این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام ب استاد عزیزم و مریم بانوی عشق و دوستان هم فرکانسی ام
استاد من این فایل رو گوش کردم زیاد تحت تاثییر قرار نگرفتم بااینکه هروقت از ابراهیم حرف میزنین ساعتها بهش فکر میکنم اما اینبار فکرم و احساسم درگیر نشد…
بااینحال چون به خودم قول دادم توی هر جلسه کامنت بنویسم امشبم ردی از خودم گذاشتم تا درک و احساسات خودم و بسنجم در این دوره ی زیبای روزشمار تحول زندگی من حتی اسم” تحول زندگی من” منو دگرگون میکنه “تحول زندگی مننننننن” “تحول زندگی من تحول زندگی من تحول زندگی من”تکرار این جمله بهم احساس ایمان و قدرت میده “تحول زندگی من”خدایا برای همین جمله ی ملکوتی سپاسگزارتم
خدایا میخام دستم و بگیری و لیاقت وجود عشق تو در قلبم داشته باشم اعتمادی ابراهیم گونه میخام بتو داشته باشم و هرلحظه اجابتت کنم
خدایا در من تحولی قرار بده ک همه ی خواسته های زندگیم رو از تو بخام و هرلحظه اجابت کننده ات باشم
خدایا من تسلیم توام من ب هر خیری که از طرف تو به من برسه نیازمندم من تسلیم توام منو با خودت یکی کن خدایا میخام باهم عشق کنیم اونقدر با تو حالم خوب باشه اونقدر آروم باشم ک تحت هر شرایطی من آرامش داشته باشم خدایا کمکم کن سعادت اینو داشته باشم تو رو رفیق خودم نگه دارم
هر لحظه در مدار حس خوب از تو باشم استاد عزیزم و مریم بانوی عشق عاشقتونم هردوتون با تمام وجودم دوست دارم خداروشکر برای شما دوتاعزیز استاد عزیزم همین الانم از تو و مریم بانوی عشق حرف میزنم دارم گریه میکنم هردوتون و به دستای پراز مهر خدا میسپارم
سلام به استاد مهربان و مریم جان شایسته برای فایل های سفرنامه
حضرت ابراهیم زمانی که حضرت اسماعیل به دنیا اومد و ماموریتی دریافت کن
همسر و فرزندش رو رها کرد و رفت
چند درصد حاضریم این کارو کنیم و اعتماد کنیم که خداوند حمایتگره و ازشون محافظت میکنه
الان همه ی مردم زندگیشون شده بچه هاشون ، هدفشون شده خوشبختی بچه هاشون ارزوشون شده خوشبختی بچشون
قبول شدن در دانشگاه ، درسشون و…
البته که عشق به فرزند ، عشقیه که آدم حاضره جونش رو براشون فدا کنه ، عشقی که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست
حتی حیواناتم همینجورین برای نجات فرزندشون همه کار میکنن حتی کشته میشن
وقتی آدم میبینه بچشو ، بزرگ تر شدنشو، عضلانی شدن بدنشو، بلوغشو…
این ها تجربیاتی هست که متفاوته و همه چیرو عوض میکنه اما نمیشه هدف زندگی یک فرد بچه هاش باشن.
حضرت ابراهیم ایمان و باور داشت که خدا از فرزندش محافظت میکنه ، بعد 20 سال اومد نه برای قربون صدقه رفتن فرزندش برای اینکه گفت من خواب دیدم که تورو باید قربانی کنم.
واقعا چه ایمانی
چه باوری
چه کسی تااین حد ایمان داره ؟
حتی اگه خدا ظاهر بشه بگه دست بچتو ببر ،حاضری این کارو کنی؟
چقدر تسلیمی؟!
آیا خودتو رها میکنی و خودتو میسپاری به خدا؟
آیا انقدررها هستی که خودتو بسپاری به دست خدا و تسلیم باشی
مثل حضرت ابراهیم !
انقدر رها باشی که میگه قربانی کن فرزندتو تو بگی چشم!
انقدر ایمان داری که توی شهر غریب ایمان داشته باشی که دستتو میگیره که برات جا میشه ، مکان میشه، با دست هاش کمکت میکنه، برات آب و غذا میشه!!
تسلیم پرودگار باشی و وقتی باشی احساس خوبی داری ، کسی که ایمان داره حسش خوبه، پشتش گرمه، میدونه هرچی بشه هر اتفاقی بیفته میگی خدا با منه حتما به صلاحمه …
وقتی عزیزم رو از دست بدم، زندگیم از دست نمیدم .
ایمان دارم میدونم هرچی بشه به نفع منه و تسلیم خدا هستم و خودمو ب اون میسپارم
کافیه به حضرت ابراهیم فکر کنیم آیا حاضرم مثل اون ایمان داشته باشم؟
وقتی یه مرغ میخرم و بزرگش میکنم که اصلا اخرش بکشمش اخرش دلم نمیاد اخرش سختمه
ایا حاضرم با بچم اینکارو کنم؟
اگر یه نفر تونسته انقد ایمان داشته باشه و روی خودش کار کنه منم میتونم باید از خدا بخوام ک منو هدایت و حمایت کنه برای ابراهیمگونه بودن
هر کجا به خدا توکل کردم کارم روی زمین نمونده ، همیشه کمکم کرده ، همیشه هدایتم کرده…
خدا همیشه مراقب منه، همیشه کنار منه و همیشه در قلب منه
خدایا من باور دارم که تو هر مسیری که پا بذارم کمکم میکنی تو حامی منی پشتیبان منی کمکم میکنی ازم محافظت میکنی و هدایتم میکنی
خدایا توی این مسیری که پا گذاشتم الان فقط و فقط با ایمان به کمک تو و پشتیبانی تو قدم گذاشتم و هیچ کس توان کمک به منو نداره الا تو
خدایا من در برابر هر اتفاقی که برام بیافته تسلیمم و مطمئنم که هر چی بشه به نفع منه و تو خیر منو میخوای و منو خیلی دوست داری
خدایا کمکم کن تو این مسیر و هدایتم کن و به من جرئت و جسارت و شجاعت بده
خدایا ایمان دارم چون فقط با ایمان به تو و توکل به تو و فقط و فقط حساب کردن روی تو قدم توی این مسیر گذاشتم حتما موفقم میکنی و برای تو کاری نداره و فقط باید بهت اعتماد کنم و تسلیمت باشم
خدایا اگه موفق نشم هم اوکیه چون حتما به نفع منه و حداقلش اینه که تونشتم ایمانمو بهت نشون بدم و مرتبه خودمو بالا ببرم و تونستم جرئت و شجاعتم رو بالا ببرم
تونستم توحیدمو بالا بلرم و از حرف مردم نترسم و فقط رو تو حساب کنم
خدایا من تسلیمم
من ایمان دارم که کمکم میکنی
ایمان دارم که شرایط جوری پیش میره اتفاقات جوری پیش میره دست های خداوند جوری پیش میره که من توی این مسیر تنها نمیمونم و کارم حل میشه هچی ایده ای ندارم چجوری ولی میرم تو دلش و توکل میکنم به تو و ایمان دارم که کارم حل میشه
ایمان دارم که هدایتم میکنی حمایتم میکنی
و در برابر هر نتیجه ای تسلیمم تسلیمم هر چی بشه اوکیه
ایمان دارم که شرایط جوری پیش میره، اتفاقات جوری پیش میره، دست های خداوند جوری پیش میره، که من توی این مسیر تنها نمیمونم و کارم حل میشه. هچی ایده ای ندارم چجوری، ولی میرم تو دلش و توکل میکنم به تو و ایمان دارم که کارم حل میشه.
خدایا شکرت برای هدایتمون به این سایت توحیدی
ان شا الله در پناه نور خدا، موفق و شاد و راضی باشید
تسلیم یعنی رها میکنم خودم رو من میسپارم خودم رو به خداوند
من ایمان دارم که خداوند حمایتم میکنه کمکم میکنه
فقط یک عامل زندگیم رو در این دنیا و اون دنیا رقم میزنه و اونم باورهای خودمه تفاوت خیلی از آدمها توی ترسهاشونه
تسلیم بودن و ایمان داشتن یعنی که من ایمان دارم که خدا همیشه کمکم میکنه شرایط رو برام جوری پیش میبره
اتفاقات به شکلی پیش میاد که من به راحتی کارم حل میشه
اگر به شهر غریبی هم برم خدا دستاشو برای کمک به من میفرسته
بارم روی زمین نمیمونه
اگر ایدهای هم ندارم
هیچ کسی رو هم نمیشناسم
درآمدی هم ندارم
میرم تو دلش به خدا توکل میکنم ایمان دارم که خدا کمکم میکنه و کارم به خوبی انجام میشه
ایمان دارم که هدایت میشم
خدا بینهایت دست داره که بهم کمک کنه نشانه تسلیم خدا بودن احساس خوبه.
این اون چیزیه که باید در خودمون ایجاد کنیم اگر که میخواهیم در زندگی موفق بشیم و پیشرفت کنیم
چون وقتی تسلیم باشیم و ایمان به خدا داشته باشیم و بدونیم که خدا همیشه خیر ما رو میخواد و ما رو به مسیرهای درست هدایت میکنه تنهامون نمیذاره پس حالمون خوبه
احساس خوبی داریم
با خیال راحت پیش میریم و کارهامون رو انجام میدیم ناامید نمیشیم خسته نمیشیم ترسها ما رو در بر نمیگیره
حرکت میکنیم و ایمان داریم که خدا کمکمون میکنه
اگر حضرت ابراهیم تونست به این مقام برسه ما هم میتونیم
سعی کنیم که قلب و ایمان و باورمون رو به ابراهیم نزدیکتر کنیم.
از خدا بخواهیم که کمکمون کنه که مثل ابراهیم عمل کنیم
ترسهامون رو دور بریزیم بریم توی دل ترسهامون
حرکت کنیم و ایمان داشته باشیم که خدا حمایتمون میکنه
اگر به خدا ایمان داشته باشیم زندگی آروم و بدون دغدغه و نگرانی و بدون ترس و پر از آرامش رو تجربه میکنیم
زندگی پر از نعمت و سلامتی و خوشبختی و زیبایی
فقط باید روی باورهامون کار کنیم
حضرت ابراهیم اینقدر یکتاپرستی توی وجودش ریشه کرده بود و جزئی از شخصیتش شده بود که همین کارش باعث شده بود که اینقدر تسلیم خدا باشه و خدا رو به عنوان یک نیروی برتری که همه جهان رو مدیریت میکنه از هر جنبندهای محافظت میکنه برگی بدون اذنش از درخت نمیفته رو باور کرده بود
این تسلیم بودن در برابر خدا باعث شده بود که از هر چیزی که در برابر پروردگارش مغایرت داره دست بکشه.
دوستان عزیزم لطفا به بخش یک کتاب مرجع برای الگوی موفقیت بروید و حتی کوچکترین موفقیتی که در طول روز کسب می کنید را آنجا یادداشت کنید باور کنید باورهای محدود کننده ی کوچکی داریم که اگر آن ها را مورد شناسایی قرار دهیم و به دوستان دیگرمان اطلاع بدهیم به رشد و شکوفایی خودمان و یکدیگر کمک کرده ایم
منظور ایشان صفحه نظرات فایل “یک کتاب مرجع از الگوهای موفق” می باشد که در انجا هم شا و هم تعداد زیادی از دوستان نتایج موفقیت هایی را نوشته اند که بخاطر عمل به آموزه های استاد عباس منش به دست آورده اند.
با درود و احترام حضور جناب آقای عباس منش و همه دوستان این سایت صمیمی و دوست داشتنی
شنیدن نام ابراهیم برای من همیشه یادآور تسلیم بودن است و به راستی به زندگی انسان که بیشتر توجه می کنم حلاوتی که در تسلیم رضای حق بودن وجود دارد توصیف نشدنی است . وقتی خود را تسلیم رضای حق می دانیم جهان برای ما رنگ و بوی دیگری دارد امیدوارم همگی بتوانیم به این مرحله از تکامل انسانیت دست یابیم …
فقط یه سری نکات بود که خیلی برام تلنگر ایجاد کرد..
اولا اینکه حضرت ابراهیم به عنوان پیامبر خدا،
چطور منیت خودشو کنار گذاشته..همون منی که مالک میدونه خودشو( خونه من بچه من و…)
و این صدای درونی و نجوای نفس رو درواقع خاموش کرده و به وضووووح هر چه تمام الهامات خداوند رو دریافت میکنه و شک نداره که این الهام پیامی از جانب الله یکتاست”
مورد بعدی اینکه چون منیت خودشو کنار گذاشته و دیگ مالک هیچی نمیدونه خودشو حتی خودشم مالک خودش نمیدونه به وضوح دریافت کرده الهام خداوند رو و نجوایی هم نبوده به اون صورت اگر بوده تونسته خاموشش کنه و رفته و با اطمینان تمام و عشق فرمان خداوند رو اجرا کرده و نتیجشم دیده”
و درود بر فرزند ایشان حضرت اسماعیل که با اینک کم سن بودن ولی ایشون هم متوکل بودن و به زاری و گریه نیفتادن تا مبادا دل حضرت ابراهیم بسوزه و منصرف بشه از این فرمان خداوند…
و چیزی ک مهم ترین تلنگر رو بهم وارد کرد این بود که بابا فرزانه تو یه در خواستی میکنی از خدای خودت هر چند کوچیک…
انقدرررر ذهنت شلوغه که نمیتونی تشخیص بدی اصن این الهامه یا نجواست!!!!
ثانیا الهامم باشه و بتونی تشخیص بدی هم،
انقدررر ترس تو وجودت رخنه کرده توسط نجواها و باور های محدود کننده که نمیتونی یه قدم ساده مثل مثلا حرف زدن با پدر رو انجامش بدی..
چقدرررر باید مسیر رو بری که برسی به مقام ابراهیم البته اگه بتونی!!!!
خدایا شکرت که با این فایل هم فرکانس شدم..و دلیل نشدن های زندگیم رو خیلی زیبا دریافت کردمم..
فقط باید ایمان داشت…
البته من هم به کمک الله یکتا وارد مدار محصولات استاد خواهم شد و تغییرات نابی خواهم داشت..
هنوز اول راهم و خداروشکر بابت وجود بی نظیر خانوم شایسته که این سفر نامه رو تدارک دیده..بسیار سپاسگزارم بسیارررر بسیاررر?????
امروز سومین روز تحول زندگی من است ولی یک نشانه آمد که رد پایی روز دوم رو بنویسم .
تازگی های یه اتفاق برایم افتاد که بیدارم کرد که وخداراهنمایم کرد که دوباره از رفیق عزیزم آرزو جان راهنمایی خواستم اون گفت هر بار بپرسی استاد رو برات معرفی میکنم چون با ایشون زندگیم رو ساختم.
من همیشه ایده ها داشتم تا مرز اجرا رفتم اجرا هم کردم مسافت طولانی رفتم ولی با یه اتفاق کوچیک ول کردم .همیشه اطرافیانم میگفتن تو چرا اینگونه ولی وقتی به توصیه عزیزم دوباره به اینجا بازگشتم دلیل را فهمیدم عزت نفس پایینم بعضی وقت ها ترس آنقدر مرا فلج میکرد که به کارهای بد دست میزدم ولی الان فهمیدم زندگی دست خداست پس من باید به بهترین نحو که خدا میخواد زندگی کنم
من خودم به منطقه امنم محدود کردم ولی یه کلیپ دیدم ماهی در حوض کوچیک بود تقلا کرد خودرو رسوند حوض بزرگ .
نشون ها میدیدم که بهم میگفت منطقه امنت را ترک کن و موقعیت در شهری برایم ایجاد شد فکر میکردم باید برم آنجا ولی اینجا هم من شروع کرده بودم از موقعیت امنم خارج شدن .مریم جان یک جا گفت نرفتم سفر و اینجا به مرتب کردن فایل پرداختم آن هم برای من نشانه بود . که اول خودم را مرتب کنم تا شرایطم تغییر کند .تا باورم تغییر کند تا عزت نفسم بالا رود . چون شرایط بهتر میخوام پس باید خودم بهتر شوم .الان شروع کردم به دوست داشتن خودم صبح که بیدار میشم تو آینه قربون صدقه خود میرم در محل کارم لباس تمیز میپوشم .
سلام ب استاد عزیزم و مریم بانوی عشق و دوستان هم فرکانسی ام
استاد من این فایل رو گوش کردم زیاد تحت تاثییر قرار نگرفتم بااینکه هروقت از ابراهیم حرف میزنین ساعتها بهش فکر میکنم اما اینبار فکرم و احساسم درگیر نشد…
بااینحال چون به خودم قول دادم توی هر جلسه کامنت بنویسم امشبم ردی از خودم گذاشتم تا درک و احساسات خودم و بسنجم در این دوره ی زیبای روزشمار تحول زندگی من حتی اسم” تحول زندگی من” منو دگرگون میکنه “تحول زندگی مننننننن” “تحول زندگی من تحول زندگی من تحول زندگی من”تکرار این جمله بهم احساس ایمان و قدرت میده “تحول زندگی من”خدایا برای همین جمله ی ملکوتی سپاسگزارتم
خدایا میخام دستم و بگیری و لیاقت وجود عشق تو در قلبم داشته باشم اعتمادی ابراهیم گونه میخام بتو داشته باشم و هرلحظه اجابتت کنم
خدایا در من تحولی قرار بده ک همه ی خواسته های زندگیم رو از تو بخام و هرلحظه اجابت کننده ات باشم
خدایا من تسلیم توام من ب هر خیری که از طرف تو به من برسه نیازمندم من تسلیم توام منو با خودت یکی کن خدایا میخام باهم عشق کنیم اونقدر با تو حالم خوب باشه اونقدر آروم باشم ک تحت هر شرایطی من آرامش داشته باشم خدایا کمکم کن سعادت اینو داشته باشم تو رو رفیق خودم نگه دارم
هر لحظه در مدار حس خوب از تو باشم استاد عزیزم و مریم بانوی عشق عاشقتونم هردوتون با تمام وجودم دوست دارم خداروشکر برای شما دوتاعزیز استاد عزیزم همین الانم از تو و مریم بانوی عشق حرف میزنم دارم گریه میکنم هردوتون و به دستای پراز مهر خدا میسپارم
همیشه نور باشد همیشه عشق
سلام به استاد مهربان و مریم جان شایسته برای فایل های سفرنامه
حضرت ابراهیم زمانی که حضرت اسماعیل به دنیا اومد و ماموریتی دریافت کن
همسر و فرزندش رو رها کرد و رفت
چند درصد حاضریم این کارو کنیم و اعتماد کنیم که خداوند حمایتگره و ازشون محافظت میکنه
الان همه ی مردم زندگیشون شده بچه هاشون ، هدفشون شده خوشبختی بچه هاشون ارزوشون شده خوشبختی بچشون
قبول شدن در دانشگاه ، درسشون و…
البته که عشق به فرزند ، عشقیه که آدم حاضره جونش رو براشون فدا کنه ، عشقی که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست
حتی حیواناتم همینجورین برای نجات فرزندشون همه کار میکنن حتی کشته میشن
وقتی آدم میبینه بچشو ، بزرگ تر شدنشو، عضلانی شدن بدنشو، بلوغشو…
این ها تجربیاتی هست که متفاوته و همه چیرو عوض میکنه اما نمیشه هدف زندگی یک فرد بچه هاش باشن.
حضرت ابراهیم ایمان و باور داشت که خدا از فرزندش محافظت میکنه ، بعد 20 سال اومد نه برای قربون صدقه رفتن فرزندش برای اینکه گفت من خواب دیدم که تورو باید قربانی کنم.
واقعا چه ایمانی
چه باوری
چه کسی تااین حد ایمان داره ؟
حتی اگه خدا ظاهر بشه بگه دست بچتو ببر ،حاضری این کارو کنی؟
چقدر تسلیمی؟!
آیا خودتو رها میکنی و خودتو میسپاری به خدا؟
آیا انقدررها هستی که خودتو بسپاری به دست خدا و تسلیم باشی
مثل حضرت ابراهیم !
انقدر رها باشی که میگه قربانی کن فرزندتو تو بگی چشم!
انقدر ایمان داری که توی شهر غریب ایمان داشته باشی که دستتو میگیره که برات جا میشه ، مکان میشه، با دست هاش کمکت میکنه، برات آب و غذا میشه!!
تسلیم پرودگار باشی و وقتی باشی احساس خوبی داری ، کسی که ایمان داره حسش خوبه، پشتش گرمه، میدونه هرچی بشه هر اتفاقی بیفته میگی خدا با منه حتما به صلاحمه …
وقتی عزیزم رو از دست بدم، زندگیم از دست نمیدم .
ایمان دارم میدونم هرچی بشه به نفع منه و تسلیم خدا هستم و خودمو ب اون میسپارم
کافیه به حضرت ابراهیم فکر کنیم آیا حاضرم مثل اون ایمان داشته باشم؟
وقتی یه مرغ میخرم و بزرگش میکنم که اصلا اخرش بکشمش اخرش دلم نمیاد اخرش سختمه
ایا حاضرم با بچم اینکارو کنم؟
اگر یه نفر تونسته انقد ایمان داشته باشه و روی خودش کار کنه منم میتونم باید از خدا بخوام ک منو هدایت و حمایت کنه برای ابراهیمگونه بودن
هر کجا به خدا توکل کردم کارم روی زمین نمونده ، همیشه کمکم کرده ، همیشه هدایتم کرده…
خدا همیشه مراقب منه، همیشه کنار منه و همیشه در قلب منه
خدایا من باور دارم که تو هر مسیری که پا بذارم کمکم میکنی تو حامی منی پشتیبان منی کمکم میکنی ازم محافظت میکنی و هدایتم میکنی
خدایا توی این مسیری که پا گذاشتم الان فقط و فقط با ایمان به کمک تو و پشتیبانی تو قدم گذاشتم و هیچ کس توان کمک به منو نداره الا تو
خدایا من در برابر هر اتفاقی که برام بیافته تسلیمم و مطمئنم که هر چی بشه به نفع منه و تو خیر منو میخوای و منو خیلی دوست داری
خدایا کمکم کن تو این مسیر و هدایتم کن و به من جرئت و جسارت و شجاعت بده
خدایا ایمان دارم چون فقط با ایمان به تو و توکل به تو و فقط و فقط حساب کردن روی تو قدم توی این مسیر گذاشتم حتما موفقم میکنی و برای تو کاری نداره و فقط باید بهت اعتماد کنم و تسلیمت باشم
خدایا اگه موفق نشم هم اوکیه چون حتما به نفع منه و حداقلش اینه که تونشتم ایمانمو بهت نشون بدم و مرتبه خودمو بالا ببرم و تونستم جرئت و شجاعتم رو بالا ببرم
تونستم توحیدمو بالا بلرم و از حرف مردم نترسم و فقط رو تو حساب کنم
خدایا من تسلیمم
من ایمان دارم که کمکم میکنی
ایمان دارم که شرایط جوری پیش میره اتفاقات جوری پیش میره دست های خداوند جوری پیش میره که من توی این مسیر تنها نمیمونم و کارم حل میشه هچی ایده ای ندارم چجوری ولی میرم تو دلش و توکل میکنم به تو و ایمان دارم که کارم حل میشه
ایمان دارم که هدایتم میکنی حمایتم میکنی
و در برابر هر نتیجه ای تسلیمم تسلیمم هر چی بشه اوکیه
خداوند هست و ایمان منو میبینه
و ما کان الله لیضیع ایمانکم
خدا ایمان شما را ضایع نمیکند
سلام علی آقا
چه راز و نیاز دلنشینی نوشتین…
انگار از زبون من نوشتین!!!
ایمان دارم که شرایط جوری پیش میره، اتفاقات جوری پیش میره، دست های خداوند جوری پیش میره، که من توی این مسیر تنها نمیمونم و کارم حل میشه. هچی ایده ای ندارم چجوری، ولی میرم تو دلش و توکل میکنم به تو و ایمان دارم که کارم حل میشه.
خدایا شکرت برای هدایتمون به این سایت توحیدی
ان شا الله در پناه نور خدا، موفق و شاد و راضی باشید
سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته نازنین و دوستان هم فرکانسی ام
امروز داشتم تو تمرین ستاره قطبی خدارو شکر می کردم برای تسلیم بودنم اما وقتی حرفهای استاد شنیدم چطور میتونم تسلیم باشم؟
هنوز مادر نشدم و احساس مادری و فرزند داشتن درک نمیکنم ولی جرأت یه مرغ سر بریدن هم ندارم
این گونه تسلیم بودن،و این گونه ایمان داشتن به همراه عمل صالح داشتن چیزی جز رفیق خدا بودن نیست
از خداوند میخوام دریافت درک آگاهی ها بهم بده
تا تو این مسیر ثابت قدم باقی بمونم
از خداوند می خوام ابراهیم گونه زندگی کنم و هدایت ام کنه به مسیر توحیدی
الهی آمین
به نام خدای مهربان🪴
اعتماد به رب پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
تسلیم یعنی رها میکنم خودم رو من میسپارم خودم رو به خداوند
من ایمان دارم که خداوند حمایتم میکنه کمکم میکنه
فقط یک عامل زندگیم رو در این دنیا و اون دنیا رقم میزنه و اونم باورهای خودمه تفاوت خیلی از آدمها توی ترسهاشونه
تسلیم بودن و ایمان داشتن یعنی که من ایمان دارم که خدا همیشه کمکم میکنه شرایط رو برام جوری پیش میبره
اتفاقات به شکلی پیش میاد که من به راحتی کارم حل میشه
اگر به شهر غریبی هم برم خدا دستاشو برای کمک به من میفرسته
بارم روی زمین نمیمونه
اگر ایدهای هم ندارم
هیچ کسی رو هم نمیشناسم
درآمدی هم ندارم
میرم تو دلش به خدا توکل میکنم ایمان دارم که خدا کمکم میکنه و کارم به خوبی انجام میشه
ایمان دارم که هدایت میشم
خدا بینهایت دست داره که بهم کمک کنه نشانه تسلیم خدا بودن احساس خوبه.
این اون چیزیه که باید در خودمون ایجاد کنیم اگر که میخواهیم در زندگی موفق بشیم و پیشرفت کنیم
چون وقتی تسلیم باشیم و ایمان به خدا داشته باشیم و بدونیم که خدا همیشه خیر ما رو میخواد و ما رو به مسیرهای درست هدایت میکنه تنهامون نمیذاره پس حالمون خوبه
احساس خوبی داریم
با خیال راحت پیش میریم و کارهامون رو انجام میدیم ناامید نمیشیم خسته نمیشیم ترسها ما رو در بر نمیگیره
حرکت میکنیم و ایمان داریم که خدا کمکمون میکنه
اگر حضرت ابراهیم تونست به این مقام برسه ما هم میتونیم
سعی کنیم که قلب و ایمان و باورمون رو به ابراهیم نزدیکتر کنیم.
از خدا بخواهیم که کمکمون کنه که مثل ابراهیم عمل کنیم
ترسهامون رو دور بریزیم بریم توی دل ترسهامون
حرکت کنیم و ایمان داشته باشیم که خدا حمایتمون میکنه
اگر به خدا ایمان داشته باشیم زندگی آروم و بدون دغدغه و نگرانی و بدون ترس و پر از آرامش رو تجربه میکنیم
زندگی پر از نعمت و سلامتی و خوشبختی و زیبایی
فقط باید روی باورهامون کار کنیم
حضرت ابراهیم اینقدر یکتاپرستی توی وجودش ریشه کرده بود و جزئی از شخصیتش شده بود که همین کارش باعث شده بود که اینقدر تسلیم خدا باشه و خدا رو به عنوان یک نیروی برتری که همه جهان رو مدیریت میکنه از هر جنبندهای محافظت میکنه برگی بدون اذنش از درخت نمیفته رو باور کرده بود
این تسلیم بودن در برابر خدا باعث شده بود که از هر چیزی که در برابر پروردگارش مغایرت داره دست بکشه.
سلام استاد عزیز
عیدتون مبارک و حج خانه خدا قسمتتون بشه و همیشه شاد و سلامت باشید
جزاک الله خیرا
????????????????????????????????????????
????????????????????????????????????
دوستان عزیزم لطفا به بخش یک کتاب مرجع برای الگوی موفقیت بروید و حتی کوچکترین موفقیتی که در طول روز کسب می کنید را آنجا یادداشت کنید باور کنید باورهای محدود کننده ی کوچکی داریم که اگر آن ها را مورد شناسایی قرار دهیم و به دوستان دیگرمان اطلاع بدهیم به رشد و شکوفایی خودمان و یکدیگر کمک کرده ایم
باز هم از همگی شما دوستان عزیزم سپاسگزارم
????????????????????????????????????
????????????????????????????????????
سلام
دوست عزیزم لیلا جان
می شود لطفا توضیح دهید چگونه می توانیم به بخش یک کتاب مرجع برای الگوی موفقیت برویم؟
من اطلاعی از این بخش ندارم. سپاسگزارم
سلام دوست گرامی
منظور ایشان صفحه نظرات فایل “یک کتاب مرجع از الگوهای موفق” می باشد که در انجا هم شا و هم تعداد زیادی از دوستان نتایج موفقیت هایی را نوشته اند که بخاطر عمل به آموزه های استاد عباس منش به دست آورده اند.
موفق و سلامت باشید
سلام
بله متوجه شدم.
گروه تحقیقاتی عزیز با سپاس فراوان از توجه و راهنمایی شما.
هر روز موفق تر باشید.
با درود و احترام حضور جناب آقای عباس منش و همه دوستان این سایت صمیمی و دوست داشتنی
شنیدن نام ابراهیم برای من همیشه یادآور تسلیم بودن است و به راستی به زندگی انسان که بیشتر توجه می کنم حلاوتی که در تسلیم رضای حق بودن وجود دارد توصیف نشدنی است . وقتی خود را تسلیم رضای حق می دانیم جهان برای ما رنگ و بوی دیگری دارد امیدوارم همگی بتوانیم به این مرحله از تکامل انسانیت دست یابیم …
سلام
دل به خدا سپردن و به او اعتماد کردن در لحظه زندگی کردن را موجب میشود و شادی و آرامش را به هماره دارد. خدایا شکرت
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان..
روز سوم رو به لطف خدا شروع کردم..
فقط یه سری نکات بود که خیلی برام تلنگر ایجاد کرد..
اولا اینکه حضرت ابراهیم به عنوان پیامبر خدا،
چطور منیت خودشو کنار گذاشته..همون منی که مالک میدونه خودشو( خونه من بچه من و…)
و این صدای درونی و نجوای نفس رو درواقع خاموش کرده و به وضووووح هر چه تمام الهامات خداوند رو دریافت میکنه و شک نداره که این الهام پیامی از جانب الله یکتاست”
مورد بعدی اینکه چون منیت خودشو کنار گذاشته و دیگ مالک هیچی نمیدونه خودشو حتی خودشم مالک خودش نمیدونه به وضوح دریافت کرده الهام خداوند رو و نجوایی هم نبوده به اون صورت اگر بوده تونسته خاموشش کنه و رفته و با اطمینان تمام و عشق فرمان خداوند رو اجرا کرده و نتیجشم دیده”
و درود بر فرزند ایشان حضرت اسماعیل که با اینک کم سن بودن ولی ایشون هم متوکل بودن و به زاری و گریه نیفتادن تا مبادا دل حضرت ابراهیم بسوزه و منصرف بشه از این فرمان خداوند…
و چیزی ک مهم ترین تلنگر رو بهم وارد کرد این بود که بابا فرزانه تو یه در خواستی میکنی از خدای خودت هر چند کوچیک…
انقدرررر ذهنت شلوغه که نمیتونی تشخیص بدی اصن این الهامه یا نجواست!!!!
ثانیا الهامم باشه و بتونی تشخیص بدی هم،
انقدررر ترس تو وجودت رخنه کرده توسط نجواها و باور های محدود کننده که نمیتونی یه قدم ساده مثل مثلا حرف زدن با پدر رو انجامش بدی..
چقدرررر باید مسیر رو بری که برسی به مقام ابراهیم البته اگه بتونی!!!!
خدایا شکرت که با این فایل هم فرکانس شدم..و دلیل نشدن های زندگیم رو خیلی زیبا دریافت کردمم..
فقط باید ایمان داشت…
البته من هم به کمک الله یکتا وارد مدار محصولات استاد خواهم شد و تغییرات نابی خواهم داشت..
هنوز اول راهم و خداروشکر بابت وجود بی نظیر خانوم شایسته که این سفر نامه رو تدارک دیده..بسیار سپاسگزارم بسیارررر بسیاررر?????
امروز سومین روز تحول زندگی من است ولی یک نشانه آمد که رد پایی روز دوم رو بنویسم .
تازگی های یه اتفاق برایم افتاد که بیدارم کرد که وخداراهنمایم کرد که دوباره از رفیق عزیزم آرزو جان راهنمایی خواستم اون گفت هر بار بپرسی استاد رو برات معرفی میکنم چون با ایشون زندگیم رو ساختم.
من همیشه ایده ها داشتم تا مرز اجرا رفتم اجرا هم کردم مسافت طولانی رفتم ولی با یه اتفاق کوچیک ول کردم .همیشه اطرافیانم میگفتن تو چرا اینگونه ولی وقتی به توصیه عزیزم دوباره به اینجا بازگشتم دلیل را فهمیدم عزت نفس پایینم بعضی وقت ها ترس آنقدر مرا فلج میکرد که به کارهای بد دست میزدم ولی الان فهمیدم زندگی دست خداست پس من باید به بهترین نحو که خدا میخواد زندگی کنم
من خودم به منطقه امنم محدود کردم ولی یه کلیپ دیدم ماهی در حوض کوچیک بود تقلا کرد خودرو رسوند حوض بزرگ .
نشون ها میدیدم که بهم میگفت منطقه امنت را ترک کن و موقعیت در شهری برایم ایجاد شد فکر میکردم باید برم آنجا ولی اینجا هم من شروع کرده بودم از موقعیت امنم خارج شدن .مریم جان یک جا گفت نرفتم سفر و اینجا به مرتب کردن فایل پرداختم آن هم برای من نشانه بود . که اول خودم را مرتب کنم تا شرایطم تغییر کند .تا باورم تغییر کند تا عزت نفسم بالا رود . چون شرایط بهتر میخوام پس باید خودم بهتر شوم .الان شروع کردم به دوست داشتن خودم صبح که بیدار میشم تو آینه قربون صدقه خود میرم در محل کارم لباس تمیز میپوشم .
هر روز سپاسگزاری میکنم .
به گفته استاد من قدرت تغییر جهانم را دارم
خدای من مهربان و توبه پذیر هست .
وقتی او مرا میبخشد من هم خودم را میبخشم