این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدارو شکر میکنم که در این مسیر روشن با هدایت خدا و راهنماییهای فرستاده اش استاد عباس منش قرار گرفتم
بازهم یک فایل بینظیر دیگه ، بازهم هدایت الله برای داشتن زندگی بهتر و کمک کردن برای تبدیل دنیا به جایی بهتر برای زندگی ، وای چقدر حس خوبیه
حتی اگر به هیچکدوم از خواسته هام هم نرسم( که طبق قانون با حال خوب و عمل به قانون لاجرم میرسم) همین حس آرامش و آگاهی که دارم و اینکه در مسیر رشد و بزرگ شدن هستم برای من بینهایت با ارزشه و اگر به من باشه دوست دارم تماااام لحظاتم را در همین محیط باشم و بس
با شنیدن این فایل برای اولین بار و این دفعه برای بار چندم بیشتر عاشق خدا شدم برای اینکه اینقدر مارو دوست داره که همیشه با فرستاده هاش و کتابهاش راهنمای ما در مسیر بهتر زیستن بوده و هم عاشق حضرت ابراهیم که فخر بشریت هست برای این حد از توحید واسلام آوردن که از جگر گوشه اش به فرمان خدا بگذره و…
و با خودم عهد کردم که با همه ی وجودم تلاش کنم تا من هم در هر لحظه از زندگیم سعی کنم که ابراهیم گونه باشم و هر روز بهتر و بهتر بشم که وقتی یک نفر تونسته به این حد از توحید برسه منم حتما میتونم
باید بگم که با لطف خدا من پدری داشتم که تا حد زیادی توحیدی بودن رو از نظر اینکه کسی رو شریک قدرت خدا ندونیم به ما آموزش داد و حداقل این ویژگی رو دارم که به هیچ دلیلی و برای هیچ چیز و به هیچوجه تملق شخصی رونمیگم که برای من کاری کنه و همیشه امیدم به خداست و البته راه که زیاده و جنبه های بینهایتی داره توحید و به خاطر همین هست که پیامبر فرمودند:« که شرک در دل مومن (نه انسان معمولی) مثل راه رفتن مورچه سیاه در دل تاریکی شب بر روی سنگ صاف و سیاه هست.» اینقدر مخفی هست و اینقدر جای کار داره و اینقدر دقت میخواد.
امیدوارم که همه ی ما بتونیم در این مسیر روز به روز موفقتر بشیم که دنیا رو جای بهتری کنیم برای زندگی
خدا رو شکر که با همه ی وجودم خدارو در قلبم احساس میکنم و روی هیچ آدمی حساب نمیکنم و از ش حساب نمیبریم و چه حس آرامش و عشق و ذوقی دارم از حس بودن خداوند در تک تک لحظه هام
خدا یا صد هزار مرتبه شکرت برای این جمع صمیمی و آگاه و دست قدرتمندت بر روی زمین که استاد عباس منش عزیز هست و نیروی اراده و شوق و باوری که برای تغییر زندگیم در وجودم گذاشتی
این چند وقته خیلی اتفاقات ریز و درشت خوبی داره تو زندگیم می افته که رد پای قانون رو در همه میبینم و انشالله به زودی میام و در کامنتی لیست موفقیتهایی که همین الانم کم نیستند رو براتون میگم
سلام به استاد عزیز و شایسته ی عزیز و دوستان عباسمنشی
خدایا خودت هدایتم کن به نوشتن تمام احساس قلبم
استاد شما گفتین بهترین حمایتی که میتونیم از بچه هامون بکنیم حمایت نکرده من قبلا خیلی شاکی بودن که تو خانواده ای به دنیا اومدم که هیچ حمایتی نمیشم از سمتشون و وقتی دوستامو میدیدم انقدر خانوادشون هواشونو دارن من فقط حسرت میخوردم که چرا خانواده ی من اینطور نیستن؟ولی الان که شما این حرفو زدید فکردم راجبش که اگر من حمایت میشدم و هرچی میخواستم برام فراهم بود انقدر قوی بار میومدم؟خیلی با خودم به صلح رسیدم که اگر اون شرایط و اون تضادها توی زندگی من نبودن من شاید به این سایت هدات نمیشدم من فقط میدونم یروز که کامل بریده بودم از اون شرایط بد خانوادگی ازاون درک نشدن از اون همه نبود ثروت و نعمت تو زندگیم و چون خانواده من مذهبین خیلی بم فشار میوردن و همه چیز برام اجبار بود داشتم از اون بحثی که با خانوادم شده بود برا دوستم تعریف میکردم که سایت شمارو بهم دادن همه چیز از اشنایی با شما شروع شد برا من همه چیز از درک قوانین شروع شد برام و میتونم بگم من انگار تازه متولد و 152 روزمه فعلا یعنی بیشتر از یسال میگذره از اون اشنایی با شما ولی من تا کامل کردن تکاملم و عضو سایت شدن الان 152 روزمه
و میخوام بگم من اگر اون تضادهارو نداشتم تو خانوادم شاید هیچوقت این خواسته ها درونم شکل نمیگرفت و انقدر قوی هستم و از پس هرچیزی برمیام خییلیم اعتماد بنفسم بالا رفته و از نظر شخصیتی خیلی رشد کردم و من الان 18 سالمه ولی از نظر شخصیتی و رفتاری و عاشق خودم بودن خیلی نسبت به بقیه ادما جلوترم و خداجونم واقعا سپاسگذارم برای هدایت شدنم به این سایت و ازنظر من تو وقتی قوی هستی که جوری به تضادهات نگا کنی که حس بهتری داشته باشی و باعث رشدت بشن یا یادت باشه احساس خوب=اتفاقات خوب و برعکس.
عاطی جونم تاحالا فکر کردی چقد تسلیم بودی؟چقدر به خدا اعتماد داشتی که حمایتم میکنه بابا قدم وردار نترس ،اصلا فکردی چقدر رها بودی؟چقدر خودتو سپردی به خدا؟
استاد من تا همین صبح سردرگم بود که قراره چی بشه کارم چیشد پس چرا مشتری ندارم من خیلی روی خودم کار کردم که رها باشم توکل کنم ولی با گوش دادن این فایل فهمیدم اوووو کلی کار دارم بابا وقتی استاد میگه من هنوز کار دارم خیلی زیاد با جایی
که ابراهیم بهش رسیده به خودم میام عاطی جونم وقتتو که با ارزش ترینه صرف چیزای الکی نکن بیشتر بیا سایت بیشتر خودتو بشناس بیشتر وقت بذار ترمزهاتو پیدا کن که طی کردن تکاملت دست خودته.
حالا زیبای من میدونی تسلیم بودن یعنی چی؟یعنی اینکه باید رها باشم باید ایمان داشته باشم که خدا کمکم میکنه که شرایط جوری پیش میره برام و اتفاقات جوری چیده میشه بارم روی زمین نمونه کارم حل میشه مشکلم حل میشه هیچ ایده ی درست درمونم ندارما فقط قدم ورمیدارم و پا روی ترس هام میذارم و هرلحظه ایمان داشته باشم که خداکارو برام انجام بده من باید در برابر خداوند ایمان داشته باشم و تسلیم باشم که خدا حمایتم میکنه.
عاطی جونم حالا که اینارو میدونی برای ایده ای که برای کارت الهام شده قدم وردار شجاع باش بیشتر وقت بذار برای شناخت خودت و تغییر باورهات.
من باید شجاع باشم من باید حرکت کنم من قدم اولو ورمیدارم خدا هزاران قدم برای من برمیداره و خداوند به من برکت میده به من نعمت میده به من ثروت میده به من مشتری میده خییلی فراوانی هست فراوانی نعمت ثروت مشتری فقط باید تسلیم امر خداوند باشم.
و چقدر خوبه که این دیدگاه و بیشتر داشته باشم که ادمایی که توی کار من ارتیست هستن و خییلی بیشتر تحسین کنم و بگم اگر اونا تونستن منم میتونم و این تحسین کردنه نشونه تغییر شخصیت منه اگر عاطی قبل بود با دیدن این اشخاص کلی حرص میخورد کلی حسرت میخورد که ببین اینا تونستن تو هنوزته و کلی دلیل منطقی میورد که نبابا این خانواده حمایتگر داشتن اینا پولدار بودنا اگر توهم این شرایط داشتی الان اینجا بودی!بخداا که نه من اگر با اون باورها باز جای اونها بودم باز ارتیست نمیشدم چون من پررراز باورهای مخرب بودممم.
من فقط به خدا خواستمو میگم و هیچ راهی برای رسیدن به این خواسته تعییت نمیکنم و خدا به هزاران طریق میتونه من و به خواستم برسونه خب خواسته ی فعلی من چیه؟مژه ارتیست بشم و کار کنم و به درامد برسم واسه این خواستم خواستم حاضرم چه بهاییی رو بدم؟بقول یکی از دوستان تو کامنت ها ابراهیم فرزندشو رو قربانی کرد تو حاضری چکار کنی؟من از خرج های اضافیم میزنم و بجاش وسایل کارمو میگیرم و خیلی بیشتر وقت میذارم برای تغییر باورهام و روی خودم سرمایه گذاری میکنم و وقتمو الکی صرف گشتن تو مجازی نمیکنم.
یه موضوعی که خیلی اذیتم میکرد و دلیل سردگمی چند روزم بود اینه که من چرا دارم فقط روی باورهام کا میکنم و هیچ کار مفید دیگه ای ندارم من چرا درامد از خودم ندارم و تنها درامدم مال یماه پیش بود که مشتری اومد برام و حس میکردم فقط این روی باور کارکردنه کار مفیدی نیست دیگه استاد میدونم اصلا این کار کردن رو خودم سرمایه گذاری رو خودمه و کلید خوشبختی و ارامش و حال خوب و ثروت و نعمت اصلا شناختن خودم و خدای خودم همه چیزه ولی اونموقع نجواها اومده بودن همچین حسی داشتم ولی امروز توی یکی از کامنت های دوستان خوندم که(کسی که تسلیم خداس ایمان داره که بهش داده میشه و حرص چیزیو نمیزنه از لحظه به لحظه هاش لذت میبره چه در منزل و چه در مسیر اهدافش و سعی میکنه به هماهنگی برسه شاده و سپاس گذاره و وقتی بین مردمه حالش عالیه و به هماهنگی میرسه)وا وای این نشونه من بود گفتم که دیگه تمومه خدا داره بام حرف میزنه و اصلا اروم شدم اون لحظه”ازلحظه به لحظه هاش لذت میبره چه در منزل و چه در مسیر اهدافش”این قشنگ حال من و توصیف میکرد و من چون خونه بودم و تنها کاری که میکردم مدرسه رفتن بود و کار کردن رو خودم و ازاینکه هنوز از نظر شغلی به چیزی که میخوام هنوز نرسیدم بهم ریخته بودم درحالی این یسالی که گذشت از یادگرفتن این حرفه ای شغلی همش تکامل من بوده چون من پر از باورهای نادرستی بودم و این کار کردن روی خودم خیلی کمکم میکنه و از این بدم میومد که پول تو جیبیمو چند وقت بابام میداد درحالی اونم دست خداس برا من که تصمیم گرفت پول بم بده چون کارم هنوز ثابت نیست و چی از این بهتر پولم و دارم درسته اون مقداری که میخوام نیست ولی خداروشکر من همین مقدارم میتونم درامد خودم صد برابر کنم و کار کنم رو خودم و اینو یه راهی ببینم که خدابهم داده یادمه استاد شما توی یکی از فایل هاتون گفتین اگر درست یادم باشه که شما از کارتون استعفا دادین تا بتونین تمرکزی روی خودتون کا کنید و شرایط جوری شده بود که شرکت هرماه بتون حقوق میداد بدون کار کردن پس دیگه چی میخوای دختر جون کار کن رو خودت شرایطو تغییر بده تا به اون چیزی که مدنظرته برسی.
خب من خواستمو گفتم و میدونم بهش رسیدم من یه مژه ارتیستم حتی نمیخوام بگم یه روزی میرسم نه من به خواستم رسیدم و خدارو سپاسگذارم تنها کاری که باید بکنم هم مدار شدن با خواستمه و اینم یادم باشه به خواستم نچسبم وابسته خواستم نباشن قشنگ رهاش کنم و سردرگمم شدم از خدا کمک بخوام نه هیچکس دیگه ای و باید یاد بگیرم از لحظه به لحظه زندگیم لذت ببرم نه اینکه بگم من به فلان خواستم رسیدم لذت زندگیرو میبرم نه من به فلان هدف برسم خیالم راحت میشه تازه میتونم بذت ببرم نهه دختر جون تو باید از همین لحظه لذت ببری از همین الان حال چون با حال خوبه و لذت بردن به لذت های بیشتری هدایت میشم خیلی وقتا وسط حال خوب و خوشگذرونی بودم یهو یادم میومد ای بابا چرا به اون خواستم که مژه ارتیست بودنه نرسیدم اگر میرسیدم حتما خوشحالتر بودم و قشنگ حس بد میگرفتم ولی نه الان دیگه اینطور نیست قراره از لحظه به لحظه ثانیه به ثانیه زندگیم لذت ببرم خدایاجونمم سپاسگذارم برای این اگاهی هاا.
اینکه تنها امیدم به خدا جونم باشه و تنها منبع ثروت و خوشبختی و فراوانی و خیرو خوشی و حال خوب و ارامش رو خدا بدونم و فقط از خدا کمک بخوام نه بنده ی خدا و فقط خدا توذهنم باشه یادمه چند وقت پیش شرایط جوری بود که بایه ادم محترمی جدیدن اشنا شده بودم و اون ادم یکی رو داشت که سالنداره وقتی فهمیدم تو ذهنم گفتم چقدر خوب میشع اگه من و بهش معرفی کنه و کار و برام اوکی کنه قشنگ فهمیدم حرفی که زدم شرک بوده و الان که حدود یکماه از اون ماجرا میگذره هنوز یادمه و میدونم اشتباه کردم خدایا من و ببخش که خواستم از بنده ی خدا کمک بخوام نه تو خدایا من و ببخش که تو ذهنم چیدم که اون دستمو بگیره نه تو خدایا خودت ببخشم که میدونم اشتباه کردم و الان درسمو گرفتم که جز تو رو هیچکس حساب باز نکنم و فکر میکنم این اتفاق لازم بود که بهتر بفهمم که خدا همه چیزه و فقط اون میتونه کمکم کنه نه بنده ی خدا و اگرم بنده ی خدا من و کمک کرد دست خداست.
خدایا شکرت بابت رد پای روز سومم خدایا شکرت بابت اگاهی های عالی ته دریافت کردم خدایا شکرت بابت وجودت تو زندگیم خدایا عاشقتم که انقدر عاشقمی ی انقدر زیبا هدایتم میکنی.
من سعی میکنم که روی خودم کار کنم و بهتر از روز قبلم بشم.
استاد بابت زحماتتون ممنونم
چیزی که فهمیدم من و درک کردم اینکه که ما خیلی جاها به خدا اعتماد نداریم ایمان نداریم.نمونه اش جاهای هستش با اینکه ترس داشتیم و حرکت کردیم و از آخرش خبر نداشتیم ولی حرکت کردیم نترسیدیم و به خدا توکل کردیم و گفتیم یه چیزی میشه دیگه به خدا توکل و واقعا پاداشمون رو گرفتیم .
ولی جاهایی هستش که حرکتی نکردیم ایمان نداشتیم که حرکت کنیم .حساب کتاب کردیم که اگه نشه چی. میشه و گفتیم نه نمیشه و از ترسمون و تهش که نه نمیشه و اگه نشه چی میشه حرکت نکردیم و حرکت نکردیم و چی شده درجا زدیم .در جا زدن و عقب موندن و حال خوب نداشتن جواب حرکت نکردن هستش جواب ترسیدن هستش .جواب اعتماد نداشتن به خدا هستش.
وقتی اعتقاد قلبیت این باشه که هرچقدر حرکت کنی و تلاش کنی کسی کمکت نمیکنه خدایی نیست که کمکت کنه واقعا هیچ حرکتی نمیکنی .
واقعا قدم از قدم بر نمیداری.ولی وقتی بگی من حرکت میکنم خدا کمکم میکنه خدا راه رو نشونم میده خدا خودش درست میکنه خدا خودش روزی میرسونه خدا خودش هدایت میکنه.
وقتی به زندگی ام نگاه میکنم میبینم جاهای که حرکت کردم و با وجود ترس ها به خدا توکل کردم و حرکت کردم و خودش کمک کرده بهش ایمان داشتم پاداش داده بهم پاداش چی بوده پاداش حس خوب بوده حال خوب بوده .زنده بودن و سر زنده بودن بوده
روحیه خوب بوده و تجربه بوده .خنده بوده .نعمت ها بوده.
و جواب حرکت نکردن و اعتماد نکردن بهش حس بد بوده و اتفاقات بد بوده.ترسیدن بوده .درجا زدن بوده عقب رفتن بوده .دور شدن ازش بوده .ناامیدی بوده .کارها پیش نرفتن بوده.
فراموش کردن بوده.
انشالله بتونیم همیشه به خدامون توکل کنیم و اعتماد کنیم و همه کارها رو بسپاریم به خدا نه به کس دیگه .
واااای چقدر زمان بندی و هدایت پروردگارم دقیق و بینظیره.
زمانی ب این فایل هدایت شده ام که توی یک موقعیتی قرار گرفتم که ترس ها میخوان منو احاطه کنند. میخوام قدم هایی بردارم ولی نجواها بهم میگن نمیتونم انجامش بدم، میگن شاید نتونم بخوبی انجامش بدم میگن یه عالمه نفر قراره بهت نگاه کنن نکنه که بد انجامش بدی و از حرفا.
ولی این فایل ، داستان ابراهیم بهم یادآوری میکنه که همین الآن هم بخاطر هدایت های خداست که به اینجایی که هستی رسیدی، آدم بهتری شدی و احساس بهتری داری.
قبلن هم هیچ ایده ای نداشتی که چکار کنی، ولی گفتی خدام هدایتم میکنه و با جسارت قدم برداشتی . مطمئن باش خدا باز هم هدایتت میکنه. تا به خواسته هات برسی.
به مسئله برخوردی؟! خدا کمکت میکنه حلش کنی.
فقط نجوا ها رو بذار کنار و ببین دلت چی میگه ، چه طرز فکری بهت احساس امید وآرامش میده؟ همونو دنبال کن، همون هدایت پروردگاره.
و به امید خدا باز هم به حرف دلم گوش میدم و ایمان میارم به اینکه خداجانم منو تو مسیر هدایتم میکنه.
فکر میکنم این دومین کامنتی باشه که توی سایت میزارم.
من سفر نامه هارو چند وقت پیش شروع کردم اما بعد از روز دوم فاصله انداختم و الان تازه دارم روز سوم رو میبینم.
خب، بگذریم.
این فایل به من یاد داد تسلیم خداوند باشم.
ایمان و یکتا پرستی داشته باشم
و سعی کنم به درجه ای از ایمان برسم که مثل حضرت ابراهیم (ع) رفیق خداوند باشم. چقدر کلمه “رفیق” خدا بودن برام جالبه!
درسته ک ما همه تا الان شنیدیم که ما بندگان خدا هستیم و خداوند عاشق ماست.
اما رفیق خدا بودن فرق داره. انگار اینجا تو هم با خدا رابطه ای ورای بنده و پروردگار با خدا داری. انگار نزدیک تری. قطعا خیلی نزدیک تر بود حضرت ابراهیم به خداوند وقتی خدا او رو رفیق خودش نامید.
خوشحالم ک هستم توی این مسیر و دوست دارم رد پاهایی از خودم بجا بگذارم تا تکامل خودم رو ببینم.
سپاس گذارم از خانم شایسته ی عزیز، که همیشه با مقدمه های عالی که برای فایل ها در نظر میگیره فهم مطلب و بهتر میکنه و همیشه پر از نکته است.
سپاس گذارم از خداوند که من رو در این مسیر هدایت کرد تا بتونم در نهایت سعاتمند،سلامت و ثروتمند باشم
وابستگی به هر چیزی که از عشق و علاقه بوجود میاد وفکر میکنی که تو رو خدا فرستاده که سرنوشت شخص رو عوض کنی وذهنت میگه دست خدایی برای -مثلا داداش کوچیکه-دوستت-دخترت-پسرت و…..
بخودت میای میبینی کلی از عمرت رفته وتو نفهمیدی چطور گذشت واون طرف هم راه خودش رو میره
واین سفرنامه میگه اقا اعتماد کن بخدا توکل کن وهمه چی رو بسپار بخدا مثل حضرت ابراهیم
توکل توکل توکل وقانون رها را در زندگی رعایت کنیم
مرسی استاد عزیزم مرسی مریم عزیزم مرسی دوستان هم فرکانسی
سلام میکنم به همه عزیزانی که این دیدگاه رو میخونند.
یادم میاد یکبار در حوالی سال 98 ، فصل اول و دوم این سلسه از فایلهای دانلودی رو گوش داده بودم؛ ولی این بار که مجدد دارم میشنوم، به قدری آگاهی کسب میکنم که گویی اصلا نشنیده بودم !
خدایا شکرت بخاطر هدایت شدن به این مسیر.
وقتی میگم خدا در بهترین زمان انسانها رو هدایت میکنه یعنی واااااقعا میکنه.
خدای من باورم نمیشه، من باید این فایل رو درست زمانی بشنوم که در آستانه مادر شدن هستم.
شکر خدا رو بابت این نعمت به جا میارم و سعی میکنم خودم رو در آرامش نگه دارم. اما مسئلهای که از همون اول نگرانش بودم این بود که «نکنه به فرزندم وابسته بشم»، «نکنه این کوچولو باعث بشه خودم رو فراموش کنم» و نجواهایی از این دست.
فکر میکنم باید بارها و بارها این فایل رو گوش بدم و این باور رو در خودم ایجاد کنم که میشه عاشق کسی بود بدون اینکه نیاز باشه خودت رو بخاطرش حیف کنی.
درست مثل ابراهیمِ پیامبر سلام الله علیه.
باز هم خدا رو شکر میکنم بابت این آگاهی و این هدایت.
با شنیدن فایل سوم سفرنامه من واقعا به این نتیجه رسیدم که با تمام وجود روی ایمان و بندگی
خودم کار کنم داستان حضرت ابراهیم الگوی بزرگی برای همه ما انسان هاست که بتوانیم در مسیر بندگی به بهترین شکل سربلند باشیم ایمان قلبی و عمیق به خداوند حس زیبا و آرامش بخشی حس به دور از نگرانیه اینکه خدا دوستت و بهش اعتماد داری بهترین ها رو برات میخواد امیدوارم باشنیدن فایل های بعدی همین حس خوب و با ارزش بودن رو داشته باشم و هر روز بهتر از دیروز این مسیر موفقیت رو ادامه بدم
قرار هر روز صبح من شده گوش دادن به یکی از فایل های روزشمار . امروز رسیدم روز سوم و چقدر خوشحال که این مسیر رو آغاز کردم .
چقدر این جملات که ما به خاطر بچه هامون دنبال آرزوهامون نرفتیم یا از خودمون گذشتیم شب و روز کار کردیم تا اونها تو رفاه باشن برای ما آشناست . وقتی پدر مادرها اینها رو بیان میکنن هم میخوان خودشون رو قربانی شرایط نشان بدن هم میخوان بگن ما پدر مادر فداکاری هستیم و هر جا فرزند لحظه ای مطابق خواست اونها عمل نکنه از همین جملات برای دادن احساس گناه استفاده میکنند .
ولی ایکاش این فرهنگ این باور تغییر کنه و پدر مادرها یاد بگیرند برای خوشحالی و خوشبخت بودن فرزندشون نیاز به چشم پوشی از خواسته ها و نیازهای خودشون نیست قطعاً فرزندی که پدر و مادرش به خاطر دنبال کردن خواسته هاش و رسیدن به اهداف خودش خوشحال هست بیشتر احساس خوشبختی میکنه تا فرزندی که پدر مادر غمگین و پر از حسرت به خاطر نرسیدن به خواسته هاشون داره .
من هم مثل خیلیها تو این شرایط بودم و الان که سه سال از آسمانی شدن مادرم میگذره یکی از حسرتهام اینه که چرا اونجور که دلش میخواست زندگی نکرد و شاد نبود .
البته امیدوارم خداوند من رو هدایت کند تا به خواسته های خودم برسم و بتونم مادری شاد و قوی برای فرزندم در آینده باشم.
با خوندن کامنت خلاصه و مفید شما این به ذهنم رسید که خداوند در داستان اعتماد به رب برای قربانی فرزند میخواد به ما بگه ما باید تمام اون وابستگی های که به فرزند داریم و اینم خدا خودش میدونه باید وابستگی ها رو قربانی کنیم تا هم خودمون رشد کنیم هم اجازه بدیم فرزندانمون رشد کنند که اگه نتونیم این وابستگی ها رو قربانی کنیم باید خودمان و زندگیمان را قربانی فرزندان کنیم که این نه به نفع ماست نه نفع بچهامون و چقد قشنگ اینو به تصویر کشیدن و اونحا که استاد میگه بهترین حمایت ما نسبت به فرزندانمون اینه که حمایتشون نکنیم یعنی دلسوزی نکنیم نگیم ما که راحت زندکی نکردیم بزار اینا راحت بخورن راحت بپوشن و یا از سهم خودمون بزنیم و خودمون تحت فشار بزاریم تا اونا بخورن و بپوشن نتیجه خوبی نمیده هیچ فردا حتی بچها دوقورت ونیمشونم باقیه سرکش میشن به نطرم که صدرصد چون خودم پدر هستم این داستان و این حرف استادمون درسته و کامله.
ما باید وابستگی هامونو قربانی کنیم تا با خودمون و زندگیمونو حتی با وجود فرزندانمون عشق دنیارو بکنیم باهم در کنار هم نه در مقابل هم چون طبق قانون به هرچی بچسبیم از ما دور میشه.
و درآخر خدا مادرعزیزتو بیامرزه روحش شاد و غریق رحمت الهی باشه انشالله.
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و همهی دوستانم فرکانسیم
خدارو شکر میکنم که در این مسیر روشن با هدایت خدا و راهنماییهای فرستاده اش استاد عباس منش قرار گرفتم
بازهم یک فایل بینظیر دیگه ، بازهم هدایت الله برای داشتن زندگی بهتر و کمک کردن برای تبدیل دنیا به جایی بهتر برای زندگی ، وای چقدر حس خوبیه
حتی اگر به هیچکدوم از خواسته هام هم نرسم( که طبق قانون با حال خوب و عمل به قانون لاجرم میرسم) همین حس آرامش و آگاهی که دارم و اینکه در مسیر رشد و بزرگ شدن هستم برای من بینهایت با ارزشه و اگر به من باشه دوست دارم تماااام لحظاتم را در همین محیط باشم و بس
با شنیدن این فایل برای اولین بار و این دفعه برای بار چندم بیشتر عاشق خدا شدم برای اینکه اینقدر مارو دوست داره که همیشه با فرستاده هاش و کتابهاش راهنمای ما در مسیر بهتر زیستن بوده و هم عاشق حضرت ابراهیم که فخر بشریت هست برای این حد از توحید واسلام آوردن که از جگر گوشه اش به فرمان خدا بگذره و…
و با خودم عهد کردم که با همه ی وجودم تلاش کنم تا من هم در هر لحظه از زندگیم سعی کنم که ابراهیم گونه باشم و هر روز بهتر و بهتر بشم که وقتی یک نفر تونسته به این حد از توحید برسه منم حتما میتونم
باید بگم که با لطف خدا من پدری داشتم که تا حد زیادی توحیدی بودن رو از نظر اینکه کسی رو شریک قدرت خدا ندونیم به ما آموزش داد و حداقل این ویژگی رو دارم که به هیچ دلیلی و برای هیچ چیز و به هیچوجه تملق شخصی رونمیگم که برای من کاری کنه و همیشه امیدم به خداست و البته راه که زیاده و جنبه های بینهایتی داره توحید و به خاطر همین هست که پیامبر فرمودند:« که شرک در دل مومن (نه انسان معمولی) مثل راه رفتن مورچه سیاه در دل تاریکی شب بر روی سنگ صاف و سیاه هست.» اینقدر مخفی هست و اینقدر جای کار داره و اینقدر دقت میخواد.
امیدوارم که همه ی ما بتونیم در این مسیر روز به روز موفقتر بشیم که دنیا رو جای بهتری کنیم برای زندگی
خدا رو شکر که با همه ی وجودم خدارو در قلبم احساس میکنم و روی هیچ آدمی حساب نمیکنم و از ش حساب نمیبریم و چه حس آرامش و عشق و ذوقی دارم از حس بودن خداوند در تک تک لحظه هام
خدا یا صد هزار مرتبه شکرت برای این جمع صمیمی و آگاه و دست قدرتمندت بر روی زمین که استاد عباس منش عزیز هست و نیروی اراده و شوق و باوری که برای تغییر زندگیم در وجودم گذاشتی
این چند وقته خیلی اتفاقات ریز و درشت خوبی داره تو زندگیم می افته که رد پای قانون رو در همه میبینم و انشالله به زودی میام و در کامنتی لیست موفقیتهایی که همین الانم کم نیستند رو براتون میگم
عاشق همتونم
روزشمارتحول زندگی من فصل1 روز سوم
به نام خدای نور
سلام به استاد عزیز و شایسته ی عزیز و دوستان عباسمنشی
خدایا خودت هدایتم کن به نوشتن تمام احساس قلبم
استاد شما گفتین بهترین حمایتی که میتونیم از بچه هامون بکنیم حمایت نکرده من قبلا خیلی شاکی بودن که تو خانواده ای به دنیا اومدم که هیچ حمایتی نمیشم از سمتشون و وقتی دوستامو میدیدم انقدر خانوادشون هواشونو دارن من فقط حسرت میخوردم که چرا خانواده ی من اینطور نیستن؟ولی الان که شما این حرفو زدید فکردم راجبش که اگر من حمایت میشدم و هرچی میخواستم برام فراهم بود انقدر قوی بار میومدم؟خیلی با خودم به صلح رسیدم که اگر اون شرایط و اون تضادها توی زندگی من نبودن من شاید به این سایت هدات نمیشدم من فقط میدونم یروز که کامل بریده بودم از اون شرایط بد خانوادگی ازاون درک نشدن از اون همه نبود ثروت و نعمت تو زندگیم و چون خانواده من مذهبین خیلی بم فشار میوردن و همه چیز برام اجبار بود داشتم از اون بحثی که با خانوادم شده بود برا دوستم تعریف میکردم که سایت شمارو بهم دادن همه چیز از اشنایی با شما شروع شد برا من همه چیز از درک قوانین شروع شد برام و میتونم بگم من انگار تازه متولد و 152 روزمه فعلا یعنی بیشتر از یسال میگذره از اون اشنایی با شما ولی من تا کامل کردن تکاملم و عضو سایت شدن الان 152 روزمه
و میخوام بگم من اگر اون تضادهارو نداشتم تو خانوادم شاید هیچوقت این خواسته ها درونم شکل نمیگرفت و انقدر قوی هستم و از پس هرچیزی برمیام خییلیم اعتماد بنفسم بالا رفته و از نظر شخصیتی خیلی رشد کردم و من الان 18 سالمه ولی از نظر شخصیتی و رفتاری و عاشق خودم بودن خیلی نسبت به بقیه ادما جلوترم و خداجونم واقعا سپاسگذارم برای هدایت شدنم به این سایت و ازنظر من تو وقتی قوی هستی که جوری به تضادهات نگا کنی که حس بهتری داشته باشی و باعث رشدت بشن یا یادت باشه احساس خوب=اتفاقات خوب و برعکس.
عاطی جونم تاحالا فکر کردی چقد تسلیم بودی؟چقدر به خدا اعتماد داشتی که حمایتم میکنه بابا قدم وردار نترس ،اصلا فکردی چقدر رها بودی؟چقدر خودتو سپردی به خدا؟
استاد من تا همین صبح سردرگم بود که قراره چی بشه کارم چیشد پس چرا مشتری ندارم من خیلی روی خودم کار کردم که رها باشم توکل کنم ولی با گوش دادن این فایل فهمیدم اوووو کلی کار دارم بابا وقتی استاد میگه من هنوز کار دارم خیلی زیاد با جایی
که ابراهیم بهش رسیده به خودم میام عاطی جونم وقتتو که با ارزش ترینه صرف چیزای الکی نکن بیشتر بیا سایت بیشتر خودتو بشناس بیشتر وقت بذار ترمزهاتو پیدا کن که طی کردن تکاملت دست خودته.
حالا زیبای من میدونی تسلیم بودن یعنی چی؟یعنی اینکه باید رها باشم باید ایمان داشته باشم که خدا کمکم میکنه که شرایط جوری پیش میره برام و اتفاقات جوری چیده میشه بارم روی زمین نمونه کارم حل میشه مشکلم حل میشه هیچ ایده ی درست درمونم ندارما فقط قدم ورمیدارم و پا روی ترس هام میذارم و هرلحظه ایمان داشته باشم که خداکارو برام انجام بده من باید در برابر خداوند ایمان داشته باشم و تسلیم باشم که خدا حمایتم میکنه.
عاطی جونم حالا که اینارو میدونی برای ایده ای که برای کارت الهام شده قدم وردار شجاع باش بیشتر وقت بذار برای شناخت خودت و تغییر باورهات.
من باید شجاع باشم من باید حرکت کنم من قدم اولو ورمیدارم خدا هزاران قدم برای من برمیداره و خداوند به من برکت میده به من نعمت میده به من ثروت میده به من مشتری میده خییلی فراوانی هست فراوانی نعمت ثروت مشتری فقط باید تسلیم امر خداوند باشم.
و چقدر خوبه که این دیدگاه و بیشتر داشته باشم که ادمایی که توی کار من ارتیست هستن و خییلی بیشتر تحسین کنم و بگم اگر اونا تونستن منم میتونم و این تحسین کردنه نشونه تغییر شخصیت منه اگر عاطی قبل بود با دیدن این اشخاص کلی حرص میخورد کلی حسرت میخورد که ببین اینا تونستن تو هنوزته و کلی دلیل منطقی میورد که نبابا این خانواده حمایتگر داشتن اینا پولدار بودنا اگر توهم این شرایط داشتی الان اینجا بودی!بخداا که نه من اگر با اون باورها باز جای اونها بودم باز ارتیست نمیشدم چون من پررراز باورهای مخرب بودممم.
من فقط به خدا خواستمو میگم و هیچ راهی برای رسیدن به این خواسته تعییت نمیکنم و خدا به هزاران طریق میتونه من و به خواستم برسونه خب خواسته ی فعلی من چیه؟مژه ارتیست بشم و کار کنم و به درامد برسم واسه این خواستم خواستم حاضرم چه بهاییی رو بدم؟بقول یکی از دوستان تو کامنت ها ابراهیم فرزندشو رو قربانی کرد تو حاضری چکار کنی؟من از خرج های اضافیم میزنم و بجاش وسایل کارمو میگیرم و خیلی بیشتر وقت میذارم برای تغییر باورهام و روی خودم سرمایه گذاری میکنم و وقتمو الکی صرف گشتن تو مجازی نمیکنم.
یه موضوعی که خیلی اذیتم میکرد و دلیل سردگمی چند روزم بود اینه که من چرا دارم فقط روی باورهام کا میکنم و هیچ کار مفید دیگه ای ندارم من چرا درامد از خودم ندارم و تنها درامدم مال یماه پیش بود که مشتری اومد برام و حس میکردم فقط این روی باور کارکردنه کار مفیدی نیست دیگه استاد میدونم اصلا این کار کردن رو خودم سرمایه گذاری رو خودمه و کلید خوشبختی و ارامش و حال خوب و ثروت و نعمت اصلا شناختن خودم و خدای خودم همه چیزه ولی اونموقع نجواها اومده بودن همچین حسی داشتم ولی امروز توی یکی از کامنت های دوستان خوندم که(کسی که تسلیم خداس ایمان داره که بهش داده میشه و حرص چیزیو نمیزنه از لحظه به لحظه هاش لذت میبره چه در منزل و چه در مسیر اهدافش و سعی میکنه به هماهنگی برسه شاده و سپاس گذاره و وقتی بین مردمه حالش عالیه و به هماهنگی میرسه)وا وای این نشونه من بود گفتم که دیگه تمومه خدا داره بام حرف میزنه و اصلا اروم شدم اون لحظه”ازلحظه به لحظه هاش لذت میبره چه در منزل و چه در مسیر اهدافش”این قشنگ حال من و توصیف میکرد و من چون خونه بودم و تنها کاری که میکردم مدرسه رفتن بود و کار کردن رو خودم و ازاینکه هنوز از نظر شغلی به چیزی که میخوام هنوز نرسیدم بهم ریخته بودم درحالی این یسالی که گذشت از یادگرفتن این حرفه ای شغلی همش تکامل من بوده چون من پر از باورهای نادرستی بودم و این کار کردن روی خودم خیلی کمکم میکنه و از این بدم میومد که پول تو جیبیمو چند وقت بابام میداد درحالی اونم دست خداس برا من که تصمیم گرفت پول بم بده چون کارم هنوز ثابت نیست و چی از این بهتر پولم و دارم درسته اون مقداری که میخوام نیست ولی خداروشکر من همین مقدارم میتونم درامد خودم صد برابر کنم و کار کنم رو خودم و اینو یه راهی ببینم که خدابهم داده یادمه استاد شما توی یکی از فایل هاتون گفتین اگر درست یادم باشه که شما از کارتون استعفا دادین تا بتونین تمرکزی روی خودتون کا کنید و شرایط جوری شده بود که شرکت هرماه بتون حقوق میداد بدون کار کردن پس دیگه چی میخوای دختر جون کار کن رو خودت شرایطو تغییر بده تا به اون چیزی که مدنظرته برسی.
خب من خواستمو گفتم و میدونم بهش رسیدم من یه مژه ارتیستم حتی نمیخوام بگم یه روزی میرسم نه من به خواستم رسیدم و خدارو سپاسگذارم تنها کاری که باید بکنم هم مدار شدن با خواستمه و اینم یادم باشه به خواستم نچسبم وابسته خواستم نباشن قشنگ رهاش کنم و سردرگمم شدم از خدا کمک بخوام نه هیچکس دیگه ای و باید یاد بگیرم از لحظه به لحظه زندگیم لذت ببرم نه اینکه بگم من به فلان خواستم رسیدم لذت زندگیرو میبرم نه من به فلان هدف برسم خیالم راحت میشه تازه میتونم بذت ببرم نهه دختر جون تو باید از همین لحظه لذت ببری از همین الان حال چون با حال خوبه و لذت بردن به لذت های بیشتری هدایت میشم خیلی وقتا وسط حال خوب و خوشگذرونی بودم یهو یادم میومد ای بابا چرا به اون خواستم که مژه ارتیست بودنه نرسیدم اگر میرسیدم حتما خوشحالتر بودم و قشنگ حس بد میگرفتم ولی نه الان دیگه اینطور نیست قراره از لحظه به لحظه ثانیه به ثانیه زندگیم لذت ببرم خدایاجونمم سپاسگذارم برای این اگاهی هاا.
اینکه تنها امیدم به خدا جونم باشه و تنها منبع ثروت و خوشبختی و فراوانی و خیرو خوشی و حال خوب و ارامش رو خدا بدونم و فقط از خدا کمک بخوام نه بنده ی خدا و فقط خدا توذهنم باشه یادمه چند وقت پیش شرایط جوری بود که بایه ادم محترمی جدیدن اشنا شده بودم و اون ادم یکی رو داشت که سالنداره وقتی فهمیدم تو ذهنم گفتم چقدر خوب میشع اگه من و بهش معرفی کنه و کار و برام اوکی کنه قشنگ فهمیدم حرفی که زدم شرک بوده و الان که حدود یکماه از اون ماجرا میگذره هنوز یادمه و میدونم اشتباه کردم خدایا من و ببخش که خواستم از بنده ی خدا کمک بخوام نه تو خدایا من و ببخش که تو ذهنم چیدم که اون دستمو بگیره نه تو خدایا خودت ببخشم که میدونم اشتباه کردم و الان درسمو گرفتم که جز تو رو هیچکس حساب باز نکنم و فکر میکنم این اتفاق لازم بود که بهتر بفهمم که خدا همه چیزه و فقط اون میتونه کمکم کنه نه بنده ی خدا و اگرم بنده ی خدا من و کمک کرد دست خداست.
خدایا شکرت بابت رد پای روز سومم خدایا شکرت بابت اگاهی های عالی ته دریافت کردم خدایا شکرت بابت وجودت تو زندگیم خدایا عاشقتم که انقدر عاشقمی ی انقدر زیبا هدایتم میکنی.
شاد سلامت موفق و ثروتمند باشید.
به نام خدا
سلام خدمت همه
من سعی میکنم که روی خودم کار کنم و بهتر از روز قبلم بشم.
استاد بابت زحماتتون ممنونم
چیزی که فهمیدم من و درک کردم اینکه که ما خیلی جاها به خدا اعتماد نداریم ایمان نداریم.نمونه اش جاهای هستش با اینکه ترس داشتیم و حرکت کردیم و از آخرش خبر نداشتیم ولی حرکت کردیم نترسیدیم و به خدا توکل کردیم و گفتیم یه چیزی میشه دیگه به خدا توکل و واقعا پاداشمون رو گرفتیم .
ولی جاهایی هستش که حرکتی نکردیم ایمان نداشتیم که حرکت کنیم .حساب کتاب کردیم که اگه نشه چی. میشه و گفتیم نه نمیشه و از ترسمون و تهش که نه نمیشه و اگه نشه چی میشه حرکت نکردیم و حرکت نکردیم و چی شده درجا زدیم .در جا زدن و عقب موندن و حال خوب نداشتن جواب حرکت نکردن هستش جواب ترسیدن هستش .جواب اعتماد نداشتن به خدا هستش.
وقتی اعتقاد قلبیت این باشه که هرچقدر حرکت کنی و تلاش کنی کسی کمکت نمیکنه خدایی نیست که کمکت کنه واقعا هیچ حرکتی نمیکنی .
واقعا قدم از قدم بر نمیداری.ولی وقتی بگی من حرکت میکنم خدا کمکم میکنه خدا راه رو نشونم میده خدا خودش درست میکنه خدا خودش روزی میرسونه خدا خودش هدایت میکنه.
وقتی به زندگی ام نگاه میکنم میبینم جاهای که حرکت کردم و با وجود ترس ها به خدا توکل کردم و حرکت کردم و خودش کمک کرده بهش ایمان داشتم پاداش داده بهم پاداش چی بوده پاداش حس خوب بوده حال خوب بوده .زنده بودن و سر زنده بودن بوده
روحیه خوب بوده و تجربه بوده .خنده بوده .نعمت ها بوده.
و جواب حرکت نکردن و اعتماد نکردن بهش حس بد بوده و اتفاقات بد بوده.ترسیدن بوده .درجا زدن بوده عقب رفتن بوده .دور شدن ازش بوده .ناامیدی بوده .کارها پیش نرفتن بوده.
فراموش کردن بوده.
انشالله بتونیم همیشه به خدامون توکل کنیم و اعتماد کنیم و همه کارها رو بسپاریم به خدا نه به کس دیگه .
سلام عزیزانم
واااای چقدر زمان بندی و هدایت پروردگارم دقیق و بینظیره.
زمانی ب این فایل هدایت شده ام که توی یک موقعیتی قرار گرفتم که ترس ها میخوان منو احاطه کنند. میخوام قدم هایی بردارم ولی نجواها بهم میگن نمیتونم انجامش بدم، میگن شاید نتونم بخوبی انجامش بدم میگن یه عالمه نفر قراره بهت نگاه کنن نکنه که بد انجامش بدی و از حرفا.
ولی این فایل ، داستان ابراهیم بهم یادآوری میکنه که همین الآن هم بخاطر هدایت های خداست که به اینجایی که هستی رسیدی، آدم بهتری شدی و احساس بهتری داری.
قبلن هم هیچ ایده ای نداشتی که چکار کنی، ولی گفتی خدام هدایتم میکنه و با جسارت قدم برداشتی . مطمئن باش خدا باز هم هدایتت میکنه. تا به خواسته هات برسی.
به مسئله برخوردی؟! خدا کمکت میکنه حلش کنی.
فقط نجوا ها رو بذار کنار و ببین دلت چی میگه ، چه طرز فکری بهت احساس امید وآرامش میده؟ همونو دنبال کن، همون هدایت پروردگاره.
و به امید خدا باز هم به حرف دلم گوش میدم و ایمان میارم به اینکه خداجانم منو تو مسیر هدایتم میکنه.
خدایا شکرت
شکرت که بازهم منو هدایتم کردی.
بچه ها! استاد جان! خانم شایسته! دم همتون گرم.
چقد خوبه من دوستای خوبی مثل شما دارم.
به نام رب العالمین
سلام دوستان
فکر میکنم این دومین کامنتی باشه که توی سایت میزارم.
من سفر نامه هارو چند وقت پیش شروع کردم اما بعد از روز دوم فاصله انداختم و الان تازه دارم روز سوم رو میبینم.
خب، بگذریم.
این فایل به من یاد داد تسلیم خداوند باشم.
ایمان و یکتا پرستی داشته باشم
و سعی کنم به درجه ای از ایمان برسم که مثل حضرت ابراهیم (ع) رفیق خداوند باشم. چقدر کلمه “رفیق” خدا بودن برام جالبه!
درسته ک ما همه تا الان شنیدیم که ما بندگان خدا هستیم و خداوند عاشق ماست.
اما رفیق خدا بودن فرق داره. انگار اینجا تو هم با خدا رابطه ای ورای بنده و پروردگار با خدا داری. انگار نزدیک تری. قطعا خیلی نزدیک تر بود حضرت ابراهیم به خداوند وقتی خدا او رو رفیق خودش نامید.
خوشحالم ک هستم توی این مسیر و دوست دارم رد پاهایی از خودم بجا بگذارم تا تکامل خودم رو ببینم.
سپاس گذارم از خانم شایسته ی عزیز، که همیشه با مقدمه های عالی که برای فایل ها در نظر میگیره فهم مطلب و بهتر میکنه و همیشه پر از نکته است.
سپاس گذارم از خداوند که من رو در این مسیر هدایت کرد تا بتونم در نهایت سعاتمند،سلامت و ثروتمند باشم
سلام استاد عزیز وبانو مریم عشق
روز سوم رو گوش دادم ولی نظر ننوشته بودم
امروز یاد قولم افتادم
وای امان از وابستگی
بعدش میشه شرک
وابستگی به هر چیزی که از عشق و علاقه بوجود میاد وفکر میکنی که تو رو خدا فرستاده که سرنوشت شخص رو عوض کنی وذهنت میگه دست خدایی برای -مثلا داداش کوچیکه-دوستت-دخترت-پسرت و…..
بخودت میای میبینی کلی از عمرت رفته وتو نفهمیدی چطور گذشت واون طرف هم راه خودش رو میره
واین سفرنامه میگه اقا اعتماد کن بخدا توکل کن وهمه چی رو بسپار بخدا مثل حضرت ابراهیم
توکل توکل توکل وقانون رها را در زندگی رعایت کنیم
مرسی استاد عزیزم مرسی مریم عزیزم مرسی دوستان هم فرکانسی
سلام به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته مهربان
و عرض ادب خدمت شما دوست هم فرکانسی عزیز
این فایل بهشتی و این کامنت دگر گون کننده واقعا انقلابی در وجود من بوجود آورد
من خیلی از عمرم رو صرف همین تغییر سرنوشت کردم
ممنونم بابت این کامنت زیبا
در پناه خدا موفق و سربلند باشید
بسم الله الرحمن الرحیم.
فصل یک | روز سه.
نهم مرداد هزار و چهارصد و سه.
سلام میکنم به همه عزیزانی که این دیدگاه رو میخونند.
یادم میاد یکبار در حوالی سال 98 ، فصل اول و دوم این سلسه از فایلهای دانلودی رو گوش داده بودم؛ ولی این بار که مجدد دارم میشنوم، به قدری آگاهی کسب میکنم که گویی اصلا نشنیده بودم !
خدایا شکرت بخاطر هدایت شدن به این مسیر.
وقتی میگم خدا در بهترین زمان انسانها رو هدایت میکنه یعنی واااااقعا میکنه.
خدای من باورم نمیشه، من باید این فایل رو درست زمانی بشنوم که در آستانه مادر شدن هستم.
شکر خدا رو بابت این نعمت به جا میارم و سعی میکنم خودم رو در آرامش نگه دارم. اما مسئلهای که از همون اول نگرانش بودم این بود که «نکنه به فرزندم وابسته بشم»، «نکنه این کوچولو باعث بشه خودم رو فراموش کنم» و نجواهایی از این دست.
فکر میکنم باید بارها و بارها این فایل رو گوش بدم و این باور رو در خودم ایجاد کنم که میشه عاشق کسی بود بدون اینکه نیاز باشه خودت رو بخاطرش حیف کنی.
درست مثل ابراهیمِ پیامبر سلام الله علیه.
باز هم خدا رو شکر میکنم بابت این آگاهی و این هدایت.
الحمدلله رب العالمین.
سلام دوست عزیز
خدا رو شکر داری مادر میشی تبربک میگم
تحسینت میکنم آرامش ات حفظ کردی
مادر شدن لذت داره من مادر سه تا بچه ام قرار نیست خودمون یادمون بره
اگه خودت سالم باشی بچه هم سالمه
اگه خودتو دوست داشته باشی می تونی بچه ات دوست داشته باشی
باید اول عاشق خودت باشی و به خودت برس
امیدوارم هم خودت هم بچه ات سلامت باشید
در پناه خداوند باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
با شنیدن فایل سوم سفرنامه من واقعا به این نتیجه رسیدم که با تمام وجود روی ایمان و بندگی
خودم کار کنم داستان حضرت ابراهیم الگوی بزرگی برای همه ما انسان هاست که بتوانیم در مسیر بندگی به بهترین شکل سربلند باشیم ایمان قلبی و عمیق به خداوند حس زیبا و آرامش بخشی حس به دور از نگرانیه اینکه خدا دوستت و بهش اعتماد داری بهترین ها رو برات میخواد امیدوارم باشنیدن فایل های بعدی همین حس خوب و با ارزش بودن رو داشته باشم و هر روز بهتر از دیروز این مسیر موفقیت رو ادامه بدم
رد پای سوم
با تشکر از استاد عباسمنش و خانوم شایسته
به نام خداوند جهانیان
استاد عزیزم سلام
قرار هر روز صبح من شده گوش دادن به یکی از فایل های روزشمار . امروز رسیدم روز سوم و چقدر خوشحال که این مسیر رو آغاز کردم .
چقدر این جملات که ما به خاطر بچه هامون دنبال آرزوهامون نرفتیم یا از خودمون گذشتیم شب و روز کار کردیم تا اونها تو رفاه باشن برای ما آشناست . وقتی پدر مادرها اینها رو بیان میکنن هم میخوان خودشون رو قربانی شرایط نشان بدن هم میخوان بگن ما پدر مادر فداکاری هستیم و هر جا فرزند لحظه ای مطابق خواست اونها عمل نکنه از همین جملات برای دادن احساس گناه استفاده میکنند .
ولی ایکاش این فرهنگ این باور تغییر کنه و پدر مادرها یاد بگیرند برای خوشحالی و خوشبخت بودن فرزندشون نیاز به چشم پوشی از خواسته ها و نیازهای خودشون نیست قطعاً فرزندی که پدر و مادرش به خاطر دنبال کردن خواسته هاش و رسیدن به اهداف خودش خوشحال هست بیشتر احساس خوشبختی میکنه تا فرزندی که پدر مادر غمگین و پر از حسرت به خاطر نرسیدن به خواسته هاشون داره .
من هم مثل خیلیها تو این شرایط بودم و الان که سه سال از آسمانی شدن مادرم میگذره یکی از حسرتهام اینه که چرا اونجور که دلش میخواست زندگی نکرد و شاد نبود .
البته امیدوارم خداوند من رو هدایت کند تا به خواسته های خودم برسم و بتونم مادری شاد و قوی برای فرزندم در آینده باشم.
از خداوند برای همه سلامتی شادی و ثروت آرزومندم.
در پناه حق
سلام و درود بر دوست عزیزم
با خوندن کامنت خلاصه و مفید شما این به ذهنم رسید که خداوند در داستان اعتماد به رب برای قربانی فرزند میخواد به ما بگه ما باید تمام اون وابستگی های که به فرزند داریم و اینم خدا خودش میدونه باید وابستگی ها رو قربانی کنیم تا هم خودمون رشد کنیم هم اجازه بدیم فرزندانمون رشد کنند که اگه نتونیم این وابستگی ها رو قربانی کنیم باید خودمان و زندگیمان را قربانی فرزندان کنیم که این نه به نفع ماست نه نفع بچهامون و چقد قشنگ اینو به تصویر کشیدن و اونحا که استاد میگه بهترین حمایت ما نسبت به فرزندانمون اینه که حمایتشون نکنیم یعنی دلسوزی نکنیم نگیم ما که راحت زندکی نکردیم بزار اینا راحت بخورن راحت بپوشن و یا از سهم خودمون بزنیم و خودمون تحت فشار بزاریم تا اونا بخورن و بپوشن نتیجه خوبی نمیده هیچ فردا حتی بچها دوقورت ونیمشونم باقیه سرکش میشن به نطرم که صدرصد چون خودم پدر هستم این داستان و این حرف استادمون درسته و کامله.
ما باید وابستگی هامونو قربانی کنیم تا با خودمون و زندگیمونو حتی با وجود فرزندانمون عشق دنیارو بکنیم باهم در کنار هم نه در مقابل هم چون طبق قانون به هرچی بچسبیم از ما دور میشه.
و درآخر خدا مادرعزیزتو بیامرزه روحش شاد و غریق رحمت الهی باشه انشالله.
سلام و عرض ادب
روز سوم تحول هستم
7شهریور1403
وای اشک فقط تو چشمام بود
چقدر زیبا قدر واقعا
چقدر به موقع. وای چی بگم
خدایا شکرت دقیقا انگار خدا داشت باهام صحبت میکرد
من حدود 4ماهه مهاجرت کردم
و اومدم تهران و. واقعا هیچ کس را ندارم غیر از خدا
از صبح زود دلم گرفته بود یه غم سنگین بی کسی داشتم
صبح زود بچه ام اومد و کلی باهاش بازی کردم
رفتم وضو گرفتم و سجده کردم و تو سجده کمک خواستم
گفتم خدایا من غیر از تو کسی را ندارم
کمکم کن و بهت نیاز دارم
چون هنوز تقریبا بیکارم و درآمدی ندارم
فقط به تو توکل کردم که راه را نشانم بدی
واقعا در طول روز 100ها بار نا امید میشم
فقط همون لحظه خدا رو صدا میزنم
پیام بسیار زیبایی بود
انشالله استاد گرامی خلیل خدا بشی و همچنین کل بچه ها
من میدونم. خدا هر وقت دری راببنده
جاش دروازه باز میکنه برام
خدایا شکرت