اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
هربار که به فایل های توحیدی استاد میرسم کلی به گذشته و الانم خودم نگاه میکنم
تا چند ماه پیش من خیلی خیلی از خدا دور بودم و این شرکی که استاد ازش صحبت میکنه در من به وضوح وجود داشت و البته که ادعایی ندارم چون هنوزم خیلی جاها مچ خودمو میگیرم و بعضی جاها هم که فکر میکنم نیست ولی دقیق تر که میشم میبینم هست
و واقعا خیلی خیلی باید سعیمو بکنم که فقط رو خدا حساب کنم، و استاد یه فایل دیگه ای هم با همین عنوان دارند (فقط روی خدا حساب کن) که خیلی باعث میشه تا من بخودم بیام و بیشتر فکر کنم که دارم چکار میکنم
و بعضی وقتا بقول دوست عزیزمون که تو کامنتشون نوشته بودند، یجاهایی هم رو خودمون حساب میکنیم و فکر میکنیم که از پس همه چی برمیایم ولی بازم اینطور نیست بازم خداست که داره کارارو روبراه میکنه
که منم باید اینو به خودم روزی هزار بار یادآوری کنم که فقط خداست که داره کارارو میچینه و تو باید سپاسگزار باشی، بری همون مسیری که خدا میگه، کاری رو انجام بدی که خدا میگه…
خیلی دارم تلاش میکنم که بیشتر هدایت های خدارو بفهمم و دریابم
و خداروشکر تا اینجا هم فکر میکنم خوب اومدم و بازم باید ادامه بدم
چون روزهایی که خودمو سپردم فقط به خدا و به هیچ چیز دیگه ای فکر نکردم بهترین روزمو گذروندم و بازم از این روزها میخوام️
حساب کردن روی کی؟ روی چه کسی؟ روی خونوادم؟ مامانم؟ بابام؟ دوستام؟ کسی که دوسش دارم؟
روی چه کسی؟
روی همهی این افراد حساب کردم و دیدیم چه حسی دارم چه احساس متزلزلی وجود داره. یه احساس که باور نداره میشه. هیچ خیال راحتی نیستی و تا احساسی وجود داره نا ارومیه.
این احساس زشت و بد که مارو ناامید میکنه و به التماس وا میداره.
اما وقتی به نیروی درون خودم به اصل خودم به خدای درون خودم فکر میکنم چنان ارامشی در قلبم حاکم میشه که، چنان عشقی جریان پیدا میکنه چنان شور و شعفی جریان پیدا میکنه. چنان ترس و نگرانی از ذهن و قلبم خارج میشه چون اون فرمانروای کل کیهان چون همه ی عزت همه ی قدرت از ان خداست.
همه چیز از ان خداست. همه ی اون ادمهایی که کنارمن چه قدرتی دارند چه نیرویی دارند؟ چه چیزی رو میتونند خلق کنند؟
اعتماد کنم توکل کنم و ایمان بیارم به خدایی که بیشتر از من دوست داره من به تک تک خواسته هام برسم. با عشق مسیر رو به من نشون میده. با عشق مسیر رو فراهم میکنه. با عشق و عاشقانه من رو هدایت میکنه. با عشق زمین و زمان و اسمون رو برای من مسخر کرده.
با عشق ادمها رو که دستی از دستان خداوند فرمانروای کل کیهان هست رو به کمک من می رسونه. اما کی؟ زمانی که من بدونم چه کسی این کار رو کرده. بدونم نیروی چه قدرتی بوده این همه لطف و رحمت و نعمت.
خداوندا من رو به سمت بهترین ها هدایت کن به سمت فراوانی و ثروت به سمت عشق و رابطه های بی نظیر به سمت هر انچه که درونم شکل میگیره به سمت اسانی ها به سمت حل تضادها.
خداوندا من فقط از تو یاری میجویم و باور ندارم این ادمها هیچ قدرت و دخلل و تصرفی درون زندگی من داشته باشند. چون تو فرمانروای عادل و مهربون و قدرتمند و بزرگ و ثروتمند و بخشندهای و وهاب. تویی خدای من، خدایی که احساس خوب حال خوب رو درون من میرسونه تویی که قلبم رو از نو به جریان انداختی. تویی که میذاری ترس و نگرانی نداشته باشم چون نمیترسم دیگران چکاری میکنند نمیترسم طردم کنند نمیترسم دوسم نداشته باشند. نمیترسم ازشون چون تو فرمانروای توی قلبمی توی حاکم و سکان قلبم دست توعه من رو به سمت بهترین ها و زیباترین ها و احساسات خوب و.. هدایت کن و الهاماتت رو به من برسون. حکم کن تا من انجامش بدم حکم کن تا مت سر فرود بیارم انجام بدم. حکم کن تا من عمل کنم.
خدای مهربونم خیلی ازت سپاسگذارم برای تک تک لحظه هایی که احساس عشق و عالی درون قلبم درجریانه و خیلی خوشحالم
خدایا شکرت برای امروز برای این لحظه و این حال خوب
خدایا شکرت برای سلامتیم
برای کنار خونوادم
برای عشق و احساسی که دارم
برای تعهدی که دارم
برای کنترل ذهنی که دارم
برای عزت نفسی که داره روز به روز بیشتر میشه
برای ثروت و فراوانی که هروز میبینمش
برای هدایت هایی که میشم
برای قدرتی که دارم
برای کارهای مفیدی که در طی روز میکنم
برای ایده های نابی که بهم گفته میشه
برای ایمانی که هروز بیشتر میشه
برای وجود اطراف دوست داشتنی در زندگیم
برای بهبود تغیرر رفتارهایی که دارم
برای سبک شدنم
برای ارامش داشتنم
برای رابطهی خوبی که با مامانم با خواهرم پیدا کردم
برای احساس خوبی که به شخص دوست داشتنی زندگیم دارم
من رو هدایت کن به سمت خواسته هام
من نمیترسم اخر ماه کی بیاد چقدر پول ته حسابم باشه یا چیزی که دوست دارم بخرم چقدر گرونه و چقدر با موجودی حسابم فرق داره من نمیترسم من نگران نیستم چون قدرت کل کیهان فرمانروای نیکی ها عاشقانه من رو هدایت میکنه به سمت خواسته هام، چون عاشقانه خوشحال میشه وقتی به خواسته هام میرسم وقتی احساسم خوبه وقتی میبینم ذهنم کنترل میشه و نجواهای پلیدش حذف میشه و من توجهی نمیکنم میگم تو هرچقدر میخوای بگو هرچقدر هر چیز زشتی رو میخوای بگو اما من پاره ای از خداوندم من از نیکی ها هستم از خوبی ها و مهربونی ها از ازادی و از رهایی از عشق و از ثروت و از عزت من از زیباهاام پس این همه نجواهای شیطانی و پست فقط از عهده ی ذهن من بر میاد.
خداوندا من را به راه راست به راه کسانی که به انها نعمت داده ای هدایت کن🫀
خیلییی دوستت دارم خدای مهربونم و ازت سپاسگذارم و اگر چه این سپاسگذاری کافی نیست و من فقط با رسیدن به خواسته هام و عاشقانه قدم گذاشتن در این مسیر زیبا و حا تضادها و به ثروت رسیدن و با احساس خوب موندن و تحسین کردن زیبایبها و حساب کردن روی قدرت بی نهایتت و… میتونم بخش خیلییی خیلیی کوچکی از این همه نعمت رو سپس گذاری کنم.
و ممنونم بابت این همه ویژگی قشنگ و مثبتی که در دل اطرافیانم گذاشتی و رفتارهای زیبایی با من دارند: احترامی که می گذارند. حسابی که روی من میکنند. علاقه و ابراز علاقه و محبتی که دارند. کنارم بودن و کمکم کردن و پایه بودن. خوشحال بودن و خوشحال شدنشون. تلاشی که برای حال خوبم میکنند. رفتارهای متنوع و خوبی که دارند. مثلا شوخی هایی که میکنند. اسم هایی که خطابم میکنند. همکاری که میکنند. یا رفتارهای زیبایی که مادرم با من دارد؛ تشکر میکند، بهم میگه برام بخون، اشپزی میکنه، حاضره خودش سختی بکشه اما من نه، روزانه هروز غذایب که میپزه و کارهایی که میکنه. چیزهایی که برام میدوزه و غرغرای من رو تحمل میکنه موقعی که برام لباس میدوزه. خواهرم که باهام نقاشی میکشه شوخی میکنیم و میخندیم، بابام که هروز سرکار میره و میاد خونه، هر وقت که بهش بگم بغلم کن میگه جیگر بابا بهم محبتی که میکنه.
و ارزش و احترا و عشق و علاقه و انتقاد پذیر بود و واکنش و برخورد خوب و امن بودن فردی که دوسش دارم قلبم رو پروانه ای میکنه
خواهر کوچیکم که فرای شخصبت درحال رشد و سنش باهم کم و بیش ارتباط خوبی داریم. ازم کمک میخواد.
و داداشم که روی من حساب میکنه و احترام و رفتار خوبی که باهام داره. هروقت که میاد پیشمون دست پر میاد. کلماتی که وقتی باهاش تلفنی صحبت میکنم بهم میگه اون رفتار به نسبت خوبی که داره
خواهر بزرگم که پایهی همه ی بازی هاست و خوش گذرونی ها، اینکه حرف هارو به راحتی میگه و هیچ تو رودروایسی نمیمونه و این باعث میشه منم نظر شخصیم رو بگم
خدایا شکرت بابتت این همه نعمت و ثروتی که توی زندگیمه همهی این خوبی ها این زیبایی هایی که بهم نشون میدن و صدها برابر بیشتر از چیزی که نتونستم بیان کنم خوبی هاشون رو همشون به خواست و بخاطر وجود تو بوده. من سپاسگذارم از تو که من رو عاشقانه دوست داری.
از تو که دستای مهربون بیشتری از تو رو توی زندگیم میبینم🫀
خدایا شکرت، ما همه پاره ای از خداوندیم و من سعی میکنم به طریقی از این افراد سپاسگذاری کنم و اما ایمان و باورم تو بیشتر از همیشه میشه.
خیلییی دوستت دارم خداجونم حالمممممم عالیه انگار سبکم مثل یک پروانه که داره بال میزنه. عاشقتم خداجونم خیلیییییی دوستت دارم. هدایتم کن به سمت زیبایی ها
سلام به استاد سراسر عشق و مریم خانوم عزیز و خانواده دومم
استاد عزیزم وقتی فایل های توحید عملی تون رو گوش میدم اینقدر انرژی بی نظیری ازتون میگیرم که دوس دارم دههابار اون فایل رو ببینم یه انرژی خاصی که انگار منو وصل میکنه به الله یکتا ،یه انرژی ای که انگار منو صدا میزنه و دعوتم میکنه به توحید ،به توحیدی که ابراهیم داشت به توحیدی که فرشته ی نجاتبخش من (استاد عزیزم )داره
من دیروز یه سری اتفاقاتی واسم افتاد که خیلیییی خوشحال شدم نه به دلیل خود اون اتفاقات که شاید از نظر خیلیا کم اهمیت باشه بلکه به دلیل جنس اون اتفاقات، به دلیل اینکه بعد هراتفاق احساس میکردم وااای خدایا این تمرکز و توجه به نکات مثبت و این سفرنامه و توحیدی که دارم قدم ب قدم روش کار میکنم به چه شکل قشنگ و ساده ای داره بامن حرف میزنه
اون اتفاقات از سبز شدن تمام چراغ های قرمز گرفته تا خلوت بودن دور از انتظار مطب دکتر و حل شدن تمام کارهای اداری به شکل ساده و اضافه حقوق به موقع و….که همشون توی یک روز و پشت هم اتفاق افتاد و من بعد هر چراغ سبز یا هر اتفاق خوب از ته قلبم خدارو سپاسگزاری میکردم و بخودم افرین میگفتم برای ماندن در این مسیر.
من یه کش از اول سفرنامه دستم کردم و هربار که به نکات منفی یا هرچیز نازیبایی توجه میکنم یا حرف میزنم محکم کشو میکشم و رهاش میکنم که دردی که داره به یادم بیاره افسانه تو در مسیر الهی توحید هستی تو نباید یادت بره که متعهد شدی به توجه به نکات مثبت و ماندن در احساس خوب
و فوق العاده جواب داده واسم پیشنهاد میکنم اگه دوست داشتین دوستان عزیزم امتحان کنند.
خلاصه استاد جانم از الله یکتا سپاسگزارم که منو در مسیر شما و دوستان همفکرکانسم قرار داده تا هرروز برای رشد و اگاهی خودم و رسیدن به توحید عملی در زندگیم قدم بردارم
من بار چندم بود این فایل را میدیدم اما این دفعه اول بود که فایل تصویری را دیدم،همیشه صوتی گوش میکردم
این همون پارادایس خودمونه که تو تموم سریال های زندگی در بهشت میدیم
اما چرا امروز واسم 1 حال و هوای دیگه ای داشت
نمیدونم انگار همونطور که خدا توی قرآنش میگه تموم موجودات تسبیح گوی ما هستن، من احساس کردم وقتی استاد داشت از توحید میگفت اون درختان و حرکت آب دریاچه و اون گوسفندهاو بزها همه یک نوا تسبیح رب را میگن، انگار هروقت صحبت از توحید میشه فقط ماها نیستیم که قلبمون باز میشه، و چشمامون برق میزنه و 1 احساس شعف درونی پیدا میکنیم
بلکه درختها و گیاهان ،آب و حیوانات هم ، 1روی زیباتر از خودشون نشون میدن.
عجیب انگار همه چیز در صلحه.
و امروز این خواسته واسم پر رنگ تر شد که تو یه همچین جایی برای زندگیت میخای.
طبیعتی که نشونه قدرت خداونده،نشونه اینکه خدا به فکر همه موجواتش هست، خدایی که از دل 1 خاک ،گیاهانی را می آفریند و بهشون روزی میده،و همزمان هزارتا موجود دیگه در دل این خاک و گیاه زندگی میکنن و نگران روزیشان نیستن و حیواناتی که از این گیاهان و موجودات تغذیه میکنند بی نگرانی ،واین چرخه بدون نقص و ایراد توسط رب من که صاحب تموم قدرت ها است اداره میشود.
بعد گاها من نگران روزی فردام و مسائل پیش روم هستم،
و این طبیعت به من میگه ، اون خدایی که روزی اون گیاهی را که در دل سنگها رشد کرده ،و یا اون حیوان چهارپایی که را واسش طعمه شا جور میکنه، و حتی بفکر رشد چمن ها هم بوده با تولید فضولات حیوانات و تبدیل شدن به کود برای رشد هرچه بهتر چمن ها و علفزارهااا….
اونموقعه چطور میتونه منی را که اشرف مخلوقاتش هستم وخلیفه الله ام و از روح خودش در من دمیده را فراموش کنه!!!
چرا پس من نگران روزی ام هستم؟
چرا نگران فردایم هستم؟
فقط شرک است که بین من و خودش تونسته فاصله بندازه.
من راسیاتش 1جورایی مثل استاد بودم، هیچکسی دورو برم نبود از بچگی که بخوام حساب باز کنم روش
وخداروشکر زیاد درگیر این مسئله نیستم
اما الان که توجه میکنم اون مورچه سیاه روی تخته سیاه من، حساب کردن بیش از حد روی خودم و توانایی هام و علمم بوده
همش دنبال این بودم که خودم درستش میکنم، خودم 1 کاریش میکنم…
ما هممون 1 جورایی خدا را گم کردیم تو زندگی هامون.
میدونیم هستش اما نداریمش
میدونیم از رگ گردن نزدیکتره اما نمیتونم وجودشا احساس کنیم
میدونیم همیشه در حال هدایت کردنه، اما بازم نگرانیم
میدونیم باید به خودش توکل کنیم،اما تو عمل 1 کار دیگه ای میکنیم
مرحوم دولابی میگفت وقتی مرغت گم میشه تا 4 تا کوچه اینور و انور دنبالش میری ،و از اینکه گمش کردی بهم میریزی…
کاش به اندازه 1 مرغ واسه خدا ارزش قائل میشدیم و پیداش میکردیم تو زندگی خودمون.
رفیق کمکم کن که به روی هیشکی حساب باز نکنم،حتی رو خودمم حساب باز نکنم
کمکم کن که وجود تو را در هر لحظه و در همه چیز ببینم، و فراموش نکنم که ،فقط باید روی تو حساب باز کنم
بی نهایت ازخداکندمتعال ممنون وسپاسگزارم که من روبه این سایت هدایت کردکه بوسیله این سایت خودش روخودواقعی خداروپیداکنم من باوجوداین که همه اش توی هیئت های مذهبی بودم ازبچگی واهل نمازوروزه ولی وجودسراسرازشرک بودوازخداممنونم که این رابه من فهماند ومن همیشه روی خلق حساب بازمیکردم وقدرت روپول وپارتی وغیره میدادم وخیلی مشکلات توی زندگیم داشته ام که همه اش به خاطره این بودکه من روی غیرخداحساب بازمیکردم ولی حدودیک سال ونیمه که همه اش دلم به خودش به خدای مهربانم قرصه وازهیچ کس وهیچ چیزی توقع ای ندارم وخداروهزاران مرتبه شکرکه به من کمک کرد که خودش روپیداکنم
انقدر این توحید اصله که ادم فقط با این فایلا سرتا پا گوش میشه منم تمام ضربه های زندگیمو از شرک خوردم در تمام ابعاد هرجا رو کسی حساب کردم به طرز وحشتناکی وجهش تغییر کرد انگار بی رحم ترین ادم دنیا میشد کلی مثال دارم بنویسم و مینویسم چندتاشو که برام رد پا بشه
اول دوتا مثال غیر از خودم میزنم من همکارم خیلی رو پسر مدیرمون طبق گفته خودش حساب میکرد همیشه میگفت من رو این یه حساب دیگه ای باز میکنم وقتی ایشون تو کار یه اشتباهی انجام داد پسر مدیرمون اومد پیشش و بدترییییین وجهشو نشونش داد طوری که من ترسیدم که دعوا شه حتی برا خودمم این اتفاق افتاد وقتی منم رو ایشون حساب کردم سر یه مسعله کوچیک زنگ زد به من هرچی از دهنش درومد گفت
یه دوستی دارم که برام تعریف میکرد میخواسته با یه بنده خدایی شریک بشه چون اون طرف خیلی پولدار بوده و میخواستن باهم کار بزنن بعدها که به من زنگ زد گف نشد چون مامان اون بنده خدا اومد تو جریان گفت چرا میخوای با پوریا شریک بشی نمیخواد و این دوست منم به شدت ناراحت شده بود
حالا میرم سراغ تجربه های خودم از شرک وقتی برای کار پیدا کردن به هر احدی رو زدم و ماجراشم تعریف کردم تو کامنتای قبلم که کار برام پیدا شد از طریق فامیلمون و بعد یه روزه من از اونجا اومدم بیزون بس که فضا سم خالص بود
وقتی میخواستم مهماندار هواپیما شم و هرسال با عشق فرم پر میکردم که هواپیمایی ماهان قبولمکنه و همش رد میشدم
وقتی با افرادی اشنا میشدم و تا میدیدمشون میگفتم عه این همون ادم روابط منه برم تو رابطه با این این به من عشق میده این منو دوس داره این فلانه این بمانه و هرکدوم به طرز مختلفی دور شدن از من میتونم ازشرک سالها فقط بنویسم اما میخوام از توحیدم بگم و تفاوتو به خودم بگم دررابطه با توحید هرجا توحیدی عمل کردم همه چیز به نفع من تموم شده مثلا دوستی که با چسبیدنو شرک ورزیدن هروقت بهش زنگ میزدم جواب منو اصلا نمیداد با وجود توحید که من تمرکزم روخودم بود بهم دوبار زنگ زد و ابراز دلتنگی کرد کلی
کاری که همین الان دارم ثمره خود توحیده که وقتی از کال قبلم اخراج شدم و ذهنمو کنترل کردم فرداش هدایت شدم به کار بسیار عالی تر و پربرکت تر
با توحید رفتم دبی رفتم استانبول در لاکچری ترین حالت ممکن
با توحید کادوهای گرون قیمت گرفتم از دوستانم
با توحید افراد خودشون میومدن سمتم
با توحید دستگاه ای تی امی که پول نمیداد نوبت من که رسیذ در زمان کم همون موقع پولمو داد
با توحید وجه خدایی مدیرم و پسراشو کشیدم بیرون
چقدر من نیاز دارم به شنیدن این فایلای توحید این فایلا مخصوصا برا افراد مذهبی کولاک میکنه که منم از این قاعده مستثنی نیستم الان نسبت به بار اولی که گوش میدادم گاردم ریخته ولی هنوز باورش ساخته نشده هنوز جا داره که بشنوم
استاد جان مرسی از شما و خدای مهربون که هدایت کرد منو به این فایل که بشنوم که ببینم من چقدر در این مسعله ضعف دارم هنوز واقعا خود خوده گنجوثروته این فایلای شما مخصوصا فایلای توحیدی خدایا شکرت واقعا بابت این فضا وحضور من در اینجا عاشقتونم
وامروز مشتری بهم پیام داد چون آشنا بود بهش گفتم دستمزدم هرچقدر دوست داری بده
و میگفتم خب این مشتری ثابت منه حالا اشکال نداره
بعد چیزی ک اون ب من گفت کمتر از نصف قیمتی بود ک همیشه ازش میگرفتم اصلا حالم بد شد اولش شروع کردم تنهایی کلنجار رفتن باخودم واومدم یک پیام نوشتم ک من اینقدر وقت گذاشتم کار من از نظرت اینقد می ارزه قبل ارسال پیام پاک کردم نوشته رو گفتم فاطمه چرا باید توضیح بدی ب این دلیل ب اون دلیل ازین ب بعد هیچی توضیح نده فقط بگو کار من اینقده اگه گف چرا بگو چون وقت گذاشتم ارزشمنده چ فامیل باشه چ غریبه مگه الان استاد پول دوره هارو از خواهراش نمیگیره ؟
بعد بهش پیام دادم عزیزم کار من اینقدر ارزش داره وقیمت همیشگی رو بهش گفتم
ذهنم گف نه الان چ برداشتی میکنه چون اولش گفتی هرچی دوست داشتی بده حالا همون قیمت اول
گفتم نگاه فاطمه چون که تو روش حساب کردی وگفتی خب این مشتری ثابت منه
اگه میخات بره بذار بره جای دیگه قطعا اگر کار من درست باشه خدا جای این شخص چند نفر مشتری از جای دیگه برام میاره نیازی ب بی ارزش کردن کارم واینقدر ارزون تر دادن واسه فامیل نیس
وبازاین فایل درس داشت برام
هروقت توحیدی عمل اشکم دراومده با حجم اتفاقات خوب از عشق ومحبت ونعمت وثروت وشادی وسلامتی
خدایا شکرت برای حضور من دراین مکان توحیدی جایی ک همش نام تو بر زبان ها ودر نوشته ها جاریست
حساب کردن روی خداوند و توحیدی بودن و هدایت خواستن از خداوند زندگی را برای ما لذت بخش و آرامش بخش بدون استرس و احساس رهایی را درون ما میپروراند
خیلی متشکرم از شما استاد که واقعا اینقدر قشنگ با مثال ها خیلی از حقایق را در دل ما روشن کردید و من را به سمت یک نیروی جاودان و یک انژی بی نهایت هدایت کردید ، انرژی که تمام قدرت ها در دست اوست و من هر روز چیز هایی که به من میدهد را یاد داشت میکنم و از خداوند فقط و فقط هدایت میخواهم هر وقت که نگران میشوم و احساس ترس درون من جوانه میزند با پناه بردن به خدا و اقرار به اینکه من نا توان هستم از این که کار هایم را انحام دهم خداوند مرا هدایت میکند
خدا یا مرا به راه راست و راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن و نه آنها که غضب کرده ای و نه گمراهان
◀این حساب کردن روی ادم ها چندین برابر برای من اتفاق افتاد ولی نمیتونستم بفهمم و هی ضربه خوردم.
دوستانی که مثل به حساب امروزی ها مثل داداش بودیم و همه جا باهم بودیم و از خودم میکندم که اونا خوش باشن . کسایی که تو هر اوقاتی میگفتم رفیقه من باید دستشو بگیرم . همون موقع که تو بدترین شرایط بودم و دستم بهش دراز بود زدن زیر همه چی و توهین کردن .
همون گروهی که باهاشون بودم و روشون حساب میکردم و پشتم بهشون گرم بود از همونا خوردم . و دمشون گرم که بدجور به من سیلی زدن که بفهمم روشون حساب نکنم و رفاقت و حساب کردن رو شون از مدفوع گوسفند بی ارزش تر شد .
توی کار و کسب درامد و یا موقعی که میخواست خونه بفروشم روی ادما حساب میکردم اینقدر اذیت شدم و زیرقولشون و زیرابی رفتن و گفتم من نمیدونم خدا خودت کمک کن و دست کشیدم و خدا اومد همه کارها رو کرد و به راحت ترین روش خونه فروش رفت. من به خودم با شرکم ظلم کردم و انقدر رنجی در ذهنم از حساب کردن روی ادمها باز شد که بی کلی مسیر زندگیم علایقم به سمتی دیگه رفته.
اره خداروشکر اینا درس داشت که بشینم و با ربی لحظاتم رو بگذرونم که بی منت بهم روزی میده . عشق میده . قضاوتم نمیکنه وقتی باهاش حرف میزنم لذت میبرم.
ارزش من صحبت کردن و بندگی برای خداست نه اینکه کاسه گدایی روی بقیه حساب کنم . نخوام دلسوز بقیه و براشون خدایی کنم . من خودم تنها به این دنیا اومدم . ادما رو دوست ادارم که دستان خداوند به من هستن و دارن بهم خدمت میکنن اما کاره اصلی خداست
سلام به دوستان عزیزم
روز سی و چهارم از سفرنامه من
هربار که به فایل های توحیدی استاد میرسم کلی به گذشته و الانم خودم نگاه میکنم
تا چند ماه پیش من خیلی خیلی از خدا دور بودم و این شرکی که استاد ازش صحبت میکنه در من به وضوح وجود داشت و البته که ادعایی ندارم چون هنوزم خیلی جاها مچ خودمو میگیرم و بعضی جاها هم که فکر میکنم نیست ولی دقیق تر که میشم میبینم هست
و واقعا خیلی خیلی باید سعیمو بکنم که فقط رو خدا حساب کنم، و استاد یه فایل دیگه ای هم با همین عنوان دارند (فقط روی خدا حساب کن) که خیلی باعث میشه تا من بخودم بیام و بیشتر فکر کنم که دارم چکار میکنم
و بعضی وقتا بقول دوست عزیزمون که تو کامنتشون نوشته بودند، یجاهایی هم رو خودمون حساب میکنیم و فکر میکنیم که از پس همه چی برمیایم ولی بازم اینطور نیست بازم خداست که داره کارارو روبراه میکنه
که منم باید اینو به خودم روزی هزار بار یادآوری کنم که فقط خداست که داره کارارو میچینه و تو باید سپاسگزار باشی، بری همون مسیری که خدا میگه، کاری رو انجام بدی که خدا میگه…
خیلی دارم تلاش میکنم که بیشتر هدایت های خدارو بفهمم و دریابم
و خداروشکر تا اینجا هم فکر میکنم خوب اومدم و بازم باید ادامه بدم
چون روزهایی که خودمو سپردم فقط به خدا و به هیچ چیز دیگه ای فکر نکردم بهترین روزمو گذروندم و بازم از این روزها میخوام️
سپاسگزارم از خدا و استاد عزیزم
سلام
روز 34
توحید روی همه مسائل زندگی ما تاثیر می گذارد
در روابط شما را از وابستگی نجات می دهد تا احساس خوبتان را به بود و نبود کسی گره نزنید
در سلامتی شما را از قرص و دارو، دکتر و درمان بی نیاز می کند تا بی دوا و دارو حالت جسمتان خوب باشد
در ثروت شما را از رئیس و شریک بی نیاز می کند وقتی او رب العالمین است چرا ما برای او کار نکنیم و از رئیس و شریک بی نیاز نشویم
و شاید بهتر از ان خدا قسمت سخت کار را برای ما انجام بدهد
من این روزا تولید محتوا می کنم دوره انلاین آموزشی ضبط می کنم و از خدا خواسته ام که دوره را برای من بفروشد
سعی می کنم با الهام او کارهای را انجام بدهم و برنامه ریزی نکنم
موفقیتم را به خداوند گره زده ام و این یعنی توحید
و من در این راه تازه کارم ولی امیدوارم
ممنونم از استاد و خانم شایسته
موفق باشید
به نام فرمانروای کل کیهان
سلام به استاد و مریم نازنینم
سلام به دوستای خوبم
حساب کردن روی کی؟ روی چه کسی؟ روی خونوادم؟ مامانم؟ بابام؟ دوستام؟ کسی که دوسش دارم؟
روی چه کسی؟
روی همهی این افراد حساب کردم و دیدیم چه حسی دارم چه احساس متزلزلی وجود داره. یه احساس که باور نداره میشه. هیچ خیال راحتی نیستی و تا احساسی وجود داره نا ارومیه.
این احساس زشت و بد که مارو ناامید میکنه و به التماس وا میداره.
اما وقتی به نیروی درون خودم به اصل خودم به خدای درون خودم فکر میکنم چنان ارامشی در قلبم حاکم میشه که، چنان عشقی جریان پیدا میکنه چنان شور و شعفی جریان پیدا میکنه. چنان ترس و نگرانی از ذهن و قلبم خارج میشه چون اون فرمانروای کل کیهان چون همه ی عزت همه ی قدرت از ان خداست.
همه چیز از ان خداست. همه ی اون ادمهایی که کنارمن چه قدرتی دارند چه نیرویی دارند؟ چه چیزی رو میتونند خلق کنند؟
اعتماد کنم توکل کنم و ایمان بیارم به خدایی که بیشتر از من دوست داره من به تک تک خواسته هام برسم. با عشق مسیر رو به من نشون میده. با عشق مسیر رو فراهم میکنه. با عشق و عاشقانه من رو هدایت میکنه. با عشق زمین و زمان و اسمون رو برای من مسخر کرده.
با عشق ادمها رو که دستی از دستان خداوند فرمانروای کل کیهان هست رو به کمک من می رسونه. اما کی؟ زمانی که من بدونم چه کسی این کار رو کرده. بدونم نیروی چه قدرتی بوده این همه لطف و رحمت و نعمت.
خداوندا من رو به سمت بهترین ها هدایت کن به سمت فراوانی و ثروت به سمت عشق و رابطه های بی نظیر به سمت هر انچه که درونم شکل میگیره به سمت اسانی ها به سمت حل تضادها.
خداوندا من فقط از تو یاری میجویم و باور ندارم این ادمها هیچ قدرت و دخلل و تصرفی درون زندگی من داشته باشند. چون تو فرمانروای عادل و مهربون و قدرتمند و بزرگ و ثروتمند و بخشندهای و وهاب. تویی خدای من، خدایی که احساس خوب حال خوب رو درون من میرسونه تویی که قلبم رو از نو به جریان انداختی. تویی که میذاری ترس و نگرانی نداشته باشم چون نمیترسم دیگران چکاری میکنند نمیترسم طردم کنند نمیترسم دوسم نداشته باشند. نمیترسم ازشون چون تو فرمانروای توی قلبمی توی حاکم و سکان قلبم دست توعه من رو به سمت بهترین ها و زیباترین ها و احساسات خوب و.. هدایت کن و الهاماتت رو به من برسون. حکم کن تا من انجامش بدم حکم کن تا مت سر فرود بیارم انجام بدم. حکم کن تا من عمل کنم.
خدای مهربونم خیلی ازت سپاسگذارم برای تک تک لحظه هایی که احساس عشق و عالی درون قلبم درجریانه و خیلی خوشحالم
خدایا شکرت برای امروز برای این لحظه و این حال خوب
خدایا شکرت برای سلامتیم
برای کنار خونوادم
برای عشق و احساسی که دارم
برای تعهدی که دارم
برای کنترل ذهنی که دارم
برای عزت نفسی که داره روز به روز بیشتر میشه
برای ثروت و فراوانی که هروز میبینمش
برای هدایت هایی که میشم
برای قدرتی که دارم
برای کارهای مفیدی که در طی روز میکنم
برای ایده های نابی که بهم گفته میشه
برای ایمانی که هروز بیشتر میشه
برای وجود اطراف دوست داشتنی در زندگیم
برای بهبود تغیرر رفتارهایی که دارم
برای سبک شدنم
برای ارامش داشتنم
برای رابطهی خوبی که با مامانم با خواهرم پیدا کردم
برای احساس خوبی که به شخص دوست داشتنی زندگیم دارم
من رو هدایت کن به سمت خواسته هام
من نمیترسم اخر ماه کی بیاد چقدر پول ته حسابم باشه یا چیزی که دوست دارم بخرم چقدر گرونه و چقدر با موجودی حسابم فرق داره من نمیترسم من نگران نیستم چون قدرت کل کیهان فرمانروای نیکی ها عاشقانه من رو هدایت میکنه به سمت خواسته هام، چون عاشقانه خوشحال میشه وقتی به خواسته هام میرسم وقتی احساسم خوبه وقتی میبینم ذهنم کنترل میشه و نجواهای پلیدش حذف میشه و من توجهی نمیکنم میگم تو هرچقدر میخوای بگو هرچقدر هر چیز زشتی رو میخوای بگو اما من پاره ای از خداوندم من از نیکی ها هستم از خوبی ها و مهربونی ها از ازادی و از رهایی از عشق و از ثروت و از عزت من از زیباهاام پس این همه نجواهای شیطانی و پست فقط از عهده ی ذهن من بر میاد.
خداوندا من را به راه راست به راه کسانی که به انها نعمت داده ای هدایت کن🫀
خیلییی دوستت دارم خدای مهربونم و ازت سپاسگذارم و اگر چه این سپاسگذاری کافی نیست و من فقط با رسیدن به خواسته هام و عاشقانه قدم گذاشتن در این مسیر زیبا و حا تضادها و به ثروت رسیدن و با احساس خوب موندن و تحسین کردن زیبایبها و حساب کردن روی قدرت بی نهایتت و… میتونم بخش خیلییی خیلیی کوچکی از این همه نعمت رو سپس گذاری کنم.
و ممنونم بابت این همه ویژگی قشنگ و مثبتی که در دل اطرافیانم گذاشتی و رفتارهای زیبایی با من دارند: احترامی که می گذارند. حسابی که روی من میکنند. علاقه و ابراز علاقه و محبتی که دارند. کنارم بودن و کمکم کردن و پایه بودن. خوشحال بودن و خوشحال شدنشون. تلاشی که برای حال خوبم میکنند. رفتارهای متنوع و خوبی که دارند. مثلا شوخی هایی که میکنند. اسم هایی که خطابم میکنند. همکاری که میکنند. یا رفتارهای زیبایی که مادرم با من دارد؛ تشکر میکند، بهم میگه برام بخون، اشپزی میکنه، حاضره خودش سختی بکشه اما من نه، روزانه هروز غذایب که میپزه و کارهایی که میکنه. چیزهایی که برام میدوزه و غرغرای من رو تحمل میکنه موقعی که برام لباس میدوزه. خواهرم که باهام نقاشی میکشه شوخی میکنیم و میخندیم، بابام که هروز سرکار میره و میاد خونه، هر وقت که بهش بگم بغلم کن میگه جیگر بابا بهم محبتی که میکنه.
و ارزش و احترا و عشق و علاقه و انتقاد پذیر بود و واکنش و برخورد خوب و امن بودن فردی که دوسش دارم قلبم رو پروانه ای میکنه
خواهر کوچیکم که فرای شخصبت درحال رشد و سنش باهم کم و بیش ارتباط خوبی داریم. ازم کمک میخواد.
و داداشم که روی من حساب میکنه و احترام و رفتار خوبی که باهام داره. هروقت که میاد پیشمون دست پر میاد. کلماتی که وقتی باهاش تلفنی صحبت میکنم بهم میگه اون رفتار به نسبت خوبی که داره
خواهر بزرگم که پایهی همه ی بازی هاست و خوش گذرونی ها، اینکه حرف هارو به راحتی میگه و هیچ تو رودروایسی نمیمونه و این باعث میشه منم نظر شخصیم رو بگم
خدایا شکرت بابتت این همه نعمت و ثروتی که توی زندگیمه همهی این خوبی ها این زیبایی هایی که بهم نشون میدن و صدها برابر بیشتر از چیزی که نتونستم بیان کنم خوبی هاشون رو همشون به خواست و بخاطر وجود تو بوده. من سپاسگذارم از تو که من رو عاشقانه دوست داری.
از تو که دستای مهربون بیشتری از تو رو توی زندگیم میبینم🫀
خدایا شکرت، ما همه پاره ای از خداوندیم و من سعی میکنم به طریقی از این افراد سپاسگذاری کنم و اما ایمان و باورم تو بیشتر از همیشه میشه.
خیلییی دوستت دارم خداجونم حالمممممم عالیه انگار سبکم مثل یک پروانه که داره بال میزنه. عاشقتم خداجونم خیلیییییی دوستت دارم. هدایتم کن به سمت زیبایی ها
خدایا شکرت🫀
رد پای من در روز سی و چهارم از سفرنامه
سلام به استاد سراسر عشق و مریم خانوم عزیز و خانواده دومم
استاد عزیزم وقتی فایل های توحید عملی تون رو گوش میدم اینقدر انرژی بی نظیری ازتون میگیرم که دوس دارم دههابار اون فایل رو ببینم یه انرژی خاصی که انگار منو وصل میکنه به الله یکتا ،یه انرژی ای که انگار منو صدا میزنه و دعوتم میکنه به توحید ،به توحیدی که ابراهیم داشت به توحیدی که فرشته ی نجاتبخش من (استاد عزیزم )داره
من دیروز یه سری اتفاقاتی واسم افتاد که خیلیییی خوشحال شدم نه به دلیل خود اون اتفاقات که شاید از نظر خیلیا کم اهمیت باشه بلکه به دلیل جنس اون اتفاقات، به دلیل اینکه بعد هراتفاق احساس میکردم وااای خدایا این تمرکز و توجه به نکات مثبت و این سفرنامه و توحیدی که دارم قدم ب قدم روش کار میکنم به چه شکل قشنگ و ساده ای داره بامن حرف میزنه
اون اتفاقات از سبز شدن تمام چراغ های قرمز گرفته تا خلوت بودن دور از انتظار مطب دکتر و حل شدن تمام کارهای اداری به شکل ساده و اضافه حقوق به موقع و….که همشون توی یک روز و پشت هم اتفاق افتاد و من بعد هر چراغ سبز یا هر اتفاق خوب از ته قلبم خدارو سپاسگزاری میکردم و بخودم افرین میگفتم برای ماندن در این مسیر.
من یه کش از اول سفرنامه دستم کردم و هربار که به نکات منفی یا هرچیز نازیبایی توجه میکنم یا حرف میزنم محکم کشو میکشم و رهاش میکنم که دردی که داره به یادم بیاره افسانه تو در مسیر الهی توحید هستی تو نباید یادت بره که متعهد شدی به توجه به نکات مثبت و ماندن در احساس خوب
و فوق العاده جواب داده واسم پیشنهاد میکنم اگه دوست داشتین دوستان عزیزم امتحان کنند.
خلاصه استاد جانم از الله یکتا سپاسگزارم که منو در مسیر شما و دوستان همفکرکانسم قرار داده تا هرروز برای رشد و اگاهی خودم و رسیدن به توحید عملی در زندگیم قدم بردارم
در پناه الله یکتا شاد باشید
الهی و ربی من لی غیرک
روز34 سفرنامه
من بار چندم بود این فایل را میدیدم اما این دفعه اول بود که فایل تصویری را دیدم،همیشه صوتی گوش میکردم
این همون پارادایس خودمونه که تو تموم سریال های زندگی در بهشت میدیم
اما چرا امروز واسم 1 حال و هوای دیگه ای داشت
نمیدونم انگار همونطور که خدا توی قرآنش میگه تموم موجودات تسبیح گوی ما هستن، من احساس کردم وقتی استاد داشت از توحید میگفت اون درختان و حرکت آب دریاچه و اون گوسفندهاو بزها همه یک نوا تسبیح رب را میگن، انگار هروقت صحبت از توحید میشه فقط ماها نیستیم که قلبمون باز میشه، و چشمامون برق میزنه و 1 احساس شعف درونی پیدا میکنیم
بلکه درختها و گیاهان ،آب و حیوانات هم ، 1روی زیباتر از خودشون نشون میدن.
عجیب انگار همه چیز در صلحه.
و امروز این خواسته واسم پر رنگ تر شد که تو یه همچین جایی برای زندگیت میخای.
طبیعتی که نشونه قدرت خداونده،نشونه اینکه خدا به فکر همه موجواتش هست، خدایی که از دل 1 خاک ،گیاهانی را می آفریند و بهشون روزی میده،و همزمان هزارتا موجود دیگه در دل این خاک و گیاه زندگی میکنن و نگران روزیشان نیستن و حیواناتی که از این گیاهان و موجودات تغذیه میکنند بی نگرانی ،واین چرخه بدون نقص و ایراد توسط رب من که صاحب تموم قدرت ها است اداره میشود.
بعد گاها من نگران روزی فردام و مسائل پیش روم هستم،
و این طبیعت به من میگه ، اون خدایی که روزی اون گیاهی را که در دل سنگها رشد کرده ،و یا اون حیوان چهارپایی که را واسش طعمه شا جور میکنه، و حتی بفکر رشد چمن ها هم بوده با تولید فضولات حیوانات و تبدیل شدن به کود برای رشد هرچه بهتر چمن ها و علفزارهااا….
اونموقعه چطور میتونه منی را که اشرف مخلوقاتش هستم وخلیفه الله ام و از روح خودش در من دمیده را فراموش کنه!!!
چرا پس من نگران روزی ام هستم؟
چرا نگران فردایم هستم؟
فقط شرک است که بین من و خودش تونسته فاصله بندازه.
من راسیاتش 1جورایی مثل استاد بودم، هیچکسی دورو برم نبود از بچگی که بخوام حساب باز کنم روش
وخداروشکر زیاد درگیر این مسئله نیستم
اما الان که توجه میکنم اون مورچه سیاه روی تخته سیاه من، حساب کردن بیش از حد روی خودم و توانایی هام و علمم بوده
همش دنبال این بودم که خودم درستش میکنم، خودم 1 کاریش میکنم…
ما هممون 1 جورایی خدا را گم کردیم تو زندگی هامون.
میدونیم هستش اما نداریمش
میدونیم از رگ گردن نزدیکتره اما نمیتونم وجودشا احساس کنیم
میدونیم همیشه در حال هدایت کردنه، اما بازم نگرانیم
میدونیم باید به خودش توکل کنیم،اما تو عمل 1 کار دیگه ای میکنیم
مرحوم دولابی میگفت وقتی مرغت گم میشه تا 4 تا کوچه اینور و انور دنبالش میری ،و از اینکه گمش کردی بهم میریزی…
کاش به اندازه 1 مرغ واسه خدا ارزش قائل میشدیم و پیداش میکردیم تو زندگی خودمون.
رفیق کمکم کن که به روی هیشکی حساب باز نکنم،حتی رو خودمم حساب باز نکنم
کمکم کن که وجود تو را در هر لحظه و در همه چیز ببینم، و فراموش نکنم که ،فقط باید روی تو حساب باز کنم
سلام خدای مهربانم
اولش ازت غذر خواهی میکنم بخاطر شرکی که به تو داشتم
چقدر نا زیبا که به تو بدی کردم در واقع به خودم ظلم کردم
فقط میتونم بهت قول بدم که باور توحیدی خودمو قوی تر کنم و تو رو بتونم واضح تر ببینم
درلحظه لحظه های زندگیم در گوشه گوشه زندگیم لمست کنم درکت کنم
من هم باورهای شرک آلودی داشتم مثل مثالی که استاد زدن و الان میفهمم دلیل همه ناکامی ها رو
درپایان باید بگم
چرا نگذاریم یکتا پرستی آنچنان همه ابعاد زندگیمان را آکنده سازد، که دیگر فضایی برای حساب باز کردن و وابسته شدن به غیر او، نماند
سپاسگذارم اول از خدای مهربان و پدر و مادرو دوم از دوستی که استاد رو به من معرفی کرد و سوم استاد عباس منش از همتون ممنونم
سلام خدمت استاوعزیزواعضای سایت
بی نهایت ازخداکندمتعال ممنون وسپاسگزارم که من روبه این سایت هدایت کردکه بوسیله این سایت خودش روخودواقعی خداروپیداکنم من باوجوداین که همه اش توی هیئت های مذهبی بودم ازبچگی واهل نمازوروزه ولی وجودسراسرازشرک بودوازخداممنونم که این رابه من فهماند ومن همیشه روی خلق حساب بازمیکردم وقدرت روپول وپارتی وغیره میدادم وخیلی مشکلات توی زندگیم داشته ام که همه اش به خاطره این بودکه من روی غیرخداحساب بازمیکردم ولی حدودیک سال ونیمه که همه اش دلم به خودش به خدای مهربانم قرصه وازهیچ کس وهیچ چیزی توقع ای ندارم وخداروهزاران مرتبه شکرکه به من کمک کرد که خودش روپیداکنم
سلام به استادان عزیزم و دوستان گل سایت
انقدر این توحید اصله که ادم فقط با این فایلا سرتا پا گوش میشه منم تمام ضربه های زندگیمو از شرک خوردم در تمام ابعاد هرجا رو کسی حساب کردم به طرز وحشتناکی وجهش تغییر کرد انگار بی رحم ترین ادم دنیا میشد کلی مثال دارم بنویسم و مینویسم چندتاشو که برام رد پا بشه
اول دوتا مثال غیر از خودم میزنم من همکارم خیلی رو پسر مدیرمون طبق گفته خودش حساب میکرد همیشه میگفت من رو این یه حساب دیگه ای باز میکنم وقتی ایشون تو کار یه اشتباهی انجام داد پسر مدیرمون اومد پیشش و بدترییییین وجهشو نشونش داد طوری که من ترسیدم که دعوا شه حتی برا خودمم این اتفاق افتاد وقتی منم رو ایشون حساب کردم سر یه مسعله کوچیک زنگ زد به من هرچی از دهنش درومد گفت
یه دوستی دارم که برام تعریف میکرد میخواسته با یه بنده خدایی شریک بشه چون اون طرف خیلی پولدار بوده و میخواستن باهم کار بزنن بعدها که به من زنگ زد گف نشد چون مامان اون بنده خدا اومد تو جریان گفت چرا میخوای با پوریا شریک بشی نمیخواد و این دوست منم به شدت ناراحت شده بود
حالا میرم سراغ تجربه های خودم از شرک وقتی برای کار پیدا کردن به هر احدی رو زدم و ماجراشم تعریف کردم تو کامنتای قبلم که کار برام پیدا شد از طریق فامیلمون و بعد یه روزه من از اونجا اومدم بیزون بس که فضا سم خالص بود
وقتی میخواستم مهماندار هواپیما شم و هرسال با عشق فرم پر میکردم که هواپیمایی ماهان قبولمکنه و همش رد میشدم
وقتی با افرادی اشنا میشدم و تا میدیدمشون میگفتم عه این همون ادم روابط منه برم تو رابطه با این این به من عشق میده این منو دوس داره این فلانه این بمانه و هرکدوم به طرز مختلفی دور شدن از من میتونم ازشرک سالها فقط بنویسم اما میخوام از توحیدم بگم و تفاوتو به خودم بگم دررابطه با توحید هرجا توحیدی عمل کردم همه چیز به نفع من تموم شده مثلا دوستی که با چسبیدنو شرک ورزیدن هروقت بهش زنگ میزدم جواب منو اصلا نمیداد با وجود توحید که من تمرکزم روخودم بود بهم دوبار زنگ زد و ابراز دلتنگی کرد کلی
کاری که همین الان دارم ثمره خود توحیده که وقتی از کال قبلم اخراج شدم و ذهنمو کنترل کردم فرداش هدایت شدم به کار بسیار عالی تر و پربرکت تر
با توحید رفتم دبی رفتم استانبول در لاکچری ترین حالت ممکن
با توحید کادوهای گرون قیمت گرفتم از دوستانم
با توحید افراد خودشون میومدن سمتم
با توحید دستگاه ای تی امی که پول نمیداد نوبت من که رسیذ در زمان کم همون موقع پولمو داد
با توحید وجه خدایی مدیرم و پسراشو کشیدم بیرون
چقدر من نیاز دارم به شنیدن این فایلای توحید این فایلا مخصوصا برا افراد مذهبی کولاک میکنه که منم از این قاعده مستثنی نیستم الان نسبت به بار اولی که گوش میدادم گاردم ریخته ولی هنوز باورش ساخته نشده هنوز جا داره که بشنوم
استاد جان مرسی از شما و خدای مهربون که هدایت کرد منو به این فایل که بشنوم که ببینم من چقدر در این مسعله ضعف دارم هنوز واقعا خود خوده گنجوثروته این فایلای شما مخصوصا فایلای توحیدی خدایا شکرت واقعا بابت این فضا وحضور من در اینجا عاشقتونم
سلام نرگس جان
بله همینطوره ک شما نوشتی
دقیقا همینطوره
این فایل چندروز پیش نشانه من بود
دوباره دیشب نشانه من بود
تعجب کردم چرا یک فایل چندروزه نشانه ی من هست
وامروز مشتری بهم پیام داد چون آشنا بود بهش گفتم دستمزدم هرچقدر دوست داری بده
و میگفتم خب این مشتری ثابت منه حالا اشکال نداره
بعد چیزی ک اون ب من گفت کمتر از نصف قیمتی بود ک همیشه ازش میگرفتم اصلا حالم بد شد اولش شروع کردم تنهایی کلنجار رفتن باخودم واومدم یک پیام نوشتم ک من اینقدر وقت گذاشتم کار من از نظرت اینقد می ارزه قبل ارسال پیام پاک کردم نوشته رو گفتم فاطمه چرا باید توضیح بدی ب این دلیل ب اون دلیل ازین ب بعد هیچی توضیح نده فقط بگو کار من اینقده اگه گف چرا بگو چون وقت گذاشتم ارزشمنده چ فامیل باشه چ غریبه مگه الان استاد پول دوره هارو از خواهراش نمیگیره ؟
بعد بهش پیام دادم عزیزم کار من اینقدر ارزش داره وقیمت همیشگی رو بهش گفتم
ذهنم گف نه الان چ برداشتی میکنه چون اولش گفتی هرچی دوست داشتی بده حالا همون قیمت اول
گفتم نگاه فاطمه چون که تو روش حساب کردی وگفتی خب این مشتری ثابت منه
اگه میخات بره بذار بره جای دیگه قطعا اگر کار من درست باشه خدا جای این شخص چند نفر مشتری از جای دیگه برام میاره نیازی ب بی ارزش کردن کارم واینقدر ارزون تر دادن واسه فامیل نیس
وبازاین فایل درس داشت برام
هروقت توحیدی عمل اشکم دراومده با حجم اتفاقات خوب از عشق ومحبت ونعمت وثروت وشادی وسلامتی
خدایا شکرت برای حضور من دراین مکان توحیدی جایی ک همش نام تو بر زبان ها ودر نوشته ها جاریست
سپاسگذارم دوست عزیزم
روز34 از تحول زندگی من
حساب کردن روی خداوند و توحیدی بودن و هدایت خواستن از خداوند زندگی را برای ما لذت بخش و آرامش بخش بدون استرس و احساس رهایی را درون ما میپروراند
خیلی متشکرم از شما استاد که واقعا اینقدر قشنگ با مثال ها خیلی از حقایق را در دل ما روشن کردید و من را به سمت یک نیروی جاودان و یک انژی بی نهایت هدایت کردید ، انرژی که تمام قدرت ها در دست اوست و من هر روز چیز هایی که به من میدهد را یاد داشت میکنم و از خداوند فقط و فقط هدایت میخواهم هر وقت که نگران میشوم و احساس ترس درون من جوانه میزند با پناه بردن به خدا و اقرار به اینکه من نا توان هستم از این که کار هایم را انحام دهم خداوند مرا هدایت میکند
خدا یا مرا به راه راست و راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن و نه آنها که غضب کرده ای و نه گمراهان
به نام خداوند حکیم
سلام به همه دوستان
◀این حساب کردن روی ادم ها چندین برابر برای من اتفاق افتاد ولی نمیتونستم بفهمم و هی ضربه خوردم.
دوستانی که مثل به حساب امروزی ها مثل داداش بودیم و همه جا باهم بودیم و از خودم میکندم که اونا خوش باشن . کسایی که تو هر اوقاتی میگفتم رفیقه من باید دستشو بگیرم . همون موقع که تو بدترین شرایط بودم و دستم بهش دراز بود زدن زیر همه چی و توهین کردن .
همون گروهی که باهاشون بودم و روشون حساب میکردم و پشتم بهشون گرم بود از همونا خوردم . و دمشون گرم که بدجور به من سیلی زدن که بفهمم روشون حساب نکنم و رفاقت و حساب کردن رو شون از مدفوع گوسفند بی ارزش تر شد .
توی کار و کسب درامد و یا موقعی که میخواست خونه بفروشم روی ادما حساب میکردم اینقدر اذیت شدم و زیرقولشون و زیرابی رفتن و گفتم من نمیدونم خدا خودت کمک کن و دست کشیدم و خدا اومد همه کارها رو کرد و به راحت ترین روش خونه فروش رفت. من به خودم با شرکم ظلم کردم و انقدر رنجی در ذهنم از حساب کردن روی ادمها باز شد که بی کلی مسیر زندگیم علایقم به سمتی دیگه رفته.
اره خداروشکر اینا درس داشت که بشینم و با ربی لحظاتم رو بگذرونم که بی منت بهم روزی میده . عشق میده . قضاوتم نمیکنه وقتی باهاش حرف میزنم لذت میبرم.
ارزش من صحبت کردن و بندگی برای خداست نه اینکه کاسه گدایی روی بقیه حساب کنم . نخوام دلسوز بقیه و براشون خدایی کنم . من خودم تنها به این دنیا اومدم . ادما رو دوست ادارم که دستان خداوند به من هستن و دارن بهم خدمت میکنن اما کاره اصلی خداست
⬅أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ
آیا خدا براى بنده اش [در همه امور] کافى نیست ؟
سوره الزمر، آیه 36
🟠🟤🟢