توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    678MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت ۲
    24MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1149 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نیلوفر گفته:
    مدت عضویت: 2080 روز

    به نام الله یکتا

    سی و چهارمین روز سفرنامه

    استاد من با دیدن فایل های شما یاد گرفتم که روی آدمها حساب باز کنم بلکه روی خدای اونها حساب باز کنم. یاد گرفتم که به خداوند شرک نورزم.من قبلا نمیدونستم شرک یعنی چی؟ همیشه میگفتم آخه هیچ کس نیست که خدارو قبول نداشته باشه همه دیگه خدارو قبول دارن. اما نمیدونستم حساب کردن روی آدمها یعنی شرک یعنی قدرت رو از دستای خدا بگیری و بدی دست بنده ی خدا

    از وقتی که دارم سعی میکنم شرک رو در وجود خودم پیدا کنم و سعی کنم توحیدی عمل کنم خیلی مسایل برام راحت حل میشه بخدا خودم هم باورم نمیشه. خدایا شکرت که دارم میشناسمت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    ایمان نظریان گفته:
    مدت عضویت: 1995 روز

    با عرض سلام و تبریک خدمت دوستان عزیز، استاد نازنین من از خداوند سپاسگزارم که من رو از طریق یه دوست باشما اشناکرد، من قبلا طرز فکرم طور دیگه ای بود و الان که بهش فک میکنم من اون موقع به جای یک خدا چند خداداشته ام و به فکر چندخدابوده ام، خدای پارتی که باکمک دیگران پیشرفت کنم ، خدای رسیدن به پول از طریق پول دیگران پیشرفت کنم و…

    اما ازوقتی باشما اشناشدم فهمیدم فقط یک خدا وجود داره و فقط باید به پروردگار عالم اعتماد و اکتفاکرد، بندگان خداوند فقط وسیله و دستان خداوند برای رسیدن به خواسته ها هستن.شما دید منو طوری عوض کردی منی که مجرد هستم و ازدواج نمیکردم بخاطر سختی هایی که میپنداشتم بعداز ازدواج وجود داره بخاطر ضعف به ایمان و قدرت خداوند، الان بدون ترس و توکل برخداوند متعال تصمیم به ازدواج گرفتم و میدانم که قطعا درسایه رحمت الهی زندگی خوبی خواهم داشت.

    استاد ازخداوند ممنونم که آثار قدرتش در کلام رسای شما که اینچنین زیبا و دلنشین بیان میکنید ملموس و قابل مشاهده است.

    اول از خداوند مهربان و عادل بعدم از شما سپاسگزارم که اینچنین داشته هاتونو به دیگران میبخشید و هدیه میکنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    خدایا شکرت گفته:
    مدت عضویت: 2061 روز

    و باز خدا خیرتان دهاد

    خیرتان دهاد

    خیرکثیردر دنیا واخرت

    که این چنین الله رامعرفی میکنید

    اینچنین ارامش را به قلب های خسته، مستوحش فی الظلمات،

    قلب های مرده،قلب های ناارام ،هدیه میکنید

    یا نور المستوحشین فی الظلم…

    الحمدالله رب العالمین بخاطروجودشما

    وجوداین مکان لامکان..

    این محیط غیرفیزیکی

    الحمدلله خدایا که مرا دراین عصر افریدی

    عصرطلایی ظهور🥰🤩😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    محسن قنادی عرب گفته:
    مدت عضویت: 1979 روز

    34 مین روز

    اسنفد ماه 1387 بود بازی ایران- عربستان -تهران استادیوم آزادی

    ایران یک گل پیش افتاده بود تماشاگران خوشحال و شاد آواز میخوندن و ریس جمهور برای کسب محبوبیت بین مردم

    وارد جایگاه ویژه شد شعارها برای تحسین و تایید برای آقای ریس جمهور گوشها را کر میکرد و لبخند رضایت ایشون تا بلندای گوش هایش باز شده بود

    ورق برگشت و در آخرین دقایق ایران 2 گل خورد

    تحسین ها تبدیل به فحش و بد و بیراه شد

    و خوشحالی عربستانی ها در استادیوم آزادی لبخندها را تبدیل به اشک کرده بود و جهنمی برای همه درست کرده بود صندلی ها کنده میشد وگارد امنیت برای کنترل اوضاع مستقر میشد

    و خبری از اقای ریس جمهور نبود- من یادگرفتم اونجا روی مردم حساب نکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    حدیث گفته:
    مدت عضویت: 1905 روز

    بنام تو ک افریدگار و هدایتگر لحظه هامی…

    سلام بر بندگان موحد و پیروان ابراهیم و درود خدا بر قلب هایی ک گسترش دهنده ی توحید هستن و دستی از دستان الله🌷🌼

    ایستگاه ۳۴ ام از الهی شدن…

    چقدر خوشبخت و بلند اقبال بودم منک هدایت شدم ب جمع عشاق الله ک سبقت میگیرند از هم در شناخت الله و توحیدی شدن…و هر ک ازین منزل ب منزلگه بالاتر میره با ب جا گذاشتن رد پا و دستور العمل هایی ک از چگونگی راه ثبت کرده در تمام این ایستگاه ها ، نقشه ی راهی میده ب دوستان و همراهانی ک درین مسیرند …

    دیشب داشتم کامنت دوست عزیزی رو میخوندم چ نکته ی زیبایی رو ازش یاد گرفتم….اینک کامنتی ک‌مینویسیم از ذهن سرچشمه گرفته یا قلب ک جایگاه روح و الله است؟؟؟؟

    و این نکته موند تو خاطرم و توشه ی راه میکنم و انشالله هدایت بشم در جای جای این سفر الهی ازش استفاده‌کنم…

    توحید … ازین واژه عشق میباره…این واژه معجزه ی زندگی منه…و اولین فایل هایی ک از استاد شنیدم ۶ قسمت توحید عملی بود…

    و چ خوش ارتعاشی داده بودم من ک پاگشا شدم ب سایت استاد با فایل های توحید عملی…

    راستش ترکیب توحید + عمل رو هیچ جا نشنیده بودم

    اولین بار بود ک بهش میخوردم…و ذهن منطقی هم هنگ بود و جز تایید هیچ نمیگفت و او هم تشنه ی دونستن و بیشتر فهمیدن شده بود…

    نمیدونم چند بار گوش دادم سریال توحید عملی رو‌‌‌…ولی جز معدود فایل هایی بود ک تا اون زمان عطش شنیدن دوباره و چند باره اشو داشتم…

    تا اینک هدایت الهی منو اورد سمت سفرنامه…این برنامه مدون باعث شد تمام مفاهیمی ک‌ جسته و گریخته توی ذهنم بود ب هم زنجیر بشن شبیه تکه هایی از یک پازل زیبا…و کمک بی نهایتی کرد ب من ک عملگرا تر بشم در اجرای قانون و البته کنارش سریال زندگی در بهشت ک جان و جهانم شده از بس پر از زیبایی و اتفاق خوب و حال خوب و فراوانیه…

    این یکی دو روزه فهمیدم چقددددددر شخصیتم تغیبر کرده…و چ تغییر خوبی…

    متوجه شدم واکنشم ب حرف هایی ک میشنوم چقد مطابق قانون شده…

    ب وضوح میبینم علت تمام اتفاقاتی ک میوفته رو نتیجه ی ارتعاش های خودم میدونم…

    جوری ک انگار از اول هم این دیدگاه و تفکر ثابتم بوده…

    و این پیشرفت برام مایه ی افتخاره…ب قول استاد وقتشه ک سلبریت کنم و این پیشرفت رو جشن بگیرم و بعد از اتمام عهدم برای نوشتن میرم ی شیر و قهوه ی داغ رو اماده میکنم برای خودم و در سکوتی ک پر از صدای خداست مزه مزه میکنم شیر قهوه رو….

    اوایل چقد برام نامفهوم بود اجرای قانون و الان حس میکنم راه برام روشن شده و نقشه ی راه برام پر مفهوم تر شده انگار مجهز شدم ب علم نقشه خوانی…

    و اینم نتیجه ی تلاش های عااااااشقاااانه ام بوده…از ته قلبم لذت بردم از بودن تو راه …حتی اون روزا ک گیج بودم و ففط شنونده بودم و درکم کمتر بود…

    خدا عالمه ک ب محض اشنا شدن با این راه چقد بی مقاومت همراه این راه شدم و الان این راحتی و این نتایح شیرین نتیجه تلاش هاییه ک ثمر داده…

    توحید یعنی ب زیبایی های پرادایس نگاه کنی ب زمین چمن پوشش و درختای زیباش و تحسین کنی و ایمان داشته باشی خدایی ک تنها منبع قدرته تو رو هدایت میکنه ب این جنس از لذت…و این روزها منم بارها تجربه بودن درین جنس فضا رو داشتم و بی نهایت شاکر خداوندم برای قوانین ثابت جهان…

    توحید ریشه دوانده در جای جای زندگیم… اوایل خیلی سخت بود توحیدی فکر کردن…اونقد فایلای توحید عملی رو گوش کرده بودم ک میتونستم ساعت ها راجع ب توحید حرف بزنم اما پای عمل ک میرسید همون رفتارای اشتباه سر میزد ازم…بعد ک خووب خرابکاری کرده بودم تازه حواسم میومد جاشو شروع میکردم از اگاهی ها پلی ساختن و برگشتن ب حس خوب ولی حالااااااا سر بزنگاه لشکری از سربازای توحیدی توی ذهنم صف میکشن و قد علم میکنن شجاعانه و با افتخار و میگن ماااااا نور هستیم در برابر تاریکی…و فانوس راهم میشن تا از مسیر خارج نشم…و این حس و این سر بزنگاه رسیدن نیروهای خودی نمیزاره اشتباه تصمیم بگیری یا حتی فکر اشتباهی کنی و صدایی ک میپیچه توی قلبم ک تمام اتفاقات زندگی تو بدون استثنا نتیجه ی فرکانس های توست…و این ندا ارومم میکنه و منم در جواب بهش میگم پس اونطوری فکر میکنم ک دوست دارم وارد تجربه ی زیسته ام بشه….و چ مذاکره ی ارامش بخشی…این سپاه الهی ک از اگاهی و نور در وجودم ریشه دار شده فقط و فقط ثمره ی سفرنامه است…

    دستان خدا ، باعثین سفر الهی بی نهایت سپاس🌷🌼

    و این همون اجرای توحید در عمله…و هرگز تکراری نمیشه شنیدن اگاهی های این فایل های توحیدی…

    خدای مهربانم ، حدیث عاشقانه از تو سپاسگزاری میکنه با تمام قلبش…برای تک تک اتفاقات خوبی ک براش میفرستی…

    چقد این زندگی زیباست…چقد جهان زیباست…

    خدای مهربانم دوستت دارم

    پایان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مژگان گفته:
    مدت عضویت: 2421 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستانم

    روز سی و چهارم از سفر من

    درک من از این فایل ‌:

    ✍🏻استاد ماها فکر میکنیم خدا باید به طرز عجیب و غریبی یه کارایی برامون بکنه یا اینکه مثلا خودش یه کیسه پول برامون بندازه پایین

    در صورتی که خدا همین کارهای ساده روزمره س که داره راحت پیش میره معجزه چیز عجیب و غریبی نیست وقتی قدرت خدارو باور کنی

    همین که من میرم پای عابربانک و کسی نیست و لازم نیست تو صف وایسم

    همین که زود تاکسی برام هست

    همین که یه غذایی خاصی دلم میخواد و سریع برام جور میشه

    همین که همه بهم محبت دارن

    همین که رابطه هام داره با کیفیت تر میشه

    همین همزمانی ها و ردپای احساس مثبت و خدا توی لحظه هام رو میشه نشونه دونست برای رسیدن به نتایج بزرگتر اگر من ایمان داشته باشم و قدرت رو به هیچکس جز خدا ندم،

    خدایا خودت من رو تو این مسیر هدایت کن

    در واقع همه دستان خداوند هستند و اگر ما در مسیر درست باشیم و کارهامون با همزمانی عالی و برنامه ریزی خداوند از طریق دستاش برامون انجام میشه

    ولی ما ذهنمون محدوده و راه های بی نهایتی که خدا میتونه مارو به خواسته هامون برسونه نمی بینیم و میگیم چطوری؟ از کجا؟ نمیشه

    و باز میریم دنبال همون راه های محدود خودمون و شریک میگیریم برای قدرت خدا

    چون ما قدرت رو از خدا گرفتیم و دادیم به غیرخدا و روی افراد حساب کردیم

    خیلی هامون ضربه خوردیم از این شرک

    ولی باز تا یه نفر مثلا ثروتمند یه قولی بهمون میده باز خدارو یادمون میره و قدرت رو میدیم به بنده خدا و چقدر من حقیرم که این همه سال همه ی درها رو زدم جز خدا

    همه ناامیدم کردن جز خدا

    هیچکس حالمو خوب نکرد جز خدا

    خدا همین احساس شوقه که حتی نصف شبم باشه میام و کامنتم رو میزارم

    و امیدی که در دلم زنده کرد

    ✍🏻من باید در هر لحظه به خودم بگم که دارم قدرت رو به کی میدم

    هر چقدر خدارو باور کنم و قدرت رو از غیرخدا بگیرم نعمت و ثروت به همون اندازه وارد زندگیم میشه

    خیلی نسبت به قبل از سفرم این حس رو دارم و درکش میکنم و البته تا ابد جای کار داره و هر روز کمی بهتر

    👣ردپای سی و چهارم من

    ❤️استاد براتون آرزوی موفقیت های بیشتر رو دارم.

    در پناه الله مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    حسام گفته:
    مدت عضویت: 2073 روز

    کامنت توحید عملی 2

    سلام به خدایی که هر وقت میخوام با هر احساسی (شادی-غم-عصبانیت-خشم-ترس) میرم سراغش ، همیشه با خنده و آرامش منو در آغوش میگیره

    سلام به خانم شایسته و استاد

    چقدر خوشحالم که توی جمع صمیمی خانواده خودم هستم

    چقدر این فایل لذت بخش بود و درس داشت و نکته داشت .

    استاد عزیز واقعا شما درست میگین که فایل های دانلودی دست کمی از دوره ها نداره اگر که ما عملگرا باشیم.

    استاد درس مهمی که به من دادین  از این فایل ، این بود که با این جمله :شرک در دل مومن مانند راه رفتن مورچه بر روی ……….  فهمیدم خیلی جاها شرک دارم و گیر و گور دارم .

    قبلا نجواها و شیطان همیشه به من میگفتن اگه به این خواسته نرسیدی تقصیر تو نیس تقصیر فلان هس .

    اگا این اتفاق نمی افته تقصیر فلانیه و ….

    اما اگه الان اینو نداری بهتره چون به خدا نزدیکتری .

    شیطان اجازه نمیداد ۱ درصد هم احتمال بدم که مشرکم و الان میفهمم و یقین پیدا کردم که مشرکم و خوشحالم که فهمیدم .

    من ۷ ساله بودم که پدر و مادرم میخواستند برن مکه و قبل از رفتن ما رو سپردن به خاله من .

    و من و خواهر برادرام فک کردیم که خاله دیگه حسابی هوامون رو داره و اگه مشکلی داشتیم خیالمون راحته .

    خاله برای مدت ۱ ماه با پسر خالم اومد خونمون .

    من بارها تبعیض ها رو دیدم و بد اخلاقی ها رو دیدم . یه بار یادمه با پسر خالم بحثم شد و گلاویز شدیم و خاله زود اومد جدامون کرد و بمن گفت چرا دعوا میکنی منم گفتم تقصیر اینه و قبول نکرد و دوباره جوابشو دادم و اون بهم گفت خیلی پر رو هستی و منم جوابشو دادم . باورم نمیشه با اون وزن سنگین و ۸۰ کیلوییش منو خوابوند و نشست روی سینم و گفت بگو غلط کردم . منم که ترسیده بودم و نفسم هم به زور بالا  می اومد گفتم غلط کردم و من بلند شدم و گریه کنون رفتم توی حیاط . انگار دنیا رو ازم گرفته بودن . دلم شکسته بود و فک میکردم در غیاب پدر و مادر میتونم به خالم تکیه کنم ولی اون آدم چوشی بود و اخلاق خوبی نداشت و اونروز هم از پدر و مادرم بدم اومد هم از خالم .

    یاد حضرت یوسف افتادم ،  وقتی برادرانش خواستند او را به چاه بیندازند لب چاه شروع به خندیدن کرد به او گفتند: «این چه جای خنده است؟» گفت: «زمانی من پسر سیزده چهارده ساله به شما که ده برادر قوی هستید، نگاه کردم گفتم: به به! با وجود این برادران چه کسی می‌تواند به من بگوید: بالای چشمت ابروست! دیگر نان من در عسل و روغن است با وجود این برادران قوی دیگر غصه‌ای ندارم حالا می‌بینم به همان برادرانی که تکیه کردم همان‌ها می‌خواهند مرا به چاه بیندازند!.

    منهم حال عجیبی داشتم و دوست نداشتم زنده باشم .

    من زمانی ۱۷ ساله بودم و بشدت عاشق موتور . بخصوص موتور تریل . حدودا سال ۷۲ بود که در کارخانه ریسندگی کار میکردم و نسبت به هم سن و سالام وضعم بهتر بود خلاصه با تکیه روی حقوقم موتور تریل سبز فسفری رو به صورت قسطی برداشتم . و بعد از چند ماه پرداخت قسط حقوق عقب افتاد و از پس پرداخت بر نیومدم و صاحب موتور موتور منو پس گرفت .

    من در جوانیم چند مرتبه بیکار شدم و ازدواجی که کردم فکر میکردم خانمم آدم بسازی هست و با بد و خوب من صبر میکنه و توی یکی از این بیکاریها . عدم مسئولیت پذیری ها منو ترک کرد و رفت . من تکیه کرده بودم به خانمم که همیشه در کنارمه ولی نموند .

    من حدودا ۲۵ ساله بودم که یه زمین قسطی از پدرم برداشتم که فکر میکردم اگه اتفاقی افتاد و نپرداختم اینقد وضع پدرم خوب هست که به من کمک کنه اما کمک نکرد و زمین رو پس گرفت و به مادرم داد و مادرم شد مالک زمین .

    اما تمام این اتفاقات تقصیر خودم هست که مسئولیت پذیر نبودم اما غیر از این اومدم به جای خدا روی دیگران حساب باز کردم .

    استاد عزیز

    من هنوزم روی دیگران برای کمک مالی حساب باز میکنم

    من هنوز هم روی خانمم بابت نیاز عاطفی حساب باز میکنم و فک میکنم اگه نباشه بدبختم .

    من هنوزم روی مدیرم برای اضافه کاری بیشتر حساب باز میکنم .

    من هنوزم روی سایت حساب باز میکنم و فک میکنم اگه از دستشون بدم بدبخت میشم و تنها امیدم به فنا میره .

    من هنوزم روی حقوقم حساب باز میکنم و میترسم اگه حقوقم عقب بیفته کی میخواد اقساط بانک رو بده .

    من هنوزم روی چند خانواده ای که گروهی میریم تفریح حساب باز میکنم و میگم اگه اونا ماشین نیارن یا ماشین هاشون جا نداشته باشن  من و خانوادم تفریحمون کنسل میشه

    من هنوزم روی نسیه دادن سوپری محل حساب باز میکنم .

    من هنوزم روی وامی که همسرم میخواد بگیره حساب باز میکنم تا بدهی های خورده خورده تموم و یکجا بشه .

    من از اونجایی که آدم ترسویی بودم و همیشه از دعوا میترسیدم  همیشه سعی کردم با آدمایی ارتباط داشته باشم که از لحاظ زور و پول و ارتباطات قوی باشن تا بتونم ازشون کمک بگیرم مثل رئیسم که یکی از افراد مهم شهره و من از وقتی این سمت رو پیدا کرده خیلی به خودم میبالم .

    من توی ارتباطاتم ترس قضاوت و …دارم چون میخوام به هر شکلی نگهشون دارم .

    من نمیدونستم که اگه فردی از زندگی من بره بیرون با توکل به خدا خدا فرد بهتری رو وارد زندگیم میکنه .

    من نمیدونستم که خداوند میتونه به هر شکلی که من میخوام ، خودشو توی ذهنم بسازه و وارد زندگیم بشه .

    خیلی دلم میخواد باور بسازم و خدا رو اینجوری درک کنم :

    خدا همیشه به من با خنده استقبال میکنه

    خدا همیشه برام بهترین ها رو میخواد

    خدا همیشه در مکان و زمان و موقعیت مناسب منو با بهترین آدما کانکت میکنه .

    استاد ممنونم ازتون .

    من مشکل اجرای توحید در عمل دارم .

    امیدوارم بتونم عمل  گرا بشم.

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1463 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    یک داستان هدایتی!

    من حدود دوسال پیش اصلا خدارو زیاد باور نداشتم اصلا با همون افکار باورهای قدیمی بودم من توروزهای بود که واقعا روی دیگران حساب کردم من دارم مینویسم که شرک مخفی رو پیدا کنید که چه جوری هست من قبلنا روی دیگران حساب میکردم عزت نفسم پایین بود تمام انرژی ۹۹درصد روی دیگران بود من واقعا به خودم سخت نمیگیرم من آگاه نبودم در خانواده و جامعه بزرگ شدم که خدارو بد تعریف کردن برام خدایی با ترس نگفتن بیا عاشق این خدا شو برات همه کار میکنه خلاصه تو اون روزها شکست بدی خوردم بدجور درونم سیاهی بود دیگه کلا ناامید بودم ولی ولی ۱درصد میگفتم یه چیزی تو قلبم بهم میگه هستم اشکم میاد وقتی میگم یه چیزی های میگفت علی دیدی روی آدم‌ها حساب کردی اینه خلاصه من دیگه فکر کردم به ته ته خط رسیدم یعنی چه جوری بگم خلاصه ذهنمو تو بدترین شرایط کنترل کردم اون موقع نه دوره میدونستم کیه نه کتابی نه چیز دیگه ای به خدا هیچی نمیدونستم همش گریه بود از شکست یه چیزی بهم انرژی میداد عجیب بود تازه من اصلا عباس منش رو نمیشناختم من دارم تجربه خودم میگم خلاصه یک ماه گذشت دیدم هدایت شدم به یک دوره آموزشی یکی از اساتید حالا ببینید من جوری حرف اون استاد رو فهمیدم که دیگه جز این کسی نیست که اموزش بده اصلا اموزش نمیدونستم چیه همون روز که داشتم اموزش میدیم و فایل اون استاد رو گوش میدادم حالا جریان هدایت پیدا شد الله اکبر خدا شاهده من قبلا الهامات شهود نمیدونستم کسی نبود بهم بگه من هدایت شدم راجب باورهای پول ساز همون شب بهم گفت بزن اینترنت اومدم تو سایت عباس منش نوشتم ساخت باورهای پولساز یه آهنگ گذاشتم به خدا چنان نیروی در بدنم فعال شد چی بگم تو یک ماه عزت نفس بالا رفت اعتماد بنفس عاشق خودم شدم افراد جدید وارد زندگیم شدن به سرعت سرعتت هیچ وقت اون انرژی رو یادم نمیره شاید کوه رو جا به جا میکردم اینقدر انرژی بود من پیاده میرفتم گریه مثل استاد گفتم خدا تو داری حرف میزنی عین یک دیونه گریه زاری اصلا جالبه به الهامات عمل میکردم یه حس قشنگ باهام حرف میزد من که بلد نبودم نشانه چیه الهامات چیه من تجربه کردم مثل به یه دوست فکر میکردم ۱دقیقه دیگه زنگ میزد تو مغازه بودم به یک مشتری فکر میکردم همون لحظه کنارم بود گفتم عه من همین الان به شما فکر میکردم میخواستم دفتر بگیرم برای نوشتن باورهای پول ساز همون لحظه صاحب کارم گفت علی اقا گفتم جان گفت بگیر دفتر گفتم خدایا نمیدونم واقعا باید تجربه کنی من تجربه کردم الانم که خیلی وقته توی این مسیر این مسیر اصله به این معنی نیست که مسیر بقیه اشتباهه هرکی تو هر مسیرش یع نتیجه متفاوت میگیره من با قلبم این مسیررو انتخاب کردم و میخوام یکتا پرست باشم من جاهای دیگه رفتم همیشه روش بازاریابی فالور حساب کردن روی دیگه بوده من اینجا روی خدا حساب میکنم خدا مشتری منه خدا فالور منه یه فالور تو قلب منه به خدا همه زندگیت بشه خدا یه نفر قلبت فالو کنه خدا چرا درگیر فالور هستیم چرا باید زجر بکشیم به وسیله بازاریابی به پول برسیم خدا همه کارهارو انجام میده بعد راستی من اونجا که فروشنده بودم من وقتی میخواستم حساب کنم با خودم میگفتم من امشب ۱۱میلیون فروش میکنم چون قبلا فروش کم بود همون شب حساب کردم ۱۱میلیون بود بعدش یه شب تو خیابان بودم گفتم من لایق بهترینا هستم چون قبلا با تاکسی میرفتم محل کارم شب بود به خدا گفتم خدا قدرت داره و من امشب دوست دارم با یک ماشین خارجی برم باورتون نمیشه به محضی که گفتم یه ماشین خارجی با احترام گفت بفرما تعجب کردم گفتم خدایا شکرت چه موسیقی زیبا گذاشته بود اصلا حالم خوب بود روزهای هدایتی قشنگ بود اونجا شدم مدیریت رستوران خیلیا مخالف من بودن اما توکل کردم به خدا حتی افرادی که مخالف بودن از سراهم برداشته شد به خدا قدرت رو بدیم به خدا درهایی رو باز میکنه شگفت زده میشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    فاطمه علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1424 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان..

    خداوندی که هر لحظه ما را هدایت میکند بسوی زیبایی هاو داشتن زندگی پایدار..

    استاد عزیزم..اولین باری که من عضو سایتتون شدم..دقیقا از این فایل توحیدی شروع کردم.

    و همه رو هدایت خداوند میدونم…

    هر روز که میشه با قانون تکامل اون صحبتها با ورژن جدید برام واضحتر میشه…

    و همه اینها برنامه ریزی خداوند هست..

    که لحظه به لحظه ما را هدایت میکنه..

    دقیقا این فایل یادم به خودم میاد😢…

    کامنت بجها رو که میخونی این موضوعات بیشتر بزام بولد میشه…چون همه ما دقیقا نقطعه مشترکمون یکیه…ولی نوعش متفاوته..

    هر کسی در یه نقطعه ایی به پوچی میرسه…

    منی که چند سال تو زمینه کاریم پایبند کسی شده بودم..از او اطاعت میگرفتم…

    همین باعث شد نابود بشم…

    از هر جنبه ایی…بولد کردن آدمهای اطرافم😯..

    و خیلی اتفاقات از نظر درون خودم برام پیش اومد…

    و فهمیدم برای رسیدن به خواستم نیازی نیست از کسی کمک بخام..نیازی نیست اون شخصو تو زندگیم بزرگ کنم…

    بقول استاد ما مدام در طی روز با ادمهای زیادی برخورد داریم…خداوند و قانون کاری به واژها ندارن…و اون درون ما هست….

    فقط باید روی خدا حساب باز کرد…

    خدایی که من قبلا میپرستیدم..کاملا یچیز دیگه بود…

    خدای الانم فهمیدن در هر لحظه در هر مکان در هر زمان هست..به یه پلک بهم زدنه..

    نیازی نیست دستمو بالا کنم با عجز و ناتوانی ازش خواستمو بخام….

    خدایم تو درونم اینم با احساس خوب داشتن..

    بها به اطرافیانم نذاشتن…

    از موقعه ایی که به سابت بهشتی هدایت شدم تا همین ساعتی که دارم این پیامو میزارم…

    خیلی از جنبه های زندگیم و حتی نگرشم ..درونم ..با درک کردن این قانونها…

    خیلی فرق کرده…خیلی به ارامش رسیدم…

    و بازم این قانون باید لحظه ایی اینم اگاهانه انجام بدییم…..

    و من الان…کارمو خودم گرفتم تو دست..چقدر الان پیشرفت کردم در تمامی جنبه ها…

    منی که از روی ترس تا میخاستم کارمو انجام بدم..کلی درگیر بودم..

    ولی الان خیلی راحت انجامش میدم…

    ولی اینم با تکامل ..بقول استاد عجله ایی نباشه…

    منظورش(احساس خوب..و لذت بردن از هر لحظه)…..

    و این باعث پیشرفت میشه….

    نشانه امروز من منطبق به صحبتهای ازاده جان…و فایل زیبایی که استاد جدید گذاشتن منطبق شد…و این نعمتهای خوب خداوند بر حسب آگاهی های من از قانون هست…

    برای رسیدن به خوشبختی و سعادت دنیا و اخرت باید،..فقط روی خداوند حساب باز کنی… تا طعم بهشتشو بچشی…

    پیامبر میدونسته..طعم لذت عبادتش در درگاه خداوند چی بوده…

    بهمین خاطر در سال 40روز در مکانی در کوه خلوتگاه خودش بوده فقط راز و نیاز میکرده…

    همین …..

    و به این درک رسیدم اعراض از ادمهای منفی چیه!..هم نشینی با چه کسانی…

    و بیشتر برات واضح میشه..مردم چقدر فقر ذهنی دارن…چه باورای ضعیفی😑…

    و این موردها..باعث میشه اعراض کنی روی ناخواستها…و بیشتر قانون رو درک میکنی(نگاهی به دیدگاه و نگرش قبل)😢..

    بقول شما استاد عزیز..حساب باز کردن روی ادمها..و هوادار کردن روی آدمها..

    خدایا امشب من ازت ممنونم خیلی خیلی شمارش نداره..و نمیشه با قیمتهای زیاد این صحبتها رو خرید…بهاش رو هیچ کس تو دنیا نمیشه پرداخت کرد…

    و همه اینها.به اعتبار روی خدا حساب باز کردن میرسه….

    و ممنونم از استاد بینظیرم…که فهموندن و درک کردن این گفته هاش فقط هدایت الله هست…و قانون تکامل😄…

    😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

    در پناه خداوند شاد و سلامت و خوشبخت باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    زهرا دشتی گفته:
    مدت عضویت: 1079 روز

    به نام خدای زیبایی ها.

    و اما توحید

    چقدر کلمه ای زیباس

    قل هو الله احد

    الله صمد

    لم یلد ولم یولد

    و لم یکن لهو کفوا احد

    الهی شکرت الهی شکر الهی شکرت

    چقدر دلم قرصه از وقتی که بیشتر دلم گرم به وجود خدا و یگانگی خدا کردم

    چقدر دلم آرومه

    چقدر احساس قدرتمند بودن و جسارت دارم

    وقتی که ایمان دارم خداوند همراه و حامی من در مسیر رشد و پولسازی و موفقیت هست

    چقدر احساس قشنگیه وقتی ایمان داری به وجود خدا و اینکه تنها نیروی اصلی و قدرتمند جهان هستی

    خداوند هست

    خدارو هزاران مرتبه شاکرم به خاطر قدرت بی نظیرش

    به خاطر دلگرمی که بهم میده

    با نشونه ها و با حرف زدن باهام با احساساتی که ته دلم راه میده

    زیباس

    خیلی زیباس

    فک کن یه رفیق صمیمی داشته باشی که همه جوره قدرتمند و توانا به هر کاریست و عااااااشق تو هست

    و همه جوره کمکت میکنه و همه جوره حامی پشتیبان توست.

    الهی شکرت.

    توحیدی بودن آرامش عجیبی داره واسهههه آدم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: