مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2
    413MB
    60 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2
    58MB
    60 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

361 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد مهدی کامیاری گفته:
    مدت عضویت: 824 روز

    هورا هورا هورا هورا

    بخدا فهمیدم بخدا گرفتم بخدا پیدا کردم دلیل نرسیدن به خواسته هامو بخدا یافتم استاد دمت گرم خداییییییی که بیرون کشیدی این ترمزمو و نشونم دادی استاد واقعا ممنونم

    کلی خواسته دارم میگم خدایا چرا نمیشه چرا نمیتونم من که بکوب روی خودم کار میکنم تجسم میکنم باورامو پایین بالا میکنم روی باورای ایراد دارم کار میکنم همیشه

    بخدا همیشه و همیشه حرفم به خدا اینه که چرا اتفاق نمیفته برام خواسته هام چرا چرا چرا؟!؟!؟!؟!

    توروخدا جوابمو زودتر بدی لاستیکای ماشینم صاف شد چرا حرکت نمیکنه از جاشششش

    امشب فهمیدم خدا از زبون طلاییت گفت بهم استاد اینقدر ذذذذووووووققققق دارم که اگه دستم بهتون میرسید تا صبح از بوسام سرختون میکردم (الان 9:45شبه قاسم آباد)خخخخ

    خب حالا چیشد و چیو فهمیدم:

    اونجا که گفتین اینکه تمرکزمون روی بقیه هست و اصلا چرا گوش میدیم به بقیه وقتی در مورد بقیه صحبت میکنن این زنگو تو گوشم زد که عه عه عه!!!

    مهدی چرا تا الان نفهمیدی؟!؟!؟!

    یکی از قوی ترین ترمزات اینه که همیشه تو خوانواده ات مشکله درسته مشکلات به تو مربوط نیست اونم از بس رو خودت کار کردی همه بهت عشقو دلو قلوه میدنو ازت میگیرن اما چرا هر روز تا میبینی خودشون‌ مشکل دارن بهشون توجه میکنی!!!

    مثال امروز:

    پدرم:امیر(داداشم)بلند شو دیگه ظهر شد!

    پدرم:عجب قلطی کردم این مغازه رو براش راه انداختم!!!خخخ

    پدرم:بلند شو مشتریات زنگ میزنن باید اونا بیدارت کنن!!!خخخ

    من:بابا جان جیگرتو بخورم مگه نگفتم بهت نکن مغازه رو نزن براش کسی که خودش با خودش نمیدونه چند چنده چرا تو خودتو درگیر زندگیش میکنی!؟!؟(از روی دلسوزی برای خوانواده)

    من:مگه نگفتم بابا این خطو این نشون که این بشر از مغازه داری هیچی نمیدونه بعداً پشیمون میشه!!!(مهدی اقای دلسوز)(فکرم:یه خودی نشون بدم که بر اساس درکی که از قانون داشتم تمام این اتفاقات رو پیش بینی کردم و قانونو بیشتر به خودم یاد آوری کنم خخخ خدایی نگا شیطان از چه راهی وارد میشه پدر صلواتی خخخ)

    پدرم:من چه میدونستم گفتم یه کاری براش راه بندازم بره سر کار این داستاناش درست میشه!!!

    حالا از این داستان که یکی از داستانامه چی میشه فهمید؟!

    حداقل یک بار در روز وارد اینجوری مجالس داغی بشی مهدی بگم چی خب تمرکزی هم برات میمونه که بزاری روی خودت و کار کردن روی خواسته هاتتتت!!!!

    اینه پاشنه آشیلم کار کردم روی خودم از این مجالس گرم خارج شدم باز به مجالس بقیه ذهنم گیر زدم!!!خخخ

    بخدا داستان داریم با این ذهن چه کنم استاد ای،،،

    خب از این به بعد هدف نشنیدن چرندیات اطرافیان برای برداشتن ترمز ارتقاء مدار

    تازه الان میفهمم چرا اسم این دوره رو گذاشتیم مهاجرت به یک مدار بالاتر

    مهاجرت من که دوستان از این فایل شروع شد اون بالا منتظر شمام هستم. خخخ

    راستی از بس ذوق داشتم بیام ترمزمو بنویسم بنظر سلام فراموش کردم خخخ

    سلام به استاد جیگر و همسفران گرامی به مدار بالاتر

    عاشق همتونم دربست تا مدار نزدیک به مدار پروردگار

    و اینجا میرسیم به این آیه که به این داستان ربط داره که همه چیز به قول استاد باورای توحیدی هست که همونا درست بشه همه چیز درسته خودشم بهمون میگه باور ها و کارای اشتباهمو:

    انا علینا للهدا(12لیل)

    برماست که شما را هدایت کنیم

    عاشقتم که بر خودت واجب کردی هدایتمو عشششققققق قربونت برم نفس خخخ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مرضیه رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 936 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد بزرگوارم وخانم شایسته عزیز

    این فایل خیلی به موقع بود

    ممنونم استاد

    این فایل در زمان بسیار مناسبی برام هدایت شد

    منتظر دیدن شما دو عزیز هستم

    امروز متوجه شدم این فایل بیشتر منو به خودم از درون نشون داد .

    من ادعا داشتم از چندین سال پیش که اهل غیبت اصلا …

    اهل تهمت اصلا…

    من و این حرفا …

    اما با این که این ادعا رو داشتم ومحکم جلو مامان وبقیه میگفتم

    در خونه خودم یه جاهایی در مورد عزیزانم شروع میکردم یاهمراهی اونها راجب یه نفر عزیز نزدیک دیگه

    یعنی مثل دخترام

    خدا ی بخشنده ازت بخشش میخوام وکمک

    کمکم کن این هارو که عادت مخفی منه رها کنم و بیشتر دقت کنم تو تنهایی هم غیبت نکنم واز این نجواها نجاتم بده

    چطور میتونم همه رو خوب ببینم خدا جون

    وفقط تمرکزم رو بذارم روی خودم

    این سخت تر به نظر میرسه که آدم بتونه حریف ذهن خودش بشه

    کار کردن روی خودم که یه سبک شکر گزاری رو بیشتر وبا دقت تر عملی می کنم

    امروز این فایل رو که دیدم شناخت بیشتری روی خودم پیدا کردم و متوجه شدم

    چه خوب مچ خودم رو گرفتم وشروع کردم نکات مثبت اون افرادی که این همه خصلت خوب دارن که من ندیده بودم

    از اطرافیانم و شغلم و کارم وهمه اون افرادی که باهاشون در ارتباطم

    شروع کردم به شکر گزاری

    چقدر با شکر گزاری حالم بهتر شد و متوجه شدم این چند وقته که کار فیزیکی من بیشتر شده ومشغولیاتم متفاوت شده به خاطر تغییرات داخلی خونه

    چه خوب شد این فایل رو دوباره گوش کردم وفهمیدم که من تغییر درونی لازم دارم و متوجه نبودم

    ممنون استاد بزرگوارم

    آیه اول سوره ابراهیم رو خوندم واشک از چشمام جاری شد و آیه آیه رفتم جلو

    اونجا رسیدم که پیامبری از زبان خودشان برای هر امتی فرستادیم

    چقدر منقلب شدم

    حرفی ندارم دیگه جز سپاسگزاری وتفکر به درونم

    خدایا ممنونم که توفیق دادی بهم امروز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سمیرا گفته:
    مدت عضویت: 819 روز

    سلام استاد جان

    با خوندن کامنت بچه ها دلم خواست دو تا از تجربه های خودم رو کامنت کنم ….

    1- من یک ویژگی شخصیتی دارم که از بچگی با من بوده. من زیاااادی رک هستم. یعنی به جای اینکه حرفی رو پشت طرف بگم جلوی خودش میگم البته بدون این که غرضی داشته باشم یا بخوام طرف رو ناراحت کنم. فقط صادقانه حرفم رو میزنم. بعدها متوجه شدم خیلی ها به ویژه وقتی شناختی نسبت به من ندارند این رو دلیل گستاخی و بی ادبی من می دونند و ناراحت میشن و به شدت از من بدشون میاد:) ‍️‍️‍️

    یکی از مثال ها مربوط به اواخر دوران ارشدم هست. دو تا از همکلاسی هام اومدن اعتراف پیش من که اوایل که همکلاس شدیم انقدرررر ازت بدمون میومد و پشت سرت حرف میزدیم که نگو و نپرس. چون خیلی رک بودی. میگفتیم خدااایاااا این دیگه کیه؟! ولی الان با اختلاف بهترین همکلاسی هستی و خییلی دوستت داریم چون تازه شناختیم تو رو و میدونیم اگر حرفی میزنی حداقل پشت و روت یکی هست و منظوری نداری و این چنین شد که لقب سمیرای سبز رو به من اعطا کردند (شکر خدا)

    2- مورد بعدی هم مربوط به محل کار سابقم هست که چون زیادی سرم تو کار خودم بود و گویا رئیس زیادی با برنامه های من راه میومد و دوستم داشت ( که الان فهمیدم در واقع پاسخ جهان به درخواستهای من بوده که جایی باشم که وقت خالی برای اهداف دیگه ام داشته باشم) کمی مورد لطف همکارها قرار می گرفتم ولی به روی مبارک نمی آوردم و کار خودم رو می کردم. احساس می کردم زیادی از من خوششون نمی یاد ولی اهمیتی برام نداشت. در واقع انقدر هدف برام مهم بود که به غیر از خودم نه کسی رو می دیدم نه چیزی رو می شنیدم. خودم بودم با یک لیست از کارهایی که در زمان خودش باید تیک می خورد بنابراین بقیه ای وجود نداشت. البته با احترام و مهربانی با همه برخورد می کردم. یکی دو سال بعدش که دیگه همه من رو شناختند یکی از بچه ها اومد مثلا اعتراف پیش من که اوایل خیییلی بدمون می اومد ازت. فکر می کردیم چاپلوسی که رئیس هوات رو داره. چند بار هم زیر آبت رو پیش رئیس زدم، فلان چیز و بهمان چیز هم پشت سرت گفتم … منم با لبخند گفتم فدااااا سرت. گفت یعنی ناراحت نشدی گفتم نننننه. و با اینکه مدتهاست دیگه استعفام رو دادم ولی همیشه بچه های اونجا بهم لطف دارند. پیام میدن و دوستان خیلی خوبی برای هم شدیم.

    استاد از وقتی که با شما آشنا شدم فهمیدم من خیییییلی از کارهایی که کردم طبق قانون بوده و جهان هم پاسخم رو به زیبایی داده. با اینکه چیزی در موردش نمیدونستم. چیزی که خییییلی برام اینجا رو جذاب کرده مفهوم توحید و درک خداست. به ویژه جلسه 9 و 10 راهنمای عملی کن فیکون کرد من رو. همیشه با این مساله گیر اساسی داشتم. الان کم کم دارم میفهمم. و چقدر میچسبه این مثالهای قرآنی.

    البته یکسری باورهای خیییییلی مخرب هم یافتم که دارم روی اونها هم کار میکنم.

    یک چیزی هم بگم که من برخلاف خواهرم هیچوقت دنبال این برنامه ها و اساتید موفقیت نبودم به هیچ وجه. بنده خدا کلی پول می داد دوره های مختلف رو خریداری میکرد من یک جلسه از هر کدوم رو گوش میکردم میگفتم اینها چیه گوش میده. به خودشم میگفتماااا ولی کار خودش رو می کرد. ولی وقتی اولین بار فایلهای شما رو برام ارسال کرد گفتم این خودشه خودِ خودش. من دنبال اینجور برنامه ها نبودم یکهو پیداتون کردم. ناگهان و خیییلی دلچسسسسسب.

    از صمیم قلب از شما، مریم جان شایسته و دوستانی که با کامنتهای قشنگشون کمک می کنند بهتر قانون رو درک کنیم سپاسگزاری می کنم. دوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    سلام خدمت همراهان عزیز.

    مهم‌ترین نکته این قسمت برای من این موضوع بود که کسی رو قضاوت نکنیم چون قضاوت کردن به معنای توجه کردن هست و اگر کسی رو قضاوت کنیم چون داریم به اون موضوع توجه می‌کنیم وارد مداری میشیم که اون جنس اتفاقات برامون می‌افته.

    خیلی سخت هست که آدم جلوی این ذهن قضاوت‌گر رو بگیره چرا که همه‌اش میگه فلانی رفته فلان کار رو کرده و این نتیجه بد رو گرفته و تقصیر اون بوده که این اتفاق افتاده و هی قضاوت می‌کنم درصورتی که باید به خودمون بگیم که وقتی ما جای اون فرد نبودیم و گذشته‌ی اون رو نداشتیم و از طرفی اون فرد آگاهی‌هایی که من دارم رو نداره خب این اتفاق پیش میاد دیگه.. شاید اگه منم جای اون فرد بودم این اشتباه رو میکردم.. شاید تو توی ذهنت بگی نه اگه من بودم این اتفاق نمی‌افتاد ولی واقعا اگه تو جای اون بودی و در اون شرایط بودی میتونستی تضمین بدی که اشتباه نمی‌کردی؟ اگه اینطوره چرا در مواقع دیگه در زندگیت اشتباه می‌کنی ولی خیلی راحت خودت رو تبرئه میکنی.. نه نمیتونی تضمین بدی که اگه تو بودی این اشتباه رو نمیکردی چون عمل کردن با حرف زدن خیلی فرق داره، تو اون شرایط بخوای ذهن رو کنترل کنی کار هر کسی نیست و هیچ کس هم کامل نیست و همه ممکنه اشتباه کنیم پس قضاوت نکن.. اصلا بهش توجه نکن.. بگذر ازش.. تجزیه و تحلیل‌اش نکن.. بگو شاید اگه منم بودم همین اشتباه رو میکردم.. درکت رو از قانون وسیع کن چرا که وقتی میدونی باورها چطور شکل میگیرن و افراد با توجه به گذشتشون ممکنه چه واکنش‌هایی بدن و امکانات و آگاهی ای که الان تو داری در گذشته خیلی سخت‌تر بوده بدست آوردنش و اینکه چه تعهدی میخواد که مطابق با قانون عمل کرد و اصلا چه تسلیم بودن در برابر خداوند میخواهد که به سمت این آگاهی‌ها هدایت شد و با همه‌ی این موارد میشه نتیجه گرفت که شاید اگه منم بودم همون اشتباه رو میکردم و بنابراین قضاوت نمی‌کنم و تازه به طرف حق هم میدم، مثل داستان صدام که الان میدونیم حق بهش میدیم چنین شخصیتی بشه چون خودمون رو میشناسیم.

    موضوع دیگه در بحث تهمت و غیبت این هست که با افرادی که این کارها رو میکنن نشست و برخواست نداشته باشیم و خودمون هم تمام تلاشمون رو بکنیم که این کار رو انجام ندیم. یکی از تمریناتی که باعث شده من در این زمینه خوب باشم و غیبت نکنم و پشت سر افراد صحبت نکنم و تهمت نزنم موضوع تمرکز بر نکات مثبت هست. من به صورت مداوم تمرین تمرکز بر نکات مثبت رو انجام میدم و نکات مثبت رو مینویسم و توجه‌ام رو سمت مثبت میبرم به همین دلیل در اکثر مواقع اصلا در شرایطش قرار نمی‌گیرم که بخواهم چنین حرف‌هایی رو بزنم و بشنوم، نمیدونم در مورد بقیه هم همینطور هست یا نه ولی وقتی تمرکزت روی نکات مثبت باشه کلا از این مدار جدا میشی نه اینکه اصلا اتفاق نیفته ولی انقدر کم میشه که میتونی بگی اتفاق نمی‌افته.

    در مورد این موضوع که استاد میگه وقتی یک کسی داره غیبت میکنه نشین حرفش رو بشنو و حرف رو قطع کن دقیقا درست میگه چون من این تجربه رو داشتم که یک فردی اومد پشت سر اون فرد و در حالتی که اون فرد اونجا نبود از بدی‌هاش گفت و ذهن من اول گفت نه اینطور نیست و این تمرکز روی منفی‌هاست و این باعث میشه این وجه بد طرف رو برانگیخته کنه ولی محیطم رو عوض نکردم و بعد دیدم ناخودآگاه دارم طرف رو قضاوت می‌کنم و تلاش بیشتر خواست تا ذهنم رو جهت‌دهی کنم که نه این موضوع ممکنه برای هر فردی رخ بده و هیچکس کامل نیست و من در شرایط اون فرد نبودم و .. پس بهتره حرف رو عوض کنیم یا در اون محیط نباشیم. اگه هم در جمع هستیم و به طرف میخواهیم بگوییم که غیبت نکن یا .. بهتره در جمع بهش نگیم و اعتبارش رو تخریب نکنیم و دنبال ایراد گیری نباشیم و مدتی بعد بکشیمش کنار و بهش بگیم که غیبت نکن وگر نه من ممکنه محیط رو ترک کنم.

    در مورد موضوع تجسس نکردن در زندگی دیگران، این مورد پاشنه‌آشیل من هست و در بسیاری از مواقع من روی خودم کار کردم و ازش دور شدم ولی بعد از مدتی چون روش کار نکردم برگشتم بهش. البته این بار اولم هست که منطق قرآنی که استاد بیان کرد رو دارم میشنوم که خود قرآن گفته در زندگی دیگران تجسس نکنید و کاری اصلا با زندگی مردم نداشته باشید و چک نکنید و این میتونه خیلی کمک کننده باشه که این کار رو انجام ندم. من هر چند وقت یکبار وسوسه میشوم که برم ببینم دوستام یا افرادی که قبلا میشناختم یا حتی افراد معروف چه اتفاقاتی تو زندگیشون افتاده الان به کجا رسیدن یا دارن چی کار میکنن و .. و میرم جستجو میکنم، به قول قران این میشه تجسس کردن در زندگی دیگران. البته من افراد موفق رو پیگیری می‌کنم و مصاحبه‌هاشون رو میخونم و اخبار در مورد اینکه الان دارن روی چه پروژه‌ای کار میکنن رو نگاه میکنم ولی اینکه ما ذهنمون تو زندگی دیگران باشه اصلا کار درستی نیست و این موضوع رو باید روش بیشتر کار کنم و کنارش بگذارم و تجسس نکنم در زندگی دیگران. دلیل اینکه این موضوع در من هست هم به خاطر شرایطی هست که درش بزرگ شدم و کلا این موضوع باب بوده که بریم بخونیم ببینیم چی شده چی نشده، کی با کی ازدواج کرده کی از کی طلاق گرفته یا نمیدونم از این جور چیزها .. و همیشه هم احساسم بهم میگه که این کار خطا هست و نباید بری چک کنی و باید روی خودم بیشتر کار کنم در این موضوع.

    سپاسگزارم از استاد بابت بیان کردن این مطالب کلیدی و مهم.

    امیدوارم خداوند به همتون سعادت، ثروت، سلامتی و موفقیت روز افزون بده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2203 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربانم

    إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَهٌ مِنْکُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ ۖ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۚ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ ۚ وَالَّذِی تَوَلَّىٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿١١﴾

    به یقین کسانی که آن تهمت را آوردند، گروهی از خود شما بودند، آن را برای خود شرّی مپندارید، بلکه آن برای شما خیر است، برای هر مردی از آنان کیفری به میزان گناهی است که مرتکب شده، و آن کس که بخش عمده آن را بر عهده گرفته است، برایش عذابی بزرگ است. (11)

    لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْکٌ مُبِینٌ ﴿١٢﴾

    چرا هنگامی که آن را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند: این تهمتی آشکار است؟!

    لَوْلَا جَاءُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ ۚ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِکَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ ﴿١٣﴾

    چرا بر آن تهمت، چهار شاهد نیاوردند؟ و چون شاهدان را نیاوردند، پس خود آنان نزد خدا محکوم به دروغگویی اند؛ (13)

    وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ لَمَسَّکُمْ فِی مَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿١4﴾

    و اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت بر شما نبود، به یقین به خاطر آن تهمت بزرگی که در آن وارد شدید، عذابی بزرگ به شما می رسید. (14)

    🩶

    خدا رو شکر ک 15 گام در مسیر «مهاجرت به مدار بالاتر» پیش رفتم و هرروز بیشتر و بیشتر برای ورود به مدار بالاتر آماده میشم.بیشتر در حال اصلاح خودم و مسیرم هستم .

    اول اینکه من باید چقدر و چقدر خدا رو شکر کنم ک شاگرد استادی چون استاد عباس‌منش هستم و در این مسیر گام برمیدارم، چقدر زمان لازم بود تا من با درک خودم بتونم راز این آیات رو شناسایی و درک کنم. بفهمم ک دقیقا در بطن این آیات چ هست چون در اکثر ترجمه ها اون پرانتز داستان هست و من اصلا نمیتونستم بفهمم ک خداوند این موارد رو شرح نمی‌ده تا به من و ما یاد بده ک نیاز نیست چیزی ک اسمش روش هست :«تهمت» تکرار کنی و گسترش بدی وگرنه خب پس تو هم جزو همون‌هایی هستی ک تو آیات بعدی بهشون وعده‌ی عذاب داده شده . یعنی من چقدر خوشبختم ک خداوند از مسیری میانبر داره من رو به درک عمیق آیات خودش می‌رسونه در حالی ک مفسران و مترجمانی ک سالها قرآن رو مطالعه کردن چون با پیش زمینه بودن نتونستن عمق آگاهی‌های ناب الهی رو متوجه بشن و در نوشته‌هاشون منعکس کنند .

    از لا ب لای صحبتهای استادم یه خواسته در من شکل گرفت . یه خواسته‌ی ارزشمند : اینکه دوست صمیمی داشته باشم . دوست صمیمی با تعریفی ک استاد ارائه دادند،یعنی دوستی ک در هفته چند بار با هم باشیم و باهم صحبت کنیم و با هم وقت بگذرونیم و با هم رشد کنیم با هم قوانین رو بهتر درک کنیم .با هم از خواسته‌هامون بگیم . با هم راحت باشیم و تعارف و نقاب نداشته باشیم .ب راحتی بتونیم آنچه ک هست رو بهم نشون بدیم و بگیم . یعنی من یه عمر این رو میخواستم اما اینقدر واضح نبود برام ک دقیقا چی می‌خوام و الان خیلی خیلی واضح تر فهمیدم روحم ب دنبال چی هست در روابطش . حقیقتش من دوست صمیمی با این تعریف تا حالا فک کنم نداشتم و یا در برهه‌ای از زندگیم شاید یکی یا دوتا داشتم. اما الان میخوام که در خودم این شایستگی رو ببینم ک میتونم چنین دوستی با چنین کیفیتی داشته باشم و با کارکردن بیشتر روی خودم و باورهام در مدار ارتباط با انسانهای فوق العاده قرار بگیرم . همون‌طور ک خداوند من رو به سمت درک این خواسته در وجودم برده بنابراین به همین راحتی میتونه برام محققش هم بکنه وقتی من با ایمان تمرکزم رو روی خودم بگذارم .

    و باز هم از لا ب لای صحبتهای استاد این کلمه برام زنگ‌دار بود : «سندروم فریبکار»، به کار بردن این عبارت توسط استاد منو کنجکاو کرد تا ببینم ک دقیقا این سندروم چی هست و با یه جستجو در اینترنت به کلی مقاله برخوردم یعنی خیلی از انسانها گرفتار این سندروم شده و میشن ک این حجم نوشته براش تولید شده، ک خداوند در قرآن هم بهش اشاره کرده و مومنان رو ازش برحذر داشته ، یعنی مومنان این سندروم رو در خود ندارن… خب اول یه خلاصه اینجا میارم :

    «سندرم ایمپاستر (impostor syndrome) یک پدیده‌ی روانی است که در آن افراد نمی‌توانند موفقیت‌هایشان را بپذیرند. بر خلاف آنچه شواهد بیرونی نشان می‌دهد که فرد با رقابت و تلاش به موفقیت رسیده، خود فرد تصور می‌کند که لیاقت موفقیت را ندارد و فریب‌کار است. فرد مبتلا به این سندرم، موفقیت خودش را در نتیجه خوش‌شانسی، زمان‌بندی خوب یا فریب دادن دیگران می‌داند و این موضوع که فرد باهوش یا تلاش‌گر است توسط خودش مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد….دکتر سندی مان، استاد روان‌شناسی دانشگاه بریتانیا،سه ویژگی اصلی سندرم ایمپاستر یا نشانگان خود‌ویرانگری افراد موفق را چنین بیان می‌کند: اولین ویژگی آن این است که افراد فکر می‌کنند دیگران تصوری اغراق‌شده و بیش‌از اندازه از توانایی‌ها و مهارت‌های آنها دارند، تصوری بسیار بزرگ‌تر از آنچه خود فرد از خودش دارد. دومین ویژگی این است که شما در هراس شدیدی هستید که دست‌تان رو شود و دیگران فکر کنند در مورد توانایی‌های خود آنها را فریب داده‌اید. سومین ویژگی این است که به طور مداوم موفقیت‌های خود را با عوامل بیرون از توانایی و مهارت خودتان مقایسه و اندازه‌گیری می‌کنید و می‌سنجید. هانی لنکستر جیمز، روان‌شناس می‌گوید: «تجربهٔ داشتن سندروم ایمپاستر مانند این است که در تمام عمر با این ترس و نگرانی زندگی کنیم که دیگران ما را فریبکار بدانند و روزی بفهمند که در حد انتظارات و توقعات آنها نبوده‌ایم»… و جالبه ک در یه مقاله ریشه‌ی این باور محدودکننده رو در کودکی دونسته بود و صحبتها و قوانینی ک والدین برای ما ایجاد کرده بودن….. در نهایت هم برای رفع این سندروم هم راهکارهایی داده بودند: تمرینی که برای خروج از این سندرم وجود دارد این است که احساس لیاقت را به مرور در خود گسترش دهید و برای کوچکترین کار خود ارزش قائل شوید. توانایی‌های خودت رو ببینی و بشناسی …

    فک کنم با این تعریفها من هم خیلی اوقات گرفتار این سندروم بودم و خب قطعا خیلی نیاز دارم تا باور احساس لیاقت رو در خودم نسبت به خودم و توانمندی‌های و موفقیت‌هام ایجاد کنم تا به قول استاد با شنیدن تهمت و دروغی در مورد خودم متزلزل نشم و بهم نریزم. به خودم شک نکنم ک آیا من اینم ک بهم نسبت دادن ؟!… بلکه به خودم و وجود و شخصیت و لیاقت‌هام ایمان داشته باشم . در واقع منم مخاطب خدا هستم زمانی ک تهمتی بهم شده بهم برخورده و به خودم گرفتمش در حالی ک من ک اونطور نبودم چرا باید به خودم بگیرم !

    …🩶

    الان میخوام در مورد اون تیک بزرگی ک بعد از بارها و بارها و بارها گوش دادن به این فایل در شرایط مختلف در ذهنم خورد بگم . تیک بزرگی ک درکش برام دردناک بود اما حقیقت بود و خداوند بهم نشون داد .(از لا ب لای نوشته ی یکی از عزیزانم‌…) چون از خدا خواستم ، خواستم ک دوست صمیمی من باشه یعنی بهم بگه آنچه باید بگه ، مثل روابطی ک تا حالا تجربه کردم نباشه ک از من «کمک به رشد من» رو دریغ کنه ، ک بهم نگه ضعفهام رو، نشونم نده باورهای اشتباهم رو، رفتارهای غلطم رو، به من فرصت نده ک درستشون کنم .قضاوتم نکنه، از خدا خواستم ک نگران واکنش من نباشه و راحت راحت باشه و آنچه باید بفهمم و درک کنم رو بهم بفهمونه و بگه و باور داشته باشه ک من انسان با ظرفیتی هستم ک به آنچه به من در مورد من گفته میشه فکر میکنم و بررسی میکنم و ازش به نفع خودم و رشدم استفاده میکنم … من عاشق اینم ک چنین رابطه‌ای داشته باشم ک منو بالا بکشه ن اینکه با ترس ناراحت شدن من ازم حقیقت و درکش رو دریغ کنه . می‌دونی چی فهمیدم ؟! میدونی دوست عزیزم چیو به من نشون داد ؟! : وقتی از زبان استاد می‌شنیدم ک تهمت زدن و غیبت کردن چقدر ناشایست هست و باید از روابطی ک توش تهمت زدن و غیبت کردن وجود داره فاصله بگیرم شروع کردم به رصد کردن آدمای دیگه . چرا ؟ چون تصورم این بود ک «من که اینطور نیستم» من که نه تهمت میزنم نه غیبت میکنم حالا ببینم کیا اینطور هست دور و برم ک رابطه م رو کم کنم باهاشون .

    اما افسوس ! افسوس ک متوجه شدم من خودم یک تهمت زننده و غیبت کننده هستم. همین چند وقت پیش یکی از روابطم رو با این ضعف بزرگ نابود کردم.(که فقط خدا بهم باید رحم کنه) رفتارها و ویژگی‌هایی رو بهش نسبت دادم ک اون بنده خدا هرچقدر تلاش میکرد ب من بفهمونه ک اینطور نیست موفق نشد . من پشت سرش غیبت کردم . خیلی زیاد غیبت کردم . همه ش بدگویی ش رو کردم . به قول استاد باعث شدم نگرش دوستانش در موردش خدشه دار بشه . خدایا من مرتکب چ گناه بزرگی شدم . خدایا من خودم شدم مصداق همون بنده‌هایی ک بهشون وعده‌ی عذاب دادی در حالی ک چقدر از خودم مطمین هم بودم ک من اینطوری نیستم . احتمالا اگر استاد یکی از اون دوستانی می‌بود ک من جلوی روشون اون تهمت و غیبت‌ها رو به اون بنده خدا زدم حتمن دوستیش رو با من به پایان می‌رسوند و این چقدر برام دردناک می‌بود ک من دوستی چون استاد رو بخاطر این اشتباه بزرگ از دست دادم . الان دارم اشک میریزم .برای اولین بار در زمان نوشتن دیدگاه اشک میریزم . از صمیم قلبم از خدا طلب بخشش و آمرزش میکنم . میگم ک من چقدر گمراه بودم . چقدر اشتباه کردم ک به خودم اجازه دادم با قضاوت‌های خودم و با درک و آگاهی محدود خودم سالها به اون آدم چیزی رو نسبت بدم ک ازش مطمین نبودم و فقط قضاوت ذهنم بود . چقدر من ملعبه ی دست شیطان شدم که از من بازیچه ای ساخت تا هرآنچه بهم تلقین می‌کنه بپذیرم. فقط میتونم بگم خدایا من به خودم ظلم کردم. ظلم بزرگی ک خودم رو سالها در رنج و عذاب تهمت و غیبت اون بنده خدا گرفتار کردم و ب این شکل از داشته و رابطه م لذت نبردم و همه‌ش بیمار نگه داشتمش و اما تو (خدا) باز هم از من ناامید نشدی و خواستی ک من رو به شناخت برسونی تا بفهمم چقدر مسیرم اشتباه هست. چقدر رفتارم اشتباه هست . و اونوقت تازه چرا اینقدر برام سواله ک رابطه م با این شخص درست نمیشه. من همچین سمی رو به خورد رابطه م با اون بنده خدا میدادم ک این تهمت رو تو ذهنم و در برابر دیگران بهش میزدم و اونوقت انتظار داشتم ک چیزی درست بشه ! چه گمراهی بزرگی !. (الان ک دارم می نویسم تو ذهنم میاد صحنه هایی رو ک نرگس با حرص و خشم در حال سمپاشی بود و از اصل خودش دور و دورتر میشد و تازه بقیه رو متهم میکرد ب اینکه نمی‌ذارن ک خودش باشه ) آه ! خدای خوب من ! خدای خوب منی ک همیشه حجم محبت و لطفت در حقم کاهش نداشت و همواره بهم فرصت دادی ، فرصت دادی ک خودم رو اصلاح کنم .اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت بر شما نبود، به یقین به خاطر آن تهمت بزرگی که در آن وارد شدید، عذابی بزرگ به شما می رسید فرصت دادی ک درک کنم و خودم رو بشناسم و خودم رو بهبود بدم . خودم رو به سمت بنده ی شایسته ی تو شدن پیش ببرم . خدایا شکرت . از خودت یاری می‌طلبم . من جز تو کسی رو ندارم . از تو می‌خوام ک کمکم کنی . کمکم کنی تا خط قرمز تهمت و غیبت رو درست و پررنگ و پررنگ ب دور وجود الهی خودم بکشم و هیچوقت هیچوقت واردش نشم . مگه میشه من تهمت زننده و غیبت کننده نباشم و در مدار چنین انسانهایی قرار بگیرم !؟ اصل قانون فرکانس چنین شرایطی رو فراهم نمیکنه . پس اگر دور و برم بودن چون خودم بودم و اگر خودم نباشم قطعا مصداق طیباتی میشم ک با طیبات تعامل خواهد داشت .

    دیگه نذارم این ضعف بزرگ من رو از نعمتها و رحمت های الهی دور کنه و روابطم رو نابود کنه . دیگه خودم رو از رحمت الهی محروم نکنم و با دست خودم خودم رو گرفتار عذاب الهی نکنم .

    آه ! چقدر سبک شدم . اگر من متعهد به نوشتن دیدگاه در هر قدم نمی‌شدم قطعا اینقدر در این فایل مکث نمی‌کردم و شاید احتمالا این ضعف رو هم نمی فهمیدم .

    خدایا تو داری من رو برای مدار بالاتر آماده می‌کنی . تو داری من رو مهیای مدار بالاتر می‌کنی و دونه دونه جنبه‌های ک باید تغییر کنه رو در وجودم بهم نشون میدی. خدایا چطور شکرت رو بگم !

    در مورد اینکه دنبال اینکه بقیه چیکار میکنند نباش هم فکر میکردم من مبرا هستم ولی وقتی در رفتارهام ریز شدم متوجه شدم ک در مورد بعضی از روابطم جستجوگر شدم و خواستم کنجکاوی بکنم در موردش و حتا گاهی حساسیت ب خرج دادم تو بعضی از روابطم ک ببینم دقیقا کجا رفته، چ کار کرده و … خب فک کنم این هم مصداق همین مورد هست و اینکه باعث مقایسه و هدر رفتن انرژی و … میشه و اصلا باعث میشه من از خودم و اصل خودم دور بشم و تمرکزم رو با توجه به دیگری هدر بدم و از خواسته های خودم غافل بشم و حتا گاهی حسرت بخورم .

    من این رو کاملا درک کردم ک جستجو کردن و غیبت کردن در مورد افراد باعث میشه ک ذهنیت منفی در من شکل بگیره و این ذهنیت منفی رابطه م رو با اون شخص مدیریت میکرد و باعث میشد همه چیز رو از همون عینک ببینم و درک کنم ک خب درک اشتباهی هم بود و خب یه جورایی منتظر بودم اونچه ک من برداشت کردم رو ببینم تا باورم تایید بشه ک ببین من درست میگفتم ، چون ذهنیتم منفی بود و هم اینکه جنبه ی منفی اون فرد رو برای من برانگیخته میکرد و رابطه م هم با اون کیفیت ک باید پیش نمی رفت …

    نمی‌دونم چرا به سمت این آیات کشیده شدم :

    انَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿96﴾

    کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏ اند به زودى رحمان براى آنان محبتى قرار مى‏ دهد

    فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا ﴿97﴾

    در حقیقت ما این را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزگاران را بدان نوید دهی و مردم ستیزه ‏جو را بدان بیم دهى

    خدایا من را دریافت کننده نوید و مژده های خودت قرار بده …

    استاد قشنگم سپاسگزارم ازت 🩶 برای این آموزش‌های گرانبها و برای این سایت و این فضا … قطعا خداوند به لطف این انرژی ک به زندگی امثال ما دادین ، بهترین بهترین ها رو به زندگی شما خواهد آورد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مهدی ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1140 روز

    به نام خداوند بخشنده وبخشایشگر

    سلام خدمت استادبزرگوارواستادشایسته عزیزوهمراهان گرامی سایت.

    استادبه قول خانم شایسته عزیزشما استادتشخیص اصل ازفرع هستید من ازشما سپاسگزارم.

    باتوضیحاته دقیقی که ازکتاب قرآن میفرمائید ماروبه تنضیمات کارخانه برمیگردانیدومابه صورت آگاهانه بایدناظراعمال،رفتار،نگرش،وتصمیمات خودباشیم.

    باتقوا(کنترل ذهن)استمرار،استمرار،استمرار

    ایجادباورهای مناسب

    پذیرفتن بی قیدشرط باورهای مناسب

    مقاومت نداشتن

    کنترل ورودیهای ذهن

    حرف جامعه رونشنیدن

    اینهاباعث پیشرفت،رفتن به مداربالاتروهدایت شدن درمسیردرست میشود.وزنجیره تهمت ،غیبت قطع میشودخدایاشکروسپاسگزارم که دراین مسیردرست قرارگرفتم واین سایت روروزی ماکردی .انقدراین لحضه شیرین هست که نمی خوام راجع گذشته بنویسم ایناروبرای خودم نوشتم که ردپائی ازخودم دراین سایت الهی داشته باشم استادازشما وسایت شما بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    زینب کریمی گفته:
    مدت عضویت: 563 روز

    سلام و درود به همه دوستان و استاد عزیزم.

    چقدر این فایل فوق العاده بود و از جمله موضوعاتی بود که اصلا از این دید و زاویه بهش نگاه نکرده بودم.

    من خیلی اهل غیبت و سرک کشیدن تو زندگی ادم ها نیستم ولی همون‌مقداری که بعضی وقتا اینکارو میکردم اصلا نمیدونستم چه گناه بزرگی رو دارم مرتکب میشم

    و حتی میشد خیلی وقت ها مثلا میومدم یکی رو نقد میکردم اما‌نمیدونستم خمین کار یعنی توجه کردم به اون اتفاق و وارد شدن به مدار .

    به لطف خداوند و استاد عزیزم، از زمانی که اموزه هارو دارم یاد میگیرم خیلی خیلی حواسم به خودم و حرفام هست

    الانم که این فایل رو‌گوش کردم خیلی عالی شد

    و تمام تلاشم اینه که به چیزهایی که میخوام فکر کنم و به قول استاد واقعا به ما چه ربطی داره که بقیه چیکار میکنن

    هرکس هرکاری که انجام میده خودش نتیجشو میبینه و میازی میست که ما در موردش صحبت کنیم.

    خیلی خداروشکر میکنم که در این مسیر الهی قرار گرفتم و دارم مطالبی رو میشنوم که واقعا گنجه برام.

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم ازتون استاد جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3566 روز

    سلام و صد سلام بر استاد عزیز و دوست داشتنی……

    سلام بر مریم جان جانان…..

    سلام بر تمام دوستان هم دوره ای بزرگوار …

    استاد عزیز به لطف پروردگار استارت ادامه این دوره که تعهد داده بودم به ادامه مستمر این دوره، اما به خاطر تضاد مرگ عزیزم، دو هفته نتونستم کامنتی بنویسم و الان خدا سعادت رو نصیبم که شیما بانو ادامه بده ….ادامه بده که لذت از زندگی، ارامش در زندگی …. همین جا است و بس ….

    من که این تضاد سنگین (غم از دست دادن پدر عزیزتر از جانم) و بعد رسیدن به ارامش بیشتر رو دیدم…. فهمیدم که شیما بانو این ها همه نتیجه کار کردن رو خودت است.. تویی که گاهی میگفتی من که به نتیجه مدنظرم نرسیده ام …. اما نتیجه از این بالاتر که تسلیم بودن در پیشگاه پروردگار را در درون خودت حس کنی و فقط بگی خداوندا، پروردگارا‌… شمر به درگاهت …و الخیر فی ما وقع را بیشتر و بیشتر درک کنی و کلی مدارت بالاتر و بالاتر رود ….. حتی با تضاد مرگ عزیز….

    خدا را سپاس

    و حالا اگاهی های ناب این فایل گرانبها….

    اگر کسب به شما تهمت زد، با توجه کردن به اون حرف ها فقط داری به اون فرد قدرت میدی و اون رو خوشحال تر میکنی که تونسته با این حرف هاش، تو رو بهم بریزه و اگر به خدا ایمان داشته باشی ….. اون رو فقط به خود خودش واگزار میکنی و میخندی به حرف هاش و ازش میگذری….. و به فکر این نیستی که بهش اثبات کنی …. پس بهش قدرت نده و به زیبایی ها توجه کن که زندگی ات پر بشه از زیبایی و بس…

    و با توجه کردن، در واقع داری اون مدل رفتارها را در زندگی ات بیشتر ایجاد میکنی …..

    و در اخر اینکه اگر تهمت در مورد کسی و یا حتی حرف درست در مورد عمل بد کسی را میشنوی …اصلا اون ادم رو زود قضاوت نکن… چون معلوم نیست که اون ادم در چه شرایطی اون کار را کرده و اگر تو هم تو اون شرایط بودی، اون کار را میکردی یا نه …. حالا با رها کردن اون صحبت ها، خودت هم رها و آسوده می شوی ، در اغوش خدا جون….

    چی بهتر از آغوش خدا

    چند نکته مهم:

    «« اینکه خودت که اصلا اهل تهمت، غیبت، قضاوت نباش و متهد باش به عدم این رفتارها

    اینکه برای ارتباط های خودت، مرز و حد قرار بده و «« اصلا حاضر نشو با افرادی که این رفتارها را زیاد دارند، ارتباط داشته باشی ….

    «« اگر هدف در زندگی ات داشته باشی، اصلا وقت این اعمال بد و یا گوش دادن به این رفتارهای بد را نداری ….

    «« تجسس در زندگی دیگران که خیلی هم بد است، غیبت به همراه خود دارد و خود غیبت هم که در قران زشتی ان خیلی ذکر شده، کلا باید ازش دوری کرد ….

    «« و خداوند آمرزنده و مهربان است …

    «« اگر ما در مسیر درست زندگی باشیم، فارق از اعمال و رفتار دیگران، میتوانیم موفق باشیم…..»»

    در پناه حق تعالی

    شیما بانو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    زهرا جوهری گفته:
    مدت عضویت: 1907 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم

    نحوه‌ برخورد با تهمت قسمت 2

    به گذشته وروند تکاملی ام که نگاه می‌کنم بوضوح میبینم که از زمانی که آگاهانه با نوشتن فایلها وگوش کردن وعمل کردن به آن‌چه در لحظه دریافت کردم وبهش توجه دارم،چقدر آرامشم وانرژی ام بیشتر شده وچقدر از حاشیه هایی که دوستان بعنوان دورهمی ممکنه با صحبت هاشون باورهای محدودکننده ام رو تشدید کنند،خیلی راحت‌تر از قبل فاصله میگیرم وبا سکوتم مشغول نوشتن با گوش کردن فایل مربوطه هستم وروند رشد شخصیتم رو با پذیرش بهتر از قبل مشاهده میکنم وشکر گزار هستم

    وقتی معجزات ارتباطی وهدیه ها وکاهش هزینه ها وکاهش گلایه ها رو با تمرکزم روی نعمتهای روزانه ام بهتر از قبل میبینم،سلامتی وانرژی وتمرکز بالاتری با دور شدن از حاشیه ها رو تجربه میکنم

    تجربه سیکل معیوبی که چند سال قبل خودم با توجه وتمرکز روش خلقش کرده بودم ،با گوش کردن مداوم فایلها ونوشتن وسکوت آگاهانه ام به تدریج به سمت زیبایی های بیشتر در زندگی ام هدایت شدم ومتعهدانه ادامه میدم

    اینکه در آیه 12 سوره نور،خداوند میگه:چرا هنگامی که آن تهمت راشنیدند، مردان وزنان مؤمن نسبت به خودشان گمان نیک نبردند ونگفتند که این تهمتی آشکار هست

    من رو به فکر فرو برد،،،که چقدر خودم با تمرکزم روی اون چالش انرژی ام رو هدر دادم ومتوجه کانون توجه ام نبودم،،،وواقعا این اصل قانون هست ،که زمانی که متعهدانه ذهنم رو بهتر از قبل کنترل کردم،براحتی شرایط تغییر کرد وانرژی من برای حرکت کردن به سمت اهدافم دو چندان شد وخیلی از افراد به راحتی از زندگی ام حذف شدند،،وشکر گزار خداوند وحضور استاد عزیز هستم که با درک بهتر قرآن، چقدر رضایتم از زندگی ومسیری که رو به جلو با شناخت بیشتر خودم ادامه میدم،بیشتر وبهتر از قبل شده

    اینکه نذاریم تحت تاثیر قرار بگیریم،نذاریم شخصیتمون متزلزل بشه،وبه خودمون شک نکنیم که نکنه ایرادی داریم،،،با تمرکزمون رو کنترل ذهنمون در هر لحظه وپذیرش اتفاقات وشرایط توسط خودمون،کمک میکنه کانون توجهمون رو روی نعمتها وخلق آرامش بیشتر با دیدن مسیر رو به جلو بهتر از قبل باشه و روی اهدافمون متمرکز باشیم

    توجه وتمرکز روی آیه 15 سوره نور

    در خصوص اشاعه تهمتی که علم به اون نداریم وفکر میکنیم کار کوچکی هست،در حالیکه نزد خداوند بزرگه،،،،،همون غیبتهایی که در جمع های دوستانه میشه،،که قبلا علی رغم اینکه خودم غیبتی نمیکردم،ولی ممکن بود در شرایطی بشنوم واحساس نارضایتی ونجواهای ذهنی بدنبال اون انرژی زیادی ازم میگرفت،که خدا رو شکر الان راحت تر از قبل صحبت رو عوض میکنم واگر ادامه پیدا کنه براحتی جلسه رو ترک میکنم وخیلی پیامدهای مثبتی بدنبال اون دریافت کردم وبهتر به کارهای روزانه ام رسیدم

    توجه به این نکته که حتی اگر خبر منفی در مورد فردی شنیدیم،،قبل از قضاوت کردن حتی در ذهنمون،از خودمون بپرسیم آیا ما خودمون تا حالا اشتباهی نکردیم که این فرد رو قضاوت می‌کنیم، ،،خیلی بهمون کمک میکنه با پذیرش افراد از حاشیه ها دور باشیم،،،وبپذیریم همه ما هر لحظه داریم تغییر می‌کنیم ورشد می‌کنیم وخودمون رو تجربه می‌کنیم، ،پس بهتر بجای تمرکز روی بقیه روی خودمون ورفتار وگفتاری که در لحظه داریم آگاهانه توجه کنیم ودنبال راهکارهای بهتری برای آرامش خودمون وتجربه خواسته هامون باشیم

    آگاهانه حواسمون باشه در مورد چی صحبت میکنیم وکانون توجهمون روی چی هست که داریم تجربه اش می‌کنیم واحساس نارضایتی داریم ویا بالعکس احساس خوب نسبت به اون داریم

    آیه 12 سوره حجرات

    بهمون یادآوری میکنه که از گمان وظن نسبت به بقیه پرهیز کنیم که بخشی از اون گناهه، ،،چون ما علمی به اون ظن وگمان نداریم

    ظن وگمان باعث نجوای ذهنی وتجسس تو زندگی بقیه وبدنبال اون غیبت کردن میشه،،،وچون ذهن نمیتونه بیکار باشه،،پس بهتره با تمرکز کردن روی خودمون واهدافی که داریم ،فرصتی به ذهن برای گسترش نجواها وهدر دادن انرژی مون ندیم، وبا یادآوری نتایج واتفاقات زیبایی که آگاهانه طی روز خلقش می‌کنیم، ،تمرکزمون روی خودمون وسیر پیشرفت مون باشه

    یادآوری اینکه وقتی کسی در مورد دیگران میخاد خبری بهمون بده،،مصمم بهش بگیم که نمیخام بشنوم وبهتره وقتی طرف حضور داره بگی،،،با تمرین کردن هردفعه بهتر از قبل از هدر دادن وقتمون توسط بقیه وذهن خودمون،جلوگیری می‌کنیم وبا تغییر شخصیتمون تجربه های زیباتری هر روز بهتر از قبل تجربه میکنیم

    وقتی آگاهانه از شنیدن خبرهای منفی در مورد افراد جلوگیری کنیم،،،ذهنیتمون وپیش فرضهای ذهنیمون در مورد اون افراد بد نمیشه وارتباطات بهتری با وجه خوب اون افراد برقرار میکنیم واز حاشیه ها دور میشیم ومسیرمون هموارتر به سمت آرامش بیشتر پیش میره

    وقتی هر لحظه به خودمون یادآوری کنیم که در هر شرایطی الهاماتی که دریافت میکنیم متفاوت از قبل هست، بهتر مسیر تکاملی مون وتغییرات اطرافمون، چه افراد،چه موقعیت ها،چه اهدافی که دنبال می‌کنیم رو می‌پذیریم

    وبرای حرکت نکردن واقدام نکردن،کمتر خودمون رو توجیه میکنیم وبه حاشیه ها توجهی نداریم

    وروی اصل قانون وتغییر شخصیت خودمون توجه داریم

    وقتی عملگرا هستیم،کمتر وقت خودمون وبقیه رو هدر میدیم وبرای این فرصتی که خداوند بهمون داده بیشتر ارزش قائل هستیم

    سلامت وشادوسربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
    مدت عضویت: 2415 روز

    به نام الله دانا

    گام پانزدهم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    نوزده بهمن هزار و چهارصد و سه

    فایل فوق‌العاده‌ای بود ، مخصوصا که جدید هم بود ، اصلا وقتی به سیر تکامل استاد نگاه میکنم ، فایل‌هایی که اخیرا ضبط کردند چقدر تاثیرگذاری‌شون بیشتر هست ، چقدر مطمئن‌تر ، چقدر با خیال راحت‌تر صحبت کردند.

    واقعا دمتون گرم.

    من تا بحال قرآن میخوندم خداروشکر ، اما عربی‌ش رو و هرکجا که بنظرم جالب بود فارسی‌ش رو هم یک نگاه مینداختم ، اما قصد دارم ان‌شاءالله قرآن رو با ترجمه دقیق بخونم تا به فهم و درک بیشتری برسم.

    خدا رو شکر میکنم که در کل من آدمی نبودم که پشت سر بقیه حرف بزنم ، مخصوصا غیبت‌کردن ، یعنی از همون دوره نوجوانی که فهمیدم این مسأله خودم رو مورد بدبختی قرار میده تصمیم گرفتم ترکش کنم.

    یادم میاد تو مدرسه هم وقتی کسی میخواست شروع کنه پشت کسی صحبت کردن من سرررریع میگفتم غیبت نکن ، یا وقتی کسی میومد می‌گفت یچیزی بگم؟ میگفتم غیبت که نیست؟! بعد اگه مطمئن میشم که غیبت نیست میگفتم بگو.

    اصلا معروف شده بودم تو مدرسه که همه می‌گفتند جلوی حسینی نمیشه غیبت کرد :))))

    توی فامیل هم خب من متاهل هستم ، همه‌ی متأهل‌ها یه درگیریهای کوچولویی حتی شده با خانواده‌های همسرشون دارند ولی من خدا رو صد هزار مرتبه شکر هیچوقت نشنیدم که مثلاً بهم گفته باشند فلانی پشت سرت فلان حرف رو زده ، نه خودم همچین آدمی هستم و نه کسی باهام این کار رو می‌کنه.

    اینم از این فایل و ردپای من که نشون دهنده استمرار من توی مسیر هست.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: