درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    112MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1
    33MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

333 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه امینی گفته:
    مدت عضویت: 960 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد

    خداروشاکرم به خاطر هدایت هایت همیشگی اش

    استاد دقیقا ذهنیت هست که داره رفتارهایمان رو شکل میده

    دقیقا این برداشت های ذهنی ،چارچوب های ذهنی ،معیارهای ذهنی هست که شرایط زندگی امان را به وجود می اورد دقیقا منِ سمانه هستم که باذهنیتم با گفته ها و شنیده هایی که حتی خودم هم درشون دخیل نبودم باورهایی در ذهنم شکل میگیره و به نسبت آنها شاکر میشم یا کفر میورزم،جمله جان میشوم یا نامحرم میشم تا نشنوم پیغام سروش رو ،هدایت میشوم به مسیر سنگلاخی یا آسان میشوم برای آسانی ها

    این الهامِ من هست که : هرچه قدر در طول روزم تونسته باشم نعمت ها مو ببینم و شاکر باشم به همون نسبت آسان شدم برای آسانی ها و درهای نعمت و برکت رو به سمت خودم نبستم

    بله استاد خداوند جهانی رو بنا کرده که پایه و اساسش خیر ونیکی و برکت و عشق هست من ظرفم چه قدر اصلا من ظرفی دارم تا استفاده کنم از این نعمت ها یا همین طور چشم دوختم به ظرف بقیه …تو وجودم چی دارم بدبینی و ترس یا زیبا بینی توکل اصلا هرچه قدر به دنبال زیبایی ها باشم شکارچی زیبایی ها باشم به مرور ذهنیتم هم تغییر می‌کند ووقتی ذهنیتم تغییر کنه دیگه اون رفتارهایی که قبلا داشتم رو ندارم برام سخته میدونم ولی باید جهاد اکبری درونم به راه بیندازم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    امیرحسین ترکمان گفته:
    مدت عضویت: 2071 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم

    به نام خدای که هر چه به سبب خیر دارم از آن اوست و هرچه به سبب ناخواسته دارم از آن باورهای نادرست من است

    سلام به استاد عزیزم و خانم مریم عزیز و شایسته

    (من شایسته را به عنوان فامیلی که نه بیشتر به عنوان یک صفت در شما میبینم ؛ شایسته بهترین نعمت های خداوند یکتا)

    و سلام به دوستان عزیز و بزرگوار من در سایت الهی عباس منش

    سال نو رو به همه عزیزان تبریک عرض میکنم و امیدوارم بهترین اتفاقات ممکن تو زندگیمون در این سال رقم بخوره

    خدای هدایت گرم به هر خیری از جانب تو به من برسه راضیم

    من‌ رو به یک رد پا در این فایل بی نظیر هدایت کن

    دوستان ازتون درخواست میکنم توی دیدگاه ها تامل کنید ، من در خیلی از دیدگاها ندای خدا رو شنیدم ، راه حل مسائلم رو خوندم و در همین فایل یک دیدگاه از دوست بی نظیرم خانم شهریاری که بقول گفته خودشون و دیده بنده در صراط المستقیم و آغوش خداوند قرار داشتند و اینو از نگاهشون و هدایت کننده نوشته شون میشد احساس کرد و همینطور از تلپاتی حسابیشون که فقط یک قدرت ، توان این همزمانی رو داره و بس

    از شما دوست عزیزم بابت ثبت این ردپا که مطمئنم ندای خدا در لحظه به لحظش همراه شما بوده سپاسگزارم

    از خدای مهربانم سپاسگزارم که به من قدرت انتخاب داد تا در محیطی ایمن و الهی قرار بگیرم که استادی چون سید حسین عباس منش و دوستانی چون خانم شهریاری و زحمت کش ، آقای بنیادی ، مقدم و روحی و بی نهایت دوستان گرانقدر در این سایت از دستان خدا باشن برای سخن و تجربیات الهی

    خدای من بی نهایت شکرت

    بله همونطور که از همه چیز مشخص است ، همه اتفاقات فقط یک منبع دارد

    اونم چیزی جز ذهنی که قدرت خلق تموم زندگی هامون رو داره نیست ، اگر بتونیم کنترلش کنیم ما در فرکانس تمام خواسته هامون قرار میگیریم

    نکته جالبی که هست اینه که تمام خواسته های ما در این جهان هستی وجود خارجی دارن ما فقط باید خودمون رو در فرکانس این خواسته ها قرار بدیم و این فقط و فقط از راه کنترل و هدایت ذهنه که مویثر میشه

    خدای من شکرت که به ما قدرت خلق آگاهانه زندگیمون رو دادی

    ازت درخواست دارم ما رو هدایت بر مدیریت ذهنمون به سمت خواسته هامون کنی . خدای من شکرت

    از پیش فرضی که ما نسبت به تمامی مسائل یا موضوعات زندگیمون داریم بخوام بگم بی نهایت هستش و چندین مورد رو در ذهن خودم تدایی کردم و هر کدوم از ما مطمئنن به گذشته خودمون برگردیم به حقانیت این موضوع پی خواهیم بُرد

    که اگر موضوعی نادلخواه یا طبق دلخواه ما پیش رفته ، 100 درصد یک پیش فرضی از ما در مورد اون موضوع وجود داشته و در نتیجه بیشتر موارد همونی شده که پیش فرض ما بهش داده شده

    امیدوارم به یهترین شکل ممکن بتونم ، آموزش ها و نکات کلیدی این فایل بی نظیر رو برای تعالی در زندگیم به کار ببندم.

    همگی در پناه الله مهربان شاد ، سلامت ، ثروتمند ، سعادتمند ، خوشنود در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1079 روز

    سلام و درود

    آره استاد ذهنیت زندگی ساز هست

    همسر من تمیزکاری دوست داره یادمه سالهای اول زندگی م میخواست خونه تمیز کنه ولی من تو ذهنم بود که فقط زن خونه باید تمیزکاری کنه و بهم برمیخورد که کارهای من پسندش نیس و خودش تمیز میکنه و من نقشی ندارم و هربار دعوا و میگفتم کار من قبول نداری و ……

    ولی دو سه سالی هست به یمن حرفای مرجانی و فایل های شما

    به خودم میگم من لیاقتم بیشتر هست که کارهای تمیز کاری کنم و بهتر که همسرم انجام میده و میگم چون منو دوست داره نمیخواد خاکی یا خسته بشم و دنیا به وفق مرادم هست

    پس همسرم تغییر نکرده ولی چون ذهنیت من عوض شده کیفیت زندگی مون بالا رفته

    آخ که چقدر قانون ها محکم و درست جای خود نشستن و ما با بی آگاهی داریم وقت خودمون طلف میکنیم

    شرایطی که داریم تجربه میکنیم به خاطر باورهامون هست

    دوستان فقط باید بشینیم باورهای قشنگ براخودمون بسازیم و زندگی مون رو مثل حضرت ابراهیم ،گلستان کنیم.

    واقعا اگه هر همسری یا هر کاری یا هر مکانی هرچی برامون تقدیر بشه با ذهنیت خودمون تغییر میکنه برامون

    مثلا من ذهنیت داشتم که مادرشوهر فلانه و خوب فلان که هیچ بهمان هم شد

    ولی حالا که میگم همه خوبن و اومدن تو زندگی م تا برام خیر و خوشی بیافرینن و بیا و ببین چقدر احترام و عزت بهم میدن

    خدایا شکرت دمت گرم که بهترین جهان و قانون ها رو آفریدی .کمک مون آگاهی و عمل داشته باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    نگین گواری گفته:
    مدت عضویت: 2128 روز

    سلام به همه ی دوستان بخصوص به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین

    استاد اولین مثال از این مدل تفکر که به ذهنم رسید، چند روز پیش برام اتفاق افتاد، یه مدته من خودم موهام رو رنگ میکنم خییلی هم خوب میشه توی حرفام همکارام متوجه شدن من خودم رنگ میکنم، داشتم میگفتم پارسال که رفتم آرایشگاه یه قسمت از موهام خراب شد برای همین تصمیم گرفتم دیگه خودم رنگ کنم، یکهو یکی از همکارام که خیلی هم بانمک و مهربونه گفت: اقتصاد مقاومتی و هر دو خندیدیم

    اماا امان از دست این ذهن، من حس میکردم چون رنگ موهام بد شده باید میرفتم آرایشگاه حالا سری قبل هم دوبار رنگ کرده بودم هااا یعنی بعد از بار دوم رنگ باز کرد، اما اینبار میگفتم چون خودم رنگ کردم چون پول خرج نکردم اینطوری شده و جالبه که وقتی برای بار دوم رنگ کردم هرچی چک میکردم موهام رنگ باز نکرده بود، خلاصه همون لحظه فهمیدم قضیه چیه، با خودم حرف زدم و متوجه شدم این عبارت «اقتصاد مقاومتی» و خنده ی همکارم باعث شده تو ذهنم این بیاد که من پول ندارم و دارم خودم کار رنگ رو انجام میدم، بعد از حرف زدن با خودم، راحت شدم و الان هر کی موهام رو میبینه میگه چقددر خوووب شده، اگه مثل دفعه های قبل میرفتی آرایشگاه انقدر خوش رنگ نمیشد.

    و فهمیدم چقدر پول خرج کردن باعث میشه من حس کنم اون کار باارزش تره، چند روز پیش یه نفر رو دیدم گفت یه لباس خییلی ساده رو‌خودش پارچه خریده و دوخته، ولی وقتی پوشیدش یه کمربند شیک بسته بود روش و به قدددری بهش میومد که نگو، با خودم گفتم اگه من بودم چون پول بابتش ندادم همش حس میکردم لباسم خرابه و حس بدی داشتم

    البته تو زندگیم باز هم مثال دارم هاا ولی این جدیدترینش بود که خداروشکر تونستم خودم رو کنترل کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1464 روز

    “وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ”

    و هر کس بر خداوند توکل کند، خداوند برای او کافی است.”

    《 آیه 3 سوره الطلاق》

    14:44p.m

    با توکل بر خدای جانممم

    یک کامنت زیبا را شروع می‌کنیم

    خدای مهربون کمکم کن که الهامات ذهنی مو به قلم بیارم و این رد پای ماندگار را اینجا به جا بزارم..‌.

    داستان از جایی شروع میشه که:

    ذهن ما با اون پیش فرضهایی که از قبل داره چه زود گول میخوره

    پیش فرض های ذهنی چه کاری می‌تونن باهامون کنن؟

    اگه پیش فرض ها و انتظارات خوبی از یک موضوع داشته باشیم قطعا در اون اتفاق ، نکات مثبتش بیشتر به چشم میاد و در واقع ذهنت جوری طراحی شده : اون چیزی که میبینی رو باور نمیکنی ،

    اون چیزے رو کـہ باور בارے رو میبینیّ :)

    و این پیش فرض هایی که ما داریم از یه عالمه ورودی های خوب و بد شکل گرفتن ، وظیفه مون اینه که در هر موضوعی بهترین نگاهی رو که‌میتونیم داشته باشیم‌ و در اون چالش هامنتظر روی دادن اتفاقات خوبی باشیم که همشون در نهایت به نفع ما تموم میشه حتی اگه به ظاهر به ضرر ما باشن ولی خدا کارش رو خوب بلده به شرطی که ما خوب بندگی‌کنیم و قدرت و عظمتش رو درک کنیم

    پس شرط اول رو داشته باش و بنده ی خوبی باش و توکلت رو نشون بده…

    اینجاست که‌معلوم میشه هر آدمی چند مردِ حلاجه!!

    چقدر ایمان داری به قدرتش؟ به همون اندازه از برکات و نعماتش وارد زندگیت میشه….

    چقدر میتونی ذهنت رو کنترل کنی وشاکر‌نعمات زندگیت باشی و بابت اتفاق خوب زندگیت شکرگزار باشی ؟؟

    در هر لحظه فقط میتونی به یک موضوع فکر کنی و اگر حس بدی داری نتیجه سلسله فکر های بدی هست که قبلش داشتی….

    اگه حال دلت خوبِ و دلت قرصه که خدا رو داری و با خیال راحت و آرامش داری زندگی میکنی یعنی توکل رو چاشنی زندگیت کردی و ایمان در عملت رو نشون دادی

    ولی یادمون نره این روندیِ که پایان نداره و استمرار در این مسیر حالمون رو بهتر و بهتر می‌کنه

    و چه مسیری بهتر از اینکه توکل کنیم و حال خوب داشتن در مسیر با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست….

    و این ذهن قدرتمندی رو که خدا بهم داده نباید اجازه بدم بادی در هر جهتی باشه و باید افسارش رو در دست بگیرم چونکه فقط با فکر های خوب میتونم حالمو خوب کنم و اگه این ذهن من باور کنه که با توکل بر خدا هر کاری ممکنه و از پس چالش ها بر میاد …

    اگه در مسیر توحید گام برداریم و هر روز ایمانمون رو بیشتر کنیم الهامات الهی رو بهتر و بهتر و واضح تر از قبل دریافت می‌کنیم و این یعنی تمام حسِ خوبی که میتونی توی زندگیت تجربه کنی….

    خدای مهربون کمکمون کن با دریافت ورودی های خوب قدرتت رو هر لحظه بیشتر حس کنیم

    و چقدر زیباست این vision board قشنگی که جلوی چشمِ و داره بهم چشمک میزنه و با نگاه کردن به هرکدوم از اون عکس های قشنگش کلی حس امید رو به قلبم سرازیر می‌کنه و بهم یادآوری می‌کنه :

    اگه داری این عکس ها رو میبینی و حس خوب میگیری مطمئن باش که توی اطرافت هم شرایط جوری رقم میخوره که تو به ساده ترین روش که شاید الان فکر کردنش هم برات سخت باشه؛

    خدا برات رقم میزنه چون تو ایمان داری و مقصد رو به خدا گفتی پس نگران مسیرش نباش چون خدا مسیرهایی رو میدونه که در اوج لذت و شادی منو به خواسته هام میرسونه

    به قول استاد : خوشبختی حال خوبِ در لحظه است

    و با احساس خوبِ که آدم به خواسته هاش میرسه

    خیلی دوستتون دارم

    مرسی از استاد بابت این فایل عالی و درس های قشنگی که برامون داشت

    الهی بارون رحمت و نعمت به خونه هاتون بباره و حال دلتون عالی باشه

    پر از امید باشید

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 710 روز

    به نام خدای نور

    سلام استادعزیزممم.

    من اومدم با یه کار کردن تمرکزی دیگه راستی درگیر نتایج خیلی خوبشده بودم و اونقدر که باید تمرکزی کارنمیکردم ولی میخوام قبل ازاینکه همه چی بهم بریزه باز شرایط خیلی خوب دیگه رو خلق کنم که خدای نورم هدایتم میکنه قدم به قدم.

    اینکه ما چه دیدگاهی درمورد هرمسئله ای داریم اون رو تجربه میکنیم رو من دارم زندگی میکنم…استادمن ازشما یادگرفتم که بگم الخیر فی ماوقع هراتفاقی بیوفته میگم حتما خیری توش بوده مثلا اتفاق ناخواسته ای هم بیوفته میگم درسته من خالق این اتفاق بودم ولی منم میدونم خداوند این اتفاق رو جوری هندل میکنه که سراسرخیرمیشه برام.

    یه مثال میتونم بزنم از چندماه پیش یه بحث و دعوایی با داداشم پیش اومده بود که برای من خیلی سنگین بود و اولین باربود این اتفاق می افتادچون ما هیچوقت بحث نکردیم و معمولا باهم درصلحیم اون دعوا خیلی برام سنگین بودو من به کل بعد اون دعوا دیگه باداداشم حرف نزدم درحالیکه ما توی یه خونه زندگی میکنیم ولی هیچ مکالمه ای باهم نداریم و الان که داشتم فکر میکردم دیدم چقدرر خوبشد برامن که دیگه باداداشم مکالمه ای ندارم و چقدر خوبشد که دیگه هرکی سرش تولاک خودشه و کاری به منم نداره چون خیلی دخالت میکرد توکارام ولی الان خبری ازاون استرسا و اون ترسا نکنه فلان بشه و … نیست اصلا انگار نه انگار توی این خونه وجود داره و چقدر خوبشد که خیر اون اتفاقم تونستم درک کنم.

    یه مسئله دیگه اینه که به محض اینکه فرکانس تغییر میکنه نتایج هم تغییر میکنه اینم همیننن الان تجربه کردممم یه چند روزیه مشتری نداشتم و نرفتم سالن و من بشدت عاشق وقتاییم که با عشق و علاقه برای مشتری خدمات رو انجام میدم و حالا یه گپ کوچیکی هم باهم داریم و من بشدت عاشق مشتریامن واقعا عشقننن انقدر که دوسداشتنین انقدر که محترمن انقدر که خوش انرژین خلاصه اینکه این چند روز که مشتری نداشتم داشت احساسم رو بد میکرد و ترس رو به جوونم مینداخت که سعی کردم تمرکزم رو روی نکات مثبت بذارم همین الان که درحال نوشتن کامنت بودم یه پیام دریافت کردم ازیه مشتری:)))))))

    فرکانس خیلی خوب جواب میده و خیلی سریع به محض تغییر احساسمون خدایاشکرتتتت.

    چقدر خوبه که هی صف های طولانی مشتری رو میبینم و مغازه های پرمشتری و جمعیتی که داخل مغازه هاست و مشتریایی که برای پرو باید برن مغازه کناری فقط میبینم و بیشتر برام باورپذیرمیشه با خودم تکرار میکنم عاطی ببین فراوانی مشتری و ببین فراوانی نعمت و ثروت رو میگم منم میتونم توی زندگیم تجربش کنم و خداوند هدایت میکنه.

    استاد کلی مثال دیگه دارم ازوقتایی که توی ذهنم ری اکشن اشخاص رو اونجور که میخوام مرور کردم و واقعا اون ری اکشن خنثی یا مثبت رو دیدم.

    خدایاشکرت بابت این نعمت هایی که توی زندگیم دارم شکرت بابت سلامتی که دارم نورمن شکرت بابت مشتریای عشقی که دارم واقعا عاشقشونم و عاشقتم نورمن که انقدر عالی هدایتم میکنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    محمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1934 روز

    هر آنچه دارم از آن خداست

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه

    همه کلمات استاد عباس منش فوق العاده عالی هستند انشالله که منم خدا هدایت کنه و بتونم به معنای واقعی بهشون عمل کنم

    موضوع این جلسه یک موضوعی هست که برای من بسیار اتفاق افتاده البته هر وقت ازش استفاده کردم. به خصوص برای جاهایی که بار اول می‌خوام یک کار یا یک جلسه با یه نفر خاص انجام بدم

    واقعا از قبل برای خودم. تصور و تجسم میکنم و یا اینکه به خودم میگم که این جلسه یا این اتفاق ب بهترین نحو ممکن انجام میشه و واقعا هم خروجی اون جلسه به بهترین نحو ممکن میشه

    البته کم نبوده جاهایی که قبل از اتفاق به من گفتن که فلانی خیلی آدم جالبی نیست و …… که بازم به اندازه باور خودم نسبت به تصورم و صد البته به خدای خودم بازم اون جلسه یا کار به خوبی انجام شده

    البته من یه باور خیلی خیلی خوب که دارم که همیشه هم دارم روش کار میکنم این هست که خدا همیشه همیشه آدم های رو سر راه من میاره که فقط فقط برای من خیر و برکت دارند و دوست دارم روی این باور هم خیلی خیلی کار کنم و البته این پیش زمینه ذهنی خیلی خیلی به من کمک کرده که بتونم احساس خودم رو خوب نگه دارم ….

    و این داستان توت فرنگی کم نیستند توی زندگی ما از جنبه های مختلف

    البته ناگفته نماند که خود من چند سال پیش اینقدر انرژی منفی بالایی داشتم که دقیقا بیشتر تحت تأثیر حرف بقیه قرار میگرفتم و دقیقا وقتی میخواستم کاری انجام بدم میشد همونی که دیگران به من گفته بودن

    ولی الان خیلی خیلی کمتر شده چون دارم توی این مسیر با آگاهی هایی که از استاد عباس منش و سایت استاد میگیرم روی خودم کار میکنم و حالم از این مسیر بسیار خوب هست

    خدایا هزاران مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    پرنیا گفته:
    مدت عضویت: 177 روز

    سلام استادجان وخانم شایسته عزیزودوستان خوبم

    نظرات عجیبی ازکسانی که توت فرنگی معمولی خوردن ولی بهشان گفته شده که این همان توت فرنگی 19دلاری است که sold outشده وژاپنی است .

    همگی حتی یک سرآشپز گفت این بهتربن توت فرنگی زندگی شان بوده که خوردن .

    فکرمیکنم دقیقا همینطوره -این واکنش ادمها به چیزی که بهشان گفته شده خیلی خارق العاده است درحالی که یک چیزمعمولی است .

    حالا یک عدد معمولی راتست کن درحالی که هردو یک مدل است سرآشپزمیگه دومی مزه آب میده .

    مثالش هم میشه ادمهایی که خودشون باور دارن گرون وخاص وبا ارزش هستن وعاشق خودشونن ازخودشون عکسهای زیبا میندازن خودشونو خیلی قبول دارن خودشونو لایق زندگی دربهترین عمارت میدونن دربهترین کشور وبهترین محله های لاکچری .

    خودشو نو خیلی گرون وبا ارزش میدونن بنابراین میشن مثل توت فرنگی 19 دلاری :)))استاااد

    چون دقیقا این باور رانسبت بخودشون دارن بنابراین همه میگن ووووعجب ادم فوق العاده وخاص وجذابی .

    من عاشق هرچی که بشم اونو در فکرم خیلی خاص وباارزش میبینم مثل خودم دخترم و همسر دلخواهم چون میگم خیلی خاص با ارزشیم وهمینجوری هم خاص وبا ارزش میشیم :)))در دنیای واقعی .و مثل توت فرنگی 19دلاری ناخوداگااه خودمون رو خاص وبهترین معرفی میکنم چون واقعا همینوساختم توفکرم وباورش کردم استاد .ونتیجش دید مثبت همه نسبت به ماشده :))))

    حتی هاپومو خیلی با ارزش وخاص میدونم اصلا عجیب آروم ومودبه و خیلی میخنده حتی گاهی دعواش میکنم عقب میشینه میخنده :)))

    بینهایت بامزه هست همه همسایه ها دلشون تنگ میشه نمیبیننش میگن وای عسل اومد وقتی بیرون میبیننش انگار یک هاپوی پرنسس داره ردمیشه ازکوچه:)))چون توفکرم ساختم که هاپوی من مثل توت فرنگی 19دلاری هست وهمینجوری ناخودآگاه معرفیش میکنم .

    یک فرد باذهنیت مثبت اتفاقات مثبت راجذب میکند

    یک فرد باذهنیت منفی اتفاقات منفی راجذب میکند.

    درمورد یک اتفاق خنثی مثل یک مدل توت فرنگی-ذهنیت مثبت برداشت مثبت ازش میکنه وذهنیت منفی برداشت منفی -وهردوفرد بهمون نسبت رفتار واحساسات درمورد آن اتفاق دارند منفی ومثبت.

    چطورمیتونیم ازاین شکلی که مغز واحساسات ما کارمیکنه به نفع خودمان استفاده کنیم ونه به ضرر خودمان ؟

    عزیزمنی استاد جان که میخواهی سخاوتمندانه این توانایی را دراختیار ماقراربدی .

    قدرت باور بارها شده که یک قرص خنثی را به افراد دادن وگفتن تاثیر بی نظیری داره وبدن واقعا تاثیر پذیرفته وخوب شده .

    موافقم نگاه افراد طبق برند وگرون بودنش تغییرمیکنه براحتی .

    درواقع فکرماست که داره تجربیات ما را ایجادمیکنه وتجربه میکنیم درزندگیمون .

    اگر درمورد چیزی فکرمثبت داشته باشیم -تجربه مثبتی روهم ایجادمیکنیم درزندگیمون واگرنگاه منفی داشته باشیم ممنتوم منفی میوفته .

    اگرانتظار داشته باشی امروز روزخوبیه -به احتمال زیاد روزخوبی راتجربه میکنی .

    اگر انتظار داشته باشم باکسی نرم وروان صحبت میکنم احتمال زیاد این اتفاق میوفته واگر دلتنگ هستیم دلتنگی باعث عصبانیت واسترس نشه واون حس دلتنگی رومدیریت کنیم که بتونیم تمرکز داشته باشیم ونرم وروان صحبت کنیم وآرامش بیشتر وبیشتری دریافت کنیم :))))آقاااا

    ولی اگر انتظار داشته باشی بحث ودعوا میشه این اتفاق میوفته .

    حتی درمورد رستورانهایی ریووخوب دارن ماجوری غذا میخوریم که مزه عالی ازش تجربه میکنیم.درحالی که ممکنه ریووو فیک باشه.

    حتی درمورد فیلم دیدن کسی به مابگوید این فیلم خیلی عالی هست وخیلی درس داره -چون انتظار ما این است که خیلی درس داره این فیلم خیلی کمک کننده هست مثل فیلم تایتانیک :))

    بعداز دیدن فیلم شاید دلت بخواد یک کتاب درباره فیلم بنویسی .

    اگرانتظار داشته باشی یک آدمی -ادم خیلی مهربان وفوق العاده ای هست وهنوزندیدیش -اگربا این ذهنیت بری دیدن اون فرد-ذهن تاییدمیکنه که این فرد چه آدم خوبیه حتی اگر رفتارش خیلی معمولی باشه .

    هدف این برنامه اینه که بفهمیمم اطلاعات ورودی چطور داره باورهای ماروشکل میده وچطور اون باورها دارن تجربه های ماروایجادمیکنن.

    فایلهات استاد باید باطلا نکته برداری بشه آفرررررین خدابهت افتخارمیکنه .

    مثال بوکردن عطری که قدرت میده درحالی که عطرمعمولی هست مثال ابی که فقط رنگ داره وافراد درباشگاه بدنسازی بعد ازنوشیدن اب وزنه های سنگین تری رومی زدند.

    میخای بهت یادبدم ازتواون خونه 85متری بری توی خونه 250متری -هرکس که خواست ودرخواسته خودش جدی وصادق بود برسد .

    وهرکس که خواست ودرخواسته خودش جدی نبود ادامه نداد ممنتوم مثبت ایجاد نکرد نرسد .

    من پراید نمیخام بنز بهم بده بی ام و بهم بده چون قوانین روفهمیدم به میزاانی که توخوب خرج کنی کائنات خوب بهت میده دونستن این قانون دلمو قرص کرده خوب خرج کنم ازاین به بعد هیچ چیز ارزانی رانخر .

    خدایا مرسی که بهم یاد دادی ازتوبهترینوبخوام

    توالهیه 9هزارمتر خونشه مگه اینا کین ؟ایناچکارمیکردن؟

    اینا دزدن ؟ فقط توخوبی؟

    ادم ارزون توی کانتکت لیستت نیارباهاش بیرون نرو -نهارباهاش نخور .

    دست بابام بتوته ای بود من نمیخام بتونه ای بشم

    اخه بابام صافکار حرفه ای بود :))

    به کی بگم من نمیخام بتونه ای بشم .

    شان وشخصیت الهی تو اینه که هرچیزی که الان داری باید جزو بهترین باشه نامبروان باشه .

    اگرنامبر تو و نامبر تیری هست توداری بخودت وخدا ظلم میکنی .همه چیزت باید نامبروان باشه .

    فکرکردی اینا صحبتهای انگیزشیه ؟!!

    یه نفربیاد اینجا صحبتهای انگیزشی بکنه که تویک تصمیم هیجانی بگیری؟!

    با افتخارعرض میکنم

    نه دوستان این یک ((برنامه زندگیه که میخاد آبروی خدا روحفظ کنه ))

    ((شان وشخصیت خداروبه نمایش بزاره))

    چقدرخدابمن الهام کرد آبروی منو حفظ کن بارها بهم الهام کرد گفتم چشم .

    ایا کسی هست همه درها به روی اوبسته باشه وفقط یک در به روی او بازباشه وفقط درخداباشه ؟کانتکت لیستمو پرکردم ازادمها -اون ادمها کوشن؟کوشن؟بیان نگاه کنن ببینن این دل توبیقراره کیه .

    فقط یکبار بایک قلب قشنگ -فقط یکبار

    بگوخدا

    فقط یکباربگو-بابت همون یدونه دستتو میگیره-باهمون یکبارمیتونه عاقبت بخیرت کنه -یکبار ازش خواستی گفتی خدایا زندگیمو نجات بده خدایامن جزتوکسی روندارم –زندگیموخودت بیمه کن -من آبرو دارم -آبرومو پیش خانوادم -آبروموپیش فامیلام نبر-خدایاکمکم کن من دست -سمت تو درازکردم .

    خرج میکنم انتخاب میکنم بدون ترس -یه عمرترسوندنت گفتن خرج نکن -فردامیخای چیکارکنی -افتخارمیکنم شب به شب حسابامو صفرمیکنم .

    استاد هروزی که یک میلیون میاد توحسابم تا اخرشب تموم میشه خرید اینترنتی میکنم باخیال راحت ؛)))

    امام علی فرمود هرگاه خدا عبادت فردا رو ازتوخواست -توهم روزی فردا رو ازخدابخواه -شب به شب باهمدیگه حساب میکنیم میگم ببن تموم شد ببین هیچی ندارم -فردا صبح ساعت 6بیدارمیشم مثل کاسبای توبازارکرکره را میدم بالایاعلی به امید تو-به پول پس انداز دیشبم نمینازم -بخدایی مینازم ومیخایم بریم باهمدیگه پول بسازیم :)))

    توقراره یک زندگی بسیارزیبا شکیل درحدیک جانشین خدا برای خودت وخانوادت بسازی -که هرکس ازبیرون تورو دید -چشم بسته بگه این یک انسان مومنه -ماشینت بهتربن -خونت بهترین -لباسات بهترین -سفرهای خارجیت بهترین سفر .

    اگرتو هدف نویسی هات توتارگتات به چیزی کمتر از این بهترینها رضایت میدی ؟تومیترسی وترس برادرمرگ -توآرام آرام داری میمیری وخودت خبرنداری .

    پیامبر میفرماید اگرشما دوتا کارانجام بدید هرچه که من شنیدم شماهم میشنوید -وهرچه که من دیدم شماهم میبینید -دوتا کار را نمیگه

    یک دستوالعمل 2000صفحه ای بدم تا بشی محمد!

    فقط 2تا کاره

    زیاد حرف نزن پیامبرمیگه بجای این حرفا 2ساعت گفته چون نیم کردارنیست .

    هرخری را تودلت راه نده :))

    این تجربه جدیده تاطرف حرف میزنه شما شمارتونو بفرمایید:))

    آقا سیو نکن شماره اینو -تاقید آدمهای دوزاری رانزنید-آدمهای سطح بالا سراغت نمیان .

    توروخدا اینقدربرای اینیستاگرام وقت نزار-برای گوشی وتلگرام وقت نزار-توروخدا برای سوشال مدیاها وقت نزار -بخداقسم به پاکی هستی قسم استااااد -شاید روزی 3یا4دقیقه برای اینیساگرام وتلگرام وقت میزارم -اصلا تایم نمیزارم -اصلا تایم من برای اینچیزانیست -دائم دارم کتاب صوتی گوش میدم -فایلهای استاد گوش میدم

    به زمان صدمه نزن -خسارت نزن -زمانتوسیوکن حساس باش-متوسط ورود وخروجت دراینیستاگرام نگاه کن بری بیای بیرون کمه کم 20دقیقه رفته-با200میلیارد لینک انرژی -هریک نگاهی که میکنی مغزت هزاران تصویر میگیره-درثانیه -بااون تصویرها میخای چکارکنی رفت تواینباکست سیو شد .

    اومدم مهمونی خونه مامانم صبح ساعت 4صبح عادت کردم بیدارمیشم چقدر صبح انرژی مثبت بالاست درحدبنز- قبل از اذان شکرگزاری ودعا قبل از اذان صبح چقدر عالی روز رامیسازه تا شب فقط اتفاقات عالی میوفته آقااااا

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 493 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    یا مقلب القلوب و الابصار

    یا مدبر اللیل و النهار

    یا محول الحول و الاحوال

    حول حالنا الی الحسن الحال

    سلام و درود خدا بر استاد عزیزم و همسر بزرگوارتان

    انشاالله سال جدید برشما مبارک باشد و امیدوارم سالی سرشار از شادی و سلامتی و حال خوب و ثروت و آرامش برایتان رقم بخورد.

    استاد عزیزم تبلیغ این فایل را چندبار در سایت شما دیدم و به نظرم موضوع بی‌ارزشی می‌اومد و نمیخواستم وقتم را برای گوش دادن آن بزارم و میخواستم از وقتم بهتر استفاده کنم و تمرکزی روی دوره‌هایی که از شما خریده‌ام کار کنم.

    در حال حاضر همزمان روی دوره‌ی فوق‌العاده همجهت با جریان خداوند و قدم اول دوره‌ی فوق‌العاده 12قدم کار می‌کنم.

    ولی امروز ظهر دوست داشتم برای تنوع آهنگ گوش کنم یا یک فیلم طنز ببینم اما احساسم گفت که به جای این کارها فایل توت‌فرنگی را ببین

    دقیقا مانند مطلبی که در فایل بیان کرده‌اید ذهنم به طور پیش‌فرض می‌گفت که چون این فایل رایگان هست حتما موضوع بی‌ارزشی را می‌گوید ولی با توجه به تجربه‌های قبلی از سایر فایل‌های رایگان فوق‌العاده شما که مسیر زندگی‌ام را تغییر دادند با نگرش مثبت این فایل را تماشا کردم و یک کلید طلایی از فایل شما دریافت کردم که به یقین می‌گویم اگر همین مطلب این فایل را به صورت یک دوره طراحی می‌کردید حتما این دوره را برای بدست آوردن این کلید طلایی خریداری می‌کردم.

    از دید وسیع و دل دریاییتان و از وجود پاک و مقدستان سپاسگذارم.

    انشاالله خداوند حافظ و نگهدار شما باشد. ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    اکبرحسین زاده گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد

    سلام ودرود برهمه دوستان جان

    ورودی‌های ذهن چگونه باورها، پیش‌فرض‌ها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل می‌دهند.

    این انتظارات و ذهنیت‌ها در هر لحظه:

    از یک سو، تجربه‌های هم‌ فرکانس با خود را وارد زندگی‌مان می‌کنند.

    از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا می‌بخشند.

    به این صورت که اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق می‌کنند؛

    و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما می‌سازند: زمانیکه بیماری پندمیک آمد من رییس یکی از شعب بانکهای کشور بودم ،از همان اوایل هرروز مسئول بهداشت به شعبه ما سر می زد و به ما گوشزد می کرد که شماباید ماسک بزنید ،باید اسپری ضد عفونی کننده و دستگاه آن را داشته باشید باید جلوی هریک از همکاران شما یک اسپری پاش باشد ویک برگه به مامی داد و مواردی را که رعایت نکرده بودیم را تیک می زد و از ما امضا وتعهد برای اجرای آن می گرفت و دوباره فردا می آمد و باز هم همان کار قبلی را انجام می داد…

    آن زمان داشت بیماری شدت می گرفت وهمه جا صحبت فوتی های بالا و زیاد می آمد ،حتی یک روز یکی از پزشکان متخصص آن شهر که باهم دوست بودیم آمد در قسمت باجه من و یک ماسک مخصوص (دارای فیلتر تهویه هوا) زده

    بود داشتیم صحبت می کردیم در لابلای حرفاش گفت شما ماسک نمی زنید پلاستیک جداکننده مشتریان تا سقف هم

    که نزده اید و الحمدلله اسپری هم که هیچ کدام ندارید ، وقتی نوبت صحبت کردن من شد ناخودآگاه طبق عادت همیشگی ،دستم که روی میزم بود را به طرف صورتم بردم و به محاسنم کشیدم همان لحطه دکتر باعجله بلند شد و گفت کاری ندارید ورفت باوجود اینکه خیلی کار داشت وبرای کارهای وامش آمده بود ،همکار مسئول وام شعبه که نزدیکم بود گفت می دانی چرا دکتر رفت گفتم نه گفت وقتی دید دستت را از روی میز برداشتی و به صورتت کشیدی و دید اسپری

    هم نمی زنی ،ترسید وفرار را برقرار ترجیح داد ،خلاصه چند روزی گذشت و همچنان مامور بهداشت می آمد و هشدار می داد که شعبه را پلمپ می کنم و حتی می توانم حکم بازداشت برایتان بگیرم و می گفت من همه بانکها رفتم وهمه رعایت می کنند غیر از شما ،مگر تلویزیون نمی بینید هرروز هزاران نفر در کل دنیا کشته می شوند ،

    ،من هم که اصلا تلوبزبون نمی دیدم و تو شبکه های اجتماعی هم نبودم اصلا کلمه ای از حرف های طرف را نمی فهمیدم ،بالاخره با توجه به هشدارهای مامور بهداشت دستگاه اسپری آوردیم پلاستیک جداکننده زدیم

    وبرای همه همکاران اسپری جداگانه گرفتیم یادمه رفتم اداره کل مایع ضد عفونی وماسک بگیرم گفتند شما اولین

    باره می آیید دنبال اسپری وماسک ؟ ، بعضی از شعبه ها شاید 5بار گرفته اند ،بااین اوصاف من ماسک هم می زدم

    مامور بهداشت دوباره آمد و دید همه رعایت کرده ایم غیر از همکار اعتبارات ، واین بار هم تعهد نامه از ماگرفت که اگر ایشان ماسک نزند شعبه را پلمپ می کنم این همکار تازه دو هفته بود شعبه ما امده بود و به قول خودش می گفت من شعبه قبلی که بودم از اول صبح که وارد شعبه می شدم از صندلی گرفته تا میزم را بااسپری ضد عفونی می کردم وتا ظهر شاید سه بار ضد عفونی می کردم در آن شعبه ما اصلا چایی نمی خوردیم و طبق بخشنامه که گفته بود اگر کسی چای می خواهد باخودش از خانه فلاکس بیاورد و فقط خودش استفاده کند چای هم نمی خوردیم ،ولی وقتی آمدم این شعبه و دیدم

    نه تنها چای درست می کنید بلکه هرروز دور همی صبحانه هم می خورید و بعضی وقتها هم از بیرون آش رشته و باقالا

    می گیرید ودور هم می خورید ،من هم انگار ضد گلوله شدم و از آن روز تا الان نه ماسک زده ام و نه اسپری مصرف

    کرده ام ،خلاصه بگذریم که بالاخره شعبه را دوروز پلمپ کردند

    یادمه آن دوران هیچ کدام از بچه ها بیمار نشدند ولی در کمال تعجب هر کدام از آنها در این دوسال به شعبه دیگری می رفت باوجودیکه این شعبات همه مسائل ایمنی را رعایت می کردند همکار منتل شده بعد از دو هفته بیماری را می گرفت ، حتی یک کارمند خانم خیلی فعالی داشتیم و یکسال ونیم پیش ما بود ومریض نشد به محض اینکه به شعبه دیگری رفت بیمار شد و دو هفته در خانه بود تاخوب شد وآمد سر کار ،

    در این دوسال من یا ماسک نمی زدم یااز ترس مامور بهداشت نصفه نیمه می گذاشتم ،هنوزم که هنوزه ذهنم باور نکرده

    . می گه شاید شانسی بوده …ومن به او می گویم اگر بچه ها این بیماری را نمی گرفتند پس من نگرفتم چون بچه ها در زمان حال زندگی می کنند وبه چیز دیگری فکر نمی کنند ولی بزرگترها همش بااین افکار زندگی می کنند …

    مورد دیگه چون خواهرم پزشکه ،خیلی به مادرم سفارش می کرد که رعایت کنه وبه این خاطر خیلی کم به خانه مادرم می آمدند یک روز رفتم خانه مادرم دیدم دراز کشیده و قرص و اسپری نزدیکش گذاشته ،گفتم چی شده کسالت داری گفت

    بیماری را گرفتم نیا نزدیک من ،من رفتم کنارش نشتم و از فلاکسش چایی ریختم و باقندهای قندانش خوردم و گفتم ببین

    هیچیم نشد توهم بلند شو چیزیت نیست ولی خواهرم هرروز به او تلفن می زد و به او هشدار می داد ومن هم هرروز

    تلفن می زدم و می گفتم چیزیت نیست و او می گفت خواهرت گفته باید دو هفته قرنطینه باشی و خلاصه این قدر تلفن

    زدم که بعد از یک هفته بلند شد ورفت و کارهاش رو انجام می داد و آزمایش اتجام داد و علائم بیماریش رفع شد

    اولین خانه ای که ساختم برق کاریش را داییم انجام داد وقتی هواکش حمام و دستشویی را می بست گفت دایی یکسال دیگه این هواکش ها به صدا درمیاد و باید عوضش کنی وهیچ فایده ای نداره ،از اتفاق یکسال بعد به صدا درآمد ،وماهم که

    دایی متخصص برقمان گفته بود باورکردیم و تا 5سال هیچ اقدامی نکردیم و باور کرده بودیم که واقعا همینطوره ، اما با

    آشنایی بااستاد عباس منش و روانشناسی ثروت یک و آن زمان بود که استاد کارهای پارادایس رو انجام می داد ووسایل

    و لوازم نجاری و …می خرید ،و می گفت تمام مردم آمریکا توی خونه هاشون تمام این وسایل رو دارن ، من قبلش باورم

    این بود که من اگر این دستگاهها را بخرم گران می شود و افرادی که کارشان نجاری یا جوشکاری یا کار های دیگری است نمی توانند بخرند و همین باور(کمبود )باعث می شد برای خرید اقدامی نکنم ، ولی باخرید دوره روانشناسی ثروت

    یک و کار کردن روی باورهام ودیدن استاد و اقداماتش برای انجام آن کارها شروع کردم لوازم بخرم ،یک روز داشتم

    فایل 24دوره روانشنای ثروت یک را گوش می دادم که در مورد تعمیرات و کارهای خانه و کلا کارهایی بود که ما بلد

    نیستیم و ترس ها نمی گذراره اقدام کنیم استاد تو اون فایل می گه اگر وسیله خرابی داربد ویک درصد فکر می کنید می تونید از عهده تعمیرش بربیایید انجام بدید اولا اینکه اگر انجام دادید و درست شد اعتماد به نفس شما بااین کاربه سقف می رسه ویک درصد اگر نتونستید اشکالی نداره می برید پیش استاد فنش و اون درستش می کنه ، من فایل 24را شاید بیست

    بار تو یک روز گوش دادم صبح روز بعد ساعت 5صبح اول رفتم سراغ زنگ آیفون خونه که شاید 5سال بود و درب را

    درست باز نمی کرد و باراهنمایی یک تعمیر کار درستش کردم بعداز آن هواکش سرویس بهداشتی را باز کردم و دیدم

    دوتا پیچ در پشت آن قرارداره و چون داخل سقف کاذب بود و پیچ ها بطرف پایین بودند چند وقت یکپار پیچ ها شل می شدند و باپیچ گوشتی سفت کردم وصدا قطع شد ،من چه کار کردم که اینها درست شد من که همان آدم قبلی بودم با همان

    پوست و گوشت واستخوان ، فقط باورهام رو تغییر داده بودم و یک الگوی عالی داشتم برای این کار و ازخدای بزرگ به خاطرحضورشان در زندگی ام سپاسگذارم و از استاد عزیز و آموزش هاشون سپاسگذارم …

    البته این راهم بگم من از بچگی نمی دانم چرا ،اصلا باقرص ودارو جورنبودم و الآن که 49سالمه شاید توی عمرم سه یاچهار بار قرص خوردم این هم برای دندانپزشکی بوده و رفع عفونت وانگار خداوند این باور را در من نهادینه کرده

    بود،قبل از آشنایی بااستاد فکر می کردم من خیلی مغرور شدم و شاید زمانی خداوند تلافی همه این ها روسر من دربیاره

    ومن حسابی بیمار بشم ولی باآشنایی بااستاد و اطلاع از قوانین وعملکرد ذهن حالا باور دارم که همه این کارها کار ذهنه

    که ناخود آگاه خداوند این باورها رو درش نهادینه کرده ،

    وقتی هم سن وسالهای خودم حتی کسانی که شاید 10سال از من کوچکنترند و بیماری های عجیب غریب دارند تعجب

    نمی کنم و این امررا عادی نمی دانم و تازه با اجرای قانون سلامتی به مدت سه سال حالا می دانم که طبیعیه که من

    سالم باشم طبیعیه که تا آخر عمرم سرپا باشم و غیر طبیعیه که من بیمار باشم ….

    مورد دیگه من همین یک ماه پیش درخواست سه دستگاه کنتوربرق برای ساختمان کرده بودم پیامک آمد مبلغ 43

    میلیون واریز کنید مبلغ را به حساب اداره برق ریختم گفتند دوسه روز دیگه پیام می آد مبلغ دیگری بریزید و برای

    نصب کنتور ها می آیند دو هفته شد وخبری نشد از برق کارساختمانم پرسیدم گفت کنتور نیست وشاید باید صبر کنید من قبول کردم ولی دوروز بعد انگار یکی به من الهام کرد تلفن بزن اداره برق ،بررسی کردند گفتند مبلغ جزیی 480

    هزارتومان پیامک آمده و شما پرداخت نکرده اید من آن را ندیده بودم بلافاصله پرداخت کردم فردای آن روز پیام آمد

    برای خرید کنتور اقدام کنید وقتی وارد سایت شدم دیدم نوشته موجودی کنتور 1600دستگاه ،این که خیلی زیاده پس

    چی بود برق کارم می گفت کنتور نیست و این موقع من از خداوند تشکرکردم که به من الهام کرد تلفن بزنم اداره برق

    وآن هم موقعی بود که یک روز دیگر برای پرداخت مبلغ 480هزار تومان وقت داشتم واگر نمی ریختم باید دوباره

    درخواست می دادم وخداوند چه زیبا در زمان مناسب من را هدایت کرد درست یک روز مانده به تاریخ اتمام قرارداد

    خدای خوبم واقعا از تو سپاسگذارم …اگر بخواهم در این موارد بنویسم بایدچندین کتاب در این موارد بنویسم ..

    در مورد ذهنیت مثبت :توی کتابی خواندم از افکار وباورهای سم والتون بنیانگذار وال مارت ، که فهمیده بود در شهرشان شرکت وفروشگاه جدیدی مثل آنها باز شده و باهمکارش رفتند تا به آنجا سرک بکشند همکارش تعریف کرده من وقتی وارد فروشگاه شدم آن را نامرتب دیدم اصلا تمیز نبود و قفسه ها نامرتب ، وقتی بیرون آمدیم من گفتم دیدید چقدر نامرتب

    بود و اصلا خوشم نیامد و در کمال تعجب دیدم سم والتون گفت دیدی فلان جنس را چقدر قشنگ در قفسه ها گذاشته بودند

    و یا قسمت لوازم آرایشی چقدر خوب طراحی شده بود ،من از آنجا فهمیدم فرق یک کار آفرین موفق را ویک کارمند مثل خودم را ،او از این همه نقص و کاستی فروشگاه فقط جنبه های مثبت آنرا دیده بود و راز موفقیت او هم همین مثبت نگری بود یازمانی که جف بزوس موسس آمازون می گوید من زمانهایی که موفق بوده ام زمانهایی بوده که بیشتر مثبت نگر بوده ام ….بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: