ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 47 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    340MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

703 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1380 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز🤗

    خیلی خوشحال و سپاسگزارم که می‌توانم این کامنت رو بنویسم برای این فایل که مثل همه فایل ها عالی و پر از درس و تجارب ارزشمنده که مثل گنج میمونه

    استادجان تازه میفهمم چقدر آگاهانه به قانون عمل کردن مهم و ارزشمنده تا قبل از این بعضی موقعیت به زیبایی ها توجه میکردم و واقعا متعهدانه به قانون عمل نمی‌کردم اما با شنیدن این فایل واقعا دگرگون شدم احساس میکنم واژه‌ای برای سپاسگزاری از شما بابت تلاش‌های بی‌دریغتون برای سایت و صحبت‌های ارزشمندتون وجود نداره

    دقیقا موضوعی که مثال زدید برای من هم صدق میکنه که از بچگی دنبال توجه جلب کردن با مریض شدن بودم و خداروشکر میکنم که متوجه اشتباهم شدم و دوست دارم با تعهد بیشتر آگاهانه روی قانون بیشتر کار کنم

    یه ماجرای جالب مربوط به بحث کار پیدا کردنم بود که از یه صاحب کاری که بهم کار نداده بود دیو دو سر ساخته بودم و باعث شده بود همچنان توی هرکاری بازم به آدم‌های مشابه برخورد کنم اما زمانی که آگاهانه تصمیم گرفتم آگاهانه نسبت به تضادهای زندگیم جوردیگه نگاه کنم واقعا مثل معجزه میمونه برام

    یادمه وقتی از بحث‌های خانوادگی صحبت میکردم همیشه بیشتر میشدن و زمانی که بهشون توجه نکردم یا آدم‌های غرغرو زندگیم رو حذف کردم یا بهشون بی‌توجهی کردم واقعا احساس کردم حتی اعتماد بنفسم هم بیشتر شده

    فقط میتونم ازتون تشکر کنم البته که می‌دونم تشکر واقعی زمانی هست که انشالله به یاری خدا همه دوره‌هاتون رو بتونم تهیه کنم و بازهم از تغییرات معجزه آسایی که با آموزش‌های بی‌نظیر شما توی زندگیم اتفاق میفته صحبت کنم

    عاشقتونم استاد عزیز و مریم جان

    آرزو می‌کنم روزبه روز بیشتر بدرخشید استادجان و همیشه بهترینا براتون رقم بخوره بازم ممنون بابت تمام فایل‌های عالی که درست می‌کنید❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    خانواده ی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1859 روز

    دختر خانواده:

    سلام به استاد خوبم و خانم شایسته عزیز و دوستان

    ایجاد کردن مشکلات جسمی برای جلب توجه:

    من هم خیلی وقت ها پیش می‌اومد مدرسه نرم سر این موضوع و چون خیلی تمایل به مدرسه رفتن نداشتم. یا پیش می اومد زنگ بزنم مامانم بیاد دنبالم.

    اینجوری پیدا کرده بودم از این حربه برای پیچوندن زیاد استفاده می‌کردم!!!

    تا جایی که مقطع دبیرستان بیشترین مقدار غیبت رو میکردم و بیشترین مقدار حال بد رو داشتم اون سالها.

    و چون راه مدرسه نرفتن (رسیدن به خواسته ام) رو

    همیشه هم یه چیزی ام بود کلا!

    یادمه اون زمان مدرسه باید واقعا نشون میدادی حالت بده تا بذارن بری خونه دیگه!

    با مهارت های بازیگری باید از دوست گرفته تا معلم و ناظم و نگهبان مدرسه و مامانم رو راضی میکردم و حتما این موضوع روی سلامتی ام تاثیر منفی داشته.

    این نکته هم بود که دوستام میدیدن من حالم بد بوده  و رفتم خونه، بهم توجه می‌کردند و زنگ می‌زدند حالم رو می‌پرسیدند و درس های اون روز مدرسه رو بهم می‌گفتند! اینم حتما بد عادتم کرده بود‌.

    الان نمیگم حل شده ولی یه زمان هایی برای غلبه بر حال بد جسمی سعی میکنم علاوه بر اینکه توجه ام رو از روش بردارم، بازگو اش نکنم و زیپ دهنم رو بکشم، واردش هم بشم.

    مثلا اگر با دوستم قرار داشتم، و حالم مساعد نبود، و میدونستم که میتونم بهش بگم و کنسل کنم و جلب ترحم کنم، ولی چون روی خودم دارم کار میکنم، تصمیم گرفتم هیچی نگم و برم و خودم رو مشغول آماده شدن کنم و سر خودم رو گرم کنم و رفتم سر اون قرار و هیچی هم نشد و حالم خوب خوب شد و خیلی هم خوش گذشت بهم.

    یه مورد دیگه هم می‌خواستیم بریم یه سفر ۱ روزه با خانواده، می‌تونستم کنسل کنم و بگم مریضم که بودم واقعا، ولی رفتم و سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم و اتفاقا روز خوبی بود و حالم خوب بود و از همون روز بهبودی من شروع شد و چند روز بعدش کاملا خوب شدم.

    یاد گرفتم سر اینجور دو راهی ها، منی که دارم روی خودم کار میکنم، تصمیم بهتر رو بگیرم.

    تصمیم بگیرم که حداقل با خوب کردن حال خودم و غلبه بر حال بدم جلب توجه کنم!

    اینجوری خیلی سازنده تره.

    ولی اگر بگم مریضم و به قصد جلب توجه مشکل ام رو بازگو کنم صد در صد حالم بدتر میشه و اون حس بدی که به کس دیگری دارم انتقال میدم به خود خودم برمی‌گرده.

    مثال‌هایی توی زندگیم از کسانی که همیشه یه مشکل جسمی یا در روابط و مالی دارند برای بازگو کردن دارم از اقوام کسانی هستند که این عادت رو دارند و من هر بار میام غر بزنم ذهنم میره اون سمت و میگم میخوای مثل اون شی؟

    یاد این می افتم که اون شخص همه میدونن برای چی زنگ میزنه، یا میخواد غیبت کنه یا میخواد مشکلات خودش و دیگران رو تعریف کنه‌.

    هر روز خدا هم کارش همینه.

    و اصلا زندگی خوبی ندارند این الگوهایی که دارم.

    و هر بار یادشون میفتم اهرم رنج و لذت ام میره سرجای خودش!

    _

    تجربه ی شخصی خودم

    من قبلا از این دسته از آدم ها بودم که به دنبال جلب ترحم بودم و خیلی عادت داشتم به این جنس از توجهات و به دنبالش هم همیشه حرفی برای زدن داشتم، همیشه اتفاقاتی برای خودم خلق میکردم که بتونم باهاشون جلب ترحم کنم.

    اتفاقات نادلخواه و تضادهای تکراری از مشکلات جسمی تا مشکلات در روابط و …

    و طبیعتا دورم آدم‌ هایی بودند که شنونده های این جنس از حرفا ها بودند و خودشون هم قربانی بودند و با هم همدردی می‌کردیم و فکر میکردیم زندگی همینه.

    الان خیلی تغییر کردم و اصلا نمیگم حل شده ولی خیلی کمتر شده.

    و اونجور آدم ها خیلی کمتر توی زندگیم هستند و من از مدار شون خارج شدم و اون دوستان همونجا موندند و روز به روز اتفاقات تکراری جدیدی خلق می‌کنند برای تعریف کردن برای شنونده اش و نه برای من.

    ورودی های مربوط به قربانی بودن قبلا حس همدردی رو به راحتی در من فعال می‌کرد حتی اگر اون تجربه رو خودم نداشتم می‌تونستم راحت همزادپنداری کنم.

    ولی حالا اصلا حس خوبی ندارم به اینجور آدم هایی که بعد از سلام علیک شروع میکنن به بیان مشکلات جسمی شون و اتفاقات بدی که براشون افتاد.

    خیلی بدم میاد.

    قبلا عزت نفسم خیلی پایین تر بود چون فکر میکردم که وظیفه ام اینه که گوش بدم و همدردی کنم و توجه کنم و محبت کنم.

    و اگر این کارها رو نکنم زشته!

    در واقع اینجور آدم ها رو به خودم و حال خودم ترجیح می‌دادم.

    از طرفی میگفتم خب منم برای اون آدم همش به اصطلاح درد و دل میکنم و زشته وقتی نوبت من میشه گوش ندم!!!

    وای بر اون موقع های من!

    الان اصلا تعارف ندارم و خیلی جدی برخورد میکنم.

    نسبت به دیگران سخت گیر تر هستم تا نسبت به خودم!

    با اون اشخاصی که ذکر کردم خیلی داغونن کلا قطع رابطه کردیم.

    اگر هم مهمان باشه به شوخی میگیم خونه ی ما این بحث ها حرامه!

    مرجع تقلید مون سید عباسمنش حرام اعلام کرده! 😜

    و کسایی که توی زندگیم هستند هم به قول استاد یجوری بلاخره بیان میکنم که پیش من نیا از این حرف ها بزن، مثلا میگم ببین من دارم روی خودم کار میکنم روزه ی فکری هستم استادم گفته به حرفای منفی گوش نده.

    یا اگر فایده نداشت واکنش منفی ای نشون میدم و ابراز میکنم که پیش من نمیتونه واکنشی که میخواد رو بگیره که معمولا جواب میده!

    ولی واقعا کمتر برام پیش میاد به نسبت وقت هایی که خودم این عادت رو داشتم.

    و فکر میکنم فرکانس و مدار ام تغییر کرده.

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 1037 روز

    سلام دوستان

    راسش من این فایل رو اولین روزی ک استاد فایل رو گذاش دیدم و بهش فک کردم تا چندروز اولم عمل کردم

    ولی بعدها میدونستم ک نباید راجب ناخواسته ها صحبت کرد و فکر کرد ولی هیچ وق بهش عمل نمیکردم

    تا اینک دیشب ب خواهرم گفتم ک کاش فردا امتحان آیین نامه رو ندیم و ی هفته بیشتر میخوندم

    ک اونم گف بریم حالا ببینیم چی میشه

    صب از آموزشگا زنگ زدن ک‌ بیا وقتی رفتم کارتکس خواهرم آماده بود و من ن

    بعد بهش گفتم که من چیکار کنم گف برو عکس چاپ کن هرکار کردم ک ی ساعت عکسم آماده شه نشد

    سومین عکاسی ک رفتم بش گفتم هروق ک میتونی آمادش کن

    یاد حرف خودم افتادم من خودم از خدا زمان خواسته بودم خداهم دقیقا همون ی هفته زمانو ب من داد

    ی نکته ای ک باعث شد که کارم عقب بیفته من قبلا درباره بد بودن ای عکاسی حرف زده بودم و دقیقا همون تکرار شد

    امروز بعد اونهمه ماجرا اومدم باز این فایل دیدم

    تصمیم گرفتم حتی درباره بد بودن کسی و چیزی هم نباید حرف زد

    یا اینک تو بچگیم خیلی خودم مریض نشون میدادم ک مادرم بهم توجه کنه و خیلیم نسبت به بقیه حالم بد میشد

    بزرگ ک شدم حتی اگ ی چی میشد نمیگفتم چون نمیخواسم مادرم نگران شه و این ب نفع من شد

    خداروشکر که سلامت سلامت هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    زهرا لولیایی گفته:
    مدت عضویت: 1179 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان .

    استاد من واقعا به نگاه ناظر دیگران اعتقاد دارم .

    میدونم که هیچ وقت نباید درمورد شرایط بدت با دیگران صحبت کنی .چون از طرفی هم تو در نگاه دیگران ضعیف جلوه میکنی ،و اینکه دیگران تو رو با دید یک آدم ضعیف می‌بینند و تو ضعیفتر میشی ،و هم اینکه با توجه کردن به صحبت‌های تو ،همون شنونده هم داره ضعف و مشکلات تو رو به زندگیش دعوت میکنه .

    استاد من از خودم تعریف نمیکنم .اما هیچ وقت به یاد ندارم که مادرم یا خانواده هر وقت از شرایط زندگیم سوال کردند جز خوبی چیزی بگم .درصورتی که شرایط زندگیم خیلی سخت بود .بت مادرشوهر خواهرشوهر مطلقه و همروس در یک خانه زندگی کردن ،….خودتون میدونید ….

    میدونستم کاری نمیتونند برای من انجام بدن .

    چرا هم اونا رو ناراحت کنم و هم خودم رو کوچیک کنم .

    به جاهایی هدایت شدم که باور کردنی نبود .

    استاد اون زمان خانه دار بودم و شوهرم کارگر ساده و در یک اتاق زندگی می‌کردیم.

    یک دستگاه ساده تاتو به طور اتفاقی دستم افتاد .من چون علاقه به نقاشی داشتم .به کار تاتو هم علاقه پیدا کردم و در موردش کلی فیلم و آموزش از اینترنت یاد گرفتم و خودم تونستم این کار رو از هیچ .واقعا هیچ .فقط از یک دستگاه کوچیک ،زندگیم رو عوض کنم . تو خونه مشتری میگرفتم .و کارم رو کم کم توسعه دادم و الان بیشتر خانمهای شهر ما منو میشناسند .

    همه خانواده منو زن قدرتمند و زرنگی میدونند. و الان شکر خدا زندگی خوب و مرفه ای داریم .

    هیچ وقت از مشکلاتم به دیگران نگفتم .و همین الان هم هر کسی درمورد کسب و کارم سوال میکنه همیشه میگم من عاشق کارم هستم .و درآمدم عالیه .و احساس میکنم نگاه ناظر دیگران که منو موفق میدونند همیشه ،منو هر روز قدرتمندتر میکنه .خدا رو صد هزار مرتبه شکرت که همیشه هوام رو داشته و یاریم کرده .استاد شما و مریم جون رو بینهایت دوست دارم و همیشه فایلهای شما رو با ذوق و تحسین نگاه میکنم .

    انشالله همیشه شاد وسلامت و پرروزی باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    علی امینی گفته:
    مدت عضویت: 998 روز

             🤍 به خدای یکتای مهربان ♥️

    خدایا 1000 هزاران بار شکرت بابت قوانین ثابت جهان هستی و آگاهی ها 🙏🌹

    ما در زندگی خودما تجربه این را داشتیم ک یک مشکل یا بیماری داشته ایم و برای جلب توجه آن را به دوست و فامیل میگوییم ، شاید باگفتن این مسائل به خانواده و دوستان ان ها برای هم دردی با ما درد دل کرده باشند و به ما حس مهم بودن دست پیدا کند ولی با این کارمان باعث بزرگ شدن مشکل ها و بیماری ها میشویم و ب جهان هستی فرکانس میفرستیم ک ما برای جلب توجه به مشکل و بیماری های بیشتر نیاز داریم.

    ما اصلا باید یاد بگیریم ک در زندگی ن با آشنا ها درمورد بدبختی و مشکلات صحبت کنیم ، ن حتی با خود در خلوت در مورد ان ها صحبت کنیم و نحتی با خداوند، که خود خداوند در قرآن به حضرت محمد گفت که در مورد این مسائل با من صحبت نکن.

    ما این را هم باید یاد بگیریم که ب مشکلات دیگران هم نیز گوش ندهیم و برای ان هم دلسوزی نکنیم زیرا هم به ان انسان کمک کرده ایم و هم به مشکلات توجه نکرده ایم.

    چون ما زندگی خودمان را خلق میکنیم با افکار و باور هایمان پس بهتر برای جلب توجه بجای گفتن مشکلات از حل مشکلات بگوییم که به ما قدرت میدهد و عزت نفس مارا بیشتر میکند. ما در هر شرایطی باید از زاویه ای نگاه کنیم که مثبت باشد و به قولی نیمه پر لیوان را ببینیم و شاکر خداوند باشیم که بتوانیم زیبایی و نعمت هارو ببینیم .

    و یک تشکری هم میکنیم از استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته و دست در کاران که مانند دست خداوند هستند و مارا هوشیار و آگاه میکنند .

    خداونا بی نهایت سپاس گزارم بابت سلامتیم و زیبایم وآگاهی هایی ک دارم و هزاران نعمت دیگه سپاس گزارم🌿🦋✌🏿

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سمیه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 926 روز

    به نام خوب مطلق…..سلام به استاد عزیزم …به رسم سپاسگزاری به خاطر نعمت ها ؛؛خدارا دوباره شکر میکنم به خاطر حضور در جمعی که مرا به خداوصل میکند ….من سالها وسالها روی چرخه ی عادت درد ودل کردن به خاطر مشکلات مادی باهمه از جمله خواهرام بودم ..چون اون ها در حد توانشون به من کمک مالی میکردند…واین کم کم باعث شد من موقع برخورد با مشکلات مالی شرک مطلق داشته باشم چون گره های مالی زندگیم را به دست خدا نمیدادم که باز کنه بلکه با دردودل کردنی که عادتم شده بود گره را به دست بنده خدا میدادم تا باز کنه…و البته که هر روز مشکلات بیشتر وعزت نفس پایین تر میرفت…تا زماتی که آگاه شدم وتمام امور زندگی م را به دست پروردگار دادم والبته که الان اینقدر اوضاع مالی م بهتر وبهتر شده که من به دیگران کمک مالی میکنم…. خدایا تو چه قانون ساده ای برای رسیدن به سعادت بندگانت گذلشتی .بندگانت به چه انسان های پیچیده ای پناه میبرند برای بهتر زندگی کردن ….. سپاسگزارم از شما که فرصت نوشتن دیدگاه ها را دادین ..در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2506 روز

    سلام استاد و مریم جان

    جهان به توجهات ما پاسخ میده

    من از تجربه خودم بگم

    من وقتی بچه داد شدم اصلا به سختی بچه کوچیک فکر نکردم و باور کنید چنان پسر من بزرگ شد که فقط لذت بود و بس

    اما در مورد غذا خوردن بهش می گفتم بخور نخوری کوچیک میشی اینجور میشه خلاصه

    غذا خوب نمیخورد و من هم حرص بخورم

    و لاغر شد

    تصمیم گرفتم دیگه کارش نداشته باشم و خیلی بهتر شد خدا رو شکر

    و در مورد اجاره خونه و اینکه بالا هست حرف زدم و باعث شد نتونم به موقع پرداخت کنم و الان دارم کار میکنم بتونم به راحتی تعهداتم را پرداخت کنم

    و در مورد مثبت بودن و اینکه همیشه میگم صاحبخونه من خوبه خداروشکر و هیچ وقت نمیگه بلند بشید و دقیقا همیشه تمدید میکنه و من هیچوقت نگران جابجایی نبود

    اینم یه اتفاق خوب و عالی هست

    خدایا شکرت بابت همه چیز و همه اتفاقات قشنگ زندگی

    شاد و موفق و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1250 روز

    خداااای من

    واقعا دارم شاخ در میارم از تعجب

    الان که دیدم این ایده بارها جواب داد که هرسوالی که میپرسم فقط کافیه بپرسم و نهایت دوسه روز بعدش به طرز عجیبی براحتی جواب میگیرم، انگار گنج پیدا کردم

    برای همین اومدم همین قسمت بنویسم سوال مهمم رو چون دلم‌نمیخواد از کامنتهای زیبای این فایل برم بیرون و بعد به هر دلیلی گم کنم این قسمت رو، یا فراموش کنم بیام و بقیه کامنتها رو بخونم

    حالا حرف من به این فایل مربوطه یا بی ربط نمیدونم اما یه حسی بهم گفت جایی نرو تا تنور داغه بچسبون همینجا بنویس

    شور و اشتیاق زلیخا رو دارم وقتی بیناییش رو بدست آورده بود و اشکها نمیزاشت یوسفش رو ببینه

    من عطش درونم برای کشف چنین موهبت بزرگی نمیزاره کلمات رو ثبت کنم

    انگار ضربان قلبم راه نفسم رو بسته

    خدایا من همین دیروز از یکی از دوستان پرسیدم چطور میتونیم بفهمیم کدوم یکی از دوستان به کامنت ما رای مثبت دادن

    هرچند این سوال خیلی هم درجه اهمیت بالایی برام نداشت ولی پاسخ داده شد

    به راحتی

    به زیبایی

    خیلی ساده و اتفاقی

    و حالا میخوام از این تقلبی که خدا بهم رسوند استفاده کنم و سوال مهمم رو بپرسم:

    میدونم که جهان پاسخش رو خیلی سریع از راههای باورنکردنی بهم میرسونه

    الان چطور میتونم هرچه سریعتر به اون خواسته مورد نظرم برسم؟

    در واقع چطور میتونم راه رسیدن به خواسته مهمم رو کوتاهتر و لذت بخش تر کنم؟؟

    صراط الستقیم تو این مسیر چیه؟

    از چه راهی باید ورود پیدا کنم که مستقیم ترین راه باشه؟؟

    چون راه مستقیمه که بیراهه نداره، حاشیه نداره، شاخ و برگ اضافی نداره و دقیقا مثل اون درختهای بلند توی قسمتهای اخیر سفر به دور آمریکا که مستقیم مستقیم به سمت نور رفته بودن فقط به سمت هدف رفت

    خدایا کوتاهترین، عزتمندانه ترین، ساده ترین، لذت بخش ترین و آموزنده ترین مسیر رو بهم نشون بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Amin Iloon گفته:
    مدت عضویت: 902 روز

    ایجاد ترحم – دوره عزت نفس – احساس قربانی شدن

    جلب توجه – برای اینکه دیگران با همدردی آرامت کنند.

    نوتیس خداوند در قران به میامبر – در مورد ناخواسته ها با من صحبت نکن.

    نه اینکه با دیگران در مورد نا خواسته ها صحبت نکنیم – نه تنها با خودمان در این مورد صحبت نکنیم – بلکه با خدا هم صحبت نکنیم.

    با ایجاد ترحم بچه هامون رو ضعیف بار نیاریم – اونها همواره خودسون را به بدبختی – مریضی – نداری میزنن تا ایجاد ترحم کنن – تا اینکه دل افراد براشون بسوزه و بهشون توجه کنند.

    دلداری دادن اون فرد و رسیدن به این احساس که من برا اون مهم هستم لحظه ای است ولی اون مسئله و مشکل که هی درموردش صحبت میکنیم باهامون یک عمر میمونه.

    عباسمنش فردی هست که هیچ وقت در مورد مشکلاتش با کسی صحبت نمی کند پس منم صد درصد در این مورد با کسی صحبت نمیکنم.

    به هرچیزی توجه کنی به سنت ان هدایت می شوی – از جنس همون وارد زندگی ات میشه…

    به جای اینکه همواره به دیگران بگی که من این بیماری ناعلاج رو دارم و ایجاد ترحم کنی – رو خودت کار کن که بری بگی من این بیماری ناعلاج رو درمان کردم.

    جهان کاری نداره که تو از مشکلات و بدبختی ها خوشت میاد یا نمیاد اگر بهشون توجه می کنی وارد زندگی ات میشه.

    اگر حالت بده اجازه نده که کسی بفهمه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    ثریا سرپرست گفته:
    مدت عضویت: 1029 روز

    سلام استاد عزیز وخانم شایسته مهربان دراین فایلی که برای ماآموزه گذاشتین وماهم خیلی استفاده کردیم استادخواستم به شمابگم که من وقتی این ویروس اومدهمسرم باتوجه به کنترلی که روی من داره وزندگی مشترک باهاش کارهرکسی نیست منوازشغل نزدیک بیست سالم وبه اجبارمانعم شدونگذاشت که ادامه بدم ومن مشکلم باهاش بیش ازقبل شدمثلامانع رفتنم به خانه پدرم میشدیعنی تقریبا من ودخترم زندانیش بودیم وخیلی مورد های دیگه ومن تصمیم گرفتم که بزرگترهارودخالت بدم وکاربدترشداماخدای بزرگ من روبه گروه معجزه سپاسگزاری هدایت کردوازاونجابه طرف شما.من حقیقتش نمیتونستم یه تمرکز کوچکی روی خوبی همسرم داشته باشم اماوقتی بقول شما روی زیباییهاتمرکزکردم خیلی بهترشدوبه مراتب رفتارش بامن خوب شدمنی که هرروزباخواهرم سررفتارهای همسرم حرف میزدم کم وکمترش کردم وآگاهانه سعی کردم این کاررو انجام ندم چون ازآموزه های شما استفاده کرده بودم خداروشکرخیلی زندگیم آرامشبخش شده وسعی میکنم باخودم درصلح باشم درنتیجه اونم آرام‌تر شده. ومن به امیدخداباآموزش های شمابه خیلی چیزهای دیگه میرسم وبقول شمابانتایج باشما حرف میزنم خدای بزرگ شما وعزیزدلتون وفرزندگرامی روحفظ کنه ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: