این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-22 05:43:102022-06-30 21:17:16ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
برای همه آرزو میکنم که بتونن از این قوانین به خوبی استفاده کنن و مسایلشون رو حل کنن، زندگی خوبی داشته باشن، همین طور برای خودم که مسائلی دارم که فکر کنم با توجه زیاد به اونها بزرگشون کردم، و هر وقت حل شد بتونم اینجا درموردشون صحبت کنم
برای من سوالی پیش اومده که اگر نباید از مشکلات و ناراحتی های خودمون صحبت کنید پس چگونه دیگران را متوجه درک موقعیت خودمون کنیم اگر از موقعیت سختی که درش هستیم صحبت نکنیم ، مثلا من در محیط کارم مسائلی هست که چون درموردش صحبت نکردم مسئول اونجا با توجه به اینکه هیچ درکی از شرایط و مسائل کاری من نداره و از من توقع کارهای بیشتری داره و اگر بخواهم از مشکلات کاری صحبت کنم از طرفی متضاد با قانون جهانه. بنابراین تکلیف چیه ! ممنون میشم منو راهنمایی کنید
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
روز159
ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن
خدایا شکرت که امروز هم فرصتی طلایی بهم بخشیدی تا تجربه کنم بهترین خودم را چون من لایق بهترینها هستم
خدایا شکرت که در مدار شنیدن این فایل بینظییییر قرارم دادی و با اینکه چند وقت پیش هم شنیده بودم ولی بد جور خلافشو انجام دادم و چک و لگد محکمی از جهان خوردم
استاد طی سال که پسرم مدرسه میرفت چندباری سرماخوردگی شدید گرفت و و یه بار هم مدرسه نرفت
من بااینکه توجه خاصی بهش نمیکردم بر اساس آموزش های شما یاد گرفته بودم و همیشه شکر گذاری میکردم و از کنار این مسئله رد میشدم و به ظاهر توجه نمیکردم و دلسوزی نمیکردم ولی بهش میگفتم رعایت کن که زودتر خوب بشی و پسرم هم اصلا رعایت نمیکرد و هر روز هم ببنیش کیپ بود شبا با سر و صدا میخوابید همش در حال خروپف کردن بود و صبحها همه صدامون در میومد که با صدای خر و پف پسرم کسی خواب درستی نداشت
و من همش بهش میگفتم دارهاتو بخور تا خوب بشی و هر وقت هم کسی میدید میگفت چرا بچتو دکتر نمیبری با اینکه برده بودمش و پسرم داروها رو نمیخورد
منم دیگه به پسرم غر میزدم که اگه دارو بخوری زودتر خوب میشی و اینقدر خودت و ما اذیت نمیشیم
خلاصه من خیلی روی حرکات پسرم حساس شده بودم ولی بظاهر میگفتم توجه نمیکنم
تا چند روز پیش خودم گلو دردی گرفتم و بهش توجه نکردم و وپیش کسی هم نگفتم که این مشکل رو دارم ولی چندتا از اطرافیانم متوجه شدن و من برای اینکه خیلی حرفی نزنم زیاد جایی نمیرفتم
و هر روز گلو درد داشت بیشتر میشد و میدونستم ابشخورش از کجاست یکی دوبار راجع به بیمار شدن بقیه حرف زده بودم و اینکه به پسرم توجه کرده بودم که بخودش نمیرسه و سرما میخوره
و من چند روزی درگیر این گلو درد شدم وحشتناک بود سیلی محکمی خوردم
ولی خدا شاهده به بار هم گله و شکایت نکردم چرا من چون میدونستم خودم با کانون توجه و تمرکزم با افکارم بوجود اوردمش و همش میگفتم الخیر و فی ما وقع
و هر لحظه تسلیم پروردگارم بودم
ایمان داشتم که خداوند در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط مرا سالم میکند
باید درس بزرگی از این اتفاق بگیرم که آگاهانه بیاد بیاورم همین تضاد خودم را و هیچ وقت نخوام حتی به عزیزترین افراد زندگی ام هم توجه کوچکی حرفی کاری داشته باشم
خدایا کمکم کن که فقط در حرف نباشه در عمل و قلبن هم عملگرا باشم
چون توجه کردن به هر چیزی یعنی دعوت کردن به زندگی خودم
چون صحبت کردن در هر موردی یعنی دعوت کردن اون موضوع به زندگی خودم
چون تمرکز گذاشتن روی هر چیزی یعنی دعوت کردن همون اتفاق به زندگی خودم
پس فقط کانون توجهم را روی خودم معطوف کنم
خدایا شکرت برای سلامتی کامل امروزم
خدایا شکرت که قدرت در دستان توست و به موقع به فریادم رسیدی و سلامتی رو مثله معجزه بدست آوردم
خدایا شکرت برای دستانی که به کار انداختی که من الان در سلامتی کامل هستم
خدایا شکرت برای درک بهترم از قوانین بدون تغییر ت
خدایا شکرت که قوانین همواره یکی هست هیچ تغییر نمیکند ن برای هیچ پیامبری ن هیچ کس دیگری همواره یکی هست
خدایا شکرت که کنترل ذهنم را برایم راحتر کرده ای
خدایا شکرت که دارم یاد میگیرم به لطف خودت در مورد هیچ مسئله ای با هیچ کس حتی خود خدا همحرف نزنم
خدایا شکرت که باید تمرکزم را روی تربیت خودم بگذارم خدایا کمکم کن من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خدایا کمکم کن تکاملم را بدرستی به سمت موفقیت طی کنم آرام و صبور باشم و هر لحظه در همه کس و همه چی تو را ببینم
خدایا شکرت من از هر خیری از تو بهم برسد من سخت فقیر و نیازمندم
خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم
خدایا شکرت که همه کاره ام تویی و همه جوره هوامو داری
خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی اشرف مخلوقات جانشین خودت بر روی زمین خالق زندگی خودم کردی مرا
خدایا شکرت که تمام اموراتم را به دستان قدرتمند تو سپرده ام و آرام و آسوده خاطر هستم
خدایا شکرت که تو را دارم
خدایا شکرت به خاطر توانایی شکر گذاری در وجودم خدایا کمکم کن از شکر گذاران واقعی ات باشم من تسلیمم همین که با احساس خوب نشستم و خودت میگی و من مینویسم کلی حالم خوبه میدونم کاره خودته درکم را بالاتر و بهتر کن خدایا من تسلیمم هیچی نمیدووووونم تو بهم بگو
هر لحظه میخ.اهم با تو باشم در هر کاری در هر سخنی در هر دیدن و شنیدنی در هر شرایطی خودت نگهبان و محافظم باش
یک لحظه هم مرا به حال خودم وامگذار
خدایا شکرت که تنها تو برایم کافی هستی
خدایا شکرت که اسانم کردی بر آسانی ها
خدایا شکرت که چرخ زندگیم روانتر شده
خدایا شکرت که باورهای قدرتمند را بهم نشون دادی
خدایا شکرت که ترمزهای ذهنی ام را برام واضح تر کردی
خدایا شکرت که تمام اتفاقات زندگی ام بر اساس باورها و افکار و فرکانس های خودم بوجود میآید پس آگاهانه هر روز کمی بهتر عمل کنم
هر روز یه ذره بهتر فقط یه ذره تکاملی تر باشم
میدونی خدا جونم من انسانم و عجول ازت میخوام خودت صبرم بدی فقط یه ذره بهتر باشم هر روز به ذره بهتر من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن
خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا شرک های وجودم را بگیر
تا رشدو پیشرفت کنم هم خودم خوب زندگی کنم و هم جهان را جای بهتری برای زندگی کردن کنم
خدایا شکرت که مرا لایق بندگی کردن دانسته ای
خدایا شکرت که دارمت با هر بیراهه رفتن یه پس گردنی بهم بزن گوشمو بپیچون که سریع برگردم به مسیر الهی
خدایا شکرت که احساس خوب اتفاقات خوب را بیشتر کرده
خدایا شکرت که با احساس خوب لایق میشوم برای دریافت نشانه ها الهامات ایده ها و راهکارهای الهی که در وجودم قرار داده
خدایا شکرت برای تواناییهایی که در درونم دارم
خدایا شکرت بابت تمام داشته هایی که بهم ارزانی کرده ای وهمگی از آن توست
خدایا شکرت برای سرزمین وجودم مالک اصلی تویی عاشقتم وابسته به اصلم هستم نه وابسته به غیر
خدایا شکرت کمکم کن
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام عرض احترام به شما استاد گرانقدر سید حسین عباسمنش
بسیار بهرمند شدم در لحظه از فایل ارزشمندتون و صحبت های ناب از قوانین جهان هستی و انسان
امیدوارم بتونم کمال بهرهمندی را از صحبت های شما و حضور زیبای خانم شایسته عزیزم رو داشته باشم
امیدوارم هر لحظه در مورد موهبت هایی که دارم متمرکز باشم و زیبایی و آرامشی که میخواهم و لایقش هستم را خلق کنم چرا که ما از روح خداوندیم و خالق بودن از صفت سرچشمه ی برتر ماست
با گوش کردن به ای فایل و کامنت زهرای عزیز که به عنوان متن انتخابی فایل در نظر گرفته شد بود آگاهی های خیلی خوب دریافت کردم که امیدوارم به لطف خدا فراموششون نکنم.
ای رفتارو تو یکی از دوستام خیلی دیدم که وقتی میدیدمش یا بهش پیامی میدادم و ازش احوال پرسی میکردم همیشه میگفت مریضم و بی حالم حتی چن بارم شد که گفت سروم زدم و از ای جور حرفا.
الان دقیقا فهمیدم به خاطر قربانی کردن خودش بوده که هی میخواسه جلب توجه کنه و ناآگاهانه مریضی های بیشتری رو به خودش جذب میکرده و امان از اینکه آدم نمیدونه با حرفا و رفتارش چه بلایی داره سر خودش میاره!!
امیدوارم که همه اعضای صمیمی خانواده عباسمنش همیشه حواسمون به اینجور قربانی کردن ها و جلب توجه های الکی باشه تا باعث به وجود اومدن ناخواسته ها به زندگیمون نشه
خیلی خوشحالم که عضو این خانواده صمیمی شدم و استادی پر از معلومات و آموزه ها داریم که در هر لحظه و هر موقعیت آگاهی های جدید و مختلفی داره بهمون میده و از بانو شایسته برای کمک به در این عرصه تشکر میکنم
دوستان خوبم همیشه خوشحال و سالم و ثروتمند باشین در همه جنبه های زندگی تا کامنت بعدی خدانگهدار
سلام عرض می کنم خدمت استاد عزیزم آقای سید حسین عباس منش و خانم شایسته گرامی
من بسیار لذت بردم از این فایلی که شما گذاشته بودید
اُستاد من زمانی که بچه بودم مثلاٌ زمانی که 7یا 8 سالم بود خیلی دوست داشتم سیگار بکشم و چون بابام سیگار می کشید و منم می دیدم خیلی دلم میخواست برای یه بارم که شده سیگار کشیدن رو امتحان کنم
و میرفتم ته مونده های سیگار رو از روی زمین برمی داشتم و یه ژست خاصی هم میگرفتم و مثلا شروع میکردم به سیگار کشیدن
و همین کاری که میکردم رو انگار توی ناخوداگاه من موند و همیشه یه تصویری از خودم در حال سیگار کشیدن داشتم
یا مثلا من وقتی که بچه بودم خیلی دوست داشتم برم جلو دوستام سیگار بکشم انگار یه حسی برام داشت مثل حس اینکه من خیلی بزرگ شدم
و همین تصویری که از بچگی از خودم داشتم باعث شد من سیگاری بشم
و با همین تصویری که از خودم داشتم باعث شد خودم خودمو سیگاری کنم
و قبولم دارم که فقط خودم اینکارو با خودم کردم
یه تجربه ی دیگه ای که قبلاً داشتم با هر مشتری که میومد موهاشو اصلاح کنه (من آرایشگر هستم) شروع میکردم از مشکلات و اقتصاد و گرونی و… حرف زدن و اینو دیگه کاملاً بهم ثابت شده که وقتایی که در مورد این چیزا حرف میزدم اتفاق های شبیه همون حرفا برام میفتاد
ولی دیگه الان چند ماهیه که سعی میکنم اصلا با مشتری هام حرفهای منفی نزنم حتی وقتی که بعضی از مشتری هام که میخوان حرفهای منفی مثل گرونی و بدبختی بزنن سعی می کنم چیزی نگم یا بحث رو میبرم سمت یه موضوع دیگه
از وقتی که توجهم بیشتر به چیزهای خوب و مثبته خداروشکر همه چیز خیلی خوب و عالیه
و در آخر تشکر میکنم از اُستاد عباس منش و خانم شایسته…
اُمیدوارم برای همه بهترین اتفاق ها بیفته و هر روز بهتر از دیروز باشن
دقیقا استاد بار ها وبارها این فایلو گوش کردم قبلاولی این دفعه انگار یه چیزهای جدیدتری میگفتید چقدر ناخواسته وندانسته این کار رو انجام میدیم که بدونیم چقدر برای بقیه ارزشمندیم چقدررررر خودم بارها وبارها فقط وفقط برای حس ارزشمند بودن واینکه ببینم چقدر هنوز برای بقیه ارزشمندم یا دقیقا اون مادر در مواقع مریضی دلسوز وباتوجه زیاد و هول و دستپاچه……
چقدر تو رفتار وکردارمون خطا داریم استاد هر زمان که به این نکات ریریز میرسم یاد اونراه رفتن اون مرجه سیاه روی سنگ سیاه میفتم…..وشرک وایمان نداشتن به منبع.
روز 159: سلااااااااااام به استاد عزیزم ، خانوم شایسته عزیز و دوستان خوبم ، ایشالا که حالتون عااالی باشه ، این الان مسئله منه حالا زیاد درموردش نمیگم چون نمیخوام فرکانسم تو اون فضا نگه دارم در همین حد که من یه هفتس کمرم درد گرفته و یه مدتیه تمرین نرفتم ، بعد هرکی میگفت چرا مینشستم و کامل برایش تعریف میکردم که اره اینجوریه ، این درد رو دارم ، اینجام درد داره ، با اینکه باز خیلی خودمو کنترل کردم زیاد در موردش نگم باید حواسم باشه که در مورد چیز هایی که نمیخوام صحبت نکنم ، میدونم که بدن من بسیار قوی و انعطاف پذیره و خیلی زود خودشو قوی تر میکنه و عالی تر میشم تو فوتبال و این باعث شده که خیلی بیشتر رو خودم کار کنم ،وقتی که میایم و درمورد مشکلاتمون صحبت میکنیم درواقع داریم به خداوند میگیم که از این جنس مشکلات بیشتر میخوایم چون باعث میشه بیشتر بمون توجه بسه و این از کمبود اعتماد به نفس میاد ، من از الان تمام تلاشمو میکنم که آگاهانه بیام در مورد مشکلاتم صحبت نکنم .
من میخوام دو تا تجربه رو اینجا به عنوان رد پا بگذارم
فرودین سال 1401 مادرم متوجه شدن که داخل سینشون یک برجستگی هست و خیلی نگران شدن و درواقع همه ی ما که به عنوان فرزند خیلی نگران شدیم ولی خوب تعطیلات عسد بود و دکتری نبود برای اینکه بخوایم بریم و مادرم مطمئن بشه ، تنها چیزی که تو اون زمان من از مادرم خواستم این بود که به هیچکس راجع به این موضوع چیزی نگه وقتی نمیدونیم چی هست که از زبان خودمون این بیماری رو جذب نکنیم حتی خواستم به برادرم هم نگه چیزی تا بعد از تعطیلات عید
بعد از تعطیلات وقتی رفتیم مادرم مامو گرافی کردن خوب دکترا گفتن بله همون هست و باید حتما جراحی بشن ، در این مدت من خواهر و برادر و مادرم رو دور هم جمع کردم و گفتم تمام فکرمون رو از این موضوع باید خارج کنیم وبگذاریم به صورت طبیعی این دوره بگذره و حتی از مادرم خواستم نه با مادرش و نه با خواهرش تا آخر این درمان حرفی بزنن
و من ازشون خواستم در این مدت فقط روی بیارن به کتابهای انگیزشی …
و مادر من حتی با دوره شیمی درمانی انقدر کم موهاشون ریخت که هیچکس تا پایان پرتو درمانی هیچ چیز متوجه نشد و درمان مادرم با باورهای جدید که براش ایجاد شد انقدر آسون و عالی برطرف شد که هنوز که هنوز خودش میگه جهت دهی فکرم باعث شد که من اصلا اذیت نشم ما واقعا بهش توجه نکردیم و رهاش کردیم حتی به گفته ی استاد من حتی با اینکه شاید گاهی قلبم درد میگرفت از درد استخوان های مادرم اما خیلی ساده باهاشون برخورد میکردم که مادرم سعی کنن خودشون هم خیلی توجه نکنن به این دردها .. یادمه میگفتم مامان به روزی فکر کن که دیگه تموم شده و تو خوووشحالی و راحت و حتی یک روز این درد ها رو هم یادت نمیاد
خداروشکر که با بی توجهی این مریضی دور شد ازشون
یک تجربه ی دیگه از یکی از دوستانم دارم در ارتباط با رابطه اش با همسرش ، این بنده خدا اول اینکه به نظر من ازدواج رو نپذیرفته بودن که چه تعهداتی هست و یا این که خوب قطعا این دوران با دوران مجردی فرق هایی داره ولی از وقتی کوچکترین مشکلی بین خودش و همسرش پسش اومد شروع کرد از ریزترین مشکلات رو به همه گفتن تاااا همه چی ، این بنده خدا تو این شرایط دنبال کار میگشت و همسر من با شرکتشون صحبت کرد که بتونه دوستم جایی مشغول بشه و دوست من روز اولی که وارد شرکت شد تا منشی شرکت مشکلات بین خودش و همسرش رو میدونست هرجا نیشست میگفت و روز به روز زندگیش بدتر و بدتر شد تا جایی که حتی جو شرکت به گفته همسرم اصلا متلاشی شده بود همه فکرای دیگه کرده بودن راجع به بنده خدا و به خاطر رفتار خودش مدام مورد قضاوت دیگران قرار میگرفت تا جایی که محیط شرکت برای خودش نفس گیر شده بود و بعد از 3 ما شرکت یه جورایی خواست که دیگه بره ، انقدر توجه کرده بود به مشکلاتش و راجع بهش صحبت کرده بود که یادمه یهو همسرش به مدت یک ماه رفت و این دوستم تنها زندگی میکرد تا اینکه یه روز تصمیم گرفت راجع به این موضوع با هیچکس حرف نزنه و رها کرد و سپرد به خداوند ، که با بی توجهی به این موضوع الان چند ماهی هست که دوباره با کلی انگیزه خواستن در کنار هم زندگی کنن
واقعا توجه کردن به هر چیزی از همون جنس رو وارد زندگیمون میکنه
ممنونم استاد بابت این فایل و این آگاهی ها
حتی توجه نکردن به مریضی فرزندانمون عالی بود این آگاهی برای من
سلام استاد عزیزم دوستان خوبم فایل خوب و تاثیر گذاری بود باعث شد با دقت به علل ناکامی هایم در زندگی بیاندیشم من متاسفانه سالهای سال از این الگو ناصواب ونامناسب استفاده کردم حتی پارا فراتر گذاشتم و وقتی هم که در شرایط نسبتا مناسبی هم که بودم برای جلب توجه بقول استاد سعی کردم مدام از کمبودها وکمی وکاستیها بگوییم سعی کردم برای فرار از زیر بار مسئولیت تمام مشکلات را به کردن دیگران وخداوتد و…..بیاندازم واقعا من نادانسته فقر روابط نامطلوب با همسر وهمکار و…را با همین صحبتهاوگله وشکایتها به زندگیم دعوت کردم من با دستان خود آینده ای را رقم زدم که در موردش فکر میکردم وحرف میزدم غافل از اینکه عملا به دومورد توجه نداشتم یک خیلی از صحبتهایا بقول عامیانه درددلها باعث سوءاستفاده اطرافیان سود جو ومغرض قرار میگرفت و عملا پتکی بود که هرزمان جهت بیچاره کردنم توی سرم بکوبندو دوم باتوجه به کانون توجه من به این مسایل اگر کوچک وناچیز بود بزرگتر و بزرگتر بشه وبه یک معضل غیر قابل حل تبدیل شود .استاد عزیزم متاسفانه وقتی یک چیز به عادت وباور تبدیل میشه خیلی سخت ترک کردن واز ریشه در آوردنش گاها با تمام مراقبه ای که انجام میدهم گاهی دچار اشتباه میشوم وهربار بیشتر سعی میکنم این عادت بسیار خطرناک رو ترک کنم واقعا یکی از بدترین یا شاید بهتر بگوییم پاشنه های آشیل من در همین قسمت خلاصه میشود بسیاری از ناکامی هایم بسیاری از شکست هایم بسیاری از رنجهایم بخاطر رعایت نکردن وحتی تا چند وقت پیش ندانستن این قانون جهان بوده و خیلی خرسند وخوشحالم که در جمع صمیمی و دوست داشتنی خانواده سایت عباسمنش هستم سپاسگزار خداوندم که راهنما ومرشد واستاد وبزرگواری مانند استاد عباسمنش را در زندگیم احساس وآگاهیهای هدایتگرش مشعلی بسوی خوشبختی وثروت و..…ودریک کلام زندگی توام با آرامش وحسنه الدنیا والاخره میباشد در پایان دست تک تک دوستان را میفشارم وبرایتان ثروت و آرامش و بهترین زندگی دنیوی و اخروی را آرزومندم
برای همه آرزو میکنم که بتونن از این قوانین به خوبی استفاده کنن و مسایلشون رو حل کنن، زندگی خوبی داشته باشن، همین طور برای خودم که مسائلی دارم که فکر کنم با توجه زیاد به اونها بزرگشون کردم، و هر وقت حل شد بتونم اینجا درموردشون صحبت کنم
سلامت و شاد باشید
سلام به استاد عزیز و همه دوستان سایت عباس منش
فایل خیلی ارزشمندی بود واقعا ممنونم.
برای من سوالی پیش اومده که اگر نباید از مشکلات و ناراحتی های خودمون صحبت کنید پس چگونه دیگران را متوجه درک موقعیت خودمون کنیم اگر از موقعیت سختی که درش هستیم صحبت نکنیم ، مثلا من در محیط کارم مسائلی هست که چون درموردش صحبت نکردم مسئول اونجا با توجه به اینکه هیچ درکی از شرایط و مسائل کاری من نداره و از من توقع کارهای بیشتری داره و اگر بخواهم از مشکلات کاری صحبت کنم از طرفی متضاد با قانون جهانه. بنابراین تکلیف چیه ! ممنون میشم منو راهنمایی کنید
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
روز159
ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن
خدایا شکرت که امروز هم فرصتی طلایی بهم بخشیدی تا تجربه کنم بهترین خودم را چون من لایق بهترینها هستم
خدایا شکرت که در مدار شنیدن این فایل بینظییییر قرارم دادی و با اینکه چند وقت پیش هم شنیده بودم ولی بد جور خلافشو انجام دادم و چک و لگد محکمی از جهان خوردم
استاد طی سال که پسرم مدرسه میرفت چندباری سرماخوردگی شدید گرفت و و یه بار هم مدرسه نرفت
من بااینکه توجه خاصی بهش نمیکردم بر اساس آموزش های شما یاد گرفته بودم و همیشه شکر گذاری میکردم و از کنار این مسئله رد میشدم و به ظاهر توجه نمیکردم و دلسوزی نمیکردم ولی بهش میگفتم رعایت کن که زودتر خوب بشی و پسرم هم اصلا رعایت نمیکرد و هر روز هم ببنیش کیپ بود شبا با سر و صدا میخوابید همش در حال خروپف کردن بود و صبحها همه صدامون در میومد که با صدای خر و پف پسرم کسی خواب درستی نداشت
و من همش بهش میگفتم دارهاتو بخور تا خوب بشی و هر وقت هم کسی میدید میگفت چرا بچتو دکتر نمیبری با اینکه برده بودمش و پسرم داروها رو نمیخورد
منم دیگه به پسرم غر میزدم که اگه دارو بخوری زودتر خوب میشی و اینقدر خودت و ما اذیت نمیشیم
خلاصه من خیلی روی حرکات پسرم حساس شده بودم ولی بظاهر میگفتم توجه نمیکنم
تا چند روز پیش خودم گلو دردی گرفتم و بهش توجه نکردم و وپیش کسی هم نگفتم که این مشکل رو دارم ولی چندتا از اطرافیانم متوجه شدن و من برای اینکه خیلی حرفی نزنم زیاد جایی نمیرفتم
و هر روز گلو درد داشت بیشتر میشد و میدونستم ابشخورش از کجاست یکی دوبار راجع به بیمار شدن بقیه حرف زده بودم و اینکه به پسرم توجه کرده بودم که بخودش نمیرسه و سرما میخوره
و من چند روزی درگیر این گلو درد شدم وحشتناک بود سیلی محکمی خوردم
ولی خدا شاهده به بار هم گله و شکایت نکردم چرا من چون میدونستم خودم با کانون توجه و تمرکزم با افکارم بوجود اوردمش و همش میگفتم الخیر و فی ما وقع
و هر لحظه تسلیم پروردگارم بودم
ایمان داشتم که خداوند در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط مرا سالم میکند
باید درس بزرگی از این اتفاق بگیرم که آگاهانه بیاد بیاورم همین تضاد خودم را و هیچ وقت نخوام حتی به عزیزترین افراد زندگی ام هم توجه کوچکی حرفی کاری داشته باشم
خدایا کمکم کن که فقط در حرف نباشه در عمل و قلبن هم عملگرا باشم
چون توجه کردن به هر چیزی یعنی دعوت کردن به زندگی خودم
چون صحبت کردن در هر موردی یعنی دعوت کردن اون موضوع به زندگی خودم
چون تمرکز گذاشتن روی هر چیزی یعنی دعوت کردن همون اتفاق به زندگی خودم
پس فقط کانون توجهم را روی خودم معطوف کنم
خدایا شکرت برای سلامتی کامل امروزم
خدایا شکرت که قدرت در دستان توست و به موقع به فریادم رسیدی و سلامتی رو مثله معجزه بدست آوردم
خدایا شکرت برای دستانی که به کار انداختی که من الان در سلامتی کامل هستم
خدایا شکرت برای درک بهترم از قوانین بدون تغییر ت
خدایا شکرت که قوانین همواره یکی هست هیچ تغییر نمیکند ن برای هیچ پیامبری ن هیچ کس دیگری همواره یکی هست
خدایا شکرت که کنترل ذهنم را برایم راحتر کرده ای
خدایا شکرت که دارم یاد میگیرم به لطف خودت در مورد هیچ مسئله ای با هیچ کس حتی خود خدا همحرف نزنم
خدایا شکرت که باید تمرکزم را روی تربیت خودم بگذارم خدایا کمکم کن من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خدایا کمکم کن تکاملم را بدرستی به سمت موفقیت طی کنم آرام و صبور باشم و هر لحظه در همه کس و همه چی تو را ببینم
خدایا شکرت من از هر خیری از تو بهم برسد من سخت فقیر و نیازمندم
خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم
خدایا شکرت که همه کاره ام تویی و همه جوره هوامو داری
خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی اشرف مخلوقات جانشین خودت بر روی زمین خالق زندگی خودم کردی مرا
خدایا شکرت که تمام اموراتم را به دستان قدرتمند تو سپرده ام و آرام و آسوده خاطر هستم
خدایا شکرت که تو را دارم
خدایا شکرت به خاطر توانایی شکر گذاری در وجودم خدایا کمکم کن از شکر گذاران واقعی ات باشم من تسلیمم همین که با احساس خوب نشستم و خودت میگی و من مینویسم کلی حالم خوبه میدونم کاره خودته درکم را بالاتر و بهتر کن خدایا من تسلیمم هیچی نمیدووووونم تو بهم بگو
هر لحظه میخ.اهم با تو باشم در هر کاری در هر سخنی در هر دیدن و شنیدنی در هر شرایطی خودت نگهبان و محافظم باش
یک لحظه هم مرا به حال خودم وامگذار
خدایا شکرت که تنها تو برایم کافی هستی
خدایا شکرت که اسانم کردی بر آسانی ها
خدایا شکرت که چرخ زندگیم روانتر شده
خدایا شکرت که باورهای قدرتمند را بهم نشون دادی
خدایا شکرت که ترمزهای ذهنی ام را برام واضح تر کردی
خدایا شکرت که تمام اتفاقات زندگی ام بر اساس باورها و افکار و فرکانس های خودم بوجود میآید پس آگاهانه هر روز کمی بهتر عمل کنم
هر روز یه ذره بهتر فقط یه ذره تکاملی تر باشم
میدونی خدا جونم من انسانم و عجول ازت میخوام خودت صبرم بدی فقط یه ذره بهتر باشم هر روز به ذره بهتر من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن
خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا شرک های وجودم را بگیر
تا رشدو پیشرفت کنم هم خودم خوب زندگی کنم و هم جهان را جای بهتری برای زندگی کردن کنم
خدایا شکرت که مرا لایق بندگی کردن دانسته ای
خدایا شکرت که دارمت با هر بیراهه رفتن یه پس گردنی بهم بزن گوشمو بپیچون که سریع برگردم به مسیر الهی
خدایا شکرت که احساس خوب اتفاقات خوب را بیشتر کرده
خدایا شکرت که با احساس خوب لایق میشوم برای دریافت نشانه ها الهامات ایده ها و راهکارهای الهی که در وجودم قرار داده
خدایا شکرت برای تواناییهایی که در درونم دارم
خدایا شکرت بابت تمام داشته هایی که بهم ارزانی کرده ای وهمگی از آن توست
خدایا شکرت برای سرزمین وجودم مالک اصلی تویی عاشقتم وابسته به اصلم هستم نه وابسته به غیر
خدایا شکرت کمکم کن
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
بنام خالق هستی
سلام عرض احترام به شما استاد گرانقدر سید حسین عباسمنش
بسیار بهرمند شدم در لحظه از فایل ارزشمندتون و صحبت های ناب از قوانین جهان هستی و انسان
امیدوارم بتونم کمال بهرهمندی را از صحبت های شما و حضور زیبای خانم شایسته عزیزم رو داشته باشم
امیدوارم هر لحظه در مورد موهبت هایی که دارم متمرکز باشم و زیبایی و آرامشی که میخواهم و لایقش هستم را خلق کنم چرا که ما از روح خداوندیم و خالق بودن از صفت سرچشمه ی برتر ماست
با سلام خدمت استاد عزیز و بانو شایسته عزیز
با گوش کردن به ای فایل و کامنت زهرای عزیز که به عنوان متن انتخابی فایل در نظر گرفته شد بود آگاهی های خیلی خوب دریافت کردم که امیدوارم به لطف خدا فراموششون نکنم.
ای رفتارو تو یکی از دوستام خیلی دیدم که وقتی میدیدمش یا بهش پیامی میدادم و ازش احوال پرسی میکردم همیشه میگفت مریضم و بی حالم حتی چن بارم شد که گفت سروم زدم و از ای جور حرفا.
الان دقیقا فهمیدم به خاطر قربانی کردن خودش بوده که هی میخواسه جلب توجه کنه و ناآگاهانه مریضی های بیشتری رو به خودش جذب میکرده و امان از اینکه آدم نمیدونه با حرفا و رفتارش چه بلایی داره سر خودش میاره!!
امیدوارم که همه اعضای صمیمی خانواده عباسمنش همیشه حواسمون به اینجور قربانی کردن ها و جلب توجه های الکی باشه تا باعث به وجود اومدن ناخواسته ها به زندگیمون نشه
خیلی خوشحالم که عضو این خانواده صمیمی شدم و استادی پر از معلومات و آموزه ها داریم که در هر لحظه و هر موقعیت آگاهی های جدید و مختلفی داره بهمون میده و از بانو شایسته برای کمک به در این عرصه تشکر میکنم
دوستان خوبم همیشه خوشحال و سالم و ثروتمند باشین در همه جنبه های زندگی تا کامنت بعدی خدانگهدار
سلام عرض می کنم خدمت استاد عزیزم آقای سید حسین عباس منش و خانم شایسته گرامی
من بسیار لذت بردم از این فایلی که شما گذاشته بودید
اُستاد من زمانی که بچه بودم مثلاٌ زمانی که 7یا 8 سالم بود خیلی دوست داشتم سیگار بکشم و چون بابام سیگار می کشید و منم می دیدم خیلی دلم میخواست برای یه بارم که شده سیگار کشیدن رو امتحان کنم
و میرفتم ته مونده های سیگار رو از روی زمین برمی داشتم و یه ژست خاصی هم میگرفتم و مثلا شروع میکردم به سیگار کشیدن
و همین کاری که میکردم رو انگار توی ناخوداگاه من موند و همیشه یه تصویری از خودم در حال سیگار کشیدن داشتم
یا مثلا من وقتی که بچه بودم خیلی دوست داشتم برم جلو دوستام سیگار بکشم انگار یه حسی برام داشت مثل حس اینکه من خیلی بزرگ شدم
و همین تصویری که از بچگی از خودم داشتم باعث شد من سیگاری بشم
و با همین تصویری که از خودم داشتم باعث شد خودم خودمو سیگاری کنم
و قبولم دارم که فقط خودم اینکارو با خودم کردم
یه تجربه ی دیگه ای که قبلاً داشتم با هر مشتری که میومد موهاشو اصلاح کنه (من آرایشگر هستم) شروع میکردم از مشکلات و اقتصاد و گرونی و… حرف زدن و اینو دیگه کاملاً بهم ثابت شده که وقتایی که در مورد این چیزا حرف میزدم اتفاق های شبیه همون حرفا برام میفتاد
ولی دیگه الان چند ماهیه که سعی میکنم اصلا با مشتری هام حرفهای منفی نزنم حتی وقتی که بعضی از مشتری هام که میخوان حرفهای منفی مثل گرونی و بدبختی بزنن سعی می کنم چیزی نگم یا بحث رو میبرم سمت یه موضوع دیگه
از وقتی که توجهم بیشتر به چیزهای خوب و مثبته خداروشکر همه چیز خیلی خوب و عالیه
و در آخر تشکر میکنم از اُستاد عباس منش و خانم شایسته…
اُمیدوارم برای همه بهترین اتفاق ها بیفته و هر روز بهتر از دیروز باشن
درود خدمت استاد عباسمنش عزیز ومریم جان نازنین
وتمام اعضای خانواده هم فرکانسی ام
دقیقا استاد بار ها وبارها این فایلو گوش کردم قبلاولی این دفعه انگار یه چیزهای جدیدتری میگفتید چقدر ناخواسته وندانسته این کار رو انجام میدیم که بدونیم چقدر برای بقیه ارزشمندیم چقدررررر خودم بارها وبارها فقط وفقط برای حس ارزشمند بودن واینکه ببینم چقدر هنوز برای بقیه ارزشمندم یا دقیقا اون مادر در مواقع مریضی دلسوز وباتوجه زیاد و هول و دستپاچه……
چقدر تو رفتار وکردارمون خطا داریم استاد هر زمان که به این نکات ریریز میرسم یاد اونراه رفتن اون مرجه سیاه روی سنگ سیاه میفتم…..وشرک وایمان نداشتن به منبع.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز 159: سلااااااااااام به استاد عزیزم ، خانوم شایسته عزیز و دوستان خوبم ، ایشالا که حالتون عااالی باشه ، این الان مسئله منه حالا زیاد درموردش نمیگم چون نمیخوام فرکانسم تو اون فضا نگه دارم در همین حد که من یه هفتس کمرم درد گرفته و یه مدتیه تمرین نرفتم ، بعد هرکی میگفت چرا مینشستم و کامل برایش تعریف میکردم که اره اینجوریه ، این درد رو دارم ، اینجام درد داره ، با اینکه باز خیلی خودمو کنترل کردم زیاد در موردش نگم باید حواسم باشه که در مورد چیز هایی که نمیخوام صحبت نکنم ، میدونم که بدن من بسیار قوی و انعطاف پذیره و خیلی زود خودشو قوی تر میکنه و عالی تر میشم تو فوتبال و این باعث شده که خیلی بیشتر رو خودم کار کنم ،وقتی که میایم و درمورد مشکلاتمون صحبت میکنیم درواقع داریم به خداوند میگیم که از این جنس مشکلات بیشتر میخوایم چون باعث میشه بیشتر بمون توجه بسه و این از کمبود اعتماد به نفس میاد ، من از الان تمام تلاشمو میکنم که آگاهانه بیام در مورد مشکلاتم صحبت نکنم .
به نام خداوند بخشاینده ی موهبتها
سلام به استاد عزیز و مریم جان زیبا
در ارتباط با موضوع بسیار عالی این فایل
من میخوام دو تا تجربه رو اینجا به عنوان رد پا بگذارم
فرودین سال 1401 مادرم متوجه شدن که داخل سینشون یک برجستگی هست و خیلی نگران شدن و درواقع همه ی ما که به عنوان فرزند خیلی نگران شدیم ولی خوب تعطیلات عسد بود و دکتری نبود برای اینکه بخوایم بریم و مادرم مطمئن بشه ، تنها چیزی که تو اون زمان من از مادرم خواستم این بود که به هیچکس راجع به این موضوع چیزی نگه وقتی نمیدونیم چی هست که از زبان خودمون این بیماری رو جذب نکنیم حتی خواستم به برادرم هم نگه چیزی تا بعد از تعطیلات عید
بعد از تعطیلات وقتی رفتیم مادرم مامو گرافی کردن خوب دکترا گفتن بله همون هست و باید حتما جراحی بشن ، در این مدت من خواهر و برادر و مادرم رو دور هم جمع کردم و گفتم تمام فکرمون رو از این موضوع باید خارج کنیم وبگذاریم به صورت طبیعی این دوره بگذره و حتی از مادرم خواستم نه با مادرش و نه با خواهرش تا آخر این درمان حرفی بزنن
و من ازشون خواستم در این مدت فقط روی بیارن به کتابهای انگیزشی …
و مادر من حتی با دوره شیمی درمانی انقدر کم موهاشون ریخت که هیچکس تا پایان پرتو درمانی هیچ چیز متوجه نشد و درمان مادرم با باورهای جدید که براش ایجاد شد انقدر آسون و عالی برطرف شد که هنوز که هنوز خودش میگه جهت دهی فکرم باعث شد که من اصلا اذیت نشم ما واقعا بهش توجه نکردیم و رهاش کردیم حتی به گفته ی استاد من حتی با اینکه شاید گاهی قلبم درد میگرفت از درد استخوان های مادرم اما خیلی ساده باهاشون برخورد میکردم که مادرم سعی کنن خودشون هم خیلی توجه نکنن به این دردها .. یادمه میگفتم مامان به روزی فکر کن که دیگه تموم شده و تو خوووشحالی و راحت و حتی یک روز این درد ها رو هم یادت نمیاد
خداروشکر که با بی توجهی این مریضی دور شد ازشون
یک تجربه ی دیگه از یکی از دوستانم دارم در ارتباط با رابطه اش با همسرش ، این بنده خدا اول اینکه به نظر من ازدواج رو نپذیرفته بودن که چه تعهداتی هست و یا این که خوب قطعا این دوران با دوران مجردی فرق هایی داره ولی از وقتی کوچکترین مشکلی بین خودش و همسرش پسش اومد شروع کرد از ریزترین مشکلات رو به همه گفتن تاااا همه چی ، این بنده خدا تو این شرایط دنبال کار میگشت و همسر من با شرکتشون صحبت کرد که بتونه دوستم جایی مشغول بشه و دوست من روز اولی که وارد شرکت شد تا منشی شرکت مشکلات بین خودش و همسرش رو میدونست هرجا نیشست میگفت و روز به روز زندگیش بدتر و بدتر شد تا جایی که حتی جو شرکت به گفته همسرم اصلا متلاشی شده بود همه فکرای دیگه کرده بودن راجع به بنده خدا و به خاطر رفتار خودش مدام مورد قضاوت دیگران قرار میگرفت تا جایی که محیط شرکت برای خودش نفس گیر شده بود و بعد از 3 ما شرکت یه جورایی خواست که دیگه بره ، انقدر توجه کرده بود به مشکلاتش و راجع بهش صحبت کرده بود که یادمه یهو همسرش به مدت یک ماه رفت و این دوستم تنها زندگی میکرد تا اینکه یه روز تصمیم گرفت راجع به این موضوع با هیچکس حرف نزنه و رها کرد و سپرد به خداوند ، که با بی توجهی به این موضوع الان چند ماهی هست که دوباره با کلی انگیزه خواستن در کنار هم زندگی کنن
واقعا توجه کردن به هر چیزی از همون جنس رو وارد زندگیمون میکنه
ممنونم استاد بابت این فایل و این آگاهی ها
حتی توجه نکردن به مریضی فرزندانمون عالی بود این آگاهی برای من
بنام خداوند مهربان بنام حکمران کهکشانها
سلام استاد عزیزم دوستان خوبم فایل خوب و تاثیر گذاری بود باعث شد با دقت به علل ناکامی هایم در زندگی بیاندیشم من متاسفانه سالهای سال از این الگو ناصواب ونامناسب استفاده کردم حتی پارا فراتر گذاشتم و وقتی هم که در شرایط نسبتا مناسبی هم که بودم برای جلب توجه بقول استاد سعی کردم مدام از کمبودها وکمی وکاستیها بگوییم سعی کردم برای فرار از زیر بار مسئولیت تمام مشکلات را به کردن دیگران وخداوتد و…..بیاندازم واقعا من نادانسته فقر روابط نامطلوب با همسر وهمکار و…را با همین صحبتهاوگله وشکایتها به زندگیم دعوت کردم من با دستان خود آینده ای را رقم زدم که در موردش فکر میکردم وحرف میزدم غافل از اینکه عملا به دومورد توجه نداشتم یک خیلی از صحبتهایا بقول عامیانه درددلها باعث سوءاستفاده اطرافیان سود جو ومغرض قرار میگرفت و عملا پتکی بود که هرزمان جهت بیچاره کردنم توی سرم بکوبندو دوم باتوجه به کانون توجه من به این مسایل اگر کوچک وناچیز بود بزرگتر و بزرگتر بشه وبه یک معضل غیر قابل حل تبدیل شود .استاد عزیزم متاسفانه وقتی یک چیز به عادت وباور تبدیل میشه خیلی سخت ترک کردن واز ریشه در آوردنش گاها با تمام مراقبه ای که انجام میدهم گاهی دچار اشتباه میشوم وهربار بیشتر سعی میکنم این عادت بسیار خطرناک رو ترک کنم واقعا یکی از بدترین یا شاید بهتر بگوییم پاشنه های آشیل من در همین قسمت خلاصه میشود بسیاری از ناکامی هایم بسیاری از شکست هایم بسیاری از رنجهایم بخاطر رعایت نکردن وحتی تا چند وقت پیش ندانستن این قانون جهان بوده و خیلی خرسند وخوشحالم که در جمع صمیمی و دوست داشتنی خانواده سایت عباسمنش هستم سپاسگزار خداوندم که راهنما ومرشد واستاد وبزرگواری مانند استاد عباسمنش را در زندگیم احساس وآگاهیهای هدایتگرش مشعلی بسوی خوشبختی وثروت و..…ودریک کلام زندگی توام با آرامش وحسنه الدنیا والاخره میباشد در پایان دست تک تک دوستان را میفشارم وبرایتان ثروت و آرامش و بهترین زندگی دنیوی و اخروی را آرزومندم
سلامت وشاد وثروتمند باشید