توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 61 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 10
    421MB
    54 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 10
    52MB
    54 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1170 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مسافر گفته:
    مدت عضویت: 977 روز

    به نام قدرت مطلق الله

    سلام خدمت استاد عباسمنش

    خدایا شکرت بابت این اگاهی ها

    ای بنازمت خدا که از طریق استاد این اگاهی ها رو امروز به من رسوندی،استاد ازتون تشکر میکنم.

    من باید تسلیم باشم،هی نخام بجنگم با مسائل،کردیت تمام اتفاقات خوبو بدم به خداوند

    اینکه من فقط باید در صراط مستقیم باشم و بقیه کارها رو خدا انجام میده

    اینکه من در مقابل پروردگارم باید کاملا متواضع باشم و اینو هر روز باید به خودم بگم…

    اینکه خداوند به همون مقدار که متواضع هستی و کارهارو به خودش میسپاری به همون اندازه ثروت،روابط خوب وسلامتی تو بیشتر میشه

    خدایا شکرت

    استاد متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    سعید میرزاخانی گفته:
    مدت عضویت: 2347 روز

    سلام

    خداروشکر میکنم که هر دفعه که متعهد میشم که خودمو بیشتر بشناسم و دلیل اتفاقات زندگی ام رو بدونم ،بی منت و راحت منو هدایت و راهنمایی می‌کنه بی منت و بدون شرط و شروط

    فقط من میگم چرا اینجوری ام ،چرا این احساس رو دارم تجربه میکنم ،چرا میشه یا چرا نمیشه

    آیا منم که دارم انجام میدم ،یا توهستی که داری انجام میدی؟؟

    من از کجا باید بفهمم که تویی که داری انجام میدی یا منم که دارم انجام میدم ؟؟؟؟

    اصلأ من کجام و تو کجایی ؟؟؟

    تو چجوری کار میکنی برای بقیه که برای من کار نمیکنی ؟؟؟

    چرا برای دیگران کار میکنی ولی برای من یا کم کار میکنی یا اصلأ کار نمی‌کنی ؟؟؟؟

    من دیگه باید چه کارهای دیگه ای بکنم که مثل بقیه برای من هم راحتتر بکنی کارهارو ؟؟؟

    اصلأ اگه تو همه کاره هستی پس من چکاره ام یا این مغز و عقلی که در اختیار من قرار دادی چه کاره ایم ؟؟؟

    اصلأ چجوری باید با تو ارتباط بگیرم که تو خوشت بیاد و راضی باشی که برای منم کار کنی ؟؟؟

    اصلأ مگه خودت گردن نگرفتی که رزق و روزی منو ؟؟؟

    مگه گردن نگرفتی که من راحت و خوشبخت زندگی کنم ؟؟

    خب پس دیگه باید چکار کنم که تو برای منم کار کنی ؟؟؟؟

    این سوالات وقتی جوابش از سمت خدا میاد که من متعهد شده باشم که تو مسیر درست قرار بگیرم

    اصلأ احساس میکنم وقتی متعهد میشم هست که این سوالات هم خودش به طرفم میفرسته که مسبر رو برام روشن تر بکنه تا بهتر حرکت کنم تا مسیر برام لذت بخش تر و آسون تر بشه

    وقتی متعهد میشم که باید ی کاری بکنم که خوشبخت زندگی کنم ،سوالاتم شروع میشه ؟؟

    از اون روزی که متعهد شدم روانشناسی ثروت رو تمرکزی تر کار کنم ،ی چیزایی برام واضح میشه که اشکم در میاد،البته که تغییر درد داره و وقتی خودتو بهتر میشناسی هم شرمنده خدا میشی و هم می‌ترسی خب حالا باید چکار کنم و کجا برم ؟؟

    اصلأ اونجایی که باید برم کجاست و چقدر تار و واضح نیست و این جابه‌جایی بی نهایت درد داره و مغزت مقاومت میکنه و ابن مقاومت استرس و ترس و دلشوره بهمراه داره ،ولی قطعاً در نهایت شیرینه و چقدر بعد از جابه‌جایی بهت اضافه میشه از آگاهی های ناب و وضوح بیشتر خودت که کی هستی و چکاره ای

    اینارو گفتم که به اینجا برسم که از وقتی تعهد دادم ،ی چیزایی از خودم برام واضح میشه که خودم بی حد و اندازه شگفت زده میشم و میگم مگه میشه ،مگه داریم ،چرا انقدر دیر میفهمم ،چقدر من کم میشناسم خودمو ،چقدر اشتباهی میفهمم الهامات و چیزایی که خدا بی منت بهم داده و میده ،چقدر خوب شد که واضح شد چ مرگمه

    وقتی داشتم این فایل میدیدم برای دومین بار ی چیزایی داشت بهم الهام میشد

    البته موقع دیدن داشتم هی به خدا میگفتم دیگه باید چ کاری بکنم که تو راضی بشی ،دیگه چ کاری مونده که نباید بکنم ،یجورایی مثل غر زدن بود افکارم

    که یکدفعه انگار بهم گفت مگه برای من داری کاری میکنی ،مگه فلان کار و فلان رفتارو گذاشتی کنار مگه به من چیزی رسید یا به من چیزی اضافه شد ؟؟؟؟

    صدای خدا داشت میگفت اصلأ مگه من نبودم که بهت در هر لحظه میفهموندم که کدوم کار اشتباه و کدوم کار درست ؟؟؟؟یعنی فکر کردی تو میدونی کدوم راه و کار و رفتار درست یا اشتباه ؟؟؟بعدشم وقتی بهت گفتم و فهمیدی ،فکر کردی خودت تونستی اون کار و رفتار رو بزاریش کنار و تغییرش بدی که داری اینجوری غر میزنی و منت تغییر کردن هاتو سر من میزاری که دیگه باید چکار کنم که تو برام کار کنی ؟؟؟

    واااااااااااااااای که چیزی برام روشن شد

    شرمندگی و درموندگی انگار با هم اومد سراغم

    چرا فکر میکردم بخاطر اینکه خدا برام کار کنه باید تغییر میکردم ؟؟؟؟

    چرا به این نرسیده بودم که اون داره هر لحظه هدایت و حمایتم میکنه که خوب زندگی کنم ،،،

    ولی من دارم منت سرش میزارم که ببین چه بچه خوبی هستم که داره تو این همه هیاهو چقدر درست رفتار میکنه و نسبت به بقیه کمتر گناه میکنه و کمتر باعث آزار و اذیت دیگران میشه ،،،،

    خدا داره مسیر رو برام هموار میکنه و راه درست و اشتباه رو بهم نشون میده ،و خودشم داره کمکم میکنه ،بعد من میگم دیدی من چه بچه خوبی ام ولی با اینکه بچه خوبی هستم باز تو برام کار نمیکتی

    خدایا ای که آفریدی من و همه موجودات و همه کهکشان هارو با دقت و ظرافت و هوشمندی و دقیق و عظیم و زیبا و شگفت انگیز که دانشمند بزرگی مثل انیشتین بعد از اینهمه تلاش کردن که همه اونو بزرگترین دانشمند و مخترع و فیلسوف میدونن ،تهش برگشت گفت من تازه فهمیدم هیچی نفهمیدم ،یعنی چی اینو گفت یعنی اینکه اگه ما خودمونو به اندازه ی سلول ببینیم و این سلول بخواد در عرض 100 سال عمری که ما عمر میکنیم بخواد از تهران بره بندرعباس ،تازه بعد از صد سال میفهمه که نهایش تونسته یک متر حرکت کنه خخخخخخخخخخخخخخخخخ

    اون یک متری که گفتم هم با بند و تبصره گفتم البته ،نهایتش بتونه 10 سانت بره خخخخخخخخ اینم باز با بند و تبصره گفتم ،اگه به من باشه میگم نهایت بتونه نیم میلیمتر بره که اینم باز با بند و تبصره خخخخخخخخخخخخ

    خدایا چقدر عظمت و بزرگی و مرام و معرفتت بی نهایت

    پس سعیدخان زبل و باهوش و منت گذار بشین یذره بیشتر فکر کن ،بیشتر بخودت شک کن ،بیشتر بفهم تو کجای کاری و اون کجای کار ؟؟؟

    بیشتر فکر کن تو داری چکار میکنی و اون داره چکار میکنه ؟؟؟

    بیشتر فکرکن اون برات چ کارهایی کرده و تو چ کارهایی برای خودت کردی نه برای اون ؟؟؟؟؟

    بیشتر فکر کن تو بیشتر منت گذاشتی با هیچ کاری کردنت و اون چ کارهایی کرده با منت هاایی که تو سرش گذاشتی ؟؟؟؟

    بیشتر فکر کن تو کی و چی هستی و اون کی هست و چی هست ؟؟؟

    چقدر چیزای بیشتری دارم برای فکر کردن که اینجا بگم خیلی طولانی میشه خخخخخ

    پس من برم تو اتاقم و بشینم به کارای بدم فکر کنم و ی کمی آدم تر بشم خخخخخ

    استاد دمت گرم عاشقتم که بموقع این فایل گذاشتی تو سایت ،و الا معلوم نبود به کدوم ناکجاآباد رفته بودم

    بی نهایت ازت سپاسگزارم

    البته آگاهی های این فایل برام خیلی خیلی خیلی بیشتر بودا

    ولی انقدشو تونستم اینجا بگم

    دوستتون دارم خدارو شکر که کنارتونم

    ای که خواندی مرا راه نشانم بده

    امروز س شنبه 24 بهمن ماه زیر پل هروی و صیاد شیرازی وایسادم تا این کامنتو بزارم تا رد پایی بشه برام

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    اlsmi گفته:
    مدت عضویت: 956 روز

    سلام استاد عزیز وخانواده مهترمتون این که میگین تمام کارها را خدا انجام میده واقعا من خودم به چشم خودم بارها این اتفاقات برام افتاد که اگه بخوام بگم یکی از ان اتفاقات این بودکه رفته بودم جایی ودر ان مسیر به مشکلی برخوردم که دیگه نزدیک شب شده بودودر آن مسیر هم در روز هم شاید یک در چند روز شخصی از ان جا ردمیشد ونشتم وفقط گفتم خدایا الان چیکار کنم میشه کسی از این جا رد بشه که کمکم کنه وفقط اینو گفتم وخدا شاهده دو نفر جوان خوش اخلاق از بالای کوه امدن پایین و کمکم کردن و مثالهای خیلی بیشتر از حتی اطرافییانم که فقط میگفت ودر جا خودم به چشم دیدم والان که توی این مسیر قرار گرفتم میفهمم واصلا قبلا نمی فهمیدم وخودشون هم فقط میگفتن دیدی تا گفتم شد والان میفهممم که خدا چقدر به ما نزدیک هست ومااصلا نمی فهمیدیم وهمیشه میگفتن که شانسی بوده وخیلیی اتفاقات دیگه که الان که در این مسیر هستم میفههمم که چقدر قدرت خلق کنندگی را داریم و فقط باید تسلیم خدا باشیم وباور کنیم که این انرژی خیر مطلق هست وما باباورهای خیلی مخرب خودمون از گذشته جلو ورود تمام زیباییها را به زندگی خودمان را گرفتییم واز میان تمام خوشیها وزیباییهای اطرافمان به قول استاد به همان چیزهایی که نداریم توجه میکنیم واگر این ذهن که هر لحظه به دنبال نا زیباییها میگردد باید آگاهانه به سمت همان کوچکترین نعمتها هدایت کنیم کم کم شرایط بهتر میشود که این برای خود من اتفاق می افتد ودرپایان از استادعزیز وخانم شایسته که این آگاهی ها را در اختییار ما میگذارند کمال تشکر دارم همواره در آرامش وسلامتی باشید بی نظیرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 2004 روز

    سلام استاد عزیزم

    منهم مانند شما عاشق این هستم که با توکل برخدای مهربان وارد یک چالش جدید شوم

    سرگرمی من همینه و از این کار لذت میبرم

    یجورایی فراغت هست برای من

    فصل پنج کتاب رویاهایی که رویانیستند رو خوندم

    و واقعا لذت بردم از این فصل

    استاد عزیزم

    چالش جدیدی که من برای خودم مشخص میکنم

    صبح زود بیدار شدن

    و مطالعه و تحقیق درباره کارم هست

    و هربار از اهرم اگه اینکارو انجام ندی به خدا اعتقاد نداری هست

    به مدت سی روز انجام میدم

    ممنونم استاد بزرگوارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    نوشین رکابساز گفته:
    مدت عضویت: 1532 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    به نام خداوند رحمان و رحیم

    به نام خداوند هدایتگر بنده گان

    تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم

    سلام خدمت دوستان عزیز و گرامی خودم استاد عباس منش و خانم شایستی بینظیر واقعا این فایل همان چیزی بود که از خدا خواستم من دیروز شدید سردرگم بودم ودنبال یک هدایت یک پیام از طرف خدا بودم و خداروشکر رسالت به شما افتاد

    خداوند در لحظه لحظه ی زندگی من هست واحساس میکنم خداوند رحمان و رحیم در همه حال یار و همراه من بوده

    هنگامی که خداوند فرزندانم را به من هدیه داد اورا حس کردم سپاسگزارم از خداوند متعال وعظیم

    خداوند هرلحظه من را هدایت می کند و راه گشای من است من تسلیمم در برابر خدا

    من هرجه دارم ازآن خداست و تو به من دادی

    سپاسگزارم خداوند سمیع و بصیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2230 روز

    بنام تنها فرمانروا و مالک و صاحب اختیار همه چیز و همه کس

    بنام اون که قهارِ

    بنام او که جبارِ

    بنام اویی که رفیقِ

    بنام اویی که قادرِ

    بنام اویی که تواناست

    بنام اویی که شاکرِ

    بنام اویی که بخشنده است

    بنام اویی که رزاقِ

    بنام اویی که بی انتهاست

    بنام اویی که اول و آخر همه چیزه

    بنام اویی که منو خلق کرده و به توانایی هایی داده تا بشم اشرف مخلوقات تا بشم خالق زندگی خودم.

    بنام اویی که نیست هیچ جا نیست ولی همه جا هست، اون خدای که هم میتونه پنهان باشه هم پیدا.

    بنام اویی که صاحب همه چیزه و همه چیز در اختیار و تحت فرمان اون هست.

    بنام اویی که قوانینــی داره ثابت و بدون تغییر و هیچ وقت تبدیلی در اونها نبوده، از ازل تا ابد بوده.

    خدایی که از هیچ منو آفریده.

    خدایی که از هیچ این جهان شکوهمند و در حال گسترش رو با اشاره کوچیکش با یک بیگ بنگ و یک انفجار کوچولو خلق کرد.

    بنام خدایی که در وصف و تصور نمیگنجه و اصلا نمیشه دیدش اینقدر که همه جا هست اینقدر که هم میتونه کوچیکه کوچیک باشه قدِ یک اتم هم میتونه اینقدر بزرگ باشه که اینقدر ما رو دربرگرفته که نمی تونیم ببینیمش اصلا این خدا چقدر عاشق ماست.چقدر خوبه چقدر عشقه چقدر کارش درسته، چقدر بی خطا بذل و بخشش میکنه چقدر بی خطا همه چی رو مدیریت میکنه همه چی رو هدایت میکنه. این “یکی” چقدر زیاده و من میخوام فقط با این “یک بزرگ” باشم. میخوام سرم جلوش پایین باشه و همیشه از اون کمک بخوام و دستم رو بزارم توی دستان هدایتگر و تواناش.

    من خدا جونم تسلیم تمام توام. خودت منو درست کن و ازم یک ورژن جدید یک “منِ جدید” شگفت انگیز بساز. یک منی که ناخالصی و منیت و غرور نداره. منی که هیچی نداره جز تــو. تویی که همه چیز میشوی و همه کس میشوی برای من.

    خدایا قلبم رو باز کن و عقلم رو خاموش چون وقتی هنگ میکنه کم میاره و منو گمراه میکنه. خدایا قلبم را بگشا و اجازه میدم که هدایتم کنی میخوام که هدایتم کنی اصلا محتاجم که هدایتم کنی، اصلا مگر هدایت کار منه کارخودته پس هدایتم کن و منو آسان کن برای آسانی ها…

    خدایا عاشقانه عاشقتم که همیشه هستی همیشه ی همیشه حتی اگر من یادم بره که گاهی میره.

    خدایا من اصلا یادم رفت اومدم اینجا چی بنویسم و انگار تو گفتی بیخیال اونا که میخواستی بنویسی، اینا رو بنویس. خدایا من از خودم هیچیِ هیچی ندارم و همه تویی که باید اجازه بدم تجلی پیدا کنی در من پس سکوت میکنم که بشنوم و با من حرف بزنی…خدایا بی اختیار اشک هام میان، اصلا قرار نبوده الان اشک بیاد اصلا چه وقته اشک اومدنِ.(میگی چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.) خدایا تو داری خودتو در من میباری و سرشارم میکنی و من در لحظه اکنون سرشارترینم.خدایا چقدر من فقیرم به هرخیری که از سمتت برام میفرستی. من بدون تو هیچی نیستم هیچی.اعتراف میکنم که هر چه دارم همه از آن توست و تو به من دادی اعتراف میکنم همه از آن توست…این کامنت نتونستن تموم کردن و اینجوری نوشتنم مال توء اعتبارش به من نمیرسه واقعا من چی دارم از خودم…

    خدا جون تسلیم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    فتح الله جلیلی گفته:
    مدت عضویت: 978 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام و خدا قوت و تبریک سال نو خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و تمامی دوستان و عزیزان هم مسیر و هم فرکانسی خودم.

    امروز برای چندمین بار این فایل بسیار زیبا و بسیار هدایتگر را گوش کردم و چقدر خوب است که در روزهای اول سال نو دوباره به طور هدایتی توانستم این فایل گوش بدم.

    همه فایل از اول تا آخر بسیار آموزنده و زیباست ولی چیزی که از صحبت‌های استاد فکر مرا بسیار درگیر کرد این بود که استاد فرمودند که بسیاری از شما بعد از دیدن فایل های من کامنت میزارید که چقدر به موقع شما این فایلو رو سایت گذاشتید ویا این صحبت‌ها رو کردید و ما دقیقاً دنبال همین صحبت ها بودیم و چقدر با دیدن و شنیدن این فایل حال دلمون خوب شد یا به چیزی که می‌خواستیم هدایت شدیم.

    فقط شما ببینید همان طور که استاد بهش الهام میشه که بیاند این صحبت ها رو بکنند همان طور هم مارو به سمت همین صحبت ها هدایت میکنه و همون لحظه که ما احتیاج داریم که چنین صحبت های زیبایی رو بشنویم مارو هدایت میکنه. منظورم اینه که همون لحظه که بسیاری از دوستان احتیاج دارند چنین صحبت های زیبایی رو بشنوند خدا هم به دله استاد میندازه که بیاند این صحبت‌هارو بکنند و شما ببینید چند نفر تا چند ساله دیگه میتونند از این صحبت‌ها استفاده کنند.

    برداشت من از این فایل زیبا این بود که خدای مهربان همیشه حواسش به ما هست پس ما هم باید همیشه خدارو مد نظر بگیریم و همه اعتبار زندگی خودمونو به خدا بدیم و فقط و فقط از نیروی خدا مدد بگیریم.

    باز هم از استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان و هم فرکانسی های خودم تشکر میکنم که با صبوری کامنت منو خوندند.

    امیدوارم همه عزیزان ساله پر خیر و برکت و شادی و سلامتی داشته باشید.

    خدانگهدار شما عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 822 روز

    به نا م خدا ،خداوندی که هر چه دارم از اوست.

    سلام به استاد عزیزم متشکرم برای ضبط این فایل برای عمل به الهامی که دریافت کردید وبارها این فایل جواب من شد والان وامروز هم جواب شد برای من.

    دیشب وقتی با شوهرم حرف می زدیم یه چیزی گفتم که امروز دیدم دیگه حال هر روز رو ندارم یه اتفاقاتی هم افتاد که برام عجیب بود من که چیزهای خوب واتفاقات خوب خواسته بودم.

    بالاخره بعد از ظهر اومدم سراغ فایلهای توحیدی این فایلها آرامبخشهای قوی وکلید حل مشکلاتم هستند.

    می خواستم سراغ یه فایل دیگه برم اما خداوند دستم رو زد روی این فایل وباز شد.

    انگار امروز چیزهای جدیدی می شنیدم.

    اره دیشب فکر کردم اتفاقاتی که توی این مدت تو زندگیمون افتاده وتغییرات مثبتی بوده به خاطر من هست برای تغییر من تغییر افکارم من هستم که با تغییر خودم اتفاقات خوب رو تو زندگیمون اوردم.

    الان که دارم می نویسم اشکاهام جاری شدند آخه چرا اینقدر زود یادم می ره مثل اینکه باید فایلهای توحیدی بشن اولین چیزی که هر روز با باز کردن چشمهام می شنوم.

    من ،من آخه من چه کاره بودم خدا بود که هدایتم کرد خدا بود که صدای استاد رو توی گوشهام پخش کرد خدا بود که باعث شد عاشق حرفهاش بشم خدا بود که باعث شد درک کنم حقیقت این حرفها رو ایمان بیارم خدا بود که باعث شد خودش رو پیدا کنم.

    خدا بود که امروز یه پس گردنی بهم زد تا بیدار بشم خدا بود که نزاشت این اشتباه رو تکرار کنم خدا بود که دلم رو پاک کرد از کبر وغرور .

    خدا هست که بهم می گه بنویس خدا هست که انگشت شستم رو حرکت می ده خدا هست که نفسهام رو بالا می یاره خدا هست که قلبم رو به تپش می یاره.

    اخه من چی از خودم دارم اگه تو این مدت پیشرفت مالی داشتیم رابطمون قشنگتر شد شادتر بودیم فقط اعتبارش به خدا می رسه .

    خدا هست که همین الان برام مشتری فرستاد.

    خدا هست که بهم قدرت می ده.

    خدا هست که کمکم می کنه کار مشتری رو خوب انجام بدم خدا هست که بهم اعتماد به نفس می ده .

    خدا هست که پول بهم می رسونه از طریق مشتری .

    خدا هست خدا هست خدا هست .

    چقدر به خودم غره شده بودم خدایا شکرت که بیدارم کردی من رو به خودم اوردی متشکرم.

    استاد متشکرم که دست خدا شدید متشکرم که از خدا خواستید وسیله هدایت بشید.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    بنام الله یکتا که هر آنچه دارم از اوست

    توحید و توحید

    هر بار فایلهای توحیدی میشنوم حس میکنم نمیتونم احساس درونی خودمو رو به زبون بیارم ،انگار یه چیزی در درون من میگه که من مشرکم و تمام لحظاتی که میتونستم توحیدی باشم و نبودم رو جلو چشم من میاره

    انگار چشم دلم بسته میشه و حرفی برای گفتن یا نوشتن ندارم ،با اینکه خیلی وقتها پا روی ترسهام گذاشتم و توحیدی عمل کردم با اینکه خیلی میترسیدم ولی توکل کردم با ایمان به دل ترسهام رفتم و مدام حرفهای استاد توی گوش من زنگ میخورد که باید بع خودم بگم که من هیچکارم من هیچی نیستم و اونی که همه کارست خداست ،هیچ کس توی زندگی من نقشی نداره هیچکس نمیتونه پشت کسی که خدا رو داره به زمین بزنه و انصافا هر جا نترسیدم و قدم گذاشتم توی شرایطی که همه چی بر علیه من بود همه چیز به نفع من شد با اینکه ظاهر خیلی وحشت ناک بود

    چند وقتی بود درگیری شدیدی با طلبکارام داشتم در حالی که این بدهی من فقط مقصر من نبودم بلکه کسایی که بخاطر طمع خودشون در این شرایط قرار گرفته بودن همشون من به عنوان یک کلاه بردار میشناختن و شرایط بدی رو برای من رقم زدن ،کارم به دادگاه کشید منی که همیشه دنبال فرار از هر چیزی که قانونی باشه بودم کلی شاکی داشتم ،حسابامو مسدود کرده بودن و خانوادم گرفتار شده بود و هیچکس جز من مقصر این جریان نبود ،چون روی خودم حساب کرده بودم و فکر میکردم عقل کل هستم و دست به دامن آدمهای شده بودم که در قالب نزدیکترین دوستان ،فایلها و مشتریان من بودن

    دستمو جلوی غیر خدا دراز کرده بودم و یادم رفت روزهای که هیچکس منو نمیشناخت و اوایل کسب کارم بود ،اون روزها رنگ خدا در زندگی من پر رنگ بود و ‌گوش به فرمان و الهامات خدا بودم و کمتر از 6 ماه منی که درآمدم صفر بود دورم شلوغ شد ،کلی دوستای خوب پیدا کرده بودم ،درآمدم زیاد شد و اعتبارم اینقدر زیاد شد پیش مردم که شده بودم الگوی کسی که از صفر مطلق به همه جا رسید

    هر روز که میگذشت من مغرور تر میشدم و رنگ خدا کمرنگتر میشد ،فکر میکردم از هوش و ذکاوت بالای برخوردارم ،بعد از 8 سال از شروع کسب کارم ورق برگشت ،ورشکسته شدم و دست از پا درازتر به کسب کار اولم برگشتم و باز هم طولی نکشید همه چیز عالی شد و باز هم مغرور شدم و این دفعه طوری داستان پیش رفت که حتی وجود خدا رو انکار میکردم و فکر میکردم ما زاده غیره زمینی ها هستیم ،همین تفکر باعث شد از مدار خداوند دور بشم و به ظلمات درونی خودم کشیده بشم و هر روز توی باتلاق نگرانی و ترس بیشتر فرو برم

    آغاز دردسرها از جای شروع شد که فکر کردم پول میتونه همه نگرانی های من از بین ببره و دست جلو همون مشتریانی دراز کردم که یه روز خداوند به کسب کار من دعوتشون کرده بود و نشان از اعتبار کسب کار من شده بودن

    هنون آدمها چنان دشمن من شدن که امروز کارم شده دادگاه و پاسگاه ،

    شرایط جوری پیش رفت که در ظلمات خودم از خداوند طلب بخشش کردم و دست منو گذاشت توی دست استاد عباس منش

    استاد عزیز شما عین خورشید به زندگی من تابیدید و نور رو به زندگی من بخشیدید ،با همین فایلها و هزاران فایلی که رایگان در اختیار ما گذاشتین

    شنیدن این حرفها جسارت بهم داد که برگردم به روزهای که توحیدی بودم که توکل کردم که نترسیدم ،به جرات میگم اگه شما و این نوع نگاه به جهان و خداوند سر راه من قرار نمیگرفت راهی جز مرگ برام نمیموند ،ولی شما منو دوباره زنده کردین ،با هر بار روبرو شدن با ترسهام ،با هر بار گقتن اینکه بزار هر چی میخواد بشه من خدا رو دارم ،مگه تهش چی میشه اگه تهش مرگ باشه من این مرگ به ذلت ترجیح میدم و ترجیح من توحیدی بودن

    استاد عزیز به لطف خدا هر روز که میگذره و من بیشتر درک میکنم آموزشهای شما و نوع نگاهتون به جهان رو اتفاقات خوب بیشتری برام رقم میخوره ،اعتمادم به قانون بیشتر میشه

    میخوام تا آخرین لحظه زندگیم فریاد بزنم که خدایا سپاسگزارم ازت برای قوانین ثابتت برای بودن کسی مثل استاد عباسمنش عزیز

    یه روز میام این کامنت میخونم و میگم که چه مسیری رفتم و چه کارهای رو انجام دادم چونکه ساختمش توی ذهنم و چون قانون ثابت حتما رخ میده

    استاد عزیزم نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم که بشه جبران تمام عشقی که به ما داشتین ،اما میخوام بهتون قول بدم قوانین به نحو احسن اجرا کنم و یه روز سرمو بلند کنم و بگم که استاد من شما بودین

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    میثم بارانی گفته:
    مدت عضویت: 636 روز

    خدایاشکرت درود استاد .سپاسگزارم از فایل بی نظیرت حدود هفت هشت بار همین امروز گوشش کردم واصلا متوجه نمیشم چطور تموم شد.توحید همه چیه وقتی میفهمی همه چیز خداست همه کس خداست .همین که من سوالی از خدا دارم وامروز توسط این فایل شما استاد انقد پاسخ سوالم را از فایل شما کامل دریافت میکنم که میگم خدابخاطر من به دلتون انداخته این فایل ساخته شه ونمیدونم چطور این همه گوشش کردم شاید هفت هشت بار وبیشتر شد .چقدر این مفهوم هدایت سپردن تسلیم بودن رو درک کردم چقدر خدا این چند روز هدایتم کرد .استاد ما ساعت هفت صبح جمعه از شهر جیرفت به سمت قشم درگهان که حدود چهارصد کیلومتر که با لندینگ کرافت‌ ماشینمون رد کردیم چهار روز ایران تعطیل بود خیلی ها گفتن نرین شلوغه یا حداقل ماشین نبرین نوبت لندینگ کرافت‌ دیر میشه اما من گفتم در آسان‌ترین شکل زیباترین وعزت مندانه ترین میریم من تنبل عقب ماشین کلا خواب بودم هر چند ساعت یک بار انگیزه میدادم ودقیقا هم ترافیک کاری با ما نکرد از لابه لای ماشین ها وخاکی ها ی بغل جاده میرفتیم وگواهینامه هم نبود همراه هیچکی من و فرزند همسر برادر همسرم بودیم که برادر همسر راننده بود بخاطر مدارک اذیت نشدیم هیچ .بخاطر لندینگ کرافت‌ معطل نشدیم هیچ و دقیقا آخرین ماشین ما شد در لندینگ کرافت‌ واولین ماشین ام ماشین ما بیرون اومد.رفتیم درگهان وکلی جنس خریدیم برای مغازه لباس بچگانه مردانه زنانه وهمش هدایتی وجنس ها هم خارجی قاچاق همه رو ریختیم تو چمدانها وتو چادر مسافرتی وزیر صندلی ها و زیر پتوها و…باز ترس بود که نکنه بارمونو بگیرن یازده شب بودباز گفتم به آسانی زیبای وعزت مندانه خوابیدم اونا هم جلو ماشین رسیدیم لندینگ کرافت‌ گفتن بارمون نگشتن.به آسانی زیبایی هم واردشدیم خارج هم که شدیم یه جا بسته بودن ماشین ها میگشتن گفتم راحت باشین با خودمون کاری ندارن و با احترام برای ما راه باز کردن البته اینم بگم خیلی با خدا هم با عشق صمیمیت ایمان درعمق وجودم به خدا میگفتم وبهتر از اونی که ازش خواستیم جواب داد راستی مغازه فروش لباس هم یک هفته نیست باز شده از یک عصر باز شد وهمون عصر مشتری بود خداروشکرراضی هستیم کلی حرف مونده که نگفتیم تا ببینیم مغازه چه ها خواهد گفت خلاصه جز خدا کی میتونست این همه کارو انجام بده خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: