این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-22 04:04:312024-10-22 04:10:16درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1
354نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد منم توخانواده کاملا مذهبی توشهر مذهبی یزد (ملقب به دارالعباده)بزرگ شدم ودقیقا تمام مطالبی که شما در موردش صحبت میکنید رو کاملا درک میکنم یعنی تو همچین شرایطی بزرگ شدم.
استادبی نهایت ازتون سپاسگزارم از مریم جانم مریم خوش قلبم هم سپاسگزارم خداوند حفظتون کنه
استاداز بچگیم تا لحظه آشناییم با شما هیچ درک توحیدی از قرآن نداشتم تنها درکی که از قرآن داشتم اینکه بدون وضو به قرآن دست نزنید،کلمات عربی رو درست تلفظ کنید،اگه کتاب قرآن تو خونه باشه وخوانده نشه گناه کردین.
تنهادرکی که از قرآن داشتیم برای شروع مراسم با قرائت قرآن شروع بشه،یا یک فردی میمرد گذاشتن صوت قرآن،خواندن سی جز قرآن در ماه رمضان،خواندن آیه یا سوره ای از قرآن برای رفع مشکلات وگرفتاری ها،یا خطم قرآن برای شفای مریض یا باز شدن کره کار کسی و……
وحتی این درک از خداوند وتوحید نداشتم که ماهم قدرت ودریافت الهامات پاک خداوند رو داریم فکر میکردم تنها پیامبران وامامان الهامات خداوند رو دریافت میکنن.
استاد اولین باری که کلمه توحید ومفهوم اصل ی درک قرآن رو از شما شنیدم وتازه داشتم میفهمیدم که چقدر خداوند قشنگ و واضح وبا زبان ساده تمام اصل وقانون جهان رو گفته وچقدر در گمراهی بودم وفکر میکردم اگه کل قرآن رو حفظ بشوم بهشت رو واسه خودم ساختم غافل از عمل کردن به یک آیه از قرآن ونداشتن هیچ درکی از قرآن،یا حتی فکر کردن به اینکه یکبار بشینم معنی قرآن رو بخونم وببینم اصلا خداوند چی گفته. سپاسگزار خداوندم هدایت شدم به این مسیر وببینم که نگاه متفاوت تری هم میشه به قرآن ومفاهیم داخلش داشته باشی ووقتی به این درک برسی دنیا وآخرت خودت رو ساختی.
وقتی قرآن رو تنها به معنی توحید درک کردم نگاهم متفاوت شد به تمام آیه ها وکلمات این کتاب آسمانی
تازه داشتم میفهمیدم ارتباط بین قرآن واین جهان هستی:اینکه اگه میگم توحید من به توحید ایمان دارم درعمل هم نشون بدم
استاد به لطف خدا روز یکشنبه 03/7/30 به لطف خداروز اول شروع دوره خیاطی که ثبت نام کردم بود که کاملا هدایتی به سمت این دوره هدایت شدم وهربارخیلی واضح نشانه ها میاد که به این باور برسم که مسیرم درسته. استاد این مسیری که باید برم تا آموزشگاه از اشکذر تا یزد ،سه تا خط واحد باید سوار بشوم تا برسم،روز اول ساعت 3 رفتم نونوایی کمک همسرم ساعت 6ونیم پختمون تموم شد اومدم خونه حاضر شدم حرکت کردم با یک ساعت تاخیر به کلاس رسیدم اینکه برای این دوره چقدر برای وسایل باید هزینه کنم در حالیکه من برا پرداخت هزینه دوره هم صحبت کردم که با شرایطم کنار بیاد که خداروشکر شرایطم رو قبول کردن اما استاد همون روز اول درگیر نجواها ذهنی شدم بقدری این نجواها از هر طرف محاصره کرده بودن که حتی نمیتوانستم بخوابم تا سختگیم بیرون بره در حالیکه وقتی نشانه ها رو میدیم ومیدیم چقدر راحت راه ها برام باز میشه وشرایط فراهم میشه برای حرکت تو این مسیر قلبم آرام بود اما استاد این نجواهای ذهنی دست از سرم بر نمیداشتن که چطوری با این شرایط مالی ضعیف میخای یک سال تو این دوره شرکت کنی دوره ای که باید اینقدر هزینه کنی چطور میخوای تو سرما وگرما این مسیر رو بری چطور میخای در کنار کار نونوایی که صبح وبعدازظهر وقتت رو پرکرده بجزتعطیلی پنج شنبه ها که اون روزها کلی کار داری، به کار خونه وبچه وپخت پز درس وتکالیف زهرا ومحمد که خودش به اندازه یک خانواده گف وکار داره بری دوره ببینی ودوخت ودوز که کار راحتی هم نیست داشته باشی ومرتب ذهنم میگفت چطور میخای این کار ها رو هندل کنی همه این کار ها بکنار از همه بدتر هزینه های سنگینش رومیخای چیکار کنی….یعنی استاد تمام این افکار ها توان وقدرتم رو گرفته بودن
استاد اینجا بود که شرک رو در وجودم درک کردم. گفتم من باید ایمانمو نشون بدم من نمیدونم وخدا تو میدونی من نمیتونم در توان من نیست تو میتونی تو خودت مسیر رو برام هموار کن
فردای اون روز آرام گرفتم کمک هاو دستان خداوند رسیدن وتک تک مسائلم داره به راحتی حل میشه
استاد اگه من با شما ومباحث شما آشنا نشده بودم واین دیدگاه متفاوت از قرآن وخداوند رو درک نکرده بودم هرگز الان تو این شرایط نبودم وخدا میدونه توی چه باتلاقی درگیر بودم.
ولی خداروصد هزار مرتبه شکر به اندازه ای که توحید رو درک کردم نتیجه هم گرفتم
استاد بی نهایت ازتون سپاسگزارم
باطی کردن این مسیر الهی زره زره داره سیمانی ذهنم شل میشه سپاسگزارم استاد بخاطر وجود پاکتون.
تحسینت میکنم که به ندای قلبت لبیک گفتی و آموزش دیدن در حرفه خیاطی رو آغاز کردی
آفرین بهت
تو یک زن هدفمند هستی که برای خودت ارزش قائلی و تمام ساعت های روز و هفته و ماهت رو به بهترین نحو استفاده میکنی
راه بسیار لذت بخشی رو شروع کردی
من تحسینت میکنم به خاطر اینکه تو یک مادر هستی ،یک همسر هستی ،برای خودت ارزش قائلی و داری روی شخصیتت با آموزه های این سایت کار میکنی ،فایل گوش میدی ،کامنت مینویسی ،وظیفه نگهداری از خانه و رسیدگی به دو فرزند رو داری ، همدلی با دخترت زهرا جان و مادر محکم و استوار برای محمد جان رو داری ، پا به پای همسرت عزیز دلت در نانوایی فعالیت داری ، دوره خیاطی رو شروع کردی و قراره دوخت و دوز انجام بدی و……
هزار تا کار دیگه که داری تا انجام بدی و من در جریانش نیستم
و کاری که از همه سختتره کنترل ذهن هست و خوب نگه داشتن احساست
دختر تو اینقدر توانمندی و خداوند برای انجام همه این کارها هدایتت کرده و با تو حرکت کرده و قدرت و توان انجامشون رو بهت داده
چرا فکر میکنی از این جا به بعد تنها خواهی بود
خداوند به وقتت برکت میده
من هم در حرفه دوخت و دوز هستم و من هم در حال آموزش دیدن
میدونی فاطمه جان وقتی یه لباس رو تموم میکنی آنقدر کیف میکنی و انقدر احساس خوبی پیدا میکنی و به خودت افتخار میکنی که باعث میشه به عشقه انجام اونکار و دوباره ارزش خلق کردن از تایم خوابت هم بزنی
یه جوری خدا وقتت رو برای انجام این کار خالی میکنه که اصلا خودت هم نمیدونی چطور شد که این اتفاق افتاد
یه جوری خداوند قدرتت میده که به آسانی و در کمترین زمان کارت تموم میشه تازه اونم با کیفیت ، که بعدش فکر میکنی میبینی چقدر کارت راحت انجام شد
سپاسگزارم که برام نوشتی نور قلبت رو در بهترین زمان دریافت کردم
پریسا جان سپاسگزارم وقت گذاشتین واسم نوشتین وشدین قوت قلبم وشدین زبان خداوند تا با ایمان بیشتر به مسیرم ادامه بدم وجا نزنم
باید بگم دارم تمام سعیم رو میکنم حالا که قانون رو فهمیدم خواسته هامو زنده نگهدارم وبرای رسیدن بهشون تمام تلاشمو بکنم.
خداروشکر اینقدر رشد کردم که با خیال راحت وبدون دغدغه ی چهار فرزندم(مریم وامیر علی وزهرا ومحمدم که بزرگترین نعمتهایی هستن که لطف خداوندم شامل حالم شده) به مسیرم ادامه بدم .
دقیقا حق با شماست باکامل کردن یه لباس وانرژی مثبتی که ازحاصل کارت دریافت میکنی لذت بخشه وخداروشکر تقریبا 15 سال هست که تو این حرفه هستم واین تجربه رو داشتم
وخداروصدهزار مرتبه شکر تا حالا برا هرکس خیاطی کردم از دوختم راضی بوده.
والان هم که در دوره شب وعروس شرکت کردم با اینکه حتی روزهایی که کلاس دارم قبل از کلاس از ساعت 4 صبح تا 6ونیم نونوایی هستم بعد میرم کلاس خیاطی وبعداز کلاس هم کار های، خونه وآشپزی درست کردن ناهار وبعدازظهرهم از ساعت4 تا 7/5 و8 نونوایی هستم اما این دوره واسم لذت بخشه وباعشق این مسیر دوست دارم وطی میکنم
اما موضوعی که هست همین نجواهای ذهنی هستش که چپ وراست به آدم حمله میکنن که بعضی وقتها که کنترولش خیلی خیلی سخت میشه.
انشاالله که خداوند خودش کمکمون کنه وهدایتمون کنه به مسیر درست.
خداروصد هزار مرتبه شکر بخاطر داشتن دوستان توحید همچون شما دراین سایت واز همه مهمتر ولذت بخشتر که حرفتون هم مثل خودم خیاطی هستش.
پریساجان سپاسگزارم بخاطر دعای قشنگی که واسم کردین براتون آرزوی بهترینها رو دارم.
خدایا صدها هزار بار سپاس بابت لایق دانستن من برای حضور پیداکردن دراین سایت مقدس
وهزاران بار شکر بابت آگاهی هایی که سخاوتمندانه از زبان استاد جاری میشوند و روح تشنه ی مارا سیراب میکنند…
چقدر ساده از روی مطالب قران رد میشدم
با افتخار وحس اینکه من یک بنده خوب وخالص خداوند هستم قران را تلاوت میکردم وگهگاهی ترجمه قران را میخواندم وجالبتر از همه به حال مشرکانی که بارها وبارها در قران از آن ها یاد شده افسوس میخوردم و درخیالاتم ان ها را در آتش جهنم می دیدم واز شما چه پنهان به خودم می بالیدم که ازآنها نیستم.. هرگز نخواستم بدانم مشرک کیست تعریف آن را به اهل فن واگذارکردم و من قطعا مشرک نبودم
چون قران میخواندم نماز میخواندم روزه میگرفتم
بی خبرازینکه من خود خود مشرکم
منی که نه روزی یکبار بلکه چه در فکرم وچه در اعمالم لحظه به لحظه قدرت را به دست غیر خدا میدادم والبته هنوز هم اینطوراست….
استاد شصت بار قران را عمیق خواند
و هدفش از این تعمق درک قوانین قران بود وچه استادانه است وقتی اصلی را ازقران بیرون بیاوری که فقط بادرک همان اصل دنیاو آخرتمان بهشت میشود
بله اصل توحید
اصلی که ریشه دز این دارد که ما باور کنیم خداوند از روحش درمادمیده پس ما قدرت خلق کردن داریم واین یعنی هیچ قدرتی نمیتوانددر هیچ موردی من را بترساندیا زندگی من را تحت تاثیر قرار دهد…
به نام خدایی که مرا انسان آفرید سلام بر استاد عباسمنش عزیز ،انسان تـا وقـتـی در خـدا حل نشود فقیر باقی میماند
حل شدن در خداوند غایب شدن از دنیای نیازها و تعلقات است، آنگاه شخص به سادگی فقط هست و با زندگی جاری است، و اینگونه همه چیز خوب است
آنگاه هر چه رخ دهد سعادت است، خیر است
برای چنین شخصی زندگی سعادت است، مرگ سعادت است و هیچ تفاوتی میان موفقیت و شکست برایش وجود ندارد، چرا که هیچ انتخابی و هیچ بایدی وجود ندارد.
و این را بدان که خداوند یک شخص نیست، بلکه غایت بی نیازی و خالیای توست
و هرچه تو کمتر نیازمند باشی،
هر چه کمتر در ولع باشی،
به خداگونگی نزدیک تر هستی،
و در لحظاتی که هیچ نیازی نباشد، میان تو و خداوند هیچ فاصله ای نخواهد بود.
لحظاتی هست که تو ناگهان هیچ نیازی نداری یک روز صبح در سکوت نشسته ای و طلوع آفتاب را تماشا می کنی، هیچ نیاز، خواسته، ایده و فکری وجود ندارد، هیچ ابری در آسمان ذهنت نیست.
آن خالی و پاک است،.
در آن لحظه زمان می ایستد و شخص نمیتواند تصور کند که چیزها می توانند بهتر از این باشند. آن لحظه “وجد” است، و تو در نزدیک ترین حالت ممکـن بـه خـدا هستی، چرا که خواسته ها و جاه طلبی ها ناپدید گشته اند
پس مشتاق و در جستجوی این لحظات باش و آن را گرامی بدار.
و منی که 6 ماه میشد نه قرص نه آمپول نه حتی سرماخوردگی نداشتم، بارها رفتم
زیر سرم ،بارها آمپول زدم و انگار باااااز
روزهای بدم رو داشتم میدیدم ،بهش
گفتم فکر نمیکنی بسه به خدا من نمیتونم من نمیتونم دوووم بیارم سجده به درگاهت میکنم بیا نجاتم بده گریه کردم اشک ریختم یعنی اوضاع بد جور بد
بود اما همین که گفتم تسلیمتم من میخوام برگردم به مسیر انگار صداش تو گوشمه بهم گفت برگرد اما این دفعه با اصل توحید گفتم تو بلندم به جون خودت این دفعه متفاوتر از قبل میام و عاقاااااااا
من رو کمک کرد ایده ها داد بهم با رعایت اصل تکامل تا اینکه خیلی هدایتی بهم گفت اون چیزی که مثل خوره افتاده به جونت و انرژیتو میبره زیر صفر روابططه
اعتراف کردم میدونستم خودمو زده بودم به اون راه ،بهش گفتم چیکار کنیم
گفت برو دوره عزت نفس ،بلید خودتو بکوبی و از نو بسازی با بهترین مصالح
مصالحی از جنس توحید گفتم چشم انگار قوتشم بهم داد شروعش کردم فوکوس وار
به تعهداتم عمل کردم و بچه ها از بدهیم 19 ملیون میموند و انگار خداوند تو یک شب نه تو یه دیقه منو چند پله انداخت جلو پ یه پولی اومد دستم که من 12 ملیون بدهی رو یک شبه دادم از جایی که فکرشو نمیکردم (اره جهان تعهد من رو دیده بود)برای من تصورشم غیر ممکن بود اما اتفاق افتاد و چقدررررر من خوشحال شدم اونقد با خدا حرف زدم گفتم همه وسیله ان تو عاملی (فقط مونده 8 تومن تا رسیدن به نقطه صفر مالی من …
و اما امان از ذهن دیروز با اینکه بدهی
پرداخت کرده بودم اونم کاملا دیدم کار
خدا بود ذهنم نجواهاش شروع شده بود
میدونید چی میگفت:انگار ترس از خارح
شدن از منطقه امنه روداره بهم میگفت
ببین از این سایت بیا بیرون این سایت تو
رو نسبت به اطرافیانت بی احساس میکنه
محلش ندادم گفتم ببند و ای کاش
میشد اینجا اسکرین فرستاد (تو نوت
گوشیم نوشتم)به ذهنم گفتم حالا که
اینطوره دیگه به لیست بلند انحام
تصمیمات معوقه ام قران خواندن رو هم
می خوام شروع کنم میخوام شروع کنم
و بهش گفتم خدایا دو سه بار شروع
کردم اما نشده اونجوری که باید این
دفعه بگو از کجا شروع کنم …خوابیدم
صبح بیدار شدم عاقاااااااا ذهنه باز
غرهاش شروع شد یعنی دیدم ساعت ده
شد باز میگه
همش میگه ول کن این اطلاعات سایت
و دوره رو … بعد به خدا گفتم خدای من
میای بشینیم پای میز مذاکره اومد
به ذهنم کامل منطقی توضیح دادم که
چرا تو فکر میکنی موندن من در این
سایت یعنی از دست دادن روابطم ؟بهش
گفتم یه چیزی بگو دلم خوش باشه ؟؟
من تا به الان که باسبک تو پیش رفتم
چه گلی به سر خودم زدم ؟من کجا کی با
چه درسی خدا رو اینقدر محکم و زیبا و
با اقتدار درک کردم؟مگه من تا حالا به
خودم اصلا ارزش داده بودم ؟ تو با چه
فرضیه ای به من میگی برو به فلانی
التماس کن مگر یه عمر اینطور بودم
جواب داد چرا از من میخوای خودمو
خوار و خفیف چرا ؟؟ چرا میخوای منو به
سمت حقارت بکشی ؟بابا اونی که تو الان
اومدی به من میگی برو پاپیش اون همون
رفتارهای توصیه ای جنابعالی تره هم برا
من خورد نمیکنه که حالا تو میخوای من
التماسش کنم؟
ببین آسمون به زمین بیاد زمین به
آسمون من فقط روی خودم کار میکنم
مابقی جهان وظیفه اشه درست کنه تو
بشین یه گوشه به ذهنم گقتم میبینی
هر چی از خدا میخوام بدون منت بهم
میده اما این افراد چماق میکنن میزنن به
سرت و اون لحظه خیلی آروم شدم و
خدا هم سر میز مذاکره بود دست نوازش
بر سرم کشید و خوشحال بود از اینکه
نعمتهایی که این روزا به وضوح بعد از
درخواستم بهم میده …
بعد یادم افتاد من قراره از امروز قرآن
بخونم و بلا فاصله خداوند بهم گفت الان
وقت فایل توحیدیه برای ورودی عالی به
ذهن گفتم کدوم گفت: برو سایت
مشخص میشه ،و اومدم و این فایل ناب
معرکه رو دیدم که درمورد توحید بود در
مورد تصمیم من قرآن خواندن بود و من
واقعا از این هم زمانی یک لحظه خشکم
زد اما خدا یه لبخند زد گفت اینم برا ذهن خوانت ….
استاد میدونم کلمات قادر به بیان تشکر
از شما نیستن تمام تلاشمون میکنم
نتیجه بگیرم با نتایج درخشانی ازتون تشکر کنم
تو این فایل خداوند به وضوح من گفت از
کجا قرآن رو شروع کنم به من گفت قرآن
سه کلمه است توحید توحید توحید
خیلی خوشحالم که توی این مسیرم و
هر روز یاد میگیرم از این سایت معنوی از
مقاله های بی نظیر خانم شایسته ،آخ از
کامنتهای بچه ها من گاهی از حجم زیاد
آگاهی گوشیمو و دفترامو همه رو جمع
میکنم زوم میکنم به یه جا و اونقد فکر
میکنم میگم دختررررررر این حرفها هر
کدوم عینه یه شمشع طلاست
من یاد گرفتم که اگر من به تصمیماتی
که میگیرم متعهد باشم جهان خودشو
متعهد و موظف به پیشرفت من میکنه
دلم میخواد وقتی من قطره میخوام وارد دریا بشم خودم به خودم یه کف مرتب بزنم بگم آره من تمام تلاشمو کردمرفتارهای توصیه ای جنابعالی تره هم برا
من خورد نمیکنه که حالا تو میخوای من
التماسش کنم؟
ببین آسمون به زمین بیاد زمین به
آسمون من فقط روی خودم کار میکنم
مابقی جهان وظیفه اشه درست کنه تو
بشین یه گوشه به ذهنم گقتم میبینی
هر چی از خدا میخوام بدون منت بهم
میده اما این افراد چماق میکنن میزنن به
سرت و اون لحظه خیلی آروم شدم و
خدا هم سر میز مذاکره بود دست نوازش
بر سرم کشید و خوشحال بود از اینکه
نعمتهایی که این روزا به وضوح بعد از
درخواستم بهم میده …
بعد یادم افتاد من قراره از امروز قرآن
بخونم و بلا فاصله خداوند بهم گفت الان
وقت فایل توحیدیه برای ورودی عالی به
ذهن گفتم کدوم گفت: برو سایت
مشخص میشه ،و اومدم و این فایل ناب
معرکه رو دیدم که درمورد توحید بود در
مورد تصمیم من قرآن خواندن بود و من
واقعا از این هم زمانی یک لحظه خشکم
زد اما خدا یه لبخند زد گفت اینم برا ذهن خوانت ….
استاد میدونم کلمات قادر به بیان تشکر
از شما نیستن تمام تلاشمون میکنم
نتیجه بگیرم با نتایج درخشانی ازتون تشکر کنم
تو این فایل خداوند به وضوح من گفت از
کجا قرآن رو شروع کنم به من گفت قرآن
سه کلمه است توحید توحید توحید
خیلی خوشحالم که توی این مسیرم و
هر روز یاد میگیرم از این سایت معنوی از
مقاله های بی نظیر خانم شایسته ،آخ از
کامنتهای بچه ها من گاهی از حجم زیاد
آگاهی گوشیمو و دفترامو همه رو جمع
میکنم زوم میکنم به یه جا و اونقد فکر
میکنم میگم دختررررررر این حرفها هر
کدوم عینه یه شمشع طلاست
من یاد گرفتم که اگر من به تصمیماتی
که میگیرم متعهد باشم جهان خودشو
متعهد و موظف به پیشرفت من میکنه
دلم میخواد وقتی من قطره میخوام وارد دریا بشم خودم به خودم یه کف مرتب بزنم بگم آره من تمام تلاشمو کردم الان هم با خوشی میرم به سمت خدای خودم انا لله و انا الیه راجعون
سلام و عرض ادب خدمت محضر استاد عزیزم و تک تک دوستان ارزشمندم
خدای مهربان رو شکرگزارم برای این فایل بی نظیر و استثنایی و بی نهایت اررزشمند
شنیدن میلیاردها باره کلام توحید از زبان شما استاد عزیز دقیقا برای من مثل یک آب زلال و گواراست که تشنه و نیازمند تکرار این آگاهی های الهی هستم .
دقیقا روزی که شرک در حال شکل گیری در وجودم بود این فایل ارزشمند شما ، دست نجات الله مهربان برای من بود.
به قول شما چقدر راحت می تونم شرک بورزم ، چقدر راحت ذهن نجواگر من ، می تونه به روش های مختلف من رو فریب بده . ولی زمان هایی که آگاهانه ورودی های ذهن من میشه صدای شما استاد عزیز ، و آگاهی های ناب الهی وارد وجود من میشه ، اون موقت صدای قلبم بلند میشه و سریع مسیرم رو درست می کنم .
استاد عزیز ، من جزو افراد بسیار بسیار مذهبی بودم و وقتی شما صحب از حواشی های دین و انحرافات می کنید ، دقیقا گذشته من جلوی چشمان به تصویر کشیده میشه.
وقتی صحب از مهم بودن و توجه شدید به فرعیات در این 1400 سال می کنید ، دقیقا من متوجه این صحبت شما میشم.
نه تنها خانواده من مذهبی بودند بلکه محله و مدرسه و دوستان من هم به شدت باورهای مذهبی من رو تایید می کردند.
وقتی از کودکی ذهن و وجودم با خرافات و داستان های ساختگی در 1400 سال پیش شکل می گیره ، اون وقت من میشم بنده افرادی که تریبون دستشون هست و این حد و این شدت از ورودی های منحرف و بی پایه و اساس که فقط به وسیله احادیث ، آیات قرآن رو تفسیر می کنند ، تمام وجود من رو شکل میده . وقتی صحبت از شکل گرفتن وجودم با این سبک تفکر و تعقل می کنم ، یعنی اصل معنی زنده بودن و نحوه رفتارهای روزانه و نگاه من به آخرت و حتی نحوه ورود به بهشت و جهنم و نحوه قرار گرفتن در صف محشر
یعنی به قدری این باورهای مخرب مذهبی و داستان هایی که از خلفای اهل سنت و ظلمی که در حق بنی هاشم کرده بودند رو شنیده بودم و باور کرده بودم ، که هیچ چیزی جز آتش انتقام و تنفر و کینه در من وجود نداشت.
استاد عزیز ، نمی دونم آیا شما در محیط های هیات های مذهبی و جلساتی که مخصوص لعن و نفرین شخصیت های 1400 سال پیش انجام می دادند ، حضور داشتید یا نه ؟؟
آیا شما برق چشمان مداحان و سخنران های مذهبی رو وقتی در حال تعریف کردن این داستان ها بودند رو دیدید یانه ؟
آیا حس کینه و نفرت و انزجار یک جمعیت هزاران نفرِ در جلسات مذهبی رو تجربه کردید یا نه ؟؟؟
ولی من برای هزاران بار تجربه کردم . وقتی در این فضا حضور پیدا می کردم ، عملا این نوع نگرش و باورهای به شدت عمیق در وجودم که با چاشنی خدا و قرآن و مذهب ترکیب شده بود ، تمام امورات زندگی من ، سبک زندگی من ، باورهای مالی و حتی دلیل حضور من در جهان و در کل مسیری که من باید در اون قرار بگیرم رو ، برنامه ریزی می کرد.
این جمله که ما نوکر در خونه امام حسین هستیم
من از سگ در خونه امام حسین هم کمتر هستم
امام حسین ، ما رو به عنوان سگ در خونه خودتون قبول کن!!!
ارباب من ، امیر من ، نعم الامیر ، صاحب و آقای من امام فلانیِ !!!
ما اومدیم که انتقام اهل بیت رو بگیریم
دلیل خلقت ما نوکری و گریه و انتظار برای فرج بوده!!
الله اکبر از این جهل و نادانی من
بله استاد
من برای 41 سال و برای میلیاردها بار از این دست باورهای بسیار عمیق و مخرب رو تکرار کردم و باهاشون زندگی کردم.
و نتیجه این باورها و این سبک نگرش و این نوع اعتقاد ، تجربه سختی ها و شکست های متعدد در ابعاد مختلف زندگی بوده.
تجربه ترس و عدم شهامت و بی هدف بودن و شرایط مالی بد و روابط بسیار وخیم با همسرم و در جا زدن و عدم پیشرفت در محیط کارم و کلی اتفاقات نازیبای دیگه ، همه و همه به دلیل حرکت در اون مسیر بود.
هر چقدر که از حضورم در مسیر آموزش شما بیشتر می گذره ، بهتر و عمیق تر به یک درک مهم می رسم.
اینکه اون مسیر قبل و اون نگاه به خداوند و قرآن ، باعث عدم خودباوری و نداشتن احساس لیاقت شده بود و اینکه من توانایی تغییر زندگیم ندارم . باور کرده بودم که مسیر زندگی من کاملا شبیه به بقیه آدم های اطرافم هست .
باور کرده بودم که من هیچ قدرتی در تغییر شرایط ندارم . پذیرفته بودم که مسیر زندگی من از قبل تعریف و مشخص شده و کیفیت زندگی من ، مشابه خانواده و دوستان و اکثریت جامعه است و اگر معدود افرادی هستند که نتایج خوبی تو زندگی گرفتند ، فاکتورهایی مثل شانس ، ارث پدری و پارتی رو داشتند.
یا این باور که خدا برای اونها خواسته .
یا باور به اینکه روزگار بر وفق مراد اونها چرخیده.
و کلی باور بسیار مخرب و اشتباه ، که همگی حاصل حضور در مسیر مذهبی بودن و باورهای غلط مذهبی داشتن بود.
استاد ، در این فایل به یک موضوع بسیار بسیار مهم و اساسی اشاره کردید که محور اصلی موفقیت و پیشرفت و خوشبختی ارتباط توحید و خالق بودن و شرک نداشتن هست
این جمله شما رو وقتی بیشتر تکرار می کنم تمام آموزش های شما در دوره کشف قوانین برام بهتر و عمیق تر درک میشه.
این جمله شما باعث درک بهتری از دوره احساس لیاقت میشه .
این جمله شما و درک هر چه بهتر اون ، اصلی ترین و اولین اصلی هست که باید در مسیر آموزشهای توحیدی شما باید در وجود هر کسی نفوذ کنه .
و جالبِ که این اصل و اساس بسیار بسیار مهم و حیاتی ، کاملا با تمام باورهای مذهبی من در گذشته 100 درصد تضاد داره و نقطه مقابل تمام آموزشها و کتب و باورهای مذهبی حاکم هست.
مسیر آموزش های توحیدی و نگاه شما به قرآن رسیدن به سعادت و خوشبختی هست و مسیر قبلی من فقر و کمبود و بدبختی
تفاوت بین نور و تاریکی
دانایی و جهل
درست و غلط
خوشبختی و بدبختی
شجاعت و ترس
ایمان و شرک
توانایی تغییر زندگی و برگی در دل باد بودن
امید و ناامیدی
ارزشمندی و بی ارزش بودن
حرکت کردن و فاسد شدن
آرام بودن و اضطراب داشتن
مسیر راست (مسیر کسانی که به آنها نعمت عطا شده) و مسیر کسانی که به آنها غضب شده و گمراهان
استاد عزیزم ، دقیقا 2 روز پیش که مجددا حقوق و مزایای من افزایش پیدا کرد و حقوق و درآمد من نسبت به سال قبل به بیش از 300 درصد افزایش پیدا کرد ، رفتم سراغ جلسه اول قدم 12 دوره 12 قدم.
قسمتی که فرمودید ، یادمون میره قبلا اوضاع چطور بوده ، یادمون میره شرایط قبلی ما چقدر نامطلوب بوده ، و فکر می کنم اوضاع خوب و عالی من هم در گذشته همین طور بوده
تمام نتایج عالی و رشد و بهبودهای من در این مدت ، همه و همه به دلیل تغییر نگاه من به خداوند و قوانین حاکم بر جهان بوده.
دلیل خلق این شرایط عالی من که اصلا ربطی به گذشته نداره ، تغییر باورهام و رفتارها به وسیله عمل کردن به آموزش های شما بوده.
سمت جدید ، ارتقا شغلی ، افزایش 300 درصدی حقوقم ، شرایط جسمی رویایی و بی نظیر ، تجربه احترام و محبت و تحسین توسط مدیران و همکاران ، احساس ایمان و امید و انگیزه ، حرکت در مسیر علایق خودم و قدم گذاشتن در مسیر خلق و ارزش و آموزش تناسب اندام و تندرستی و شجاعت و شهامت بیان کردن ارزش ها و دیدگاه ها و توانمندی های خودم جلوی دوربین ، تسویه وام ها و قرض نکردن و کنار گذاشتن دسته چک و قسطی خرید نکردن ، روابط عالی و رویایی با پرسنل خودم و روابط رویایی تر با مدیران شرکت ، روابط عالی با خانواده ام ، خواب راحت ، حال خوب ، و دهها دستاورد دیگه همه و همه ، در ادامه مسیر آموزش های توحیدی شما خلق شدند.
هر چقدر بیشتر جلسه 4 دوره کشف قوانین رو گوش کردم و تکرارش کردم ، و بعد رفتم سراغ دوره احساس لیاقت و مرور کردن 12 قدم و تمرین های مختلف ، مقاومت های ذهنم با خالق بودن کمتر و کمتر شد.
استاد ، یکی از مهم ترین و بی نظیرترین و ارزشمندترین دستاوردهای من از آموزشهای شما ، تغییر نگاهم به قرآن و دین بود . من در گذشته با عمل کردن به دستورات مذهبی فکر می کردم که به خدا نزدیک تر میشم ، ولی کاملا در حال دره شدن از خداوند و الهامات خداوند بودم.
ولی یکی از بزرگترین و اساسی ترین و مهم ترین دستاوردهای من از آموزش های شما که اصلی ترین ستون و محور سایر باورها بود ، توحید و باور به خالق بودن خودم بود.
استاد به نظر من این موضوع یکی از دلایلی بود که من تونستم بیشتر و بیشتر شکرگزار نعمت هام باشم ، چون با مرور کردن این باور خیلی بهتر می تونستم ریشه تمام نعمت ها و داشته هام رو به خداوند متصل کنم.
هر چقدر بهتر این موضوع رو درک کردم بهتر عمل کردم ، حال خوبم بیشتر شد ، الهامات بیشتر دریافت شد و بهتر عمل کردم و به همین اندازه اتفاقات بهتری رو خلق کردم.
استاد یکی دیگه از عالی ترین دستاوردهای من از زمانی که صحبت های شما رو باور کردم و رفتارهام رو تغییر دادم ، این بود که برای خلق ثروت هر آنچه که لازم دارم توسط خداوند به من داده شده و نیاز به هیچ چیز بیرون از خودم برای حرکت کردن و شروع کردن ، نیست.
ولی باورهای قبلی من که حاصل نگاه غلط به خداوند بود ، ذهن من رو به این سمت می برد که برای حرکت نیاز به پول دارم ، نیاز دارم پدرم کمک کنه . پول و پارتی این دو عامل هستند که باعث موفقیت افراد ثروتمند شده اند و به جز این 2 عامل ، هیچ عامل دیگه ای وجود نداره!
خب این باور، عملا اجازه نمی داد که من حتی به حرکت کردن وقدم برداشتن فکر کنم .
یک ترمز بسیار قدرمند و ریشه ای یا پول یا پارتی.
ولی به وسیله آموزش های شما ، درک کردم که هر انسانی با یک سری گیفت ها و توانایی ها و استعدادهای الهی خلق شده. امکان نداره انسانی وجود داشته باشه که در درونش علاقه و عشق و توانمندی منحصر بفرد وجود ، نباشه.
با این نوع نگاه کم کم ترمزها رها شدند و تونستم به سطحی از خودباوری و احساس ارزشمندی برسم که همزمان هم بعد از 18 سال درجا زدن در محل کارم (کارگو هواپیمایی ماهان) به سمت مدیریت بار داخلی منصوب بشم و هم بعد از 2 سال مطالعه بسیار سنگین و عمیق و خلق شرایط عالی فیزیکی ، شروع کنم به خلق ارزش و آموزش این مهارت و استعداد درونی خودم.
و برای اولین بار عمرم ، فقط در عرض 6 ماه حقوق مزایای من رشد 300 درصدی داشته باشه.
استاد عزیزم بابت تمام بهبود ها و تغییر باورها و رفتارم ، از شما کمال تشکر و قدردانی قلبی رو دارم.
این شاگرد متعهد و ارزشمند شما ، به زودی از نتایج بزرگ خودش در مسیر خلق ارزش و قوی تر شدن خودش و کمک به قوی تر کردن انسان ها ، شما رو مطلع خواهد کرد.
چون به خوبی از شما آموختم که من می گویم باش ، و می شود
من هستم که تک به تک اتفاقاتم رو خلق می کنم
من خدایی هستم در این کیهان
اگر نتایجم مورد دلخواه من نیست ، ایراد از من هست ، الان به اندازه ای که ایرادتم رو پیدا کردم و باورهام رو تغییر دادم و همه اینها منجر شد به تغییر رفتارهام ، این نتایج رو خلق کردم.
و این مسیر تا بی نهایت ادامه داره.
توحید + تغییر و تقویت باورهام در تمام ابعاد+ دوری از شرک + باور به فراوانی جهان و ایده های خداوند + باور به خالق بودنم + تقویت همیشگی احساس لیاقت و ارزشمندی + تغییر رفتارهام + توجه به الهامات و عمل کردن به الهامات + شکرگزاری و احساس آرامش و اطمینان قلبی + و صبر کردن
و ادامه دادن این مسیر برای همیشه.
این عهدی هست که با خودم بستم که تا روز آخر فقط در همین مسیر حرکت کنم ، چون هیچ راه دیگه ای برای تجربه خوشبختی در مدت کوتاه زندگی وجود نداره.
انشاالله همگی در پناه الله مهربان شاد و موفق و تندرست و موفق و ثروتمند و موحد باشیم
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
خدایا شکرت که من لایق دریافت الهامات الهی هستم لایق دریافت آگاهی های ناب الهی از قانون جهان هستی هستم
شرک در دل مؤمن مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان و مخفی است
واقعا خیلی باید بیشتر از این ها مواظب افکار و باور های خودم باشم که این باور به خداوند نزدیک است یا به شیطان همین مسئله برای من پیش آمد که میخواستم کاری انجام بدم گفتم پس برم فلان اداره و از رئیس اونجا تقاضا کنم تا کار ما را درست کند قرار شد فردا این کار را انجام بدم بعد از چند ساعت خداوند گوش من را پیچوند و یاد این فایل بی نظیر افتادم و به خودم گفتم پس چرا فراموش کردی این همه آگاهی ها را دوباره برگشتی به اون باور های شرک آلود بعد خداوند دستم را گرفت و خدا را شکر از اون کار منصرف شدم بعد دوباره باور های توحیدی را در ذهنم تکرار کردم و به خودم گفتم حالا که من دارم روی خودم کار میکنم هر اتفاقی بیفتد به نفع من است
پس دیگه نباید نگران باشم همهی کارها را به خداوند می سپارم خودش من را به بهترین شکل هدایت و حمایت میکند
مهمترین باوری که برای خودم ساختم این است که
خداوند همیشه همراه منه منو دوست داره منو هدایت میکنه عاشق منه و اون بیشتر از من میخواهد که ثروتمند و شاد باشم
و این باور که من خالق زندگیم هستم من احتیاجی به دیگران ندارم اگر حالم بده من باید با تعقیر افکار خودم شاد وخوشحال کنم
لا خوفهم علیم ولا هم یحزنون مؤمن کسی است که نه غمگین است ونه نگران است این بزرگترین باوری که باید روی اون کار کنم
با درک قوانین جهان هستی دیگه نگران هیچ چیزی نیستم و میدانم که خودم خالق زندگیم هستم با ارسال فرکانس ها جهان هم پاسخ فرکانس منو میدهد پس من باید هر لحظه مواظب افکارم ورفتار و کردارم باشم
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
اماداستان هدایت من قرآن :بنده چون خداروشکرازاول همیشه باخانواده مذهبی خودم مخالف بودم دریکسری ازعقایدشون وهمیشه بجای تقلیدی که درایران میگند بایدانجام بدیدگاردمیگرفتم وهمیشه به خودم میگفتم تقلید کارمیمونه “میمون جزو حیوونه/خخخ/دوست داشتم ازافرادی الگوبرداری کنم که موفق وشادهستندوحتی ازاون افرادی که حزب الهی هم بودندنتیجه زندگیشون رومیدیدم والگوبرداری میکردم …بنده با قرآن بی نهایت مخالف بودم وبانمازوروزه ای که اینجا میگفتندمخالف/اماتاروزی که خیلی کتاب میخواندم اونم اکثرا کتابهای خارجی ووقتی که دیدم اکثرکتابها اشاره ای به کتاب آسمانی میکنندبنده یک روزی به فکرفرورفتم وگفتم عباس بیا کتاب قرآن روبه زبان مادری ت بخوان خلاصه شروع کردم به خواندن معنی کتاب /بچه ها باورتان نمیشه زندگیم ازاین رو به آن روشدمخصوصا اونجایی که فهمیدم خداوندهمه گناهها رومیبخشه به غیراز شرک رو”وازآنجا که بنده تقریبا غیرازکشتن فردی یاچیزی اکثرخلافهاروانجام داده بودم /خخخ/اماهرگزبازم میگم هرگز ازکسی اطاعت نمیکردم وفقط ازخدای درونم میخواستم منوهدایت کنه خوشحال شدم چون خداوندشرک رونمیبخشه بقیه رومیبخشه واونجایی که فهمیدم خودموسی هم آدم کشته بوداماتوبه کرده وخدابخشیده وحتی پیامبرش کرده گفتم منم میتوانم/میدونیدچراچون همیشه باکارهای اشتباهی که درزندگیم کرده بودم وهمه خانواده مذهبی ام میگفتنداین کاروکردی دیگه خدانمیبخشه منم خیلی میترسیدم وباترس زندگی میکردم امابعدازخواندن این کتاب باارزش زندگیم مثل بمب تغییرات شگرفی کردواولین هدایتی خداوندهم آشنا کردن استادبه من بود اونم ازطریق یک سایت بیگانه درآمریکا درسال 1398درسایت تلگرام/خیلی خیلی خوشحالم وبی نهایت سپاسگزارخداهستم /واز”زمانی که بااستادآشنا شده ام تابه امروزدرسلامتی وکارم که تفریح وعشق من هست و الان هم درکارم هستم وعشق وروابط”معنویت”آرامش فوق العاده عالی ثروتمندشده ام والان 1سال هست که دارم توقوانین مالی هم کارمیکنم وتونستم یک فروشگاه بخرم یک قطعه زمین مسکونی ویک قطعه زمین باغی وخیلی ازابزارآلات و…غیره که میلیاردهاارزشمندهستندواینهارونگفتم که بخوام بگم کی هستم وچی دارم دوستای عزیزم “اینهاروگفتم که بگم من خودم باافکارم باکمک صددرصدی خداوندوهمچنین مشاوره ومربی بی نظیری که اونم خداوند جلوی راحم قرارداداستادعباس منش عزیززندگیم رو”توی همه ابعادش تغییر دادم وایناروگفتم که بگم دوست عزیزم شما هم میتوانیدبا تغییر وهم جهت کردن افکارتون باقوانین بی نظیروبدون تغییرخداونددرجهان زندگیتون روبه بهشت رویایی تبدیل کنید…البته درپایان صحبتهام این حرفم روتاکید هزاردرصدی میکنم :دوستا ی عزیزم یکبار”یایک روزی فکرنکنیدچون الان به همه چی رسیدید بی خیال ادامه قوانین بشیدچون دوباره برمیگردیدبه همان اولش پس حتما”حتما هرروز”تاپایان عمرتون روخودتون کارکنیدمثل استادواین هم یک قانون هست…
بگو: «آیا از شریکان شما کسى هست که آفرینش را آغاز کند و سپس آن را برگرداند؟» بگو: «خداست که آفرینش را آغاز مىکند و باز آن را برمىگرداند. پس چگونه بازگردانیده مىشوید؟»
بگو: آیا از شریکان شما کسی هست که به سوی حق هدایت کند؟ بگو: فقط خداست که به سوی حق هدایت می کند؛ پس آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند، برای پیروی شدن شایسته تر است یا کسی که هدایت نمی یابد مگر آنکه هدایتش کنند؟ شما را چه شده؟ چگونه داوری می کنید؟
————————————————————————–
سلام به استاد عباسمنش بزرگوار و دوستان ارزشمندم
خب بریم سر اصل مطلب
شرک بزرگترین گناه هستش
یادمه از زمان بچگی به دلیل باورهای مذهبی بسیار نامناسبی که داشتم حتی اینو شنیده بودم که میگفتن باید صلحه رحم داشته باشید یعنی چه دوست داشته باشی چه دوست نداشته باشی باید با فامیل ها و دوست و آشناهاتون در ارتباط باشید
چرا؟
چون که این ارتباطات میتونه بعداً یکجایی یک روزی در یک موقعیتی کمکت کنه و اتفاقاً اون روزها هم میومد که به کمک همون آدم هایی که باهاشون از روی این باورهای اشتباه در ارتباط بودم ازشون درخواست کمک میگرفتم ولی اونا خودشون اولاً اینکه بدبختر از همه بودند و دوماً اینکه اصلاً کاری نمی تونستند بکنند نه اینکه میتونستند و ولی کاری نمیکردند ، نه کلاً توانایی شو نداشتند
مثال میزنم از خودم
یادمه قبل از اینکه من وارد این مسیر توحیدی بشم حدود فکر میکنم 5-6 سال پیش میشه
بعد از 20 سال خانواده پدریمون مارو پیدا می کنند!
به سرعت شروع می کنند به ارتباط گرفتن با ما و همین هم شد خلاصه این ارتباط بعد از سال ها با این قوم عجوج و مجوج شکل میگیره و ادامه پیدا میکنه تا اینکه ما اون موقع بخاطر باورهای محدودکننده مون امدیم خیلی صریح بهشون گفتیم که ما از شما توقع داریم!
یعنی می خواهیم خواسته های مارو شما برامون برآورده کنید
چون فکر می کردیم اینا می تونند این کارو برامون انجام بدهند
آقا بخاطر همین شرک و احساس نیازی که به اون آدم ها داشتیم چنان درگیری ها و برخوردهای بدی بینمون شد که این ارتباطمون با خانواده پدریمون به 4-5 ماه کشیده نشد و کلاً قطع رابطه کردیم
این سری آگاهانه دو طرف خانواده این کارو کردیم که به لطف الله یکی دو سال بعدش خدا مارو وارد این مسیر توحیدی میکنه
یعنی به قول استاد حتی فکر کردن به اینکه بخوام روی کسی حساب باز کنم دارم شرک میورزم و من یکی که اصلاً با پوست و گوشت و استخونم درک کردم که چقدر قدرت دادن یا حساب کردن روی آدم ها یا حتی روی یکسری از ابزارها مثل chatGPT و Gemini و از این قبیل داستان ها باعث محدود شدن من به بی نهایت فرصت و نعمت و ثروت و آزادی در زندگیم میشه
حتی فکر کردنش هم ترسناکه برام چون خیلی خوردم از این شرک
موضوع بعدی در مورد همین محدودیتی که توی ذهنمون هستش میخواستم بگم
من از بعد از آشنایی با استاد عباسمنش تا این مدت زمانی که دارم روی خودم کار میکنم هر چقدر که جلوتر میرم بیشتر میتونم بفهمم که اصلاً انتهایی در مورد هیچ چیزی وجود نداره حتی خودِ خدا توی قرآن با همون آیه های سَخَرَ ، در اصل داره این محدودیت هارو از ذهنمون بر میداره
حالا منطقش چیه که هیچ محدودیتی وجود نداره؟
بخاطر اینکه ، انرژی ای که مارو خلق کرده و داره همه رو هدایت میکنه ، نامحدوده
بازم اگر بخوام در این مورد از خودم مثال بزنم ، میتونم در مورد ورود به کار مورد علاقه ام بگم
من تا قبل از اینکه بخوام به صورت تمرکزی در مسیر کاری مورد علاقه ام حرکت کنم توی کار فروش بودم چون چند سال بود که کار فروش انجام میدادم فکر می کردم که فعلاً همین کارو انجام بدم تا بعد ببینم چی میشه! یعنی خودمو محدود کرده بودم فقط به کار فروش و از اونجایی که به فروش و بازاریابی علاقه ای نداشتم هیچوقت نمیتونستم به صورت پایدار ازش پول های خوبی بسازم یا اصلاً به دلیل بی علاقه گی من نسبت به این کار تمرکزی نداشتم روش
اصن یه چیزه خنده دار
یادمه دیگه اون آخر آخرها که میخواستم کلاً از اون کار بیام بیرون ، اینجوری بود که به محض اینکه ساعت کاری اون روزم تموم میشد خدا شاهده تا دم مترو میدوییدم که فقط از شر این کار رها بشم سریعتر برسم خونه یعنی اینقدر دیگه این کارو دوست نداشتم
بعد از اینکه تمرکزی وارد کار مورد علاقه ام شدم فهمیدم که اتفاقاً توی این کار خیلی راحت تر میتونم پول بسازم چون همینم شد ، بعد یادم افتاد که اون موقع ها من توی ذهنم این بود که اگر الان وارد کار مورد علاقه ام بشم ممکنه طول بکشه که بخوام به پول برسم بابت همین بذار از کارهای دیگه مثل کار فروش خوب پول بسازم بعد برم تمرکزی کار مورد علاقه مو انجام میدم:)) که البته هیچوقت هم پول های خوبی نمی ساختم از اون کارها چون اصلاً عشق و علاقه ای توشون نداشتم و البته باورهام هم ایراد داشت
یعنی الان که دارم کار مورد علاقه مو انجام میدم تازه میفهمم که آقا من اون موقع ها خودم داشتم خودمو برای انجام کار مورد علاقه ام محدود می کردم بخاطر همون باورهای محدودکننده ای که داشتم
همه چیز از ذهن شروع میشه
هم فرکانس هایی که ارسال می کنیم و هم رفتارها و عملکردهایی که در زندگیمون داریم ، همزمان داره با پایه های منطقی که توی ذهنمون هست که همون باورهامون میشه تصمیماتمون رفتارهامون عملکردهامون اتفاقات و شرایط زندگیمون کاملاً هماهنگ با این باورهای توی ذهنمون ، در رابطه با هر موضوعی شکل میگیره
مثلاً من توی کدنویسی هام میخواستم تاریخ های ورود و خروجی که کاربر از روی تقویم انتخاب میکنه رو اعدادش رو از فارسی به انگلیسی تبدیل کنم ، بعد کلی توی اینترنت جستجو کردمو بالا و پایین کردم هر کاری می کردم اصلاً نمیتونستم اعداد فارسی رو در محیط کدنویسیم به اعداد انگلیسی تبدیل کنم ، چون برای محاسبه روزها نیازه که اعداد به انگلیسی باشه ، حتی بارها و بارها از خدا میپرسیدم ولی میدونی وقتی ذهنت محدود به اون چیزهایی باشه که الکی توی ذهنت داره ساخته میشه یا از قبل هست حتی اگر خدا هم بهت بگه بازم نمیتونی بفهمیش چون به قول خودمون تو باغ نیستی
آخر هیچی ذهنمو هر جوری بودش ساکت کردم بعد به طرز باور نکردنی جواب توی خودِ مسئله بود!!
یعنی اصلاً گفتم اینقدر ساده میتونستم اعداد فارسی رو در زمان ارسال به URL (آدرس اینترنتی) انگلیسی کنم!
چیزی که دم دستم بود
یعنی وقتی به خدایی که مارو خلق کرده و داره هدایتمون میکنه وصل باشیم ، اصلاً محدودیتی نمیمونه ولی اگر هم بخواهیم با خودِ خدا هم هر بار ارتباط بهتری داشته باشیم باید یکسری باورها رو توی ذهنمون درست کنیم تا حتی در ارتباط داشتن با خداوند و دریافت الهامات هم محدودیتی نداشته باشیم که خداروشکر فکر میکنم توی این مورد به دلیل کار کردن روی خودم و منطق های قرآنی خیلی بهتر شدم مثلاً چند سال پیش برای گرفتن گواهینامه اقدام کرده بودم ولی ادامه اش ندادم بابت همین رفت تو لیست تصمیمات به تعویق افتاده من که این یکی دیگه واقعاً زیادی به تعویق افتاده بود چون الان همه آدم ها گواهینامه دارند در حالیکه من ندارم
امدم طبق آموزه های جلسه ششم از قدم هفتم که هفته پیش گوشش داده بودم عمل کردم ، فردای همون روزی که داشتم میرفتم اداره پلیس + 10 برای احراز هویت ، خب قبلش از خدا هدایت خواسته بودم که کمکم کنه تا به راحتی گواهینامه مو بگیرم دوتا بنر تبلیغاتی توی خیابان اصلی دیدم که بزرگ نوشته بود ، گواهینامه!
نگو تبلیغات آموزشگاه رانندگی بود که من تقریباً برای اولین بار بود که همچین آگهی تبلیغاتی رو در خیابون میدیدم ، هیچی گفتم آقاجون این نشونه خداوند برای منه بابت همین تصمیمی که گرفتم و همون موقع هم از خدا تشکر کردم از اینکه داره هدایتم می کنه
میدونی ، الان به این شکل خداروشکر توی تشخیص نشانه ها و الهامات خداوند نسبت به قبلم خیلی بهتر شدم حالا هر چقدر که باورهای درستی بسازم هدایت های خدارو خیلی واضح تر و سریعتر میتونم بفهمم
استاد عزیزم شما دقیقاً به من یاد دادی که فکر کنم شما به من یاد دادی که قانون چیه شما به من یاد دادی که فقط به حرف قلبم گوش بدم و با این خدا و قوانینش میتونم مثل خودتون آزادی رو در تمام ابعاد زندگیم تجربه کنم و به خودم میگم وقتی استاد عباسمنش تونسته به آزادی مالی و آزادی مکانی و آزادی زمانی برسه پس برای من هم امکانپذیره که این آزادی هارو در زندگیم تجربه کنم و هر بار هم بیشتر میشه اگر برای استاد عباسمنش شده برای منم میشه همانطوری که الان به لطف الله در آزادی زمانی و مکانی دارم کار مورد علاقه مو انجام میدم که با آزادی مالی هم این آزادی در زندگیم بیشتر هم میشه
و چنان نیست که این قرآن از جانب غیر خدا به دروغ ساخته شده باشد. بلکه تصدیق آنچه پیش از آن است مىباشد، و توضیحى از آن کتاب است، که در آن تردیدى نیست، از پروردگار جهانیان است
من تقریبا هر روز فایلهای توحیدی رو مثل قرص اول صبح می خور مشون امروز صبح تو پیاده روی داشتم یکی از فایلهای توحیدی روگوش میدادم در مورد اون خودرو 206که شما انتظار داشتید یکی از دانشجو ها به شما هدیه بده
البته دیشب یه خواب بد دیده بودم و خیلی سیستمم ریخته بود به هم
قلبم بهم گفت این فایل رو stopکن برو داخل سایت
وارد سایت شدم دیدم واهههه فایل جدید playکردم دیدم وای خدای من همون چیزیکه دوای درد منه شما قصد دارید راجبش صحبت کنید
رفتم یه مسیر خلوت چون پارکی که من میرم پیاده روی 45هکتاره و یه دریاچه خوشگل داره و برای من مثل ملک پرادایس استاد و دریاچه هستش پر از ماهی و پرندگان مهاجر درختان بسیار زیبا وجوی های اب و ادمهای خوب
فایل رو با دقت گوش دادم و چقدر وقتی استاد در مورد تشخیص اصل از فرع در قران حرف میزنه قلبم اروم میگیره واقعا عجب تسکینی به ادم میده این حجم از باور به خدا و اینکه خداوند به موسی می فرماید برو با فرعون صحبت کن در حالی که او خیلی قدرت داشته
چقدر صحبت های شما من رو از مسیر تاریک مذهبی که سالها توش بودم و اصلا من با اینکه سالها در مسجد و منبر مراسم ها بودم یک کلمه یکلمه از این جنس حرف های استاد در مورد قران و توحید و شرک نشنیدم
فقط صحبت از این بود که یه عده ظالمند یه عده مظلومند شما باید سوار قطار اسلام بشید باید جهاد کنید و اگر شهید شوید خدا دیگه عاشقتون میشه
باید پیاده بری کربلا وخودت حتما بمالی به زریح تو حتما باید بری زیارت صف نماز جماعت باید اتصال داشته باشه دعای توسل رو کی امشب می خونه
کجا بریم هیءت واز این قبیل فرعیات
و من با اینکه سالها تو اون مسیر بودم و ظهر و شب نماز جماعت وفلان بودم نه رابطه خوبی با همسرم داشتم نه اعصاب داشتم نه اصلا نم دونستم شکر گزاری چیه
نه دفتر شکر گزاری داشتم همیشه غمگین و نگران وهمش در گذشته زندگی میکردم و دنبال عوامل بیرونی که ای کاش الان زمان شاه بود و…
به لطف الله از وقتی با استاد توحیدی اشنا شدم و خدا از طریق برنامه های استاد منو هدایت کرد 80درصد مسائلم رو خودم حل میکنم هنوز هم باگ زیاد دارم و دارم هر روز رو ی نشانه ها و الهامات کار میکنم
الهی شکرت بابت این فایل زیبا
الهی شکر بابت این استاد توحیدی
اساتید زیادی رو من باهاشون کار کردم ولی من ندیدم
هیچ کدومشون این حجم از باورهای توحیدی
این حجم توانایی تشخیص اصل از فرع
این حجم از عدم اتکا به عوامل بیرونی
این حجم از ساده بیان کردن رو داشته باشند
این حجم از گره نزدن احساس ارزشمندی به عوامل بیرونی رو داشته باشند
استاد واقعا ازتون تشکر میکنم که وقت میگزارید و جراغ راه میلیونها نفر شده اید
سلام و صد سلام به توحیدی ترین استاد دنیا و توحیدی ترین همراه استاد دنیا و دوستان نازنینم در توحیدی ترین سایت دنیا…
خداجونم! عشقم! چقدر تو خوبی آخه…
شکرت خدای مهربونم برای اینکه تو این زمان زندگی می کنم که دو استاد عزیزم و آموزشهاشون هست
شکرت که هدایتم کردی به این بهشت به نور به زیبایی
شکرت برای وجود استاد عزیزم ، استاد شایسته ی نازنین، و تک تک هم خانواده ای هام که اینجا حضور دارن یا ندارن، می نویسن یا نمی نویسن
شکرت که داری هدایتم می کنی، ذره ذره رشدم می دی، همینطور که دارم توحید رو تمرین می کنم ظرف وجودم رو روز به روز بزرگتر می کنی
خداجونم یقین من رو روزافزون کن، یقینی می خوام از جنس ایمان استاد، از جنس ایمان محمد و ابراهیم، از جنس ایمان مادر حضرت موسی که فرزندش رو به رود نیل می سپره چون دلش قرصه، قلبش مطمئنه… هربار که به این حرکت مادر موسی فکر می کنم ته دلم می لرزه… چه ایمانی باید داشته باشی که نوزادت رو بذاری تو یه صندوق و بسپری به رود…
اگر من سمیه ایمانی که استاد داشتن و دارن رو داشته باشم کجام؟؟ چه نتایجی دارم؟؟ خدایا می خوام این ایمان قلبی رو…
همه چیز توحیده همه چیز…
قبل از اینکه بنویسم چندتا از کامنتا رو خوندم انقدر خوب نوشته بودن که اول ذهنم نجوا کرد دیگه نمی خواد بنویسی همه ش رو دوستای گلم نوشتن، ولی بش گفتم می نویسم برای تمرین بیشتر، می نویسم هرآنچه که خداوند هدایتم کنه بنویسم.
قران خیلی کتاب عجیبیه… ما هم مثل شما استاد تو خانواده ی خیلی مذهبی بزرگ شدیم، البته خدا رو شکر پدربزرگم که روحانی بودن افکار و باورهای سالمتری داشتن نسبت به عموم روحانیون… و خیلی جاها باورهایی داشتن و به ما منتقل می شد که برخلاف مذهبیون متعصب آزادی به همراه داشت و با منطق آدم جور درمیومد. ولی بازم مثل خیلی از بچه ها سالهای سال عبادت کردم و قران خوندم ولی ریشه ش در ترس از مومن نبودن بود، در خواستن خواسته هام بود و امید به اجابتش از طرف خدا بود… با اینکه عربی رو از راهنمایی به بعد یادگرفتم تا حد زیادی، ولی دریغ از ذره ای تعمق حین خوندن قران… چندین بار قران رو ختم کرده بودم ولی خیلی جاها رو ذهنم بشدت مقاومت داشت… گیر می کردم تو حاشیه، با ذهنم در جدال بودم که چرا خدا باید فلان آیه رو در مورد زنان بگه یا چرا ال و بل، و فقط به خودم می گفتم مال اون زمان بوده که باورهاشون و عقایدشون انقدر داغون بوده… و همین باعث می شد بتونم از اون حاشیه ها رد بشم. و بعدا چقدر آرامش داشت وقتی به حرفای استاد گوش می کردم که آیه 7 آل عمران رو ملاک قرار می دادن… یه نفس راحت کشیدم آخیییییش، همینه، اون آیاتی که اذیت می کردن ذهنمو اونایی بودن که باید رهاشون می کردم، اینهمه مفاهیم زیبا و خوب هست تو قران اونا رو باید بخونم و بفهمم… خدایا شکرت…
شکرت برای وجود بچه هایی که بهم باد دادن قران رو یه جور دیگه بخونم بچه هایی که لذت بردم از طرز نگاهشون و تفسیرشون از آیات، بیرون کشیدن قانون از آیات… دقیقا مثل شاگرد زرنگی که تو کلاس بعد از درس استاد تمرینا رو حل می کنن و با خودت می گی آهاااا اینجوری باید حل کنم… خداجونم شکرت.
نشستم تو فرودگاه منتظر پروازم هستم به بوستون. ساعت 5:45 صبحه و 35 دقیقه وقت دارم تا قبل از سوار شدن. 7/5 شب هم به امید خدا برمی گردم.
توحید اینه که دختر 8 ماهه م الان تو خونه س با باباش و البته پرستاری که میاد و امروز باهاش هست تا همسرم هم به کاراش برسه و من خیالم راحته
توحید یعنی اینکه پرستاری پیدا می کنم که فوق العاده س
توحید یعنی اینکه وقتی دختر 10 ساله م تینا از مدرسه و رفتار دوستاش میگه تا میام براش نگران بشم با خودم تکرار می کنم خدا حواسش هست بهش و به خدا می سپارمش
توحید اینه که از لحظه لحظه ی بزرگ شدن لیلین لذت ببرم، از اولین دست گرفتن یه اسباب بازی، از زمانی که تونست بعد از گرفتن با انگشتاش، حالا آگاهانه ولش کنه، از لبخندهای پر از عشقش، از نگاهی که حرف می زنه با آدم، از اولین بَ بَ بَ گفتنای دیروزش…
توحید اینه که وقتی به تینا نگاه می کنم لذت ببرم از تک تک اجزای صورتش، از برق نگاهش، از موسیقیی که می زنه، از بازی هایی که با لیلین می کنه، از شعرایی که با صدای بلند می خونه و از صداش لذت می بره…
توحید یعنی اینکه خدا رو شکر کنم هرباری که همسرم عاشقانه نگاهم می کنه و گرمی وجودش رو حس می کنم، هربار که از لیلین مراقبت می کنه، هربار که غذای فوق العاده درست می کنه و نوش جان می کنیم.
توحید یعنی لذت بردن از تک تک لحظه هامون چهارتایی… یعنی شکر گفتن بعد از هر اسکایپی که با مامان اینا و خواهرام صحبت می کنیم و کلی حرفای خوب می زنیم
یعنی خدا رو شکر کنم که جهانم رو داره پر می کنه از انسانهای شایسته… شکر کنم بعد از هر پیام و وویسی که با رفیقای نازنین توحیدیم دارم اونم از این سر دنیا به اون سر دنیا…
توحید یعنی اینکه وقتی می بینی آسون میشی برای آسونی ها بدونی از کجاس. وقتی مرخصی زایمان هستی و سر سال کاری هست و مدیرت برای امسال پروژه هایی برات می ذاره که بتونی از خونه کار کنی، کار آزمایشگاهی نداشته باشی، بدون اینکه حتی درخواست کرده باشی، بدونی از کجا آب می خوره…
یعنی وقتی آگهی داخلی می دن تو شرکت که می خوان یه مدیر جدید استخدام کنن و تو اپلای نکنی چون آزادی زمانی و مالی می خوای، بعد مدیر ارشدت بیاد بگه منتظر بودم اپلای کنی چرا اپلای نکردی… و بدونی اینا همش لطف خداست و نتیجه ی عمل به قانون…
با تمام اینا می دونم که راحت نیست بتونی کامل توحیدی عمل کنی… اینکه همیشه حواست باشه مدیر و رئیس و همکار و همسر و غیره نقشی تو زندگیت ندارن… فقط و فقط خداست که قرن داره… ولی خب برای همین اینجاییم دیگه، که توحید رو یادبگیریم و بهش عمل کنیم. اینم تکامل می خواد و خدا رو شکر می کنم که دارم تمرینش می کنم.
دلم می خواد همینجور ادامه بدم ولی دیگه دارن صدا می کنن که برم و سوار شم.
استاد عزیزم ممنونم ازتون که هستین
ممنونم برای این آموزشهای بی نظیر و ناب
ممنونم برای این سایت بهشتی که کلی حس و حال خوب بهمون می ده
عاشقتونم و مطمئنم در بهترین زمان و مکان می بینمتون
پی نوشت: استاد میشیگان تو این دو سه هفته تابلوهای بی نظیر نقاشی خداونده… مناظر نفسگیرند از زیبایی… ای کاش یه سر بیاین تا میشیگان :)
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
سلام به دوستان نازنینم
درک قوانین جهان در قرآن کریم.
استاد منم توخانواده کاملا مذهبی توشهر مذهبی یزد (ملقب به دارالعباده)بزرگ شدم ودقیقا تمام مطالبی که شما در موردش صحبت میکنید رو کاملا درک میکنم یعنی تو همچین شرایطی بزرگ شدم.
استادبی نهایت ازتون سپاسگزارم از مریم جانم مریم خوش قلبم هم سپاسگزارم خداوند حفظتون کنه
استاداز بچگیم تا لحظه آشناییم با شما هیچ درک توحیدی از قرآن نداشتم تنها درکی که از قرآن داشتم اینکه بدون وضو به قرآن دست نزنید،کلمات عربی رو درست تلفظ کنید،اگه کتاب قرآن تو خونه باشه وخوانده نشه گناه کردین.
تنهادرکی که از قرآن داشتیم برای شروع مراسم با قرائت قرآن شروع بشه،یا یک فردی میمرد گذاشتن صوت قرآن،خواندن سی جز قرآن در ماه رمضان،خواندن آیه یا سوره ای از قرآن برای رفع مشکلات وگرفتاری ها،یا خطم قرآن برای شفای مریض یا باز شدن کره کار کسی و……
وحتی این درک از خداوند وتوحید نداشتم که ماهم قدرت ودریافت الهامات پاک خداوند رو داریم فکر میکردم تنها پیامبران وامامان الهامات خداوند رو دریافت میکنن.
استاد اولین باری که کلمه توحید ومفهوم اصل ی درک قرآن رو از شما شنیدم وتازه داشتم میفهمیدم که چقدر خداوند قشنگ و واضح وبا زبان ساده تمام اصل وقانون جهان رو گفته وچقدر در گمراهی بودم وفکر میکردم اگه کل قرآن رو حفظ بشوم بهشت رو واسه خودم ساختم غافل از عمل کردن به یک آیه از قرآن ونداشتن هیچ درکی از قرآن،یا حتی فکر کردن به اینکه یکبار بشینم معنی قرآن رو بخونم وببینم اصلا خداوند چی گفته. سپاسگزار خداوندم هدایت شدم به این مسیر وببینم که نگاه متفاوت تری هم میشه به قرآن ومفاهیم داخلش داشته باشی ووقتی به این درک برسی دنیا وآخرت خودت رو ساختی.
اما استاد وقتی با مباحث شما درمورد قرآن آشنا شدم چقدر لذت بردم چقدر تحسینتون کردم چقدر سپاسگزار خداوندم شدم بخاطر وجودپاکتون
وقتی قرآن رو تنها به معنی توحید درک کردم نگاهم متفاوت شد به تمام آیه ها وکلمات این کتاب آسمانی
تازه داشتم میفهمیدم ارتباط بین قرآن واین جهان هستی:اینکه اگه میگم توحید من به توحید ایمان دارم درعمل هم نشون بدم
استاد به لطف خدا روز یکشنبه 03/7/30 به لطف خداروز اول شروع دوره خیاطی که ثبت نام کردم بود که کاملا هدایتی به سمت این دوره هدایت شدم وهربارخیلی واضح نشانه ها میاد که به این باور برسم که مسیرم درسته. استاد این مسیری که باید برم تا آموزشگاه از اشکذر تا یزد ،سه تا خط واحد باید سوار بشوم تا برسم،روز اول ساعت 3 رفتم نونوایی کمک همسرم ساعت 6ونیم پختمون تموم شد اومدم خونه حاضر شدم حرکت کردم با یک ساعت تاخیر به کلاس رسیدم اینکه برای این دوره چقدر برای وسایل باید هزینه کنم در حالیکه من برا پرداخت هزینه دوره هم صحبت کردم که با شرایطم کنار بیاد که خداروشکر شرایطم رو قبول کردن اما استاد همون روز اول درگیر نجواها ذهنی شدم بقدری این نجواها از هر طرف محاصره کرده بودن که حتی نمیتوانستم بخوابم تا سختگیم بیرون بره در حالیکه وقتی نشانه ها رو میدیم ومیدیم چقدر راحت راه ها برام باز میشه وشرایط فراهم میشه برای حرکت تو این مسیر قلبم آرام بود اما استاد این نجواهای ذهنی دست از سرم بر نمیداشتن که چطوری با این شرایط مالی ضعیف میخای یک سال تو این دوره شرکت کنی دوره ای که باید اینقدر هزینه کنی چطور میخوای تو سرما وگرما این مسیر رو بری چطور میخای در کنار کار نونوایی که صبح وبعدازظهر وقتت رو پرکرده بجزتعطیلی پنج شنبه ها که اون روزها کلی کار داری، به کار خونه وبچه وپخت پز درس وتکالیف زهرا ومحمد که خودش به اندازه یک خانواده گف وکار داره بری دوره ببینی ودوخت ودوز که کار راحتی هم نیست داشته باشی ومرتب ذهنم میگفت چطور میخای این کار ها رو هندل کنی همه این کار ها بکنار از همه بدتر هزینه های سنگینش رومیخای چیکار کنی….یعنی استاد تمام این افکار ها توان وقدرتم رو گرفته بودن
استاد اینجا بود که شرک رو در وجودم درک کردم. گفتم من باید ایمانمو نشون بدم من نمیدونم وخدا تو میدونی من نمیتونم در توان من نیست تو میتونی تو خودت مسیر رو برام هموار کن
فردای اون روز آرام گرفتم کمک هاو دستان خداوند رسیدن وتک تک مسائلم داره به راحتی حل میشه
استاد اگه من با شما ومباحث شما آشنا نشده بودم واین دیدگاه متفاوت از قرآن وخداوند رو درک نکرده بودم هرگز الان تو این شرایط نبودم وخدا میدونه توی چه باتلاقی درگیر بودم.
ولی خداروصد هزار مرتبه شکر به اندازه ای که توحید رو درک کردم نتیجه هم گرفتم
استاد بی نهایت ازتون سپاسگزارم
باطی کردن این مسیر الهی زره زره داره سیمانی ذهنم شل میشه سپاسگزارم استاد بخاطر وجود پاکتون.
به نام خداوند قدرتمند و هدایتگر
سلام خدمت دوست عزیزم فاطمه جان
دختر تو بینظیری
تو فوق العاده هستی
تحسینت میکنم که به ندای قلبت لبیک گفتی و آموزش دیدن در حرفه خیاطی رو آغاز کردی
آفرین بهت
تو یک زن هدفمند هستی که برای خودت ارزش قائلی و تمام ساعت های روز و هفته و ماهت رو به بهترین نحو استفاده میکنی
راه بسیار لذت بخشی رو شروع کردی
من تحسینت میکنم به خاطر اینکه تو یک مادر هستی ،یک همسر هستی ،برای خودت ارزش قائلی و داری روی شخصیتت با آموزه های این سایت کار میکنی ،فایل گوش میدی ،کامنت مینویسی ،وظیفه نگهداری از خانه و رسیدگی به دو فرزند رو داری ، همدلی با دخترت زهرا جان و مادر محکم و استوار برای محمد جان رو داری ، پا به پای همسرت عزیز دلت در نانوایی فعالیت داری ، دوره خیاطی رو شروع کردی و قراره دوخت و دوز انجام بدی و……
هزار تا کار دیگه که داری تا انجام بدی و من در جریانش نیستم
و کاری که از همه سختتره کنترل ذهن هست و خوب نگه داشتن احساست
دختر تو اینقدر توانمندی و خداوند برای انجام همه این کارها هدایتت کرده و با تو حرکت کرده و قدرت و توان انجامشون رو بهت داده
چرا فکر میکنی از این جا به بعد تنها خواهی بود
خداوند به وقتت برکت میده
من هم در حرفه دوخت و دوز هستم و من هم در حال آموزش دیدن
میدونی فاطمه جان وقتی یه لباس رو تموم میکنی آنقدر کیف میکنی و انقدر احساس خوبی پیدا میکنی و به خودت افتخار میکنی که باعث میشه به عشقه انجام اونکار و دوباره ارزش خلق کردن از تایم خوابت هم بزنی
یه جوری خدا وقتت رو برای انجام این کار خالی میکنه که اصلا خودت هم نمیدونی چطور شد که این اتفاق افتاد
یه جوری خداوند قدرتت میده که به آسانی و در کمترین زمان کارت تموم میشه تازه اونم با کیفیت ، که بعدش فکر میکنی میبینی چقدر کارت راحت انجام شد
خیلی مسیر لذت بخشی هست
تحسینت میکنم تو بهترینی
خداوند در مسیرت ثابت قدم نگهت داره
هر کجا که هستی سالم شاد و ثروتمند باشی
موفق باشی عزیزم
پریسا
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام پریسا جان دوست خوبم
سپاسگزارم که برام نوشتی نور قلبت رو در بهترین زمان دریافت کردم
پریسا جان سپاسگزارم وقت گذاشتین واسم نوشتین وشدین قوت قلبم وشدین زبان خداوند تا با ایمان بیشتر به مسیرم ادامه بدم وجا نزنم
باید بگم دارم تمام سعیم رو میکنم حالا که قانون رو فهمیدم خواسته هامو زنده نگهدارم وبرای رسیدن بهشون تمام تلاشمو بکنم.
خداروشکر اینقدر رشد کردم که با خیال راحت وبدون دغدغه ی چهار فرزندم(مریم وامیر علی وزهرا ومحمدم که بزرگترین نعمتهایی هستن که لطف خداوندم شامل حالم شده) به مسیرم ادامه بدم .
دقیقا حق با شماست باکامل کردن یه لباس وانرژی مثبتی که ازحاصل کارت دریافت میکنی لذت بخشه وخداروشکر تقریبا 15 سال هست که تو این حرفه هستم واین تجربه رو داشتم
وخداروصدهزار مرتبه شکر تا حالا برا هرکس خیاطی کردم از دوختم راضی بوده.
والان هم که در دوره شب وعروس شرکت کردم با اینکه حتی روزهایی که کلاس دارم قبل از کلاس از ساعت 4 صبح تا 6ونیم نونوایی هستم بعد میرم کلاس خیاطی وبعداز کلاس هم کار های، خونه وآشپزی درست کردن ناهار وبعدازظهرهم از ساعت4 تا 7/5 و8 نونوایی هستم اما این دوره واسم لذت بخشه وباعشق این مسیر دوست دارم وطی میکنم
اما موضوعی که هست همین نجواهای ذهنی هستش که چپ وراست به آدم حمله میکنن که بعضی وقتها که کنترولش خیلی خیلی سخت میشه.
انشاالله که خداوند خودش کمکمون کنه وهدایتمون کنه به مسیر درست.
خداروصد هزار مرتبه شکر بخاطر داشتن دوستان توحید همچون شما دراین سایت واز همه مهمتر ولذت بخشتر که حرفتون هم مثل خودم خیاطی هستش.
پریساجان سپاسگزارم بخاطر دعای قشنگی که واسم کردین براتون آرزوی بهترینها رو دارم.
شاد وسالم وثروتمند باشی عزیزم درپناه حق
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام خدمت دوست عزیزم فاطمه جان
مچکرم از احساس خوبی که از کامنتتون به من دادین و هدایت شدم که بخونمش
تحسینتون میکنم که انقدر تجربه دار هستین در حرفه اتون
و تحسینتون میکنم که یک زن موفق هستین و با عشق و علاقه و لذت کارهاتون رو انجام میدین
امیدوارم هر کجا که هستین سالم و سلامت و ثروتمند باشین
به نام خدا
درود فراوان به استاد گرانقدرو بانو شایسته ی عزیز
خدایا صدها هزار بار سپاس بابت لایق دانستن من برای حضور پیداکردن دراین سایت مقدس
وهزاران بار شکر بابت آگاهی هایی که سخاوتمندانه از زبان استاد جاری میشوند و روح تشنه ی مارا سیراب میکنند…
چقدر ساده از روی مطالب قران رد میشدم
با افتخار وحس اینکه من یک بنده خوب وخالص خداوند هستم قران را تلاوت میکردم وگهگاهی ترجمه قران را میخواندم وجالبتر از همه به حال مشرکانی که بارها وبارها در قران از آن ها یاد شده افسوس میخوردم و درخیالاتم ان ها را در آتش جهنم می دیدم واز شما چه پنهان به خودم می بالیدم که ازآنها نیستم.. هرگز نخواستم بدانم مشرک کیست تعریف آن را به اهل فن واگذارکردم و من قطعا مشرک نبودم
چون قران میخواندم نماز میخواندم روزه میگرفتم
بی خبرازینکه من خود خود مشرکم
منی که نه روزی یکبار بلکه چه در فکرم وچه در اعمالم لحظه به لحظه قدرت را به دست غیر خدا میدادم والبته هنوز هم اینطوراست….
استاد شصت بار قران را عمیق خواند
و هدفش از این تعمق درک قوانین قران بود وچه استادانه است وقتی اصلی را ازقران بیرون بیاوری که فقط بادرک همان اصل دنیاو آخرتمان بهشت میشود
بله اصل توحید
اصلی که ریشه دز این دارد که ما باور کنیم خداوند از روحش درمادمیده پس ما قدرت خلق کردن داریم واین یعنی هیچ قدرتی نمیتوانددر هیچ موردی من را بترساندیا زندگی من را تحت تاثیر قرار دهد…
خدایا شکرت
به نام خدایی که مرا انسان آفرید سلام بر استاد عباسمنش عزیز ،انسان تـا وقـتـی در خـدا حل نشود فقیر باقی میماند
حل شدن در خداوند غایب شدن از دنیای نیازها و تعلقات است، آنگاه شخص به سادگی فقط هست و با زندگی جاری است، و اینگونه همه چیز خوب است
آنگاه هر چه رخ دهد سعادت است، خیر است
برای چنین شخصی زندگی سعادت است، مرگ سعادت است و هیچ تفاوتی میان موفقیت و شکست برایش وجود ندارد، چرا که هیچ انتخابی و هیچ بایدی وجود ندارد.
و این را بدان که خداوند یک شخص نیست، بلکه غایت بی نیازی و خالیای توست
و هرچه تو کمتر نیازمند باشی،
هر چه کمتر در ولع باشی،
به خداگونگی نزدیک تر هستی،
و در لحظاتی که هیچ نیازی نباشد، میان تو و خداوند هیچ فاصله ای نخواهد بود.
لحظاتی هست که تو ناگهان هیچ نیازی نداری یک روز صبح در سکوت نشسته ای و طلوع آفتاب را تماشا می کنی، هیچ نیاز، خواسته، ایده و فکری وجود ندارد، هیچ ابری در آسمان ذهنت نیست.
آن خالی و پاک است،.
در آن لحظه زمان می ایستد و شخص نمیتواند تصور کند که چیزها می توانند بهتر از این باشند. آن لحظه “وجد” است، و تو در نزدیک ترین حالت ممکـن بـه خـدا هستی، چرا که خواسته ها و جاه طلبی ها ناپدید گشته اند
پس مشتاق و در جستجوی این لحظات باش و آن را گرامی بدار.
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
یعنیییییییی من به خودم افتخار میکنم
خودم خودمو تحسین میکنم که ببین
من در چه حدی بودم که خداوند من رو
به این سایت معنوی هدایت کرده …
آره استاد راست میگن باااااید کوچکترین
نکات مثبت ؛الهامات هدایتها رو بهش
توجه کنیم و اونقدر بولدش کنیم که
اتفاقای بزرگ هم برامون رخ بده …
مطلبی که میخوام بنویسم شاید مقداری
طولانی بشه اما این مطلب باید نوشته
بشه که آرزوی یک سال بعد 5 سال بعد
20 سال بعد یادش نره از کجا شروع کرده
آره من از زیر صفر صفر شروع کردم با
43 ملیون بدهی در 1 اسفند 402 شروع کردم
این مسیر جدید رو اومدم جلو ،گشایشها
دیدم من حرفهایی اینجا شنیدم که قبلا
مخالفشو میشنیدم من اینجا خدای
واقعی رو پیدا کردم
مطمئنم هیچکس جز استاد عباسمنش
این حرفها رو نه گفته و نه میگه…
من اینجا یاد گرفتم و قرض نگیرم قرض
ندم وام برندارم من یاد گرفتم اگر
سپاسگزار باشم ظرف وجودیم بزرگ میشه …
همیشه ادعای مذهب داشتم اما تو خالی
بودم پوچ بودم و خدا شاهده در بدو
ورودم به سایت کاملا در منجلاب بدهی
بودم 43 ملیون برای من حکم 43
ملیارد رو داشت …
اومدم جلو خوب اومدم اما نگوووووو
اصل رو نگرفته بودم ،چک و لگد جهان
شروع شد و من تقریبا 2 ماه از سایت
فعالیت در سایت دور و دورتر شدم
و منی که 6 ماه میشد نه قرص نه آمپول نه حتی سرماخوردگی نداشتم، بارها رفتم
زیر سرم ،بارها آمپول زدم و انگار باااااز
روزهای بدم رو داشتم میدیدم ،بهش
گفتم فکر نمیکنی بسه به خدا من نمیتونم من نمیتونم دوووم بیارم سجده به درگاهت میکنم بیا نجاتم بده گریه کردم اشک ریختم یعنی اوضاع بد جور بد
بود اما همین که گفتم تسلیمتم من میخوام برگردم به مسیر انگار صداش تو گوشمه بهم گفت برگرد اما این دفعه با اصل توحید گفتم تو بلندم به جون خودت این دفعه متفاوتر از قبل میام و عاقاااااااا
من رو کمک کرد ایده ها داد بهم با رعایت اصل تکامل تا اینکه خیلی هدایتی بهم گفت اون چیزی که مثل خوره افتاده به جونت و انرژیتو میبره زیر صفر روابططه
اعتراف کردم میدونستم خودمو زده بودم به اون راه ،بهش گفتم چیکار کنیم
گفت برو دوره عزت نفس ،بلید خودتو بکوبی و از نو بسازی با بهترین مصالح
مصالحی از جنس توحید گفتم چشم انگار قوتشم بهم داد شروعش کردم فوکوس وار
به تعهداتم عمل کردم و بچه ها از بدهیم 19 ملیون میموند و انگار خداوند تو یک شب نه تو یه دیقه منو چند پله انداخت جلو پ یه پولی اومد دستم که من 12 ملیون بدهی رو یک شبه دادم از جایی که فکرشو نمیکردم (اره جهان تعهد من رو دیده بود)برای من تصورشم غیر ممکن بود اما اتفاق افتاد و چقدررررر من خوشحال شدم اونقد با خدا حرف زدم گفتم همه وسیله ان تو عاملی (فقط مونده 8 تومن تا رسیدن به نقطه صفر مالی من …
و اما امان از ذهن دیروز با اینکه بدهی
پرداخت کرده بودم اونم کاملا دیدم کار
خدا بود ذهنم نجواهاش شروع شده بود
میدونید چی میگفت:انگار ترس از خارح
شدن از منطقه امنه روداره بهم میگفت
ببین از این سایت بیا بیرون این سایت تو
رو نسبت به اطرافیانت بی احساس میکنه
محلش ندادم گفتم ببند و ای کاش
میشد اینجا اسکرین فرستاد (تو نوت
گوشیم نوشتم)به ذهنم گفتم حالا که
اینطوره دیگه به لیست بلند انحام
تصمیمات معوقه ام قران خواندن رو هم
می خوام شروع کنم میخوام شروع کنم
و بهش گفتم خدایا دو سه بار شروع
کردم اما نشده اونجوری که باید این
دفعه بگو از کجا شروع کنم …خوابیدم
صبح بیدار شدم عاقاااااااا ذهنه باز
غرهاش شروع شد یعنی دیدم ساعت ده
شد باز میگه
همش میگه ول کن این اطلاعات سایت
و دوره رو … بعد به خدا گفتم خدای من
میای بشینیم پای میز مذاکره اومد
به ذهنم کامل منطقی توضیح دادم که
چرا تو فکر میکنی موندن من در این
سایت یعنی از دست دادن روابطم ؟بهش
گفتم یه چیزی بگو دلم خوش باشه ؟؟
من تا به الان که باسبک تو پیش رفتم
چه گلی به سر خودم زدم ؟من کجا کی با
چه درسی خدا رو اینقدر محکم و زیبا و
با اقتدار درک کردم؟مگه من تا حالا به
خودم اصلا ارزش داده بودم ؟ تو با چه
فرضیه ای به من میگی برو به فلانی
التماس کن مگر یه عمر اینطور بودم
جواب داد چرا از من میخوای خودمو
خوار و خفیف چرا ؟؟ چرا میخوای منو به
سمت حقارت بکشی ؟بابا اونی که تو الان
اومدی به من میگی برو پاپیش اون همون
رفتارهای توصیه ای جنابعالی تره هم برا
من خورد نمیکنه که حالا تو میخوای من
التماسش کنم؟
ببین آسمون به زمین بیاد زمین به
آسمون من فقط روی خودم کار میکنم
مابقی جهان وظیفه اشه درست کنه تو
بشین یه گوشه به ذهنم گقتم میبینی
هر چی از خدا میخوام بدون منت بهم
میده اما این افراد چماق میکنن میزنن به
سرت و اون لحظه خیلی آروم شدم و
خدا هم سر میز مذاکره بود دست نوازش
بر سرم کشید و خوشحال بود از اینکه
نعمتهایی که این روزا به وضوح بعد از
درخواستم بهم میده …
بعد یادم افتاد من قراره از امروز قرآن
بخونم و بلا فاصله خداوند بهم گفت الان
وقت فایل توحیدیه برای ورودی عالی به
ذهن گفتم کدوم گفت: برو سایت
مشخص میشه ،و اومدم و این فایل ناب
معرکه رو دیدم که درمورد توحید بود در
مورد تصمیم من قرآن خواندن بود و من
واقعا از این هم زمانی یک لحظه خشکم
زد اما خدا یه لبخند زد گفت اینم برا ذهن خوانت ….
استاد میدونم کلمات قادر به بیان تشکر
از شما نیستن تمام تلاشمون میکنم
نتیجه بگیرم با نتایج درخشانی ازتون تشکر کنم
تو این فایل خداوند به وضوح من گفت از
کجا قرآن رو شروع کنم به من گفت قرآن
سه کلمه است توحید توحید توحید
خیلی خوشحالم که توی این مسیرم و
هر روز یاد میگیرم از این سایت معنوی از
مقاله های بی نظیر خانم شایسته ،آخ از
کامنتهای بچه ها من گاهی از حجم زیاد
آگاهی گوشیمو و دفترامو همه رو جمع
میکنم زوم میکنم به یه جا و اونقد فکر
میکنم میگم دختررررررر این حرفها هر
کدوم عینه یه شمشع طلاست
من یاد گرفتم که اگر من به تصمیماتی
که میگیرم متعهد باشم جهان خودشو
متعهد و موظف به پیشرفت من میکنه
دلم میخواد وقتی من قطره میخوام وارد دریا بشم خودم به خودم یه کف مرتب بزنم بگم آره من تمام تلاشمو کردمرفتارهای توصیه ای جنابعالی تره هم برا
من خورد نمیکنه که حالا تو میخوای من
التماسش کنم؟
ببین آسمون به زمین بیاد زمین به
آسمون من فقط روی خودم کار میکنم
مابقی جهان وظیفه اشه درست کنه تو
بشین یه گوشه به ذهنم گقتم میبینی
هر چی از خدا میخوام بدون منت بهم
میده اما این افراد چماق میکنن میزنن به
سرت و اون لحظه خیلی آروم شدم و
خدا هم سر میز مذاکره بود دست نوازش
بر سرم کشید و خوشحال بود از اینکه
نعمتهایی که این روزا به وضوح بعد از
درخواستم بهم میده …
بعد یادم افتاد من قراره از امروز قرآن
بخونم و بلا فاصله خداوند بهم گفت الان
وقت فایل توحیدیه برای ورودی عالی به
ذهن گفتم کدوم گفت: برو سایت
مشخص میشه ،و اومدم و این فایل ناب
معرکه رو دیدم که درمورد توحید بود در
مورد تصمیم من قرآن خواندن بود و من
واقعا از این هم زمانی یک لحظه خشکم
زد اما خدا یه لبخند زد گفت اینم برا ذهن خوانت ….
استاد میدونم کلمات قادر به بیان تشکر
از شما نیستن تمام تلاشمون میکنم
نتیجه بگیرم با نتایج درخشانی ازتون تشکر کنم
تو این فایل خداوند به وضوح من گفت از
کجا قرآن رو شروع کنم به من گفت قرآن
سه کلمه است توحید توحید توحید
خیلی خوشحالم که توی این مسیرم و
هر روز یاد میگیرم از این سایت معنوی از
مقاله های بی نظیر خانم شایسته ،آخ از
کامنتهای بچه ها من گاهی از حجم زیاد
آگاهی گوشیمو و دفترامو همه رو جمع
میکنم زوم میکنم به یه جا و اونقد فکر
میکنم میگم دختررررررر این حرفها هر
کدوم عینه یه شمشع طلاست
من یاد گرفتم که اگر من به تصمیماتی
که میگیرم متعهد باشم جهان خودشو
متعهد و موظف به پیشرفت من میکنه
دلم میخواد وقتی من قطره میخوام وارد دریا بشم خودم به خودم یه کف مرتب بزنم بگم آره من تمام تلاشمو کردم الان هم با خوشی میرم به سمت خدای خودم انا لله و انا الیه راجعون
خدایا شکررررت خدایا شکررررت
سلام به آرزو جان عزیزم
عاشقتم رفیق جانم
سپاسگزارم از مهر ولطفت بابت کامنتی که برام نوشتی و در
عالی ترین زمان دریافتش کردم
دلم خواست پاسخ کامنتت اینجا زیر کامنت خودت بنویسم
چقدر تحسینت کردم که داری تعهد میدی روخودت کار کنی
چشام قلبی قلبی شد از جمله ی اول کامنتت که به خودت افتخارمیکنی
خداروشکر برای وجود ارزشمندت
دراین جهان قانون مند …
خداروشکر برای نعمت دریافت کامنت پربرکتت
با کلی احساس خوب وانرژی ..
عاشقتم هم کلاسی نازنین دوره ی مقدس 12قدم..
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله.
به نام خدای بزرگ و منزه و مهربان
سلام و عرض ادب خدمت محضر استاد عزیزم و تک تک دوستان ارزشمندم
خدای مهربان رو شکرگزارم برای این فایل بی نظیر و استثنایی و بی نهایت اررزشمند
شنیدن میلیاردها باره کلام توحید از زبان شما استاد عزیز دقیقا برای من مثل یک آب زلال و گواراست که تشنه و نیازمند تکرار این آگاهی های الهی هستم .
دقیقا روزی که شرک در حال شکل گیری در وجودم بود این فایل ارزشمند شما ، دست نجات الله مهربان برای من بود.
به قول شما چقدر راحت می تونم شرک بورزم ، چقدر راحت ذهن نجواگر من ، می تونه به روش های مختلف من رو فریب بده . ولی زمان هایی که آگاهانه ورودی های ذهن من میشه صدای شما استاد عزیز ، و آگاهی های ناب الهی وارد وجود من میشه ، اون موقت صدای قلبم بلند میشه و سریع مسیرم رو درست می کنم .
استاد عزیز ، من جزو افراد بسیار بسیار مذهبی بودم و وقتی شما صحب از حواشی های دین و انحرافات می کنید ، دقیقا گذشته من جلوی چشمان به تصویر کشیده میشه.
وقتی صحب از مهم بودن و توجه شدید به فرعیات در این 1400 سال می کنید ، دقیقا من متوجه این صحبت شما میشم.
نه تنها خانواده من مذهبی بودند بلکه محله و مدرسه و دوستان من هم به شدت باورهای مذهبی من رو تایید می کردند.
وقتی از کودکی ذهن و وجودم با خرافات و داستان های ساختگی در 1400 سال پیش شکل می گیره ، اون وقت من میشم بنده افرادی که تریبون دستشون هست و این حد و این شدت از ورودی های منحرف و بی پایه و اساس که فقط به وسیله احادیث ، آیات قرآن رو تفسیر می کنند ، تمام وجود من رو شکل میده . وقتی صحبت از شکل گرفتن وجودم با این سبک تفکر و تعقل می کنم ، یعنی اصل معنی زنده بودن و نحوه رفتارهای روزانه و نگاه من به آخرت و حتی نحوه ورود به بهشت و جهنم و نحوه قرار گرفتن در صف محشر
یعنی به قدری این باورهای مخرب مذهبی و داستان هایی که از خلفای اهل سنت و ظلمی که در حق بنی هاشم کرده بودند رو شنیده بودم و باور کرده بودم ، که هیچ چیزی جز آتش انتقام و تنفر و کینه در من وجود نداشت.
استاد عزیز ، نمی دونم آیا شما در محیط های هیات های مذهبی و جلساتی که مخصوص لعن و نفرین شخصیت های 1400 سال پیش انجام می دادند ، حضور داشتید یا نه ؟؟
آیا شما برق چشمان مداحان و سخنران های مذهبی رو وقتی در حال تعریف کردن این داستان ها بودند رو دیدید یانه ؟
آیا حس کینه و نفرت و انزجار یک جمعیت هزاران نفرِ در جلسات مذهبی رو تجربه کردید یا نه ؟؟؟
ولی من برای هزاران بار تجربه کردم . وقتی در این فضا حضور پیدا می کردم ، عملا این نوع نگرش و باورهای به شدت عمیق در وجودم که با چاشنی خدا و قرآن و مذهب ترکیب شده بود ، تمام امورات زندگی من ، سبک زندگی من ، باورهای مالی و حتی دلیل حضور من در جهان و در کل مسیری که من باید در اون قرار بگیرم رو ، برنامه ریزی می کرد.
این جمله که ما نوکر در خونه امام حسین هستیم
من از سگ در خونه امام حسین هم کمتر هستم
امام حسین ، ما رو به عنوان سگ در خونه خودتون قبول کن!!!
ارباب من ، امیر من ، نعم الامیر ، صاحب و آقای من امام فلانیِ !!!
ما اومدیم که انتقام اهل بیت رو بگیریم
دلیل خلقت ما نوکری و گریه و انتظار برای فرج بوده!!
الله اکبر از این جهل و نادانی من
بله استاد
من برای 41 سال و برای میلیاردها بار از این دست باورهای بسیار عمیق و مخرب رو تکرار کردم و باهاشون زندگی کردم.
و نتیجه این باورها و این سبک نگرش و این نوع اعتقاد ، تجربه سختی ها و شکست های متعدد در ابعاد مختلف زندگی بوده.
تجربه ترس و عدم شهامت و بی هدف بودن و شرایط مالی بد و روابط بسیار وخیم با همسرم و در جا زدن و عدم پیشرفت در محیط کارم و کلی اتفاقات نازیبای دیگه ، همه و همه به دلیل حرکت در اون مسیر بود.
هر چقدر که از حضورم در مسیر آموزش شما بیشتر می گذره ، بهتر و عمیق تر به یک درک مهم می رسم.
اینکه اون مسیر قبل و اون نگاه به خداوند و قرآن ، باعث عدم خودباوری و نداشتن احساس لیاقت شده بود و اینکه من توانایی تغییر زندگیم ندارم . باور کرده بودم که مسیر زندگی من کاملا شبیه به بقیه آدم های اطرافم هست .
باور کرده بودم که من هیچ قدرتی در تغییر شرایط ندارم . پذیرفته بودم که مسیر زندگی من از قبل تعریف و مشخص شده و کیفیت زندگی من ، مشابه خانواده و دوستان و اکثریت جامعه است و اگر معدود افرادی هستند که نتایج خوبی تو زندگی گرفتند ، فاکتورهایی مثل شانس ، ارث پدری و پارتی رو داشتند.
یا این باور که خدا برای اونها خواسته .
یا باور به اینکه روزگار بر وفق مراد اونها چرخیده.
و کلی باور بسیار مخرب و اشتباه ، که همگی حاصل حضور در مسیر مذهبی بودن و باورهای غلط مذهبی داشتن بود.
استاد ، در این فایل به یک موضوع بسیار بسیار مهم و اساسی اشاره کردید که محور اصلی موفقیت و پیشرفت و خوشبختی ارتباط توحید و خالق بودن و شرک نداشتن هست
این جمله شما رو وقتی بیشتر تکرار می کنم تمام آموزش های شما در دوره کشف قوانین برام بهتر و عمیق تر درک میشه.
این جمله شما باعث درک بهتری از دوره احساس لیاقت میشه .
این جمله شما و درک هر چه بهتر اون ، اصلی ترین و اولین اصلی هست که باید در مسیر آموزشهای توحیدی شما باید در وجود هر کسی نفوذ کنه .
و جالبِ که این اصل و اساس بسیار بسیار مهم و حیاتی ، کاملا با تمام باورهای مذهبی من در گذشته 100 درصد تضاد داره و نقطه مقابل تمام آموزشها و کتب و باورهای مذهبی حاکم هست.
مسیر آموزش های توحیدی و نگاه شما به قرآن رسیدن به سعادت و خوشبختی هست و مسیر قبلی من فقر و کمبود و بدبختی
تفاوت بین نور و تاریکی
دانایی و جهل
درست و غلط
خوشبختی و بدبختی
شجاعت و ترس
ایمان و شرک
توانایی تغییر زندگی و برگی در دل باد بودن
امید و ناامیدی
ارزشمندی و بی ارزش بودن
حرکت کردن و فاسد شدن
آرام بودن و اضطراب داشتن
مسیر راست (مسیر کسانی که به آنها نعمت عطا شده) و مسیر کسانی که به آنها غضب شده و گمراهان
استاد عزیزم ، دقیقا 2 روز پیش که مجددا حقوق و مزایای من افزایش پیدا کرد و حقوق و درآمد من نسبت به سال قبل به بیش از 300 درصد افزایش پیدا کرد ، رفتم سراغ جلسه اول قدم 12 دوره 12 قدم.
قسمتی که فرمودید ، یادمون میره قبلا اوضاع چطور بوده ، یادمون میره شرایط قبلی ما چقدر نامطلوب بوده ، و فکر می کنم اوضاع خوب و عالی من هم در گذشته همین طور بوده
تمام نتایج عالی و رشد و بهبودهای من در این مدت ، همه و همه به دلیل تغییر نگاه من به خداوند و قوانین حاکم بر جهان بوده.
دلیل خلق این شرایط عالی من که اصلا ربطی به گذشته نداره ، تغییر باورهام و رفتارها به وسیله عمل کردن به آموزش های شما بوده.
سمت جدید ، ارتقا شغلی ، افزایش 300 درصدی حقوقم ، شرایط جسمی رویایی و بی نظیر ، تجربه احترام و محبت و تحسین توسط مدیران و همکاران ، احساس ایمان و امید و انگیزه ، حرکت در مسیر علایق خودم و قدم گذاشتن در مسیر خلق و ارزش و آموزش تناسب اندام و تندرستی و شجاعت و شهامت بیان کردن ارزش ها و دیدگاه ها و توانمندی های خودم جلوی دوربین ، تسویه وام ها و قرض نکردن و کنار گذاشتن دسته چک و قسطی خرید نکردن ، روابط عالی و رویایی با پرسنل خودم و روابط رویایی تر با مدیران شرکت ، روابط عالی با خانواده ام ، خواب راحت ، حال خوب ، و دهها دستاورد دیگه همه و همه ، در ادامه مسیر آموزش های توحیدی شما خلق شدند.
هر چقدر بیشتر جلسه 4 دوره کشف قوانین رو گوش کردم و تکرارش کردم ، و بعد رفتم سراغ دوره احساس لیاقت و مرور کردن 12 قدم و تمرین های مختلف ، مقاومت های ذهنم با خالق بودن کمتر و کمتر شد.
استاد ، یکی از مهم ترین و بی نظیرترین و ارزشمندترین دستاوردهای من از آموزشهای شما ، تغییر نگاهم به قرآن و دین بود . من در گذشته با عمل کردن به دستورات مذهبی فکر می کردم که به خدا نزدیک تر میشم ، ولی کاملا در حال دره شدن از خداوند و الهامات خداوند بودم.
ولی یکی از بزرگترین و اساسی ترین و مهم ترین دستاوردهای من از آموزش های شما که اصلی ترین ستون و محور سایر باورها بود ، توحید و باور به خالق بودن خودم بود.
استاد به نظر من این موضوع یکی از دلایلی بود که من تونستم بیشتر و بیشتر شکرگزار نعمت هام باشم ، چون با مرور کردن این باور خیلی بهتر می تونستم ریشه تمام نعمت ها و داشته هام رو به خداوند متصل کنم.
هر چقدر بهتر این موضوع رو درک کردم بهتر عمل کردم ، حال خوبم بیشتر شد ، الهامات بیشتر دریافت شد و بهتر عمل کردم و به همین اندازه اتفاقات بهتری رو خلق کردم.
استاد یکی دیگه از عالی ترین دستاوردهای من از زمانی که صحبت های شما رو باور کردم و رفتارهام رو تغییر دادم ، این بود که برای خلق ثروت هر آنچه که لازم دارم توسط خداوند به من داده شده و نیاز به هیچ چیز بیرون از خودم برای حرکت کردن و شروع کردن ، نیست.
ولی باورهای قبلی من که حاصل نگاه غلط به خداوند بود ، ذهن من رو به این سمت می برد که برای حرکت نیاز به پول دارم ، نیاز دارم پدرم کمک کنه . پول و پارتی این دو عامل هستند که باعث موفقیت افراد ثروتمند شده اند و به جز این 2 عامل ، هیچ عامل دیگه ای وجود نداره!
خب این باور، عملا اجازه نمی داد که من حتی به حرکت کردن وقدم برداشتن فکر کنم .
یک ترمز بسیار قدرمند و ریشه ای یا پول یا پارتی.
ولی به وسیله آموزش های شما ، درک کردم که هر انسانی با یک سری گیفت ها و توانایی ها و استعدادهای الهی خلق شده. امکان نداره انسانی وجود داشته باشه که در درونش علاقه و عشق و توانمندی منحصر بفرد وجود ، نباشه.
با این نوع نگاه کم کم ترمزها رها شدند و تونستم به سطحی از خودباوری و احساس ارزشمندی برسم که همزمان هم بعد از 18 سال درجا زدن در محل کارم (کارگو هواپیمایی ماهان) به سمت مدیریت بار داخلی منصوب بشم و هم بعد از 2 سال مطالعه بسیار سنگین و عمیق و خلق شرایط عالی فیزیکی ، شروع کنم به خلق ارزش و آموزش این مهارت و استعداد درونی خودم.
و برای اولین بار عمرم ، فقط در عرض 6 ماه حقوق مزایای من رشد 300 درصدی داشته باشه.
استاد عزیزم بابت تمام بهبود ها و تغییر باورها و رفتارم ، از شما کمال تشکر و قدردانی قلبی رو دارم.
این شاگرد متعهد و ارزشمند شما ، به زودی از نتایج بزرگ خودش در مسیر خلق ارزش و قوی تر شدن خودش و کمک به قوی تر کردن انسان ها ، شما رو مطلع خواهد کرد.
چون به خوبی از شما آموختم که من می گویم باش ، و می شود
من هستم که تک به تک اتفاقاتم رو خلق می کنم
من خدایی هستم در این کیهان
اگر نتایجم مورد دلخواه من نیست ، ایراد از من هست ، الان به اندازه ای که ایرادتم رو پیدا کردم و باورهام رو تغییر دادم و همه اینها منجر شد به تغییر رفتارهام ، این نتایج رو خلق کردم.
و این مسیر تا بی نهایت ادامه داره.
توحید + تغییر و تقویت باورهام در تمام ابعاد+ دوری از شرک + باور به فراوانی جهان و ایده های خداوند + باور به خالق بودنم + تقویت همیشگی احساس لیاقت و ارزشمندی + تغییر رفتارهام + توجه به الهامات و عمل کردن به الهامات + شکرگزاری و احساس آرامش و اطمینان قلبی + و صبر کردن
و ادامه دادن این مسیر برای همیشه.
این عهدی هست که با خودم بستم که تا روز آخر فقط در همین مسیر حرکت کنم ، چون هیچ راه دیگه ای برای تجربه خوشبختی در مدت کوتاه زندگی وجود نداره.
انشاالله همگی در پناه الله مهربان شاد و موفق و تندرست و موفق و ثروتمند و موحد باشیم
خدانگدار
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
خدایا شکرت که من لایق دریافت الهامات الهی هستم لایق دریافت آگاهی های ناب الهی از قانون جهان هستی هستم
شرک در دل مؤمن مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان و مخفی است
واقعا خیلی باید بیشتر از این ها مواظب افکار و باور های خودم باشم که این باور به خداوند نزدیک است یا به شیطان همین مسئله برای من پیش آمد که میخواستم کاری انجام بدم گفتم پس برم فلان اداره و از رئیس اونجا تقاضا کنم تا کار ما را درست کند قرار شد فردا این کار را انجام بدم بعد از چند ساعت خداوند گوش من را پیچوند و یاد این فایل بی نظیر افتادم و به خودم گفتم پس چرا فراموش کردی این همه آگاهی ها را دوباره برگشتی به اون باور های شرک آلود بعد خداوند دستم را گرفت و خدا را شکر از اون کار منصرف شدم بعد دوباره باور های توحیدی را در ذهنم تکرار کردم و به خودم گفتم حالا که من دارم روی خودم کار میکنم هر اتفاقی بیفتد به نفع من است
پس دیگه نباید نگران باشم همهی کارها را به خداوند می سپارم خودش من را به بهترین شکل هدایت و حمایت میکند
مهمترین باوری که برای خودم ساختم این است که
خداوند همیشه همراه منه منو دوست داره منو هدایت میکنه عاشق منه و اون بیشتر از من میخواهد که ثروتمند و شاد باشم
و این باور که من خالق زندگیم هستم من احتیاجی به دیگران ندارم اگر حالم بده من باید با تعقیر افکار خودم شاد وخوشحال کنم
لا خوفهم علیم ولا هم یحزنون مؤمن کسی است که نه غمگین است ونه نگران است این بزرگترین باوری که باید روی اون کار کنم
با درک قوانین جهان هستی دیگه نگران هیچ چیزی نیستم و میدانم که خودم خالق زندگیم هستم با ارسال فرکانس ها جهان هم پاسخ فرکانس منو میدهد پس من باید هر لحظه مواظب افکارم ورفتار و کردارم باشم
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش
سلام وادب واحترام
استادعزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم
دیشب ازخداوندخواستم استادفایلی رو بزاره تامن ازداستان هدایتی خودم درموردقرآن وهدایت خداوندکه بنده روبه سمت استادکشاندصحبت کنم “که خداراشکرامروزاین فایل رودیدم وبهم الهام شدکه بگم…
اماداستان هدایت من قرآن :بنده چون خداروشکرازاول همیشه باخانواده مذهبی خودم مخالف بودم دریکسری ازعقایدشون وهمیشه بجای تقلیدی که درایران میگند بایدانجام بدیدگاردمیگرفتم وهمیشه به خودم میگفتم تقلید کارمیمونه “میمون جزو حیوونه/خخخ/دوست داشتم ازافرادی الگوبرداری کنم که موفق وشادهستندوحتی ازاون افرادی که حزب الهی هم بودندنتیجه زندگیشون رومیدیدم والگوبرداری میکردم …بنده با قرآن بی نهایت مخالف بودم وبانمازوروزه ای که اینجا میگفتندمخالف/اماتاروزی که خیلی کتاب میخواندم اونم اکثرا کتابهای خارجی ووقتی که دیدم اکثرکتابها اشاره ای به کتاب آسمانی میکنندبنده یک روزی به فکرفرورفتم وگفتم عباس بیا کتاب قرآن روبه زبان مادری ت بخوان خلاصه شروع کردم به خواندن معنی کتاب /بچه ها باورتان نمیشه زندگیم ازاین رو به آن روشدمخصوصا اونجایی که فهمیدم خداوندهمه گناهها رومیبخشه به غیراز شرک رو”وازآنجا که بنده تقریبا غیرازکشتن فردی یاچیزی اکثرخلافهاروانجام داده بودم /خخخ/اماهرگزبازم میگم هرگز ازکسی اطاعت نمیکردم وفقط ازخدای درونم میخواستم منوهدایت کنه خوشحال شدم چون خداوندشرک رونمیبخشه بقیه رومیبخشه واونجایی که فهمیدم خودموسی هم آدم کشته بوداماتوبه کرده وخدابخشیده وحتی پیامبرش کرده گفتم منم میتوانم/میدونیدچراچون همیشه باکارهای اشتباهی که درزندگیم کرده بودم وهمه خانواده مذهبی ام میگفتنداین کاروکردی دیگه خدانمیبخشه منم خیلی میترسیدم وباترس زندگی میکردم امابعدازخواندن این کتاب باارزش زندگیم مثل بمب تغییرات شگرفی کردواولین هدایتی خداوندهم آشنا کردن استادبه من بود اونم ازطریق یک سایت بیگانه درآمریکا درسال 1398درسایت تلگرام/خیلی خیلی خوشحالم وبی نهایت سپاسگزارخداهستم /واز”زمانی که بااستادآشنا شده ام تابه امروزدرسلامتی وکارم که تفریح وعشق من هست و الان هم درکارم هستم وعشق وروابط”معنویت”آرامش فوق العاده عالی ثروتمندشده ام والان 1سال هست که دارم توقوانین مالی هم کارمیکنم وتونستم یک فروشگاه بخرم یک قطعه زمین مسکونی ویک قطعه زمین باغی وخیلی ازابزارآلات و…غیره که میلیاردهاارزشمندهستندواینهارونگفتم که بخوام بگم کی هستم وچی دارم دوستای عزیزم “اینهاروگفتم که بگم من خودم باافکارم باکمک صددرصدی خداوندوهمچنین مشاوره ومربی بی نظیری که اونم خداوند جلوی راحم قرارداداستادعباس منش عزیززندگیم رو”توی همه ابعادش تغییر دادم وایناروگفتم که بگم دوست عزیزم شما هم میتوانیدبا تغییر وهم جهت کردن افکارتون باقوانین بی نظیروبدون تغییرخداونددرجهان زندگیتون روبه بهشت رویایی تبدیل کنید…البته درپایان صحبتهام این حرفم روتاکید هزاردرصدی میکنم :دوستا ی عزیزم یکبار”یایک روزی فکرنکنیدچون الان به همه چی رسیدید بی خیال ادامه قوانین بشیدچون دوباره برمیگردیدبه همان اولش پس حتما”حتما هرروز”تاپایان عمرتون روخودتون کارکنیدمثل استادواین هم یک قانون هست…
استادعزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم
دوستون دارم وبهترینهاروازخداوندبراتون خواستارم/یاحق//
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکَائِکُمْ مَنْ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ۚ قُلِ اللَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَکُونَ (آیه 34 یونس)
بگو: «آیا از شریکان شما کسى هست که آفرینش را آغاز کند و سپس آن را برگرداند؟» بگو: «خداست که آفرینش را آغاز مىکند و باز آن را برمىگرداند. پس چگونه بازگردانیده مىشوید؟»
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکَائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ ۚ قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ ۗ أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَىٰ ۖ فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (آیه 35 یونس)
بگو: آیا از شریکان شما کسی هست که به سوی حق هدایت کند؟ بگو: فقط خداست که به سوی حق هدایت می کند؛ پس آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند، برای پیروی شدن شایسته تر است یا کسی که هدایت نمی یابد مگر آنکه هدایتش کنند؟ شما را چه شده؟ چگونه داوری می کنید؟
————————————————————————–
سلام به استاد عباسمنش بزرگوار و دوستان ارزشمندم
خب بریم سر اصل مطلب
شرک بزرگترین گناه هستش
یادمه از زمان بچگی به دلیل باورهای مذهبی بسیار نامناسبی که داشتم حتی اینو شنیده بودم که میگفتن باید صلحه رحم داشته باشید یعنی چه دوست داشته باشی چه دوست نداشته باشی باید با فامیل ها و دوست و آشناهاتون در ارتباط باشید
چرا؟
چون که این ارتباطات میتونه بعداً یکجایی یک روزی در یک موقعیتی کمکت کنه و اتفاقاً اون روزها هم میومد که به کمک همون آدم هایی که باهاشون از روی این باورهای اشتباه در ارتباط بودم ازشون درخواست کمک میگرفتم ولی اونا خودشون اولاً اینکه بدبختر از همه بودند و دوماً اینکه اصلاً کاری نمی تونستند بکنند نه اینکه میتونستند و ولی کاری نمیکردند ، نه کلاً توانایی شو نداشتند
مثال میزنم از خودم
یادمه قبل از اینکه من وارد این مسیر توحیدی بشم حدود فکر میکنم 5-6 سال پیش میشه
بعد از 20 سال خانواده پدریمون مارو پیدا می کنند!
به سرعت شروع می کنند به ارتباط گرفتن با ما و همین هم شد خلاصه این ارتباط بعد از سال ها با این قوم عجوج و مجوج شکل میگیره و ادامه پیدا میکنه تا اینکه ما اون موقع بخاطر باورهای محدودکننده مون امدیم خیلی صریح بهشون گفتیم که ما از شما توقع داریم!
یعنی می خواهیم خواسته های مارو شما برامون برآورده کنید
چون فکر می کردیم اینا می تونند این کارو برامون انجام بدهند
آقا بخاطر همین شرک و احساس نیازی که به اون آدم ها داشتیم چنان درگیری ها و برخوردهای بدی بینمون شد که این ارتباطمون با خانواده پدریمون به 4-5 ماه کشیده نشد و کلاً قطع رابطه کردیم
این سری آگاهانه دو طرف خانواده این کارو کردیم که به لطف الله یکی دو سال بعدش خدا مارو وارد این مسیر توحیدی میکنه
یعنی به قول استاد حتی فکر کردن به اینکه بخوام روی کسی حساب باز کنم دارم شرک میورزم و من یکی که اصلاً با پوست و گوشت و استخونم درک کردم که چقدر قدرت دادن یا حساب کردن روی آدم ها یا حتی روی یکسری از ابزارها مثل chatGPT و Gemini و از این قبیل داستان ها باعث محدود شدن من به بی نهایت فرصت و نعمت و ثروت و آزادی در زندگیم میشه
حتی فکر کردنش هم ترسناکه برام چون خیلی خوردم از این شرک
موضوع بعدی در مورد همین محدودیتی که توی ذهنمون هستش میخواستم بگم
من از بعد از آشنایی با استاد عباسمنش تا این مدت زمانی که دارم روی خودم کار میکنم هر چقدر که جلوتر میرم بیشتر میتونم بفهمم که اصلاً انتهایی در مورد هیچ چیزی وجود نداره حتی خودِ خدا توی قرآن با همون آیه های سَخَرَ ، در اصل داره این محدودیت هارو از ذهنمون بر میداره
حالا منطقش چیه که هیچ محدودیتی وجود نداره؟
بخاطر اینکه ، انرژی ای که مارو خلق کرده و داره همه رو هدایت میکنه ، نامحدوده
بازم اگر بخوام در این مورد از خودم مثال بزنم ، میتونم در مورد ورود به کار مورد علاقه ام بگم
من تا قبل از اینکه بخوام به صورت تمرکزی در مسیر کاری مورد علاقه ام حرکت کنم توی کار فروش بودم چون چند سال بود که کار فروش انجام میدادم فکر می کردم که فعلاً همین کارو انجام بدم تا بعد ببینم چی میشه! یعنی خودمو محدود کرده بودم فقط به کار فروش و از اونجایی که به فروش و بازاریابی علاقه ای نداشتم هیچوقت نمیتونستم به صورت پایدار ازش پول های خوبی بسازم یا اصلاً به دلیل بی علاقه گی من نسبت به این کار تمرکزی نداشتم روش
اصن یه چیزه خنده دار
یادمه دیگه اون آخر آخرها که میخواستم کلاً از اون کار بیام بیرون ، اینجوری بود که به محض اینکه ساعت کاری اون روزم تموم میشد خدا شاهده تا دم مترو میدوییدم که فقط از شر این کار رها بشم سریعتر برسم خونه یعنی اینقدر دیگه این کارو دوست نداشتم
بعد از اینکه تمرکزی وارد کار مورد علاقه ام شدم فهمیدم که اتفاقاً توی این کار خیلی راحت تر میتونم پول بسازم چون همینم شد ، بعد یادم افتاد که اون موقع ها من توی ذهنم این بود که اگر الان وارد کار مورد علاقه ام بشم ممکنه طول بکشه که بخوام به پول برسم بابت همین بذار از کارهای دیگه مثل کار فروش خوب پول بسازم بعد برم تمرکزی کار مورد علاقه مو انجام میدم:)) که البته هیچوقت هم پول های خوبی نمی ساختم از اون کارها چون اصلاً عشق و علاقه ای توشون نداشتم و البته باورهام هم ایراد داشت
یعنی الان که دارم کار مورد علاقه مو انجام میدم تازه میفهمم که آقا من اون موقع ها خودم داشتم خودمو برای انجام کار مورد علاقه ام محدود می کردم بخاطر همون باورهای محدودکننده ای که داشتم
همه چیز از ذهن شروع میشه
هم فرکانس هایی که ارسال می کنیم و هم رفتارها و عملکردهایی که در زندگیمون داریم ، همزمان داره با پایه های منطقی که توی ذهنمون هست که همون باورهامون میشه تصمیماتمون رفتارهامون عملکردهامون اتفاقات و شرایط زندگیمون کاملاً هماهنگ با این باورهای توی ذهنمون ، در رابطه با هر موضوعی شکل میگیره
مثلاً من توی کدنویسی هام میخواستم تاریخ های ورود و خروجی که کاربر از روی تقویم انتخاب میکنه رو اعدادش رو از فارسی به انگلیسی تبدیل کنم ، بعد کلی توی اینترنت جستجو کردمو بالا و پایین کردم هر کاری می کردم اصلاً نمیتونستم اعداد فارسی رو در محیط کدنویسیم به اعداد انگلیسی تبدیل کنم ، چون برای محاسبه روزها نیازه که اعداد به انگلیسی باشه ، حتی بارها و بارها از خدا میپرسیدم ولی میدونی وقتی ذهنت محدود به اون چیزهایی باشه که الکی توی ذهنت داره ساخته میشه یا از قبل هست حتی اگر خدا هم بهت بگه بازم نمیتونی بفهمیش چون به قول خودمون تو باغ نیستی
آخر هیچی ذهنمو هر جوری بودش ساکت کردم بعد به طرز باور نکردنی جواب توی خودِ مسئله بود!!
یعنی اصلاً گفتم اینقدر ساده میتونستم اعداد فارسی رو در زمان ارسال به URL (آدرس اینترنتی) انگلیسی کنم!
چیزی که دم دستم بود
یعنی وقتی به خدایی که مارو خلق کرده و داره هدایتمون میکنه وصل باشیم ، اصلاً محدودیتی نمیمونه ولی اگر هم بخواهیم با خودِ خدا هم هر بار ارتباط بهتری داشته باشیم باید یکسری باورها رو توی ذهنمون درست کنیم تا حتی در ارتباط داشتن با خداوند و دریافت الهامات هم محدودیتی نداشته باشیم که خداروشکر فکر میکنم توی این مورد به دلیل کار کردن روی خودم و منطق های قرآنی خیلی بهتر شدم مثلاً چند سال پیش برای گرفتن گواهینامه اقدام کرده بودم ولی ادامه اش ندادم بابت همین رفت تو لیست تصمیمات به تعویق افتاده من که این یکی دیگه واقعاً زیادی به تعویق افتاده بود چون الان همه آدم ها گواهینامه دارند در حالیکه من ندارم
امدم طبق آموزه های جلسه ششم از قدم هفتم که هفته پیش گوشش داده بودم عمل کردم ، فردای همون روزی که داشتم میرفتم اداره پلیس + 10 برای احراز هویت ، خب قبلش از خدا هدایت خواسته بودم که کمکم کنه تا به راحتی گواهینامه مو بگیرم دوتا بنر تبلیغاتی توی خیابان اصلی دیدم که بزرگ نوشته بود ، گواهینامه!
نگو تبلیغات آموزشگاه رانندگی بود که من تقریباً برای اولین بار بود که همچین آگهی تبلیغاتی رو در خیابون میدیدم ، هیچی گفتم آقاجون این نشونه خداوند برای منه بابت همین تصمیمی که گرفتم و همون موقع هم از خدا تشکر کردم از اینکه داره هدایتم می کنه
میدونی ، الان به این شکل خداروشکر توی تشخیص نشانه ها و الهامات خداوند نسبت به قبلم خیلی بهتر شدم حالا هر چقدر که باورهای درستی بسازم هدایت های خدارو خیلی واضح تر و سریعتر میتونم بفهمم
استاد عزیزم شما دقیقاً به من یاد دادی که فکر کنم شما به من یاد دادی که قانون چیه شما به من یاد دادی که فقط به حرف قلبم گوش بدم و با این خدا و قوانینش میتونم مثل خودتون آزادی رو در تمام ابعاد زندگیم تجربه کنم و به خودم میگم وقتی استاد عباسمنش تونسته به آزادی مالی و آزادی مکانی و آزادی زمانی برسه پس برای من هم امکانپذیره که این آزادی هارو در زندگیم تجربه کنم و هر بار هم بیشتر میشه اگر برای استاد عباسمنش شده برای منم میشه همانطوری که الان به لطف الله در آزادی زمانی و مکانی دارم کار مورد علاقه مو انجام میدم که با آزادی مالی هم این آزادی در زندگیم بیشتر هم میشه
————————————————————————–
وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا ۚ إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ (آیه 36 یونس)
و بیشتر آنان جز از گمان و ظن پیروی نمی کنند، یقیناً گمان و ظن به هیچ وجه انسان را از حق بی نیاز نمی کند، مسلماً خدا به آنچه انجام می دهند، داناست
وَمَا کَانَ هَٰذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرَىٰ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَٰکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ الْکِتَابِ لَا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ (آیه 37 یونس)
و چنان نیست که این قرآن از جانب غیر خدا به دروغ ساخته شده باشد. بلکه تصدیق آنچه پیش از آن است مىباشد، و توضیحى از آن کتاب است، که در آن تردیدى نیست، از پروردگار جهانیان است
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز
من تقریبا هر روز فایلهای توحیدی رو مثل قرص اول صبح می خور مشون امروز صبح تو پیاده روی داشتم یکی از فایلهای توحیدی روگوش میدادم در مورد اون خودرو 206که شما انتظار داشتید یکی از دانشجو ها به شما هدیه بده
البته دیشب یه خواب بد دیده بودم و خیلی سیستمم ریخته بود به هم
قلبم بهم گفت این فایل رو stopکن برو داخل سایت
وارد سایت شدم دیدم واهههه فایل جدید playکردم دیدم وای خدای من همون چیزیکه دوای درد منه شما قصد دارید راجبش صحبت کنید
رفتم یه مسیر خلوت چون پارکی که من میرم پیاده روی 45هکتاره و یه دریاچه خوشگل داره و برای من مثل ملک پرادایس استاد و دریاچه هستش پر از ماهی و پرندگان مهاجر درختان بسیار زیبا وجوی های اب و ادمهای خوب
فایل رو با دقت گوش دادم و چقدر وقتی استاد در مورد تشخیص اصل از فرع در قران حرف میزنه قلبم اروم میگیره واقعا عجب تسکینی به ادم میده این حجم از باور به خدا و اینکه خداوند به موسی می فرماید برو با فرعون صحبت کن در حالی که او خیلی قدرت داشته
چقدر صحبت های شما من رو از مسیر تاریک مذهبی که سالها توش بودم و اصلا من با اینکه سالها در مسجد و منبر مراسم ها بودم یک کلمه یکلمه از این جنس حرف های استاد در مورد قران و توحید و شرک نشنیدم
فقط صحبت از این بود که یه عده ظالمند یه عده مظلومند شما باید سوار قطار اسلام بشید باید جهاد کنید و اگر شهید شوید خدا دیگه عاشقتون میشه
باید پیاده بری کربلا وخودت حتما بمالی به زریح تو حتما باید بری زیارت صف نماز جماعت باید اتصال داشته باشه دعای توسل رو کی امشب می خونه
کجا بریم هیءت واز این قبیل فرعیات
و من با اینکه سالها تو اون مسیر بودم و ظهر و شب نماز جماعت وفلان بودم نه رابطه خوبی با همسرم داشتم نه اعصاب داشتم نه اصلا نم دونستم شکر گزاری چیه
نه دفتر شکر گزاری داشتم همیشه غمگین و نگران وهمش در گذشته زندگی میکردم و دنبال عوامل بیرونی که ای کاش الان زمان شاه بود و…
به لطف الله از وقتی با استاد توحیدی اشنا شدم و خدا از طریق برنامه های استاد منو هدایت کرد 80درصد مسائلم رو خودم حل میکنم هنوز هم باگ زیاد دارم و دارم هر روز رو ی نشانه ها و الهامات کار میکنم
الهی شکرت بابت این فایل زیبا
الهی شکر بابت این استاد توحیدی
اساتید زیادی رو من باهاشون کار کردم ولی من ندیدم
هیچ کدومشون این حجم از باورهای توحیدی
این حجم توانایی تشخیص اصل از فرع
این حجم از عدم اتکا به عوامل بیرونی
این حجم از ساده بیان کردن رو داشته باشند
این حجم از گره نزدن احساس ارزشمندی به عوامل بیرونی رو داشته باشند
استاد واقعا ازتون تشکر میکنم که وقت میگزارید و جراغ راه میلیونها نفر شده اید
انشالله هر جا هستید همیشه سلامت و پیروز باشید
سلام و صد سلام به توحیدی ترین استاد دنیا و توحیدی ترین همراه استاد دنیا و دوستان نازنینم در توحیدی ترین سایت دنیا…
خداجونم! عشقم! چقدر تو خوبی آخه…
شکرت خدای مهربونم برای اینکه تو این زمان زندگی می کنم که دو استاد عزیزم و آموزشهاشون هست
شکرت که هدایتم کردی به این بهشت به نور به زیبایی
شکرت برای وجود استاد عزیزم ، استاد شایسته ی نازنین، و تک تک هم خانواده ای هام که اینجا حضور دارن یا ندارن، می نویسن یا نمی نویسن
شکرت که داری هدایتم می کنی، ذره ذره رشدم می دی، همینطور که دارم توحید رو تمرین می کنم ظرف وجودم رو روز به روز بزرگتر می کنی
خداجونم یقین من رو روزافزون کن، یقینی می خوام از جنس ایمان استاد، از جنس ایمان محمد و ابراهیم، از جنس ایمان مادر حضرت موسی که فرزندش رو به رود نیل می سپره چون دلش قرصه، قلبش مطمئنه… هربار که به این حرکت مادر موسی فکر می کنم ته دلم می لرزه… چه ایمانی باید داشته باشی که نوزادت رو بذاری تو یه صندوق و بسپری به رود…
اگر من سمیه ایمانی که استاد داشتن و دارن رو داشته باشم کجام؟؟ چه نتایجی دارم؟؟ خدایا می خوام این ایمان قلبی رو…
همه چیز توحیده همه چیز…
قبل از اینکه بنویسم چندتا از کامنتا رو خوندم انقدر خوب نوشته بودن که اول ذهنم نجوا کرد دیگه نمی خواد بنویسی همه ش رو دوستای گلم نوشتن، ولی بش گفتم می نویسم برای تمرین بیشتر، می نویسم هرآنچه که خداوند هدایتم کنه بنویسم.
قران خیلی کتاب عجیبیه… ما هم مثل شما استاد تو خانواده ی خیلی مذهبی بزرگ شدیم، البته خدا رو شکر پدربزرگم که روحانی بودن افکار و باورهای سالمتری داشتن نسبت به عموم روحانیون… و خیلی جاها باورهایی داشتن و به ما منتقل می شد که برخلاف مذهبیون متعصب آزادی به همراه داشت و با منطق آدم جور درمیومد. ولی بازم مثل خیلی از بچه ها سالهای سال عبادت کردم و قران خوندم ولی ریشه ش در ترس از مومن نبودن بود، در خواستن خواسته هام بود و امید به اجابتش از طرف خدا بود… با اینکه عربی رو از راهنمایی به بعد یادگرفتم تا حد زیادی، ولی دریغ از ذره ای تعمق حین خوندن قران… چندین بار قران رو ختم کرده بودم ولی خیلی جاها رو ذهنم بشدت مقاومت داشت… گیر می کردم تو حاشیه، با ذهنم در جدال بودم که چرا خدا باید فلان آیه رو در مورد زنان بگه یا چرا ال و بل، و فقط به خودم می گفتم مال اون زمان بوده که باورهاشون و عقایدشون انقدر داغون بوده… و همین باعث می شد بتونم از اون حاشیه ها رد بشم. و بعدا چقدر آرامش داشت وقتی به حرفای استاد گوش می کردم که آیه 7 آل عمران رو ملاک قرار می دادن… یه نفس راحت کشیدم آخیییییش، همینه، اون آیاتی که اذیت می کردن ذهنمو اونایی بودن که باید رهاشون می کردم، اینهمه مفاهیم زیبا و خوب هست تو قران اونا رو باید بخونم و بفهمم… خدایا شکرت…
شکرت برای وجود بچه هایی که بهم باد دادن قران رو یه جور دیگه بخونم بچه هایی که لذت بردم از طرز نگاهشون و تفسیرشون از آیات، بیرون کشیدن قانون از آیات… دقیقا مثل شاگرد زرنگی که تو کلاس بعد از درس استاد تمرینا رو حل می کنن و با خودت می گی آهاااا اینجوری باید حل کنم… خداجونم شکرت.
نشستم تو فرودگاه منتظر پروازم هستم به بوستون. ساعت 5:45 صبحه و 35 دقیقه وقت دارم تا قبل از سوار شدن. 7/5 شب هم به امید خدا برمی گردم.
توحید اینه که دختر 8 ماهه م الان تو خونه س با باباش و البته پرستاری که میاد و امروز باهاش هست تا همسرم هم به کاراش برسه و من خیالم راحته
توحید یعنی اینکه پرستاری پیدا می کنم که فوق العاده س
توحید یعنی اینکه وقتی دختر 10 ساله م تینا از مدرسه و رفتار دوستاش میگه تا میام براش نگران بشم با خودم تکرار می کنم خدا حواسش هست بهش و به خدا می سپارمش
توحید اینه که از لحظه لحظه ی بزرگ شدن لیلین لذت ببرم، از اولین دست گرفتن یه اسباب بازی، از زمانی که تونست بعد از گرفتن با انگشتاش، حالا آگاهانه ولش کنه، از لبخندهای پر از عشقش، از نگاهی که حرف می زنه با آدم، از اولین بَ بَ بَ گفتنای دیروزش…
توحید اینه که وقتی به تینا نگاه می کنم لذت ببرم از تک تک اجزای صورتش، از برق نگاهش، از موسیقیی که می زنه، از بازی هایی که با لیلین می کنه، از شعرایی که با صدای بلند می خونه و از صداش لذت می بره…
توحید یعنی اینکه خدا رو شکر کنم هرباری که همسرم عاشقانه نگاهم می کنه و گرمی وجودش رو حس می کنم، هربار که از لیلین مراقبت می کنه، هربار که غذای فوق العاده درست می کنه و نوش جان می کنیم.
توحید یعنی لذت بردن از تک تک لحظه هامون چهارتایی… یعنی شکر گفتن بعد از هر اسکایپی که با مامان اینا و خواهرام صحبت می کنیم و کلی حرفای خوب می زنیم
یعنی خدا رو شکر کنم که جهانم رو داره پر می کنه از انسانهای شایسته… شکر کنم بعد از هر پیام و وویسی که با رفیقای نازنین توحیدیم دارم اونم از این سر دنیا به اون سر دنیا…
توحید یعنی اینکه وقتی می بینی آسون میشی برای آسونی ها بدونی از کجاس. وقتی مرخصی زایمان هستی و سر سال کاری هست و مدیرت برای امسال پروژه هایی برات می ذاره که بتونی از خونه کار کنی، کار آزمایشگاهی نداشته باشی، بدون اینکه حتی درخواست کرده باشی، بدونی از کجا آب می خوره…
یعنی وقتی آگهی داخلی می دن تو شرکت که می خوان یه مدیر جدید استخدام کنن و تو اپلای نکنی چون آزادی زمانی و مالی می خوای، بعد مدیر ارشدت بیاد بگه منتظر بودم اپلای کنی چرا اپلای نکردی… و بدونی اینا همش لطف خداست و نتیجه ی عمل به قانون…
با تمام اینا می دونم که راحت نیست بتونی کامل توحیدی عمل کنی… اینکه همیشه حواست باشه مدیر و رئیس و همکار و همسر و غیره نقشی تو زندگیت ندارن… فقط و فقط خداست که قرن داره… ولی خب برای همین اینجاییم دیگه، که توحید رو یادبگیریم و بهش عمل کنیم. اینم تکامل می خواد و خدا رو شکر می کنم که دارم تمرینش می کنم.
دلم می خواد همینجور ادامه بدم ولی دیگه دارن صدا می کنن که برم و سوار شم.
استاد عزیزم ممنونم ازتون که هستین
ممنونم برای این آموزشهای بی نظیر و ناب
ممنونم برای این سایت بهشتی که کلی حس و حال خوب بهمون می ده
عاشقتونم و مطمئنم در بهترین زمان و مکان می بینمتون
پی نوشت: استاد میشیگان تو این دو سه هفته تابلوهای بی نظیر نقاشی خداونده… مناظر نفسگیرند از زیبایی… ای کاش یه سر بیاین تا میشیگان :)
به خدای مهربون می سپارمتون
سلام رفیق جاااااانم
عااااااااشقتم من دوست قشنگم
بوس به روی ماه هرسه تایی تون
که پرازعشق نگامون میکنین ..
سپاسگزارم به ندای قلبت گوش کردی و کامنتی پراز عشقت رو نوشتی
از نعمتهای خوشگل زندگیت نوشتی
و با دونه دونه ش چشمام قلبی تر و پراز ذوق میشد
لبخندم همچنان ادامه داره
چندبار کامنتت خوندم
تازه یه سپاسگزاری هم کنم بابت اینکه عکس این دوتا نعمت زیبای زندگیتو گذاشتی و قیافه ی من
شبیه همون لحظه است که لیلین
تو فیلم یواشکی نیگااات میکنه …..
خداروشکر برای سفرت و برکتی که خدا به زمانت داد و دست به نوشتن شدی عزیزدلم …
من برای تک تک نتایج توحیدیت
باید تحسینت کنم
برای کنترل ذهن های هرروزه ت
برای زیبایی ها و احساس لیاقتت
برای مادرانه کردن ومهربونی هات
برای همسری کردن هات که نمونه ای
برای در صلح بودن و آرامشت …
بعضی آدمها رو فقط جور خاصی میشه دوست داشت که این جور خاصی خیلی زیاده ….
شما از این نوع آدمهایی برای من ..
خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون رفیق مهربانم..
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله