درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    112MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    33MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

353 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1100 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    سال نو مبارک باشه عشقای من

    امیدوارم در این سال جدید همواره قلبتون غرق نور هدایت الهی به سمت سعادت و خوشبختی روز افزون باشه و اشک شوق بریزین از خیل عظیم خوشبختی و سعادتی که رب یکتا توی زندگیتون جاری میکنه

    استاد عزیزم امیدوارم سایه شما تا سالهای سال بالا سر ما باشه و گوشهای ما بشنوه این صدای هدایت رو و چشمان ما ببینه این چهره ی پر از ارامش و غرق در عشق خدارو

    و با کلام الهیتون وجود مارو جلا بدین

    الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت وجود شما

    همچنین خانوم شایسته نازنین که همیشه مددکار شماست و همیشه ازش باد میگیریم

    الهی که همواره به کام سعادت و خوشبختی باشید .

    و‌اما این فایل فوق العاده

    استاد قبل اینکه تجربمو بگم یه چیزی بگم

    فایل که رسید به وسط یهو ذهنه خواست حواسمو پرت کنه و گف که خب حالا همون قانونه اینبار از زاویه مختلف و چیزه جدیدی نیس و من یه لحظه تایید کردم اینو و بعد یه لحظه گفتم رضاااااا تایید چی میکنی

    اصن حواست هس موضوع فایل در مورد همین نگرشه همین انتظاراته از یک چیز

    و گفتم اگر تو نگرشت اینه که چیزه جدیدی نیست خب همین تجربه رو خواهی داشت چون ذهنت داره ایجاد میکنه به این شکلی که نگاه کردی به موضوع و با دقت بیشتری ادامشو گوش دادم و مثالهاتون مثل همیشه بی نظیره

    استاد هزاران تجربه هست و میخوام به یکیش اشاره کنم که خیلی برای من جدید و مشهوده

    من یه شاگرد خصوصی دارم که طلا فروشه

    و دو نفر دیگه از عزیزان هم صنف ایشون که توی یک تایم میان اونروز که شاگرد خصوصی من نیومده بود اومدن به من گفتن که شاگرد خصوصیت نیومده امروز ؟؟؟ گفتم نه فک کنم کار داره

    و شروع کردم ازش تعریف کردم و گفتم خیلی با ارادس و پر تلاشه و هر چقدر توی تمرین بهش فشار میارم با وجود سابقه تمرینی کم خیلی خوب را افتاده و گفتن اره

    بعد گفتم که بهش گفتم تغذیشم رعایت کنه و پروتیین دریافتیشو ببره بالا که یکیشون خندید

    گفتم چرا میخندی ؟؟؟گف که بابا این یک ادم خسیسیه که دومی نداره منم دیدم سره غیبت داره باز میشه وسط تمرین خندیدم و رفتم اونور تا دور بشم و گف بابا رضا اون یه صبونه توی مغازش نمیاره بخوره یا هر وخ ما مهمون کنیم میخوره و هر وخ مهمون نکنیم اصن هیچی ازش درنمیاد و دیگه من بحث و گفتم تموم کنیم .

    اما خدارو صد هزار مرتبه شکر که من در مسیر خداوند بودم و بعده شنیدن این حرفا و اون پیش فرضی که اینا ازش دادن همش به نکات مثبتش توجه کردم توی ذهنم و همش سعی کردم که بدون قضاوت و پیش داوری رابطمو باهاش ادامه بدم که استاد معجزه کرد توجه به نکات مثبت و اینکه حرفای اونارو راجب ایشون ایگنور کردم

    اتفاقی که افتاد این بود که این ادم انقد از طروق مختلف دست و دلبازی نشون میداد به من که من متحیر بودم از کار کرد قانون

    یعنی ایشون لعد تمرین کراتینشو میاورد میگف اقا رضا باز کردم از این استفاده کن میگفتم بابا دمت گرم تعارف نمیکنم من دارم میرم الان استفاده کنم میگف نه تعارف نداری پس استفاده کن

    یا رفته بود مسافرت و شنبه اومد و از کیفش یه شکلات تلخ 90درصد در اورد و بهم داد و گف اینو برا شما گرفتم یا توی باشگاه کمکم میده یا توی تمرین ببینه من یه کم کار دارم میگه اقا رضا شما بگی من تمرینارو میرم مزاحمت نباشم یه وخ ؟؟؟ میگم بابا این چه حرفیه شما مراحمی وظیفه ی منه شمارو تمرین بدم

    وخیلی خوشحالم که با این که به قول شما سخته وقتی از یکی بهت پیش فرضی میدن اونجوری فک‌نکنی اما به لطف خداوند و قلبی که به سوی اون باز شده من تونستم در مسیر الهی حرکت کنم و اون دو تا دوست ایشون چون انتظارشون از این شخص اینه که خسیسه در واقع همون وجه از ایشون رو بر انگیخته میکنن

    هزاران تجربیات دیگه داریم هممون و عاشقانه منتظر قسمت های بعدی هستیم استاد عزیزم .

    در پناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    هاجر صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1704 روز

    بنام رب

    سلام به استاد عزیزم، مریم زیبا و دوستان گلم

    خدایا سپاسگزارم برای این فایل زیبا

    برای بودن در این مسیر و آگاهی ها

    برای این قوانین ساده و ثابتت

    برای این عظمت و قدرتی که ب من دادی این جهان زیبا و پر از ثروت و نعمت ک همه چی توش فراوان هست رو در اختیار من قرار دادی که هر چی دوست دارم رو انتخاب و خلق کنم

    استاد اول از همه سوای اینهمه درس و نکات مثبت ، چیزی که تحسینش کردم این بود برند توت فرنگی بود

    واقعا تحسینش میکنم که چه باور فروانی و احساس لیاقتی داشته که یدونه توت فرنگی رو با این قیمت عرضه کرده و جهان هم چطور باوراشو نشون داده، که نه تنها فروش رفته بلکه سلد اوت شده.

    این باورا رو برای من تایید میکنه

    که میشه با هر ایده ی ساده ای پول ساخت

    فراوانی پول و مشتری هست

    بینهایت پول و ثروت هست و قدرت خرید مردم هر روز بیشتر میشه

    فراوانی مشتری هست

    فرصت های پول ساختن هر روز بیشتر میشه

    پول ساختن خیلی ساده هست

    تحسین میکنم باور فراونی و لیاقت این برند رو.

    استاد نکته ی دیکه ای ک برام داشت، این بود ک با این فایل ب عظمت خودمون بیشتر پی بردم ، ب قدرت خودمون

    اینکه واقعا جهان مسخر ماست، واقعا همه چیز در اختیار افکار منه

    جهان ،خداوند فقط وظیفه ش تایید کردن افکار منه

    خداوند وجهانش ب خدمت افکار منن،

    این تجربه ی ذهن بر جسم خیلی دیکه مثال واضحی هست.

    چند وقت پیش منو مامانم رفته بودیم چشم پزشک، مامانم چشمشونو معاینه میکنن،

    تو اتاق همزمان چتدتا مریض بودن، اون قسمت ک علایم رو نشون میدن تا درجه ی بینایی چشم مشخص بشه، مامانم عینیکی هستن، قبل ایشون ی دختر جوون داشت سنجش بینایی میشد، بعد چشمش ضعیف بود

    بعدش نوبت مامانم شد و مامانم رو تست کردن، دکتر برگشت بهش گفت از دختر 18 ساله بهتر میبینی

    خیلی روحیه گرقت و منم از قصد اینو هی تعریف کردم و هی بهش میگفتم ک از دختر 18 ساله سالمتری

    بعد مامانم بعضی وقتا مشکل فشار خون بالا داره، چند وقت بعذش ی روز گفت فشارم بالا هست و چشمش نمیتونم باز کنم ی طرف سرم درد داره و خلاصه فکر کردیم فشارش بالا هست و علایم سکته

    بعذش رفتیم دکتر عمومی و چون دکترم متخصص نبود خیلی سریع گغت برین دکتر قلب و حالش بده و اینا ، گراف قلب و ،،،،،

    بعد کار ب جایی رسید رفتیم سی سی یو خوابوندمیش ،متخصص قلب ک اومد معاینه کرد و دوتا گراف و دستگاه، گغت که اصلا کوچترین مشکلی نداره قلبش و فشارش و ازیک دختر جوونم سالمتره، چرا اینجا خوابیده اصن

    این مشکلم از عفونت گوش و چشم هست ک نمیتونه چشمش باز کنه، خلاصه همینو ک گفت اصن مامانم رنگش عوض شد شاد شد پا شد خودش ، قبلش حالش بد بود

    بعد اون هی من عامدانه بعش میکفتم ک دکتر گفت از یک دحتر جوون سالمتری، و تو چطوره روز ب روز داری سالمتر و جونتر میشی

    بعدش عوض شدع، انقد سالم پر انرژی شده، خرید میره، کارای خونه رو انجام میده

    این سالا دوست داشت روزه بگیره میکفت نمیتونم بدنم نمیکشه، یک سری کارای فزیکی رو انجام نمیداد دستم درد میکنه پام درد میکنه

    بخدا الان روزه میگیره خرید میکنه، کارای خونه رو انجام میده و سالم شده اصن

    چه تاثیری داره ذهن بر جسم ما

    استاد سپاسگزارم برای این فایل زیبا و منتظر قسمتای بعدیش هستم

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    مجید عزیزی پیردوستی گفته:
    مدت عضویت: 1561 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم به مریم عزیزم به خانواده ی عزیزم

    وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّـهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

    (18 نحل)

    و اگر نعمتهای خدارا بشمارید ،به آخر نمی‌رسید.همانا خدا آمرزنده ی مهربان است.

    هرچقدر بیشتر از قوانین را درک میکنم بیشتر متوجه میشم که این سایت یکی از بهترین مکانها و فضایی است که هر چقدر زمان بذاری بیشتر رشد می‌کنی و نه تنها زمانی از دست نمیدیم بلکه به خاطر احساس خوبی که به دست میاریم اتفاقات خوبی واسمون می‌افته و زندگیمون با کیفت تر میشه در نتیجه شرایط به سمتی پیش میره که دوست داریم به شرط ماندن در مومنتوم مثبت که این سایت این مومنتوم مثبت را تقویت می‌کنه .

    واسه خود من زمانی که در روزمرگی قرار می‌گیرم نجواهای ذهنم بیشتر میشه اما با طراحی تمرین صلاه در راه رفتن و حتی هنگام فروش احساس بهتری نسبت به قبل دارم و هر زمانی که به این سایت بهشتی هدایت میشم سعی میکنم با کیفیت از اون لحظه ام استفاده کنم تا سمت خودم را در همون لحظه انجام داده باشم و خداوند هم به خوبی مثل همیشه سمت خودش انجام میده حالا هرچقدر من احساس خوبی داشته باشم سمت خداوند هم واسم بهتر عمل می‌کنه و همه چی داره آسان و راحت تر به نسبت قبلم پیش می‌ره و انشالله در زمان مناسب از نتایج شگفت انگیزم میگم .

    سپاس گذارم استاد عزیزم و مریم عزیزم

    عاشق همتونم

    پیشاپیش عید را بهتون تبریک میگم و به قول استاد انشالله امسال از سالهای قبل زندگیتون در هر جنبه ای با کیفیت تر باشه و رشد بهتری داشته باشین و چرخ زندگیتون آسان تر بچرخه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    سیده اسوه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 961 روز

    سلام و هزاران سلام به استاد عزیزم

    به مریم بانوی زیبا و جذاب

    به دوستای عزیز سایت بی نظیر عباسمنش

    الهی سال پیش رو، چندین و‌ چند برابر پر برکت تر از سالی که گذشت باشه برای همه‌تون و هر کسی که دنبالش هست

    من از وقتی یادم میاد و از وقتی وارد سایت شدم کم کم متوجه این شدم قبل اینکه استاد یه فایلی رو بذاره من یا یه روز قبلش یا چند ساعت قبل یه تجربه راجع به آگاهی فایل داشتم یا درباره‌ش چیزی شنیدم

    و استاد میاد اون مبحث رو باز میکنه و تاکید درست بودن اون قضیه رو برای من تمام میکنه

    الهی بی نهایت بار شکر از این مسیر زیبا و تمام نشدنی

    دیروز با دو تا از خواهرام رفتیم سمت دست‌فروشها خرید

    خواهر بزرگم ساجده میخواست شال بخره

    یه چرخی زدیم و من یه دست لباس خریدم اومدیم خونه دیدم این اونطوری که میخواستم نبود به این نتیجه رسیدیم بریم عوضش کنیم

    شبش رفتیم و عوضش کردیم دست فروش میگفت همین لباس رو بری تو مغازه دو برابر باید پولش رو بدی

    من با اینکه آگاه بودم همین جنس و همین کیفیت تو‌ مغازه گرون تره با این حال خیلی با ارزش نگاش نکردم.

    میدونستم خوب خریدم و جنسش خوبه ولی خودم که آگاهم و میدونم اگه واقعا از یه مغازه و یه جای شیک میخریدم گرون هم میخریدم خیلی با ارزش تر نگاش میکردم

    صبح بیدار شدم یه حسی میگفت برو تو سایت شاید جلسه ششم دوره جدید اومده باشه

    دیدم بنر سایت عکس توت فرنگی به به

    من عاشق توت فرنگیم، اولین و آخرین میوه‌ای که همیشه انتخابمه، (نشانه و‌ حس خوب)

    موضوع فایل، مطمئن بودم یه چیزی داره که من می‌خواستم

    وارد صفحه شدم توضیحات رو خوندم بعد یهو وسطش رفتم لباسهام رو جمع و جور کنم

    داشتم لباس جدید رو میذاشتم تو‌ کمد نگاش کردم گفتم چه قشنگه اسوه وقتی تن کردی چقدر بهت میومد و شیک بود

    باور کن انگار کلی پولش رو دادی چرا فکر می‌کنی اونقدری ارزش نداره چون از مغازه نخریدی

    خدا تو رو هدایت کرد یه جای خوب یه جنس خوب با قیمت خوب خریدی کار آسان پیش رفت تو‌ قصد نداشتی و اصلا از دستفروشهای اونجا خبر نداشتی خواهرت بهت گفت بیا بریم من شال میخوام و تو به راحتی اونجا خرید کردی

    به قول استاد وقتی کارها آسان پیش میره یعنی خدا داره انجام میده و تمام دیگههه

    و من بعد با لذت به لباس نگاه کردم و گذاشتمش تو کمد

    و بعد با خواهرم شاهده نشستیم تصویری فایل رو دیدیم وسط فایل و‌ صحبت‌های استاد من فایل رو استُپ کردم و به خواهرم گفتم منم قبل فایل به همین فکر کردم همینجوری، شاهده هم گفت وای آره منم میخواستم همینو بگم

    و باز هم همزمانی، نشانه و هدایت… الله اکبر

    ماچ و‌ بوسه‌ی فراوان

    دوستتون دارم

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1565 روز

    سلام استاد جان

    چطورین؟

    وای

    چه کردین

    چه شد

    من که از اول تا آخر این قسمت داشتم به حال خودم و دیگران می‌خندیدم

    کل دوره ها تو همین به فایل خلاصه شده بود

    خب الهی شکر

    در حال حاضر تقریبا میتونم بگم قانون رو فهمیدم بعد از 4 سال

    و می‌خوام اول از چیزی که الان هستم و بهش رسیدم بگم بعد میام تجربیاتم هم از این داستان میگم و میگم که با دیدن این فایل هم چه تصمیماتی دوباره گرفتم

    تموم چیزایی که می‌خوام بگم رو بااااور کردم توهم نمی‌زنم

    بیاین فرض کنیم که تنهای تنهای تنها هستیم تو این جهان

    هیچ انسانی اطرافمون نیست

    هیچی ورودی تو ذهنمون نیست

    هیچ کتابی نیست

    هیچ فایل صوتی نیست

    هیچی

    آیا می‌تونستیم به این آگاهی ها دست پیدا کنیم؟!

    صد در صد بله

    از طریق پرسیدن از خودمون ( خدا) و جواب گرفتن

    از کجا بفهمیم جواب درست کدومه؟!

    از احساسمون

    جوابی که احساس خوب به ما میده احساس ایمان امید واری شجاعت شادی فراوانی هر جوابی که احساس خوبی بهمون بده اون جواب درسته

    و هر جوابی که بهمون احساس بد بده جواب غلطه

    ما خودشیم

    تو وجودمونه

    تو قلبمونه

    کاری نیست که نتونه انجام بده

    چیزی نیست که ندونه

    میخوای یه کاری انجام بدی اگر فکرت در مورد اون کار این باشه که میشود ، میشود که این فکر احساس خوبی به تو میده و میری و انجامش میدی و می‌شود

    اگر فکرت این باشه که نمیشود ، نمیشود،که این فکر احساس بدی بهت میده و یا اصلا نمیری انجامش بدی یا اگر با این فکر بری انجام بدی رفتی به خودت ثابت کنی که نمیشود و واقعا هم نمیشود

    این در مورد انجام یه کاری

    در مورد جریان ثابت زندگی

    این کره ی زمین رو اگر از بالا ببینیم یعنی تصور کنیم که رفتیم از این کره زمین بیرون و داریم بهش نگاه میکنیم با عینک فرکانسی،یعنی یه عینکی بزنیم که داریم انرژی ها رو میبینیم

    ( البته اینی که دارم میگم به خاطر شنیده هام از استاد و خوندن کتاب بخواهید تا به شما داده شود فهمیدم و قرآن که خداوند میگه رحتمش دائمی و بی نهایته و تجربیاتم داره اینو بهم ثابت می‌کنه و نمیتونم بگم صد در صد باورش کردم)

    جریان ثابتی از نعمت ها که نعمت شامل همه چیز های مورد نیاز برای لذت بردن و شادی و تجربیات خوبه دیگه،جریان ثابتی از نعمت ها به صورت دائم و پیوسته به کره ی زمین جاریه ،یا میتونیم بگیم هرچی که ما نیاز داریم از قبل بوده هست و خواهد بود در کره ی زمین،

    یعنی ما احتمالا با این باور به زمین اومدیم که همه چیز در اختیارمون هست همه مهاری میتونیم انجام بدیم همه چیز از قبل برامون مهیا شده

    و

    تحربمون هم اینو بهمون ثابت می‌کنه از وقتی تو شکم مادرمون به وجود میایم به ما تغذیه میرسه

    به ما کمک میشه ما از شکم مادرمون بیرون میایم

    ترو خشک میشیم

    بهمون شیر داده میشه

    غذا داده میشه

    اکسیژن در اختیارمونه

    آب غذا همه چی هست

    هرچی در غالب همون حالت نوزادیمون درخواست کنیم با جیغ و گریه و ادا در آوردن احتمالا در اختیارمون قرار داده میشه

    تا

    وقتی که میتونیم ورودی ها رو بفهمیم و دریافت کنیم

    با دیدن با شنیدن با خوندن با لمس کردن با چشیدن هامون اطلاعات دیتا ها وارد ذهنمون میشه

    و از اونجا به بعد طبق اون ورودی ها زندگی ما شروع می‌کنه به تجربه شدن

    میبینیم

    میشنویم

    میتونیم

    باور میکنیم

    تجربه میکنیم

    ،

    اما جریان دائمی و همیشگی ،جریان نعمتها بوده

    دقیقا مثل اکسیژن که این یکیو کسی نمی‌توانسته بگه نیست یا بگه داره تموم میشه

    برای همین هم ما همیشه داریم ازش استفاده میکنیم

    تمام نعمت ها دقیقا مثل جریان ثابت اکسیژن برای ما بوده هست و خواهد بود

    ،

    و از اونجایی که قانون جهان بر این امر استوار هست

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    بر پایه ی

    بنا قدمت ایدیهم هست بما کسبت ایدیهم بما کانو یعملون هست

    که استاد عزیزم تو این زمینه با دید پیدا کردن قوانین رفتن تو قرآن کنجکاوی کردن و سوال پرسیدن و جواب گرفتن و من هزاران بار ازشون ممنونم

    خداوند بر پایه ی این قانون کلی

    این اجازه رو به ما داده

    که هر طور که باور کنیم هر طور که درخواست کنیم هر طور که فرکانس ارسال کنیم پاسخ دهد و. اجابت کنم

    قربونش بشم

    عاشقانه داره این کارو انجام میده و عدالت کامل

    ،

    اما

    ،

    بعد از این آگاهی که روح خداوند در وجود ما هست

    و روح خداوند نامحدوده یعنی خداوند جهان رو اینطور میبینن که از همه چیز بی نهایته همه چی خوبه همه چی فراوانه خوبی بی نهایتی ثروت بینهایته نعمت ها بینهایته طبیعت جهان بر پایه ی رشده طبیعت جهان بر پایه‌ی نعمتهاست طبیعت جهان بر پایه ی خواستن و شدن هست که تمام این دیدگاه ها احساس خوب هست و خداوند احساس خوب هست که تو وجود ماست و هرچی که در وجود ما احساس خوب ایجاد می‌کنه اون خداونده و خواست خداونده

    و

    ما یک ابزار هم توی این جسم مادیمون داریم به نام ذهن به نام مغذ به نام سیستم ذهنی و عصبی

    که در تمومی انسان ها به یک شکل هست و این ابزار در وجود همه ی ما هست،

    حالا کار این ابزار چی هست؟!

    خلق می‌کنه

    با چی؟!

    با فکر

    فکر چطور به وجود میاد؟

    با توجه

    ،

    یعنی به هرچی توجه کنی حالا به شکل های مختلف

    به هرچی توجه کنی درواقع داری یک سری فکر توی ذهنت ایجاد میکنی و این افکار قدرت خلق کنندگی دارن

    یعنی ما با این ابزار ذهن داریم همه چی اطرافمون رو خلق میکنیم

    ،

    ذهن ما با خاطر حضور شیطان که از درگاه خداوند رانده شد و قول داد که این کارو انجام میده

    گرایش داره تمایل داره به سمت مواردی خلاف روح ما که نتیجش احساس بد هست،

    یعنی روح‌ ما که خود خالق و آفریدگار ما هست کلن احساس خوب هست یعنی خدا = احساس خوب

    و ذهن که جایگاه شیطان هست تمایل داره به سمت مواردی که احساس بد در ما ایجاد میکنه،

    اما این پتانسیل رو هم داره که به سمت مواردی که احساس خوب در ما ایجاد کنه تمایل داشته باشه

    این

    قدرت اختیاره که خداوند به همه ی ما داده که آزادانه انتخاب کنیم که آیا می‌خوایم تسلیم رب العالمین باشم یا تسلیم شیطان

    چون آدم این کارو کرد و اولین بار اون تسلیم شیطان شد

    و خداوند جهان این رو اصلا گذاشت به انتخاب خودمون

    حتی این رو هم که خودشون انتخاب کنیم یا شیطان رو خودمون انتخاب کنیم و حتی در این هم اجباری برای مخلوق جدیدش به نام انسان نگذاشت

    و

    واقعا عجب فکر بکری داشته این خالقه ما

    چه جهان باحال و چه بازی باحالی خلق کرده واقعا دمش گرم خودش به خودش آفرین گفته ما هم روزی هزار بار باید آفرین بگیم به این فکر بکر و بی نظیر

    ،

    حالا به اندازه ای که ما بتونیم این ذهن رو با روح درونمون هماهنگ کنیم که نتیجش احساس خوب هست

    احساس خوب

    احساس خوب

    احساس خوب

    احساس امید واری

    احساس شدن

    احساس بودن

    احساس ایمان،شجاعت،

    هر فکرییییی هر توجهی که مارو در احساس خوب نگه می‌داره

    یعنی ما داریم با خداوند با جریان خداوند هماهنگ میشیم

    و هر فکری هر توجهی که به ما احساس بد

    احساس بد

    احساس خشم

    عصبانیت

    نشدن

    نتوانستن

    ت

    نا امیدی

    غم

    ترس

    این احساس هارو به ما بده یعنی ما داریم از منبع دور میشیم و در واقع داریم مقاومت ایجاد میکنیم و داریم خودمون رو از این جریان ثابت نعمتها دور میکنیم،

    اگر کسی این رو درک کنه ،

    معنی احساس خوب = اتفاقات خوب رو درک کنه

    و باور کنه

    با همین فکت هایی که میشه به صورت منطقی بهش رسید ،البته کسی که بخواهد کسی که اجازه دهد هدایت شود به حقیقت

    ،

    می‌تونه به دقت صد در صد زندگیشو خلق کنه

    می‌تونه با دقت صد در صد اتفاقات رو اونجوری که دوست داره رقم بزنه

    با چه ابزاری؟!

    با کنترل ذهن به سمت فکری که بهش احساس بهتری میده تو هر موضوعی

    ،

    این درک من از قانون و جهان هستی و خودم بوده که به طور خلاصه گفتم ،و خدارو شاکرم به خاطر این درک فعلیم،

    ،

    اما تجربیات خودم در مورد پیش فرض ها ،

    ،

    واضح ترین تجربم از این موضوع در مورد آدم ها بود

    از اونجایی که من از بچگی انگار روابط برام خیلی ارزشمند بوده، یعنی آدم ها برام خیلی ارزشمند بودن،و دوست داشتم همیشه با همه دوست باشم دوست داشتم آدم هارو خوب ببینم باهاشون دوست باشم بهشون عشق بورزم و ازشون عشق دریافت کنم،

    اما همینطور که بزرگ شدم

    به خاطر گفته ها شنیده ها حرف هایی که بقیه بهم زدن یا چیزایی که توی فیلم ها دیدم

    باور کردم

    و وقتی باور میکردم خودمم تجربش میکردم

    دیدگاهم در مورد آدم ها خب شده بود همون چیزایی که ورودی به ذهنم داده بودم

    یعنی فاصله گرفتم از باورهای روحم از نگاه روحم،

    به محض اینکه به استاد آشنا شدم

    و در مورد روابط ازشون شنیدم و دیدم که چقدر با تجربیات اخیرن هماهنگه این حرف ها، و از اونجایی که مقاومت زیادی هم نداشتم در این مورد

    از همون روز های اول نتایج رخ دادن

    من با اینکه بقیه در مورد بقیه همیشه بد میگفتن

    من به طرز عجیبی خودم سعی میکردم قضاوت نکنم و خیلی از مواقع هم واقعا من نمی‌دونم چطوری ولی نقض میکردم گفته اونها رو و واقعا هم نتایج برای من فرق میکرد یعنی اصلا از همین نتایج من واقعا شک کردم به گفته های دیگران

    نتیجه ای که من از یه استاد می‌گرفتم هم باشگاهیم نمی‌گرفت و همش هم میومد پیش من غر میزد ناله میکرد من میگفتم همه اینا که تو میگی شاید درست باشه ولی من تحریم متفاوته و من دارم اون چیزی که می‌خوام رو از این استاد دریافت میکنم،

    یا تو خیلی از موارد دیگه،

    از همون زمانی که با ستاد آشنا شدم از اونجایی که من عمیقأ عاشق آدمها هستم شروع کردم به تغییر دیدگاهم به آدم ها،

    یعنی همون ورودی های جدید از طرف استاد داشت کار خودشو میکرد

    اصلا آدم ها به طرز عجیبی تغییر کرده بودن برای من

    من همش لبخندهاشونو می‌دیدم

    یعنی طبق پیشفرض های قبلیم انتظار اول اخم و تخم یا بدی بود از آدم ها، اما با نگاه جدیدی که استاد بهم داده بودن من واقعا داشتم متفاوت می‌دیدم یعنی برای اینکه به خودم ثابت کنم حرف استاد یا خودم که آدم ها فوق‌العادن میرفتم تو دل داستان و دیدم آرههههه

    آدم ها خوبن

    آدم ها دارن به من کمک میکنن

    آدم ها دارن با عشق به من خدمتتون رو ارایه میکنن

    آدم ها دارن به من احترام میگذارن باهام عالی برخورد میکنن

    به خدا یادم نمیره

    یه پیرمرد ثروتمندی کنار مغازه ما بنگاه املاک داشت

    من نمی‌دونم چی شده بود

    هر بار از جلو مغازه ما رد میشد و منو میدید وای میستاد با لبخند سلام میکرد دست تکون میداد دستشو می‌گذاشت رو سینش و به نشانه ی احترام یکم خم میشد

    و من داشتم تجربه ی متفاوتی رو می‌دیدم

    و همینطوری من ادامه دادم ادامه دادم ادامه دادم

    بابت هر رفتار خوبی که میدیم سپاسگذاری میکردم خوشحال میشدم عشششق میکردم اشک شوق میریختم

    چون وااااقعا برای من انسان ها خیلی ارزشمندن و رابطم با انسان ها خیلی ارزشمند بود از بچگی و میخواستم همیشه با همه ی مردم جهان در صلح باشم،

    و به خدا الان جوری شده که

    همین دیروز هم دوباره برام اتفاق افتاد

    یعنی واقعا برام عادی شده این اتفاقات

    قبل از ورودی قلعه رود خان پلیس دوباره جلوی ماشین دوست عزیزم که هنوز نگاهش به آدم ها جور دیگه ای هست،

    پلیس جلومونو گرفت،

    و باورتون نمیشه

    همون پلیسی که پارسال جلوی مارو دم ماسوله گرفت همون بود

    بعد من از ماشین پیاده نشدم ، اصلا هم نفهمیدم و حواسم نبود که این همونه فقط من طبق باورهام در این موارد همیشه خیالم راحت و نگاهم کاملا مثبته،

    دوستم رفت که بهش مدارک رو نشون بده

    بعد دیدم پلیسه هی داره با دقت و نگاه کنجکاوانه منو نگاه می‌کنه ، گفت تو بوکسر نیستی؟! گفتم بله،

    گفت ما پارسال همو ندیدیم؟! بعد یه لحظه یادم افتاد که این همون پلیسس که پارسال جلوی مارو گرفت و کلیییییی باهام حال کرده بودو باهام دوست شد باهام عکس گرفت حتی دعوتمون کرد که بریم کافی شاپ ،

    گفت بابا حداقل بیا پایین ببینمت ،

    رفتم کلی دستور روبوسیو احوال پرسیو

    بعدم با عزت و احترام گفت ببخشید جلوتونو گرفتیم و برید به سلامت،

    خب من نباید روزی هزار بار بابت همین اتفاق شکرگذاری کنم؟؟

    به خدا که داریم به خودمون ظلم میکنیم

    فقط به خاطر اینکه حرف های دیگران رو میشنویم و باور میکنیم،

    خلاصه اینقدر این باور در مورد آدم ها در من قوی شده و داره هر روز قوی تر میشه که واقعا من همه جا امتحانش کردم

    شمال

    جنوب

    تو بیابون

    تو جاده

    تو تهران

    تو شهر

    تو استانبول تو استانبول

    که من اینقدر بد شنیده بودم از اونجا یا تو فیلما دیده بودم

    وقتی با باور متفاوت رفتم اونجا

    به خدا همونجا هم همه بهم کمک میکردن همه عاشقم میشدن

    یعنی این روابط برای من واقعا میگم از ثروت خیلی برام مهمتر بود

    و بهش هم رسیدم خدارو شکر و دوست دارم خیلی بیشتر هم قوی بشه

    و برای من 4 سال طول کشید که باور کنم کل اتفاقات زندگیم رو دارم خودم رقم میزنم

    یعنی مسئولیت کل اتفاقات زندگیم رو در تمامی موارد

    روابط

    سلامتی

    ثروت

    معنویت

    در تمام جنبه ها پذیرفتم

    برای همین

    قضاوت خودم و آدمها برام شده خط قرمز

    حتی واقعا نمیتونم قضاوت دیگران رو بشنوم یعنی خیلی زجر میکشم وقتی قضاوت آدم هارو در مورد هم دیگه می‌شنوم

    البته دارم رو خودم کار میکنم که توجه نکنم و تاثیر نگیرم و از افراد سمی دور بشم و هرجایی هم کشی داره چیزی رو قضاوت می‌کنه یا دور بشم یا یه کاری کنم نشنوم ،

    و همین موضوع روابط

    کلییییییییی باور منو تقویت کرد که با همین فرمون

    اگر بیام

    دیدگاهمو در مورد چیزهایی که شنیدیم یا دیدم در مورد ثروت و فراوانی ،تغییر بدم صد در صد اونطرف هم نتیجه میده و داره میده آروم آروم چون تو بحث فراوانی و ثروت خیلییییییی ورودی منفی و پیشفرض های منفی تو ذهنمون داریم،

    اما شکی ندارم دیگه به این قانون،

    من خودم اینطوریم که وقتی یه باوری رو می‌شنوم یا می‌خوام برای خودم ایجاد کنم میرم برای امتحان کردنش یعنی میرم که به خودم ثابت کنم اون باورها رو

    خیلی جاها هم اولش میترسما اما وقتی برم تو دلش و نتیجه بده دیگه کار برام راحت میشه،

    ،

    من قبلا هم گفتم من خب خیلی پدرم رو قبول داشتم یعنی هر حرفی میزد باور میکردم

    بعد از آشنایی با استاد

    دیگه واقعا سعی کردم مقاومت کنم در مورد چیزهایی که بهم میگفت

    در مورد خیلی هاش حتی قبلا هم مقاومت داشتم اما واقعا نمیتونستم بهش ثابت کنم و از یه جایی به بعد اصلا فهمیدم نمیتونم چیزی رو به کسی ثابت کنم ، فقط سعی میکردم نگاه خودم رو حفظ کنم و خب نتیجه ی من هم همیشه متفاوت بود،

    ,

    خلاصه دیگه شروع کردم به زیر سوال بردن تموم نشده ها و باورهایی که از پدرم شنیده بودم یا میشنیدم،

    گفتم قبلا یادمه همین پارسال که تو انبار به تضاد خوردم که صاحب انبار نمی‌داشت اونجا رنگ بزنم و همش هم اخبار گوش نداد صداش میومد ،این خواسته در من شکل گرفت که انبارمون جاش تغییر کنه یعنی با توجه به باورهایی که از استاد گرفته بودم یاد گرفته بودم که چیزی رو تحمل نکنم با این باور که از خواسته ی من فراوان هست و میریم که خلقش کنیم،

    و دقیقا نزدیک های تایمی بود که دیگه تایم اجاره انبار هم داشت تموم میشد ، بابامم طبق معمول گیر کرده بود تو فضای جامعه و اخبار، و اینکه با این قیمت‌ها جای دیگه پیدا نمیشه تو این وضعیتو به همین یه چیزی میدیم و همینجا میمونیم

    ولی من گفتم نه برای چی باید تحمل کنیم

    با باور فراوانی

    رفتم گشتم دنبال جا کلییییی جا دیدم و پیدا کردم

    و به لطف الله

    یه انبار خیلی عالی تر

    دقیقا اونور خیابون محل زندگیمون

    همون‌طور که تو ذهنم تجسم کرده بودم

    با قیمت پایین تر با صاحب فوق‌العاده تر یه مرد ثروتمند ،یعنی همه چیش با فرکانس های منی که با باورهای خودم رفته بودم دنبالش هماهنگ بود،

    و به همین راحتی

    اومدم تو بهشت،

    و اینقدر از این کارا دیگه کردم که دیگه شکی ندارم به این که خودم خالق زندگیم هستم،

    باز وقتی میخواستم مغازه اجاره کنم

    من بازهم طبق باورهایی که استاد بهم داده بود،

    من گفتم می‌خوام حتی چک تخلیه هم ندم

    بابام می‌گفت مگه میششششه

    یعنی یه جوری با تعصب می‌گفت که هرکس دیگه بود می‌گفت آره دیگه تو صد در صد درست میگی

    و عمرا درخواستشو به صاحب مغازه میداد اصلا،

    اما اینم قبلا گفتم

    تو بنگاه با شجاعت و اعتماد به نفس

    درخواستمو به بنگاهی گفتم،

    گفتم من خودم دسته چک ندارم و نمی‌خوام از پدرم هم چک بگیرم،اکر امکانش هست بر پایه ی اعتماد قرارداد ببندیم،

    و قبول کرد

    قبول کرد

    حتی خودشم فکر نمی‌کرد که قبول کنه اما قبول کرد

    چرا؟!

    چون من باور کرده بودم که میشه، صبحشم به خدا گفتم می‌خوام اینطوری بشه و شد،درخواستم اجابت شد،

    باز اومدم مغازه زدم ،کجا، تو شهرستان ،خودم اگر قبلا بودم که باورم نمیشد چون ما همش تو بالا شهر اصفهان مغازه داشتیم یا همش میخواستیم بالاشهر تهران مغازه داشته باشیم،

    خلاصه طبق معمول همه ی بقلی ها ناله غر ، من سعی کردم اصلا توجه نکنم و اصلا با کسی هم حرف نمیزدم،

    و داشتم رو باورهای ثروت هم کار میکردم،

    یعنی واقعا خودم میخواستم باورهایی که قبلا شنیده بودم و باور کرده بودم رو به خاطر نتایجی که تو موارد دیگه گرفته بودم بیان و به چالش بکشم،

    خلاصه

    چی شد؟

    درآمد ماه اول من تو اون مغازه 14 برابر اجاره مغازه شد

    البته به خاطر اینکه داشتم از فرمول اصلی رسیدن به خواسته ها سعی میکردم درست استفاده کنم،

    و دیگه همینطور همینطور داشت باورهای قبلی من تخریب میشد و باورهای جدید جایگزین میشد

    توی حوضه‌ی کسب و کار

    چون تو حوضه ی ورزش خودم نتایج خوبی گرفته بودم

    اما از اونجایی که بیشتر ترسهای من تو حوضه ی کسب و کار بود و دوستشم داشتم همیشه،

    اینطرف هم داشت باورهام تقویت میشد

    و من با همین فرمون به کلی باور محدود کننده حمله کردم،

    و الان باورهای در حدی شده

    که فرقی نمیکنه کجا باشم

    مسافرت باشم

    ایران باشم

    خارج از کشور باشم

    تو دل جنگل باشم تو دل جنگل باشم چون من تو دل جنگل هم مشتری داشتم :)))))

    هرکجا که باشم پول به دنبال من میاد رزقم میرسه روزیم میرسه

    یعنی من دارم سعی میکنم باور کنم اون جریانی که استاد داره دارمورپش صحبت می‌کنه یا خداوند در قرآن گفته،

    اینکه به مورچه در دل خاک روزی میده یا به اون جونور نوک قله ی کوه روزی میرسونه،

    و من

    که اشرف مخلوقاتش هستم

    و زمین و آسمان و هرچی که ما بین اون دو هست رو به تسخیر من درآورده

    هر چییییی روکه بخوام هرکجا که باشم بهم میده

    فرقی نمیکنه

    من می‌خوام اینو باور کنم

    و دارم هر بار امتحانش میکنم

    با کنترل ذهنم

    با نچسبیدن به پیشفرض های قبلیم

    و اعتماد کردن به تنها فرمانروای کیهان

    و خدارو صد هزار مرتبه شکر

    که دیگه کمتر تاثیر میپذیرم از دیگران

    یعنی دارم آروم آروم میگفتم رو سیکل مثبت

    مثل زمانی که من رسیدم به جایی که باااااور کردم که من میتونم قهرمان بوکس بشم و دیگه کسی نمی‌تونست روی من تاثیر بگذاره کسی نمی‌تونست مسیر منو عوض کنه و اصلا واقعا کسی هم نبود که سر راهم قرار بگیره و بگه که تو نمیتونی اتفاقا برعکس بود

    هر کسی هر مربی هر آدمی سر راهم قرار می‌گرفت مورد تمجید و تحسینم قرار میداد و می‌گفت تو به زودی قهرمان بزرگی توی دنیا میشی

    و اینها نه به خاطر اتفاق متفاوت در بیرون از من بود

    بلکه به خاطر اتفاق متفاوت در درون من بود

    من از درون و عمق وجودم بااااااااور داشتم که میتونم انجامش بدم و براش تمرین میکردم و هربار جهان باور منو به من ثابت میکرد

    و همین باور باعث شد که من از وقتی که استارت زدم که تموم تمرکزم رو بگذارم روی بوکس من همه بازی هام رو بردم و جالب اینکه فینال مسابقات رو و مسابقات مهم رو و بازی حرفه ایم رو میگفتم می‌خوام ناک اوت کنم و از اونجایی که ذهنم قوی تر شده بود می‌تونستم خودمو برنده تصور کنم و قبل از بازی خودمو می‌دیدم که حریفمو ناک اوت میکنم و دست من به عنوان برنده بالا میره،

    و دقیقا در همه ی این موارد حریف هامو ناک اوت کردم و اتفاقات اونجوری که توی ذهنم میساختم اتفاق میفتاد

    من جک نمیگم توهم هم نزدم

    من تموم این هارو در عمل امتحان کردم و تجربه کردم

    برای همین

    الان خیلییییییییی منطق ذهنم قوی شده و خیلی باورم نسبت به قانون قوی تر شده

    برای همین کمتر تاثیر میگیرم از دیگران

    و اصلا واقعا کاری به کار کس دیگه ای ندارم

    .

    به خدا تو موضوعی که دارم روش کار میکنم و عاشقش هستم و هدف زندگیم شده

    اینقدر دارم الهام دریافت میکنم تو گفت و گو های درونیم و اینقدر اعتماد دارم به چیز های که داره بهم گفته میشه که درسته

    که وقتی مثلا یه مصاحبه ای از یه آدم خیلی موفق این حوضه میبینم یا یک کتاب میخونم از یه نفری که شاید 40 سال تو این زمینه تخصص داره و کار کرده

    میبینم تموم این الهاماتی که داره بهم میشه تو این لحظه اون افراد تو مصاحبه هاشون میگن یا تو کتاباشون نوشتن

    یعنی وااااقعا دیگه باور دارم که همه چیز تو خود خودم هست

    البته مغرور نمیشم

    و دست خداوند رو باز میگذارم برای هدایتم

    همون‌طور که برای اینکه منو با قانون آشنا کنه

    منو هدایت کرد به سمت استاد که 500 تا کتاب رو رفتن خوندن تا به این آگاهی ها و آنی مطالب برسن

    خدای من اومده کار منو کلیییییی آسون و راحت کرده

    برای همین من اجازه میدم که خداوند هدایتی کنه،

    و البته که من اینقدر دیگه صدای قلبم رو بلند کردم

    که درست و از غلط همیشه به طور کاملا واضح بهم میگه

    از طریق احساسم

    بهم میگه که آیا این مطلب درسته یا نه؟

    آیا این گفته درسته یا نه؟!

    حتی فکر های خودم رو هم دقیق بهم میگه که آیا این فکر درسته یا نه آیا این هدف در راستای روح تو هست یا نه آیا این خواسته واقعا برای تو هست یا نه

    یعنی بهترین مشاورمه

    و واقعا خداوند برای ما کافیست

    و خیلیییییی خوشحالم

    به خاطر این نیروی هدایتگر در درونم

    خیلی خوشحالم،

    و همینطور دارم پیشفرض های قبلی رو زیر سوال میبرم و اونطوری که دوست دارم نتیجه‌ بگیرم توی ذهنم می‌سازم و باور میکنم،

    خدارو شکر میکنم واقعا از صمیم قلبم

    استاد

    واقعا ازتون ممنونم

    هر روز دارم کلی الهام دریافت میکنم و می‌نویسم و ویس میکنم برای خودم و به طرز عجیبی باور دارم به چیزایی که داره بهم گفته میشه،

    میدونین خیلی داره اعتماد به نفسم بیشتر میشه،

    البته میگم این نتایجم و این اتفاق هایی که داره برام میفته به خاطر باور هایی هست که استاد عزیزم استاد عزیزم به ما دادن

    چقدر دوره ی احساس لیاقت باعث شد که من باور کنم توانایی هامو بشناسم توانایی هامو چقدر باعث شد که من خودمو با کسی مقایسه نکنم و اصلا سرمو بکشم بیرون از زندگی بقیه که همش باعث میشه اعتماد به نفس ما برای انجام ایده هایی که بهمون الهام میشه بیاد پایین و کاری انجام ندیم

    چقدر باعث شد خودمو بهتر بشناسم و اهدافمو طبق خواسته های خودم طبق خواسته هارو روحم انتخاب کنم

    چقدر بهم کمک کرد که رسالت وجودیم رو پیدا کنم

    چقدر باعث شد که کمتر جهت بگیرم با هر حرفی با هر نظری

    و باعث شد نظر خودم تصمیمات خودم اهداف خودم که همراستا هست با روحم برام بالاترین اولویت رو داشته باشه و به سمت خواسته های خودم حرکت کنم برای دل شخص شخص شخص خودم،

    چند روزیه که همش دارم به خودم میگم یعنی از عمق وجودم میاد که امسال بهترین سال زندگیمه

    به خدا

    نمی‌دونم چرا این حس رو دارم

    اما حس میکنم امسال سالیه که نتیجه‌ی این 4 سال کار کردن روی خودم خودشو تو جنبه ی مالی نشون میده

    حس میکنم آمادش هستم

    اعتماد به نفسش

    احساس لیاقتش

    تو وجودم ساخته شده

    خواسته هام واضح تر شده

    من امسال رو برای خودم سال تحول مالی انتخاب کردم

    یعنی دهنمو برنامه ریزی مردم برای موفقیت مالی

    یعنی دیگه وقتشه

    دیگه هرچی میخواستم و لازم بوده امتحان کردم،

    من از همین امروز که روز اول عیده استارت مولد بودن رو میزنم

    و با این هدف حرکت میکنم

    از علایقم

    ارزش ایجاد میکنم

    و حس میکنم حمایت الله رو تو این مسیر

    و در راستای این هدف و خواسته بیشترین حمایت رو از طرف رب العالمین همراه خودم دارم،

    و استاد جان ممنونم بابت این عشقی که شما به ما میدین و عاشقانه کمک میکنید که ما بهتر قانون رو درک کنیم،

    برای همه ی دوستان آرزوی سالی فوق العاده رو میکنم

    برای استادم و خانم شایسته ی عزیز هم آرزوی مانا بودن و برقرار بودن در عین ثروتمند ی و سلامتی میکنم انشاالله بتونیم همیشه از راهنمایی هاتون استفاده کنیم استاد جان

    سال نو همگی پر برکت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 954 روز

    سلااااام

    عید همگی پیشاپیش مبارک

    استاااد خدا شاهده دقیقا امروز صبح طرفای ساعت 9:30 همون لحظه ای که داشتم توت فرنگی میخوردم، اومدم توی سایت و این فایل رو دیدم!!!! فایلی با عنوان توت فرنگی!!! هههه!

    و بعد با عشق فایل جدید رو گوش دادم :)

    چند روز پیش از خدا هدایت و راهنمایی خواستم که با توجه به شرایط فعلی زندگیم بهم بگه از این لحظه به بعد چه کار کنم که به خواسته هام نزدیکتر شم و شرایطمو از هر لحاظ تغییر بدم؟

    بعد زدم روی مرا بسوی نشانه ام هدایت کن.. فکر میکنین جواب چی بود؟ گام 14 پروژه خانه تکانی ذهن با عنوان کنترل ورودی های ذهن!

    با خودم گفتم دقییییقا این همون کاریه که از الان به بعد با جدیتِ بیشتری باید انجامش بدم تا شرایطم بهتر بشه!

    نه یه روز نه دو روز، هرروز و هر لحظه تا آخر عمر باید تلاش کنم ورودی هامو، غذاهایی ک به خورد ذهنم میدمو کنترل کنم…

    چند روزی هست که روزه ی کانون توجه گرفتم!

    چون این حقیقت رو میدونم که کانون توجه ما داره باورهای ما و اتفاقات زندگی مارو بوجود میاره..

    پس حواسم هست چی به خورد ذهنم میدم ، حواسم هست دروغ نگم، غیبت نکنم، بی احترامی نکنم، شرک نورزم، مقایسه نکنم، ورودی های حال بد کننده و محدود کننده به ذهنم ندم و از این چیزا اعراض کنم….

    به جاش به هر حرف یا دیدگاهی که بهم کمک میکنه به خواسته هام نزدیکتر شم توجه میکنم، اتفاقات خوبی که برای دیگران میفته رو تحسین میکنم، هرچی بیشتر میگذره بیشتر میتونم منطق هایی برای باورهای جدیدی که دارم میسازم پیدا کنم، تسلیم تر شدم دربرابر خدا و تقریبا تو همه کارها بهش میگم تو بهم بگو الان چه کار کنم و بعد آروم میشم و اونم بهم میگه و البته که عملگرا تر هم شدم..

    مثلا 6 ماه پیش من (برای بار سوم فکر کنم) یه تصادفی کردم و دیگه ترسیدم بشینم پشت فرمون، شهر ما هم یه شهرستان خیلی شلوغ و پرجمعیت هست که ترافیکا و ازدحامش دست کمی از تهرون نداره! اما دیروز بعد از 6 ماه خدا شرایطی رو برام پیش آورد که دوباره دلم خواست رانندگی کنم و قبلش خلوت کردم با خودم.. بعد این فکرا اومد تو سرم : دختر مگه تو تنهایی ک میترسی؟ ها؟! مگه بدون حامی ای ک میترسی؟ تو که بیشتره وقتا صحیح و سالم رفتی رانندگی کردی و برگشتی خونه، چرا توجهت روی اون چند باری هست ک تصادف کردی؟ اون همه روز که خوب رانندگی کردی و اتفاقیم نیفتاد رو یادت رفته؟ اون خدایی ک اون همه روز ازت محافظت کرد دوباره هم اینکارو میکنه.. هرموقع هم تصادف کردی بخاطر عدم رعایت قوانین بود، بخاطر عجله بود… وگرنه خدا که همیشه داشته ازت مراقبت میکرده، خدا ک سهم خودشو داشته عالی انجام میداده، ولی تو بخاطر تخلف و عجله به خودت شر رسوندی ! تو سهم خودتو خوب انجام ندادی !

    اتفاقا اون چندباری هم ک تصادف کردی خدا بهت رحم کرد فقط ماشین آسیب دید.. میتونست تصادفِ بدتری باشه.. پس شکر کن!

    یادت بیار هر خیری ک بهت رسیده از سمت خدا بوده و هر شری که نصیبت شده از طرف خودت بوده!

    از حالا به بعدم ریلکس و با رعایت تمام قوانین رانندگی کن، خدا هم که طبق وظیفش داره ازت محافظت میکنه پس اتفاق بدی نمیفته.. ( این میشه یه انتظار مثبت)

    انگار اینارو خدا داشت تو ذهنم بهم میگفت و بعدش کلیییی آروم تر شدم، و دیروز با توکل به خدا و رعایت تمااام قوانین رانندگی کردم و صحیح و سلامت برگشتیم خونه :) (اینم جوابی ک جهان به انتظار مثبتم، توکلم و حس خوبم داد)

    باز هم اگر تجربیاتی به یاد بیارم مینویسم براتون :)

    دوستون دارم

    با شوق و ذوق منتظر قسمت دوم این فایل هستمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    اصغر نیکو گفته:
    مدت عضویت: 3142 روز

    بنام خداوند مهربان

    یا مقلب القلوب والبصار

    یا مدبر الیل و النهار

    یامحول الحول والحوال

    حول حالنا الی احسن الحال

    سلام به استاد عباسمنش

    سلام به خانم شایسته و سلام به همه همراهان سایت استاد عباسمنش

    سال نو رو به همه شما عزیزان تبریک میگم و انشالله همانطور که در دعای تحویل سال اومده امیدوارم خداوند حال همه شما دوستان عزیز رو به بهترین حال برسونه که همه چیزهای خوب با حال خوب میاد

    و استاد هم در تمامی فایلها به اشکال مختلف میخواد ما رو متوجه این موضوع مهم کنه حال و احساس خوب = اتفاقات خوب

    در این فایل ارزشمند استاد بخوبی بیان میکنن که چطور ذهنیت انسان میتونه رفتارها رو تغییر بده و حتی در این مثال این ذهنیت افراد هست که طعمها رو هم برای افراد تغییر میده

    پس اصل و اساس کار ما در این جهان کنترل ذهن هست، اگه بتونیم ذهنیت خودمون رو در رابطه با هرچیزی مثبت کنیم بازخوردهای مثبت رو دریافت میکنیم،

    اینو دارم به خودم یادآوری میکنم که اگه میخوام تجربیات خوب رو دریافت کنم باید و باید ذهنم رو مثبت بین بار بیارم و از دل هر چیزی نکات مثبت رو ببینم و بهش توجه کنم.

    پس وقتی به محل کار میرم دنبال ایراد گرفتن از افراد نباشم بلکه اول کارهای مثبت شون رو ببینم و چه در دل و چه زبانی از اون افراد تشکر کنم و اگه ایرادی هم در کارشون بود طوری بیان کنم که با جون و دل کار درست رو انجام بدن نه اینکه موضع بگیرن و بخوان برای ایراد کارشون توجیه بیارن.

    پس باید در سال جدید کنترل ذهن رو در دستور کار قرار بدم و اول از همه حال خودم رو در بهترین حال نگه دارم اگه همین یک مورد رو درست انجام بدم در مدارهای بالاتر قرار میگیرم و هدایت میشم به نتایج عالی

    خداوندا

    ای تغییر دهنده دلها و دیده ها

    ای مدبر شب و روز

    ای گرداننده سال و حالتها

    بگردان حال ما را به نیکوترین حال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    پرنیا گفته:
    مدت عضویت: 242 روز

    سلام و وقت بخیر به استاد عزیزم و همه دوستان

    خداوندشکل میگیره

    خداوند به شکل ایده واردزندگیمون میشه

    به شکل آدما وشرایط ومشتری خوب وروابط عاشقانه واردزندگیمون میشه -اسمش خداوندهست .

    همه اینا که گفتم ونگفتم وبعدامیگم همش اسمش خداست .

    اسمش انرژیه -نور آسمان وزمین -اصلا به این فکرکردید چراتشبیه کرده به نور

    همه جاروپرکرده ازنور

    چه ویژگیهایی داره به ویژگیهاش فکرکنید بحث موجی بودن نور

    اصلا برای همه دانشمندان هنوز که هنوزه جای سواله چرا نور دوتا ویژگی متضاد ازخودش نشون میده .

    فیلمها نگاه میکنیم چقدر اینا تاثیر میزاره روی ما چقدر باورهامونو تخریب میکنه

    فیلمهای تیوی اینوالقا میکنه افرادمیتونن دعاکنن ورد بخونن جنبل وجادوکنن وزندگی ماروخراب کنن درحالی که مانمیخایم این اتفاق بیوفته وفیلمها القامیکنن که تو توانایی تغییرزندگیتونداری -بلکه افراد دارن اتفاقات روبرات رقم میزتن.

    حواسمون باشه به چیزهایی که می بینیم وبفهمیم چه ورودیهایی داریم به مغزمون میدیم -چه چیزهایی روداریم میبینیم ومیشنویم

    تیوی ممنوع

    قانون اینومیگه اگراحساس شادی داشته باشید درطول روزخوشحال باشید -امیدوارباشید همواره ودرهمه شرایط -فقط وفقط اتفاقات خوب راتجربه می کنید -اگرشما غمگین باشید افسرده باشید عصبانی باشید -زندگی وجهان اتفاقاتی روبرات بوجود میاره که عصبانیت وعم بیشتری بوجودبیاد.

    درواقع این فکروبه جهان هستی ارسال می کنیم که من غم بیشتری میخام -جهان هم غم بیشتری وارد زندگی میکنه .

    اگرمیخوایدبه خواستتون برسید -بایدادامه بدید وحرکت کنیدوتوکل داشته باشیدوقوانین درک کنید -خیلی زودازسختترین روزای زندگیتون -بهترین روزای زندگیتونو میسازید -اون بازخوردها اتفاقا به شماکمک میکنه .زودتر راه وگره رابازکنی -فقط حرکت کن وادامه بده .

    چی درتو ازبین رفته که عید قراره اونو درتو برگردونه .عیدقراره یچیزایی روبرگردونه -ما ازتنظیمات کارخونه زدیم بیرون -وعید اون سادگی اون بیخیالی -اون علی بی غم بودن -همه چی ردیفه -همه چی خودش درست میکنه -اون درما ازبین رفته .قراره دوباره فطرت بیاد وسط -وفطرتمون همه چیمونو دست بگیره -ودوباره ریموت مارودست بگیره -الان ریموت مارا ذهنمون دست گرفته.

    همش ترس ترس

    همش فقر فقر

    هی میگه نمیشه نمیشه

    نداری نداری

    نترس -بزرگمون اینها اینجاست .

    بزرگمون کیه ؟

    الله

    داره حمایتمون میکنه

    میگه هرمشکلی اومد منوصدابزن -من همین بغلم

    هرکس بغیرخدا تکیه کند

    خداتکیه گاه اوراخراب میکند

    به بابات مینازی بخداپدرت کاری میکنه همه ارثشو ازت میگیره

    به همسرت مینازی کاری میکنه ازهمه مزایا محرومت میکنه

    به داداش بازاریت مینازی -داداشت دشمن اولت میشه

    اینویوسف پیامبربه معاونش گفت

    وقتی داداشاش اومدن یوسف میخندید

    معاونش گفت الاحضرت به چی میخندی

    یوسف گفت 9سالم بود-10 -11داداش داشتم -یکی ازیکی هیکلیتر -هی به داداشام نگاه میکردم میگفتم خوبه-هرکی بهم چپ نگاه کنه میگم داداشام چشمشو دربیارن -نمیدونستم همین داداشام این بلاهارو سرم میارن .

    همین امسال بگو خدایا به هرکس بغیرازتو توکل کردم .

    استفرالله

    آفرین استاد دونه به دونه کلماتی که ازدهان مبارکت درمیاد باید باطلانوشت هردفعه با آموزشهات کولاک بپامیکنی وساده وروان مطلبو میفهمونی .ازت سپاسگزارم برای آموزشهای عالی وازخدامیخام منو درعمل به این آموزشها کمکم کنه که براحتی همشو تمرین کنم .

    از مهرامسال خیلی روی تقویت شخصیتم کارکردم

    شخصیتم خوب بود عالیترشدم به لطف خدا – با آموزشهای شما الان احساس میکنم برام عادت شده ورفته به خورد شخصیتم خداروشکر .

    میفهمم مطالبو وهردفعه مطالب جذابتری یادمیگیرم .

    چهارشنبه سوری مبارک

    دیشب با ویانا رفتم تو کوچه

    خونه من ملارد تهران هست .

    اینجاچهارشنبه سوری خیلی مردم انرژی دارن خیلی جشن میگیرن .

    30سال عظیمیه کرج خونه پدرم بودم اونجا کمترجشن میگیرن .

    همه اینجا توملارد تهران بانارنجک وبمب و بالن جشن میگیرن:))))

    منو ویانا توکوچه جلوی خونه اتیش درست کردیم و صدای باند ماشین تا اخرزیادکردم واهنگهای شاد پلی کردم یدفعه دیدم 5تا خانواده ازهمسایه ها امدن توکوچه با ماهمراه شدن و خیلی خوش گذشت .ازصبح توفکر چهارشنبه سوری باحال بودم شب که شد با اینکه چوب نداشتم چوب هم جورشد و حسابی همسایه ها رو انداختیم توی انرژی مثبت وشادی واز روی آتیش پریدیم .

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1787 روز

    درود بر شما استاد عزیزم.

    خدا را شکر میکنم با شما استاد عزیزم همراه و هم مسیر هستم.

    استاد عزیزم زمانی که داشتم به این فایل گوش میدادم به این فکر میکردم چقدر تا الان شده است که شخصا مثل اون سرآشپز باشم و خواسته یا ناخواسته منم اومدم و یه جورایی خودمو گول زدم که مثلا فلان چیز خوبه.

    یا فلان شخص انسان مناسب تری هست نسبت به بقیه.

    یا مثلا فلان شخص یا شرکت کارش در امر ساخت فلان قطعه یا تعمیرات خودرو خیلی بهتر از بقیه است.

    در نهایت نتیجه این بوده که دقیقا برعکس هست.

    یا اصلا آنطوری که من فکر میکردم نبوده است.

    نکته خیلی مهمی بود این مواردی که شما بهش اشاره کردید و این دیدگاه شما نسبت به مسائل را نشان میدهد، وقتی مدارت بالاتر میره، وقتی تفکر میکنی، وقتی سوالات خوب میپرسی هدایت میشی.

    همانطور که گفتم بارها شده من خودم فریب ذهنم را خوردم، تابلو بوده جواب نمی‌دهد، تابلو بوده تفاوتی نیست، تابلو بوده هیچ فرقی نمیکنه، اما فریب خوردم.

    ولی این دیدگاه متفاوت به مسائل و دیدگاه متفاوت به نحوه عملکرد ذهن و همینطور درگ اهمیت درست آموزش دادن به ذهن، باعث میشه از دل اتفاقات و حتی از دل نکات خنده دار، نکات مهم را درست درک کنی.

    و درک کنی که چقدر مهم است که کنترل وردی های ذهن

    تو ثروت 3 شما میگفتید عقل چیزی نیست جز ورودی های متفاوت، با این مثال بهتر میشه درک کرد که وقتی یکی میگه به عقلت شک کردم!به چه معناست.

    من تا اینجا بهتر فهمیدم که:

    ● فقط با تغییر دیدگاه؛ میتونیم اتفاقت را از جنس متفاوت دریافت کنیم.

    ● تغییر دیدگاه نسبت به مسائل حتی در حد درک مزه شیرین‌تر حتی وقتی هیچ تفاوتی در دو نوع توت فرنگی نیست

    ● من با تغییر دیدگاهم و احساس خوبم نسبت به هر مسئله ای، میتونم بهترین برداشت را از اون موضوعات داشته باشم.

    عاشقتونم استاد عزیزم. بینهایت سپاسگزارم بابت این فایل عالی.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    الی حسنی گفته:
    مدت عضویت: 538 روز

    سلام به استاد و همه دوستان همراه.

    واقعا این ویدئو آدم رو به فکر فرو میبره…

    یعنی همه تجربیات ما براساس باور ذهنی پیش فرض مون از اون واقعیت هست….دقیقا وقتی ک تو با تصور خوب و مثبت یه کاری رو انجام میدی نتیجه متفاوتی بدست میاری تا وقتی ک هیچ نظری نداری یا نگرش منفی درموردش هست…

    در خرید های روزانه هم دقیقا همینجوره..برای یه کالا چندین قیمت وجود داره و اونی ک گرون تره به نظرمون خاص تر هست.

    اگه یه خوراکی رو مثل همین توت فرنگی بخوایم با چشمای بسته و بدون ذهنیت قبلی انجام بدیم مطمئنا تفاوتی درک نمی‌کنیم.. ‌چون اکثر مواقع برند ها و تبلیغات هستن ک یه ویژگی از کالای خودشون رو بولد میکنن و باورش برای ما ساخته میشه.

    هزینه اضافی ک مامیپردازیم صرفا پول برند رو داریم میدیم.و البته خیلی ها فقط بخاطر اینکه به دیگران بفهمونن ما خاص هستیم و سطح بالا از وسایل برند استفاده میکنن

    الان دم عیدی تو بازار کاملا مشهوده جنس ایرانی با کیفیت را نمی‌خرند ولی جنس های کپی چینی ،چون ک اسمش وارداتی هست و حالا بعضا مارکی هم داره بهتر می‌خرن.

    درمورد رستوران هم همینجوره وقتی همون غذا رو یه جای معمولی میخوری حس خاصی نداری،ولی وقتی توی رستوران شیک و بالاشهر باشی حست فوق‌العاده میشه..چون یه هویت برات ساخته شده ک آدم های پولدار و ثروتمند و خاص اینجا هستن ،پس تو هم لول بالایی هستی.

    بنظرم حس خوب و مثبت رو خودمون میتونیم ایجاد کنیم و منتظر مارک و برند نباشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: