اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خدای عادل، که مهمترین و درست ترین نشانهی عدلش، اینه که هر کس به اندازهی ظرفیت کنترل ذهنش نتیجه میگیره.
چقدر چسبید به من این فایل استاد.
چقدر خندیدم و کیف کردم از خوندن تجربیات دوستام؛ و چقدر منو به فکر فرو برد که :
– بساز تو ذهنت اون چیزی که میخوای نتیجشو در زندگی واقعیت ببینی. –
چند تا مثال بزنم از خودم :
من چند سال پیش سرما خورده بودم و یه بار رفته بودم دکتر و خوب نشده بودم چون چندتا قرص ساده داده بود و تو ذهن من بی ارزش و کم اثر بودن. یه شب با اصرار بابام دوباره رفتیم دکتر و من تو ماشین وقتی داشتیم میرفتیم اصلا حالم خوب نبود. دقیقا یادمه که اونجا به مامانم گفتم : اگه به من سرم بزنه من خوب خوب میشم؛ من فقط با سرم خوب میشم. خودمو میشناسم. وقتی وارد مطب شدم، دکتر بهم گفت باید چند روز داروهاتو مصرف میکردی چون باید دورهش بگذره دیگه. گفتم نه آقای دکتر شما یه سرم به من وصل کن من حالم خوب میشه. و وقتی دوباره توی ماشین نشستیم، من به مامانم گفتم آخیش؛ ببین خوب خوب شدم. من باید حتما سرم میزدم. اونجا مامانم جمله ای بهم گفت که تا خونه بهش فکر کردم. گفت : تو باور کردی که فقط با سرم خوب میشی؛ به خاطر همینه که با هیچی غیر از سرم حالت خوب نمیشه. چون عملا اصلا باورشون نداری. و من الان که این فایل رو گوش دادم، یاد اون موقع افتادم. چقدر مامانم درست میگفت. من باور کرده بودم. و جهان هم بازتاب باور های ماست. خدایا شکرت…
یه مثال دیگه :
من توی مدرسه، با اینکه همهی درسام نمراتش عالیه، حتی ریاضی و زبان و تاریخ و اینها که در نظر بقیه سخته، برای من آسونه و نمرش رو میگیرم؛ اما هیچوقت نتونستم توی درس جغرافی نمرهی خوبی بگیرم. حالا چرا!؟ پارسال اولین باری که امتحان جغرافی دادیم، من یخورده بد دادم و نمرهی کامل رو نگرفتم. 18 شدم. بعد از اون، من باور کردم که من نمیتونم جغرافی رو بیست بگیرم. الان که دارم فکر میکنم، میبینم من همیشه به مامانم و دوستام و اینا میگم : من همهی نمره هام خوبه ها؛ فقط این جغرافیا. این جغرافی رو هرکاری کنم نمیتونم. نمیشه انگار. و چون این رو باور کردم، همیشه یه شرایطی پیش میاد که من روز قبل امتحان جغرافی نتونم بخونم، یا سر جلسه مشکلی برام پیش بیاد، خلاصه هر چیزی که باعث بشه من خوب ندم اون امتحان رو. مثلا خرداد پارسال، من همهی امتحانام رو به بهترین شکل ممکن دادم. ولی دوباره جغرافیم رو کم گرفتم. چون شب قبلش مهمونی بودیم و من نتونستم بخونم. و این هم به خاطر باور خودم بود که من نمیتونم نمرهی کامل بگیرم.
خدایا شکرت که ما همه چیز رو داریم خودمون رقم میزنیم. و میتونیم هرجوری که دوست داریم زندگیمون رو خلق کنیم.
بازم اگه مثالی از خودم یادم اومد، تو قسمت های بعد مینویسم.
چه مثال های خوبی دوستان زدند و چقدر ذهنیت مهمه. یادمه چند سال پیش دل درد شدید داشتم و تو خونه دنبال یه مسکن قوی بودم، به برادرم زنگ زدم ک از داروخانه برام مسکن بخر، گفت تو یخچال استامینوفن هست استفاده کن من نمیرسم بیام بای. انقدر درد داشتم ک از دست داداشمم دلخور شدم گفتم ولش من نمیتونم تحمل کنم همین استامینوفن رو میخورم. خلاصه خوردم و خوابم برد وقتی بیدار شدم کاملا خوب بودم، قرصه کنارم بود خواستم برش دارم دیدم عه اینک مسکن نیست قرص سرماخوردگی هست. گفتم نه بابا اشتباه میکنی من دل درد میشم مسکن های قوی جواب نمیده بعد با قرص سرماخوردگی خوب شدم یعنی؟؟؟ خلاصه همونجا اهمیت باور رو فهمیدم.
مورد دیگ اینک زن داداش من خیلی به کیفیت لباس اهمیت میده و همیشه جنس خوب میخره، یبار بامن اومد خرید،گفت ببین عیب نداره پول بیشتر بدی لباسی بخر ک کیفیت عالی داشته باشه.از اونجایی ک من بهش اطمینان داشتم ک همیشه جنس خوب انتخاب میکنه خرید کردم. یه کت و شلوار خریدم. اون موقع برام گران تموم شد، اولین باری ک کت رو شستم دیدم کلی پرز در اورده اصلا پارچع اش خوب نبوده و برای یه جنس نامناسب،من پول زیاد دادم. یعنی من مطمئن بودم نه این جنسش عالیه،چون زن داداشم جنس شناسه و محاله بد دربیاد. یادمه دفعه اول پوشیدمش خیلی حس خاصی داشتم ک ببین من چی خریدم.خخهخ
من یاد گرفتم از این قابلیت ذهنم به نفع ام استفاده کنم مثلا یه میوه میخورم میگم ببین این بمن انرژی میده ،یه محصولی استفاده میکنم تصور میکنم مسالع منو حل میکنه و واقعا هم حل میکنه.
امیدوارم خیلی بهتر بتونم از این بازی ذهن برای خلق خواسته های بیشتر و بزرگتری استفاده کنم.
درباره این پیش فرض ها آروم آروم به لطف خدا و آموزهای شما دارم یاد می گیرم که چگونه این ذهن وقتی که اتفاقی می افتد چگونه سعی دارد که به شکل منفی ما را به رگبار ببندد و از آنجایی که ما هستیم که به اتفاقات شکل می دهیم یاد گرفته ام وقتی در این شرایط گیر می کنم چگونه تشخیص بدهم از آنجایی که خیلی خوب به شاگردان خود آموزش دادید که حس خوب و بد را تشخیص دهیم وقتی می فهمم که حسم بد هست و نجوا و شیطان دارد با من حرف می زند
یه مثال تازه و زنده همین چند روز پیش بخاطر ایام عید که تعطیل هستیم تاکسی اینترنتی کار می کنم بعد آخرین سفر بود که گرفتم رفتم به مقصد دوتا اتباع افغان بودند رو سوار کردم آدرسی که دادند به من فاصله زیادی با مقصد داشت یکم نجوا شروع کرد به صحبت کردن که می خواد یه اتفاق بدی برات بیافته و هی قدرتش بیشتر شد یه لحظه صدایی شما تو گوشم زنگ زد گفتین که وقتی همه چی گل و بلبل هست که نمی خواد ایمان نشون بدی حالا که ترس تمام وجودت رو گرفته نشون بده ببینم منم گفتم چشم و شروع کردم با خودم حرف زدن که چقدر تعطیلات خوبی هست امروز خوب کار کردم و اینکه به خودم گفتم من داخل یه مدار دیگه ای هستم از محالاته واسه من اتفاقی بیافته ولی ترسه هم بود گفتم من همون حرفی که استاد میزنن وقتی در بیشتر مواقع حالت خوبه یعنی مدارت درسته و برا من به امید خدا اتفاقی نمی افته و رسیدیم به مقصد به کلام الله وسط بیابون بود هی اون می گفت الان کاردی چیزی در میاره می کنه یه جاییت یا میگه از ماشین پیاده شو بخدا قسم گفتم برا من اتفاق نمی افته هر چس می خوای بگو بعد پیاده شدن کرایه رو دادن و من اومدم شکر خدا
چند روز پیش یه حسابی با یه بنده خدا داشتم رفتیم جلو عابر بانک که برام ک ب ک کنه باجه اولی گفت شماره کارت مقصد اشتباه هست یه کارت دیگه دادم بهش دوباره همین رو گفت ATMرفتیم یه عابر دیگه دوباره شروع کرد که این بنده خدا کارتش رو دس کاری کرده که حسابت رو نده مگه میشه دوتا بانک مقصد مشکل داشته باشه از بس که حول شده بودم ولی ته ذهنم می گفت آروم باش تا درست بشه یه باجه دیگه رو انتخاب کردیم اینبار خودم رفتم شماره کارت مقصد رو وارد کردم بعد دوباره شماره کارت خودن رو اشتباه وارد کردم این دفعه اون حس خوبه گفت آرون باش میگم یه نفس عمیق کشیدم و گفتم بسم الله و شماره کارت خودم رو زدم و انتقال انجام شد
در کل این که ما خودمون هستیم که به اتفاقات شکل می دیم این که استاد جااااان اینقدر روی ورودی ها تاکید دارن برا همین هست که در همچین مواقعی اگه ورودی های منفی زیاد باشن اول نمی تونی تشخیص بدی که نجوا هست یا صدای حق بعد اگه تشخیص هم بدی اینقدر فشار افکار منفی زیاد میشه در ذهنت که نمی توانی جلو دارش باشی و اینکه نمی توانی ذهن خودت را مدیریت کنی به سمت اتفاقات مثبت شاید اون دوتا آدم اون شب واقعا برنامه داشتن برا من ولی شکر خدا چون من ذهنم رو منحرف کردم و از آموزهای شما رو مرور کردم در ذهنم هیچ اتفاق بدی نیافتاد
استاد از همه چیز که بگذریم خدارو به تعداد نفس ها شکرت که هستی و این چشم ها و گوش های ما هر روز شما رو می بیند و می شنود الهی شکرت بابت استادم
چقدر این چند قسمت به من کمک کرده تا تاثیر پیش فرض هارو بهتر درک کنم و در عمل ازشون استفاده کنم
امروز بابام حالش اوکی نبود خلاصه من یاد این داستان پلاسیبو افتادم و رفتم یدونه از قرص های مکمل رو که قرص ساده مولتی ویتامین و مینرال بود براش اوردم و نشستم توضیح دادم که اره این قرص خیلی قرص خفنیه و کلی گشتم تا پیدا کردم و بعد گفتم باید همراه با قرص امگا 3 خورده بشه و وقتی با امگا 3 مصرف بشه موجب میشه جذبش بهتر بشه و خلاصه تا حد توان توی ذهنش این قرص رو خفن کردم
و بعد وقتی خورد یکم بعدش اومدیم سوار ماشین شدیم و کاپشن تنش بود من گفتم خب قاعدتا الان باید گرمش شده باشه بخاطر کاپشن و بعد بهش گفتم بابا احساس نمیکنی قرصه رو وقتی خوردی بدنت گرم تر شده چون وقتی میخوری قشنگ حس میکنی بدنت گرم میشه و گفت اره واقعا بدنم گرم شده :)
و یه ساعت بعدش گفت اصن اگه الان سرپا هستم بخاطر این قرصه هست وگرنه الان افتاده بودم
و خلاصه یه قرص مولتی ویتامین ارزون قیمت اینطوری جواب داد و اور پلاسیبو رو از نزدیک دیدم
از وقتی روی این چند قسمت تمرکز کرذم هم خیلی بهتر ورودی هام رو کنترل میکنم و هم خیلی بهتر درک میکنم که چطور پیش فرض های مثبت بسازم
سلام به استاد عزیزم که نور هدایت و توکل و توحید را در برق چشماشون میبینم به الله قسم
واقعاً مطالب بسیار سنجیده و عالی رو در این داستان توت فرنگی بیان میکنید، تا ما بتوانیم درک بالایی از تاثیر ذهن و پیشفرضهای آن داشته باشیم.
بدون شک ما قدرت ذهن رونادیده میگیریم و از آن خبری نداریم
اگر بتوانیم با تمرین، افسار آن را در دست بگیریم به راحتترین شیوه ممکن زندگی خود را می سازیم
ما در این فایلها و این دوره هم جهت با جریان خداوند از زبان شما استاد عزیز با درک مفهوم مومنتوم و فکر کردن به آن چقدر زیبا و بهتر قوانین جهان هستی را درک میکنیم و تقریباً شما با نشون دادن یه میانبر نقشه جدیدی برای رسیدن به خواسته ها و اهدافمون ارائه می فرمایید
به الله قسم استاد عزیز باید با این فایلها زندگی کرد و باید شب و روز و لیل و نهار آنها را زمزمه کرد و ورد زبانمون باشه ،
فقط الله میدونه که زندگیمون با این سخنان ارزشمند شما چقدر تغییر پیدا کرده !!!
فقط در علم الله یکتا است که این دوره های بینظیر چه تاثیری در بهبود شخصیتمون ایجاد کرده !!!
واقعاً شخصیت من هیچ ربطی به قبل از عضو شدن در این سایت پر خیر و برکت نداره و اصلا به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست ،
سعادت در هر دو دنیا نصیب قلب پاک و مهربانت استاد عزیز
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان عزیز
چطور میشه ذهن رو با پیش فرضهای درست با باورهای درست به تجربه خواسته ها رسوند به نفع خودم ازش استفاده کنم؟
️باید بپذیرم ذهن من خیلی ساده و زود باوره هر ورودی رو از جامعه دیده و شنیده پذیرفته من ذهن ساده و زودباورم رو رها شده در جامعه و هر ورودی قرار دادم حالا که با این اگاهبها درک کردم این پیش فرضهای من چطور داره اتفاقات زندگی منو رقم میزنه که حتی حس لامسه و بویایی و چشایی منو با اون ورودیها و پیش فرضها و باورها تحت تاثیر قرار میده میام تصمیم میگیرم این ذهن رها شده رو در اختیار ورودیهای درست باورها و پیش فرضهای درست قرار بدم تا به راحتی خواسته هام رو خلق کنم به نفع خودم ازش استفاده کنم
من این باور رو بااااارها تکرار میکنم من دختر خیلی خوش شانسی هستم به بهترین نعمتها از ساده ترین و راحترین و زیباترین مسیر که مسیر خود خداونده رسیدم
🪴الگو :هدایت شدنم به بهترین سایت الهی بهترین اساتید توحیدی بهترین اگاهیها بهترین دوره ها از مسیر ساده و آسون و زیبا از مسیر خداوند
هدایت شدنم به دوره قانون سلامتی بهترین سبک غذایی و زندگی از مسیر ساده و آسون و زیبا از مسیر خداوند
هدایت شدنم به کسب و کار شخصی خودم از بهترین مسیر ساده و آسون و زیبا از مسیر خداوند
هدایت شدنم به داشتن آرامش مالی از بهترین مسیر ساده و آسون و زیبا از مسیر خداوند
هدایت شدنم به داشتن سبک شخصی خودم و زندگی در آزادی و آرامش و شادی در هر لحظه کنار خواهرم از بهترین مسیر ساده و آسون و زیبا از مسیر خداوند
هدایت شدنم به جدا شدن از مدار افراد غیر فرکانس و متفاوت از من از بهترین مسیر ساده و آسون و زیبا از مسیر خداوند
من هرروز فقط منتظر اتفاقات خوب معجزات خداوندم
🪴باورهای قدرتمند کننده درباره کسب و کارم
خداوند عاشقانه و مشتاقانه تر از من میخواد که من به اسونی و سادگی ثروتمند باشم دست پرقدرتش بشم برای رشد جهان
باور دارم که فروش محصولم و ارائه خدماتم بسیارساده و آسون و زیبا با مشتریهای ساده پسند که راحت پول میدند انجام میشه
باوردارم خداوند ار بی نهایت طریق مشتری های مناسب و هم فرکانس با کار و محصول منو میاره زمانی که من فقط روی خودم کار میکنم و در فرکانس و مدار بالاترم لاجرم با مشتری های بهتر در فرکانس بالاتر هم مدار میشم
تنها روزی دهنده من خداونده که از بی نهایت طریق به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و کاملا طبیعی و بدیهی به من رزق به غیرالحساب میبخشه از فضل و رحمت و برکت و محبت خودش میبخشه
🪴باورهام در مورد سلامتی
من دختر بینهایت قوی و سالم و پرانرژیم ،شاد و آروم ،آزاد و زیبا و لایق توسط خدا خلق شدم و بعد خداوند خودش رو در وجود پاک من خودشو جاری کرده
من بهترین سیستم ایمنی قوی و توانمند رو دارم من منبع سلامتی خدا رو در تمام وجودم دارم
🪴در مورد روابط عاطفی
خداوند فراوانی رو در همه زمینه ها جاری کرده این وعده خداونده و هرگز زیر قول و وعده خودش نمیزنه خداوند فقط و فقط برای من اسونی رو میخواد
خداوند بهترین همسر هم فرکانس رو از بهترین مسیر ساده و آسون و زیبا با من هم مدار میکنه
همیشه قانون کبوتر با کبوتر باز با باز بی نقص و دقیق مثل قانون جاذبه هرررررلحظه اجرا میشه من روی خودم کار میکنم بقیه کارها رو خداوند جهان داره خیلی ساده و آسون و زیبا اجرا میکنه
🪴باورم در مورد معنویت ارتباط با خداوند
من تنها خودم با باورهام فرکانس هام با احساسم دارم اتفاقات زندگیم رو رقم میزنم این نهایت عدل خداونده
من فقط روی خدا که تنها ولی و سرپرست و حامی منه حساب میکنم توحید رو در عمل خودم میارم و جریانی از معجزات خداوند رو دریافت میکنم
باارزش ترین شما نزد خداوند با تقوی ترین شماست (کنترل ذهن ) وظیفه الهی و انسانی و عبادی و مقدس منه
پاداش کنترل ذهن خیلی زود و وسیع و بزرگ داده میشه
این باورها باید بشه جزء شخصیت من نگرش و عادت رفتاری من اونوقت من طبیعی و بدیهی با تنهااااااا جریان جاری جهان که جریان خیر و برکت و ثروت و نعمت و سلامتی و خوشبختی و شادی و لذته لاجرم هدایت میشم
خدایا صدهزار مرتبه شکرت بهم اجازه دادی این اگاهیها رو بشنوم و درکم رو بنویسم خدایا من بی هدایت تو هیچم آنی و کمتر از آنی منو به حال خودم وا مگذار
سلام خدمت استاد گرامیم و دوستان عزیزم. دقیقا برای من هم این تجربه رو دارم درست من همیشه باور داشتم خوابهای من همیشه تعبیر دارند یدفعه میخواستم برم امتحان رانندگی بدم شب خواب دیدم یه دختره خیلی خوشگل با چشمان آبی بدنیا آوردم صبح که از خواب بیدارشدم گفتم من با این خوابی که دیدم مطمئنم که قبول میشم شک ندارم این دفعه دومم بودقبلا امتحان شهر رو رد شده بودم خلاصه با باور تعبیر خوابم که اتفاق خوب برام میفته وقبول میشم رفتم سر امتحان رانندگی درشهر 4 نفر سوار ماشین شدیم که امتحان بدیم من نفر سوم بودم من که امتحان دادم پارک دوبل بلد نبودم درست انجام ندادم ولی باخودم گفتم امکان نداره قبول نشم که سرهنگ یواشکی بهم گفت برو یه دور بزن دوباره بیا امتحان بده چون دست فرمونت عالیه فقط پارک دوبل بلد نیستی خواست جلوی دیگران نگه من قبولم با اون پارک دوبلم چون همه رد شدند من رفتم 3 ساعت بعدآمدم دوباره ازم امتحان گرفت گفت قبولی واین بخاطرهمون پیش فرض و باورم بود .
چه زیباست که دنیای ما رو اتفاقات ذهن و باورهای ما میسازد و زندگی میتواند انقدر ساده و راحت باشد که حد نداشته باشد.
من نمونهای که میتونم مثال بزنم، زیبایی تهران قشنگ در ایام عید است. چند نفر از دوستان گفتند که امسال، تهران در ایام عید مسافران زیادی خواهد داشت و شلوغ خواهد شد و شاید مثل هرسال نباشد. با این حال که همیشه تهران شلوغ و پر ترافیک رو دیدم و تجربه داشتم، با این حال باز هم موقع عید که رسید افکار گذشته که تهران در ایام عید فوق العاده با صفا و فوق العاده هست و مثل همیشه جذاب خواهد بود به ذهن داشتم و گفتم باز هم هرجا که بخواهم در تهران در کمترین زمان خواهم رفت. آسمان آبی را هر جا که بخواهم میبینم، چقدر دیدن قله دماوند در این ایام قشنگ و پر شکوه است. الان که داره شش روز از عید میگذره شاهد مسافران زیادی در تهران هستم و واقعا زیاد شدند، با این حال تهران باز هم حس میکنم قشنگ تر و با صفا تر شده است. ترافیک وجود ندارد، همش پاکی و تمیزی است و دوست داشتنی است. این فایل رو که دیدم یاد این حرف ها و این موضوعات افتادم. چقدر پیش فرضهایی که اصلا شاید خبر نداریم، دارد زندگی دنیای ما رو میسازد و بی توجه هستیم. من خودم به شخص خیلی سعی میکنم که به این موضوعات بیش از پیش توجه کنم و اهمیت قائل شوم.
چقدر خوشحال هستم که به خواستهاتون رسیدید علی آقا عزیز. خدا رو شکر که انقدر دیدگاه زیبا درباره شهر دوست داشتنی تهران دارید. خیلی از این موضوع خوشحال هستم. همیشه از دیدگاههای منفی تهران اعراض میکردم و سریع میرفتم بالاترین منطقه تهران و از بالا زیبایی شهر قشنگ رو میدیدم و تحسین میکردم. به نظرم چنین شهری خیلی مقدسه که این همه ثروت درش وجود داره. این همه انسان برای خواستههاشون به این شهر اومدند و برای تحققشون دارند تلاش میکنند. کلی کمک داخل این شهر انجام میشه. کلا درباره تمام شهرها همین دیدگاه رو دارم و هرجا رفتم همین بوده. از شیراز، اردبیل، مشهد، اهواز، قزوین، رشت و کلاردشت. من جز زیبایی ندیدم. با این حال برای تهران همیشه این شگرد رو دارم و بی نهایت جواب داده است. موضوع جالب تر این است که خونه ما نیز به سوی کوههای بلند و سفید تهران است که چقدر برای من هر روز صبح دیدن این صحنه زیبا و عالی است و پیش فرض اینکه امروز روز عالیست، شکل گرفته است. خدا رو شکر. فکر کنم شما بوکسور هستید و ورزشگاه حرفهای. بنده مربی فوتبال هستم و از آشنایی با شما بسیار خوشحال هستم. انشاالله که خبرهای زیادی از موفقیت های شما بشونم و خوشحال میشم برای ارتباطات بیشتر.
وقتی داشتین کامت های بچه ها رو می خوندین که خیلی برام جذاب بود یادم افتاد همین چند وقت پیش که امتحان رانندگی داشتم
یه روز قبل از امتحان شهری کلاس برداشتم که با مربی تمرین کنم چون از آخرین تمرین من چند هفته میگذشت و رانندگی نکرده بودم توی تمرین خوب نبودم و مربی بهم گفتن که فکر نکنم قبول بشی حداقل نیاز به چند جلسه تمرین داری و بهم گفتن حالا فردا برو با محیط آشنا بشی
همیشه میشنیدم که ماشین های امتحان خوب نیست افسر ها خیلی سخت امتحان میگیرن و اذیت میکنن کسی اولین جلسه قبول نمیشه مگر اینکه خیلی حرفه ای باشی کلا چیز های خوبی نشنیده بودم.
دقیقا همون روز اومدم توی سایت و یه جایی خانم شایسته گفتن که ما توی آمریکا رفته بودیم برای گواهی نامه و گفتن که چقدر راحت توی دو ساعت گواهی نامه به دست برگشتیم و راحت قبول شدیم و این رفت توی ذهن من کلا چون چند وقتی هست دارم روی خودم و باورهای کار میکنم
نشستم توی ذهنم تصویر سازی کردم که دارم رانندگی میکنم و افسر که داره امتحان میگیرن آدم خوبی هست و من خیلی خوب از پس همه چی بر اومدم
فردای امتحان صبح زود بیدار شدم و به حالت مدیتیشن نشستم و با خودم شروع کردم تصویر سازی و گفتن جملاتی که اعتماد به نفس من رو بالا ببره و گفتم که حالا میرم با محیط و آشنا میشم خب یا قبول میشم یا نه من گروه چهارم بودم
استاد وقتی رفتم شروع کردم به رانندگی افسر بسیار عالی بودن و اصلا اون چیزی که شنیده بودم فرق داشت همه چی به بهترین شکل انجام شد و دیدم باورهایی که نسبت به خودم دارم و وقتی خودم رو میبینم جایی که هستم میشه و خودم هستم که میتونم زندگیم رو رقم بزنم حتی توی این امتحان
و من در جلسه اول تونستم گواهی نامه قبول بشم و افسر خیلی رانندگی من رو دوست داشتن.
به نام خدای عادل، که مهمترین و درست ترین نشانهی عدلش، اینه که هر کس به اندازهی ظرفیت کنترل ذهنش نتیجه میگیره.
چقدر چسبید به من این فایل استاد.
چقدر خندیدم و کیف کردم از خوندن تجربیات دوستام؛ و چقدر منو به فکر فرو برد که :
– بساز تو ذهنت اون چیزی که میخوای نتیجشو در زندگی واقعیت ببینی. –
چند تا مثال بزنم از خودم :
من چند سال پیش سرما خورده بودم و یه بار رفته بودم دکتر و خوب نشده بودم چون چندتا قرص ساده داده بود و تو ذهن من بی ارزش و کم اثر بودن. یه شب با اصرار بابام دوباره رفتیم دکتر و من تو ماشین وقتی داشتیم میرفتیم اصلا حالم خوب نبود. دقیقا یادمه که اونجا به مامانم گفتم : اگه به من سرم بزنه من خوب خوب میشم؛ من فقط با سرم خوب میشم. خودمو میشناسم. وقتی وارد مطب شدم، دکتر بهم گفت باید چند روز داروهاتو مصرف میکردی چون باید دورهش بگذره دیگه. گفتم نه آقای دکتر شما یه سرم به من وصل کن من حالم خوب میشه. و وقتی دوباره توی ماشین نشستیم، من به مامانم گفتم آخیش؛ ببین خوب خوب شدم. من باید حتما سرم میزدم. اونجا مامانم جمله ای بهم گفت که تا خونه بهش فکر کردم. گفت : تو باور کردی که فقط با سرم خوب میشی؛ به خاطر همینه که با هیچی غیر از سرم حالت خوب نمیشه. چون عملا اصلا باورشون نداری. و من الان که این فایل رو گوش دادم، یاد اون موقع افتادم. چقدر مامانم درست میگفت. من باور کرده بودم. و جهان هم بازتاب باور های ماست. خدایا شکرت…
یه مثال دیگه :
من توی مدرسه، با اینکه همهی درسام نمراتش عالیه، حتی ریاضی و زبان و تاریخ و اینها که در نظر بقیه سخته، برای من آسونه و نمرش رو میگیرم؛ اما هیچوقت نتونستم توی درس جغرافی نمرهی خوبی بگیرم. حالا چرا!؟ پارسال اولین باری که امتحان جغرافی دادیم، من یخورده بد دادم و نمرهی کامل رو نگرفتم. 18 شدم. بعد از اون، من باور کردم که من نمیتونم جغرافی رو بیست بگیرم. الان که دارم فکر میکنم، میبینم من همیشه به مامانم و دوستام و اینا میگم : من همهی نمره هام خوبه ها؛ فقط این جغرافیا. این جغرافی رو هرکاری کنم نمیتونم. نمیشه انگار. و چون این رو باور کردم، همیشه یه شرایطی پیش میاد که من روز قبل امتحان جغرافی نتونم بخونم، یا سر جلسه مشکلی برام پیش بیاد، خلاصه هر چیزی که باعث بشه من خوب ندم اون امتحان رو. مثلا خرداد پارسال، من همهی امتحانام رو به بهترین شکل ممکن دادم. ولی دوباره جغرافیم رو کم گرفتم. چون شب قبلش مهمونی بودیم و من نتونستم بخونم. و این هم به خاطر باور خودم بود که من نمیتونم نمرهی کامل بگیرم.
خدایا شکرت که ما همه چیز رو داریم خودمون رقم میزنیم. و میتونیم هرجوری که دوست داریم زندگیمون رو خلق کنیم.
بازم اگه مثالی از خودم یادم اومد، تو قسمت های بعد مینویسم.
در پناه الله یکتا، شاد و سلامت باشید :)
به نام خدا
سلام استاد جان
سلام دوستان عزیزمـ
چه مثال های خوبی دوستان زدند و چقدر ذهنیت مهمه. یادمه چند سال پیش دل درد شدید داشتم و تو خونه دنبال یه مسکن قوی بودم، به برادرم زنگ زدم ک از داروخانه برام مسکن بخر، گفت تو یخچال استامینوفن هست استفاده کن من نمیرسم بیام بای. انقدر درد داشتم ک از دست داداشمم دلخور شدم گفتم ولش من نمیتونم تحمل کنم همین استامینوفن رو میخورم. خلاصه خوردم و خوابم برد وقتی بیدار شدم کاملا خوب بودم، قرصه کنارم بود خواستم برش دارم دیدم عه اینک مسکن نیست قرص سرماخوردگی هست. گفتم نه بابا اشتباه میکنی من دل درد میشم مسکن های قوی جواب نمیده بعد با قرص سرماخوردگی خوب شدم یعنی؟؟؟ خلاصه همونجا اهمیت باور رو فهمیدم.
مورد دیگ اینک زن داداش من خیلی به کیفیت لباس اهمیت میده و همیشه جنس خوب میخره، یبار بامن اومد خرید،گفت ببین عیب نداره پول بیشتر بدی لباسی بخر ک کیفیت عالی داشته باشه.از اونجایی ک من بهش اطمینان داشتم ک همیشه جنس خوب انتخاب میکنه خرید کردم. یه کت و شلوار خریدم. اون موقع برام گران تموم شد، اولین باری ک کت رو شستم دیدم کلی پرز در اورده اصلا پارچع اش خوب نبوده و برای یه جنس نامناسب،من پول زیاد دادم. یعنی من مطمئن بودم نه این جنسش عالیه،چون زن داداشم جنس شناسه و محاله بد دربیاد. یادمه دفعه اول پوشیدمش خیلی حس خاصی داشتم ک ببین من چی خریدم.خخهخ
من یاد گرفتم از این قابلیت ذهنم به نفع ام استفاده کنم مثلا یه میوه میخورم میگم ببین این بمن انرژی میده ،یه محصولی استفاده میکنم تصور میکنم مسالع منو حل میکنه و واقعا هم حل میکنه.
امیدوارم خیلی بهتر بتونم از این بازی ذهن برای خلق خواسته های بیشتر و بزرگتری استفاده کنم.
با سلام خدمت استاد جااااان و خانم شایسته گرامی
درباره این پیش فرض ها آروم آروم به لطف خدا و آموزهای شما دارم یاد می گیرم که چگونه این ذهن وقتی که اتفاقی می افتد چگونه سعی دارد که به شکل منفی ما را به رگبار ببندد و از آنجایی که ما هستیم که به اتفاقات شکل می دهیم یاد گرفته ام وقتی در این شرایط گیر می کنم چگونه تشخیص بدهم از آنجایی که خیلی خوب به شاگردان خود آموزش دادید که حس خوب و بد را تشخیص دهیم وقتی می فهمم که حسم بد هست و نجوا و شیطان دارد با من حرف می زند
یه مثال تازه و زنده همین چند روز پیش بخاطر ایام عید که تعطیل هستیم تاکسی اینترنتی کار می کنم بعد آخرین سفر بود که گرفتم رفتم به مقصد دوتا اتباع افغان بودند رو سوار کردم آدرسی که دادند به من فاصله زیادی با مقصد داشت یکم نجوا شروع کرد به صحبت کردن که می خواد یه اتفاق بدی برات بیافته و هی قدرتش بیشتر شد یه لحظه صدایی شما تو گوشم زنگ زد گفتین که وقتی همه چی گل و بلبل هست که نمی خواد ایمان نشون بدی حالا که ترس تمام وجودت رو گرفته نشون بده ببینم منم گفتم چشم و شروع کردم با خودم حرف زدن که چقدر تعطیلات خوبی هست امروز خوب کار کردم و اینکه به خودم گفتم من داخل یه مدار دیگه ای هستم از محالاته واسه من اتفاقی بیافته ولی ترسه هم بود گفتم من همون حرفی که استاد میزنن وقتی در بیشتر مواقع حالت خوبه یعنی مدارت درسته و برا من به امید خدا اتفاقی نمی افته و رسیدیم به مقصد به کلام الله وسط بیابون بود هی اون می گفت الان کاردی چیزی در میاره می کنه یه جاییت یا میگه از ماشین پیاده شو بخدا قسم گفتم برا من اتفاق نمی افته هر چس می خوای بگو بعد پیاده شدن کرایه رو دادن و من اومدم شکر خدا
چند روز پیش یه حسابی با یه بنده خدا داشتم رفتیم جلو عابر بانک که برام ک ب ک کنه باجه اولی گفت شماره کارت مقصد اشتباه هست یه کارت دیگه دادم بهش دوباره همین رو گفت ATMرفتیم یه عابر دیگه دوباره شروع کرد که این بنده خدا کارتش رو دس کاری کرده که حسابت رو نده مگه میشه دوتا بانک مقصد مشکل داشته باشه از بس که حول شده بودم ولی ته ذهنم می گفت آروم باش تا درست بشه یه باجه دیگه رو انتخاب کردیم اینبار خودم رفتم شماره کارت مقصد رو وارد کردم بعد دوباره شماره کارت خودن رو اشتباه وارد کردم این دفعه اون حس خوبه گفت آرون باش میگم یه نفس عمیق کشیدم و گفتم بسم الله و شماره کارت خودم رو زدم و انتقال انجام شد
در کل این که ما خودمون هستیم که به اتفاقات شکل می دیم این که استاد جااااان اینقدر روی ورودی ها تاکید دارن برا همین هست که در همچین مواقعی اگه ورودی های منفی زیاد باشن اول نمی تونی تشخیص بدی که نجوا هست یا صدای حق بعد اگه تشخیص هم بدی اینقدر فشار افکار منفی زیاد میشه در ذهنت که نمی توانی جلو دارش باشی و اینکه نمی توانی ذهن خودت را مدیریت کنی به سمت اتفاقات مثبت شاید اون دوتا آدم اون شب واقعا برنامه داشتن برا من ولی شکر خدا چون من ذهنم رو منحرف کردم و از آموزهای شما رو مرور کردم در ذهنم هیچ اتفاق بدی نیافتاد
استاد از همه چیز که بگذریم خدارو به تعداد نفس ها شکرت که هستی و این چشم ها و گوش های ما هر روز شما رو می بیند و می شنود الهی شکرت بابت استادم
سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز
چقدر این چند قسمت به من کمک کرده تا تاثیر پیش فرض هارو بهتر درک کنم و در عمل ازشون استفاده کنم
امروز بابام حالش اوکی نبود خلاصه من یاد این داستان پلاسیبو افتادم و رفتم یدونه از قرص های مکمل رو که قرص ساده مولتی ویتامین و مینرال بود براش اوردم و نشستم توضیح دادم که اره این قرص خیلی قرص خفنیه و کلی گشتم تا پیدا کردم و بعد گفتم باید همراه با قرص امگا 3 خورده بشه و وقتی با امگا 3 مصرف بشه موجب میشه جذبش بهتر بشه و خلاصه تا حد توان توی ذهنش این قرص رو خفن کردم
و بعد وقتی خورد یکم بعدش اومدیم سوار ماشین شدیم و کاپشن تنش بود من گفتم خب قاعدتا الان باید گرمش شده باشه بخاطر کاپشن و بعد بهش گفتم بابا احساس نمیکنی قرصه رو وقتی خوردی بدنت گرم تر شده چون وقتی میخوری قشنگ حس میکنی بدنت گرم میشه و گفت اره واقعا بدنم گرم شده :)
و یه ساعت بعدش گفت اصن اگه الان سرپا هستم بخاطر این قرصه هست وگرنه الان افتاده بودم
و خلاصه یه قرص مولتی ویتامین ارزون قیمت اینطوری جواب داد و اور پلاسیبو رو از نزدیک دیدم
از وقتی روی این چند قسمت تمرکز کرذم هم خیلی بهتر ورودی هام رو کنترل میکنم و هم خیلی بهتر درک میکنم که چطور پیش فرض های مثبت بسازم
ما هیچ الهی همه تو
ما هیچی نیستیم همه کاره خودت هستی یا رب
هدایت ما به عهده خودت هست پرودگارا
پس هر لحظه قلبمان را به سمت خودت هدایت کن
خدای بزرگم آدم های از اهل خودت سر راهم قرار بده
من که به وسعت دید و بزرگی تو جهان را درک کرده نمیتوانم
نمیدانم
همه چی را نمیبینم
پس همه چی را با قلب باز به خودت سپردیم
هر چیزی که خیر صلاحم هست خودت قشنگ بساز
خدای عزیزم تورا برای تمام نعمت های عالی ات در زنده گیم سپاسگزارم
تو برای حضورت ثانیه وار سپاسگزارم
خدایا شکرت که در قلبم حضور داری
خدایا شکرت که نگاهی به بی کرانگی آسمان میکنم یاد عظمت تو میفتم
خدایا شکرت وقتی به درختان نگاه میکنم یاد قدرت و هوش تو میفتم
خدایا به هر چی نگاه میکنم زیبایی تو در تمام این جهان نهفته هست
زیباییی تو در پرواز پرنده گان نهفته هست خدایاااااااااااااا ممنون که خیلییییی خدا هستی
خدایاااا ممنون که ما را به حال خودمان رها نمیکنی
خدایااا ممنون که اگر گاهی سمتت نماییم خودت صدایم میکنی
خدایااااا ممنون که با هر بادی صورتم را نوازش میکنی و قلبم را پر از عشق خودت میسازی
خدایاا ممنونم که نام تو دوا و یاد تو شفا هست
خدایاا ممنونم که با نور گرم خورشید برایم یاد آوری میکنی که حضورت همچون نور خورشید قلبم را گرم میکند
خدایااا تو که باشی من بی نیازم
خدایا تو که باشی مرا همه کس میشوی
خدایاا تو که باشی من پادشاهی میکنم
خدایاااااا باش همیشه باش هر ثانیه باش
خدایا من وابسته و محتاج حضورت هستم
تو را که حس نمیکنم من دلتنگت میشوم
خدایا تو مرا قسمی خلق کردی که خالق زنده گی خودم هستم
و با باور هایم زنده گیم را مبسازم
یا رب مرا همین یک باور کافی هست
که تو همه کاره یی زنده گی منی
تو همه کار ها را برایم انجام میدهی
تو هوای من را داری
تو شریک من هستی
همه جا پیش از من حضور داری و برای من همه چیز را رو به راه میسازی
تو برای من همه کس و همه چیز میشوی
تو که میگی باش و موجود میشود
تو که قدرت بی انتهایی این جهان هستی
یا رب من را به راهی راست هدایت کن
خدایاا هوایم را داشته باش
خدایااا من را به آسانی به خواسته هایم برسان
یا رب من را همین باور کافی هست که تو همه کاره یی زنده گی منی
مرسی خدا جانم که هستی
مرسی برای این حسی خوب که در قلبم دارم
مرسی برای این رضایت و شادی قلبم
مرسی برای این زنده گیم
مرسی برای همه چیز
دوستتتت دارم خدا
بیا باهم باشیم برای همیشه
سلام به استاد عزیزم که نور هدایت و توکل و توحید را در برق چشماشون میبینم به الله قسم
واقعاً مطالب بسیار سنجیده و عالی رو در این داستان توت فرنگی بیان میکنید، تا ما بتوانیم درک بالایی از تاثیر ذهن و پیشفرضهای آن داشته باشیم.
بدون شک ما قدرت ذهن رونادیده میگیریم و از آن خبری نداریم
اگر بتوانیم با تمرین، افسار آن را در دست بگیریم به راحتترین شیوه ممکن زندگی خود را می سازیم
ما در این فایلها و این دوره هم جهت با جریان خداوند از زبان شما استاد عزیز با درک مفهوم مومنتوم و فکر کردن به آن چقدر زیبا و بهتر قوانین جهان هستی را درک میکنیم و تقریباً شما با نشون دادن یه میانبر نقشه جدیدی برای رسیدن به خواسته ها و اهدافمون ارائه می فرمایید
به الله قسم استاد عزیز باید با این فایلها زندگی کرد و باید شب و روز و لیل و نهار آنها را زمزمه کرد و ورد زبانمون باشه ،
فقط الله میدونه که زندگیمون با این سخنان ارزشمند شما چقدر تغییر پیدا کرده !!!
فقط در علم الله یکتا است که این دوره های بینظیر چه تاثیری در بهبود شخصیتمون ایجاد کرده !!!
واقعاً شخصیت من هیچ ربطی به قبل از عضو شدن در این سایت پر خیر و برکت نداره و اصلا به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست ،
سعادت در هر دو دنیا نصیب قلب پاک و مهربانت استاد عزیز
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان عزیز
چطور میشه ذهن رو با پیش فرضهای درست با باورهای درست به تجربه خواسته ها رسوند به نفع خودم ازش استفاده کنم؟
️باید بپذیرم ذهن من خیلی ساده و زود باوره هر ورودی رو از جامعه دیده و شنیده پذیرفته من ذهن ساده و زودباورم رو رها شده در جامعه و هر ورودی قرار دادم حالا که با این اگاهبها درک کردم این پیش فرضهای من چطور داره اتفاقات زندگی منو رقم میزنه که حتی حس لامسه و بویایی و چشایی منو با اون ورودیها و پیش فرضها و باورها تحت تاثیر قرار میده میام تصمیم میگیرم این ذهن رها شده رو در اختیار ورودیهای درست باورها و پیش فرضهای درست قرار بدم تا به راحتی خواسته هام رو خلق کنم به نفع خودم ازش استفاده کنم
من این باور رو بااااارها تکرار میکنم من دختر خیلی خوش شانسی هستم به بهترین نعمتها از ساده ترین و راحترین و زیباترین مسیر که مسیر خود خداونده رسیدم
🪴الگو :هدایت شدنم به بهترین سایت الهی بهترین اساتید توحیدی بهترین اگاهیها بهترین دوره ها از مسیر ساده و آسون و زیبا از مسیر خداوند
هدایت شدنم به دوره قانون سلامتی بهترین سبک غذایی و زندگی از مسیر ساده و آسون و زیبا از مسیر خداوند
هدایت شدنم به کسب و کار شخصی خودم از بهترین مسیر ساده و آسون و زیبا از مسیر خداوند
هدایت شدنم به داشتن آرامش مالی از بهترین مسیر ساده و آسون و زیبا از مسیر خداوند
هدایت شدنم به داشتن سبک شخصی خودم و زندگی در آزادی و آرامش و شادی در هر لحظه کنار خواهرم از بهترین مسیر ساده و آسون و زیبا از مسیر خداوند
هدایت شدنم به جدا شدن از مدار افراد غیر فرکانس و متفاوت از من از بهترین مسیر ساده و آسون و زیبا از مسیر خداوند
من هرروز فقط منتظر اتفاقات خوب معجزات خداوندم
🪴باورهای قدرتمند کننده درباره کسب و کارم
خداوند عاشقانه و مشتاقانه تر از من میخواد که من به اسونی و سادگی ثروتمند باشم دست پرقدرتش بشم برای رشد جهان
باور دارم که فروش محصولم و ارائه خدماتم بسیارساده و آسون و زیبا با مشتریهای ساده پسند که راحت پول میدند انجام میشه
باوردارم خداوند ار بی نهایت طریق مشتری های مناسب و هم فرکانس با کار و محصول منو میاره زمانی که من فقط روی خودم کار میکنم و در فرکانس و مدار بالاترم لاجرم با مشتری های بهتر در فرکانس بالاتر هم مدار میشم
تنها روزی دهنده من خداونده که از بی نهایت طریق به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و کاملا طبیعی و بدیهی به من رزق به غیرالحساب میبخشه از فضل و رحمت و برکت و محبت خودش میبخشه
🪴باورهام در مورد سلامتی
من دختر بینهایت قوی و سالم و پرانرژیم ،شاد و آروم ،آزاد و زیبا و لایق توسط خدا خلق شدم و بعد خداوند خودش رو در وجود پاک من خودشو جاری کرده
من بهترین سیستم ایمنی قوی و توانمند رو دارم من منبع سلامتی خدا رو در تمام وجودم دارم
🪴در مورد روابط عاطفی
خداوند فراوانی رو در همه زمینه ها جاری کرده این وعده خداونده و هرگز زیر قول و وعده خودش نمیزنه خداوند فقط و فقط برای من اسونی رو میخواد
خداوند بهترین همسر هم فرکانس رو از بهترین مسیر ساده و آسون و زیبا با من هم مدار میکنه
همیشه قانون کبوتر با کبوتر باز با باز بی نقص و دقیق مثل قانون جاذبه هرررررلحظه اجرا میشه من روی خودم کار میکنم بقیه کارها رو خداوند جهان داره خیلی ساده و آسون و زیبا اجرا میکنه
🪴باورم در مورد معنویت ارتباط با خداوند
من تنها خودم با باورهام فرکانس هام با احساسم دارم اتفاقات زندگیم رو رقم میزنم این نهایت عدل خداونده
من فقط روی خدا که تنها ولی و سرپرست و حامی منه حساب میکنم توحید رو در عمل خودم میارم و جریانی از معجزات خداوند رو دریافت میکنم
باارزش ترین شما نزد خداوند با تقوی ترین شماست (کنترل ذهن ) وظیفه الهی و انسانی و عبادی و مقدس منه
پاداش کنترل ذهن خیلی زود و وسیع و بزرگ داده میشه
این باورها باید بشه جزء شخصیت من نگرش و عادت رفتاری من اونوقت من طبیعی و بدیهی با تنهااااااا جریان جاری جهان که جریان خیر و برکت و ثروت و نعمت و سلامتی و خوشبختی و شادی و لذته لاجرم هدایت میشم
خدایا صدهزار مرتبه شکرت بهم اجازه دادی این اگاهیها رو بشنوم و درکم رو بنویسم خدایا من بی هدایت تو هیچم آنی و کمتر از آنی منو به حال خودم وا مگذار
سلام خدمت استاد گرامیم و دوستان عزیزم. دقیقا برای من هم این تجربه رو دارم درست من همیشه باور داشتم خوابهای من همیشه تعبیر دارند یدفعه میخواستم برم امتحان رانندگی بدم شب خواب دیدم یه دختره خیلی خوشگل با چشمان آبی بدنیا آوردم صبح که از خواب بیدارشدم گفتم من با این خوابی که دیدم مطمئنم که قبول میشم شک ندارم این دفعه دومم بودقبلا امتحان شهر رو رد شده بودم خلاصه با باور تعبیر خوابم که اتفاق خوب برام میفته وقبول میشم رفتم سر امتحان رانندگی درشهر 4 نفر سوار ماشین شدیم که امتحان بدیم من نفر سوم بودم من که امتحان دادم پارک دوبل بلد نبودم درست انجام ندادم ولی باخودم گفتم امکان نداره قبول نشم که سرهنگ یواشکی بهم گفت برو یه دور بزن دوباره بیا امتحان بده چون دست فرمونت عالیه فقط پارک دوبل بلد نیستی خواست جلوی دیگران نگه من قبولم با اون پارک دوبلم چون همه رد شدند من رفتم 3 ساعت بعدآمدم دوباره ازم امتحان گرفت گفت قبولی واین بخاطرهمون پیش فرض و باورم بود .
سلام و وقت بخیر خدمت شما
چه زیباست که دنیای ما رو اتفاقات ذهن و باورهای ما میسازد و زندگی میتواند انقدر ساده و راحت باشد که حد نداشته باشد.
من نمونهای که میتونم مثال بزنم، زیبایی تهران قشنگ در ایام عید است. چند نفر از دوستان گفتند که امسال، تهران در ایام عید مسافران زیادی خواهد داشت و شلوغ خواهد شد و شاید مثل هرسال نباشد. با این حال که همیشه تهران شلوغ و پر ترافیک رو دیدم و تجربه داشتم، با این حال باز هم موقع عید که رسید افکار گذشته که تهران در ایام عید فوق العاده با صفا و فوق العاده هست و مثل همیشه جذاب خواهد بود به ذهن داشتم و گفتم باز هم هرجا که بخواهم در تهران در کمترین زمان خواهم رفت. آسمان آبی را هر جا که بخواهم میبینم، چقدر دیدن قله دماوند در این ایام قشنگ و پر شکوه است. الان که داره شش روز از عید میگذره شاهد مسافران زیادی در تهران هستم و واقعا زیاد شدند، با این حال تهران باز هم حس میکنم قشنگ تر و با صفا تر شده است. ترافیک وجود ندارد، همش پاکی و تمیزی است و دوست داشتنی است. این فایل رو که دیدم یاد این حرف ها و این موضوعات افتادم. چقدر پیش فرضهایی که اصلا شاید خبر نداریم، دارد زندگی دنیای ما رو میسازد و بی توجه هستیم. من خودم به شخص خیلی سعی میکنم که به این موضوعات بیش از پیش توجه کنم و اهمیت قائل شوم.
با تشکر از شما
آقا رضا سلام درود بر تو
مرسی که این باور و این پیشفرضو دادی ،
آقا رضا
من 4 ساله به تهران مهاجرت کردم
اما یک بار نشده به لطف خدا اصلا نازیبایی هایی که قبلا در مورد تهران شنیده بودم به چشمم بخوره
و به لطف الله و هدایتش و قانون بدون تغییرش
هدایت شدیم به قسمتی از تهران که همش زیبایی و زیبایی و زیبایی و آب و هوای فوق العادست و من هر روز سپاسگذار تر از قبل هستم
و
وقتی قانون ذهن و کانون توجه رو بدونی
نه تنها تهران
بلکه شما هر موقع هرکجا باشی اونجا هوا بی نظیر و فوقالعادست
و من دقیقا دارم اینو تجربه میکنم
الانم به قول شما تهران مثل همیشه عالی زیبا ترافیک روان و شادابی و طراوت نوروز رو داره
و هوای بینظیر سمت شرق تهران و دماوند که رؤیاییه همیشه برای من
و مرسی
کامنت شما فرصتی شد که بازهم تمرکز کنم رو شهری که از بچگی تحسینش میکردم و دوست داشتم بیام اینجا زندگی کنم
و الان هم همینطور داره خواسته هام بزرگ تر میشه
مرسی آقا رضا به خاطر باور مثبتی که در مورد تهران نوشتی
و من هم تایید میکنم
و اینکه هم تاکید کنم که چون ما توجهمون روی زیبایی هاست هدایت میشیم به زیبایی های بیشتر
این قانونه
مرسی از شما
درود بر شما
چقدر خوشحال هستم که به خواستهاتون رسیدید علی آقا عزیز. خدا رو شکر که انقدر دیدگاه زیبا درباره شهر دوست داشتنی تهران دارید. خیلی از این موضوع خوشحال هستم. همیشه از دیدگاههای منفی تهران اعراض میکردم و سریع میرفتم بالاترین منطقه تهران و از بالا زیبایی شهر قشنگ رو میدیدم و تحسین میکردم. به نظرم چنین شهری خیلی مقدسه که این همه ثروت درش وجود داره. این همه انسان برای خواستههاشون به این شهر اومدند و برای تحققشون دارند تلاش میکنند. کلی کمک داخل این شهر انجام میشه. کلا درباره تمام شهرها همین دیدگاه رو دارم و هرجا رفتم همین بوده. از شیراز، اردبیل، مشهد، اهواز، قزوین، رشت و کلاردشت. من جز زیبایی ندیدم. با این حال برای تهران همیشه این شگرد رو دارم و بی نهایت جواب داده است. موضوع جالب تر این است که خونه ما نیز به سوی کوههای بلند و سفید تهران است که چقدر برای من هر روز صبح دیدن این صحنه زیبا و عالی است و پیش فرض اینکه امروز روز عالیست، شکل گرفته است. خدا رو شکر. فکر کنم شما بوکسور هستید و ورزشگاه حرفهای. بنده مربی فوتبال هستم و از آشنایی با شما بسیار خوشحال هستم. انشاالله که خبرهای زیادی از موفقیت های شما بشونم و خوشحال میشم برای ارتباطات بیشتر.
با تشکر از نظر زیبا شما
به نام خداوند بخشنده مهربان
خداوندا هرآنچه که دارم از آن توست
سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی
وقتی داشتین کامت های بچه ها رو می خوندین که خیلی برام جذاب بود یادم افتاد همین چند وقت پیش که امتحان رانندگی داشتم
یه روز قبل از امتحان شهری کلاس برداشتم که با مربی تمرین کنم چون از آخرین تمرین من چند هفته میگذشت و رانندگی نکرده بودم توی تمرین خوب نبودم و مربی بهم گفتن که فکر نکنم قبول بشی حداقل نیاز به چند جلسه تمرین داری و بهم گفتن حالا فردا برو با محیط آشنا بشی
همیشه میشنیدم که ماشین های امتحان خوب نیست افسر ها خیلی سخت امتحان میگیرن و اذیت میکنن کسی اولین جلسه قبول نمیشه مگر اینکه خیلی حرفه ای باشی کلا چیز های خوبی نشنیده بودم.
دقیقا همون روز اومدم توی سایت و یه جایی خانم شایسته گفتن که ما توی آمریکا رفته بودیم برای گواهی نامه و گفتن که چقدر راحت توی دو ساعت گواهی نامه به دست برگشتیم و راحت قبول شدیم و این رفت توی ذهن من کلا چون چند وقتی هست دارم روی خودم و باورهای کار میکنم
نشستم توی ذهنم تصویر سازی کردم که دارم رانندگی میکنم و افسر که داره امتحان میگیرن آدم خوبی هست و من خیلی خوب از پس همه چی بر اومدم
فردای امتحان صبح زود بیدار شدم و به حالت مدیتیشن نشستم و با خودم شروع کردم تصویر سازی و گفتن جملاتی که اعتماد به نفس من رو بالا ببره و گفتم که حالا میرم با محیط و آشنا میشم خب یا قبول میشم یا نه من گروه چهارم بودم
استاد وقتی رفتم شروع کردم به رانندگی افسر بسیار عالی بودن و اصلا اون چیزی که شنیده بودم فرق داشت همه چی به بهترین شکل انجام شد و دیدم باورهایی که نسبت به خودم دارم و وقتی خودم رو میبینم جایی که هستم میشه و خودم هستم که میتونم زندگیم رو رقم بزنم حتی توی این امتحان
و من در جلسه اول تونستم گواهی نامه قبول بشم و افسر خیلی رانندگی من رو دوست داشتن.