درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    112MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    33MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

333 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملیکا کشاورزی گفته:
    مدت عضویت: 1088 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جون و دوستان گلم

    عیدتوننن مبارک باشه

    انشالله امسال بهترین هایی که میخواید براتون رقم بخوره و ارزوها و اهدافتونو تجربه کنید و در مدار صلح ،آرامش، خوشحالی ،سلامتی،تندرستی،،عشق،نور،عظمت،ثروت  بغیر الحساب و عشق باشید

    استاد من مادر بزرگ پدریم خیلی به چشم زخم اعتقاد داره در حدی که حتی اگر حالش خوب خوب هم باشه تخم مرغ میشکنه و به قول خودش اگر تخمرغ بشه دانه ای 200 هزار تومنم باز میشکنه و همونطور که گفتم حتی گاهی شده طبق گفته بقیه مثلا انقدر میشکنه که دیگه تخمرغه نشکنهبعد جدیدا که نه یه دو سه سالی هست که دیگه خودش بخاطر پا و کمر خیلی راه نمیره و .. بقیه واسش میشکنن به جای تخمرغ پیاز سفید دور سرش پر میدن و بعد هم به جای اینکه تخم مرغ که میشکنند بزنن جایی که مشکل داره اب میزنن و همیشه هم میگه حالم بهتر شده چقدر خوب بود که اون تخمرغ واسم شکستید

    و واقعااا همینطوره که هرچی که ما باور کنیم همونه و واقعا هم حالش خوب میشه

    و مادر بزرگ مادریم هم پارسال خیلی حالش بد بود بعد بردنش بیمارستان که میگن دکترش نیست و خود دکتر جایگزین بهشون میگه یه قرص الکی بهش بدید بگید این فلان قرصه خیلیییی خوبه و نباید هم ازش زیاد بخوری یه نصف قرص سرماخوردگی بهش میدن و در کمال تعجب واقعا اونم حالش خوب میشه و این مورد که میگم در حدی بوده که حالششش واقعا ناخوش بوده و با خوردن یه نصف قرص سرماخوردگی حالش خیلی بهتر میشه شده حتی چند ساعت ولی اون جواب میده

    و کاش ما بتونیم واقعا این رو باور کنیم که فقط و فقط نگاه ما و باور ماست که تاثیر داره و لا غیر که اگر اینو باور کنیم دنیا واسمون از این رو به اون رو میشه

    استاد ممنون برای این فایل عالی و پر بار

    در پناه نور حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  2. -
    شایان فرهادی گفته:
    مدت عضویت: 653 روز

    بنام خدا

    سلام استاد عزیز واقعا این فایل پر از ارامش در پرتوی اگاهی بود چون خودم هزاران هزار بار این تجربه رو داشتم از ذهنیتی که قبل روبه رو شدن با قضیه بهم تزریق شده و من پذیرفتم و بوده ک نپذیرفتم و ماجرا عوض شده

    همینه ک شما گفتین در باره خواندن قرآن فکر کنید توی یک بیابونی هستید و هیچی نمیدونیدو راهو گم کردی یهو این کتابو پیدا میکنی و روش نوشته این کتاب راه و همه چیز این دنیارو بهت نشون میده و اون موقع بشین و بخون و من دقیقا همین کارو کردم دیدم اصلا این چیزی که توی قران هست با اون چیزی که بهم گفتن و من پذیرفتم تفاوتش زمینو آسمونه دیدم روی حواشی متمرکزن و اصلو اصلا نگفتن این یکی از مثال هاست راجب کفش ،لباس،کتاب های که به ما معرفی میشه ، فیلم ها کلا ذهن انسانه که نتیجه ی همه چیز رو تعریف میکنه و از یک چیز خنثی یا بد میتونه به بهترین فرصت ها دست پیدا کنه یا از بهترین فرصت ها میتونه هیچی بهش نرسه

    و واقعاً ممنون و سپاس گذارم که عاشقانه این اگاهی هارو با ما درمیون میزارید و من هم انشالله بتونم در زندگی ازش استفاده کنم نه از دید یک حرف باحال یا یه موضوع قشنگ

    میشه فقط راجب همین فایل 34 دیقه ای یک دوره اماده کرد یک دوره 34 جلسه ای کامل

    خدایا شکرت که از بینهایت طریق هدایت گرم هستی و این اگاهی ها رو بهم میگی

    در پنال الله یکتا شاد باشید

    فعلا خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  3. -
    سحرکیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2704 روز

    پروردگارا تنها تورا می پرستم و تنها تو از تو یاری می جوییم

    سلام استاد عزیز و سلام به دوستان توحیدیم در این مسیر و پیشاپیش سال نو رو به همتون تبریک میگم و امسال رو براتون سال رسیدن به خواسته ای که دارید آرزو می کنم

    استاد فایل بی نظیر و پر از نکته بود وقتی در مورد قرص گفتین یهو فایل نگهداشتم و یاد یه خاطره از پدربزرگم که الان به رحمت خدا رفتند افتادم ..

    بابابزرگم خیلی اعتقاد شدیدی به دعا و اینجور مسائل داشت و حتما باید دعا میداشت تا آروم باشه و راحت بخواب .. چند شبی بود بی قرار بود و خوب نمیخوابید هی بهونه می گرفت و هی به بابام می گفت برو برام از دعا نویس دعا بگیر این باطل شده و از این حرفها ولی خو پدرم هم مقاومت می کرد و نمی رفت حالا به چه دلیلی نمیدونم … این ماجرا چند روز گذشت و من یهو یه ایده تو ذهنم اومد ( چون خودم از اولم اعتقاد نداشتم به این مسائل ) و پیشنهاد دادم که من یه سوره کوچیکی از قرآن رو انتخاب میکنم و می نویسم و داخل یه پارچه میذارم دقیقا بسته بندیش رو مثل همون دعا نویسا انجام میدم بعد بهش بگین برات دعا گرفتیم و به دستش ببندید ، خانواده ام موافقت کردن ، منم یه سوره کوچیک یادم نیست چه سوره ای بود نوشتم و بسته بندی کردم و دادم بابام و اونم بست به دست بابابزرگم و حتی بهش هم گفت که رفتم برات گرفتم ، از همون شب بابابزرگم هم راحت خوابید و هم آرومتر شده بود یعنی انقد ذهنیتش قوی بود…. کل خانواده ام همش بهم میگفتن تو دعا نویس بودی و ما نمیدونستیم برا ماهم بنویس ببین چطور تاثیر گذاشت رو بابابزرگ ( یه ماجرا به ظاهر خنده دار) ولی دقیقا مثل همین ماجرای توت فرنگی فوق قوی بود ….

    یه خاطره دیگه هم از دوران دانشجویی خودم یادم اومد که تمام بچه ها می گفتن فلان استاد اخلاقش گنده ، سختگیره ، نمره نمیده ، اصلا اخلاق نداره و کلی حرف دیگه اما من ناخودآگاه اومدم اون پیش فرضهارو اجازه ندادم و تا کسی می گفت ، سریع به خودم می گفتم نه باور نکن سحر چون اونا تنبلن درس نمی خونند اینجوری فکر میکنند اما من درس خونم اون با من خوبه و دقیقا استاد چندتا از درسام حتی کار تحقیقاتیم با این استاد بودم به هیچ عنوان چیزهای که می گفتن رو من در مورد برخورد با خودم ندیدم حتی در مورد کار تحقیقاتیم از همه ایراد گرفت و نمره کم داد اما از من کلی تعریف کرد و حتی منو نمونه بقیه همکلاسیام قرار داد و نمره کامل گرفتم … فقط به این دلیل که من اون پیش فرضها رو باور نکردم ..

    براتون بهترین هارو آرزو می کنم و دوستتون دارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  4. -
    طیبه مزرعه لی گفته:
    مدت عضویت: 698 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 28 اسفند رو با عشق مینویسم

    هشتمین دیواری که بی صبرانه منتظر بود تا من روش نقاشی بکشم و از 12 اسفند تا 28 اسفند

    کلا 14 روز ،یعنی دو هفته در سال 1403 من نقاشی دیواری انجام دادم

    بعد دو هفته هنوز با خودم میگم چقدر همه چیز به سرعت رخ داد من الان دارم هر روز آرزوهامو زندگی میکنم

    خدایا شکرت

    و 8 دیوار رو که همکاری کردم در نقاشی با یه گروه پر از عشق و خداگونه

    امروز صبح که بیدار شدم از ساعت 8 رفتم و چون آدرسشو میدونستم رفتم و زود رسیدم به دیواری که قرار بود نقاشی بکشیم

    وقتی رسیدم صندلی نبود و یه مغازه زغال فروش بود که یه عالمه چوب کنار مغازه اش بود و من رفتم و درخواست کردم که یکی از تنه های درخت رو بردارم و بشینم

    به قدری فروشنده مودب بود و با احترام،که گفت بله بردارید و منم یه تنه درخت انتخاب کردم ،داشتم با تنه درختا صحبت میکردم و میگفتم کدومتونو بردارم و دوست دارین من بشینم تا نقاش ها بیان؟

    وقتی چند دقیقه نشستم نقاش زیر ساز اومد و سلام داد گفت زود اومدی ؟مثل همیشه با لبخند همیشگیم لبخند زدم و گفتم بله زود اومدم و چون ماشین وانتشونو گذاشته بودن کنار داربست تا امروز بیان پای کار ، سریع در وانت رو باز کرد و رنگارو بیرون آورد

    منم اولین روزی بود که دیگه با شلوار رنگی و شال رنگی نیومده بودم سرکار ،چون به شدت رنگی بودن و دیگه آوردم تا سرکار بپوشم و کار رو شروع کنم

    وقتی لباسامو پوشیدم و حاضر شدم ،امروز با خودم مقنعه برده بودم که دیگه با شال کار نکنم و راحت تر بشه برام

    چوبای داربست رو که گذاشتن بهم گفتن این قسمت رو کار کن ،دوباره کمی ترسیدم و این بار گفتم میشه کمربندی که میگین رو بدین و من بپوشمش تا خیالم راحت باشه؟

    کمربندو آورد و بالای داربست نظرم عوض شد و نپوشیدمش

    بازم برمیگشت به باورهای محدودم که خجالت کشیدم بپوشمش

    از طرفی یکی از نقاشا گفت برو تو اینترنت نگاه کن الگوهای خانم رو از اونا یاد بگیر ،نترس چیزی نمیشه

    رها باش

    دیدی یه خانم رو که تو ارتفاعات ساختمون خیلی خیلی زیاد میره بالای داربست ،بدون کمربند؟؟؟

    وقتی اون تونسته شما چرا نتونی

    اینو که گفت بازم میخواستم کمربند بپوشم اما وقتی نقاش گفت کمربند جوریه که دیگه لباسات ،همه چیو جمع میکنه و ببین هرجور راحتی

    که من منصرف شدم از بستن کمر بند

    و با یه دستم داربست رو گرفتم و با یه دست نقاشی کشیدم

    وقتی داشتم کار میکردم سعی میکردم به صدای خودم که برای باورهای قوی هست رو گوش بدم و حواسم رو از ارتفاع به خدا و تکرار باورها متمرکز کنم

    من داشتم تو بزرگراه بسیج تهران رو یه دیوار خیلی بزرگ که طرحش گل و پنجره و طرح پدربزرگ و مادربزرگ و طرح های شاد برای عید بود رو کار میکردیم که من پنجره و گلدونشو کار میکردم

    اصلا فکرشم نمیکردم از بزرگراهی که همیشه وقتی رد میشدم و با بی آر تی میرفتم خونه مادربزرگم و یا برای گردش و جاهای دیگه. یه روز روی دیوارهای خونه هاش نقاشی بکشم

    خدایا شکرت

    و نصف کارشو که من دیروز نرفته بودم سرکار ،نقاشی کرده بودن

    ما وقتی بالای داربست ،هر کدوم یه سمت از دیوار رو کار میکردیم و مشغول بودیم. یهویی آقای نقاشی که خطاط هم‌هست ،خندید و گفت

    آقای فلانی 7 ساله از کرمانشاه

    و فقط میخندیدن

    بعد گفت نونهال نمونه آقای فلانی از …

    به من که رسید گفت خانم مزرعه لی گفتم دو ساله از آذربایجان غربی شهرستان …

    وای فقط داشت میخندید و منم با خنده اش میخندیدم

    گفت این دیوار نقاشیاش بچه گانه هست و من تو این سن دارم نقاشی بچه گانه میکشم و تمام تحصیلاتم و هنرجوهایی که تو شهر خودم داشتم زیر سوال رفت و میگفت و به حالت شوخی میخندید

    وقتی کار من تموم شد ازم چند تا عکس گرفتن و خیلی عکسای خوبی شد

    بعد که همه مون از داربست اومدیم پایین ،گفت که گل بکشیم و شما پایین دیوار رو رنگ کنی و من داشتم برگ میکشیدم که نقاش بهم گفت بیا استراحت کن و چای بخور

    من داشتم کار میکردم و نقاش گفت دیگه نقاشیتو زیادی جزئی کار نکن دیگه شدی 15 ساله بذار همون در حد 2 ساله باشه

    و خندید

    خیلی روحیه شادی داره و توجهش به شاد بودن خودش و اطرافیانشه

    وقتی نشستیم و چای بخوریم نقاشی که از همون روز اول به من با جدیت گفت که سرعت بده به کارت و ایرادای کارمو میگفت تا یاد بگیرم

    گفت خانم مزرعه لی شما چند روزه داری با ما کار میکنی ؟

    تعجب کردم و گفتم حدود14 روز میشه

    با لبخند گفت تفاوت رو حس میکنی؟ یادته روز اول یه خط رو بلد نبودی بکشی رو دیوار ؟ اما الان سرعت گرفته کارت و خوب کار میکنی

    پیشرفت داشتی آفرین

    و تحسینم کرد و گفت از این به بعد بهتر هم میشی

    برام جالب بود از وقتی سعی کردم روی نکات مثبت این نقاش هم تمرکز کنم و درموردش با خودم و خدا صحبت کنم ،خیلی رفتارش مهربان تر و خداگونه تر شده

    وقتی کارمون تموم شد اومد نشست و یه مبل کنار خیابون گذاشته بودن و آورد گذاشت کنار رنگا با یه حالت ذوق که از کودک درونش باشه گفت بچه ها ببینین مبل آوردم

    همین که نشست گفت من وقتی ایراد کار شمارو میگم شاید ناراحت بشی ،اما چون تجربه ام بیشتره بهت میگم تا یاد بگیری و در کارت و یادگیریت سرعت ببخشی

    دقیقا حرف استاد عباس منش یادم میومد

    اینکه میگفت آزمون و خطا کرده و کلی کتاب خونده و عمل کرده به آموخته هاش تا این دوره هارو آماده کرده و ما که داریم استفاده میکنیم

    و اینجوریه که ما دانشجویان سایت استاد عباس منش میتونیم سرعت ببخشیم به روند تکاملمون

    چقدر میشه در طور روز دقت کرد به همه چیز و نشانه های عملی از قانون رو دید و یادگرفت

    ساعت 1 ظهر بود و روز چهارشنبه سوری که بهم گفتن میتونم برم و بعد عید بهم خبر میدن تا سرکار جدید برم

    خیلی حس خوبی داشتم و برای همه شون آرزوی سالی خوب و شاد کردم و خداحافظی کردم و برگشتم خونه

    و کارامو انجام دادم

    داشتم نماز مغرب رو میخوندم و بعد نماز شروع کردم به سپاسگزاری و گفتم من از نقاش ها درس هایی قراره یاد بگیرم و یکی یکی با اسم گفتم و خصوصیاتی که در وجودشون بود و من رو یاد خدا مینداخت رو گفتم

    از وقتی از استاد عباس منش یاد گرفتم که فکر کنم در دوره عشق و مودت و عزت نفس گفتن که ویژگی های انسان هارو به خودم و خدا و یا درکنار دیگران بگم و نیازی نیست به خودشون بگم و وقتی توجه میکنم به نکات مثبتشون ،خود به خود جهان هستی به این توجه من پاسخ میده و من قسمتی از وجودشون رو میبینم که بهشون توجه کردم

    که در اصل در این فایل هم بهش اشاره کردین

    من در اصل این روزها درمورد انسان های اطرافم دارم تمرین میکنم و خصوصیات خوبشون رو میگم و به طرز شگفت انگیزی جنبه ای از درونشون رو میبینم که خداگونه هست

    شب تو اینستاگرامم یه پست از نقاشیای دیواری و داربست و خودم که بالای داربست بودم ، و عکس گرفتم رو گذاشتم

    اولش ترسیدم گفتم‌وای داداشم میبینه و میگه مگه به تو نگفتم نرو بالای داربست. حتی شده یک طبقه

    تا مرز آنفالو کردن داداشم رفتم

    اما گفتم نه ، دیگه از هیچی نمیترسم ،خدا ردیفش میکنه که وقتی عکسامو دید چیزی نگه

    در اصل خداست که به من قدرت اینو داده که کار کنم

    و با این دیدگاه گفتم میبینه و تحسینم میکنه

    و دقیقا همینطور شد وقتی پست اینستاگرامم رو دید هیچی نگفت و حتی برام کامنت نوشت که ماشاء الله موفق باشی

    این یعنی چی ؟

    یعنی وقتی من شروع کردم به ساختن عزت نفس و احساس لیاقت و به توانایی هام باور کردم و اینکه توجهم به خودم و خدا بود ،طبق قانون ،خدا و جهان هستی این فرکانس رو به افرادی که میگفتن نمیشه و نباید و از این حرفا

    الان دارن تحسینم میکنن

    و حتی خودشون مشتاق تر شدن تا در شغل خودشون حرکتی انجام بدن

    وقتی شب میخواستم بخوابم

    23:42 در برنامه محفل قرآن میخوند ،یهویی شنیدم آیه 186 سوره بقره رو خوند

    وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، بگو من نزدیکم; دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم.

    و این دقیقا هم زمان شد با دیدن پاسخ آقای ابراهیم در سایت

    که آیه همیشگی و نشونه همیشگی خدا رو برای من نوشته بودن

    ولسوف یعطیک ربک فترضی

    و پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی

    امید بخش‌ترین آیه قرآن

    خدا همیشه با این آیات که نشونه میده بهم میفهمونه که ادامه بده و راضیت میکنم تو فقط باید ادامه بدی و مومنتوم مثبت رو حفظ کنی و عمل کنی تا رشد کنی

    امروز خیلی خیلی روز فوق العاده ای بود

    خدایا شکرت به خاطر این سال پر از عشق و زیبایی

    اول سال 1403 اصلا فکرشم نمیکردم امسال بتونم این کار رو انجام بدم ،خدایا شکرت

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت و زیبایی از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1284 روز

      سلام ب طیبه عزیز، دوست خوب و متعهدم

      طیبه جان من همیشه تحسین ات کردم و کلی از کامنت های دلی ات یاد گرفتم، یاد گرفتم با خدا بیشتر صمیمی شم، الگوم شدی، از کنار تابلوها و نشونه ها ساده نگذرم، آروم تر باشم اگر مثلا ب مترو نرسیدم، سپاسگزارتر باشم. بنویس ک خیلی خوب می نویسی، همین نوشتن روتین زندگیت خیلی کمک بچه ها میکنه، کلی درس در عمل یاد می گیریم.

      وقتی استاد نتایج رو خوندن و اسم تو رو گفتن حدس زدم خودت باشی، طیبه و نقاشی، آره خودشه، خیلی بهت افتخار میکنم، و منم هروقت این تابلو رو دیدم یاد تو می افتم.

      طیبه منم از اون دخترای جمعه بازار حقانی ام ؛)) خدای من چقدر بزرگ کرد منو این تجربه، تو اوج سختی هاش خدا رو می دیدم و دلم گرم میشد، حالم خوب بود، خدا چه آسان میکنی بنده هات رو.

      افتخار میکنم ب هردختری ک رو پای خودش وایستاده و مسئولیت زندگیش رو برعهده میگیره. الانم ک نتایجت رو خوندم، آسان شدن ها، رسیدن ب آرزوهای جدیدت رو دیدم خیلی برات خوشحال شدم، ب خدا گفتم دمت گرم ک انقد هوای بنده هاتو داری.

      تو خیلی دختر آرام و صبور و متعهدی هستی، خیلی تحسینت میکنم، وقتی از ترسهایی ک از برادرت داشتی گفتی یاد خودم افتادم ک چقد پله پله دارم قدرت آدمهارو تو ذهنم کم میکنم و میدم ب خدای خودم.

      منم برای رفتن ب بازار باغ هنر ترس ها داشتم ولی درآخر پدرم با ماشین خودش منو میبرد عاشقانه کمکم میکرد، منم امسال ترس داشتم ب مادرم بگم روزه نمی گیرم و خدا قدرت توحید رو بهم نشون داد، چند شب پیش شب قدر بود، من دلم خواس ریمیکس بزارم برم حموم، گفتم وای الان مامانت میاد دم اذان غروب هم هس، زهرمارت میکنه قطع کن حوصله داری.

      بعد گفتم نه باز داری قدرت میدی ها، تو الان دلت میخواد شاد باشی، تو روش عبادتت اینه ک شاد باشی، ب نظرم من هرچه من شادتر باشم بنده ی بهتری ام، و آهنگو گذاشتم و مامانم اومد و هیچیم نگفت. هی داره این توحید در عمل پیشرفت میکنه و تو تمام جنبه ها خدا یه ایده هایی میگه یه اقداماتی میگه انجام بدیم ک ترسامون بریزه ک توحیدی تر بشیم.

      چقد خوشحال شدم از شنیدن اتفاقاتی ک سر کارت می افته، اینکه انقدر ماهر شدی خداروشکررر. منم نقاشی رو سرامیک میزنم، روی ماگ. کارم رو تازه شروع کردم.خیلی دوسش میدارم ؛)

      امسال سال خیلی پربرکتی برا همه مون میشه، بهترین سال عمرمون میشه، من اینو بارهاا ب خودم گفتم، نشونه هاش رو هم دیدم، روز عید من تو طبیعت بودم یکی دوساعت قبل از تحویل سال پول کنار رودخونه پیدا کردم، از باران رحمت الهی اول سال هم معلومه پر از برکت های مادی و معنوی خواهد بود، من ک خیلی دلم روشنه، هرسال بهتر از سال قبل، باتجربه تر، پرنعمت تر، معنوی تر، شادتر، سالم تر.

      خیلی برات خوشحال شدم، برو جلوووو، قراره امسال بترکونیم، ب امید دیدارت انشالله.در پناه الله باشی طیبه جان.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        طیبه مزرعه لی گفته:
        مدت عضویت: 698 روز

        به نام ربّ

        سلام ناعمه جان

        من دو روز پیش براتون پیامی نوشتم اما ثبت نشد در سایت و امروز و دیروز دیدم این پیام بالای صفحه شخصیم اومده که رمزمو تغییر بدم و بعد این جمله

        اگر در 24 ساعت گذشته فعالیتی (اعم از ارسال دیدگاه‌، پرسش‌، پاسخ) در سایت داشته‌اید، ثبت نشده و لازم است مجددا آن را در سایت ارسال نمایید.

        از همراهیتان بسیار سپاسگزاریم.

        اولش گفتم وای من یادم رفته چی نوشتم

        آخه همیشه من رد پاهامو اول در گوگل درایوم مینویسم و از اونجا کپی میکنم و میذارم تو سایت

        اما جدیدا پایخ هایی که برای دوستان مینویسم رو کپی نمیکنم و بذارم در گوگل درایوم

        این سبب شد تا دوباره برای شما بنویسم

        دقیق یادم نیست چی نوشتم که بخوام دوباره عین اون حرفایی که اونروز نوشتم رو بنویسم

        صد در صد خیر بوده که ردپاهام در سایت تایید نشده تا دوباره بیام و بنویسم

        اون روز که دیدم شما برام پیام گذاشتین

        متعجب شدم

        گفتم خدایا استاد عباس منش که درمورد نتیجه من صحبتی نکردن در دوره یا فایلشون

        و فقط به صورت متنی در بخش نتایج ،نتیجه ام رو دو بار گذاشتن در سایت به صورت متنی

        اما همین که متنتون رو خوندم یهویی یاد فایلی افتادم

        نتایج دوستان از دوره «هم جهت با جریان خداوند»

        من این فایل رو روزی که در سایت گذاشته شد دانلود کردم اما گوش ندادم

        فکر نمیکردم استاد درمورد نتیجه من هم بگن

        فقط داشتم میخندیدم

        حالا در رد پام در اون روزی که شما پیام رو برای من نوشتین و من چجوری هدایت شدم رو نوشتم

        من چنان ذوقی وسط خیابون کردم که یه خانم رد میشد با تعجب نگاهم کرد

        نمیدونم واقعا چی بنویسم

        الان میفهمم که من هیچی نیستم

        چون هرچی فکر کردم تا یاد نوشته هایی که برای شما نوشتم بیفتم یادم نیومد، این موضوع ثبت نشدن پیامم در سایت یه پیامی برای من داشت

        اینکه طسبه تو نیستی که داری مینویسی

        فکر نکن که تویی داری انقدر دقیق و خوب مینویسی این ربّ و صاحب اختیارته که داره میگه و مینویسی

        چون هرچی الان خواستم بنویسم هیچی نمیاد که بنویسم و هی فکر میکردم درصورتی که اونروز من پشت سرهم فقط نوشتم

        صد در صد خیر بوده و یکی از خیر هاش این بوده که با پیام شما که برای من نوشتین خیال نکنم که من نوشتم

        من هیچی نیستم هیچی

        شاید اونروز حس غروری اومد سراغم که من دارم مینویسم و متوجهش نبودم و خدا با این جریان خواست بهم یادآوری کنه که من هیچی نیستم

        خدایا شکرت که ریز به ریز داری هدایتم میکنی خیلی خیلی دوستت دارم

        ممنونم ناعمه جان که برای من نوشتین

        کسب و کارتون پر از برکت و نور و عشق و فراوانی و ثروت باشه

        دوستتون دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2029 روز

    به نام الله مهربان.سلام به استادعزیزم ودوستان همراه

    وین دایر یه کتاب در این زمینه داره به نام باور کنید تا ببینید .هرچی رو ذهنمون باور کنه همو میبینیم.

    من چندسال پیش اومدم شیفت از همکارا پرسیدم دکتر بیهوشی کیه امروز، گفتن دکتر فتحی درصورتی که اشتباه لفظی بوده ودکتر توکلی بودن .منم ذهنم باور کرد که فتحی هست.مریض اومد برای بیهوش کردنش زنگ زدم به اتاقش که بیاد خیلی قشنگ طبق انتظارم صدای دکتر فتحی رو شنیدم ووقتی اومد بالا سرمریض دیدم دکتر توکلیه.تا به چشم خودم دیدم فهمیدم اشتباه کردم.طبق باورم صدا رو هم اشتباه تشخیص دادم ونفهمیدم که فتحی نیست.

    این تجربه تو ذهنم مونده بود.

    یه همکارم تعریف می‌کرد ترشی کلم زیاد درست کرده بود ومونده بود وشوهرم ایراد می‌گرفت ونمیخورد منم تحویل مادرشوهرم دادم بعد که دعوت بودیم مادرشوهرم همون ترشی ها رو سر سفره آورد وشوهرم چنان با ولع می‌خورد وتعریف میکردکه حد نداشت .این آقاهه دست پخت مادرشو وترشی های مادرشو خیلی قبول داشته وبعد با این ذهنیت که اینها هم مال مامانمه پس خیلی عالیه می‌خورده. بعد که همکارم بهش گفته این همون ترشی خودمونه که نمیخوردی باورش نمی‌شده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  6. -
    محدثه سادات موسوی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 585 روز

    سلام به شما استاد عباسمنش عزیزم و استاد شایسته نازنین

    سلام به همه عزیزان و دوستای گلم

    سال نو مبارک

    من خداروشکر بارداری عالی داشتم از ماه پنجم که قانون سلامتیو خریدم تا الان ک ماه نه هستمو دستوپاشکسته رعایت کردم خیلی حالم عالیع و سبک هستم و درد ندارم

    یک مدت شبها از بیکاری میرفتم تو یک سایت معروفی که خانوم های باردار درمورد بارداری و دردا و زایمان و غیره حرف میزدن و کامنتاشونو میخوندم

    من حالم عالی عالی بود و کامنتای اونارو میخوندم که همشون میگفتن دنده هاشون درد داره یا نمیتونن پیاده روی کنندو حالشون بده و هزارتا درد میگفتن….

    من اولش میخوندمو سپاسگزاری میکردم که خداروشکر من آنقدر عالیم که هیشکی بارداریش مثل من انقدررر راحت نبوده

    خلاصه یک مدت گذشت و من هرشب کامنتاشونو میخوندم و کم کم با خودم گفتم نکنه من مشکل دارم که هیچی درد ندارم خخخخخ بعد دیدم عع رگ سیاتیکم درد میکنه

    شبو روز خواب خوبی ندارم

    کلن همه علائمی که تو کامنتا میخوندم اومده بود سراغم تک تک دردا

    انقدر درمورد افسردگی قبل بارداری تو کامنتا خونده بودم

    شبا میشستم گریه میکردم و ریه هام درد میکرد خلاصه سه شب من اینجوری گذشت بعد با خودم فکر کردم چیشد که من اینحوری شدم چیشد منی که سبک بودمو حالم عالی بود الان ورم کردم الان درد دارم بعد فهمیدم بخاطر ورودی نادرست بوده

    و ذهنم عادت کرده بود مدام کامنتارو بخونم ولی من جلوشو گرفتم و نخوندم و دیدم خود بخود کاملا خود بخود دوباره خوبه خوب شدم حتی ورم دستو پامم خوب شد خخخخخ

    تقریبا روزی یکساعتو نیم پیاده روی دارم و حالم عالیه و همش نزدیک یازده کیلو وزن اضافه کردم ( که دکترو همه میگن کمه باید ببست کیلو اضافه کنی و من قبول ندارم حرفشونو ) که بیشتر وزنم ماله چهار ماه اول بوده ک با قانون سلامتی آشنا نبودم

    دیگه ورودی منفی درمورد زایمانو غیره به ذهنم نمیدم و مدام توی ذهنم تصور میکنم راحت ترین زایمانو با بهترین دکتر و ماما در بهترین بیمارستان دارم چون خدا وعده داده دردیو بهمون نمیده که از پسش بر نیاییم

    و من قراره کلی لذت ببرم برخلاف نودونه درصد جامعه که میگن بد ترین درده….

    من میدونم قراره برام شیرین باشه چون توکلم بخداست و خوراکمو همه چیم درسته و ورودی ذهنیمم دارم روش کار میکنم کلی باور خوب ساختم کلی ورودی خوب که بچه داری شیرینو لذت بخشه که خانوادمون قراره چهارنفره بشه

    و حتی اندامم با رعایت قانون سلامتی بعد زایمان از قبلم قشنگتر میشه …….

    همه چی به ذهن خودم بستگی داره

    همه چی به باور من بستگی داره

    همه چی به اینکه چی به خوردمغزم میدم بستگی داره

    همه چی به اینکه چقدررر توکلو امید دارم بستگی داره

    خدایا دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  7. -
    مائده صفابخش گفته:
    مدت عضویت: 1184 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستانم

    چند هفته ای هست که درگیر دوره هم جهت با جریان خداوند هستم

    و یک اتفاقی که مدام برام تکرار می شد دیدن یک عدد بود که به شکلهای مختلف سر راهم سبز می شد

    و من شنیده بودم که هر عددی معنی ای برای خودش داره و وسوسه می شدم که برم توی گوگل سرچ کنم و معنی اون را پیدا کنم

    اما بر اساس صحبتها و آموزشهای استاد دلم راضی نمی شد می گفتم با خودم اگه چیز بدی نوشته باشه ممکن هست که باعث باور بد در من بشه و مدام منتظر اتفاقات بد باشم

    پس بهتره که خودم یه تعریف خوب براش بزارم و تعبیر خیر و خوبی ازش بکنم

    تا چند روز پیش بود که به ذهنم رسید که اون عدد را به معنای عاشقتم از طرف خدا معنا کنم و اینکه خدا داره بهم میگه من برات همه چیز های خوب را می خوام برو جلو ،برو من حواسم بهت هست ، فقط نا امید نشو و ادامه بده

    و با دیدنش منم توی دلم به خدا بگم عاشقتم

    و امروز با دیدن تیتر فایل استاد یکبار دیگه این جمله را تکرار کردم

    خدایا دوستت دارم

    خدایا عاشقتم

    چون اون عددی که همه جا میبینمش عدد 19 هست

    خدایا منم عاشقتم

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  8. -
    حانیه افتخاری گفته:
    مدت عضویت: 306 روز

    سلام استاد عزیز و مهربان و دوست داشتنی

    خواستم امشب که شب قدر بود بیام و یه صحبت کوتاهی بکنم ،اولا ک تشکر میکنم از شما بابت تمام فایلهای رایگان ،هنوز نتونستم از محصولات شما خریداری کنم اونم مطمئنم وقتش برسه خدا به راحتی هزینش رو برام می‌رسونه حتی بیشتر،

    من هم تا جایی میتونم از وقتی باهاتون آشنا شدم فقط فایل رایگان گوش میدم و دفترها پر کردم

    و به لطف خدا خیلی از پاشنه آشیل هامو شناختم

    و سعی میکنم با هدایت خدا دیوارهای بتنی ک از بچگی در ذهن ما کردند رو خراب کنم و باورهای مثبت و سازنده جایگزین کنم و هر لحظه و هر اتفاقی ک میوفته رو سعی میکنم تو ذهنم بگم ک حتما خیری در این اتفاق برامن هست و من باید مسیر رشد و تعالیم رو طی کنم ،

    من از یه خانواده فوق‌العاده مذهبی هستم

    که خب البته از وقتی اومدم تو سایت شما و با حرفای شما آشنا شدم خیلی با خودم حرف زدم و فکر کردم و دقیق شدم روی نتایج قبلی خودم و حتی پدرمادرم و زندگی الانه پدرمادرم و فهمیدم ک ن واقعا اگر اون باورها درست بود زندگی من و پدرمادرم و امثال اونا میبایست خیلی راحتتر پیش بره پس حتما من باید یه سری چیزا رو خراب کنم تو ذهنم و درستش جایگزین کنم

    و افتادم به تحلیل باورهام ،هرانچه اتفاق بد و خوب برام افتاده بود رو سعی کردم به یاد بیارم و دیدم همشون مقصر خودم و باورهای محدود کننده و پیش فرض های ذهنی بودند

    و آروم آروم سعی میکنم درستشون کنم و عاشقانه در این مسیر قدم برمیدارم به لطف خدا وصحبت های موثر شما

    و خدا رو سپاس میگم که خدا شما رو سر راه امثال من گذاشت تا ما بفهمیم که خودمون خالق زندگی خودمون هستیم و این اجازه رو به خدا بدیم ک مارو هدایت کنه ،چون خودتون میگین اگر اجازه بدیم خدا هدایت می‌کنه وگرنه که خب اینقدر به قولی عذاب میکشیم تو زندگی تا بفهمیم بابا این اتفاق ،این آدم ،میخواسته این درس رو بهمون بده،و دَرسِت رو بگیر و رد شو و تمام…

    همیشه از خدا می‌خوام تو تمام لحظاتم از خرید سوپری گرفته تا اتفاقات بزرگتر و خواسته های بزرگتر میگم خدا من اینو می‌خوام حالا اگر برا من خوبه خب به آسونی برام جورش کن و این رو نشونه میذارم که اگر به راحتی جور بشه یعنی خدا می‌خواسته و البته اگر حسم باهاش خوبه یعنی پس درسته ،و بارها نتیجه شو دیدم حتی اگر ظاهراً بد بوده ولی آخرش به نفع من تموم شده ،یعنی تو هر موضوعی که حالا یا قبلا اتفاق افتاده یا الان ،همشون برام نفع داشتن چون من خواستم این باور رو تقویت کنم و اون پیشفرض های جامعه رو بریزم بیرون که همه چی برا من خوبه و همه در حال خدمت به من هستن و اتفاقات و شرایط و موقعیت ها رو خدا جوری وارد زندگی من می‌کنه که من به اهداف و خواسته هام برسم و رشد کنم طوری ک وقتی به عقب نگاه میکنم هیچ ربطی به اون حانیه قبل نداشته باشم

    اولش ک گفتم شب قدر برا این بود ک من سالها قبل طبق همون آدابی ک خانواده ها مذهبی دارن خب ما همون ظاهر رو رعایت میکردیم و شب زنده داری و خوندن دعای جوشن کبیر بود و خب اصا به معانی توجهی نمی‌کردیم و اگر توجه میکردم بازم سرسری رد میشدم ولی امسال شب قدر برا من یجوری دیگ بود به لطف خدا

    امسال اصا مثل پارسال عمل نکردم به خودم تابو شکنی کردم (البته اینم بگم من کلا حتی علاوه بر افکارم باورهام که تغییر داره می‌کنه ظاهرمم عوض شد ،البته به مرور طی سالها عوض شد ولی امسال ک گذشت کلا چون باورهام تغییر کرد خب یه سری به قول خانواده ها مذهبی حجاب رو گذاشتم کنار و حتی تو خانواده براشون قابل هضم هنوز نیس،ولی من می‌دونم با تغییر باورهام حتی اونا هم تغییر میکنن چون نشونه و نتیجه حتی کوچیک زیاد دیدم )

    خلاصه امسال برعکس پارسال از تلویزیون دعا و نگاه کردم حتی برا همسرم سوال بود ک گفت چرا دیگ نمیشینی درست دعابخونی! ولی من کار خودم کردم و جوریک راحت بودم عمل کردم و فقط به معانی دقت کردم و خداشاهده جوری این معانی تو ذهن من نقش میبستن ک من میگفتم من اینهمه سال دعا خوندم ولی اینا رو اینجوری ک الان برام سوالن و درک میکنم ،درکشون نمی‌کردم و یاد این جمله شما افتادم که اونموقع من تو فرکانس فهم این عبارات نبودم و فقط هدف خوندن دعا بود و تمام،ولی امسال خدا هدایت کرد و باهرمعنی یه جرقه تو ذهنم زده میشد ک حتی میشه باهرفراز این دعا ساعتها آدم بشینه و حرف بزنه باخودش و این دعا رو بیاره تو قالب زندگیش

    وگرنه که چه فایده از این همه خوندن

    و همون موقع به ذهنم رسید بهتون بگم و ازتون درخواست کنم اگر میشه در مورد فرازهای دعای جوشن کبیر فایل بذارین بنظرم خیلی جذاب میشه اونم با میکس های خفن شما که خیلی قشنگ میاین تو جزییات زندگی بهمون نشون می‌دین و بازهم ذهن ما بازتر بشه،خلاصه حتی درخواست هامم از خدا متفاوت شده ،و میگم خدا من فلان چیز رو می‌خوام من می‌خوام این چیزا رو تجربه کنم حالا دیگ تو هرجور فکر می‌کنی برامن بهتره همونارو برام بچین و من اینجوری به خدا اجازه میدم هدایتم کنه و مطمئنم و باور دارم ک خداهرلحظه و همه جا قبل از من حضور داره و برام بهترینارو چینده حتی اگر ظاهرش بد باشه

    نمی‌دونم چجوری باید از شما تشکر کنم

    خیلی دوست دارم از نزدیک هم شما هم مریم جان رو ببینم و از نتایج ریزی ک از اول این مسیر که قدم گذاشتم و تا الان بگم که چقدر با شکرگزاری چیزایی ک فکرش نمی‌کردم برام خلق بشن خلق شدن

    و امسال خدا هدایت کرد و یه تقویم شکرگزاری نوشتم و بعضی روزها هم که نمینوشتم یکم که حالم بد میشد می‌فهمیدم که مقصر خودمم و دوباره برمی گشتم و برا هر اتفاقی خدارو شکر میگفتم جوری ک به قول شما بعضی وقتا اشک میریختم اصا انگار بعضی وقتا خداباهام حرف میزد و حسش عالیه عالی

    بازم ممنونم از شما و از اینکه وقت میذارین و اینقدر فایلهای زیبا تولید میکنین و برای شما و مریم جان سلامتی و آرامش و برکت و هرآنچه از خوبی هست براتون آرزو دارم

    و از خدا می‌خوام امسال هم هدایت کنه و بیشتر و بیشتر روی خودمون کار کنیم ک به قول شما تو هروضعیتی باشیم بازم باید روی خودمون تمرکز کنیم که از اون وضع هم روانتر و بهتر بشه

    سال نو بر شما استاد عزیز و دوست داشتنی و همینطور مریم جان مهربان مبارک

    خلاصه که عالی هستین و دمتون گرم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      سمانه گفته:
      مدت عضویت: 1923 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      سال نو مبارک

      من هم مثل شما زمانی که 13 فروردین 99 وارد سایت شدم از فایل های دانلودی شروع کردم و اولین نتایجم که مهمتر از همه هم بود آرامشم بود و ادامه دادم و ارزو داشتم دوره ها رو بخرم ولی داشتم کم کم قانون تکامل رو درک میکردم و میدونستم هرزمان آمادش باشم دریافتش میکنم خرید محصولات رو از کتاب ها شروع کردم و الان که 5 سال گذشته دوره های عزت نفس و دوازده قدم و روانشناسی ثروت 1و قانون سلامتی و 5 بخش آفزینش رو خریدم و الان هم تونستم دوره هم جهت با جریان خداوند رو همزمان با برگزاری دوره توسط استاد بخرم

      خدایاااااا شکررررت

      اینا رو گفتم که بهتون بگم ما در زمان مناسب در موقعیت و شرایط مناسب نعمت ها رو دریافت میکنیم فقط باید ادامه بدیم و صبر داشته باشیم و لذت ببریم و احساسمون خوب باشه

      به خدای مهربون میسپارمتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سامان حیدری گفته:
    مدت عضویت: 349 روز

    سلام به استاد سید حسین عباس منش خانوم شایسته و تمامی دوستان.

    با دیدن این فایل یاد قضیه دندان پزشکی ام افتادم که رفتم

    من چند ماه پیش رفتم پیش یک دندان پزشکی و یک دندون پر کردم و بعد از، 4 ماه رفتم پیش یکی دیگه که دندون هام درست کنم بهم گفته بودن که ای شون کارش عالی هست و قیمت هم خیلی خوبه خیلی سرش شلوغ بود اما اون قبلی،که رفتم خیلی سرش شلوغ نبود این رفتم اونجا هر بار دیدم که ده نفر منتظر ن و من خلاصه رفتم پیشش 2 تا دندون هام درست کردم و دیدم که خیلی هزینه کم ازم گرفتم و چون اون یکی دکتر قبلی که رفتم پیشش هزینه هاش خیلی بالا بود گفتم نکنه کارش خوب نیست نکنه خراب بشه ذهنم داشت همین میگفت و با دیدن این فایل از استاد فهمیدم

    که قضیه چیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  10. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1765 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمد لله رب العالمین

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    اهدنا الصراط المستقیم

    خدایا شکرت خدای دلبر و عزیزم ای جان جانانم

    همیشه محتاج هدایتهات هستم و به کمکت نیاز دارم

    برای نوشتن این کامنت هم کمکم کن تو بگو تا بنویسم

    سلام به روی ماه استاد جانم و مریم جان مهربان و نازنینم  و هم خانواده ای های عزیزم

    سال نو و آغاز بهار طبیعت بر دلهای بهاری و خدایی همگی مبارک باد

    الهی که در احسن الحال باشید

    خدایا شکرت که سال گذشته به تمام معنا یکی از بهترین سالهای عمرم بود از هر نظر و در تمام موارد و پیشرفتهای زیادی کردم

    خدایا شکرت برای بارون رحمتت که بعد از سال تحویل شروع به باریدن کرد و نوید سال پر از خیر و برکت نعمت و سرشار از اتفاقات خوب رو داد

    چقدر فایل خوب و پر از آگاهی بود و به عمق جانم نشست

    استاد جانم از شما خیلی سپاسگزارم که این آگاهیهای ناب رو  با ما به اشتراک میزارین

    چقدر فایلهاتون هر کدوم بهتر از قبلیه

    خودتون که تا  ملکوت اعلی دارین اوج میگیرن و با فایلهاتون ما رو هم پرواز میدین

    خدا رو میلیاردها بار شکر

    ذهنیت ما و باورهای ما و پیش فرضهای ما اتفاقات رو شکل میده

    استاد جانم کاملاً برام ملموسه و تجربه های زیادی دارم

    من کلاً خوشبین هستم و ذهنیتم مثبته، و با این نگرش اتفاقات بشکل خوبی برام رخ میده

    خیلی وقته هر روز صبح تو دفتر شکرگزاری و تمرین ستاره قطبی می نویسم

    امروز یکی از بهترین روزهای زندگی منه، پر از اتفاقات  زیبا و دلخواه

    و چون در انتظار اتفاقات خوب هستم، همین طور هم میشه

    با شنیدن توضیحات استاد در این فایل درک کردم که نوشتن تمرین ستاره قطبی با انتظارات مثبت خیلی کارساز و مهمه

    وقتی که برای انجام کاری میخوام برم بیرون میگم

    خدا جای پارک خالی در مناسبترین جا برام آماده کرده، و در اکثر مواقع همینطور میشه

    در کامنتهای قبلی هم گفته بودم که خواهر کوچیکه ام  در مورد سلامتیش همیشه حساس بود و نگران بود که نکنه مریض بشه، و اتفاقاً اکثر اوقات مریض میشد

    و چند ماهی بود مریضیهای عجیب و جورواجوری سراغش میومد، در این مدت  هر وقت که میخواستم به دیدنش برم یا بهش زنگ بزنم، صبح توی دفترم می نوشتم  که امروز میخوام برم زهرا رو ببینم یا بهش زنگ بزنم و بمن میگه که امروز حالش خیلی خوبه

    و بالای 95٪ وقتها همینطور میشد

    خدا رو شکر که اونم نگرشش تغییر کرده و روز بروز داره بهتر میشه، همین امروز بمن زنگ زد برای تبریک عید و اینقدر صداش شاداب و پر انرژی بود که فرکانسشو خیلی واضح دریافت کردم، حتی گفت که 4 روزه که داره روزه میگیره یعنی دکترش بهش گفته دیگه میتونی روزه بگیری خدا رو صدهزار مرتبه شکر

    اصلاً یه کیس استادی شده بود برای من و صحبتهای شما رو توی رفتارهاش میدیدم و قوانین برام مرور میشد

    امشب بعد از نماز داشتم افطاری میخوردم که ویدیوی بسیار بسیار زیبا و توحیدی ای دریافت کردم بعنوان هدیه تولدم که توی اون ویدیو چند نفر از بندگان شایسته خداوند یکی یکی بمن تبریک گفتن  و منو سرشار عشق و محبت کردن و نور خداوند رو به قلبم پاشیدن و من چند دقیقه فقط گریه میکردم از شوق، و احساس کردم تو بغل خدا هستم و خدا داره نوازشم می کنه، تو بغل خدا بودن و احساس نوازشش خیلی خیلی حس قشنگیه

    الهی که فراوان و بیشمار نصیب همه ی ما بشه

    و بدون شک  بهترین و با ارزشترین هدیه عمرم تا بحال بوده

    خدا رو بینهایت شکر

    استاد عزیزم مریم جان زیبا صورت و زیبا سیرتم بچه های نازنین سایت دوستون دارم از روشنای قلبم

    بهترین ها رو براتون آرزو می کنم

    امضای خدا پای آرزوهاتون

    هر روز بیشتر و بیشتر هم جهت با جریان خداوند باشیم

      

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      فاطمه حبیبی گفته:
      مدت عضویت: 659 روز

      فاطمه ی عزیزم سلام

      امیدوارم حال دلتون عالیه ،عالی باشه هرکجایی دنیا که هستین.

      سال نو و بهار نو رو براتون صمیمانه تبریک می گم، بهترین هارو براتون آرزو دارم

      امیدوارم به تمام خواسته های قلبی تون برسید از مسیر کاملا هموار وآسان.

      خدارا شکررر میکنم بابت و جود انسان های شریف همچون شما ها خانواده صمیمی ام ،که وجود تون مایه خیر و آرامش است.

      چقدر زیبا نویشتین فاطمه ی عزیز مادر معنوی سایت. همیشه لذت میبرم از خواندن کامنت های زیبا تون.

      تولد تونم مبارک، امیدوارم بهترین اتفاقات براتون بیافته،

      در پناه خدای مهربان ،شاد، سلامت، سعادتمند و ثروتمند باشید..!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1765 روز

        سلام فاطمه جانم

        فرا رسیدن بهار و عید نوروز و سال نو رو بشما تبریک میگم، همچنین عید فطر رو هم پیشاپیش تبریک میگم

        الهی که امسالت سالی سرشار از خیر و برکت و اتفاقات عالی و شادیهای پر تکرار و موفقیتها و نتایج شیرین باشه و مومنتومهای مثبت در تمام جنبه های زندگیت شکل بگیره و بصورت تصاعدی تقویت بشه

        متشکرم از پاسخ قشنگ و لطیفت، از تبریک بهار و سال نو و تبریک تولدم و احساس خوبی که بمن هدیه دادی و خوشحالم کردی

        ممنونم از لطف و تحسینت

        یکی از شکرگزاریهای همیشگی من هم داشتن این خانواده مجازی و صمیمیه که همه انسانهای با صفا و توحیدی و بدنبال پیشرفت هستن و همینطور خودم

        در سجده شکر بعد از هر نمازم میگم خدایا شکرت برای وجود پر ارزش تک تک بچه های سایت برای خوبیهاشون و نعمتهای زندگیشون، الهی که خیلی خیلی بیش از این باد

        عاشقتم و روی ماهتو می بوسم

        الهی که غرق در دریای الطاف و نعمتهای گوناگون و بی پایان خداوند باشی و هیچ راه نجاتی نداشته باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: