مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1
    296MB
    48 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1
    46MB
    48 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

425 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نگین گواری گفته:
    مدت عضویت: 2185 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین

    چیزی که من متوجه شدم اینه که کاری به حرف مردم نداشته باشم، ببینم چقدر هدفم برام مهمه، به همون اندازه حرف بقیه رو نادیده بگیرم تا بتونم تو مسیر خودم جلو برم.

    یه مورد دیگه اینکه خودم رو قبول داشته باشم، وقتی من کارم رو خوب انجام میدم دیگه ترسی از حرف بقیه ندارم، از خودم مطمئنم، نیازی ندارم توضیح بدم و خودم رو ثابت کنم، یه مدت یه عکس تو گوشیم داشتم نوشته بود بین سگها و ببر مسابقه گذاشتن اما ببر حتی از جاش تکون هم نخورد، چون میدونه نیازی نداره خودش رو‌ ثابت کنه، این خیلی بهم کمک میکرد تلاش نکنم نظر و حرف بقیه رو در مورد خودم خوب نگه دارم، الان هم در مورد تهمت همین مورد کاربرد داره من مثل ببر باید خودم رو قبول داشته باشم و نیازی ندارم در مورد غیبت هایی که پشت سرم میشه ری‌اکشن نشون بدم و خودم رو بکشم که آقا این حرف درست نیست!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1892 روز

    به نام خالق یگانه گیتی آفرین آن که هدایت می‌کند خیر وشر را

    سلام ، خدایا سپاس گزارم سپاس گزارم برای همین لحظه برای عشقی که در قلبم قرار دادی برای همین مقدار باوری که به قانون بهم هدیه دادی و باعث شدی تا اینجا پیش بیام برای این که تغییر دادی اصلاحش کردی و گرفتی از من بخش بزرگی از عجله و شتاب را برای این که گفتی همه چی همین لحظه همین فایل هست به همین گوش کن نکته برداری کن و هدایت های من دریافت کن و عمل کن بقیه‌اش رو هم خودم بهت می‌گم. خدایا احساس می‌کنم اینجا در این پروژه من هستم و تو و حرف‌های استاد و ردپای دوستانم برای ادامه دادن در این مسیر توحیدی من هستم و عشق و نور و امید خدایا شکرت صدها هزار مرتبه شکرت یارب تنها تو را می‌پرستم و تنها از تو یاری می‌خواهم

    قلب ها با نام و یاد تو آرام می‌گیرد. سبحان الله رب العظیم و بحمد/ الحمدالله رب العالمین/ سبحانک لااله الا انت سبحانک انی کنت من ظالین

    استاد شما گفتید در این مسیر نسبت افرادی که تهمت زدن وسنگ اندازی کردن به نسبت افرادی که بهتون محبت کردن و عشق ورزیدن و دوست تان داشتن یک به تیلیاردر هم نیست، من رو به فکر فروبرد و باعث شد یک لیست از آنچه که احساس بهتری بهم می‌دهد و من را از زندگی راضی می‌کند بنویسم و این لیست از ظاهرم شروع شد کلا 10 مورد شد که 5 تاش در مورد بهبود اندام و سلامتی قسمت‌هایی از پوستم و… بود و 4 مورد در مورد روابطم و استقلال مالی و زمانی بود و یک مورد حسی که می‌خواستم داشته باشم.

    از طرفی لیستی مقابلش تهیه کردم( چی دارم که به خاطرش احساس رضایت می‌کنم.) که با بدبینانه ترین حالت ممکن 68 مورد شد و 20 موردش مربوط به جسمم بود یعنی قشنگ قفل کردم دیدم این‌همه احساس بد و ناامیدی و بی‌قراری تنها به خاطر این 10 تا هست که به سراغم میاد و از طرفی این 68 تا ویژگی خوب فقط همین 68 تا اگه یکیش نباشه و زندگیم به شدت سخت می‌شه و چقدر مهم هستند این 68 مورد این که من در خانه و شهر و دانشگاه خودم احساس امنیت می‌کنم بی‌نهایت بارزش هست‌.‌این که میبینم و می‌شنوم این که می‌توانم حرف بزنم و درخواست کنم به راحتی با همه بدون هیچ زحمتی بارزش هست این که ستون فقرات و اسکلت بندی سالمی دارم‌ باارزش هست و …..

    وقتی منطقی نگاه می‌کنم می‌بینم خداییش خیلی مسخره و مضحک هست کاری که اغلب عادت به انجامش دارم ندیدن آنچه که دارم و خواستن آنچه که ندارم مثل کودکی که دنیایی اسباب بازی دارد اما باهاشون بازی نمی‌کند و اون توپ که فلان رنگ و سایز هست اون اسباب بازی خاصه که خودش نداره می خواهد برای این که خوش حال و بشه و گریه نکند. به همین اندازه مسخره و غیر منطقی هست. اما خوش حالم از این که ربم هدایتم کرد به سمت مقایسه این دو لیست به شدت حالم را بهتر کرد الان احساس آرامش دارم.

    ذهن دوست دارد، عملکردش این طوری که بگرده و بگرده آن چه که نداری، نکات منفی، افکار و شرایط و اتفاقات و آدم ها و موقعیت ها و خلاصه هرچی که فکرش بکنید و نکنید که در شما احساس بد ایجاد می‌کند حتی اگه به اندازه سرسوزنی هم باشه چنان بزرگش کند که از غصه دق کنیم و فلج بشیم جوری که افسردگی بگیریم، استاد شما مثال ویژگی‌های فردی زدید من از سلامتی می‌گم. از 32تا دندان 29 تاش سالم هست و دوتا ندارم و یک دندان هم باید بکشم بعد این ذهن گیر داده این 3 تا و چنان بزرگش کرده که احساس بی‌ارزشی کنم.

    یک مثال دیگه الان در کرج برق میره نگاه کردم از 24 ساعت در بدترین حالت ممکن که نیست 20 ساعت برق داریم حالا ما اون 20 ساعت رو ندید می‌گیریم و شروع می‌کنیم به ناله و شکایت به خاطر 4 ساعت به لطف ذهن بزرگوار که همش دنبال این که نشان بده چقدر شرایط بد و ناجور هست و واقعا هم شیطان هست. که چی بشه؟ که احساس ما بد بشه و ما شروع کنیم به ناشکری…..خدایا پناه می‌برم برتو از شر شیطان رانده شده از شر نجواهای ذهن.

    به خاطر همین که می‌گوییم باید حواسمان به آنچه که در ذهنمان می‌گذره باشه و ببینم چه فکری چه احساسی در ما ایجاد می‌کند چون این افکار هستند که باعث می‌شند ما حرکت کنیم یا از فرت یاس و ناامیدی بی‌حرکت باقی بمانیم یا از روی ترس دست به کارهایی بزنیم که شرایط را برایمان بد و بد و بدتر کند.

    برای همین که استاد شما تاکید دارید باید در این مسیر استمرار داشت و مدام ورودی های مناسب به ذهن بدهیم و کنترل کنیم مدیریت کنیم افکارمان را.

    برای همین که باید جوری تمرین‌ها را انجام بدهیم و آگاهی ها را مرور کنیم که به احساس بهتری برسیم چون حس بهتر کاملا مخالف حسی که ذهن در ما ایجاد می‌کند.

    چون آگاهی‌ها و هدایت های خداوند مخالف آن چیزی هست که این ذهن به طور اتوماتیک می‌خواهد به خورد ما بده باید باید باید افسار این ذهن و کشید و کنترل رو به دست گرفت نه که رهاش کنم به حال خودش. تنها خدا که می‌تواند در این مسیر به من کمک کند‌.

    پس الان که این الگو فهمیدم باید حواسم جمع‌تر باشه الان بهتر متوجه می‌شم که چرا می‌گویید شناسایی باورهای محدود کننده و الگو های تکرار شونده مهم هست.

    تا این جا که متوجه شدم

    الگو ذهن: نشان دادن شرایط و اتفاقات و موقعیتمان در زندگی به شکلی که احساس یاس و بی‌ارزشی و ناامیدی کنیم احساس کمبودکنیم. در واقع ذهن بلده چه جوری از کاه کوه بسازه از اون کوه ها که کمرمان در زندگی دلا بشه و زیرش له بشیم از ترس لز نگرانی از بی‌قراری از حس بی‌کسی و نداری و …..

    .

    از طرفی شیطان در روز قیامت می‌گوید خدا به شما وعده داد من هم وعده دادم اما وعده خدا حق بود. و ما خودمان خواستیم حرفش رو گوش کنیم. شیطان همان ذهن هست. چرا که در دل ما ترس و نگرانی و غم و بی‌قراری ایجاد می‌کند.

    خدا خودش مگه تو قرآن نگفت بر بندگان من تسلطی نیست و ربت کافی هست برای همه چی.

    پس من یا تسلیم خدای وجودم هستم و در آرامش و حرکت می‌کنم با هدایت‌های رب العالمین و بهشتم می‌سازم به لطف او و حمایت های او بادست های او

    یا اسیر نجواهای ذهنم هستم اسیر ترس ها و نگرانی ها و قدرت دادن به عوامل بیرونی و دیگران = شرک و سقوط می‌کنم به سمت جهنم زندگیم.

    ذهن یک ذربین یا بهتر بگم یک میکروسکوپ می‌گیره دستش و جوری حواست رو معطوف آن چیری که فعلا در زندگیت نیست می‌کند که کاملا تمام آنچه که هست رو اصلا نمی‌بینی انگار دنیای تو محاصره شده با آن تضاد و قدرت حرکت رو به همین راحتی از دست می‌دهی.

    افرادی که تهمت می‌زنند به خاطر خلا درونشان هست. چون خودشان به جایی نرسیدند افراد موفق رو دزد می‌کنند‌. مریم این خلا و ضعف از کجا میاد؟

    از تبعیت کردن از نجواهای ذهن از اسیر و بنده نجواهای ذهن بودن چون ذهن تو را به سمت نداری به سمت ندیدن آنچه که داری آنچه که هست سوق می‌دهد و آنها را برای تو به واقعیت های زندگیت بدل می‌کند. خودش هم بهانه تراشی می‌کند برای این نداشتن‌ها به حقیقت که بر چشم ها و قلل ها و گوش هایشان پرده افکنده‌اند.

    اگر تو هم تبعیت کنی از این نجواهای ذهن ، (آره این‌ها اگه یه بلایی سرمن بیارند اگه آبروی من رو ببرند و….. ) توهم وجودت خلا احساس می‌کنی تو هم سقوط می‌کنی اما اگه تسلیم خدا باشی و به قولی بگی آخیش همه چی رو سپردم به تو و توجه‌ ای بهشان نکنی همه چی خودش درست می‌شود. من خالق زندگیم هستم با انتخابم این که تسلیم خدا باشم و به گفته‌ها و هدایت های ربم که من رو پر می‌کند از عشق از آرامش از لذت، تبعیت کنم یا دور بشم ازش و از نجواها تبعیت کنم و روز به روز در تاریکی بیشتری فرو برم و خالی بشم از آرامش از نشاط از سلامتی و عشق.

    خدایا خودت هدایتم کردی به سمت این آگاهی ها خودت هدایتم کن حمایتم کن بهم یاد بده تا عمل کنم به این‌ها خودت بهتر از هر کسی می‌دونی اگه تنها یک ذره بیشتر عمل کنم و ایمان بیارم به آنچه که گفتی زندگیم از این رو به اون رو می‌شود خدایا خودم رو به خودت سپردم. ریش و قیچی دست خودت خیالم راحت راحت خودت من رو در این پروژه آوردی خودت یادم دادی و می‌دهی خودت کمکم کردی تا این قدم بیام و بنویسم و یادبگیرم و در حد توانم عمل کنم بقیه‌اش هم خودت درست می‌کنی و ذهنم هم غلط کرده که می‌خواهد تو دلم رو خالی کند و هی چرت و پرت بگه بشینه سرجاش سماقش رو بمکه بچه پرو.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    پرنیا گفته:
    مدت عضویت: 234 روز

    سلام وعرض ادب خدمت استادعزیزخانم شایسته عزیز ودوستان گلم

    خدایاشکرت 4ماهه با اموزشهای استاد سلسله فایلهای جدید وتمریناتش باشکرگزاری وتمرکز روی ویژگیهای مثبت همسرم ایشون شدیدا عاشقم بود الان دیگه عالیترشده مثل پروانه دورم میچرخه همش میگه هرچی میگی من چشم میگم میگه دیگه چی میخای !!!

    همسرم بقدری خوشتیپ وجذابه که هروقت بهش نگاه میکنم مثل روزاول اشناییمون لذت میبرم

    بسیاروفادار وچشم پاکه خداروشکر

    رفتارمثبتش روبیشتربرانگیخته کردم باتمرینات شبانه روزی روی احساس لیاقت وعزت نفسم .خداروشکر هروز یک میلیون تومان پول به کارتم میزنه هروز وقتی میادخونه اینقدروسیله برای خونه خریده باپادروبازمیکنه .مثل پروانه دورمنو ویانا میچرخه زیرچشمی همش منونگاه میکنه که بهم توجه کنه . برای کوچکترین مسبله مشورت میگیره حتی شده بزور نظرمنومیپرسه .

    ازقد بلندش ازقیافش ازموهای پرپشتش ازاندام عضلانیش همیشه خداروسپاسگزارم چون یکی از اولویتم درازدواج خوشتیپی بود .

    اگرمریض بشم اینقدرحول میشه که فقط من سریع حالم خوب بشه .بسیار با احترام و محبت بامن رفتارمیکنه .همش سعی میکنه بین منودخترم فرق نزاره فکرمیکنه اگر به ویانا بیشترمحبت کنه من ناراحت میشم تواین 4 و5ماه که من تمرین احساس لیاقت درونی کردم علاوه براینکه دراین سایت دوستان خوبی پیداکردم رابطم باهمسرمم عالی شده خودمم جدیدا فهمیدم عاشق همسرمم با ثروتمندترین مردجهان هم عوضش نمیکنم .زمانی که من با ایشون اشناشدم ماه رمضان 10سال پیش بود تمام ویژگیهاشو نوشتم و دعاکردم که خداسر راهم بزاره این همسرو ماه رمضان تمام نشده باهاش اشناشدم وازاون روزاول اشنایی وتا امروز مثل پروانه دورم میچرخه خداروشکر .وخیلی بمن وفاداره خیلی چشم پاکه اصلا کاری باخانمها نداره که بهشون توجه کنه یاجواب چراغ سبزشون وتحسین هاشونوبده یا هیجان زده بشه .

    من تواین 10سال خیلی ناشکری کردم بابت همسرم فقط 2هفته هست انصافا دارم بابت این همسرشکرگزاری میکنم ومیبینم عاشق شوهرم شدم خیلی خاص خیلی بامردها فرق داره اگرم داستانی توزندگیم اتفاق افتاده بدلیل ناشکری وباورهای مخربم بوده .خداروسپاسگزارم بابت این زندگی باعشق و این زندگی با امنیت فراوان دارم و هروز درزمینه مالی بیشترپیشرفت میکنیم خداروشکر هروز با ادمهای مشهور اشنامیشیم خداروشکر

    بخداگفتم خدایا همسرم عشق اولمه میخام اینو بامن خوشبختش کنی خدا جواب دعاهامو داده هروز داره رابطمون عالیترمیشه هروز پول بیشتری به زندگیمون میاد هروز امنیت وعشق بیشتری درزندگیمون درجریانه خداروشکر از .خانوادش فقط دوتا داداش داره ویک مادر یک خانواده جمع وجورداره که کاری به زندگیمون ندارن سرشون توزندگی خودشونه خواهرشواصالاندارم برادرهاش روشون نمیشه بامن صحبت کنن اینقدرمقروض به حیاهستن وسربه زیرن خداروشکر.

    همیشه به خودم افتخارمیکنم درانتخاب همسرم وهمیشه شاکرخداهستم در خانواده کم جمعیت و نجیب قسمتم شده بیام .همسرم خیلی مواظبه دلم نشکنه چیزی کم نداشته باشم انصافا خیلی تلاش میکنه منودخترم راحت ودر رفاه زندگی کنیم .اصلا زبونش به بدوبیراه نمیچرخه یا تحقیر وتوهین نمیکنه فقط تشویق وتحسین میکنه بجای دوستت دارم میگه فدای سرت .رمز گوشیش رو تاریخ تولد خودش من و دخترموگذاشته .بسیار همسرم باعرضه و متوکل ومثبت هست اینقدر ذهنش ارومه ومثبته که شبا بالشتو میبینه خوابش میبره:)

    اینقدر دوستش دارم که بخدامیگم خدایاکمکمون کن ماتوبهشتم باهم باشیم فکرنکنم توبهشتم جذابتر وباکلاسترازشوهرم پیداکنم بخداجدی میگم :)بخداقسم نگاهش میکنم بخودم افتخارمیکنم ازانتخابم ازبس خوشتیپ وخوشگله وجذابه گاهی بمن میگه چیه چرانگاهم میکنی:)

    دلم اب میشه وقتی جذابیتش رومیبینم میگم خدایا ممنونم بابت این همسری که بمن دادی کمکم کن بتونم خوشبختش کنم وناشکری نکنم تا حالا هرچی ناشکری کردم بسه برام .

    استادسپاسگزارم برای سلسله فایلهای جدید و اموزشهاتون .خدایاصدهزارمرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مجتبی انجیله گفته:
    مدت عضویت: 867 روز

    بنام خدایی که خواستهای مارو مشنوه و برآورده میکنه اگر با ذهنمون جلوش رو نگیریم

    بنام دهنده بی منت

    سلام به استاد توحیدی و عزیزم و خانم مریم شایسته

    خدا بی نهایت سپاسگزارم که در مسیر الهی و در سایت الهی هستم

    زمانی که شروع به آموزهای استاد کردم و 12 قدم اولین محصول بود که خریداری کردم

    همین که فایلها رو گوش کردم و همین طور کشف قوانین زندگی و شیوه حل مسئله و عزت نفس دیگه با گوش کردن فایلها و تمرین کردن و عمل کردن به لطف خدا هم هیچ گونه مقاومتی نداشتم و تمام اموزهای استاد رو با تمام وجودم پوست و گوشت استخوانم وحی منزل میدونستم و 100درصد باور کردم و میکنم که خودم خالق شرایط اتفاقات زندگی خودم هستم هرچیه که قبل از این اگاهیها داشتم کینه نفرت حسادت همه همه رو کسایی که تهمت زدن پشت سرم حرفی بوده همه رو از قلبم تو افکار م بخشیدم واز خداوند یکتا طلب آمرزش کردم که کینه و رنجشی نباشه و شروع کردم یک ورژن جدید ساختن با اموزهای استاد و این لنز دوربین رو رو خودم گذاشتم و در قدم 6جلسه 2 که استاد میگن تمرکز روی خودت بذار روی خودت کار کن نظر دیگران اصلا مهم نباشه با روحهای مجرد هستیم مجرد به دنیا اومدیم و مجرد هم از این دنیا میریم ما به این دنیا اومدیم خودمون رو تجربه کنیم و خدا روشکر سعی وتلاشم رو میکنم تمام تمرکز رو ی دورهای استاد و کامنتها و تو سایت باشم تو حاشیه نباشم هر چقدر من توجه ام به زیباییها و نکات مثبت و خوش بین بودن باشه خداوند منو هدایت میکنه به زیباییها به خواستها م و اگر هم مسئله ای حرف و حدیثی هم بشه که به ظاهر منفی باشه اعراض میکنم که 78 بار در قرآن هم اومده سپاسگزارم از استادعزیزم که هر روز یاد آور این قانون کیهانیست از هر زاویه هر دیدگاهی ما رو به این قوانین یادآور ی میکنه که تکرار تکرار بشه که ماهستیم که شرایط اتفاقات زندگی رو خلق میکنیم و نظر دیگران اصلا برامون مهم نباشه ما فقط روی خودمون کار کنیم و این انرژی رو بذاریم رو خودمون و به خواستهامون به احساس خوبمون به لذت بردن در لحظه زندگی وقتی ما خداوند یکی بشیم

    اگه باورهای توحیدیمون رو تقویت کنیم اگه تمام جهان جمع بشند که ما رو از بالا بیارند پایین نمی تونند هیچ کس هیچ قدرتی تو زندگی ما نداره اگه کلا قرآن رو تو یک کلمه جمع کنیم اون کلمه توحید خواهد بود پس اگه خدا توحیدی باشی هیچ تهدید هیچ تهمتی هیچ قدرتی در من تاثیر نداره

    بهترینها رو از خداوند یکتا براتون خواستارم پرانرژی باشید در هر شرایطی مجی انرژی کرج

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    Smaeil rostami گفته:
    مدت عضویت: 619 روز

    مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُولَئِکَ هُوَ یَبُورُ

    کسی که خواهان عزت است(باید از خدا بخواهد) که تمام عزت برای خدا است سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند، و عمل صالح را بالا میبرد، و آنها که نقشه‏ های سوء میکشند، عذاب شدید برای آنها است و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنها نابود می‏شود (و به جائی نمیرسد).

    سلامی که از جنس نام زیبای خداست ؛

    خدمت استادی که خداوند به ایشان عزت عطا کرده و سخنش بر جان مینشینه

    و درود بر خانم شایسته عزیز و همکلاسی های عزیزم.

    دوستان عزیزم

    برای کسی مثل من که چهل سال از خدا عمر گرفته شاید زیاد سخت نباشه که به عقب و راهی که تا الان اومده نگاه بندازه و رفتارهای اشتباه خودشو بهتر درک کنه

    چند ساله که وقتی به عقب نگاه میندازم ردپای ترس از قضاوت شدن و تمسخر و تخریب شخصیت رو که متاسفانه من داشتم در خیلی از تصمیماتم میبینم چه تصمیمات بدی که گرفتم و چه تصمیمات خوبی که متاسفانه نگرفتم.

    الان و با این آموزه ها از سرزنش خودم عبور کردم و خدارو بابت نعمت هدایت شاکرم و عهد بستم تا زنده ام توحیدی تر و باز توحیدی تر زندگی کنم بی اعتنا به نظرات بقیه حتی نظرات خوبشون. در پناه خدای مهربانی ها باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سما گفته:
    مدت عضویت: 531 روز

    به نام هدایتگر یکتا

    سلام به استاد جانم استاد عباس منش عزیزم و مریم جان عزیزم و دوستان فوق‌العاده ام با کامنت های بی نظیرشان

    این چند روز در شرایطی هستم که از طرف اقوام خیلی قضاوت و سرزنش میشم و این احساس بدی به من داده خدای مهربانم این همزمانی رو ایجاد کرد که از این فایل ارزشمند استفاده کنم

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم

    چند وقتیه از طرف آشناها به خاطر پوشش و حجابم مورد سرزنش و قضاوت قرار میگیرم با این که همسر عزیز و درجه یکم به من آزادی کامل در همه چیز رو داده ولی بقیه دوست دارند در کار و زندگی من دخالت کنند

    داستان از جایی هست که ما سالن ورزش گرفتیم (خانوادگی)من تصمیم گرفتم بدون روسری بازی کنم

    من هیچ وقت برای جلب توجه این کار رو نکردم موهام کوتاهه و با یک کش ساده بستمشون آرایشم ندارم فقط دوست دارم آزاد باشم

    ولی اطرافیان من رو قضاوت میکنند و میگن باید روسری بپوشم تا جایی که امروز به شوخی شوخی بهم گفتن اگر روسری نپوشی کلاهمون میره تو هم (من توی دلم گفتم من فقط و فقط و فقط به حرف یه نفر گوش میدم اونم خداست)

    چند روز پیش برام کلیپی فرستادن که فکر کنم درباره این بود که گمراه شدم و بی دین و خدا شدم (من هرگز کلیپ رو باز نکردم چون حدس میزدم داخلش چی باشه از استاد یاد گرفتم چیزی رو که دوست ندارم تق حذفش کنم )

    خلاصه توی این چند روز وقتی ذهنم خاطرات رو پلی میکرد برای کنترل ذهنم بهش دستور میدادم نکات مثبت تمام افراد سالن رو بگو و تحسین کن.

    ولی رفتارشون آنقدر تأثیر داشت که تصمیم گرفته بودم دیگه بی خیال سالن بشم تا این که هدایت شدم به این فایل ارزشمند، علاوه بر اینکه خیلی بهم آرامش داد گفتم میرم و به قول استاد سگ محلشون میکنم

    چون اگر نرم سالن نشون دادم تونستن روی من تاثیر بگذارند و دستشون رو تو مخ من کنند

    تو این هفته یک میلیون بار تکرار میکنم

    من خالق زندگی ،شرایط،موقعیت،رفتارها هستم و این کار رو با افکارم انجام میدم

    اگر از فرکانس های من خارج بشن از دنیای من خارج میشن

    خدایا صد هزار بار شکرت هرچقدر این فایل رو گوش بدم باز کمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    حسین نیساری گفته:
    مدت عضویت: 865 روز

    با سلامم خدمت جااااان ترین استادم عباس منش عزیزم عاشقتم من مرد که چی می کنی با ما الهی صد هزار مرتبه شکرت که هستی و این چشم ها و گوش های ما هر روز حضرتعالی رو زیارت می کنه الهی شکرت و سلام خدمت خانم شایسته عزیز که کلی زحمت برا سایت می کشن و آقا ابراهیم و خانم فرهادی

    و سلام به اعضا صمیمی سایت عباس منش

    استاد همین اول صحبتم یه جا که دارین صحبت می کنید می خواید از یه کسی مثال بزنید چند ثانیه ای سکوت کردین به خودم گفتم استاد مثال رو نمیزنه و نزدید می خوام بگم چنین شاگردایی دارین تربیت می کنین که اینقدر داخل رفتارهای شما خورد شدن الهی شکرت

    مبحث اصلی :

    تهمت زدن یا پشت سر کسی بد گفتن

    در این مورد میشه بگیم آدمهایی که خیلی براشون مهمی و کمتر مهم بودن برای طرف مقابل که که اوج داستان زمانی هست که برا طرف مقابل خیلی مهم می شوی خدارو شکر نمی دونمم از کجا اومده این شاکله شخصیت من شده حتی زمان های که قانون رو نمی دونستم سعی می کردم این مورد را رعایت کنم که در دروازه شهر رو میشه بست ولی جلو دهن مردم رو نه پس بیخیال می شدم یه موردی که به تازگی رخ داد برام برا موردی بود که شخصی خیلی رو من حساب کرده بود برا کار کردن داخل مجموعه اش بعد مدتی من دیدم نه اونجایی که وعده می داد نیست و من اومدم بیرون چندین بار پشست سر من گفته بودن که فلانی فلان هست و از این حرفا هر چقدر گفتن حتی یه کلام هم به روشون نیاوردم که چرا دارین این حرفا رو می زنید گفتم توجه نکن تو که بیشتر از خدا نمی دونی اعراض کن ازش نبینش توجه نکن به کلام الله بعد یه مدت سرد شد همه چیز و دیگه چیزی در موردش نشنیدم

    و به یه نکته دیگه ای که اشاره کنم درون صحبت هاتون که چه محصولات دانلودی چه دورها همش توحیده آقا خانم برادر خواهر کل صحبت سر اینه که من نباید بذارم مرکز توجه ام از روی خدا برداشته بشه بهت تهمت می زنن بگو تو که به من نزدیکی می دونی که من اهل این حرفا نیستم برا تو که نیاز نیست قسم بخورم تو که خودت می بینی حالا خودت درستش کن و بری پی زندگیت بخدا ما توحید رو یاد بگیریم همه چیز به ما داده می شود قدرت پیش خودشه ثروت سلامتی هر چی که می خوای پیش خودشه اونم بی نهایت پس نترس و اندوهگین نباش برو پیش خودش که کاراتو انجام می ده و بهت میگه جاااان چی شده

    الهی شکرت که هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1506 روز

    سلام استادم

    یک مدتیه که دارم روی باورهایم تو زمینه روابط کار میکنم و از خداوند خواستم تو این زمینه هدایتم کند ، هروقت سوالی برام پیش میاد که جواب درستی براش ندارم همان روز فایلی از استاد روی سایت میاد.که جواب سوالم است.با تمام وجود خدای مهربانم را شاکرم که عاشقانه جواب سوالات منو میدهد .

    گاهی اوقات این حسو دارم که خانه استادم ،از ایشون سوال میپرسم و استاد عزیزم برای جواب سوالم فایل ضبط می‌کند .

    فایل امروز آرامشی بود به قلب من برای اتفاقی که این اواخر برایم پیش آمده بود،ماجرا این بود دوست عزیزی که خیلی دوستش داشتم،ازخوبیهاش میگفتم و خوشحال از موفقیت‌ هاش بودم و تحسینش میکردم ،تهمتی بهم زد که یک لحظه خشکم زد باورم نمیشد چنین حرفی بهم بزند آن لحظه آرامش خودمو حفظ کردم،چون با صدای بلند توی جمع دلیل منطق های اشتباه میآورد که آن تهمت را اثبات کند، فقط گفتم من جوابی ندارم فقط می سپارم به خداوند .

    هر جوری بود ذهن خودمو کنترل کردم اماباید بگم ته قلبم می‌سوخت باورم نمیشد چنین حرفی از طرف کسی که دوستش داشتم و رفتار محترمانه ای با هم داشتیم بشنوم ،پذیرفتم که مقصر خودم بودم آره یک جاهایی اونو بزرگ کردم و توانایی های بی حساب خودمو ندیدم ،جهان هم جواب افکار منو پاسخ داد .پذیرفتن اینکه مشکل از خودم بوده آرام تر شدم اما افتادم تو دام خود سرزنشی که چرا حواسم به افکارم نبود .خلاصه این چند روز در تلاش بودم با انجام کارهای متفاوت و گوش دادن فایلهای استاد ذهنمو کنترل کنم ،اما لحظاتی بود که نجواها کار خودشان را می‌کردند و می‌گفتند بگو خدا فلان بلا و فلان بلا سرش آورد .اما مرتب تکرار میکردم خدایا من انسانم و ضعیف ممکنه اشتباه کنم تو کمکم کن خلاصه ساعتی های و ساعتی بای بودم

    اما در کل احساس خوبی به نسبت قبل از آشنایی با استاد داشتم چون اگر آدم قبلی بودم با خود خوری و سرکوفت زدن هام که چرا این فرد همچین رفتاری باهام داشت اگر آن آدم را نمی‌تونستم بکشم اما خودم از فرط غصه و غم حتما میمردم ،

    درکل کنترل ذهن دست و پا شکسته ام خیلی برام برکت داشت.و خداوند این چند روزه پاداشهای زیادی بهم داد.

    وقتم آزاد تر شد و به تمرینات استاد بیشتر رسیدم .

    دو تا دوره آموزشی که مدتها میخواستم اما چون توان مالی برای تهیه شون نداشتم از طریق دستان خداوند با کیفیت عالی دستم رسید.

    هدیه تخفیف خوبی از سایت بابت خرید محصولات جدیدم گرفتم،

    دوره عشق و مودت در روابط که مدتها رویای اونو داشتم خریدم

    ممنونم استاد ممنونم خانم شایسته دوست داشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مینو گفته:
    مدت عضویت: 1565 روز

    به نام پروردگار رب العالمینم

    سلام دارم خدمت استاد گرانقدرم و سرکار خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی ام

    قبل از هر چیز دوست دارم خیلی خیلی از خانم شایسته نازنین تشکر و قدردانی کنم بابت این پروژه عالی ، خانم شایسته نازنین واقعا دارم تغییر میکنم حس و حالم خیلی متفاوت شده من با این پروژه دارم دوره ها رو بهتر می فهمم کشف قوانین ، قانون آفرینش و حتی فایلهای رایگان اصلا الان دارم می فهمم که قبلا دوره ها رو نفهمیدم فکر می کردم خیلی دارم درک می کنم یه چیز جالب بگم من دارم روی این پروژه کار میکنم در عوض درآمد همسرم داره بیشتر میشه خدایا بی نهایت شکرت واقعا سپاسگزار شما و استاد گرانقدرم هستم و روی ماهتون رو می بوسم

    گام 14

    منم تجربه های مشابه تجربه های دوستان از غیبت و تهمت و دروغ و این جور صفات ناپسند رو دارم ولی خیلی جدی و وحشتناک نبوده خدا رو شکر سالهاست از این ماجراها به دورم

    من تو عمرم به کسی تهمت نزدم به جز یکبار اونم این بود که یه بار در مورد یه دوستی گفتم دوست پسر داره شنیده بودم البته و من پیش یه افراد دیگه ای گفتم وقتی حدود 20 سالم بوده و اون موقع این مسائل تابو بود و آنقدر این بشر پیش همه عزت و احترام پیدا کرد که نگو و نپرس و من همون موقع فهمیدم که چقدر این رفتار من ناپسند بوده و چقدر نتیجه عکس برای طرف مقابل داشته

    در مورد غیبت هم وقتی از دست کسی خیلی جدی ناراحت می شدم پیش همسرم یا مامانم و خواهرام بازگو میکردم

    در واقع درد دل میکردم ولی خدا رو شکر الان حدود 4 سالی میشه که شاید بگم نزدیک 100 درصد از این مباحث دورم

    ولی هرگز اهل دروغ نبودم و خیلی خودم رو تحسین میکنم و از خداوند سپاسگزارم

    یه داستانی هست در مورد مسابقه بین خرگوش و لاک پشت که لاک پشت برنده میشه من قبلا فکر میکردم این فقط یه داستانه ولی چند وقت پیش یه کلیپ دیدم در مورد همین داستان که مثل مسابقه خرگوش و لاک پشت رو در یه مسیر قرار داده بودن و در یه فاصله یکسان غذای مورد علاقه شون رو گذاشته بودن و یه افرادی هم در دو طرف این مسیر هورا هورا و سر و صدا راه انداخته بودن و به نوعی این حیونهای زبون بسته رو تشویق میکردن خرگوش مرتب حواسش به این طرف و اونطرف پرت میشد ولی لاک پشت اصلا به اطراف توجه نمیکرد و بالاخره پیروز شد

    کاش همیشه مثل لاک پشت عمل کنیم و فقط به اهدافمون توجه کنیم

    استاد گرانقدر و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی ام سپاسگزارتون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1996 روز

    سلام استاد عزیزم

    اونروزی که شما این فایل رو روی سایت گزاشتید

    دقیقا

    همون روزی بود که من بهش نیاز داشتم

    و باید آگاهی هاشو دقیقا یاداشت میکردم و تکرار میکردم

    اما انجام ندادم

    و از این فایل به اون فایل پریدم

    و اینقدر هیجان مثبت داشتم که نتونستم با آرامش بشینم و این فایل رو یاداشت کنم

    این اعتماد به نفس

    این شکرگزاری

    با ما کاری کرده که عاشق و شیدا شدیم

    و از هر فرصتی برای شکرگزاری

    و لذت بردن از داشته هامون

    استفاده میکنیم

    دقیقا عصر همون روز

    یک نفر بهم تهمت زد

    و داشت منو تحریک میکرد

    و منم چون این آگاهیه هارو تکرار نکرده بودم

    نتونستم آروم بمونم

    یادم بود که نباید توجه کنم

    محکم صحبت کنم باهاش با اعتماد به نفس

    و انصافا هم رعایت کردم ینی با اعتماد به نفس و بسیار واضح صحب کردم و نشون دادم که من از تو نمیترسم

    اما

    اشتباه من این بود

    که میخواستم خودمو ثابت کنم بهش

    تا عصبانیتش فروکش کنه

    تا آروم بشه و دچار برداشت اشتباه نشه

    در این مواقع بهانم اینه که طرف مقابل رو دوس دارم میخوام هدایتش کنم

    غافل از اینکه احساس بی عرضگی طرف مقابل با صحبت کردن من تغییر نمیکنه

    و وقتی دیدم فایده نداره

    بازهم ادامه دادم

    و داشتم عصبی تر میشدم که چرا حرفمو نمیفهمه

    که توی دام افتادم و به خودم که اومدم دیدم از مسیر خارج شدم

    از خداوند میخوام که این آگاهی هارو توی ذهن من ثبت کنه

    یه شرایطی فراهم بشه که یادم نره

    وقتی میفهمم و غرق اشک شوق میشم

    یکاری کنه فراموش نکنم

    و درمواقع نیاز بتونم استفاده کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: