقتی یه هنری دارم، برمیگردم میگم مال منو نگا چقدر کج و کوله، بعد فلانی تو اینقدر زمان کمتر چه قدر کاراش خوشگل تره
یا مثلا از اندام خودم ایراد میگیرم
یا از اخلاقم
یا توانایی هام
یا ویژگی هام…
میدونی انگار ته دلم میدونم اشتباهه و انیطور نیست! انگار میدونم ناحقیه ولی اینکار رو از روی عادت انجام میدم.
○هدف: از من، یدونه توی جهان هست؛ با تمام نکات مثبت و منفیم. از طرفی من ارزشمند ترین هدیه خداوند به خودم هستم و اگر خودم هوای خودم رو نداشته باشم، هرگز نمیتونم توقع داشته باشم که جهان هوای منو داشته باشه.
من از این به بعد تمام تلاشم رو میکنم که پشت خودم باشم و از قشنگیای خودم صحبت کنم.
و خبر خوب اینجاست، که من حداقل از امروز تصمیم گرفتم که متفاوت باشم. تصمیم گرفتم که شخصیت بهتری داشته باشم و این یعنی من از دیروز خودم جلوترم
خیلی خوشحالم که در فرکانسی بودم که در معرض این آگاهی ها قرار بگیرم و از خداوند میخوام که کمکم کنه تا واقعا در این راستا تغییر کنم و شخصیت بهتری از خودم بسازم.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم سلام به استاد شایسته عزیز
سلام به خانواده بهشتی ام
از زمانی که تمرینی را برای خودم گذاشتم که ویژگیها و زیباییهای شهرم را بنویسم شهر من به یک بهشت و آرامش و لذت و فراوانی تبدیل شده ،اغلب افراد که منو نمیشناسند بهم سلام میکنند و با روی خوش باهام برخورد میکنند هر روز زیباییها رو میبینم که در 33 سال گذشته توی این شهر ندیده بودم هر روز کلی از زیبایی آسمون و ابرها را میبینم که تا به حال بهش دقت نکرده بودم هر روز امکاناتی که به این شهر اضافه میشه رو مینویسم بنرهایی که از افراد موفق و ورزشکار زده شده رو عکس میگیرم و راجع بهشون صحبت میکنم شهر من تبدیل به یک بهشتی شده که قبلاً به خاطر دیدگاهی که نسبت بهش داشتم حدود دو سال به به این شهر نیومدم و ازش فراری بودم.
از زمانی که نکات مثبت جنس مخالفم نوشتم هر روز دخترهای زیبا ،خوش اندام ،خوشحال باحال ثروتمند ،جذاب میبینم و تمام بانوان و دختران با من راحت هستند باهام میخندن و با هم گرم و صمیمی هستیم در حالی که قبلاً از دخترهای شهرم فراری بودم و جالبه که هر شهری هم میرفتم دخترها هم از من فراری بودند و حتی دوست نداشتن باهام ارتباط بگیرن.
از زمانی که نکات مثبت خانوادم نوشتم کلی خوشی و خوشحالی احساس خوب در خانواده میبینم و کلی احترام دریافت میکنم رابطه بسیار خوبی باهاشون دارم و چقدر بهم احترام میذارن چقدر بهم عشق میدن در حالی که قبلاً به خاطر افکار منفی که با خانوادم داشتم تا دو سال ازشون دور بودم.
در یک دفتر خوشگل و فوق العادهای که دارم کلی از آن چیزهایی که در زندگیم هست رو لیست کردم سعی میکنم هر روز بخونمشون و به نکات مثبتشون توجه میکنم و هر بار یک ویژگی رو بهشون اضافه میکنم که با دیدن این فایل مهر تاییدی شد که بیشتر به این دفتر نازنینم برسم و تعهد میدم که بیشتر رو این نکاتی که نوشتم تمرکز کنم لیستی که تهیه کردم به همراه آن کارهایی که انجام میدم و میخوام به اشتراک بگذارم تا خداوند هم آگاهی بیشتری به ظرف وجودیم اضافه کنه .
1.خانوادم (پدر ،مادر ،ابجی ،داداش ،زن داداش ،برادر زادم)
2.فامیل و آشنا
3. دوستان (3 تا دوست دارم )
4.خودم (ویژگی های شخصیتی ،توانایی ها و مهارتها ،جسم و سلامتی ،موفقیتهام ،حفاظت های ربم ،هدایت های ربم ،ایده های هدایتی ،پیاده روی ،تمرکز روی خودم ،مسائلی که حل کردم
5. خانه و وسایل خانه
6.شهر و محله ام
7. کشورم
8. قوانین خداوند
9. سایت استاد عباسمنش (ستاره قطبی ،مرا به سوی نشانه ام هدایت کن ،سفر به دور آمریکا )
10. وسایل شخصیم
11.رزق و روزی ثروت و فراوانی
12. توحید
13. رسانه (تلگرام و اینستا گرام و یوتیوب )
14. قرآن
15. طبیعت و حیوانات
16. دختران و بانوان
لیست بالا آن چیزهایی هست که لازم دارم و در حال حاظر دارم روشون تمرکز میذارم
حالا یه سری موارد و نکات را نوشتم که اونا را هم سعی میکنم انجام بدم تا از لیستم بهتر استفاده کنم
ــ سعی میکنم از افراد در مورد نکات مثبت آنچه که میخوام بپرسم مثلاً در خانوادهام از داداشم ویژگیهای مادرم را میپرسم یا مثلاً از زن داداشم ویژگیهای داداشم میپرسم و مینویسم
ــ ریشه شکرگزاری و نکات مثبت در قرآن در بیارم
ــ نکات مثبت و خوبی که از یک شخص دوست دارم و بهم کمک میکنه رو بردارم
ــ هر زمانی که با یکی از افراد لیست خواستم ارتباط بگیرم و یا به مکان و جایی میخواستم برم و یا فعالیتی بکنم آن نکات مثبت را بخوانم تا با ذهنیت خوبی مواجه بشم و ویژگیهای خوب و جنبه خوب آن موضوع یا فرد را ببینم
ــ وقتی دارم رو خودم کار میکنم و روی احساس خوب و ویژگی خوب افراد کار میکنم با هر کدوم از این افراد برخورد میکنم منتظر اتفاقات خوب و شرایط خوب و لذت بخش و ثروت فراوانی باشم و اگر به غیر از این هم باشه یعنی یک خیریتی هست که باید متوجه بشم و خدا از این طریق داره یک دروازه جدید بهم نشون میده و اگر مسئله ای هست حلش کنم و رشد کنم
ــ یادم باشه در هر کجا و در هر شرایطی هستم باید به احساس خوب و خوشبختی کامل برسم تا برم مرحله بعد خوشبختی در همین تمرکز بر زیباییها نکات مثبت و احساس خوب میاد
ــ یادم باشه وقتی دارم روی نکات مثبت این مواردی که نوشتم با آنچه خداوند هدایتم میکنه کار میکنم و سپاسگزاری میکنم به زیباییها و نعمتها و وجه مثبت این موارد هدایت میشم و با دیدنشون تایید کنم و بگم که من لایق این ارتباط و این نعمت این زیبایی و شگفتی هستم
ــ هر موردی که توش ضعیف هستم و ضعف دارم و یا پاشنه آشیلمه بیشتر روش کار کنم و جلوش با یک (( ستاره ))مشخص کنم و تمرکز بذارم و نکات مثبت و وجه خوبشو بکشم بیرون
ــ فایلهای استاد را که میبینم یادداشت برداری کنم و هر نکتهای مربوط به این موارد و این لیست بود را بهش اضافه کنم
شاید کلاً 5 درصد تمرکز گذاشتم روی این تمرینی که درست کردم ولی زندگیم بهشت شده و آرامش و خوشحالیم خیلی زیادتر شده ،مدام شرایطی واسم پیش میاد که رو خودم بیشتر کار کنم و بالاخره علاقم را پیدا کردم و دارم آموزش میبینم تا بتونم یک دوره از علاقم پیدا کنم و پیش ببرم با هدایت ربم .
یکی از افرادی که تو این لیست هست قبلا وقتی به من زنگ میزد کلی قلبم به تپش در میومد چون منتظر بودم که الان دیگه اخبار بد بهم بده اما زمانی که تمرکز مثبتش هر بار که زنگ میزنه به من خبرهای خوب خبرهای فراوانی و خوشحال کننده میده و فقط هم با من این رفتار رو داره.
سپاس گذارم استاد عزیزم که سخاوتمندانه فایل ضبط میکنید و در اختیار ما قرار میدید
سپاسگزارم دوستان عزیزم بابت کامنتهای طلاییتون
آفرین به خودم که در حال رشد پیشرفت و یادگیری هستم و با همین شرایطی که دارم کافی ارزشمندم
خداوند همیشه و در هر لحظه و هر کاری هدایتم میکنه و بهم میگه که چیکار کن
به نام خداوند مهربان و بخشنده
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم
خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت یک روز و یک فرصت دیگر الهی شکرت
من هم جز افرادی بودم همین طرز فکر را داشتم نمی توانم بگم خییلی خوب شده بهتر شده ولی باید همه روزه تکرار کنم تکرار زیبایی ها انسان های خوبی که در شهر خودم است در کشور خودم است
سال 1401 با استفاده از آموزه های استاد وختی به صورت لیزر فوکس تمرکزم را گذاشتم به نکات مثبت شهرم در همان نقطه که بودم آنقدر زیبایی دیدم آنقدر انسان های عالی دیدم که خودم میگفتم این ها اینجا بودند چرا من اصلا قبلا نمی دیدم که حالا میبینم و با استفاده از همان قانون من رفتم ایران وختی در ایران بودم کمی از میزان تعهدم کم شد و دوباره این ترس ها و این که افغانستان بهتر از این جاست آمد دوباره به سرم چون که اقاریب نزدیکم اغلب افرادی بودند که کارگر بودند و نتوانسته بودند که به آن خوبی پول بسازند و همیشه همین حرف را می زدند که از اینجا افغانستان خییلی خوبه خب این در دل من خیییلی ترس انداخت خییلی چون اوایل کار بود من دوباره آمدم افغانستان وختی افغانستان آمدم دیدم آن چیزی که من تصور کرده بودم اصلا نبود و نشد و بعد همین حرف ها آمد که از این جا کرده همان ایران خییلی بهتر بوده
خب آن زمان دوباره کار کردن روی خودم را بیشتر کردم و از این تله کمی دور شدم و امروز که فکر می کردم همه افراد همین طرز فکر را دارند جالب اینجا است که امروز یکی دوست هایم آمده بود در مغازه من با پسر عمویم شریک هستم پسر عمویم گفت من می خواهم طلا فروشی را شروع کنم (آن دوست ام طلا فروشی داره)
اتفاقا آن دوست ام می گفت می خواهم سوپرمارکت بزنم :)))
هر دو همین دید را داشتند خییلی برایم جالب بود
من برای اینکه ذهنم را مثبت تر کنم در شغل که هستم
امروز اقدامات عملی را شروع کردم رفتم جا های که خاک گرفته بود را پاک کردم بعضی وسایل که می شد از آن استفاده کنم را دوباره در جای ماندم که قابل دید باشد و به خودم تعهد دادم که هر روز یک جا را پاک کنم و تغییرات در آن ایجاد کنم
و بعد با انجام این کار خییلی حس ام عالی شد و در کنارش به افرادی توجه کردم و میکنم که بدون چک و چونه پول می دهند الهی شکرت
و انشالله اقدام که برایم الهام شود را برای خودم می نویسم و انجام می دهم
و یک الهام که به من شد این بود تا وختی یک جای هستی بهترین ورژن خود را برای بهبود بکار ببر و صداقت و درستی در کار داشته باش
چون من می خواهم شغل خودم را داشته باشم و تصمیم دارم مغازه و یا هر چی بهم الهام شد را شروع کنم
و این کار که من از این کار بیرون میآییم باعث شده بود که تنبلی در کار کنم و امروز این انگیزه را دوباره در درونم روشن کردم و انشالله که در ختم سال همین تعهد را داشته باشم الهی شکرت
الهی شکرت
سلام خدمت استاد و دوستان ،به ارتباط به این فایل یک ضربالمثل روسی به یادم امد که میگویند ( همان جا خوب است جایکه ما نیستیم ) واقعا همین طور است ، که باید نکات مثبت اطراف مانرا نگاه کرده و شکر گزار باشیم ! دوستی دارم که همیشه از پرداخت مالیات بالا او ایالتی که زندگی میکرد شاکی بود و بالاخره آمد شهر ما سیاتل پس از چند ماهی باز هم شکایت از هوای این شهر که چقدر بارانی هست همون کالفرونیا خوب بود هوای خوب داشت و از اینجا هم رفت رفت شیکاگو که کار خوب است و مالیات کم است و حالان از برف و سردی زیاد شکایت دارد ، یعنی بعضی ها همیشه نیمه خالی لیوان را نگاه میکنن و همیشه نا راضی هستند ! ممنون