کلید اجابت دعاها - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری کلید اجابت دعاها
    361MB
    71 دقیقه
  • فایل صوتی کلید اجابت دعاها
    70MB
    71 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

857 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Rouzbeh somayeh گفته:
    مدت عضویت: 1324 روز

    به نام خداوند زیباییها

    سلام به استاد عزیزم و مریم جاان و همه دوستان این خونه بابرکت

    یه کوچولو فایل رو روز قبل گوش دادم و امروز دوباره کامل

    چقدر جنس صحبت هارو دوست دارم انگار هر لحظه داره انرژی خداوند بهم جاری میشه تا پرتوان و پرقدرت ادامه بدم و بهونه ها صفر بشه .

    کلام خداوند انقد شیرین بیان میشه که هر لحظه به استادم احسنت میگم و خداوشکر میکنم که این نعمت تازه رو مثل آب گوارا مینوشم .

    در مورد قرآن و هدایت و حمایت خداوند جالبه بگم صبح بعد تمرین ستاره قطبی رفتم ببینم خواب دیشبم چی بود راستش انقد خوابهای قشنگ میبینم و همرو یادداشت میکنم که دیگه باید کتاب بنویسم

    خوابم تلاش مورچه های زیادی بود که زمین رو پوشیده بودن وقتی بیدارشدم تعجب کردم چون زیاد جنس خوابهام از نوع دیدن حیوانات نیست بلکه بیشتر طبیعت فراوانی هست

    بمحض نوشتن تمرین یهویی بدون اینکه اختیاری و انتخابی باشه رفتم سمت قرآن و نشستم پای میزنم و سریع بازش کردم

    صفحه اول سوره نمل بود الله اکبر

    سوره ایی که سراسر پراز مثال و آگاهی بود انقد شیرین بود که انگار رفتم تو دل تاریخ و برگشتم

    اونجا قدرت خداوند و انسان رو بیشتر درک و مزه مزه کردم از حضرت موسی و سلیمان نبی تا….

    جمع مورچه ها و سخنانش باهم رو شنیدم و سلیمان و …

    حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَهٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿18﴾

    تا آنگاه که به وادى مورچگان رسیدند مورچه‏ اى [به زبان خویش] گفت اى مورچگان به خانه ‏هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند (18)

    فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ ﴿19﴾

    [سلیمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افکن تا نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس بگزارم و به کار شایسته‏ اى که آن را مى ‏پسندى بپردازم و مرا به رحمت‏ خویش در میان بندگان شایسته‏ ات داخل کن (19)

    گفتم سمیه سپاسگزار باش که هرچه که سپاسگزار باشی کمه ، خدایی که شب و روز هدایتت میکنه و بهت میگه به چه چیزهایی فکر کنی

    انقد تو این آیات تفکر کردن برام شیرینه وقتی خداوند مستقیم و آسون هدایتم میکنه

    امیدوارم هرلحظه آسونتر از گدشته زندگی کنم و شاد وسلامت

    سپاسگزارم خداوندم که خواب بیداری بهم نشون راه راستو میده تا بهتر زندگی کنم و برگی در باد نباشم، تا هرچیزی رو نبینم و هر حرفی رو نشنوم .

    خدا بوجود بابرکت استاد عزیزم سلامتی و توفیق عنایت کنه ….

    در پناه خداوند ناب ترین هارو تجربه کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1460 روز

    سلام

    دیشب که حسم گفت عباس یبار دیگه سایت رو رفرش کن

    بلافاصله مغزم گفت استاد همیشه صبح فایل میزاره روی سایتها!

    من رفرش کردم و دیدم پاسخی دریافت شده از سوالهایی که میپرسیدم این چند روزه

    اینکه چقدر اشک ریختم با این فایل رو کاری بهش ندارم

    ولی استاد راست میگید

    ذهن من یک درصد هم باور نمیکنه خیلی وقتا

    ذهن من وعده ای که خدا بابت درآمد بیشتر رو بهم داد باور نمیکنه

    چون میگه تو کارمندی نمیشه!

    ذهن من باور نمیکنه که احتمال یک رابطه با یک فرد بی نظیر رو داشته باشه

    حتی باور هم نمیکنه که هیچ

    احتمالش رو هم نمیزاره بدم

    میخام ادامه سوره مریم داستان حضرت مریم رو هم به صبحت هاتون اضافه کنم

    جایی که خدا به مریم فرزندی میخاد عطا کنه و مریم مقاومت میکنه

    قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکِیًّا

    گفت: من فرستاده خدای توام، آمده‌ام تا تو را پسری بخشم بسیار پاکیزه و پاک سیرت.

    قَالَتْ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا

    مریم گفت: از کجا مرا پسری تواند بود در صورتی که دست بشری به من نرسیده و کار ناشایسته‌ای هم نکرده‌ام؟

    قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ ۖ وَلِنَجْعَلَهُ آیَهً لِلنَّاسِ وَرَحْمَهً مِنَّا ۚ وَکَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا

    گفت: این چنین کار البته خواهد شد، خدایت فرموده که بسیار بر من آسان است و تا این پسر را آیت بزرگ و رحمت واسع خود برای خلق گردانیم؛ و قضای الهی بر این کار رفته است.

    داستان مقاومت ما نسبت به خداست

    استاد وقتایی که شما میگید من هنوز مقاومت دارم نمیدونم باور کنم یا نه

    شما که اینقدر به خواسته هایی رسیدید که حتی یسری ها جرئت فکر کردن بهش رو هم ندارن هنوز

    ولی ذهن شما هم مقاومت میکنه

    نمیدونم از جایگاه من سخته که باور کنم برای شما اینطوری باشه

    ولی با دیدن زکریا میشه این رو فهمید

    حتی راجب حضرت ابراهیم هم همین داستان بچه دار شدن تکرار شده

    قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ ﴿53﴾

    گفتند: نترس که ما تو را به پسری دانا مژده می دهیم.

    قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِی عَلَى أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ﴿54﴾

    گفت: آیا با آنکه پیری به من رسید، مژده ام می دهید؟ به چه مژده می دهید؟

    قَالُوا بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلَا تَکُنْ مِنَ الْقَانِطِینَ ﴿55﴾

    گفتند: تو را به بشارتی درست و به حق [که واقع شدنی است] مژده دادیم؛ بنابراین از ناامیدان مباش.

    قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ ﴿56﴾

    ابراهیم گفت: به جز مردم گمراه چه کسی از لطف خدای خود نومید می‌شود؟

    یعنی مقاومت برای همه هست

    یسری ها میتونن منطق براش پیدا کنن

    مثال هایی توی زندگی خودم هست که یادآوریشون کمک میکنه

    – من همیشه عاشق ماشین بودم از بچگی یعنی همیشه تو تخیلاتم بود و با توجه به شرایط خونوادم و خودم اصلا امکانش نبود برام

    ولی من تجسم میکردم

    ولی خیلی هم امید نداشتم که بشه

    ولی باهاش حسم خوب بود

    گذشت و گذشت تا یک روزی یکی از دوستانم که چند سال بود ندیده بودمش من رو برد بیرون و به من برگشتنی گفت بشین پشت ماشین صفر کیلومترش!

    آقا اون شب که من برگشتم خونه انگار یه انرژی گرفته بودم که ای بابا این آدم هم سن من رفیق من تونسته داشته باشه

    انگاری برام منطقی شد

    خدا برام منطقیش کرد

    و کمتر از یک ماه ماشین صفر کیلومتر اومد توی زندگی من!

    – داستان بعدی راجب داستان کنکور من بود

    که از یه منطقه ای که هیچ کس قبول نشده بود من شروع کردم به مطالعه

    یه استادی تو مدرسه داشتیم میگفت همین شماها هستید که قبول میشید

    من حرفش رو باور کرده بودم!

    و من قبول شدم

    سالها ازون روز میگذره

    ولی بقیه دوستام باور نکردن و قبول نشدن

    نه قبل من کسی باور کرده بود نه بعد من

    ولی من باور کردم و برام اتفاق افتاد

    – داستان بعدی راجب رابطه عاطفی بود که برام خلق شد

    طوری که خود طرف بهم پیشنهاد داد و همه چیز به راحتی رخ داد

    همه اینا زمانی برام رخ داد که برام منطقی شدن

    وقتی برام فراوانی جهان منطقی نشده هنوز خب فراوانی رو هم دریافت نمیکنم

    وقتی هدایت خدا برام منطقی نشده هدایتی رو هم دریافت نمیکنم

    به نظرم باور کردن هدایت میتونه خیلی از خواسته هارو منطقی کنه

    یه آدم با یسری ویژگی خاص برای رابطه عاطفی رو خدا میتونه هدایت کنه به سمتم

    یه ایده پولساز رو خدا میتونه هدایت کنه به سمتم

    سلول هام رو میتونه هدایت کنه که طور دیگه ای عمل کنن

    من رو میتونه به غذای سالم هدایت کنه

    من رو میتونه به کشور بهتر هدایت کنه به موقعیت بهتر هدایت کنه

    خدا میتونه هدایت کنه

    توانایی شو داره

    وقتی روی توانایی خدا حساب کنم آرومم

    نگران نیستم

    چون میدونم که من نمیتونم ولی اون با منه اون میتونه

    ولی مشکل ازونجایی که من بیشتر همیشه روی توانایی های خودم حساب میکنم

    فکر میکنم خودم باید همه کاری بکنم

    اینجاست که زمین میخورم

    اینجاست که همه چیز خراب میشه

    از خدا میخام که من رو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کنه

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1303 روز

      سلام به دوست عزیزم آقای حیدری نازنین

      این کامنت شما حدودا 5 روز فکر کنم که منتظر خوندنش هستم ولی هر بار که میخوام شروع کنم به خوندن نشد و قطعا هم مدار نشده بودم با آگاهی هاش ،تا اینکه امروز خوندمش و بر قلب و روحم نشست و چه زیبا با مثالهای خودتون توضیح دادین و باعث شد منم مثالهامو توی ذهنم مرور کنم و برام منطقی بشه

      یادم میاد زمانی که در سن 15 سالگی از خداوند درخواست یه کار راحت کردم که با روحیه من سازگار باشه و البته با عشق انجامش بدم و پول بسازم دادم،بدون اینکه کسی مشوق من باشه و یا الگوی داشته باشم اما چون در اون سن ذهن منطقی من زورش بهم نمیرسید خیلی زود به کار مورد علاقم یعنی آرایشگری هدایت شدم و اینقدر ذوق و شوق داشتم نسبت به این کار که از همون سن هر ایده ای برام میومد اجرا میکردم و انجام میدادم ،تا 8 سال بعدش این کارو برای دوستان و آشنایان به رایگان و برای تفریح انجام دادم چون باورهای مالی خوبی نداشتم و اصلا فکرشو نمیکردم بتونم از لین راه پول در بیارم ،بعد از 8 سال در سن 23 سالگی بدلیل تضادهای مالی و این بار به همراه ذهن منطقی وارد عمل شدم و از خداوند درخواست هدایت کردم و در کمال ناباوری کاری که با عشق انجام میدادم و جلوی روم بود و نمیددیمش برام پررنگ شد و استلرت کارمو با کمترین امکانات در یک اتاق 3×4 توی یه روستا شروع کردم ،هیچ امکانات خاصی نداشتم فقط ایمان داشتم که میشه ،آدمهای زیادی از دوستانم و حتی غریبها به کمک من اومدن که البته اعتبارش به خدا بود و این اتفاق زمانی افتاد که من ایمانمو نشون دادم با جرات حرکت کردم با دست خالی ،توی کمتر از یکسال با همه کسادی بازار و خاک خوری که داشتم اونم بدلیل کمبود مهارت بود و هر روز به الهاماتم گوش میدادم ایدهای ساده رو در کسب کارم اجرا کردم ،

      یادم میاد یه روز با یکی از آرایشگرای قدیمی شهرمون که کارش خیلی خوب بود صحبت میکردم و ازش راهنمایی میخواستم ،بعد از همه حرفهاش یه جمله بهم گفت که باورهای منو متحول کرد و باعث شد توی مسیرم ببشتر امیدوار باشم ،ایشون گفتن که من ایمان دارم با ذوق و صلیقه ای که داری خیلی زود رو دست تو شلوغ شلوغ میشه ،همین جمله از کسی که خودش نتیجه گرفته بود برای من کافی بود و باعث شد من هر روز اینو به خودم یادآوری کنم که نتیجشم این شد دقیقا به یکسال نرسید از درو دیوار آرایشگاه من مشتری سرازیر شد ،و کمتر از دوسال سالن خودمو بزرگ کردم و جهشهای مالی خوبی برام اتفاق افتاد که هنوز ادامه داره

      در بحث روابط عاطفی دقیقا همین موضوع برام اتفاق افتاد و روابطی که میخواستم توی ذهنم تجسم میکردم از خداوند درخواستش دادم و دقیقا همون روابط برام تیک خورد

      ماشین مورد علاقم وقتی که درخواستشو از خدا داشتم به این صورت بود که عکسشو زدم بالای سرم توی محل کارم و همیشه با خودم تکرار کردم که من باید قبل از دوسال هم صاحب خونه بشم و هم ماشین مورد علاقم و جالب اینجاست شرایط طوری پیش رفت که قبل از دو سال برام اتفاق افتاد و همه چی بصورتی پیش رفت که به خواستهام رسیدم

      اقای حیدری پسر دوسداشتنی مرسی که با کامنت زیبات این آگاهی ها رو بیادم آوردی ،از خداوند برات بی نهایت شرایط خوب در همه زمینها آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    اشرف مخلوقاتم گفته:
    مدت عضویت: 1047 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    هست کلید در گنج حکیم

    به نام خداوند آرامش دهنده قلبها

    سلام با عشق سلام با مهر فراوان به قلب پاک و خدایی ات ای استاد خوبان ای بزرگ مرد تاریخ زمان ای پیامبر عشق و زیبایی درود بر تو و بانو شایسته عزیز و دوست داشتنی .

    سلام و درود بر همه خوبان سایت توحیدی همه جستجوگران معنوی …

    خوش بحال ماست که اینجا در دور کعبه به گرد هم جمع شدیم و هر روز و هر لحظه غرق خدا لبیک گویان قدم بر میداریم قدمی که از سر شوق هست و از سر عشق…

    استاد عزیز و باعشق ما اول قدردانی ویژه در ویژه میکنم هم بخاطر این فایل توحیدیه رویایی و هم بخاطر کپشن بسیااااار زیبایی که به قلم وقلب پاک مریم عزیز به تحریر درآمد تا ما قبل گوش کردن به فایل کدهای لازم و بگیریم تا فایل بهتر و بیشتر به ما بچسبد شما دوتا حرف ندارین عشقین عشقققققق.

    سپاس مختص خدایی است که مرا در مدار این فایل بی نظیر توحیدی قرار داد تا باهاش عشق دنیا رو بکنم

    خداروشکرررررررر برای این فایل بی نظیر

    استاد واقعا اگه بخوای قیمت بزاری چه قیمتی میشه روش گذاشت این فایل خدا چند؟؟؟؟

    خدایا این میلیارد میلیارد ثروت و گنجه که رایگان در اختیار ما گذاشتی چقد بابتش باید ترا شکر کنم چقد باید سپاسگزار باشم ..

    استاد این آرامشی که تو صداتون هست چنددددد؟؟؟؟

    من نزدیک به 10روز بصورت تمرکزی داشتم تو فایل کمبود را باور نکن حتی اگر پرفسور هاوکینگ گفته باشد؟ شروع کردم به شب و روز گوش کردن به فایل و مطالعه کامنتا هیچ فایل دیگه ای چندروزی گوش ندادم تو صفحه62بودم یدفعه دیدم یه نقص کوچیک پیش اومد همیشه خدا میخواد منو ببره جای دیگه همچین اتفاقای رخ میده اومدم بیرون دوباره از نوع وارد سایت شدم دیدم رو بنر سایت زده فایل جدید اونم اسمشو دیدم گفتم این حتمااااا از اون فایلهای جدید قبلی آتشفشانی تره قراره پرواز کنم برام مثل روز روشن بود چون این یکی دوماهی استاد چندین فایل جدید از داحل غار حراش برامون فرستاد از جنس توحید و آرامشی که تو لحن استاد هست با تمام فایل های قبلی و قدیمیش فرق داره مشخص استاد چه تکاملی عالی رو طی کرد و الان چقدددد نزدیک خدا خونه درست کرده و چقد بهش نزدیک شده استاد از آرامش صدات میفهمم که این فایل ها از چه فاصله ای با خدا هست تو بی نظیری مرد بی نظیرررر واین فایلت دقیقا پاداش 10روز تمرکزم بر روی فراوانی این 10روز جایزم شد این اگه ادامه بدم چی میشووووود.

    با شوق و ذوق زدم رو فایل صبح جمعه بود چنددقیقه اولشو که گوش دادم بیهوش شدم مدهوش شدم از این همه انرژی الهی در این صدا دراین آگاهی اصلا انگار یک مورفین با دز بالا بهم تزریق کردن وای چقد این فایل آرامش بخش قلبهاست این صدای خداست این ندای خداست غیر ازین نمیتونه باشه الان سه روزه دارم شب و روز بهش گوش میدم و از اول شروع کردم به خوندن کامنت نتونستم کامنت بنویسم چون میخواستم فقط این آگاهی را بخورم اونم روز و شب و کامنتارو که عالی هستن خصوصا کامنت آقا مهدی سابقی نژاد خیلی خلاصه بود ولی برای من درس بسیاااار آگاهی بسیاااااار نابی داشت برای تفکر کردن و ساختن باور توحیدی و باور به فراوانی الگویی بسیار عالی برای من شد، که براش نوشتم چقد زیباست از کپر تا فرشته از زندگی باستانی تا زندگی لاکچری خدایاااااا چیجوری شد وقتی برای مهدی جان ما شد پس حتمااااا برا منم میشه ،این شد چند روزی در ادامه فایلی کمبود ووباور نکن اومدم ایتجا که مفهوم کلیدی و تکمیلی این فایله و چقدددد خدا کارش درسته دقیقا چیزی که خواستم همش میگفتم خدایا من نمیتونم باورهامو تغییر بدم وحوصله تمرین کردن زیاد و ندارم تو بیا از راحت ترین و زیباترین و بهترین و عزتمندانه ترین راه منو ببر پیش خودت من در همسایگی شیطان گیر افتادم من در منبع تاریکی شیطانم تو بیا منو ببر تو دستمو بگیر تو بر من بتاب که با این فایل جدید وآگاهی های نابش گفت حالا بیا اینجا به این آگاهی ها هر روز گوش بده کامنت دوستانو مطالعه کن نمیخوای کار دیگه ای بکنی تو فقط اینجا باش و لذت ببر من بقیه کارارو برات انجام میدم چقد باور کردن به قدرت خدا لذت بخشه چقد تسلیم شدن دربرابر قدرت مطلق زیباست چقد مزه دار میشه زندگی در همسایگی خدا خداجونم این چیه این چه عدله عالیه که برای ما فرستادی تا بتوانیم ذهنمونو منطقی بسازیم برای میلیاردر شدن برای خوشبخت شدن برای در آرامش و امنیت زندگی کردن خدایا واقعا اگه تو نباشی لحظه زندگی کردن و نمیخوام من از این آگاهی چند روز ذهنم قفل شد نتونستم کامنت بنویسم الان بخاطر تعهدم اومدم بنویسم واقعا دربرابر این آگاهی خالص و نااااااااب هرچی بگیم کم گفتیم نمیشه این آگاهی رو هرگزززززز توصیف کرد نمیشه این آرامشی که در صدای استاد هست و بروی کاغذ آورد استاد اینا چیه که گفتی اینا از کجا اومده چیجوری اینارو تو قلبت نگه میداری وااااای چقد حس خوبیه اون لحظه ای که این آگاهیی ها بهت الهام میشه همینطوری مثل چشمه ای زلال جاری میشه قلب استاد هم شده منبع این چشمه زلال مثل قلب نازنین پیامبری که چشمه زلال و پاک قرآن ازش بیرون زد خدایا منم دلم این الهامات ناب و میخواد منم دلم مظهر نور الهی شدن را میخواد منم دلم آرامش از جنس استاد و میخواد هرچی میگذره صدای استاد داره نرمتر و زیباتر و لالایی میشه برامون خدایا شکرررررت برای این هجمه از آگاهی های نابی که بصورت رگباری داره درونمو بمباران میکنه این آگاهی اومد تا سمی ترین باورهای مارو که کمبود و بی لیاقتی هست و محو ومتلاشی کند و توحیدی ترین باور دنیا که باور فراوانی و خودارزشمندی هست نهادینه کند الهی شکرررررررت.

    خداجونم من تسلیمم تسلیم تو تسلیم قدرت مطلق تو ای رب رزاقم تسلیمم ای رب وهابم تسلیمم من تسلیمم هیچی نمیدونم هیچی نمیدونم هیجی نمیدونم بیا و از خودت پرم ساز بیا و از توحید سرشارم ساز من تشنه تو هستم من کویرم کویر تو خودت میدونی من به عشق تو هست که چندین سال بدون موفقیت مالی در این راه استقامت کردم صبوری کردم چون تورا پیدا کردم تو تمام نفسهایم هستی تو خون تو رگهام هستی تو دریچهای انرژی من هستی تو همه وجودم هستی من میخوام در تو گم بشم تا پیدا بشم الهی من برای آرامش هر روزه ام برای حال خوبم برای اینکه بتوانم هر روز زیبایی رو ببینم و تحسینش کنم به تو توکل میکنم برای اینکه چرخ زندگیم روان تر بشه به تو توکل کردم و تو برایم کافی هستی…

    الهی برای آسان شدنم برای آسانی ها برای آسان شدنم برای میلیاردر شدن آسان شدنم برای عشق ورزیدن مهربانی کردن آسان شدنم برای زیبا شدن آسان شدنم برای شادی و خوشحالی پایدار برای در امنیت زندگی کردن خدایااااااا تو برایم کافی هستئییییی….

    خداجونم ای خدایی که به زکریای پیامبر در سن پیری با نازا بودن همسرش یحی نیکو را عطا کردی به مریم مقدس بدون اختیار همسری عیسی پاک و اعطا کردی نوح را ازاون طوفان و سیل سهمگینی که کوهها اونروز در امان نبودن نجات خیر عنایت کردی و یوسف کوچک را از دل چاه بزرگش داشتی و به عزیز مصر تبدیلش کردی و موسی را از دست فرعون ستمگر از رود نیل عبور دادی و مردم و دور محمد تنها و بی کس جمع کردی محمدی که از مکه فرار کرد و کمک کردی با سپاه آسمانیش بدون هیج خونریزی شهر مکه رو فتح کند همه رو تو کردی تمام این کارها از ذهن زمینی ما دور هست و محاااااااال ولی تو تمام معادلات زمینی رو بخواهی بهم میزنی تو نشد و شد میکنی تو از عدم جهانی پراز نعمت ووفراوانی ثروت و آفریدی تو در همین عصر ما در نزدیکی ما استاد باعشق مارو از دل آن آتیش از آن گرما و از آن خانه 12متری که حمام و توالتش با 30نفر شریک بود از اون ماشین و زندکی فکسنی در جنوب ایران به یک زندگی لاکچری در زیباترین جای دنیا با بهترین امکانات بصورت شاهانه هدایت کردی تو برای این انسان ساده برای این کارگر ساده کشتی سازی در آمریکا فرش قرمز پهن کردی کی میتونست اونموقع باور کنه خود استاد هم باورش سخت بود ولی تو برات هیچ فرقی نمیکنه کافیه باورت کنیم ،خدایم تو بودی که مهدی سابقی نژاد دوست خوب توحیدی مارو از کپر سیستان بلوچستان از آن زندگی باستانی به لاکچری ترین جای رشت و ازاونجا به فرشته تهران ته لاکچری بازا ایران هدایت کردی من وقتی کامنت داش مهدی رو اینجا خوندم که نفر دوم بعداز سعیده جان شده که هر دوتاشون از یک زندگی خفقان به رشد وپیشرفت عالی رسیدن ،موندم نوشته بود خدا همون خدایی بود که منو از خانه کپری به لاکچری ترین جا هدایت کرد مبلغ درآمد ووهزینه های الانشو گفت من زدم گوگل خانه کپری موندم کفتم یعنی چی آخه چیجوررررررری مهدی تو چیجوری از دل این زندگی باستانی و فقیرانه تونستی بری منطقه لاکچری گلسار رشت ازاونجا هم به منطقه فرشته تهران که لاکچری بازای ایران همه اونجان خونه اجاره کنی ماهی300میلیون تومان آخه از کپر از دل اون تاریکی به چه درآمدی رسیدی اونم چیحوری ……

    بله این کار توی خدای قدرتمندم این کار توی وقتی برای اینا شد مطمعنن برامنم میشه برا منم خواهد شد خداحونم من به تو توکل کردم که براحتی انسانی رو از کپر تا فرشته از پیری به قدرت جوانی از طوفان از دریا از تنهایی از تاریکی مطلق از دل زندگی جهنمی جنوب به لاکچری ترین کشور دنیا و به امن ترین نقاط نجات خیر عنایت کردی بله به تو توکل میکنم که تو برایم کافی ترینی تو منبع عشقی تو منبع ثروت و نعمتی تو منبع خوشبختی و فراوانی هستی ترا صدا میزنم تا مرا از دست شیطان که منبع فقر وفحشا هست منبع تاریکی و دربه دری هست نجات خیر عنایت فرمایی خداجونم من با این آگاهی هایی که بهم تزریق کردی فهمیدم شیطان و باور کردم و بهش چسبیدم کمبود و باور کردم مرا ببخش و بیا نجاتم ده خداجونم من میدونم تو میتونی میدونم تو کار تو منطق وجود نداره منطق مال ما زمینی هاست من میخوام با ذهن الهی زندکی کنم کمکم کن خدایا من به فقر و کمبود چسبیدم تو بیا و فراوانی رو در من نهادینه کن من بدون کمک تو هیچکاری بلد نیستم و نمیتونم انجام بدم .خدایا کمکم کن تا بتوانم هر روز ترا بیشتر درک کنم و قوانین تغییر ناپذیرت را بیشتر بفهمم تا ایمانم به تو بیشتر ووبیشتر شود بتوانم آسان شوم برای آسانی ها…

    استاد عزیزم چه سند های عالی رو برامون رو کردی تا ذهن ما هیچ جوابی نداشته باشد ممنونم که تاکید کردی هر روز وشب به این فایل گوش بدیم و نکته برداری کنیم تا روز بروز با این آگاهی ناب به خدا نزدیکتر بشیم که نزدیکی با خدا یعنی غرق شدن در آرامش و حال و خوب و زیبایی که نتیجه این میشود دریافت ثروت های مالی و معنوی فراوان و بی انتها ،

    استادم بی نهایت ازت ممنونم بخاطر منطقی کردن ذهن ما با آیات قرآنی برای دستیابی به هر خواسته ای ازت ممنونیم استادخوبان نمیشه این هدیه رو قدردانی کرد نمیشه سیر شد از تشکر اگه شب و روز در سجده باشیم برای قدردانی از این آگاهی ناب باز کمه و خداجونم تو چقدددد مهربون و بخشنده ای که کمترین شکر گزاری مارو بهترین پاداش اعطا میکنی آخه همچین خدارو کسی باور نکنه باید خیلی ببخشیددددددد از حضور همه عزیزان باید بقول ما نمک بارش کنن مثل چهارپایان خدایا من اگه نتونم باورت کنم حق من جهنمه هیج اعتراضی ندارم تو چقد مهربونی… استاد خوبان واقعا اون قسمتی که آیه 186سوره بقره رو خواستی بخونی بغضتو دیدیم حق داشتی بغض کنی حق داشتی گریه کنی آخه خدا میدونست هیچکی نمیاد ازش از پیامبر بپرسه همه درباره جادو و جمبل و جن و روح و چیزایی که اصلا مفید نبود حرف میزدن سوال میکردن ولی از اصل دور بودن خیلی اون لحظه دلم گرفت که ما آدما چه جنسی هستیم و خدا چقددددد نصبت به ما مهربون و بخشنده هست،

    بقول خود خدا که فرمود بنده من اگر بداند من چقد دوسش دارم از فرط شادی قالب تهی میکند ..

    آخه چطور میشه همچین خدایی را دوست نداشت و به وعده هاش باور نداشت خدایا توبه توبه توبه خدایا توبه توبه توبه خدایا توبه توبه توبه

    استادم چقد سپاسگزاری رو با عدله بسیار زیبا بیان کردی تازه فهمیدم که چرا شکرگزاری بالاترین فرکانسه و خداوند چرا مارو به این کار دعوت کرد که نعمتهایم را به یاد بیارین خدایی که ذهن مارو خلق کرد این سیستم و خلق کرد کارایی شو بهتر میدونه برای همین این کدها رو تاکید کرد تو کتابش ولی ما دور بودیم از این نعمت و پر شدیم از کفر و شرک و تاریکی خدایا توبه توبه توبه از ناشکری کردنام توبه از کفر ورزیدنام توبه از مشرک شدنام توبه خدایاااااا من تسلیمم الهی من تسلیمم تسلیمم خدایا توبه الهی متاسفم متاسفم که ترا نفهمیدم متاسفم که از تو نپرسیدم متاسفم خدایا لطفا مرا ببخش و متشکرم

    چقد این آیه 186 به زبان شما برام زیباتر شد و جه آیه باورساز توحیدی عالی هست خداجونم ممنونم لطفا مراببخش و کمکم کن تا از امروز قلبم سپاسگزار همیشگی تو باشد نه بخاطر دریافت نعمت فقط بخاطر وسعت مهربانی ات برای گشایش قلبم تا ترا بیشتر درک کنم بیشتر بشناسمت بیشتر بفهممت خدایا قلبم را باز کن ….

    ولسوف یعطیک ربّک فترضی…..

    خدایا مرا از مدار کذب بالحسنی دور کن در مدار صدق بالحسنی قرارم بده که برای عشق بازی باتو برای هدایت به سمت تو محتاج ترینم…

    ولی بازم میگم دربرابر این آگاهی تنها کار سکوت کردن و چیزی نگفتن و غرق شدن در آن هست و بس…

    خدایا هرچی ترا شکر کنم برای تزریق این آگاهی باز کمه کمه کمه الهی شکرت میکنم به آن اندازه که شایسته اش هستی…

    استاد باعشق استاد خوبان مریم عزیز مریم مهربان تشکرتشکرتشکرررررررر….استاد لطفا فایل جدید نده تا اینو بتونیم هضمش کنیم هضم این آگاهی توحیدی نیاز به زمان دارد خدایا کمکم کن تا بتونم درکش کنم باورش کنم و زندگیمو آسان سازی کنم .آمییییین

    بدرود استاد عشق بدرود بانوی شایسته بدرود بر همه جستجوگران نور دوستتان دارم تا ابد ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  4. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 501 روز

    من دقیقا 5ساله افتخار اشنایی با استادعباسمنش دارم و تقریبا 8ماهه عضو سایت هستم ازوقتی با برنامه های ایشون تمرین میکنم معنی توکل و رهایی وسپاسگزاری و شادی وزندگی درلحظه و واضح شدن خواسته هارو عمیقا درک کردم وهروز معجزات در زندگیم اتفاق میوفته صبح درخواب وبیداری بودم دوتا موضوع خیلی برام مهمه خدابمن گفت این دوتا رو بطورسوال ازمن بپرس بعد بگو بهت نشانه بدم تا بفهمی که مسیرت درسته من دوتا سوالمو پرسیدم و جواب یکیش داده شده صبح بایک نشانه واضح وپر رنگ یک تماس بی پاسخ ازامریکا داشتم وقتی این تماس رو دیدم گفتم خدایا شکرت چقدر زود نشانه رونشونم دادی :)

    عاشقتم خداجونم هروقت باخودت خلوت کردم کمتزاز48ساعت پاسخ منو دادی خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    مریم عباسی گفته:
    مدت عضویت: 1895 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم،

    هر جای این سایت بری، محاله رد پای خانم شایسته نباشه، توی این دنیا نمیشه بگی کار یه نفر مهم‌تر است از کار یه نفر دیگه

    کار خانم شایسته ، دقیقا به اندازه کار استاد ارزشمنده

    ممنونم خانم شایسته عزیز

    زندگی من سرشار است از خواسته هایی که یه روزی صددرصد نشد بود رسیدن به خواسته ام، و الان دارم اون خواسته را زندگی می کنم.

    با این فایل خیلی از خواسته هایی را به یاد آوردم که هیچ وقت فکر نمیکردم ، بهشون برسم،

    و این نشان میده خواسته های الانم هر کاملا طبیعی وارد زندگیم میشن، در زمان مناسب و در مکان مناسب

    از روزی که خواسته من مهاجرت بود ، فقط شش ماه گذشت تا من به خواسته ام رسیدم.

    خواسته ماشینم

    خواسته مسافرتهایم

    عشق همسرم که اصلا محال و نشدنی بود ، ولی من بهش رسیدم

    خواسته داشتن دوتا خونه در آلمان که بهش رسیدم

    خواسته آزادی زمانی و مکانی

    خواسته همسایه های خوب

    خواسته خونه ویلایی

    همه ی این خواسته ها در روز خودش واقعا نشدنی بود رسیدن بهشون،

    ولی الان من دارم تجربه شون میکنم

    خواسته هدایتم به اصل و خداوند من را به اصل هدایت کرد،

    اصل و نه حاشیه

    الهی شکر ، من خیلی از زندگیم راضی ام

    سپاسگزار استاد عزیزم هستم

    با کمال ادب و احترام

    مریم عباسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1580 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ی دوست داشتنی

    خدای من. چی بگم آخه استاد. بیشتر از سه ساله که عضو سایتتون هستم. سه ساله که صبح تا شب فقط فایلهای شما رو گوش میدادم. اما باورهام تغییر نمیکرد . سرعت رسیدن به خواسته هام مورچه وار و نتایجم ناپایدار بود. اما از چندروز پیش که این فایل رو کذاشتید، از همون لحظه ای که فایل رو برای بار اول شنیدم، نفسم در سینه حبس شد. حالم طوری شد که فقط خدا خودش میدونه، قلبم از هیجان به شدت میتپید و حس میکردم روحم داره توی چهارچوب جسمم خودشو با جهش هایی شدید به در و دیوار میزنه و میخواد پرواز کنه. اصلا نمی دونم چم شده بود، چرا من این نکته ی به ظاهر ساده که تا حالا شما بارها و بارها در تمام فایلهاتون فریادش می زنید که هرچی می خوای رو از خدا بخواه و براورده ش میکنه ، اون میتونه، قدرت فقط خداست رو نمیفهمیدم؟!! یعنی فکر میکردم فهمیدم ها، تاییدش میکردم و میگفتم اره دیگه ادم باید همه چیز رو از خدا بخواد ، منم برای همین به خواسته های بزرگم نرسیدم که اول ترمز بودم و بعد دست و پا در اوردم شدم آدم ! و کاریش نمی شه کرد تا وقتی ترمزارو برندارم، خدا میخواد بهم کمک کنه ولی با این همه مشکل و ترمزایی که دارم چه جوری آخه؟!این فایل رو گوش میدادم و داشتم کارهای خونه رو تند تند انجام میدادم ولی وقتی به اون قسمتی از صحبتهاتون رسیدید که خدا برای حضرت زکریا منطق میاره‌ : تو داری از من میخوای ها؟ من دارم بهت میگم خواستت قبوله . منه فرمانروا. منی که فقط میگم باش و موجود میشود، منی که تورو از هیچی آفریدم…. دیوانه شدم. دست از کار کشیدم و فایل رو پاوز کردم تا هضم کنم چیزی رو که چند ثانیه قبلش شنیدم… و اشکهام جاری شدند، وای چرا من به این موضوع فکر نکرده بودم چرا من نمی دونستم که ناخوداگاه باور ندارم خدا بتونه کاری برام بکنه و فقط به قول شما مثل زکریا با وجود باورهای نادرستم، دعاهامم میکردم و یه چیزی می پروندم.. آخ خدا…. از اون روز هرروز دارم این فایل رو بارها گوش میدم. همون لحظات اولیه ای که داشتم فایل رو گوش میدادم هی خواسته های کوچیکم پشت سرهم داشتند انجام میشدند! اصلا از صبحش داشتم هم زمانی های اون روزم رو با شکفتی نگاه میکردم و شکر می کردم.الان حضور ذهن ندارم بگم چی بودند ولی خیلی برام جالب بود که دقیقا همون موقعی که درونم طوفانی به پاشد، چندتا خواسته یکهو باهم براورده شدند، از پارسال تا حالا دوبار پیش امد که میخواستیم یه سفر بریم ایران و هردوبار یه موردی پیش میومد و نرفتیم، همسرم هربار که صحبت سفر میشد یه جورایی مخالفت میکرد و میگفت شرایطمون مساعد سفر نیست. من هم دیگه رها کرده بودم اون موضوع رو، همون شب گوش دادن به فایل، همسرم خیلی جدی اومد گفت بیا بلیط بگیریم یه سر عید بریم ایران یه ماهه. و خودش بلیط هارو نگاه میکرد، و هزینه های سفر و کارهایی که باید هماهنگ بشن رو با من مرور میکرد . خیلی به کبوتر علاقه داشت و یکی از مواردی که مانع میشد سفر نکنیم این بود که کی به کبوترهاش در نبودش رسیدکی کنه، من به مدت پیش نه به شکل دعا و درخواست از خدا، فقط یه لحطه دلم خواسته بود کبوترارو رد کنه برن فقط همین و اصلا حرفی هم نزده بودم، فردای روز گوش کردنم به فایل، گفت میخوام تمام کبوترهارو رد کنم بره دیگه خسته شدم خیلی مسولیت داره!!!!و من فکر نمیکردم انقدر جدی باشه! . اون شبی که صحبت سفر بود نوشتم خدایا پول سوغاتی هایی که خودم دوست دارم بخرم رو خودت برسون بهم، نه از حقوق همسرم، روز بعد درست همون روزی که بادها شدت پیدا کردشوهرم چندتا از کبوترهاشو فروخت و بی مقدمه پول فروش اون هارو اورد داد به من و گفت این برای شما باشه. و من هاج و واج به دعایی فکر میکردم که برای پول سوغاتیا نوشته بودم، و توی گوش ذهنم عبارت های :روزی بغیرالحساب، از جایی که فکرش رو نمیکنی خدا می رسونه، لاجرم بودن ورود نعمت و ثروت به زندگی با تغییر باورها و عمل به قانون و قوانین ثابت و بی نظیر خداوند طنین می انداخت. خدایا پس قضیه اینه؟!! آهااااا …منظور استاد این بود؟ اینی که میگفت ارامش داشته باش، از زندگیت لذت ببر بقیه ی چیزها حل میشه و لاجرم نتیجه میگیری منظور این بود؟؟!! و منی که همیشه میگفتم اخه چه جوری؟ منظورم این بود که خدا نمیتونه؟!! خدا با این فایل باهام حرف زد . نمی دونم چه اتفاقی درونم افتاده ولی از اون روز خیلی عمق ارامش ذهنم بیشتر شده،چند بار پیش اومد که عصبی بشم لحظه ای ها، ولی فقط همون لحظه بوده و سریع گذشته. وقتی دعا میکنم حسم چیز دیگه ایه. امکان دستیابی به رویاهام یکم تو ذهنم بیشتر شده. کناب رویاهارو خریدم تو همین چندروز و الان فصل چهارم‌رو دارم می خونم . نمیدونم چرا شکرگزارتر هستم ناخوداگاه شکر میکنم خیلی وقتها، اصلا نمیفهمم حالمو ، نمیدونم اسم احساسمو چی بگذارم اما خدایا ممنونم ازت عجب حالیه! خیلی امیدوارم خیلی حالم خوبه خدایا شکرت. استاد عزیزم ممنونم خیلی ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      سیده گفته:
      مدت عضویت: 535 روز

      سلام نگار جان با خواندن کامنت اشک از چشمام سرازیر شده خدا رو شکر که به خواسته هات رسیدی .

      من هم مثل خودت امشب که این آیه ها رو از استاد عزیز که خدا واقعا برامون حفظش کنه ،شنیدم دارم توی یه دنیای دیگه آیی سیر میکنم و دفترم رو برداشتم و شروع کردم به نوشتن و یاد آوردم جاهایی که از ته قلبم وبا یقین ازش کمک خواسته بودم و چه جوری به دادم رسیده بود .واشک از چشمانم سرازیر شد و ازش سپاسگزاری کردم و دوباره با خلوص نیت خواسته هام رو بهش گفتم و اطمینان دارم همین الان مهر اجابت بر آنها زده شد.

      دوست عزیزم از صمیم قلب برایت آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم این سفر برایت خوش بگذره من وبا وجود این که نمیشناسمت ولی دوست دارم ببینمت اگه گذرت به شهر جهانی یزد افتاد خوشحال میشم در خدمتت باشم.️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1289 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام نگار عزیزم. امشب هدایتی کامنت شما برام بازشد. چقدر تحسینتون کردم وشکرگزار خداوند هستم

      واای چه حس قشنگ ونابی هست درک قوانین وباورکردن خدایی که همه کاره هست نیروی که بگه بشه. میشه

      خدایا خودت کمک کن تا باورت کنم

      خدایا تو هدایتم کن

      ازاینکه به درخواست ها وهمزمانی ها هدایت شدید واقعا خوشحال هستم.

      شما تکاملتون راطی کردید این چندساله. وامروز اماده شدید برای تغییر وهدایت الله مهربان این فایل عالی روی سایت قرار گرقت تا هرکسی دلش اماده هست هدایت بشه

      خوشحالم شمار هدایت شدگان بودید. افرین برشما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1327 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    حضرت زکریا از خداوند با وجود داشتن باورهایی مانند:

    پیر و نازا بودن درخواست فرزند دارد

    خداوند می فرمایید:

    زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا ﴿7﴾

    اى زکریا ما تو را به پسرى که نامش یحیى است مژده مى‏ دهیم که قبلا همنامى براى او قرار نداده‏ ایم (7)

    قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا ﴿8﴾

    گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنکه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شده‏ ام (8)

    اگر از خداوند درخواستی داشته:

    باورهای نادرستی داریم درخواست ما توسط خداوند اجابت نمی شود و مشکل از باورهای نادرست و نا مناسب ماست

    خداوند همواره به ما وعده ی: حق پیروزی فزونی سلامتی و فتح می دهد

    چرا درخواست های ما توسط خداوند اجابت نمی شود؟

    چون اجابت درخواست مان را باور نداریم

    با در نظر گرفتن شرایط فعلی:

    -رخ دادن اتفاقات آینده را غیر ممکن می دانیم

    -اجابت درخواست های خود را وابسته به عوامل بیرونی می دانیم

    در رابطه ی با خداوند و اجابت درخواست ها:

    -همواره ایراد اساسی از ماست

    -وعده ی خداوند همیشه حق است

    -خداوند هرگز خلف وعده نمی کند

    -خداوند منبع خیر سلامتی فزونی خوشبختی رحمت برکت و ثروت است

    همه ی ما:

    باورهای نامناسبی در مورد خودمان توانمندی ها وضعیت اقتصادی پارتی شهر یا کشور خانواده ظاهر تحصیلات… داشته و از خداوند انتظار اجابت درخواست هایمان را داریم

    باورهای محدود کننده به قدری:

    قوی هستند که ما فکر نمی کنیم خداوند بتواند به ما برکت نعمت سلامتی و روابط خوب عطا کند

    با شرایط کنونی:

    اجابت درخواستهایمان را از طرف خداوند منطقی نمی دانیم

    ما به راحتی:

    تحت تاثیر شرایط کنونی خود قرار گرفته نمی پذیریم که شرایط می تواند به نفع ما تغییر یابد

    باور سازی به معنای:

    امکان پذیر بودن تحقق خواسته هاست

    باورهای قدرتمند کننده به این معناست که:

    محقق شدن خواسته های ما امکان پذیر است

    اگر باورهای ما درست باشد:

    به راه های تحقق اهداف و خواسته های خود قدم به قدم هدایت می شویم

    هر بار که امکان پذیر بودن تحقق خواسته هایمان را باور می کنیم:

    که ممکن است بسیار کوچک باشد به ما کمک می کند باور کنیم تحقق خواسته های بزرگتر نیز امکان پذیر است

    بحث اصلی برای خداوند:

    بزرگ یا کوچک بودن خواسته نیست

    بحث اصلی این است که :

    ما تا چه اندازه اجابت درخواست هایمان توسط خداوند را باور داریم

    بسیاری از ما زمانی که خواسته ای از خداوند داریم:

    دلایلی منطقی برای خود آورده که تحقق خواسته هایمان را غیر ممکن می داند

    و به همین دلیل:

    همان ابتدا خواسته هایمان را که جرقه ای ناشی از برخورد به تضادها بوده در نطفه خفه می کنیم

    ذهن ما:

    بر شرایط فعلی و کنونی مان تمرکز دارد

    نمی تواند بپذیرد که شرایط فعلی را خودش به وجود آورده است

    اگر شرایط کنونی تغییر کند شرایط آینده تغییر خواهد کرد

    قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا ﴿9﴾

    [فرشته] گفت [فرمان] چنین است پروردگار تو گفته که این [کار] بر من آسان است و تو را در حالى که چیزى نبودى قبلا آفریده‏ ام (9)

    خداوند در این آیه:

    باور ایجاد می کند:

    -من رب هستم

    -من نه تنها خالق جهان هستی هستم بلکه برآن رهبری و مدیریت می کنم تمام کیهان گوش به فرمان من است

    -رخ دادن همه ی اتفاقات برای من آسان است

    -ذهن ما توانایی درک قدرت بی انتهای خداوند را ندارد

    خداوند:

    توانایی انجام هر کاری را دارد

    باور دوم:

    -من تو را از هیچ خلق کردم چرا نمی توانی باور کنی فرزندی برای تو خلق کنم

    -من می گویم باش پس لاجرم می شود ان اقول له کن فیکون

    منطقی بودن :

    امکان پذیری اجابت درخواست ها مسئله ای است که باید در ذهن خود ایجاد کنیم

    اگر ذهن ما اجابت درخواست هایمان را نپذیرد:

    خواسته های خود را دریافت نمی کنیم

    چون:

    ما در در مدار دریافت درخواست های خود قرار نداریم

    درخواست های ما زمانی اجابت می شود که:

    -بدانیم خداوند چه قدرت و توانایی بی حد و حصری برای اجابت درخواسته های ما دارد

    -برای ذهن خود اجابت درخواست هایمان را با یادآوری اجابت درخواست های گذشته منطقی و باور پذیر کنیم

    قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَهً قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا ﴿10﴾

    گفت پروردگارا نشانه‏ اى براى من قرار ده فرمود نشانه تو این است که سه شبانه [روز] با اینکه سالمى با مردم سخن نمى‏ گویى (10)

    خداوند:

    نشانه ای برای حضرت زکریا می فرستد که خواسته ی او به زودی اجابت خواهد شد

    بنابراین برای اجابت درخواست هایمان بدانیم:

    -خداوند بی نهایت رحمان رحیم وهاب رزاق و غفور است

    -اگر شرایط نامناسبی داریم مشکل باورهای نامناسب ماست

    -ذهن منطقی ما حتی اجازه فکر کردن و تجسم خواسته هایمان را نمی دهد

    -باید بتوانیم با ابزار منطق ذهن خود را خلع سلاح کنیم

    -با توجه به الگوهایی که به اهداف مورد نظر ما دست یافته اند ذهن ما می پذیرد تحقق اهدافمان امکان پذیر است

    -با به یاد آوردن موفقیت و دستاوردهای گذشته و خواسته هایی که در زندگی ما محقق شده می توانیم بپذیریم تحقق خواسته هایمان امکان پذیر است

    -به محض اینکه باورهای ما حتی به میزان کم تغییر یابد می توانیم باورهای بهتر و بزرگتری در ذهن خود ایجاد کنیم

    -باور به امکان پذیر بودن تحقق خواسته ها اولین باوری است که باید در ذهن خود ایجاد کنیم

    -زمانی که امکان پذیر بودن تحقق خواسته هایمان را باور کنیم آنها از مسیرهایی بسیار طبیعی بدیهی و منطقی به ما داده خواهد شد

    چه زمانی خواسته های ما به ما داده خواهد شد؟

    -زمانی که ما آمادگی لازم برای دریافت خواسته هایمان را داشته باشیم

    -زمانی که ذهن ما مقاومت ذهنی کمتری داشته باشد

    آیه ای که خداوند در مورد منطقی بودن تحقق خواسته ها صحبت می کند:

    وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّهٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿123﴾

    و یقینا خدا شما را در [جنگ] بدر با آنکه ناتوان بودید یارى کرد پس از خدا پروا کنید باشد که سپاسگزارى نمایید (123)

    زمانی که خواسته ی ما توسط خداوند اجابت شد:

    مهم است قدرت خداوند را به خود یادآوری کنیم تا:

    -ایمان ما قوی شود

    -بتوانیم جلوی ذهن نجواگر خود را بگیریم

    -تحقق سایر خواسته ها را برای ذهنمان باور پذیر کنیم

    به اندازه ای که برای دریافت نعمت هایمان سپاسگزار هستیم:

    *در مدار دریافت نعمت های بیشتر قرار می گیریم

    سپاسگزاری به معنای:

    به یاد آوردن نعمت هایی است که دریافت کرده ایم

    به یاد آورئن نعمت هایی که دریافت کردیم به معنای:

    -امکان پذیر بودن تحقق خواسته ها برای ذهنمان است

    -خداوند که نعمت های کنونی را به من عطا کرده می تواند سایر نعمت ها را هم به من بدهد

    -اگر کنترل ذهن داشته باشیم خواسته های ما به زودی محقق می شود

    چگونه سپاسگزاری عامل تحقق خواسته هاست؟

    -سپاسگزاری امکان پذیر بودن تحقق خواسته هایمان را ممکن می سازد

    -با به یاد آوردن نعمت های گذشته ذهن ما تحقق خواسته های آینده را باور می کند

    -سپاسگزاری تمرکز ما را به جای کمبودها بر فراوانی ها قرار داده و مدار ما را تغییر می دهد

    -به هر چیزی توجه کنیم به سمت همان هدایت می شویم:

    اگر تمرکز ما بر کمبودهاست:

    به سمت کمبود بیشتر هدایت می شویم

    اگر تمرکز ما بر فراوانی هاست:

    به سمت فراوانی بیشتر هدایت می شویم

    قوانین الهی را به درستی درک کرده:

    تا بتوانیم از آنها در زندگی خود استفاده کنیم

    زمانی که در مدار خداوند درستی و نعمت قرار داریم:

    -تمام اتفاقات لاجرم به نفع ما رخ می دهد

    -همواره در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می گیریم

    -همواره با افراد مثبت برخورد می کنیم

    -ایده های خوب به ذهنمان می رسد

    فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَأَقِیمُوا الشَّهَادَهَ لِلَّهِ ذَلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ﴿2﴾

    آن‌گاه که (نزدیک است) مدّت عدّه را به پایان رسانند باز یا به نیکویی نگاهشان دارید یا به خوشرفتاری رهاشان کنید و نیز (بر طلاق آنها) دو مرد مسلمان عادل گواه گیرید، و (شما شاهدان نیز) برای خدا شهادت را برپا کنید. بدین وعظ الهی آن کس که به خدا و روز قیامت ایمان آورد پند داده می‌شود، و هر کس خدا ترس و پرهیزکار شود خدا راه بیرون شدن (از عهده گناهان و بلا و حوادث سخت عالم) را بر او می‌گشاید. (2)

    وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿3﴾

    و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش را نافذ و روان می‌سازد و بر هر چیز قدر و اندازه‌ای مقرّر داشته است (و به هیچ تدبیری سر از تقدیرش نتوان پیچید). (3)

    این آیه به زنانی که طلاق گرفته اند اشاره دارد و باورهای آنها را اینگونه تغییر می دهد:

    -خداوند از جایی که گمان نمی بری به تو روزی می دهد

    -اگر بر خداوند توکل کنی خداوند برای تو کافی است

    -امر خداوند نافذ و جاری است اگر وعده ای به ما می دهد بدون شک و تردید اجرا می شود

    -خداوند جهان را رهبری و مدیریت می کند

    خداوند:

    این باور را برای زنان ایجاد کرده که نگران اوضاع نامناسب خود بعد از طلاق نباش

    فَانْظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِکَ لَمُحْیِی الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿50﴾

    پس به آثار رحمت‏ خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده مى‏ گرداند در حقیقت هم اوست که قطعا زنده‏ کننده مردگان است و اوست که بر هر چیزى تواناست (50)

    سوال اغلب افراد :

    خداوند چگونه مردگان را زنده می کند؟

    خداوند می فرمایید:

    جهان بعد از مرگ وجود دارد

    شما پس از مرگ زنده می شوید

    چگونه؟

    -همان گونه که طبیعت هر بار زنده می شود و می میرد

    -خداوند بر همه چیز قادر و تواناست

    خداوند اینگونه:

    تحقق اتفاقات و خواسته ها را برای ذهنمان باور پذیر می کند

    بنابراین:

    در هر شرایطی قرار داریم:

    باور کنیم تغییر شرایط کنونی برای ما امکان پذیر است

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿186﴾

    هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا [به حقّ و حقیقت] راه یابند [و به مقصد اعلی برسند]. (186)

    کلمه سالک:

    تنها در این آیه ی بیان شده است

    در این آیه ی خداوند:

    هفت مرتبه از ضمیر من استفاده کرده است

    باورهای قدرتمند کننده در مورد خداوند:

    -خداوند به ما نزدیک است و به هیچ وجه از ما دور نیست

    -خداوند همواره اجابت کننده درخواست های کسی است که از او درخواست می کند

    -پس خداوند را اجابت کنید دعوت خداوند را بپذیریم به خداوند ایمان بیاوریم

    -شاید رشد یابیم ارشاد شویم پیشرفت کنیم

    جهان:

    همواره در حال اجابت درخواست ماست اما ممکن است ما تصور کنیم درخواستهای ما پاسخ داده نمی شود

    چرا؟

    چون ما در مدار دریافت خواسته های خود قرار نداریم

    وَالضُّحَى ﴿1﴾

    سوگند به روشنایى روز (1)

    وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿2﴾

    سوگند به شب چون آرام گیرد (2)

    مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿3﴾

    [که] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است (3)

    سوالی در ذهن همه ی ماست:

    که فکر می کنیم خداوند ما را به خاطر گناهان یا اشتباهاتمان دوست ندارد ما را رها کرده پاسخی به درخواست های ما نمی دهد ما فرد نامناسب و بدی هستیم که از درگاه خداوند رانده شده ایم

    خداوند:

    به روز و شب قسم می خورد و می فرمایید:

    خداوند به هیچ وجه از دست تو عصبانی نیست

    وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿4﴾

    و قطعا آخرت براى تو از دنیا نیکوتر خواهد بود (4)

    زمانی که شرایط گذشته ی پیامبر نامناسب بوده است خداوند می فرمایید:

    آینده ی تو: بسیار درخشان تر از شرایط کنونی خواهد بود

    خداوند همواره به ما:

    وعده ی فزونی وعده ی مغفرت وعده ی نعمت و وعده ی فراوانی می دهد

    شیطان همواره به ما:

    وعده ی فقر و فحشا می دهد

    اگر در مسیر خداوند حرکت کنیم:

    اوضاع هر بار برای ما بهتر می شود

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿5﴾

    و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى (5)

    خداوند به زودی به تو نعمت های فراوانی خواهد داد:

    تا راضی شوی

    بحث اصلی:

    رضایت از زندگی است

    زمانی که خود را با دیگران مقایسه می کنیم:

    احساس نارضایتی و بدبختی داریم

    مقایسه: احساس رضایت از زندگی را نابود می کند

    برای منطقی و باور پذیر کردن خداوند می فرمایید:

    أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿6﴾

    مگر نه تو را یتیم یافت پس پناه داد (6)

    خداوند به دوران کودکی پیامبر باز می گردد:

    زمانی که تو یتیم بودی خداوند تو را در پناه خود قرار نداد

    وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿7﴾

    و تو را سرگشته یافت پس هدایت کرد (7)

    زمانی که تو گمراه بودی:

    خداوند تو را هدایت نکرد

    وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿8﴾

    و تو را تنگدست‏ یافت و بى ‏نیاز گردانید (8)

    زمانی که فقیر و نیازمند بودی:

    خداوند تو را غنی و توانگر کرد

    فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿9﴾

    و اما [تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار (9)

    وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿10﴾

    و گدا را مران (10)

    وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿11﴾

    و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى (11)

    نعمت هایی که پروردگار به تو عطا کرده را:

    به یاد آور در مورد آنها صحبت کن

    به یاد آوردن و صحبت کردن در مورد نعمت ها به ما کمک می کند:

    ذهن ما خلع سلاح شود

    چگونه از این باورها در مورد سلامتی استفاده کنیم؟

    -می توانیم شرایط گذشته ی خود را به خود یادآور شویم که در سلامتی کامل بودیم یا اگر بیمار می شدیم سریعا بهبود میافتیم

    -می توانیم سیستم ایمنی قوی بدن را به خود یادآور شویم

    -می توانیم به مشاهده ی الگوهایی بپردازیم که با وجود داشتن بیماری به راحتی درمان شده اند

    به اندازه ای که باورهای مناسب در ذهن خود ایجاد کنیم:

    به شرایط افراد ایده ها موقعیت ها هدایت می شویم که در نهایت به خواسته ی خود دست یابیم

    زمانی که ورودی های نامناسب به ذهن خود می دهیم:

    شرایط ما هر بار نامناسب تر خواهد شد

    ذهن ما:

    نکات منفی و نامناسب را در ذهن ما پر رنگ و نکات مثبت را با نسبت دادن به عوامل بیرونی کمرنگ می کند

    بنابراین بسیار مهم است:

    ورودی های ذهنی خود را کنترل کنیم

    زمانی که ورودی های ذهنی خود را کنترل کنیم:

    می توانیم باورهای مناسب را در ذهن خود ایجاد کنیم

    به اندازه ای که باورهای ما تغییر کند:

    جریانی از نعمت و ثروت وارد زندگی ما می شود

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    اسما نظریان گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    سلام استاد عزیزممممم واقعا نمیدونم چی بگم از عالی بودن و کامل بودن این فایل

    حس میکنم هیچ وقت به اندازه امروز و این فایل ذهنمو راجب خدا منطقی نکرده بود اصلا این فایل خدایی رو بهم نشون داد و فهموند که من خیلی وقت بود فراموشش کرده بودم

    اول بزارید از اتفاقی که امروز برام افتاد براتون تعریف کنم و بعد کامنت این فایل رو بزارم !!

    استاد من خیلی وقت بود ذهنم در رابطه با یه شخصی درگیر بود و همش اذیتم میکرد ولی از اونجایی که دوره لیاقت به دادم رسید کنترل ذهن رو خوب بلد بودم و از خدا شب قبلش درخواست کردم که یه نشونه ایی چیزی بهم نشون بده از ایشون که تو قلبم و ذهنم کم رنگ تر شه تا اینکه گذشت و من خابیدم شب و خواب دیدم همون شخص بهم پی داده و کلی پی ام تاسف و ناراحتی که من بدون تو واقعا نمیتونم اذیت میشم وقتی تو بودی دنیا یه رنگ و حال دیگه ایی داشت کاش باز برگردیم به هم ( این دقیقا پی امی بود که دوست داشتم همیشه از ایشون دریافت کنم ) تا ابنکه گذشت و انگار ته قلبم اینم نمخاست بعد هی به خودم تو خواب نیگفتم اسما باز گول نخوریا تو تله نیوفتی ها خب ؟ تا اینکه گذشت زمان انگاری و رفت برای چند ساعت بعد من و ایشون نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم و یهو ابجی بزرگم ما رو کنار هم دید و یهو انگار صداش تغییر کنه خطاب بع من گفت انقد برای این ادم تقلا نکن انقد عشق عاش و باور نکن من میدونم چی برای زندگیت خوبه پس رهاش کن !! و یهو بیدار شدم استاد همچین هدایتی شدم من حتی تو خواب وقتی بیدار شدم فهمیدم که دیگ باید واقعا رها کنم ایشون رو و این واقعا استارت منه برای اینکه آدمای عالی و خوب بیان تو زندگیم چون همیشه همیشه آدمای خوب تو زندگیم هستن ولی من چون زوم کردم رو یه چیز دیگ اون آدمای خوب رو نمیبینم !! اینو خواستم بکنم هم برای خودم یاداوری باشه و هم برای دوستانی که کامنتم رو میخونن شاید براشون تلنگری باشه !!

    بریم سراغ کامنت ابن جلسه

    وقتی راجب خدا و منطقی کردن صحبت کردید مو به تنم سیخ شد … خدایا تو کجایی تو کی هستی که انقد قدرت داری هر جایی هستی بدون که وقتی بهت فکر میکنم خیلی حس امنیت دارم

    یه فلش بک بزنیم به دی ماه 1400 فکر میکنم !یا 1399 وقتی تازه ایفون 13 اومده بود و پرونکس و … استاد موجودی کارت من 100 هزار تومن بیشتر نبود و من سر کار خاصی نبودم ولی وقتی این هدف و خواسته تو ذهنم شکل گرفت از همون شب به مدت 1 ماه هر شب مینوشتم از جایی که فکرش و نمیکنم این گوشی با این مشخصات برام جور میشه همیشه میشنوتم و یه باوری داشتم بهش که الان بهش فکر میکنم تعحب میکنم

    استاد شب و روز من شده بود باور کردن ببشتر خدا !!! 27 بهمن بود که یهو پدرم اومد گفت اسما قراره من و مامانت برات گوشی بخریم همون که میخایی بریم بازار استاد من انقد تعجب بودم که خدا میدونه بخدا

    چون‌میگفتم با این وضع جیب من که صد سال نمیشه خرید هر چقدم جمع کنم فکر کنید 42 تومن بود و برای اون سال 42 میل واقعا پول سنگینی بود ولی من باور داشتم که یه جوری این گوشی 13 پرومکس به دستم میرسه وقتی خریدم انقد به خدا و توانمندیش باور داشتم که خود به خود باور هام قوی تر شدن و از اون روز به بعد کلا اتفاقات و دستاورد هایی داشتم توی زندگیم اونم من 18 ساله که فکرشم نمیکردم واقعا … یادمع اصلا به چگونگی به دست آوردن گوشی فکر نمیکردم و فقط مینوشتم و مرور میکردم برای خودم که خدایا تو برام جورش میکنی تو برام میاریش من نمیدونم از چه طریقی ….

    واااای استاد این باور عالیه که خدا میگه تو هیچ بودی و هیچ وجودیتی نداشتی و من تو رو آوردم تو این دنبا این دیگع ته ته باور داشتن به خداست اینجاست که باید ب خودمون بگیم خدایی که قادر به وجودیت من هستتتتت اخه یه خونه و ماشین و گوشی و رابطه و … دیگ از پسش بر نمیاد ؟ خدایی کع تو رو خلق کرده اینا برات پیشیزی هم نیست !!

    یه وقتایی خیلی ذهنم درگیر همین مسعله میشد و از خدا میخواستم و مثل حضرت زکریا بعدش میومد که من که الان وضم اینه چجوری میشه ؟ و اون ایه عالی و یرزقه لا یحتسب این ایه خوده خوده خداست !!! نمیدونم چی بگم از وسیع بودن و عمیق بودن این فایل و آگاهی انقد عالیه که دوست دارم ساعت هاااا بشینم و گریه کنم از قدرت خدا

    وقتی میگه آیا گمانت اینه که رابطه ایی که داشتی دیگ تنها رابطه خوبت بوده ؟ استاد من این موضوع همیشه تو ذهنم بود که من یه رابطه خیلی قشنگ و از دست دادم تموم شد رفت دیگ ولی امروز با این فایل کلا ذهنم انگار انفجار هسته ایی رخ داد توش وقتی گفتید گمانت بر این که فقط از پدر پ مادرت میتونی نعمت دریافت کنی ؟ پس خدا چی خدایی که ما رو از هیچ آفرید از روح خودش در ما دمید و حتی گفته اگر راجب من ازت پرسیدن بگو من نزدیکم !!

    الان که مینویسم اشکام جاری ان خدایا تو چه میکنی با زندگی ما ادم ها … و ما همیشه رفیق بی معرفت بودیم براش … ولی قول میدم از امروز یه دید دیگ داشته باشیم یه جور دیگ باهاش حرف بزنم

    وقتی با فلان استاد که تحصیل کرده فلان دانشگاه معروف

    وقتی با فلان مربی از تهران اومده مثلا صحبت میکنم

    چنان جدی هستم که با خدا نبودم

    خدایی که بی چون و چرا همه چیو برام میاره بهم میده

    کلی عشق پول رابطع عالی سلامتی و مهم تر از همه آرامش رو وارد زندگیم میکنه انقد دوری میکنم ؟

    حرفی برای گفتن ندارم و نیاز دارم بار ها این فایل. و بار ها گوش بدم دوست داشتم ببشتر از دستاورد هام بگم ولی وقتی به خدا فکر میکنم حس میکنم باید با خودش ش صحبت کنم

    استاد عزیزم واقعا نمیدونم در وصف این فایل چی بگم چون زبونم بند اومد و نگاهمو به خدا عوض کرد

    اگ اینجوری نگاهی داشته باشم کل دنیا برای منه

    عاشقتونم و در پناه الله باشید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  9. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 641 روز

    به نام پروردگاری که به معجزاتش عادت دارم

    سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته بزرگوار وهمکلاسیهای پرانرژی ام

    خدایا به خاطر معجزه امروزت نیز سپاسگزارم .انگار استاد از بین 605 صفحه از قرآن هدایت شده دقیقا به این صفحه که برای من نیز آمده تا تماما آن را برایم شرح دهد وایمان به مطالب آن را در ذهنم پایدار ومحکم کند که هرگز یادم نرود.

    یک هفته پیش پسرم که 16 سال داره قبل از خواب اومد پیشم وشروع کرد به شکوه وآه وناله که چقدر اوضاعش بده ویه عالمه حرفهای نگران کننده وناامیدکننده درمورد آیندش .با دختر 10 ساله ام تا ساعت 2 نشستیم وبه حرفهاش گوش کردیم وحسابی انرژیمون پایین اومد وکوله باری از مشکلات ونگرانی هارو پشتم گذاشت

    موقع خواب با ایمان وتوکلی که نمیدونم از کجا اومده بود خوابیدم وبه خدا گفتم خدایا من نمیدونم باید چکار کنم هر چی که تو ذهنم هست میدمشون به تو وبه خودت میسپرم وواقعا واز ته دل به خودش سپردم وبدون حتی یک لحظه فکر کردن در مورد اون همه مشکلات خوابیدم( به لطف خدا )

    پسرم اون شبو تا صبح نتونسته بود بخوابه.وقت نماز بیدارم کرد.با ایمان عجیبی نمازم رو خوندم وبا ایمان عجیبی که باز هم نمیدونم از کجا اومده بود در حق پسرم دعا کردم .به خدا گفتم خدایا تو خودت گفتی در خواست هر دعا کننده ای رو اجابت میکنم به شرط اینکه باورم کنه ( وشگفت زده ام از اینکه انتظارت از ما فقط باور کردنته)

    ومن هم به شدت باورت دارم مطمئنم که منو به خواستم میرسونی…تو تو اون آیه نگفتی که دعامونو در حق دیگری نمیپذیری…پس خواسته منو با وجود اینکه به نظر من خیلی سخت میاد براورده میکنی…ازت میخوام فرزندمو هدایت کنی به مسیری روشن وزیبا که هم اون راضی باشه هم من وهم خودت.بعد از دعا رفتم سراغ قرآن وبازش کردم در حالی که مطمئن بودم خدا با من حرف خواهد زد

    دقیقا صفحه اول سوره مریم برام اومد

    یاد رحمت پروردگارت به زکریاست .هنگامی که پروردگارش را با دعایی پنهان خواند.گفت پروردگارا! هیچگاه درباره دعا به پیشگاهت محروم وبی بهره نبودم.وهمانا من پس از خود از خویشاوندانم بیمناکم وهمسرم نازا بوده است.پس مرا از سوی خود فرزندی عطا کن.که از من وخاندان یعقوب ارث ببرد واورا پروردگارا مورد رضایت قرار بده.ای زکریا ما تورا به پسری که نامش یحیی است مژده میدهیم و پیش از این همنامی برای او قرار نداده ایم.گفت پروردگارا چگونه برایم پسری خواهد بود در حالی که همسرم نازا بوده است وخود نیز از پیری به فرتوتی رسیده ام.

    گفت چنین است .پروردگارت فرمود این بر من آسان است وتو را پیش از این در حالی که چیزی نبودی آفریدم .

    بعدش باپسرم در مورد این وعده وبشارت خدا حرف زدم اونم خوشحال شد وباورش کردوخیلی تو روحیش تاثیر گذاشت .

    پسرم به خواست خودش یک جایی کار میکرد که سرکارگرش اذیتش میکرد تا عصر ساعت 6 نمیتونست نهار بخوره وبا شکم گرسنه کار میکرد واز طرفی حسابی سرزنش وطعنه میزد وانرژی منفی بهش میداد واعتماد به نفسشو پایین میاورد .کارش هم تو محیط بیرون وتو سرمای شدید بود .شب ساعت 12 خسته وکوفته با اعصاب خراب میومد خونه در حالی که در آمد 4 میلیون در ماه داشت

    دو روز بعد از وعده خدا همسرم اومد خونه وگفت یکی از دوستام میخاد که پسرمون بره پیش اون کار کنه از ساعت حدود 9 تا 5 عصر وماهی 12 میلیون میخاد بهش بده.

    نمیتونستیم تصمیم بگیریم که بره سر کار قبلیش یا این کار جدید .آخه میخواستیم تو یه کار تمرکز کنه واونو یاد بگیره تا بتونه در آینده واس خودش کار کنه ….حسابی سردر گم بودیم ….همش از من میپرسید مامان چیکار کنم نمیتونم تصمیم بگیرم .بهش گفتم خودم نمیدونم منتظر یه نشانه و هدایت از خدام تا فردا صبح متوجه میشیم.شب قرانو باز کردم نوشته بود ما از سمت راست کوه طور با موسی حرف زدیم …چیزی متوجه نشدم …صبح زود سایتو باز کردم که شاید یک نشانه قراره برام بیاد که متوجه بشم …بازم چیز مشخصی برام نیومد…ذهنم شروع کرد به استدلال کردن که کدوم کار میتونه واسش خوب باشه یهو وسط شلوغی ذهنم انگار یکی تو گوش راستم گفت مگه خودت نخواسته بودی؟ بعدش دعام یادم افتاد .همین لحظه چراغی تو دلم روشن شد و کاملا واضح شد که دنبال دعایی که کرده بودم کار جدیدو خدا برامون فرستاده درحالی که ما اصلا دنبال کار براش نبودیم وخدا خودش جور کرد واقعا شگفت زده وخوشحال شدم از این لطف پروردگار.طبق گفته استاد الهام یه چیز متفاوت بود از نجواهای ذهن که خودت به وضوح احساسش میکنی که با بقیه فرق میکنه .برای اولین بار تو عمرم این لحظه رو تجربه کردم.به سرعت رفتم پیش پسرم و بهش گفتم زنگ بزن به سرکارگر قبلیت و بهش بگو دیگه نمیام

    حالا سرگارگر جدیدش خودش میاد دنبالش با هم میرن سر کار با هم صبحانه میخورن( تو اون یکی کارش باید با عجله تو خونه صبحانه میخورد وخودش تا محل کارش میرفت )سر وقت نهار میخورن.محیط کارش یه سالن گرم هست وساعت 5 کارشون تموم میشه وخودش میاره خونه…خدایا کاری که تو میرسونی چقدر فرق داره با کاری که خودمون میریم دنبالش واز تو نمیخوایم

    در ضمن قرآنو که باز کرده بودم وگفته بود از سمت راست کوه طور موسی را ندا دادیم معنیش واس من این بوده که قراره الهامی دریافت کنم اونم قسم به خدا که از گوش راستم شنیدم.حالا هرکس تو فرکانسش باشه حرفمو باور میکنه

    حالا این یکی از معجزاتیه که خدا بهمون نشون داده ومن مطمئنم خدا همه کارای پسرمو وهدایتشو به عهده گرفته وقراره از این به بعد از پسرم یک انسان دیگه ای بسازه که معنی یحیی رو برام نشون بده که با دیدنش روحم زنده بشه.

    استاد عزیزم هرروز از خدا به خاطر وجود شما تشکر میکنم واینکه میتونیم توی خونه بشینیم وبدون هیچ زحمتی وارد کلاس استاد بزرگی بشیم که فرسنگها با ما فاصله داره.من قدر این کلاسهارو میدونم واز خدا هزاران بار تشکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      نعیمه حزباوی گفته:
      مدت عضویت: 2557 روز

      سلام دوست عزیزم

      چقدر کامنتت زیبا وپر از نکته برای من

      چقدر وقتی درباره هدایت خواستن از خدا نوشتی و قرآن رو باز کردی تمام موهای بدنم سیخ شد که انقدر قشنگ بهت الهام شد و من چشمان پر از اشک

      وقتی برای پسرت از خدا هدایت میخواستی

      منم یه پسر دارم که آلمان زندگی میکنه، تنها

      و اون روز عمل کلیه داست و من مثل تمام مادران بی تاب بودم

      بی حوصله تا رسیدن خبر از سلامتی ش

      و فقط وفقط این فایل رو گوش میدادم و به خدا میگفتم تو کفیل وسرپرست پسرم هستی همانطور که اون رو بهم هدیه دادی حافظ ونگه دارش باش در کشور غریب

      البته که درخواست روزانه‌ی من هست برای پسرم

      و خداوند طبق معمول من رو شاد وخوشحال کرد وپسرم یکماه دیگه یه عمل دیگه دارم و دلم چقدر قرص تر شده که خداوند تمام کارهاش رو برعهده میگیره و دلها رو براش نرم میکنه همونطور که در عمل اول این کار رو براش انجام داد وبهترین پزشک وبهترین پرستار ها کارهاش رو انجام دادن

      “خداوند همواره پاسخ میده به درخواست های بندگانش در صورتی که بنده‌اش اون رو باور کنن”

      و من باور گردم در این چند سال خدا بهتر از من از پسرم مراقبت میکنه وخواسته بهش هست

      خدااایا شکررررت برای وجود استاد نازنین و مریم بانو عزیزم

      در پناه خداوند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نعیمه حزباوی گفته:
      مدت عضویت: 2557 روز

      سلام دوست عزیزم

      چقدر کامنتت زیبا وپر از نکته برای من

      چقدر وقتی درباره هدایت خواستن از خدا نوشتی و قرآن رو باز کردی تمام موهای بدنم سیخ شد که انقدر قشنگ بهت الهام شد و من چشمان پر از اشک

      وقتی برای پسرت از خدا هدایت میخواستی

      منم یه پسر دارم که آلمان زندگی میکنه، تنها

      و اون روز عمل کلیه داست و من مثل تمام مادران بی تاب بودم

      بی حوصله تا رسیدن خبر از سلامتی ش

      و فقط وفقط این فایل رو گوش میدادم و به خدا میگفتم تو کفیل وسرپرست پسرم هستی همانطور که اون رو بهم هدیه دادی حافظ ونگه دارش باش در کشور غریب

      البته که درخواست روزانه‌ی من هست برای پسرم

      و خداوند طبق معمول من رو شاد وخوشحال کرد وپسرم یکماه دیگه یه عمل دیگه دارم و دلم چقدر قرص تر شده که خداوند تمام کارهاش رو برعهده میگیره و دلها رو براش نرم میکنه همونطور که در عمل اول این کار رو براش انجام داد وبهترین پزشک وبهترین پرستار ها کارهاش رو انجام دادن

      “خداوند همواره پاسخ میده به درخواست های بندگانش در صورتی که بنده‌اش اون رو باور کنن”

      و من باور گردم در این چند سال خدا بهتر از من از پسرم مراقبت میکنه وخواسته بهش هست

      خدااایا شکررررت برای وجود استاد نازنین و مریم بانو عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    مریم جون گفته:
    مدت عضویت: 1058 روز

    استاد عزیزم سلام جقدر خوشحال شدم وقتی اومدم تو سایت ودیدم فایل جدید گذاشتید ،چندروز بود منتظر ی خبری ازتون بودم ،دیگه داشتم کم کم نکرانتون میشدم ،استاد چقدر این فایل تاثیر گزار بود وچقدر درس ازش گرفتم

    باید آگاهانه حواسمون باشه که وجود خدا رو هرلحظه حس کنیم و منتظر نشونه هاش باشیم من که بیشتر مواقع ازش میخوام بهم این قدرت رو بده که ففط روی خودش حساب کنم و شرک نداشته باشم،باید چیزایی رو که ازش میخام رو عمیقاً باورش کنم که بهم میده و فکرای بزرگ‌تری نسبت به خواسته هام داشته باشم

    خدایا شکرت ،استاد این فایل بی نظیر بود ،عاشقتم استاد مهربونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: